مقالات
حوزه های تخصصی:
علم بلاغت یکی از علوم ادبی است که فصیح و بلیغ بودن کلام را می سنجد، به کمک قواعد این دانش، کلام از سه منظر معانی، بیان و بدیع ارزیابی می گردد، علم معانی یکی از شاخه های اصلی بلاغت است که احوال جمله را از جهات گوناگون مانند معانی ثانوی و موافقت آن با حال و مقام بررسی می کند.
کتاب های بلاغی عربی همواره مورد توجّه علمای بلاغت فارسی بوده است. بی توجّهی به تفاوت ها و ویژگی های دستوری و بلاغی زبان فارسی و عربی، اشتباهاتی را در برخی از تعریف ها، تقسیمات و مثال ها منجر شده است. مقولة انشای غیر طلبی نیز از مباحثی است که در منابع بلاغی به روشنی تعریف نشده و مرزهای دقیق ساختاری و معنایی آن مشخص نیست.
در این پژوهش با نقد مبحث انشای غیرطلبی در حوزة علم معانی،کوشش می شود جایگاه آن با توجّه به ویژگی های دستوری و معنایی انواع انشا، تبیین گردد.
بررسی تطبیقی اصطلاحات حوزه دستور انگلیسی- فارسی از دیدگاه معیارسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی تطبیقی و مقایسه ای فرهنگ های تخصصی زبانشناسی انگلیسی– انگلیسی با فرهنگ های تخصصی زبانشناسی انگلیسی– فارسی از لحاظ کمّی، مشخص گردید که تعداد اصطلاحات موجود در منابع فارسی به نسبت منابع انگلیسی بسیار اندک است و فقدان اصطلاحات و تعریف های توصیفی آشکار است که باید به واژه گزینی و اصطلاح سازی، طبق اصول و ضوابط واژه گزینی پرداخته شود. بر این اساس، تهیّه فرهنگ جامع و کامل این رشته بر مبنای اصول اصطلاح نامه نویسی و فرهنگ نگاری بسیار ضروری است. در این پژوهش، به واژه گزینی پیشنهادی تعداد واژگانی که معادل یابی نشده اند، طبق اصول و ضوابط واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پرداخته است. در بررسی مقایسه ای فرهنگ های تخصصی زبانشناسی وجود نابسامانی، تعدّد اصطلاحی، تکثّر مفهومی، وجود یک اصطلاح برای چند واژه، محرز است. چنین وضعیتی، محدودیت و نقص دانسته ها و خلط های معنایی و اختلال در امر نمایه سازی، پردازش و بازیابی اطلاعات را به دنبال خواهد داشت.در این پژوهش، با مقایسه واژگان مصوب فرهنگستان و فرهنگ های تخصصی انگلیسی – فارسی و واژه نامه های ضمیمه شده در کتاب های تخصصی زبانشناسی بهترین واژه را طبق اصول و ضوابط واژه گزینی فرهنگستان، انتخاب و پیشنهاد داده است.در این پژوهش، به این نتیجه کلی می رسیم که یکی از فرآیندهای اصلی مؤثر در بالا بردن پایگاه یک زبان استانداردسازی است که می توان از آن به عنوان ابزاری مؤثر جهت بهبود و نظم بخشی به تعاریف و نظام مفاهیم و نیز اصلاح خلاءهای واژگانی زبان فارسی، کمک گرفت. بدین لحاظ پرداختن به راهکارهای ممکن جهت معیارسازی اصطلاحات حوزه زبانشناسی ضروری می باشد.
آرمان شهر در اندیشه فروغ فرّخزاد و نازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرمان شهر بازتابی از آرزوی نویسنده برای تکامل و بقاست. به نظر می رسد آرمان شهرهای شاعران صرف نظر از ملیّتشان، خصوصیّات مشترکی داشته باشد؛ چراکه ادبیّات و به تبع آن شعر ریشه در روح انسان دارد و ویژگی های آرمان شهرها نیز بر اساس اصول انسانی زندگی بشری شکل می گیرند و در عصر جدید ادبیّات تطبیقی بستری مناسب را برای پژوهش در این زمینه فراهم آورده است.
