جریان شناسى تحریم در تاریخ فکر سیاسى ایران (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
واقعه دخانیه هر چند کوتاه بود و از نظر زمانى مانند ستاره اى درخشان و شهابى زودگذر آسمان ایران را روشن نمود ولى تجزیه و تحلیلِ اثرات آن از جنبه هاى زیر بسیار مهم و قابل دقت است:
1ـ پیدا نمودن خط اصیل فکر دینى در مبارزات سیاسى و تحولات اجتماعى سده اخیر ایران.
2ـ شناخت جریانات موازى, کمتر اصیل و یا التقاطى در بستر تاریخى جریان تحریم.
3ـ شناخت اندیشه تاریخى ایران و پیدا نمودن قوانینِ تحولات اجتماعى و سیاسى در جامعه اسلامى ـ ایرانى.
4ـ یافتنِ بستر سیاسى تحولات عصر جدید و دوران مشروطیت و وقایع بعد از آن.
5ـ استعمارشناسى و غرب شناسى رهبران و مردم ایران از صدسال قبل تا به امروز.
6ـ نهضت شناسى اسلام و تشیع در مقابله با استعمار و استبداد در ارتباط با رهبرى علماى دینى و حضور توده اى مردم کوچه و بازار.
7ـ پیدا نمودن ریشه هاى روشن فکرى ایران و موضع گیرى هاى آنان در قبال یک نهضتِ اصیلِ مردمى, دینى, ملى و ضدغربى.
8ـ پى بردن به خطر فکرى تجار ایرانى و ارتباط آنان با علما, مردم, منافع ملى و یا شخصى, غرب و حکام و بالاخره تحولات سیاسى.
9ـ تحلیل رجال بزرگ و تاریخ ساز از این واقعه و نقد آنان در هریک از ابعاد و جریانات تاریخى.
10ـ نگرش به مسئله تحریم از بعد اقتصادى تا تهاجم فرهنگى و هویت دینى و ملى.
در کنار مسائل گفته شده باید اضافه نمود چون جریان تحریم, برآمده از تفکر اصیل اجتهاد در تشیع مى باشد و امروزه هم ما با مسئله بازار خارجى در کنار نوع پیچیده از تهاجم فرهنگى در کشور رو به رو هستیم لذا این تفکّر و جریان و اندیشه تاریخى مى تواند به برخى از معیارها و ملاک هاى توسعه در جامعه امروز ما با نوعى نگرش تاریخى و سیاسى پاسخ دهد. هرچند بحث بر روى هریک از ابعاد یادشده مجال زیاد و دقت نظرِ وسیع مى خواهد, ولى مى توان موضوعات و عناوین فوق را در قالب چندین بحث تاریخى و فکرى مورد تأمل قرار داد و به طور خلاصه, از آن ها نتایجى گرفت.
1ـ کالبد شناسى زمانیِ قیام تحریم دخانیه(کمى و کیفى)
قیام تحریم تنباکو و قبل از آن انعقاد قرارداد رژى از نظر زمانى, کوتاه بود. به نظر مى رسد سه مرحله و مقطع زمانى را مى توان در تقسیم بندى این واقعه مهم تاریخى ثبت و مجزا نمود:
مرحله اول:
از زمان اجراى قرارداد تا صدور حکم میرزاى شیرازى; این مرحله از رجب 1308 قمرى شروع شده و تا روز اول جمادى الاول یعنى تا نه ماه بعد را در برمى گیرد. در این مدت کمپانى و حدود یک هزار و پانصد نفر از اجزاى آن در تهران و شهرستان ها در جهت تثبیت امر قرارداد و بسط فعالیت رژى فعالیت بسیار نمود.
مرحله دوم:
از اول جمادى الاول تا بیستم جمادى الثانى که پنجاه روز صدور حکم تحریم و ابقاى حکم به طول انجامیده است. رد این پنجاه روز نوعى انقلاب آرام(و البته در تهران خونین) به جریان افتاد.
مرحله سوم:
از بیستم جمادى الثانى تا چهارماه بعد که حکم تحریم, لغو و نامه نگارى ها و مسائل لغو قرار داد و تبعات بعدى آن در جریان بوده است.
با توجه به سه مرحله مزبور, کل واقعه رژى نزدیک به یک سال در جریان و کشمکش و تب و تاب بوده است که از این یک سال, حدود پنجاه روز آن, نقطه اوج بوده است. کسانى که این امر مهم تاریخى را دنبال مى کنند از نظر لحن تلگراف و نامه ها و ارتباطات باید دقت نظر داشته باشند که مواضع و دیدگاه هاى اشخاص در این سه مقطع, همگام با شدت و ضعف نهضت تغییر و تبدیل مى یافته است; از این نظر حادثه تنباکو از نظر روزشمار نیز بسیار دقیق و قابل دقّت نظر است.
2ـ تلخى امواج فتنه هاى فرنگستان قبل از تحریم
قبل از حکم تحریمِ مرحوم میرزا در تاریخ اول جمادى الاول, فرنگى بازار و تشبّث به اطوار و آداب خارجه در بین افراد ضعیف الرأى و الایمان نوعى افتخار و امتیاز و تفاخر اجتماعى محسوب مى گشت. مرحوم شیخ حسن کربلایى در رساله(تاریخ دخانیه) در این باره مى نویسد:
به تدریج مقام فرنگیان در ایران خیلى بلند و منتسبات فرنگستان کلیة خیلى دلپسند افتاده و بدین و تیره هر کار فرنگى و فرنگى مآبى را در ایران افزوده شد و بازار اسلام و مسلمانى را همى رونق بکاهید تا آن جا که بزرگان ایران را سازش و آمیزش با مردم فرنگستان, عظم بسیارى از منکرات اسلامیه یک سر از نظر به در رفت, سهل است که نوبت, کم کم به معلومات وجدانیه و مسلمات فطریه رسید. الحق آن جا هم قیامت کرد; چنان افعال و اطوار زشت و ناپسند فرنگیان در نظرها به زیبایى جلوه گرفت که مسلمانان زادگان ایران, با آن وجدان هاى سلیم و سلیقه مستقیم, نتایج افعال و اطور تنگ مغزانه فرنگیان را از خود نیز به جلافت پیرایه ها بسته, با شوق و شعف هرچه تمام تر, شعار خود گرفته, سهل است که مایه مباهات خود دانسته, بدان قبایح نیز بر مردم مملکت افتخار و مزیت جستند و با همه این, باز هم فرنگى مآبى است از مسلمانان بر نگرفت تا بر طبایع ایشان نیز استیلا یافته, استعداد طبیعیه مسلمانان را هم از ریشه برانداخت.1
بالجمله آمیزش با فرنگى, بدین حدها نیز از مسلمانان قناعت نداشته کار مسلمانان را به جایى رسانید که در ضمن تعریفات به علماى اسلام, افکار و خیالات فرنگستان که جز تعمیر آخور نتواند نمود, علوم و معارف حقیقى خواندند و علوم و معارف اسلامى را که سرچشمه هر چیز و فیض و سرمایه هر سعادت و نیک بختى و سبب پیوستن به عالم قدس و سراى انس و زندگانى به حیات مقدسه عقلیه است, اوهام جزئیه گفتند و بحث و تحقیق علوم متعالیه را از مشاجرت لاطائل, و ابحاث معکوس النتیجه نامیدند. و بالعکس تصور گرفتن خیالات فرنگیان, خروج از تنگناى مشاعر حیوانیت, به فضاى واسع عالم انسانیت و اکمال غایات حرکات جوهرى دانستند; و اخلاق و آداب ستوده انبیا ـ علیهم السلام ـ از آن رو که مبتنى بر التزامات ملیه و تفرقه داشتن مؤمن از کافر و پاک و پلید است, اخلاق سبعیه و حالات وحشیه نام نهادند و رسوم و عادات فرنگیان را چون مبتنى بر آزادى مطلق و رهایى از قید هر التزام است, حالات حمیده و اخلاق پسندیده گرفتند, و احکام و حدود شریعت الهیه را برخلاف صلاح نوع بشر دانسته و ضامن آبادى بلاد و آسایش عباد دریافتند و قوانین و نظامات فرنگستان را سراسر مطابق احکام وجدان سلیم و مستقیم یافتند; نخستین شرط آسایش عباد و آرایش بلاد شمردند.2
شیخ حسن کربلایى وجود این حالات و تأثیر آن در جامعه را به نحوى خطرناک ارزیابى مى کند که معتقد است که اساس استقلال ایران را به مخاطره انداخته و باعث طمع دول و همسایگان متجاوز مى گردد; رساله دخانیه مى نویسد:
رواج فرنگى مآبى در ایران و ظهور این حالِ در باختگى ایرانیان, که در حقیقت کام مدعیان طمع خام ایران را شیرین تر از حلوا مى نمود, همسایگان طمع کار مملکت را که تا این عهد و عصر, از این لعبت شیرین جز تلخ گویى و ترش رویى, معهود خاطر نبود, هرکس متضل جویى ایران, طمع بر طمع افزود. این شد که مردمان طمع کار فرنگستان را دست حرص وار, از هرسو, به جانب ایران دراز شد و هرکس به هر وسیله و دست آویزى ممکن بود, چنگ خود را به گریبان ایران در انداخت, از این سو, ایرانیان دلداده نیز این اقبال مردم فرنگستان را فوزى عظیم شمرده و مهام امور لشکرى و کشورى مملکت را بى هیچ اندیشه, بدیشان پراند و به تفصیلى که با خبران از اوضاع حالیه ایران را معلوم است, همه ساله, جمعى از فرنگیان خوانده و ناخواند, به یک بهانه, خود را بر این خوان نهاده و سفره آماده ایران, حاضر ساختند و کم کم جمعى کثیر از فرنگیان از بلاد اسلام در بلاد مسلمانان منتشر گشتند و از روى مساعدت بزرگان مملکت در بسیارى از شعب ارباح و منافع ایرانیان بخت برگشته نیز, تصرف مداخله جستند.3
شیخ حسن کربلائى گزارش خود را از سطح شهرها و روستاها بر مواردى متمرکز مى کند و صحنه هایى را ضبط مى نماید که از چشمانى تیزبین و فکر و دماغى حساس خبر مى دهد با هم به چند صحنه و تصویر از زاویه دوربین ظریف و حساس شیخ حسن توجه مى کنیم:
هیچ کس را جرأت آن نیست که به یکى از بستگان و اقوام فرنگى, نکند حرف بزند تا چه رسد به این که کسى بتواند به آنان در امرى طرف واقع شود, برخى مردم اراذل چنان قلباً خاطرخواه فرنگى گردیده و خوش رقصى ها براى او دارند که به خاطر خوش آمد فرنگى, از ضررهاى فاحش و خسارت هاى خیلى بزرگ مسلمانان از هیچ روى باکى ندارند. خدا مى داند که امسال این رعیت بى چاره از دست همین مسلمانان خود ما به خاطر فرنگى, چه ها کشیدند.4
مردى را دیدم که سراپایش زیاده بر سى تومان ارزش داشت با دستمال دستش در حضور مردم گرد و گل از کفش پاى فرنگى پاک مى کرد.5
گذشته از طمع اجرت و شهریه زیاد, هرکس مى خواهد در بلدى فعال ما یشاء باشد, هرگونه تعدى و هر قسم بى اعتدالى بکند و کسى را بر او تعرض نباشد به یک وسیله و یا واسطه خود را دخیل کار فرنگى و منتسب به فرنگى مى دارد. یقیناً هرگاه بر این وضع یک چندى بگذرد, بیشتر مردم به هر وسیله باشد خواهند خود را به فرنگى بسته ولو به این خاطر که از شر مردم دیگر آسوده باشند.6
کربلایى در مورد حضور عناصر و اجزاى کمپانى در مجامع عمومى و نظامى و قدرت نمایى شان مى نویسد:
در دروازه ها و کاروان سراها همه جا گماشتگان معین داشتند که اجناس دخانیه را قلیلاً و کثیراً از جایى به جایى نقل ندهند و بر دکان داران نیز علاوه مأموران گذاشتند که زیاده از یک چهار یک نیم من نفروشند و براى ضبط و نفاذ این غدغن نیز همه جا در کوچه و بازار مأموران اضافه داشته که در کمال مراقب و مواظبت به دقت هرچه تمام تر مردمان را جست وجو کنند. مأموران اراذل و اوباش نیز از هرسو براى جست و جو به دنبال مردمان به راه افتاده, بسیارى از مردم محترم را بى باکانه بدین تعرض هتک حرمت مى نمودند.7
کربلایى در مورد حضور نشانى و علامت کمپانى در سطح شهر گزارش مى دهد:
از جانب کمپانى عمله جات زیادى معین شد که آن چه تنباکو ضبط کمپانى در آمده, همگى را ساییده و یک چهار یک نیم من در لفافه هاى کاغذین مانند پاره اى اجناس فرنگستان بسته به نشان مخصوص کمپانى معین و ممتاز دارند.8
چاپ چهل هزار نامچه که هر باب دکان که براى فروش این اجناس گشوده مى شود همه یک ساله, یک نسخه بلیت اجازه نامه را به ازاى یک تومان باید داشته باشند و اگر بى اجازه نامه کمپانى, دکانى گشوده باشد, صاحب دکان از جانب کمپانى ممنوع و مورد سیاست خواهد بود.9
در مورد رواج فساد و استفاده از زنان زیبا مى نویسد:
چند حجره فرنگیان در تیمچه ها و کاروان سراهاى تهران گشوده و همه دختران فرنگى زیبا را که خود را بدان وضع هاى دل کش و دل رباى فرنگیان, ساخته و پرداخته, اجناس عالى و فاخر خود را به وضعى هرچه دل خواه تر به موقع نظر تماشاچیان گذاشته و مسلمانان دل داده را به اسم و عنوان داد و ستد از هر سو در پى تاراج عقل و دین بودند.10
رساله دخانیه از تسلط و سپس تحقیر کمپانى نسبت به تنباکو فروشان یاد مى کند و از چاپ چهل هزار اجازه نامه از سوى کمپانى نام مى برد:
و نیز کمپانى امتیاز پیش از وقت, مقدار چهل هزار اجازه نامچه فراهم داشته که به موجب تعهد دولت براى صاحبان امتیاز, تمامى صنف تنباکو و توتون فروش کل ممالک محروسه از تاریخ آغاز کمپانى مالک نتواند شد, باید به اذن و اجازه کمپانى امتیاز مشغول حرفت فروش این اجناس باشند و در تمامى ممالک محروسه, هر باب دکان که براى فروش این اجناس گشوده مى شود همه یک ساله یک نسخه بلیت اجازه نامچه را به ازاى یک تومان باید داشته باشد که بى اجازه نامچه کمپانى دکانى گشوده باشد صاحب دکان از جانب کمپانى ممنوع و مورد سیاست خواهد بود.11
کربلایى سپس از رسوخ عقاید و افکار غربى و بسط مراکز آموزشى آنان خبر مى دهد و در این راه صرف مبالغ کلان مالى و جذب افراد ضعیف را نشانه هاى اولیه اى مى داند که اضمحلال استقلال را در پى داشته و این نشانه ها در آن زمان علنى شده بود:
دعوت گران مسیحى در کمال اقتدار و استقلال از هرسویى پى صید مسلمانان دام ها افکنده و دانه ها افشاندند چندین کلیسا و دعوت خانه و معلم خانه بنا کردند و درباره مسلمانان محتاج و پریشان و مواجب هاى گران قابلى برقرار نمودند چنان چه درباره یک نفر مسلمان که در تمامى یک ماه, از تحصیل یک تومان این زمان عاجز است از ده تومان گرفته تا پنج تومان کم تر مقرر نکردند.12
رساله دخانیه گزارشى تأثرانگیز از ایستگاه راه ماشین حضرت عبدالعظیم(ع) دارد, گزارشى که براى ملتى مستقل و آزاد قابل تحمل نبوده و نیست:
در ایستگاه راه ماشینى حضرت عبدالعظیم(ع) در محضر جمعى از مسلمانان, یک نفر فرنگى از عمله جات ماشین, یکى از مسلمانان را که سمت چاکرى دولت را هم داشت, چنان سیلى سختى به او زد که کلاه از سر مسلمان به چندین قدم آن سو افتاد و در میان گل و لاى کوچه فرو شد. فرنگى ماشینى از آن غرور که در سر داشت در حضور همه خلق زبان به هرزه گویى بازگشود و گفت حالا به هر که مى خواهى برو و شکایت کن.13
مردم کشور ما کارمزد خارجى بودن را اغلب ننگ و عارى بزرگ براى خود بر مى شمردند, بگذریم از انحطاط زمانه اى که خدمت و وابسته بودن به فلان سفارت اروپایى و یا بهمان کمپانى افتخار محسوب مى گردید, اما شروع این گونه اعمال و ریختن قبح آن را باید در همین ازمنه اى جست و جو نمود که مثل امتیاز رژى برقرار مى گردید و زشتیِ رفتن این گونه اعمال و قبایح را هم در زمان هایى باید دید که مثل قیام تنباکو رخ داده است, تاریخ ایران, تاریخ جلوآمدن ها و عقب رفت هاى این گونه بوده است, در این خصوص شیخ حسن کربلایى به مواردى اشاره مى کند:
استخدام زنان مسلمان براى خدمت خانه و دایگى اطفال به تطمیع شهریه, به هر گذرى که مى گذشتى زن مسلمان بود و یکى و دو طفل فرنگى در بغل گرفته… این جماعت مردم که تن به کار و خدمت فرنگى در مى دهند البته معلوم است که پایه و مایه اى در دین دارى ندارند. لاجرم به همین مقدار آمیزش با فرنگى, بالمره بى مبالات بى دین و بى التزام به مراسم شریعت سیدالمرسلمین(ص) مى شوند… وقتى اینان را مسلمانان نکوهش مى کردند, مى گفتند: عیسى به دین خود, موسى به دین خود, دیگر کسى را حد سؤال و جوابى با ایشان نبود.14
رساله دخانیه از تسلط و به رخ کشیدن قدرت کمپانى و تظاهر به بزرگى نمودن آنان از گوشه و کنار شهر خبر مى دهد در یک مورد از خرید ساختمان هاى مرتفع گزارشى خواندنى دارد:
کمپانى امتیاز نیز شروع به ترتیب مقدمات کار نمود. نخست نقطعه اى خیلى عمده و خیلى مرغوب را در حوالى ارک دولت که معروف با باغ ایلخانى است, به معادل چهل و پنج هزار تومان, عین اشرفى خریده و به معادل یک صدو پنجاه هزار و چیزى علاوه تومان, عمارت عالى خیلى ممتازى بنا کرده, دورادور عمارت را سور خیلى مستحکم بسیار بلندى که مشرف و مسلط بر ارک و دولت و سایر نقاط شهر است, با گچ و آجر در قطر قریب به چهار ذرع ساخته, به طورى که این عمارت مانند کشتى زره پوشى, توپ بر دورادور آن تواند گردش نمود.15
3ـ انتقاد مدرس از نامه سیدجمال الدین اسدآبادى
مى دانیم که نهضت تحریم تنباکو داراى تأثیرات شگرفى بر روى تفکرات و شخصیّت سیاسى و فکرى و مبارزاتى بسیارى از رجال و بزرگان اسلامى داشته است. سیدحسن مدرس, طلبه جوان و کنج کاوى است که در حول و حوش مسائل قیام تحریم تنباکو در اصفهان حضور داشته است و نقل هاى شیرین و جالبى هم از خاطرات خود از این واقعه در زمان مزبور بیان نموده است.16
به دنبال این واقعه و پیروزى هاى به دست آمده, مدرس به عتبات عالیات رفته و به خدمت میرزاى شیرازى مى رسد, سید ملاقات خود را این گونه گزارش مى نماید:
وقتى به نجف رفتم و در(سر من رأى) خدمت میرزا که عظمت فوق تصور داشت رسیدم, داستان پیروزى واقعه دخانیه را برایش تعریف نمودم. آن مرد بزرگ آثار تفکر و نگرانى در چهره اش پیدا شد و دیده اش پر از اشک گردید. علت را پرسیدم؟ فرمود: حالا حکومت هاى قاهره فهمیدند قدرت اصلى یک ملت و نقطه تحریک شیعیان کجاست حالا تصمیم مى گیرند این نقطه و این مرکز ثقل را نابود کنند. نگرانى من از آینده است.17
نهضت تحریم به قول مدرس در سن غرورانگیز جوانى او بیش ترین تأثیر را بر وى داشته است و مسیر مبارزاتى و فکرى آینده وى را جهت دهى و سامان داده است به گفته وى(اگر در آن سن غرورانگیز جوانى با نهضت تنباکو مواجه نمى شدم این میل در درونم دیرتر بیدار مى شد و بسیارى از موقعیت ها را از دست مى دادم.)18
در همان زمانى که طلبه کنج کاو و جوان اصفهانى مى خواهد خود را در گرماگرم مبارزات تنباکو پیدا نماید, مبارزى با تجربه و خسته از مسافرت هاى ممتد و بى وقفه هم, واقعه دخانیه را تعقیب مى کند; او سیدجمال الدین اسدآبادى مرد ناآرامى است که چندین دهه نامش بر سر زبان هاست و اغلب بلاد اسلامى او را مى شناسند. سید هرچند در واقعه تحریم نقش مستقیمى نداشت ولى به خاطر دو نامه مهم و تاریخى که خدمت رهبران شیعیان نوشته است, نامش در این واقعه کم و بیش مطرح مى شود. هرچند برخى مورخان به غلط در مورد تأثیر این نامه به مرجع وقت غلوّ نموده اند و مطالبى را نقل مى کنند که از وقایع تاریخى و روح حقیقت دور است ولى آن چه در این قسمت براى ما مهم است و بر روى آن تذکر داریم مراجعه دو اندیشه در این رابطه است. به نظر راقم سطور هرچند که سیدجمال در قیام تحریم نقش مهمى نداشته است ولى این قیام در چند سال آخر عمر سید بسیار تأثیر گذار بوده است; به عبارت واضح تر باید گفت قیام تنباکو بیش تر بر سید تأثیرگذار بوده است تا سید بر آن, نگرش سید نسبت به مردم و نقش مستقیم مردم در قیام ها, رهبرى علماى شیعه و تفاوت آنان با مفتیان سنى مذهب
, جریان غرب و استعمار در کشورهاى اسلامى و موارد مهم دیگر در سال هاى آخر عمر سید نوعى پختگى و تکاملى را نشان مى دهد که در دهه هاى قبلى کم تر از آن اثر مى بینیم و این مطلب به طور حتم به قیام1309 قمرى ایران و تأثیر آن بر سید برمى گردد.
