فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۵۲۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقولة نحویِ صدای دستوری در داستان کوتاه ”قفس“ صادق چوبک است.هموارهمیاناندیشهوسبکنحوینویسندهارتباطوجودداردوبا در نظرگرفتناینارتباطمی تواندیدگاهغالبچوبکراتبییننمود. ”قفس“ طرحی است درباره جهانی که بر بنیاد تنازع بقا قرار گرفته است و مرغ و خروس های اسیر در قفس، تمثیلی از جامعه بشری هستند. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که در این داستان، پربسامدترین صدای دستوری، صدای منفعل است و بسامد بالای این صدای دستوری (80%) انعکاس دهندة این دیدگاه چوبک است که انسان ها به عنوان موجوداتی کنش گر سعی می کنند تا خود را از جبر زیستی که اسیر آن هستند، نجات دهند و برای زنده ماندن جدال می کنند. اما چون تحت تسلط نیروهای قهار و قوانین جبری هستند، به ناچار باید در برابر این نیروها، منفعل و پذیرنده باشند. لازم به ذکر است که در این داستان، تعداد زیادی از صداهای دستوری فعال نیز در معنای پنهان به صورت منفعل هستند و بخشی از صدای دستوری فعال، بیانگر دیدگاه و تفکر مرگ اندیشی چوبک است که تقدیر یا مرگ، پیوسته در حال انجام کنشِ کشتن انسان هاست و یکی یکی انسان ها را هلاک می کند و انسان ها چاره ای جز تسلیم شدن در برابر این سرنوشتِ محتوم ندارند. بنابراین اعتقاد به جبر، تقدیر و سرنوشت و تلاش نافرجام انسان برای رهایی از آن با صدای دستوری منفعل نمود می یابد که می تواند بیانگر اندیشه ناتورالیستی چوبک باشد.
بازتاب دیدگاه شاعر در نحو منظومه ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر آمیزه ای از اندیشه و صور خیال است. اندیشه های شاعر، زبان اوست که در قالب شعر بیان شده است و به ذهن مخاطب متبادر می شود. جهان بینی شاعر و کیفیت تبیین امور، در ساخت جمله های او تأثیر می گذارد. در نتیجه هر کدام از سبک ها و ژانرهای ادبی، الگوهای دستوری مشخصی را برمی گزینند. این الگوهای دستوری در واقع بیان کننده نوع دیدگاه و ذهنیت حاکم بر آن سبک و یا موضوع ادبی هستند. عوامل دستوری که تفاوت های دیدگاه و نگرش مؤلّف را نسبت به موضوع یا مؤلّفه ای در متن نشان می دهد، بسیارند اما در این مقاله به دو عامل وجهیّت و متغیرهای زمان در مثنوی ویس و رامین اشاره می شود. هدف این پژوهش، روشن ساختن دیدگاه و نگرش فخرالدین اسعد گرگانی در به کارگیری فعل ها، قیدها، صفت ها و نیز چینش واژگان و انعکاس صدای وی در نحو جمله هاست. نتایج حاصل از تحلیل های انجام شده بیانگر این است که نگرش شاعر تابعی است از غلبه رویداد محوری، و استفاده وی از قیدهای زمان حال، بیانگر واقع گرایی و اطمینان او درباره موضوع داستان است. صفات و خصوصیاتِ فخرالدین، رویکردی مطلق گرا و برابر دارد و از طریق ارجاع کلام به «لحظه سخن گفتن» و کاربرد زمان مضارع و قیدهای تأکید و ایجاب، باور قطعی و مسلّم شاعر نسبت به موضوع عشق و پیامدهای آن نشان داده می شود.
