فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۱٬۶۸۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر تعیین تأثیر سن و جنس بر ریکاوری فشار خون پس از یک وهله فعالیت وامانده ساز در مردان و زنان سالم غیرورزشکار است. به این منظور 60 آزمودنی سالم بدون هیچ نوع سابقة بیماری (به ویژه بیماری فشار خونی) و سابقة مصرف دارو و مکمل، در شش گروه جداگانه جایگزین شدند. گروه اول: 10 مرد 20 تا 30 ساله؛ گروه دوم: 10 زن 20 تا 30 ساله؛ گروه سوم: 10 مرد 30 تا 40 ساله؛ گروه چهارم: 10 زن 30 تا 40 ساله؛ گروه پنجم: 10 مرد 40 تا 50 ساله؛ گروه ششم: 10 زن 40 تا 50 ساله. بلافاصله قبل از آزمون، ضربان قلب و فشار خون افراد دو بار(بعد از 10 و 15 دقیقه استراحت) در وضعیت نشسته روی دوچرخة کارسنج اندازه گیری شد. در طول آزمون، ضربان قلب و فشار خون(با استفاده از دستگاه اندازه گیری فشار خون) به فاصلة دو دقیقه اندازه گیری شد. پروتکل آزمون از سه دقیقه گرم کردن در بار کاری 50 وات روی دوچرخه کارسنج شروع شده و در هر دقیقه 20 وات به بار کاری اضافه می شد تا زمانی که آزمودنی ها به خستگی قابل تحمل برسند. سپس ضربان قلب و فشار خون در اولین دقیقه پس از آزمون اندازه گرفته شد و هر دو دقیقه این اندازه گیری ادامه یافت تا لحظه ای که این دو متغیر به سطح قبل از آزمون رسیدند(در دقایق 1، 3، 5، 7 و ....). برای تعیین اثر سن و جنس بر ریکاوری فشار خون، از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و از آزمون تی مستقل برای مقایسة گروه ها استفاده شد. کلیة تجزیه و تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار SPSS16، در سطح معنیداری 05 /0P<، انجام گرفت. نتایج نشان داد بین زمان ریکاوری فشار خون، در سه رده سنی زنان سالم غیرورزشکار، تفاوت معنی داری وجود ندارد(05 /0
تاثیر یک دوره اردوی آمادگی شش هفته ای بر اجزای C3 ، C4 سیستم کمپلمان کاراته کاران حرفه ای جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۸ شماره ۳۹
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر یک دوره اردوی آمادگی شش هفته ای بر برخی پروتئین های التهابی (موافق با التهاب) فاز حاد، اجزای C3 ، C4 سیستم کمپلمان کاراته کا ران حرفه ای جوان بود که برای شکرت در مسابقات بین المللی جام فجر انتخاب شده بودند. بدین منظور 10 کاراته کار پسر دعوت شده به اردو با میانگین وزن 5 ±68 کیلوگرم، سن 2 ±8/20 سال، قد 4 ±175سانتیمتر و درصد چربی 2 ±6/7 به طور داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند. نمونه های خون از هر آزمودنی در 3 نوبت، 24 ساعت قبل از شروع اردو (T1)، پس از 3 هفته (T2) و پس از گذشت شش هفته (T3، اتمام دوره) گرفته شد و داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که غلظت C3 در هر سه مرحله (T1،T2،T3) در دامنه طبیعی قرار دارد. غلظت C3 در سه هفته اول (T2) کاهش پیدا کرد (56/2%) و در سه هفته پایانی (T3) به مقادیر اولیه بازگشت ، ولی این تغییرات معنی دار نبود (712/0 = P) . همچنین غلظت C4 قبل از شروع دوره در دامنه طبیعی قرار داشت، ولی پس از گذشت سه هفته افزایش (18%) معنی داری پیدا کرد (02/0 = P) و در پایان اردو به مقادیر طبیعی قبل از شروع دوره بازگشت . درمجموع نتایج تحقیق نشان داد که اردوی شش هفته ای آمادگی کاراته کاران جوان، تغییراتی در پارامترهایی از سیستم کمپلمان به وجود می آورد که این تغییرات با توجه به نوع و شدت تمرینات کاراته قابل پیگیری هستند و برای دستیابی به نتیجه کلی، به پژوهش های بیشتری نیاز است.
