فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۵۵۲ مورد.
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
279 - 298
حوزه های تخصصی:
هدف: ماهیت پلتفرم های دیجیتال رسانه ای، پویایی و درگیرسازی مخاطبان را به همراه دارد که ساختار جدیدی در بستر فناوری فراهم آورده است. فناوری دیجیتال ارزش زیادی برای شرکت ها به وجود آورده است؛ اما مشخص نیست که این پلتفرم ها چگونه می توانند مزیت رقابتی پایدار داشته باشند. هدف از پژوهش حاضر، ارائه دسته بندی کلی از پژوهش های صورت گرفته در زمینه ایجاد مزیت رقابتی پایدار در پلتفرم های دیجیتال رسانه ای و شناسایی و ترسیم روند علمی مطالعات است. روش: پژوهش حاضر به تجزیه وتحلیل کتاب شناختی پژوهش های حوزه پلتفرم های دیجیتال رسانه ای و ایجاد مزیت رقابتی پایدار می پردازد و از نوع مطالعات توصیفی تحلیلی است. کلیه تولیدات علمی در سال های 2000 تا 2022 این حوزه که در پایگاه علمی وب آوساینس نمایه شده، جامعه آماری این پژوهش در نظر گرفته شده است. داده ها با استفاده از زبان برنامه نویسی آر و بسته بیبلیومتریکس و نرم افزار وی اُاس ویور نسخه 6/1 تجزیه وتحلیل شده است. یافته ها: بر اساس رشته عبارات جست وجو شده در پایگاه وب آوساینس، از سال 2000 تا 2022، تعداد 838 مقاله یافت شد. رشد چشمگیر ادبیات مزیت رقابتی پایدار در پلتفرم های دیجیتال رسانه ای، از سال 2015 آغاز شده است. بیشترین تعداد مقاله ها در سال 2022 با 80 مقاله و بیشترین میزان استناد در نشریه مدیریت استراتژیک با 12690 استناد بوده است. همچنین در تحلیل هم رخدادی واژه های کلیدی، شش خوشه به دست آمد که عبارت اند از: استراتژی های رقابت پذیری، مدل های نوآورانه و ارزش آفرین، یادگیری سازمانی، مدیریت استراتژیک منابع، عملکرد پایدار و فرهنگ و رهبری. نتیجه گیری: رشد سریع پلتفرم های دیجیتال رسانه ای در سال های اخیر، این حوزه را به یکی از رقابتی ترین حوزه های کسب وکار تبدیل کرده است. با این حال، این پلتفرم ها در محیطی با تغییرات سریع و پیچیده قرار گرفته اند و باید همواره در حال نوآوری و تحول باشند تا بتوانند در این محیط به رقابت بپردازند و جایگاه خود را حفظ کنند. مدیران پلتفرم های رسانه ای می توانند با در نظر گرفتن استراتژی های انعطاف پذیر، نوآوری مدل کسب وکار، استفاده از دانش ضمنی، سرمایه انسانی و تعامل در چارچوب مسئولیت اجتماعی، به حفظ جایگاه و خلق موقعیت رقابتی بپردازند.
توسعه چارچوبی جهت سنجش عوامل مؤثر بر اشتراک گذاری تجارب گردشگر در محیط های آنلاین برند
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
524 - 550
حوزه های تخصصی:
هدف: به اشتراک گذاری تجارب در محیط آنلاین، یکی از منابع مناسب جمع آوری اطلاعات در خصوص مقاصد گردشگری است؛ بنابراین شناسایی عوامل مؤثر بر تمایل گردشگر به به اشتراک گذاری این تجارب، امری ضروری است. هدف این پژوهش توسعه چارچوب عوامل مؤثر بر به اشتراک گذاری تجارب گردشگر در محیط های آنلاین برند است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، توسعه ای کاربردی و از نظر روش، توصیفی هم بستگی است. جامعه آماری گردشگرانی بودند که ضمن داشتن تجربه سفر به ایران در دهه گذشته، تمایل داشتند که این تجربه را در فضای آنلاین به اشتراک بگذارند. بر اساس فرمول کوکران، ۲۰۶ نفر به صورت نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شد. داده ها از طریق روش کتابخانه ای و میدانی و با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته (شامل ۷۸ پرسش اصلی و ۵ پرسش جمعیت شناختی) جمع آوری شدند. روایی صوری پرسش نامه، با بهره مندی از دیدگاه خبرگان و پایایی آن، از طریق محاسبه آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. این داده ها از طریق مدل سازی معادلات ساختاری، به روش حداقل مربعات جزئی، در نرم افزار اسمارت پی ال اس پردازش شدند. یافته ها: به ترتیب عوامل فردی کسب احترام، پذیرفتن تجربه های جدید، برخورداری از دانش تکنولوژیک، امنیت ادراک شده و تمایل به دریافت بازخورد از جانب دیگران و عامل تکنولوژیکی وجود پلتفرم های مناسب، بر بروز رفتار اشتراک تجربه گردشگری در فضای آنلاین اثرگذارند. نتیجه گیری: با توجه به نقش پررنگی که شبکه های اجتماعی روی گردشگران دارد، کسب وکارهای اینترنتی گردشگری با تمرکز بر این عوامل، می توانند با تقویت رفتار اشتراک تجربه، آن را به ابزاری قدرتمند برای افزایش آگاهی مخاطبان تبدیل کنند.
بررسی تأثیر سلبریتی های رسانه اجتماعی و روابط فرااجتماعی با آن ها بر قصد خرید دنبال کنندگان (مورد مطالعه: رسانه اجتماعی اینستاگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
86 - 109
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش مطالعه و بررسی تأثیر سلبریتی های رسانه اجتماعی و روابط فرااجتماعی با آن ها بر قصد خرید دنبال کنندگان در رسانه اینستاگرام است.
روش: از لحاظ هدف، پژوهش حاضر کاربردی است. جامعه در دست بررسی آن، تمامی افراد دنبال کننده سلبریتی ها در رسانه اینستاگرام در کشور ایران است. برای سنجش متغیرهای پژوهش و گردآوری داده ها، از پرسش نامه ۲۱ سؤالی استاندارد استفاده شد که پایایی و روایی آن به تأیید رسید. داده ها به کمک روش میدانی جمع آوری شد. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، در نهایت ۴۳۰ پرسش نامه تجزیه وتحلیل شد. برای بررسی روابط بین اجزای مدل، از روش معادلات ساختاری استفاده شد. فرضیه ها با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس تجزیه وتحلیل شدند.
یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین سلبریتی رسانه اجتماعی با روابط فرااجتماعی، همانندسازی دنبال کنندگان و قصد خرید دنبال کنندگان رابطه معناداری وجود دارد. بین روابط فرااجتماعی پیروان و سلبریتی با همانندسازی، رابطه مثبت وجود دارد؛ اما با قصد خرید رابطه مثبت ندارد. همانندسازی دنبال کنندگان و استفاده از پلتفرم رسانه اجتماعی بر قصد خرید دنبال کنندگان رابطه مثبتی دارد. استفاده از پلتفرم رسانه اجتماعی، همانندسازی دنبال کنندگان و روابط فرااجتماعی بر قصد خرید دنبال کنندگان را تعدیل نمی کند. استفاده از پلتفرم رسانه اجتماعی، تأثیر سلبریتی بر قصد خرید دنبال کنندگان را تعدیل می کند.
نتیجه گیری: در این پژوهش تلاش شد که ارتباط بین سلبریتی های رسانه اجتماعی و روابط فرااجتماعی با آنان بر قصد خرید دنبال کنندگان بررسی شود. بر اساس نتایج، سلبریتی های رسانه اجتماعی نفوذ گسترده ای در جامعه ایران دارند و این موضوع انکارناپذیر است. از این رو مدیران و بازاریابان باید از فرصت سلبریتی ها و رسانه های اجتماعی مورداستفاده آنان، برای تولید محتوای جذاب و فراهم کردن بستر نگرش مثبت به برند خود استفاده حداکثری کنند؛ زیرا ضمن دوچندان شدن اثربخشی تبلیغ، در زمان و هزینه های بازاریابان صرفه جویی خواهد شد.
بررسی تأثیر استفاده از رسانه های اجتماعی توسط کارکنان بر عملکرد شغلی آنان با نقش میانجی خلاقیت
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
491 - 507
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش مطالعه و بررسی تأثیر استفاده از رسانه های اجتماعی در محل کار، بر خلاقیت کارکنان و عملکرد شغلی آنان است. روش: به لحاظ هدف، این پژوهش کاربردی و جامعه در دست بررسی آن، کلیه کارکنان شرکت مخابرات ایران بوده است. جهت سنجش متغیرها و جمع آوری داده ها، از پرسش نامه 21 سؤالی استاندارد استفاده شد که روایی و پایایی آن به تأیید رسید. در این پژوهش داده ها به روش میدانی جمع آوری شده است. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، در نهایت 218 پرسش نامه تجزیه وتحلیل شد. جهت بررسی روابط بین اجزای مدل، از معادلات ساختاری استفاده شد. تجزیه وتحلیل فرضیه ها نیز با استفاده از نرم افزار لیزرل انجام گرفت. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که استفاده اجتماعی از رسانه اجتماعی در محل کار، استفاده شناختی از رسانه های اجتماعی در محل کار و استفاده لذت جویانه، با خلاقیت کارکنان رابطه ای مثبت دارد. خلاقیت کارکنان نیز رابطه ای مثبتی با عملکرد شغلی کارکنان دارد. همچنین، خلاقیت کارکنان در رابطه بین استفاده از رسانه های اجتماعی در محل کار و عملکرد شغلی کارکنان نقش میانجی دارد. نتیجه گیری: در این پژوهش تلاش شد که ارتباط بین ابعاد استفاده از رسانه های اجتماعی، خلاقیت و عملکرد شغلی بررسی شود. از ابعاد استفاده از رسانه های اجتماعی (لذت جویانه، شناختی، اجتماعی) در محل کار، به جای مفهوم کلی رسانه های اجتماعی استفاده شد. نتایج یافته ها نشان داد که هر سه بُعد استفاده از رسانه های اجتماعی بر خلاقیت کارکنان تأثیرگذار است؛ از این رو در سازمان ها، به خصوص در محیط های کاری که خلاقیت و نوآوری از اهمیت فراوانی برخوردار است، استفاده از رسانه های اجتماعی لازم است.
بررسی وضعیت کمپین های آنلاین حوزه سلامت در شبکه های اجتماعی
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
508 - 523
حوزه های تخصصی:
هدف: یکی از ابزارهای مهم اطلاع رسانی و آگاهی بخشی برای ارتقای سلامت افراد جامعه، استفاده از رسانه های جمعی، به ویژه شبکه های اجتماعی با تأثیرگذاری زیاد بر مخاطبان است؛ ولی از آنجا که این رسانه ها، اغلب حجم انبوهی از اطلاعات را از طریق منابع متعدد رسمی و غیررسمی منتشر می کنند، همواره اطلاع رسانی آن ها با پیامدهای مثبت ومنفی روبه رو می شود. به همین دلیل، پژوهش حاضر با هدف آسیب شناسی وضعیت حاضر کمپین های آنلاین شبکه های اجتماعی در حوزه سلامت و شناسایی راه کارهایی برای فعالیت مؤثرتر آن ها اجرا شده است. روش: در این پژوهش با استفاده از روش کیفی و انجام مصاحبه عمیق با ۱۷نفر از متخصصان حوزه رسانه و سلامت، نوع اطلاع رسانی مباحث سلامت در شبکه های اجتماعیِ ایران بررسی شده است. یافته ها: بر اساس نتایج پژوهش، ضعف های بسیار مهم کمپین های آنلاین فعال در شبکه های اجتماعی، در حوزه سلامت کشور عبارت اند از: کم جاذبه بودن طرح و گرافیگ، بهره نبردن از اطلاعات مستدل و علمی، نداشتن رویکرد تعاملی و فراگیر مخاطبان و مشارکت آنان، نداشتن خلاقیت و جذابیت، اقناع نشدن مخاطبان، ضعف علمی، ترویج طب سنتی، اثربخش نبودن و اولویت قرارندادن پیشگیری به جای سلامت. نتیجه گیری: مدیران و سیاست گذاران حوزه رسانه و سلامت، می توانند با اتکا به نتایج این پژوهش، به سامان دهی و توسعه کمپین های آنلاین حوزه سلامت در شبکه های اجتماعیِ کشور و انجام ارزیابی های مستمر، به ارتقای کمّی و کیفی شکل و محتوای این کمپین ها اقدام کنند و اثربخشی این کمپین ها را روی مخاطبان افزایش دهند.
