فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۸۱ تا ۳٬۷۰۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۹
167 - 189
حوزه های تخصصی:
بررسی نشانه- معناشناسانه هژمونیک نشان می دهد که چگونه نشانه ها و دال ها مسیر استعلایی خود را طی می کنند و در خدمت معانی هژمونیک قرار می گیرند. هدف این پژوهش بررسی شکل گیری، تولید و دریافت معنا در زمینهادبیات پایداری است. در این راستا، هژمونی موجود در دو شعر مقاومت محور در اثر مهدی حمیدی شیرازی با عنوان «در امواج سند» و شعر «أبد الصُّبار» سروده محمود درویش بررسی شد. مطالعه نشانه- معناشناختی این دو گفتمان نشان می دهد که چگونه دو شاعر با استفاده از پیشینه و آرشیو فرهنگی، ملی و بومی به تولید معانی مقاومت محور می پردازند و از بافت های موجود و شناخته شده فاصله می گیرند و گفته یاب را با عناصر غیرمنتظره مواجه می سازند. همچنین از دیگر یافته های پژوهش می توان به وجود دو نظام ارزشی یکسان که همان ستایش آزادی و آزادگی است ، اشاره کرد. نظام ارزشی مزبور در سازوکارهای تولید در طرحواره گفتمان عاطفی در جهت تثبیت هژمونی حاکم یعنی ستایش پایداری و آزادگی در جامعه و به حاشیه راندن سایر مفاهیم ، سیر می کند.
جلوه های طنز موقعیت در آثار داستانی بهمن فرسی (با توجه به دو داستان نبات سیاه و شب یک، شب دو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۹۰
285 - 308
حوزه های تخصصی:
بهمن فُرسی از هنرمندان معاصری است که آثار ارزشمندی در حوزه ادبیات داستانی به جامعه ادبی ارائه کرده است. در این پژوهش تلاش بر آن است تا شگردهای ایجاد طنز موقعیت در داستان های فرسی مورد کاووش قرار گیرد. در این گونه از طنز، کلام نقش چندانی ندارد بلکه طنزپرداز صحنه ای می آفریند که تصور و تجسم آن خنده دار است. بررسی ها نشان می دهد که عامل کلیدی ایجاد موقعیت های طنز آمیز در «شب یک، شب دو» استفاده از شگردهای رفتاری طنز ساز و در «نبات سیاه» استفاده از شگردهای کلامی است که علاوه بر خنده انگیزی، با ظرافت سیستم فرهنگی جامعه را به سخره می گیرند. تنوع گسترده تکنیک های طنز موقعیت یکی از ویژگی های سبکی بارز در آثار داستانی فرسی است. این امر نشان دهنده تسلط نویسنده بر شیوه ها و الگوهای ایجاد این شاخه از طنز است. فضاهای حاکم بر آثار او اغلب مضحک، پوچ و سرشار از دلهره اند. شخصیت های حاضر در داستان ها همچون سایر آثاری که رگه هایی از طنز دارند، درگیر دل مشغولی ها و خواسته های نامعقول شده اند که با عکس العمل های غیرمنطقی و تا حدی احمقانه و مضحک سعی در رفع آن دارند.
فنا و مراتب سه گانه آن از دیدگاه ابن فارض و حضرت امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
159 - 186
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعاتی که حضرت امام خمینی (ره) و ابن فارض در آن وحدت نظر دارند، فنای فی الله است. فنا از والاترین درجات وجودى بشر و از عالى ترین کمالات جهان هستى است که اساس و پایه بقا است و در عرفان نظری و عملی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. هم ابن فارض در تائیه کبری و هم حضرت امام خمینی (ره) در دیوان اشعار و سایر آثار خود، از فنا و نیستی بسیار سخن گفته و آن را اساس بقا شمرده اند. این پژوهش بر آن است تا مشخص کند که فنا به عنوان یکی از مهم ترین احوالات عرفانی در دیدگاه این دو عارف چه جایگاه و ویژگی هایی دارد؟ روش تحقیق در پژوهش حاضر، تحلیلی –توصیفی و ابزار مورداستفاده کتابخانه ای است. برآیند پژوهش نشان می دهد که این دو عارف بزرگ از خود و خواهش های نفسانی رها شدن را شرط فنای فی الله می دانند و با تأکید بر سه مرتبه فنا یعنی محو، طمس و محق، دیدگاه های خود راجع به فنا را، در آثار خود نمایان می سازند.
