فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۵٬۱۱۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
مکتب فرانکفورت یکی از جنبش های بسیار تأثیرگذار دهه سی و چهل در قرن بیستم است. از دستاوردهای مهم مکتب فرانکفورت، نظریه زیبایی شناسی انتقادی است؛ دیدگاه این نظریه به هنر و بعد زیباشناختی آن، دیدگاهی انتقادی است. این نظریه در مخالفت با پوزیتیویسم که عمدتا در خدمت توصیف و تایید وضع موجود است، در پی به وجودآوردن وضع آرمانی و مطلوب تلاش می کند. انتقاد از وضع موجود، خودمختاری اثر هنری، منش ایدئولوژیک اثر هنری، اصل انقلابی بودن و حقیقت محتوایی اثر هنری از جمله اصولی هستند که هدفشان رهایی بشر از وضع نابه سامان موجود و رسیدن او به سعادت و وضع مطلوب است. در این جستار سعی شده است با استفاده از روش تحلیل محتوا و جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای به این پرسش ها پاسخ داده شود که عارف در شعر و هنر خود همسو با اندیشوران نظریه زیبایی شناسی تا چه اندازه رویکردی انتقادی داشته است؟ همچنین نشان دهد که رویکرد هنری عارف بر اساس دیدگاه مکتب فرانکفورت و نظریه زیبایی شناسی انتقادی، بیشتر جنبه "ایجابی" دارد یا جنبه سلبی و نفی گرایانه؟ نتیجه این پژوهش نمایان می سازد که؛ هنر عارف متضمن ابعاد انتقادی و اعتراضی است و به معیارهای هنر اصیل از دیدگاه زیبایی شناسی انتقادی، بسیار نزدیک می شود. او برای رسیدن به وضعیت آرمانی با نگرشی "سلبی" و نفی گرایانه وضع موجود جامعه خود را به بوته نقد و داوری می کشد. و این گونه به هنر خود "جنبه هشیاربخشی" و "خود مختاری"» می بخشد.
بررسی رویکرد لغت شناسان به کاربرد واژگان اضداد در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
223 - 250
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات قابل بررسی در بحث اشتراک لفظی در زبان عربی، کلماتی هستند که بر دو معنای متضاد دلالت دارند. برخی محققان از قدما و متاخران از وجود این کلمات در زبان عربی دفاع کرده و برخی دیگر در صدد انکار یا محدود نمودن دایره آن ها برآمده اند. از آنجا که وجود چنین کلماتی در قرآن کریم به جهت اشتمال بر دو معنای متضاد می تواند موجب برداشت های متفاوتی از آیه گردد، توجه به نقش تفسیری آن ها و رویکرد مفسران ادیب و لغت شناس، از نظر قبول یا رد، دارا بودن معنای ضد، ضروری است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، رویکرد نظری لغت شناسان راجع به این کلمات را بررسی و ضمن معرفی کلمات مشهور در کتب اضداد، نقش تفسیری و معانی لغوی هر یک از آنها را مورد بررسی قرار داده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که لغت شناسان تعداد قابل توجهی از این کلمات را با طرح دلایل ادبی و لغوی از دایره کلمات اضداد خارج می نمایند. بر اساس نظر محققان و نیز با توجه به بررسی لغوی و تفسیری این کلمات در آیات قرآن کریم، می توان گفت که "پیدایش ضدیت در معانی کلمات اضداد"، پدیده ای است که در اثر عوامل مختلفی به کلمه عارض شده و توجه به کاربرد کلمه در جمله و قراین و سیاق موجود در کلام، نقش مهمی در دریافت مقصود چنین کلماتی دارند.
