فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱۴٬۳۳۹ مورد.
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
203 - 224
حوزه های تخصصی:
ارائه استدلال در قالب دستگاه منطقی یکی از روش های بیان است که با کارکردی اثباتی به جهت اتقان، دارای بیشترین تاثیر بر مخاطب مستفهم امروزی است که طالب اختصاراست؛ نگاه متفاوت ابن سینا به نفس به عنوان فیلسوفی که پزشک است، واکاوی متافیزیکی و فیزیکی وی در نفس شناسی، نوآوری های او در مباحثی چون اثبات وجود نفس، حدوث و قدم نفس، تجرد نفس و خلود آن موجب شد پژوهش حاضر با هدف بازتقریر استدلال های قیاسی حوزه نفس در پارادایم نظری ابن سینا به صورت بندی استدلال های او در قالب دستگاه قیاسی بپردازد و نسلی را که در مسائل نظری هستی شناسی، تابع استدلال و اختصار است با پارادیم ابن سینا آشناسازد. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و با توجه به ماهیت پژوهش و نوع نگرش به موضوع، داده ها و اطلاعات به روش اسنادی جمع آوری و با رویکردی منطقی، بازتقریر شده است. یافته ها نشان داد ابن سینا با ارائه عناصر حجّت و انواع براهین، حیطه شناختی و معرفتی مخاطب را سرشار از داده های معرفتی می کند تا راه عقل نظری را برای فهم حقیقت و واقعیت، هموار نماید. نتایج حاکی از آن است که نفس شناسی ابن سینا بر سه محور تجرد، حدوث و خلود استواراست و دلایل وی در این حوزه مبتنی بر مفاهیم معقول اولیه و معقولات ثانویه فلسفی است.
“Being that can be understood is language”: A Contemplation on the Implications of Gadamer’s Thesis Concerning Language(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
233 - 248
حوزه های تخصصی:
Hans-Georg Gadamer, in his work Truth and Method, raises a controversial and thought-provoking argument regarding language and its relation to Being. He states that “Being that can be understood is language.” Despite his subsequent efforts in some works following Truth and Method to elucidate what he considers to be self-evident in the meaning of this expression, various interpreters have continued to derive various interpretations from it. Some have focused on its ontological dimension within Heideggerian context, while others have emphasized its epistemological aspect within the Kantian tradition. In this paper, we aim to clarify the meaning of the Gadamer’s expression and explore the grounds and reasons for the emergence of conflicting interpretations, while also referencing such interpretations and relying on a descriptive-analytical approach based on Gadamer’s relevant texts. Overall, it seems that the ambiguity in Gadamer’s position regarding language and its relation to being boils down to the fact that he seeks to reconcile Heidegger’s phenomenological perspective with his own philosophical hermeneutics. Thus, Gadamer sometimes emphasizes on the being itself and sometimes on our linguistic understanding of being.
شرّ و بازنمایی آن در هستی شناسی ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
31 - 57
حوزه های تخصصی:
دسته بندی امور به خیر و شر، به قدمت آفرینش انسان است و این نحوه مواجهه انسان هاست که خیر و یا شرّ بودن پدیده ها را تعیین می کند. شرّ، طیف وسیعی از مفاهیم را دربر می گیرد و یکی از مهم ترین و بحث برانگیزترین مفاهیم آن شرّ سیاسی است که از مهم ترین شاخص های آن، دوگانه دوست-دشمن و دغدغه کسب قدرت است. مذهب، با هدف ماندگاری و برای دفاع از مشروعیت خود، کارکرد دفاعی کلام را هم سو با مقاصد سیاسی به کار می گیرد؛ درنتیجه، مذاهب و مرام ها در تقابل با یکدیگر تعریف می شوند، شرّ نامیده می شوند و اقدام به نابودی دیگری می کنند. اسماعیلیه از مسیر کلام اسماعیلی و در تقابل و دشمنی با حکومت عباسی، عباسیان و پیروان آن ها را به انواع شُرور منسوب و به عنوان حکومت ظلم و جور و مصادیق بارز شرّ معرفی می نمایند. ناصرخسرو به عنوان یک متفکر رده بالای اسماعیلی، با بهره گیری از ساختار تفکر اسماعیلیه، ضمن بیان چیستی شرّ و دسته بندی و بیان انواع آن، دوری از شرّ و نابودی دشمن را (که عامل اصلی شقاوت انسان است) لازم می داند. در این مقاله بر آنیم که با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر نظریه «تخاصم» کارل اشمیت، بحث شرّ و دشمنی را در نظام فکری ناصرخسرو تحلیل کنیم.
