مقالات
حوزه های تخصصی:
توصیف عملی یا کاراکتریزاسیون«Characterization» دانسته و سنجیده در داستان کوتاه، هنر جدیدی است که در طی آن نویسنده می کوشد اشخاص داستان را به گفتگو و عمل وا دارد و کاری کند که خود با گفتار و رفتار، و شخصیت و خوی و خصال، خویش را در معرض تماشا و قضاوت خواننده قرار دهند. این شیوه، هم طبیعی است و هم با واقعیت زندگی سازگار است.
یوسف إدریس و سیّد محمّد علی جمال زاده به عنوان طلایه داران داستان کوتاه عربی و فارسی نیز بی تردید از این فنّ عملی در داستان های کوتاه خود بهره جسته اند؛ لذا پژوهش حاضر تلاش دارد تا با روش توصیفی– تحلیلی به کار گرفتن این فن را در تصویر تجربه های دو نویسنده و شخصیت های داستانی و فضای آن مورد بررسی قرار دهد. این بررسی نشان می دهد نقش و جایگاه منحصر بفرد فنّ توصیف عملی در داستان کوتاه آنها و تأثیر گذاری مثبت کاراکتریزاسیون در القاء بهتر مطالب به مخاطب در داستانهای کوتاه جمال زاده و إدریس، قلمداد می شود.
خوانش رمان «قاعده ی بازی» فیروز زنوزی جلالی،بر مبنای نظریه ی آلوده انگاری ژولیا کریستوا
حوزه های تخصصی:
تاکنون نظریه های بسیاری موجب پیوند روانکاوی و ادبیات شده است که هر کدام از آن ها چشم انداز نوینی در خوانش، درک و تحلیل آثار ادبی ایجاد کرده اند. از جمله ی این نظریات،""آلوده انگاری"" ژولیا کریستوا است که پیوندی میان جهان درون، جهان متن و نویسنده اثر به عنوان فاعل سخنگوست. رمان ""قاعده ی بازی"" اثر فیروز زنوزی جلالی؛ رمانی روانکاوانه است که در آن راوی، پلشتی های روح انسانی را برون افکنی می کند و متن، آینه ای ست که خباثت ها و دروغهای ذهن را منعکس می سازد. هدف این پژوهش آن است که با روشی توصیفی/تحلیلی نشان دهد چگونه راوی قاعده بازی، در فرآیند کسب هویت خویش در پی جداسازی مرزهای خویش با مادر و دوری از اوست. همچنین چگونه متن نشان دهنده بحران های راوی، نویسنده و اجتماع است. در این اثر راوی/نویسنده همچون فاعلی سخنگو از طریق زبان نشانه ای، به پالایش روح خویش می پردازد تا راهی برای پاکی و تطهیر خود و جهان پیرامون خود ایجاد کند.
منطق روایت های ممکن در «سمک عیّار» و «داراب نامه»
حوزه های تخصصی:
سمک عیّار و داراب نامه نخستین روایت های منثور حماسی و بازمانده ی سنّت روایی گوسانان پارتی هستند؛ حجم بالا و گستردگی عناصر سازه ای روایت های حماسی و پراکندگی آن ها در جای جای سمک عیّار و داراب نامه سبب گشته، بسیاری از ویژگی های برجسته ی ادبی و حلقه های اتّصال روایی در بطن دو روایت ناپیدا و گم گردد؛ با این حال وجود برخی از مضمون های روایی در آغاز و حین جریان رویدادها، دریافت وقایع و فرجام رخدادها را برای خواننده فراهم آورده که در این پژوهش «روایت های ممکن» نامیده می شوند. پژوهش حاضر کوشیده تا گونه ی روایت های ممکن را در هفت بخش خواب و رؤیا، طالع بینی و پیش گویی، دخالت مشیّت الهی، افکار و عقاید متداول، نقش خارق العاده و اعجاب انگیز، لوحه ها و طومارهای خاص و دعا و اجابت آن، مورد بررسی قرار دهد. روایت های ممکن را در حقیقت باید براعت استهلال داستانی دانست، زیرا از طریق آن ها چارچوب کلّی رخدادهای دو روایت به صورتی مختصر و کوتاه به خواننده منتقل می گردد. ارزشمندی آثاری چون سمک عیّار و داراب نامه زمانی آشکار می شود که نخست، هنر مخاطب شناسی و روایت پردازی نویسندگان این متون نمایانده شود، که نقد و تحلیل برپایه ی شناخت روایت های ممکن، تا حدّی ما را به این گونه تحلیل ها نزدیک می کند.
مطالعة دستور نقشگرای هلیدی در ده رمان از ده داستان نویس زن ایرانی
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های بررسی تحول گفتمان زنانه در آثار داستانی زنان، تحلیل کاربرد زبان در این آثار بر مبنای نظریه دستور نقشگرای هلیدی در چارچوب « انتخابگری در زبان» است. دیدگاه های گوناگون درباره تحول و تکوین گفتمان زنانه و شکل گیری «گونه کاریردی زنان» در آثار نویسندگان زن ایرانی در دست است. در پژوهش حاضر با بررسی ده اثر از آثار نویسندگان زن ایرانی، به این فرضیه پاسخ داده شده است. روش تحلیل بر مبنای دستور نقشگرای هلیدی و در دو بخش تحلیل بر مبنای «فرانقش اندیشگانی: فرایند افعال» و «فرانقش بینافردی: وجه» است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین انتخاب نوع واژگان (فرایند افعال) و همچنین کاربرد وجه در آثار داستانی زنان در دهه های مختلف و به تبع آن تحول اندیشه، تناسب معناداری وجود دارد.