این مقاله بر پایه مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی، که با نگاهی فرامرزی وجود شباهت بین آثار ادبی را، برآمده از روح مشترک بشری می داند، آرمان شهر در اشعار دو شاعر معاصر ایرانی و عراقی– فروغ فرّخزاد و نازک الملائکه- را بررسی می کند. به این منظور ابتدا عمده ترین دغدغه های فروغ و نازک را که سبب پی ریزی شهری آرمانی گردیده است، بیان کرده، سپس، ویژگی های آرمان شهرهای این دو شاعر را برمی شمرد. از مهم ترین دستاوردهای این پژوهش می توان به این موارد اشاره کرد: 1. قرابت های فرهنگی، دینی و جغرافیایی در نزدیکی دیدگاه دو شاعر نقش بارزی ایفا می کند. 2. آرمان شهر بازتابی از دغدغه های اجتماعی و عاطفی فروغ و نازک است. 3. خلق شعرهای آرمانی، بیش تر حاصل دوره پختگی و کمال آن هاست. 4. هرچند عوامل شکل دهنده و ویژگی های آرمان شهر فروغ و نازک شبیه یکدیگرند، امّا تفاوت هایی نیز دیده می شود. 5. هر دو شاعر به خوبی توانسته اند رسالت شاعرانه خود را در بیان درد و رنج های ملّت خویش ادا کنند.
بررسی تطبیقی مضامین عاشقانه در آثار فریدون مشیری و نزار قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادبیات معاصر ایران و عرب در شاخه شعر غنایی، فریدون مشیری و نزار قبانی دو شاعر مطرح و نام آشنا به شمار می روند. عشق،کهن ترین و در عین حال، پیچیده ترین مضمون ادبیات غنایی، در شعر این دو شاعر نمودی عینی دارد.نزار قبانی،شاعر زن و شراب، نگاه سنتی و مدرن را در مورد زن و عشق با هم تلفیق کرده و تصویری جدید از معشوقه ارایه داده است، تصویری که هدف غایی آن تلطیف نگاه مردسالار جامعه عرب نسبت به زن است.زبان شعر او نیز بسیار لطیف و عام فهم است، به گونه ای که جامعه در شکل های مختلف به خوبی با آن ارتباط برقرار کرده است.در شعر مشیری اگر چه زن و معشوق به اندازه شعر نزار قبانی حضور و نمود ندارد، اما آمیزش نگاه سنتی و مدرن به خوبی نمایان است.مشیری از یک سو پایبند به جریان شعر غنایی سنتی است.بر این اساس، در شعر او معشوق هنوز تیپیک و کلیشه ای است و حتی بردن نام وی تابو به شمار می رود. از سوی دیگر، شخصیت زن به فراتر از مرزهای تن ارتقا یافته است. زبان سهل ممتنعِ مشیری از دیگر مواردی است که باعث شباهت ویژگی های شعر وی با نزار قبانی می گردد. این مقاله می کوشد مضامین عاشقانه را در دو اشعار شاعر تغزلی معاصر مورد مطالعه قرار دهد و ویژگی های عشق و معشوق را در آثار آن ها مقایسه کند.