بررسی نگرش، مهارت و دانش مدیریتی مدیران مدارس منطقه آبپخش در سال تحصیلی 1402- 1401
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی نگرش، مهارت و دانش مدیریتی مدیران مدارس منطقه آبپخش سال تحصیلی 1402-1401 می باشد. روش کار: روش تحقیق، از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت، از نوع توصیفی– پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش، مدیران مدارس منطقه آبپخش در سال تحصیلی 02-1401 و به تعداد 54 نفر بوده است که به علت محدود بودن جامعه آماری، تمامی آن ها به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تی تک نمونه ای و تحلیل واریانس یک طرفه در قالب نرم افزار SPSS19 استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که میزان نگرش مدیریتی، مهارت مدیریتی و دانش مدیریتی مدیران مدارس منطقه آبپخش بالاتر از سطح متوسط و در وضعیت مطلوبی بوده است. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت نگرش، مهارت و دانش مدیریتی مدیران می توان به بهبود کیفیت کاری آنها در مدارس کمک فراوانی نمود.
اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر بر میزان اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر کاکی
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر بر میزان اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر کاکی انجام شده است. روش کار: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر 512 نفر از دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر کاکی بود. حجم نمونه پژوهش 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای بود. برای گردآوری داده ها از پروتکل آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی وانگ و همکاران (2011) استفاده گردید. نتایج: نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر باعث بهبود هر یک از مولفه های اشتیاق تحصیلی یعنی جنبه رفتاری، جنبه هیجانی و جنبه شناختی در آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه گردید. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر در بین دانش آموزان می توان به بهبود اشتیاق تحصیلی آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
ضرورت و تصادف در رساله ی دکتری مارکس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
85 - 112
حوزه های تخصصی:
مطابق تفسیر مارکس در رساله ی دکتری اش، در دستگاه دموکریتی، اتم ها در خلأ طبقِ ضرورتی کور حرکت می کنند. اطلاق لفظ تصادفی به نظام دموکریتی دلالت بر حرکتِ پیش بینی ناپذیر یا بدونِ علتِ اتم ها ندارد؛ بلکه حاکی از عدم وجود طرح و نقشه ی پیشین یا غایتی مشخص در خلقِ جهان هاست. گویی که اتم ها به سمت و سویی می روند که انتهای مسیر آن، خلقِ عوالم است. اپیکور برخلاف دموکریتْ قائل به وجود ضرورتی تخطی ناپذیر در حرکات اتم ها نیست و انحراف اتم از خطِ مستقیم را به عنوان سنخی حرکت تصادفی وارد نظام اتمیستی اش می کند. با انحراف به مثابه حرکتی تصادفی است که اساساً خلق جهان ها آغاز می شود. پس پایه ی خلقِ جهان ها، تصادف {یا بخت} است. اپیکور هم قائل به حرکتِ تصادفی اتم هاست، هم در روند خلق جهان ها هیچ طرح و نقشه ی پیشینی ای را مفروض نمی گیرد. تصادف اپیکوری، هم حاکی از نفیِ غایت است و هم حاکی از حرکاتِ تصادفی اتم ها در انحراف از خطِ مستقیم.
