فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱۴٬۳۳۹ مورد.
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
1 - 15
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا اولین اندیشمندی است که در راستای وصول به واقع جامع، آشکارا از جمع منابع سه گانه - وحی، شهود و برهان - سخن گفته و آن را به گونه ای روشمند در فلسفه خود بکار گرفته است. یکی از تفسیرهای این نظریه، رهیافت میان رشته ای یا همان تلفیق است. تلفیق در اینجا به معنای بهره گیریِ هوشمندانه، منطقی و منسجم از سه منبع مذکور است. ما در این پژوهش، تفسیر مذکور را به بوته نقد برده ایم تا عیار آن روشن شود و مشخّص گردد که آیا چنین تفسیری پاسخگوی مسائلی که صدرا در پی آن بوده، هست یا نه؟ نتیجه اینکه در پنج محور این تفسیر را قابل اصلاح و تکمیل یافتیم. اول، بیان نکردن چگونگی عملکرد این رهیافت، دوم بکار نبستن تلفیق در تمام فلسفه متعالیه، سوم عدم بیان جایگاه این منابع، چهارم انحصار تلفیق در روش فلسفی و آخرین آنها پاسخ گو نبودن این تفسیر از حل مسائلی که ملاصدرا به دنبال حل آنها بوده است.
تحلیل سازگاری «تمرکز نفس» با کثرت کنش گری آن از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
137 - 161
حوزه های تخصصی:
تمرکز نفس بر روی موضوعی خاص یکی از محورهای جذاب در نفس پژوهی است. در فرایند تمرکز نفس کنش گر تمام توجه خویش را در یک نقطه ی مرکزی و کانونی معطوف می کند، و برای این منظور بایستی از توزیع قوای ادراکی و تحریکی خویش اجتناب نماید؛ از این رو تمرکز با وحدت سازگاری و با کثرت منافات دارد. از سوی دیگر برخی از نفوس قویه در عین بهره مندی از تمرکزی بالا بر کنش گری های گوناگون توانمندند، و مظهر «لا یشغله شأنٌ عن شأن» شده اند؛ پرسش اصلی آن است با چه تحلیلی می توان میان تمرکز نفس که اقتضای «وحدت» و انجام یک کنش خاص را دارد، با کنش گری های متعدد برخی نفوس وفاق ایجاد نمود؟ «تمرکز» و «تکثّر» چگونه با یکدیگرجمع می شوند؟ این پژوهش بار وش عقلی- تحلیلی در پی حلّ این مسأله است.نفس انسانی در پرتو تکامل ذاتی به درجه ای از بساطت و حدت و جمعیت قوا دست می یابد که می شود مجمع انبوهی از معانی و حقایق به نحو اندماجی، در این مرحله نفس در عین توجه به ذات خویش دربردارنده کثیری از حقایق هستی است. در پرتو حرکت اشتدادی نفس، گستره ی تمرکز از یک محدوده ی مضیّق به یک دامنه ی موسّع گسترش پیدا می کند، و در نتیجه تقابل میان وحدت و کثرت زدوده شده و نفس به مرتبه ی جمعیت قوا دست می یابد.
بررسی رابطه ی بین رهبری معنوی مدیران با سلامت و جو سازمانی در مدارس ابتدایی ناحیه سه شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه ی بین رهبری معنوی مدیران با سلامت و جو سازمانی در مدارس ابتدایی ناحیه سه شهر اصفهان می باشد. روش کار: روش پژوهش در این تحقیق توصیفی- همبستگی و جزو مطالعات کاربردی است. جامعه آماری این تحقیق را تمامی مدیران و معلمان مدارس ابتدایی ناحیه سه شهر اصفهان تشکیل دادند، که با استفاده از روش تصادفی 80 نفر به عنوان حجم نمونه آماری انتخاب گردید. برای نمونه گیری از روش ﻧﻤﻮﻧﻪ ﮔﯿﺮی ﺗﺼﺎدﻓﯽ ﻃﺒﻘﻪای استفاده شد. ابزار اندازه گیری در این پژوهش شامل پرسشنامه های رهبری معنوی، سلامت سازمانی و جو سازمانی می باشد که روایی آنها مورد تایید اساتید و پایایی آن ها با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ برآورد و مورد تایید واقع شد. تمامی عملیات اجرایی پردازش داده ها با استفاده از نرم افزار spss صورت گرفت. بود. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده های پژوهش از ﺿﺮﯾﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ پیرسون استفاده شد. نتایج: نتایج تجزیه تحلیل داده ها نشان داد که بین رهبری معنوی مدیران با سلامت و جو سازمانی در مدارس رابطه موازی و همبستگی مثبتی وجود دارد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت رهبری معنوی در بین مدیران می توان به بهبود سلامت و جو سازمانی در مدارس ابتدایی کمک فراوانی نمود.
