فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۵٬۱۶۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
ارتباط میان شرط ﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُواْ فیِ الْیَتَامَی ﴾ و جوابِ ﴿فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنیَ وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاع ﴾ در سومین آیه از سوره نساء از چالش های تفسیری بوده که اثر خود را به صورت اختلافاتِ فراوانِ ترجمه ای برجای گذاشته است. ترجمه های ارائه شده پیرامون این ساختار شرط را می توان در 7گونه و با محوریت معادل یابی از «مِنَ النِّسَاءِ» به صورت های زنان، زنان دلخواه، زنان یتیم و غیریتیم، مادر آن ایتام، زنان بالغه، زنان متناسب با عدالت و نهایتاً زنان دیگری غیر از ایتام دسته بندی کرد. در این میان به معیاری جهت ترجیح و نقد ترجمه ها نیاز بوده که قدرت فهم و تحلیلِ آرای تفسیری را به دلیل وابستگی ترجمه به تفسیر دارا باشد. جهت انجام این بررسی روش مورداستفاده شیوه توصیفی- تحلیلی و به طور مشخص روش تحلیل ساختاری سوره ها بوده که در آن سوره به مثابه شبکه ای در هم تنیده از موضوعات مختلف با محوریت سیاق هاست. با این معیار گونه هفتم به عنوان ترجمه منتخب برگزیده شده و به صورت ذیل قابل ارائه است: «اگر می ترسید که در مورد یتیمان به قسط رفتار نکنید با زنانِ(دیگری غیر از ایتام) به تعداد دو تا، سه تا و چهار تا ازدواج کنید». از این رو می توان مهم ترین دستاورد این پژوهش را ارائه معیاری درون متنی جهت تنقیح ترجمه های پیشنهادی برای متن قرآن به شمار آورد. در نتیجه استفاده از ساختار آیه، ساختار سیاق، ساختار فصل، ساختار سوره و غرض آن مبنای ارزیابی ترجمه ها و ارائه ترجمه صحیح است. پیاده سازی این روشِ نقد ترجمه بر سوره طویل نساء در پژوهش پیش رو، نمونه ای جهت اثبات اثر ساختار در نقد و ترجیح ترجمه ها در سراسر قرآن خواهد بود.
بررسی ترجمه گفتگوهای قرآنی با تکیه بر تعادل پویا (بررسی موردی ترجمه خواندنی قرآن علی ملکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصر گفت وگو از راه های اصلی گسترش داستان و تصویر منش ها و بازنمود موقعیت هاست. در آیات قرآن کریم، گفت وگوها، به ویژه در دل قصص قرآنی، جایگاهی برجسته و پربسامد دارد. یکی از شاخصه های برجسته این گفتگوها، تبلور الحان متعدد شخصیت هاست که بر پایه کیفیت آرایش واژه ها، دلالت عناصر بلاغی جمله، التفات و شگردهای آوایی دیگر شکل یافته و گویای شیوه ی گفتاری متمایز هر شخصیت است. احیای این ویژگی در زبان ترجمه، مستلزم توجه به ظرفیت های زبان مقصد و همه عناصر سبک ساز کلام است تا تنوّع الحان و سبک گفتگوی شخصیت ها در زبان مقصد بازنمایی شود. در جستار حاضر تلاش گردید با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و با گزینش شماری از آیات مبتنی بر گفت وگوهای قرآنی در ترجمه خواندنی قرآن از علی ملکی، راهکارهای مترجم در انتقال سبک خطاب های قرآنی، مورد تحلیل قرار گیرد. نتایج این بررسی بیانگر آن است که مترجم در این ترجمه با راهبردهایی چون توجه به معنای سبکی واژه ها، نحوه ترکیب کلمات در جمله، استفاده از افزوده های غرابت زدا، بهره گیری از واژه ها و تعابیر گفتارمحور، به بازآفرینی سبک گفتگوها، اهتمام داشته است.