نقدی بر ترجمة سورة بیّنة از طاهره صفّارزاده بر اساس الگوی انسجام
حوزه های تخصصی:
گرچه تاکنون نظریّه های گوناگونی دربارة میزان کارآمدی ترجمه در انتقال مفاهیم به وجود آمده، امّا تقریباً روش علمی متقن برای رسیدن به پاسخ دقیق و روشن این سؤال مطرح نشده است. با این حال، به نظر می رسد با به کارگیری برخی از نظریّه های جدید در حوزة تحلیل متن بتوان به پاسخ هایی درخور دست یافت. نظریّة جدید انسجام و پیوستگی هلیدی و حسن (1985م.) از جمله روش هایی است که به کمک آن می توان میزان انسجام و پیوستگی متون و در نتیجه، متنیّت آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. افزون بر این، با توجّه به اهمیّت ترجمه در حوزة متون دینی و به ویژه قرآن کریم که برخاسته از جایگاه این دسته متون در حوزة اعتقادی و تربیتی است، به نظر می رسد بتوان با کاربست این نظریّه در متن ترجمه های موجود و مقایسه آن با متن اصلی، تا حدودی میزان کارآمدی ترجمه و توفیق مترجم را در انتقال مفاهیم ارزیابی نمود. بر این اساس، پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و آماری سورة بیّنة و ترجمة آن از طاهره صفّارزاده را با استفاده از الگوی مذکور مورد بررسی قرار داده است و به این نتیجه رسیده که با توجّه به درصد بالای انسجام و شباهت متن مقصد به مبدأ در نحوة کاربست عوامل انسجام، مترجم در انتقال مفاهیم سوره موفّق بوده است.
استعارة دستوری: شاخصی نو در تمایز زبان ادب و علم
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم مطرح در دستور نقش گرای نظام مند هالیدی، استعارة دستوری است که نوعی از استعاره معرفی شده است. هالیدی سه نوع استعارة دستوری - اندیشگانی، بینا فردی و متنی- را معرفی و متمایز کرده است. هدف این مقاله، بررسی میزان و شیوة کاربرد انواع استعارة دستوری در متون ادبی و علمی است. بدین منظور نویسندگان یک اثر علمی با عنوان «درآمدی بر جامعه شناسی زبان» نوشتة یحیی مدرسی و یک اثر ادبی با عنوان «تنگسیر» نوشتة صادق چوبک را برای نمونه انتخاب و تجزیه و تحلیل کرده اند. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که میزان استفاده از انواع استعارة دستوری در متون علمی و ادبی یکسان نیست. به نظر می رسد که نویسندة متون علمی برای غنی سازی محتوای عبارات، فشرده کردن اطلاعات، تخصصی ساختن متن برای مخاطب مخصوص خود، گویاتر ساختن مطالب و دلایل دیگر از استعارة دستوری استفاده کرده است. در مقابل نویسندة متن ادبی، استعارة دستوری را بسیار کم به کار برده است. دلایل یادشده درباره متون ادبی صادق نیست و کاربرد اندک آن را موجه می سازد. بنابراین مقاله با ارائه شواهد کافی از دو متن تلاش دارد تا استعارة دستوری را به عنوان یک شاخص برای تمایز متون علمی و متون ادبی معرفی کند.
دراسة علم أسلوب النثر التفسیری والعرفانی فی رسالة ""شرح رباعیات جامی فی وحدة الوجود"" (بررسی سبک شناختی نثر تفسیری ـ عرفانی رساله ""شرح رباعیات جامی در وحدت وجود"")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نثر عرفانی فارسی همواره از ساده ترین امکانات زبانی و بیانی برای انتقال مفاهیم دشوار و درونی بهره جسته، و در عین حال غالبا از دل آویزترین گونه های نثر ساده فارسی در همه ادوار به شمار رفته است. نثر جامی نیز در تمام آثار مفسرانه و تعلیمی و عرفانی، در عین بهره مندی از امکانات استحکام بخش نثر کهن فارسی سرشار از لطافت، مهارت و استادی است. نثر رساله ""شرح رباعیات در وحدت وجود"" نیز دارای تمام ویژگی های یاد شده می باشد.
در این مقاله پس از نگاهی اجمالی به زندگی و آثار جامی به معرفی رساله ""شرح رباعیات جامی در وحدت وجود"" پرداخته، سپس به کوتاهی به سبک نثر در عصر جامی اشارت رفته است، آنگاه پربسامدترین ویژگی های سبکی نثر رساله از جمله (ایجاز، کاربردهای سبکی کهن، حذف افعال به قرینه، کاربرد ئیت مصدری، مبحث ایراد مترادفات، مطابقت صفت و موصوف و استناد به آیات قرآن کریم) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در پایان نیز به جمع بندی و نتیجه گیری مباحث پرداخته شده است.
