فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۶
117 - 145
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی عنصر روایت در منظومه ی عاشقانه « ناظر ومنظور» اثر وحشی بافقی بر اساس نظریه «تزوتان تودوروف» می پردازد. ساختار روایت به شیوه سازمان دهی و مجموعه روابط و عناصر و اجزای سازنده اثر اطلاق می گردد و تحلیل ساختاری چگونگی ارتباط مابین این عناصر را بررسی می کند. از جمله دریافتن گزاره و پی رفت و هم چنین بررسی پیرنگ، راوی و زوایای سیر خطی داستان. البته غیر از موارد ذکر شده فکر و اندیشه محتوای اثر نیز بررسی می شود. بنابراین با توجه به پیدایش مکاتب نقد ادبی که باب تازه ای در پژوهشهای زبان فارسی گشوده است و هم چنین جایگاه منظومه های عاشقانه فارسی به عنوان آثار برجسته از آغاز پیدایش تاکنون، حامل بسیاری از ویژگیهای این زبان و ادبیات بوده اند و بررسی آنها از جنبه روایی قابل تأمّل است. این پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به استخراج جنبه های روایی در این اثر پرداخته است. وجود هشت پی رفت وگزاره که گاه در بین آنها تعادل و عدم تعادل دیده می شود و اینکه پی رفت ها به تعادل نهایی نمی رسند، جنبه های علیت و علیت سازی برای ادامه روایت، شیوه پردازش شخصیت ها با توجه به دو عنصر عاشق و معشوق و موانع موجود برای رسیدن آنها به هم و موادگزاره ساز در روایت و... از یافته های این پژوهش است.
واکاوی جایگاه نوستالژی در ادبیات داستانی مهاجرت ایران با تأکید بر نویسندگان زن منتخب (اکرم پدرام نیا، نسیم وهابی، فهیمه فرسایی، فریبا صدیقیم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۸
103-126
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین جلوه های ادبیات مهاجرت، مؤلفه نوستالژی است. مسئله اساسی این تحقیق پاسخ به این پرسش است که چنین مؤلفه ای در ادبیات داستانی زنان به چه شکلی منعکس شده است؟ تعدد زنان نویسنده مهاجر ایرانی و همچنین صاحب سبک بودن برخی از آنها در ادبیات داستانی مهاجرت، اهمیت و ضرورت چنین مطالعه ای را نشان می دهد. هدف پژوهش این است که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی جایگاه مؤلفه نوستالژی در داستان های برگزیده و شاخص که از زنان داستان نویس مهاجر پس از انقلاب اسلامی هستند، پرداخته شود. فرضیه پژوهش این است که نوستالژی یکی از مهم ترین و شاخص ترین مؤلفه های فرمی و محتوایی در آثار مورد بررسی است. نتایج پژوهش نشان می دهد که نوستالژی در آثار اکرم پدرام نیا با توصیف دقیقی از گذشته، مخاطب را به فضای گذشته می برد و این نوستالژی یادآور فرد خاصی است. تکنیک دیگری که پدرام نیا به منظور ایجاد حس نوستالژی از آن بهره می گیرد، ایماژ است. نوستالژی در آثار نسیم وهابی از جنبه یک فضا -مثل فضای جنگ- روایت می شود. نوستالژی در آثار فهیمه فرسایی به شکلی آزاردهنده برای شخصیت های داستان نمود می یابد. در آثار فریبا صدیقیم، نوستالژی به موقعیت هایی دلالت دارد که فرد با دوستان و نزدیکانش تجربه کرده است. در آثار صدیقیم، نوستالژی به اشیا و مکان ها دیده نمی شود. ویژگی مهم بازتاب نوستالژی در آثار صدیقیم این است که وقایع نوستالژیک به شکل سیال ذهن نشان داده می شود و راوی به شکلی از گذشته سخن می گوید که گویی هم اکنون در حال رخ دادن است.
