فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۲۱ تا ۲٬۳۴۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
توصیف یکی ازابزارهای مؤثر در تصویرآفرینی و نوعی شیوه بیان است که به وسیله آن می توان اشیا، افراد، رفتارها و صحنه ها را با کلمات آفرید.از آن جا که وصف پیوندی استوار با نوع حماسی دارد به همین دلیل سراینده درحماسه خویش از آن برای تجسم بخشی و تصویر آفرینی بهره میبرد زیرا عنصر توصیف وسیلهای است برای محسوس و ملموستر کردن صحنههای متنوعی که در بستر شعر حماسی روی میدهد. این نوشتار با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی موضوع توصیف در کوش نامه ایرانشان ابن ابی الخیر میپردازد.نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد موضوعات مختلفی چون طبیعت، اشخاص، امور انتزاعی، زمان، مکان، اشیا، هدایا، میدان رزم و حیوانات در کوش نامه توصیف شده اند.برای نشان دادن قدرت توصیفگری گوینده منظومه، ابتدا به وصف های او از جنبه دستوری نگریسته و سپس به تحلیل شگردهای دستوری شاعرانه پرداخته شده است.بسامد شگردهای دستوری نسبت به شاعرانه بیشتر است.از بین شگردهای دستوری، صفت دارای بیشترین بسامد است و از میان شگردهای شاعرانه، تشبیه بیشترین بسامد را دارد.علاوه بر این، در منظومه مورد پژوهش، شاعر گاه از چند شگرد وصفی در توصیف یک موضوع واحد استفاده می کند و گاه یک شگرد را به طور متوالی در توصیف موضوعات مختلف به کار می برد.
شگردهای کتاب طباشیر الحکمه راز شیرازی در باور پذیر کردنِ خرق عادت های زندگی پیامبر اسلام (ص)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
زبان به عنوان یک فاکتور مهم در روایت خرق عادت های عرفانی- تاریخی، کارکرد پارادوکسی دارد. از سویی با وسعت بخشیدن به تخیَل، ادبیَت متون تاریخی را ارتقاء می بخشد و خواننده را از جهان واقعیت جدا می سازد. از طرفی نیز با نگرش زبان شناسانه در ایجاد منطق و رابطه علت و معلولی زبان شناختی، مخاطب را به بستر واقعیت بر می گرداند تا در اوج حیرت انگیزی، خرق عادت هایِ عرفانی و تاریخی را بپذیرد. این مقاله با تلفیق زبان شناسیِ ساختارگرا و زبان شناسیِ نقش گرا و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، عناصر زبانی و فرا زبانی را در داستان «مولود مصطفی(ص)» از کتاب طباشیر الحکمه راز شیرازی را بررسی کرده؛ نتایج تحقیق نشان می دهد که نویسنده برای باور -پذیر کردن خرق عادت های زندگی پیامبر اکرم(ص) از کارکرد پارادوکسی زبان در ایجاد باورپذیری، بیشترین بهره را برده است. در این راه از شخصیت پردازی دقیق افراد تاریخی، روایت افراد مورد وثوق، توصیف دقیق مکان ها و زمان زندگی حضرت رسول(ص)، عنصر گفت وگو، تنوّع افعال و جمله های کوتاه، بهره مندی از حروف برای مقاصد ثانویّه نیز کمال استفاده را کرده است.
باز هم درباره مازندرانِ شاهنامه نبرد ایران و مازندران (مشرق و مغرب)، زمینه اصلی حماسه های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع غالب حماسه های فارسی پس از شاهنامه فردوسی ، شرح نبردهای ایران و مازندران است. در این میان، ظاهراً شاهنامه فردوسی یک استثناست که نبردهای عمده ایرانیان را با تورانیان توصیف کرده است. درباره این که چرا نبردِ اصلی شاهنامه فردوسی بین ایران و توران است، سخنانی گفته شده، امّا در این تحقیق، بحث اصلی بر سر حماسه های غیر از شاهنامه فردوسی است. هرچند جغرافیای حماسی، کاملاً متفاوت از جغرافیای واقعی است و جغرافیای داستانی، یک جغرافیای روانی/ سمبلیک است که به جز در مورد اسامی، ربطی به جغرافیای واقعی ندارد، امّا بررسی همین جغرافیای داستانی، ما را به این نتیجه می رساند که مازندران در شاهنامه ، باید در حدود مغرب واقع شده باشد. مقاله حاضر، بر اساس شواهدی که از متون مختلف جمع آوری کرده، نشان می دهد که در عمده متون حماسی فارسی، به جز شاهنامه فردوسی ، نبرد اصلی ایرانیان، با مازندرانیان است و در این میان، تورانیان نقش عمده ای ندارند. بر اساس شواهدی که از این متون برمی آید، مازندران در حدود مغرب قرار دارد که در ادبیّات حماسی ایران، نماد تاریکی است که در برابر نور (ایران) قرار می گیرد و بنابراین، مازندران نمی تواند در سرزمین هند (شرق) قرار داشته باشد.
