فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۵٬۱۶۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
هم جواری ایران و هند منجر به ایجاد نوعی رابطه بینافرهنگی گردیده که قدمت آن به پیش از اسلام باز می گردد. شباهت بیش از حد نقش محراب بر منسوجات دو کشور که ریشه در باورهای مشترک اعتقادی داشته، در مواردی تشخیص خاستگاه اولیه نقوش محرابی را مشکل می نماید. از این رو ضروری است رابطه تأثیر و تأثری منسوجات محرابی دو کشور، مورد مطالعه قرار گیرد. بر اساس فرض اولیه نقش محرابی از ایران به هند انتقال یافته و متأثر از فرهنگ هند، تغییر یافته است. پرسش های اساسی این پژوهش عبارتند از: رابطه تأثیر و تأثری نقش محراب در منسوجات هند و ایران چگونه است؟ وجوه اشتراک و افتراق این نقوش چیست؟ در این پژوهش توصیفی و تحلیلی مبتنی بر اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی، ابتدا منسوجات محرابی شاخص، استخراج و دسته بندی شده و خاستگاه آن ها مورد بررسی قرار گرفته است. سپس ضمن مشخص کردن وجوه اشتراک و افتراق، به تحلیل این نقوش پرداخته شده است. یافته ها ی این پژوهش حاکی از آنست که نقش محراب بیشتر در دوره صفوی به هند انتقال یافته و اگرچه اغلب عناصر ایرانی این طرح ها در منسوجات هندی در سه قرن گذشته حفظ شده، اما به مرور در ترکیب با فرهنگ هند در دوره معاصر، تغییراتی مختصر یافته است.
درباره مثل «سیلی نقد به از حلوای نسیه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امثال، به عنوان بخشی از ادبیات عامیانه، همانند کنایات، یکی از پر صرفه ترین وسیله ها در انتقال پیام به صورت ادبی و، در عین حال، مردم پسند شمرده می شوند زیرا از ایجاز برخوردارند، حکیمانه اند، نیازی به مستندسازی ندارند، و، علاوه بر همه اینها، ساده و قابل فهم اند و با نیازها و زندگی روزمره پیوند دارند. ساختار منسجم، روابط معنایی مستحکم، و گزینش الفاظ مناسب هر گونه تغییر و تحولی در عبارت امثال را خالی از وجه می سازند. مع الوصف، مواردی را می توان سراغ گرفت که گذشت زمان رابطه معنایی مثل را با الفاظ آن در پس پرده ابهام پنهان و دریافت این رابطه را دشوار می سازد. برای نمونه، مثلی از این دست را در این مقاله مطرح و بررسی می کنیم و آن مثل مشهور سیلی نقد به از حلوای نسیه است. پیام مثل آشکار و مشخص است، اما، در آن، رابطه سیلی با حلوا در خور تامل است. واژه سیلی، در زبان کردی، بر نوعی کاچی هم اطلاق می شود که به سایله مشهور است و، همانند حلوا، ماده اصلی آن آرد است. ضمنا یکی از معانی کاج (=کاچ) «سیلی، تپانچه، پس گردنی، کشیده» ذکر، و برای آن این شعر عنصری مرد را گشت گردن و سر و پشت سر بسر کوفته به کاج و به مشت شاهد آورده شده است. (? فرهنگ فارسی معین، ذیل کاج [=کاچ]) ...
نظریه استعاره مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی دیدگاه معاصر استعاره در برابر دیدگاه کلاسیک آن می پردازد. برخلاف نظریه کلاسیکِ استعاره که استعاره را موضوعی صرفاً ادبی و زبانی می¬داند، نظریه معاصر ادعا می کند نظام ادراکی انسان اساساً سرشتی استعاری دارد و استعاره به شکل ناخودآگاه و غیراختیاری، در زندگی روزمره انسان فراوان به کار می رود. این دیدگاه نخستین بار در سال 1980 توسط جورج لیکاف و مارک جانسون با انتشار کتاب استعاره هایی که با آنها زندگی می کنیم مطرح شد. این تحقیق با ارائه گزارشی از «نظریه استعاره مفهومی»، به معرفی و نقدِ انواع، ماهیت و کارکردهای استعاره مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون می پردازد.