تأملاتی درباره معرفت تاریخی سعدی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی معرفت تاریخی سعدی شیرازی در گلستان و بوستان می باشد. معرفت تاریخی و پیش فهم های تاریخی شیخ اجل در ایجاد این دو اثر سترگ در ادبیات فارسی، مسأله ی غامض و قابل درنگی است که چندان به آن پرداخته نشده است. در این مقاله سعی می شود به این پرسش پاسخ داده شود که پیش فهم های معرفت تاریخی سعدی در این دو اثر چه بوده و با چه عناصر و مفاهیمی خود را نشان داده است؟ فرضیه اصلی این مقاله این است که شرایط فردی و اجتماعی شیخ اجل در کنار مطالعات تاریخی و فرهنگی، در بینش تاریخی وی تأثیر بسزایی داشته است. نتایج این پژوهش که با روشی توصیفی- تحلیلی، صورت گرفته، نشان می دهند که آمیزه ای از عوامل و عناصر فردی و تاریخی و اجتماعی، چون: تحصیل در نظامیه ی بغداد به عنوان بزرگترین کانون فرهنگی جهان اسلام، آفاق گردی و محاط بودن در عصری متلاطم و حادثه خیز، در کنار مطالعه و تأمل در متون تاریخی و فرهنگی گذشته، -درسایه سار امنیت اجتمایی ایجاد شده توسط سلغریان- در شکل گیری نظام معرفتی و تاریخی سعدی، تأثیر قابل توجهی داشته است. آشنایی عمیق سعدی با متون تاریخی و فرهنگی گذشته، باعث شده تا پیش فهم های نظام معرفت تاریخی وی در برخی از آثارش با مفاهیم و ویژگی هایی چون: موضوعیت نداشتن اندیشه ی ظل اللهی، مشیت گرایی، اهتمام به کاربست عناصر، مفاهیم و شخصیت های تاریخی- اسطوره ای، وطنی و اسلامی-، و استفاده از تاریخ به مثابه ی ابزاری برای تعلیم اخلاق، در قالب حکایت ها، تمثیل ها، نمادها و تلمیح ها، تعریف و به گونه ای سحرانگیز و ابدی در نظم و نثرش متجلی شود.
ظرفیت های اقتباس سینمایی از رمان ده نفر قزلباش اثر حسین مسرور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی فارسی، گنجینه ای غنی از روایت های مختلف فکر و خیال نویسندگان خوش ذوق ایرانی است که در تعامل با هنر پر نفوذ سینما، قابلیت های تعامل فراوانی دارد و رمان تاریخی ده نفرقزلباش نوشته ی حسین مسرور، یکی از این آثار است که در بستر ادبیات عامیانه با جزئیات فراوان نوشته شده و با بهره مندی از وجوه تصویری و تعدد برخی عناصر نمایشی، ظرفیت های اقتباسی مطلوبی دارد. بر این اساس در مقاله ی پیش رو تلاش شده به روش توصیفی- تحلیلی نشان داده شود چگونه زمینه ی داستانی اثر و فراز و فرودهای پرکشش آن در کنار انبوهی از خرده روایت ها با انواع بحران ها و نقاط اوج داستانی، به بستری تبدیل شده که سایر عناصر نمایشی مانند کشمکش های پر هیجان فراوان، توصیفات متنوع و دقیق تصویری و شخصیت های نمایشی باورپذیر، با بیانی حماسی و کنش محور در آن شکل گرفته و در تعامل با درونمایه های پرمخاطب، این اثر را به گزینه ای مطلوب برای اقتباس سینمایی تبدیل کرده است.
تحلیل زمان روایی در دو گفتمان ادبی و سینمایی مورد مطالعه: داستان و فیلم اقتباسی «شوهر آهوخانم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش این است که شیوه پردازش «زمان» به عنوان یک عنصر روایی، در دو گفتمان ادبی و سینمایی که میان آن ها رابطه اقتباس برقرار است و درواقع موضوعی مشترک دارند مقایسه شود تا تفاوت ابزارها و شگردهای بیانی این دو رسانه بیان گردد. رویکرد این تحقیق، روایت پژوهی با تأکید بر زمان روایی است و مورد مطالعه رمان و فیلم اقتباسی «شوهر آهو خانم». در بحث زمان بندی روایت از دیدگاه ژنت، سه ویژگی درنظر گرفته می شود: 1. آرایش رویدادها: ترتیب ذکر وقایع در گفتمان روایی؛ 2. بسامد رویدادها: تناسبی که میان تعداد بازنمودهای یک رویداد در گفتمان روایی و دفعات احتمالی وقوع همان رویداد در جهان داستان وجود دارد؛ 3. دیرش رویدادها: حجمی که هر رویداد در گفتمان روایی به خود اختصاص می دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد: 1.آرایش رویدادهای فیلم، به شدت تحت تأثیر کتاب است و هیچ گونه خلاقیتی در این زمینه دیده نمی شود. تمام رویدادهای داستان، به طور خلاصه گزینش شده و به همان ترتیب طبیعی درپی یکدیگر نمایش داده شده اند؛ 2.در داستان، بسامد رویدادها غالباً از نوع تک به تک است (یعنی برابر با تعداد وقوع وقایع در جهان داستان) و این موضوع به دلیل قالب داستان (رمان) طبیعی می نماید ولی در فیلم بسامد برخی رویدادها از نوع کاهنده است؛ 3. با توجه به حجم کتاب شوهر آهوخانم ضرب آهنگ روایت در کتاب کند است، در حالی که ضرب آهنگ روایت در فیلم، به دلیل حذف های متعدد و پی درپی تند است و حتی گاهی موجب مخدوش شدن پیرنگ روایت شده است.