پیشنهادهایی برای همگون سازی مؤلفه های سبک شبانی با توجه به ویژگی های بومی و فرهنگی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات پاستورال چنان که باید، در تحقیقات دانشگاهی ایران معرفی نشده است. سابقه این نوع ادبی به قرن سوم پیش از میلاد و اشعار تئوکریتوس بازمی گردد و مضمون اصلی آن، ستایش آرامش و زندگی بی آلایش روستایی است که طبیعت نیز در آن جایگاه مرکزی دارد. البته با مؤلفه های دیگری نیز تحدید شده که در مطالعات دانشگاهی ایران چندان به آن توجه نشده است. اغلب پژوهشگران ضمن تکرار مطالب نویسندگان حوزه ادبیات داستانی نتوانسته اند در جهت معرفی بهتر این گونه ادبی گامی بردارند و آن را در داستان و رمان خلاصه کرده اند؛ حال آن که شعر شبانی نیز ویژگی هایی دارد که اگرچه تا حدود زیادی با داستان شبانی مشترک است، اما به دلیل زبان ویژه شعر، واجد بررسی های جداگانه است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، کوشیده ایم با استفاده از منابعی که در غرب به این گونه ادبی پرداخته اند، ضمن آسیب شناسی تحقیقاتی که در ایران درباره ادبیات روستایی انجام شده، مهم ترین مؤلفه های نوع ادبی پاستورال را معرفی و پیشنهادهایی در زمینه همگون سازی این مؤلفه ها با توجه به ویژگی های بومی و فرهنگی ایران ارائه کنیم. همچنین، با توجه به ویژگی های فرهنگی ، اجتماعی و بومی ایران برای ادبیات بومی، اقلیمی، روستایی و شبانی حدود و ثغوری را تعیین و آن ها را بازتعریف کرده ، و تقابل های بنیادینی که در خلق مضامین ادبیات شبانی دخیل هستند، متناسب با فرهنگ و اقلیم ایران تحلیل نموده ایم.
سراینده سام نامه و سنت نقالی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ بهمن و اسفند ۱۴۰۲ شماره ۵۴
۱۷۲-۱۳۹
حوزه های تخصصی:
سام نامه یکی از متونی است که از زمان سرایش و شهرت در بین مردم نام سراینده یا سرایندگان آن و انتسابش به خواجوی کرمانی محل بحث بوده است. اخیراً برخی پژوهشگران این حوزه با اتکا به دو نسخه، یعنی شبرنگ نامه محفوظ در دانشگاه لیدن و دست نویس سام نامه کتابخانه ملی تبریز به این نتیجه رسیده اند که سام نامه سروده خواجوی شاهنامه خوان کراتی است و علّت اختلاف در تعداد ابیات و حتی وجود روایات کوتاه و بلند، کوتاه و بلند شدن روایت داستان توسط سراینده است، که احتمالاً در مجالس نقل، گاهی اشعار را به تفصیل برای مردم می خوانده و گاهی نیز بنا بر محدودیت زمان، خلاصه می کرده است. اما پژوهش حاضر با تردید در این نظر، به دنبال یافتن پاسخی دیگر برای این پرسش است که چرا دست نویس های سام نامه به لحاظ تعداد ابیات و نوع روایت با یکدیگر تفاوت اساسی دارند و ارتباط این تفاوت ها با سراینده یا سرایندگان این اثر چیست؟ این پژوهش به روش اسنادی و با کمک سنت نقالی و با توجه به نظر پژوهشگران برجسته این حوزه انجام گرفته است. نویسنده تلاش کرده است ویژگی ها و چارچوب این سنت را استخراج کند و بر پایه آن ها به مقایسه دست نویس های گوناگون و روایت های کوتاه و بلند سام نامه بپردازد، که نتیجه نشان می دهد تفاوت دست نویس های مختلف این اثر ناشی از تحریرهای مختلفی است که در طول زمان توسط شاهنامه خوان ها و طومارنویسان مختلف فراهم آمده است، و نه نقل های مختلف یک نقال. بنابر این پژوهش تنها یک روایت کوتاه که جزو کوتاه ترین روایات سام نامه است توسط خواجوی شاهنامه خوان کراتی فراهم آمده و مکتوب شده است.
