فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۶۱ تا ۱٬۹۸۰ مورد از کل ۳٬۵۱۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی ، یکی از بزرگترین قصیده سرایان و مدیحه گویان ادب فارسی است . او ملک الشعرای دربار سلطان محمود غزنوی بود و پایه و منزلت وی آنچنان بود که اکثر شعرای آن زمان می بایست به واسطة وی ، قصاید خود را به دربار سلطان محمود معروض دارند . شعر عنصری را در نهایت استحکام و رزانت و متانت دانسته و به خصوص در قصیده و مدیحه سرایی اشعار او را سرمشق شاعران پس از وی پنداشته اند . عنصری با توجّه به آشنایی و اشراف و احاطه بر ادبیات عرب و دواوین شعرای تازی ، بسیاری از مضامین شعری خود را از گویندگان تازی اخذ نموده و در بین شاعران ادب عرب ، بیشترین تأثیر را از متنبی پذیرفته است . این پژوهش بر آن است ، با توجّه به همگونی و همسانی مضامین و تصاویر بسیاری از اشعار عنصری و متنبی ، به برخی از این تصاویر و معانی مشترک در این دو دیوان بپردازد .
بررسی تطبیقی مفهوم «تلاش» در «النجمتان» انسی الحاج و «نشانی» سهراب سپهری (براساس معناسازی تنش در نقد فرمالیستی آمریکایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نقد فرمالیستی آمریکایی، شعر دارای وجودی عینی و قائم به ذات است و تنها خود شعر را می توان به نحوی عینی ارزیابی کرد: یعنی در این دیدگاه نه احساسات و نگرش های مؤلّف یا خواننده مورد بررسی قرار می گیرند و نه زمینة تاریخی یا فرهنگی اثر. فرمالیست ها اثر ادبی را به عنوان پدیده ای مستقل مورد تحلیل قرار می دهند تا به ذات و معنای آن دست یابند. به اعتقاد آنان با دریافت تنش ها، ابهامات، گزاره های آیرونی دار درون متن و شناخت پیوند موجود میان آن ها با دیگر اجزاء شعر، می توان به آن صبغه ای منطقی و وحدتی اندام وار بخشید.
جستار حاضر تلاش دارد تا با رویکردی تحلیلی - توصیفی و در پرتو نقد فرمالیستی آمریکایی، به واکاوی دو چکامة «النّجمتان» انسی الحاج و «نشانی» سهراب سپهری بپردازد. نگارندگان در این پژوهش می کوشند تا با تمرکز بر تنش های موجود میان دو اثر، نشان دهند که تنها با تکیه بر خود متن و تحلیل عناصر تنش زای آن است که می توان به معنا آفرینی و انسجام معنایی متن پیرامون مفهوم «تلاش» دست یافت. برآیند نهایی این پژوهش، نمایانگر تجلّی ارزش شعری در برخی معانی برجسته سازی شدة آن نظیر سکوت و خروش، رکود و دگرگونی و تاریکی و نور در هر دو چکامة «النّجمتان» انسی الحاج و «نشانی» سهراب سپهری است که در تضادّی دائمی و حل ناشدنی قرار دارند و آنچه اهمّیّت دارد نیز همین تباین و تنش معنایی در جایگاه عاملی است که به اجزاء شعر، وحدتی اندام وار بخشیده است.
بررسی درون مایه وطن در اشعار ملک الشعراء بهار و حافظ ابراهیم
حوزه های تخصصی:
محمدتقی بهار و حافظ ابراهیم از معروف ترین شاعران ایران و مصر هستند که کمتر کسی با اشعار آن ها ناآشناست. شاعرانی مردمی که دل در گرو وطن داشتند و هدفشان آزادی و سربلندی میهنشان بود. آن ها از اینکه کشورشان را در دست استبداد و حکومت های بیگانه می دیدند، دلشان به درد می آمد و سعی می کردند با حداکثر توانایی خود، درد دل خود را با زبان شعر به گوش خاص و عام برسانند. با توجه به وطن پرستی بهار و حافظ ابراهیم، در این مقاله کوشیدیم که درکنار بیان مختصری از زندگی و سبک شعری این دو شاعر، درون مایه وطن و ملی گرایی را از خلال اشعارشان بیابیم و با مقایسه دیدگاه های آن دو نشان دهیم که شاعران مردمی با هر زبان و دین و فرهنگی که باشند، باز هم در عشق به وطن و بیزاری از تسلط بیگانه همدل و هم زبان هستند.
