فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۴٬۴۰۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
تمرکز بر زیبایی و سوق به آراستگی، از مهم ترین ابعاد زندگی آدمی است که از گذشته تا به اکنون، نوعی ارزش و شایستگی و ضرورتی قابل تأمل بوده است. ازاین رو، ساخت زیورآلات و جواهرات کلاسیک و بدلیجات هنری، سویه ای از فن و دانش بومی و معاصر است که از مهم ترین هنرها و حِرَف صناعی به شمار می رود. در فرآیند تولید انواع زیورآلات تزئینی اصیل، مؤلفه های مهمی همواره در نظر جلوه گر است که شامل: کاربرد مواد و مصالح و نیز کیفیت ساخت، طراحی شکل و ترسیم کالبد اولیه و شکل دهی ساختار اثر و نیز نقش پردازی و تزئین زیورآلات، است. در این میان طراحی و آفرینش فرم و حجم انواع زیورآلات، سهم به سزایی در اقبال و استقبال از آن توسط مشتری دارد. از طرفی استفاده و الگوبرداری خلاقانه و نوآورانه از انواع نقش و نگاره های موجود در قالی های فاخر کلاسیک ایرانی نظیر قالی های فراهان، نگاهی ارزش مدار در عرصه تولیدات هنری و گامی نو در اشاعه این نگرش مطلوب است. براین پایه، پرسش اصلی این پژوهش این است که چگونه می توان از گنجینه نقش و نگاره های قالی فراهان در طراحی زیورآلات امروزی استفاده کرد؟ بدین روی، صیانت و معرفی قالی های نفیس فراهان و نقوش آن ها به عنوان بخشی از هویت ملی و هنری و صنایع فرهنگی خلاق، در قالب به کارگیری و استفاده از آن ها در طراحی و تولید انواع آثار هنری، هدف این پژوهش است. این تحقیق از نوع کاربردی و ماهیت آن رویکرد توصیفی-تحلیلی دارد. شیوه گردآوری داده ها، مطالعات اسنادی و مرور منابع کتابخانه ای و جست وجو در پایگاه ها و مجموعه های معتبر بوده است.
تبارشناسی هنر نمایش در ایران (با اتکاء به خوانش تأویلی نگاره های مصور پیش از تاریخ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش قابل اعتنایی از نگارگری در ایران پیش از تاریخ تصاویری انسانی در حال اجرای حرکات آیینی است، که در دقت نظر بیشتر، نمادین، موزون و قابل تأویل به پدیده های هنری و انسانی با مؤلفه های هم پوشان دیگر، به نظر می آید. حرکات موزون با سماچه و بازتولید هنر نمایش در آن زمره هستند. این پژوهش سعی دارد ضمن مطالعه بخشی از تاریخ مطالعاتی هنرهای تجسمی در ایران، به خوانش و رمزگشایی تصاویر باقی مانده از حرکات نمادین موزون آیینی نمایشی در پیش از تاریخ در این سرزمین بپردازد، تا با اتکاء به دریافت های مذکور به شناخت و شناساندن رقص موسوم شده با سماچه به مثابه تبار هنر نمایش در ایران نائل شود. دغدغه بنیادین این پژوهش ضمن خوانش بخش های مغفول مانده فرهنگی و آیینی حرکات آیینی نمادین موزون در گذشته ایران، تبارشناختی مناسبی از هنر نمایش در ایران است. فرضیه پژوهش حاضر بر اساس نظریه شکل گیری هنرهای نمایشی از رقص ها و آیین ها تعریف پذیری دارد. نتیجه این خوانش روشن خواهد کرد که رقص با سماچه، از رقص های آیینی اجتماعی، مصورشده در نگارینه های پیش از تاریخ در ایران، تأویل مناسبی را برای تبار هنر نمایش در ایران به دست خواهد داد. رقص با سماچه از پدیده های آیینی اعتقادی در زمانه خود محسوب می شود، که از پدیده های انسانی فرهنگی بهره مند می گردد و هم پوشانی مؤلفه ای قریبی با هنر نمایش دارد. پژوهش پیش رو از نوع کیفی، با رویکرد پدیدارشناسی تاریخی است. داده های تحقیق از منابع مطالعاتی کتابخانه ای گردآوری شده و به روش تحلیلی تأویلی مورد مداقه قرار خواهند گرفت. با این توجه که پژوهشی، با این موضوع، روش، هدف و دیدگاه در زمینه نمایش و حرکات موزون، با استناد به مطالعات هنرهای تجسمی، در ایران، انجام نشده است، جستار پیش رو را از جهات موضوع، فرآیند و نتیجه حاصله، بدیع در نظر باید گرفت.