تحلیل مبانی زبان تمثیلی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
83 - 105
حوزه های تخصصی:
یکی از شاخه های زبان قرآن، زبان تمثیلی در برخی از گزاره های قرآنی است. مراد از تمثیلی بودن زبان قرآن بیان حقایق قرآن در قالبی ادبی و هنری است. ارائه این نوع زبان، خیال بافی و توهّم نیست. در این تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و بر اساس داده ها و اطلاعات حاصل از مطالعات کتابخانه ای، روشن می گردد که تمام حقایق قرآن معرفت بخش و واقع نما است و هیچ گونه خیال بافی و کذبی در بیان گزاره های قرآن وجود ندارد. همچنین به این سوال پاسخ می دهد که زبان تمثیلی قرآن دارای چه اصول و مبانی است؟ که در این جستار بر اساس این پژوهش، مبانی زبان تمثیلی قرآن همچون: گذر از تنگنای معنای حقیقی؛ نیازمندی به دلیل و قرینه؛ اشاره آیات قرآن به ماورای آن؛ چندمعنایی در آیات قرآن؛ سازگاری با ضوابط قطعی عقلی و شرعی مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. اگر مبانی نظریه زبان تمثیلی قرآن به گونه ای دقیق و درست تبیین گردد، زمینه مناسبی برای دست یابی به تفسیر درست آیات قرآن فراهم خواهد شد؛ لذا بررسی زبان تمثیلی قرآن و مبانی و لوازم آن به شدّت ضروری می نماید و نتایجی که از این بررسی به دست می آید این است که نه تنها تمثیل در قرآن تخیل و کذب نیست بلکه ثابت می کند که گزاره های قرآن واقع گرا و معرفت بخش است؛ حقایقی را در قالب زبانی ادبی و هنری بیان می کند که در عین اشاره به معنای عمیق و باطنی، هم زمان به معنای سطحی و ظاهری نیز اشاره دارد.
تحلیل و بررسی برجسته سازی واژگانی در سوره مبارکه غافر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خداوند در قرآن کریم با استفاده از تکنیک ها و شیوه های مختلف، درصدد برجسته سازی مفاهیم و معانی موردنظر خویش است. بدین واسطه، آن مفاهیم را پررنگ و در دل مخاطبین جای می دهد. خوانندگان و مردم نیز با مطالعه قرآن یا شنیدن آن، خیلی زود، جذب آن مفاهیم گشته و تربیت و هدایت بشر که هدف اصلی قرآن کریم است به منصه ظهور می رسد. هدف از این پژوهش، شناخت و بررسی این واژگان و چگونگی گزینش واژگان برای برجسته سازی، شناخت نوع واژگان برجسته شده، شیوه های برجسته سازی قرآن کریم و واکاوی کارکرد آنهاست تا ثقل معنایی و مفهومی واژگان قرآن کریم ونیز فصاحت و اعجاز آن را آشکار گردد. مسأله اصلی این پژوهش پیرامون این موضوع می چرخد که سوره غافر که سوره ای مکی است، در کدام گروه از واژگان از شیوه برجسته سازی استفاده کرده است، علت و انتخاب این فرایند چه بوده و بار معنایی و عاطفی واژگان برجسته شده چیست. نتیجه پژوهش نشان می دهد که این موارد در قرآن، متعدد و متنوع است و شامل مواردی چون خلاقیت و نوآوری، تکرار و توازن، ترادف و تناسب و تقابل و تضاد می باشد که این پژوهش درصدد بررسی آن ها بر اساس روش توصیفی تحلیلی است.<br />
بینامتنیّت واژگان و مفاهیم قرآنی در منظومه ی ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویس و رامین فخرالدّین اسعد گرگانی منظومه ای است رئالیستی و مبتنی بر داستانی کهن، بازمانده از روزگار اشکانیان به زبان پهلوی که در قرن پنجم ه . ق. منظوم گشت. از آن جایی که این منظومه مربوط به دوران پیش از اسلام است، چندان انتظار نمی رود که در آن به مفاهیم قرآنی اشاره شده باشد؛ در حالی که شاعر در آن از واژگان و مفاهیم قرآن کریم در تبیین گزاره ها و نظم ابیات به وفور بهره گرفته است. پژوهش حاضر بر آن است تا منظومه ی مذکور را براساس پیوندش با آیات و مضامین قرآنی و برپایه ی نظریّه ی بینامتنی مورد نقد و بررسی قرار دهد. شیوه ی پژوهش براساس روش تحلیلی- توصیفی است و مبانی نظریِ آن نیز بر پایه ی آرای نظریّه پردازان بینامتنی است تا افزون بر نشان دادن ساختار منسجم ابیات، آشکار گردد که شاعر با چه ترفندهای ادبی ای، این مضامینِ وحیانی را در مثنوی خویش به کاربرده است. برآیند تحقیق حاکی از آن است که با وجود ادبیّات خاصّ غنایی حاکم بر متن و جلوه گری عشق و غنا در آن، شاعر تحت تأثیر حقایق قرآنی و عقاید اسلامی، از گزاره های قرآنی به طور مشهودی بهره برده است؛ به گونه ای که این اثر را افزون بر منظومه ا ی غنایی، به مجموعه ای از باورهای اسلامی و دینی شاعر در ذهن مخاطب جلوه گر می سازد.
