فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۶۱ تا ۱٬۲۸۰ مورد از کل ۵٬۳۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد بررسی ماهیت ده فرمان و تبیین ارزش آن از نظر محققانی همچون ابن تیمیه، ابن خلدون، سید قطب، ابو عبدالله قرطبی و فخررازی است. به گفته دانشمندان یهود، تورات مشتمل بر 613 حکم است. در میان این احکام، ده حکم اهمیتى ویژه دارند. این فرمان ها محور شریعت یهودند و همة احکام شریعت یهود در همین فرامین ریشه دارد. در واقع، قوم اسرائیل با پذیرفتنِ این فرمان ها با خدا هم پیمان شده است. تعبیر قرآن کریم از «الواح»، اشاره به دو لوح شامل ده فرمان از کتاب مقدس است که در آیه 145 سوره اعراف به آنها اشاره شده است. نظر به اهمیتی که ده فرمان در نزد عالمان یهود یافت و اشارات دقیق و لطیفی که قرآن کریم به آن دارد، پس از قرون وسطا، حکما و متکلمان و محققانی همچون سید قطب، خطیب تبریزی، ابن تیمیه، ابن خلدون و دیگران با دیدگاه های متفاوت، به نقد و بررسی در این باره پرداختند که تفصیل این بحث در این مقاله مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است.
بررسی تطبیقی برهان امکان و وجوب تومیستی و برهان صدیقین سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص براهین اثبات واجب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
آکوئیناس، در طریقة سوم خود، از امکان و وجوب دریچه ای به سوی اثبات وجود خدا می گشاید. بعضی از فیلسوفان، استدلال او را طبیعی مابعدالطبیعی تفسیر کرده اند و بعضی دیگر، طبیعی. با این وصف، به سادگی نمی توان استدلال او را با برهان صدیقین ابن سینا یکی دانست. این مقاله بر آن است که پس از ارائة گزارشی از برهان صدیقین سینوی و تقریرهای گوناگون برهان امکان و وجوب تومیستی، تفاوت های این دو برهان را به خصوص از لحاظ ابتنای آن ها بر اصل امتناع تسلسل آشکار سازد. به نظر می رسد در تحلیل و ریشه یابی تفاوت یاد شده، باید سراغ نظر این دو فیلسوف دربارة خدا و رابطة او با طبیعت رفت؛ ابن سینا چون در پی اثبات واجب الوجود بالذات است و بس، برای اثبات مدعای خود، به بیش از این نیاز ندارد که با تکیه بر امکان ماهوی، تسلسل در علل فاعلی را ابطال و درنتیجه، وجود خدا را اثبات کند، در حالی که در تقریرهای طبیعی مابعدالطبیعی از برهان امکان و وجوب تومیستی، هدف اثبات واجب الوجودی است که عالم طبیعت را از کتم عدم خلق کرده است. به همین دلیل این نوع تقریرها نمی توانند صرفاً با تکیه بر امکان ماهوی، برای طبیعت حادث، آفریدگار ازلی اثبات کنند. همچنین با گریز به طریقة دوم آکوئیناس و مقایسة استدلال او بر امتناع تسلسل با برهان وسط و طرف ابن سینا، روشن می شود که حتی اگر استدلال آکوئیناس برگرفته از برهان ابن سینا باشد، اقتباسی ناقص از آن است
علم پیچیدگی و خط مشی گذاری عمومی:آیا رهنمودهایی برای اندیشمندان و اندیشه ورزان خط مشی عمومی دارد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم پیچیدگی علم مطالعه نظام های پیچیده است. فهم و تبیین رفتارهای نظام های پیچیده اجتماعی مسلتزم طراحی معادلات غیر خطی است که پارادیم های کنونی حاکم بر علوم اجتماعی قدرت آن را ندارند. این نظام ها دارای خواصی هستند که روش شناسی های جاری نمی توانند آنها را مورد مطالعه قرار دهند. خط مشی عمومی به عنوان یک نظام پیچیده را می توان از نگاه علم پیچیدگی مورد مطالعه قرار داد. در این مقاله نویسنده تلاش دارد با تحلیل نظام های پیچیده، ضرورت شکل گیری علم پیچیدگی را توجیه، ویژگی های نظام های پیچیده را واکاوی و دلالت های ضمنی این علم برای خط مشی گذاری عمومی را تحلیل کند.