اثر یک جلسه تمرین مقاومتی دایره ای بر تغییرات نیمرخ چربی و لیپوپروتئین سرم در دانشجویان تربیت بدنی
اثردو روش تمرینی تداومی وتناوبی هوازی بر HS-CRP موشهای صحرایی ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مطالعه تاثیر دو روش تمرینی تداومی وتناوبی هوازی بر حساس ترین شاخص التهابی پیشگویی کننده بیماری قلبی عروقیCRP) (Hs-در موشهای صحرایی ماده چاق نژادwistar 14848 با سن 5/21 ماه و گذشت دست کم سه ماه از اتمام دوران باروری آنها بود. به همین منظور56 سر موش صحرایی به گروههای کنترل ، تداومی و تناوبی تقسیم شدند. پروتکل تمرینی به مدت 12 هفته و هفته ای 5 جلسه و هر جلسه نیز با سرعت و مدت تعیین شده اجرا شد. خون گیری در سطوح پایه به دنبال 12 تا 14 ساعت ناشـتایی در سه مرحله پیش آزمون، میان آزمون و پـس آزمون با شرایط مشابه انجام و مقـادیرhs- CRP با روش ایمنوتوربیدیمتریک اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانـس و اندازه گیریهای مکرر و آزمونهای تعقیبی شفه و LSD تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد، مقادیر درون گروهی hs- CRP هر دو گروه تمرینی تداومی و تناوبی در 6 هفته نخست تمرین کاهش داشته، اما این کاهـش معنی دار نبوده است (مقدار P به ترتیب برابر است با 08/0 و351/0). با این وجود، این کاهش در این گروهها به دنبال 12 هـفته تمرین معنی دار بوده اسـت (مقدار p به ترتیب برابر است با 000/0 و003/0). از سوی دیگر، بررسی تفاوت hs-CRP سه گروه نشان داد این تفاوت فقط بین دو گروه تداومی و تناوبی پس 6 و 12 هفـته تمرین ـ هر دو ـ معنی دار نیست (مقدار P به ترتیب برابر است با 936/0 و427/0). با توجه به نتایج حاصـله می توان گفت کاهشhs-CRP پس از تمرینات تداومی و تـناوبی هوازی حاکی از تخفیف فرایند آتروژنز است و استفاده از هر یک از دو روش تمرینی تاثیر مشابهی بر این شاخص دارد.
مقایسه اثربخشی دو برنامه تمرین بر شاخص های عضلانی – اسکلتی و قلبی – عروقی دختران دانشجوی کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، آثار متقابل زمان جلسات فعالیت بدنی با تعداد جلسات در هفته در جهت افزایش سطح آمادگی جسمانی، مورد توجه محققان عرصه سلامت قرار گرفته است. بر این اساس، پژوهشی با هدف مقایسه اثربخشی دو برنامه تمرین بر شاخص های عضلانی – اسکلتی و قلبی – عروقی دختران دانشجوی کم تحرک طراحی و به اجرا گذاشته شد. به این منظور 111 دانشجوی کم تحرک داوطلب انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه با میانگین و انحراف استاندارد سن، گروه های تک جلسه ای (37 نفر، 73/1 ± 02/21 سال)، دو جلسه ای (35 نفر، 17/2± 17/21 سال) و کنترل (39 نفر 27/2 ± 78/21 سال) تقسیم شدند. برنامه تمرینی تک جلسه ای شامل دویدن با شدت HRmax 70 – 60 درصد، 60 – 40 دقیقه، یک جلسه در هفته و در گروه دو جلسه ای، دویدن با شدت مشابه، 30 – 20 دقیقه، دو جلسه در هفته به مدت 12 هفته بود. در هر دو برنامه تمرینی، تمرینات آمادگی جسمانی شامل استقامت عضلانی، انعطاف پذیری و چابکی اجرا شد. از آزمون های راکپورت، فشار خون، دو 9 × 4 متر، دراز و نشست، کشش بارفیکس، نشستن و خم شدن برای اندازه گیری شاخص های مذکور استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آنالیز واریانس دوسویه با آزمون تعقیبی بن فرنی در سطح معنی داری (05/0P≤) نشان داد در هر دو گروه تجربی شاخص های قلبی – عروقی و عضلانی – اسکلتی به طور معنی داری بهبود یافت. در حالی که زمان چابکی تنها در گروه دو جلسه ای به طور معنی داری کاهش یافت (05/0P<). به طور کلی شاید اجرای هر دو برنامه تمرینی سازگاری های مفیدی را در پی داشته و تغییر تعداد جلسات تمرین فقط بر درجه بهبود آنها تاثیر داشته است، اما در مورد چابکی، احتمالاً تاثیر تغییر تعداد جلسات بیش از مدت کل تمرین در هفته بوده است.
تأثیر تمرینات ثبات مرکزی و ویتامین D بر شاخص های آمادگی جسمانی زنان جوان مبتلا به ام .اس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر تمرینات ثبات مرکزی و ویتامین D بر شاخص های آمادگی جسمانی زنان جوان مبتلا به ام .اس بود. بدین منظور، 36 زن مبتلا به ام .اس از نوع عود کننده فروکش کننده با سطح وضعیت ناتوانی گسترش یافته( EDSS ) کمتر یا مساوی سه (با میانگین سنی 57/6±72/32 سال؛ قد 23/4±164 سانتی متر؛ وزن 4/11±1/65 کیلوگرم؛ سابقه بیماری 20/1±4 سال) به طور داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند و به شکل تصادفی به چهار گروه (شامل: سه گروه مکمل، تمرین و ترکیب تمرین + مکمل و گروه کنترل) تقسیم شدند. قبل و بعد از دوره آزمایش، تمامی آزمودنی ها در آزمون قدرت عضلات اکستنسور بالاتنه با دینامومتر، استقامت عضلات فلکسور تنه با آزمون نگه داری تنه در زاویه 60 درجه، انعطاف پذیری با آزمون ولز، هماهنگی با آزمون پرتاب پی در پی توپ تنیس و تعادل با آزمون ایستادن تک پا شرکت کردند. تمرینات ثبات مرکزی به مدت هشت هفته و به صورت سه بار در هفته به طور فزاینده (جلسه اول، پنج ثانیه حفظ حرکت با شش تکرار تا جلسه آخر، هشت ثانیه حفظ حرکت با 10 تکرار) اجرا گشت. گروه های مکمل هر دو هفته، یک بارکپسول IU 1500 ویتامین D را مصرف می کردند. از آزمون آماری تحلیل کوواریانس برای ارزیابی اطلاعات استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که تمرین ورزشی همراه با مصرف ویتامین D درمقایسه با گروه کنترل موجب بهبود قدرت (P=0.002) و استقامت (0.001=P) ) عضلانی، انعطاف پذیری (P=0.001) ، هماهنگی (P=0.001) و تعادل (P=0.001) شده و درمقایسه با مصرف ویتامین D، منجر به بهبود استقامت عضلانی (P=0.001)، انعطاف پذیری (0.001=P) ، هماهنگی (P=0.001) و تعادل (P=0.001) می گردد. همچنین، تمرین ورزشی بدون مصرف ویتامین D درمقایسه با گروه مصرف ویتامین D موجب بهبود استقامت عضلانی (P=0.015) شده و درمقایسه با گروه کنترل موجب بهبود استقامت (P=0.002)، هماهنگی (P=0.031) و تعادل(P=0.001) گشته است؛ اما مصرف ویتامین D به تنهایی، تأثیر مثبت و معناداری بر متغیرهای پژوهش نداشت (P>0.05). با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که به ترتیب اولویت، تمرین ورزشی همراه با مصرف ویتامین D و سپس تمرین ورزشی، تأثیر مطلوبی بر بهبود شاخص های آمادگی جسمانی دارد.
