فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۳۸۲ مورد.
منبع:
قلم ۱۳۸۶ شماره ۵
حوزه های تخصصی:
"ادبیات نمی تواند فلسفه را نادیده بگیرد زیرا انجام یک پژوهش جدی درباره برخی از مفاهیم و معانی اساسی در ادبیات، بدون در نظر گرفتن آن مفاهیم و تحول آنها در فلسفه، امکان پذیر نیست.
برای مثال، ارایه زمینه پژوهش در مورد مفهوم آزادی انسان در آثار نویسندگان و شعرا، بررسی تحلیلی - انتقادی این مفهوم را در افکار و آثار فیلسوفان می طلبد.
در این مقاله کوشش شده است تحلیلی موشکافانه از مفهوم آزادی انسان در فلسفه دکارت، با در نظر گرفتن تحول آن در افکار و آثار اسپینوزا، ارایه شود. دکارت اراده انسان را آزاد، مطلق و بخش ناپذیر می داند. از دیدگاه او ماهیت اراده آزاد انسان همان آزادی انتخاب بین دو متضاد است. آزادی مطلق و بدیهی اراده، مورد نظر دکارت، در فلسفه اسپینوزا رنگ می بازد تا سرانجام به نوعی برداشت حکیمانه از جبر ردای آزادی، منجر شود."
اسطوره و ادبیات پسامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاثیر فلسفه بر ادبیات، انکارناپذیر است. از این میان می توان به فلسفه ای اشاره کرد که مارتین هایدگر در قرن بیستم مطرح می کند و ادبیات عصر پسامدرن را تحت تاثیر خود قرار می دهد. تاکید بر پیوند انسان و جهان تلاش در جهت شناخت آنها و نیز کوشش برای بازگشت به اصلها و سرچشمه ها سه ویژگی بنیادی فلسفه هایدگر است که در ادبیات پسامدرن رسوخ یافته است. از طرفی این سه اصل بنیادی در رگ و ریشه اسطوره نیز هست. بدین ترتیب به واسطه فلسفه هایدگر سه شباهت بنیادین میان اسطوره و ادبیات پسامدرن پدید می آید. گذشته از این ویژگیهای بنیادین مشترک، شباهتهای بسیاری یز در سطح این دو هست که در اسطوره «ناآگاهانه» و بیشتر به دلیل مبتنی بودن آن بر فرهنگ شفاهی رخ می دهد و در ادبیات پسامدرن «آگاهانه» و البته در پی به کارگیری تمهیداتی خاص. در این مقاله با نظر به فلسفه هایدگر، ویژگیهای مشترک اسطوره و ادبیات پسامدرن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
یاس فلسفی
حوزه های تخصصی:
نهضت اومانیسم در اروپا
حوزه های تخصصی:
نگاهی به فلسفه ستیزی در فرهنگ و تمدن اسلامی و انعکاس آن در شعر خاقانی
حوزه های تخصصی:
فسلفه، چه در خاستگاه خود – یونان – و چه در تمدن اسلامی با معاندانی روبه رو بوده است. در یونان، سوفیستها به مخالفت با فسلفه برخاستند و در تمدن اسلامی، فلسفه با عنادورزی پیروان دین اسلام و عرفا و اهل سلوک مواجه بوده است. بر این اصناف معاند طبقه شاعران را نیز باید افزود، شاعرانی چون سنایی و خاقانی که با تمام نیروی بیان خویش بر فلسفه تاخته اند. از سوی دیگر نظام های سیاسی نیز برخی اوقات روی خوش به فلسفه نشان نداده اند. در این پژوهش با اشاره ای مختصر به عوامل این عناد و ستیزه گری با فلسفه که تا حدی به منش و رفتار خود فلاسفه، آموزه های نظامیه ها، راحت طلبی فکری مخاطبان فلاسفه، کج فهمی مسایل فلسفی و نگرش حداکثری نسبت به دین وابسته بود، با مصادیقی از دیوان خاقانی، دیدگاه او درباره این مقوله تحلیل و بررسی شده است.