تبیین مؤلفه های معرفت شناختی و غیرمعرفت شناختی ایمان در اندیشه مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «ایمان» یکی از مفاهیم اساسی در فلسفه دین به شمار می رود که شالوده بسیاری از مسائل جدید در معرفت شناسی دینی معاصر را تشکیل می دهد. گره گشایی از مسائلی چون رابطه ایمان و عقلانیت مبتنی بر فهم ایمان و تبیین مقومات ماهوی آن است. چه در متون دینی و چه در آثار فلسفی، ایمان گستره ای از معانی مختلف از معرفت تا احساس و از اعتقاد تا اعتماد را در برمی گیرد، از این رو ماهیتی غامض و چالش برانگیز دارد. این ابهام در چیستی ایمان به مسائل ثانوی فلسفی نیز سرایت کرده است. لذا برخی پرسش ها در باب معقولیت ایمان همچنان در هاله ای از ابهام مانده اند. این ضرورت بازنگری در ماهیت ایمان و پیرایش نظریه های فلسفی و دینی را آشکار می کند. نوشتار حاضر با رویکرد تحلیلی-انتقادی بر آن است تا با تبیین ایمان بر اساس مؤلفه های معرفت شناختی و غیرمعرفت شناختی نشان دهد ایمان ماهیتی چندگانه دارد. نادیده انگاشتن هر یک از این مؤلفه ها دریافتِ ناقص و ناکافی از معنای ایمان به دنبال دارد. بر اساس رهاورد پژوهش حاضر، ایمان حقیقتی است برساخته از معرفت و اعتقاد، برخاسته از تصدیق و اعتماد، آمیخته با احساس و عمل که ماهیتی مستقل دارد و نمی توان آن را به هیچ یک از مؤلفه های مذکور به تنهایی تحویل برد. تحویل نگری در ماهیت ایمان موجب دامن زدن به چالش ایمان و عقلانیت می شود. در تعیین هسته اصلی ایمان نیز اگر مؤلفه های معرفتی زیربنای مؤلفه های دیگر واقع شوند، به نحوی که مؤلفه های غیرمعرفت شناختی بر آن استوار گردند، مواجهه درستی میان ایمان و عقلانیت برقرار می شود.
رابطه عشق الهی و عشق به دیگری از دیدگاه سورن کی یرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
1 - 12
حوزه های تخصصی:
این نوشتار از چرایی سخن کی یرکگور در باب عشق نشأت می گیرد. کی یرکگور، آغازگر جریان فلسفی اگزیستانسیالیسم و یکی از الهی دانان بزرگ قرن نوزدهم به شمار می آید. عشق، یکی از ارکان اساسی تفکر کی یرکگور است، چنان که یکی از کتب مهم خود را بدان اختصاص داده و آن را آثار عشق نام نهاده است. کی یرکگور در یکی از مهم ترین آثار خود (آثار عشق)، دنیای تازه ای از مفاهیم مرتبط با عشق خلق کرده، و تفسیر تازه ای از عشق مسیحی را مطرح کرده است. او در این کتاب، با تفکیک عشق الهی از عشق اروتیک، مفاهیم جدیدی را مطرح می کند. افراد بسیاری به خصوص در دوره جدید، عشق را از مقوله عواطف و احساسات می دانند؛ اما برای کی یرکگور چنین نیست. برای او عشق مقوله ای فلسفی، وجودی و بنیادی است. او عشق مسیحی را یگانه عشقِ حقیقی می داند و بر این باور است که در متن مقدس نیز عشق راستین در ربط و نسبت با خداوند معنا پیدا کرده است. در این مقاله قصد داریم تا آراء کی یرکگور را در باب عشق الهی و عشق به «دیگری» و رابطه میان آن دو بازگو کرده و سپس به نقد و ارزیابی آن بنشینیم.