تحلیل نظام اداری ایران در آثار ادبی و تاریخی عصر قاجار براساس مدل سالا ریگز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر از نوع پژوهش بینارشته ای ( ادبیات، تاریخ و جامعه شناسی) است. پرسش این نوشتار این است که براساس داده های منتج از منابع ادبی (سیاحتنامه ابراهیم بیگ، کتاب احمد و تمثیلات آخوندزاده) و تاریخی (حقایق الاخبار ناصری و شرح زندگانی من) عصر قاجار، نظام اداری این دوره تا چه حد تناسبی با مولفه های مدل سالا ریگز دارد؟ روش تحقیق، روش توصیفی-تحلیلی منابع ادبی و تاریخی در زمینه ساختار نظام اداری عصر قاجار و تکنیک جمع آوری داده ها فیش برداری از متون است. بررسی اجمالی منابع ادبی و تاریخی این عصر نشان می دهد که با توجه به تاخیر در شکل گیری دولت ملی در ایران و در نتیجه تاخیر در توسعه نظام اداری به مثابه ابزار و ماشین اداری دولت، مولفه های مدرن مدل سالا ریگز حضور تاریخی لازم را در نظام اداری ایران عصر قاجار ندارد بلکه با تلفیقی از حضور مولفه های سنتی و مدرن ضمن غلبه مولفه های سنتی مواجه هستیم. نتیجه نهایی اینکه، با مرور آثار ادبی و تاریخی عصر قاجار می توان گفت که وضعیت نظام اداری در ایران بویژه در دوره قاجار با توجه به پیشینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی جامعه ایران و حضور دو قدرت خارجی روس و انگلیس که مداخله گران موثری در نظام ترتیبات حکومتی و اداری ایران بودند انطباق بیشتری با مولفه های آسیب شناسانه مدل سالا ریگز دارد.
تصحیح و بازشرح بیتی از سعدی با رویکرد تلفیقی (نسخه پژوهی و زیبایی شناسی شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله پژوهش حاضر، تردید درباره ضبط و نتیجتاً بازتصحیح و شرح بیتی از یکی از غزل های سعدی، به کمک میان رشته ای زیبایی شناسی شناختی است. بیت مورد نظر در غالب نسخه های چاپی موجود این چنین ضبط شده است: بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است پذیرش ضبط «رندان» در این بیت توسط مصححان مختلف باعث شده است که شارحان نیز با ابتنا به آن، شرح هایی گوناگون، متناقض و کم ارتباط با ساختار متن را ارائه دهند. در این پژوهش با استفاده از شواهد گوناگون اثبات شده است که ضبط صحیح واژه مذکور در این بیت «زندان» است و نه «رندان»: اولاً با بررسی نسخ خطی واضح است که این واژه در قدیمی ترین نسخه خطی دیوان سعدی متعلق به زمان حیات شاعر، «زندان» ثبت شده است. ثانیاً از حیث زیبایی شناسی شناختی، واضح است که بیت حاضر بر پایه طرح واره تصویری حجمی و استعاره مفهومی «شوق، زندان است» تصویرسازی شده است.
برهم کنشی مطالعات میان رشتگی و فرهنگی در ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، بر نقش مطالعات میان رشتگی و فرهنگی در تبیین ادبیات تطبیقی تأکید می کند. در این جا، پای چند مسأله به میان می آید. اول، ادبیات فقط محدود به متون مکتوب نمی شود و همه نوع متون نوشتاری و غیرنوشتاری را در برمی گیرد. دوم، تعریف دقیقی از ادبیات تطبیقی به مثابه «رشته» یعنی نظام مطالعاتی در دست نداریم. سوم، علاوه بر مطالعات رشته ای، بحث مطالعات میان رشته ای، چندرشته ای، بینا رشته ای، پسارشته ای و فرارشته ای نیز به میان می آید. همه بحث این است که ادبیات تطبیقی چه موقع و چگونه ممکن است به مطالعه فرهنگی بدل شود؟ این مقاله، می کوشد به برخی مسائل مرتبط با پیوند مطالعات فرهنگی، میان رشتگی، و ادبیات تطبیقی اشاره و روابط میان آنها را به اختصار تبیین کند. از این رو، ابتدا به پیشینه مطالعاتی اشاره، و سپس، مبانی نظری بحث تبیین می شود. به تعاریف مختلف فرهنگ نیز اشاره، و مباحث میان رشتگی در ارتباط با مطالعات فرهنگی و ادبیات تطبیقی مرور می شوند. آن گاه تلاش می شود، مسائل میان رشتگی ادبیات تطبیقی به مثابه رشته، مرور شود. این مقاله، درآمدی بر بحث ارتباط ادبیات تطبیقی با سایر هنرها محسوب می شود.