تأثیر 6 ماه تمرین مقاومتی منتخب بر پارامترهای عصبی عضلانی اندام پروران زبده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی سازگاری های احتمالی عصبی حرکتی و زمان وقوع این سازگاری ها به دنبال شرکت در تمرینات قدرتی با وزنه است. بدین منظور 7 نفر از اندام پروران زبده شهرستان سنندج که حداقل 2 سال سابقه تمرینات منظم با وزنه را داشتند ، از طریق پرسشنامه انتخاب شدند و به مدت 6 ماه تحت تمرینات با وزنه قرار گرفتند . . 7 غیر ورزشکار داوطلب نیز به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند . به منظور بررسی سازگاری های عصبی ، پارامترهای الکترومیوگرافی شامل EMG انتگرال به منظور ثبت میزان فعال سازی واحدهای حرکتی در عضله دوسر بازویی ، حین انقباض ایزومتریک با 50 درصد حداکثر انقباض دارای ( 50 درصد MVC ) و به روش اکترومیوگرافی سطحی اندازه گیری شد. همچنین پارامترهای الکترونوروگرافی شامل سرعت هدایت عصبی ( NCV ) ، زمان تغییر سیگنال و دامنه موج M از طریق تحریک الکتریکی عصب موسکولوکوتانئوس در عضله دو سر بازویی تعیین شد. برای اطمینان از همسانی دو گروه در متغیرهایی مانند سن ، قد و وزن که ممکن بود بر برخی پارامترها تاثیر داشته باشد ، از آزمون t نشان داد 6 ماه تمرین با وزنه موجب ایجاد تغییر در سیتم عصب حرکتی اندام پروران زبده نشده و مقادیر EMG انتگرال ، سرعت هدایت عصبی ، زمان تاخیر سیگنال و دامنه موج تغییر معنی داری نیافته است.
اثر مکمل تورین بر پراکسیداسیون لیپیدی موشهای ویستار بعد از یک وهله فعالیت استقامتی درمانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور بررسی نقش آنتی اکسیدانتی تورین در پراکسیداسیون لیپیدی موش های ویستار پس از یک وهله فعالیت استقامتی، تعداد 28 موش ویستار سفید آزمایشگاهی در چهار گروه استراحت، استراحت تورین، استقامتی، استقامتی تورین تقسیم بندی شدند. پس از دریافت روزانه 500 میلی گرم تورین/ کیلوگرم وزن بدن/ روز به صورت محلول 5% به مدت 1 ماه، گروه های استقامتی و استقامتی تورین یک وهله فعالیت استقامتی با شدت 70% حداکثر اکسیژن مصرفی تا حد درماندگی روی نوارگردان انجام دادند. سپس تغییرات غلظت تورین پلاسما و مالوندیید آلدیید سرم (MDA) (شاخص پراکسیداسیون لیپیدی) بین گروه ها مقایسه شدند. نتایج این تحقیق نشان داد اگر چه غلظت تورین پلاسما پس از فعالیت تغییر معنی داری نداشت، مصرف مکمل تورین، غلظت تورین پلاسمایی را در حالت استراحت (84.86±416) و بعد فعالیت (87.22± 452.29) به طور معنی داری در مقایسه با حالت استراحت بدون مصرف مکمل (43.59±301.43) افزایش داد (0.01 >p). به علاوه، غلظت مالوندیید آلدیید سرم پس از انجام فعالیت در مقایسه با مقدار استراحتی، به طور معنی داری افزایش یافت (0.32±2.13 در مقابل 0.2±0.75) (0.01 >p). پاسخ افزایش یافته مالوندیید آلدیید سرم پس از فعالیت در گروه مصرف کننده تورین، در مقایسه با گروه فعالیت استقامتی به طور معنی داری کاهش یافت (0.3±1.02 در مقابل 0.32±2.13) (0.01 >p). نتیجه گیری می شود موشهای ویستاری که درگیر فعالیتهای دویدن استقامتی هستند در معرض خطر استرس اکسایشی قرار دارند و مصرف مکمل تورین می تواند از افزایش پاسخ استرس اکسایشی بعد از فعالیت بکاهد.