تحلیل مقایسه ای زبان جنسیت در شهرآشوب های مهستی گنجوی و امیرخسرو دهلوی بر اساس نظریه موریس گرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
27 - 42
حوزه های تخصصی:
شهرآشوب یکی از گونه های ادب غنایی است که در فرهنگ و ادب ایرانی، ماهیتی مردانه دارد؛ زیرا نیازمند مراودات انسانی-اجتماعی آزادانه ای است که عرف اجتماعی آن را برای زنان نمی پسندیده است. ورود مهستی گنجوی در این عرصه و ابداع شهرآشوب های صنفی در قالب رباعی، واکنش های انتقادی متفاوتی با خود به همراه داشت که در یک مورد یعنی مردانه بودن زبان شهرآشوب های مهستی به اشتراک می رسند. مساله اصلی تحقیق حاضر، ثبوت وجود زبان جنسیتی زنانه در شهرآشوب های مهستی گنجوی بوده است. برای اثبات این مسأله، از نظریه القاگری واکه های موریس گرامون در مقایسه انواع واکه های تکرارشونده و نوع القاگری آن در شهر آشوب های امیرخسرو دهلوی و مهستی گنجوی استفاده شد. در این پژوهش که به روش تحقیق ترکیبی (توصیفی-تحلیلی-آماری و قیاسی) انجام یافت، متغیّر جنسیت، مبتنی بر دیدگاه عرفی و کلیشه های فرهنگی در موضوعیت نقش های مردانه و زنانه سنجیده شد و این نتایج به دست آمد: نوع القاگری واکه ها در همه گروه های واکه ای (تیره، روشن، درخشان)، در شهرآشوب های مهستی و امیرخسرو دهلوی، به گونه ای معنادار از هم تمایز داشته و بعضا در جهت مخالف یکدیگر قرار دارد. بنابراین می توان ادعا نمود که زبان شعری شهرآشوب های مهستی، برخلاف تصور عمومی، درصد بالایی از زنانگی را داراست.
از هوم تا باده: مضمون های مشترک در توصیف هوم زرتشتی و شراب در اشعار غنایی سبک خراسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
43 - 58
حوزه های تخصصی:
یکی از مضمون های رایج در شعر فارسی وصف شراب است که با نام های گوناگونی چون می، باده، نبیذ، سیکی و صهبا در ادب فارسی به چشم می خورد؛ دامنه توصیف باده از وصف رنگ و طعم و بو گرفته تا برشمردن صفات و کارکردهایی چون درمان بخشی، اندوه زدایی و زندگی جاوید بخشی گسترده است. از سوی دیگر در اوستا و دیگر متون زرتشتی با همین الگو در ستایش «هوم»- در سه حالت ایزد، گیاه و آشامه- مواجهیم. در این مقاله پس از برشمردن مضمون های وصفی مشترک هوم در متون زرتشتی و شراب در شعر غنایی سبک خراسانی، تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که فرضیه انتقال سنت وصف هوم به شعر فارسی چه اندازه قابل دفاع است. مضمون های مشترک دو حوزه متنی مذکور عبارتند از: بخشنده حیات جاوید، درمان بخش، اندوه زدا، شجاع آور، روشن و درخشان، خوب و نیز توصیف رنگ. این پژوهش از نوع کیفی است و به روش تحلیل محتوا انجام گرفته است.
بررسی بینامتنیت منظومه ویس و رامین و داستان سمک عیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
97 - 112
حوزه های تخصصی:
یکی از وجوه اهمیت منظومه غنایی ویس و رامین، زنده کردن فرهنگ ایران باستان است، امری که در داستان سمک عیار – قصه ای ایرانی که در دوره سلجوقیان نگاشته شد - نیز مشهود است. نوع حکومت داری، آئین نوش خواری، جنگیدن، سوگند خوردن، تفریح و شکار بزرگان و... در این دو اثر کاملاً مطابق با فرهنگ ایران قبل از اسلام است. در خلال داستان سمک، ابیاتی از ویس و رامین تضمین شده که نشان می دهد این منظومه، مطمح نظر نویسنده سمک بوده است لیکن معمولاً سمک عیار را اثری حماسی قلمداد می کنند و به همین علت، تاکنون بینامتنیت این داستان با هیچ اثر غنایی دیگری بررسی نشده است. باتوجه به منظوم بودن ویس و رامین و منثور بودن سمک عیار، غنایی بودن یکی و حماسی قلمداد شدن دیگری، در این مقاله به روش توصیفی و تحلیل محتوا به این پرسش پاسخ داده شده است که آیا می توان نشانه های بینامتنیت را در این دو اثر ردیابی کرد؟ نگارندگان ضمن بررسی هر دو اثر، هفت مؤلفه مهم را از منظر بینامتنیت بررسی کرده که عبارتند از: منشأ عامیانه، اشاره مشترک به نام خورشید شاه، نقش منفی دایه، نامه نگاری، نقش آفرینی زنان، نقش ویژه موسیقی و خنیاگری و نوع سوگندها.