بعد از این تمهید مختصر به بحث اصلى خود باز مى گردیم, سیدجمال در نامه اى به میرزا راجع به بانک و امتیازات خارجى مطالبى را اظهار مى دارد این نامه در کتاب هاى تاریخى ثبت است و اغلب آن را ذکر کرده اند. مرحوم مدرس از لحن و مفاد این نامه انتقاد مى نماید و به نظر مى رسد که اگر بخواهیم به این انتقاد با نظر دقیق تر نگاه کنیم این انتقاد دو خط و جریان فکرى مبارزاتى در شیعه را براى ما ترسیم مى کند. هرچند این دو خط هر دو براى ما قابل تحقیق و هر دو در راستاى نهضت هاى اسلامى و تحولات سیاسى ایران داراى ارزش است ولى به نظر مى رسد اصالت یکى بیش تر از دیگرى باشد.19
در این موضع, بحث ما نه بحث خائن و خادم و یا بد و خوب که بحث از اصیل و اصیل تر و خوب و خوب تر و دقیق و دقیق تر است.
مدرس به این قسمت نامه که مربوط به مسئله بانک و خطاب سید نسبت به میرزاست متعرض شده و آن را مورد انتقاد و ارزیابى نقادانه قرار مى دهد و مى نویسد:
در نامه سید به میرزا ـ رحمةالله علیه ـ قسمتى است که در مورد بانک است و به نظر نمى رسد که سید بانک را براى مجتهد بزرگ و پیشواى عظیم الشأن شیعیان جهان تا این اندازه خام و بى محتوا معنا کند و بگوید:
(بانک, چه مى دانى بانک چیست; بانک عبارت از این است که زمام ملت را یک جا به دست دشمنان اسلام داده و مسلمانان را بنده آن ها نموده و سلطنت و آقاییِ کفار را بر آن ها بپذیرند.)
سیدجمال الدین یا خود اطلاعى از بانک و تعریف آن نداشته و یا خیال مى نموده پیشواى شیعیان میرزا حسن شیرازى عالم بزرگ اسلام از کلمه فرنگى بانک تا این اندازه بى اطلاع است. سید اگر به جاى پیشواى دین, پرتو درخشان انوار ائمه, پایتخت دیانت, زبان گویاى شریعت, رئیس فرقه شیعه, پیشواى بزرگ و… مردم ایران, ملت ایران مى گذاشت آن وقت نامه اش اعلامیه اى مى شد براى آحاد مردم و هیچ گونه اشکالى نداشت که بنویسد, بانک, چه مى دانى بانک چیست؟ و…
آیا بیان چنین مطلبى اهانت به ساحت پیشواى دین و زبان گویاى شریعت نیست, با توجه به تفکر و سوابق مطالعاتى وسیع سیدجمال الدین, چنان به نظر مى رسد که این نامه اگر همه اش درست و زاییده دست و قلم و فکر او باشد بخشى از آن من جمله همین مطلب مورد اشاره محل تردید است. به هر حال این ها را باید تاریخ نویسان ما مورد مداقّه و غوررسى قرار دهند.20
4ـ غلوّ تاریخى ـ سیاسى در مورد تأثیر
نامه سیدجمال الدین به میرزاى شیرازى
از جمله مواردى که در نهضت تحریم تنباکو یا به اجمال و یا به صورت غیر دقیق بدان اشاره مى شود نامه اوّل مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادى به آیةالله میرزا حسن شیرازى است. صرف نظر از محتواى نامه که نوعى بحث اندیشه شناسى سیاسى سید را مى طلبد, بحث ما بر روى تأثیر تاریخى این نامه است. در این مورد مناسب است دیدگاه خودمان را مطرح کنیم:
اول: سیدجمال الدین داراى تأثیرات بین المللى و ارزش هاى مبارزاتى فوق العاده بوده است, اندیشه و مبارزات او نه تنها در زمان حیاتش بلکه در دهه هاى بعدى و حتى تا به امروز تأثیرگذار و بحث انگیز و حتى محورى بوده است.
دوم: زمانى که ما سیدجمال الدین را در مبارزه و ستیز و یا ارتباط با دربارها, سلاطین, رجال, غربى ها و یا نویسندگان و روشن فکران بررسى مى نماییم در این موارد برجستگى شخصیت و یا فکر و مبارزات سید, قابل تقدیر و به نحوى برجسته و درخشان است که بى اختیار خواننده و محقّق این مقاطع و محورها را مجذوب مى کند.
اما بحث در این مورد تأثیر نامه سیدجمال الدین بر روى شخصیت عظیمى مانند نایب الامام میرزاى شیرازى, مجدد مذهب در قرن چهاردهم است; این جاست که به نظر مى رسد بایستى مطلب را با احتیاط دنبال کنیم. کسانى که در بحث(جمال شناسى) به دنبال اثبات این تأثیر بوده و هستند, در سطح تحلیل هاى مختلف و طیف هاى گوناگون با اهدافى متفاوت این مطلب را در تاریخ مطرح مى کنند:
الف ـ گروهى چون تنها سرنخ دخالت مستقیم سیدجمال در قضیه تنباکو این نامه و نامه بعدى او مى باشد لذا مى خواهند در کنار سایر امتیازات سیدجمال این افتخار تاریخى را هم براى وى به اثبات برسانند.21
ب ـ گروهى دیگر به دنبال این نکته هستند که افتخار بزرگ تحریم تنباکو را به بیرون حوزه مرجعیت شیعه انتقال بدهند و اصولاً پایگاه عظیم مرجعیت را فاقد درک سیاسى و بینش خودجوشى در شناخت استعمار و غرب معرفى نمایند, و لذا نامه سیدجمال الدین را بهترین سند براى اثبات این موضوع مطرح مى کنند که این حرکت افتخارآمیز هم تحت تأثیر حوزه هاى فکرى به غیر از مرجعیت و اجتهاد بوده است.
ج ـ سیدجمال الدین موردنظر برخى از این گروه ها و جریانات فکرى و سیاسى, سیدجمال الدین با قرائت روشن فکرانه, مرتبط با روشن فکرانِ غرب گرا و داراى جنبه هاى غیر اصیل معنوى و دینى است.
سوم: واقعیات تاریخى جنبه خط دهندگى نامه سیدجمال را بر میرزاى شیرازى تأیید نمى کند, چون قرائنى که در نامه وجود دارد نشان مى دهد این نامه در زمان تبعید مرحوم سیدعلى اکبرفال اسیرى مجتهد شیرازى در توقف وى در بصره, نوشته و نامبرده واسطه رساندن آن به مرحوم میرزا بوده است, لذا زمان نگارش نامه در اواسط نهضت تنباکو بوده است, و این در حالى است که در نامه ها و مکاتبات اولیه میرزاى شیرازى با شاه و صدراعظم و سایر علما, مطالب مربوط به بانک و قراردادهاى خارجى و نفوذ استعمار نکات فراوانى ذکر شده است و حتى درگیرى هاى خطّه فارس در شیراز و تبعید مرحوم فال اسیرى به خوبى مؤید این نکته است که همه این اقوال و اعمال زمانى صورت گرفته است که نامه سیدجمال الدین نوشته نشده بود. قرینه دیگر در مورد عمق تفکر مرحوم میرزا, در استفاده از تفکر و سلاح تحریم, به دو سال قبل از قرارداد رژى بر مى گردد و تحریم چاى و قند روسى و فکر تحریم در نامه سؤال و جواب میرزاى شیرازى و شیخ فضل الله نورى به سال1306 باز مى گردد.22 همه این قرائن حاکى از این نکته تاریخى است که آیةالله میرزاى شیرازى خود پایه گذار تفکر تحریم بوده و این تفک
ر, نقطه شروع اش قبل از قیام تنباکو بوده و نقطه اوجش در سال هاى مبارزه علیه قرارداد رژى است. بنابراین نامه سیدجمال الدین نه خط دهنده براى القاى فکر تحریم به میرزا, بلکه صرفاً مى تواند هشدارى براى وخیم تر شدن اوضاع ایران باشد و این نامه باید در ردیف ده ها نامه و تلگراف دیگر از سوى علما و رجال و مصلحین بزرگ ایران خطاب به میرزا تلقى گردد هرچند که نویسنده اش فردى نامدار و بزرگ بوده است.
چهارم: صرف نظر از نامه سیدجمال الدین به میرزاى شیرازى, بایستى این واقعیت تاریخى را بپذیریم که مرام و مشرب و نحوه مبارزات مرحوم میرزا با مرحوم سیدجمال الدین متفاوت است. اصولاً خط اصلاح گرى میرزاى شیرازى و شاگردانش در مکتب سامرا اصیل ترین و تأثیر گذارترین تفکر در نهضت ها و حرکت هاى سیاسى شیعه در قرن اخیر بوده است. در حالى که تفکر و مبارزات سیدجمال الدین بیش تر در حوزه هاى غیرشیعى در غیر ایران مؤثر بوده است. هرچند سید در ارتباط با ایران زحمات و مجاهدات زیادى داشته است و داراى ارتباطات و علائق بسیارى بوده است ولى تأثیر وى در این راستا مانند جریان سامرا نبوده است.
پنجم: فکر سیاسى سیدجمال الدین در حول و حوش قیام تحریم تنباکو داراى جنبه ضد استبدادى قوى تر از جنبه ضداستعمارى بوده است و براى سید حتى سرنگونى ناصرالدین شاه بدون مسئله جایگزینى جدى آن مطرح بوده است,23 و این نکته در مجموع تفکر دو نامه سیدجمال الدین به میرزاى شیرازى به وضوح معلوم است در حالى که تفکر رهبریت میرزاى شیرازى در جنبش تنباکو داراى جنبه ضد استعمارى قوى تر از ضد استبدادى بوده است لذا(قطع ید فرنگى) به تعبیر میرزاى شیرازى مسئله اصلى و فورى و نقطه ثقل حرکت تحریم بوده است که تبعات آن به طور قطع استبداد را هم در ایران به زیر سؤال برده و در انظار خوار و خفیف مى نموده است. در فکر سیاسى میرزا, استبداد ایران در زمان قرارداد رژى استبداد وابسته به استعمار و غرب بوده است و لذا قطع یکى, قطع و تضعیف دیگرى را هم در پى خواهد داشت. در حقیقت ریشه استبداد با حرکت تحریم خشکانده شد و به تعبیر مرحوم مدرس اساس و پایه هر قدرتى بایستى ریشه در قلوب مردم داشته باشد, وقتى این ریشه آسیب دید, دیگر کسى نمى تواند جوانه اى به درخت استبداد ببیند.24
لذا با توجه به دیدگاه فوق مرحوم میرزا خشکاندن ریشه استبداد را که یک قسمتش مرتبط با استعمار غرب و یک سهمش ریشه در قلوب و باور مردم داشت را آسیب جدى رساند و باید منتظر مى شد تا این باور و کشت تازه در مزرعه روحانیت و وجدان ملى جوانه زند, جوانه اى که پانزده سال بعد در انقلاب مشروطیت به خوبى سبز شده و نظام سلطنتى خودکامه را در ایران مورد سؤال قرار داد.25
ششم: نویسندگان و مورّخانى که از متن واقعه دخانیه و حوزه مرجعیت گزارش داده اند, یا به نامه سیدجمال الدین اشاره اى ننموده اند و یا این که تأثیر آن را جزئى شمرده اند; به عنوان مثال مرحوم سیدمحسن امین در(اعیان الشیعه) معتقد است که این نامه نمى توانسته در نفس عظیم میرزا مؤثر بوده باشد.26
در این مورد اعیان الشیعه مى نویسد:
حقیقت این است که میرزاى شیرازى, هنگامى که از ماهیت امتیازِ واگذار شده به انگلستان باخبر شد, پیش از آن که نامه سیدجمال به دست وى رسیده باشد, فتواى تحرم تنباکو را صادر کرده است, بنابراین نامه سید محرک میرزا در صدور حکم نبوده است و بر فرض که نامه پیش از صدور حکم رسیده باشد, اگر میرزا, خود از احساس دینى بزرگى برخوردار نبود, نامه سید, به هیچ وجه, نمى توانست در او تأثیر کند و او را به صدور فتوا وا دارد. اساساً مردم زمانى که به شخصى تمایل پیدا مى کنند,هر واقعه اى را در عالم به او نسبت مى دهند.27
و نویسنده معتبرترین کتاب تاریخ دخانیه یعنى شیخ حسن کربلایى, حتى اشاره اى هم به این نامه ندارد. به نظر مى رسد بحث از تأثیر این نامه مربوط به دهه هاى بعد از قیام تنباکو بوده و بیش تر از سوى مریدان و پیروان و هواداران سرسخت سیدجمال الدین عنوان شده باشد.
میرزاى شیرازى: من نمى توانم کباده آقا سیدجمال الدین را به دوش بکشم
خلاصه
: شاید بتوان مجموعه عناوین گفته شده و تفکیک ظریف و دقیق بین این دو تفکر با ارزش و تاریخى را از زبان خود میرزاى شیرازى نقل کنیم; مرحوم آیةالله میرزاحسین نائینى در این مورد مطلب مهمى را عنوان مى نمایند; این مطلب را مرحوم آیةالله محمدحسین همدانى که از شاگردان میرزاى نائینى است این گونه نقل مى نماید:
مرحوم آیةالله نائینى, بنا داشتند براى فرضیه ظهر و عصر, حدود یک ربع ساعت که به اذان مانده, بر روى سجاده بنشینند و حالت انتظار داشته باشند, تا اذان بگویند و ایشان مشغول نماز شوند یک روز که ایشان در این حالت منتظر اذان بودند, من درون اتاق, لابه لاى کتاب ها, چشمم به یک پاکت نامه افتاد. خط آن را خیلى شبیه خط مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادى یافتم. خدمت مرحوم آیةالله نائینى, عرض کردم; آقا این خط آقاسیدجمال الدین نیست؟ ایشان فرمودند; چرا. عرض کردم: چطور این نامه از کجا؟ ایشان فرمودند: مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادى, آن زمان که من در اصفهان بودم, با من رابطه بسیار صمیمى و گرم داشت و با من رفت و آمد مى فرمود. سامرا هم که آمدم, هر یکى دو سال مى آمدند, از جمله در سنه1309, که مصادف بود با دوران تحریم تنباکو, مرحوم سیدجمال الدین تشریف آوردند سامرا, حجره من هم آمدند, چند دقیقه به احوال پرسى گذشت و ایشان تشریف بردند و بعد از حدود پنج دقیقه بازگشتند و فرمودند: من تصمیم دارم نیم ساعت با آیةالله العظمى میرزاى شیرازى, به طور خصوصى ملاقات کنم. از هر کس پرسیدم, شما را نشان دادند که واسطه شوید. حالا آمده ام
از شما خواهش کنم از ایشان درخواست کنید که من نیم ساعت ایشان را تنها ببینم. عرض کردم: اشکالى ندارد. رفتم خدمت آیةالله العظمى میرزاى شیرازى. به ایشان عرض کردم: به این جهت مزاحم شدم که عرض کنم, آقا سیدجمال الدین اسدآبادى تقاضا دارند خدمت شما برسند و به طور خصوصى, نیم ساعت, شما را ملاقات کنند. ایشان بعد از مقدارى تأمل فرمودند: به آقا سیدجمال الدین بفرمایید: مرقومه شما مى رسد و من هم به مقدار مقتضى با شما مساعدت مى کنم. بعد ایشان به من فرمود: من نمى توانم کباده آقا سیدجمال الدین را به دوش بکشم. ایشان اگر دستش به من برسد, توقعات زیادى دارد که من نمى توانم و نباید همه آن را انجام دهم.28
5ـ اباحیگرى, سکولاریسم و جریان منورالفکرى روزنامه اختر
در تاریخ نگارى ها و نوشتارهاى یک صد سال اخیر وقتى به مطبوعات و جراید ظاهراً ضد استبدادى دوران قاجار که عمدتاً در خارج ایران منتشر مى شده اند نظر افکنده شود. با یک نظر کلى و گاه ذکر چند جمله اغراق آمیز و تمجید گونه از مبارزات آنان بدون وارسى دقیق فکرى از کنار آنان با دیدگاهى صرفاً مثبت مى گذشتند و آنان را در وجدان ملى و عمومى به صورت قهرمانان گاه گمنام و گاه غیرگمنام مى ستوده اند. ولى با نگاه نقادانه و وارسى دقیق به نظر مى رسد نه تنها برخى از این مطبوعات داراى انحرافات فکرى و ذهنى بسیار بارزى بوده, بلکه از نظر همان ادعاى ضداستبدادى بودن هم بایستى به نظر تردید در آن ها نگریست. البته مخالفت با قجرها و فساد حکومت در برخى از آنان بسته به میزان ارتباطشان با دربار و بهره مند شدن و یا نشدن از این شرکت سهامى بوده است. لحن و موضع گیرى هاى این مطبوعات هم بدین گونه بایستى پى گیرى و دنبال شود. از این نظر, دو جریده قانون و اختر, به نظر مى رسد بیش تر با مقدمه گفته شده مرتبط باشد. در قیام تحریم تنباکو این موضوع کاملاً مشهود و قابل تحقیق است که در جاى خود بر روى آن بحث مى کنیم. در این قسمت به بحث پیرا
مون مقاله جریده اختر در حول و حوش قیام تحریم تنباکو مى پردازیم. این مقاله با نام لزومِ تشکیل انجمن دانش به نوعى جدى به مبارزه با مذهب پرداخته و دیدگاه سکولارِ نویسنده از تاریخ زمانى خودش جدا و با شعارها و محورهاى تعرض به مبانى دینى در دهه هاى اخیر همخوانى نشان مى دهد. در این مقاله نه تنها نگرش نسبت به غرب و تجدد و ترقى از دیدگاه منورالفکران سده قبل به خوبى ترسیم مى شود بلکه سطحى اندیشى فکرى و ذهنیت متناقص آنان را به روشنى نشان مى دهد. عدم شناخت از فرهنگ دینى, روحیات ملى و عوامل اعتلاى جامعه ایران در این مقاله به خوبى به عنوان یکى از سرنخ هاى تاریخى این گونه اندیشه ها قابل تحقیق و بررسى مى باشد. مرحوم شیخ حسن کربلائى در رساله دخانیه وقتى مى خواهد از مسموم و مخدوش بودن فضاى انحطاط جامعه اهلِ قلم ایران قبل از حکم تحریم نشانى بیاورد به درستى بر روى این مقاله انگشت گذاشته آن را به نقد و ارزیابى اندیشمندانه مى کشد. شیخ حسن نه تنها به نویسنده مقاله, که به مدیر جریده(اختر) نیز متعرض شده و مسئولیت وى را در چاپ این مقاله یادآور شده و این مقاله را به قول خود(دزد بیرونى) دانسته که(نباید و نشاى
د از اهل ملت اسلامش خواند).
