فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۰۱ تا ۱٬۸۲۰ مورد از کل ۱۱٬۲۵۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
با توجه به اشتراکاتی که در دیوان فارسی خواجه حافظ شیرازی و ملامحمد فضولی وجود دارد، به بررسی برخی مضامین شعری این دو شاعر میپردازیم. از جمله مضامینی که در دیوان هر دو شاعر جلب توجه میکند، مضمون رندانه و قلندرانه و مغانه است که شباهت میان این مضامین، گاه واژهها و تعبیرات به کار رفته را نیز به هم نزدیکتر میکند. قبل از اینکه دیوان هر دو شاعر را مورد بررسی قرار دهیم، مطالبی در باب ملامتیه و قلندریه و اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر هر دو شـاعر ذکر میشود تا آشنایی بیشتری نسبت به موضوع مورد بحث حاصل شود. در پایان و پس از ذکر و توضیح مضامین رندانه، قلندرانه و مغانه در دیوان حافظ و فضولی، به تحلیل و مقایسهی این اشعار و مضامین پرداخته میشود.
تأملی بر آرایه کنایه
حوزه های تخصصی:
شیراز نماد فرهنگی سعدی
حوزه های تخصصی:
سعدی شیرازی، نخستین شاعر بزرگ فارس است که از دیدگاهی عمیق و همه جانبه نسبت به فرهنگ ایرانی برخوردار است و تمامی لایه های آن را با دیدی هوشمندانه می بیند و در سخنان خود مظاهر فرهنگی مردم ایران و جلوه های متفاوت آن را به طرزی گسترده و با نمایش دقایق و ظرافت های رفتاری و کرداری به تجلی می گذارد. این جلوه های فرهنگی را می توان در گلستان با لایه های طبقاتی آن از پادشاه تا درویش و با همه ابعاد نیک و بد آن و در بوستان در ترسیم دنیای آرمانی و مطلوب فرهنگی و اجتماعی سعدی و در اشعار غنایی در لابه لای عواطف و احساسات شاعر بازیافت. در این مقاله کوشیده شده تا ضمن بررسی جلوه های گوناگون این عناصر به ارتباط سعدی با هر یک از این ویژگی ها پرداخته شود.
بررسی ژرف ساخت اساطیری تشبیه زلف به مار و لب به شفاخانه در بیتی از دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو به بررسی ریشه های اسطوره ای تشبیه زلف به مار و لب به شفاخانه در بیت «دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست / از لب خود به شفاخانه تریاک انداز» از حافظ می پردازد. این جستار بر مبنای دیدگاه یونگ نوشته شده است؛ دیدگاهی که به وجود تصویرهای اصلی و آغازین (کهن الگو) در ضمیر ناخودآگاه جمعی افراد بشر اشاره دارد. یونگ معتقد به انتقال موروثی افسانه ها و اسطوره ها بود و آن را علت مشابهت افسانه ها و رؤیا و حتی وجود نمادهایی مانند نمادهای باستانی در بیماران روانی عصر ما می دانست. این کهن الگوها معمولاً در آثار شعرا و نویسندگان و هنرمندان نابغه تجلی پیدا می کنند؛ بنابراین وجود فواصل تاریخی و جغرافیایی، مانعی برای تجلی اسطوره های ملل مختلف در رؤیا، هذیان و هنرهای تصویری ایجاد نمی کند.
بینامتنی قرآنی و روایی در شعر ابن یمین فریومدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهای جدید نقد ادبی که در نتیجهی تحول بنیادین در ساختار نقد قدیم در غرب رواج پیدا کرد، نظریهی بینامتنی است. این نظریه که در اواخر دههی شصت میلادی از سوی ژولیا کریستوا مطرح گردید، حاکی از جذبههای هر متن، با بسیاری از متون دورههای مختلف معاصر یا پیش از خود است و یا به عبارتی دیگر، هر متنی، بینامتنی است. این نظریه اکنون با عنوان «تناص» در نقد عربی معروف شده است و با توجه به تعامل تنگاتنگ متون فارسی و عربی، این پدیده در ادبیات فارسی نیز میتواند معیار بررسی و نقد قرار گیرد. تأثیرپذیری لفظی و معنوی ابن یمین از مضامینِ آیاتِ قرآنی و احادیثِ اهل بیت(ع) بهویژه امام علی(ع)، در اشعار وی به فراوانی دیده میشود. این اثرپذیری، باعث شکل گیری انواع و اشکال بینامتنی در اشعار وی گشته است که در اغلب موارد، به شکل آگاهانه و مستقیم صورت پذیرفته است. پربسامدترین نوع بینامتنی در اشعار ابن یمین از نوع نفی متوازی یا امتصاص است که در این نوشتار، برخی از آنها تبیین و تحلیل شده است تا تاکیدی باشد بر پیوند عمیق و ناگسستنی فرهنگ و ادب پارسی با مناهل قرآن و اهل بیت(ع).