کاربست نظریه مایکل ریفاتر در خوانش و مقایسه حکایت «خلیفه و اعرابی» مثنوی مولوی و مصیبت نامه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
125 - 148
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی عنوان عامی است که مجموعه متکثّر و متنوّعی از رویکردهای نقادانه ذیل آن طبقه بندی می شوند. براساس نظریه ریفاتر متون ادبی کارکردی لزوماً غیرمستقیم دارد که معنا در آن به وسیله صناعات ادبی به خواننده القا می شود. تحقق نظریه مذکور مستلزم فرایندی متفاوت در خوانش شعر است. در این نظریه خاستگاه شعر ازطریق تحلیل مؤلفه هایی همچون: «انباشت، منظومه های توصیفی، تعیّن چندعاملی، تبدّل و بسط» از سطح محاکات فراتر رفته و به منظومه ای دلالتمند و واحد مبدّل می شود. به دلیل تنظیم نظریه ریفاتر برپایه اصول و قواعد جهانی، امکان خوانش اشعار تمام زبان ها در چهارچوب نظری او وجود دارد. حکایت «خلیفه و اعرابی» در زمره مهم ترین تمثیلات مثنوی مولوی است که ساختار بنیادین آن بر پایه «مصیبت نامه» عطار بنا شده و به دلیل ماهیت نمادین آن قابل تحلیل با نظریه نشانه شناسیِ شعر است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی به خوانش و مقایسه این دو حکایت در مثنوی و مصیبت نامه پرداخته و با ارائه قرائن در پی اثبات آن است که حکایت «خلیفه و اعرابی» در هردو منظومه، محصول بسط خاستگاه نسبتاً همسویی (قلّت معرفت و طاعت بشری) است که دلالتمندی شعر به آن وابسته است. این ماتریس در مثنوی به سه شاخه «جدال عقل و نفس، تلاش عقل جزئی برای گذر از وادی آزمون و درنهایت پیوستن به عقل کل» تقسیم می شود که در مصیبت نامه تنها به دو زنجیره آخر بسنده شده است. مولوی در« انباشت» به دلیل نگرش روان شناسانه به امور، زنجیره واژگانی عینی تری را برگزیده و در منظومه های توصیفی نیز با افزودن یک مدل فلکی نسبت به مصیبت نامه علاوه بر گسترش پیرنگ داستان در شرح تباین میان عقل و نفس موفق ترعمل کرده است.
بررسی ظرفیت های مناسب ساخت پویانمایی (انیمیشن) اقتباسی از حکایت سرپاتک هندی الهی نامه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
149 - 166
حوزه های تخصصی:
پویانمایی (انیمیشن) یکی از پرمخاطب ترین ژانرهای هنر سینما در سطوح مختلف سنی، فکری و فرهنگی است که هنرمندان بزرگ و آثار درخشانی را در عرصه تاریخ این هنر معرفی کرده و هرروز نیز بر روند گسترش و تنوع ارائه آن افزوده می شود. اقتباس از متون ادبی نیز یکی از شیوه های پررونق ساخت این آثار است که همسو با جریان جهانی آن، در ایران نیز با عنایت به وجود ادبیات غنی فارسی، این ظرفیت را دارد که بیشتر بدان توجه شود. با این رویکرد، آثار عرفانی و خاصه منظومه های عطار یکی از بسترهای مطلوب اقتباس است. پرسش پژوهش این است که وجود و تعدد چه عناصری در حکایتی مانند «سرپاتک هندی» در الهی نامه و نمونه های مشابه، این نوع از آثار را برای ساخت انیمیشن اقتباسی مناسب می کند. قابلیت های نمایشی این اثر با روش توصیفی- تحلیلی بررسی می شود. ظرفیت هایی مانند داستان و درونمایه ی استاندارد و قابل گسترش، انواع گره افکنی و گره گشایی داستانی، حضور شخصیت های دوست داشتنی و وجود ظرفیت پرداخت بیشتر آنها با تمرکز بر توصیف و گفت وگوی موجود در متن و بهره مندی از نقاط بحران و اوج، کشمکش های عمل محور و تعلیق ساز و درنهایت قابلیت خلق انواع صحنه ها و موقعیت های جذاب مناسب برای فضای پویانمایی. می توان این طور نتیجه گرفت که این حکایات و نمونه های مشابه آن در آثار عرفانی ادبیات کلاسیک فارسی، می توانند به مثابه چارچوب های مناسبی برای ساخت انیمیشن اقتباسی به روش وفادار و برداشت آزاد در نظر گرفته شوند.