شناسایی عوامل مرتبط با مصرف مواد نیروزا توسط دانش آموزان پسر دوره متوسطه و پیش دانشگاهی استان همدان و سنجش میزان آگاهی آنها ازعوارض مصرف این مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلامت جسمانی دانش آموزان اهمیت خاصی دارد. مصرف مواد نیروزا به ویژه در این سنین سلامت ایشان را به خطر می اندازد و آگاهی از عوارض مخرب این مواد موجب کاهش مصرف و شیوع آن می شود. اطلاعات مستندی در دست نیست که نشان دهد آموزش های عمومی در مدارس و رسانه ها تا چه اندازه این آگاهی را به این گروه منتقل می سازد. هدف از این پژوهش، تعیین سطح آگاهی دانش آموزان از عوارض جانبی و شیوع مصرف مواد نیروزا و شناسایی عوامل مرتبط با مصرف این مواد در دانش آموزان است. بدین منظور 6000 نفر از دانش آموزان پسر دوره متوسطه استان همدان با میانگین سنی 34/1 ± 6/16 از میان جامعه 55000 نفری دانش آموزان به طور خوشه ای انتخاب و بررسی شدند. اطلاعات مربوط به میزان آگاهی، شیوع مصرف و عوامل مرتبط با مصرف مواد نیروزا با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته به دست آمد. روایی پرسشنامه مطلوب (81/0 = r ) بود. با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن و آمار توصیفی اطلاعات ارزیابی شد. میزان شیوع مصرف مواد نیروزا 3/12% به دست آمد. 26/56% فاقد اطلاعات، 25/22% اطلاعات کم، 63/20% اطلاعات متوسط و فقط 85/0% اطلاعات کافی در زمینه عوارض مصرف مواد نیروزا داشتند. بیشترین مصرف در بین بدنسازان و کمترین مصرف هم در ورزشکاران بدمینتون بود. میزان مصرف با میزان آگاهی، رشته های ورزشی، وضعیت تحصیلی و تحصیلات والدین مرتبط بود. اعمال آموزش های ویژه در خصوص عوارض دوپینگ توصیه می شود.
تاثیر زمان های روز بر اجرا و برخی از فاکتورهای فیزیولوژیکی شناگران پسر نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر زمان های روز بر رکورد شنای 100 متر کرال سینه و برخی از فاکتورهای فیزیولوژیکی در شناگران پسر نوجوان بود. تعداد 13 نفر از شناگران پسر نوجوان که در استخر بین المللی انقلاب شیراز به تمرین مشغول بودند به صورت در دسترس و بر اساس سابقه کسب مدال در مسابقات کشوری انتخاب شدند. متغیرهای تحقیق شامل ضربان قلب، فشار دیاستولی، فشار سیستولی، انعطاف پذیری مفصل شانه در دو حرکت خم شدن و چرخش داخلی و رکورد شنای 100 متر کرال سینه بود. تمامی این متغیرها در دو نوبت از زمان های روز (6 صبح و 6 عصر)، قبل و بعد از رکوردگیری اندازه گیری شده و با استفاده از آزمون t وابسته مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که میانگین رکورد شنای 100 متر کرال سینه در ساعت 6 عصر (57 / 58 ثانیه) به طور معنا داری کمتر از 6 صــبح (17 / 59 ثانیه) بود (5 0/ 0 > P و 8 / 2- = (t همچنین میانگین متغیرهای دمای بدن، ضربان قلب، فشار دیاستول و فشار سیتولی در حالت استراحت در ساعت 6 عصر بیشتر از 6 صبح بود، اما تنها در مورد دمای بدن این تفاوت معنادار بود (05/0>P و50/5 = t ). هرچند انعطاف پذیری مفصل شانه در ساعت 6 عصر بیشتر از 6 صبح بوده ولی تنها در حرکت چرخش داخلی تفاوت معنادار بود (5 0/0>P و 81 / 2=t ). به دنبال رکوردگیری، میانگین دمای بدن (5 0/0 > Pو 09/ 6=t ) و ضربان قلب (5 0/ 0 > Pو 33 / 2=t ) در ساعت 6 عصر به طور معنا داری بیشتر از 6 صبح بود، در حالی که در متغیرهای فشار سیتولی و فشار دیاستولی تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0P> ). از نتایج این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که اجرای ورزشکاران نوجوان شناگر در ماده 100 متر کرال سینه تحت تاثیر زمان های مختلف روز قرار گرفته، بطوریکه آزمودنی ها در عصر دارای رکورد بهتری بودند.