روایت خرد محور و قدرت محور بازپیوند قهرمان در قصّه های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به خوانش کهن الگویی قصّه های ایرانی و بررسی فرآیند فردیّت و چگونگی رخدادهای شکل دهنده به این فرآیند پرداخته است. پرسش این است که؛ در طی فرآیند فردیّت، روند پیوند قهرمان با آنیما و آنیموس چگونه است؟ با تحلیل محتوای متن قصّه های ایرانی ابتدا نمود کهن الگوها را یافتیم و سپس دو مرحله ای بودن فرآیند فردیّت آشکارشد که دوگونه تحقّق خردمحور و قدرت محور داشت. یافته ها نشان می دهند؛ من (قهرمان) یا بخش آگاه و دیگر اجزای ناخودآگاه روان چون؛ آنیما، آنیموس، پیرخرد و سایه، پیوندهای پیچیده ای دارند. سایه همجنس قهرمان و جزء ناشناخته، سرکوب شده و چالش آفرین روان است. رخدادهای پروسه فردیّت بر بنیاد چالش آفرینی های سایه برای قهرمان رخ می دهد و قصّه ها هم با ساختار دو بخشی و گاه قصّه درقصّه و همانند فرآیند فردیّت هم دو مرحله پیوند و بازپیوند دارند که در جستار پیشِرو به آن پرداختیم. افزون بر آن، دو روایت زنانه و مردانه از روند تحقق فردیّت داریم؛ در روایت خردمحور زنانه؛ قهرمان با راهنمایی و یاریگری پیرخرد و تکیه بر خردورزی بر سایه پیروز می شود و به آنیموس می پیوندد و اغلب پس از شکست سایه، او را می بخشد و می پذیرد. در روایت قدرت محور مردانه؛ قهرمان همچنان از راهنمایی و یاریگری پیرخرد برخوردار است، ولی با تکیه بر قدرت و جنگیدن رویاروی بر سایه غلبه می کند و اغلب سایه را می کُشد و گاه می راند.
نظریه سیاسی استبداد منوّر در ادبیات پس از مشروطه (از 1285 ه. ش تا 1310ه.ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر چند که نظام مشروطه، با هدف جبران عقب ماندگی، اصلاح امور و پیشرفت و اعتلای کشور در سطح جهانی، در سال 1285 ه.ش. استقرار یافت، اما دیری نپایید که با شکست مواجه شد و کشور را در هرج و مرج، آشوب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بی سابقه ای فرو برد. در این شرایط بود که روشنفکران ایرانی تنها راه برون رفت از بحران های پی در پی را در روی کار آمدن «دولت مقتدر ملی/ استبداد منور» دیدند. آنان از طرح این اندیشه دو هدف را دنبال می کردند: نخست آنکه با روی کار آمدن دولت مقتدر، ایران بتواند شکوه گذشته خود را باز یابد؛ دوم آنکه در سایه دولت مقتدر، اصلاحات اساسی در جهت تجدد و پیشرفت کشور صورت گیرد و جایگاه آن در جهان اعتلا یابد. در این مقاله، نگارنده بر آن بوده است تا با کندوکاو در ادبیات آن روزگار، گرایش برخی از شاعران و نویسندگان ایرانی را به استبداد منور/ دولت مقتدر ملی با هدف بازگرداندن ایران به شکوه باستانی خود و نیل به تجدد نشان دهد. آنچه از این پژوهش حاصل شد آن بود که گرایش به استبداد منور به چهار صورت در ادبیات این دوره نمود یافته است: 1. ابراز نگرانی از نابسامانی های پس از مشروطه. 2. انتقاد از تحقق نیافتن شعارها و اهداف مشروطه خواهان. 3. آرزوی برآمدن حکومت مقتدر برای سامان دادن به امور کشور. 4. ناسیونالیسم.
ژرف ساخت لایه آوایی- معنایی در سوره مبارکه لقمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش بی بدیل قرآن کریم در زندگی بشر، سبب شده است تا دانش آواشناسی، در راستای کشف لایه های به هم پیوسته معانی و مضامین نهفته در این کتاب مقدس، به کمک محققان علوم اسلامی بیاید و پژوهش های گسترده ای در زمینه انسجام میان لایه های آوایی و معناشناسی آیات قرآن کریم، صورت پذیرد. در پژوهش حاضر، در راستای نیل به هدف مزبور، به واکاوی انسجام آوایی- معنایی در سوره لقمان پرداخته شد. روش به کار گرفته شده، توصیفی– تحلیلی بوده و از خلال مبانی نظری مطرح و تطبیق آن ها بر آیات مبارکه، برخی نتایج حاصل شد: ارتباط بین جنبه های صوتی و دلالی آیات سوره کاملا مشهود است و اصوات دقیقا در اقتضای معانی آیات به خدمت آمد ه اند. اصوات مجهور با بسامد 71% و متوسط با بسامد 49% بیش ترین سهم را در القای معانی آیات داشته اند و بعد از آن ها اصوات مهموس با بسامد 29%، شدید 27% و سایشی 24% قرار دارند. دلیل غلبه اصوات مجهور و متوسط، ناظر بر معانی و سیاق آیات است؛ زیرا در این سوره درباره موضوعات مهمی چون: عظمت قرآن کریم، خلقت خداوند، رستاخیز عظیم قیامت، توحیدگرایی و ارزش های اخلاقی سخن به میان آمده است که نیاز به کارگیری این اصوات را بیش تر توجیه می کند و در مقابل آن، در مواضعی که نیاز به برانگیختن احساسات لطیف مخاطب است، از اصوات مهموس و سایشی آرامش بخش افزون تری استفاده شده است؛ به گونه ای که تناسب آوایی میان حروف کلمات و معانی آن ها کاملا مشهود است و جایگزین کردن آن ها با واژگان دیگر، غیرممکن است.