در این قسمت رشته کلام را به قسمت هاى مهم این مقاله سپرده و سپس نقد و تحلیل نویسنده رساله تاریخ دخانیه را در اثرات تخریبى مقاله اشارت مى نماییم. نکته دیگر که جا دارد بدان بپردازیم این است که از زمان ورود منورالفکرى به این کشور هرجا که پاى تعرض به شریعت و شرایع آسمانى و مقدسات مطرح بوده است بایستى حتماً یک نام دانش و علم هم چاشنى کار باشد, مقاله(لزوم تشکیل انجمن دانش) هم از این عنوان بى بهره نیست و نشان گویایى است از این مطلب. اینک قسمت هایى از آن مقاله:
اى از فنون جدیدالاختراع علم سودمند طبیعت, روى گردان و گریخته و به دامن پوسیده علم بى نتیجه شریعت کهنه هزار و اندى ساله سخت درآویخته, آخر تا به کى از مستى حق پرستى هشیار و تا به چند از خواب خرگوشى غفلت و بى هوشى از لذایذ شهوت پرستى و دنیاپرستى بیدار نخواهید شد. آخر مگر نه هزار و اند سال است پیشوایان ملت و پیروان والا همت, همت گماشته و به کمال سعى و کوشش, تمامى عمر عزیزشان را در تکمیل علوم و معارف این شریعت مصروف داشته اند و هنوز تاکنون دیده و شنیده نشده است که در ضمن این مقوله علم و آگاهى, یک آلت جزئى بى قابلیت چون شاخه کبریتى ساخته شده باشد تا چه رسد به اختراع آلات و ادوات بسیار عمده جلیل الخطر عظیم القدر محیرالعقول که هیئت جمعیت انسانى را در سهولت و رفاه عشرت و کامرانى به کار است, آخر اى صاحبان شعور و ادراک اشهدکم باللّه, انصاف مى طلبم, مگر نه همگى شما را از خورد و بزرگ به عیان مشهور است که همسایگان وطن شما را از علوم و معارف شریعت شما به کلى بیگانگانند, از میامن علوم طبیعت, عموم دولت و ملتشان تا چه حد پایه از فنون گوناگون شهوات و لذاتى که هیچ چشمتان ندیده و گوشتان نشنیده و هیچ به
خاطر یکى تان خطور نکرده, سالیان درازى است, کامیاب و بهرمندند; و بالعکس شماها در این کنج بیغوله هاى عتبات و غیرعتبات, به گوشه فراغتى و توشه قناعتى, آن هم اگر دست دهد, ساخته و به پاره خیالات سودایى و اوهام مالیخولایى, طبع لطیف را به هیچ قانع و نفس شریف را نقد از خطوط و لذایذ زندگانى مانع و به وعده هاى نسیه یوم المعاد خاطر مبارک خودتان را بدین گونه ریشخند دل را خرم و خرسند داشته, عمر گران بهاى خودتان را به تحقیق حلال و حرام آیین بى رنگ و رونق اسلام به باد هدر مى دارید, سهل است که به اقتضاى سخت دلى و رقت به گرفتن و ضمخت طبعى و شفقت نیاوردن بر فقر و مسکنت و ذل و مهانت ملت و دولت خود در برابر این همه غنا و ثروت ملت ها قوت و شوکت دولت ها در روى کره زمین عموم بیچارگان ابناى وطن را هم که گرویدگان این و از روى سفاهت و جهالتشان, حسن ظن به گفتار شماها دارند, به سبب فریب دادن و ترغیب فرمودنشان بدین وضع و تیره, و خواندن به معارف و اخلاق و ادب این شریعت که به راستى سراسر موجب کمال توحش و حرمان از سعادت مدنیت و سبب عمده کسالت و اهمال در کارساّزى و اسباب آرایش خود و آرایش مملکت است, عمر عزیز و گران ب
هایشان را تباه و روزگار زندگى شان را سیاه داشته و دارید. و هر چند ناصح شفوق راحت دوست رفاه پرست, فریاد مى کند که اى گروه سفاهت انبوه بخت برگشته, و اى علماى ضعیف العقل سخیف الرأى سعادت کشته, تا چند از(حلال محمد(صل اللّه علیه و آله) حلال الى یوم القیامه و حرام محمد حرام الى یوم القیامه) بحث و تحقیق کنید؟
بلى حلال آن سرور حلال و حرامش حرام, ولى در آن عهد و عصر بود که اختر اقبال دینش از برج سعادت و اوج استقامت, رخ مى نمود و نیر قوت و شوکت آیینش پرتوافکن به تمامى جهان بود. و اما در چنین عصر و زمان که مشاهد و محسوس هر دانا و نادان است که آیین اسلام را نجم غرور و اقبال دمى دم[دمادم] رو به انحطاط و به زوال است, وضع روزگار اقتضا ندارد که دیگر پیروى چنین آیین بى رونق و رواجى کنید, چرا که به حکم تجربت پیرامون آزمودکار, پیرامون چنین عادت و آیین را انجام روزگار به هزار رنج و محنت و ذل مهانت خواهد کشید. پس اى علماى ملت و اى بزرگواران با فتوت(قوت) و غیرت که امروزه(هر روزه) زمام و ضمان سعادت و نیکبختى سعادت و نیک بختى بیچارگان ابناى ملت و دولت خود رقّت گیرید و شفقتن آرید و بینش از این مسکنت و بیچارگى وطن و ابناى وطن و شکست و سرافکندگى و دولت و ملت خود را در برابر غنا و ثروت و شوکت و سرافرازى ملت و دولت هاى بیگانه, طالب نباشید.
آخر بیا به دور تو گردم تعصب از دین است, نمى گویم دفعه تا بر طبع نازکتان دشوار و ناگوار آید و سخت سنگین افتد, بل مى گویم, خورده خورده به طورى که به شرف و شأن تان برنخورده, و به رسم و آیین متمدنه روى زمین که امروزه نیّر نیک بختى و سعادت در آفاق آنان ضیاء پاش است, گرایید و از وضع و روش و رفتار سودمند و نتیجه دار آن نیک بخت مردمان که سراسر موافق احکام وجدان سلیم است و سلیقه مستقیم; نقشه گیرید تا نیز شما مانند آنان نیک بخت و شرف یاب سعادت مند و کام یاب گردید و از افکار عالى و مطالب جلیله مدنیّه و نوعیه این باخردان که مدار شریعت الهیه بر آن است, پیروى نمایید و از انوار علوم و معارف حقیقى این دانش مندان استفاده و استضائه نمایید که هم خود رخشان و فروزان باشید و هم مانند نیر عالم تاب بر انفس آفاق, ضیاء پاشید تا به میامن مقام بلند و نتایج سودمند این مقوله علم و آگاهى بتوانید ساحت سراى وطن گرامى خودتان ـ خطه ایران ـ که هزار و اندى است به سبب بى تربیتى اهلش ویران و غولستان و به حکم ویرانى مرز و بومش, مسکن و منزلگاه هر بوم شوم است, از فساد بى نظمى این دیرین, پیراسته و به صلاح نظم و نسق قانون کاف
یى و وافى مرتب منظمى که نخستین اسباب ترقیات مملکت است, آراسته دارید; و برادران گرامى خودتان را که ذوات مکرم ابناى وطن اند, به اخلاق و آداب ستوده و پسندیده این چنین قانون قویم و مستقیم و به فنون سودمند این علم و معارف حقیقى پرورش داده و تربیت کنید که به یمن سعادت این مقوله, ترقى و تربیت از تنگناى رسوم و عادات و قیود و تکلفات این ملت و شریعت که سبب عمده و منشأ اصلى این حالت رذیله و حیات دانیه وحشى بدون سریر, که درد بى درمان ما ایرانیان است, بالمره جسته و رسته و به فضاى واسع عالم حریت و آزادى که فنون گوناگون لذت و شهوت و آرزو و آمال, مالامال است, پیوسته نیک بخت و شرف یاب سعادت مند و کام یاب با رفاه حال و راحت خاطر زیست و زندگانى نماییم و بدین و تیره, رفته رفته مانند سعادت مندان همسایه در اندک زمانى کار این خانه زندگانى خود و برادران بى ساز و سامان خودتان را ساز کرده, نقایص امور ملکى و نوعى تان, تماماً به اصلاح آید. بلاد, و آرایش عباد, آزادى و آسایش یافته, از حضیض خاک فقر و فلاکت به ذروه29 سماک30 ثروت و مکنت رسیده, آن گاه با دل درست و خاطر جمع دوباره اگر بخواهند به سر بحث و تحقیق علوم و معارف آیین نخستین خودتان معاودت نمایید, یقیناً کسى راه شما را نخواهد بست.31
این خلاصه اعتراض و جانِ مطلب مقاله پرداز است که از سراپاى مقالاتش, هر زبان فهم لغت دانى به خوبى دریافت خواهد نمود. حالا خود شما که منشى محترم(اختر)ید; مجدداً مراجعه(فرمایید) و مصدّق باشید; باللّه علیکم, انصاف دهید, مى تواند شد صاحب چنین مقاله, از اهل اسلام باشد؟ بلکه آیا مى توان گفت چنین قائلى ملى است, به ملت و آیین پى برده و به پیغمبر و کتابى سرسپرده است؟ حاشا ثم حاشا(کافرم من اگر او دین دار است.) شاهد دیگر بر این مدعایم این که مقاله پرداز مؤمى الیه, از این که در مقام اظهار آرزوى فراهم شدن اسباب آرایش دولت و مملکت و افزایش غنا و ثروت مردمان ملت, روى سخن را با علماى اسلام کرده و در کارسازى اسباب حصول این آرزو از رأى رزین و همت عالى ایشان مدد جسته و طمع نصرت کرده است بر مى آید, بلکه هر عامى, در بادى نظر مى یابد که این مقاله پرداز, بى چاره ـ سبحان الله ــ با همه این لاف و گزاف از احکام ملت و رسوم شریعت اسلام, به کلى برانى و کوهستانى است; مى نماید لفظ علماى اسلام را از السنه و افوه را گذران گرفته و تاکنون مجال پرسش معنى اش را نیافته است. چه اگر پرسیده و فهمیده بود, لفظ علما, یعنى دانایان و دارایان; و لفظ اسلام یعنى مجموع معارف و اخلاق و احکام و آدابى که کتاب آسمانى ـ که سبع المثانى والقرآن العظیم باشد ـ و سنت غراء احمدى ـ صلى الله علیه و على اله الکرام افضل الصلوة والسلام ـ بدان ناطق است, البته چنان ادیب و هوشمند و نکته پرداز هرگاه فهم این معنا مى کرد, ناچار در این صدد بر مى آمد که برسد و بفهمد این کتاب و سنت چیست و در نزد کیست و لا شک که پس از پى جورى اندک, هر قدر در فرنگى مآبى منهمک32 و دور از مطلب مى بود, باز جسته جسته مقدارى از آیات کتاب و آثار سنت گوشزد خاطرش مى شد که بتواند مبانى ملت و مذاق و مشرب صاحب شریعت را به خوبى دریافت نماید. گو که مقاله پرداز مؤمى الیه را فرط انهماک در هوا پرستى و دنیا دوستى چونان موش کور(و یربوع بى نور) محروم و مهجور از تابش انوار علوم و معارف کتاب و سنت داشته; ولى معذلک هرگاه سعادت دیدار(هدایث آثار) کتاب مبین و تنزیل رب العالمین را یافته بود, باز البته او را شاهد این مقدار معنى رخ مى نمود که منشى این کتابى که اسلامییان آسمانى اش مى دانند, از آغاز تا انجام, از بدو تا ختام نظر عنایتش بر این مقصود بوده که به فنون خطابه هاى(حکمت آمیز) طاعت انگیز, تا آن حدى که نیروى بازوى خطا به سازى و سخن پردازى را یاراست, نیرنگى به کار برد که شاید میل خاطر بنى نوع بشر خیره چشم خودسر را از زندگانى فانى این نشأت محسوسات که لهو و لعبش نام نهاده, بلکه چندین نام و لقبش داده گردانیده(شور و شوق زندگانى جاودانى) منزل گاه دل کش و دل خواه دیگرى را خاطرنشان خیالشان سازد, به طورى که در انظار همتشان اهمیت, او را باشد و بس, که در تمامى حرکات و سکنات شبانه روزى شان جز رسیدن و پیوستن به اقامت گزینان بدان سراى زیباى پاینده, مقصد و مقصودى را منظور نظر کوشش و اهتمام ندارند و به جز تحصیل و تکمیل ساز و برگ آن جاوید زندگانى, همت و عزیمت به انجام دیگر مرام نگمارند. و من باب الضرورة که هم بدان پرداختن و ساز و برگ همان زندگانى ساختن امت, ترخیص داده و تجویز فرموده که به قدرالضرورة به مهم سازى این سراى نیز پردازند, بلکه بالاتر مى رویم و مى گوییم در حقیقت هرکس, هر چند مشاعر و حواسش را غشوات ظلمانى هوا و هوس نفسانى پوشیده و پنهان دارد, همین قدر اگر بویى از رسوم این ملت و شریعت, بلکه از هر شریعت حقى به مشام ادارکش رسیده باشد, او را به خوبى آگاهى حاصل آمده است که سراپاى ملت و بدو تا منتهاى شریعت; بالمثل داستان مرد و زن دار(دو زنه) است که مردش انسان بى چاره باشد و آن دو ضرّه33 شدیدالغیره, دنیا و آخرت, و مقوله ملت بالمثل تدبیر است, سودمند حکیم, دانش مندى است که به اقتضاى غیرت, هم جنسى و سنخ پرستى, در برابر یار و طرفدار کهین ضره که ابلیس رجیم باشد به طرف گیرى مهین ضره برخاسته, عزیمت و همت را سخت بدان گماشته که از هیچ ره گذر نیندیشد و با جد و جهد کافى و سعى و اهتمام وافى تا به جان کوشد که شاید بتواند, علاقه خاطر مرد انسان را از کهین ضره زشت به سرشت غدار(ناپایدار) دنیا بالمره گسسته و به مهین ضره زیباى زیبنده و دلرباى پاینده آخرت, سخت بسته و پیوسته دارد. بنابراین مراتب که شرح آمد, پس هرگاه مفروض داریم که مقاله پرداز مؤمى الیه را فهم معنا و مقوله ملت حاصل باشد و فهم این که علماى ملت, یعنى وکلاى آن چنان شخص حکیم که بالطبع آرزومند نفوذ کلمه و پیشرفت کار متبوع و صاحب کار خودند, دیگر هیچ هوش مندِ عاقلى را مجال این احتمال نباشد که بگوید که از چنین آبرومند هنرپیشه که لاف عقل و فضل مى زند, ممکن تواند بود که به آرزوى فراهم شدن اسباب تحصیل و تکمیل آرایش و جلوه گرى کهین ضره در حضرت علماى ملت که به اقتضاى هواخواهى و طرفدارى مهین ضره شدیدالغیره به اصرار هرچه تمام تر مخل و مانع از حصول این گونه هوس و آرزومند چنین شخص آبرومند, داد وقاحت و قباحت و سخت رویى و بیهوده گویى را داده از علماى ملت در این خصوص, یارى و مددکارى طلب و توقع کند.
زهى دمـاغ مخبَّط, زهى تفکّر دور زهى تصور باطل زهى خیال محال
پس به فضل خداوند روشن و آشکار شد که مقاله پرداز مؤمى الیه که بدین تأکید و اصرار از علماى عظام و حجج اسلام, در انجام چنین خیال خام, طمع نصرت کرده است; هرکس است, دزد بیرونى است, نباید و نشاید از اهل ملتِ اسلامش خواند. اگرچه در این مقام نکته اى به خاطرم رسید, حقیقت سال ها است متحیر و متعجبم در این که قوم بنى اسرائیل بعداز همه آن تفاصیل دعوت هاى حضرت موسى ـ علیه السلام ـ که خلق را به یگانه پرستى مى خواند, و همه آن هنگامه ها, خصوصاً آن هنگامه واپسین فلق بحر که تا قیامت, حیرت افزاى عقول عالمیان است, آن قوم همه آن تفاصیل را بالعیان مشاهده داشته بعد اللتیا والتى, چگونه و به چه خیال در حضرت چون موسى ـ علیه السلام ـ حقیقت قصه این که ثروت و مکنت امم متمدنه, و وضع و روش و رفتار آنان, در دل و دیده مقاله پرداز مؤمى الیه, و هم خیالاتش تا بدین پایه متوقع گرفته که مؤمى الیه دل قوى داشته در حضرت علماى ملت به جسارت گذاشته, علما اسلام را حث و تحریص و بعث و تحریک بر پیروى کفار و نقشه گیرى از وضع و روش و رفتار و منش و هنجار آنان دارد, همانا چون این قصه را بدین تفصیل با داستان قوم بنى اسرائیل و موقع گرفتن صنم پرستى مردمان, با ساز و سامان در دل و دیده اسرائیلیان بى خانمان و آن دل قوى گرفتن و در حضرت چون موسى ـ علیه السلام ـ پیغمبرى, جسارت آوردن و(یا موسى اجعل لنا الهاً کما لهم الهة) گفتن, این دو قصه را بدین تفصیل چون در محضر انصاف و حقیقت رسى, سراسر برابر گذراند, سر مویى تفاوت نخواهند دید, خذوا النعل بالنعل والقذة بالقذه.
ولى این قصه از مقاله پرداز مؤمى الیه که پرورش یافته دامن فرنگستان است و تربیت گرفته دارالفنون, مگر عجبى نیست و شگفتى ندارد, او به وظیفه خود عمل کرده و ما نیز بر او اعتراض نداریم, بلى یک کلمه حرفى که بر او داریم این کلمه مى گوییم(اى همت پس نخورده مست) این یک چند کلمه الفاظ و اصطلاحات خالى که اقتضاى این رعد و برق و باد و نور و عربده جویى و بیهوده گویى ندارد.