وحدت «ساختاری واژگانی» جمله های همسانی (پیوسته)، یکی از الگوهای نحوی موسیقی آفرین در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی از شگرف ترین آثاری است که پیوسته مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است. یکی از ویژگی های منحصر به فرد این شاهکار ادبی، وحدت «ساختاری واژگانی» جمله های همسانی (توازن نحوی و واژگانی) است. منظور از جمله های همسانی، جمله های مرکبی است که جمله واره هایشان با هم، رابطة همپایگی، تفسیری، بدلی یا تأکیدی دارند و هر یک از این جمله واره ها ممکن است مرکب وابسته باشند. باید اعتراف نمود که به نقش الگوهای نحوی، در ایجاد بلاغت و موسیقی کمتر توجه شده است. اگر صناعاتی مثل موازنه و ترصیع و... که مبتنی بر روش تسجیع و تکرار هستند، از دیدگاه نحوی بررسی شوند، روشن می شود که روش موازنه و ترصیع، جمله های همسانی است که ساختار زبانی و دستوری یکسانی دارند؛ یعنی این الگوی نحوی، بستر آن صناعات است. آنچه که الگوی وحدت «ساختاری واژگانی»، بر صنایع مذکور فزونی دارد، این است که در صنایع مذکور آهنگ واژگان و خصوصاً آهنگ پایانی جمله ها اهمیت دارد و کمتر به وحدت ساختار دستوری و وحدت واژگانی توجه می شود. مولانا به نحو شگفت انگیزی این الگوی نحوی را چه در دیوان و چه در مثنوی به کار می گیرد و از تکرار واژگان و ترکیبات و جمله ها ابایی ندارد. چه بسا همین ساختار یکسان، موجد موسیقی در شعر وی است. این مقاله در عین آنکه نکته ای دستوری را تبیین و توصیف می نماید، به بررسی زبان اثر از حیث زیبا شناختی نیز می پردازد که به سبک شناسی منجر می شود.
بررسی تحلیلی خاستگاه های ادبی و زبانشناختی بحث«زبان قرآن» در دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شکل گیری بحث زبان قرآن باید دوجریان را از یکدیگر تفکیک نمود. یک، جریان اصیلی که از همان دوران نزول آغاز و تا به امروز ادامه داشته و آثار و پیشینه قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. دیگر، جریانی که عمدتا از فضای ادبی و فلسفی غرب برخاسته و توسط مستشرقین و روشنفکران مسلمان وارد حوزه مباحث قرآنی شده است. پژوهش حاضر به جریان دوم می پردازد.
دو خاستگاه عمده در محدوده این بحث قابل طرح است: خاستگاه های ادبی و زبانشناسی،خاستگاه های ادبی - فلسفی. شیوه ما در این پژوهش تحلیلی توصیفی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است.
بررسی و تحلیل دو غزل از خاقانی و حافظ بر مبنای زبان شناسی نقش گرای سیستمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ابتدا به بررسی و تبیین دیدگاه تحلیلی هلیدی در قالب زبان شناسی نقش گرایِ سیستمی پرداخته شده است و مفاهیمی نظیر فرانقش های سه گانه اندیشگانی، بینافردی و متنی تبیین شده و فرایندهای مادی، کلامی، رفتاری، ذهنی و رابطه ای توضیح داده شده است. سپس به نقش مشارکین فرایند، کنش گران، کنش پذیران و حامل و محمول پرداخته شده و در پایان، عناصر پیرامونی فرایند نیز از نگاه هلیدی توضیح داده می شود. بر مبنای دیدگاه فوق، تحلیلی از دو غزل خاقانی و حافظ ارائه شده است، این غزل ها از نظر وزن و قافیه و موضوع به یک دیگر بسیار نزدیک اند. خاقانی از دوازده فرایند مادی، چهار فرایند رابطه ای، سه فرایند رفتاری و یک فرایند وجودی در غزل خود بهره گرفته و حافظ از سیزده فرایند مادی، پنج فرایند رفتاری، سه فرایند رابطه ای و کلامی و یک فرایند وجودی استفاده کرده است، هر دو شاعر بیشتر از افعال حال بهره جسته اند. مشارکین فرایند در هر دو غزل بیشتر شامل شاعر، بادصبا، صبحدم و معشوق است و رابطه کنش گرها و کنش پذیرها نیز در دو غزل درخور توجه است. عناصر پیرامونی در دو غزل شامل عناصر مکانی، زمانی، چگونگی و علت است و خاقانی و حافظ بیشتر از عنصر مکانی و چگونگی در غزل های مذکور استفاده کرده اند.