تجلی کارکردهای ایزدبانو اَشی در زنان شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
123 - 145
حوزه های تخصصی:
اَشی، یکی از مهم ترین ایزدبانوان اسطوره ای ایران است. در متونی همچون اوستا، یشت ها و یسن ها از اَشی با صفات مختلفی از جمله، ثروت بخشی به یاران و ایرانیان (ارتباط با ثروت و برکت)، یاری رساندن به دوستان، آوردن اسب و برکت از سرزمین های بیگانه برای ایرانیان، ارتباط با زنان و تأثیر بر زنان یاد شده است. ازآنجاکه شاهنامه زیرساختی اسطوره ای دارد، می توان شاهد تجلی کارکردها و خصلت های شخصیت های اسطوره ای در برخی از شخصیت های داستان های شاهنامه بود. از جمله این موارد می توان به تجلی کارکردهای ایزدبانو اَشی در عملکرد زنان برجسته و تأثیرگذار شاهنامه اشاره کرد. ازاین رو، پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، کردار زنانی از جمله فرانک، فرنگیس، جریره، همای چهرآزاد، کنیزک رومی و بوران دخت را با کارکردها و خصلت های برجسته ایزدبانو اَشی بررسی و مقایسه کند. برایند پژوهش حاضر نشان می دهد که کردار این زنان، تکرار اعمال و خویشکاری های اَشی است؛ در واقع، این زنان تکرار چهره اسطوره ای اَشی در متن حماسی شاهنامه هستند. با تأمل بر ویژگی های زنان نام برده، مشخص می شود که در میان کردارهای مختلف اَشی، صفت ثروت و برکت بخشی اصلی ترین صفتی است که به این زنان رسیده است و اغلب این ثروت بخشی و یاریگری زنان در ارتباط با پادشاهی و به قدرت رسیدن برخی از شهریاران و پهلوانان است.
نسخه شناسی و گونه شناسی « مناظرالأنوار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعضی از آثارند که تلفیقی از چندین گونه به شمار می آیند، تا حدی که برای داوری گونه شناسی آنها نمی توان قاطعانه و کلی حکمی صادر کرد. مناظر الأنوار یکی از این نوع آثار است که عبدالرزاق بن محمد اسحق متخلص به یمینی شاه آبادی در آغاز قرن سیزدهم نگاشته است. اثری که اگرچه مشهور و طراز اول نیست؛ ولی نمونه بسیار خوبی برای شناخت گونه آمیغی و نیز سیر تکوین و تطور این جنس گونه در مباحث نظری گونه شناسی ادب فارسی است. پایه اصلی مناظر الانوار تاحدی ادامه اصطلاح نامه نگاری های ادبی در وصف معشوق است. این اثر، کتاب کلیات- جزئیات، لذه النساء ضیاء نخشبی و نیز مرآه الجمال از زیرگونه سراپا را فرایاد می آورد. از سوی دیگر نویسنده افزون بر توضیح و تفسیر برخی لغات و اصطلاحات هندی و پسندهای زیباشناسانه اهالی شبه قاره، در فصل پیوست برای غنای اثر خویش از آوردن توضیحات احوالی شاعران و نیز به مناسبت ذکر اوصاف معشوق، از نقل شواهد اشعار صنفی هم کوتاهی نکرده است. مقاله حاضر تلاش دارد تا بعد از معرفی نسخه شناسانه اثر، آن را از لحاظ گونه شناسی بررسی کند. البته آن چیزی که از این اثر به دست ما رسیده، گزینشی از رادهاکشن فیروزه حصاری است که در کتابخانه دانشگاه پنجاب لاهور با شماره نسخه 5786 نگهداری می شود.
بررسی ترجمه ضرب المثل های کهن پارسی: ارتقاء مدل بیکمن و کالو از رهگذر فرهنگ امثال سخن انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترجمه ضرب المثل امری چالش برانگیز است. جستار حاضر با تمرکز بر ضرب المثل های کلاسیک فارسی موجود در فرهنگ امثال سخن انوری (1384)، در پی بررسی مؤثرترین راهبردهای ترجمه ضرب المثل است. برای نیل به این هدف، ابتدا مثل هایی از پیکره مذکور بصورت تصادفی استخراج و ترجمه معنایی-تحت الفظی آنها نگاشته شد. سپس، با جستجو در دوفرهنگ تک زبانه انگلیسی فرهنگ امثال آکسفورد و امثال آمریکایی، تلاش شد برای هر یک، معادل های بومی-منظورشناختی یافت شود. مدل به کار رفته در این نوشتار، بر اساس راهبردهای پیشنهادی بیکمن و کالو (1974) است. طبق یافته ها، به کارگیری راهکارهای تلفیقی، از کارآمدترین راهبردهای ترجمه ضرب المثل است. در این میان، راهبرد «جایگزینی با معادل بومی» و کاربرد ترجمه تحت الفظی در پرانتز یا پانویس، جزو مؤثرترین راهبردها معرفی شده است، زیرا علاوه بر فراهم آوردنِ اطلاعات فرهنگ-محور برای مخاطبان، سبب درکِ روشنِ مفهوم مثل نیز می شود. همچنین، در این پژوهش راهبرد جدیدی به نام «جایگزین سازی» ارائه شده است.