آموزه زیارت در الهیات شیعی
منبع:
الهیات سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
35 - 58
حوزه های تخصصی:
زیارت در الهیات شیعی، به لحاظ عملی، از آموزه ها و شعائر مهم است. اهمیت مناسک زیارت در آموزه های اساسی تر الهیات شیعی ریشه دارد. در واقع، الهیات شیعی شبکه ای از آموزه ها و شعائر دینی را تشکیل می دهد که در آن، اعتقادات بنیادین نقش اساسی را در توجیه معرفتی و عمل ایمانی دینداران درباب سطوح بعدی نظام اعتقادات و شعائر ایفا می کنند. به نظر می رسد در این شبکه الهیاتی، پدیده زیارت، به مثابه نوعی از مناسک و شعائر دینی، به لحاظ نظری و اعتقادی، در جایگاه ثانوی و چه بسا حاشیه ای آن قرار دارد؛ یعنی زیارت تنها مبتنی بر توجیه معرفتی و ایمانی نظام اعتقادات، بویژه باورهای اساسی الهیات شیعی، دارای پذیرش معرفتی و عملی است. با این ملاحظه، آنچه تاریخ عملی الهیات شیعه نشان می دهد مشکلات و چالش های خاص مربوط به پدیده زیارت است. از جمله اینکه، ما ظاهرا با انبوه روایات منقول از امامان شیعه (ع) و پیامبر اسلام (ص) مواجه-ایم که تعداد بیشتر چنین روایاتی جایگاه و کارکردی ناپذیرفتنی و بعضا مخالف اعتقادات بنیادین شیعی و حتی خردستیز برای پدیده زیارت را معرفی می کنند. ضمن اینکه طی قرون گذشته از سوی عالمان شیعه تلاش انتقادی چندانی برای ارزیابی اسنادی و محتوایی این نظام روایی صورت نگرفته است که این اهمال موجب شیوع بیش از حد آنها در میان عوام و رشد دینداری عوامانه زیارت محور گردیده است. نتیجه ناشی از گسترش تاریخی این پدیده، فربه شدن ادبیات آموزه زیارت و تنگ شدن فضای لازم برای دیگر آموزه ها و ابعاد دین و نقش پررنگ زیارت برای تعریف هویت جامعه شیعی براساس آن شده است. درحالیکه نگاه آسیب شناسانه نشان می دهد که آموزه زیارت، که عمدتا عملی مستحبی است به لحاظ الهیاتی در میانه و چه بسا در حاشیه شبکه الهیات شیعی قرار دارد و لذا تنها هنگامی دارای کاربردی درست است که متناسب جایگاهش از آن استفاده گردد و از افراط و رویکرد غلوآمیز درباب آن اجتناب گردد، زیرا چنین افراطی موجب رشد دینداری عوامانه، خرافاتی، و خروج جامعه شیعی از مسیر حقیقی آن می گردد.
Beauty and Neutrality in Alice Munro’s Selected Works: A Socio-Philosophical Reading of Lacanian Ethics(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
277 - 290
حوزه های تخصصی:
Lacanian Beauty in his ethics is encapsulated as making decisions and “act[ing] in conformity with one’s desires”. This idea is thought while reading Munro’s short stories to argue humans reconfigure their life through decision, transgression, act and love. Munro’s characters are confined in the condition that contextualizes them through one limited interpretation, detaching them from their individuality. To get out of this condition they detach from the Other via acting on their Real desire. So the Real opens the space for the decision that postulates the possibility for transgression. Thus, it is claimed making decisions leads to transgression that necessitates act whereby love is experienced. This study through analyzing decision, transgression, act, love and their relation introduces neutrality as a novel idea about a stance in which Beauty in Lacanian ethics is founded. It demonstrates neutrality is a pure communication area not polluted by Symbolic Order, a singularity, a power stance, a varietal stance in which love is the law. In this neutral singularity, humans succeed in living a life in its full. Lacanian ethics and sociology are interconnected to demonstrate the new context of life human can live so as to bring forth new outlooks on ethics including Beauty.
تبیینی بر مصادیق تاب آوری در سیره ی چهار بانوی شاخص در منابع اسلامی
حوزه های تخصصی:
هدف: تاب آوری به توان مقابله ی درست با بحران ها و شرایط دشوار اطلاق می شود و ارتقای مهارت های آن برای همه ی اشخاص به ویژه زنان حائز اهمیت است. هدف از مقاله ی حاضر ارتقای مهارت های تاب آوری از طریق تبیین و مطالعه ی سیره ی چهار بانوی شاخص در منابع اسلامی (حضرت زینب س، حضرت خدیجه (س)، حضرت زهرا (س) و حضرت آسیه (س) می باشد. روش کار: این پژوهش در زمره ی پژوهش های کتابخانه ای قرار می گیرد و به شیوه ی توصیفی- تحلیلی و با استفاده از روش تحلیل محتوا انجام شده است. نتایج: پاسخ تاریخی حضرت زینب س به عبیدالله بن زیاد، تلاش های حضرت زهرا س برای محکوم کردن غاصبان خلافت و فدک، تحمل پذیری حضرت خدیجه س در برابر زنان متعصب قریش و محاصره اقتصادی، و مقاومت حضرت آسیه س در برابر تهدیدهای فرعون، نمونه هایی از مصادیق تاب آوری در سیره ی این بانوان بزرگوار است؛ که چهار مورد از مؤلفه های تاب آوری را نیز در بر می گیرد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با مراجعه به آیات قرآن و روایات و مطابق با سیره ی این بانوان بزرگوار، راهبردهایی برای افزایش مهارت های تاب آوری نیز مطرح شده است.