تبیین نقش بازاریابی رسانه های اجتماعی شرکتی بر درگیرسازی مشتریان: بررسی تجربه برند و نسل سنی مشتریان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
337 - 365
حوزه های تخصصی:
هدف: با ظهور شبکه های اجتماعی، درگیرسازی مشتریان به یکی از اهداف اصلی شرکت ها از طریق بازاریابی رسانه های اجتماعی تبدیل شده است. این پژوهش به بررسی نقش میانجی تجربه برند و نقش تعدیلگر سن مشتریان در اثرگذاری اقدامات بازاریابی در صفحه اینستاگرام یک شرکت بر درگیرسازی مشتریان می پردازد.
روش: روش شناسی این پژوهش با استراتژی پیمایش، در دسته پژوهش های اثبات گرا قرار دارد و با استفاده از داده های جمع آوری شده از مشتریان (یا کاربران) یک شرکت نمونه به اجرا درآمده که شامل ۳۸۹ نفر مشتری است. داده ها توسط پژوهشگران از طریق پرسش نامه آنلاین جمع آوری و برای تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که اقدامات بازاریابی در شبکه اجتماعی اینستاگرام، از طریق نقش میانجی تجربه برند بر درگیرسازی مشتریان معنادار است. همچنین نتایج این پژوهش مؤید آن است که مدیران بازاریابی با طراحی اقدامات خود در شبکه اجتماعی اینستاگرام، به عنوان یکی از پلتفرم های ارتباطی رسانه های اجتماعی با مشتریان، می توانند هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم و از طریق نقش میانجی تجربه برند، درگیرسازی مشتریان را با برند و صفحه اینستاگرام برند افزایش دهند.
نتیجه گیری: نتایج و پیشنهادهای این پژوهش می تواند برای مدیران بازاریابی، در راستای اولویت بندی اقدامات خود در رسانه های اجتماعی مفید و اثربخش باشد.
واکاوی مؤلفه های تأثیرگذار محافظت از داده ها در اعتمادزایی کاربران رسانه های اجتماعی: یک تحلیل موقعیتی
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
417 - 442
حوزه های تخصصی:
هدف: استفاده از اینترنت و امکانات رو به توسعه آن، به گونه ای با زندگی انسان ها عجین شده است که بسیاری از کارها، فقط از طریق استفاده از این فضا انجام می شود. جنبه دیگر استفاده از اینترنت و فضای مجازی، ذخیره سازی دست کم بخشی از اطلاعات افراد در سرورهای مختلف است که این مهم، برای ایجاد اعتماد کاربران فضای اینترنت است تا از داده های آنان حفاظت شود. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا به این سؤال پاسخ داده شود: «مؤلفه های تأثیرگذار محافظت از داده ها در اعتمادزایی کاربران رسانه های اجتماعی کدامند؟». روش: مشارکت کنندگان این پژوهش، 27 نفر از خبرگان حوزه فضای مجازی و رسانه های اجتماعی بوده است که از طریق نمونه گیری های قضاوتی و گلوله برفی انتخاب شده اند. روش تحلیل داده، تئوری داده بنیاد با رویکرد تحلیل موقعیت کلارک است. یافته ها: مؤلفه های محافظت از داده ها در رسانه های اجتماعی و عاملان انسانی/ غیرانسانی محافظت از داده های مؤثر بر اعتماد کاربران رسانه های اجتماعی شناسایی شد. طبق نتایج، مؤلفه های فنی و سخت افزاری، پشتیبان رسانه اجتماعی برای طی کردن این مسیر خواهند بود. از موضوعات مهمی که اعتماد به رسانه های اجتماعی را کاهش می دهد و سبب واپس زدگی جامعه به آن ها می شود، می توان به کیفیت نامطلوب، صعبوت کاربری، دسترسی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران به داده های کاربران و به دنبال آن، بازاریابی نابرابر رسانه های اجتماعی ایرانی در قبال رسانه های اجتماعی خارجی و انحصارطلبی رسانه های اجتماعی ایرانی با انجام فیلترینگ گسترده نسبت به اغلب رسانه های اجتماعی خارجی، اشاره کرد. نتیجه گیری: یکی از چالش های پیش روی هر رسانه آنلاین، جلب اعتماد مخاطبان است. رسانه های آنلاین باید تلاش کنند که مخاطبان را راضی کنند تا اطلاعات خود را با آن ها در میان بگذارند و این امر، بر پایه اعتماد بنا می شود. در فضای مجازی، افراد آزادانه اطلاعات روزانه خود را در اختیار دیگران می گذارند، بدون توجه به اینکه این پلتفرم ها قادرند علایق و سرگرمی هایی را که آن ها به اشتراک می گذارند، تحت نظارت قرار دهند. این امر می طلبد که پلتفرم ها در حفظ حریم خصوصی کاربران کوشا باشند تا اثر شبکه ای آن ها افزایش یابد.
شناسایی عوامل مؤثر روابط فرااجتماعی تأثیرگذاران اینستاگرام بر بازاریابی تأثیرگذار: رویکرد بیبلیومتریک
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
462 - 490
حوزه های تخصصی:
هدف: به لحاظ گسترش روزافزون رسانه های اجتماعی و اهمیت بازاریابی تأثیرگذار و با توجه به پراکندگی پژوهش های قبلی، هدف اصلی این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر روابط فرااجتماعی بر بازاریابی تأثیرگذار و دسته بندی آن ها، اعم از سازه های پیشین، تصمیم ها، نتیجه ها، روش ها، بافتارها، نظریه ها و شکاف های پژوهشی این حوزه است. روش: روش اجرای پژوهش کیفی و از نوع مرور نظام مند بیبلیومتریک با استفاده از نرم افزار وس ویور و زبان برنامه نویسی آر است. یافته ها: در بخش تحلیل، عملکرد کشورها و نویسندگان پُراستناد شناسایی شد و در بخش ترسیم علم، چهار خوشه به دست آمد که عبارت اند از: 1. بازاریابی تأثیرگذار؛ 2. تحلیل عوامل روان شناختی (درک جذابیت فیزیکی، اعتبار منبع و...) مؤثر بر تأثیرپذیری مخاطب؛ 3. تعامل فرااجتماعی و روابط فرااجتماعی؛ 4. متقاعدسازی. همچنین، سه واژه پُرتکرار «بازاریابی تأثیرگذار»، «رسانه اجتماعی» و «اثر» در تحلیل هم رخدادی واژگان شناسایی شده است. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که پنج سازه بسیار مهم پیشین بازاریابی تأثیرگذار عبارت اند از: ویژگی های فرد تأثیرگذار، ویژگی های مخاطب، ویژگی های رسانه اجتماعی، ویژگی های محتوا و ویژگی های روابط فرااجتماعی. همچنین، بسترهای مهم این فرایند از نظر بافتار عبارت اند از: فرهنگ، نوع ارتباط، شخصیت، تطابق فرد تأثیرگذار محتوا و هوش مصنوعی. افزون بر این، ایجاد و توسعه روابط فرااجتماعی، مهم ترین تصمیم رفتاری و افزایش اثربخشی بازاریابی تأثیرگذار، مهم ترین خروجی فرایند بازاریابی تأثیرگذار است. بر اساس آنچه بیان شد، مدیران می توانند با در نظر گرفتن سه موضوع، فرایند بازاریابی تأثیرگذار را بهبود بخشند: 1. ویژگی های منبع، برای مثال انتخاب اینفلوئنسر مناسب؛ 2. توجه به کانال مناسب و ویژگی های رسانه اجتماعی، به عنوان راه ارتباطی و دریافت بازخور و متناسب با بازار هدف؛ 3. توجه به نیاز مصرف کننده و ارائه محتوای متناسب با نیاز آن ها.