واکاوی معنای «دین» در کاربردهای قرآنی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرآن، مادة «دین» و مشتقات آن 101 بار و در سه معنا به کار رفته است: آیین و شریعت، جزا و پاداش، بدهی و قرض. معنای نخست زمانی است که این ماده به هیئت «دین» درآمده است و در معنای دوم بر وزن اسم مفعول «مَدِین» و ترکیب مضاف و مضاف الیه «یوم الدین» (روز جزا و قیامت) آمده است و معنای سوم هنگامی است که به صورت «دَیْن» میآید. در این میان در چهار آیه (ذاریات/ 6 ؛ انفطار/ 9؛ تین/ 7؛ ماعون/ 1) که در آنها واژة «دِین» به کار رفته است، بیشتر مترجمان و مفسران، بر خلاف سایر موارد کاربرد این واژه، آن را به معنایی غیر از «آیین و شریعت» دانسته اند. اما بررسی دقیق این آیات و فهم سباقی و سیاقی آنها ثابت میکند که در این موارد به ویژه در سه آیة اخیر نیز همانند دیگر موارد استعمال واژة «دین» در قرآن، به همان معنای آیین و شریعت و خصوص دین اسلام است و در سورة ذاریات این معنا برتری دارد.
بررسی تحلیلی عبارت «مَنْ عَشِقَ فَکَتَمَ وَ عَفَّ فَمَاتَ فَهُوَ شَهیدٌ» بر اساس متون عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در متون ادبی، عرفانی و اخلاقی ادبیات فارسی و عربی، برای تبیین عشق مجازی گاه به عبارت «مَنْ عَشِقَ فَکَتَمَ وَ عَفَّ فَمَاتَ فَهُوَ شَهِیدٌ» که با نام «حدیث عشق» نام بردار شده است، استناد می شود. نخستین بار، ابن داود در الزهره، از این عبارت منسوب به پیامبر در تفسیر عشق عُذری یاد می کند، اما از دیرباز، حدیث شناسان آن را از احادیث موضوع دانسته اند. با وجود این، حدیث عشق به دلیل محتوایش و با وجود مخالفت ناقدان به ویژه حنابله و با ورود به ساحت عرفان اسلامی به حیات خود ادامه داد. در این جستار، ضمن بررسی پیشینه و دلیل اصلی روایت حدیث عشق، صحت و سقم آن به عنوان حدیثی منسوب به پیامبر، علت و نحوه کاربرد آن در متون عرفانی، انعکاس آن در متون ادبی عربی و فارسی، ارتباط عشق مجازی با عفت، جهاد با نفس و شهادت و پیوند کتمان با عشق تبیین خواهد شد.
ترجمه ی قصیده ی عینیه ی ابن سینا
منبع:
حافظ مهر ۱۳۸۵ شماره ۳۵
حوزه های تخصصی:
مقایسه تطبیقی اساطیر ملل مختلف (ایران، چین، ژاپن، یونان، روم، هند، بین النهرین)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تخیل آدمی برای جبران ضعف و کمبود خویش بسیاری از حقایق و ارزشها را در قالب اسطوره بیان کرده و جنبه های نمادین اساطیر باعث شده که اسطوره ها کماکان حالت افسانه به خود بگیرند. هدف اصلی در این مقاله، مقایسه برخی ویژگی های اسطوره ای سرزمین های ایران، هند، چین، ژاپن، یونان، روم، بین النهرین و بیان جنبه های تفاوت و تشابه آنهاست.در این گفتار چند ویژگی مهم اساطیری از جمله افسانه آفرینش، مبحث خدایان، اعداد، پهلوانان، حیوانات، گیاهان، عناصر طبیعت و داستان های دینی و مذهبی به عنوان فهرست اصلی کار درنظر گرفته شده و باورها و رسوم کشورهای فوق به طور جداگانه بررسی گردیده است. در پایان، این نتیجه به دست آمده که سرزمینها و ملتها در سده های نخستین و پیشین و در اسطوره ها و افسانه های خود بسیار به یکدیگر نزدیک بوده و تفاوتها فقط در موارد بسیار جزیی آن هم در حوزه های فرهنگی، مذهبی به چشم می خورد.