تأملی در کلمات الشعرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلمات الشعرا، تذکره شاعران فارسی زبان هند در عهد نورالدین جهانگیر تا اورنگ زیب بابری، تألیف محمد افضل متخلص به سرخوش، شاعر و نویسنده سده های ۱۱-۱۲ق، است. این کتاب اولین بار در سال ۱۹۴۲م در لاهور، سپس در سال ۱۹۵۱م در مدراس و آخرین بار در سال ۱۳۸۹ به تصحیح علی رضا قزوه در تهران منتشر شده است. قزوه در تصحیح کلمات الشعرا از دو چاپ قبلی و سه دستنویس آن بهره برده است. نگارندگان در این مقاله چاپ های پیشین این کتاب را با تصحیح قزوه مقابله کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که چاپ قزوه از برخی جهات نسبت به آن ها برتر است، اما کاستی ها و ایرادات نسبتاً چشمگیری هم در آن مشاهده می شود که شماری از آن ها از جنبه های ذیل بررسی شده اند: صورت های نادرست (کلمات یا عبارات مغلوط)، نسخه بدل ها (گزارش ناقص، برتری بر متن، همسانی با متن، ناهماهنگی با متن)، و اشکالات کلّی و روش شناختی (تفاوت ضبط ها در مقدمه مصحح، جابه جایی و آمیختگی بخش ها، تکرار، نداشتن تعلیقات و ناقص بودن نمایه ها).
تحلیل ظرفیت های پویانمایی (انیمیشنی) حکایت «اسب آبنوس» هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر هنر پویانمایی (انیمیشن) به صنعتی بسیار درآمدزا تبدیل شده که با جادوی خود مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده است. اقتباس از متون ادبی یکی از راهکارهای سینما و انیمیشن برای تهیه ی فیلمی جذاب است. یکی از مهم ترین این متون «هزار و یک شب» است که تطور و گسترش آن در ایران، هند، جهان عرب و غرب، این اثر را برای مخاطبان بسیاری قابل توجه کرده است. در این مقاله نویسنده می کوشد با توجه به وجه خیال انگیزی و فانتزی حکایت «اسب آبنوس» که یکی از مهم ترین لازمه های انیمیشن است، با انطباق این حکایت با ساختار فیلم نامه پویانمایی (انیمیشنی) به روش توصیفی- تحلیلی، عناصری که به انیمیشنی شدن حکایت «اسب آبنوس» هزار و یک شب کمک می کند را شرح دهد و با تأکید بر ظرفیت هایی چون فانتزی، بهره گیری از ساختار سه پرده نمایشی ارسطویی، بررسی عناصر مهمی چون گره افکنی، بحران، اوج و گره گشایی؛ کشمکش های عمل محور و تعلیق ساز؛ شخصیت پردازی اصولی بر مبنای گفت وگو و عمل و صحنه ها و موقعیت های جذاب مناسب برای فضای پویانمایی، قابلیت های این حکایت را به مخاطبان، به ویژه فیلم سازان و هنرمندان پویانما نشان دهد.
تحلیل عینیت حق با خلق از منظر صور خیال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۳)
175-204
حوزه های تخصصی:
تحلیل عینیت حق با خلق از منظر صور خیال مجید فرحانی زاده* پژوهش حاضر به تحلیل عینیت حق با خلق، ازمنظر صور خیال در سروده های عارفانی چون عطار، عراقی، مولوی و جامی می پردازد. بنیان نظری پژوهش، کاربرد ابزارهای علم بیان است که آن ها را از حدّ ابزاری فقط زیباشناسانه به رویکردی برای شناخت، تعالی بخشیده است. این پژوهش که با روشی توصیفی- تحلیلی انجام شده، سعی دارد با تکیه بر دسته ای از ابزارهای صور خیال به کشف و شناخت زیست جهان شهودی برخی عارفان از عینیت حق در مظاهر هستی دست یابد. شایان ذکر است اهل عرفان باوجود تأکید برجنبه ی تنزیهی خداوند در مرتبه ی ذات، قائل بر جنبه های شهودی و عینی حق در مرتبه ی تجلّی و ظهورند؛ ازاین رو پژوهش حاضر نشان می دهد که تصاویر به دست آمده از تجلّی حق در توصیف های عارفان یادشده، دلالت بر عینیت حق در هیئت «انسان»، «پدیده و شیء»، و «عالم و موجودات هستی» دارد که با شگردهای صور خیال مانند تشبیه، استعاره و ثمثیل تفسیرپذیر شده اند. با توجه به وجه شبه های استخراج شده از انگاره های تشبیهی، استعاری و ثمثیلی می توان نتیجه گرفت شواهدی که در قالب انگاره های تشبیهی، استعاری به عینیت حق با انسان یا شیء دلالت دارند و نیز شواهدی که در قالب انگاره های تمثیلی بر عینیت حق با عالم دلالت دارند، دارای وجه شبه های تقریباً غیرهم گون و متفاوت هستند؛ اما شواهدی که در قالب انگاره های تشبیهی به عینیت حق با عالم دلالت دارند، دارای وجه شبه های یکسان اند. * دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری سبزوار farhanizadeh.majid@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 26/4/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 13/11/1400