شناسایی راهبردهای پاسخ به بحران همه گیری کووید – 19 در فضای رسانه ای ایران
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
443 - 461
حوزه های تخصصی:
هدف: در آغاز هر بحرانی، اتخاذ راهبردهای مناسب، برای ایفای نقش رسانه ها به منظور مدیریت وضعیت اهمیت زیادی دارد. در وضعیت عالم گیری کووید 19، رسانه های رسمی و غیررسمی در ایران، برای برآوردن نیازهای اطلاعاتی مردم و همچنین کمک به حل بحران، راهبردهایی را در پیش گرفتند که مطالعه شیوه های واکنش آن ها به بحران در ماه های آغازین را لازم می سازد. با توجه به اینکه پیام های تولیدشده رسانه ها در موقعیت بحران، گویای راهبردهای آن ها برای حل بحران است، مقاله حاضر از نظریه ارتباطات بحران وضعیتی استفاده می کند. روش: در این مقاله محتوای خبری 7 ماه اول همه گیری، در دو رسانه تلویزیون (اخبار ساعت 21) و اینستاگرام، تحلیل محتوای مضمون شده است تا ضمن مطالعه تفاوت ها و شباهت های راهبردهای واکنش به بحران در این دو رسانه، شیوه مدیریت آن ها نیز در این موقعیت آشکار شود. در مجموع 257 خبر مرتبط با ویروس کرونا در پخش خبری ساعت 21، از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران منتشر و 659 محتوای مرتبط با موضوع در صفحات نمونه اینستاگرام تولید شده است که همه آن ها تحلیل مضمون شده اند. یافته ها: یافته ها حضور سه کلان مضمون را در هر دو رسانه نشان می دهد که عبارت اند از: شرایط مواجهه با بیماری، عاملان بحران همه گیری و راه حل های بحران. نتیجه گیری: تطبیق مضامین با راهبردهای واکنش به بحران نشان می دهد که هر دو رسانه از چهار راهبرد چاپلوسی، فاصله گذاری، رنج و سرافکندگی استفاده کرده اند. مطالعه حاضر، هم دلالت هایی برای مدیریت رسانه ها دارد و هم تلاشی است برای غنی ساختن ادبیات پژوهشی در حوزه ارتباطات بحران و جایگاه رسانه ها در پاسخ به بحران.
تبیین آثار شبکه های اجتماعی بر تطابق یا تشابه رفتار خرید پوشاک لوکس در میلنیال ها یا نسل Y(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
257 - 276
حوزه های تخصصی:
هدف: در دنیای تجارت، مجموعه فعالیت هایی که به طور مستقیم در جهت کسب، مصرف و دور انداختن کالاها و خدمات صورت می گیرد، رفتار مصرف کننده نامیده می شود. این فعالیت ها فرایندهای تصمیمی را شامل می شوند که قبل و بعد از این اقدام ها انجام می پذیرند. با توجه به پیشرفت فناوری، این رفتارها تحت تأثیر رسانه های اجتماعی نیز قرار می گیرد. رسانه های اجتماعی مجموعه ای از نرم افزارهای مبتنی بر اینترنت اند که بر اساس بنیان های ایدئولوژیکی و تکنولوژیکی از وب ۲ استوارند و تولید و تبادل محتویات تولید شده توسط کاربران را میسر می کنند. هدف از پژوهش تبیین آثار شبکه های اجتماعی بر تطابق یا تشابه رفتار خرید پوشاک لوکس در میلنیال ها یا نسل Y است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است. داده های مورد نیاز این پژوهش با استفاده از مدل های تصمیم گیری چندمعیاره و مدل AHP و ANP با رویکرد فازی جمع آوری شده است. برای تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده، از محیط نرم افزار تحلیل اکسل و کدنویسی متلب استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش، در برگیرنده تمامی خبرگان در دو دسته، اعم از خبرگان حوزه رسانه و بازاریابی و خریداران کالاهای لوکس در گروه سنی ۱۸ تا ۳۵ سال است که دست کم در دو شبکه اجتماعی از میان فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و تلگرام حضور دارند.
یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که متغیر حساسیت به کیفیت کالا، بر متغیر میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای شبکه های اجتماعی با اطمینان ۹۹ درصد، تأثیر مثبت و معناداری دارد. متغیر حساسیت به کیفیت، بر متغیر نگرش به خرید آنلاین تأثیر منفی دارد. متغیر حساسیت به قیمت، بر میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای شبکه های اجتماعی تأثیر منفی می گذارد. متغیر حساسیت به قیمت، بر نگرش به خرید آنلاین با اطمینان ۹۹ درصد تأثیر مثبت و معناداری دارد. متغیر حساسیت به مُدروز بودن کالا، بر میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای شبکه های اجتماعی با اطمینان ۹۹ درصد تأثیر مثبت و معناداری دارد و در نهایت، متغیر حساسیت به مُدروز بودن، بر نگرش به خرید آنلاین تأثیر منفی می گذارد.
نتیجه گیری: هر چقدر کاربران در شبکه های اجتماعی، از یک نام تجاری تعریف و تمجید کنند و درباره ویژگی های خاص آن محصول نظرهای مثبت بدهند، در تصمیم گیری مصرف کنندگان به آن برند و حساسیت آن ها تأثیر مثبت و مستقیم می گذارد. رابطه میان متغیرهای حساسیت به برند کالا، نگرش به خرید آنلاین، خرید آنی و میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای بدین گونه است: میان دو متغیر حساسیت به برند کالا و نگرش به خرید آنلاین و دو متغیر خرید آنی و میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای شبکه های اجتماعی رابطه منفی وجود دارد. متغیر خرید آنی نیز بر نگرش به خرید آنلاین اثر منفی می گذارد؛ زیرا مقدار آماره t و ضریب مسیر دو متغیر عدد 86/0- و 04/0- است.