بررسی ادبیّات تطبیقی و مطالعات میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
أخذ روی کرد تطبیقی درگسترة علوم انسانی سابقه طولانی دارد؛ امّا ادبیّات تطبیقی درمفهوم جدید کلمه، یکی از روی کردهای نوین است که حاصل مدرنیسم و مبتنی برنگرش جدید به ادبیّات است. وضعیّت موجود مطالعات میان رشته ای در روزگار و جامعه ما با وضعیّت مطلوب فاصله قابل تأمّل دارد. موانع فراوانی ،کارآیی واثربخشی مطالعات تطبیقی رادرادبیّات کاهش می دهند.حصرگرایی ، تصویر تحویلی نگر ازآن ، آفت ظاهرگرایی درفرایند تطبیقی ،آفت مقایسه و بسنده کردن به مقام توصیف وعدم اهتمام به تبیین از اهم این موانع هستند. این مختصر نه برای گره گشایی ازاین معضل، که البته به جای خودسودمند است؛ بلکه کوششی است در حدّ وسع تاضمن تبیین موانع یا آفت ها، به راه های برون رفت ازخطاها من جمله پدیدارشناسی ، کثرت گرایی، أخذروی کرد غیرمستقیم و... بپردازد.
بررسی تطبیقی نوستالژی سیاسی در شعر ملک الشعرای بهار و جمیل صدقی زهاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حسرت گذشته های شیرین و تقابل زمان حال با آن ها، «نوستالژی» نام دارد. این درد کهن که با هبوط آدم (ع) شروع می شود، از دیرباز، درون مایه بسیاری از آثار ادبی را به خود اختصاص داده است. بهار و زهاوی، دو شاعر معاصر ملّی گرای ایران و عراق که از استبداد و ستم حاکمان روزگار خود، ناله سر داده و در راه رسیدن به آزادی، دچار رنج های بسیاری؛ از جمله تبعید، زندان، محرومیّت از حقوق و... شده اند، به فراخور مناسبت های مذکور، اشعار زیادی را از سر حسرت سروده اند. از رهگذر ادبیات تطبیقی، نوستالژی سیاسی و علل و عوامل بروز آن را در شعر بهار و زهاوی، مورد بررسی قرار داده ایم؛ نتایج نشان از نزدیکی بسیار زیاد اندیشه های سیاسی - اجتماعی آنان دارد؛ به طوری که در موارد زیادی، به نقطه مشترک می رسند. امّا حضور بیشتر بهار در صحنه سیاست و داشتن سمت هایی چون وزارت معارف و نمایندگی مجلس و دانش گسترده تاریخی – ادبی او به عنوان یک محقق برجسته و استاد دانشگاه، باعث توجّه ویژه وی به مسایل سیاسی – اجتماعی ایران و حتّی جهان شده؛ لذا نوستالژی سیاسی در اشعار بهار، نمود کامل تر و جامع تری نسبت به اشعار زهاوی دارد. عاملی که حبس و تبعیدهای متعدّدی را برایش به همراه داشته است.
بررسی تطبیقی ترجمه های مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از قرن هجدهم میلادی تاکنون مثنوی شریف مولانا جلال الدین بلخی بارها به زبان های مختلف اروپایی به ویژه زبان انگلیسی، ترجمه شده است. روند ترجمه مثنوی در کنار سایر سروده های مولانا در دو دهه اخیر شتاب بیشتری به خود گرفته، چنان که هم از لحاظ کمیت و کیفیت و هم از جهت طیف وسیع علاقه مندان و شیفتگان مولانا در اقصی نقاط جهان، جایگاهی منحصر به فرد یافته است. این ترجمه ها البته در یک سطح نیستند. نخستین برگردان های مثنوی به زبان انگلیسی؛ مانند ترجمه «وینفیلد» و «ویلسون» و «نیکولسون»؛ از دقت و امانت بیشتری برخوردار بودند و ترجمه های معاصر، با ترجیح لفظ بر معنی، به دنبال جذب هر چه بیشتر مخاطب اند؛ به گونه ای که برای برخی از آخرین روایت های مثنوی به زبان انگلیسی، مانند: آثار «بارکس» و «هلسینکی»، به جای «ترجمه» باید از تعبیر «بازنویسی» استفاده کرد. یکی از جدیدترین آثار خلق شده در زمینه برگردان مثنوی، ترجمه منظوم «مجددی» است. این ترجمه در عین رعایت امانت و انتقال حداکثری مفاهیم مثنوی، به دلیل رعایت اسلوب شاعرانه، ارتباط بهتری میان مولانا و مخاطب انگلیسی زبان برقرار می کند. با این همه،رکورددار برگردان اشعار مثنوی به انگلیسی، کولمن بارکس است. شاعری آمریکایی که بدون آشنایی با زبان فارسی، از طریق دیگر ترجمه ها، با چاپ کتب متعدد درشمارگانی خیره کننده، اشعار مولانا و به خصوص بسیاری از قطعات مثنوی را به زبان انگلیسی معاصر، منتشر ساخته است.