قطعیت بالای متن و قاطعیت نویسنده در سبک نامه نگاری غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقوله های نحوی در سبک پژوهی، بهویژه در شاخه هایی که به بررسی رابطة قدرت می پردازند از جمله سبک شناسی انتقادی اهمیت بسیار دارد. در تحقیق حاضر با طرح این پرسش که میزان قطعیت متن و قاطعیت نویسنده در نامه نگاری امام محمد غزالی چگونه است، به تجزیه و تحلیل وجهیت (به طور خاص انواع وجه در مقولة فعل) در سبک نامه نگاری غزالی پرداخته و کارکرد این مؤلفة سبکی را در رابطة بینافردی نویسنده و مخاطب بررسی نموده ایم. فرض تحقیق این است که در نامه نگاری او متن از قطعیت بالایی برخوردار است و نویسنده به صاحبان قدرت از موضع اقتدار نامه نوشته است. این پژوهش به روش توصیف آماری انجام شده و نتایج تحقیق نشان می دهد که درصد بالای وجه شناختی در کنار درصد بالای وجه امری مجموعاً تقویت کنندة موضع اقتدار نویسنده در مقابل نهاد قدرت است. قطعیت بالای متن در نامه نگاری غزالی در حالی که متأثر از موقعیت غزّالی به عنوان عالم صاحب نام دینی و فقیه بزرگ شافعی است، بر افزایش اقتدار او نیز تأثیرگذار است. علاوه بر تأیید فرضیة پژوهش، نتیجة دیگر تحقیق این است که در بافت علوم دینی، نحو محافظه کار برجسته است. هدف پژوهش این است که بررسی ویژگی های سبکی در درون بافت موقعیتی متن و پرداختن به نقش یا کارکرد مؤلفه های سبکی را نشان دهد.
دراسةٌ أسلوبیةٌ فی قصیدة ""موعد فی الجنة"" (سبک شناسی قصیدهی ""موعد فی الجنة"")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی(stylistices) دانش جدیدی است که به بررسی و تحلیل ساختار تشکیل دهنده ی شعر براساس سه لایه ی صوتی، نحوی، و بلاغی می پردازد و موجب تمایز بین آثار ادیبان از جمله شاعران می شود. در پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی و در چارچوب سبک شناسی، کوشش می شود مرثیه در قصیده ی ""موعدٌ فی الجنة"" سعاد الصباح، از پیشتازان شعر رثای عربی در دوره معاصر، که در سوگ پسرش ""مبارک"" سروده است، در سه لایه صوتی، نحوی، و بلاغی بررسی شود؛ تا از این طریق، پیوند عاطفه حزن و سبک را در اشعار این شاعر به تحلیل گذارد.
مهم ترین نتیجه حاصل از کاربست این نظریه در تحلیل مرثیه سعاد الصباح، نشان می دهد که رابطه تنگاتنگی بین عاطفه رثا و سبک شاعر وجود دارد و عاطفه حزن بر سبک اشعار سعاد الصباح تأثیر مستقیم گذاشته است.
