:اعتماد به عنوان پایه و اساس تعاملات و روابط اجتماعی، خاصه در روابط بین مردم و حکومت اهمیت بسیاری دارد. نتایج مطالعات انجام شده در سطح کشور حاکی از این است که میزان اعتماد سیاسی از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون پیوسته یکسان نبوده است. این دسته از مطالعات، عوامل متفاوتی را برای این وضعیت برشمرده اند. این مطالعات به دانشجویان به عنوان کنشگران فعال سیاسی کمتر توجه داشته اند. این پژوهش سعی دارد تا با بهره گیری از روش پیمایش، عواملی را که با اعتماد سیاسی دانشجویان دانشگاه شیراز در ارتباط است، مورد بررسی قرار دهد. در این تحقیق سعی شد تا با استفاده از نظریه اینگلهارت تأثیر متغیرهای سرمایه اجتماعی، دینداری، رضایت از زندگی، استفاده از رسانه ها و ساختارهای فوق فرهنگی بر اعتماد سیاسی دانشجویان بررسی شود. در این تحقیق نظام سیاسی، کنشگران و نهادهای سیاسی به عنوان ابعاد اعتماد سیاسی در نظر گرفته شد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که تنها 7/26 درصد از افراد دارای اعتماد سیاسی پایین هستند، و 3/56 درصد از افراد دارای اعتماد سیاسی متوسط و 17 درصد از افراد دارای اعتماد سیاسی بالا می باشند و اعتماد به نظام سیاسی بیش از اعتماد به نهادها و کنشگران سیاسی است. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیون گام به گام می توان گفت که از بین متغیرهای وارد شده در رگرسیون چندمتغیره به ترتیب متغیرهای دینداری، استفاده از رسانه های داخلی، استفاده از رسانه های خارجی، عضویت در گروه های سیاسی ـ دینی، رضایت از زندگی، مذهب (شیعه) و عضویت در گروه های فرهنگی، باقی ماندند که در مجموع 1/47 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کردند. متغیر سرمایه اجتماعی درون گروهی رابطه مثبت معناداری با اعتماد سیاسی دارد ولی میزان درآمد دارای رابطه منفی معنادار با اعتماد سیاسی است. همچنین رابطه بین متغیرهای سطح تحصیلات و قومیت با اعتماد سیاسی معنادار شد.
نویسنده مقاله با اشاره به ورود اقتصاد از حوزه خصوصى به حوزه عمومى در دوران سرمایه دارى و بروز نابرابرى هاى اجتماعى، به بررسى تاریخچه ظهور جنبشهاى زنان و فمینیسم مى پردازد. با توجه به اختلاف تعبیرها درباره مشکلات زنان و اشاره واژه «فمینیسم» به این مشکلات، گونه هاى مختلفى از فمینیسم وجود پیدا مى کند و این عدم یکپارچگى موجب مى شود واژه «فمینیسم» جاى خود را به واژه «فمیسنیسمها» بدهد. همچنین نویسنده به حوزه هاى مختلف حضور این جریانات اشاره مى کند.
حوزه کهن علوم اسلامی شیعه، علی رغم تنگناها و فشارهای حاکمان جائر، انحطاط شرایط اجتماعی و تحجر جاهلان، شاهد جریانی خلاق، نواندیش و انتقادی در درون خود بود؛ جریانی که از بستر فرهنگ و اندیشه خودی سر برآورد و در برابر استبداد و خودکامگی ایستاد. این جریان، ریشه های خود را از روح تعالیم دینی و مکتب اهل بیت: اخذ کرد و با نگاه به شرایط اجتماعی و اقتضائات آن، حرکتی اصلاحی و نواندیشانه را شروع نمود که هنوز به حرکت بالنده خود ادامه می دهد. این نهضت علمی و اجتماعی، شباهتی به جریان های روشنفکرانه ندارد. روشنفکری، واژه ای غیر بومی است، که بیانگر مدل یا مدل هایی است که تجربه تاریخی آن، مملو از خطرها و آفات است؛ از این رو اطلاق آن بر جریان اصلاحی و نواندیشی حوزوی، بسیار تامل برانگیز است.
نوشتار حاضر در صدد است با نگاهی جامعه شناختی، به بازشناسی ویژگی ها و شاخص های جریان اصلاحی و نواندیشی حوزوی بپردازد. تقلیدگریزی، حقیقت طلبی و واقع گرایی، توجه به مقتضیات زمان و مکان و بهره گیری از روش های مختلف معرفتی، بخشی از اصول روشی آن است
این مقاله با هدف نقد روشمند کتاب جریان شناسی سیاسی در ایران به نگارش در آمده است. بررسی شکلی، روشی و محتوایی اثر مهم ترین بخش مقاله است که در حول نقد روشی و محتوایی آن تمرکز یافته است. در متن، پیشنهادهای سازنده و توصیه های اصلاحی مناسبی برای بهبود ابعاد روشی و محتوایی اثر ارائه شده است. سرفصل این نکات به ترتیب زیر است: ضرورت بررسی انتقادی ادبیات موضوع، لزوم بررسی تاریخی و تبارشناختی مفهوم جریان شناسی در ادبیات سیاسی ایران، معرفی منابع علمی و آثار اصلی مورد استفاده برای نگارش جریان شناسی سیاسی و به طور کلی، توجه مناسب و پایبندی اصولی به معیارهای روشی در پژوهش های علوم انسانی که متأسفانه در این متن توجه درخوری به آن ها نشده است.