تأملات انتقادی بر«معرفت شناسی باور دینیِ» استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۹)
129 - 144
حوزه های تخصصی:
نظریه فطرت در میان اندیشمندان توحیدی آیین مسیحیت و اسلام جایگاه ممتازی دارد. در آیین مسیحیت از این جهت نظریه فطرت پررنگ شد، که آموزه های مسیحیت از ظرفیت معقولیتِ مطلوبی برخودار نبود؛ لذا اندیشمندان مسیحی در صدد رفع این نقیصه برآمده و نظریه فطرت را تاسیس کردند. مطابق این نظریه می توانستند بسیاری از آموزه های مسیحی را معقول جلوه دهند. در جهان اسلام نیز بسیاری از متفکرین معاصر با توجه به برخی آیات و روایات اسلامی به نظریه فطرت ملتزم شدند. اما آنچه مهم است، این است که این نظریه در چند دهه اخیر، در میان اندیشمندان مسلمان؛ با توجه به دیدگاه علمی استاد شهید مطهری فراگیر شده است. مرحوم مطهری در مقابل نظریات انسان شناسانهّ مکاتب مادی مانند مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم؛ که گوهر وجود انسان را مادی می دانستند؛ با طرح نظریه فطرت، دیدگاه آنان در مادی انگاری انسان را نفی و رد کردند و بنای جدیدی را در انسان شناسی اسلامی تاسیس کردند. هدف از این پژوهش بررسی انتقادیِ آراء استاد مطهری در خصوص نظریه فطرت می باشد که برآمده از معرفت شناسی باور دینیِ ایشان است. ایشان باور دینی را از رهگذر نسبت عقل و ایمان بررسی کرده و قائل به نظریه فطرت می شوند. در این پژوهش با توجه به تأملات صورت گرفته و انتقاداتی که می توان به نظریه فطرت وارد نمود؛ مشخص می گردد این نظریه آن کارکرد مطلوب ایشان را ندارد. لذا اهل نظر می بایست بنایی را استوار سازند که ویژگی اصلی معقولیتِ باور(های دینی) را دارا باشد.
Beyond Variability: A Causal Perspective on Basic Emotions(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
291 - 308
حوزه های تخصصی:
This paper explores the debate between Basic Emotion Theory (BET) and Psychological Construction Theory (PCT) regarding the nature of emotions, focusing on the challenges PCT poses to BET's claims of universality, discreteness, and biological underpinnings. By examining empirical evidence and theoretical frameworks, this paper argues that the variability in emotional responses, often cited by PCT proponents as a challenge to BET, does not negate the existence of distinct basic emotions with biological foundations. Instead, the paper proposes a refined understanding of BET, emphasizing a causal perspective that focuses on the underlying mechanisms of emotions rather than solely on fixed physiological signatures.
جنون فلسفه: نظریه مُثل افلاطون و نسبت آن با اندیشه های اخلاقی و سیاسی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
11-42
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر می کوشیم نسبت بین نظریه مثل افلاطون و اندیشه های اخلاقی و سیاسی او را بررسی کنیم. نخست گزارشی اجمالی از سیر تکوین نظریه مثل در محاورات «منون»، «فایدون» و «جمهوری» ارائه می دهیم. سپس می کوشیم از مسیری دیگر اندیشه سیاسی و اخلاقی افلاطون را پیگیری کنیم و برای این منظور به رساله «آپولوژی» و محاورات «پروتاگوراس»، «گرگیاس» و باز «جمهوری» نگاهی می اندازیم. این بررسی ما را به این نتیجه می رساند که «تمثیل غار» افلاطون هم اوج نظریه مثل اوست و هم اوج اندیشه سیاسی و اخلاقی او. بررسی دقیق «تمثیل غار» و مقایسه نکات اصلی مطرح شده در آن با مسائل اصلی محاورات «پروتاگوراس» و «گرگیاس» خصلت سیاسی اخلاقیِ نظریه مثل افلاطون را آشکار می سازد. سقراط، برخلاف سوفسطایی که خود را دربردارنده حقیقت می پندارد، صرفاً مغاکِ حقیقت را گشوده نگه می دارد و شاگرد را وامی دارد رو به سوی آن گرداند. در محاوره «مهمانی»، آلکیبیادس این نوع تربیت سقراطی را «جنون فلسفه» می نامد. در پایان سعی می کنیم پاسخی محتمل به انتقادهای پوپر و نیچه از افلاطون بدهیم و نشان دهیم که، برخلاف خوانش تثبیت شده و جاافتاده متعالی از نظریه مثل، امکان خوانشی درون ماندگار از آن نظریه نیز وجود دارد.