البنیه السّردیّه والخطاب السّردی فی الروایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انبثقت الدراسات السردیّه الواعیه بفنّ السرد من نتائج البحث النقدیّ للشکلانیین الروس، منذ منتصف القرن العشرین، فی نطاق هاجس علمیّ دفع الناقد ""تودوروف"" إلى تحدید علمٍ خاصٍ بالسرد أطلق علیه مصطلح (السردیّه) الذی یعنی (علم السرد) ویهتمّ بتحدید البُنى الداخلیه فی السرد، وتمییز خصائصها النوعیه، والکشف عن العلاقات التی تربط بعضها ببعض من حیث هی عناصر ثابته فی المبنى الروائی وتکشف عن العلاقات التی تربطها بمکونات الخطاب السردیّ، ومعرفه آلیه اشتغالها، وتحدید نظام عملها وقواعده، مما هیأ للدارسین أرضیه علمیه تمکّنهم من تحدید أسالیب الخطاب القادره على توصیل الرساله السردیه فی صوره منتج فنیّ هو قصه أو روایه، وأصبحت دراسه هذا الفن بوصفه فرعاً أدبیاً قائماً بذاته تُبنى على خصائصه الداخلیه النوعیه بعیداً عن التدخلات الخارجیه أو إسقاطات ما حول النصّ على النصّ.
یهتمّ هذا البحث بمصطلحی (البنیّه السردیّه) و(الخطاب السردیّ) بوصفهما یشکلان المنهج التطبیقی لمصطلحین أساسیین هما: (الأدبیّه) الذی یُعنى بالکشف عن الخصائص النوعیّه للسرد، ولمصطلح (الشعریّه) المعنیّ بالکشف عن خصائص الخطاب السردیّ الذی یتمثّل فی النصّ الروائی الحامل لإرسالیه لغویه یتجاذبها طرفان (المرسِل = الراوی، والمرسَل إلیه = المرویّ له)، علماً بأنّ الهدف المرکزی للمصطلحین یتوخى التأکید على الخصوصیه النوعیه لمقولات الفن الروائی، وتتفق المناهج االنقدیه بالرغم من اختلاف مذاهبها على أنّ دراسه الفن السردیّ لا بدّ أن تنطلق من البنیه السردیه بما تتضمنه بُنیاتها الداخلیه من خصائص نوعیه، حیث ترتبط عناصر التکوین السردیّ فیما بینها بعلاقات ذات صبغه وظیفیه وتقنیه وتعمل على تأسیس النصّ الروائی (الخطاب السردیّ) وفق أسالیب متنوعه تحدّدها ضوابط البنیّه السردیّه.
فالخطاب السردیّ لیس أیّ صیاغه نثریه، إنه فرع أدبی قائم بذاته ینبنی على عناصر ومکونات ذات خصائص نوعیه تشتغل وفق نظام تضبطه المفاهیم السردیه فی قواعد ثابته.
یک گام به سوی بومی گرایی: نقد داستان های «اسماعیل فصیح» حرکت از ناتورالیسم به سوی رئالیسم
حوزه های تخصصی:
ناتورالیسم در ادبیات، نظریه ای است که کردار، گرایش و اندیشه انسان ها را برخاسته از غرایز درونی و امیال طبیعی می داند. طبق این نظریه، ناتورالیست ها تمام واقعیت ها و پدیده ها را در دایره معارف علمی که با قوانین علمی توجیه پذیرند، محصور می دانند. آنان بر مسائلی چون وراثت، محیط و سرنوشت و مشاهده زندگی به دور از آرمان گرایی تأکید می ورزند و بیشتر به بازنمایی عینی امور زشت و ناخوشایند می پردازند. ناتورالیست ها معتقدند همان گونه که یک دانشمند علوم طبیعی در سلسله حوادث و علل و موجبات آنها تحقیق و آزمایش می کند، در ادبیات نیز چنین تحقیقی روی رفتار و منش آدم ها، لازم و عملی است.