نظریه فرهنگ بلوخ و داوکینز، براساس مؤلفه های برسازنده «انگاره ها» و «مم ها»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
50 - 73
حوزه های تخصصی:
نظریه فرهنگ در نظام فکری بلوخ و داوکینز برمبنای دو انگاره «ماده باوری» و «تکامل نگری پویا» و با رویکرد «واگشت گرایی» تدوین می شود. این تشابه متافیزیکی و رویکردی سبب می شود که بررسی تطبیقی/ تلفیقی آن ها -براساس مؤلفه های برسازنده «انگاره ها»ی فرهنگی در اندیشه بلوخ و «مم ها»ی فرهنگی در اندیشه داوکینز- ممکن شود. طبق نوشتار پیشِ رو، روشن خواهد شد که اولاً ترکیب هستی شناسی ای فرآیندمحور بلوخ با ژن شناسی و نظریه فرهنگ داوکینز، یک متافیزیک مناسب برای نظام فکری داوکینز -که نوعی نظام علمی بدون متافیزیک است- فراهم می کند و ثانیاً، ژن شناسی داوکینز -به واسطه روند و مفهوم «فنوتیپ گسترده»- نسبت قلمرو زیستی انسان با حوزه ساختارهای اجتماعی -در فلسفه تاریخ بلوخ- را توضیح داده و پیوندی بین آن ها، برقرار می کند. بر مبنای این نگرش تطبیقی/ تلفیقی، توضیح خواهیم داد که مفاهیم مشترک/ متفاوت این دو اندیشمند، مکمل و مصحح یکدیگر بوده و ترکیب این مفاهیم سبب شکل گیری بینش های جدیدی در حوزه فلسفه تاریخ و فرهنگ می شود که نتیجه آن، امکان تدوین تبیین هایی قانع کننده تر و روشن تر برای پاره از مفاهیم فلسفی خواهد بود؛ ازجمله آنکه: دو انگاره «فنوتیپ گسترده» و «پراکسیس» -در ژن شناسی داوکینز و فلسفه تاریخ بلوخ- و دو مفهوم «مم» ها و «افزونه»ها -در نظریه فرهنگ داوکینز و بلوخ- مکمل و مصحح یکدیگر هستند و دو پدیده «بیگانگی با خود» و «طبقه اجتماعی»، تبیین روشن تری پیدا خواهند کرد. نقش مؤلفه های برسازنده «انگاره ها» و «مم ها» -طبق دیدگاه های بلوخ و داوکینز- و جایابی آن ها در پیوستار هستی/ فرهنگ -طبق دیدگاه این جستار- به آن گونه است که از یک سو، سنخی از «جبرباوری» فلسفی را رقم زده و چالشی جدی دربرابر مفاهیم «آرمان باوری» و «امیدآفرینی» ای بلوخ فراهم می کند و از سوی دیگر، امکان اضافه شدن مفهوم «غایت باوری» -در روایت بلوخ از این مقوله- را به نظریه علمی ای ژن شناسی داوکینز هموار کرده و بدین ترتیب، مصداقی از تلاش برای سازگارکردن نگرش های علمی و فلسفی، عرضه می کند.