دین پژوهی شناختی و دشواره تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا چه میزان الگوهای دین پژوهیِ حاصل از تحقیقات شناختی موفق بوده اند؟ هدف مقاله پاسخ به این پرسش است. مطالعه شناختیِ دین حوزه ای است که روش ها و نظریه های علوم شناختی را برای فهم چگونگی ایجاد و انتقال افکار، باورها و رفتارهای دینی به کار می گیرد. انگاره اصلیِ مقاله آن است که اگر الگوهای شناختی مسئله تبیین را حل نکنند، عملاً طرح و برنامه مطالعه شناختیِ دین با تردید مواجه خواهد شد. تبیین های شناختی از چند جهت قابل نقد و بررسی اند و از این رو تا رسیدن به الگوهای خوب فاصله دارند. (1) مبانی نظری: شناخت سوم شخصی و بیگانه با تجربه زیسته دیندار دارند. بر خلاف ادعای این تحقیقات، شناخت تأملی و شهودی در دینداران توأمان است. این تبیین ها تأکید صرف بر طبیعت گراییِ روش شناختی دارند که این با چندتباری بودنِ مسائل دین همخوانی ندارد. (2) نگاه حذف گرایانه: این تبیین ها مؤلفه های مهم در شکل گیری، تداوم، تقویت و رواج باورهای دینی همچون جریان وحی و نبوت، تربیت، اجتماع و فرهنگ را نادیده می گیرند. (3) شواهد علمی: تکرار و همانندسازیِ تجربه دینی با تبیین های علمیِ عصبی شناختی در محیط آزمایشگاهی دشوار است. نتایج برخی تحقیقات با نظریه ابزار بیش فعالِ کشف عامل همسویی ندارد. افراد اوتیستیک خلاف ادعای نظریه اطلاعات اجتماعیِ راهبردی را نشان دادند. ضمن بحث از دشواری های تبیین در الگوهای شناختی، پیشنهادهایی برای اصلاح و تکمیل آنها ارائه شده است: توجه به نگرش اول شخص نسبت به دینداران، ضرورت تأکید بر شناخت آگاهانه باورمندان، تمرکز بر کثرت گراییِ روش شناختی در تبیین پدیده های دینی، توجه به زمینه های شکل گیریِ ادیان، و لزوم برخورداری از نگاه واقع بینانه نسبت به رشد خداباوری.
مقایسه تحلیلی عقل انسانی مخلوق الهی و هوش مصنوعی مصنوع انسان
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
184 - 201
حوزه های تخصصی:
با توجه به توسعه فراگیر استفاده از هوش مصنوعی و افزایش قابلیت های روزافزون آن تا آنجا که برخی از دانشمندان را معتقد به سلطه هوش مصنوعی بر هوش و عقل انسانی کرده است و با توجه به آیات (اعلی:1-2) و (انعام:102) و آیات فراوان دیگری که خداوند را یگانه خالق عالم هستی بر می شمرد و علم نامحدود الهی(بقره:29)(انعام:101) که علم انسان پرتوی از علم او است و آیات کرامت انسان: آیاتی که از دمیدن روح خداوند در انسان(حجر: 29 و ص: 72)و قرار داده شدن انسان به جانشینی خداوند در روی زمین و آفریدن موجودات زمین برای انسان (بقره: 30: ص:26، فاطر: 39 ،انعام: 165،یونس: 14،یونس:73،اعراف:69. اعراف:84 . نمل: 62) و براهین فلسفی که عالم هستی را پرتوی از اراده هستی بخش خداوند و معلولی که عین ربط و سراسر نیاز به علت تامّه خویش است می داند و با توجه به آیاتی که انسان را برترین مخلوق و کامل ترین آنها بر می شمرد (سجده:7) و (تین:4) تا آنجا که او را خلیفه خداوند در زمین معرفی می کند(بقره:30)، دستاوردهای بشری معلول فعل انسانی و انسان علت معدّه آن دستاوردها و معلول حق متعال به عنوان علت تامه است معلولی که تمام توانمندی خود را از یگانه خالق عالم هستی دارد بنابر این هوش مصنوعی که معلول انسان و دستاوردی بشری است نمی تواند بر هوش انسانی که مخلوق رب العالمین است برتری داشته باشد. روش پژوهش کیفی و مقایسه ای است و نتایج حاصله حکایت از بطلان برتری هوش مصنوعی بر عقل انسانی دارد.