شعر و موسیقی در آئین کنفوسیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر و موسیقی کنفوسیوس سرشار از توجه به انسان دلی است، شعر و موسیقی که غم های بزرگ و شادی های بزرگ مردم را گزارش می دهد. و ابزار پرمعنایی است که فرد را با جامعه پیوند می دهد و اثری هماهنگ در حیات تربیتی وی دارد. همانگونه که افلاطون موسیقی را تلاشی برای هماهنگی روح فرد با جهان هستی می داند، کنفوسیوس نه تنها شعر و موسیقی را ابزاری سودمند می داند که در همه ابعاد وجود آدمی تاثیر می گذارد، بلکه هدف آن را رسیدن به انسان دلی که انسان را از هر گونه اضطراب و دلهره آزاد می سازد بیان می کند.”
آنچه که در اندیشه های هنری کنفوسیوس قابل طرح می باشد این است که وی احساسات و نیازهای متعادل زنان و مردان را درک می کرد و در واقع نماینده تعادلی است که هم لذت طلبی مفرط و هم ریاضت کشیدن بی معنی را منع می نمود و به عنوان یک نابغه بزرگ، طریق اعتدال و گریز از بی سامانیِ درونی را برای انسان ها مطرح نمود. در واقع کنفوسیوس هرگونه افراط گرایی در شعر و موسیقی را منکر می شد و افراط گرایی را ابزاری برای فروپاشی انسان و جامعه می دانست به همین جهت است که وی تعادل و توازن فرد را که اساسی عقلانی داشته باشد می پسندید. و در غیر این صورت آن را بحرانی اسف انگیز برای بشریت می دانست.
از سخنان اوست که:«نفرت دارم از موسیقی و شعری که اعصاب را به لرزش می آورد... و مرگ و نابودی به همراه دارد... آوخ! می خواهم تا پایان زندگی از اینجا بگریزم.»
شناخت و تبیین انسان کامل در حوزه عرفان عملی (بر اساس آرای عزیز الدین نسفی، سنایی و عطار)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
انسان کامل بودن لذتی است که کام هر انسان طالب به معرفت حقیقی را شیرین می کند، شور و عشق خداوندی را در دلش شعله ور می نماید و او را واصل به بی نهایت یا همان (خدا گونه شدن) می کند. از دیدگاه عرفان اسلامی که اساس آن بر آرمان گرایی و نوعی ایده آلیسم مبتنی است انسان کاملی که سالکان طریق حقیقت او را به عنوان نمونه و سرمشق و راهنما و راه شناس خود در سیر و سلوک می جویند و دست یابی به دامان رهبری و پایگاه معنوی اش را آرزو می کنند، به عالیترین صفات و سجایای اخلاقی آراسته است.در حوزه عرفان عملی، انسان کامل مراحل کمال را با حرکت از ظاهر جهان و کثرات آن برای رسیدن به جهان باطن و وحدت طی نموده است. او با گذشتن از جاده شریعت و پایبندی به اصول آن، گام بر طریقت و مرحله خودشناسی متعالی و عرفانی می نهد و پس از سلوک روحانی، به مرحله شکوفایی استعدادهای نهفته در وجود خویش می رسد و به مرحله عین الیقین نایل می شود. سرانجام در مرحله حقیقت که مرحله ناخودآگاهی متعالی است، در اثر معرفتی که در طی سلوک عرفانی در مراتب آفاق و انفس حاصل می کند، به مرحله حق الیقین دست می یابد و حقیقت جان و در نهایت جهان بر او آشکار می شود و در نتیجه با حقیقت خویشتن که حقیقتی یگانه با حق است، دیدار می کند.با توجه به مجموعه آرا و افکاری که در آثار اهل عرفان و به خصوص این سه نویسنده پیرامون مساله فوق دیده می شود می توان گفت انسان کامل انسانی است متخلق به اخلاق الهی، علت غایی خلقت، سبب ایجاد و بقای عالم، متحقق به اسم جامع اله، واسطه میان حق و خلق، خلیفه بلامنازع خدواند که علم او به شریعت، طریقت و حقیقت قطعیت یافته و به تعبیری اقوال نیک، افعال نیک و اخلاق نیک در او به کمال رسیده است.در این جا سعی شده تا با تکیه بر نظریات عزیز الدین نسفی، سنایی و عطّار به بیان مراتب سیر آفاق و انفس در حیطه عرفان عملی برای رسیدن به مقام انسان کامل پرداخته شود.
