فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۲۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
اجداد هندیان و ایرانیان به دو گروه از خدایان (اهورا و دیوای اوستایی) اعتقاد داشتند. در ایران دیوها از مقام خدایی به ضد خدایی تنزل مرتبه می یابند و اهوراها در مقام خدایی باقی می مانند و در هند عکس آن اتفاق می افتد. با توجه به سیر بسیار کند تغییر در اعتقادات و نگرش ها، آیا ممکن است قومی که در گذشته اعتقاد به خدایی دیوان داشته، چنان تغییر عقیده داده باشد که هیچ قرینه ای بر خدایی دیوان نتوان یافت؟ شواهدی وجود دارد که نشان می دهد دیوها برای قرن ها توسط اجداد ما پرستش می شده اند. به منظور آشکار کردن یکی از این شواهد به بررسی نام محل های جغرافیایی پرداخته شد. انسان ها برای محل زیست و عوارض طبیعی پیرامونشان نامی بر می گزینند. این نامگذاری ها تصادفی نبوده اند (وجه تسمیه ای داشته اند)، گرچند با گذر زمان وجه تسمیه به دست فراموشی سپرده می شود. «دیو» به صورت پیش وند و یا پسوند در ساختار نام تعدادی از روستاها، شهرها و عوارض طبیعی ایران وجود دارد. از 130 مورد نام جغرافیایی یافت شده که دیو در ساختار آنها حضور دارد، 34 مورد مربوط به دو استان گیلان و مازندران است و 96 مورد دیگر در سایر نقاط کشور پراکنده شده است. این تفاوت از نظر آماری معنادار است یعنی نام های یافت شده به طور غیر تصادفی در دو استان شمالی کشور قرار گرفته اند (2=27.19, df=1, P<0.001). یافته پژوهش حاضر که نشان دهنده حضور بسیار معنی دار و غیر تصادفی واژه «دیو» در نام محل های جغرافیایی مازندران و گیلان است، شایان اهمیت است و بررسی های بیشتری می طلبد.
جغرافیای ادبی و شاخه های آن: معرفی مطالعات نوین بینارشته ای در ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه مطالعات بین رشته ای در ادبیات مانند دیگر حوزه های علوم انسانی جایگاه ویژه ای یافته است که طبیعتا در پویایی جریان نقد ادبی نیز موثر خواهد افتاد. هدف اصلی مقاله پیش رو، معرفی رشته مطالعاتیِ جغرافیای ادبی است که می توان آن را شکلی از نقد ادبی به شمار آورد. این رشته همانطور که از نامش پیداست حاصل برهم کنش جغرافیا و ادبیات است و پیدایش آن با اهمیت یافتن «فضا» و «مکان» در علوم انسانی ارتباط مستقیم دارد. مطالعات مربوط به «فضا» و «مکان» از دهة 1990 در پژوهش های علوم انسانی برجسته شد و بر همین اساس رشتة «جغرافیای ادبی» (Literary Geography) و شاخه های مختلف آن مانند نقد جغرافیایی (Geocriticism)، گردشگری ادبی (Literary tourism) و «نقشه نگاری ادبی» (Literary Cartography) پایه گذاری گردید.
در این پژوهش ابتدا مبانی نظری جغرافیای ادبی با تکیه بر مفهوم فضا و مکان طرح می گردد سپس چند شاخه مرتبط با آن معرفی و کاربرد و موقعیت کنونی آن ها در ایران و جهان بررسی می شود؛ در این میان «نقشه نگاری ادبی» به عنوان پیش نیاز جغرافیای ادبی بیش از سایر شاخه ها مورد توجه قرار خواهد گرفت. انجام این پژوهش مستلزم جمع آوری و بررسی منابع متعددی بوده است که برخی از آنها طی مقاله معرفی خواهد شد.
جغرافیای ادبی بستر مناسبی را برای تحلیل و بررسی جنبه های متفاوتی از آثار ادبی فراهم می سازد و داده های به دست آمده از آن برای مطالعات ادبی و جامعه شناسی ادبیات سودمند است. بررسی های این مقاله نشان می دهد مکان های جغرافیایی کارکرد ادبی قابل تاملی در آثار ادبی دارند که معمولا از نظر منتقدان ادبی دور می ماند.