بررسی کاربست عوامل هفتگانه متنوارگی دی بوگراند در توسعه دلالتی در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هفتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۸)
107 - 136
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی ابزار توانمندی در مطالعه روشمند زبان به شمار می آید که معناشناسی یکی از برجسته ترین شاخه های آن است که محققان بسیاری برای کشف بیشتر مقاصد مختلف یک متن به بررسی این جنبه از زبان شناسی پرداخته اند. دی بوگراند در مطالعات معناشناسانه و نظریه خویش، عوامل 4 گانه ای را معرفی کرده است که تمامی ابعاد لغوی و غیرلغوی متن را در برمی گیرد. بر اساس این نظریه تحقق متنوارگی در یک متن مستلزم حضور 7 معیار برخاسته از عوامل فوق در آن است. قرآن کریم به عنوان نمونه بی مانند ادبی، تمام عناصر متنوارگی را در ترکیبی منحصر بکار گرفته که در این میان، واژه گزینی دقیق توانسته است نقش محوری در توسعه دلالتی آیات برعهده بگیرد. پژوهش حاضر جستاری کتابخانه ای-تحلیلی است که به بررسی کاربست معاییر متنوارگی در توسعه دلالتی در قرآن کریم می پردازد. پژوهش حاضر در صدد پاسخ به این سوال است که حضور این معاییر هفتگانه در ادبیات قرآنی، چگونه و تا چه میزان به بیان لایه های معنایی عمیق تر واحدهای زبانی در آیات منجر می شوند. نتایج پژوهش نشان می دهد در کنار دو معیار انسجام و پیوستگی، حضور پررنگ پنج معیار فرامتنی همانند «پذیرفتنی بودن» و «موقعیت» موجب تولید معنای بیشتر یا همان «توسعه دلالتی» آیات برای مخاطب و مترجم گشته است.
بررسی و نقد دیدگاه گابریل ساوما درباره ی آیه ی «…وکَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا…»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۷)
113 - 131
حوزه های تخصصی:
گابریل ساوما در سال 2006م. کتاب قرآن، تفسیر اشتباه، ترجمه اشتباه و خوانش اشتباه، زبان آرامی قرآن را نوشت. وی در این کتاب ادعا می کند که زبان قرآن، آرامی سریانی است و در صدد اثبات اقتباس قرآن از منابع یهودی - مسیحی است. او برای اثبات ادعای خویش با بررسی سوره های قرآن، واژگان فراوانی را به عنوان شاهد ذکر نموده و به تحلیل آنها پرداخته است. نویسنده در بررسیآیه ی «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا» آل عمران/37، براساس زبان سریانی آرامی، عبارت «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا» را به «زکریا را تعظیم کننده به او (مریم) قرار داد» و عبارت «دَخَلَ عَلَیْها» را «ایستادن با حالت احترام و ترس» ترجمه نموده است. در این مقاله با هدف بررسی دقیق معنای این آیه، ضمن ارائه دیدگاه ایشان به روش تحلیلی تطبیقی به نقد و بررسی آن از جنبه ی زبان شناسی تاریخی تطبیقی در سه زبان عبری، سریانی و عربی می پردازیم تا بنگریم که شواهد زبان شناختی موجود از «کفّل» و «دخل» تا چه میزان دیدگاه ساوما را تایید می کند؟ وجود شواهدی از مشتقات کَفَلَ در ادبیات جاهلی و شباهت های ساختاری و معنایی آن در سه زبان عبری، سریانی و عربی حاکی از آن است که «کفّل» هر چند اصلی سامی دارد؛ اما سیر تطور و تکامل معنایی خاص خود را در هر کدام از شاخه های سامی داشته و همچنین شواهد فراوان مشتقات دَخَل در شعر جاهلی و تعدد و تنوع این ریشه در قرآن و فقدان این ریشه در زبان عبری، سریانی و عهدین این احتمال را تقویت می کند که این ریشه، عربی اصیل بوده و اعراب فهم درستی از ساختار و معنای آن داشته اند. بررسی های انجام شده خلاف ادعای ساوما را اثبات می کند.