بررسی تطبیقی الهی نامه و منطق الطیر عطار بر اساس سلسله مراتب نیازهای مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عطار تجربه والای عشق، خودیابی، خودشناسی و معرفت الهی را در کتاب های خود در اختیار همگان قرار داده است. او راه رسیدن به کمال را عبور از وادی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا می داند، او با خودشناسی و نشان دادن وجوه مختلف آدمی، کمال انسانی و رسیدن به سرچشمه عشق را برای انسا ن ها تضمین می کند. مزلو با تعیین سطوحی برای نیازهای آدمی در تلاش است تا انسان خود شکوفا را معرفی نماید. عطار می کوشد تا جام وجود را از می صافی لبریز کند و از جامعه خود نیز غافل نمی ماند، با توجه به بیان خواست های آدمی از زبان پرندگان در منطق الطیر و شاهزادگان الهی نامه، بررسی تحلیلی - تطبیقی نظریه نیازهای مزلو و دو کتاب الهی نامه و منطق الطیر پرده ای دیگر از علم و شخصیت عطار و را برای ما بازگو خواهد کرد. عطار پس از تجربه های خود و رسیدن به من برتر، جامعه خود را نیز آگاهانه به رشد هرچه بیشتر و همه جانبه تر فرا می خواند، مزلو نیز با مطالعه بر روی اشخاص موفق در پی یافتن مفهوم کمی برای انسان کامل است. اشعار عطار، نمودار عملی و نظری او در رشد نیازها است.
مام خاک در اساطیر و باور ملل و جایگاه آن در شواهدی از آثار سنایی غزنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
281 - 305
حوزه های تخصصی:
خاک نماد سردی و تجدید حیات است؛ مردگان به زیرخاک می روند تا تجدید حیات کرده و به صورتی نو ظاهر شوند، به تعبیری زمین، مادر هستی و خاک بستری برای باروری و حیات بشر است. سنایی غزنوی به شهادت شمار زیادی از ابیات دیوان و نیز مثنوی حدیقه اش با فرهنگ باستانی ایران به خوبی آشنایی داشته وعناصر و مضامین اساطیری در شعر او نمودهای مختلفی دارد. این جستار با روش توصیفی تحلیلی محتوا، بر آن است تا رد پای اساطیری مام خاک را در شواهدی از آثار سنایی غزنوی بررسی کند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که سنایی به خوبی توانسته است با بهره گیری از سرچشمه غنی اساطیر ایرانی و فرهنگ اسلامی، اسطوره حیات و آفرینش از خاک را در آثارش نشان دهد؛ همچنین وی به ارتباط، تضاد و وحدت عناصر چهارگانه از جمله خاک با عناصر دیگر و مزاج آن ها آگاهی کامل داشته است.
تحلیل گفتمان خاطرات زنان عصر مشروطه و پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش بر پایه ی رویکرد تحلیل گفتمان در چارچوب نظریه ی "جیمز پل جی "و " روث وداک" چگونگی بازتاب عناصر برجسته ی هویت زنانه در قالب خاطره نگاری زنان- با استناد به چهار اثر عصر مشروطه و پهلوی- بررسی و تحلیل می شود . نتایج بررسی ، نشان از آن دارد که این آثار با کاربرد زبان در موقعیت ها ، جهانی را باز می نمایند که برساختی از تجربه های زیسته ی زنان و گفتمان های کلان سنت و تجدد در ایران است . از این رو روایت زنان در خاطرات ، معطوف به برجسته کردن عناصر و مؤلفه هایی از هویت زنان در دنیای مدرن و به حاشیه راندن گفتمان سنتی پیشین است . تحلیل خاطرات زنان در یک ساحت چنین می نماید که فهم جدیدی از هویت انسانی شکل گرفته است و زنان به لحاظ هویتی به تدریج از هویت های سنتی خود فاصله گرفته و هویت های جدیدی یافته اند که منشا آن دنیای مدرن و تکثرگرایی است . در ساحت دیگر، خاطره نگاران زن ، هم زمان توانسته اند ترکیبی سازگار از عناصر زندگی مدرن و سنتی را به دست دهند و هویت خود را بر اساس تجارب زیسته و درک تاریخی از مناسبات دوران نوین بازتعریف نمایند.