عزلتِ سانِت و صولتِ غزل: بررسی تطبیقی غزل در شعر فارسی و امریکایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غزل به عنوان یکی از زیباترین و جذاب ترین قالب های شعر فارسی، که البته در ادبیات سراسر دنیا ریشه دوانده است، بر اساس روایت های تاریخی قدمتی بسیار بیشتر از سانِت انگلیسی دارد. هر دو قالب از مفاخر ادبیات به شمار می روند و قواعد و قوانینی دارند که شعر معاصر کمتر خود را پایبند آنها کرده است. در این پژوهش، سعی بر این است که پس از ارائه دیباچه ای کوتاه از ورود غزل فارسی به ادبیات امریکا، موارد اشتراک و اختلاف آنها را بر شماریم. سپس بر آنیم تا مشخص سازیم چرا سانِت انگلیسی با قدمت و هیبت مثال زدنی اش، تسلیم این گونه فارسی شده و چطور شاعران امریکایی ساختار متأخر را بر آن ترجیح داده اند. هدف اصلی این مقاله آن است که میزان تأثیر قالب فارسی را در جوّ فکری حاکم بر شعر و نظریه های نقد معاصر امریکا و همخوانی دو سوی بحث را با یکدیگر هویدا سازد و نشان دهد که محل اختلاف میان آن دو نه از روی طبیعت و فطرت گونه فارسی، که از خوانش متفاوت آن حاصل می شود. یافته های ما مؤید آن است که با وجود شباهت های میان دو قالب غزل و سانِت در پیچیدگی و ملزم بودن شاعر به رعایت اصولی خاص، گونه فارسی برای شاعران معاصر جذاب تر بوده و استعمال آن متداول تر از گونه بومی ادبیات انگلیسی با پیشینه بسیار و انواع متنوع آن است.
مقایسه و بررسی انشای غیرطلبی در بلاغت فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم بلاغت یکی از علوم ادبی است که فصیح و بلیغ بودن کلام را می سنجد، به کمک قواعد این دانش، کلام از سه منظر معانی، بیان و بدیع ارزیابی می گردد، علم معانی یکی از شاخه های اصلی بلاغت است که احوال جمله را از جهات گوناگون مانند معانی ثانوی و موافقت آن با حال و مقام بررسی می کند.
کتاب های بلاغی عربی همواره مورد توجّه علمای بلاغت فارسی بوده است. بی توجّهی به تفاوت ها و ویژگی های دستوری و بلاغی زبان فارسی و عربی، اشتباهاتی را در برخی از تعریف ها، تقسیمات و مثال ها منجر شده است. مقولة انشای غیر طلبی نیز از مباحثی است که در منابع بلاغی به روشنی تعریف نشده و مرزهای دقیق ساختاری و معنایی آن مشخص نیست.
در این پژوهش با نقد مبحث انشای غیرطلبی در حوزة علم معانی،کوشش می شود جایگاه آن با توجّه به ویژگی های دستوری و معنایی انواع انشا، تبیین گردد.
بررسی تطبیقی کارکرد ساختاریِ شگرفی در درخت انجیر معابدِ احمد محمود و عمارت هفت شیروانی ناتانیل هاثورن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، با مقابله درخت انجیر معابدِ احمد محمود و عمارت هفت شیروانی ناتانیل هاثورن، و با استفاده از تعریف اولریش وایْس اشتایْن از مفهوم «تأثیر» در ادبیات تطبیقی، چنین استدلال شده است که محمود از رمان هاثورن تأثیر گرفته است. همچنین در این مقاله، با تمرکز بر مؤلفه شگرفی، به مثابه یکی از مهم ترین جنبه های تشابه دو رمان، و تأکید بر کارکرد ساختاری متفاوت شگرفی در بافت دو متن، بر خلاقیت و اصالت نویسنده تأثیرپذیر تأکید کرده ایم تا رابطه میان دو نویسنده از مقوله تقلید (به تعبیر وایس اشتاین) متمایز شود. هدف از برجسته کردن این تفاوت نشان دادن اصالت رمان محمود در بافت تاریخی خویش، به مثابه اثری پسامدرن است. در هر دو رمان، نویسندگان با استفاده از سازوکارهای روایی شناخته شده ، نظیر منتسب کردن روایت به خرافه و استفاده از روایت ذهنی، حوادث شگرف را توصیف کرده، و با این کار، خواننده را در مورد ماهیت طبیعی یا فراطبیعی حوادث دچار تردید می کنند. این شیوه روایت در بخش پایانی رمان محمود دگرگون گشته، پدیده های شگرف، به مثابه واقعیت انکاناپذیر عرضه می شوند. در این بررسی تفاوت کارکرد مؤلفه شگرفی را در درخت انجیر معابد،بر اساسبوطیقایِ پسامدرنِ این رمان، تشریح کرده ایم. رمانِ محمود، به مثابه روایتی پسامدرن، مرز میان تاریخ و افسانه، واقعیت و خیال، و طبیعت و فراطبیعت را از میان برمی دارد و برخلاف رمانِ هاثورن، دغدغه بازنمایی واقعیت بیرونی را ندارد.