ارتباط سطوح استراحتی ویسفاتین و تغییرات آن در پاسخ به فعالیت حاد استقامتی با آمادگی هوازی و ترکیب بدن در مردان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق بررسی ارتباط سطوح استراحتی و تغییرات ویسفاتین طی فعالیت حاد استقامتی با آمادگی هوازی و ترکیب بدن بود. بدین منظور 46 آزمودنی (میانگین±انحراف معیار؛ سن، 1/16±9/42 سال؛ قد، 4/5±8/171 سانتی متر؛ وزن 7/9±6/73 کیلوگرم) در تحقیق حاضر شرکت کردند. در یک جلسه ابتدا ویژگی های ترکیب بدنی شامل وزن، نسبت دور کمر به باسن (WHR) و شاخص توده بدنی (BMI) اندازه گیری شد و پس از 5 دقیقه گرم کردن عمومی، حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) آزمودنی ها با استفاده از آزمون فزآینده و بر روی دوچرخه ارگومتر تعیین شد. به فاصله یک هفته آزمودنی ها یک جلسه فعالیت حاد استقامتی با شدت 60 درصد Vo2max و به مدت 30 دقیقه بر روی دوچرخه انجام دادند. دو نمونه خونی قبل و بلافاصله پس از فعالیت گرفته شد و برای اندازه گیری گلوکز و ویسفاتین مورد استفاده قرار گرفت. جهت بررسی ارتباط سطوح استراحتی ویسفاتین و تغییرات آن در پاسخ به فعالیت با سایر فاکتورها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد بین سطح سرمی ویسفاتین با آمادگی هوازی (265/0=, p17/0=r) و فاکتورهای ترکیب بدنی ارتباط معنا داری وجود ندارد (05/0<P). اما تغییرات ویسفاتین طی فعالیت حاد استقامتی با آمادگی هوازی (018/0=, p349/0=r) و تغییرات گلوکز (013/0, p=363/0r=) ارتباط مثبت و معناداری دارد. علاوه بر این نتایج همبستگی نشان داد آمادگی هوازی با سطوح استراحتی گلوکز و تغییرات آن در پاسخ به فعالیت (013/0=, p362/0-=r) ارتباط منفی و معناداری دارد. بر اساس نتایج تحقیق حاضر نتیجه گیری می شود میزان آمادگی هوازی نقشی در سطح پایه ویسفاتین ندارد، اما آمادگی هوازی بالاتر موجب تغییرات بیشتری در پاسخ ویسفاتین به فعالیت حاد می شود. این مسئله احتمالاً نشان دهنده نقش ویسفاتین در بهبود عمکرد هوازی از طریق بیوسنتر NAD+ و نیز افزایش ترشح انسولین در حین و بلافاصله پس از فعالیت است.
تاثیر ضرباهنگ های موسیقی بر شاخص های خستگی مرکزی و محیطی زنان جوان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر ضرباهنگ های مختلف موسیقی بر برخی شاخص های خستگی مرکزی و محیطی در زنان جوان غیرورزشکار است. به این منظور 38 دانشجوی دختر سالم انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه، تجربی 1 شامل 13 نفر، 2 ± 22 سال، تجربی 2؛ 13 نفر 2 ± 23 سال و گروه کنترل 12 نفر، 2 ± 23 سال تقسیم شدند. در ابتدا پیش آزمون مشابه شرایط تمرین از تمام گروه ها به عمل آمد، سپس برنامة تمرین اصلی به صورت 2 جلسه در هفته به مدت 6 هفتة متوالی با ارائة متغیرهای مستقل اجرا شد و در نهایت پس از اتمام آخرین جلسة تمرین، پس آزمون گرفته شد. برنامة تمرین در هر جلسه شامل رکاب زدن روی دوچرخة کارسنج تا مرز واماندگی برای هر سه گروه بود. گروه های تجربی طی تمرین با هدفون به موسیقی گوش می کردند. گروه کنترل نیز هیچ گونه مداخله موسیقی دریافت نکردند. تحلیل نتایج آزمون ضربه زنی با انگشت تفاوت زیادی را در خستگی محیطی گروه های تجربی و کنترل نشان نداد. نتایج آزمون نامیدن رنگ ها خستگی مرکزی حاصل از تمرین در گروه کنترل نسبت به دو گروه موسیقی کند و تند را تأیید کرد. تحلیل یک طرفه داده ها نشان داد که در پیش آزمون بین شاخص های خستگی اندازه گیری شده، در سه گروه اختلاف معنی داری وجود نداشت (05 /0P>). اما در مرحلة پس آزمون مقدار بار کاری حالت واماندگی (022 /0=P) بین گروه ها معنی دار بود. آزمون تعقیبی توکی نشان داد بین گروه کنترل و گروه های تجربی اختلاف معنی داری در همة متغیرها وجود دارد (05 /0 P<)، ولی بین گروه های تجربی این اختلاف معنی دار نیست (05 /0 P>). به طور کلی می توان گفت موسیقی همزمان با تمرین خستگی مرکزی و محیطی را به تعویق می اندازد و در نهایت عملکرد ورزشی را افزایش می دهد
درصد چربی و ارتباط آنها یا فعالیت بدنی در زنان 30 تا 55 ساله شهر تهران ،wsr،whr،wc،bmi هنجاریابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موشهای صحرایی نژاد ویستار 14848 crp اثر یک دوره تمرین تداومی بر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه تغییرات سطوح برخی شاخص های التهابی به دنبال اجرای یک فعالیت ورزشی تا حد واماندگی در محیط گرم و معمولی در مردان کوهنورد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیش بینی التهاب و عوامل بیماری زا در بدن از مهم ترین و حساس ترین نقش های سیستم ایمنی است و این امر مهم بر عهده عامل های التهابی است. هدف از انجام این پژوهش مطالعه و مقایسه تغییرات