خـاقـانی شـروانی و بیـت المقــدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاقانی-همچنان که خود می گوید- در سخن پروری، طریق غریبی دارد. او از نخستین شاعران پارسی است که رفتار هنری ویژه و سازمانمندی را در پیش گرفته و سخنش از بوطیقای مشخصی پیروی می کند. برجسته ترین شاخصِ سطح فکری طریق غریب او، استفاده ی گسترده از یک پشتوانه ی فرهنگی سترگ است. خاقانی با بهره گیری از این پشتوانه به عنوان ماده ی خام، دست به خلق مضامین، تصاویر و تعابیر دیگرگون و بدیعی می زند تا سخن را از دام ابتذال و تکرار برهاند. بخشی از این پشتوانه، آگاهی های شاعر از سرزمین ها و منسوبات و متعلقات آن است. سرزمین بیت المقدس به عنوان یکی از بلاد مبارک در آیین اسلام و همچنین در کیش یهودی و ترسایی جاذبه ی برجسته ای برای سخنور داشته به گونه ای که وی بسیار مشتاق به دیدن آن بوده است. در این جستار برآنیم تا به تحقیق و تحلیل آگاهی های خاقانی در پیوند با این دیار بپردازیم.
نقش سعدی در نام آوری شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با آنکه نام شیراز به عنوان یکی از شهرهای مهم ایران از سده های گذشته در بسیاری از متون تاریخی و ادبی مختلف آمده است، اما تا پیش از ظهور شیخ اجل سعدی، ترجیح چندانی بر سایر شهرهای ایران ندارد و همانند شهرهایی چون تبریز و طوس و یزد و اصفهان و بخاراست. اما از زمانی که سعدی در قرن هفتم به قدم از شیراز می رود و به سر بازمی گردد و خاک شیراز و آب رکن آباد دست از دامنش برنمی دارند و خوشی و تفرّج نوروز شیراز را در شعر خود یادآور می شود، چشمان شاعران و شعرخوانان تمام قلمرو پهناور زبان فارسی، از کناره های رود سند و فرارود گرفته تا کناره های دریای مدیترانه و سیاه و در حقیقت چشم تمام دنیای اسلامی به سوی شیراز خیره می گردد، بطوری که در این گستره کم تر شاعری توانست شعری بگوید و سعدی و شیراز را در نظر نداشته باشد! از همین روزگار است که نام شیراز مانند یک اصطلاح ادبی وارد حوزه ی شعر می شود و شهر شیراز به عنوان سرزمین شعر و ادب شهره ی آفاق می گردد و آنچه را وابستگی و نسبتی با شیراز داشت مانند شعر سعدی، زیبا، جذاب و چشم نواز جلوه می کند. شهر شیراز زیباتر می شود، مردمانش زیبا و مهمان نواز می شوند، خاک شیراز گل پرور و آب و هوایش هم طراز بهشت می شود و ... و شاعرانی که در شهرهای دیگر زاده اند آرزو می کنند که کاش شیرازی بودند. با این توضیحات جایگاه شیراز را در شعر و ادب فارسی به دو دوره ی شیراز پیش از ظهور سعدی و پس از او تقسیم کرده و با اسناد و شواهد مورد بررسی قرار داده ایم.
معرّفی آگره/ اکبر آباد بر پایه ی تذکره ها و تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آگره/ اکبرآباد، سومین شهر بزرگ در ایالت اوتار پرادش در کشور هندوستان است. این شهر در کنار رود خانه ی جمنا قرار گرفته است. نام آگره به شکل «آگرهبانا» نخستین بار در کتاب حماسی مهابهاراتا آمده و معنا شناسان آن را پردیس یا بهشت معرّفی کرده اند. آگره در زمان حکومت اکبر شاه، جهان گیر شاه و شاه جهان، اهمّیت زیادی یافت. این شهر، پایتخت حکومت اکبر شاه، پادشاه بزرگ امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان بوده و در آن زمان، تبدیل به مرکز هنر، فرهنگ، تجارت و یاد گیری کشور پهناور هندوستان گردیده؛ از این رو در گذشته این شهر را اکبر آباد می نامیدند. مقاله ی حاضر، کوششی است برای شناساندن شهر آگره/ اکبرآباد از نظر تاریخی، سیاسی و فرهنگی به روایت تذکره ها و تاریخ.