هویت زنانه دیگری در رمان "رقص در آینه شکسته" از مهری یلفانی با تکیه بر نظریه پسااستعماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
135 - 154
حوزه های تخصصی:
مردمحوری و امپریالیسم اشکال مشابهی از سلطه را علیه زنان که زیردست و غیر تلقی می شوند، به کار می برد که در بسیاری از ابعاد، مشابه و موازی یک دیگرند. رمان "رقص در آینه شکسته"، اثر مهری یلفانی، نویسنده زن مهاجر ایرانی، سعی دارد جامعه سنتی ایران و جامعه مدرن میزبان خود؛ یعنی کانادا را متقاعد به شنیدن صدای مخالف خود کند. او که همیشه و در طول حیات خود از سوی خانواده و جامعه، عنصری دست دوم، بیگانه، فرودست و دیگری تلقی می شده به طرح این مقوله در رمان خود می پردازد و رویکردی انتقادی نسبت به هر دو جامعه سنتی و مدرنِ میزبان دارد. در این مقاله، پاسخ به سوالِ چگونگی جلوه های "دیگری" و هویت زن مهاجر از دو منظر کلی در این رمان مورد تحلیل تاویلی و توصیفی قرار گرفته است و نشان می دهد که نه تنها در جامعه مرد سالار سنتی، مرد تصمیم گیرنده اصلی در همه امور برای زنان است و زن به عنوان دیگری، هویت انسانی خود را از دست می دهد بلکه در جامعه مدرنِ میزبان نیز، به مهاجران اعم از زن و مرد و به زن به طور اخص به عنوان فرودست نگریسته می شود و آنان باید تابع نظام و فرهنگی باشند که از سوی جامعه غربی مورد تایید و تاکید قرار می گیرد و در میان این دیگر انگاری ها است که شخصیت و هویت دوگانه زنان مهاجر شکل می گیرد که آن ها را به نوعی ندامت گزیرناپذیر از مهاجرت می کشاند.
تحلیل کاربرد حسن تعبیر در خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
155 - 170
حوزه های تخصصی:
حکیم نظامی گنجوی سراینده ای صاحب سبک و شاعری جریان ساز در آفرینش منظومه های غنایی در تاریخ ادبیات فارسی است. خسرو و شیرین نخستین منظومه غنایی شاعر، داستان دلدادگی، عشق و هوس و نمونه درخشان تن کامه سرایی در شعر فارسی است. این جستار به تحلیل کاربرد حسن تعبیر در خسرو و شیرین می پردازد و در صدد است تا به این پرسشها پاسخ دهد که: حسن تعبیر برای بیان و بازنمایی چه موضوع هایی در خسرو و شیرین به کار رفته است؛ حسن تعبیر از طریق چه شگردهای ادبی و بلاغی در خسرو و شیرین بازتاب یافته است و چه عواملی زمینه و بستر شکل گیری حسن تعبیر در خسرو و شیرین را فراهم ساخته است. نگارندگان داده های تحقیق را از متن داستان به روش استقرای تام استخراج کرده و به روش توصیفی تحلیلی به تبیین کاربرد حسن تعبیر در منظومه پرداخته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که موضوعاتی مانند واژگان و مفاهیم تابو، امور هراس انگیزی همچون مرگ، بیماری و پریشان حالی و توصیفات عشقبازی و هوسرانی در متن داستان با بهره گیری از حسن تعبیر بیان شده است و شاعر از شگردهای بلاغی استعاره، تشبیه و کنایه در بیان مفاهیم ممنوع و تنش زا استفاده کرده است و کوشیده است از این طریق وجهه خود و مخاطبان بالفعل و بالقوه داستان را حفظ کند.
کفتارِ جادو در متون زرتشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در متون دوره میانه و نو، و در میان نیروهای اهریمنی، از موجودی مادینه به نام کفتار سخن رفته است. در این مقاله آثار مکتوب کهن، اساطیر، فرهنگ عامه و داستان ها برای رسیدن به دریافتی روشن از هویت، کارکرد و جایگاه کفتار پژوهش شده است. آنچه از پژوهش به دست آمد، کفتار را در شمار نیروهای شرّرسان مادینه با عملکردی فریب کارانه، بهره گیری از جادو با هدف دشمنی با آفرینش نیک و زادآوری جای می دهد.کلیدواژه ها: کفتار، جادوگر، جگرخوار، پازند، زند خرده اوستا، روایات داراب هرمزدیار، هند، داکین، آل، پیکرگردانی.در متون دوره میانه و نو، و در میان نیروهای اهریمنی، از موجودی مادینه به نام کفتار سخن رفته است. در این مقاله آثار مکتوب کهن، اساطیر، فرهنگ عامه و داستان ها برای رسیدن به دریافتی روشن از هویت، کارکرد و جایگاه کفتار پژوهش شده است. آنچه از پژوهش به دست آمد، کفتار را در شمار نیروهای شرّرسان مادینه با عملکردی فریب کارانه، بهره گیری از جادو با هدف دشمنی با آفرینش نیک و زادآوری جای می دهد.کلیدواژه ها: کفتار، جادوگر، جگرخوار، پازند، زند خرده اوستا، روایات داراب هرمزدیار، هند، داکین، آل، پیکرگردانی.
