پژوهشى در باب علم بارى تعالى
حوزه های تخصصی:
آنچه در این مقاله مورد پژوهش واقع شده، مساله علم بارى است . در متون دینى ما بر علیم بودن خداوند تاکید فراوانى شده است . یکى از آموزههاى محورى ادیان آسمانى این است که خداوند به همه چیز آگاه است و هیچ چیز از گستره علم او بیرون نیست . تاثیرات جدى این باور در ساحت اندیشه و عمل انسانى به قدرى روشن است که ما را از توضیح بىنیاز مىسازد . عقیده به علم شامل و عام خدا، هر چند که از مسلمات دینى است; اما تحلیل فلسفى آن با چالشهایى مواجه است که تعمق بیشتر را موجه مىسازد .
یکى از دشوارترین مباحث فلسفه الهى بحث علم خداى متعال است . بزرگان فلسفه و کلام تلاشهاى فراوانى براى تبیین آن مبذول داشتهاند . برخى از فیلسوفان مانند شیخ الرئیس در التعلیقات و صدر المتالهین در اسفار براى تبیین این موضوع، به مباحث مقدماتى مهمى پرداختند . در عین حال، بین فیلسوفان و متکلمین اختلافات زیادى در این زمینه مشاهده مىشود . تا آنجا که براى فرار از پارهاى اشکالات، برخى از متکلمین بکلى علم الهى را هم نسبتبه ذات خویش و هم نسبتبه اشیاى عالم منکر شدهاند; اما غالب قریب به اتفاق فلاسفه و متکلمین علم خدا را در هر دو مورد پذیرفتند; هر چند درباره کیفیت این علم بین خود آنها اختلاف نظر جدى وجود دارد . برخى، هم علم به ذات و هم علم به مخلوقات را عین ذات الهى دانستهاند و برخى دیگر علم به ذات را عین ذات و علم به مخلوقات را صورتهایى قائم به ذات و خارج از آن شمردهاند و بعضى علم تفصیلى ذاتى خداوند را نسبتبه مخلوقات پذیرفتهاند، اما برخى دیگر، چنین علمى را منکرند و علم تفصیلى پیشین به مخلوقات را خارج از ذات و قائم به ذات دانستهاند و برخى دیگر بکلى منکر علم تفصیلى پیشین شدهاند و علم تفصیلى به مخلوقات را در مرتبه مخلوقات و بلکه عین وجود آنها مىدانند . برخى نیز علم خدا به مخلوقات را از نوع علم حصولى و برخى آن را از نوع علم حضورى دانستهاند .
یکى از معضلات در مبحث علم بارى تعالى نحوه تبیین علم او به پدیدههاى مادى است . این مساله از چند جهت مورد اشکال واقع شده است: یکى این که پدیدههاى مادى کثرت دارند و لازمه علم خدا به تک تک آنها، راه یافتن کثرت و ترکیب در ذات حق است که با بساطت و وحدت و صرافت ذات او سازگارى ندارد; دیگر این که پدیدههاى مادى متغیر و درگذرند و لازمه علم خدا به آنها این است که این تغییر و تحول در ذات حق راه پیدا کند; از جهتسوم این اشکال مطرح است که طبق دیدگاه فیلسوفان، امور مادى نه مدرک واقع مىشوند و نه مدرک; یعنى امور مادى نه تنها صلاحیت درک و شعور را ندارند، قابل درک نیز نمىباشند . بنابراین، چگونه ممکن است که خداوند به امور مادى جهان، علم داشته باشد .