«اسماعیل فصیح» از جمله نویسندگان ناتورالیست در داستان نویسی معاصر ایران است. در این مقاله داستان های خاک آشنا، شراب خام، دل کور و اسیر زمان، از منظر نقد ناتورالیستی بررسی شده اند و نتیجه به دست آمده حاکی از بازتاب چشمگیر اصول ناتورالیسم در این آثار است. نکته دیگر اینکه جبر وراثت، جبر محیط و سرنوشت و شرح دقیق وقایع و جزییات، پربسامدترین مؤلفه های ناتورالیستی در داستان های فصیح است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و ضرورت آن این است که برای نخستین بار به کشف مؤلفه های ناتورالیستی داستان های این نویسنده پرداخته می شود و آثار فصیح از دیدگاه نقد ناتورالیستی تحلیل شده اند و وی نویسنده ای ناتورالیست معرفی می شود.
مقایسة تطبیقی منظومة لیلی و مجنون نظامی و نمایشنامة سیرانودوبرژراک روستان از منظر بیش متنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد بیشمتنیت ژرار ژنت عبارت است از بررسی رابطة میان دو متن ادبی، به گونهای که بیش متنتفسیر پیش متننباشد. در این ساحت هر متن قابلیت مقایسه با متون مشابه را پیدا میکند؛ به طوری که افق جدیدی از پیوندهای ادبی - فرهنگی مختلف در اختیار خواننده قرار میدهد.
در این مقاله کوشیدهایم ضمن نیم نگاهی به دیدگاههای مختلف نظریهپردازان بینامتنیت، به تشریح و توضیح ترامتنیت ژنتی بپردازیم و پس از آن با به کارگیری بخش بیشمتنیت این دیدگاه، مشابهتهای داستانی منظومة لیلی و مجنون و نمایشنامة سیرانودوبرژراک را ارائه دهیم.
التقابل فی الصحیفه السجادیه وأثره فی الانسجام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نتیجهً لتطوّر العلوم فی جمیع المجالات وبخاصه الأدب ظهرت نظریات جدیده تحاول تحلیل النصوص وتفسیرها من منظار یختلف عمّا تعوّدنا علیه فی القدیم. فتغیّرت أغراض أدوات البیان ووسائله عمّا کان فی العلوم القدیمه فی ضوء هذه النظریات. ومن أکثر هذه النظریات انتشاراً وشیوعاً هی ما یتّصل بلسانیّات النص التی تعتبر النص کلاماً متّصلاً ذا وحده جلیّه تنطوی علی بدایه ونهایه ویتّسم بالانسجام والتماسک.
یعدّ الانسجامُ من أبرز خصائص النصّ الذی تحدّث عنه اللغویون، ومنهم: هالیدای ورقیه حسن اللذین ألفّا کتاباً یحمل نفس العنوان وذکرا عوامل مختلفه تربط بین أجزاء النص، منها التقابل الذی هو نوع من التضام الذی یندرج فی المصاحبه اللغویه التی تلعب دوراً بارزاً بأنواعها المختلفه فی انسجام النص واستمراریته. إنّ هذا التقابل یُعدّ من أکثر علاقات المعنی شیوعاً وانتشاراً فی الصحیفه السجادیه، ویشکّل ظاهره لغویه أسلوبیه ممیزه فیها.