مطالعه تحولات تمثال های نقاشی شده مینایی با تصویرشاهان وشاهزادگان دردوره قاجار (فتحعلی شاه تا انتهای دوره ناصرالدین شاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
145 - 169
حوزه های تخصصی:
هنر پیکرنگاری درباری از هنرهای اصلی دوره قاجار است و درهنرهای مختلف این دوره دیده می شود. یکی از هنرهای وابسته به پیکرنگاری ترکیب نقاشی و جواهر به صورت تمثال های مینایی نقاشی شده است که نمادین بوده و دارای ویژگی های تزیینی است و معمولاً به نمایندگان خارجی اهدا می شده است. در دوره فتحعلی شاه برای هدیه به سفرای خارجی ساخت مدال آغاز شد و در دوره های بعد هم ادامه یافت. موضوع تمثال های نقاشی شده، چهره شاه در وسط قابی دایره یا بیضی شکل بود که به عنوان پیش کش به نمایندگان داخلی و دول خارجی اهدا می شد، باتزیینات طلا و جواهر دردورقاب نقاشی شده همراه بود. هدف از این پژوهش مطالعه تمثال های نقاشی شده دوره قاجار و بررسی نمونه های آن از دوره فتحعلی شاه تا انتهای دوره ناصری است که در حراج های مختلف دنیا ارائه شده است. سؤال اصلی این پژوهش به این قراراست: تمثال های نقاشی شده دوره قاجار دارای چه ویژگی های ساختاری و محتوایی درهر دوره قاجاراست؟ روش تحقیق در پژوهش پیش رو توصیفی- تحلیلی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج این پژوهش در بررسی تمثال ها نشان می دهد، درتمامی ابعاد، قوانین پیکرنگاری در نقاشی این دوره درتمثال های کوچک نیز رعایت می شده و مضمون آن ها چهره شاه در اندازه کوچک بوده و به صورت یاد بودی تزیینی و جواهرنشان تهیه می شده است. در دوره فتحعلی شاه جواهر بیشتری استفاده می شده است و دوره فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه پرتعدادترین دوره در خلق این تمثال ها است. بررسی های این پژوهش نشان می دهد تلفیق هنر و سیاست در تمثال های دوره قاجار از طریق به کارگیری نمادهای قدرت در تصاویر دیده می شود و هر چه از دوره فتحعلی شاه به دوره ناصرالدین شاه از تعداد جواهرات مصرفی کاسته می شود. به کارگیری فراوان تمثال در همه دوره قاجار را می توان تلاشی در جهت مشروعیت بخشیدن به سلطنت دانست. اکثرتمثال ها برای اهدا به سفرای خارجی کارشده و هنر زیبای نقاشی روی مینا و ترکیب آن با جواهر تشکیل شده است و با سنجاق به لباس نصب می شده است. بعضی از این تمثال ها در پشت کار نیز دارای نقاشی بوده و برخی در پشت ساده و تک رنگ می باشند. تولید در دوره اول قاجار بیشتر و سپس دوره ناصری و کمترین موارد دوره محمدشاه است. جواهرات در دوره فتحعلی شاه بیشترین کاربرد درتمثال ها را در همه دوره ها داشته است. سیر چهره شاه از آرمان گرایی به سمت واقع گرایی مسیر نقاشی پیکرنگاری این دوره را طی می کند.
مطالعه تطبیقی نقشمایه زن در آثار هنری بین النهرین و سرسنجاق های لرستان بر اساس کهن الگوی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
229 - 243
حوزه های تخصصی:
در میان کهن الگوهای اساطیری با وجود تمام پیچیدگی ها نوعی همخوانی و نزدیکی در بن مایه های اصلی دیده میشود که بررسی تطبیقی این روایات را ممکن می سازد. ایزد بانوان در زمره ایزدان تأثیرگذار جوامع باستان به شمار می آیند که از کهن ترین آنان می توان از ایزدبانوی اینانا نام برد که از نظر زمانی به 3500 ق.م در بین النهرین بر می گردد و تصویر و نمادهای آن در هنر ادوار مختلف بین النهرین به نمایش در آمده است. از سویی در منطقه لرستان آثار مفرغی با نقش زن بدست آمده که متعلق به هزاره دوم و هزاره اول ق.م است که با توجه به همجواری این دو منطقه و قدمت ایزد بانوان بین النهرینی هدف این پژوهش شناسایی رابطه تجسمی بین نقش زن در سر سنجاقهای لرستان با ایزد بانوان بین النهرین به منظور کشف میراث فکری مشترک میان آنها است. سوالات مطرح شده عبارتند از 1- چه اشتراکات و تفاوت های بین نقش زن در آثار لرستان و ایزد بانوان بین النهرین مشاهده می گردد؟2-بر اساس کهن الگوی یونگ چگونه ریشه های فرهنگی مشترک بین دو منطقه را می توان تفسیر کرد؟ این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی با رویکرد تطبیقی بر اساس کهن الگوی یونگ به شیوه کتابخانه ای به تفسیر نقش زن و نقوش همراه آن در این جوامع پرداخته است. نتایج نشان می دهند نقش زن در هنر لرستان و بین النهرین بر اساس اعتقادات و باورهای مذهبی و با الهام گرفتن از بن مایه یکسان اسطوره ایزد بانوان در هنر آنان نقش بسته که نماد تجدید حیات، برکت بخشی و اشاعه باورهای جوامع مادرسالارانه است و نشانگر یکسان بودن جوهر درونی آنها و یادآور صورتهای مثالی یونگ است. در این دوران زنان نقش محوری داشتند ولی بتدریج تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی ایزدبانوان جای خود را به الگوهای پدرسالاری می دهند و بدین ترتیب شاهد دگردیسی در شخصیت های آنان هستیم. بررسی ها نشان می دهد شیوه و سبک نمایش در هنر هر دو جامعه طبیعت گراست و تحت تأثیر ایدئولوژی حاکم بر اندیشه جوامع و آداب و رسوم منطقه ای در نحوه نمایش و سبک اجرا اختلاف دیده می شود.