سه مرتبه اضافه در علم بر مبنای سه سیر فلسفی؛ نگاه ماهوی، اصالت وجود وحدت تشکیکی و وحدت شخصی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
210 - 226
حوزه های تخصصی:
اهمیت شناخت نوع اضافه بین عالم و معلوم، تعیین جایگاه علم در رویکرد جهان شناختی و کارکرد معرفت شناسانه آن است. پرسش اینکه: با تغییر در مبانی فلسفی، نوع اضافه بین عالم و معلوم چه معنا و کارکردی می یابد؟ در نگاه ماهوی نوع این اضافه مقولی است که با فرض دوگانگی طرفین اضافه، سبب معضلاتی چون اعتباریت علم، تمایز عالم از معلوم و اشکالات وجود ذهنی می شود. در سیر دوم یعنی اصالت وجود با رویکرد تشکیکی، اضافه از نوع اشراقی است که در آن علمِ عالم، در رابطه ای طولی و تشکیکی، علت ایجاد معلوم می گردد. رهاورد گذر از وحدت تشکیکی به وحدت شخصی وجود هم، وحدت و بساطت عالم و اضافه قیومی او با شؤون و مظاهرش است. اضافه نیز بین وجود عالم و علم ذاتی اش تحقق می یابد. نتیجه اینکه، متناسب با سیرهای سه گانه، با عبور از کثرت به وحدت، تدریجاً اضافه جای خود را به عینیت عالم و معلوم می دهد تا اینکه در سیر سوم به حضور و شهود تام عالم از خویش در آینه ظهوراتش می انجامد.
علم خداوند به جزئیات از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
99 - 120
حوزه های تخصصی:
مسئله علم خدا به جزئیات یکی از موضوعات مهم مباحث خداشناسی فلسفی است. این موضوع از ناحیه فیلسوفان متعددی از جمله حکیم سهروردی و ملاصدرا مورد بحث قرار گرفته است. شیخ اشراق با اثبات علم حضوری خداوند به جزئیات توانست مهمترین اشکال علم الهی به جزئیات را یعنی تغییر و تجدد را در مادیات مرتفع نماید. از نظر وی در مقام حضور ممکن نزد واجب، تغییر و سکون تفاوتی نخواهد داشت. همچنین ملاصدرا از بساطت وجودی واجب که حاوی همه کمالات اشیاء در مرتبه ذات است علم به مخلوقات را اثبات نمود، پس واجب تعالی در مقام ذات خویش، به مخلوقات به همه روابط ، نسبت ها و نظام های حاکم میان آنها علم دارد چون حقیقت علم، چیزی جز حضور مجرد نزد مجرد نیست. دیدگاه هر یک از این دو حکیم در این موضوع دارای چالش هایی است که در این مقاله به آنها اشاره و تطبیق می شود. نیز در این نوشتار به طرح رهیافتی نو در زمینه علم الهی که همان «علم بلا معلوم» است از میرزا مهدی اصفهانی(ره) اشاره خواهیم کرد. علم بلامعلوم در واقع همان علم الهی است که برخلاف علم بشری متعلق به هیچ معلومی نبوده و فراتر از تمام معلومات موجود شده یا نشده است. در این صورت خداوند به بی نهایت معلوم حاصل شده و نشده علم دارد. اینگونه پندار، علم الهی را محدودمند به سپهر معلوم ها نکرده و از کران مندی معلوم ها بر تارک علم الهی گزندی نخواهد رسید.
بررسی انتقادی دیدگاه سازگارگروانه موریتس شلیک دربابِ اراده آزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
123 - 137
حوزه های تخصصی:
مسئله اساسی این پژوهش تحلیل و نقد دیدگاه موریس شلیک دربابِ «نسبت اراده آزاد و تعیّن گروی» و هدف از آن نشان دادن ناکارآمدی راهکار وی دربابِ مسئله مذکور به روش توصیفی تحلیلی است. ازنظر شلیک، پیدایش مسئله نسبت اراده آزاد و تعیّن گروی از سنخ شبه مسئله های فلسفی و ناشی از خلط مفاهیم است. با رجوع به کاربرد واژگان در عُرف مشترک و تفکیک مفاهیم «قانون هنجاری» از «قانون توصیفی»، «علّیت» (تعیّن گروی) از «اجبار» و «عدم علّیت» (ناتعیّن گروی) از «آزادی» این شبه مسئله خودبه خود رفع می شود. ازنظر شلیک، «اجبار» از سنخ مفاهیم هنجاری است؛ درحالی که تعیّن گروی و اصل ضرورت علّی از سنخ مفاهیم توصیفی است؛ ازاین رو، هیچ نسبتی میان «اجبار» و «تعیّن گروی» برقرار نیست. این پژوهش با ارائه سه مثال ابتکاری نشان می دهد: الف) اجبار و آزادی در عرف مشترک دست کم دو معنا دارد و شلیک دچار مغالطه تحویلی نگری شده است؛ ب) اصالت در طرح مسئله اراده آزاد، با معنای دوم این واژگان است؛ ج) تعریف شلیک از آزادی مانع اغیار نیست و شامل حیوانات نیز می شود. با این سه نقد آشکار می شود دیدگاه سازگارگروانه شلیک دفاع پذیر نیست.