آشنایی زدایی جایگزینی در قرآن کریم بررسی موردی تشبیه و کنایه در داستان حضرت نوح (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تکنیک هایی که در علم زبان شناسی مورد توجه قرار گرفته است، تکنیک آشنایی زدایی است که در آن گوینده یا نویسنده سعی دارد در اثر خود از زبان معیار عدول کرده که بدین وسیله با واداشتن مخاطب به کنکاش ذهنی، درک هر چه عمیق تر مفاهیم را به دنبال دارد به طوری که جنبه ی تاثیرگذاری آن بسیار بیشتر از کلام عادی خواهد بود. قرآن کریم به عنوان یک متن فرابشری به بهترین شیوه در جای جای قرآن از این شیوه بهره برده است و از آنجایی که بررسی این تکنیک در فهم یکی از جنبه های اعجاز قرآن بسیار مهم می نماید لذا پژوهش حاضر بر آن است تا با شیوه ی توصیفی و تحلیلی و با استقراء تام داستان حضرت نوح علیه السلام در سور قرآنی، آشنایی زدایی جایگزینی را با استفاده از دو ابزار تشبیه و کنایه مورد بررسی و مداقه قرار دهد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که این تکنیک به شکل موثری در داستان حضرت نوح به کار رفته است که از جمله دلایل به کارگیری آن شامل، ایجاد مبالغه در معنی و مضمون آیات، عمومیت بخشیدن به دلالت های آیات، ایجاد شور و شوق در مخاطب، ایجاد کنکاش ذهنی در وی، وسعت بخشیدن به معنا و مضمون آیات است.
نقد نظریه استعاره مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لیکاف و جانسون، استعاره را ابزاری شناختی می دانند که بواسطه چیزی متعارف و تجربی، چیزی دیگر را می شناسیم. از نظر آنان استعاره در سراسر زندگی روزمره و نه تنها در زبان، که در اندیشه و عمل ما جاری است و نظام مفهومی معمول ما که در چارچوب آن می اندیشیم و عمل می کنیم، ماهیتی اساساً استعاری دارد. آنان مدّعی اند در نظریه های سنتی، به رابطه استعاره با تفکر توجّه نشده است؛ بلکه فقط به تعابیر زبانی استعاره ها در شعر و ادبیات توجه کرده اند و بین زبان روزمره و زبان ادبی تمایز نهاده اند. از این رو تعریف جدید را در تقابل با استعاره زبانی، استعاره مفهومی نامیدند که دارای ویژگیهای چون یک سویگی نگاشت و اصل تغییر ناپذیری است و به انواعی چون استعاره متعارف و نو و تصویری تقسیم می شود. در این مقاله، نظریه استعاره مفهومی و برخی از تناقضهای درونی آن را نقد کرده ایم که برخی از نتایج عبارتند از: شناخت و فهم استعاری نیست بلکه قیاسی است؛ استعاره مبتنی بر شباهت است و تغییر ناپذیری اصل معتبری نیست.