بازتاب باورهای دینی و فرهنگی عصر صفوی در نمادپردازی نگاره های نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا (با تأکید بر دو داستان «یوسف و زلیخا» و «لیلی و مجنون»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
87 - 101
حوزه های تخصصی:
نمادپردازی شیوه بیانی رمزآمیز و موثر در انتقال معناست که در ادوار مختلف، مورد توجه نگارگران ایرانی بوده است. به ویژه عصر صفوی که در آن با رسمیت بخشیدن مذهب شیعی و گرایش دربار و کارگاه های هنری به مصورسازی مضامین عرفانی، کاربرد عناصر نمادین بیش از پیش مطرح گردید. از جمله این کارگاه ها، کارگاه شاهزاده ابراهیم میرزا در مشهد بود که هم به دلیل اهمیت مذهبی و فرهنگی خراسان و هم مصورسازی نسخ فاخری چون هفت اورنگ جامی در آن، مورد توجه بوده است. نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزا برگرفته از داستان های جامی است مانند داستان یوسف وزلیخا، که در قرآن کریم و کتب دیگر ادیان آمده و یا داستان لیلی و مجنون که مکرر در ادبیات و فرهنگ ایران بازتاب یافته است. هدف از پژوهش حاضر این است که ضمن بررسی تطبیقی نمادپردازی در نگاره های این دو داستان، رابطه آن با مضامین مختلفی چون باورهای دینی و فرهنگی این دوره را مشخص کنیم و به این پرسش ها پاسخ دهیم: 1- فرهنگ و باورهای دینی عصر صفوی چگونه در نمادپردازی دو داستان بازتاب یافته است؟ 2- چه ارتباطی بین نمادپردازی در نگاره های داستان «یوسف و زلیخا» و «لیلی و مجنون» موجود در نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا با فرهنگ و باورهای دینی ایرانیان در عصر صفوی وجود دارد؟ روش پژوهش تطبیقی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای-اسنادی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نگارگران هفت اورنگ از انواع نمادهای فرارونده دینی، فرهنگی و هنری در انتقال باورهای دینی و فرهنگی عصر خود سود جسته اند که کاربرد برخی چون نیلوفر و اسلیمی به تبع از سنت نگارگری دوره صفوی و برخی چون ققنوس و اژدها بر مبنای اساطیر و فرهنگ و نمادی چون کلاه قزلباش منطبق با باورهای مذهبی عصر صفویست. بعلاوه با وجود شباهت های بسیار در استفاده از نمادهای فرارونده هنری، نمادپردازی دو داستان متاثر از محتوای دینی و فرهنگی نگاره ها، متفاوت است.
تحلیل ساختار روایت در متن و نگاره جنگ تیمور با سلطان محمود والی هندوستان بر مبنای الگوی کنشی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
41 - 51
حوزه های تخصصی:
در نشانه معناشناسی، تحلیل نظام های روایی، چگونگی کارکرد و دریافت معنا اهمیت دارد. از ساختارگرایانی که الگویی برای شناسایی ساختار روایت ارائه داد، گریماس بود. براساس نظریه گریماس هر روایت دو سطح اصلی و ظاهری دارد که سطح اصلی مبنای تحلیلِ روایت است. الگوی کنشی براساس تحلیل تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی تحقق می یابد و هر نظام روایی به شش جز تقسیم گشته و یک محورکنشی را شامل می شود. در این پژوهش نگاره ای از ظفرنامه تیموری 935 با استفاده از روش تحلیل الگوی کنشی گریماس از طریق روش اسنادی و به صورت توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. در این تحقیق، طرح اصلی در ساختار روایت با استفاده از تقابل های دوگانه، زنجیره های روایی و الگوی کنشی در تصویر و روایت متنِ مرتبط با نگاره تحلیل شده است که از نظر ساختاری به متنی واحد تعلق دارد و در هر نگاره روایت خاص خود را داراست. همچنین شباهت ها و تفاوت های حاکم بر الگوی کنشی در مقایسه با متن و در نهایت ارزیابی میزان ارتباط ساختار روایی متن و نگاره با یکدیگر انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که این الگو قابل انطباق با نگارگری است و نگاره با دارا بودن دو سطح زیربنایی و روبنایی در ساختار تحلیل می تواند یک متن یا روایت مستقل باشد.
مطالعه ی اقتباس ادبی در عکاسی صحنه پردازی شده ی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
69 - 80
حوزه های تخصصی:
هنرها در طول تاریخ از منابع متعدد اقتباس کرده اند. برخی مثل سینما بیشتر و برخی دیگر کمتر. به نظر می رسد عکاسی به دلیل ماهیت واقع گرایانه اش، کمتر به این شگرد تن بدهد ولی بررسی ها نشان می دهد عکاسی هم از همان آغاز، از منابع مختلفی اقتباس کرده است. ادبیات یکی از منابع برای اقتباس در عکاسی بوده است. اما آیا واقعاً امکان اقتباس از ادبیات و منابع ادبی در عکاسی وجود دارد و اگر دارد چگونه؟ در پژوهش پیش رو که به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته، آثار پنج عکاس در زمینه ی اقتباس از ادبیات بررسی شده است. شیوه ی جمع آوری اطلاعات، استفاده از منابع کتابخانه ای (کتاب، پایان نامه، مقاله) و مراجعه به سایت های اینترنتی بوده است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد، اقتباس از منابع ادبی در عکاسی امکان پذیر است ولی در شاخه ی عکاسی صحنه پردازی شده بیشتر دیده می شود و عکاسان از بین متون ادبی، بیشتر از شعر اقتباس کرده اند تا از نثر و دلیل آن هم امکان اقتباس آزادتر از شعر بوده است. متون ادبی برای این که بتوانند به شیوه ی عکاسی بازنمایی شوند می بایست ظرفیت فضاسازی، شخصیت پردازی، و روایتگری را داشته باشند. با این حال عکاسان بیشتر برداشت ذهنی و درونی خود را در زمان عکاسی به کار می گیرند و بازنمایی عین به عین متن ادبی در عکاسی امکان پذیر نیست.
