فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۵٬۳۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
این نوشتار عهده دار انجام واکاوی هایی است که هر بحثی در اخلاق زیست محیطی به نحوی مبتنی بر آن ها ست: این واکاوی ها تا اندازه ای به جایگاه، اهمیت، و نتیجه بخشیِ این شاخه از فلسفه و تا اندازه ای به روش ها، پیش انگاشت ها، مفهوم ها، استدلال ها، و دیدگاه های مطرح در آن نظر دارد. بر پایة این واکافت ها نتایجی ایجابی به دست خواهد آمد. استدلال خواهد شد که رویکرد اصول نگر که به اصول حاکم بر رفتار اخلاقی ِ می پردازد، گریزناپذیر است. در ادامه با پیشنهاد رویکردی فاعل بنیاد یا کنش بنیاد بجای رویکرد موضوع بنیاد، از شکلی از کل گرایی دفاع می شود که درجه بندیِ وظایف را نادیده نمی گیرد. همچنین، ضمن واکاویِ مفاهیم پایه ایِ اخلاق همچون «ارزش»، «وظیفه» و «حق»، نشان داده خواهد شد که با ابتناء وظیفة انسان در قبال طبیعت بر انگارة «حق»، بجای انگارة ارزش، گره های نظری در اخلاق زیست محیطی بهتر گشوده خواهد شد.
مؤلفه های پارادایم پیچیدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«پارادایم پیچیدگی» الگوی عمومی علم در دوران معاصر تلقی می شود که در مخالفت با پارادایم مکانیکی یا نیوتنی علم در کمتر از چهار دهه اخیر پا به عرصه دانش بشری نهاده و حوزه های گوناگون آن از جمله علوم انسانی را متأثر کرده است. هدف اصلی پژوهش حاضر معرفی و توضیح مؤلفه های پارادایم پیچیدگی در ارکان سه گانه آن (هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی) است. در این پژوهش سعی بر آن بوده است تا با نظر به اندیشه های صاحب نظران برجسته این پارادایم به مطالعه بنیادهای نظری شکل دهنده این پارادایم پرداخته شود. در نهایت، مؤلفه های این پارادایم در ارکان سه گانه آن چنین استنتاج شدند: رکن هستی شناسی (واقع گرایی انتقادی پیچیده، علیت پیچیده، تعیّن گرایی ساختاری)؛ رکن معرفت شناسی (عدم قطعیت، بازنمایی توزیعی، نظریه صدق فازی)؛ رکن روش شناسی (کل گرایی، بیناعینیت، راهبرد).
هستی شناسی پیچیدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت هویت امور پیچیده اولین قدم برای ساخت و مطالعه علوم پیچیده است. در هر دوی علوم طبیعی و اجتماعی عموماً از عناصر گوناگونی برای معرفی امور پیچیده نام برده می شود. طبق یکی از رایج ترین نظریات، عناصر «نوخاستگی»، «کل گرایی» و «تکاملی بودن» به عنوان سه عنصر برای هستی شناسی سیستم های پیچیده معرفی می شود. این در حالی است که کل گرایی و تکاملی بودن را می توان با تبیین و تحلیل های فلسفی داخل در عنصر نوخاستگی تصویر کرد. این فرایند از طریق توضیح و تفکیک ویژگی های نوخاسته از یک سو و تبیین کل گرایی و تکاملی بودن به عنوان نظریاتی بر آمده از مبنای فلسفی نوخاسته گرایی، از سوی دیگر میسر می شود. در این صورت کل گرایی و تکاملی بودن، عناصری هستی شناختی نبوده بلکه نظریاتی هستند که بر اساس نوخاسته گرایی قابل طرح هستند.
بررسی و نقد رابطة خدا و جهان آفرینش در آرای مقدم ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش گری از خدا و جهان آفرینش توسط لودیگ ویتگنشتاین یکی از پر رمز و رازترین و در عین حال کم دامنه ترین کنش های فلسفی اوست که واکاوی حدود و ثغور آن می تواند در روشن شدن بسیاری از زوایای فکری این فیلسوف مؤثر باشد. خدای ویتگنشتاین، در دیدگاه اولیة او، آشکارگی در عالم ندارد. او در بررسی دقیقی به بی نسبت بودن زبان و تعابیر متافیزیک، اخلاق و مواردی از این سنخ، با جهان پیرامون می رسد و وجود هرگونه سخن محصلی را در این باره مردود می داند. اما تدقیق مرزهای جهان و زبان توسط وی و نوع چیدمان نسبت های زبانی تسری داده شده به رابطة خدا و جهان، علی رغم پی ریزی بنیانی موضوع، چندان کاربرد عملی ندارند. به نحوی که شیوة پردازش ویتگنشتاین در این عرصه تبدیل به نسخه ای شده که وی آن را بر اساس دل خواسته های زبان خویش ترسیم کرده است. می توان گفت که جدا از دعوی واقع گرایی و غیر واقع گرایی در تحلیل موضع وی، رویکرد او در این عرصه رویکردی انتزاعی و البته از حیث مفهومی معنویت گرایانه به شمار می آید.
