آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۴

چکیده

نشانه شناسی عنوان عامی است که مجموعه متکثّر و متنوّعی از رویکردهای نقادانه ذیل آن طبقه بندی می شوند. براساس نظریه ریفاتر متون ادبی کارکردی لزوماً غیرمستقیم دارد که معنا در آن به وسیله صناعات ادبی به خواننده القا می شود. تحقق نظریه مذکور مستلزم فرایندی متفاوت در خوانش شعر است. در این نظریه خاستگاه شعر ازطریق تحلیل مؤلفه هایی همچون: «انباشت، منظومه های توصیفی، تعیّن چندعاملی، تبدّل و بسط» از سطح محاکات فراتر رفته و به منظومه ای دلالتمند و واحد مبدّل می شود. به دلیل تنظیم نظریه ریفاتر برپایه اصول و قواعد جهانی، امکان خوانش اشعار تمام زبان ها در چهارچوب نظری او وجود دارد. حکایت «خلیفه و اعرابی» در زمره مهم ترین تمثیلات مثنوی مولوی است که ساختار بنیادین آن بر پایه «مصیبت نامه» عطار بنا شده و به دلیل ماهیت نمادین آن قابل تحلیل با نظریه نشانه شناسیِ شعر است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی به خوانش و مقایسه این دو حکایت در مثنوی و مصیبت نامه پرداخته و با ارائه قرائن در پی اثبات آن است که حکایت «خلیفه و اعرابی» در هردو منظومه، محصول بسط خاستگاه نسبتاً همسویی (قلّت معرفت و طاعت بشری) است که دلالتمندی شعر به آن وابسته است. این ماتریس در مثنوی به سه شاخه «جدال عقل و نفس، تلاش عقل جزئی برای گذر از وادی آزمون و درنهایت پیوستن به عقل کل» تقسیم می شود که در مصیبت نامه تنها به دو زنجیره آخر بسنده شده است. مولوی در« انباشت» به دلیل نگرش روان شناسانه به امور، زنجیره واژگانی عینی تری را برگزیده و در منظومه های توصیفی نیز با افزودن یک مدل فلکی نسبت به مصیبت نامه علاوه بر گسترش پیرنگ داستان در شرح تباین میان عقل و نفس موفق ترعمل کرده است.

تبلیغات