تاثیر متقابل فرهنگ و ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی مهم جهان نشان می دهد فرهنگ و ادبیات با همه تلقیات گوناگونی که دارند یکدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند و تقویت می نمایند. از این جهت نگارنده بر آنست در این مقاله ضمن معرفی اجمالی عناصر اساسی فرهنگ، با در نظر گرفتن مهم ترین عنصر آن یعنی دین و مذهب، جنبه های مختلف این تاثیر را بر ادبیات، بخصوص ادبیات فارسی بررسی نماید و نشان دهد آثار برجسته ادبی ایران و جهان اعم از قدیم و یا معاصر تحت تاثیر عقاید فرهنگ دینی خلق شده اند و نویسندگان و شاعران بزرگ از فردوسی و حافظ و سعدی و نظامی و خیام و مولوی گرفته تا میلتون و هوگو و شکسپیر ودانته و تولستوی و تی اس الیوت وامثال آنها که تعدادشان کم نیست، همه بر اساس افکار و عقاید مذهبی و کتب آسمانی چون قرآن، تورات و انجیل آثار ارزشمند و معروف ادبی جهان را به وجود آورده اند.
آثار ادب ایرانی، قبل یا بعد از اسلام آنچه باقی مانده است، نشان می دهد همه در ارتباط با مقوله های دینی چون: توحید و معاد و عمل صالح است و متون دینی به عنوان اساسی ترین منابع همواره الهام بخش شاعران، نویسندگان و هنرمندان ایرانی ایرانی بوده است. بر این اساس تاثیر آیات و احادیث اسلامی بخصوص قرآن و احادیث نبوی در ادب فارسی بسیار عمیق و گسترده است و می توان اثر آن را از همان دوره های اول پیدایش زبان دری در نظم و نثر پارسی دید و شکوفاییش را در قرن های ششم، هفتم و هشتم که اوج گسترش فرهنگ اسلامی در ایران است، مشاهده کرد و دریافت ادبیات فارسی که از ابتدا در بستر فرهنگ اسلامی رشد نموده، توانسته است با بهره گیری از این فرهنگ غنی به تعالی و کمال چشمگیر دست یابد و در نهایت نتیجه گرفت: فرهتگ های پر بار و مبتنی بر ادیان الهی، بستر مناسب پیدایش عالی ترین آثار ادبی جهان است که باز خورد آنها موجب تقویت فرهنگ نیز می شود.
چرا در فرهنگ عامّه پایان شاهنامه خوش پنداشته می شود؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مَثَلِ «شاهنامه آخرش خوش است» از پرآوازه ترین مَثَل ها در فرهنگ ایرانی است. هنگامی که برای کسی امری ناخوش رخ می دهد و دیگری بِدان خشنود است، در واکنش این سخن را به ک ار می برد. می دانیم که شاهنامه با تازشِ تازیان به ایران پایان می پذیرد؛ پس چگونه است که پایان آن را خوش پنداشته اند؟ در پاسخ، گروهی «خوش» را در معنای تهکّمی، یعنی ناخوش دانسته و گروهی دیگر، «خوش» را در معنای اصلی واژه پنداشته اند. نگارنده از یک سو این احتمال را می دهد که پایانِ خوشِ شاهنامه به کین کشی از کُشنده ی زدگ رد سوم بازمی گردد. در باور ایرانی انتقام از کُشنده شاه، واجب و مقدّس بوده است و آشکارا این را در جا های گوناگون شاهنامه می بینیم؛ پس از آن روی ک ه بیژن، ماهویِ سوری را می کُشَد و بدین سان انتقامِ خونِ یزدگرد را می گیرد، پایانِ شاهنامه را خوش پنداشته اند. از سوی دیگر، مَثَلِ پرآوازه را می توان از جمله ادبیاتِ آخرالزّمانی (پیش گوییِ استقرار دوباره قدرت ایرانیان) پنداشت که پس از سقوط صفویه به دست بیگانگان، در میان مردم رواج یافته است؛ چنان که با سقوط ساسانیان، این گونه ادبی مرسوم می شود.
