هدف تحقیق حاضر مقایسه میزان آدیپونکتین سرم و شاخص مقاومت به انسولین در مردان چاق و لاغر و بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی بر این شاخص ها در مردان چاق بود؛ به همین منظور تعداد 24 نفر )16 نفر مرد چاق و 8 نفر مرد لاغر( از اساتید و کارکنان غیر فعال دانشگاه تربیت معلم سبزوار با دامنه سنی 35-48 سال به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. مردان چاق به صورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی یا گروه کنترل قرار گرفتند. از همه آزمودنی ها در حالت ناشتایی خون گیری به عمل آمد، سپس گروه های آزمایش به مدت سه ماه تحت تاثیر تمرینات مقاومتی قرار گرفتند. تمرینات مقاومتی به صورت دایره ای و در یازده ایستگاه انجام گرفت. برنامه تمرین یک جلسه شامل 4 ست)دایره( با 12 تکرار بیشینه در هر ایستگاه بود که با شدت 50-60% یک تکرار بیشینه (IRM) اجرا شد. تحلیل های آماری نشان داد که در حالت پایه، شاخص مقاومت به انسولین در مردان چاق به طور معنی داری بالاتر از مردان لاغر است (P<%5). غلظت آدیپونکتین سرم در مردان چاق به طور معنی داری کمتر از مردان لاغر است (P<%5). همچنین همبستگی منفی و معنی داری بین میزان آدیپونکتین سرم با درصد چربی بدن (r=0.60)، در کل آزمودنی ها مشاهده گردید. به علاوه، مشخص شد که تمرینات مقاومتی باعث کاهش معنی دار شاخص مقاومت به انسولین در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل چاق می گردد، ولی بر آدیپونکتین سرم تاثیر معنی داری ندارد. در مجموع از این تحقیق می توان نتیجه گرفت که تمرینات مقاومتی باعث بهبود مقاومت به انسولین در مردان نسبتا چاق می گردد و این بهبود مربوط به آدیپونکتین نمی شود، مردان لاغر در مقایسه با مردان چاق از نظر مقاومت به انسولین و آدیپونکتین وضعیت مناسب تری دارند.
هدف از پژوهش مطالعه و تاثیر یک دوره فعالیت ورزشی منظم مانند پیاده روی بر سطح اضطراب زنان باردار سه ماهه دوم و سوم بارداری است روش پژوهش نیمه تجربی و به شکل میدانی است بدین منظور 40 زن باردار سه ماهه دوم و سوم بارداری ( بارداری اول و دوم که به طور مساوی در گروه ها قرار داشتند) که bmi قبل باردایشان 19 تا 25 بود به صورت در دسترس انتخاب و به دو گروه تجربی و دو گروه گواه تقیسم شدند نخست آزمودنی ها به پرسشنامه اضطراب کتل پاسخ دادند سپس بر روی دو گروه تجربی یک برنامه ویژه پیاده روی با شدت 50 تا 65 در صد ضربان قبل بیشینه به مدت هشت هفته انجام شد پس از آن همه آزمودنی ها به پرسشنامه اضطراب کتل پاسخ دادند تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بین سطح اضطراب گروه تجربی و گواه در سه ماهه دوم و سوم بارداری تفاوت معنی داری وجود دارد 05/0>p در حالی که مقایسه تاثیر ورزش بر سطح اضطراب دو گروه تجربی سه ماهه دوم و سوم بارداری تفاوت معنی داری نشان نداد 05/0> p از بررسی و تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از فرضیه های اول ودوم پژوهش در مورد سطح اضطراب 4 گروه و مشاهده رابطه معنی دار بین آنها می توان نتیجه گرفت که پیاده روی در گروه های مورد بررسی بدون در نظر گرفتن سه ماهه های بارداری به طور کلی تاثیر مثبت داشته و فعالیت بدنی موجب کاهش اضطراب در زنان باردار می شود
هدف از تحقیق حاضر مقایسه هزینه انرژی استراحتی و کارایی سوخت و سازی بیماران فلج مغزی اسپاستیک با میانگین سن 11 سال, قبل و بعد از یک دوره تمرینات هوازی و مقایسه این شاخصها با افراد سالم بوده است. 15 کودک فلج مغزی اسپاستیک داییلژی داوطلبانه در یک برنامه ورزشی توانبخشی شرکت کردند و 18 کودک سالم همتایشان (گروه کنترل) نیز به صورت تصادفی برگزیده شدند. گروه تجربی (cp) برنامه تمرینات هوازی را به مدت 3 ماه بطور سه جلسه در هفته با شدت کار 2.5 ± HRR % معادل شدت متوسط bpm 144 را اجرا کردند. متغیرها مطابق پروتکل اصلاح شده مک مستر روی چرخ کارسنج نتتوری در شرایط آزمایشگاهی با دمای 21 درجه سانتیگراد و رطوبت محیطی 61 درصد مورد اندازه¬گیری قرار گرفتند. پس از دوره تمرینی اندازه¬گیری متغیرها تکرار گردید و با استفاده از روش آماری MANOVA مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. متعاقب اجرای تمرینات سه ماهاهه, ضربان های قلب استراحت و زیر بیشنه و شدت اجرای فعالیت (%HRR) به میزان قابل توجهی کاهش یافت. این متغیرها در بیماران در هر دو شرایط پیش و پس آزمون به میزان معنی داری بیش از گروه سالم بود (P<%0.5) . هزینه انرژی استراحتی گروه های بیمار و سالم تقریبا یکسان بود. میزان اکسیژن مصرفی متناسب با بازده کار (Vo2/workload) در پس آزمون بیماران به میزان معنی داری کاهش یافت (P<%0.5). همچنین هزینه اکسیژن پس آزمون تحت بازده کار 45 وات روی چرخ کارسنج بطور بارز کاهش یافت ( 1.8 ± 18.02 در برابر ½ ±20.34 میلی لیتر کیلوگرم در دقیقه), که از افزایش کارایی متابولیکی حکایت می کنند. نتیجه¬گیری: ضربان های قلب استراحت و زیر بیشینه بیماران فلج مغزی بیش از افراد سالم است که هزینه انرژی ورزش بالاتر و سطح پایین توانایی قلبی _ عروقی آنان حکایت می کند. با این وجود, فعالیت های ورزش درمانی به افزایش کارایی سوخت و سازی بیماران منجر می گردد. این دگرگونی فیزیولوژیک در بیماران فلج مغزی اسپاتیک علیرغم محدودیت عملکرد دستگاه عصبی _ عضلانی و تحمل پایین شدت¬های بالاتر تمرین, از جنبه های بالینی قابل توجه است.