نگرشی روشمند به جایگاه عهدین در تفسیر قرآن با تکیه بر الگوی نشانه شناختی بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، در پی تبیین روشمند جایگاه عهدین در تفسیر قرآن، نخست، درباره الگوی نشانه شناختی بینامتنیت سخن گفته ایم.بر پایه این الگو، هر متنی بر اساس متن های پیشین استوار می شود و بدین ترتیب، هستی و پیشینه متن و نشانه ها از آنچه تاکنون پنداشته می شد، بسیار ژرف تر و گسترده تر است.متن های دینی و از جمله قرآن کریم نیز از این قاعده جدا نیستند و مفسر توانا باید بتواند از منابع بینامتنی، برای تفسیر قرآن به صورتی بهینه بهره گیرد.در بخش دوم این نوشتار، شایستگی عهدین را برای قرار گرفتن در جایگاه منبعی بیامتنی برای تفسیر بخش هایی از قرآن نشان داده ایم و بدین منظور، ضمن به دست دادن پیشینه این ره یافت نو، بدین مسئله پرداخته ایم که پذیرش این نگاه، لزوماً به معنی راه یابی اسرائیلیات به تفسیر قرآن، پذیرش وثاقت سندی و خاستگاهی الهی همانند قرآن برای عهدین، و نفی دیگر منابع معرفتی برای تفسیر قرآن نیست.
تاثیر مبانی فلسفی و جهان بینی ابن سینا بر طب سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه در طول علوم قرار دارد و اصول موضوعه آنها را اثبات میکند. این دانش به اشکال گوناگون با علم طب تعامل دارد و بر آن تاثیر میگذارد. فلسفه از یک طرف مبادی علم طب را اثبات میکند، از طرف دیگر موضوع علم طب بدن است و فلسفه نیز از رابطه نفس با بدن بحث میکند و دستاورد فیلسوفان درباره نفس، می تواند مبنای مطالعات تجربی قرار گیرد. طب ابنسینا متاثر از مبانی فلسفی وی است. تاثیر مبانی فلسفی ابنسینا بر طب سنتی نیز مشهود است. بحث عناصر، قوا، مزاج، طبیعت، اخلاط و ارواح، قوانین و مبانی فلسفی مانند: اصل علیت، سنخیت و تناهی قوای جسمانی، عدم دوام قسر، رویکرد غایت انگاری، ذات گرایی، نگرش تشکیکی، رویکرد کیفی، نگرش کلی به انسان، اعتقاد به حکیمانه بودن نظام جهان، پیوند با معنویت، با اینکه موضوع و مسائل علم طب نیست در عین حال پیش فرضهای فرا تجربی طب ابنسینا را تشکیل میدهند که در این پژوهش مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرند.
بررسی تطبیقی رابطة آموزة لطف با اختیار انسان از دیدگاه امامیه و کاتولیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از موضوع های مشترک قابل بررسی میان امامیه و مسیحیت کاتولیک، ضرورت «فیض» یا «لطف» خداوند برای دستیابی انسان به سعادت و نجات است. در این راستا دو مذهب به اصل لطف خداوند توجه کامل دارند، اما طرحی که از آن ارائه می کنند، کاملاً متفاوت است؛ به گونه ای که امامیه در ضمن طرحِ قاعدة لطف، بر اختیار و ارادة آزاد انسان برای رسیدن به رستگاری تأکید می ورزد، اما آیین کاتولیک در راستای طرح همه جانبة حمایت از آموزة فیض، بر ضعف و ناتوانی ارادة انسان، که بر اثر گناه نخستین سقوط کرده، برای رسیدن به سعادت تأکید می کند، و عامل تعیین کننده در امر نجات را فیض خداوند می دانند. مقالة پیش روی با رویکرد نظری و اسنادی تلاش می کند رابطة اصل «لطف» با «اختیار» انسان را در مذهب امامیه و آیین کاتولیک به روش تطبیقی واکاوی کند، و در ادامه نتایج اصلی بیان شوند. مهم ترین نتیجة به دست آمده آن است که جزء اخیرِ علت تامة اعمال ارادی انسان از نگاه امامیه، «اختیار» و از دیدگاه کاتولیک، «فیض» الهی است.