کاربران و پژوهشگران راجع به سیاست های مرتبط با رسانه های اجتماعی چه می گویند؟ (ترسیم نقشه با استفاده از داده های پایگاه های گوگل و اسکوپوس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
137 - 155
حوزه های تخصصی:
هدف: عموم کاربران هر روزه به سیاست های مرتبط با رسانه های اجتماعی، از خود حساسیت بیشتری نشان می دهند. این حساسیتِ عموم، تبدیل به حساسیت های پژوهشی نیز شده است و در سال های اخیر، حجم پژوهش هایی که در این رابطه منتشر شده، افزایش یافته است. آگاهی از حساسیت های کاربران به سیاست های رسانه های اجتماعی (با استفاده از تحلیل داده های گوگل ترند) از یک سو و ارتباط آن با جهت گیری هایی که پژوهشگران در خصوص مطالعه این حوزه داشته اند (تحلیل داده های پایگاه اسکوپوس) هدف این پژوهش بوده است.
روش: پژوهش حاضر با استفاده از فنون تحلیل شبکه و تحلیل خوشه انجام شده است. دوره زمانی مدنظر برای استخراج داده ها از پایگاه اسکوپوس، سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۲۱ و برای پایگاه گوگل، سال های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ بوده است. جست وجو بر اساس رشته عبارت «رسانه های اجتماعی» با ترکیب کلمات کلیدی تنظیم گری، سیاست گذاری و حکمرانی در این دو پایگاه انجام شد.
یافته ها: بر اساس رشته عبارت جست وجو شده در پایگاه اسکوپوس، از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۲۱، تعداد ۴۴۶ مقاله یافت شد. شبکه ایجاد شده از تحلیل مقاله ها نشان می دهد که رسانه های اجتماعی، کانون ارتباط در این شبکه قرار گرفته و در طول سال های مختلف، شکل ارتباط شبکه تغییر کرده است. نتایج نشان می دهد که میان مطالعات حوزه سیاست گذاری رسانه های اجتماعی و نتایج جست وجوی کاربران در گوگل، به لحاظ زمانی رابطه نزدیکی وجود دارد.
نتیجه گیری: از سال هایی که نگرانی عمومی به عملکرد رسانه های اجتماعی شکل گرفت، شاهد رشد پژوهش های مرتبط با حوزه های سیاستی رسانه های اجتماعی بوده ایم؛ به طوری که در پژوهش ها مفاهیمی مانند حریم خصوصی و محافظت از داده های کاربران رسانه های اجتماعی، در سال های اخیر با تکرار فراوان بررسی شده است.
چالش های مدیریت صنفی در تئاتر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
158 - 176
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش، شناسایی چالش های پیش روی تشکیل انجمن صنفی و خدمات صنفی برای هنرمندان تئاتر ایران، هم پای هنرمندان تئاتر در جهان است. به موجب فقدان انجمن صنفی جهان شمول در تئاتر ایران، این هنر به عنوان شغل در ایران مطرح نیست و هنرمندان تئاتر، از حمایت شغلی پایه کارگری نیز برخوردار نیستند. این نارسایی، زیست ابتدایی و اقتصاد تئاتر را دچار بحران مدیریتی کرده است. انجمن صنفی در تمام دنیا حامی کارکنان یک شغل در زمینه های بیمه، درمان، بازنشستگی، بیکاری، ورشکستگی، درآمدزایی و معرفی به کار است و در ایران چنین هویتی وجود ندارد.
روش: روش پژوهش به صورت اسنادی و تطبیقی با رویکرد تحلیل کیفی مقایسه ای بر قوانین کار، صنف و تاریخ تشکل ها و سیری کوتاه بر صنف های تئاتری دنیا در مقایسه با نارسایی قانونی و خدماتی و نظارتی در صنف های ایران بوده است و سدهای تشکیل صنف و خدمات آن با مرور تاریخ و قوانین بررسی می شود.
یافته ها: یافته های این مقاله نشان می دهد که در ایران سه گونه تشکل صنفی، هنری و مردم نهاد، زیر نظر سه وزارتخانه دولتی کار، فرهنگ و کشور وجود دارد که از نظر قانون گذاری و خدمت رسانی، با انجمن های صنفی دنیا شباهت اساسنامه ای و مجوز و کاربردی ندارند. تشکل صنفی به حمایت از حقوق اعضا مربوط می شود، تشکل هنری به کیفیت آثار هنرمندان مربوط است و تشکل مردم نهاد به فعالیت اجتماعی با همراهی مردم ارتباط دارد. از طرفی، انجمن های صنفی ایران را نمی توان با انجمن های صنفی دنیا مقایسه کرد؛ زیرا عدم استقلال و نظارت دولتی و رویکرد غیرانتفاعی، مانع از هم سانی و همکاری با انجمن های صنفی دنیا و قانون بین المللی کار می شود. انجمن های صنفی در دو هویت کارگری (هر کسی که کار می کند) و کارفرمایی (هر کسی که کار ایجاد می کند) شکل می گیرند و صنف به دو هویت کارگر و کارفرما وابسته است. تئاتر در ایران نه کارفرما دارد و نه از قوانین کارگری پیروی می کند؛ بنابراین حتی اگر تشکلی ایجاد شود، به دلیل نبود رابطه قانونی کارگر و کارفرما، امکان فعالیت ندارد.