طور ماورای عقل با نگاهی به منظومه های «سعادت نامه» و «گلشن راز» شیخ محمود شبستری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ اندیشه اسلامی جستجو برای دست یابی به معرفت حقیقی تحت چهار عنوان، فلسفه، کلام، حکمت اشراق و عرفان و تصوف صورت گرفته است.طریق اندیشندگان اشراقی با اندکی تفاوت به طریق عرفا و صوفیه نزدیک است.حکمای اشراقی و عارفان و صوفیان پاکدل، تمام هم خویش را صرف تصفیه دل از رذایل و تحلیه آن به فضایل نموده و کوشیده اند تا آینه دل را از خار انکار و نقوش اغیار به آب ذکر، شست و شو دهند تا بتوانند جمال محبوب ازلی را در آن تماشا کنند.از نظر عرفا و صوفیه و اندیشندگان اشراقی، «طور ماورای عقل» یکی از راههای نیل به معرفت حقیقی است. «طور» کلمه ای قرآنی است و مفهوم طور ماورای عقل را در آثار قدمای بزرگ صوفیه، قبل از قرن پنجم می توان یافت. این تعبیر ظاهرا نخستین بار از آثار غزالی وارد عرصه شعر و ادب عرفانی فارسی شده است و سپس آن را در آثار عین القضات همدانی، عطار نیشابوری، و حتی فلاسفه عصر صفوی، می توان یافت.شیخ محمود شبستری که در آثار خود تحت تاثیر افکار و اندیشه های امام محمد غزالی است. در نوشته های خویش، برای اثبات هر حقیقتی از حقایق و نیل به معرفت یقینی، علاوه بر عقل و نقل، به کشف و شهود و ذوق نیز قایل است. از نظر او انسان، ورای طور عقل و استدلال، اطوار دیگری دارد که به کمک آنها می تواند به اسرار نهفته و بیرون از حیطه عقل نظری، دست یابد و به معرفت واقعی برسد. شبستری برترین و بالاترین مرتبه معرفت رایگانگی عارف و معروف و از میان رفتن وهم اثنینیت و تمییز میان آنها می داند که در زبان صوفیه و عرفا از آن به «بقا بعد الفنا» نیز تعبیر می شود.
چندآوایی و منطق گفتگویی در نگاه مولوی به مسألة جهد و توکّل با تکیه بر داستان شیر و نخچیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولوی، دریای بیکران و پر رمز و راز از جویبارهای مفاهیم ناب است که با هدف ترسیم و تحقّق زندگی مطلوب برای به بار نشستن نهال استعدادهای انسان کمال مند سروده شده است. رازوارگی و رمزگونگی مثنوی تنها در عرصة برخورداری از تجربه های خاصِّ عرفانی و مفاهیم اسرار آمیز الهی نیست که بر مخاطب پدیدار می شود، که شیوه و شگرد مولوی در چگونگی بیان مفاهیم کلامی، فلسفی و عرفانی که بحث های درازدامنی را سبب گشته اند، رمز و راز آن را دو چندان کرده است. در این میان، «جهد و توکّل» از آن گونه مفاهیم متقابلی است که مولوی در باب آن، دیدگاه ثابتی ارائه نداده است. برخورد چندگانة مولوی در داستان ها و حکایت هایی که به جهد و توکّل اختصاص داده است، جلوه ای چندآوایانه بدان بخشیده است. این پژوهش برآن است، دیدگاه مولوی را در باب مسأله جهد و توکّل در داستان شیر و نخچیران از منظر نظریّة چندآوایی و منطق گفتگویی باختین بازکاود. فرضیّة پژوهش بر این امر استوار است که مولوی در داستان مزبور به شیوة چندآوایی به جهدو توکّل نگریسته است. این پژوهش، به روش توصیفی- تحلیلی، بر اساس یافتن تقابل های دوگانی و اصل همزیستی تضادها و روابط گفتگویی آنها که تلفیقی از روش ساختارگرایان در جستجوی تقابل های دوگانی و عنصر غالب همزیستی تضادها در چندآوایی باختین است، صورت گرفته است.