یهدف هذا البحث إلی دراسه دور هذا العنصر البدیعی کعاملٍ من عوامل الانسجام فی الصحیفه السجادیه متّبعاً فیه الأسلوب الوصفی - التحلیلی. وتدلّ النتائج علی أنّ أسلوب التقابل فی الصحیفه یؤدّی إلى تحسین النص کمحسّنٍ بدیعیٍ معنویٍ فی ضوء البلاغه القدیمه ویعدّ وسیله من أبرز وسائل الانسجام بین الجمل فی ضوء اللسانیات الحدیثه، بحیث یتجاوز هذا الانسجام دائره جمله واحده أو عدّه جمل ویربط کلّ الأدعیه کنصّ واحد یتمحور حول محور التقابل بین موقفَی الحق والباطل اللذین یتمثّلان فی الکلمات البیضاء والسوداء.
القصیدة البِشریّة وترجمتها الفارسیّة المنظومة من منظور موسیقیّ (قصیده بشریه و ترجمه منظوم آن از منظر موسیقایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدیع الزمان همدانی در آخرین مقامه خود از شاعری به نام ""بشر بن عوانه"" یاد و قصیده ای منسوب به او را با عنوان ""قصیده بشریه"" در همانجا نقل می کند؛ این قصیده را محمد حسین شهریار شاعر معاصر ایرانی با شیوه ای زیبا به شعر فارسی کلاسیک ترجمه کرده و توانسته است جوانب مختلف و مهم شعریت متن - و از همه مهمتر ""موسیقی"" شعر - را به متن مقصد انتقال دهد.
مهم ترین یافته های این تحقیق نشان می دهد که عنصر موسیقی در هر دو متن اصلی و مقصد به خوبی به شاعر کمک کرده است تا مفاهیم و معانی مورد نظر خود را به مخاطب القاء کند، لذا گاهی فضای موسیقی با فخر و حماسه مناسبت دارد و گاهی هم با فضای غزلی و عاطفی. در همین راستا موسیقی وزن و بحر با حماسه و موسیقی قافیه با غزل تناسبی تام دارد؛ این مهم در مورد موسیقی معنوی داخل ابیات هم صادق است.
حافظ و سایه: مکالمه گرایی از ساخت متن تا ساخت اجتماع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماجرای پایان ناپذیرِ سخنِ حافظ به معمّایی هنری بدل شده است و از کندوکاوِ کلام او مضمون ها پرداخته اند و می پردازند؛ به ویژه غزل های هوشنگ ابتهاج (ﻫ . ا. سایه) نظایرِ متنی و فرامتنیِ فراوانی از غزل حافظ در خود دارد که حاکی از گفت وگوی درونی و تاریخی با هنر و اندیشه ی حافظ است.
هدف از این نوشتار، طرحِ منطقِ گفت وگویی و کاربرد نظریه ی ادبی-اجتماعیِ متن از میخائیل باختین در سنّتِ جوابگوییِ شعر فارسی با مطالعه ی رویکرد ابتهاج به حافظ است که همچنین می تواند نقدی بر نظر برخی در بابِ سیرِ قهقرایی و سبکِ تقلیدی یا بازگشتیِ شعر ابتهاج باشد. در مجموع با بررسی سنّت فوق بر پایه ی آرای ساخت گرایانی چون رولان بارت و ژولیا کریستِوا، غزل های مکالمه بنیاد و نیز حافظانه ی سایه، تحلیلِ بینامتنی و گفتمانی می شود.
اجمالاً باید گفت که مکالمه گراییِ ابتهاج از نشانه های متنی تا سطحِ اجتماع در نوسان است. از سویی ارجاع های بینامتنیِ او غالباً به محور همنشینیِ سخنش، از جمله بازتولیدِ رمزگانِ زبانی، شیوه ی بیان و موسیقیِ شعرِ حافظ، محدود گشته است و از دیگر سو، گفتمان تاریخیِ او به ویژه در سه قطبِ جامعه، انسان و عشق، جدالی با سخن حافظ دارد.
بررسی و تحلیل رمان «هیس» با توجّه به مؤلّفه های وجودشناسانه پُست مدرن
حوزه های تخصصی:
تحولات شتابنده و روز افزون، تغییر مداوم نگرش ها و پیدایش نظریه های متنوّع ادبی در این زمانه دائماً نوشونده، ادبیّات داستانی را نیز تحت تأثیر قرار داد و سبب شد تا داستان نویسان نیز- ناخودآگاه و گاه با ادراکی برآمده از خودآگاهی نوین- با کنار نهادن قواعد پیش بنیاد، روایت هایشان را با وضعیت جهان جدید همسو کنند.