دین و دنیا: بررسی نگرش های متفاوت ادیان به دنیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«دین و دنیا» از مباحث مورد علاقه ی متألهان و فلاسفه ی دین است و به همین رو با بی اعتنایی جامعه شناسان دین مواجه بوده است. این مقاله در گام نخست و در راستای مقابله با روی کردهای تحویلی1 در مطالعات دین، در صددِ رفع برخی از این بی اعتنایی های آسیب رسان است و تلاش دارد نیاز مبرم جامعه شناسی دین به این مباحث را آشکار سازد و جایی را برای آن در فصول مقدماتی مطالعات جامعه شناختیِ دین باز نماید. این تلاش هم چنین برای نیل به درک صائب و روشن تری از مفهوم عرفی شدن، که انطباق بیش تری با بنیان های آموزه ای اسلام و شرایط اجتماعی ایران داشته باشد، انجام شده است.
مقاله در صدد است در این بازبینی، بر چند حقیقت بدیهی و در عین حال، اذعان نشده درباره ی دین تصریح نماید که تأثیراتی دگرگون کننده بر نظریات عرفی شدن دارند.
گام سوم پس از تأکید بر اهمیت دنیا برای ادیان، با مقایسه ا ی میان تلقی ادیان از دنیا برداشته شده است و با این فرض که عقاید و تعالیم دینی، تأثیرات تعیُّن بخشی بر زیست اجتماعی پیروان خواهند داشت، آن را در برخی از فرازهای اساسی تر، همانند «رستگاری»، « الاهیات اقناعی» و «تنش های با دنیا» با تفصیل بیش تری دنبال نموده است و در خاتمه، تأثیرات آن را در اصلاح برخی روی کردهای غالب بر نگرش جامعه شناختی دین نشان می دهد.
انسان شناسی پلاگیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل اساسی مطرح در اندیشه پلاگیوس که سبب شکل گیری مناقشه مهمی با آگوستین متفکر پرنفوذ کلیسای مسیحی گردید چیستی طبیعت انسان، ماهیت گناه، گناه ازلی و آثار آن، طبیعت و اراده انسان و راه نجات است. این پژوهش نشان می دهد که آموزه هایی که پلاگیوس درباره انسان مطرح می کند گرچه در طی شوراهایی تحت عنوان بدعت محکوم شده است، به نظر بسیاری از محققان دوره مدرن بخشی از سنت مسیحی است. پلاگیوس معتقد است انسان ذاتاً خوب و آزاد آفریده شده است و چنین نیست که طبیعتش را ضعفی اسرارآمیز مخدوش و ناتوان کرده باشد. ایده گناه ازلی کفرآمیز و غیر قابل تصور است. ویژگی های برتر انسان عقل و اراده آزاد اوست. آدم بواسطه اراده آزاد مرتکب گناه گردید. فرزندان او نیز اینگونه هستند. مرگ جسمانی نتیجه گناه نیست. فقط مرگ معنوی نتیجه آن است که هر انسان آن را از طریق گناهان اکتسابی خود به دست می آورد. فیض الهی سه جنبه دارد. (الف) قانون و ساختار طبیعی انسان ( عقل و اراده آزاد) که همه انسان ها از آن برخوردارند، (ب) شریعت الهی که به عقل تاریک شده بواسطه گناه کمک می کند و وظایف او را یادآور می شود، و (ج) فیض مسیح که که زنگار گناه را می زداید، شریعت را در قلب انسان قرار می دهد و الگوی زندگی اخلاقی و بدون گناه می گردد. از آنجا که خدا می خواهد همه انسان ها نجات یابند، عدم رستگاری انسان را باید نتیجه استفاده نادرست از اراده او دانست.