نتیجه گیری: به دلیل بحران اقتصادی تئاتر و ناکارآمدی انجمن های هنری در حمایت از هنرمندان، چالش های بسیاری پیش روی مدیریت صنفی در تئاتر ایران است که مهم ترین آن ها عبارت اند از: عدم استقلال، فقدان هویت کارگری در قانون کار، تمایل غیراقتصادی هنرمندان، عدم تطبیق با قوانین دنیا، بیمه های غیرپشتیبان، شبه صنف های دولتی، تجربه اندک صنفی، نظارت حاکمیتی، منابع محدود پژوهشی، ناآگاهی حقوقی هنرمندان و... که با اطلاع رسانی صنفی و شناسایی نقش کارفرما و اصلاح قوانین، می توان این چالش ها را به فرصت حمایت از اهالی تئاتر تبدیل کرد. تعیین هویت شغلی و آتیه هنرمندان تئاتر، در گرو برطرف کردن چالش های شناسایی شده در این پژوهش است
تحلیل عوامل شغلی و اجتماعی مؤثر در نگهداشت نیروی انسانی در صنایع خلاق (نمونه پژوهش: کارکنان خبر سازمان صداوسیما)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
177 - 200
حوزه های تخصصی:
هدف: اغلب پژوهش های صورت گرفته در حوزه نگهداشت نیروی انسانی، به عوامل درون سازمانی ای اشاره کرده اند که باعث می شود کارکنان در سازمان بمانند؛ اما پژوهش هایی که به بررسی تأثیر روابط غیرکاری بر محیط کار بپردازند، زیاد نیستند. این پژوهش با هدف تحلیل پیشایندهای نگهداشت نیروی انسانی در سازمان های رسانه ای انجام شده و به بررسی تأثیر دو دسته عوامل غیرکاری و کاری بر قصد ترک خدمت کارکنان پرداخته است.
روش: این پژوهش از نظر فلسفی اثبات گرا، از نظر رویکرد قیاسی، از نظر استراتژی پیمایشی، از نظر گزینش روش کمّی تک روشی و از نظر افق زمانی، تک مقطعی است. جامعه آماری پژوهش کارکنان خبری سازمان صداوسیما و ابزار گردآوری داده ها نیز پرسش نامه ای استاندارد، برگرفته از ادبیات پژوهش بود. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان به دست آمد و ۱۲۷نفر در نظر گرفته شد. به منظور تحلیل داده های حاصل پرسش نامه، از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد.
یافته ها: نتایج آزمون فرضیه های پژوهش بدین شرح است: پیوندهای خانوادگی، بر درهم تنیدگی اجتماعی تأثیر معنادار و مستقیم دارد. درهم تنیدگی اجتماعی، تأثیری معنادار و معکوس بر قصد ترک جامعه می گذارد. قصد ترک جامعه، بر قصد ترک خدمت تأثیری معنادار و مستقیم دارد. درهم تنیدگی سازمانی بر ترک خدمت تأثیری معنادار و معکوس می گذارد. به علاوه، فرضیه مربوط به تأثیر پیوندهای دوستی بر درهم تنیدگی اجتماعی، در بین کارکنان خبر سازمان صداوسیما تأیید نشد. متغیرهای جنسیت کارکنان، وضعیت شغل همسر کارکنان، وضعیت مالکیت خانه و مدت اقامت کارکنان خبری سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان متغیرهای تعدیلگر در نظر گرفته شدند. با توجه به نتایج، این متغیرها رابطه بین درهم تنیدگی اجتماعی و قصد ترک جامعه را تعدیل نمی کنند؛ بنابراین تفاوتی بین کارکنان خبری زن و کارکنان خبری مرد و همچنین، برای وضعیت شغل همسر کارکنان در درهم تنیدگی آن ها وجود ندارد؛ یعنی نمی توان گفت کارکنانی که همسران آن ها کارمندند، درهم تنیدگی بیشتری با جامعه دارند و همچنین، کمتر احتمال دارد جامعه را ترک کنند. بر اساس نتایج به دست آمده وضعیت مالکیت خانه نیز، حالت مشابهی با سایر متغیرهای تعدیلگر دارد؛ یعنی تفاوتی بین کسانی که صاحب خانه یا مستأجرند، در درهم تنیدگی اجتماعی آن ها وجود ندارد. به بیان دیگر، نمی توان ادعا کرد کارکنانی که صاحب خانه اند با جامعه شان بیشتر درهم تنیده شده اند و احتمال ترک جامعه و در نهایت ترک سازمان بیشتری دارند.
نتیجه گیری: اغلب مطالعات انجام شده در حوزه سنجش عوامل درون شغلی یا درهم تنیدگی سازمانی و عوامل برون شغلی یا هر دو عامل منجر به جابه جایی کارکنان، روی افرادی صورت گرفته است که به عنوان کارکنان صنایع خلاق شناخته نمی شدند؛ از این رو در مطالعه حاضر مدلی برای تحلیل عوامل مؤثر بر قصد ترک خدمت کارکنان صنایع خلاق ارائه و آزمون شد. نتایج این پژوهش با برخی از نتایج پژوهش های قبلی هم سو و با برخی دیگر ناهم سو بود که علل دستیابی به چنین نتایجی به تفصیل بیان شده است.
ارتباط بین خودپنداره و سبک های مصرف از طریق نقش واسطه ای تبلیغات اثربخش در صنعت مُدوپوشاک زنان در میان شهروندان اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
391 - 413
حوزه های تخصصی:
هدف: فرد به عنوان مصرف کننده با متغیرهای اندیشه، احساسات، برنامه، تصمیم گیری، خرید و تجارت مرتبط است، به همین دلیل بازاریابان باید دامنه وسیعی از فعالیت های مصرف کنندگان را مطالعه کنند؛ زیرا این مطالعات راه های متنوعی را پیش روی آن ها می گذارد تا بدین طریق نیازهای مشتریان را ارضا کنند. بنابراین فهم فعالیت مصرف کنندگان مبنای مفیدی برای توسعه استراتژی های بازاریابی فراهم می آورد. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین خودپنداره با سبک های مصرف، از طریق نقش واسطه ای تبلیغات اثربخش در صنعت مُدوپوشاک زنان در بین زنان شهر اصفهان اجرا شده است.
روش: روش پژوهش از حیث هدف، کاربردی و از حیث ماهیت داده ها، توصیفی از نوع هم بستگی است. جامعه آماری آن، کلیه زنان شهر اصفهان بود که به دلیل تعداد نامحدودشان با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران برای جامعه نامحدود، ۴۲۶ نفر از آن ها به روش هدفمند وابسته به معیار برای نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش در دو سطح توصیفی با استفاده از آمارهایی همچون میانگین انحراف معیار و استنباطی و به کمک مدل معادلات ساختاری و تحلیل واریانس تجزیه وتحلیل شد. نرم افزارهای استفاده شده برای این پژوهش، اس پی اس اس و وارپ پی ال اس بود.
یافته ها: یافته های حاصل از فرضیه های پژوهش نشان داد که ابعاد خودپنداره بر انوع سبک مصرف تأثیر دارد و اثربخشی تبلیغات، روی برخی از سبک مصرف ها اثر واسطه ای می گذارد. تبلیغات نیز بر سبک مصرف متفکران نقش واسطه ای داشت که ضریب تأثیر آن 161/0 بود.