بررسی سنجشی مضامین سیاسی اشعار سپیده کاشانی و نازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی ادبیات به عنوان یکی از شاخه های جامعه شناسی هنر، ساخت و کارکرد اجتماعی ادبیات را بررسی نموده و در تحلیل آثار ادبی بیشتر به عوامل بیرونی آن توجه دارد. از این منظر، ادبیات هر ملت می تواند تصاویری فرضی را از واقعیت های موجود ارائه داده و نکته های کلی تاریخ اجتماع را به عنوان سندی اجتماعی در اختیار پژوهشگران این عرصه قرار دهد. در پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و آماری به بررسی اشعار سیاسی سپیده کاشانی و نازک الملائکه، دو تن از شاعران نوگرای پارسی و عربی پرداخته شده است. حاصل این نوشتار ضمن این که نشان از بازتاب مضامین سیاسی مشابه همچون جنگ، حوادث سیاسی داخلی، مسائل سیاسی دیگر کشورها، شخصیت های مهم سیاسی، زنان و مبارزه و ... در اشعار هر دو شاعر دارد، گویای تفاوت هایی است که به دلیل شرایط خاص محیطی هر یک از آنان ایجاد گردیده است. بی شک تأثیرپذیری هر دو شاعر از بسترهای سیاسی و اجتماعی عصر خویش علاوه بر آن که بر حضور فعال زنان شاعر در عرصه های اجتماعی و ادبی اشاره دارد، می تواند تأیید روشنی بر نظریة اجتماعی ادبیات نیز به شمار آید.
بودن یا نبودن: نگاهی بینامتنی بر ویلیام شکسپیر، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
علم سنجی، خوشه بندی و نقشة دانش تولیدات علمی ادبیات تطبیقی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیّات تطبیقی از یک سو، مطالعة ادبیّات در محدودة کشوری خاص و از سویی دیگر، مطالعة ارتباطات بین ادبیّات و سایر حوزه های دانش بشری است. این حوزه در ایران، مانند هر کشور دیگری مورد توجّه پژوهشگران آن قرار گرفته است و روز به روز به حجم بروندادهای آن افزوده می شود. با عنایت به اینکه لازمة مدیریت هدفمند علم و دانش، حصول شناخت و ارزیابی مستدل از وضعیت کنونی یک حوزه علمی است، این پژوهش با هدف ارزیابی و علم سنجی،
خوشه بندی و ترسیم نقشة دانش ادبیّات تطبیقی در ایران، بر اساس تولیدات علمی آن انجام گرفته است. جامعة مورد مطالعه، تمام مدارک این حوزه در تمام قالب های اطّلاعاتی است و روش پژوهش، بر اساس تحلیل هم واژگانی متون
می باشد. یافته های به دست آمده شامل: ارزیابی کلّی از انتشارات، نرخ رشد مدارک ، همکاری و هم نویسندگی، روابط میان رشته ای، تعیین مجلاّت هسته، مفاهیم داغ و پر استفاده، خوشه بندی مفاهیم و ترسیم نقشة دانش است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که روند انتشارات این حوزه در هفت سال اخیر رو به ازدیاد است و نرخ رشد آن معادل 34/15% محاسبه گردید. در این میان، رشد مقاله ها بیش از سایر مدارک است. در این پژوهش مشخّص گردید، بیش از 65% مقاله ها در ده مجلّه منتشر می شود. هم چنین در این پژوهش مشخّص شد، همکاری و هم نویسندگی در سطح ضعیفی است. بر اساس خوشه بندی مفاهیم ، مشخّص شد که مدارک این حوزه در ایران، در 19 خوشة اطّلاعاتی دسته بندی
می شوند و بیشتر مفاهیم در محور مقایسة ادبیّات فارسی و عربی بوده است. ترسیم نقشة این حوزه نیز نشان داد، روابط پیچیده ای بین مدارک و متون این حوزه در ایران در جریان است.