کاربست اعتبارسنجی روایات و منقولات تاریخی در نق د خوانش ادبی مع اصر از قصص قرآن با تأکید بر دیدگاه ادبی آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان های قرآن در مواضع و سیاق های گوناگون ذکر شده است. این پراکندگی و تفاوت سبک های بیان قصص در گفتمان آیات، شبهه راهیابی تعارض به متن قرآن را در ذهن مخاطب تداعی می نماید؛ این در حالی است که با بهره گیری از قراینی می توان ضمن پاسخ گویی به شبهاتی چون تاریخ مندی و متن ادبی و بلاغی بودن قرآن، در رد ادعای مذکور مبادرت ورزید. روایات منتسب به معصومین از جمله قراین ناپیوسته ای به شمار می روند که نقش مؤثری در تبیین آیات الهی ایفا می نمایند. لکن با عنایت به احتمال ورود اسرائیلیات به منابع روایی، ارجاع به این مصادر را با مشکل مواجه ساخته و زمینه را برای ادبی و بلاغی دانستن قصه های تاریخی قرآن می گشاید. از سویی از آنجا که موارد گوناگونی از اشتراک میان داستان های قرآن و نقل های تاریخی مشاهده می شود، با نظر به اینکه گاه حلقه های مفقود قصص در تاریخ یافت می شود، کاربست داده های تاریخی در تفسیر داستان های قرآن نافع می نماید و کمک شایانی نیز در پاسخ گویی به شبهاتی که، تنها روش فهم قرآن را روش ادبی و تحلیل متن می داند، خواهد نمود. بر این اساس پژوهش حاضر از رهگذر تأمل در آرای اندیشمندان مسلمان به ویژه آیت الله جوادی آملی و با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی به این پرسش کلیدی که «کارکرد روایات و منقولات تاریخی در نقد خوانش ادبی معاصر از قصص قرآن چگونه ارزیابی می شود؟» پاسخ داده است.
بینامتنیت قرآنی در طرب المجالس براساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
119 - 139
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت یکی از مباحث نوین در نقد جدید است که به ارتباط و تعامل بین متون می پردازد. بر اساس این نظریه، متون و گویندگان آنها از یکدیگر متأثر هستند و آگاهانه و یا ناخودآگاه از سرچشمه های ادبی و فکری یکدیگر بهره مند شده اند. استفاده از مفاهیم و تعلیمات قرآنی از دیرباز در بین شاعران و نویسندگان فارسی زبان برای اعتبار و غنای سخن خویش مرسوم بوده است. جنبه های ادبی و بلاغی قرآن همراه با مفاهیم و آموزه های اخلاقی آن باعث این توجه شده است. طرب المجالس یکی از آثار نثر فارسی در قرن هشتم است. دوره ای که به واسطه تأثیر قرآن و حدیث و ادبیات عرب بر ادبیات فارسی، یکی از قابل توجه ترین دوران است. نویسنده کتاب توانسته با استفاده از آیات و احادیث کتاب را به گونه ای اخلاقی و آموزنده تحریر کند. انس و آشنایی هروی با قرآن و معارف دینی و عرفانی در تمام این اثر به چشم می خورد. نویسندگان این مقاله برآنند که با شیوه توصیفی – تحلیلی و روش نقد بینامتنیت ژرار ژنت این ویژگی طرب المجالس را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. نتایج تحقیق نشان می دهد که دو نوع بینامتنیّت صریح و ضمنی در طرب المجالس دیده می شود. بیشترین بهره نویسنده از بینامتنیت صریح است که به شکل اقتباس از آیات قرآن به اشکال و دلایل مختلف صورت گرفته است.
خوانش جرم شناسانه آثار سعدی در حوزه کجروی کودک و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعدی شاعر و نویسنده قرن هفتم که از پرورش یافتگان نامی فرهنگ اصیل ایرانی واسلامی است اگرچه به عنوان جامعه شناس و جرم شناس شناخته نمی شود؛ اما درآثار شبه مانندیک جرم شناس وجامعه شناس، نسبت به کجروی و بزهکاری بی تفاوت نبوده و در خلال گفتارهایش مطالبی مطرح کرده که با نظریات مطرح جرم شناسی سازگاری و تطابق قابل توجه ای دارد. در این نوشتار ضمن اینکه بر ارتباط عمیق جرم شناسی با ادبیات پی می بریم ردب پای بسیاری از نظریات مطرح در جرم شناسی را در خصوص بزهکاری اطفال و نوجوانان در آثار سعدی خواهیم یافت. سعدی در آثارش به خوبی به تأثیر وراثت و محیط بر شکل گیری رفتار انحرافی اشاره کرده و به راهکارهای قابل توجه ای چون سیاست تشویق و تنبیه، تعلیم وتربیت و.... در راستای پیشگیری از کجروی اشاره می کند. همچنین خواهیم دید تعارض موجود در آثار سعدی؛ انتخابی کاملا آگاهانه بوده که از جامع نگری وی نشات گرفته است و میتوان گفت نظریات وی با جرمشناسی پست مدرنیسم که تصویری واقع گرایانه وچند بعدی ازعلل جرم ارائه می دهد تشابه بسیاری دارد.