سایه روشن سیمای زن در رمان های نجیب محفوظ (پیامدهای ناگوار گذار از سنت به دنیای جدید)
حوزه های تخصصی:
نجیب محفوظ، نویسنده معاصر مصری، یکی از نویسندگان برجسته در ادبیات داستانی در جهان عرب در قرن بیستم است. او در رمان هایش مصر و فراز و فرود حوادث آن کشور را با مهارتی کم نظیر به تصویر کشیده است؛ جامعه ای که از فقر و ناآگاهی مفرط در رنج بوده است. رمان های محفوظ، تصویر آمال و آلام مردم این سرزمین است. زنان از مهم ترین نقش آفرینان قصه های او هستند. وی از پس سیمای زنان، جامعه ی معاصر خویش را به نقد کشیده است. این مقاله بر آن است که با شیوه ی توصیفی - تحلیلی به بررسی مسائل زنان در جزر و مدّ حوادث قصه های نجیب محفوظ بپردازد و تصویری از زن عرب معاصر را از لابلای برخی رمان های او ارائه نماید. نتیجه ی این پژوهش بیانگر آن است که زن در گستره ی رمان های محفوظ، فاقد شناختی صحیح از چیستی و رسالت خویش در جامعه بوده و از فقر، فساد اخلاقی، تزلزل مبانی نهاد خانواده و سلطه ی تباه کننده ی سیاست مداران فاسد، همواره در رنج بوده است. زنان جامعه ی مصر در رمان های او، در میان افراط و تفریط نظام ارزشی جامعه، همیشه آزرده خاطر و پریشان حال هستند. آنها در چنبره نقطه گذار از سنت به مدرنیته و در برزخ میان قدیم و جدید، در جست وجوی تعریفی نو از ارزش های اجتماعی و نظام خانواده هستند که هم با حقایق تاریخی کذشته و هم با عصرشان هم سویی داشته باشد. اما آنها غالباً از دستیابی به این آرزو ناکام می مانند.
مقایسه ساختار بازگشت زمانی در رمان «دودنیا» نوشته گلی ترقی و رمان «ذاکرة الجسد» نوشته احلام مستغانمی
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر هدف خود را بر آن گذاشته است تا با تکیه بر دیدگاه ژرار ژنت، نظریه پرداز فرانسوی، در تقسیم بندی زمان روایت، ساختار حرکت زمانی رمان «دو دنیا» نوشته گلی ترقی و رمان «ذاکرة الجسد» نوشته احلام مستغانمی را بر پایه محاسبات آماری و به روش وصفی – تحلیلی، بررسی و سپس داده های حاصل را در کنار یکدیگر مقایسه کرده است. تقسیم بندی عرضه شده از سوی ژنت، بدون در نظر داشتن عواطف، حاصل رفت و برگشت های زمانیِ درونی، بیرونی و مشترک است اما دسته بندی دیگری وجود دارد که برگشت های زمانی را صرفا بر اساس مبانی عاطفی و تحت عنوان بازگشت زمانیِ غم انگیز، مسرت بخش و خنثی مطرح می کند. نتیجه به دست آمده از اطلاعات آماری انجام شده بر مبنای دو نوع تقسیم بندی، بازگوی آن است که بازگشت زمانی در رمان «ذاکرة الجسد» به دلیل حضور قدرت مند بعد عاطفی و تحلیلیِ قهرمان، نسبت به بازگشت زمانی در رمان «دو دنیا»، پیچیدگیِ بیشتری دارد.
بررسی سمبولیسم اجتماعی در داستان گیله مرد
حوزه های تخصصی:
نماد پردازی، هنر بیان افکار و عواطف به صورت غیرمستقیم است و در واقع ابزاری است که برخی از پدیدآورندگان آثار برای عمق بخشیدن به اثر خود و انعکاس امور درونی، ذهنی و حالات عاطفی خود به کار می گیرند. بزرگ علوی به عنوان یکی از نویسندگان برجسته معاصر، در داستان های خود از جمله داستان کوتاه «گیله مرد» از نماد و نمادپردازی به کرات و مرات بهره می برد. گیله مرد، اثری است با درونمایه اجتماعی- سیاسی به سبک رئالیسم انتقادی که با تاثر از سمبولیسم اجتماعی نوشته شده است. نویسنده در این مقاله با تکیه بر مبانی نمادپردازی در حوزه های مختلف روان شناسانه، طبیعت گرایانه، سیاسی و اجتماعی و... براین باور است که ظهور و بروز نمادهای سیاسی- اجتماعی این اثر برجسته تر از نمادهای روان شناسانه و طبیعت گرایانه است و نویسنده داستان با به کارگیری واژگان و اصطلاحات در مفاهیم نمادین، اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان خود را به تصویر کشیده است. این مقاله با توجه به این مسئله و با عنایت به فقدان پژوهش جدی در حوزه کشف و تحلیل نمادهای این داستان، سعی دارد نمادهای اجتماعی- سیاسی «گیله مرد» را بررسی و تعابیر و گزاره های نمادین آن را با توجه به قرائن و اَمارات درون متنی، تاویل کند.