رموز زندگی از نظر علامه اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه اقبال عقیده و اندیشه ی خویش درباره ی زندگی و رمز و راز آن را در اشعارش بازتابی روشن داده است. مضامین بلند عشق، ایمان، امید و آرزو، تلاش و کوشش، حرکت و پویایی، آینده نگری و خودشناسی در آثار اقبال جایگاه روشن و گسترده ای دارد وآنگاه که این مضمون را با مفهوم زندگی پیوند میدهد، درخشش و جلوه ی دیگری پیدا میکند. اقبال آرزو و امید را سرمایه ی اصلی زندگی، و زندگی را گنجینه دار این سرمایه ی ارزشمند میداند. خودی، خودشناسی وخودسازی از نظر علامه اقبال با قداست طوف حرم برابر است. وی آزاده زندگی کردن و از زیر بار ناملایمات رستن و قد خم نکردن در برابر دیگران را از رموز زندگی میداند:
زندگی ازطوف دیگررستن است خویش را بیت الحرم دانستن است (اقبال،1376: 45)
اقبال با توجه به آیات قرآن کریم سیر انفسی را برای انسان لازم و ضروری میشمارد و به تعبیری زیبا در خود نگریستن و به شناخت خود رسیدن را چون مجموعه و خلاصه ی نوری میداند که در فطرت ما نهان است و ظهور و بروز جرقه های آن، راه درست زندگی را برای ما نمایان ساخته، ما را به سوی هدایت و کامیابی رهنمون میسازد:نقطه ی نوری که نام او خودیست زیر خاک ما شرار زندگیست (اقبال،1376: 45)
بررسی مفهوم دیالوگ فلسفی در ریگ ودا و اوستا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی ویژگیهای دیالوگ در ریگ ودا و اوستا نشان دهندهی گونه ای از دیالوگ به نام دیالوگ فلسفی است که مترادف عدم خشونت است . محقق معتقد است ریشهی اولیهی شکل گیری دیالوگ دراماتیک بر پایهی دیالوگ فلسفی است، یعنی نوعی سیالیت و جریان معنا بین دو سوی رابطه وجود دارد که از رهگذر این ارتباط، فهم و درکی نو پدیدار میشود. این دو سویه بودن ارتباط و بیان دیدگاه ها باعث سهیم شدن در تولید اطلاعات میشود که اساس دیالوگ دراماتیک را تشکیل میدهند. در دیالوگ فلسفی فضای سیال گفتگویی منجر به ایجاد آواهای چند گانه شده و تلاش برای ادراک و فهم دیگری چشم انداز جدیدی را در گفتگو ایجاد کرده و نوعی فهم فعال پدیدار میشود که نتیجهی اختلاط بینش های متفاوت است. در اوستا چشم انداز جدید و معناسازی کمتر بوده بر خلاف مرزهای سیال ریگ ودا دارای مرزهای قاطع و مشخصی است. در این پژوهش دو سرود یسنه هات 29 گاهان و تیر یشت از اوستا و سرود 183 از ماندالای دهم و سرودهای 125 و 165 از ماندالای اول ریگ ودا بررسی میشوند تا ریشه های شکل گیری گفتمان مدرن و دیالوگ دراماتیک را بر اساس دیالوگ فلسفی پیگیری نماید.
قفل اسطوره ارسطو: بررسی و تحلیل دیدگاه های خاقانی شروانی درباره فلسفه، فیلسوف و عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی هر قوم و ملتی نشان دهنده سیر فکری آنهاست، و تحلیل این آثار می تواند از جنبه های مختلف کمک شایانی به روشن شدن این روند کند. اندیشه فلسفی در ایران، خصوصاً از قرن پنجم به بعد، به ویژه پس از تالیف تهافت الفلاسفه غزالی، وارد مرحله جدیدی شد و رو به افول نهاد؛ بررسی آثار فکری این دوره، بیان کننده سرنوشت تلخ فلسفه و فلاسفه در آن روزگار است. خاقانی یکی از سردمداران ستیز با فلسفه و فلاسفه در آن دوره است، و شاید بتوان گفت که در تاریخ ادبیات ایران از این حیث بی نظیر است. وی به تاسی از اندیشه های زمانه، به ویژه آراء و افکار امام محمد غزالی، ضمن تازش به فلسفه و فیلسوف، خصوصاً افلاطون، ارسطو و پیروان آنان، تقسیم بندی صوفی مآبانه ای از عقل ارائه می دهد: عقل جهان طلب و عقل خدا پرست. از دید وی عقل تنها در معنای اخیر به کار می رود و هر تفسیر و معنایی جز این، نکوهیده و مذموم است. در این مقاله می کوشیم با استناد به نمونه هایی از تازش خاقانی بر فیلسوفان و ذم آنان، در دیوان اشعار وی، دیدگاه او را درخصوص فلسفه و فیلسوفان بررسی کرده و سپس، با توجه به دیگر متون، نگرش او را در خصوص عقل و انواع آن بیان کنیم.