از آنجا که کاربست شیوه رواییِ مرگ مؤلّف در رمان «هیس» از محمّدرضا کاتب، در مقایسه با سایر شاخصه های محوری آثار پسامدرن، برجستگی چشم پوشی ناپذیری دارد و همین امر سبب شده تا این اثر ظرفیت های لازم و مناسبی برای این نوع از خوانشِ خاص فرامدرنی داشته باشد. نویسندگان این جستار برآنند تا استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی نشان دهند که نویسنده در کنار به کارگیری سایر فنون فرانوگرایانه، از این شگرد به صورت ویژه، همراه با تنوع و فراوانی چشمگیری بهره جسته و از این نظر موفق به عرضه اثری شاخص به جامعه ادبی شده است.
کاتب، شاخصه مرگ مؤلّف را عمداً با شکل های گوناگون آن در جای جای این رمان به کارگرفته و در کنار آزادیِ عملِ اشخاص داستان، فضاهای مناسب را نیز برای ورود خوانندگان به متن داستان فراهم کرده تا جمهوریت صداها در اثر او طنین رساتری داشته باشد.
بررسی و تحلیل نوعی حذف در زبان شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شاهنامه، زبانی شگفت انگیز، خاص و در عین حال ساده و نزدیک و هم جوش با ذهن مخاطب توصیف شده است. راز و رمز این تقرّب، البته پیچیده است و بسادگی نمی توان از همه جوانب آن پرده برداشت. کار درست و شایسته ، در حوزه زبان شاهنامه، بررسی همه ابعاد و زیر و بم آن از جهات گوناگون است، کاری که شگرف است و تنها در سایه تحقیق دقیق و همراه با تجربه ها و دانش های گوناگون، ممکن و میسّر است. هدف نگارنده از ارائه این مقاله، پرداختن به مقوله ای بسیار جزئی و در عین حال با اهمّیّت در زبان شاهنامه است. معرفی و تحلیل نوعی حذف در زبان شاهنامه چیزی است که به گمان ما، دانستنش بر هر شاهنامه خوان و شاهنامه پژوهی، بایسته است. دستاورد شناخت این مقوله از حذف، می تواند دست کم در چهار موضوع نسخه شناسی، معناشناسی، آشنایی با شیوه ای از بلاغت و نحو زبان شاهنامه، مورد استفاده قرار گیرد؛ با این حال هرگاه ما از کم و کیف این تحقیق آگاه گردیم؛ با این که این ویژگی به زبان فردوسی منحصر نبوده است؛ پی خواهیم برد که چگونه شاعر، در سراسر شاهنامه، با کاربرد آن به عنوان یکی از تکنیک های زبانی، زمینه وحدت زیبایی و معنایی را برای متن خویش فراهم آورده است. کثرت نمونه هایی که در این جا ارائه می گردد، از گرایش فردوسی به بیان گفتار، از طریق همین شیوه زبانی خبر می دهد. این مقوله حذف که عجالتاً به «حذفی غریب» نام گذاری می شود؛ پیش از این در هیچ گفتاری نقل نگردیده و این مقاله برای نخستین بار بدان می پردازد
زبانه ای از زبان نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اثری ادبی- هنری تا نوشته ساختار منطقی مستحکمی نداشته باشد، اجزای اثر جایگاه ویژه خود را نیافته و چنان که باید به زیبایی و تأثیر دست نمییابند و در نهایت به شکل ایده آل هنری راه پیدا نمی کند. اوج شگرف و شگفت آفرینش اثر هنری تلفیق و آمیختگی پیامها و ساختارهاست که شکل را می آفرینند. نظامی در خمسه از زبانی پخته، پیراسته و آراسته که خاصّ شاهکارهای بزرگ ادبی است، به نحو شایسته بهره برده است، هر هنرمندی چکیده فکر و ذوق و نبوغ خود را با کیفیّتی خاصّ از ترکیب اجزای مواد متشکّل آن هنر عرضه می کند و خمیر مایه هنر شاعر واژگان زبان است. شیوایی و دلنشینی گفتار هر شاعر هنرمند به مهارت در گزینش و چینش واژه ها و چگونگی ترکیب و آرایش آنها بستگی دارد و در ورای ترکیب واژه هاست که هاله ای برای ایجاد معانی، تعبیرات و مضمون آفرینی پدید می آید. نظامی در مثنویهای خود ضمن استفاده از ذخائر زبان خاصّ شعر به کاربرد زبان رایج مردمعلاقمند بوده و از سوی دیگر در خلق و آفرینش تعبیرهای جدید و ترکیبات واژگان نظیر خنده ناک، ابرناک، آبناک، غم و شادی نگار، داوریگه، بختور، سگ زبانی، دهل زبانی، رایگان گرد، فکرت انگیز، گلاب انگیز که موجب گسترش دامنه معانی و مفاهیم گردیده، سهم ارزشمندی دارد. در این مقالت ویژگیهای برجسته زبانی نظامی از قبیل واژه گزینی، ترکیب سازی، وصف، تکرار، امثال و حکم و برخی ویژگیهای سبکی دستوری نظیر تبدیل، حذف، تأکید و ... مورد بررسی قرارگرفته است.