بررسی تطبیقی علل پیدایش رمان نویسی در ایران و مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هفتم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۲۶
91 - 114
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه های پژوهشی ادبیات تطبیقی، بررسی بستر تکوینی انواع ادبی و چگونگی رشد و گسترش آنهاست. ادبیات داستانی، به ویژه رمان نویسی یکی از زمینه های جالب توجه و مهم در عرصه پژوهش های تطبیقی است. در این مقاله که به روش کتابخانه ای تهیه شده، علل پیدایش رمان نویسی در ایران و کشور مصر که مهم ترین حوزه ادبیات داستانی ادبیات عرب محسوب می شود، بررسی شده است. این بررسی به منظور پاسخ دادن به این پرسش انجام شده که آیا در بین علل شکل گیری رمان در دو کشور می توان به علل مشترک دست یافت و در صورت وجود چنین عواملی، دلایل این اشتراک چیست؟ رمان به شیوه امروزیِ آن در ایران و مصر، کمابیش، هم ْزمان و درنیمه دوم قرن نوزدهم به وجود آمده است و به دلیل شرایط یکسان سیاسی اجتماعی و شروع نهضت های تجددخواه، عوامل مشترکی در پیدایش رمان نویسی در هر دو کشور نقش داشته اند. در این جستار، علل مشترک پیدایش رمان؛ از جمله پیدایش صنعت چاپ، تأسیس مراکز علمی، ترجمه و تأثیرپذیری از فرهنگ غرب و به وجودآمدن طبقه روشنفکر، توصیف و تحلیل شده و نخستین آثار مهم در این دو بستر فرهنگی معرفی شده است.
تطبیق کلی ابواب سه ترجمة کلیله و دمنه و تحلیل منشأ و موضوعات ابواب آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه های پژوهش های ادبیّات تطبیقی، بررسی ترجمه ها از یک منبع به زبان های گوناگون است. این مقاله در زمینه تطبیق کلّی و جزئی کلیله عربی ابن مقفّع، با ترجمه های فارسی منشی و محمّد بخاری است و نگارندگان تلاش نموده اند تا دیدگاهی تحلیلی درباره منشأ و موضوع ابواب و نیز راز تفاوت ترجمه ها ارائه دهند. حکایات هندی که برای آموزش درس سیاست و مسائل جهانی بوده اند، به نسبت تفکّر و فرهنگ مترجمین جنبه اخلاقی و غیراخلاقی به خود گرفته اند. با وجود انطباق کلّی بیشتر ابواب و حکایات سه کتاب، اختلافاتی در حوزه لفظ، معنا و مفهوم مشاهده می شود. منشی به جهت بینش ایرانیش گه گاه اقوال صوفیانه را در ترجمه اش جا داده است؛ امّا سعی نکرده به متن، جنبه اخلاقی بیشتری ببخشد. ترجمه او از لحاظ سبک، به متن اصلی سانسکریت پنچه تنتره، نسبت به سایر ترجمه ها نزدیک تر است. ترجمة بخاری، اصل متن عربی را در ترجمه نقل کرده و از حذف و اضافات پرهیز داشته است. ترجمة او جدا از چند بابی که در این ترجمه وجود ندارد، در بقیه موارد از لحاظ سبک نوشتار و ساده نویسی به متن عربی ابن مقفّع نزدیک تر از سایر ترجمه هاست. او نیز به مانند منشی از آوردن الفاظ رکیک خودداری نکرده است.
حروف اضافه در وابسته های ناهماهنگ ترکیب های اضافی زبان روسی در آیینة زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترکیبات اضافی از جمله مقوله هایی هستند که هم در زبان روسی و هم در زبان فارسی، در بخش مقوله های گروه اسمی مورد بررسی و مطالعه قرار می گیرند. برخی از زبان شناسان و دستورنویسان زبان فارسی بحث ترکیبات اضافی را، هرچند بدون حروف اضافه، به مقولة متمم های اسمی نسبت می دهند. ترکیبات اضافی بیانگر ویژگی ها و مفاهیم گوناگونی از جمله مالکیت، همانندی، بیان نوع جنس و اختصاص هستند. این ترکیبات در زبان فارسی به کمک اسمی که به اسم دیگر افزوده شده باشد، بیان می شوند که معادل این گونه ترکیبات در زبان روسی، وابستة اسمی هماهنگ (определение согласованное) و ناهماهنگ (несогласованное определение) است. هدف از این پژوهش، بررسی ترکیبات اضافی در زبان های فارسی و روسی از نظر ساختار نحوی و یافتن وجوه تشابه و هماهنگی و یا عدم آن است که در آن صورت به چگونگی و روش های بیان معانی یکسان در ساختارهای متفاوت این گونه ترکیبات می پردازیم.