بازکاوی آرایه مشاکله و نقش شناخت آن در تفسیر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فن "مشاکله" از آرایه های معنویِ بدیع و بر پایه همگونی است که بسیاری از نمونه های برجسته آن در میان کاوش های قرآنی، ناشناخته یا کم شناخته مانده است. این پژوهش پس از بازخوانی تاریخچه و بازشناخت جایگاه مشاکله در علوم بلاغت و بازتعریف گونه های آن، به شیوه توصیفی-تحلیلی، با نو خوانی آیات در پی یافتن نمونه های تازه و نغز این آرایه در قرآن رفته است. از آنجا که برخی قرآن پژوهان، دانش بدیع را تنها در زیبایی شناسی متن کارا دانسته و در تفسیر سودمند ندیده اند، هدف بنیادین این جستار، پاسخ بدین پرسش است که شناخت آرایه مشاکله در فرایند برداشت معنای متن قرآن چه کارکردهایی دارد؟ این پژوهش نشان می دهد مفسّر آشنا با این شیوه ادبی، به مدلول ظاهریِ واژگان بسنده نکرده، در دام خطای در تفسیر نیفتاده و در پی آشکارسازی انگیزه گزینش واژگان خواهد رفت. افزون بر این چند سودمندی، نشان داده می شود نمایان سازی لحن تهکمی متن و پیش آوری برداشتی رسا و گیرا بر پایه همگونی، از دیگر کارکردهای شناخت آرایه مشاکله است.
بررسی آثار فاضل صالح السامرایی بر پایه نظریه نظم جرجانی با استناد به قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
151 - 176
حوزه های تخصصی:
این مقاله که به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده است، به واکاوی برخی آثار فاضل السامرایی بر اساس نظریه نظم خواهد پرداخت و نشانه های کاربست این نظریه در آثار سامرایی را تبیین خواهد نمود. فاضل السامرایی زبان شناس و نحوی برجسته معاصر می باشد که با ارائه دیدگاه های نوین پیرامون زبان شناسی و علم نحو، خدمات شایانی به حوزه مطالعات قرآنی ارائه نموده است. وی کلیه مباحث زبان شناسی و نحوی را با استشهاد به آیات شریفه قرآن کریم، معنایابی کرده و ظرافت ها و لطافت های تعابیر قرآنی و بهر گیری قرآن از ظرفیت های تعبیری زبان عربی را به خوبی اثبات نموده است. نویسندگان بر این باورند که او در تألیف آثار ارزنده خود، از نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی متأثر بوده است و ردپای نظریه نظم جرجانی، در اغلب آثارش به چشم می خورد. بررسی ها نشان می دهد که سامرایی همانند جرجانی سهم ویژه ای برای نحو در بلاغت کلام قائل شده است. با وجود اینکه او متأثر از نظریه نظم است؛ ولی آراء و دیدگاه های متنوع تری در مسائل مختلف ارائه داده که نشانگر جزئی نگری بیشتر وی در حوزه مسائل نحوی می باشد. او علاوه بر بسط بیشتر موضوع، به سوی نحو مدرن و پیشرفته حرکت کرده و به واسطه ساده سازی مسائل نحوی و به عبارتی: «نقد نحو»، بسیاری از پیچیدگی های نحو و قواعد خشک حاکم بر آن را کنار زده است؛ از این رو می توان ادعا کرد که وی در این زمینه از جرجانی نیز پیشی گرفته و با ارائه دقیق، کامل و همه جانبه موضوعات نحوی و شواهد بسیاری که ارائه می دهد، معنایابی نحو را حتی گسترده تر از جرجانی انجام داده است.