بررسی رمان جای خالی سلوچ بر اساس نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر رمان جای خالی سلوچ (1358) از دولت آبادی(1319) را در چارچوب نظریه داغ ننگ گافمن(1963( بررسی می کند. نظریه گافمن، روابط میان افراد در زندگی روزانه را تحلیل می کند. رمان خالی خالی سلوچ، روایت زندگی زن روستایی به نام «مِرگان» در روستای دور افتاده «زمینج» است که می کوشد پس از ناپدید شدن ناگهانی شوهرش، خانواده را حفظ کند، در این راستا خود و فرزندانش متحمل انواع آزار جسمی، جنسی، سرخوردگی روحی و عاطفی، تحقیر، خیانت و بی وفایی می شوند. مقاله سعی دارد تا با روش توصیفی -تحلیلی به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که کدام مضمون و درونمایه نظریه داغ ننگ گافمن در رمان جای خالی سلوچ نمود بیشتری دارد؟ براساس نتایج تحقیق، مهم ترین داغ ننگ و برچسب زنی ها در رمان جالی خالی سلوچ، بی هویتی، ناامنی و انزجار است. داغ بی اعتباری، احساس شومی سرنوشت، ناامنی وعقده حقارت و به تبع آن بر انگیختگی حس کین توزی و انتقام است که بیش از هر چیز دیگر مرگان را در بر می گیرد. مرگان و دیگر زنان داستان، اشخاصی رنجور، پریشان و سرگشته، ناامید، مضطرب و افسرده هستند که گرفتار چنبره سرنوشت اند. دولت آبادی به روایت زندگی این افراد می پردازد که احساس بی هویتی و سرگشتگی می کنند.
نقد روایت شناختی رمان رضوی دخیل عشق بر پایه عنصر زمان و زمانمندی
منبع:
طالعات ادبیات شیعی سال ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
47 - 69
حوزه های تخصصی:
عنصر زمان در روایت شناسی از دانش های نقد ادبی جدید است و ژرار ژنت فرانسوی موفّق ترین نظریه پرداز زمان روایی است که نظریه خویش را بر پایه «نظم، تداوم و بسامد» تبیین کرده است. هم چنین ژولیوا کریستوا بر این عقیده است که می توان زمان داستان های روایی را با تحلیل زمان روایی و زمان متن مورد بحث به دو گونه زمانمندی یادواره ای و خطی تقسیم کرد. در واقع زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی به متن می دهد. جستار حاضر رمان «دخیل عشق» مریم بصیری را با هدف تبیین عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادواره ای به روش توصیفی- تحلیلی بررسی کرده و نشان داده است که این اثر به دلیل به کارگیری استرجاعات و پرش های زمانی فراوان در چارچوب نظریه ژنت و زمانمندی خطی و یادواره ای کریستوا قابل بررسی است. نتیجه حاصل از این جستار هم خوانی این رمان با نظریه عنصر زمان ژنت و زمانمندی یادواره ای کریستوا در سایه به کارگیری پرش های زمانی و استفاده از حذف در سرعت روایت است. بازگشت زمانی و مکانی و چرخش زمانی این داستان به مرحله اولیه خویش (آسایشگاه جانبازان و حرم امام رضا (ع)، نشانه زمانمندی یادواره ای حاکم بر این روایت است.
دلالت یابی آیه «مودت» مبتنی بر روی کرد «شناختی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
163 - 200
حوزه های تخصصی:
آیه 23 سوره مبارکه شوری:«ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» معروف به آیه مودت، در فراز میانی اش از مخاطبان درخواست می کند که به قربی مودت نمایند:«الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى». در تفسیر این فراز دیدگاه های مختلفی مطرح شده که رویکرد غالب در اکثر آن ها نقلی و برون متنی است و کمتر موردی یافت می شود که به قرینه ای درون متنی استناد شده باشد. این موضوع نگارنده را بر آن داشت به ارزیابی قابلیت متن در ارائه چنین قرائنی بپردازد. در راستای بررسی این شاخصه، به نظررسید اقدام هنجارگریزانه متکلم در برقراری نسبت بین دو مقوله «مودت» و «قربی» با استفاده از حرف اضافه «فی»، شاید بتواند به عنوان قرینه ای درون متنی ایفای نقش نماید؛ این رو نوشتار حاضر با استناد به منابع کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی با هدف بررسی پیامدهایی که این نسبت سازی به لحاظ بار معنایی به عبارت حمل می کند سامان یافت. از آن جا که برای وقوف به بار معنایی برآمده از این نسبت سازی اطلاع از معانی حرف اضافه «فی» لازم می نمود، از انگاره شناختی برای این مهم استفاده گردید، الگویی که به دلیل روشن نمودن مبنای تجربی ساختارهای مفهومی، تبیین گویاتری از معانی آن ها ارائه می دهد. با مطالعه الگوی شناختی و نحوه کاربست آن در معناشناسی حرف اضافه «فی» به تدریج این فرضیه در ذهن قوت گرفت که با نظرداشت به قابلیت های کارکردی که انگاره شناختی درباره معنای حرف اضافه «فی» می شناساند، دیدگاه دال بر مودت ورزی به ائمه، می تواند به عنوان دیدگاهی با قرینه پذیری درون متنی مطرح گردد؛ از این رو در نوشتار پیشرو درصدد طرح و تقویت این فرضیه هستیم که اگر متکلم درصدد بیان محبت ورزی به ائمه می بود، به احتمال زیاد در صورت بندی مقصود خود، از تعبیری مشابه عبارت همین آیه یعنی «الموده فی القربی» استفاده می کرد.