تأملی برآداب کهن رزم و جنگاوری بر اساس دارابنامه بیغمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی دارابنامه (887 ه.ق) یا به تعبیر دقیق تر فیروزشاه نامه می پردازد. دارابنامه، یکی از کهن ترین حماسه های عاشقانه و عامیانه فارسی ایران قبل از اسلام است که محمد بیغمی آن را درباره قهرمانی های فیروزشاه پسر داراب کیانی روایت کرده و محمود دفترخوان آن را نگاشته است. نویسنده مقاله با توجه به این نکته که داستان های عامیانه کهن می توانند منبع ارزشمندی برای کشف آداب و رسوم دوران روایت داستان نیز باشند، درنظر دارد با استفاده از رویکرد توصیفی- تحلیلی مبتنی بر متن دارابنامه بیغمی -که حماسه ای عاشقانه (رمانس) است- گوشه هایی از آداب و رسوم جنگاوری ایران کهن را بازنماید؛ ازاین رو می کوشد با پاسخ به این پرسش که آیین رزم و جنگاوری در دارابنامه بیغمی چگونه است و آداب و رسوم جنگاوری این داستانِ متعلق به ایران پیش از اسلام، چقدر با آداب و رسوم اسلامی و دوران نویسنده مطابقت دارد؟، تبیین کند داستان های عامیانه از جمله دارابنامه، علاوه بر تبیین آداب و رسوم مرسوم در ایران کهن و دوران پیدایش خود، آداب رایج دوران کتابت داستان را نیز منعکس می کنند؛ چنانکه می توان گفت بسیاری از آیین های مرسوم رزم در دارابنامه بیغمی، متعلق به عصر اسلامی است؛ به گونه ای که این اثر را از نظر ویژگی های رزمی می توان با شاهنامه ها، فتوت نامه ها وآثار پهلوانی فارسی مطابقت داد.
جدال های مذهبی کاتبان در دست نویس های معتبر شاهنامه و متون منظوم پهلوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲۳
105 - 130
حوزه های تخصصی:
یکی از مشکلات بزرگ و بحث برانگیز در حوزه تصحیح انتقادی متون، بررسی گونه های مختلف دستکاری های کاتبان در دست نویس ها است؛ زیرا اغلب کاتبان حوزه زبان فارسی، رعایت امانت نمی کردند و ضبط درست دست نویس ها را به دلایل گوناگونی تغییر می دادند. جدال های مذهبی کاتبان به منظور اثبات حقّانیت مذهب خویش و در ردّ مذاهب و فرقه های مخالف، یکی از مهم ترین تصرّفات عمدی آن ها به شمار می رفت و این امر بیشتر در جاهایی از متن روی می داد که شاعر یا نویسنده به بیان عقاید دینی خود می پرداخت. تاکنون درباره دستبردها و جدال های مذهبی کاتبان در دست نویس های شاهنامه، تحقیقات اندکی شده و متاسّفانه درباره متون پهلوانی پس از آن هیچ پژوهش مستقلی صورت نپذیرفته است. توجّه به این نکته سبب شد که در این مقاله، جدال های مذهبی کاتبان را که در دست نویس های معتبر و شناخته شده شاهنامه و منظومه های پهلوانی پس از آن روی داده بررسی کنیم و نمونه های مختلفی از دستکاری های آن ها را در این دسته متون نشان دهیم.