بررسی گونه و مضمون داستان های رئالیسم سوسیالیستی در نشریات حزب توده ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حزب توده ایران برای بیان دیدگاه های مورد نظر خود از گونه های مختلف ادبی نیز بهره گرفته است و ادبیات را به عنوان ابزاری برای بیان اندیشه های سیاسی به کار برده است. در میان گونه های ادبی، داستان ظرفیت قابل توجهی برای بیان اندیشه های حزبی داشت و بستری مناسب به شمار می آمد تا هم نویسندگان حرفه ای طرفدار حزب و هم توده مردم در آن طبع آزمایی کنند. در این پژوهش با بررسی 14 نشریه وابسته به حزب توده، گونه داستان از منظر به کارگیری آموزه های رئالیسم سوسیالیستی بررسی شده است. بر اساس نتایج به دست آمده، مضامین به کار رفته در این داستان ها بیش تر درباره فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، ستم بر فرودستان، دعوت به اتحاد و مبارزه با ستمگران و دیگر موضوعات برخاسته از رویکرد رئالیسم سوسیالیستی است. از نظر سبکی نیز بعضی از این داستان ها بسیار ابتدایی و فاقد شگردهای داستانی هستند و بعضی دیگر از داستان ها بسیار حرفه ای نوشته شده است و نویسندگان با مهارت توانسته اند آموزه های حزبی را در لایه های زیرین متن بگنجانند. بخش دیگر آثار داستانی منتشر شده به ادبیات عامه اختصاص دارد که یکی از راهبردهای حزب توده در حوزه پژوهش های ادبی بوده است.
خوانش اکوفمینیستی داستان «زنان بدون مردان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۵
27 - 44
حوزه های تخصصی:
اکوفمینیسم از تالقی جنبش های محیطزیستی و مود سوم فمینیسم سر برآورد و موفقیت در دستیابی به ِف اهدا این دو جنبش را به هم پیوند زد . اکوفمینیستها تالش میکنند پیوند میان زن و طبیعت را چه مبتنی بر رویکرد ذات گرایانه و چه مبتنی بر رویکرد ساختگرایانه تا عار اسروره دنبال کنند. زنان و مسای آنها در داستانهای شهرنوش پارسیپور محوریت دارند. از سوی دیگر به وی ژه در داستان زنان بدون م دان ذهن و زندگی زنان بهنوع ی با طبیعت بهویژه با درخت، گره خورده است. اود این گره خوردگی زمانی است که زنان داستان، نّستین گام ها را در جهت رهایی از سلره و رسیدن به آگاهی و ورود به جامعه برمی دارند. این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی در پی یافتن مناسبات مردان و زنان و رابره و پیوند زنان با طبیعت در این داستان است. نتایج این تحقی، نشان داد زنان با گریز از سلرۀ فرهنگ مردساالرانه به معرفت زنانه نسبت به خود، بدن خود و جامعه دست پیدا می کنند. این به معنای گریز مرل، از مردان نیست، بلکه گرایش طبیعی به باروری ممکن است آنها را بهسوی مردان بازگرداند؛ اما برخی از شّایتهای زن داستان که نسبت به مردان خوش بینی الزم را ندارند مسیری دیگر پیش میگیرند و آن، پیوستن به طبیعت و باروری در عین بکارت است؛ شیوه ای که آنها را با طبیعت بکر و دوشیزۀ مادران مقدس در تاریخ و اسروره پیوند می زند. در این داستان شاهد رابره نامناسب مردان اقتدارگرای این داستان همزمان نسبت به زنان و طبیعت هستیم.