سیر و تداوم اندیشه های ایرانشهری در کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله اندیشه های ایرانشهری نظیر شاهی آرمانی، فره ایزدی، توامان بودن دین و مُلک، عدالت، راستی و مانند آن در کلیله و دمنه بررسی شده است. در کلیله و دمنه، پادشاهی عطیه الهی است که شاه در مرکز ثقل امور مملکتی قرار دارد، پس باید مُهر ن ژادگی بر جبین وی نقش بندد، چه اگر جز این باشد، موجودی اهریمنی است که سبب دگرگونی نظم حاکم بر کائنات می گردد. وی باید در جولانگاه حکومت از پشتیبانی فرازمینی بهره مند باشد و این امر با فره ایزدی میسر می شود. چنین پادشاهی باید به حلیه عدل آراسته باشد تا هر کس به خویشکاری خود در طبقه خاص خود پرداخته و به رستگاری روان رسد. پادشاه باید به کمالات رزمیاری و فضایل دین یاری آراسته باشد. وی باید با عنصر «راستی» پیوند اجتماعی را مستحکم تر نماید که در نهایت با سیطره نیروهای اهورایی بر اهریمنی، آرمانشهر که مفری برای گریز از بی نظمی و بی عدالتی است، تحقق می یابد.
درآمدی بر جاینام شناسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نامهای جغرافیایی واژگانی هستند که در طول تاریخ برای نامیدن یک مکان ساخته شده و به کار رفته اند. بررسی این نامها از دیدگاه زبان شناسی تاریخی می تواند ما را در به دست آوردن آگاهیهای تاریخی از زبان و فرهنگ مردمان ساکن در آن ناحیه یاری دهد.
این مقاله، پس از تعریف جاینام، جاینام شناسی و رابطه آن با زبان شناسی تاریخی و ریشه شناسی را نشان می دهد. پس از آن به دسته بندی جاینامها پرداخته و در هر مورد مثالهایی به ویژه از استان همدان ارائه می کند. سپس روشی برای مطالعه جاینامها ارائه نموده و به تشریح منابع مورد استفاده در جاینام شناسی ایران و ضرورت تدوین فرهنگ جاینامها می پردازد.
بعد جغرافیایی در شعر دعبل خزاعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دعبل خزاعی که از شاعران بزرگ عرب در قرن دوم و سوم هجری است، زندگییی سرشار از رویدادها و آثار ادبی و علمی و تاریخی دارد.
وی با پنج تن از خلفای عباسی هم عصر بوده؛ با ده ها امیر و ادیب و شاعر دیدار کرده و در مدح و هجو آنان اشعار زیادی سروده است. در زندگی دعبل میبینیم که وی به اماکن متعددی در شرق و غرب جهان اسلام سفر کرده است.
در این تحقیق کوتاه سعی کردیم تا به آثار شعری دعبل در سفرهایش ـ که هفتاد سال به طول انجامیده است ـ بپردازیم. متاسفانه تحقیقات و بررسیهای به عمل آمده به سفرهای او نپرداخته اند، از این رو برای آنکه بخشی از حلقه های مفقود زندگی او را بازخوانی کنیم و بازتاب دهیم، این تحقیق را به سفرهای دعبل به خصوص سفرهای او به شرق جهان اسلام و ایران و مناطق اطراف آن اختصاص دادیم که از آن جمله میتوان به مناطق ذیل اشاره نمود: فارس و دینور، سمنجان از توابع طخارستان از شهرهای خراسان، ری، گرگان، نیشابور، خراسان، قم، شهرزور.
اما شیوه تحقیق مقاله به این صورت است که نخست نام شهر را ذکر کرده، به شرح موقعیت جغرافی آن اشاره نموده و منابع آن را در حاشیه آورده ایم. سپس مهم ترین رویدادهایی که دعبل خزاعی در هنگام ورود به شهرها با آنها مواجه شده است و درباره آن شعر سروده، بیان کرده ایم.
کاربرد گونه شناسی در تعیین اصالت نسخ خطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«گونه شناسی» شناخت کاربردهای زبان فارسی است درحوزه های جغرافیایی و دوره های مختلف، و تطبیق آن با متون فارسی. با سنجش مقوله های مختلف زبانی و بیانی هرمتن با متون دیگر می توان به مجموعه ای از همخوانی ها دست یافت،که همین همخوانی ها اساس کار درگونه شناسی است. بنا براصل گونه شناسی، هردست نوشت ویژگیهای زبانی و فرهنگی حوزه خویش را دارد و درصورت آمیزش آنها، ویژگیهای سبکی هرکدام از دست نوشته ها از آن ها گرفته می شود واصالت متن نهایی نیز مخدوش می گردد.
«شدت رواج واژگانی» نیز عامل دیگری است در تعیین تشابهات و تفاوت های حوز ه های زبانی متون کهن.