بررسی ربط و نسبت های مسئله اختفای الهی و مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله شر از دیرباز چالشی بزرگ در برابر خداباوری بوده و در طول تاریخ بحث های فراوانی حول این مسئله از جانب خداباوران و خداناباوران مطرح شده است. اما آنچه می تواند مشکلی جدیدتر برای خداباوری در نظر گرفته شود استدلال اختفای الهی است. شباهت های فراوان میان این دو استدلال برخی را بر آن داشته است که یکی از این دو را به دیگری تحویل ببرند و صرفاً یکی را اصیل به شمار آورند. ممکن است یکی از مفاهیم شر و پنهان بودن خدا به دیگری تحویل برده شود، یا یکی از استدلال های اقامه شده مبتنی بر آنها، و یا تحویل در هر دو مورد رخ دهد. با توجه به گستردگی دامنه هر دو استدلال، آنچه این مقاله صرفاً در پی آن است بررسی دلایل کسانی است که معتقدند اختفای الهی چیزی جز صورت بندی دیگری از شر نیست و لزومی ندارد به طور مستقل به آن پرداخت. این دلایل می تواند شامل مواردی همچون تشابه ساختار منطقی، روش، نتیجه و پاسخ ها باشد تا نشان دهد استدلال اختفای الهی یا اساساً مستقل نیست و یا اگر هم باشد، دلیل بسیار ضعیف تری نسبت به شر به حساب می آید، پس شایسته توجه چندانی نیست. نتیجه ای که در پایان حاصل می شود این است که به رغم همه قرابت ها و شباهت های موجود، چنین فروکاستنی کاملاً نارواست و هر دو مسئله، فارغ از قابلیت مستدل ساختن ادعا، به تنهایی ارزشمند، قابل بررسی و اصیل است.
پیوند کنش و شخصیت اخلاقی در فن شعر ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
287-317
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه ارسطو شخصیتتراژدی باید از نظر اخلاقی خوب، یعنی فضیلتمند باشد و برای اینکه بتواند در مسیر سعادت قرار گیرد، باید طی کنش انتخاب گرانه و آگاهانه، قاعده حد وسط اخلاقی را رعایت کند. بر همین مبنا، در این پژوهش این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان پیوندِ میانِ کنش و شخصیت اخلاقی را توضیح داد؟ برای تأمل و تبیین پاسخ این پرسش، فن شعر در کنار اخلاق نیکوماخوس مورد خوانش و تفسیر قرار می گیرد. هدف این است که با تکیه بر نسبت میان کنش و شخصیت اخلاقی در فن شعر وجوه متعدد کنش و تنیدگی آن با شخصیت و اخلاق _در وجه ایجابی و چه سلبی_ نمایان شود. اهمیت و ضرورت این پژوهش در آن است که به روشن کردن بخش های مهمی از فن شعر، با تکیه بر یافتن جایگاه آن در نظام فلسفه اخلاقی ارسطو یاری خواهد رساند. نتیجه ای که از این پژوهش بدست می آید این است که فن شعر را باید در چارچوب فلسفه ارسطو _ به ویژه فلسفه اخلاق_ مورد خوانش قرار داد و نیز کنش، در اندیشه حاکم بر فن شعر، در حالی که با شخصیت اخلاقی پیوند دارد اما بر آن تقدم نیز دارد.
فلسفه وجودی عنصر خنده در تئاتر مولیر (مورد مطالعه، نمایش نامه خسیس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
345 - 362
حوزه های تخصصی:
مضمون فلسفی خنده در هنر های نمایشی، بخصوص در تئاتر کلاسیک فرانسوی زبان سده هفده میلادی، بیش از پیش به ژانر کُمیک گره خورده است. در این نوع ادبی ملایم، ولی طنزآمیز، که با انتقاد به قصد اصلاح عیوب رفتاری و اجتماعی شهروندان شکل گرفته، موضوعی –که به طور معمول، ویژ گی های اخلاقی و یا رفتاری قهرمان داستان که خلاف عرف جامعه می باشد- به شیوه ای اغراق آمیز بزرگ نمایی و آمیخته به ترفندهای نمایشی همچون کمیک کلامی، رفتاری، کمیک تکرار، کمیک موقعیت و غیره روی پرده نمایش اجرا می شود. با این وصف، کلام کمیک ضمن ایجاد خنده به دنبال ارائه پیامی اخلاقی است که خود محصول انتقاد از ناراستی های آداب معاشرتی زننده و باورهای غلط نگران کننده در جامعه است. از این حیث، لحن کمیک و طنزآمیز -به عنوان نگاهی نو و آشتی پذیر با جهانِ هستی، در مقابل جهانِ بسته و بی رحم ترسیم شده در ژانرِ تراژیک- عامل گفتگو و وسیله ارتباطی موثری بین توده های اجتماعی به شمار می آید. نویسندگان مقاله در این پژوهش سعی بر آن دارند تا با اشاره کوتاه به تاریخ و ادبیت عنصر خنده، به عبارتی ژانر کمیک در ادبیات فرانسوی زبان در طول قرون شانزده و هفده میلادی، این موضوع مهم را تعریف و به عوامل و شیوه های نمایشی که در نمایش نامه مشهور خسیسL’Avare/The Miser سبب خنده تماشاگر- خواننده می شود به صورت تحلیلی از ورای نمونه های متنی به پیدایش و فلسفه وجودی عنصر خنده بپردازند.