سطوح پلاسمایی پروتئین شوک گرمایی، پروتئین واکنشگر C و آنزیم های کبدی به دنبال اجرای یک فعالیت ورزشی تا حد واماندگی در محیط گرم (℃2±38) و معمولی (℃2 ±24) است. ابتدا، 15 کوهنورد با میانگین و انحراف معیار وزن 1/2±6/72 کیلوگرم، قد2/1±8/177سانتی متر و شاخص توده بدنی ورزشکاران 1/1±17/23 کیلوگرم بر متر مربع انتخاب شدند و سپس در دو شرایط متفاوت یک آزمون هوازی منتخب را انجام دادند. این آزمون، آزمونی هوازی بود که با استفاده از دوچرخه مونارک انجام می شد. قبل از انجام آزمون، افراد به مدت یک ساعت در شرایط طبیعی با دمای 2 ± 24 درجه سانتی گراد قرار گرفتند و سپس از تمامی افراد نمونه خونی گرفته شد. بلافاصله افراد آزمون هوازی منتخب را تا حد واماندگی اجرا کردند و مجدداً نمونه خونی دادند. یک هفته بعد همین افراد به مدت یک ساعت در محیط گرم 2 ± 38 درجه سانتی گراد قرار گرفتند و نمونه خونی دادند و در نهایت، آزمون را تا حد واماندگی اجرا کردند و آخرین نمونه خونی از آنان گرفته شد. برای اندازه گیری پروتئین شوک گرمایی (HSP70)، آنزیم های کبدی آسپارتات آمینوترانسفراز (SGOT یا AST)، آلانین آمینوترانسفراز (SGPT یا ALT) وآلکالین فسفاتاز (ALK.PH) و پروتئین واکنشگر C (CRP) نمونه های خونی به آزمایشگاه منتقل شد. به منظور جلوگیری از تغییر ترکیبات خون، سرم گیری توسط دستگاه سانتریفیوژ با سرعت 4000 دور در دقیقه در محل انجام آزمون انجام شد. ابزار مورد نیاز شامل کیت اندازه گیریHSP70 (SPA – 812 & SPA – 810 وشرکت Stressgen – Canada)، کیت اندازه گیری CRP(مدل «منوبایند» ساخت آمریکا،با حساسیت زیاد) و کیت آنزیم های کبدی (مدلman ساخت ایران) بود. برای مقایسه تفاوت میانگین و انحراف معیار غلظت متغیرهای وابسته در مردان ورزشکار، پیش و پس از تمرین، در شرایط محیطی طبیعی و گرم از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد بین میزان پروتئین شوک گرمایی ورزشکاران در هر دو محیط تفاوت معنی داری در پس-آزمون و پیش آزمون وجود دارد (05/0>P) و افزایش در محیط گرم قابل توجه تر است، اما غلظت پلاسمایی CRP، AST،ALT وALP در محیط گرم و محیط معمولی پیش و پس از تمرین تفاوت معنی داری نداشتند (05/0P>). نتایج نشان می دهد واکنش پروتئین شوک گرمایی، در مقایسه با متغیرهای دیگر، به شدت تمرین و دمای محیط حساس تر است و آستانه تحریک پذیری پایین تری دارد.
رابطه بین غلظت های لاکتات خون و بزاق برای برآورد غیرتهاجمی آستانه لاکتات با استفاده از بازی در زمین های کوچک (SSG) فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه غلظت های لاکتات بزاقی با لاکتات خون و ضربان قلب برای برآورد غیرتهاجمی آستانه لاکتات پس از اجرای یک شیوه تمرینی توپی فوتبال (بازی سه در مقابل سه) در مردان فوتبالیست است. به این منظور، 12 مرد فوتبالیست (سن: 1±18 سال، قد: 4/4±6/173 سانتی متر، وزن: 6/4±8/67 کیلو گرم، درصد چربی: 8/3±3/14) در قالب چهار گروه سه نفری در این پژوهش شرکت کردند. هر گروه سه نفره از آزمودنی ها نوعی از تمرینات بازی فوتبال در زمین های کوچک (سه در مقابل سه) بدون دروازه یا درواز ه بان را در محوطه ای به ابعاد 25×25 متر اجرا کردند. فعالیت شامل حفظ توپ و تلاش حریف برای به دست آوردن توپ بود. برای تعیین شدت فعالیت، ضربان قلب آزمودنی ها در هر مرحله پنج دقیقه ای، با استفاده از ضربان سنج پولار ثبت می شد. مراحل نمونه گیری خون و بزاق در شش مرحله عبارت بودند از: حالت استراحت، بعد از 15 دقیقه گرم کردن و بعد از چهار مرحله بازی پنج دقیقه ای با شدت های 60%، 70%، 80% و 90% ضربان قلب ذخیره. بین هر مرحله، پنج دقیقه استراحت غیرفعال بود و نمونه های خون و بزاق در این مرحله جمع آوری می شدند. داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر و همبستگی اسپیرمن در سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل شدند. با توجه به نتایج، در مقادیر لاکتات خون و بزاق، بین شش مرحله تفاوت معنی داری مشاهده می شود. از طرف دیگر، بین لاکتات خون و بزاق در مرحله های پنج و شش (شدت های80% و 90%) از قرارداد تمرینی، همبستگی قابل قبولی وجود دارد (79/0=r5 ،05/0P< و 56/0=r6 ،05/0P<). بین ضربان قلب و لاکتات در مرحله های پنج و شش بزاق نیز همبستگی بالایی مشاهده می شود (6/0=r5 ،05/0P< و 68/0=r6 ،05/0P<)؛ بنابراین شاید بتوان از اندازه گیری غلظت لاکتات بزاقی به عنوان روشی غیرتهاجمی برای تحقیقات فیزیولوژیکی استفاده کرد. همچنین، به دلیل شباهت بین نقطه شکست لاکتات خون- ضربان قلب و لاکتات بزاق- ضربان قلب در منحنی های مربوط می توان آستانه بی هوازی چشمی را برای این نوع قراردادهای تمرینی تعیین کرد. (قطعاً تحقیقات بیشتر در این زمینه نیاز است).