نگاهی به پارادایم قدسی در فلسفه ادبیات و هنر معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پارادایم به معنی سرمشق ها و نمونه های حاکم بر ذهن و زبان دانشمندان در دوره های مختلف است و با اندکی تسامح، در علوم انسانی و هنر نیز نظام های فکری غالب یا همان پارادایم ها قابل شناسایی است. هنرمندان بسیاری خود را ذیل این نمونه های غالب می بینند و پیوندی عمیق با اندیشه های حاکم در زمان خود می یابند. در ایران از سالهای 1320 غالب هنرمندان و نویسندگان خود را وقف تبلیغ برای پارادایم حاکم؛ یعنی مارکسیسم کرده بودند و در دهه چهل، هنر مدرنِ خودارجاع «کانتی» بود که هنرمندان و نویسندگان متعددی را مجذوب خود ساخت. یک دهه بعد، تفکرات بوم گرای اسلامی، که در ادامه ی برخوردهای مختلف با سنت پدید آمده بود، زمینه را برای رشد زیباشناسی «قدسی» ایجاد کرد. به بیان دیگر روشنفکران و نواندیشان دینی با بهره گیری از آرای فلاسفه غرب و سنت های مذهبی، نوع جدیدی از فلسفه ی هنر و ادبیات را در ایران پی نهادند. این نواندیشان که افرادی چون علی شریعتی، مرتضی مطهری، عبدالکریم سروش، داوری اردکانی و دیگران بودند، گرچه در موارد متعددی اختلاف نظر داشته و دارند، در زیباشناسی به حضور یک «امر قدسی» در هنر اسلامی باور دارند. بنابراین، باورمندی به امرقدسی در کنار شرایط اجتماعی و سیاسی ، به خصوص پس از انقلاب اسلامی، زمینه را برای رشد هنر اسلامی- انقلابی فراهم ساخته است.
« بیع و مبایعه» در داستان «پادشاه و کنیزک مثنوی معنوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیع و مبایعه برده (عبد و امه) بااینکه در عصر مولوی جزو دانشهای مألوف و مأنوس بوده است؛ ولی برای دنیای معاصر درک و فهم آن نیاز به تبیین و توضیح دارد و نادیده گرفتن این مهم، فضا را برای قضاوت های غیرمنطقی علیه دین و فرهنگ و سوءنیتهای خاص آماده می کند. در داستان "پادشاه و کنیزک" دفتر اول مثنوی معنوی، کنیزی با عقد بیع مورد معامله واقع شده و مبیع و ثمنی ردوبدل شده است. این تحقیق ابتدا بر اساس تعاریف فقهی_ حقوقی، مفاهیم مربوط به عقد بیع از جمله؛ اقسام، اوصاف، شرایط و آثار آن را در دامنه داستان مورد بحث قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که در تعیین نوع بیع از جهات مقتضی، چارچوب معامله با گزاره مساومه، نقدی و تملیک انشایی- خارجی همخوانی دارد، در بخش اوصافِ بیع فقط رکن لزوم متزلزل به نظر می رسد، در قسمت شرایطِ بیع در بیان موضوع آن صراحت وجود دارد و در قسمت اوصافِ مبیع رکن طلق و طهارت با مانع مواجه است.
بررسی بُعد معنایی هنجارگریزی صرفی در دو سوره انعام و اعراف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متن قرآن کریم حاوی ارزش های زیبایی شناختی پیشرفته ای در فرم خود است و کشف ظرافت های آن به کمک روش های نظام مند نظریه های زبانشناختی معاصر، مؤید وجوه اعجازی برتر آن است. فرمالیست های روس با تمرکز بر مقوله «ادبیّت» در صدد شناخت معیارهای زیبایی آفرینی در متن برآمدند و تکنیک های چندی از جمله هنجارگریزی را موجد آن دانستند. نمودهای هنجارگریزی به شکل گسترده در متن قرآن و در سطوح مختلف صرفی، نحوی، بلاغی، آوایی و غیر آن به کار رفته و جلوه های بیانی شگفتی خلق نموده است. زبانشناسان مسلمان، هر یک به گوشه ای از این وجوه اشاره کرده اند، اما بررسی متن قرآن از منظر هنجارگریزی، می تواند شکوه ادبیّت متن قرآنی را به شیوه ای منسجم تر آشکار گرداند. در این مقاله به شیوه توصیفی-تحلیلی و ضمن طرح تئوری موضوع، به بررسی ابعاد معنایی پدیده هنجارگریزی صرفی در متن دو سوره انعام و اعراف می پردازیم. به این ترتیب که با مقایسه نمونه های عدول یافته از هنجار با معیارهای زبان معمول یا هنجاری، تلاش می کنیم تا این مطلب را دریابیم که چگونه عبارت قرآنی، به کمک هنجارگریزی صرفی به عنوان یک ابزار ادبی جهت داده افزایی معنایی، دامنه ای گسترده از ظرایف و لطایف معنایی را به متن افزوده که ساختارهای کهنه خودکارشده، قادر به خلق آن نبوده اند. از جمله دستاوردهای این پژوهش آن است که هنجارگریزی صرفی، نکته هایی نهفته از متن قرآن را آشکار می کند که مفسران قدیم به دلیل توجیه آن ذیل عناوینی چون تقدیرات نحوی و حمل بر معنا، آن را تببین نکرده اند.