فنّاوری در زبان امروز (جستاری در تأثیر تکنولوژی بر شعر احمد عزیزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه علوم و فنون با شتابی روزافزون همه جنبه های زندگی بشر را درنوردیده است. این دگرگونی بر نحوه تفکر انسان ها نیز تأثیر گذاشته و با تغییر تلقّی افراد نسبت به پدیده های پیرامونی، مکالمات و گفتگوها نیز تغییر یافته است. همراه با پیشرفت تکنولوژی، گذشته از آن که واژگان فراوانی وارد زبان فارسی شده و ترکیبات و تعبیرات جدید برای استفاده و کارکرد این علوم و فنون ساخته شده است، بسیاری از معانی و مفاهیم نیز دگرگون گشته است. به طوری که زبان امروز با سرعت بیشتری تغییر مییابد. هدف غایی این مقاله بررسی ساخت این زبان، که آن را زبان امروز می خوانیم، با استفاده از پیکره واژگانی اشعار احمد عزیزی است و طیّ آن شیوه های ساخت واژگان جدید و تغییر معنای واژگان گذشته بررسی می گردد. در این مقاله سؤال اساسی تحقیق این است که نحوه مراوده انسان امروزی با ماشین چگونه در زبان او تأثیر گذاشته است و فرضیه تحقیق نیز بر این اساس شکل گرفته است که ماشین و فنّاوری بر زبان احمد عزیزی مؤثّر بوده است. لذا پس از معرفی برخی واژگان مرتبط با فنّاوری نوین مانند خودرو، تلفن و مظاهر زندگی شهری که احمد عزیزی برای بیان مفاهیم زندگی ماشینی امروز در شعر خود به کار داشته است، در جستجوی میزان تأثیر پذیری شعر عزیزی از فناوری امروز بوده ایم
بررسی و تحلیل نوعی حذف در زبان شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شاهنامه، زبانی شگفت انگیز، خاص و در عین حال ساده و نزدیک و هم جوش با ذهن مخاطب توصیف شده است. راز و رمز این تقرّب، البته پیچیده است و بسادگی نمی توان از همه جوانب آن پرده برداشت. کار درست و شایسته ، در حوزه زبان شاهنامه، بررسی همه ابعاد و زیر و بم آن از جهات گوناگون است، کاری که شگرف است و تنها در سایه تحقیق دقیق و همراه با تجربه ها و دانش های گوناگون، ممکن و میسّر است. هدف نگارنده از ارائه این مقاله، پرداختن به مقوله ای بسیار جزئی و در عین حال با اهمّیّت در زبان شاهنامه است. معرفی و تحلیل نوعی حذف در زبان شاهنامه چیزی است که به گمان ما، دانستنش بر هر شاهنامه خوان و شاهنامه پژوهی، بایسته است. دستاورد شناخت این مقوله از حذف، می تواند دست کم در چهار موضوع نسخه شناسی، معناشناسی، آشنایی با شیوه ای از بلاغت و نحو زبان شاهنامه، مورد استفاده قرار گیرد؛ با این حال هرگاه ما از کم و کیف این تحقیق آگاه گردیم؛ با این که این ویژگی به زبان فردوسی منحصر نبوده است؛ پی خواهیم برد که چگونه شاعر، در سراسر شاهنامه، با کاربرد آن به عنوان یکی از تکنیک های زبانی، زمینه وحدت زیبایی و معنایی را برای متن خویش فراهم آورده است. کثرت نمونه هایی که در این جا ارائه می گردد، از گرایش فردوسی به بیان گفتار، از طریق همین شیوه زبانی خبر می دهد. این مقوله حذف که عجالتاً به «حذفی غریب» نام گذاری می شود؛ پیش از این در هیچ گفتاری نقل نگردیده و این مقاله برای نخستین بار بدان می پردازد
تغییر ساختارهای لغت سازی و اصطلاح یابی از قرن چهارم تا هفتم با تکیه بر شاهنامه (دفتر سوم) و بوستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه سازی نیاز همیشگی زبان هاست و این نیاز با پیشرفت روزافزون علوم و فنون، بیشتر احساس می شود؛ زیرا به ازای یافته ها و مفاهیم نو باید لغات جدیدی خلق کرد و یا بار معنایی جدیدی به لغات افزود. یکی از امکانات زبان فارسی برای واژه سازی استفاده از ترکیب و اشتقاق بر اساس الگوهای مشخص صرفی است. از منابع مورد اعتماد برای استخراج الگوهای لغت سازی، متون زبان فارسی است؛ متونی که زاده ی اندیشه و ذوق بزرگانی چون فردوسی، نظامی، مولانا، سعدی و دیگران است. جایگاه فردوسی و سعدی در زبان و ادب فارسی بر کسی پوشیده نیست. دو شاعر زباندان بزرگ که فاصله ی ایشان با هم سه قرن است و در این مقاله، ساختارهای ترکیبی مشترک شاهنامه و بوستان را با چند مثال ذکر کرده ایم و سپس از معدودی از تفاوت ها نیز سخن گفته ایم. در مورد اشتقاق به دلیل محدودیت، تنها به بیان نکات حاصل از مقایسه ی این مقوله در دو متن پرداخته ایم. سپس از تفاوت های معنایی و جایگزینی کلمات سخن گفته ایم و در پایان، فراوانی بخشی از ساختارها را با نمودار نشان داده ایم.