تبارکاوی یک صحنه ی اسطوره ای-تاریخی: فانتزیِ مهمانی زلیخا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
65 - 76
حوزه های تخصصی:
داستان یوسف یکی از داستان هایی است که در تاریخ هنر و ادبیات ایران بسیار مورد نوگویی قرار گرفته است. مجلس مهمانی زلیخا یکی از نقاط اوج داستان بوده و مکرراً در تاریخ نقاشی ایران تصویرگری شده است. این صحنه ی دراماتیک، به مثابه یک فانتزی اجتماعی در بازنمایی جنسیت در ادبیات پساقرآنی و خاصه در ایران بسیار مورد توجه و به نحو مبالغه آمیزی بسط یافته است. بنابراین می توان چرایی این اهمیت و کارکرد دیداری آن را به پرسش کشید. این مقاله با یک روش توصیفی و تحلیِل ترکیبی، می کوشد این صحنه را در یک رویکرد روانکاوانه ی اجتماعی و در ساحت ناخودآگاه جمعی، مورد تبارکاوی-که یک ترکیب روش شناختی از اسطوره کاوی، روانکاوی و تحلیل گفتمان فراهم می آورد- قرار دهد. نتایج حاکی از آن بودند که صحنه ی اسطوره ای آفرینش در بندهش، تبار مجلس مهمانی زلیخا و همچنین نرسه و جهی شخصیت های کهن الگوییِ یوسف و زلیخا با همان کارکردها و ویژگی ها هستند. نقاشی های این صحنه، با داشتن یک سناریوی متراکم و چندگانه، مورد فرافکنی و فانتزی سوژه-مخاطب جمعی قرار گرفته و در نتیجه گردش چندجانبه ی امیال و نیز اضطراب او را به شکلی ناخوداگاه موجب می شود. از این منظر، یوسف پیش الگوی کاملی به جهت داشتن منبع قدرت (فره) و زیبایی (امر جنسی) محسوب شده است.
تحلیل«انطباق پذیری فرهنگی» بر بستر قالی های «طرح گلستان» سده دوازدهم هجری از ورای پارچه های غیاث در دوره صفوی و منسوجات «گل وبوته دار» گورکانیان هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
35 - 48
حوزه های تخصصی:
حکومت گورکانیان هند به انحاء گوناگون با ادوار پادشاهی ایران تماس فرهنگی داشته است. روابط نزدیک دو کشور در دوره صفویان اگرچه در ظاهر سیاسی بود؛ اما تأثیر شگرفی در سطوح فرهنگی گذارد. طرح گلستان تزویجی از دولایه شبکه ای و دسته گل های چیده شده در ردیف های افقی است. پی جویی علل فراوانی این طرح از ورای روابط فرهنگی ایران و هند هدف اصلی پژوهش است. چه عواملی موجبات رونق طرح «گلستان» در سده دوازدهم هجری در ایران را فراهم نموده است؟ تاریخ هنر ایران به روایت شواهدی تصویری پذیرش الگوهای «دیگری» و بومی سازی آن را در وجوه فرهنگ «خودی» گواهی می دهد. از آن میان الگوهای «گل وبوته» ازجمله تلاقی های فرهنگی است. گمان می رود دفعه نخست اهداء قطعاتی از پارچه های غیاث الدین نقش بند طرح بافته های دستگاهی هندی را متحول نمود و بار دوم با ورود منسوجات هندی در عصر نادری، الگوی «گل وبوته ای» رونق یافت. پژوهش از انواع کیفی بوده و روشی توصیفی- تحلیلی را در بستری تاریخی اتخاذ نموده است. گردآوری اطلاعات کتابخانه ای بوده است. یافته ها حاکی از رجعت الگوی «گل وبوته» از عصر صفوی و از خلال منسوجات «غیاث» به هند و سپس بازگشت به بافت فرهنگی ایران دارد. از نگاهی دیگر نظرگاه از دید پرنده در قالی باغی به دید ناظر استحاله یافته است.
واکاوی مضامین پنهان مجالس بزم در دیوارنگاره های کوچک تالار مرکزی کاخ چهلستون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
143 - 155
حوزه های تخصصی:
کاخ چهلستون به عنوان بزرگترین کاخ در مجموعه ی دولت خانه اصفهان صفوی بود. این کاخ به پذیرایی های رسمی از سفرا و برگزاری جشن ها اختصاص داشت. در تالار مرکزی آن، مجموعه ای از نقاشی های کوچک در بخش بالای ازاره ها وجود دارد که غالباً به عنوان مجالس بزم توصیف می شوند. این توصیفِ درست اما کلی ، موجب شده امکانات گفتمانی ای که در نحوه ی به تصویر کشیدن مفهوم بزم وجود دارد، از نظرها دور بماند. بررسی نقاشی های مذکور به روش توصیفی-تحلیلی، نشان می دهد که آنها تأکید ویژه ای بر نمایش ظروفِ متعدد می نوشی دارند و مجموعه ای از غیاب ها ، همچون معماری، طبیعت زیسته، اسباب موسیقی، نوازندگان و رقاصان، نمایش تأکید مذکور را تقویت نموده اند. مطالعه ی چگونگی و چرایی این موضوع ذیل گفتمان سیاسی صفویان در همان دوران، روشن می سازد که این نقاشی ها فراتر از نمایش بزم درباری عمل کرده اند. تنگ ها، صراحی ها، ساغرها، پیاله ها، قدح ها و سایر ظروف، نه فقط نمایش مصرف باده، که در خوانشی عمیق تر، بازنمایی خود مفهوم مصرف هستند. آنها رابطه ای از مصرف و بدن را به نمایش می گذارند که در همان دوران، در گفتمان سیاسی-اقتصادی صفویان ذیل انحصارطلبی شاه و طبقه ی دربار، منابع اقتصادی را به سوی مصرف فردی(در مقابل مصرف تولیدی)، سوق داد. مقاله ی حاضر به شرح رابطه ی این تصاویر و گفتمان معاصرشان می پردازد.