باده درد آلوده است مجنون کند صافى ار باشـد ندانـم چون کند
بلى گوهر ذات تو را قابلیت و ظرف استعداد تو را وسعت بیش از این نبود که از این علوم ابتدائیه الفظ و اصطلاحات چندى طوطى وار گرفته که به هنگام اظهار و قاحت و قباحت و افادت هاى جنب مربوط و نامربوط و موقع بیانش نیست که شاید به خواست خدا موقع بیانش برسد و دیگر گفتنى ها هم گفته و پرده از روى کار, رفته شود, در هم بافته که بدین وسیله راه به مقاصد فاسد خودیافته باشى; شکر خدا را که گوهر ذاتت را قابلیت و استبداد لباب و حقایق علوم معارف کتاب و سنت نبود و نصیب نشد; چون تو بى انصاف کجا و سعادت آبشخورهاى صافى کجا:
انزل علینا مائدة من السماء فسالت اودیة بقدرها.34
خانه جهل خراب وگرنه مرد دانش مند, این گونه ترهاتى را که مایه تمسخر و ریش خند در حضرت ناقدان بصیر و ناظران خبیر, عرض و اظهار نتوانند داد,(العاقل لایبالغ فى الضیاح نقصه فتضاح نفسه) همه از آن است که مایه خود و پایه مردم را نشناختى وگرنه بدین گونه خطابه بافى هاى واهى که سراسر از تنک مغزى و سبک عقلى بافنده آگاهى مى دهد, پایه و مایه خود را بر دانش مندان جهان آشکارا نمى ساخت.
چرا ساکت نمانى چون ندانى
برهنه چون کنى عورت ببازار
غرض روى اعتراضى با مقاله پرداز بى انصاف ندادیم وگرنه کسى بباید که آن هر دو به زندان برد; بلى روى کلمه و توقع ما با شخص خردمند شما است که منشى محترم(اختر)ید که چون شما شخص ادیب فرید فرزانه که هر روزه الحق, نه تنها مایه مباهات ایرانیان و اسلامیان, بلکه مایه مباهات تمام ادیبان جهان است.
با این که مقصد و مقصود چنین کینه کیش بداندیش, بر شما پوشیده نتواند بود. چه هر سخن دان هوش مندى, پس از پرده پوشى و اغماض از مراتب معروضه البته از اعتراف به این مقدار ناگزیر است, که محض قصد و غرض مقاله پرداز مؤمى الیه از این بیهوده گویى هاى لاطائل تنها اظهار فضیلت و خودنمایى است که به اقتضاى جاه طلبى و شهرت دوستى و کینه کشى و بداندیشى با نیکان حق پرست, خواسته با روى سخت و دل ضمخت, داد وقاحت و قباحت را داده, او در شطط گویى و غلط پویى در آمده, خود را با این پایه پست و این لیاقت که هست, در برابر سلسله جلیله اهل علم آرد و الفاظ و اصطلاحات چندى که فى الحقیقه, حقیقت آن ها را هم نیافته, در مقام جسارت و ستیزگى بدیشان, با ربط و بى ربط با همه غلط و خبط, درهم بافت, به خیال پراختلالش که بدین گونه, تعرفات خنک و بارد که همانا در حقیقت, جلوه زشتان را ماند و عشوه پلشتان را, خود در نظر اعتبار جهانیان تواند آراست و به طمع خامش که شنیده(فاز باللذّة الجسور) به هوس افتاده که او را هم در این ستیزگى با سلسله جلیله اهل علم که قوه ناطقه, مدد از ایشان برد, شاید در انظار بزرگان جهان, جاه و مرتبتى و قدر و منز
لتى, حاصل آید; اینش جهل کسى, بدین پایه فضل نام بزرگ برد.
اى بى چاره خاطر جمعى کاملت بدهیم که دانان شرف و شأن آحاد سلسله جلیله که چراغ ایزد افروخته است, خیلى از آن بالاتر که به گفتار ناسوده و ناسزاى چون تو فرومایه بى انصاف گروهى بر اطراف آن نشیند, خاطرت جمع.
غرض کلیه ایى که از شخص دانش مند شما منشى محترم(اختر) داریم این که شما امروزه پاس نام و ناموس ملت و دولت اسلام را در عهده دارید و از حال بیگانگان که دور و نزدیک, نگران اسلامیان اند, بهتر و بیش تر از همه, آگاه اید چرا باید که از اهتمام در رعایت این گونه حقوق واجب المراعات دولت و ملت چشم پوشى نمایید والسلام. ایام عزت مستدام باد.
6ـ ماهیت نهضت هاى شیعه از نظر دگراندیشان
هرچه حرکت و تحولى در تاریخ ایران ریشه دارتر و داراى ابعاد عمیق ترى باشد, دیدگاه غرب گرایى منورالفکران از درک آن عاجزتر و در تحلیل آن دچار تناقض بیش ترى مى گردند. در این مورد قیام تحریم تنباکو و ابعاد وسیع آن از جمله مواردى است که به خوبى مؤید سخن ماست. قیام تحریم تنباکو داراى جنبه هایى است که جریان سکولار و تفکر غرب گرایِ ایران نتوانسته و نمى توانسته به ارزیابى صادقانه و حقیقت جویانه آن بنشیند, بررسى این جنبه ها, صرف نظر از بعد تاریخى آن, به نحوى به نوعى(اندیشه تاریخى) و اندیشه سیاسى در موارد مطروحه مى تواند ما را رهنمون گردد; اندیشه هایى که بتوان با آن به کلیاتى تحلیلى و اصولى تقریباً ثابت در تحولات سیاسى سده اخیر ایران و حتى مسائل بنیادین امروز دست یافت.
و اما مشخصه ها و جنبه هاى مذکور:
اول:
جنبش تحریم تنباکو تقریباً در سراسر تاریخ کوتاه خود با عدم حضور عنصر روشن فکر روبه رو بود; یعنى در هیچ یک از مقاطع چندگانه آن روشن فکران حضورى حتى در حد متوسط مردم کوچه و بازار هم نداشتند, چه رسد به سطح رهبرى و یا داعیه جهت دهى فکرى.
دوم:
رهبرى بلا منازع و مسلم مرجعیت شیعه از عتبات مقدسه در حلقه ارتباطى نیرومندى با داخل کشور.
سوم:
قیام تحریم, اولین حرکت نیرومند مذهبى بوده است که در آغاز قرن 14هجرى به صورت یک جنبش تمام عیار ملى ظاهر گردید و در آن آحاد ملت از پایتخت تا دور افتاده ترین نقاط کشور در آن سهیم گردیدند.
چهارم:
ارتباط عمیق و داراى مشروعیت ذاتى رهبرى و بین اجتهاد و مرجعیت شیعى در بین مردم.
پنجم:
جنبه فوق العاده بارز ضداستعمارى و ضدغربى جنبش تحریم به نحوى که نه فقط سلطه غرب بلکه تفکر و نظام هاى غربى را هم مورد سؤال قرار داده است.
ششم:
جنبه وحدت ذاتى و تلازم جدى دیانت و سیاست در بطن این جنبش.
هفتم:
جنبه ضداستبدادى تحریم که مى توانست نظریه روشن فکرى وحدت حکام و علما را به طور مستند بر هم زند.
هشتم:
بعد عقیدتى نظام سیاسى و فکرى تحریم که به نحو قابل توجهى با بعد معنوى و غیر مادى آن پیوند برقرار نموده بود و در یک نظام هم آهنگ به تاریخ ایران خط دهى نموده است.
نهم:
در جنبش تحریم, همه عوامل تقریباً در جاى خود قرار دارد و توانسته در زمانى کم, به عالى ترین اهداف ملى و اسلامى دست یابد. در این زمینه روحانیت, مردم عادى, تجار, رعایا, افکار عمومی… به خوبى نقش خود را ایفا نموده اند, بدون آن که نیاز به عنصر روشن فکرانه35 باشد.
دهم:
بُعد ضد تهاجم فرهنگى و عقیدتى غرب در دل جنبش تحریم و مقابله صریح با ابعاد روانى و فکرى آن.
در مقابل این مشخصه ها و عوامل و ممیزات, مناسب است به تحلیل هاى منورالفکران توجه نماییم, این بخش مى تواند به دو فراز تقسیم گردد:
الف ـ بحث از مشخصه هاى کلى و اصول تحلیلى این تفکرات در مسئله تحریم.
ب ـ ذکر پاره اى مستندات از مواردى از نوشتارهاى تاریخى و سیاسى از یک صد سال پیش تا به امروز.
در مورد قسمت اول مى توان گفت دو سطح تحلیل شبهه انگیز ارائه مى گردد:
اول:
شبهه در مسلمات تاریخى و بحث هاى تاریخ نقلى.
دوم:
شبهه در تاریخ تحلیلى و چونى ها و چرایى ها و سپس خدشه در مسیر اندیشه تاریخى و اندیشه سیاسى منتج از آن.
اهم موارد فوق را در ده عنوان, فهرست وار اشاره مى کنیم:
اول:
در تقسیم بندیِ تحولات اصلى اجتماعى و سیاسى دوران قاجاریه نقش واقعه تنباکو نادیده گرفته شده و بدان کم بها داده شده و در نهایت به صورت کم رنگ مطرح مى شود و معمولاً روشن فکران به بحث انقلاب مشروطیت رغبت بیش ترى نشان مى دهند. چون در این نوشتار بارها تأکید شده کلید فهم اصالت هاى انقلاب مشروطیت, قیام تحریم تنباکو و جریان سازى هاى آن بوده است فلذا طرح مشروطه بدون طرح واقعى قضیه تنباکو نشان از سردرگمى جدى در وقایع و افکار وافق هاى مشروطیت دارد. بنابراین بسیار متفاوت است که ما با قیام تحریم به سراغ مشروطه که فصل نوین تاریخ ایران است, برویم و یا بدون ملاک ها و اصول قیام تحریم به بحث مشروطه بپردازیم.
دوم:
در تحریم مسلمات جنبش و شبهه در اصل وقایع موارد ذیل را طرح مى نمایند:
الف ـ اصلاً فتوا و یا حکمى از جانب میرزاى شیرازى طرح نشده است و حکمى هم که در تهران شایع شده بود, در حقیقت جعلى و به نام ایشان بوده است.
ب ـ قیام تحریم در نهایت در گردونه رقابت بین دو قدرت روس و انگلیس قابل طرح است و پشت صحنه وقایع و حوادث این قیام, نه مردم و نه علما بلکه تحریک روس ها در جریان بوده است!
ج ـ مى نویسند که اصل قرار داد رژى, به نفع ایران بوده است و از ره گذرِ این قرارداد سود زیادى عاید ایران مى شده است!
د ـ در جریان تحریم, نه رهبرى علما بلکه تجار بوده اند که خط اصلى جنبش را ارائه مى داده اند و این خط دهى نه از روى شوق دینى و ملیت بلکه از روى منافع تجارى صورت مى گرفته است.
هـ ـ اگر به تمام موارد بالا و یا بخشى از آن اشاره نکنند, معتقدند این حرکت هرچند در جاى خودش مفید بوده است ولى این مفید بودن نه از روى آگاهى و بینش و زمان سنجى درست, بلکه صرفاً تیرى بوده است که در تاریکى به هدف خورده و حرکتى شتاب زده و از روى هیجان و شعار صورت گرفته است. از این نظر گاه قیام تحریم, هم چون شهابى زودگذر آسمان ایران را روشنایى بخشید و خیلى زود محو شده است.
و ـ مسئله این که اگر هم موفقیتى در کار بوده است نه از طرف مرجعیت دینى و خودآگاهى ملى بلکه از جانب عوامل فرعى صورت مى گرفته است در این دیدگاه جنبش تحریم صرفاً با مثلاً یک نامه از سوى سیدجمال الدین خط دهى و جهت یابى مى شده است!
سوم:
بعد از شبهه در مسلماتِ تاریخیِ گفته شده, به بحث هاى تحلیلى تر و ظاهراً ریشه اى ترى مى پردازند و در این تحلیل ها هرچند جنبش تحریم را به عنوان یک واقعیت مسلم تاریخى مى پذیرند ولى ابعاد گسترده و عمیق آن را منکر شده و با نادیده گرفتن ایدئولوژى تحریم و منطق درونى محکم آن, صرفاً به نقل قصه هاى تاریخى مى پردازند. در این دیدگاه جنبش تحریم از خط دهى فکرى و سیاسى و تاریخى محروم شده و صرفاً حرکتى معمولى در کنار ده ها و صدها واقعه متداول تاریخى قرار مى گیرد.
چهارم:
گروهى دیگر که گاه به حوزه ایران شناسان غربى و یا حتى ایران شناسى هایى شرقى بر مى گردد و گروهى از نظریه سازان چپ و غیر چپ را هم شامل مى شود با وارد نمودن اصطلاحات و تعابیر و تحلیل هایى مانند جنگ بورژوازى ملى و غیرملى, جنگ قدرت بین علما, سوداهاى ریاست خواهى فلان مجتهد و بهمان تاجر, اختلاف در خود دستگاه حکومت مثلاً رقابت کامران میرزا با امین السلطان و… جنگ طبقاتى شهر و روستا و غیره به تحلیل مسائل مى پردازند. در این سطح تحلیل, جنبش تنباکو بدون در نظر گرفتن واقعیاتش, به عنوان نمونه اى براى اثبات فرضیه هاى جامعه شناسانه و یا نظریه سازى هاى مارکسیستى ارتدکس و یا چپ جدید و یا حتى متجددین لیبرال قرار مى گیرد و مطلب نه براى اثبات و روشن شدن تحلیلى حقایق آن نهضت, که اثبات مطالب سیاسى و فکرى در راستاى مسائل سیاسى روز درنظر گرفته مى شود.
پنجم:
در آخرین قسمت که بین ما و برخى از تحلیل گران تاریخى و سیاسیِ قضیه تنباکو تفاوت است, مسئله سطح تحلیل صرفاً مادى و غیر معنوى است. در این قسمت, حوزه مباحث و مسائل در روابط عادى و منفعت جویانه آدمیان که بازى گرانِ امیال و هوس هاى خود هستند صورت مى گیرد و هرگونه صبغه الهى و غیبى و ماوراى مادى در قضایا نفى و انکار مى شود. شاید خواننده این فراز از بحث متعجب گردد که منظور از این محبت چیست؟ منظور و محتواى کلام ما در این قسمت این است که مقدس ترین مفاهیم و ارزش هاى شیعى در قضیه تحریم مطرح و به کار برده شده است: امامت, ولایت, مهدویت و… و نوع تأثیر حکم بر مردم و اطاعت آنان در تبعیت, نوع روابط با مرجعیت و بسیارى از مسائل دیگر نوعى جهش فوق العاده و دخالت عوامل فوق مادى را مى رساند که محقق صرفاً مادى نمى تواند بدان ها جواب درست بدهد. ما چون در سطح تحلیل ها ایمان خود را اسیر و زندانى شرایط مطلق مادى نمى بینیم لذا در برخى از جریانات و حوادث(و نه همه آن ها) در کنار شرایط و عوامل مادى, به این عوامل و شرایط و علیت هاى فوق مادى هم توجه داریم و لااقل جاى آن را بازگذاشته و سعى نمى کنیم با چند توجى
ه از کنار آن بگذریم. براى استناد بخشیدن هرچه بیش تر به عناوین گفته شده به سراغ کتاب ها و نوشته هایى مى رویم که به صورت هاى گفته شده به تحلیل مسئله قضیه تحریم پرداخته اند. براى شروع از همان زمان تنباکو و سردرگمى یکى از جراید منورالفکرى یعنى جریده(اختر) آغاز مى کنیم; موضع(اختر) در قبال حادثه تحریم به دو بخش تقسیم مى شود: در آغاز کار رژى مخالفِ قرارداد است ولى در اوج قیامِ مردم در کنار کمپانى و دولت قرار مى گیرد. علما از تفوقى که پس از لغو امتیاز تنباکو به دست آورده بودند بى درنگ بهره بردارى نکردند و اقدامى جدى در تضعیف سلسله قاجاریه ننمودند سهل است. حتى به نظر مى رسید که بین دولت و علما نوعى همکارى هم هست.36
کتاب تحریم تنباکو در ایران نیز توسط یکى از ایران شناسان غربى نوشته شده و ماحصل آن صرف نظر از جنبه هاى مثبت کتاب این است که: هرچند از اسناد و مدارک و مآخذ تاریخى و حتى گزارش هاى دیپلمات هاى خارجى سود برده ولى در نهایت تحلیل وى از یک نهضت عمیق روحانى شیعى تحلیلى غربى یک بعدى و حتى با کلیشه هاى رایج در آن دیار است.
کتاب اسناد نویافته و اسناد سیاسى دوران قاجاریه و اسناد برگزیده دوران قاجاریه و پنجاه نامه تاریخى این کتاب ها تماماً توسط(ابراهیم صفائى) نگارش یافته است و همگى در فاصله یک دهه قبل از انقلاب نگارش یافته است.
هرچند از جنبه سندشناسى و آوردن مدارک دست اول تاریخى داراى ارزش است ولى داراى سطح تحلیل مغلطه آمیز بوده و مجموعاً قیام تحریم را تحریک روسیه, تحریک تجار وابسته و بیش تر در اثر اختلافات درباریان و بازى هاى سیاسى مى داند و حتى خود قراردارد و سیاست ناصرالدین شاه را به نفع ملت ارزیابى مى کند.
کتاب دیگر, کتاب(تحریم تنباکو یا اولین مقاومت منفى در ایران) است, هرچند در چند دهه اخیر رایج ترین اثر در شناخت قیام تحریم تنباکو بوده است ولى متأسفانه ظلم بزرگى به مأخذ اصلى خود یعنى کتاب(تاریخ الدخانیه) نموده است. و در آخر کتاب در مآخذ آورده است:(یادداشت هاى منسوب به مرحوم شیخ حسن کربلائى) این که وى کتابى به این معتبرى را این گونه عنوان نموده بى انصافى بوده است.
اما در آرشیو وزارت امور خارجه انگلیس و اسناد وزارت خارجه فرانسه و (مکاتبات راجع به امتیازنامه دخانیات ایران در لندن در سال1892 که مجموعه اى است که در همان زمان تقدیم پارلمان انگلیس شده حاوى 148 سند اصلى با 44 سند ضمیمه مى باشد که این اسناد دیدگاه هاى دول خارجى به خصوص انگلستان و فرانسه و تحلیل آنان از وقایع را مى نویسد, هرچند این اسناد از زاویه نگرش غربى نسبت به رجال و وقایع و تحولات ایران مفید است ولى در تحلیل همه جانبه و عمیق از یک نهضت شیعه در ابعاد معنوى و حتى نقش ها و ارتباطات عاجز است و نمى تواند برداشت صحیحى داشته باشد.
کتاب دیگر از دکتر(فریدون آدمیت) است, وى در کتاب(شورش بر امتیازنامه رژى) در مورد ماهیت و اساس تحریم37 در قیام علیه امتیاز دخانیه مطالبى آورده است که به نظر مى رسد با روح و جوهر بسیارى از اسناد و مدارک ارائه شده در این کتاب تعارض جدى دارد. و این تعارض به نظر مى رسد که بیش تر بر محور ماهیت و فلسفه وجودى خود(تحریم) باشد. آرى, اگر جنبش علیه قرارداد رژى را از فحوا و عمق تحریم خالى کنیم و به بقیه مسائل و حوادث تاریخى نگاه کنیم خواه ناخواه خواهیم نوشت:(شورش بر امتیازنامه رژى) ولیکن اگر محور و اساس جنبش دخانیه را(تحریم) قرار داده آن گاه به خیزش تاریخى ـ فکرى آن نظر انداخته و موجى را که تحریم, نیم قرن بعد از رژى ایجاد نموده دقیقاً وارسى نماییم, خواهیم دید که سطح بینش و فکر تاریخى ما ارتقاى کیفى یافته و واژه(انقلاب, قیام و نهضت) را به جاى(شورش) متناسب آن برهه تاریخى خواهیم یافت. و اگر جنبش تنباکو را یکى از فصول مهم و سرآغاز اجتماعى, نهضت فکرى ـ سیاسى تحریم بدانیم آن گاه با قید احتیاط و با پیمودن راه اعتدال مى توانیم از جریان نامسلط, عمیق و تقابل زاى عصر تحریم در دل عصر بى خبرى و قرن سکوت خبر دهى
م. در این صورت مسئله از صورت منافع طبقاتى چند تاجر بازارى و بازرگان تنباکو, خارج شده, به منافع ملى, عمق فکر مذهبى, و اندیشه فرا تاریخى تبدیل مى گردد و شاید اگر بخواهیم به نوعى ابن خلدونى بیندیشیم تقریباً نوعى(قانون مندى اجتماعى ـ سیاسى) را در جامعه ایران براى اعتلاى استقلال و هویت فرهنگى و سیاسى یافته ایم. اگر بخواهیم ایرادهاى خود را بر ماهیت تحریم و پى آمدهاى آن از دیدگاه کتابِ شورش بر امتیازنامه رژى) بگوییم مطالب ما به چند فراز تقسیم مى شود.