مقاله به زبان عربی: نقش سبک شناسی درآموزش متن ادبی معاصر مطالعه موردی ""دیوان إلیک یا ولدی""سعاد الصباح) (دور المنهج الاسلوبی فی تعلیم النص الادبی المعاصر «دراسه دیوان الیک یا ولدی! لسعاد الصباح»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش سبک شناسی درآموزش متن ادبی معاصر (مطالعه موردی ""دیوان إلیک یا ولدی""سعاد الصباح) نور الدین پروین* جهانگیر امیری** متون ادبی نقش بسزایی در آموزش زبان و ادبیات عربی ایفا می کند از آن جهت که ابزاری برای رشد ذوق ادبی و افزایش قدرت درک مطالب شنیداری و نوشتاری در نزد دانشجویان بشمار می رود. علاوه بر این، توانایی دانشجویان را در درک، فهم، تحلیل و نقد متون ارتقاء می بخشد. از جمله وسایل محقق ساختن این اهداف بکارگیری راهبردهای مناسب در تدریس متون ادبی می باشد. بر همین اساس، روش سبک شناسی که از شیوه های جدید نقد متون ادبی است و بر تحلیل و شناخت آثار ادیبان تکیه دارد یکی از پیشرفته ترین روش ها جهت آموزش متون ادبی و شناسایی ویژگی های عمده ی یک اثر ادبی بشمار می رود. این روش از نقائص و کمبود های موجود در سایر روش هایی که برای آموزش متون عربی در ایران بکار برده می شود، بدور است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی و در چارچوب سبک شناسی، کوشش می شود مرثیه در دیوان «الیک یا ولدی» سعاد صباح، از پیشتازان شعر رثای عربی در دوره ی معاصر، که در سوگ پسرش «مبارک» سروده است، در دو حوزه یکی صرفی، و دیگری نحو، مورد بررسی قرار گیرد؛ تا از این طریق، بررسی نقش رویکرد سبک شناسی در آموزش متون ادبی معاصر را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. از مهم ترین نتایج این تحقیق این است که این شیوه از آنجا که به مسئله هم خوانی وهماهنگی میان روش تدریس و متون ادبی توجه دارد و انگیزه دانشجویان را برای فهم و تعامل با متون ادبی افزایش می دهد؛ از بهترین روش ها برای تدریس متون ادبی بشمار می رود. واژگان کلیدی: متن ادبی معاصر، آموزش متون ادبی، سبک شناسی، سعاد الصباح
التقابل فی الصحیفه السجادیه وأثره فی الانسجام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نتیجهً لتطوّر العلوم فی جمیع المجالات وبخاصه الأدب ظهرت نظریات جدیده تحاول تحلیل النصوص وتفسیرها من منظار یختلف عمّا تعوّدنا علیه فی القدیم. فتغیّرت أغراض أدوات البیان ووسائله عمّا کان فی العلوم القدیمه فی ضوء هذه النظریات. ومن أکثر هذه النظریات انتشاراً وشیوعاً هی ما یتّصل بلسانیّات النص التی تعتبر النص کلاماً متّصلاً ذا وحده جلیّه تنطوی علی بدایه ونهایه ویتّسم بالانسجام والتماسک.