بازتاب استعمارستیزی در اشعار ملک الشعرای بهار و احمد صافی نجفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اوایل قرن بیستم برای اعراب دوران حساسی بود. آن ها هنوز از استبداد عثمانی خلاصی نیافته بودند که به استعمار خارجی گرفتار آمدند و به نحوی تحت الحمایة استعمارگران شدند. در این میان عراق، همچون برخی کشورها، مورد توجه دولت استعماری بریتانیا قرار گرفت. از آن پس جنبش ها، شورش ها، و اعتراض هایی در این کشور عربی شکل گرفت، اما برای ملت ایران وضع به گونه ای دیگر بود. هر چند که ایران مستعمره نبود، اما استعمارگران در آن به سبب موقعیت ویژة استراتژیکی و ذخائر زیر زمینی و همسایگی با شوروی سابق نفوذ فوق العاده زیادی داشتند.
حضور استعمارگران در این سرزمین ها موجب موضع گیری ملت مسلمان در مقابل رفتار ظالمانة آنان شد. قشرهای مختلف مردم از سیاست مدار گرفته تا روشن فکر در برابر آن ها واکنش نشان دادند. در این میان نقش شاعران آزاد اندیش، به ویژه بهار و صافی نجفی، چشم گیر بود. آن ها با اسلحة قلم و شعر وارد عرصة مبارزه شدند و باب جدیدی در استعمار ستیزی گشودند. این مقاله درصدد است چگونگی بازتاب استعمار ستیزی در اشعار این دو شاعر را به شیوة تحلیل محتوا تبیین کند.
مقایسة شهر و روستا در شعر قیصر امین پور و جودت فخرالدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر تحولات سریع و دگرگونی های اقتصادی و فرهنگی ـ اجتماعی در ادبیات قرون اخیر امری انکارناپذیر است. مکتب ادبی «رمانتیسیسم» با گرایش به طبیعت و پناه جویی به آن و رویکرد عاشقانه به عناصر سادة طبیعی، که با فطرت انسانی هم خوانی دارد، در حقیقت کوششی برای رخنه به ماورای واقعیت است. در میان عناصر این مکتب «روستا»، به منزلة رمز بازگشت به فطرت و ارزش های اصیل انسانی و رجوع به دنیای پاک کودکی، و «شهر»، به منزلة رمز پیچیدگی و شلوغی و غربت و تنهایی، از زاویة دید شاعران گوناگون با ملیت های مختلف مطرح شده است. در این اثر پژوهشی، تطبیقی میان نگاه دو شاعر ایرانی و عرب معاصر، زنده یاد «قیصر امین پور» و «جودت فخرالدین»، صورت گرفته است تا به دلیل وجود زمینه های اشتراک فراوان به تأثر هر دو شاعر از گرایش های یادشده پرداخته شود.
تأثیر فرهنگ و ادب ایرانی در ادب عربی مطالعه مورد پژوهانة (امثال مولد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله نشان دادن تأثیر حکمت های خسروانی و اندیشه های ایرانشهری در ادب عربی است. با آنکه این سخن جدید نمی نماید، موضوع از زاویة جدیدی مطالعه شده که تا به حال به آن پرداخته نشده است. این مقاله مدعی است علاوه بر حضور گسترده حکمت های ایرانی در ادب عربی، بخش اعظم بیش از هزار مثل مُوَلََّدی (غیر عربی) که در منابع عربی وجود دارد، ایرانی است. لذا پس از ترسیم زمینه های تاریخی برای انتقال این اندرزها به ادب عربی، با معرفی ده ها نمونه از این امثال که در ایرانی بودن آنها تردیدی وجود ندارد، راه را برای پژوهش های بعدی هموار کرده ایم. افزون بر این، برای آنکه تأثیر ادب و فرهنگ ایرانی را در ادب عربی نشان داده باشیم، مضامین مشابه آنها را در ادب فارسی و عربی نقل کرده ، به امثال و حکم دهخدا ارجاع داده ایم. در مواردی نیز به نقد شرح و تحلیل برخی متون ادب فارسی پرداخته ایم تا نشان دهیم تأثیر اندیشه های ایرانی در ادب عربی بیش از آن است که امروز بر اذهان پ ژوهشگران حاکم است و حق فرهنگ و ادب ایران نه تنها از سوی محققان عرب که از سوی اندیشمندان ایرانی هم، چنانکه باید شناخته نشده است.