اول: کتاب(شورش بر امتیازنامه رژى) ماهیت عمل تحریم را در حد منافع طبقاتى تجار, پایین آورده, با نادیده گرفتن عمق قیام و صرف نظر کردن از قسمت اعظم اسناد مى نویسد:
بررسیِ دقیق مدارک در سیر حوادث از تهران گرفته تا شیراز و تبریز و اصفهان و مشهد, بى چون و چرا روشن نمود که اقدام منظم تجّار, علت فاعلى حرکت علیه دستگاه رژى بود و علما به آن جریان کشانده شدند و به درجات, مشارکت فعال جستند, مشارکتى که گاه با ترغیب و گاه در برابر تهدید جانى صورت گرفت.38
این تحلیل و تحلیل هاى مشابه آن39 که اکثر آن تکرار مکررات است به دلایلى چند خدشه پذیر و ضعیف اند:
الف ـ اگر بخواهیم ریشه یابى کنیم که این همه اصرار دکتر آدمیت و هم فکرانش در منصوب کردن این حرکت به اقدام مجدّانه تجار به چه دلیل است, مى توان به زاویه فکرى و دیدگاه فلسفه سیاسى آنان انگشت گذاشت. از نظر اینان باید بین تجار و علماى مذهبى, اختلاف ماهوى وجود داشته باشد و این اختلاف بر طبق کلیشه هاى ذهنى اینان از اختلاف بین تجار و کشیشان در انقلاب فرانسه سرچشمه مى گیرد. براى آن که یک نهضت اجتماعى به وجود آید نیازمندِ یک طبقه جدید خودآگاه اقتصادى است. لذا در ایران شأن تجار ناگهان به رده نوعى بورژوازى ملى در بعد اجتماعى ارتقا مى یابد.
مى بینیم که تحلیل این رده فکرى در مشروطیت دقیقاً بر این پایه است, البته با این تفاوت که در مشروطیت سطح بحث از رابطه تجار و علما به بازشدن پاى روشن فکران و تحصیل کردگان غربى کشیده مى شود علت این که این مورخان از عنصر روشن فکرِ تحصیل کرده غربى در نهضت تنباکو یادى نمى توانند بکنند حضور کم و تقریباً ناچیز اینان در این حرکت عمومى بوده است. از نظر آقایان آدمیت و یا حائرى علماى مذهبى فاقد نوعى شعور اجتماعى و درک سیاسى هستند لذا در جنبش تنباکو, تجار هدایت گر آنان بوده و در جنبش مشروطیت, روشن فکران, اصول فکر سیاسى و تفکر اجتماعى را به آنان آموزش داده و القا مى کرده اند. در یک کلام از دیدگاه کلى دکتر آدمیت, علماى مذهبى هیچ گاه متحرک بالاراده نبوده و نیستند.
اگر عوامل فکرى و روحى دیگر را در تحلیل هاى اینان کنار بگذاریم, ریشه اصلى این گونه تجزیه و تحلیل و بینش تاریخى به کلیشه قرار دادن جریان فکرى ـ تاریخى اروپا بر مى گردد و این که باید نهضت ها و حرکت هاى آزادى طلبانه و با ارزش ملى, برداشت و تقلیدى از آن گونه جریانات دمکراتیک باشد. و اگر کوچک ترین انحراف و یا عدم تطابقى به چشم بخورد در این دیدگاه, این نهضت ها, غیر اصیل, ارتجاعى, واپس گرا و در یک کلام بى حاصل خواهد بود.
ب ـ بسیارى از اسناد و مدارک در قیام علیه رژى حکایت از آن دارد که تجار و کسبه اى بوده اند که به دلایل چندى حتى موافق عمل رژى بوده اند40 و در ضمن, اثبات این که تجار از یک بینش عمیق سیاسى ـ اجتماعى در قبال تحولات آگاه بوده اند بسیار دشوار است.
ج ـ این که دکتر آدمیت معتقد است که تجار, علما را به صحنه مبارزه اجتماعى کشاندند و همکارى علماى مقتدر را به دست آوردند باید سؤال شود حربه تجار و ابزار آنان در این کشاندن چه بوده است. اگر جواب داده شود, بهانه وجوهات شرعیه باید گفت این جواب نه تنها از بى خبریِ نویسنده نسبت به ماهیت و عمق دستگاه و نهاد مرجعیت خبر مى دهد بلکه باید در اطلاعات تاریخى نامبرده نسبت به اوضاع و جریان اقتصادى علما نیز شک نمود.
لیکن اگر بخواهیم جریان را عوض کرده و بگوییم این مراجع و علماى بزرگ بوده اند که تمام اقشار را به صحنه اجتماعى در واقعه تنباکو و در عصر مشروطیت کشاندند, سخن به گزافه نگفته ایم. حربه این دنباله روى نیز از مسئله اقتصاد و طبقه خارج بوده است به مسئله اعتقادات و باورهاى مذهبى بر مى گردد. بر فرض هم که تعدادى از تجّار عارى از این گونه اعتقادها و باورهاى عمیق بوده باشند به هیچ وجه جامعه و روند و بافت اعتقادى ـ اجتماعى ایران به آنان اجازه بروز مخالفت نمى داده است. با این تحلیل مى توان راحت تر بررسى کرد که چرا یک تاجر تنباکو اظهار مى دارد که: دوازده هزار کیسه تنباکوى خود را با خدا معامله کردم.
مسئله وقف زمین هاى مزروعى, نذورات و اعتقادات مردم از طرفى, زهد, منش بلند, میزان تحصیلات و نحوه سلوک و استقلال و قدرت مراجع طراز اول شیعه, ما را خواه ناخواه به این بینش سوق مى دهد که پایگاه اجتماعى و شأن و رتبت علما با تجار, نه تنها در مقابل هم یا در برابر هم قرار نمى گیرد بلکه در روند جنبش ها و نهضت هاى مذهبى و مردمى, تجار و سایر اقشار به عنوان مقلدین باوفا و حامیان با نفوذ اقتصادى براى علما بوده اند.
دوم: از مطالب و عناوین دیگرى که دکتر آدمیت درباره ماهیت تحریم مطرح مى نماید, نوعى سفسطه و نکته انحرافى است که مى گوید:(فکر تحریم دخانیات در اصل, مغایرِ نظرگاه اکثر پیشوایان مذهبى بود.)41
این نکته به مصداق(کَلِمَةُ حَق یُرادُ بِها باطِلٌ) مى ماند. فکر تحریم دخانیات در صورت عادى البته این گونه بوده است و حرمت آن به هیچ وجه بذاته مطرح نبوده است ولیکن وقتى مسئله امتیاز خارجه و تفوق کفار بر بلاد اسلامى مطرح مى شده و قضیه دخانیه, بهانه و مرکز توجه یک نهضت عمومى و اجتماعى مى گردد و جریانى تحت عنوان تحریم پیش مى آید البته که نظرگاه اکثر علماى مذهبى به حرمت آن بر مى گردد, چنان چه مى دانیم, وقتى که دربار و حکومت ناصرى خواست بین علماى بزرگ اختلاف ایجاد نماید و از مجتهد کربلا, مرحوم شیخ زین العابدین, راجع به حکم حرمت تنباکو سؤال کردند, وى نیز حکم میرزا را به خاطر ابعاد سیاسى و اجتماعى تأیید و متابعت خود را اعلام داشت.42 و یا وقتى ظل السلطان براى آقانجفى پیغام مى دهد که شراب که از تنباکو نجس تر است همان قدر که در باب شراب نهى دارید در باب تنباکو هم نهى مى دارید. آقانجفى جواب مى دهد:(ما به تکلیف شرعى خودمان عمل مى کنیم و شما هم به تکلیف عرفى خودتان عمل کنید.)43
صرف نظر از مسئله تنباکو, ما خواندیم که اجناس خارجى, پارچه ها, کالاهاى فرنگى, حتى کاغذهاى مارک دار نیز وقتى بهانه براى استیلاى اجانب بر کشور اسلامى مى شده, مورد تحریم قرار مى گرفته است.
سوم: کتاب(شورش بر امتیازنامه رژى), حوزه تحریم را بسیار کوچک گرفته و حتى همان تحریم تنباکو و فسخ رژى را نیز دو حصه مى کند:
مطلب مهم تر در تأثیر حکم منع دخانیات است که باید قائل به تفکیک به دو مرحله متمایز شد در مرحله نخستین به حکم پرهیز از شرب دخان ممد و تسریع کننده جریان عمومى رژى بود و تنها به الغاى انحصار داخلى انجامید.44
البته چنان چه پیش تر یادآور شدیم این عنوان بالا و جزئى نگرى, با کل جریان تحریم عدم مطابقت کلى دارد چرا که به استناد اسناد و مدارک متنوع و از مقاطع مختلف, بر این رأى تاریخى رفتیم که:
الف ـ قبل از تحریم تنباکو, تفکر تحریم, سه سال قبل از رژى در استفتاى شیخ فضل الله نورى از میرزاى شیرازى و جواب میرزا در مورد منع استعمال قند مجلوب روس عینیت مى یابد لذا تحریم قبل از تنباکو شامل چیزهاى دیگر هم شده بود.
ب ـ قیام تحریم, در اولین ثمره خود منجر به الغاى قرارداد رژى مى شود ولى چنان چه در اسناد فصل قبل دیدیم ابعاد آن در سنوات بعدى شامل ابعاد اقتصادى دیگر از نفوذ فرنگیان در ایران نیز مى گردد. بنابراین تحریم چه از جهت کمّى و چه از جهت کیفى تداومى دارد که بسیار فراتر از تنباکو و رژى بوده است.
ج ـ در راستاى قراردادها و امتیازات خارجى نیز ما نمى توانیم با نویسنده کتاب(شورش بر امتیازنامه رژى) هم داستان باشیم که ابعاد قیام تحریم فقط به بعد لغو انحصار رژى کمک نمود, زیرا هرچند که امتیازات دیگرى نیز به اجانب داده مى شد و على الظاهر, نهضت و قیام عمومى را در پى نداشت ولى مخالفت علما و مردم با این امتیازات و انتقاداتى که مثلاً از استقراض از روس ها مى شد, همه به خاطر این بود که قبح امتیاز دادن به اجنبى و مترادف دانستن امتیاز خارجى با اضمحلال دین و ملت, در اندیشه علما و ملت رسوخ کرده بود و این خود به صورت عاملى نیرومند در مشروطیت عمل نمود. در حقیقت تحریم به عنوان نوعى معیارسنجى در مورد قراردادهاى خارجى عمل نمود و در اندیشه و وجدان عمومى, هیجان و التهاب ایجاد مى نمود و متون سیاسى و مقالات اجتماعى عصر مشروطیت و عملکرد مجلس اول و حساسیت هایى که در این زمینه بروز مى نمود همه حکایت از تیزبینى و درایتى دارد که قبل از قیام تحریم و در موقع اجراى سایر قراردادها و امتیازات خارجى پیش از رژى مشاهده نمى شده است.
د ـ دکتر آدمیت, این نکته که چرا میرزا در مورد لغو همه امتیازات و یا قطع بالمرّه ید فرنگى در همان زمان اقدام ننمود و امتیازات راه آهن و یا بانک را که قبلاً مطرح مى نمود, بعد از لغو قرارداد تنباکو مصرانه عنوان ننمود, و یا این که چرا میرزا به تکفیر نظام ناصرى اقدامى ننموده است را مبهم گذارده و فقط اشاره به این مى کند که میرزا:
(تمکین دولت را بر عموم رعایا و علما لازم مى شمرد) و(چنین تصوراتى و انجام این گونه مهمات در مورد وى خام اندیشى محسوب مى شود.)
در این مورد نیز به نظر مى آید که روح بلند و تفکر میرزا با این تحلیل هاى تاریخى بسى فاصله دارد, چرا که این مطلب چند بعد دارد:
1ـ میرزا هیچ گاه به بودن سایر امتیازات رضایت نداده و حتى در آخرین نامه هاى خود بعد از تشکر از لغو رژى, باز به اشاره یا به کنایه عدم رضایت و حرمت امتیازات بانک و راه آهن و غیره را مطرح مى سازد.
2ـ این که ما تصور کنیم یک جنبش اجتماعى در مدتى کم تر از دو ماه تمام اساس ظلم و سیاست فاسد را به یک باره نابود کند تصورى خام خواهد بود. و اصولاً مقدماتى که در شروع نهضت ها و جنبش هاى بزرگ گذاشته مى شود چه بسا که در دهه هاى بعد ثمر انتظارى دور از واقع خواهد بود. کما این که ما ثمره قسمتى از ابعاد نهضت تحریم را در زاویه هایى از نهضت مشروطیت دیدیم و به نظر مى آید نهالى که در جنبش تنباکو کاشته شد به هرحال محتاج زمانى بود که بارور شود و این نکته را خود دکتر آدمیت نیز معترف است:
حرکت در جهت تغییر نظام سیاسى حاکم با نیروى انگیزش امتداد یافت. 45
3ـ هر نهضت و حرکت اجتماعى و سیاسى به هر حال دو رکن اصلى دارد: رهبرى و مردم, حکم تحریم تنباکو, از روزى که شایع گردید تا روزى که خبر لغو آن رسید پنجاه و پنج روز به طول انجامید ولیکن کارشکنى ها و موانع مختلفى که در کار بود باعث شد که میرزا نتواند اهداف بلند بعدى را مطرح کند. این عوامل, کارشکنى دولتیان, میزان طاقت مردم, عدم همراهى برخى از معممین, کوتاهى فکر برخى از تجار, حکایت از فاصله میرزا با سایرین مى داد. به نظر مى آید اگر رهبرى یک حرکت اجتماعى این مسائل را مد نظر نداشته و صرفاً مسائلى را مطرح کند که هیچ گونه زمینه فکرى ـ اجتماعى نداشته باشد, آن چه عایدش مى شود بى اقبالى مردم و جرى شدن عوامل حکومتى خواهد بود.
بنابراین موجى که از تحریم تنباکو به دوره هاى تاریخى بعدى رسید, به صورتى بود که در قرن اخیر ایران, کم تر نهضت, جنبش و حرکت اصیلى را سراغ داریم که وام دار نهضت تحریم نبوده و تأثیرى از آن فکر تاریخى و نهضت بزرگ مذهبى ـ مردمى نپذیرفته باشد. با در نظر گرفتن مجموع عوامل یاد شده و تأمل در کلیه اسناد و مدارک تاریخى, بالضروره به این نکته خواهیم رسید که رمزى در(نهضت تحریم) وجود دارد که سایر جنبشها و امواج سیاسى قرن اخیر را سخت متأثر ساخته است, رمزى که نشان از(خبر) در عصر بى خبرى و(فریاد) در قرن سکوت مى دهد.
________________________________________
پى نوشت ها:
1. سده تحریم تنباکو, دفتر دوم, رساله تاریخ دخانیه, ص35.
2. همان.
3. همان.
4. همان.
5. همان.
6. همان.
7. همان.
8. همان.
9. همان.
10. همان.
11. همان. این که فروشندگان تنباکو در صدسال قبل, از این که نشان و اجازه کمپانى خارجى را بر سردر مغازه نصب کنند, امتناع مى ورزیدند را بایستى با روزگارى مقایسه نمود که عده اى در ژست هاى متجدد و مترقى نمایندگى این گونه کمپانى ها و نصب اسامى آنان را افتخار مى دانند!
12. رساله دخانیه در دفتر دوم کتاب سده تحریم تنباکو.
13. همان.
14. همان.
15. همان.
16. ر.ک: مقاله(نگاه مدرس به واقعه دخانیه), على مدرسى, در کتاب سده تحریم تنباکو, به اهتمام موسى نجفى و رسول جعفریان(تهران, انتشارات امیرکبیر, 1373).
17. همان, ص138.
18. همان, ص136, مدرس در جاى دیگر مى نویسد براى اولین بار بود که سیاست را با دسیسه ها و فریب هایش مى دیدم و تجربه مى کردم از همان ایام به مطالعه جدى تاریخ اقوام و ملل پرداختم و متوجه شدم که این بحث در دروس ما چه جاى خالى دیرینى دارد.
19. نام یک جریان را خط مکتب سامراء مى گذاریم که مربوط است به میرزاى شیرازى و شاگردان و پیروانش که مدرس از این زاویه با سیدجمال صحبت مى کند خط دیگر جریانِ جمال شناسى است که در تاریخ صدساله ایران داراى پیروان و رهروان فراوانى بوده است.
20. مقاله(نگاه مدرس به واقعه دخانیه), ص136.
21. ر.ک: محیط طباطبائى, نقش سیدجمال الدین در بیدارى مشرق زمین.
22. ر.ک: نامه شصت سؤال و جواب بین میرزاى شیرازى و شیخ فضل الله نورى.
23. آیةالله سیدرضى شیرازى در این مورد از آیةالله شیخ عبدالحسین نورى به نقل از پسرشان نقل مى کند:
ییک بار از سامراء, از طریق ترکیه, به مکه مشرف شدم. در بازگشت به استامبول که رسیدم, سید جمال الدین باخبر شد و از من ملاقات خواست وقتى که آمد گفت: پیامى دارم براى میرزا که مى خواهم به وسیله شما براى ایشان بفرستم. به میرزا بگو ناصرالدین شاه فرد فاسدى است ابتدا او را تکفیر و سپس عزل کند.
به سید گفتم: اگر ناصرالدین شاه را عزل کند, چه کسى به جاى او بیاید؟
سید جمال گفت: خود من.
گفتم با چه پشتوانه؟
گفت: به پشتوانه سلطان عبدالحمید.
با این سخن سید مخالفت کردم و بگو مگو بالا گرفت. در عین حال, نتیجه اى نداد, به سامراء که آمدم, خدمت مرحوم میرزا رفتم, میرزا خارج شهر بود. جریان ملاقات با سید را به ایشان گفتم, میرزا فرمود شما چه جوابى دادى؟
گفتم: مخالفت کردم با این پیشنهاد.
مرحوم میرزا گفت: اگر موافقت کرده بودى, رابطه من با تو قطع مى شد. مى دانى این پیشنهاد چه مفسده اى دارد؟ معنایش این است که تنها کشور مستقل شیعه, استقلال خودش را از دست بدهد و تبعه دولت عثمانى گردد. این به مصلحت نیست. اگر ما ناصرالدین شاه را عزل نمى کنیم, به خاطر حفظ این ظاهر است.
نقل از محلّه حوزه, ویژه یادواره صدمین سال درگذشت میرزاى بزرگ, شماره50 ـ 51, خرداد و تیر و مرداد و شهریور1371.
24. جمله مرحوم مدرس در این مورد این گونه است که:
بالاخره این واقعه تاریخى نظام سلطنت را سست و از اقتدار انداخت, قدرت و احترام فرد یا حکومت ریشه در قلوب مردم دارد, اگر این ریشه آسیب دید درخت قدرت ها زرد مى شود و کم کم مى خشکد و توفانى و تبرى آن را از ریشه بر مى کند. استبداد سلطنتى در ایران بدون توجه به واقعه دخانیه به مشروطیت نمى رسید. آن همه تعارفات و القاب و کنده کردن ها هم که بعدها در نامه هاى حضرات میرزاها براى ناصرالدین شاه عنوان شده نتوانست برگى تازه بر این درخت کبوده سلطنت پکه زند(پکه به زبان محلى نواحى اطراف اصفهان یعنى جوانه و سبزشدن درخت).