بازتاب مشخصه ی روانی تسلیم ناپذیری در اشعار مهدی حمیدی شیرازی و شاملو (با رویکرد روان کاوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهدی حمیدی و شاملو، شاعران صاحب سبکِ ادبیات معاصر هستند؛ مشخصه ی روانی تسلیم ناپذیری به صورت یک اندیشه و فرم بیانِ غالب در اشعار این دو شاعر، انعکاس یافته است؛ این هنرمندان، هنگام رویارویی با دشواری ها، در غالب مضامین ادبی خود، علاوه بر مشابه دانستن استعداد و توان خویش با شخصیت های اساطیری، مقابل سوژه های بزرگ مانند قانون، سیاست، مقدسات و... قدرتمندانه گردن فرازی کرده اند؛ ابعاد روانی ذکر شده، مرتبط با طیف هایی از خودشیفتگی نیز است. در جستار حاضر، با استفاده از نظریات روان کاوان، علل درونی سرایش اشعار گردن فرازانه مشخص شد. پژوهش می خواهد به این پرسش پاسخ دهد که پدیده ی روانی تسلیم ناپذیری، کیفیت، کمیت و سبک بیان ادبی این دو شاعر را به صورت چشم گیر تحت تأثیر قرار داده است یا خیر. روش پژوهش، توصیفی و تحلیلی است. در پایان، این نتیجه حاصل شد که انواع جلوه های تسلیم ناپذیری، نقش بارزی را در نحوه ی گزینش صنایع ادبی، کمیت، پیشبرد وجه هنریِ مضامین و ارزش آثار این شاعران ایفا نموده و ازین رو قابل چشم پوشی نیست.
بررسی مفهوم مستثنی بودن آمریکایی در رمانهای تروریست (2006) و مردم گرانقیمت (1968)براساس نظام گفتمانی کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله گفتمان کنشی در رابطه با مفهومی مطرح در ادبیات معاصر آمریکا تحت عنوان مستثنی بودن آمریکایی در دو رمان معاصر آمریکایی مورد بررسی قرار می گیرد. مفهوم مستثنی بودن آمریکایی یکی از شناخته شده ترین مفاهیم معاصر در ادبیات و هنر و فرهنگ معاصر امریکا است. براساس این مفهوم، آمریکا و مردم آن و فرهنگ آمریکایی در مقایسه با سایر فرهنگ ها و کشورهای دنیا استثنایی و منحصربفرد هستند و ترویج این ایده در دهه های اخیر در رسانه ها، فیلم های هالیودی و ادبیات داستانی آمریکا کاملا مشهود است. در این مقاله نگارنده می کوشد تا با استفاده از تحلیل نظام گفتمانی کنشی که خاستگاهی نشانه شناختی دارد به خوانش دقیقتری از مفهوم مستثنی بودن آمریکایی دست یابد. جهت ارائه این تحلیل بازنمود و بروز این تفکر و نگرش در دو رمان معاصر ادبیات داستانی به طور اجمالی بررسی می شوند تا زوایای انعکاس این مفهوم در ادبیات معاصر آمریکا تا حدودی مشخص شود. رمان تروریست اثر آپدایک (2006) و رمان مردم گرانقیمت اثر اوآتس (1968) دارای درونمایه مشترکی در این زمینه هستند. هر دو رمان با اتکا به مفهوم مستثنی بودن امریکایی گفتمانی کنشی را فراهم می سازند که به طور اجمالی در این مقاله بررسی می شود. مبنای تحلیل پژوهش حاضر، نقد روایت اصلی رمان های فوق و بررسی نقش کنش و کنش گران آنها در تحول معنا در چهارچوب نظام گفتمانی کنشی است.