قصه «معاشران» در تاریخ (فرآیند شکل گیریِ شخصیتِ «معاشر» و بازتاب آن در ادبیات فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۵
67 - 90
حوزه های تخصصی:
تغییر شرایط تاریخی – فرهنگی و دگرگونی انواع بافت ها، باعث فراموشی بخشی از دلالت های واژه «معاشر» شده است. این دلالات گمشده، بر طبق سنجش روابط همنشینی و جانشینیِ واژگان متون، قابل بازشناسی است. فرهنگ های لغت برای واژه «معاشر»، معانی «دوست» و «همنشین» را ضبط کرده اند؛ اما دلالات یاد شده، نه در محور همنشینی و نه در محور جانشینی، نظام معنایی بسیاری از ابیات، از جمله این بیتِ سعدی: «سر کوی ماهرویان همه روز فتنه باشد / ز معربدان و مستان و معاشران و رندان» را پشتیبانی نمی کنند. گویاست که در این بیت، واژه «معاشر» از نظر شمول معنایی، با واژه های «رند»، «مست» و «مُعَربد» هم شمول است. واژه «معاشر» در این زمینه به معنی «فردی اهل عشرت، بزم و لهو» در زمینه ای غیر اخلاقی است. این معنی هم برای افراد عیاش و هم برای گروهی که شغل آن ها «عشرت آفرینی» بوده، به کار می رفته است. برخی از «معاشران» با عنوان «ندیمان معاشر» در دربارها نقش مدیریت و خدمت رسانی به میزبانان را در مجالس بزم بر عهده داشته اند. انوری، یکی از مشاهیر معاشرانِ دربار سلجوقی را با نام «اکرم معاشر» شناسانده است. در این پژوهش، افزون بر معرفی و ریشه شناسی تاریخیِ دلالت جدید «معاشر»، به زیرساخت های شکل گیری «طبقه معاشران» نیز پرداخته شده است.
بررسی صلح و مدارا در اندیشه مولوی وعطار و مقایسه آن با رویکرد صلح گرایی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
161 - 184
حوزه های تخصصی:
صلح از دغدغه های بشری است که در ادبیات عرفانی و اندیشه های فلسفی در ادوار گوناگون مورد توجه بوده است. در آثار عطار و مولانا صلح جویی به عنوان نیازی اجتماعی برای رفع کینه ها و دشمنی ها معرفی شده و بازتاب یافته است. ملاصدرا نیز به مفهوم صلح و مدارا توجه ویژه ای داشته است. هدف از این مقاله بررسی زمینه های تحقق صلح بشری از طریق تطبیق رویکرد صلح جویی عطار و مولانا و مقایسه آن با نگاه فلسفی ملاصدرا است. مسئله پژوهش، میزان همگرایی و یا تعارض میان دیدگاه های صوفیانه عطار و مولانا با رویکرد فلسفی ملاصدرا درباره صلح و همچنین امکان پیوند میان دیدگاه های آنان برای اثر گذاری در اجتماعات انسانی است. این پژوهش با بهره گیری از روش تحلیلی توصیفی نوشته شده است. نتیجه به دست آمده از پژوهش نشان می دهد که صلح گرایی به عنوان جریانی اجتماعی در آثار عطار و مولانا تحت مفاهیم و عناوین «صلح درون» و «صلح کل» پایداری مداومی دارد. با نگرشی صوفیانه، عطار و مولانا مردم را به صلح درون و صلح کل در پرتو فضیلت های اخلاقی اعم از عشق، تسامح، مدارا، قناعت و نیکی دعوت کرده اند. ملاصدرا نیز جلوه های صلح را در راستای وصول به مقام «انسان کامل» مورد توجه قرار داده اما شالوده صلح در فلسفه صدرایی بر خلاف شعرای مذکور، که مبتنی بر تجربه عارفانه (کشف و شهود) است، مبتنی بر عقلانیت نظری با رویکرد اعتدال گرا و عدالت محور است و او امنیت را در زندگی اجتماعی برای تحقق صلح ضروری می داند.