تمثیل گرایی فلسفی و پیوند آن با ادبیات تمثیلی مولانا در مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تمثیل گرایی فلسفی بر پایه اعتقاد به دوگانگی جهان ناسوت و لاهوت، صدور معقول در محسوس و نزول از وحدت به کثرت استوار است. این فلسفه که بر ماهیت دو بعدی تمثیل- روساخت روایی و ژرف ساخت فکری- مبتنی است، ساختاری دو وجهی به حکایت تمثیلی می بخشد که یکی نقش ممثل به داستانی و دیگری نقش ممثل فلسفی را برعهده دارد. درآثار مولانا- به خصوص مثنوی- نیز پیوند میان تمثیل گرایی فلسفی و ادبیات تمثیلی را در ساختار داستانی مثنوی مولانا می توان دید، پیوندی که در ادبیات غرب در ارتباط بین سمبولیزم غربی و ایده آلیسم افلاطونی دیده می شود.در این جستار، ضمن مروری بر ریشه های تمثیل گرایی فلسفی، تجلی این فکر در جهان بینی و آثار مولانا مورد نگرش قرار خواهد گرفت و جلوه های این پیوند میان نظام فکری و بیان ادبی در ساختار داستانی مثنوی مولانا مورد بررسی قرار می گیرد، اشکال ساختاری ظهور این گرایش در قصص مثنوی در سه عنوان تعلیق گریزی، مثل گذاری و تفسیر تمثیلی، تحلیل خواهد شد.
رباعیات خیام ، شعر یا فلسفه ؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود فراوانی پژوهش در باره خیام و رباعیات و پرداختن از منظرهای مختلفی به شخصیت و شعر او، هنوز بسیاری از پرسشهای بی پاسخ یا شبه های حل ناشده در این زمینه باقی است . گاهی رباعیات مبنای شناخت خیام بوده است و گاهی خیام ( خیام فیلسوف وعالم ) اساس گزینش رباعیات قرار گرفته است . در هر دو مورد آنچه کمتر مورد توجه بوده ، لوازم و عناصر سخن شاعرانه و نسبت شعر با اندیشه و واقعیت زندگی و شخصیت شاعر است . این مقاله بر این فرض استوار است که ما نمی توانیم رباعیات را معیار درست و کاملی برای شناخت خیام به شمار آوریم ...
بررسی تطبیقی وحدت وجود در اوپانیشاد و مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
شباهت بین تصوف اسلامی با عرفان دیگر اقوام جهان، بی شک در خور توجه بسیار است، اگرچه ویژگی های مشترکی در تجارب عرفانی جهان است، نباید انتظار داشته باشیم که همیشه و همه جا با کلمات مشابهی بیان شده باشد، اما وقتی می بینیم مضامین و حتی تمثیلات مورد استفاده در اوپانیشاد و مثنوی درباره موضوعات مختلف مشابه ودر بعضی مواقع کاملا یکسان است، حیرت خواهیم کرد.در این مقاله مفهوم عرفانی وحدت وجود در اوپانیشاد و مثنوی مورد تطبیق قرار گرفت، در کار تطبیق تلاش به موارد مهم آن اشاره شود، اما هرگز همانندسازی مد نظر نبود بلکه تناسب ها مورد توجه قرار گرفت، این تناسبات آشکار کننده نکات ظریف غیر منتظره ای است. زیرا دو مکتب در مجموع خود بینشی مشابه از موضوعات اصلی متافیزیک دارند.