تاثیر شدت گرم کردن بر پویایی اکسیژن مصرفی فعالیت زیر بیشینه در زنان تیم ملی فوتسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، مطالعه اثر شدت گرم کردن بر پویایی اکسیژن مصرفی(با مدل ثابت زمانی1،2،3و4) فعالیت زیربیشینه در زنان تیم ملی فوتسال بوده است. بازیکنان تیم ملی فوتسال با میانگین سنی2/3±5/22سال و VO2max 61/4± 05/46 میلی لیتر/ کیلوگرم/ دقیقه در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری VO2max و آستانه لاکتات(LT) آزمودنی ها به صورت تصادفی در سه جلسه جداگانه، دو پروتکل گرم کردن(شدید، متوسط) و بدون گرم کردن را قبل از فعالیت زیربیشینه(دویدن با80درصد اکسیژن مصرفی آستانه لاکتات) انجام دادند. تمام گازهای تنفسی در طی فعالیت توسط دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آنالیز واریانس یکطرفه با اندازه گیری مکرر و آزمونLSD استفاده شد. یافته های پژوهش کاهش معنی داری را در ثابت زمانی 3 و4 پس از گرم کردن شدید و متوسط نسبت به بدون گرم کردن نشان دادند(05/0>P). همچنین نسبت اکسیژن مصرفی به زمان رسیدن در ثابت زمانی 2،3 و4 پس از گرم کردن شدید و متوسط نسبت به بدون گرم کردن، افزایش معنی داری را نشان داد(05/0>P)، اما تفاوتی بین دو گروه گرم کردن در هیچ کدام از متغیرها مشاهده نشد. بنابراین می توان گفت، گرم کردن بدون توجه به شدت آن، سبب کاهش زمان رسیدن به حالت یکنواخت اکسیژن مصرفی در یک فعالیت زیر بیشینه می شود و شیب نمودار پویایی اکسیژن را تندتر می کند و در نتیجه در زمان کمتر، اکسیژن بیشتری مصرف می شود.
ارتباط بین تغییرات امتیاز اشتها و سطوحِ در گردش لپتین و گرلین اسیله شده متعاقب یک دوره تمرین قدرتی در مردان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده مقدمه و هدف: چگونگی ارتباط بین تمرین و اشتها هم برای افرادی که علاقه مند به حفظ وزن بدن سالم هستند و هم برای ورزشکارانی که می خواهند عملکرد خود را به حد مطلوب برسانند، مهم است. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین تغییرات امتیاز اشتها و سطوحِ در گردش لپتین و گرلین اسیله شده متعاقب یک دوره تمرین قدرتی بود. مواد و روش ها: در یک کارآزمایی نیمه تجربی، 21 مرد جوان چاق بطور تصادفی به دو گروه تمرین قدرتی (10 نفر، 3/3 ± 7/26 سال، 5/5 ± 1/96 کیلوگرم، 9/2 ± 2/31 درصد چربی، 8/2 ± 6/32 کیلوگرم بر متر مربع) و کنترل (11 نفر، 7/3 ± 1/28 سال، 7/5 ± 7/95 کیلوگرم، 2/3 ± 9/30 درصد چربی، 7/3 ± 1/32 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. ویژگی های عمومی آزمودنی ها، سطوح در گردش لپتین و گرلین اسیله شده (با بکارگیری کیت های الایزا) و امتیاز اشتها (با استفاده از پرسشنامه اشتهای کنسول تغذیه) قبل و پس از دوره تمرین اندازه گیری شد. پروتکل تمرین قدرتی شامل دوازده هفته تمرین با وزنه (3 جلسه تمرین در هفته، ده ایستگاه، 3 ست 12-8 تکرار در هر ایستگاه، شدت 80-60 درصد یک تکرار بیشینه، میزان استراحت بین ست ها 1 دقیقه و بین ایستگاه ها 2 دقیقه، مدت زمان تمرین اصلی حدود 60 دقیقه در هر جلسه) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با بکارگیری نرم افزار آماری SPSS-16 صورت گرفت. سطح معنی داری 05/0 > p در نظر گرفته شد. یافته ها: تمرین قدرتی غلظت لپتین سرم را کاهش (1/4 ± 0/8 در مقابل 6/3 ± 1/6 نانوگرم بر میلی لیتر) و غلظت گرلین اسیله شده پلاسما (6/4 ± 1/15 در مقابل 8/2 ± 6/18 پیکوگرم بر میلی لیتر) و امتیاز اشتها (7/1 ± 4/30 در مقابل 2/2 ± 3/32) را افزایش داد (به ترتیب 025/0=P، 039/0=P، 042/0=P). همچنین، تغییرات اشتها در گروه تمرین با تغییرات غلظت لپتین سرم بطور معکوس و با تغییرات غلظت گرلین آسیله شده پلاسما بطور مستقیم همبسته بود (به ترتیب 013/0=P، 022/0=P). نتیجه گیری: اجرای تمرین قدرتی به مدت دوازده هفته سطوح لپتین سرم را کاهش، اما غلظت گرلین آسیله-شده پلاسما را افزایش می دهد. این تغییرات، با بهبود اشتها همراه می باشد. همچنین، به نظر می رسد تغییرات حاصله در امتیاز اشتها متعاقب تمرین با تغییرات سطوح لپتین و گرلین اسیله شده رابطه (به ترتیب معکوس و مستقیم) داشته باشد.