مزارات چرنداب تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چرنداب نام یکی از محلات کهن تبریز و نیز نام یکی از مهمترین گورستانهای تاریخی شهر تبریز است. تنها آثار به جای مانده از گورستان تاریخی چرنداب و مزارات آن، سنگ قبرهای صندوقی شکل است که در بدنه دیوار برخی از بناهای تاریخی این محله و یا در کوچه پس کوچه های آن به چشم می خورد. عرصه گورستان تاریخی چرنداب تا حدود سال 1313 ش. معین و مشخص بوده، لیکن از این تاریخ به بعد با احداث خیابان و ساخت و ساز در عرصه آن، آثار به جای مانده از بین رفته است، ولی با این حال، هنوز هم می توان حدود تقریبی آن را بر اساس شواهد و اسناد موجود مشخص نمود. آنچه که در نوشتار حاضر بررسی می شود، پیشینه تاریخی این مکان و نیز گزارشهای تاریخی موجود درباره چرنداب از ادوار مختلف تاریخی تا دوره معاصر است. همچنین تلاش شده است شرح مختصری از آثار و احوال بزرگان مدفون در مزارات چرنداب از منابع تاریخی استخراج و ارایه گردد. مهمترین منبع تاریخی درباره چرنداب و بزرگان مدفون در آن،کتاب روضات الجنان و جنات الجنان است. این کتاب با آنکه درباب مزارات اکابر و اولیای تبریز و حواشی آن تحریر یافته، لیکن اطلاعات سودمندی در خصوص محلات تاریخی تبریز در بردارد و بیشترین اطلاعات مربوط به چرنداب و اهل مزارات آن در این کتاب ارایه شده است. همچنین تلاش شده بر اساس آثار بر جای مانده و نیز نقشه های تاریخی شهر تبریز، محدوده این محوطه تاریخی مشخص گردد.
مازندران در شاهنامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
واژه «مازندران» برای نخستین بار در شاهنامه فرزانه توس، فردوسی بزرگ، دیده شد. شهر مازندران در روزگار باستان با نام هایی همچون «تپورستان» پرآوازه بود. این سرزمین به عنوان قطب اصلی مناطق جغرافیایی شاهنامه، در حوزه جغرافیای شهری از اهمیت بسیاری برخوردار است.در این پژوهش، افزون بر واژه شناسی، یافته های ناب اسطوره ای حکیم توس در مورد مرزهای این سرزمین، همچنین تاریخچه و وسعت و حدود مازندران و انطباق شگفت انگیز آن با هاماوران مورد بررسی قرار گرفته است.
اصلاح چند خطا در متون ادبی ، جغرافیایی و تاریخی مربوط به منطقه بلخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در کتابهای تاریخی و جغرافیایی و ادبی، به فراوانی از نام مکانهای قدیمی و تاریخی یاد می شود، ولی به دلیل از بین رفتن آن آبادیها و مکانها و به دلیل تحول و تغییرنامها،گاهی مؤلفان، مصححان و مترجمان این آثار، دچار لغزشهایی می شوند. در این مقاله برای چند نمونه از این نوع خطاها که مربوط به نامهای جغرافیایی آبادیهای ولایت بلخ قدیم است و در کتابهای سفرنامه ناصرخسرو، تاریخ بیهقی، نزهت القلوب، مسالک و ممالک اصطخری، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، احسن التقاسیم و قانون مسعودی راه یافته، توضیحاتی آمده و اصلاحاتی پیشنهاد شده است. این نامها عبارت است از سدره/ سه دره، کلان/ سمنگان، طالقان / طایقان، مَدر/ مادر، سیاهگرد / شاوکرد، رباط میله / مثله.
تصحیح چند اشتباه مربوط به منطقه بلخ در تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معمولا در طول تاریخ نام بعضی از شهرها و مکانهای جغرافیایی تغییر می کند و به تدریج از یادها فراموش می شود، به گونه ای که محققان را در تعیین جایگاه اصلی آنها با دشواری مواجه می سازد، و سبب می شود مصححان متون کهن، از جمله متون تاریخ و ادبی، گاهی در تصحیح متون دچار لغزشها و اشتباهاتی بشوند؛ همین سردرگمی ها و اشتباهات نیز، خود خطاهای تحقیقی و تحلیلی دیگری را در پی می آورد که بعضا به استدلالها و استنتاجهای نادرستی می انجامد. در این مقاله به پاره ای از این گونه اشتباهات که در خصوص نامهای تاریخی منطقه بلخ در تاریخ بیهقی روی داده، اشاره شده و با استناد به کتب مهم ادبی و تاریخی، و مشاهدات محلی اصلاحاتی برای آنها پیشنهاد شده است. این اصلاحات مربوط است به پیروز (و) نخجیر، منجوران (میخواران)، دستگرد (دشت کتر - دشت کرد)، راون (پروان) و رباط کرزوان (کروان)