ژست و استعلای سوژه در غزلی از مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۳)
267-296
حوزه های تخصصی:
ابراهیم کنعانی* امید وحدانی فر ** اکرم صفی خانی*** چکیده در جستار حاضر، به کاربرد ژست در یکی از غزل های روایی مولانا پرداختیم. در این گفتمان، مولانا سوژه ای را به تصویر می کشد که با تمرین و ممارست در ژست همان می شود که از آن ژست انتظار داشته است. سوژه های مولانا ازطریق تعامل با ژست و در قالب جسمانه و استعلا شکل می گیرند و در فرایندی مبتنی بر نظام تطبیق به نوعی هم حضوری با ژست دست می یابند؛ اما مسئله ی اصلی این است که سازوکار چنین وضعیتی چیست و برپایه ی کدام راهبردها و کارکردهای گفتمانی تحقق می پذیرد. برپایه ی این، در پژوهشِ پیش روی با استفاده از شیوه ی تحلیل محتوا تلاش شده است تا چگونگی مواجه شدن سوژه با ژست و تأثیر آن بر نظام زبانی و معنایی مولانا تبیین شود. پرسش اصلی پژوهش این است که ژست بر اساس چه شرایطی تولید می شود و چگونه سوژه را از وضعیت جسمانه ای به وضعیتی استعلایی مبدل می کند. فرض ما این است که فشاره ی حسی- ادراکی و حسی- شهودی زمانی که از حد خود فراتر می رود، ژست تولید می شود. سوژه با تکرار و درونی سازی ژست برساخته ی خود (ژست استعلایی)، به سوژه ای استعلایی استحاله می یابد؛ بنابراین ژست با قابلیتی دووجهی، ازطرفی سوژه را از دیگر ژست ها، نقاب ها و تصاویر رهایی می بخشد و ازطرفی به میانجی خودِ ژست، سوژه از فضای جسمانه- ژستیک به فضای استعلایی ارتقا می یابد و به یک هم حضوری مطلق می رسد. * استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کوثر بجنورد ebrahimkanani@gmail.com (نویسنده ی مسئول) ** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بجنورد o.vahdanifar@gmail.com *** دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات روایی دانشگاه کوثر بجنورد ak.safikhani@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 29/3/ 1400 تاریخ پذیرش مقاله: 1/12/1400
مدرنیسم و نوشتار زنانه (بررسی هویت زن در رمان مدرنیستی «شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری)
حوزه های تخصصی:
در ادبیات معاصر، «زبان و نوشتار زنانه» و «مدرنیسم» معانی مرتبطی دارند. قاعده گریزی، ذهنیت مبنایی، تک گویی های درونی و وضعیت روا ن رنجورانه زبان، به منزله ویژگی های نوشتار زنانه مطرح می شوند که عناصر و تمهیدات داستان های مدرن هم هستند. مدرنیسم در ادبیات را می توان پی آمدِ گرایش به دموکراسی و چندصدایی ای دانست که در قرن بیستم، زمانه گسست از سنت ها و فروپاشی قراردادها، به مسائل جدی بشر مبدل شده بود. نظریه نوشتار زنانه هم الگوی پیشنهادی کسانی بود که در تلاش بودند تا با نحوگریزی و گسیختگی در زبان، ساختارهای شکل گرفته مقوّ ِمِ مردسالاری را برهم زنند. بنابراین هر دو مجال می دهند به وجود چندصدایی، تکثرگرایی و دموکراسی. کوشش این پژوهش بر این است تا نظری نو بر رمان شازده احتجاب بیفکند و جزئیات داستانی تازه ای در آن بیابد، به طوری که ابتدا با تبیین عناصر رمان مذکور، مدرنیستی بودنِ ماهیت آن توجیه گردد و سپس با تحلیل شخصیت پردازیِ زنان داستان، افعال آن ها مورد کاوش قرار گیرد تا میزان استقلال مندی یا تحت سیطره بودگی شان، سنتی یا مدرن بودنشان، در نسبت با ساختار مدرن داستان، مورد بررسی قرار گیرد. نتیجه حاصل از پژوهش نشان داد که گلشیری در این رمان با استفاده از شیوه های مدرن داستان پردازی، انسجامی متناسب با ویژگی های مدرنِ شخصیت زن کنش مند و سلطه ناپذیر داستان خود آفریده است. تمهیدات داستانی او خواننده را به خوانشی همسو با مختصات نوشتار زنانه راه می برند که در آن مرد از سالاریِ محتوم در متن عزل می گردد و بستری مناسب فراهم می آید برای شخصیت زنی همچون فخرالنسا تا با هویت قائم به ذات و کنش های قاعده گریز و آزادی طلبانه خود، سیطره تبعیض و قیمومیت را به چالش بگیرند.