25. به تعبیر مرحوم مدرس, واقعه دخاینه توپى بود که سحرگاه مردم تیزهوش خفته را بیدار کرد و به طور طبیعى از زلزله شدیدى که متعاقب آن بایستى به وقوع بپیوندد با خبرشان نمود. عامه مردم هم که به علت بى خبرى درکى از آن واقعه نداشته خطر را احساس نمودند و چون به علماى مذهبشان اعتقاد داشتند همراه آنان به حرکت در آمدند. اگر محرک و متحرک با تکیه به هم و عقیده به هم عالمانه به نفع جامعه فعالیتى را شروع کنند خداوند متعال حمایت از آنان را تقبل نموده است.
26. ر.ک: محسن امین, اعیان الشیعه, ج16, ص283.
27. همان.
28. نشریه حوزه, شماره30, سال پنجم, انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى, قم, بهمن و اسفند1367, ص41.
29. بالاى هرچیزى, نوک قله(دهخدا).
30. سماک نام ستاره و آن منزل چهاردهم قمر است(دهخدا).
31. مقاله اى که مؤلف نقل کرده و به همین جا خاتمه یافته است.
32. منهمک: کوشنده در کارى, کوشش کننده(معین).
33. ضرّه: به معناى هوو; همشوى. در مثل آمده است:(الحسنُ ما شهدت به الضرّات), جمع آن(ضرائر) نیز هست.
34. آیه قرآن چنین است:(انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها. رعد 17/. گویا قصد مؤلف آوردن آیه نبوده بلکه جمله اى را که مضموناً به آیه نزدیک بوده از خود انشا کرده است.
35. روشن فکران ایرانى براى خود در طول حیات دویست ساله شان نقش بیدار دهندگى, خط دهى, جریان سازى ملى, روشنایى بخش, مبارزاتى و در مواقعى تسریع کننده بودن در تحولات اجتماعى و سیاسى قائل بوده اند. عنصرى که به قول خودشان بدون حضور آن هیچ چیز دست خوش تحول مثبت نمى گردد و فقدان آن مرگ اندیشه و حرکت را در جامعه باعث مى شود. جنبش تحریم خط بطلان جدى بر این نظریه تحمیلى در تاریخ و سیاست ایران است.
36. همان, ص295.
37. کتاب شورش بر امتیازنامه رژى را از جهات تحلیل تاریخى داراى اشکالات مى دانیم. ولى مسئله مورد توجه ما پیرامون فکر تاریخى تحریم و مسائل مربوط به آن را شامل مى شود. اما به واقع با نظریه نویسنده در مورد بى ارزش بودن و ضعف تاریخى ـ فکرى کتبى نظیر نوشته هاى نیکى کدى و حامد الگار با قول نویسنده هم رأى هستیم و شکى نیست که نظریه وى در مورد کتاب تیمورى و زنجانى نیز قابل قبول و مطابق گزارشات و اسناد معتبر است ولى انتقاد عمده ما بر این کتاب, نادیده گرفتن بسیارى از اسناد و مدارک و متون تاریخى است و کنایه ها و مسخره کردن ها و نیش زدن هاى پیاپى نویسنده به علماى دینى تقریباً در سرتاسر کتاب به چشم مى خورد. و چره مؤلف را از راستاى محققى بى طرف و بى غرض خارج مى نماید. هرچند که زاویه دید و نحوه گزینش و برداشت هر نویسنده نسبت به اسناد و مدارک تاریخى فرق مى کند ولى این که نویسنده قسمت هایى را که در مورد قبولش نیست به باد تمسخر قرار گرفته و از یک موضوع روحى بالاتر حتى از خود تاریخ به اظهارنظر بپردازد دور از شأن یک مورخ با انصاف است. چنان چه در مورد شیخ حسن کربلایى که آن همه از او تعریف و تمجید مى کند
و در اصالت کتابش هیچ گونه تردیدى روا نمى دارد که به واقع نیز همین طور است. وى باز مى نویسد: آن چه از رساله دخانیه مورد استفاده ما مى باشد همان متن اسناد و برخى روایت هاى تاریخى است بقیه مطالب آن به کار ما نمى خورد با پرحرفى هایش هم کارى نداریم. (شورش بر امتیازنامه رژى, ص145).
38. شورش بر امتیازنامه رژى, ص132.
39. مانند تحلیل دکتر عبدالهادى حائرى در کتاب تشیع و مشروطیت.
40. ر.ک: به قصیده تاریخ در دیوان طرب که آقاى سید مصلح الدین مهدوى در مقاله یک قصیده تاریخى ـ سیاسى از عصر تنباکو, به تفصیل آن را بیان کرده اند. ر.ک: کتاب اعلاى کلمه ملت, مقاله مزبور.
41. شورش بر امتیازنامه رژى, ص133.
42. ر.ک: شیخ حسن کربلایى, تاریخ دخانیه.
43. ابراهیم صفائى, اسناد سیاسى دوران قاجار.
44. شورش بر امتیازنامه رژى, ص133.
45. همان, ص141.
1ـ پیدا نمودن خط اصیل فکر دینى در مبارزات سیاسى و تحولات اجتماعى سده اخیر ایران.
2ـ شناخت جریانات موازى, کمتر اصیل و یا التقاطى در بستر تاریخى جریان تحریم.
3ـ شناخت اندیشه تاریخى ایران و پیدا نمودن قوانینِ تحولات اجتماعى و سیاسى در جامعه اسلامى ـ ایرانى.
4ـ یافتنِ بستر سیاسى تحولات عصر جدید و دوران مشروطیت و وقایع بعد از آن.
5ـ استعمارشناسى و غرب شناسى رهبران و مردم ایران از صدسال قبل تا به امروز.
6ـ نهضت شناسى اسلام و تشیع در مقابله با استعمار و استبداد در ارتباط با رهبرى علماى دینى و حضور توده اى مردم کوچه و بازار.
7ـ پیدا نمودن ریشه هاى روشن فکرى ایران و موضع گیرى هاى آنان در قبال یک نهضتِ اصیلِ مردمى, دینى, ملى و ضدغربى.
8ـ پى بردن به خطر فکرى تجار ایرانى و ارتباط آنان با علما, مردم, منافع ملى و یا شخصى, غرب و حکام و بالاخره تحولات سیاسى.
9ـ تحلیل رجال بزرگ و تاریخ ساز از این واقعه و نقد آنان در هریک از ابعاد و جریانات تاریخى.
10ـ نگرش به مسئله تحریم از بعد اقتصادى تا تهاجم فرهنگى و هویت دینى و ملى.
در کنار مسائل گفته شده باید اضافه نمود چون جریان تحریم, برآمده از تفکر اصیل اجتهاد در تشیع مى باشد و امروزه هم ما با مسئله بازار خارجى در کنار نوع پیچیده از تهاجم فرهنگى در کشور رو به رو هستیم لذا این تفکّر و جریان و اندیشه تاریخى مى تواند به برخى از معیارها و ملاک هاى توسعه در جامعه امروز ما با نوعى نگرش تاریخى و سیاسى پاسخ دهد. هرچند بحث بر روى هریک از ابعاد یادشده مجال زیاد و دقت نظرِ وسیع مى خواهد, ولى مى توان موضوعات و عناوین فوق را در قالب چندین بحث تاریخى و فکرى مورد تأمل قرار داد و به طور خلاصه, از آن ها نتایجى گرفت.
1ـ کالبد شناسى زمانیِ قیام تحریم دخانیه(کمى و کیفى)
قیام تحریم تنباکو و قبل از آن انعقاد قرارداد رژى از نظر زمانى, کوتاه بود. به نظر مى رسد سه مرحله و مقطع زمانى را مى توان در تقسیم بندى این واقعه مهم تاریخى ثبت و مجزا نمود:
مرحله اول:
از زمان اجراى قرارداد تا صدور حکم میرزاى شیرازى; این مرحله از رجب 1308 قمرى شروع شده و تا روز اول جمادى الاول یعنى تا نه ماه بعد را در برمى گیرد. در این مدت کمپانى و حدود یک هزار و پانصد نفر از اجزاى آن در تهران و شهرستان ها در جهت تثبیت امر قرارداد و بسط فعالیت رژى فعالیت بسیار نمود.
مرحله دوم:
از اول جمادى الاول تا بیستم جمادى الثانى که پنجاه روز صدور حکم تحریم و ابقاى حکم به طول انجامیده است. رد این پنجاه روز نوعى انقلاب آرام(و البته در تهران خونین) به جریان افتاد.
مرحله سوم:
از بیستم جمادى الثانى تا چهارماه بعد که حکم تحریم, لغو و نامه نگارى ها و مسائل لغو قرار داد و تبعات بعدى آن در جریان بوده است.
با توجه به سه مرحله مزبور, کل واقعه رژى نزدیک به یک سال در جریان و کشمکش و تب و تاب بوده است که از این یک سال, حدود پنجاه روز آن, نقطه اوج بوده است. کسانى که این امر مهم تاریخى را دنبال مى کنند از نظر لحن تلگراف و نامه ها و ارتباطات باید دقت نظر داشته باشند که مواضع و دیدگاه هاى اشخاص در این سه مقطع, همگام با شدت و ضعف نهضت تغییر و تبدیل مى یافته است; از این نظر حادثه تنباکو از نظر روزشمار نیز بسیار دقیق و قابل دقّت نظر است.
2ـ تلخى امواج فتنه هاى فرنگستان قبل از تحریم
قبل از حکم تحریمِ مرحوم میرزا در تاریخ اول جمادى الاول, فرنگى بازار و تشبّث به اطوار و آداب خارجه در بین افراد ضعیف الرأى و الایمان نوعى افتخار و امتیاز و تفاخر اجتماعى محسوب مى گشت. مرحوم شیخ حسن کربلایى در رساله(تاریخ دخانیه) در این باره مى نویسد:
به تدریج مقام فرنگیان در ایران خیلى بلند و منتسبات فرنگستان کلیة خیلى دلپسند افتاده و بدین و تیره هر کار فرنگى و فرنگى مآبى را در ایران افزوده شد و بازار اسلام و مسلمانى را همى رونق بکاهید تا آن جا که بزرگان ایران را سازش و آمیزش با مردم فرنگستان, عظم بسیارى از منکرات اسلامیه یک سر از نظر به در رفت, سهل است که نوبت, کم کم به معلومات وجدانیه و مسلمات فطریه رسید. الحق آن جا هم قیامت کرد; چنان افعال و اطوار زشت و ناپسند فرنگیان در نظرها به زیبایى جلوه گرفت که مسلمانان زادگان ایران, با آن وجدان هاى سلیم و سلیقه مستقیم, نتایج افعال و اطور تنگ مغزانه فرنگیان را از خود نیز به جلافت پیرایه ها بسته, با شوق و شعف هرچه تمام تر, شعار خود گرفته, سهل است که مایه مباهات خود دانسته, بدان قبایح نیز بر مردم مملکت افتخار و مزیت جستند و با همه این, باز هم فرنگى مآبى است از مسلمانان بر نگرفت تا بر طبایع ایشان نیز استیلا یافته, استعداد طبیعیه مسلمانان را هم از ریشه برانداخت.1
بالجمله آمیزش با فرنگى, بدین حدها نیز از مسلمانان قناعت نداشته کار مسلمانان را به جایى رسانید که در ضمن تعریفات به علماى اسلام, افکار و خیالات فرنگستان که جز تعمیر آخور نتواند نمود, علوم و معارف حقیقى خواندند و علوم و معارف اسلامى را که سرچشمه هر چیز و فیض و سرمایه هر سعادت و نیک بختى و سبب پیوستن به عالم قدس و سراى انس و زندگانى به حیات مقدسه عقلیه است, اوهام جزئیه گفتند و بحث و تحقیق علوم متعالیه را از مشاجرت لاطائل, و ابحاث معکوس النتیجه نامیدند. و بالعکس تصور گرفتن خیالات فرنگیان, خروج از تنگناى مشاعر حیوانیت, به فضاى واسع عالم انسانیت و اکمال غایات حرکات جوهرى دانستند; و اخلاق و آداب ستوده انبیا ـ علیهم السلام ـ از آن رو که مبتنى بر التزامات ملیه و تفرقه داشتن مؤمن از کافر و پاک و پلید است, اخلاق سبعیه و حالات وحشیه نام نهادند و رسوم و عادات فرنگیان را چون مبتنى بر آزادى مطلق و رهایى از قید هر التزام است, حالات حمیده و اخلاق پسندیده گرفتند, و احکام و حدود شریعت الهیه را برخلاف صلاح نوع بشر دانسته و ضامن آبادى بلاد و آسایش عباد دریافتند و قوانین و نظامات فرنگستان را سراسر مطابق احکام وجدان سلیم و مستقیم یافتند; نخستین شرط آسایش عباد و آرایش بلاد شمردند.2
شیخ حسن کربلایى وجود این حالات و تأثیر آن در جامعه را به نحوى خطرناک ارزیابى مى کند که معتقد است که اساس استقلال ایران را به مخاطره انداخته و باعث طمع دول و همسایگان متجاوز مى گردد; رساله دخانیه مى نویسد:
رواج فرنگى مآبى در ایران و ظهور این حالِ در باختگى ایرانیان, که در حقیقت کام مدعیان طمع خام ایران را شیرین تر از حلوا مى نمود, همسایگان طمع کار مملکت را که تا این عهد و عصر, از این لعبت شیرین جز تلخ گویى و ترش رویى, معهود خاطر نبود, هرکس متضل جویى ایران, طمع بر طمع افزود. این شد که مردمان طمع کار فرنگستان را دست حرص وار, از هرسو, به جانب ایران دراز شد و هرکس به هر وسیله و دست آویزى ممکن بود, چنگ خود را به گریبان ایران در انداخت, از این سو, ایرانیان دلداده نیز این اقبال مردم فرنگستان را فوزى عظیم شمرده و مهام امور لشکرى و کشورى مملکت را بى هیچ اندیشه, بدیشان پراند و به تفصیلى که با خبران از اوضاع حالیه ایران را معلوم است, همه ساله, جمعى از فرنگیان خوانده و ناخواند, به یک بهانه, خود را بر این خوان نهاده و سفره آماده ایران, حاضر ساختند و کم کم جمعى کثیر از فرنگیان از بلاد اسلام در بلاد مسلمانان منتشر گشتند و از روى مساعدت بزرگان مملکت در بسیارى از شعب ارباح و منافع ایرانیان بخت برگشته نیز, تصرف مداخله جستند.3
شیخ حسن کربلائى گزارش خود را از سطح شهرها و روستاها بر مواردى متمرکز مى کند و صحنه هایى را ضبط مى نماید که از چشمانى تیزبین و فکر و دماغى حساس خبر مى دهد با هم به چند صحنه و تصویر از زاویه دوربین ظریف و حساس شیخ حسن توجه مى کنیم:
هیچ کس را جرأت آن نیست که به یکى از بستگان و اقوام فرنگى, نکند حرف بزند تا چه رسد به این که کسى بتواند به آنان در امرى طرف واقع شود, برخى مردم اراذل چنان قلباً خاطرخواه فرنگى گردیده و خوش رقصى ها براى او دارند که به خاطر خوش آمد فرنگى, از ضررهاى فاحش و خسارت هاى خیلى بزرگ مسلمانان از هیچ روى باکى ندارند. خدا مى داند که امسال این رعیت بى چاره از دست همین مسلمانان خود ما به خاطر فرنگى, چه ها کشیدند.4
مردى را دیدم که سراپایش زیاده بر سى تومان ارزش داشت با دستمال دستش در حضور مردم گرد و گل از کفش پاى فرنگى پاک مى کرد.5
گذشته از طمع اجرت و شهریه زیاد, هرکس مى خواهد در بلدى فعال ما یشاء باشد, هرگونه تعدى و هر قسم بى اعتدالى بکند و کسى را بر او تعرض نباشد به یک وسیله و یا واسطه خود را دخیل کار فرنگى و منتسب به فرنگى مى دارد. یقیناً هرگاه بر این وضع یک چندى بگذرد, بیشتر مردم به هر وسیله باشد خواهند خود را به فرنگى بسته ولو به این خاطر که از شر مردم دیگر آسوده باشند.6
کربلایى در مورد حضور عناصر و اجزاى کمپانى در مجامع عمومى و نظامى و قدرت نمایى شان مى نویسد:
در دروازه ها و کاروان سراها همه جا گماشتگان معین داشتند که اجناس دخانیه را قلیلاً و کثیراً از جایى به جایى نقل ندهند و بر دکان داران نیز علاوه مأموران گذاشتند که زیاده از یک چهار یک نیم من نفروشند و براى ضبط و نفاذ این غدغن نیز همه جا در کوچه و بازار مأموران اضافه داشته که در کمال مراقب و مواظبت به دقت هرچه تمام تر مردمان را جست وجو کنند. مأموران اراذل و اوباش نیز از هرسو براى جست و جو به دنبال مردمان به راه افتاده, بسیارى از مردم محترم را بى باکانه بدین تعرض هتک حرمت مى نمودند.7
کربلایى در مورد حضور نشانى و علامت کمپانى در سطح شهر گزارش مى دهد:
از جانب کمپانى عمله جات زیادى معین شد که آن چه تنباکو ضبط کمپانى در آمده, همگى را ساییده و یک چهار یک نیم من در لفافه هاى کاغذین مانند پاره اى اجناس فرنگستان بسته به نشان مخصوص کمپانى معین و ممتاز دارند.8
چاپ چهل هزار نامچه که هر باب دکان که براى فروش این اجناس گشوده مى شود همه یک ساله, یک نسخه بلیت اجازه نامه را به ازاى یک تومان باید داشته باشند و اگر بى اجازه نامه کمپانى, دکانى گشوده باشد, صاحب دکان از جانب کمپانى ممنوع و مورد سیاست خواهد بود.9
در مورد رواج فساد و استفاده از زنان زیبا مى نویسد:
چند حجره فرنگیان در تیمچه ها و کاروان سراهاى تهران گشوده و همه دختران فرنگى زیبا را که خود را بدان وضع هاى دل کش و دل رباى فرنگیان, ساخته و پرداخته, اجناس عالى و فاخر خود را به وضعى هرچه دل خواه تر به موقع نظر تماشاچیان گذاشته و مسلمانان دل داده را به اسم و عنوان داد و ستد از هر سو در پى تاراج عقل و دین بودند.10
رساله دخانیه از تسلط و سپس تحقیر کمپانى نسبت به تنباکو فروشان یاد مى کند و از چاپ چهل هزار اجازه نامه از سوى کمپانى نام مى برد:
و نیز کمپانى امتیاز پیش از وقت, مقدار چهل هزار اجازه نامچه فراهم داشته که به موجب تعهد دولت براى صاحبان امتیاز, تمامى صنف تنباکو و توتون فروش کل ممالک محروسه از تاریخ آغاز کمپانى مالک نتواند شد, باید به اذن و اجازه کمپانى امتیاز مشغول حرفت فروش این اجناس باشند و در تمامى ممالک محروسه, هر باب دکان که براى فروش این اجناس گشوده مى شود همه یک ساله یک نسخه بلیت اجازه نامچه را به ازاى یک تومان باید داشته باشد که بى اجازه نامچه کمپانى دکانى گشوده باشد صاحب دکان از جانب کمپانى ممنوع و مورد سیاست خواهد بود.11
کربلایى سپس از رسوخ عقاید و افکار غربى و بسط مراکز آموزشى آنان خبر مى دهد و در این راه صرف مبالغ کلان مالى و جذب افراد ضعیف را نشانه هاى اولیه اى مى داند که اضمحلال استقلال را در پى داشته و این نشانه ها در آن زمان علنى شده بود:
دعوت گران مسیحى در کمال اقتدار و استقلال از هرسویى پى صید مسلمانان دام ها افکنده و دانه ها افشاندند چندین کلیسا و دعوت خانه و معلم خانه بنا کردند و درباره مسلمانان محتاج و پریشان و مواجب هاى گران قابلى برقرار نمودند چنان چه درباره یک نفر مسلمان که در تمامى یک ماه, از تحصیل یک تومان این زمان عاجز است از ده تومان گرفته تا پنج تومان کم تر مقرر نکردند.12
