آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۶

چکیده

آثار ادبی هر قوم و ملتی نشان دهنده سیر فکری آنهاست، و تحلیل این آثار می تواند از جنبه های مختلف کمک شایانی به روشن شدن این روند کند. اندیشه فلسفی در ایران، خصوصاً از قرن پنجم به بعد، به ویژه پس از تالیف تهافت الفلاسفه غزالی، وارد مرحله جدیدی شد و رو به افول نهاد؛ بررسی آثار فکری این دوره، بیان کننده سرنوشت تلخ فلسفه و فلاسفه در آن روزگار است. خاقانی یکی از سردمداران ستیز با فلسفه و فلاسفه در آن دوره است، و شاید بتوان گفت که در تاریخ ادبیات ایران از این حیث بی نظیر است. وی به تاسی از اندیشه های زمانه، به ویژه آراء و افکار امام محمد غزالی، ضمن تازش به فلسفه و فیلسوف، خصوصاً افلاطون، ارسطو و پیروان آنان، تقسیم بندی صوفی مآبانه ای از عقل ارائه می دهد: عقل جهان طلب و عقل خدا پرست. از دید وی عقل تنها در معنای اخیر به کار می رود و هر تفسیر و معنایی جز این، نکوهیده و مذموم است. در این مقاله می کوشیم با استناد به نمونه هایی از تازش خاقانی بر فیلسوفان و ذم آنان، در دیوان اشعار وی، دیدگاه او را درخصوص فلسفه و فیلسوفان بررسی کرده و سپس، با توجه به دیگر متون، نگرش او را در خصوص عقل و انواع آن بیان کنیم.

تبلیغات