واکاوی ویژگی های ادبیات عامیانه در رمان های «طیور ایلول» اثر املی نصرالله و «کلیدر» اثر محمود دولت آبادی
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال پنجم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۱
89 - 107
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی شاخه های گسترده ای دارد که از جمله آن ها ادبیات داستانی عامیانه یا فولکلوریک است. رمان های «طیور ایلول» نوشته املی نصرالله و «کلیدر» اثر محمود دولت آبادی به عنوان رمانی عامیانه و روستایی قلمداد می شوند که در این جستار از منظر ادبیات عربی و فارسی بررسی می شود. در این پژوهش نشانه هایی که به کمک آن می توان یک رمان را عامیانه و روستایی دانست، آورده شده است و هدف این است که بررسی شود کدام نشانه ها در این دو رمان بسامد بالایی دارد و این که این دو رمان در این نشانه ها چه وجه اشتراکی باهم دارند؟ مکتب منتخب یک نویسنده را می توان از مضامین به کار گرفته شده در آثارش دریافت. مکتب تطبیقی در این مقاله مکتب فرانسوی است. ازاین رو برای آشنایی با دید و رویکرد دو نویسنده مذکور، آثارشان به اختصار بررسی شده و مؤلفه های ادبیات عامیانه و مقایسه آن در دو رمان مذکور در چند بخش مجزا بررسی و شرح شده است. این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی، با مد نظر قرار دادن مکتب و مضامین به کار گرفته شده در دو اثر مذکور، نوع شخصیت آفرینی و شخصیت پردازی و طرز بیان شخصیت ها در دو داستان، روش به کاربستن وصف از روستا و محیط روستایی و پیرامون آن را بررسی و مقایسه کرده است.
بررسی مؤلفه های هیچ انگاری در ارتباط با ادب غنایی در شعر معاصر مورد مطالعه: اشعار نصرت رحمانی، فریدون مشیری و نادر نادرپور
حوزه های تخصصی:
در نهاد ادبی شعر معاصر با گسست از ادبیات کلاسیک و تغییرات فرهنگی اجتماعی در سبک فکری، مضامین تازه با گرایش به مکتب های غربی، مورد توجه قرار گرفت. هیچ انگاری (نیهیلیسم) و رمانتیسم یکی از گرایش های فکری بود که با تحولات اجتماعی سیاسی جامعه، گسترش یافت و به ویژه در دهه سی شمسی بعد از کودتا، از موتیف های اصلی شعر شد. شعر غنایی در ادبیات ادامه داشت اما شاعران رمانتیک با تکیه بر اصل آزادی بیان رمانتیسم، بی پروا و به دور از اخلاق، صرفاً به زندگی دنیایی اهمیت دادند و در قالب رمانتیسم سیاه، در بن بست های زندگی شخصی و اجتماعی به هیچ انگاری روی آوردند و از شعر غنایی رایج دور شدند. در این مقاله، مؤلفه های هیچ انگاری که همسو با رمانتیسم سیاه است و از شعر غنایی کلاسیک متفاوت شده است، در شعر سه شاعر معاصر: نادرپور، رحمانی و مشیری مورد بررسی قرار گرفته است، روش مطالعه و بررسی منابع، کتابخانه ای است. نگارش مقاله توصیفی تحلیلی با انتخاب نمونه های شعری است. نتایج بررسی نشان می دهد: شاعران در برهه ای از تاریخ زندگی خود به ویژه دهه سی که جامعه درگیر تنش های حاصل از کودتای 28 مرداد است به اندیشه های هیچ انگاری روی آوردند. گرایش به یأس و مرگ اندیشی در زندگی، لذت جویی و اروتیک، میخانه رفتن و مستی، علاقه به افیون، مهمترین مؤلفه های رمانتیکی هیچ انگاری است که در اشعارشان دیده می شود و در تقابل با شعر غنایی کلاسیک با هدف بیزاری از هستی، خوشباشی گذرا و سرخوردگی اجتماعی سروده شده است. در مقایسه شاعران نیز شعر نصرت رحمانی در این موتیف، سرآمد است.