یادگیری در آشوب:یادگیری شبکه ای رمز موفقیت در تلاطم محیط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه با پیچیده شدن سازمان ها و بروز عدم قطعیت در تصمیمات و وابستگی بیش از پیش سازمان ها به یکدیگر، شبکه های میان سازمانی در حمایت سازمان ها در دستیابی به اهداف خود مقبولیت بالایی به دست آورده اند. مفاهیم یادگیری فردی، گروهی و سازمانی مدت هاست که به وجود آمده اند. در این مقاله نخست به نظریه آشوب و پیچیدگی خواهیم پرداخت و در ادامه نگاهی به تفکر جدید و نحوه تأثیر آن بر سازمان خواهیم انداخت. همچنین یادگیری را به عنوان راهکار تبدیل چالش پیش رو به فرصت تبیین خواهیم نمود. سرانجام یادگیری شبکه ای را به عنوان پاسخی به تلاطم محیط ارائه می نماییم.
مقایسة شک در اندیشة دکارت و بوریدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی متاخر (قرون 14 و 15)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
ژان بوریدان و رنه دکارت، هریک به نحوی با موضوع شک گرایی مواجه شده اند. دکارت، با شک روشی خود، در برابر شکاکیت امثال مونتی، یقین مطلق و گذر از شکاکیت را می جوید؛ وی در هر آن چه قابلیت شک در آن وجود دارد شک می کند تا نهایتاً به معرفتی دست یابد که هیچ گونه شکی در آن راه نداشته باشد. در سوی دیگر، بوریدان در رویارویی با شک گرایی قرن چهاردهم میلادی، کوشش می کند تا جهت حفظ اعتبار علوم و معرفت مورد نیاز در قلمروهای گوناگون زیست بشری پاسخی در برابر نتایج شک گرایی افراطی ارائه دهد. در حالی که هر دو متفکر مسئلة شک را با توجه به شکاکیت حاکم بر زمانة خود مطرح می کنند، و هر دو، با جدی گرفتن فرضیة شک گرایانة مبتنی بر قدرت مطلق خداوند، شک را تا بالاترین مرتبة آن مورد ملاحظه قرار می دهند، در مواجهه با شک گرایی دو رویکرد متفاوت اتخاذ می کنند. مقایسة نحوة مواجهة دکارت و بوریدان با شک گرایی، هدفی است که در این مقاله دنبال می شود
تحلیلی بر براهین تجربی علامه طباطبایی و الهیدانان قرن بیستم پیرامون اثبات خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استدلال های تجربی، با مزایایی چون سادگی و قابل فهم بودن برای عموم، از جمله براهینی هستند که در کنار براهین عقلی و شهودی برای اثبات وجود خدا به کار گرفته شده اند. تحقیق حاضر به بررسی این نوع براهین نزد علامه طباطبایی و تفکر سده بیست مغرب زمین پرداخته و ضمن ارزیابی غنای هر یک، وجوه تمایز و اشتراک آنها را دنبال نموده است. برهان نظم، حدوث، و برهان مبتنی بر رویکرد تکاملی از براهین مشترک آنان، البته با تفاوت هایی در دامنه بحث ، محسوب می شود. به علاوه، هر کدام دلایلی مخصوص به خود نیز داشته اند. در مسئله مصادیق تفاوت ها باید گفت برهان حدوث نزد غربیان تنها در معنای حدوث زمانی و صرفاً درباره عالم به کار رفته است، در حالی که علامه طباطبایی از حدوث علّی نیز در سه حوزه عالم، نفس، و اجسام بحث کرده است. خصلت انتزاعی فیزیک قرن بیستم و نیز برهان حرکت، به ترتیب از دلایل خاص مورد تمسک الهیات قرن بیستم و علامه بوده است.