بررسی نگاره مرد سوار بر پرنده در نسخه خطی دقایق الحقایق نصیرالدین محمد معزم هیکلی با رویکرد آیکونولوژی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
95 - 111
حوزه های تخصصی:
کتاب دقایق الحقایق؛ یکی از نسخه های خطی مصور در باب علوم غریبه است که در آناتولی در سال 671 و 672 قمری به خط مؤلف و با 51 نقاشی از کاتب نسخه تصویرگری شده است. تلفیق علوم لیمیا، هیمیا، سیمیا و احکام نجوم در شکل گیری این کتاب تأثیر داشته است. تصاویر این نسخه ارزش زیادی دارند چراکه اطلاعات گسترده ای از اعتقادات مشایخ مسلمان آسیای صغیر، در دوره سلجوقی در اختیار ما قرار می دهد. هدف از این پژوهش بررسی مفهوم نگاره مردی سوار بر پرنده در نسخه دقایق الحقایق بر اساس رویکرد آیکونولوژوی پانوفسکی است. آیکونولوژی دارای سه مرحله اساسی است که می تواند لایه های معنایی ظاهری و پنهان نقوش را برای ما آشکار کند. سؤال هایی که در این زمینه مطرح می شوند: 1. تصویر مردی سوار بر پرنده در این کتاب بر اساس رویکرد آیکونولوژی بر پایه چه اعتقاداتی شکل گرفته است و 2. آیا این اعتقادات منشایی ایرانی دارد؟ ریشه اصلی تصویر مردی سوار بر پرنده بر اساس رویکرد آیکونولوژی را در کجا می توان یافت؟ اهمیت و ضرورت بررسی تصاویر این نسخه آشنایی با اعتقادات پیشینیان و تصویرگری علوم غریبه در قرن هفتم است. برای پاسخ به این سؤال از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و گردآوری کتابخانه ای استفاده شده است. پس از توصیف نقش مرد سوار بر پرنده و مطالعه متن کتاب، مصادیق تصویری در سایر نسخه ها گردآوری شده است تا به کمک آن ها بتوان علت استفاده از چنین مضمونی را دریافت و ریشه های پنهان تصویری مرد سوار بر پرنده را تفسیر کرد. مهم ترین نتیجه پژوهش علت استفاده از چنین نقش مایه ای را مرتبط با مفاهیم کیهان شناختی هند می داند. این نقاشی احتمالاً باید از غاز مرکب برهما -خدای سیاره مشتری- الهام گرفته باشد و یا از گارودا، مرکب ویشنو که با سیاره عطارد در ارتباط است.
تاثیر موقعیت ستارگان بر نگاره های انسانی در دو نسخه صور الکواکب قرن نهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
125 - 143
حوزه های تخصصی:
«صورالکواکب الثابته» اثر صوفی رازی جزو کتب آموزشی نجوم قدیم است. این کتاب یک راهنمای مصور شناخت آسمان است که توضیحات جامعی درباره مختصات و ویژگی های نجومی اجرام سماوی دارد. در صورالکواکب برای هر یک از صورت های فلکی دو تصویر قرینه دیده می شود که یکی مربوط به آسمان و دیگری مربوط به کره آسمانی است. از میان 48 صورتِ فلکی مندرج در صورالکواکب، چهارده نگاره با پیکره انسان مرتبط است که از نظر ساختار در دو دسته انسانی (شامل یازده صورت) و موجودات پنداری انسان نما (شامل سه صورت) قرار می گیرد. با توجه به ویژگی های تصویرسازی کتاب مذکور، می توان نگاره های آن را به عنوان نمادی از نگارگری دوره های گوناگون مورد مطالعه قرار داد. پژوهش حاضر با هدف روشن نمودن میزان و نحوه تاثیرپذیری طرح و نقش پیکره های آسمانی در دو نسخه از صورالکواکب قرن نهم هجری از موقعیت سماوی اجرام و ستارگان انجام شده است. نگارندگان در پاسخ به این سوال که "نگارگران صورالکواکب در قرن نهم هجری با هدف رعایت ضوابط نجومی و موقعیت ستارگان، چه تغییراتی در پیکره نگاره های انسانی ایجاد کرده اند؟" به آن دسته از تفاوت های ترسیمی در پیکرنگاری و جامه آرایی پرداخته اند که منشا علمی-نجومی دارد. آن مواردی که نگارگران بر اساس ملاحظات نجومی(برای ثبت موقعیت دقیق ستارگان)، ناچار به اعمال تغییراتی در حالت متعارف پیکره ها بوده اند به طوری که جز با دلایل نجومی توجیه پذیر نیست. و یا به واسطه شکل پیکره آدمی، مجبور به جابه جایی های جزیی در موقعیت ستارگان شده اند. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی است و با استفاده از منابع کتابخانه ای به تجزیه وتحلیل کیفی چهارده نگاره انسانی و نیمه انسانی در دو نسخه صورالکواکب متعلق به قرن نهم هجری محفوظ در کتابخانه های ملی فرانسه و کنگره آمریکا پرداخته است. نگاره های مربوطه در مقایسه با اصول و قواعد پیکرنگاری رایج در قرن نهم هجری و نیز مطابقت با نقشه آسمان مورد واکاوی قرار گرفته اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که نگارگران صورالکواکب در قرن نهم هجری توانسته اند در زمینه رعایت وجه زیبایی در کنار حفظ ضوابط نجومی به نوعی از توازن دست پیدا کنند. این نوآوری با اعمال اندک تغییراتی در سنن رایج تصویرسازی صورالکواکب، ازجمله جابه جایی علائم و نشانه های ستارگان بر روی پیکره ها و تغییر در شکل لباس ها و ابزار جانبی آنها انجام شده است.