التراث التاریخی فی الروایتین"توراکینا" لمحمد قاسم زاده و"الزینی برکات" لجمال الغیطانی؛ دراسة مقارنة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
9 - 35
حوزه های تخصصی:
یعدّ التراث مصدرّا هامّاً للأدباء، ویشکّل التاریخ إحدى المصادر التراثیه الغنیه التی یمکن أن یلجأ إلیها الکاتب ویستلهمها فی أعماله الأدبیه، والأمر کذلک بالنسبه للروائی الإیرانی (محمد قاسم زاده) والروائی المصری (جمال الغیطانی) فی کثیر من أعمالهما الروائیه، لا سیما فی الروایتین المدروستین فی هذه الدراسه "توراکینا" و"الزینی برکات". وقد سلّطت الدراسه الضوء على نقاط الائتلاف والاختلاف فی استلهام التاریخ عند الکاتبین بصفته أحد المکونات التراثیه وسعت إلى تبیین الدوافع والأسباب ومنها هموم الحاضر وقضایاه، واعتمدت الدراسه على منهج البنیویه التکوینیه من خلال أبرز منظّریه "جورج لوکاتش" و"لوسیان غولدمان"، حیث أکّدا على دراسه شکل الأعمال الأدبیه وتأثیر البنیه التحیه علیها. کذلک استخدمت الدراسه، لکونها دراسه مقارنه، إنجارات مدرسه المادیه الجدلیه المعروفه بالمدرسه السلافیه، وهی نظریه منسجمه تماماً مع نظریه البنیویه التکوینیه. واتضح من خلال هذا الدرس المقارن أنّ من أسباب استلهام الکاتبین للتاریخ فی النصین هی الأحداث والقضایا السیاسیه والاجتماعیه التی أثّرت فی الإنسان ومن أهم هذه القضایا قضیه المرأه، فکانت المرأه شبه مغیبه رمزیاً عند الغیطانی، فجاءت معظم شخصیات روایته ذکوریه ولعلّ قصدیه الغیطانی من هذا التغییب فیها إشاره إلى الغاء دور المرأه فی المجتمع المصری، و تناول أیضاً "قاسم زاده" قضیه المرأه کما یظهر عبر النصین الأصل والموازی للنص الأصل، أی من خلال العنوان ونص الروایه.
فضایل اخلاقی در اشعار قاسمی و الیازجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
35 - 65
حوزه های تخصصی:
ا اخلاق یکی از زمینه های اصلی ادب گران سنگ فارسی است که گویندگان کثیری، بدان پرداخته اند. فضایل اخلاقی در دیگر زبان ها هم مورد توجه بوده است. از قاسمی گنابادی (ف.982ق.)، هشت مثنوی برجای است که در آنها با طرفه اندیشی و بیانی سهل، مضامین اخلاقی را غالباً در قالب حکایت سروده است. در ادب عربی نیز شاعران سترگی از جمله ناصیف الیازجی (1871-1800م.) به مفاهیم اخلاقی توجّه داشته اند. در این جستار با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که وجود زمینه های تأثیر و تأثّر را صرفاً شرط تطبیق نمی داند، به بیان فضایل اخلاقی مشترک در اشعار دو شاعر پرداخته شد. پژوهش حاضر با تکیه بر منظومه های عمدهالاشعار و زبدهالاشعا ر قاسمی و دیوان ا شعار الیازجی و بر اساس تقسیم بندی خواجه نصیرالدّین طوسی از فضایل اخلاقی در چهار حوزه کلی (حکمت، شجاعت، عفت و عدالت) انجام گرفته است. پرسش اصلی پژوهش آن است که چه مضمون های اخلاقی مشترکی در شعر قاسمی و الیازجی وجود دارد؟ از دستاوردهای ارزشمند آن تبیین و تحلیل مضامین مشترکی چون علم، تواضع، صداقت ، صبر و وفای به عهد است که در شعر دو شاعر ایرانی و لبنانی بیان شده است. به زیبایی های ادبی اشعار درحد گنجایش مقاله اشاره شد. بسامد برخی مفاهیم اخلاقی در شعر قاسمی چشم گیرتر است. از دلایل آن می توان به اهتمام قاسمی در سرودن مثنوی های متعددی که مشحون از مفاهیم اخلاقی و اجتماعی است و نیز مناعت طبع و ویژگی های خُلقی شاعر اشاره نمود.
تحلیل تطبیقی اثرپذیری اشعار پارسی سرایان متقدّم از کتاب شایست ناشایست و آثار امام محمّد غزّالی (با تکیه بر احیاءعلوم الدّین و کیمیای سعادت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
95 - 120
حوزه های تخصصی:
شایست ناشایست، متنی به زبان پارسی میانه و اثری دینی، بازمانده از دوره زرتشت است. احیاءعلوم الدّین نیزکتابی دینی، اخلاقی و عرفانی مربوط به قرن پنجم است. مقاله حاضر می کوشد با تأکید بر دستورهای اخلاقی شعرای متقدّم، به مقایسه اشعار آنان با این متون دینی، یعنی شایست ناشایست و احیاءعلوم الدّین امام محمّد غزّالی و ترجمه فارسی آن، کیمیای سعادت، بپردازد. ادبیّات تعلیمی ما از آغاز شعر فارسی تا کنون، همواره بایدها و نبایدهای اخلاقی را مورد توجّه قرار داده، امّا در زمینه مقایسه اشعار شاعران متقدّم و متون دینی، پژوهش های کمتری صورت گرفته است. این نوشتار، به شیوه کتابخانه ای و با روش استقرایی، اندیشه های موجود در اشعار شعرای متقدّم را با شایست ناشایست و احیاءعلوم الدّین، مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد که شعرای متقدّم، بنا به پیشینه باورهای اعتقادی که داشته اند و هم چنین به دلیل تأثیرپذیری از آموزه های اسلامی- قرآنی، بایدها و نبایدهای اخلاقی را در شعرشان، مطرح و به دیگر شعرا توصیه کرده اند و حلقه پیوند، میان اندیشه های اخلاق مدار قبل و بعد از اسلام در ایران شدند و با زبان شعر، اهمیّت دستیابی به تطهیر باطن و معرفت الهی را نزد ایرانیان، نشان دادند.