خوانش فرانتس فانونی نمایشنامه های «رقص جنگل ها» و «مرگ و سوارکار شاه» اثر وله سوینکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمایشنامه های "رقص جنگل ها" و "مرگ و سوارکار پادشاه" آثار وله سوینکا، نویسنده مطرح اهل نیجریه هستند. وله سوینکا در رویکردی منحصربه فرد، با به نمایش گذاشتن شرایط زندگی بومیان و تقابلات فرهنگی آنان با استعمارگران غربی انزجار خود را از استعمار غرب به تصویر می کشد و درعین حال در مورد خطر فروپاشی اجتماعی و اضمحلال هویت ملی براثر تعقیب کورکورانه سنت های بومی و همچنین وقوع استعمار داخلی هشدار می دهد. فرانتس فانون از نظریه پردازان مطرحی است که با دو نگاه سیاسی و روان شناختی به بررسی استعمار، انواع شیوه های آن و عوارض و عواقب آن پرداخته است. این مقاله، با بررسی دو نمایشنامه که یکی از آن ها در جشن آزادسازی نیجریه اجرا شد، به تعارضات و مسائل ملتی که سعی در بازیابی الگوهای کهن خود را دارد پرداخته و همچنین کوشش کرده است که احساس دوگانه ی وله سوینکا را نسبت به این بازیابی نشان دهد و ریشه آن را نیز پیدا کند.هر دو اثر انتخابی از سوینکا نشان گر آن هستند که وی نیز مانند فانون می خواهد که این تقابل فرهنگی، تبعیض و جدالِ همیشگی به صلحی ختم شود که شکوفایی آینده همه ابنای بشر در آن نهفته است. بررسی این آثار بر ما روشن می سازند که فرد استعمارکشیده باید با گذشته و حالش به صلح برسد، بر آنچه آینده را می سازد تمرکز کند تا بتواند آینده شکوهمندی را برای کشورش و هم وطنانش رقم بزند.
رهیافتی تحلیلی بر خوانش آیات الهی و فهم گفتمان قرآن (در پرتو واکاوی رویکرد زبانشناختی ایزوتسو و علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
105 - 126
حوزه های تخصصی:
توجه به سطح زبانی گفتمان قرآن و تبیین دقیق آیات، از مباحث ضروری در حوزه مطالعات قرآنی است. در زبان شناسی معاصر، شناخت رابطه واژگان و عبارات و نیز ارزیابی انسجام و نگریستن به کلّ آن چیزی که نتیجه این روابط است، اصلی مهم در فهم گفتمان متن تلّقی می شود؛ لذا تحلیل های ادبی قرآن به عنوان متنی منسجم، خارج از این اصل زبان شناختی نخواهد بود؛ زیرا قرآن محوری و معناشناسی مبتنی بر وحدت شبکه معنایی قرآن، نقش مؤثری در کشف مفاد و مراد الهی در آیات قرآن دارد؛ از این رو، واکاوی رویکردهای زبان شناسانه ای که قرآن پژوهان در تبیین آیات وحی به کار بسته اند، ضرورتی غیر قابل انکار است و از آنجا که دغدغه مشترک علامه طباطبایی و ایزوتسو در تبیین و معناشناسی واژگان قرآن، فهم مراد و کشف معنا از درون متن است، این پژوهش در صدد است با روش توصیفی تحلیلی، نقاط اشتراک و هم گرایی رویکردهای ادبی وزبان شناختی ایزوتسو و علامه را در خوانش آیات الهی و فهم گفتمان قرآن، واکاوی نماید. نتایج پژوهش حاضر بیانگر تأکید علامه طباطبایی و ایزتسو بر نظام واره بودن زبان قرآن و تبیین استقلال معناشناختی قرآن و پیوند معنایی میان آیات است. به طوری که فهم آیات قرآن را بیش از همه به خود متن قرآن و شواهد درون متنی وابسته می دانند و معتقد به تأثیر محوری پارادیم توحیدی در فهم گفتمان قرآن و ارتباط اندراجی معانی واژگان در متن هستند؛ گرچه کمیت و کیفیت بهره گیری از این مبانی مشترک نزد آنان متفاوت است. ایشان در حوزه ادبی وزبان شناسی نیز ضمن تأکید بر اعجاز بلاغی قرآن، از بافت درونیِ سخن و روابط بینامتنی در کشف مراد خداوند بهره می گیرند و به صورت ضمنی انسجام و جهان بینی زبانی قرآن را اثبات می کنند.