کارکرد کنشی (عملی) محصولات در فرآیندهای طراحی صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنر/ هنرهای تجسمی دوره ۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۲۰)
103 - 113
حوزه های تخصصی:
تا چند دهه قبل، دانش «طراحی صنعتی»، بخش اساسی هر فرآیند تولیدی محسوب می شد که تنها، هدف تولید محصول برای برآوردن نیازهای پایه ای استفاده کنندگان نهایی را دنبال می کرد، اما امروزه تنها برآورد نیاز کافی نیست، بلکه روش برآورد نیاز، کیفیت آن و خواسته های تمامی عاملین مرتبط با محصول ِطراحی شده، نیز اهمیت ویژه ای یافته و درنتیجه، اساس این دانش به سمت ارزش های سه گانه کارکردی (کنشی، زیبایی شناختی و نمادین) کشیده شده است که هدف آن ها ایجاد رابطه ای پایدار میان محصولات و استفاده کنندگان است؛ این مهم در «کارکرد کنشی» زمانی صورت خواهد پذیرفت که فرم مناسبی برای چگونگی تحقق آن با همه جوانب و ظرایف وجود داشته باشد. از سوی دیگر طراحی صنعتی فرآیندهای متعدی را شامل می شود که به طور عام می توان به فرآیندهای مرتبط با «طراحی-ساختن» و فرآیندهای مرتبط با «استفاده» (استفاده، تعمیر و نگهداری، نگهداری و نوسازی) اشاره کرد که به ترتیب در حوزه توانایی و اقدام «عاملینِ طراح - سازنده» و «عاملینِ استفاده کننده» هستند و ازآنجاکه «کنش استفاده از مصنوع» در مقایسه با «کنش طراحی و ساخت» آن، نقش اصلی تری در تعیین نوع فنی مصنوع دارد و استفاده کنندگان با اطلاق کارکردهای خاص به یک شئ، آن را به یک مصنوع خاص تبدیل می کنند؛ بنابراین در فرآیندهای طراحی صنعتی پیش بینی و تمهید روابط شکل گرفته میان مصنوعات فنی طراحی شده و استفاده کنندگان، الویّت پیدا می کند. پژوهش نظری حاضر، هدف واکاوی در کارکرد کنشی محصولاتِ طراحی صنعتی در فرآیندهای ساخت، تولید و استفاده را در دستور کار قرار داده و با روشی توصیفی- تحلیلی به تشریح آن در سه گونه «کارکردهای مأخوذ از طراحی»، «ناظر به موقعیت» و «ناظر به کاربرد» پرداخته است.
تأثیر تغییر فرم بالاپوش مردانه عصر قاجار بر ویژگی های کیفی منسوجات کاربردی (از منظر طرح، نقش، رنگ و جنسیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران حکومت قاجاریان، تغییرات شگرفی در پوشاک مردانه رخ نمود که به تبع، ویژگی های کیفی منسوجات مورداستفاده در این کاربرد را تحت الشعاع قرار داد. هدف این مقاله، بررسی پارچه های مصرفی در بالاپوش مردانه عصر قاجار از منظر طرح، نقش، رنگ و جنسیت است با این پرسش که «تأثیر تغییرات فرمی بالاپوش مردانه عصر قاجار بر ویژگی های کیفی منسوجات کاربردی همچون طرح، نقش، رنگ و جنسیت چگونه بروز یافت؟» جهت دست یافت به نتیجه این پژوهش تحلیلی تاریخی به منابع مکتوب و مصور همچون سفرنامه ها و تصاویر مبتنی بر عکس و نقاشی رجوع شد و مشخص گردید: در ابتدای عصر قاجار، پارچه قبایی صاحب طرح و نقش گیاهی بود و در بازه رنگی وسیع تعریف می شد اما از همان اوان قاجار، منسوجات تک رنگ در جنسیت های متنوع در دوخت قبا کاربرد داشت که در عرصه تاریخ، دوام بیشتری پیدا کرد. در عهد ناصری، سرداری به تدریج جایگزین قبا شد و معمولاً پارچه های صنعتی با رنگ های محدود در دوخت آن به کار آمد. کلیجه به عنوان پوشش فاخر زمستانی، در ابتدا بیشتر با پارچه های منقوش به صور گیاهی کارایی داشت؛ در مقابل جبه و عبا با شال های ترمه یا منسوجات پشمی خودرنگ ساده شناخته می شد. درمجموع پارچه های کاربردی در پوشش بیرونی مردانه عصر قاجار به آهستگی به سادگی میل کرد، به طوری که با تغییر فرم قبا به سرداری، طرح، نقش و حتی رنگ های درخشان از بالاپوش مردانه رخت بربست؛ و پارچه های مورد استفاده در دوخت پوشش ملوکانه کلیجه نیز همچون جبه به انواع ساده یا ترمه محدود شد.