نقش سه وزیر(شمس الدین اصفهانی، معین الدوله پروانه و صلاح الدین ایوبی) درمنشآت سلاطین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
195 - 218
حوزه های تخصصی:
نقش سه وزیر(شمس الدین اصفهانی، معین الدین پروانه و صلاح الدین ایوبی) در منشآت سلاطین چکیده منشآت سلاطین، اثری از کاتبی نامعلوم در سده ششم و هفتم است که در موضوع اصول مکاتبات دولتی و دیوانی (ازجمله: تهنیت، تعزیت، رواتب، مراتب، دستورهای حکومتی، قواعد املا، شیوه های اغراق گویی و...) تألیف شده است. این مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی، نامه های سه وزیر (شمس الدین اصفهانی، معین الدین پروانه و صلاح الدین ایوبی) را بررسی کرده و از خلال آن ویژگی های ،اجتماعی و تاریخی و فرهنگی آن روزگار را کاویده است. درزمینه منشآت سلاطین، تا به حال پژوهش روشمند و آکادمیکی صورت نگرفته است نتایج تحقیق نشان می دهد اندیشه های ایرانشهری در منشآت سلاطین به شکلی پررنگ و برجسته نمود یافته است. نویسندگان در لابه لای این نامه ها، مخاطبانشان را به راستی، داد و خرد فراخوانده اند و درحقیقت آیین نامه مستقل و مستندی تدوین کرده اند که مانع از انحراف و زوال زودرس حکومت شده است. کلیدواژه: منشآت سلاطین، مکاتبات دیوانی، اندیشه ایران شهری، سبک شناسی
بررسی و تحلیل خاطره نگاری در آثار جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۳
65-88
حوزه های تخصصی:
خاطره پژوهی یکی از منابع الهام بخش تحقیق در حوزه تاریخ نگاری است. همچنین ابزاری برای انتقال تجربه ها، آداب، رسوم و مناسک دینی و ملی جوامع به نسل های آینده به شمار می آید. از طرف دیگر، بیان کننده عواطف و احساسات فردی، قومی و ملی در برابر حوادث و رویدادهاست. حجم وسیعی از نویسندگی جلال آل احمد در عرصه خاطره نگاری است. آثار این نویسنده از جهات متعددی، از جمله اجتماعی، سیاسی و تاریخی، گویای زندگی پر فراز و نشیب اوست. این مقاله درصدد است تا با روشی توصیفی- تحلیلی، خاطره و انواع خاطره نگاری را در آثار جلال آل احمد بکاود. نتایج تحقیق حاکی از آن است که اغلب داستان های جلال آل احمد، در شرح زندگی، حسب حال و حدیث نفس نویسنده است که از این جهت، در زمره خاطره نگاری قرار می گیرد. در اغلب این داستان ها، حادثه داستانی با روانی و یکدستی و انسجام خاص داستانی پیش نمی رود؛ چرا که نویسنده گاه و بی گاه با اظهار نظر های خویش، سیر داستانی را قطع و در روند آن دخالت می کند؛ گویی واقع گرایی جلال باعث شده که گاه مرز های خیال را درنوردد و به عالم واقع ورود کند. در میان آثار جلال آل احمد، سفرنامه ها و نامه های او، از جایگاهی برجسته برخوردار است. آرای او در سفرنامه ها و نامه هایش، علاوه بر آشکارکردن بخشی از زندگی خصوصی و خانوادگی این نویسنده، به ما فرصت نگاه جدید به رویداد های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی عصر نویسنده را نیز می دهد.
تحریر الإنسان المعاصر من الأزمه فی أشعار خلیل حاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۹
127 - 142
حوزه های تخصصی:
تحتوی أشعار خلیل حاوی علی صدی الإنسان المعاصر ومصاعبه التی تتحدث عن الألم والمعاناه والظلم الذی تحمله. فهو یعتبر الإنسان فی عصرنا الحاضر، وخاصه الإنسان العربی المعاصر، مخلوقاً أسیراً وقع فی الأزمه الحالیه، ومحاطاً بالقمع. کما تناول فی قصائده المظلمات والأزمات التی جعلت الرجل العربی الحدیث، وخاصه الجیل المعاصر، راکداً، لدرجه أن قصائده تصور أزمه عمیقه ومأساه، وهذه هی نفس الأزمه والحزن الذی أصبح أساس الوجود الإنسانی المعاصر؛ و الشاعر المعاصر لا یجهل وعی الإنسان المعاصر بقهره ومشاکله، ویسعی إلی تفسیر الإنسان المعاصر بالمبدأ الإنسانی. خلیل حاوی لدیه أفکار لإنقاذ البشر فی أشعاره و یستخدم خبراته الوجودیه و یعبر عنها. یعتقد حاوی أن الإنسان المعاصر من أجل إنقاذ نفسه جعل حریه عنوان حیاته وبشعارات مثل؛ الأمل، فی انتظار المعجزه، وبالیقین، النضال، الثوره، الإنتفاضه والمثالیه یحاول العمل بهذه الأفکار وجهوده ونضالاته من أجل إنقاذ الإنسانیه، وخاصه الرجل العربی، وفی کل هذه الظروف یأمل فی تحقیق الحریه التی یرغب فیها.