روایت شناسی داستان های کوتاه نادر ابراهیمی و اکرم هنیه (مطالعه موردی: داستان «غیرممکن» و «هزیمة شاطر حسن»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاه روایت شناسانه، با تأکید بر ساختار روایت می کوشد با عبور از رویه یا سطح و ساختار متن، به لایه های درونی آن دست یابد. در حقیقت، نویسنده با ایجاد نوع خاص روایت و راوی در داستان خود، سلسله ای زنجیروار از «نویسنده، پیام و گیرنده» را به کار می گیرد. در این پژوهش، تلاش شده است تا به روش توصیفی - تحلیلی، از یک سو با استفاده از فرضیة مدل کنشی گریماس، ارتباط میان شخصیّت های داستانی و از سوی دیگر به یاری
روایت شناسی پراپ یعنی فرایند پایدار و ناپایدار، ساختار و مناسبات درونی نشانه های متن دو داستان کوتاه «غیر ممکن» از نادر ابراهیمی، نویسندة ایرانی و «هزیمة شاطر حسن» (شکست شاطر حسن) از اکرم هنیه، نویسندة فلسطینی را مورد بررسی قرار دهد. نتایج نشان از آن دارند که این دو نویسنده با ایجاد نوع خاص روایت و راوی در داستان خود، سلسله ای زنجیروار از نویسنده، پیام و گیرنده را به کار گرفته اند. دو داستان مذکور از طرح بسیار مناسبی برخوردارند؛ چراکه هیچ حادثه ای در آن ها نیست که با کلّیت داستان بی ارتباط و در القای مفهوم کلّی داستان، نقشی نداشته باشد. زاویة دید در آن ها، دانای کلّ است و در طول روایت، صحنه پردازی های مختلف راوی قابل مشاهده اند. علاوه بر آن، به ندرت ممکن است شخصیّت اصلی، حامل کلّ جهان بینی یا اعتقادات یک نویسنده باشد؛ امّا بررسی این دو داستان نشان می دهد که ابراهیمی و هنیه به خوبی توانسته اند خود را تمام و کمال به صورت شخصیّت های اصلی داستان درآورند و به این وسیله، اعتقادات و جهان بینی خویش را در قالب این شخصیّت ها به خواننده ارائه نمایند. از دیگر نکاتی که این دو نویسنده به آن توجّه داشته اند، استفاده از داستان کوتاه برای به تصویر کشیدن اوضاع نابسامان مملکتشان است؛ زیرا در جوامعی که مدام دستخوش ناآرامی و بی ثباتیند، نویسنده بیشتر به نوشتن داستان کوتاه اکتفا می کند تا اوضاع سیاسی- اجتماعی جامعه تقریباً تثبیت یابد.
«Выигрышный билет» А.П. Чехова и «Мечтания, которые... или пение в бане»М.-А. Джамаль-Заде («بلیت بخت آزمایی» آنتون چخوف و «حساب هایی که ... یا آواز در گرمابه» محمدعلی جمال زاده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تأثیر آثار نویسنده سده نوزده روسیه، آنتون پاولویچ چخوف بر محمدعلی جمال زاده، بنیانگذار نوع ادبی داستان کوتاه در ایران بررسی می گردد. جمال زاده ضمن رواج نوع داستان کوتاه امروزی در ادبیات فارسی، با خلاقیت از تجارب نویسندگان موفق روسی در این نوع ادبی، به ویژه از چخوف بهره گرفت. داستان «حساب هایی که ... یا آواز در گرمابه» نوشته جمال زاده شباهت زیادی با داستان «بلیت بخت آزمایی» چخوف دارد. نتایج بررسی های به عمل آمده براساس متن داستان ها از تأثیر عمیق چخوف بر نویسنده ایرانی حکایت دارد و نیز گویای این مطلب است که چخوف و جمال زاده، هر دو بسیار کوتاه و ساده می نوشتند و آثارشان برای همه قابل فهم و درک است.