یعدّ الانسجامُ من أبرز خصائص النصّ الذی تحدّث عنه اللغویون، ومنهم: هالیدای ورقیه حسن اللذین ألفّا کتاباً یحمل نفس العنوان وذکرا عوامل مختلفه تربط بین أجزاء النص، منها التقابل الذی هو نوع من التضام الذی یندرج فی المصاحبه اللغویه التی تلعب دوراً بارزاً بأنواعها المختلفه فی انسجام النص واستمراریته. إنّ هذا التقابل یُعدّ من أکثر علاقات المعنی شیوعاً وانتشاراً فی الصحیفه السجادیه، ویشکّل ظاهره لغویه أسلوبیه ممیزه فیها.
یهدف هذا البحث إلی دراسه دور هذا العنصر البدیعی کعاملٍ من عوامل الانسجام فی الصحیفه السجادیه متّبعاً فیه الأسلوب الوصفی - التحلیلی. وتدلّ النتائج علی أنّ أسلوب التقابل فی الصحیفه یؤدّی إلى تحسین النص کمحسّنٍ بدیعیٍ معنویٍ فی ضوء البلاغه القدیمه ویعدّ وسیله من أبرز وسائل الانسجام بین الجمل فی ضوء اللسانیات الحدیثه، بحیث یتجاوز هذا الانسجام دائره جمله واحده أو عدّه جمل ویربط کلّ الأدعیه کنصّ واحد یتمحور حول محور التقابل بین موقفَی الحق والباطل اللذین یتمثّلان فی الکلمات البیضاء والسوداء.
زندان جان (پژوهشی در معنای قفس در متون شعری ادب فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شـاعران و سخنوران در انتقال پیامهای خویش، با توجه به اندیشه و توانایی خود واژگانی را بر می گزینند که هم معنایی مفید و هم قدرت القا و تصویرسازی بـالایی داشته باشد. پــژوهش حاضر به بــررسی یکی از ایـن واژه های پرکاربرد، مـؤثر، نمادین و تصـویری یعنی «قفس» مـی پردازد. بـا تحقیق در منتخب دیـوان شاعران از قرن سوم تا عصر حاضر مشخص می شود که واژه قفس که از زبـان عربی وارد فارسی شده است، پا به پای جریان های شعر فارسی و متناسب بـا مـوضوعات گوناگون در طول تاریخ شعر، معانی گوناگون زبانی و بلاغی به خود گرفته است. شاعران به تناسب موضوعات و روحیه خویش علاوه بر معنی لفظی این واژه، معانی کنایی و استعاری گوناگونی مانند دنیا، تن، جسم، وطن، جامعه و معانی دیگر از این اراده کرده اند. بیشترین استفاده از این واژه در معنی «تن و دنیا» در شعر سنتی و عرفانی به چشم می خورد و در شعر معاصر بیشتر در مفهوم زندان و جامعه به کار رفته است. در مجموع تصویری که از قفس ارائه می شود زندانی برای روح و جان انسان است.
مطالعة دستور نقشگرای هلیدی در ده رمان از ده داستان نویس زن ایرانی
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های بررسی تحول گفتمان زنانه در آثار داستانی زنان، تحلیل کاربرد زبان در این آثار بر مبنای نظریه دستور نقشگرای هلیدی در چارچوب « انتخابگری در زبان» است. دیدگاه های گوناگون درباره تحول و تکوین گفتمان زنانه و شکل گیری «گونه کاریردی زنان» در آثار نویسندگان زن ایرانی در دست است. در پژوهش حاضر با بررسی ده اثر از آثار نویسندگان زن ایرانی، به این فرضیه پاسخ داده شده است. روش تحلیل بر مبنای دستور نقشگرای هلیدی و در دو بخش تحلیل بر مبنای «فرانقش اندیشگانی: فرایند افعال» و «فرانقش بینافردی: وجه» است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین انتخاب نوع واژگان (فرایند افعال) و همچنین کاربرد وجه در آثار داستانی زنان در دهه های مختلف و به تبع آن تحول اندیشه، تناسب معناداری وجود دارد.