بررسی دیدگاه هایدگر درباره نیهیلیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
227 - 245
حوزه های تخصصی:
با گفتار نیچه «نیهیلیسم» به مسئله ای برای اندیشه ورزی های فلسفی بدل گردید. او که «نیهیلیسم» را «بی معنایی همه چیز» می خواند، با نقد تاریخ متافیزیک غرب، افلاطون گرایی و اخلاق مسیحی را مهمترین عوامل ظهور آن می دانست. در نهایت هم با خلق «ابرانسان» و بر بستر همان «متافیزیک انسان گرایانه» به دنبال عبور از نیهیلیسم بود؛ اما هایدگر «نیهیلیسم» را نه در مرتبه ارزش ها، بلکه از حیثی وجودشناسانه بررسی می کرد. او با نقد کلیت اندیشه متافیزیکی غرب، «متافیزیک» را حاکی از نوعی نسبت با هستی می دانست که در آن، خودِ هستی در پس پرده ای از حجاب ها به مغاک فراموشی و غفلت فرو می غلتد. او در تبیینی هستی شناسانه، «نیهیلیسم» را معادل همین «غفلت و فراموشی وجود» دانسته و بر همین اساس، «تاریخ اندیشه غرب» را «تاریخ بسط نیهیلیسم» معرفی می کند. از این منظر، با کمال متافیزیک، ظهورات متکامل تری از نیهیلیسم هم تحقق می یابد. تا آنجا که امروز، در «گشتل تکنولوژی» که شکل نهایی متافیزیک است، «نیهیلیسم تکنولوژیک»، با نفی کامل هستی، جهان و انسان را در قالبی نیهیلیستی و صرفا در هیات منبع و موجودی، تعین بخشیده است. از نظر هایدگر در مواجهه با این وضعیت ما دو راه بیشتر نداریم، یا تن دادن به نابودی کامل و یا یافتن راهی جهت فراروی از آن.
پرسش ها درباره معنای زندگی
منبع:
الهیات سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
5 - 34
حوزه های تخصصی:
نویسنده موضو ع های گوناگونی را در زمینه معنای زندگی مطرح و ارزیابی می کند. از نظر او معنای زندگی به طور سنتی با آموزه های مابعدالطبیعی و الهیاتی پیوند خورده است و فرد طبیعت گرا یا باید وارد بحث نشود و یا مسیر دیگری را در پیش گیرد و به جای کشف معنا به دنبال خلق آن باشد. انسان می تواند به دنبال اهداف ارزشمند باشد اما این در صورتی می تواند به زندگی معنا دهد که همراه با رضایت و خودسازی باشد. معنای زندگی زمانی قوی است که ابتدا به صورت مسئله مطرح شود و سپس راه حل خود را پیدا کند. اگر معنای زندگی مبتنی بر طرح مسئله نباشد ضعیف خواهد بود زیرا در این صورت، انسان می داند چگونه زندگی کند همانطور که پرنده می داند چگونه لانه بسازد. خداپرستانی که معناداری را در گرو فناناپذیری می دانند منطق معنای زندگی را تحریف می کنند اما در مقابل، طبیعت گراهایی که می گویند معنای زندگی ربطی به مرگ ندارد بیش از اندازه ساده انگاری می کنند. نظر مسیحیت در مورد معنای زندگی در معرض دو انتقاد اصلی قرار دارد: اول، شرور موجود در زندگی انسان ممکن است آنقدر رنج آور باشند که حتی خوشبختی بی نهایت در بهشت نیز نتواند آنها را جبران کند. دوم، اینکه خدا از خلق انسان هدفی دارد و انسان با تحقق بخشیدن به آن می تواند به زندگی اش معنا دهد مستلزم تحقیر انسان و سلب استقلال اخلاقی او است. معنا دادن به زندگی از راه پرستش خدا دارای مشکلاتی است که مشکلات خود خداپرستی هستند. بررسی شباهت مفهوم «معنا» در زندگی و در زبان از موضوع های دیگری است که نویسنده به آن می پردازد.