رساله دخانیه گزارشى تأثرانگیز از ایستگاه راه ماشین حضرت عبدالعظیم(ع) دارد, گزارشى که براى ملتى مستقل و آزاد قابل تحمل نبوده و نیست:
در ایستگاه راه ماشینى حضرت عبدالعظیم(ع) در محضر جمعى از مسلمانان, یک نفر فرنگى از عمله جات ماشین, یکى از مسلمانان را که سمت چاکرى دولت را هم داشت, چنان سیلى سختى به او زد که کلاه از سر مسلمان به چندین قدم آن سو افتاد و در میان گل و لاى کوچه فرو شد. فرنگى ماشینى از آن غرور که در سر داشت در حضور همه خلق زبان به هرزه گویى بازگشود و گفت حالا به هر که مى خواهى برو و شکایت کن.13
مردم کشور ما کارمزد خارجى بودن را اغلب ننگ و عارى بزرگ براى خود بر مى شمردند, بگذریم از انحطاط زمانه اى که خدمت و وابسته بودن به فلان سفارت اروپایى و یا بهمان کمپانى افتخار محسوب مى گردید, اما شروع این گونه اعمال و ریختن قبح آن را باید در همین ازمنه اى جست و جو نمود که مثل امتیاز رژى برقرار مى گردید و زشتیِ رفتن این گونه اعمال و قبایح را هم در زمان هایى باید دید که مثل قیام تنباکو رخ داده است, تاریخ ایران, تاریخ جلوآمدن ها و عقب رفت هاى این گونه بوده است, در این خصوص شیخ حسن کربلایى به مواردى اشاره مى کند:
استخدام زنان مسلمان براى خدمت خانه و دایگى اطفال به تطمیع شهریه, به هر گذرى که مى گذشتى زن مسلمان بود و یکى و دو طفل فرنگى در بغل گرفته… این جماعت مردم که تن به کار و خدمت فرنگى در مى دهند البته معلوم است که پایه و مایه اى در دین دارى ندارند. لاجرم به همین مقدار آمیزش با فرنگى, بالمره بى مبالات بى دین و بى التزام به مراسم شریعت سیدالمرسلمین(ص) مى شوند… وقتى اینان را مسلمانان نکوهش مى کردند, مى گفتند: عیسى به دین خود, موسى به دین خود, دیگر کسى را حد سؤال و جوابى با ایشان نبود.14
رساله دخانیه از تسلط و به رخ کشیدن قدرت کمپانى و تظاهر به بزرگى نمودن آنان از گوشه و کنار شهر خبر مى دهد در یک مورد از خرید ساختمان هاى مرتفع گزارشى خواندنى دارد:
کمپانى امتیاز نیز شروع به ترتیب مقدمات کار نمود. نخست نقطعه اى خیلى عمده و خیلى مرغوب را در حوالى ارک دولت که معروف با باغ ایلخانى است, به معادل چهل و پنج هزار تومان, عین اشرفى خریده و به معادل یک صدو پنجاه هزار و چیزى علاوه تومان, عمارت عالى خیلى ممتازى بنا کرده, دورادور عمارت را سور خیلى مستحکم بسیار بلندى که مشرف و مسلط بر ارک و دولت و سایر نقاط شهر است, با گچ و آجر در قطر قریب به چهار ذرع ساخته, به طورى که این عمارت مانند کشتى زره پوشى, توپ بر دورادور آن تواند گردش نمود.15
3ـ انتقاد مدرس از نامه سیدجمال الدین اسدآبادى
مى دانیم که نهضت تحریم تنباکو داراى تأثیرات شگرفى بر روى تفکرات و شخصیّت سیاسى و فکرى و مبارزاتى بسیارى از رجال و بزرگان اسلامى داشته است. سیدحسن مدرس, طلبه جوان و کنج کاوى است که در حول و حوش مسائل قیام تحریم تنباکو در اصفهان حضور داشته است و نقل هاى شیرین و جالبى هم از خاطرات خود از این واقعه در زمان مزبور بیان نموده است.16
به دنبال این واقعه و پیروزى هاى به دست آمده, مدرس به عتبات عالیات رفته و به خدمت میرزاى شیرازى مى رسد, سید ملاقات خود را این گونه گزارش مى نماید:
وقتى به نجف رفتم و در(سر من رأى) خدمت میرزا که عظمت فوق تصور داشت رسیدم, داستان پیروزى واقعه دخانیه را برایش تعریف نمودم. آن مرد بزرگ آثار تفکر و نگرانى در چهره اش پیدا شد و دیده اش پر از اشک گردید. علت را پرسیدم؟ فرمود: حالا حکومت هاى قاهره فهمیدند قدرت اصلى یک ملت و نقطه تحریک شیعیان کجاست حالا تصمیم مى گیرند این نقطه و این مرکز ثقل را نابود کنند. نگرانى من از آینده است.17
نهضت تحریم به قول مدرس در سن غرورانگیز جوانى او بیش ترین تأثیر را بر وى داشته است و مسیر مبارزاتى و فکرى آینده وى را جهت دهى و سامان داده است به گفته وى(اگر در آن سن غرورانگیز جوانى با نهضت تنباکو مواجه نمى شدم این میل در درونم دیرتر بیدار مى شد و بسیارى از موقعیت ها را از دست مى دادم.)18
در همان زمانى که طلبه کنج کاو و جوان اصفهانى مى خواهد خود را در گرماگرم مبارزات تنباکو پیدا نماید, مبارزى با تجربه و خسته از مسافرت هاى ممتد و بى وقفه هم, واقعه دخانیه را تعقیب مى کند; او سیدجمال الدین اسدآبادى مرد ناآرامى است که چندین دهه نامش بر سر زبان هاست و اغلب بلاد اسلامى او را مى شناسند. سید هرچند در واقعه تحریم نقش مستقیمى نداشت ولى به خاطر دو نامه مهم و تاریخى که خدمت رهبران شیعیان نوشته است, نامش در این واقعه کم و بیش مطرح مى شود. هرچند برخى مورخان به غلط در مورد تأثیر این نامه به مرجع وقت غلوّ نموده اند و مطالبى را نقل مى کنند که از وقایع تاریخى و روح حقیقت دور است ولى آن چه در این قسمت براى ما مهم است و بر روى آن تذکر داریم مراجعه دو اندیشه در این رابطه است. به نظر راقم سطور هرچند که سیدجمال در قیام تحریم نقش مهمى نداشته است ولى این قیام در چند سال آخر عمر سید بسیار تأثیر گذار بوده است; به عبارت واضح تر باید گفت قیام تنباکو بیش تر بر سید تأثیرگذار بوده است تا سید بر آن, نگرش سید نسبت به مردم و نقش مستقیم مردم در قیام ها, رهبرى علماى شیعه و تفاوت آنان با مفتیان سنى مذهب
, جریان غرب و استعمار در کشورهاى اسلامى و موارد مهم دیگر در سال هاى آخر عمر سید نوعى پختگى و تکاملى را نشان مى دهد که در دهه هاى قبلى کم تر از آن اثر مى بینیم و این مطلب به طور حتم به قیام1309 قمرى ایران و تأثیر آن بر سید برمى گردد.
بعد از این تمهید مختصر به بحث اصلى خود باز مى گردیم, سیدجمال در نامه اى به میرزا راجع به بانک و امتیازات خارجى مطالبى را اظهار مى دارد این نامه در کتاب هاى تاریخى ثبت است و اغلب آن را ذکر کرده اند. مرحوم مدرس از لحن و مفاد این نامه انتقاد مى نماید و به نظر مى رسد که اگر بخواهیم به این انتقاد با نظر دقیق تر نگاه کنیم این انتقاد دو خط و جریان فکرى مبارزاتى در شیعه را براى ما ترسیم مى کند. هرچند این دو خط هر دو براى ما قابل تحقیق و هر دو در راستاى نهضت هاى اسلامى و تحولات سیاسى ایران داراى ارزش است ولى به نظر مى رسد اصالت یکى بیش تر از دیگرى باشد.19
در این موضع, بحث ما نه بحث خائن و خادم و یا بد و خوب که بحث از اصیل و اصیل تر و خوب و خوب تر و دقیق و دقیق تر است.
مدرس به این قسمت نامه که مربوط به مسئله بانک و خطاب سید نسبت به میرزاست متعرض شده و آن را مورد انتقاد و ارزیابى نقادانه قرار مى دهد و مى نویسد:
در نامه سید به میرزا ـ رحمةالله علیه ـ قسمتى است که در مورد بانک است و به نظر نمى رسد که سید بانک را براى مجتهد بزرگ و پیشواى عظیم الشأن شیعیان جهان تا این اندازه خام و بى محتوا معنا کند و بگوید:
(بانک, چه مى دانى بانک چیست; بانک عبارت از این است که زمام ملت را یک جا به دست دشمنان اسلام داده و مسلمانان را بنده آن ها نموده و سلطنت و آقاییِ کفار را بر آن ها بپذیرند.)
سیدجمال الدین یا خود اطلاعى از بانک و تعریف آن نداشته و یا خیال مى نموده پیشواى شیعیان میرزا حسن شیرازى عالم بزرگ اسلام از کلمه فرنگى بانک تا این اندازه بى اطلاع است. سید اگر به جاى پیشواى دین, پرتو درخشان انوار ائمه, پایتخت دیانت, زبان گویاى شریعت, رئیس فرقه شیعه, پیشواى بزرگ و… مردم ایران, ملت ایران مى گذاشت آن وقت نامه اش اعلامیه اى مى شد براى آحاد مردم و هیچ گونه اشکالى نداشت که بنویسد, بانک, چه مى دانى بانک چیست؟ و…
آیا بیان چنین مطلبى اهانت به ساحت پیشواى دین و زبان گویاى شریعت نیست, با توجه به تفکر و سوابق مطالعاتى وسیع سیدجمال الدین, چنان به نظر مى رسد که این نامه اگر همه اش درست و زاییده دست و قلم و فکر او باشد بخشى از آن من جمله همین مطلب مورد اشاره محل تردید است. به هر حال این ها را باید تاریخ نویسان ما مورد مداقّه و غوررسى قرار دهند.20
4ـ غلوّ تاریخى ـ سیاسى در مورد تأثیر
نامه سیدجمال الدین به میرزاى شیرازى
از جمله مواردى که در نهضت تحریم تنباکو یا به اجمال و یا به صورت غیر دقیق بدان اشاره مى شود نامه اوّل مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادى به آیةالله میرزا حسن شیرازى است. صرف نظر از محتواى نامه که نوعى بحث اندیشه شناسى سیاسى سید را مى طلبد, بحث ما بر روى تأثیر تاریخى این نامه است. در این مورد مناسب است دیدگاه خودمان را مطرح کنیم:
اول: سیدجمال الدین داراى تأثیرات بین المللى و ارزش هاى مبارزاتى فوق العاده بوده است, اندیشه و مبارزات او نه تنها در زمان حیاتش بلکه در دهه هاى بعدى و حتى تا به امروز تأثیرگذار و بحث انگیز و حتى محورى بوده است.
دوم: زمانى که ما سیدجمال الدین را در مبارزه و ستیز و یا ارتباط با دربارها, سلاطین, رجال, غربى ها و یا نویسندگان و روشن فکران بررسى مى نماییم در این موارد برجستگى شخصیت و یا فکر و مبارزات سید, قابل تقدیر و به نحوى برجسته و درخشان است که بى اختیار خواننده و محقّق این مقاطع و محورها را مجذوب مى کند.
اما بحث در این مورد تأثیر نامه سیدجمال الدین بر روى شخصیت عظیمى مانند نایب الامام میرزاى شیرازى, مجدد مذهب در قرن چهاردهم است; این جاست که به نظر مى رسد بایستى مطلب را با احتیاط دنبال کنیم. کسانى که در بحث(جمال شناسى) به دنبال اثبات این تأثیر بوده و هستند, در سطح تحلیل هاى مختلف و طیف هاى گوناگون با اهدافى متفاوت این مطلب را در تاریخ مطرح مى کنند:
الف ـ گروهى چون تنها سرنخ دخالت مستقیم سیدجمال در قضیه تنباکو این نامه و نامه بعدى او مى باشد لذا مى خواهند در کنار سایر امتیازات سیدجمال این افتخار تاریخى را هم براى وى به اثبات برسانند.21
ب ـ گروهى دیگر به دنبال این نکته هستند که افتخار بزرگ تحریم تنباکو را به بیرون حوزه مرجعیت شیعه انتقال بدهند و اصولاً پایگاه عظیم مرجعیت را فاقد درک سیاسى و بینش خودجوشى در شناخت استعمار و غرب معرفى نمایند, و لذا نامه سیدجمال الدین را بهترین سند براى اثبات این موضوع مطرح مى کنند که این حرکت افتخارآمیز هم تحت تأثیر حوزه هاى فکرى به غیر از مرجعیت و اجتهاد بوده است.
ج ـ سیدجمال الدین موردنظر برخى از این گروه ها و جریانات فکرى و سیاسى, سیدجمال الدین با قرائت روشن فکرانه, مرتبط با روشن فکرانِ غرب گرا و داراى جنبه هاى غیر اصیل معنوى و دینى است.
سوم: واقعیات تاریخى جنبه خط دهندگى نامه سیدجمال را بر میرزاى شیرازى تأیید نمى کند, چون قرائنى که در نامه وجود دارد نشان مى دهد این نامه در زمان تبعید مرحوم سیدعلى اکبرفال اسیرى مجتهد شیرازى در توقف وى در بصره, نوشته و نامبرده واسطه رساندن آن به مرحوم میرزا بوده است, لذا زمان نگارش نامه در اواسط نهضت تنباکو بوده است, و این در حالى است که در نامه ها و مکاتبات اولیه میرزاى شیرازى با شاه و صدراعظم و سایر علما, مطالب مربوط به بانک و قراردادهاى خارجى و نفوذ استعمار نکات فراوانى ذکر شده است و حتى درگیرى هاى خطّه فارس در شیراز و تبعید مرحوم فال اسیرى به خوبى مؤید این نکته است که همه این اقوال و اعمال زمانى صورت گرفته است که نامه سیدجمال الدین نوشته نشده بود. قرینه دیگر در مورد عمق تفکر مرحوم میرزا, در استفاده از تفکر و سلاح تحریم, به دو سال قبل از قرارداد رژى بر مى گردد و تحریم چاى و قند روسى و فکر تحریم در نامه سؤال و جواب میرزاى شیرازى و شیخ فضل الله نورى به سال1306 باز مى گردد.22 همه این قرائن حاکى از این نکته تاریخى است که آیةالله میرزاى شیرازى خود پایه گذار تفکر تحریم بوده و این تفک
ر, نقطه شروع اش قبل از قیام تنباکو بوده و نقطه اوجش در سال هاى مبارزه علیه قرارداد رژى است. بنابراین نامه سیدجمال الدین نه خط دهنده براى القاى فکر تحریم به میرزا, بلکه صرفاً مى تواند هشدارى براى وخیم تر شدن اوضاع ایران باشد و این نامه باید در ردیف ده ها نامه و تلگراف دیگر از سوى علما و رجال و مصلحین بزرگ ایران خطاب به میرزا تلقى گردد هرچند که نویسنده اش فردى نامدار و بزرگ بوده است.
چهارم: صرف نظر از نامه سیدجمال الدین به میرزاى شیرازى, بایستى این واقعیت تاریخى را بپذیریم که مرام و مشرب و نحوه مبارزات مرحوم میرزا با مرحوم سیدجمال الدین متفاوت است. اصولاً خط اصلاح گرى میرزاى شیرازى و شاگردانش در مکتب سامرا اصیل ترین و تأثیر گذارترین تفکر در نهضت ها و حرکت هاى سیاسى شیعه در قرن اخیر بوده است. در حالى که تفکر و مبارزات سیدجمال الدین بیش تر در حوزه هاى غیرشیعى در غیر ایران مؤثر بوده است. هرچند سید در ارتباط با ایران زحمات و مجاهدات زیادى داشته است و داراى ارتباطات و علائق بسیارى بوده است ولى تأثیر وى در این راستا مانند جریان سامرا نبوده است.
پنجم: فکر سیاسى سیدجمال الدین در حول و حوش قیام تحریم تنباکو داراى جنبه ضد استبدادى قوى تر از جنبه ضداستعمارى بوده است و براى سید حتى سرنگونى ناصرالدین شاه بدون مسئله جایگزینى جدى آن مطرح بوده است,23 و این نکته در مجموع تفکر دو نامه سیدجمال الدین به میرزاى شیرازى به وضوح معلوم است در حالى که تفکر رهبریت میرزاى شیرازى در جنبش تنباکو داراى جنبه ضد استعمارى قوى تر از ضد استبدادى بوده است لذا(قطع ید فرنگى) به تعبیر میرزاى شیرازى مسئله اصلى و فورى و نقطه ثقل حرکت تحریم بوده است که تبعات آن به طور قطع استبداد را هم در ایران به زیر سؤال برده و در انظار خوار و خفیف مى نموده است. در فکر سیاسى میرزا, استبداد ایران در زمان قرارداد رژى استبداد وابسته به استعمار و غرب بوده است و لذا قطع یکى, قطع و تضعیف دیگرى را هم در پى خواهد داشت. در حقیقت ریشه استبداد با حرکت تحریم خشکانده شد و به تعبیر مرحوم مدرس اساس و پایه هر قدرتى بایستى ریشه در قلوب مردم داشته باشد, وقتى این ریشه آسیب دید, دیگر کسى نمى تواند جوانه اى به درخت استبداد ببیند.24
لذا با توجه به دیدگاه فوق مرحوم میرزا خشکاندن ریشه استبداد را که یک قسمتش مرتبط با استعمار غرب و یک سهمش ریشه در قلوب و باور مردم داشت را آسیب جدى رساند و باید منتظر مى شد تا این باور و کشت تازه در مزرعه روحانیت و وجدان ملى جوانه زند, جوانه اى که پانزده سال بعد در انقلاب مشروطیت به خوبى سبز شده و نظام سلطنتى خودکامه را در ایران مورد سؤال قرار داد.25
ششم: نویسندگان و مورّخانى که از متن واقعه دخانیه و حوزه مرجعیت گزارش داده اند, یا به نامه سیدجمال الدین اشاره اى ننموده اند و یا این که تأثیر آن را جزئى شمرده اند; به عنوان مثال مرحوم سیدمحسن امین در(اعیان الشیعه) معتقد است که این نامه نمى توانسته در نفس عظیم میرزا مؤثر بوده باشد.26
در این مورد اعیان الشیعه مى نویسد:
حقیقت این است که میرزاى شیرازى, هنگامى که از ماهیت امتیازِ واگذار شده به انگلستان باخبر شد, پیش از آن که نامه سیدجمال به دست وى رسیده باشد, فتواى تحرم تنباکو را صادر کرده است, بنابراین نامه سید محرک میرزا در صدور حکم نبوده است و بر فرض که نامه پیش از صدور حکم رسیده باشد, اگر میرزا, خود از احساس دینى بزرگى برخوردار نبود, نامه سید, به هیچ وجه, نمى توانست در او تأثیر کند و او را به صدور فتوا وا دارد. اساساً مردم زمانى که به شخصى تمایل پیدا مى کنند,هر واقعه اى را در عالم به او نسبت مى دهند.27
و نویسنده معتبرترین کتاب تاریخ دخانیه یعنى شیخ حسن کربلایى, حتى اشاره اى هم به این نامه ندارد. به نظر مى رسد بحث از تأثیر این نامه مربوط به دهه هاى بعد از قیام تنباکو بوده و بیش تر از سوى مریدان و پیروان و هواداران سرسخت سیدجمال الدین عنوان شده باشد.