طبی سازی به مثابة تکنولوژی تبیین و نقد با توجه به آرای هایدگر، برگمان، و فینبرگ در باب فلسفه تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبی سازی فرایندی است که در آن پزشکی به قلمروهایی مانند زایمان و تولد، اعتیاد، چاقی، زیبایی، جوان شدن، تنهایی و انزوا، که اساساً پزشکی نیستند، وارد می شود و تدابیری پزشکی برای اصلاح یا درمان آن ها ارائه می کند. دو تبیین اصلی برای طبی سازی ارائه شده است که می توان آن ها را به اختصار تبیین مارکسیستی و تبیین کنترل اجتماعی نامید. این مقاله تلاش می کند تا طبی سازی را از منظری جدید مورد مداقه قرار دهد. مدعای این مقاله آن است که طبی سازی به مثابة تکنولوژی تبیین جامع تری از این پدیده ارائه می کند. در این راستا آرای سه فیلسوف مهم تکنولوژی، هایدگر، برگمان، و فینبرگ در تبیین طبی سازی به مثابة تکنولوژی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
پاسخ کانت به شکاکیت هیوم و نقد آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۲ شماره ۵۳
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
هم سنجه ناپذیری در اندیشة توماس کوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مناقشه برانگیزترین موضوعات در فلسفة علم توماس کوون، مفهوم هم سنجه ناپذیری است. مفهومی که کوون ابتدا برای مقایسه میان نظریه های جانشین به کار گرفت. هنگامی که کوون این مفهوم را توسعه بخشید افراد زیادی دیدگاه او را به چالش کشیدند و از این رو کوون بر آن شد تا دیدگاه خویش را اصلاح کند، به گونه ای که از زمان طرح این مفهوم تا آخرین روایت کوون از آن، می توان دو موضع را در اندیشة او یافت که با موضعی انتقالی از یک دیگر جدا می شوند. در روایت اولیه، مفهوم هم سنجه ناپذیری با مفهوم پارادایم و انتقال انقلابی میان آن ها مرتبط است. به دلیل این که هریک از پارادایم ها روش ها و الگوی مسائل متفاوتی دارند نمی توان میان آن ها مقایسه و داوری کرد؛ منتقدان چنین دیدگاهی را ناعقلانی یافتند. زیرا اگر هیچ معیاری فراپارادایمی وجود نداشته باشد چگونه می توانیم نظریه ای را عقلانی بدانیم. کوون با اصلاح دیدگاه خویش در موضع انتقالی تلاش می کند که هم سنجه ناپذیری را با تعین ناپذیری ترجمه مرتبط سازد، اما با وجود برخی مشکلات، از این موضع نیز گذر می کند و روایت متأخر خویش را مطرح می سازد؛ او در موضع متأخر مدعی می شود که به دلیل این که نظریه ها ساختارهای متفاوتی را برای رده بندی گونه های طبیعی به خدمت می گیرند، نمی توان واژگان نظریه ها را به طور کامل به یک دیگر ترجمه کرد.
تاملّی در اقسام علل ناقصه: رویکرد انتقادی بر حصرگروی علل اربعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلقّی مشهور از علل ناقصه همان علل چهارگانه ارسطویی است. اما برخی متفکّران افزون بر علل چهارگانه، علل دیگری چون «معد»، «شرط» و «عدم مانع» را از زمره علل ناقصه بر شمرده اند. برخی بر علّیّت «معد»، «شرط» و «عدم مانع» به عنوان علّت ناقصه، دلایلی را ذکر می کنند. مقاله می کوشد نشان دهد از آنجا که «معد» قابل انفکاک از معلول است نمی توان آن را به عنوان علّت در نظر گرفت؛ چرا که علّت و معلول بدون یکدیگر قابل فرض نیستند. از سوی دیگر قائلان به حصر عقلی علل اربعه، «شرط» و «عدم مانع» را بازگشت به علّت فاعلی یا علّت مادی می دهند؛ چراکه یا متمم فاعل اند و یا قابل، و نمی توان آنها را به عنوان علل مستقل در کنار علل اربعه در نظر داشت. اما از آنجا که اساساً استقلال علّی در علل ناقصه امکان پذیر نیست؛ نمی توان این مبنا را پذیرفت. در ثانی علّت غائی به عنوان یکی از علل اربعه، نقشی جزء متمّمیت فاعل ندارد و بر این اساس نمی توان آن را به عنوان قسمی از علل ناقصه دانست. اشکال دیگر بر علّیّت «عدم مانع» آن است که امر عدمی نمی تواند بر امر وجودی تاثیر گذار باشد؛ اما از آنجا که «عدم مانع» بازگشت به امر وجودی دارد، می توان آن را در کنار «شرط» به عنوان یکی از اقسام علل ناقصه برشمرد.