فلسفه برای کودکان
منبع:
الهیات سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
79 - 101
حوزه های تخصصی:
محور اصلی در «فلسفه برای کودکان» این است که باورهای کلیشه ایِ مربوط به ظرفیت محدود کودکان را به چالش بکشیم و درک خود را از ماهیت فلسفه و اینکه چه کسی قادر به مشارکت در آن است گسترش دهیم. هدفْ رشد ذهنی کودکان است؛ هدفْ کشف موضوعاتی است که کودکان دوست دارند درباره شان فکر کنند و به بحث و تأمل بپردازند. پس هدف فلسفه برای کودکان این نیست که به کودکان تاریخ فلسفه و اندیشه فلاسفه بزرگ را درس دهد، بلکه آموزش مهارت های تفکر و توانایی پرسش و استدلال است، زیرا چنین آموزشی می تواند کودکان را برای زندگی آماده کند. هدفِ فلسفه برای کودکان، که با نام دکتر متیو لیپمن (1923-2010) گره خورده است، طراحی کلاس ها و برنامه های درسی ای است که کودکان را به پرسش گری و تفکر ترغیب کند. در چنین کلاسی، کودکان دور هم جمع می شوند و درباره پرسشی که انتخاب کرده اند بحث می کنند و معلم نیز در مقام تسهیل گر عمل می کند و از کودکان در تفکر، استدلال و پرسش هایشان حمایت می کند. معلم بچه ها را راهنمایی می کند تا در طول بحث و گفت گو، خوب گوش کنند، پاسخ دهند و ایده هایی را که به ذهن شان می رسد با دیگران به اشتراک بگذارند تا به درک مشترکی از پرسش برسند. پرسش گریِ کودکان در اینجا در واقع اصلی ترین فعالیت فلسفی را شکل می دهد، یعنی تأمل در معنای تجربه ها و مفاهیم معمولی به منظور توسعه درک جهان، دیگران و خود.
خانه به مثابه موزه: بازسازی یک متن ترجمه شده بر اساس ساختارگشایی ژاک دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
159 - 185
حوزه های تخصصی:
خانه ها و موزه ها راویان مشترکی از جنس خاطره اند. بر خلاف سناریو ی هویّت مدرن که بدن را عاری از هرگونه خاطره ی فضایی می خواهد، فضا سازی در خانه ها به مثابه موزه ها مستعد گشایشی جهانی می باشند. این فضا مندی، حرکتی در"آستانه" است، با این قیاس که کاربران در یک موزه، انرژی ترکیب شده با فضای درونی موزه را امتداد می دهند. موزه بالذّات، آستانه است. امّا ما در خانه ها ساکن می شویم. این چالش، اغلب در موضوعات مهّم علوم انسانی با عنصری از جنس خاطره عجین می شود که در بسیاری از خاطرات، غیاب، عنصری برانگیزاننده است تا هر وقت که بتوان بازیافته و به گونه ای دگر باز-ساخته شوند. این باز-بینی در بناهای ترجمانی، با این فرض که اتمام بخشی از ناتمام های"دیگری"اند، در بستر تجارب متناقضِ فرهنگ و زبان بر ما حادث می شوند. دیگری می تواند همان مکانیّت فرهنگی باشد. واکاویِ تئوری ترجمه می تواند به بنیان نظریه های انتقادی در جامعه معماری، میان رشته با تخصص دقیق فلسفی، وسعت فهم دهد. هدف از انجام این پژوهش، به روش ساختارگشایی دریدایی، قیاس تحلیلی یک متن اصیل و ترجمه شده با محوریت زبانشناسی است. با این نگاه که هر بنای معماری می تواند یک متن نوشته شده باشد. حال با این سوال که آیا فرایند باز-سازی در معماری می تواند ترجمه ای از زبان متنیِ معماری شمرده شود؟ ریشه شناسی خاطره از نقطه نظر پل ریکور، والتر بنیامین و روش نقد ژاک دریدا بر نظریات او ادامه دهنده بحث می باشد.