ملامح "الدیستوبیا" فی شعر أحمد الوائلی، قصیده "بغداد" نموذَجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۹
9 - 23
حوزه های تخصصی:
کثیر من الکُتّاب والشعراء المعاصرین قد تطرقوا إلی ظاهره الدیستوبیا، أو ما نعبر عنها بالمدینه الفاسده؛ فی شعرهم وأدبهم وذلک من خلال تسلیط الضوء علی مظاهرها السیئه مثل البطاله والفقر المُدقِع والحرمان والحروب وأثرها المزری والسلبی علی الناس؛ لتأنیب ومحاربه السلطات والحکومات الفاسده التی لا تعمل بحق صالح الشعوب ولا یهمهم مستقبل الأجیال من أمرهم هذا. أحمد الوائلی بما أنّه خطیب متفوّه فی العصر المعاصر ولُقِّبَ بعَمید المَنبر الحُسینی والمکتَبه الشیعیّه المتنقِّله، فی مجال الشعر والأدب أیضاً یُشار إلیه بالبَنان. قد إعتنی بالمجتمع الإسلامی عامه والمجتمع العراقی خاصّه، عنایَه المصلح والمرشد الذی یصرِّح ویشیر ویحفّز بشعره وخطاباته النافذه والناقده إلی إصلاح وقلع هذه الظواهر التی تنبعث من المدینه الفاسده، أو تستبدل المدینه الفاضله إلی عکسها. فی هذه الدراسه علی منهج الوصفی- التحلیلی، ندرس مظاهر الدیستوبیا فی قصیدته «بغداد»، وما أشار إلیها فی شعره وفی نهایه المطاف نذکر أهم ما وصلنا إلیه من النتائج.
بررسی رئالیسم جادویی در حکایت های کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئالیسم جادویی نگرشی هنری به روایت و کنشی فراعادت در یک زمینۀ کاملاً رئالیستی است که در باور های روانی، اعتقادی و عرفی جلوه ای باورمندانه، خردپذیر و منطقی می یابد. زادگاه رئالیسم جادویی و رویکرد آن را آمریکای لاتین دانسته اند، امّا سنجه های پیشنهادی این مکتب فکری- ادبی عموماً در ادب گران سنگ پارسی و به ویژه ادب پربار عرفانی و نیز ادب شفاهی (فولکلور) پیش تر آفریده شده است، چنان که برخی ناقدان خاستگاه تاریخی رئالیسم جادویی را مشرق زمین می دانند. این پژوهش مشخصه های رئالیسم جادویی را از قبیل حوادث فرامنطق، ریزش مرز میان واقعیت و خیال، مبالغه، شگفتی، درهم ریختن زمان، زمینه های سیاسی، دوبنی بودن، رؤیا، اسطوره وخیال و سکوت اختیاری در کشف المحجوب هجویری با هدف تبیین انطباق و یا عدم انطباق این متن عرفانی با مشخصّه های مکتب مذکور به روش توصیفی تحلیلی بررسی کرده و نشان داده است که هجویری چگونه با فراخوان این مشخصه های فراواقعی و خارق عادت، در حکایاتی با زمینۀ کاملاً رئالیستی، خوانشی بدیع از اندیشه های انتزاعی و آن سری خویش در پوششی عینی و ملموس بیان کرده است؛ چنان که این اتحاد متناقض نما در کشف المحجوب، حاصل کنش های شگفت و رخدادهای عقل گریز در بستری از واقعیت است که هم معتقدان به این اعمال و هم خوانندگان دیرباور آن را تحت تسخیر هنر نویسنده بدون کمترین واکنشی می پذیرند.