نتیجه گیری: در این پژوهش تلاش شد که ارتباط بین خودپنداره با سبک های مصرف، از طریق اثر نقش واسطه ای تبلیغات اثربخش بررسی شود. بر اساس نتایج، سبک مصرف زنان شهر اصفهان در خصوص انتخاب مُدوپوشاک به خودپنداره و تبلیغات بستگی دارد. زمانی که زنان به خود بپردازند و برخویشتنِ خویش واقف شوند، عامل کنترل عاملی درونی می شود و دیگر توان کنترل فراوان عوامل بیرونی را نخواهد داشت. زنانی که خود را شناخته اند و به خودآگاهی رسیده اند با راحتی بیشتری می توانند به تشریح خود و خواسته های خود، چه به گونه کلامی و چه غیرکلامی بپردازند.
پلتفرم های خبری و دروازه بانی اخبار
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
277-278
حوزه های تخصصی:
پلتفرمهای خبری با توسعه الگوریتمهایی که میتوانند محتواهای خبری را به کاربران توصیه کنند، بهعنوان واسطهای تأثیرگذار در اکوسیستم خبری جهان نقش بسزایی ایفا میکنند. در واقع، آنها مفهوم سنتی دروازهبانی خبر را متحول کردهاند و تغییری را در این بخش از صنعت رسانه به وجود آوردهاند که در آن، دیدهشدن یک محتوای خبری برای مخاطبان، تحت تأثیرِ این پلتفرمها و الگوریتمهای آنها قرار میگیرد. در این زمینه، گوگل با پلتفرم گوگل نیوزِ[1] خود، بازیگر پیشروی دنیا محسوب میشود که اکنون بهعنوان یک پلتفرم تجمیع کننده[2] اخبار فعالیت میکند. در سال 2017، گوگل پُرکاربردترین پلتفرم تجمیعکننده اخبار در دنیا بود (ایوانز، جکسون و مورفی[3]، 2023) که کلیه اخبار جهان را پوشش میداد. علیرغم کاهش جزئی سالهای اخیر، در ترافیک این پلتفرم خبری، گوگل نیوز همچنان هدایتکننده کلیدی جریان اخبار در مقیاس بینالمللی است. بر اساس اعلام گوگل، این پلتفرم در سال 2021، هر ماه 24 میلیارد بار کاربران را به سایتهای خبری مختلف هدایت کرده است.
چالش اخبار جعلی و شبکه های اجتماعی
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
156-157
حوزه های تخصصی:
مسئله اخبار جعلی و تأثیر آن بر ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی، انکارناپذیر است. عصر دیجیتال در ابتدا انسانها را به این باور رساند که میتوانند تنها با یک کلیک، به دادههای مورد نیاز خود دسترسی پیدا کنند و بهتبع آن، شبکههای اجتماعی توانستند امکانات جدیدی را برای برقراری ارتباط و جمعآوری اطلاعات به انسانها عرضه کنند. اما این چشمانداز، بهسرعت دستخوش تغییراتی شد؛ چرا که با گذشت زمان، کاربران متوجه آلودهشدن هر چه بیشتر شبکههای اجتماعی به اخبار جعلی شدند. اکنون حساسیتهای کاربران شبکههای اجتماعی و دولتمردان به فراگیرشدن این پدیده بسیار زیاد شده است.
نقش عدالت سازمانی در کیفیت زندگی کاری کارکنان شبکه آموزش سیمای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
318 - 336
حوزه های تخصصی:
هدف: کیفیت زندگی کاری به عنوان یکی از مؤلفه های اثرگذار مدیریت منابع انسانی، می تواند هر سازمانی، به ویژه سازمان های خلاق را در رسیدن به اهداف خود موفق کند. این متغیر از عوامل مختلفی، از جمله عدالت سازمانی تأثیر می پذیرد. در این پژوهش به بررسی نقش عدالت سازمانی و مؤلفه های آن، بر کیفیت زندگی کاری در شبکه آموزش سیمای جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده است. روش: این پژوهش از نظر رویکرد توصیفی (هم بستگی)، از نظر هدف کاربردی و از نظر روش سنجش و تحلیل کمّی است. جامعه آماری آن، کارکنان شبکه آموزش سیماست که با استفاده از نرم افزار پاورسمپل، ۶۴ نفر از آن ها با روش تصادفی ساده، برای نمونه انتخاب و بررسی شدند. گردآوری داده ها با استفاده از روش پیمایش و ابزار پرسش نامه صورت گرفت. روایی این ابزار با روش اعتبار صوری و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ سنجیده شد. برای آزمون فرضیه ها نیز از ضریب هم بستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون فرضیه ها نشان داد که بین عدالت سازمانی و مؤلفه های آن با کیفیت زندگی کاری، رابطه هم بستگی مستقیم و معناداری وجود دارد. این هم بستگی در خصوص مؤلفه عدالت توزیعی، در سطح ضعیف و برای باقی مؤلفه ها در سطح متوسط گزارش شده است. نتیجه گیری: عدالت سازمانی و کیفیت زندگی کاری، در بستر مبادله اجتماعی و سنجش سود و زیان آن قوام می یابد. بهبود ادراک کارکنان از عدالت سازمانی، سطح کیفیت زندگی کاری را افزایش می دهد و افزایش کیفیت زندگی کاری، خود افزایش رضایت شغلی و تضمین رسیدن به اهداف سازمانی را درپی دارد.