تأثیر سه سطح هویتی انسان (نفسانی، عقلانی و روحانی) بر رشد اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولوی در مثنوی براساس سیر تحولی ـ تشکیکی هویت انسان سه مرتبه هویتی را برای او قائل است. بر این اساس شخص در مرتبه نفسانی تحت کشش محرک های نفسانی و میدان هویتیِ بیرون از خود رفتار کرده، بازتاب هویت جمعی را «خود» خویش قلمداد می کند آدمی در این سطح هویتی در قبال استیفای حقوق خود از محیط، کمترین وظیفه را به محیط ارائه می دهد. در مرتبه هویت عقلانی، شخص بدون چشم پوشی از حقوق خود، در قبال حقوق محیط برای خویش وظایف تعیین شده ای قائل است. گفتگوهای درون شخصی حاصل مشاجرات عقل و نفس در این بازه هویتی است. اما هویت روحانی انسان که مولوی آن را نفس دوم یا هویت ازلی قلمداد می کند، در یک محیطِ بدون زمان به نام پسا مکان تعریف می شود. تعامل بین سطح هشیار یا «خود» انسان با این سطح هویتی، صرفاً از طریق «ذکر» حاصل شده و منجر به فربهی فکری شخص می شود. در این سطح هویتی، شخص در قبال حقوق اندک محیط بیشترین وظیفه را ارائه می دهد. مولوی الگوی چنین رفتارهایی را انبیا می داند. فرایند توبه، مقوله اختیار و زمان اندیشی (توزیع اندیشه در زمان های گذشته و آینده)، با ارتقای هویت انسانی دستخوش تغییر شده و در آستانه های خاصی کاملاً از بین می روند. عناصر یادشده در سطوح تحتانی هویت انسان پررنگ تر از سطوح میانی و فوقانی است.
امکان پذیری وجود خدا در برهان های وجودی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بیش تر برهان های وجودی مدرن، مقدمه ای هست که آن را مقدمة «امکان پذیری» می خوانند و محتوای آن این است که «وجود هستندة کامل امکان پذیر است» یا به عبارتی «چنین نیست که وجود هستندة کامل محال باشد». در این مقاله، نخست به اختصار خوانش های نورمن ملکم، چارلز هارتسهورن، و آلوین پلانتینگا که از خوانش های مدرن برهان وجودی در اثبات وجود خدا محسوب می شوند عرضه می شود و سپس مقدمة امکان پذیری که مهم ترین مقدمه در این خوانش هاست، مورد بررسی بیش تر قرار می گیرد و برخی از انتقادهای وارد به آن مطرح می شود. هدف از این بررسی، نشان دادن این نکته است که مقدمة یادشده علی رغم این که بدیهی می نماید، می تواند مشکلاتی برای برهان به وجود آورد
جایگاه متافیزیک در فلسفه تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرگونه تلاشی در جهت تعیین ویژگی های اصلی یک مکتب فلسفی که باعث وحدت فکری اعضاء آن بشود، کاری بسیار سخت و دشوار است. فلسفه تحلیلی نیز، به عنوان یکی از مکاتب مهم قرن بیستم، که در آن شاخه های مختلفی همچون رئالیسم منطقی، پوزیتیویسم منطقی و فلسفه زبان متعارف به فعالیت مشغول اند، از این قاعده مستثنی نیست. نگارنده کوشیده است در این مقاله با یافتن ویژگی اصلی و متمایزکننده فلسفه تحلیلی، وحدت فلسفه تحلیلی و تمایلات متافیزیکی موجود در آن را به تصویر بکشد. به نظر می رسد هیچ یک از مکاتب مهم فلسفی به اندازه فیلسوفان تحلیلی بر سر این عقیده با هم متفق القول نیستند که « زبان گمراه کننده است». بنابراین ادعا این است که ما می توانیم جایگاه متافیزیک در فلسفه تحلیلی را از طریق ملاحظه نحوه برخورد فیلسوفان تحلیلی با گمراه کنندگی زبان مشخص کنیم.