روند تاریخی و بازنگری معنایی التفات بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
التفات یکی از شگرد ها و آرایه های ادبی است که با در هم شکستن روال معمول کلام، نقش بسیار مؤثّری در بیداری و جذب مخاطب دارد. این صنعت در بیشتر کتاب های بلاغی عربی و فارسی با عنوان انتقال گوینده از خطاب به غیبت و بر عکس تعریف و انواع محدودی از تغییرات و وا گردانی ها برای آن برشمرده شده است که هریک از این انواع را در یکی از حوزه های بلاغت (معانی و بدیع) و دستور میتوان بررسی کرد. این مقاله کوشیده است، ضمن بررسی روند تاریخی آرایه التفات در کتب بلاغی، با در نظر گرفتن توسعه معنایی آن، تعریفی نو و تصویری روشن از گونه های مختلف التفات ارائه داده، به انواع آن اشاره کند و التفات دستوری را از بلاغی جدا کرده، بر اساس تعریفی توسّعی، یکی از انواع آن را در کنار صورت های خیالی بگذارد که در علم بیان بحث می شوند. پس در کنار فواید سنّتی مطرح در کتابهای بلاغی برای التفات، به کارکرد های جدیدی همچون انسجام متن، ابهام هنری، آفرینش کلام ادبی و... پرداخته است. این کارکرد ها نشان از آن دارد که بدیع سنّتی با رویکردهای فرسوده خود دیگر توان پاسخ گویی به نیازهای متون ادبی معاصر را ندارد. از این رو، ضرورت بازنگری همه جانبه و نقد و تحلیل آرایه های بدیعی از جمله صنعت التفات کاملاً احساس می شود
زندان جان (پژوهشی در معنای قفس در متون شعری ادب فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شـاعران و سخنوران در انتقال پیامهای خویش، با توجه به اندیشه و توانایی خود واژگانی را بر می گزینند که هم معنایی مفید و هم قدرت القا و تصویرسازی بـالایی داشته باشد. پــژوهش حاضر به بــررسی یکی از ایـن واژه های پرکاربرد، مـؤثر، نمادین و تصـویری یعنی «قفس» مـی پردازد. بـا تحقیق در منتخب دیـوان شاعران از قرن سوم تا عصر حاضر مشخص می شود که واژه قفس که از زبـان عربی وارد فارسی شده است، پا به پای جریان های شعر فارسی و متناسب بـا مـوضوعات گوناگون در طول تاریخ شعر، معانی گوناگون زبانی و بلاغی به خود گرفته است. شاعران به تناسب موضوعات و روحیه خویش علاوه بر معنی لفظی این واژه، معانی کنایی و استعاری گوناگونی مانند دنیا، تن، جسم، وطن، جامعه و معانی دیگر از این اراده کرده اند. بیشترین استفاده از این واژه در معنی «تن و دنیا» در شعر سنتی و عرفانی به چشم می خورد و در شعر معاصر بیشتر در مفهوم زندان و جامعه به کار رفته است. در مجموع تصویری که از قفس ارائه می شود زندانی برای روح و جان انسان است.