ضرب المثلهای کردی کرمانشاهی و ادب پارسی
منبع:
شعر پاییز ۱۳۷۶ شماره ۲۱
حوزه های تخصصی:
هویت ایرانی در ادب فارسی تا حمله مغول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"ادبیات، گستردهترین افق فرهنگی است که در خلال گزارشهای آن، میتوان، مؤلفههای اصلی هویت را از سرنوشت انسان در اجتماع که همچون کارکردهای معین به ظهور میرسد، بازشناخت. مؤلفههای پر بسامد هویت ایرانی، خصایص اصلی و بن مایههای فرهنگی ایرانی، در انواع ادبی با ساختارهای متفاوت، ظهوری مشابه دارند.
در این مقاله، پس از بازشناسی و بررسی مفهوم ایران و ایرانی.از طریق بررسی ادب پارسی تا حمله مغلول، کوشش شده است تا پر بسامدترین مؤلفههای فرهنگی هویت ایرانی جستجو و از طریق نمونههای بارز آن معرفی گردند.
"
تحلیلی از مفهوم «از خود بیگانگی» در شعر ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"«از خود بیگانگی»، به معنی دور شدن ا زاصل خویش، موضوعی است که در دورانهای مختلف، مورد توجه دانشمندان بوده است؛اما در عصر جدید و در جامعه صنعتی، به شکل تازهای ظهور کرد و چهره خویش را نمودار ساخت؛به طوری که دانشمندان بزرگ جامعه شناس، درباره این پدیده هشدارها داده و جامعه را از آن برحذر داشتهاند.
در جامعهشناسی«از خود بیگانگی»، در حوزه تقسیم فنی کار(تکنولوژی)، از جنبه فردی و اجتماعی توجه صاحبنظران را به خود جلب کرده است؛زیرا در این راستا، انسان یا نسبت به خود، بیگانه میشود یا نسبت به جامعه.در جوامع صنعتی، توکویل را اولین کسی دانستهاند که بدون ذکر «الیناسیون»به تبیین آن پرداخت، سپس مارکس، این دیدگاهها را تکمیل کرد؛البته برخی از این دانشمندان تنها از دیدگاه اقتصادی، به این موضوع نگریستهاند.میشل فوکو، آلن تورن و ملوین زیمن نیز دیدگاههای خویش را، دراینباره تبیین کردهاند.
در متون ادب فارسی نیز این موضوع، نه تنها از جنبه ظاهری؛بلکه از جهات مختلف، مورد توجه قرار گرفته است.ناصر خسرو، یکی از اولین شاعرانی است که با مطرح کردن ارزش انسان و اهمیت او، با توجه به اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی روزگار خود، درباره این بیگانگی، سخن میگوید و انسانها را از غفلت و بیخبری نسبت به جایگاه خویش، برحذر میدارد.او گرفتار شدن انسان را به زرق و برقهای دنیوی و اسارت در چنگال دیو، دور شدن از مقام خود میداند و کفتاروارگی را رمز بزرگ غفلت میشمارد.