تأملی در استدلال های مبناگروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجیه معرفت یکی از مهم ترین مسائلی است که از دیرباز ذهن فیلسوفان و معرفت شناسان را به خود مشغول کرده و موجب ارائه نظریات متفاوتی در این باب شده است. مبناگروی یکی از قدیمی ترین و مهم ترین این نظریات است. ازاین رو، این پژوهش درصدد بررسی استدلال های مبناگروی و مهم ترین چالش های پیش روی آن است. در این راستا با بررسی استدلال از راه استحاله تسلسل و احتمال و یقین، روشن خواهد شد که تنها برخی تقریرهای استدلال از راه استحاله تسلسل قابلیت اثبات مدعای مبناگرایان را دارد. این در حالی است که نتیجه استدلال از راه احتمال و یقین چیزی نیست که مبناگرا به دنبالش باشد.
در ادامه با بررسی مهم ترین چالش های پیش روی مبناگروی که عبارت اند از: مستدل بودن گزاره های پایه، چگونگی ارتباط گزاره های پایه با واقع و ناسازگاری دستگاه معرفتی مبتنی بر مبناگروی، روشن خواهد شد این چالش ها استبعادی بیش نیستند و همگی دارای پاسخ و رفع شدنی اند.
مفسرین قرآن و پل تیلیش: آیا زبان دین معرفت بخش است؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شاید مهم ترین مسأله زبان دین، موضوع «معناداری، ارجاع، و شأن معرفت شناختی گزاره های دینی» است؛ به این معنی که آیا گزاره های دینی، به ویژه گزاره های مربوط به خداوند و ویژگی هایش، معنادار، ارجاع دهنده، و حکایت گر امور واقع هستند یا خیر؛ و آیا زبان دین، معرفت زاست یا غیرمعرفت زا؟ در پاسخ، می توان گفت با یک تقسیم بندی کلی، فیلسوفان دین به دو دیدگاه معتقدند: بنا به دیدگاه نخست، برگرفته از دیدگاه ویتگنشتاین متقدم و حلقه وین، گزاره های دینی، مهمل و فاقد معنا هستند. دیدگاه دوم که زبانِ دین را زبانی معنادار می داند، به دو گروه تقسیم می شود: گروهی زبان دین را معرفت بخش و گروهی غیرمعرفت بخش می دانند. از مهم ترین نظریه های گروه دوم، نظریه «نمادین بودن زبان دین»، صورت بندی شده توسط پل تیلیش است. در این مقاله، پس از توضیح این نظریه و مهم ترین نقدها علیه آن، به تفسیر تعدادی از آیات قرآن می پردازیم که به نظر شش مفسر مطرح در این مقاله، طبرِسی، زمخشری، فخر رازی، قشیری، میبدی، و طباطبایی، از جمله مواردی در قرآن هستند که در آن ها از زبان نمادین استفاده شده است. نتیجه پایانی مقاله این است که به رغم همه اشکالات وارده به فرض نمادین بودن زبان دین، گزیری نیست مگر آن که فرض کنیم دست کم بخشی از عبارت ها و واژه های به کاررفته در قرآن معنای نمادین دارند، و حکایت گر واقع نمایانه ای از عالم نیستند.
رویکرد برون گرایانة تامس کوهن به تاریخ علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نگارش تاریخ علم تا نیمة دوم قرن بیستم رویکردی درون گرایانه غلبه داشت. بر اساس این رویکرد وظیفة مورخ این است که تاریخ عقلانی نظریه ها را بنویسد و نشان دهد که تاریخ علم، تاریخ انباشت یافته ها و ابداعات فردی است. با انتشار آثار کوهن تحولی انقلابی در تاریخ نویسی ایجاد شد. او تحت تأثیر مورخینی مانند کوایره و باترفیلد علم را به عنوان نهادی جمعی مورد مطالعه قرار داد و بر این اساس تاریخ علم را تاریخ گسست بین کلیت های پارادایمی معرفی کرد. وی متون تاریخی و درسی متداول را متضمن فلسفه ای پوزیتیویستی می دانست و بر بازنویسی این متون بر پایة رویکرد تاریخی جدید تأکید داشت. منتقدین کوهن نیز به نوبة خود رویکرد او را متضمن عناصری نسبی گرایانه و ضدعقلانی دانسته اند. مشکل اصلی این است که کوهن به منطق بین پارادایمی باور ندارد و بحث از علل طرح یک نظریه را جایگزین بحث از دلایل می کند.