بازشناسی و بازآفرینیِ مقامِ ایرانیِ رنگ در گستره ی عکاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دید بی رنگ و ظهور جهان سیاه و سفید عکس را می توان آغازگر تغییرات مهمی در کیفیت دریافت و ادراک مفاهیم بنیادینِ «انسان، هستی و زمان» دانست که به نظر می رسد همچنان به عنوان رویکرد مسلطی در ساحات مختلف عکاسی تداوم یافته و «شَک باوری» ای که پیش از پیدایش عکاسی، تحکم خود را بر ذهن و تاریخ فرهنگ انسان آغاز نمود، اکنون با اصرار بر غیاب رنگ در جهان عکس، به «شکی پدیداری» و عینی مبدل شده است. لذا عطف به «توسعه ی دید بی رنگ» و «پنهان ماندن عنصر زیبایی در برنامه ی قرن بیستمی دستگاه عکاسی» و نیز با استناد به ظرفیتِ «بسط یافتگیِ» مقامِ رنگ در فرهنگ و هنر ایرانی، به بازآفرینی این معنا در «گستره ی عکاسی» خواهیم پرداخت. بدین منظور، در پژوهش حاضر به شیوه ای توصیفی-تحلیلی، به بررسی علت غیاب رنگ در عکس های اولیه، دلیل تداوم دید بی رنگ در عکاسی امروز، تبیین مبانی فکری و نظری توسعه ی عکاسی سیاه وسفید، کیفیت حضور زیبایی آفرین، معناساز و ادراک بخش رنگ در هنر ایرانی و در ادامه به بسط این معنا در گستره ی عکاسی می پردازیم. مقاله ی حاضر بر این دستاورد است که بازشناسی و بازآفرینی مقام ایرانی رنگ می تواند زمینه ی ارتقای کیفی مراتب ادراکی (دیداری، شناختی و استدلالی) را در گستره ی عکاسی ایجاد کرده و متعاقباً، امکان تکوین نگاهی ایرانی را برمبنای مهم ترین مؤلفه ی تصویری زیبایی شناسی ایرانی در ساحات مختلف (خلق، خوانش، تفسیر، نظریه ) عکاسی فراهم سازد.
بنیان های بصری خط گلزار در خوشنویسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
115 - 131
حوزه های تخصصی:
خط گلزار یکی از گونه های متعدد خطوط تفننی و تزئینی در تاریخ خوشنویسی ایران است که بیشترین آثاری که بدین شیوه خلق شده متعلق به اواخر دوره قاجار است. با این حال، شواهد و نمونه های تاریخی بیانگر آن است که ریشه های فرمی این گونه خوشنویسی به سده های پیش از قاجار بر می گردد. این پژوهش بر آن است تا ضمن ردیابی خط گلزار در ادبیات سده های پیشین، منشا شکل گیری آن را نیز بر اساس مستندات و شواهد موجود مشخص کند. از این رو، این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ این پرسش است که ریشه های شکل گیری خط گلزار بر پایه مستندات، چه دوره ای و چگونه است؟ مطالعات اولیه بیانگر تاثیر تزئینات معماری بر شکل گیری این گونه خوشنویسی تزئینی بود. از این رو، حجم نمونه و روش نمونه گیری آثار در این پژوهش، 23 آرایه معماری به شیوه در دسترس بر پایه مطالعات کتابخانه ای و میدانی، بوده است. نتایج بیانگر آن است که وجود نمونه های متعدد گلزار در قالب توپی های ته آجری یا کلوک بندها در تزئینات معماری دوره سلجوقی و ایلخانی، قدمت استفاده از آن را حداقل تا اوایل قرن 6 ه.ق پیش می برد. این شیوه تزئین در کتیبه های کوفی گوشه دار مورد استفاده قرار گرفته و شامل نقش مایه های هندسی، گیاهی و نوشتاری است.
نگاره ناصرالدین شاه و رجال، گفتمانی از جدالی پنهان در ساختار دربار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاره آبرنگی ناصرالدین شاه و دو تن از رجال، یکی از آثار درباری عصر ناصری است که توسط محمدحسن افشار، یکی از نقاشان دربار و به حمایت یک حامی ناشناس درباری پدید آمده و در این پژوهش بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف به عنوان یک گفتمان به آن پرداخته شده است. در این گفتمان، نقاش در ترکیبی قرینه در بی قرینه، میرزا آقاخان نوریِ صدراعظم را در میان نگاره و ناصرالدین شاه را در سمت چپ آن جای داده و به این ترتیب با توجه به الگوهای پیشینی نقاشی ایرانی که مصدر قدرت را همواره در مرکز تصویر نمایش می داده اند، بر اساس دانش زمینه ای خویش از دربار، به فرآیند غیرطبیعی سازی دست یازیده، از منازعه ای پنهان در مناسبات قدرت میان شاه و صدراعظم پرده برداشته است. مقاله حاضر با پرسش از چیستیِ ایدئولوژی هژمونیک و مسلط، نیز اینکه آیا نظم های تأثیرگذار بر این «گفتمان»، در جهت تثبیت، تضعیف و یا تغییر ایدئولوژی و قدرت هژمونیک گام برداشته اند، بر این دستاورد است که در این منازعه بر خلاف لایه معنایی نخست که صدراعظم را چونان مصدر قدرت نمایش داده، درسطوح زیرین معنایی، ایدئولوژی مسلط، همچنان بر قدرت مطلقه شاه اما به شکلی نوین، با آمیزه ای از نظم های گفتمانی تجددخواهانه، اندیشه باستان گرایانه فرّه مندی و بهره وری از مذهب استوار است. این مقاله در زمره پژوهش های کاربردی است و از منظر روش پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی سامان یافته، داده های آن نیز از منابع کتابخانه ای و دیجیتالی جمع آوری گردیده اند.