تحلیل تاثیر معماری سازمانی و رهبری کوانتومی بر نوآوری سازمانی مدیران و معلمان مدارس ابتدایی شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش تحلیل تاثیر معماری سازمانی و رهبری کوانتومی بر نوآوری سازمانی مدیران و معلمان مدارس ابتدایی شهر اصفهان می باشد. روش کار: ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎری شامل ﮐﻠﯿﻪ مدیران و معلمان مدارس ابتدایی شهر اصفهان به ﺗﻌﺪاد 3000 ﻧﻔﺮ بود. ﺣﺠﻢ ﻧﻤﻮﻧﻪ 341 ﻧﻔﺮ بود. برای نمونه گیری از روش ﻧﻤﻮﻧﻪ ﮔﯿﺮی ﺗﺼﺎدﻓﯽ ﻃﺒﻘﻪای استفاده شد. ابزار اندازه گیری در این پژوهش شامل پرسشنامه نوآوری سازمانی آمید و همکاران (2010)، پرسشنامه رهبری کوانتومی میرصفیان (1395) و پرسشنامه معماری سازمانی پرالت (2008) بود. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده های پژوهش از آزمون t ﺗﮏ گروهی، ﺿﺮﯾﺐ همبستگی پیرسون و تحلیل رﮔﺮﺳﯿﻮن ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ استفاده شد. نتایج: نتایج تجزیه تحلیل داده ها نشان داد که میانگین استفاده از معماری سازمانی، رهبری کوانتومی و نوآوری سازمانی مدیران و معلمان مدارس ابتدایی شهر اصفهان بالاتر از میانگین فرضی بود. همچنین نتایج نشان داد که ابعاد معماری سازمانی و رهبری کوانتومی رابطه مثبت و معناداری را با نوآوری سازمانی دارند. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت معماری سازمانی و رهبری کوانتومی در بین مدیران می توان به بهبود نوآوری سازمانی معلمان مدارس در مدارس کمک فراوانی نمود.
مقایسه انسان محوری خودبنیاد و خدابنیاد و الزامات آنها با تأکید بر دیدگاه آیت الله خامنه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
26 - 48
حوزه های تخصصی:
اومانیسم یا به تعبیری انسان محوری خودبنیاد که هسته مرکزی مدرنیته غربی است و با سیطره فرهنگی اش در حال نفوذ در جوامع و سنت های دیگر می باشد، درواقع نظامی منسجم از مؤلفه های گوناگون فلسفی است. ضروری است موضع مشخص اسلام در مورد انگاره های آن و همچنین نگاه متفاوت این دین به جایگاه انسان مورد بررسی قرار گیرد. این مقاله که با روش توصیفی-تحلیلی به نگارش درآمده، در صدد آن است با تأکید بر دیدگاه های آیت الله خامنه ای به این مهم بپردازد. اومانیسم مدرن در اصلی ترین دیدگاه هایش در حوزه های معرفت شناسی-روش شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی فاصله ای عمیق با معارف و نظرگاه های اسلامی دارد و این نوع انسان محوری از نظرگاه اسلامی مردود می باشد. با این حال به نظر می رسد در معارف اسلامی با مدل خاصی از انسان محوری روبه رو هستیم که البته در تمامی مبانی مهم فلسفی اش با اومانیسم مدرن متفاوت بوده، می توان درمقابل آن را انسان محوری خدابنیاد نام نهاد. هر کدام از این دو نگاه متفاوت به انسان در عرصه های سیاسی و حکومتی الزامات خاصی را به دنبال دارند و باید گفت گفتمان سیاسی خاص آیت الله خامنه ای یعنی مردم سالاری دینی نیز در چارچوب انسان محوری خدابنیاد است که تبیین پذیر می گردد؛ همچنین این دو مدل از انسان محوری در ساحت علوم انسانی نیز ثمرات بنیادین متفاوتی دارند که سلباً و ایجاباً در وضعیت فعلی این دانش ها تأثیرگذار است.