تحلیل روایی داستان تارابی بر اساس نظریه ژپ لینت ولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ جهانگشای جوینی به دلیل زبان و شیوۀ بیان منحصربه فرد نویسنده از دیگر نوشته های تاریخی متمایز شده است. مقصود نویسنده، گزارش کشورگشایی ها و فتوحات لشکر مغول است، اما در متن و بطنِ اثر، داستان ها و روایت هایی دیده می شود که می توان در آن ها بسیاری از ویژگی های ساختار داستان ها را به شیوۀ روایی و با ذکر جزئیات مشاهده کرد. «ذکر خروج تارابی» یکی از روایت های کوتاهی است که در تاریخ جهانگشای جوینی آمده است و بسیاری از ویژگی های ساختاری روایت و داستان از جمله وضعیت آغازین، وضعیت میانی و وضعیت پایانی را دارد. همچنین به نظر می رسد، نویسنده با به کارگیری گونه های خاص روایت کوشیده است، مخاطب را با خود همراه سازد که می تواند تأثیر بسزایی در پذیرش وقایع از سوی او داشته باشد. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و به کارگیری نظریۀ منتقد فرانسوی، «ژپ لینت ولت»، به بررسی داستان «تارابی» پرداخته ایم. آنچه در پایان این پژوهش به دست آمد، نشان می دهد که «ذکر خروج تارابی» یک روایت کامل است و با گونۀ روایتی ولت مطابقت دارد و جوینی اگرچه یک تاریخ نگار است، ولی در این قسمت از تاریخ خود در نقش یک راوی با به کارگیری زاویۀ دید بیرونی و دانای کل، از پس روایت یک داستان با تمام مختصات داستانی برآمده است و توانسته فضای داستان و روایت را با گونۀ روایتی متناسب با وقایع و به صورت تلفیقی (گاه همسان و گاه ناهمسان) برای خواننده ترسیم کند و او را با خود همراه سازد.
کاربرد کهن الگوهای رنگ در مثنوی معنوی بر پایه نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
365 - 384
حوزه های تخصصی:
یکی از انواع جدید نقد متون ادبی، نقد کهن الگویی متون می باشد که مبتنی بر نقد روان شناختی بوده و بر اساس نظریات کارل گوستاو یونگ ، روان شناس معروف و معاصر سوئیسی شکل گرفته است. یونگ ، فرآورده های ناخودآگاه جمعی را، نمونه های اولیه، کهن الگو می نامد که مظاهر مختلفی مانند مادر، پیر خردمند، قهرمان، آنیما، آنیموس، تولد مجدد، سایه و نقاب دارد. بر اساس نظر یونگ صور مثالی به تنهایی محتوایی ندارند بنابراین خود را در قالب نمادهایی در رؤیا و اساطیر به ظهور می رسانند. امروزه کهن الگو از مباحث اصلی نقد ادبی و به ویژه نقد اسطوره ای است و جست وجو در نمادهای کهن الگویی، از مسائل مورد علاقه پژوهشگران ادبیات عرفانی به شمار می آید. از آنجایی که مولانا عارفی است که دارای ذهن نمادگرا بوده و «مثنوی» را در قالب یک اثر رمزی سروده است که پهنه بیکران نمادهای کهن الگویی است و دارای قابلیت بررسی کهن الگویی است، لذا در این تحقیق، نمادهای کهن الگویی «مثنوی معنوی» مولانا در طبقه کهن الگوی فرعی و در زیرشاخه رنگ مورد بررسی قرار گرفت.
بررسی تطبیقی رمان های «شیکاگو» از علاء الأسوانی و «همسایه ها» از احمد محمود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
53 - 79
حوزه های تخصصی:
رمان «شیکاگو»(2007م) یکی از قدرتمندترین و مخاطب پذیرترین رمان های معاصر جهان در حوزه فرهنگ و ادب است. علاء اسوانی (متولد 1957م) نویسنده نامدار مصری، در رمان «شیکاگو» به تعارض های زندگی مصری-آمریکایی می پردازد. تعارض هایی که حاصل رفتارهای یک جوان مصری در آمریکا است. احمد محمود (1310- 1381ش) از نویسندگان مکتب جنوب، در ایران است و رمان «همسایه ها» متناسب با دوره کودتای سال 1328 یعنی نیمه اول قرن 20 به نگارش در آمده است و به خواننده از لحاظ بسیاری از مسائل یکنواخت در نوع مشکلات و جو حاکم بر کشورها و مردم استعمارزده جهان سوم پرداخته و آن ها را به تصویر می کشد. سمبلیسم در هر دو اثر وجود دارد. زمان و مکان و تعدد شخصیت ها و طرح و پیرنگ و عناصر داستانی در هر دو بسیار قوی است. اسوانی از طریق جامعه روشنفکر به ظلم و تبعیض نگاه کرده و رسوخ بی کفایتی های هیأت حاکمه را در این بخش ازجامعه و حتی در خارج از مرزها می بیند. ولی احمد محمود نگاهی انتفادی به شرائط حاکم بر مردم دارد و این موضوع را با مضمون فقر و فلاکت دنبال کرده است.