نقش ادبیات و نوشتار زنانه در بهبود جایگاه اجتماعی زنان در فرانسه و تأثیر آن بر نوشتار زنانه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
355 - 385
حوزه های تخصصی:
خلاصه : آغاز قرن بیستم را دوران اوج و شکوفایی ادبیات زنانه دانسته اند اما نوشتار زنانه از دیرباز وجود داشت بدون اینکه هدف نویسندگان آن به تصویر کشیدن ویژگی های زنانه ی نوشتارشان باشد؛ اما زنان نویسنده به تدریج به موضوعاتی پرداختند که در گفتمان مردانه نادیده گرفته می شد و هدف آن ها بازتعریف هویت، شکستن کلیشه ها و تغییر ارزش های از پیش تعریف شده جامعه سنتی بود. در این مقاله بر آنیم با ارائه تاریخچه ای کوتاه از دوران باستان تا به امروز، فعالیت های اجتماعی و ادبی زنان در فرانسه را دنبال کنیم که به بهبود و ارتقا جایگاه زنان در جامعه منتهی می شود، سپس به تعریف ادبیات زنانه، ویژگی ها و مفاهیم آن خواهیم پرداخت و در آخر نگاهی به ادبیات زنانه فارسی خواهیم داشت که تحت تأثیر ادبیات فرانسه و جریان هایی همانند فمینیسم و رمان نو تغییرات بسیاری می کند و نشان خواهیم داد که نویسندگان زن ایرانی نیز برای بهبود جایگاه اجتماعی زنان تلاش بسیار کرده اند.
شکستگی در اساطیر ایران و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱۸
91 - 111
حوزه های تخصصی:
اسطوره از بدو پدید آمدنش، همواره تغییر کرده است. این تغییر، در میان اقوام و ملت های گوناگون به ویژه ایران و هند، همواره تکرار می شود. این پژوهش به روش مقایسه ای - توصیفی مبتنی بر تحلیل ساخت گرایانه نشان می دهد؛ در عین مشابهت های اساطیر ایران و هند، وجوه تمایز گوناگونی نیز وجود دارد که می توان به شکستن به آب، آتش، نابودگر و قهرمان اشاره کرد. برخی اسطوره ها مقام الوهیت دارند و در عین حال می شکنند؛ این امر، در اسطوره هایی که اسطوره - خدا نیستند؛ نیز دیده می شود. شکستگی در اسطوره های ایرانی در حقیقت، تکرار شکستگی اساطیر هند است اما در عین حال موجب دوری اسطوره های هندی و ایرانی از یکدیگر می شود. هنگامی که اسطوره ای هندی تغییرمی یابد؛ نمی ایستد. این عدم ایستایی در شکستگی اسطوره های ایرانی نیز دیده می شود. این نوع تغییر در اساطیر هند موجب شده است که برخی از اسطوره های مذکور، ایفاکننده نقش متضاد باشند و این امر در اسطوره های ایرانی شکسته شده دیده نمی شود.