الهیات امید: یک الهیات، دو سنت، دو رویکرد؛ بررسی جاودانگی روح و حیات پس از مرگ از دیدگاه کارل رانر و یورگن مولتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارل رانر، فیلسوف و الهیدان کاتولیک، با بیان روح در جهان، که ریشه در انسان شناسی استعلایی روح دارد، بحث جاودانگی روح پس از مرگ را مطرح می کند. وی با نقد دیدگاه افلاطون، قائل به بقای ارواح پس از مرگ در همین دنیا بوده و جهان را به سان پیکری برای ارواح دانسته، معتقد است: برزخ ارواح و پاک سازی آنها در همین دنیا صورت می گیرد. دیگر فیلسوف و الهیدان پروتستان، یورگن مولتمان، با ابزار الهیات امید، نظریه جاودانگی روح افلاطون را تکامل بخشیده و فرجام دنیا را امید به رستگاری همه انسان ها می داند. او گرچه امکان منطقی وجود جهنم را منکر نمی شود، اما خواست خدا بر سوزاندن و بقای در عذاب بندگان را منافی عشق خدا به بندگان می داند. این مقاله، درصدد است تا با بررسی و تحلیل نظرات این دو فیلسوف با دو رویکرد متفاوت، اما با یک الهیات و همچنین با تأمل در انتقاداتی که از سوی هم کیشان آنان وارد گردیده، ریشه اظهارت اخیر کلیسا مبنی بر نمادین بودن بهشت و جهنم را دریابد.
بررسی نگاه آرای هانری کربن و سید احمد فردید: در باب گفت وگو میان عرفان اسلامی و فلسفة آلمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر خوانشی است از کلیات نگاه هانری کربن و سید احمد فردید در باب مطالعة تطبیقی عرفان اسلامی و فلسفة آلمانی، و همچنین مقایسة نگاه دو متفکر با هم. دو متفکر در نقاط بسیاری با هم اتفاق نظر دارند؛ مثلاً این که هر دو مطالعة تطبیقی را با نقد تاریخی انگاری شروع می کنند، هر دو دل بستة پدیدارشناسی هستند، و هر دو در تلاش اند با این مطالعات بر بحران های تاریخ تفکر غربی فائق آیند. در کنار این اتفاق نظرها، هر یک از آن ها راه خود را در برخی مسائل از دیگری جدا می کند؛ فردید با تلقی خاصی که از تاریخ دارد حیث تاریخی افکار و اندیشه ها را برجسته می کند و دائماً مطالعات خود را در متن تاریخ انجام می دهد، در حالی که کربن به فراتاریخ نظر دارد. همچنین فردید مطالعة خود را با الهام از هایدگر بر اتیمولوژی متمرکز می کند، در حالی که کربن با نگاهی زبان شناسانه در پی تشکیل شبکه ای مفهومی در دو ضلع مطالعه است.
موجه سازی تجارب عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، با روش عقلی- تحلیلی، به بررسی فهم پذیری، بیان پذیری و انتقال پذیری تجربه ها ی عرفانی و عدم آنها پرداخته است. هدف آن موجه سازی تجارب عرفانی با روی آورد تحلیلی- منطقی در سه مقام فوق است. عرفا معرفت الهی را از دو راه ممکن می دانند: عقل و شهود، اما به برتری روی آورد شهودی نسبت به روی آورد عقلی باور دارند. این مقاله، بر پایة علم حضوری، عقل منور، تعامل مکرر عارفان با تجربه های شهودی شان، و لوازم بین به معنای عام، تجارب شهودی را از هر سه نگاه منطقاً دفاع پذیر دانسته است.