چگونگی کاربست عناصر تصویری، بصری و طراحی در دیونگاری های محمد سیاه قلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عرصه نگارگری هنرمندانی مرزهای مرسوم نگارگری را درنوردیده و معیارهای جدیدی را رقم زده اند، ازجمله محمد سیاه قلم است. مسئله ی این پژوهش چگونگی کاربست عناصر تصویری و بصری همچنین طراحی در دیونگاری های محمد سیاه قلم است. تمایز این پژوهش با پژوهش های پیشین در پرداختن به عناصر تصویری، بصری و طراحی در دیونگاری های محمد سیاه قلم برای نمایش هم زمان دو مفهوم زشتی و زیبایی است. پرداختن به جنبه های مغفول مانده در دیونگاره های سیاه قلم، هم و همچنین تحلیل چگونگی بازتاب مظاهر زشتی در آن با تأکید بر دیونگاره محمد سیاه قلم از اهداف این پژوهش است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از فیش، منابع کتابخانه ای و اسنادی به گردآوری مطالب پرداخته است. روش تجزیه وتحلیل اطلاعات به صورت کیفی از طریق تحلیل اطلاعات با استفاده از کتب، مقالات، تحقیقات و پژوهش های مرتبط با موضوع دیونگاره های محمد سیاه قلم (در اینجا با تمرکز بر عناصر تصویری و بصری و طراحی) مورد بررسی قرار داده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در دیونگاره های سیاه قلم عناصرى از طنز، بازى، سرگرمى و نشاط در عین عجایب نمایی در آن وجود دارد. وی برای ترسیم زشتی و زیبایی از دریچه ی تمرکز بر عناصر بصری و طراحی در دیونگاره ها استفاده کرده است که دسته بندی و تفکیک آن ها ازجمله دستاوردهای این پژوهش است.
کاربست طراحی احساس گرا در محصولات با تاکید بر درک کیفی کاربران: مطالعه موردی آسیاب خانگی زعفران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
37 - 44
حوزه های تخصصی:
در دنیای امروز رویکرد طراحی احساس گرا با پاسخ به نیازهای حسی و عاطفی کاربران در طراحی محصولات خانگی، از اهمیت بالایی برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی آسیاب های خانگی زعفران درصدد یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا با ترکیب شاخصه های حسی نظیر آرزو، علاقه، فریبندگی، خوشایندی و لذت بخشی می توان تجربه ارزشمندی را برای کاربران خلق کرد. این پژوهش از نظر هدف، یک مطالعه کاربردی است که در سه گام اصلی با تلفیق دو روش کیفی و کمی و از نوع توصیفی- همبستگی، نیازهای حسی مختلفی را از طریق ابزار مشاهده، مصاحبه های نردبانی و پرسشنامه استخراج کرده و به ارزیابی آنها با استفاده از روش Pr-EMO می پردازد و از نظر روش گردآوری داده ها، در دسته مطالعات میدانی قرار می گیرد. جامعه آماری به صورت هدفمند از بین افرادی انتخاب شده است که به آشپزی علاقه زیادی داشته و از زعفران بیشتری در غذاهایشان استفاده می کنند. نتایج پژوهش پیش رو نشان دهنده ی آن است که با تمرکز بر نیازهای حسی کاربران و ترکیب این احساسات با یکدیگر، نه تنها می توان شخصیت منحصر به فردی را برای محصول خلق کرد بلکه می توان تجربه ای غنی، مطلوب و بادوام تری را برای کاربران رقم زد.
تحلیل انواع گونه های هنجار گریزی در برخی از نقاشی های مدرن بر اساس الگوی لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
123 - 133
حوزه های تخصصی:
هنجار گریزی به عنوان یکی از شگردهای بیانی و روش برجسته سازی در دنیای ادب و هنر به معنای خروج از معیار عادی و آشناست که در پی آن، مخاطب در مواجهه با اثر به درنگ واداشته می شود و معنا به تأخیر می افتد. جایگاه، نقش و اهمیت هنجار گریزی در متون ادبی و هنری به حدی است که منتقدان به بررسی آن از زوایای مختلف پرداخته اند و در این زمنیه نظریات و الگوهایی نیز ارائه نموده اند که به نظر می رسد لیچ توانسته الگویی نسبتاً جامع ارائه نماید. ازاین رو، با توجه به خصلت آشنازدا و مبهم نقاشی مدرن، هدف این پژوهش، شناسایی و تحلیل انواع گونه های هنجار گریزی در برخی از نقاشی های مدرن بر اساس الگوی لیچ است. پرسش مطرح شده این است که کدام یک از روش های هنجار گریزی موردنظر لیچ در نقاشی های مدرن قابل شناسایی است؟ روش این پژوهش توصیفی - تحلیلی و تطبیقی است و اطلاعات به روش کتابخانه ای گردآوری شده است. نتیجه اینکه از آنجاکه یکی از خصلت های اصلی هنر و بخصوص نقاشی مدرن، آشنایی زدایی و برجسته سازی در زمینه فرم و محتوی است؛ در برخی از نقاشی های مدرن با انواع هنجار گریزی های موردنظر لیچ یعنی آوایی (استفاده از عناصر بومی)، نوشتاری (برهم زدن ساختار اشکال)، نحوی (جابجایی اشکال از جای اصلی و واقعی شان) و معنایی (تغییر معنای آشنا) روبرو می شویم.