بررسی شرایط و فوایدِ صحبت و هم نشینی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۴
95 - 122
حوزه های تخصصی:
مولوی در مثنوی تداعی های متعددی به کار می برد و از موضوعی به موضوع دیگر می رود؛ همین امر باعث شده است یکی از مباحث پُرتکرار و مهم عرفانی مثنوی ، یعنی «صحبت و هم نشینی» و شرایط سالکان و فوایدی که مولانا برای همنشین شدن با اولیای الهی برمی شمارد، چندان به طور دقیق بررسی نشود. در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا با جمع ابیات پراکنده موضوع صحبت و هم نشینی در مثنوی و تحلیل آن ها براساس خود مثنوی ، آن هم با تکیه بر نشانه های درون متنی و بافت موقعیتی، به بررسی این موضوع بپردازیم؛ اما به سبب آنکه بررسی شش دفتر مثنوی ، خارج از محدودیّت این مقاله است، این موضوع در این پژوهش فقط در دفترهای اول و دوم بررسی می شود. از رهرو این پژوهش پی بردیم که مولانا در موضوع مصاحبت و مجالست سالکان با اولیای الهی، با وجود «جرّ جرار کلام»، وحدت و انسجام فکری و معنایی خاصی را دنبال می کند و این امر از نظمِ مباحث و مطالب ذیل موضوع صحبت مشخص است؛ بیان انواع مصاحبت و فراق و ذکر شرایط متعددی مانند صبر و تسلیم، توجه به سخنان اولیا و عمل بدان، نداشتن کینه، تلاش پیوسته، اظهار نیاز و تواضع، دوری از پندار کمال و... برای مصاحبت و هم نشینی سالکان با اولیای الهی و نیز آوردن فواید فراوان این مجالست مانند مُبدل شدن حس، رهایی از تن و صورت، رهایی از آشفتگی راه سیروسلوک، رهایی از شیطان، شکستن هوا و آرزو، رهایی از دنیا و لذایذ دنیوی، رهایی از نفس اماره و مکرهای آن و... برای سالکانِ هم نشین شده با اولیای الهی، گویای این نظم و انسجام فکری و معنایی در مثنوی است؛ نیز این موضوعات بر این نکته تأکید می کند که مولانا مصاحبت سالکان با اولیای الهی را بهتر از فراق و تنها گام برداشتن آن ها در مسیر سیروسلوک می داند.
نمادهای کهن الگوی یونگ درگره گشایی داستان شاهزاده و کمپیرزن (شاهزاده ای که پادشاهی حقیقی به او روی نمود)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها تصاویرازلی مشترک درحافظه و ضمیر ناخودآگاه انسان هستند که در هر عصری بانمودهای رایج آن دوره خود را نشان می دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی های آنها می تواند نگاه ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. یونگ در آثار خود از کهن الگوهای متعددی نام م یبرد و هر یک از آنها را به تنهایی و در پیوند کلی با هم در شمار پرمعناترین تجلیات روان جمعی به شمار می آوردﺑﺎ ﭘیﺪایﺶ ﻧﻈﺮیﻪﻫﺎى روانﺷﻨﺎﺧﺘی، ارﺗﺒﺎط ﭼﻨﺪﺳﻮیﻪ ﺑیﻦ ﻋﻠﻮم ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﺪیﺪ آﻣﺪه اﺳﺖ؛ از ﺟﻤﻠﻪ ارﺗﺒﺎط ﺑیﻨﺎرﺷﺘﻪ اى ادﺑیﺎت و روان ﺷﻨﺎﺳی. ایﻦ اﺗﻔﺎق ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺗﺎ ادﺑی ﺎت ﻣﺤﻤﻠ ی ﺑﺮاى ﻧﮕﺮش و ﺗﺤﻠیﻠی روزآﻣ ﺪ، کﺎرآﻣ ﺪ و ﺧﻮاﻧﺸ ی ﻣﺘﻔ ﺎوت ﺗﻠﻘ ی ﺷ ﻮد. ادﺑی ﺎت ﺑ ﻪ ﻣ ﺪد ﻧﻈﺮی ﻪ ﻫ ﺎى روان ﺷﻨﺎﺳی، ﺧﻮد را ﻣﻠﻤﻮس ﺗﺮﻋﻤﻞ ﮔﺮاﺗﺮ ﻋﺮﺿﻪ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ و ﺑﺮ ﺟﺬاﺑیﺖ ﺧ ﻮد در ﻣﺘ ﻮن ادﺑ ی، ﺑﻪویﮋه در ﻣﺘﻮن ﻋﺮﻓﺎﻧی اﻓﺰوده اﺳﺖ. از ﺟﻤﻠه ایﻦ ﻧﻈﺮیﺎت، ﻧﻈﺮیه ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺷﺨﺼیﺖ و اﺑﻌﺎد ذﻫ ﻦ و ﻓﺮایﻨﺪﺗﻔﺮّد یﻮﻧﮓ اﺳﺖ. ﻣﻮﺿﻮع ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، به بررسی نظریه کهن الگوی یونگ اثر کارل گوستاو یونگ روانشناس شهیر سویسی ﺑﺎ در ﻣﺜﻨﻮى اﺳﺖ. ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن ﻣی دﻫﺪ ک ﻪ ارتباط مستقیمی بین علم روانشناسی و علوم ادبی برقرارست. ﻣﻮﻟﻮى در ایﻦ ﺣکﺎیاﺖ، مثنویﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻣی آﻣﻮزد ک ﻪ ﻻزﻣ ه رﺳیﺪن ﺑﻪ ﺗﻮازن، ﺗﻌﺎدل ﺷﺨﺼیﺖ و رﺳیﺪن ﺑﻪﺗﻔﺮّد، ﺗﻌﺎﻣﻞ یکﭙﺎرﭼه ﺗﻤﺎم اﺑﻌﺎد ﺷﺨﺼیﺖ رواﻧی ﻓﺮد اﺳﺖ.