زیبایی شناسی پدیده مفهومی عشق با نگاهی تطبیقی به اشعار شاملو و قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی یکی از مقوله های مهم در تحلیل آثار ادبی بین ملل مختلف است که اخیراً ذهن برخی از منتقدان معاصر را به خود مشغول داشته است. منتقدان برای بررسی تطبیقی آثار از روش های مختلف نقد ادبی بهره برده اند. یکی از این روش ها ، نقد در حوزه زیبایی شناسی است. نقد زیبایی شناسی ، فرصت مناسبی برای تحلیل پدیده ها ی مفهومی است که از طریق تجربه زیبایی در اثر ادبی به دست می آید.
یکی از مهمترین و اساسی ترین پدیده های مفهومی در آثار ادبی و خصوصاً شعر، عشق است که به صورت پرسش زیربنایی و ژرف نگرانه (""عشق چیست؟"" )، اغلب شاعران جهان را به خود مشغول داشته است ؛ آنچنان که گاهی دیدگاه دو شاعر را که در ظاهر از یکدیگر دورند و افق های نگاه و پشتوانه های فرهنگی شان نیز متفاوت است ، به یکپارچگی و یکسویه نگری می کشاند. برای نمونه ، »احمد شاملو» در ادبیات فارسی و «نزار قبانی» در ادبیات عرب که به خوبی از این موهبت بهره برده اند.
این مقاله می کوشد تا در این راستا و با نگاهی تطبیقی به شعر دو شاعر فوق، افق تازه ای را فرا روی نقد بگشاید. لذا ، ضمن تبیین مبانی نظری مرتبط با موضوع ، ابتدا ، اندیشه و نگرش های دو شاعر در این زمینه ، جداگانه استخراج و بررسی می شود ؛ سپس پدیده های مفهومی کلّی حاصل از تفکر آن ها ، به طور تطبیقی ، مورد تحلیل واقع می گردد.
بررسی تطبیقی زیبایی شناسی« ایهام »در بلاغت عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
« ایهام » که به آن « توریه » ، « توهیم » و « تخییل » نیز گفته می شود ، با ارزشترین فنون و هنری ترین آرایة ادبی به حساب آمده است . در ایهام ، سخنور در ترفندی هنرمندانه و از رهگذر توسعة معنایی لفظ ، به آفرینش لایه های مختلفی از معنا دست می زند . در تعریف ایهام گفته اند : عبارت است از اینکه لفظی دارای دو معنی نزدیک و دور ( یا غریب ) باشد و گوینده معنای دور را اراده کند، اما شنونده گمان برد معنای نزدیک اراده شده است . برای ایهام انواع گوناگونی را برشمرده اند، از جمله : ایهام مجرد ، ایهام مرشّح ، ایهام مبیَّن ، ایهام تناسب ، ایهام تضاد ، ایهام مرکب ، ایهام توکید ، ایهام توالد ضدّین ، ایهام تبادر و ...
در این مقاله سعی شده است صنعت ایهام و فرایند تولید آن در انواع مختلفی که از آن ذکر شده است، مورد مطالعه قرار گرفته و تفاوت هایی که در تقسیم آن از نظر بلاغت فارسی و عربی وجود دارد؛ همچنین، ارتباط آن آن با هنر ابهام بررسی گردد .