نقش مدیریت تحولگرا و عدالت توزیعی سازمانی در ارتقای تاب آوری کارکنان سازمان های رسانه ای (مورد مطالعه: خبرگزاری های اینترنتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
299 - 317
حوزه های تخصصی:
هدف: تاب آوری رسانه ای به معنای توانایی سازمان های رسانه ای در حفظ بقا و عملکرد، هنگام وقوع فجایع و حوادث استرس زاست. تاب آوری رسانه ای خبرگزاری ها، به مثابه سازمان های رسانه ای، به دلیل نقش پررنگی که در مدیریت بحران ایفا می کند، اهمیت ویژه ای دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی نقش مدیریت تحولگرا و عدالت توزیعی، در ارتقای سطح تاب آوری شغلی کارکنان است که در قالب مطالعه ای موردی، روی کارکنان خبرگزاری های اینترنتی صورت گرفته است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر طرح پژوهش توصیفی و از نظر روش پژوهش پیمایشی به حساب می آید. مدل مفهومی بر اساس ادبیات پژوهش طراحی شد. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ای برگرفته از پیشینه تجربی پژوهش بود. جامعه آماری پژوهش مشتمل بر کلیه کارکنان سه خبرگزاری اینترنتی در محدوده شهر تهران است. به کمک نمونه گیری در دسترس، نمونه ای متشکل از ۱۸۴ کارمند از این خبرگزاری ها برای نمونه آماری در نظر گرفته شد. برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها نیز، از آزمون هم بستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی در نرم افزار آماری اس پی اس اس بهره گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بروز رفتارهای تحولگرای مدیران و سرپرستان و نیز، جاری بودن عدالت توزیعی در سازمان، سطح تاب آوری شغلی کارکنان خبرگزاری های اینترنتی را ارتقا می دهد. مطابق با نتایج، رهبری تحولگرای مدیران خبرگزاری های اینترنتی و نیز برقراری عدالت توزیعی در خبرگزاری، حدود ۷۶ درصد از واریانس تاب آوری شغلی کارکنان این سازمان های خبری را تبیین می کند. نتیجه گیری: رهبری تحولگرا به عنوان یکی از پاردایم های رهبری برای بهبود عملکرد خبرگزاری های اینترنتی در محیط متلاطم با قابلیت برانگیختن کارکنان و توسعه فرهنگ سازمانی که رویه های اخلاقی در آن نوعی هنجار رفتاری تلقی می شود، سعی در پیش بینی تغییرات محیطی دارد و تصویری از چشم انداز آینده روشن و مورد نیاز را شکل می دهند. عدالت توزیعی با برقراری عدالت در پیامدهای شغلی متفاوت، از جمله درآمد و برنامه شغلی و مسئولیت شغلی، به افزایش تاب آوری کارکنان خبرگزاری ها در شرایط متلاطم و دشوار منجر خواهد شد.
ارائه مدل اقناع آگهی های تبلیغاتی تجاری با رویکرد ترویج تولید ملی (مطالعه موردی: رسانه ملی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
201 - 217
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف اصلی این پژوهش، ارائه مدلی برای راهبرد اقناع تبلیغات با رویکرد ملی گرایی در رسانه ملی است.
روش: این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نوع اکتشافی است. برای دستیابی به هدف پژوهش از روش کیفی (مصاحبه) استفاده شده است. داده های کیفی با استفاده از مصاحبه عمیق جمع آوری شدند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی انجام شد. پس از خواندن خط به خط متن مصاحبه ها و جمع آوری و بررسی داده ها، کدگذاری باز انجام گرفت. کدهایی که اشتراک مفهومی داشتند، ذیل یک مقوله قرار گرفتند. مقوله های اولیه، بر اساس مفاهیم به دست آمده شکل گرفتند. از کدگذاری باز و مقوله پردازی داده ها، برای شناسایی معیارها و زیرمعیارهای تدوین مدل پژوهش استفاده شد.
یافته ها: برای اطمینان از پایایی پژوهش، استاد راهنما فرایند پژوهش را بررسی کرد و بازبینی آن با همکاری ناظران دیگر انجام شد. به منظور تأیید روایی نتایج نیز با اجازه مصاحبه شوندگان، هنگام مصاحبه، هم زمان با نکته برداری، کل مصاحبه ها ضبط شد. در پژوهش حاضر، یک مدل پارادایمی ارائه شده که محور اصلی آن، اقناع رسانه ملی در راستای ترویج تولید ملی است. بر اساس نتایج به دست آمده، «اجماع ملی و سازمانی»، «الزامات جغرافیایی» و «رشد اقتصادی»، سه ویژگی مهم حمایت از تولید داخلی است که در صورت حمایت نهادهایی از جمله سازمان صداوسیما، تحقق خواهد یافت.
نتیجه گیری: در این پژوهش، الگوی پارادایمی اقناع آگهی های تبلیغاتی تجاری با رویکرد ترویج تولید ملی و به طور خاص، در رسانه ملی تدوین شد. الگوی پژوهش مشتمل بر ۱۰ مقوله اصلی است که محور اصلی، اقناع رسانه ملی در راستای ترویج تولید ملی است. در این الگو شرایط علّی، چهار مقوله کمک به اقتصاد داخلی، الزامات جغرافیایی، اجماع ملی و سازمانی را دربرمی گیرد. همچنین سه راهبرد برای نیل به هدف پژوهش انتخاب شد که عبارت است از: صرفه اقتصادی، تاکتیک های مدیریتی و امنیت.
راه کارهای نهادینه سازی سیاست های بالادستی در عناصر زنجیره ارزش تولید محتوا در بخش خبر سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
237 - 256
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی راه کارهای نهادینه سازی سیاست های بالادستی در عناصر زنجیره ارزش تولید محتوا در سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر خبر صداوسیما بوده است.
روش: این پژوهش به لحاظ هدف، بنیادی و از حیث ماهیت داده های استفاده شده کیفی است. گردآوری اطلاعات کتابخانه ای این پژوهش، به صورت اسنادی و نیز مطالعات میدانی مبتنی بر مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان حوزه خبر صداوسیما بوده است.
یافته ها: یافته های پژوهش مشتمل بر ۱۶ تم اصلی کاربردی و سازنده بود که در سه دسته راه کار ها، موانع و عوامل پیش برنده نهادینه سازی سیاست های بالادستی در عناصر زنجیره ارزش خبر صداوسیما معرفی شد. مبتنی بر یافته های پژوهش، در صورتی سازمان صداوسیما می تواند در مرحله اجرایی شدن سیاست های بالادستی در میان عناصر زنجیره ارزش خبر موفق عمل کند که در وهله نخست، سیاست گذاران آن با حوزه برنامه سازی در خبر، عملیات خبر و همچنین، دانش سیاست گذاری آشنا باشند. در وهله دوم، این سیاست ها به خوبی به عناصر زنجیره ارزش خبر انتقال داده شود و با پیوست های چگونگی اجرای سیاست ها، عناصر زنجیره ارزش خبر را به طور کامل در خصوص سیاست توجیه کند.
نتیجه گیری: در این راستا اگر در اجرای سیاست ها، به سردبیر و خبرنگار که دو عنصر مهم زنجیره ارزش خبر هستند و بیشترین تأثیر را روی خبر دارند، توجه بیشتری شود، نتیجه اجرای سیاست ها به خوبی روی خروجی خبر مشاهده خواهد شد. نکته مهم این است که در قسمت ارزیابی اجرای سیاست ها، فقط به جنبه های کمّی و کیفی تحقق سیاست توجه می شود، در صورتی که لازم است جنبه اثربخشی در مخاطب نیز در کانون توجه قرار گیرد.