کاربردهای فعل «ماضی» در دستور عربی و فارسی با رویکردی به آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۷)
181 - 213
حوزه های تخصصی:
«فعل» از ارکان مهم در ساختار جمله است که بار اسنادی و دلالت زمانی آن را بر دوش می کشد. قرآن کریم نیز آکنده از انواع قالبهای فعل ماضی است که کاربردهای متنوع آن تاکنون آنگونه که باید مورد دقت و بررسی قرار نگرفته است. از میان اقسام آن، فعل «ماضی» در دو زبان فارسی و عربی، به شکلی گسترده و در ساختارهای متنوّع به کار رفته است و ضمن دلالت بر زمان گذشته، مفهوم زمان حال و آینده را نیز منتقل می سازد. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی در حوزه دستور تطبیقی، تلاش دارد ساختارهای فعل ماضی را در این دو زبان، عمیقاً واکاوی کند و کاربردهای متنوع آنها را با تکیه بر قرآن کریم تبیین نماید؛ به گونه ای که با یکدیگر مشتبه نگردد و مترجمان در فهم صورت های مختلف زمان های افعال دچار اشتباه نشوند. در این جُستار، ضمن یکپارچه سازی زمان ماضی در دستور فارسی و عربی با رویکرد قرآنی، قواعد دستوری ماضی ساده، ماضی نقلی، ماضی استمراری، ماضی بعید و ماضی التزامی، به همراه کارکردهای گسترده آن ها آمده است. همچنین برای زمان گذشته نیز دو قالب جدید زمان «ماضی بدوی» و «ماضی مقصود»، به زمان های افعال اضافه گردید که در منابع دستوری فارسی و عربی بدان اشاره ای نشده است، یا آن که برایش چارچوبی دقیق واحکامی مشخص تبیین نگشته است. همچنین برای تبیین قواعد دستوری، به 30 شاهد شعر فارسی و 13 بیت عربی و 50 آیه قرآن کریم استناد شده و در مجموع، 125 قاعده برای کاربردهای مختلف فعل ماضی در هر دو زبان فارسی و عربی تدوین گردیده است.
تحلیل شخصیت در رمان جای خالی سلوچ بر اساس نظریه تکالیف سوگ «وردن»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، به تحلیل و درون کاوی شخصیت، در رمان جای خالی سلوچ، براساس دیدگاه وردن در مورد مراحل و تکالیف سوگ و واکنش های به هنجار در برابر ماتم با روش اسنادی پرداخته شده است. تحلیل شخصیت های داستان، بر اساس این دیدگاه، نشان می دهد خانواده سلوچ مانند مرگان، عباس و ابراو، ابتدا از طریق انکار معنی فقدان، فراموشی انتخابی، نفی روی دادن اتفاق مهم و داشتن تردید، واقعیت فقدان را نمی پذیرند تا درد رفتن سلوچ را بر خود آسان کنند که این امر، موجب ناهنجاری هایی در رفتار آنان می شود. در زمینه گذر از درد مصیبت، مرگان و عباس، درد مصیبت را انکار می کنند تا از خویش در برابر درد فقدان سلوچ محافظت کنند که این انکار، خود را به شکلی دیگر، یعنی رفتار نابه هجار خشونت، نشان می دهد. در ادامه، نبودِ سلوچ را می پذیرند و همه آنان، با کسب مهارت های جدید، با محیط بدون حضور شوهر/پدر انطباق می یابند. در پایان نیز با تغییر جای متوفی از نظر عاطفی، مانند عشق به فرزند و به دیگران، ازدواج کردن و عشق به کار، روزنی به سوی آینده و زندگی عادی می گشایند. از نظر احساس ها، شناخت ها و رفتارها، شخصیت های درگیر در سوگ، واکنش های مختلفی مانند خشم، اندوه، گوشه گیری، جست وجو، توهم و بی قراری از خود نشان می دهند و سرانجام، با پشت سرگذاشتن همه این مراحل، احساسات و واکنش ها، به زندگی معمولی باز می گردند. بر این اساس می-توان نتیجه گرفت که در این رمان، در کنار پرداختن به محیط اجتماعی، درون شخصیت های مصیبت دیده نیز کاویده و حالت های مختلف آنان بازنمایی شده است.