زن ستایی و زن ستیزی در شعر معاصر ایران و عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با تاکید بر اینکه یکی از گفتمان های پرقدرت در ادبیات، گفتمان جنسیّت است و با فرض این که زبان و ادب فارسی و عربی از زبان هایی است که در چارچوب گفتمان مردسالاری شکل گرفته، به بررسی ریشه ها و جلوه های زن ستیزی در شعر معاصر ایران و عرب پرداخته است و همچنین، نشان می دهد تغییر نگرش نسبی شاعران معاصر ایران و عرب نسبت به زن و در پی آن، ایجاد جایگاه جدید و طرح و ترسیم هویّت انسانی تری از زن، توان و قدرت مقابله با آن کلیشه های جنسیّتی راکه جز به تضعیف و تحقیر زنان نمی اندیشد، ندارد و علی رغم تحوّلاتی که در ذهنیّت و اندیشه شاعران معاصر نسبت به زن صورت گرفته، این نگرش جدید، در سطح کلان نتوانسته مانع از رشد و گسترش باورها و قالب های سنّتی ای شود که به برتری مرد و فرودستی زنان تاکید دارد. از این رهگذر، زن ستیزی آشکار و پنهان نه به شدّت شعر کهن، ولی همچنان در شعر معاصر ایران و عرب به قوّت خود باقی است.
مقایسه صفت در زبان های فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان عربی صفت به خاطر مطابقت با موصوف از نظر اعراب،عدد،جنس، معرفه و نکره،از صفت در زبان فارسی امروز متمایز است.صفت در زبان فارسی باستان و امروزی، برخلاف عربی به دو گروه پیشین و پسین تقسیم می شود.در زبان فارسی امروزی بین صفت و برخی از نقش های دستوری؛ همچون قید از لحاظ شکل ظاهری تفاوت نمایانی دیده نمی شود و تشخیص صفت در این زبان بیشتر بر اساس ویژگی های دستوری است؛ در صورتی که در زبان عربی ساختار و نحو، هر دو، از جایگاه مهمّی برخوردارند.
از جمله مباحث بدیهی در کتاب های دستور زبان فارسی، این مسئله است که مطابقت صفت و موصوف در زبان فارسی برگرفته از زبان عربی بوده، و هیچ زمانی این چنین قاعده ای در زبان فارسی وجود نداشته است؛در صورتی که صفت در ایرانی باستان همیشه، و در زبان ایرانی میانه غربی و فارسی دری ممکن بوده از لحاظ عدد، جنس و همچنین، حالت با موصوف خود مطابقت کند.
نگارندگان در این مقاله برآنند تا ابتدا نظرهای عده ای از دستور نویسان و پیشینه مطابقت صفت و موصوف در زبان فارسی را بیان کرده و سپس، تعریفی کلی از صفت در هر دو زبان عربی و فارسی ارائه دهند و به مقایسه صفت فارسی با زبان عربی از جهت واژگان و نحو بپردازند.
بررسی تطبیقی اشعار مدحی عنصری و متنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی ، یکی از بزرگترین قصیده سرایان و مدیحه گویان ادب فارسی است . او ملک الشعرای دربار سلطان محمود غزنوی بود و پایه و منزلت وی آنچنان بود که اکثر شعرای آن زمان می بایست به واسطة وی ، قصاید خود را به دربار سلطان محمود معروض دارند . شعر عنصری را در نهایت استحکام و رزانت و متانت دانسته و به خصوص در قصیده و مدیحه سرایی اشعار او را سرمشق شاعران پس از وی پنداشته اند . عنصری با توجّه به آشنایی و اشراف و احاطه بر ادبیات عرب و دواوین شعرای تازی ، بسیاری از مضامین شعری خود را از گویندگان تازی اخذ نموده و در بین شاعران ادب عرب ، بیشترین تأثیر را از متنبی پذیرفته است . این پژوهش بر آن است ، با توجّه به همگونی و همسانی مضامین و تصاویر بسیاری از اشعار عنصری و متنبی ، به برخی از این تصاویر و معانی مشترک در این دو دیوان بپردازد .