معرفی نسخه های آمدنامه و صفوه المصادر و تحلیل روش آموزش «دستور زبان فارسی» در آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
115 - 136
حوزه های تخصصی:
دستورنویسی فارسی در شبه قاره قدمتی چند صدساله دارد. نفوذ فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در آنجا سبب شده است که بسیاری درپی آموزش و یادگیری این زبان بروند و درنتیجه آموزش زبان فارسی نیز شکلی جدی در آنجا بگیرد. آمدنامه ها و همچنین رساله صفوه المصادر، ازجمله رسالاتی بوده اند که در شبه قاره هند برای آموزش دستور زبان فارسی و به صورت خاص برای تصریف مصادر فارسی تألیف شده اند. در این تحقیق، ابتدا به سیری از نفوذ فرهنگ و زبان فارسی در هند و سنت آمدنامه نویسی در شبه قاره اشاره می شود؛ سپس به معرفی نسخه های خطی و چاپ سنگی این رساله ها پرداخته خواهد شد. توضیح هر اثر و تصحیح بخش های منتخب رسالات که دربردارنده مسائل مهمی از شیوه تصریف و روش های دسته بندی مصادر است، گام های بعدی این پژوهش است. در ادامه با مقایسه سه رساله آمدنامه و رساله صفوه المصادر با هم، شباهت ها و تفاوت های این رسالات با یکدیگر بررسی می شود. در روش تصریف رسالات تفاوتی با هم دیده نمی شود؛ اما جامعیت آمدنامه حیات علی هندی و صفوه المصادر نشان می دهد که این دو رساله به صورت منسجم تر و مطابق با روش علمی نگارش یافته اند و دو رساله آمدنامه دیگر به صورت سطحی و احتمالاً برای سطوح پایین ترِ آموزش دستور زبان فارسی تألیف شده اند؛ نیز شباهت کلی روش این آمدنامه ها و صیغه های تصریف شده مشترک در آنها نشان می دهد که شاید در یک بازه زمانی مشترک و با منابع مشترکی تألیف شده باشند. مقایسه این رساله ها با دستورهای فارسی جامعی که در هند و چین در سال های بعدی نوشته شده است، این فرض را ثابت می کند که آمدنامه ها در تصریف مصادر فارسی اصول علمی را رعایت کرده اند و ممکن است منبع دستورهای بعدی در شبه قاره بوده باشند.
کاربرد مصدر (بر)خیزیدن در اشاره به «هوام» و «خلق السّاعه ها» در متون کهن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
223 - 245
حوزه های تخصصی:
در متن های کهن فارسی که به جانورشناسی اختصاص یا توجهی داشته اند، برای اشاره به یکی از طبقات جانوران بر اساس دو معیار زیستگاه و نحوهٔ حرکت، اغلب از واژه های عربی «هوام و حشرات» استفاده شده است، در این متن ها همچنین به طبقهٔ دیگری از جانوران که بر اساس باورهای طبیعی دانان روزگاران پیشین به شیوهٔ خلق السّاعه به وجود می آمده اند، اشاراتی وجود دارد. هدف ما آن است که به شیوه ای شاهدمحور و تحلیلی، نشان دهیم مترجمان و نویسندگانی که به فارسی نویسی توجهی داشته اند، برای اشاره به این دو گروه از حیوانات از دو حوزهٔ معنایی مصدر (بر)خیزیدن استفاده کرده اند و در کاربرد دو کلمهٔ خیزندگان و برخیزندگان در برخی از این متن ها، تفاوت معنایی باریکی وجود دارد که با تأمل در محتوای جانورشناختی متن ها و تلفیق آگاهی های جانورشناختی با دانش لغوی می توان بدان پی برد. در اینجا بیشترین تمرکز را بر تحفه الغرائب حاسب طبری، دانشمند سده های ۵ و ۶ق، خواهیم داشت که نخستین متن دانشنامه ای و عجایب نگارانهٔ فارسی است که به دست ما رسیده است. علاوه بر این متن های دیگری از جمله ترجمه ای کهن از نهج البلاغه، احتمالاً متعلق به همین بازهٔ زمانی، و نزهت نامهٔ علائی از شهمردان بن ابی الخیر را نیز از این منظر بررسی می کنیم و از متن های دانشنامه ای جانوری دیگر نیز بهره می گیریم تا روایی این معیار طبقه بندی در متن های کهن را نشان دهیم. به باور ما حاسب طبری در بافت متن خود معنایی تازه به کلمهٔ برخیزندگان (= جانوران خلق السّاعه) بخشیده که در فرهنگ ها بدان اشاره ای نشده است.