موقعیت های مرزی در فلسفه های اگزیستانس و نهج البلاغه
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث کلیات موارد دیگر متون حدیث نهج البلاغه پژوهی
مقاله حاضر در مقام پژوهشی مقایسه ای به بررسی کلامی-فلسفی دیدگاه اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه نسبت به موقعیت های استثنایی یا پیش آمدهای خاص زندگی انسان ها می پردازد. اگزیستانسیالیست ها از این پیش آمدها به موقعیت های مرزی تعبیر می کنند و آن را یکی از مبانی جنبش فکری خود می دانند و معتقدند که انسان به واسطه ی قرار گرفتن در این موقعیت ها، به شناخت راستین خود دست می یابد. نهج البلاغه از این موقعیت ها تحت عنوان آزمایش الاهی یاد می کند و آن ها را سنتی ثابت و لایتغیر از سوی خالق هستی می داند که منجر به شناساندن گوهر درون می شود. سرانجام این پژوهش بدان جا می انجامد که هردو اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه رخ دادن این گونه اوضاع و احوال را برای دست یابی به شناخت صحیح از خویشتن، امری ضروری می دانند. از دیگر مشترکات این دو نگرش آن است که بروز این اتفاقات را همگانی و گریزناپذیر درنظر می گیرند؛ اما نهج البلاغه که دربرگیرنده حکمت اسلامی است، بیش از اگزیستانسیالیسم، شمه ای توحیدی و غایتمند برای این موقعیت ها و شناخت حاصل از آن ها قایل است که در نهایت به تکامل دنیوی و اخروی انسان می انجامد.
بررسی مفهوم عدم در فلسفه هایدگر و نیشیدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله بررسی مفهوم عدم در تفکر هایدگر و نیشیدا است. هایدگر، که میراث دار فلسفه غرب است، در کتاب متافیزیک چیست به نحو بنیادین به مسئله عدم می پردازد. به عقیده او مفهوم عدم نه تنها از مفهوم نفی شدگی ناشی نمی شود؛ بلکه آغازین تر از آن است. عدم در تفکر هایدگر ربطی وثیق به خصلت های وجودی، یا آنچه هایدگر آن را اگزیستانسیال های دازاین می نامد، دارد. عدم هایدگری از طریق ترس-آگاهی آشکار می گردد و طی آن در جریان فروغلتیدن همه موجودات در یک کلیت، دازاین خود را تنها در مهی هولناک می یابد. بر این اساس پرسش از عدم به اندازه پرسش از هستی اهمیت دارد. نیشیدا نیز، که میراث دار سنت بودیسم است، مسئله عدم را در کانون توجه قرار می دهد. عدمِ نیشیدایی تا حد زیادی رنگ و بوی عرفانی-بودیستی دارد. به عقیده او عدم بنیاد همه چیز است. عدم نیشیدایی وجهی انضمامی و این جهانی دارد، اما در عین حال ورای موجودات است. عدم از این لحاظ تعین بخش هستی است. در این نوشتار با تحلیل مواردی چون ترس-آگاهی و در-جهان-هستن در فلسفه هایدگر و تجربه محض، سونیاتا و مکان عدم در تفکر نیشیدا، به مقایسه مفهوم عدم در این دو فیلسوف پرداخته ایم.
نسبت نجات و حقانیت از نظر ملاصدرا و جان هیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
جان هیک (فیلسوف دین انگلیسی) نخستین نظریه پردازی است که عقیده انحصارگرایی را باطل دانست و معتقد به تکثر در حقانیت و نجات همه ادیان شد. از طرف دیگر صدرالدین شیرازی گرچه در زمره کثرت گرایان نیست، اما بر این باور است که اکثر مردم اهل نجاتند و تنها منکران معاند و جاهلان مقصر-که شمار اندکی از مردم را در برمی گیرد- از نجات برخوردار نیستند. در این پژوهش ربط و نسبت حقانیت در نجات از دیدگاه این دو دانشمند مورد تبیین و بررسی قرار گرفته است.