تاثیرتمرینات منظم یوگا بر قدرت دست انعطافپذیری و توان بی هوازی عضلات پا در زنان شاغل سالم غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرینات منظم یوگا بر قدرت دست انعطافپذیری و توان بی هوازی عضلات پا در زنان شاغل سالم غیر ورزشکار بوده است. این پژوهش از نوع نیمه تجربی بوده و نمونههای آن شامل: 65 نفر از زنان سالم غیر ورزشکار انجمن یوگای شهر شیراز بودند که به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه تجربی با تعداد 33 نفر(سن: 5 ± 25سال قد: 5 ± 159 سانتیمتر وزن: 6 ± 60 کیلوگرم) و گروه کنترل با تعداد 32 نفر (سن: 5 ± 25 سال قد: 8/5 ± 158 سانتی متر وزن: 6 ± 61 کیلوگرم) قرار گرفتند. هر جلسه شامل انجام تمرینات آسانا پرانایاما مدیتیشن و آرامسازی بود که این تمرینات به مدت 12 هفته هر هفته به مدت دو جلسه و هر جلسه یک و نیم تا دو ساعت انجام گردید. از نظر عوامل مؤثر بر متغیرهای تحقیق نظیر نظم دوره قاعدگی عدم بیماریهای خاص (صرع هپاتیت و غیره) مصرف نکردن دارو الکل و سیگار و غیره آزمودنیها دارای شرایط یکسانی بودند. ابزار مورد استفاده در این تحقیق شامل نیروسنج دیجیتال جعبه بشین و برس خط کش استاندارد و آزمون پرش سارجنت بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون t زوجی) مورد استفاده قرار گرفت ضمن اینکه سطح معناداری نیز 05/0 ≤P در نظر گرفته شد. نتایج تحقیق نشان داده است که بین پیش آزمون و پس آزمون گروه تجربی نسبت به گروه کنترل در عوامل انعطافپذیری: خیزتنه (30 در مقابل 31) بشین و برس (22 در مقابل 24) و توان بیهوازی عضلات پا (28 در مقابل 30) افزایش معناداری وجود داشته اما در مورد قدرت دست (21 در مقابل 22) تفاوت معناداری مشاهده نشده است. در خاتمه میتوان گفت که تمرینات یوگا بدون اینکه دارای اثرات جانبی نامطلوب خاصی باشد باعث افزایش انعطافپذیری مفاصل و توان بی هوازی عضلات پا و همچنین موجب بهبود آمادگی جسمانی میگردد.
تاثیر فعالیت بدنی بر تغییرات غلظت کورتیزول و انرژی مصرفی در مردان چاق و لالاغر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر فعالیت بدنی بر پاسخ کورتیزول و انرژی مصرفی مردان چاق و لاغر بود. به این منظور 12 دانشجوی پسر غیرورزشکار به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و پس از بررسی سوابق پزشکی – ورزشی و تکمیل رضایت نامه، به دو گروه چاق (با میانگین سنی 9/1 ±83/22 سال، شاخص توده بدنی 8/1 ±08/31 کیلوگرم بر مترمربع و حداکثر اکسیژن مصرفی 9/3 ± 45/35 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه) و لاغر (با میانگین سنی 1 ±17/21 سال، شاخص توده بدن 3/1 ± 2/18 کیلوگرم بر مترمربع و حداکثر اکسیژن مصرفی 3 ±86/45 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه) تقسیم شدند. پروتکل فعالیت بدنی در ساعت 8 صبح انجام شد و شامل 30 دقیقه دویدن بر روی تردمیل با شدت 65% حداکثر اکسیژن مصرفی بود و به وسیله دستگاه گازآنالایزر گازهای تنفسی اندازه گیری می شد. نمونه های بزاقی قبل از فعالیت، بلافاصله بعد از فعالیت، 15 و 30 دقیقه بعد از فعالیت جمع آوری شد. از آزمون های آماری t – استودنت و آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر برای ارزیابی کورتیزول، انرژی مصرفی، اکسیژن مصرفی و نسبت تبادل تنفسی بین دو گروه در حالت استراحت و فعالیت در سطح (05/0 P<) استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که تفاوتی بین سطح پایه کورتیزول بین دو گروه چاق و لاغر وجود ندارد، درحالی که غلظت کورتیزول در گروه چاق بلافاصله بعد از فعالیت ، 15 و 30 دقیقه بعد از فعالیت، به طور معنی داری بیشتر از گروه لاغر بود (05/0 P<). همچنین میانگین انرژی مصرفی فعالیت (کیلوکالری در دقیقه، یا کیلوکالری در دقیقه به ازای هر کیلوگرم توده بدون چربی) درگروه چاق به طور معنی داری بیشتر از گروه لاغر بود (05/0 P< )، اما تفاوت معنی داری بین مقدار اکسیژن مصرفی و نسبت تبادل تنفسی بین دو گروه مشاهده نشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که درصد چربی بدن بر مقدار انرژی مصرفی و غلظت کورتیزول تاثیر می گذارد، و افراد چاق هنگام فعالیت، انرژی مصرفی بیشتر و سطح کورتیزول بالاتری نسبت به افراد لاغر دارند.