بررسی یک ابهام در تاریخ آل مظفر با تکیه بر سروده های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
247 - 267
حوزه های تخصصی:
یکی از وجوه پراهمیت شعر حافظ، آگاهی هایی است که در خصوص تاریخ سیاسی قرن هشتم در اختیار ما می گذارد. بازتاب پاره ای از رخدادهای تاریخی آن عصر را می توان در اشعار حافظ ملاحظه کرد. تعمّق در دیوان او که مشحون از نام های رجال عرصه سیاست است، ما را با برخی ویژگی های مثبت و منفی ایشان آشنا می کند. اعتبار این اطلاعات از آنجا مایه می گیرد که حافظ از نزدیک با شخصیت های آن تاریخ رویارو بوده و در بطن بسیاری از رویدادها حضور داشته است. از جمله شخصیت هایی که نامش در اشعار حافظ به چشم می خورد خواجه برهان الدین ابونصر فتح الله، وزیرِ امیرمبارزالدین مظفری است. میان منابع تاریخی در مورد سرنوشت او پس از خلع مبارزالدین محمد از سلطنت، اختلاف است. برخی از گزارش ها از قتل وی در جریان دستگیری امیر مبارزالدین حکایت دارند اما در برخی منابع از کشته شدن او پس از دو ماه حبس سخن رفته است. اما هیچ یک از این روایات با آگاهی هایی که شعر حافظ در اختیار ما می گذارد، هم خوانی ندارد. در این جستار با روش تحلیل محتوا و به شیوه توصیفی تحلیلی کوشیده ایم تا با کنار هم نهادن گزارش منابع تاریخی و اطلاعات حاصل از دیوان حافظ، این ابهام تاریخی را مرتفع سازیم. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد تاریخ واقعه خلع امیرمبارزالدین از سلطنت، رمضان سال 759ق بوده و روایاتی که وقوع این رخداد را سال 760 ثبت کرده اند، فاقد اعتبارند. همچنین خواجه برهان ابونصر در اثنای شورش شاه زادگان مظفری علیه پدر، مقتول یا محبوس نشده بلکه تا زمان وفاتش در ذی الحجّه 760ق عهده دار وزارت شاه شجاع مظفری بوده است.
تحلیل تطبیقی دو ترجمه از رمان الفتاه الأخیره بر اساس نظریه واژگانی شدگی و قمرمحوری تالمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
»حرکت» بنیان هستی است. علوم مختلف به فراخور موضوع خود این مفهوم را کاویده و فرمول بندی کرده اند. زبان شناسی شناختی از دیدگاه فلسفی- ذهنی- زبانی به این مقوله می پردازد و فرآیند شکل گیری و انتقال مفاهیم حرکتی از عالم خارج به ذهن و از ذهن به زبان را بررسی می کند. تالمی در همین راستا نظریه افعال حرکتی را ارائه و زبان ها را با توجه به جهت نمایی افعال به فعل محور (واژگانی) و قمرمحور تقسیم می کند. پژوهش حاضر با اتخاذ رویکردی نو به این نظریه و با روش تحلیلی- توصیفی، آن را به حیطه ترجمه از زبان عربی به زبان فارسی وارد می کند تا به این سؤال پاسخ گوید که در ترجمه رمان «الفتاه الأخیره» مترجمان به چه میزان از افعال فعل محور و قمرمحور استفاده کرده اند؛ و نیز اینکه چرا در مواردی یکی از مترجمان ترجمه فعل محور و دیگری قمرمحور را برگزیده اند؟ نتیجه حاصل از پژوهش حاضر بیانگر این است که دو مترجم در ترجمه رمان «الفتاه الأخیره» شکل قمرمحور را مدل مناسب تری برای انتقال مفاهیم حرکتی از زبان عربی به زبان فارسی دانسته اند. همچنین در تحلیل و بررسی تطبیقی ترجمه این فعل های حرکتی مشخص شد که لزوماً قمرمحور بودن به معنای انتقال بهتر و کامل تر مفهوم نیست، بلکه در نظر گرفتن عنصر همنشینی و جانشینی و مسئله ارتباط فعل با سایر اجزای عبارت و نیز سیاق متن اهمیت عمده ای در ارائه ترجمه بهتر دارد.
ادراک خانه در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم؛ برمبنای نظریه پدیدارشناسی ادراک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش چگونگی ادراک فضاهای معماری است. برای نیل به این مقصود، به شیوه ای میان رشته ای، از ادبیات داستانی استفاده شده است. به بیان دقیق تر این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که ادراک خانه در ادبیات داستانی چه نکاتی را درباره شخصیت های داستانی آشکار می کند. برای رسیدن به پاسخ این پرسش از نظریه پدیدارشناسی ادراک موریس مرلوپونتی و پدیدارشناسی معماری یوهانی پالاسما استفاده شده است. در این مقاله رمان چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد پیکره این پژوهش را شکل می دهد و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. پس از بررسی این رمان برمبنای پدیدارشناسی ادراک مشخص شد هویت کلاریس- شخصیت اصلی داستان- به دنبال ارتباط روزانه و مداوم با خانه و امور مرتبط با آن، در خانه ادغام شده است و هویتی جدید، هم بسته خانه پیدا کرده است و این انحلال باعث شده که هم دیگران و هم خودش، کلاریس را فراموش کنند. عادی انگاری موضوع دیگری است که گریبانگیر کلاریس شده است. او در پی اتفاقاتی که در داستان برایش رخ می دهد به آگاهی می رسد و برای رسیدن به خود حقیقی اش به تدریج گام هایی برمی دارد. در انتهای داستان کلاریس از آستانه عبور می کند، متحول می شود و هویت مستقلی می یابد.