"
تحلیل عناصر داستانی قصه حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
"در قرآن کریم سرگذشت بسیاری از پیامبران با قصه بیان می شود. از جمله قصه یوسف (ع) که به زندگی این پیامبر می پردازد. این سوره صد و یازده آیه دارد. سه آیه نخست و ده آیه آخر غیر داستانی و آیات دیگر بدون آنکه آیه های غیر داستانی، تسلسل آنها را برهم بزند، داستان را بیان می کنند. هدف قرآن داستان پردازی نیست، ولی این سوره بسیاری از جنبه ها و عناصر داستانی متعارف در ادبیات داستانی را دارد. هدف این مقاله بررسی فراوانی عناصر داستانی، در این قصه است.
مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است و طی آن به بررسی و تحلیل عناصر داستانی نظیر زاویه دید، طرح، ساختار، اندیشه (تم و موضوع)، کشمکش، شخصیت، شخصیت پردازی، گفت و گو، زمان و مکان می پردازد.
قصه یوسف، تنها قصه قرآن کریم است که از ابتدا تا انتهای آن، در یک سوره آمده است. در این قصه با بهره مندی از فنون عناصر داستان پردازی نوین، اهداف والای قرآن کریم، آشنایی با فرهنگ مذهبی، تعلیم، تربیت، هدایت و عبرت آموزی انسان، در قالب یک داستان بیان شده است. پرداخت عناصر داستانی در این قصه به گونه ای است که مخاطب در برخورد با آن به مثابه یکی از شخصیت های داستان حضور فعال دارد"
ریشه های خرافات و کارکرد آن ها در فرهنگ مردم (مورد مطالعه: باورهای مردم کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خرافات نگرش یا رفتاری است که بر اساس ترس، تهدید، عادت و عوامل ناشناخته ای به ذهن فرد خطور می کند تا بر اساس نگرشش از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری کند. این رفتار بر مبنای کنش منطقی و روابط علت و معلولی نیست. اگرچه گسترش سطح سواد و فرهنگ عمومی جامعه منجر به کاهش اعتقاد خرافی می شود؛ اما باید اذعان کرد حتی انسان های مدرن نیز نمی توانند به طور کامل خرافات را رد کنند یا عملا از آن خلاص شوند. پژوهش حاضر با تحلیل محتوایی علل رواج این باورها در فرهنگ مردم، چگونگی کاربرد آن ها را بررسی می کند. با اینکه رواج خرافات بر پایه های غیر عقلانی استوار است، بشر برای واداشتن به امری یا بازداشتن از کاری، تسکین، تلقین و انتقال شر و در سطحی کلی برای جلب منفعت یا دفع ضرر از خرافات استفاده می کند.
هنر ادبی و ادبیات هنری
حوزه های تخصصی:
هنر و ادبیات، دو شکل از آفرینش است که از دیدگاه زیبایی شناسی به هم پیوسته اند. هنر گاهی شکل زیباشناسانه خود را تغییر می دهد که این تغییر شکل می تواند از راه بازسازی زبان، فهم و دریافت صورت گیرد. در نگرشی می توان ادبیات را هنر نامید، وقتی اثر ادبی ویژگی های منحصر به فرد اثر هنری را با خود دارد، یعنی اثری که خلق شده و تکرارناپذیر است؛ چرا که ادبیات و هن ر بیان گر احساس و عواطف هنرمند است و احساس و عاطفه پدیده ای است که آن را به راحتی نمی توان بازگو و تکرار نمود. آفرینش هنری نوعی الهام است که با عقل و منطق درک نمی شود.
می توان گفت که زیبایی و جمال در هنرها یکسان است و هنر نقاشی، موسیقی و شعر رابطه ای نزدیک دارند؛ زیرا از روح انسان سرچشمه می گیرند و با ماده چندان ارتباطی ندارند. این پژوهش نیز به بررسی ارتباط و اثرپذیری متقابل ادبیات و هنر پرداخته است.