بررسی و تبیین نیچه هایدگر از دیدگاه جیانی واتیمو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
277 - 296
حوزه های تخصصی:
از آنجا که تفسیر واتیمو از نیچه مستلزم بررسی دیدگاه هایدگر و دیلتای، به عنوان نقاط اصلی مورد نظر وی است، از این رو، در این مقاله در نظر داریم نخست، اشاره ای به تفسیر هایدگر از نیچه، به عنوان آخرین فیلسوف متافیزیک غرب داشته باشیم، که در آن هایدگر برای توجیه هدف خود؛ که ارزیابی مجدد تاریخ و تجربه غرب است، به تفسیر نیچه می پردازد. سپس به صورت مختصر، به تفسیر دیلتای از نیچه، به عنوان فیلسوف حیات، می پردازیم، که در آن بیشتر به نزدیکی تفکر هایدگر و نیچه تاکید شده است. در پایان، با تبیینِ تفسیر واتیمو از نیچه هایدگر، نشان می دهیم که وی برخلاف نظر هایدگر، با بررسی تفسیر نیست انگاری مدرنِ نیچه و ارتباط آن با نیست انگاری پست مدرن، وی را نخستین فیلسوف پست مدرن می خواند و نشان می دهد که این نیچه است که باید به عنوان نخستین فیلسوف پست مدرن خوانده شود نه هایدگر، و علت این برداشت ها و تفسیرهای متفاوتی که از نیچه ارائه شده، خود بیانگر موقعیت حساس فلسفه نیچه در پایان متافیزیک است.
بررسی اهداف و ضرورت های آموزش فلسفه به کودکان
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اهداف و ضررورت های آموزش فلسفه به کودکان انجام شد. فلسفه نه فقط به عنوان یک موضوع درسی، از گذشته های دور در برنامه های درسی وجود داشته است بلکه با ژرف اندیشی که ویژگی بارز فلسفه است تأثیر شگرفی بر سیر تحول و شکل گیری علوم داشته و خود یکی از موضوعات چالش برانگیز در نوع نگاه اندیشمندان به هستی، ارزش و دانش بوده است. روش کار: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کاربردی و شیوه بررسی آن نیز توصیفی- تحلیلی می باشد. همچنین از شیوه مطالعه منابع کتابخانه ای برای جمع آوری اطلاعات و داده های پژوهش، استفاده شده است. داده های به دست آمده از منابع مرتبط با موضوع، با شیوه های کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: کودکان از طریق فلسفه ورزی، ابعاد زندگی خود را تشخیص می دهند و گزینه های مختلفی را که با آن ها مواجه اند، شناسایی می کنند. فلسفه برای کودکان برنامه ای برای افزایش مهارت تفکر نقاد و خلاق در درک مسائل فلسفی است و کم توجهی نظام آموزشی به آموختن راه و رسم اندیشه ورزی و تقویت ویژگی تأمّل و دقّت در کودکان و جوانان و پرورش حساسیت آنها در تشخیص خطا و صواب، لزوم توجه به تلاشها و تجربیات موفق در این زمینه را ضروری می سازد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که توجه به مساله آموزش فلسفه به کودکان در بهبود مهارت تفکر نقاد و خلاق و در درک مسائل فلسفی بسیار ضروری است.
کارکردهای نظریه فطرت در فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
87 - 107
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فیلسوفان مسلمان همسو با آموزه های دینی از ایده فطرت به عنوان یک ساختار خاص وجودی برای انسان که هویت وی را از همجنسان خود متمایز می کند، بحث می کنند. فطرت انسان آدمی را به افق های فراسوی طبیعت حیوانی او می کشاند و راهنمای زندگی خوب است. فیلسوفان مسلمان با تأکید بر ویژگی های وجود شناختی، معرفت شناختی و حتی انگیزشی فطرت آدمی، برخی از مهم ترین مسائل و چالش های اخلاقی را حل می کنند. در نوشتار حاضر چگونگی بهره گیری از برخی ویژگی های فطرت یا هویت الوهی آدمی مانند تجرد وجودی، مصونیت از خطا در معرفت های فطری و سوگیری خیرخواهانه و حق جویانه گرایش های فطرت در حل مسائل فلسفه اخلاق توضیح داده می شود. اینکه فطرت انسانی خاستگاه اصلی مفاهیم اخلاقی است و آدمی بدون هر تجربه ای از بیرون خود چنین مفاهیمی را درمی یابد و اینکه شناخت اخلاقی عمومی است و قابل نسخ نیست، به این دلیل است که از فطرت انسانی ناشی می شود و از همین روی نسبی گرایی در اخلاق حتی اگر نظریه انفسی در مورد معانی اخلاقی داشته باشیم، مردود است. به صورت کلی از نظریه فطرت برای توجیه اخلاق و التزامات اخلاقی استفاده می شود.