معیار ثبوتی صدق قضایا در رئالیسم انتقادی با تأکید بر دیدگاه آندرو سایر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
48 - 78
حوزه های تخصصی:
چگونگی ادراکات ذهنی و بازنمود عالم واقع در ذهن، پرسشی معرفت شناختی است که ذهن اندیشمندان زیادی را به خود مشغول داشته است. بر محور پاسخ به این پرسش، دو جریان عمده شکل گرفت که یکی بر تناظر جزء به جزء ذهن و عین همچون بازتاب تصویر بر آینه اصرار دارد و جریان دوم، معرفت بشری را سراسر برساخته ذهن می داند که راهی به عالم عین ندارد. در این میان برخی، ادراکات ذهنی را محصول تعامل و تفاعل ذهن و واقعیت خارجی می دانند. رئالیسم انتقادی اگرچه جهان خارج را مستقل از ذهن فاعل شناسا مفروض می گیرد، اما ادراک جهان خارج را مساوی با جهان بیرونی نمی داند. بر این اساس واکاوی نقادانه معرفت خود از جهان را لازمه دست یابی به معرفتی معتبر می داند. این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است که موضع رئالیسم انتقادی درباره ماهیت صدق یا معرفت معتبر چیست تا از خلال پاسخ به این پرسش، خلأهای محتمل در این مکتب تبیین گردد. درنهایت ضمن پذیرش برخی دعاوی رئالیسم انتقادی با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، نشان می دهد توافق بین الاذهانی و کفایت عملی به عنوان جایگزین مسئله صدق خالی از اشکال نیست.
Interpreting Kantian Religious Judgment for the Twenty-First Century(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
9 - 28
حوزه های تخصصی:
This article clears a path for employing the affirmative way of interpreting Kant's general theory of religion as a guidepost for twenty-first century religious practitioners. Before attempting such an employment, I correct several misconceptions regarding the affirmative way of interpreting Kant's theory that, if adopted as mainstream, would risk weakening its universal applicability. With this purpose in mind, I consider and respond to a misplaced criticism of my interpretation of Kant's theory of grace, advanced by Douglas McGaughey in 2013. I then assess the current state of a debate that has arisen between several key affirmative interpreters, concerning Kant's reference to the two "experiments" that guide the argument in his Religion. I give special attention to Lawrence Pasternack's 2017 attempt to "dismantle" this whole line of interpretation as one that "may very well not be worth our time." After identifying several serious flaws in Pasternack's argument, I conclude by backing a better alternative developed by Brandon Love. By clearing away two very different sorts of potential roadblocks that could stand in the way of a reader of Kant gaining a fair understanding of the affirmative approach to interpreting his theory of religion, these arguments prepare the way for a concluding attempt to catch a glimpse of how Kant's theory of religious judgment (especially his four guidelines for designing the constitution of a church), if adopted widely by practitioners of various historical religions, could benefit the fractured world we find ourselves in, a quarter of the way through the twenty-first century.
Whether Hegel is a Pantheist? Spinoza in Hegel’s Pantheism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
133 - 146
حوزه های تخصصی:
Does Hegel embrace pantheism? He faced accusations from his orthodox peers who adhered to Pantheism, a phrase that was commonly associated with atheism during his day. This study presents a counterargument to the assertion made by several contemporary orthodox contemporaries that Hegel is pantheistic. Hegel can be classified as a semi-pantheist. The manuscript is divided into three distinct sections. In the initial segment, I examine pantheism as posited by Spinoza, the pioneering contemporary pantheist whose contributions exerted a profound influence on other German thinkers, including Hegel. In the subsequent part, an examination of Hegel's pantheism will be conducted through an analysis of the concept of God or the Absolute. In the third section, an analysis is conducted on Hegel's notion of the features of the Absolute, and a comparison is made with Spinoza's God or Nature in order to ascertain if Hegel can be classified as a pantheist. It is believed that Hegel has a dissenting stance towards conventional pantheism, particularly that of Spinoza. Therefore, it can be inferred that Hegel's pantheism differs from Spinoza's. Hegel can be classified as a semi-pantheist.