تمایز عدالت در ادبیات لیبرالیستی و ادبیات اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مفروض بنیادین در این گفتار مبتنی بر تمایز جوهری میان دو مکتب معرفتی عقیدتی اسلام و لیبرالیسم است. اسلام مکتب وحیانی و لیبرالیسم ایدئولوژی انسانی است. در بیان تمایز ذاتی میان این دو مکتب، مطالعه ای تطبیقی در موضوع عدالت انجام شده است. در این مطالعه، معلوم گردید که مفهوم بنیادین و اصیل در لیبرالیسم، آزادی فردی است. به هر میزان که لیبرالیسم بر آزادی های فردی پافشاری کرده، عدالت بیشتر به حاشیه رفته است. اما در اسلام، پس از اصل توحید، عدالت در کانون تفکر اسلامی جای دارد. مؤمنان به عدالت ورزی فرا خوانده شده اند. بنیاد حکومت اسلامی بر عدالت است. چنان که امیر مؤمنان علی(ع) بیعت با مردم مدینه را تنها به شرط اقامه قسط و عدل پذیرفتند.
پرسش از وجود به مثابه پرسش از خدا(خدا در تفکر هیدگر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرضیه خداباوری در استدلال استفان هاوکینگ، ملاصدرا، ابن سینا و کیث وارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
دانشمندان گستره کیهان شناسی نوین، با پشتیبانی از ماده گرایی، هر گونه ایده خداباوری را پیرامون توضیح جهان غیر ضروری و دارای ساختار غیر عقلانی می دانند. استفان هاوکینگ، به عنوان دانشمند سرشناس این حوزه، با طرح استدلالی بر مبنای فرضیه انفجار بزرگ، در تلاش است با انکار نظریه وجود خداوند نشان دهد جهان در اثر اتفاق یا ضرورت به وجود آمده است. با توجه به ابعاد متافزیکی این گفتمان، تلاش بر آن است تا با استفاده از اصول نظام فلسفی سینوی و کیث وارد، ضمن ابطال استدلال هاوکینگ، نظریه خداوند اثبات گردد. در این راستا، هستی شناسی حکمت متعالیه نه تنها وجود خداوند را با فرضیه های علمی مانند انفجار بزرگ ناسازگار نمی داند، بلکه رابطه ای پویا میان خداوند و جهان اثبات می نماید. بدین ترتیب، ملاحظه می گردد که نظام فلسفی ابن سینا و حکمت متعالیه هر کدام به نوعی می توانند برای چالش های نوین عرصه خداباوری چاره اندیشی نمایند. هدف این پژوهش پرداختن به چالش جدید کیهان شناسی و خداباوری در نظام فلسفی ابن سینا و به ویژه ملاصدرا و پویا نمایی آنها با توجه به آرا کیث وارد است. تحلیل و نقد استدلال هاوکینگ بر مبنای سینوی و صدرایی، ورود این دو نظام فلسفی در تبیین مسائل روز، و ارائه راه حل های فلسفی برای چالش های دنیا معاصر و تطبیق این دو نظام فلسفی با آرا کیث وارد را می توان از نتایج این پژوهش محسوب کرد.