تحلیل جایگاه موزه فرش ایران از منظر عاملیت اجتماعی- فرهنگی
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
19 - 7
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به این مسئله می پردازد که رویکرد حاکم بر تنظیم فعالیت ها در موزه فرش ایران، سنتی است و ذیل رویکردهای انتقالی ارتباطات قرار می گیرد. تمرکز بر حفظ میراث پیشینیان و انتقال آنها به نسل جدید موجب انزوای موزه از جامعه و نادیده گرفتن کارکرد اجتماعی آن شده و آن را از نقشی که می تواند در شرایط اجتماعی معاصر ایفا کند، منفک می سازد. این مقاله با تمرکز بر این مفهوم که فرش علاوه بر میراث و هنر، وجهه دانش علمی نیز دارد به نقشی که موزه فرش می تواند در اتمسفر فرهنگ علمی کشور داشته باشد، می پردازد. از این رو، پس از مروری مختصر بر سابقه فرش در ایران، جایگاه فرش در فرهنگ علمی و فناورانه توضیح داده می شود. از نظر مفهومی، مقاله حاضر با ترکیب مفاهیم ارتباطات عمومی علم، مفهوم عاملیت مدنی موزه ها را پیشنهاد کرده و با روش مشاهده مشارکتی پیشنهادی ماک و همکارانش نشان می دهد که موزه فرش از عاملیت، اجتماعی و فرهنگی مشخصی برخوردار نیست.
تأثیر آثار سید لقمان ارومی بر هنر کتاب آرایی عثمانی
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
145 - 117
حوزه های تخصصی:
سده دهم هجری، دوره اوج هنر کتاب آرایی عثمانی، بویژه در حوزه نگارگری و جلدسازی به حساب می آید. در رأس آثار ارزشمند هنری این دوره باید به کتاب هایی اشاره کرد که توسط افرادی که لقب "شاهنامه نویس" گرفته بودند به رشته تحریر درآمده اند. اکثر این افراد ایرانی بودند و یا اینکه تحت تأثیر فرهنگ ایرانی رشد یافته بودند. در بین افراد مذکور سید لقمان ارومیه ای و آثار نگارشی وی قابل توجه هستند. این آثار توسط این شاعر والامقام سروده شده و سپس به دست نقاشان و تذهیب کاران چیره دست آن دوره تزئین یافته است. این نسخه ها در تاریخ تحول زبان فارسی در آناتولی و گسترش هنر کتاب آرایی ایرانی در عثمانی جایگاه ویژه ای دارند که تاکنون در منابع فارسی در مورد آن ها پژوهش جامعی صورت نگرفته است. به همین دلیل در این مقاله ضمن بررسی آثار تدوین شده توسط این شاعر ایرانی، به تحلیل بیست و پنج نسخه خطی به جا مانده از آن دوره پرداخته شده است.
بررسی تاثیر افزایش مضامین بر تحول شبیه زینب در نسخ خطی تعزیه نامه تکیه دولت
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵
143-172
حوزه های تخصصی:
یافتن عوامل موثر بر تحوّل شبیه زینب از منظر افزایش مضامین با روی کردی توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای بررسی می شود.اسناد و شبیه نامه های به جا مانده از آن دوران، مهّم ترین منابع موثق بر تاثیر افزایش مضامین و داستانک های مستقل بر شبیه زینب در نسخ خطی مربوطه است. گاه لازم است تا برای نشان دادن تاثیر و میزان رشد متغیّیرها در یک قیاس و تطبیق شکلی و معنایی، نقش زنانه شبیه زینب در کنار شبیه مردان مورد بررسی قرار گیرد. مضامین در طی گذر زمان و پیش رفت شبیه نامه نویسی در دوران ناصری، ابعاد متنوّع تری پیدا می کند و حضور شبیه زینب را گسترش می دهد. افزایش مضامین در راستای گسترش روایت ها و داستانک های نمایشی راه را بر تحوّل شبیه زینب به سمت شبیهی پویا باز کرده است و شبیه مجال بیش تری برای معرفی خود به مخاطب پیدا می کند و در نتیجه مضمون های متنوّعی بروز می یابد. عمل کردهای متفاوت شبیه زینب، سیر تحوّل و دگرگونی این شبیه/شخصّیت را آشکار می کند.