به هم پیوستگی متنی در دو سوره «الضحی» و «الشرح» تحلیلی مبتنی بر نظریه زبانشناختی نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
165 - 199
حوزه های تخصصی:
این مقاله با بکارگیری مباحث زبانشناسی جدید که در سال های اخیر، زمینه درک و فهم نوینی در تحلیل متون ادبی فراهم ساخته است و اخیراً در تفسیر و فهم آیات قرآن کریم نیز کاربردی شایان یافته است، میزان پیوستگی دو سوره مبارکه «الضحی» و «الشرح» را تحلیل و بررسی نموده است. مقاله در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که انسجام متنی دو سوره تا چه میزان است و این باور برخی از مفسران که دو سوره را یک سوره دانسته اند، تا چه حدی موجه و قابل دفاع است؟ روش مطالعه تحلیلی- توصیفی، با کاربست زبان شناسی نوین و مبتنی بر سه فرانقش زبانی اندیشگانى (تجربی) بینافردی و متنی در نظریه زبانشناسی نقش گرای هلیدی است. دستاورد این مطالعه گویای آن است که وحدت و یکپارچگی موجود در دو سوره که پی در پی و با بیانی دلجویانه به نعمت های مادی و معنوی و الطاف الهی نازل شده بر پیامبر اشاره دارد و ارجاع های برون متنی همگون به وضوح یکپارچه بودن متن هر دو سوره را ثابت می کند و مؤید نظر بسیاری از مفسران است که دو سوره «الضحی و الشرح» را یک سوره دانسته اند.
هنجارگریزی زبانی فواصل آیات از دیدگاه ابن صائغ (مطالعه موردی: 15 جزء آغازین قرآن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
79 - 104
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های برجسته زبان قرآن، هنجارگریزی زبانی است که ساختار کلّی این متن را به شکلی پویا تحت تأثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر درصدد است تا به روش کتابخانه ای و براساس نظر ابن صائغ و شیوه هایی که وی برای ایجاد مراعات فواصل آیات ارائه می کند، این پدیده زبانی را در فواصل آیات پانزده جزء آغازین قرآن (مجموعاً 2267 آیه) مورد واکاوی قرار دهد و با ارائه نمونه های عینی و مصداقی، چگونگی بازنمایی این پدیده زبانی را به شیوه کیفی و کمّی در متن قرآن به نمایش بگذارد. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که از 40 مورد الگوی فراهنجاری که ابن صائغ ارائه کرده است، 25 مورد آن در 40 درصد داده های مورد مطالعه به وقوع پیوسته است؛ فراهنجارهای دستوری از نوع نحوی بیشترین سهم در میان تغییرات را به خود اختصاص داده اند و هنجارگریزی های واژگانی و آوایی با اختلاف چشمگیری در جایگاه بعدی قرار گرفته اند؛ برجسته ترین نوع ساختارشکنی به ترتیب مربوط به تقدّم جار و مجرور، حذف مفعول، تأخر مفعول و گزینش صیغه مبالغه است و این که رابطه معنی داری بین نوع و فراوانی تغییرات و تعداد آیات سور وجود ندارد.
نشانه شناسی فرهنگی هسته بنیادین «هزار و یک شب» بر اساس متون هم ریخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«هزار و یک شب» از رسته جامع الحکایات و متنِ تو در توی ادبیات عامیانه فارسی است. قصه بنیادین این کتاب بر پایه قصه گویی «شهرزاد» شکل گرفته است و بر گِرد هسته بنیادین، سایر قصه ها در کنار هم چیده شده اند. فضای نشانه ای این کتاب همسان با سایر متون هم ریخت فرهنگیِ ایران قدیم است. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی در متون هم ریخت فرهنگی، بر پایه نظریه نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان: مطالعه ارتباط دوسویه و نقش مند میان نظام های نشانه ای متفاوت، به بررسی خاستگاه نشانه های فرهنگی «هزار و یک شب» و خویشاوندی آن با متون هم ریخت در سپهر نشانگانی ادب عامیانه فارسی می پردازد و از نشانه شناسی فرهنگی «هزار و یک شب» و بررسی آرای پژوهشگران «هزار و یک شب» با تکیه بر قصه بنیادین آن و همسانی با متون هم ریخت نتیجه می گیرد: ساختار کتاب، ترجمه، بازتولید معنا و محتوای آن در گستره سپهر نشانگان فرهنگی و هویت ایرانی شکل گرفته است و «هزار و یک شب» بازتاب دهنده مناسبات اجتماعی فرهنگیِ بستر تولیدکننده ایرانی خود است. رابطه «خود» ایرانی با فرهنگ «دیگری» در گفتگومندی فرهنگ ها شکل گرفته است.