رابطه میان وجود و بی علقگی درخلال آثار کانت (با تمرکز بر زیباشناسیِ کانت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
79 - 92
حوزه های تخصصی:
کانت حکم زیباشناختی را بی علقه[1] و آن را رضایتی می داند که از تصور[2] وجود عین[3] حاصل می شود. وی در پانوشتی معروف (پانوشتِ §3) اعلام می کند که زیبایی نه مبتنی بر علقه است و نه علقه ای را بنیاد می گذارد. رویه کانت در تعریف امر زیبا، سلبی بوده و صرفاً تفاوت آن را با امر مطبوع و خیر بیان می کند. کانت در نقد عقل محض، وجود را محمول واقعی نمی داند؛ لذا ضروری است برای یافتن معنای واضح رابطه علقه با وجودِ عین به آثار دیگر (آثار اخلاقی[i]) او مراجعه شود. با مراجعه به آثار اخلاقی متوجه می شویم که علقه تمایل براساس قاعده ای عقلانی یا ذهنی به چیزی است. در این نوشتار، تلاش شده است با عنایت به کلیت اندیشه زیباشناختیِ کانت، مفهوم روشنی از علقه فراهم شود تا با تکیه بر آن به مسئله ارتباط علقه با وجود پرداخته شود و به این پرسش پاسخ داده شود که علقه مندی چگونه با تصور وجود مرتبط می شود.
تقابل مابعدالطبیعه ارسطویی و نیوتنی در عصر ناصری: نقد محمدکریم خان کرمانی بر نظریه خورشید مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
155 - 179
حوزه های تخصصی:
محمدکریم خان کرمانی (1225 - 1288ق) در رساله فی تزییف کتاب أفرنجی فی حرکات الأفلاک (1269ق) خلاصه ای عربی از کتابی درباره نظریه خورشیدمرکزی و تبیین آن بر اساس مکانیک دکارت و نیوتن را آورده و آن را نقد کرده است. می دانیم خورشیدمرکزی و مکانیک باوری بر اساس تفسیری جدید از مابعدالطبیعه ریاضی باوری فیثاغورسی ایجاد شده بود. کرمانی، بر اساس اصول مابعدالطبیعیِ ارسطوییِ مکان و حرکت، دلایل قائلان به خورشیدمرکزی و تبیین های مکانیکی جدید آن ها را رد کرد و دلایل تجربی را برای نفی زمین مرکزی و پذیرش خورشیدمرکزی کافی نمی دانست. به عقیده او، تبیین های دکارتی و نیوتنی برای خورشیدمرکزی با اصول مابعدالطبیعی حرکت طبیعی و نفی خلأ سازگار نیستند. کرمانی با تغییر در ویژگی صُلبیت افلاک و پذیرش رقّت آن ها، تغییری در مفهوم سنتی فلک ایجاد کرد تا به دلایل خورشیدمرکزی پاسخ دهد. علاوه بر این، او معتقد بود دلایلی تجربی نیز برای نفی خورشیدمرکزی و حرکت زمین وجود دارند، و اِشکالات آزمایش های مؤید حرکت زمین را نشان داد. او آیات قرآن را نیز مخالف خورشیدمرکزی می دانست. نظام فلسفی - عرفانی مذهب شیخیه انگیزه ای برای رد نجوم جدید بود، اما کرمانی، مانند بسیاری از همتاهای مسیحی ارسطویی او در قرن هفدهم میلادی، برای مخالفت خود با نجوم جدید فقط بر نظام عقیدتی خود تأکید نکرد.