بررسی معنای دین بر اساس «درآمد» درس گفتارهای فلسفة دین هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هگل نخستین فیلسوفی بود که در درس هایش در برلین مباحثی ذیل عنوان فلسفة دین مطرح کرد. دریافت او از دین علاوه بر فهم متعارف، از فهم هم عصرانش نیز متفاوت بود. هگل بر خلاف تلقی روزگارش نه دین را از حوزة شناخت بیرون گذاشت و نه آن را به احساس فروکاست. او با نگاه تاریخی خود ادیان را در سیر تاریخی آن ها دید و با اصول دیالکتیکی خویش به درک تازه ای از دین راه یافت. حاصل این درک نشاندن دوبارة دین در حوزة شناخت نظری شد. مقالة حاضر درصدد است ساز و کار درک هگل از دین را، بر اساس «درآمد» درس گفتارهای فلسفة دین، بسان یکی از حوزه های شناخت نظری در معنای مد نظر او نشان دهد
ضعف اراده از دیدگاه دیویدسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضعف اراده ترجمه واژه یونانی آکراسیا و به معنای عمل تعمدی فاعل، برخلاف حکم خویش به بهترین عمل است. برخی فلاسفه چنین پدیده ای را غیرممکن می دانند. دیویدسن از زمره کسانی است که وقوع ضعف اراده را باور دارد. او در مقاله تاثیرگذار خود در سال 1970 تلاش کرد تا تناقض حاصل از پذیرشِ امکان این رخداد را مرتفع سازد. با این حال او این پدیده را نمونه بارز خردگریزی دانست و ادعا کرد که فاعل در ضعف اراده برای رفتار خود هیچ دلیلی ندارد. موضع دیویدسن در قبال مسأله خردگریزی در ضعف اراده، در سال 1982 تعدیل یافت. او رفتار آکراتیک را به طور کامل خردگریز ندانست؛ چراکه به خردگریزی، همانند نقصی درون محدوده خرد نگریست. از نظر او چون فاعل سست اراده برای عمل خویش دلیلی دارد، دست کم برای توضیح رفتارش درنمی ماند. در راستای توضیح چگونگی رخداد ضعف اراده، دیویدسن بر اساس ایده فروید، ذهن را شامل بخش های مجزایی حاوی عقاید، گرایشات و امیال متفاوت دانست که هر بخش می تواند به صورت خردناپذیر بر عملکرد دیگر بخش ها تاثیر بگذارد. این مقاله بر آن است تا نشان دهد، دیویدسن تا چه اندازه در برطرف کردن تناقضات برخاسته از آکراسیا و همچنین در نمایش چگونگی این رخداد توفیق یافته است.
مبنای فلسفی تعیین ارزش ها از نظر سیّد محمّد حسین طباطبایی و دیوید هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه سیّد محمّد حسین طباطبایی و دیوید هیوم، دو اندیشمند بزرگ، یکی در جهان اسلام و دیگری در جهان غرب، به لحاظ داشتن اندیشه های فلسفی تأثیرگذار، بسیار حائز اهمیّت هستند. در حوزه فلسفه اخلاق، هیوم به دنبال علم به طبیعت آدمی و انگیزه ها و رفتار اوست و انسان را به عنوان موجودی عاقل و فعّال مورد بررسی قرار می دهد و در پی آنست تا نقش عقل را، به خصوص در اخلاق، بسیار کم رنگ جلوه دهد. علامه طباطبایی نیز در مباحث معرفت شناسی و توجه به چگونگی حصول معرفت برای آدمی، فاعلیت انسان و ارتباط فاعل و فعل را در مورد کاوش و تحلیل قرار می دهد و در پی آنست که نقش عقل و ادراکات آن را در همه ی سطوح زندگی انسان به عنوان نقشی اساسی و مرکزی نشان دهد. در این مقاله به بررسی و مقایسه ی مبانی فلسفی آنها، به طور خاص در قلمرو اخلاق و تعیین ارزش ها، می پردازیم.
الهیات ایجابی و سلبی درنظر مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحثِ «الهیات ایجابی و سلبی»، دو جریان متقابلی که در طول تاریخ تفکرِفلسفی در باب خدا هر یک متفکران بزرگی را از آنِ خود کرده اند، بحث از یکی از مهم ترین وجوه رابطة
معرفت شناختی انسان و خداست. مقالة حاضر به بحث از تلقی ""مایستر اکهارت""
(Meister Eckhart) (حدود1260-1328م)، عارف بزرگ مسیحی، در باب این دو رویکرد ایجابی و سلبی می پردازد. در این مقاله، در ابتدا باتوجه به تعابیر اکهارت هر دو الگوی سلبی و ایجابی در منظومة فکری این متفکر اجمالاً برجسته می شود. سپس برای هماهنگ کردن این دو سنخ تعبیر متعارض پیشنهاداتی طرح و مورد ارزیابی قرار می گیرد. پس از آن، از آنجا که جمع شایستة میان این تعابیر متعارض تکلف آمیز می نماید، هر دو الگو در منظومة فکری اکهارت به رسمیت شناخته شده، و سپس در دو بخش بعدی مقاله هر یک از این دو رویکرد سلبی و ایجابی تفصیلاً مورد بحث و ارزیابی انتقادی قرار می گیرد. پس از آن در بخش
«جمع بندی و خاتمه» از وجهه نظر تبیینی دیگری برای تبیین این تعارض ها از طرقی مانند تفکیک تاریخی و تفکیک میان مقام های بحث تلاش می شود. در پایان نیز به آبشخورهای فکری مختلف و علائق و تعلقات متفاوتی اشاره می شود که ازجمله این دو رویکردِ متعارض اکهارت ریشه در آن ها دارند.