میرزاى شیرازى: من نمى توانم کباده آقا سیدجمال الدین را به دوش بکشم
خلاصه
: شاید بتوان مجموعه عناوین گفته شده و تفکیک ظریف و دقیق بین این دو تفکر با ارزش و تاریخى را از زبان خود میرزاى شیرازى نقل کنیم; مرحوم آیةالله میرزاحسین نائینى در این مورد مطلب مهمى را عنوان مى نمایند; این مطلب را مرحوم آیةالله محمدحسین همدانى که از شاگردان میرزاى نائینى است این گونه نقل مى نماید:
مرحوم آیةالله نائینى, بنا داشتند براى فرضیه ظهر و عصر, حدود یک ربع ساعت که به اذان مانده, بر روى سجاده بنشینند و حالت انتظار داشته باشند, تا اذان بگویند و ایشان مشغول نماز شوند یک روز که ایشان در این حالت منتظر اذان بودند, من درون اتاق, لابه لاى کتاب ها, چشمم به یک پاکت نامه افتاد. خط آن را خیلى شبیه خط مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادى یافتم. خدمت مرحوم آیةالله نائینى, عرض کردم; آقا این خط آقاسیدجمال الدین نیست؟ ایشان فرمودند; چرا. عرض کردم: چطور این نامه از کجا؟ ایشان فرمودند: مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادى, آن زمان که من در اصفهان بودم, با من رابطه بسیار صمیمى و گرم داشت و با من رفت و آمد مى فرمود. سامرا هم که آمدم, هر یکى دو سال مى آمدند, از جمله در سنه1309, که مصادف بود با دوران تحریم تنباکو, مرحوم سیدجمال الدین تشریف آوردند سامرا, حجره من هم آمدند, چند دقیقه به احوال پرسى گذشت و ایشان تشریف بردند و بعد از حدود پنج دقیقه بازگشتند و فرمودند: من تصمیم دارم نیم ساعت با آیةالله العظمى میرزاى شیرازى, به طور خصوصى ملاقات کنم. از هر کس پرسیدم, شما را نشان دادند که واسطه شوید. حالا آمده ام
از شما خواهش کنم از ایشان درخواست کنید که من نیم ساعت ایشان را تنها ببینم. عرض کردم: اشکالى ندارد. رفتم خدمت آیةالله العظمى میرزاى شیرازى. به ایشان عرض کردم: به این جهت مزاحم شدم که عرض کنم, آقا سیدجمال الدین اسدآبادى تقاضا دارند خدمت شما برسند و به طور خصوصى, نیم ساعت, شما را ملاقات کنند. ایشان بعد از مقدارى تأمل فرمودند: به آقا سیدجمال الدین بفرمایید: مرقومه شما مى رسد و من هم به مقدار مقتضى با شما مساعدت مى کنم. بعد ایشان به من فرمود: من نمى توانم کباده آقا سیدجمال الدین را به دوش بکشم. ایشان اگر دستش به من برسد, توقعات زیادى دارد که من نمى توانم و نباید همه آن را انجام دهم.28
5ـ اباحیگرى, سکولاریسم و جریان منورالفکرى روزنامه اختر
در تاریخ نگارى ها و نوشتارهاى یک صد سال اخیر وقتى به مطبوعات و جراید ظاهراً ضد استبدادى دوران قاجار که عمدتاً در خارج ایران منتشر مى شده اند نظر افکنده شود. با یک نظر کلى و گاه ذکر چند جمله اغراق آمیز و تمجید گونه از مبارزات آنان بدون وارسى دقیق فکرى از کنار آنان با دیدگاهى صرفاً مثبت مى گذشتند و آنان را در وجدان ملى و عمومى به صورت قهرمانان گاه گمنام و گاه غیرگمنام مى ستوده اند. ولى با نگاه نقادانه و وارسى دقیق به نظر مى رسد نه تنها برخى از این مطبوعات داراى انحرافات فکرى و ذهنى بسیار بارزى بوده, بلکه از نظر همان ادعاى ضداستبدادى بودن هم بایستى به نظر تردید در آن ها نگریست. البته مخالفت با قجرها و فساد حکومت در برخى از آنان بسته به میزان ارتباطشان با دربار و بهره مند شدن و یا نشدن از این شرکت سهامى بوده است. لحن و موضع گیرى هاى این مطبوعات هم بدین گونه بایستى پى گیرى و دنبال شود. از این نظر, دو جریده قانون و اختر, به نظر مى رسد بیش تر با مقدمه گفته شده مرتبط باشد. در قیام تحریم تنباکو این موضوع کاملاً مشهود و قابل تحقیق است که در جاى خود بر روى آن بحث مى کنیم. در این قسمت به بحث پیرا
مون مقاله جریده اختر در حول و حوش قیام تحریم تنباکو مى پردازیم. این مقاله با نام لزومِ تشکیل انجمن دانش به نوعى جدى به مبارزه با مذهب پرداخته و دیدگاه سکولارِ نویسنده از تاریخ زمانى خودش جدا و با شعارها و محورهاى تعرض به مبانى دینى در دهه هاى اخیر همخوانى نشان مى دهد. در این مقاله نه تنها نگرش نسبت به غرب و تجدد و ترقى از دیدگاه منورالفکران سده قبل به خوبى ترسیم مى شود بلکه سطحى اندیشى فکرى و ذهنیت متناقص آنان را به روشنى نشان مى دهد. عدم شناخت از فرهنگ دینى, روحیات ملى و عوامل اعتلاى جامعه ایران در این مقاله به خوبى به عنوان یکى از سرنخ هاى تاریخى این گونه اندیشه ها قابل تحقیق و بررسى مى باشد. مرحوم شیخ حسن کربلائى در رساله دخانیه وقتى مى خواهد از مسموم و مخدوش بودن فضاى انحطاط جامعه اهلِ قلم ایران قبل از حکم تحریم نشانى بیاورد به درستى بر روى این مقاله انگشت گذاشته آن را به نقد و ارزیابى اندیشمندانه مى کشد. شیخ حسن نه تنها به نویسنده مقاله, که به مدیر جریده(اختر) نیز متعرض شده و مسئولیت وى را در چاپ این مقاله یادآور شده و این مقاله را به قول خود(دزد بیرونى) دانسته که(نباید و نشاى
د از اهل ملت اسلامش خواند).
در این قسمت رشته کلام را به قسمت هاى مهم این مقاله سپرده و سپس نقد و تحلیل نویسنده رساله تاریخ دخانیه را در اثرات تخریبى مقاله اشارت مى نماییم. نکته دیگر که جا دارد بدان بپردازیم این است که از زمان ورود منورالفکرى به این کشور هرجا که پاى تعرض به شریعت و شرایع آسمانى و مقدسات مطرح بوده است بایستى حتماً یک نام دانش و علم هم چاشنى کار باشد, مقاله(لزوم تشکیل انجمن دانش) هم از این عنوان بى بهره نیست و نشان گویایى است از این مطلب. اینک قسمت هایى از آن مقاله:
اى از فنون جدیدالاختراع علم سودمند طبیعت, روى گردان و گریخته و به دامن پوسیده علم بى نتیجه شریعت کهنه هزار و اندى ساله سخت درآویخته, آخر تا به کى از مستى حق پرستى هشیار و تا به چند از خواب خرگوشى غفلت و بى هوشى از لذایذ شهوت پرستى و دنیاپرستى بیدار نخواهید شد. آخر مگر نه هزار و اند سال است پیشوایان ملت و پیروان والا همت, همت گماشته و به کمال سعى و کوشش, تمامى عمر عزیزشان را در تکمیل علوم و معارف این شریعت مصروف داشته اند و هنوز تاکنون دیده و شنیده نشده است که در ضمن این مقوله علم و آگاهى, یک آلت جزئى بى قابلیت چون شاخه کبریتى ساخته شده باشد تا چه رسد به اختراع آلات و ادوات بسیار عمده جلیل الخطر عظیم القدر محیرالعقول که هیئت جمعیت انسانى را در سهولت و رفاه عشرت و کامرانى به کار است, آخر اى صاحبان شعور و ادراک اشهدکم باللّه, انصاف مى طلبم, مگر نه همگى شما را از خورد و بزرگ به عیان مشهور است که همسایگان وطن شما را از علوم و معارف شریعت شما به کلى بیگانگانند, از میامن علوم طبیعت, عموم دولت و ملتشان تا چه حد پایه از فنون گوناگون شهوات و لذاتى که هیچ چشمتان ندیده و گوشتان نشنیده و هیچ به
خاطر یکى تان خطور نکرده, سالیان درازى است, کامیاب و بهرمندند; و بالعکس شماها در این کنج بیغوله هاى عتبات و غیرعتبات, به گوشه فراغتى و توشه قناعتى, آن هم اگر دست دهد, ساخته و به پاره خیالات سودایى و اوهام مالیخولایى, طبع لطیف را به هیچ قانع و نفس شریف را نقد از خطوط و لذایذ زندگانى مانع و به وعده هاى نسیه یوم المعاد خاطر مبارک خودتان را بدین گونه ریشخند دل را خرم و خرسند داشته, عمر گران بهاى خودتان را به تحقیق حلال و حرام آیین بى رنگ و رونق اسلام به باد هدر مى دارید, سهل است که به اقتضاى سخت دلى و رقت به گرفتن و ضمخت طبعى و شفقت نیاوردن بر فقر و مسکنت و ذل و مهانت ملت و دولت خود در برابر این همه غنا و ثروت ملت ها قوت و شوکت دولت ها در روى کره زمین عموم بیچارگان ابناى وطن را هم که گرویدگان این و از روى سفاهت و جهالتشان, حسن ظن به گفتار شماها دارند, به سبب فریب دادن و ترغیب فرمودنشان بدین وضع و تیره, و خواندن به معارف و اخلاق و ادب این شریعت که به راستى سراسر موجب کمال توحش و حرمان از سعادت مدنیت و سبب عمده کسالت و اهمال در کارساّزى و اسباب آرایش خود و آرایش مملکت است, عمر عزیز و گران ب
هایشان را تباه و روزگار زندگى شان را سیاه داشته و دارید. و هر چند ناصح شفوق راحت دوست رفاه پرست, فریاد مى کند که اى گروه سفاهت انبوه بخت برگشته, و اى علماى ضعیف العقل سخیف الرأى سعادت کشته, تا چند از(حلال محمد(صل اللّه علیه و آله) حلال الى یوم القیامه و حرام محمد حرام الى یوم القیامه) بحث و تحقیق کنید؟
بلى حلال آن سرور حلال و حرامش حرام, ولى در آن عهد و عصر بود که اختر اقبال دینش از برج سعادت و اوج استقامت, رخ مى نمود و نیر قوت و شوکت آیینش پرتوافکن به تمامى جهان بود. و اما در چنین عصر و زمان که مشاهد و محسوس هر دانا و نادان است که آیین اسلام را نجم غرور و اقبال دمى دم[دمادم] رو به انحطاط و به زوال است, وضع روزگار اقتضا ندارد که دیگر پیروى چنین آیین بى رونق و رواجى کنید, چرا که به حکم تجربت پیرامون آزمودکار, پیرامون چنین عادت و آیین را انجام روزگار به هزار رنج و محنت و ذل مهانت خواهد کشید. پس اى علماى ملت و اى بزرگواران با فتوت(قوت) و غیرت که امروزه(هر روزه) زمام و ضمان سعادت و نیکبختى سعادت و نیک بختى بیچارگان ابناى ملت و دولت خود رقّت گیرید و شفقتن آرید و بینش از این مسکنت و بیچارگى وطن و ابناى وطن و شکست و سرافکندگى و دولت و ملت خود را در برابر غنا و ثروت و شوکت و سرافرازى ملت و دولت هاى بیگانه, طالب نباشید.
آخر بیا به دور تو گردم تعصب از دین است, نمى گویم دفعه تا بر طبع نازکتان دشوار و ناگوار آید و سخت سنگین افتد, بل مى گویم, خورده خورده به طورى که به شرف و شأن تان برنخورده, و به رسم و آیین متمدنه روى زمین که امروزه نیّر نیک بختى و سعادت در آفاق آنان ضیاء پاش است, گرایید و از وضع و روش و رفتار سودمند و نتیجه دار آن نیک بخت مردمان که سراسر موافق احکام وجدان سلیم است و سلیقه مستقیم; نقشه گیرید تا نیز شما مانند آنان نیک بخت و شرف یاب سعادت مند و کام یاب گردید و از افکار عالى و مطالب جلیله مدنیّه و نوعیه این باخردان که مدار شریعت الهیه بر آن است, پیروى نمایید و از انوار علوم و معارف حقیقى این دانش مندان استفاده و استضائه نمایید که هم خود رخشان و فروزان باشید و هم مانند نیر عالم تاب بر انفس آفاق, ضیاء پاشید تا به میامن مقام بلند و نتایج سودمند این مقوله علم و آگاهى بتوانید ساحت سراى وطن گرامى خودتان ـ خطه ایران ـ که هزار و اندى است به سبب بى تربیتى اهلش ویران و غولستان و به حکم ویرانى مرز و بومش, مسکن و منزلگاه هر بوم شوم است, از فساد بى نظمى این دیرین, پیراسته و به صلاح نظم و نسق قانون کاف
یى و وافى مرتب منظمى که نخستین اسباب ترقیات مملکت است, آراسته دارید; و برادران گرامى خودتان را که ذوات مکرم ابناى وطن اند, به اخلاق و آداب ستوده و پسندیده این چنین قانون قویم و مستقیم و به فنون سودمند این علم و معارف حقیقى پرورش داده و تربیت کنید که به یمن سعادت این مقوله, ترقى و تربیت از تنگناى رسوم و عادات و قیود و تکلفات این ملت و شریعت که سبب عمده و منشأ اصلى این حالت رذیله و حیات دانیه وحشى بدون سریر, که درد بى درمان ما ایرانیان است, بالمره جسته و رسته و به فضاى واسع عالم حریت و آزادى که فنون گوناگون لذت و شهوت و آرزو و آمال, مالامال است, پیوسته نیک بخت و شرف یاب سعادت مند و کام یاب با رفاه حال و راحت خاطر زیست و زندگانى نماییم و بدین و تیره, رفته رفته مانند سعادت مندان همسایه در اندک زمانى کار این خانه زندگانى خود و برادران بى ساز و سامان خودتان را ساز کرده, نقایص امور ملکى و نوعى تان, تماماً به اصلاح آید. بلاد, و آرایش عباد, آزادى و آسایش یافته, از حضیض خاک فقر و فلاکت به ذروه29 سماک30 ثروت و مکنت رسیده, آن گاه با دل درست و خاطر جمع دوباره اگر بخواهند به سر بحث و تحقیق علوم و معارف آیین نخستین خودتان معاودت نمایید, یقیناً کسى راه شما را نخواهد بست.31
این خلاصه اعتراض و جانِ مطلب مقاله پرداز است که از سراپاى مقالاتش, هر زبان فهم لغت دانى به خوبى دریافت خواهد نمود. حالا خود شما که منشى محترم(اختر)ید; مجدداً مراجعه(فرمایید) و مصدّق باشید; باللّه علیکم, انصاف دهید, مى تواند شد صاحب چنین مقاله, از اهل اسلام باشد؟ بلکه آیا مى توان گفت چنین قائلى ملى است, به ملت و آیین پى برده و به پیغمبر و کتابى سرسپرده است؟ حاشا ثم حاشا(کافرم من اگر او دین دار است.) شاهد دیگر بر این مدعایم این که مقاله پرداز مؤمى الیه, از این که در مقام اظهار آرزوى فراهم شدن اسباب آرایش دولت و مملکت و افزایش غنا و ثروت مردمان ملت, روى سخن را با علماى اسلام کرده و در کارسازى اسباب حصول این آرزو از رأى رزین و همت عالى ایشان مدد جسته و طمع نصرت کرده است بر مى آید, بلکه هر عامى, در بادى نظر مى یابد که این مقاله پرداز, بى چاره ـ سبحان الله ــ با همه این لاف و گزاف از احکام ملت و رسوم شریعت اسلام, به کلى برانى و کوهستانى است; مى نماید لفظ علماى اسلام را از السنه و افوه را گذران گرفته و تاکنون مجال پرسش معنى اش را نیافته است. چه اگر پرسیده و فهمیده بود, لفظ علما, یعنى دانایان و دارایان; و لفظ اسلام یعنى مجموع معارف و اخلاق و احکام و آدابى که کتاب آسمانى ـ که سبع المثانى والقرآن العظیم باشد ـ و سنت غراء احمدى ـ صلى الله علیه و على اله الکرام افضل الصلوة والسلام ـ بدان ناطق است, البته چنان ادیب و هوشمند و نکته پرداز هرگاه فهم این معنا مى کرد, ناچار در این صدد بر مى آمد که برسد و بفهمد این کتاب و سنت چیست و در نزد کیست و لا شک که پس از پى جورى اندک, هر قدر در فرنگى مآبى منهمک32 و دور از مطلب مى بود, باز جسته جسته مقدارى از آیات کتاب و آثار سنت گوشزد خاطرش مى شد که بتواند مبانى ملت و مذاق و مشرب صاحب شریعت را به خوبى دریافت نماید. گو که مقاله پرداز مؤمى الیه را فرط انهماک در هوا پرستى و دنیا دوستى چونان موش کور(و یربوع بى نور) محروم و مهجور از تابش انوار علوم و معارف کتاب و سنت داشته; ولى معذلک هرگاه سعادت دیدار(هدایث آثار) کتاب مبین و تنزیل رب العالمین را یافته بود, باز البته او را شاهد این مقدار معنى رخ مى نمود که منشى این کتابى که اسلامییان آسمانى اش مى دانند, از آغاز تا انجام, از بدو تا ختام نظر عنایتش بر این مقصود بوده که به فنون خطابه هاى(حکمت آمیز) طاعت انگیز, تا آن حدى که نیروى بازوى خطا به سازى و سخن پردازى را یاراست, نیرنگى به کار برد که شاید میل خاطر بنى نوع بشر خیره چشم خودسر را از زندگانى فانى این نشأت محسوسات که لهو و لعبش نام نهاده, بلکه چندین نام و لقبش داده گردانیده(شور و شوق زندگانى جاودانى) منزل گاه دل کش و دل خواه دیگرى را خاطرنشان خیالشان سازد, به طورى که در انظار همتشان اهمیت, او را باشد و بس, که در تمامى حرکات و سکنات شبانه روزى شان جز رسیدن و پیوستن به اقامت گزینان بدان سراى زیباى پاینده, مقصد و مقصودى را منظور نظر کوشش و اهتمام ندارند و به جز تحصیل و تکمیل ساز و برگ آن جاوید زندگانى, همت و عزیمت به انجام دیگر مرام نگمارند. و من باب الضرورة که هم بدان پرداختن و ساز و برگ همان زندگانى ساختن امت, ترخیص داده و تجویز فرموده که به قدرالضرورة به مهم سازى این سراى نیز پردازند, بلکه بالاتر مى رویم و مى گوییم در حقیقت هرکس, هر چند مشاعر و حواسش را غشوات ظلمانى هوا و هوس نفسانى پوشیده و پنهان دارد, همین قدر اگر بویى از رسوم این ملت و شریعت, بلکه از هر شریعت حقى به مشام ادارکش رسیده باشد, او را به خوبى آگاهى حاصل آمده است که سراپاى ملت و بدو تا منتهاى شریعت; بالمثل داستان مرد و زن دار(دو زنه) است که مردش انسان بى چاره باشد و آن دو ضرّه33 شدیدالغیره, دنیا و آخرت, و مقوله ملت بالمثل تدبیر است, سودمند حکیم, دانش مندى است که به اقتضاى غیرت, هم جنسى و سنخ پرستى, در برابر یار و طرفدار کهین ضره که ابلیس رجیم باشد به طرف گیرى مهین ضره برخاسته, عزیمت و همت را سخت بدان گماشته که از هیچ ره گذر نیندیشد و با جد و جهد کافى و سعى و اهتمام وافى تا به جان کوشد که شاید بتواند, علاقه خاطر مرد انسان را از کهین ضره زشت به سرشت غدار(ناپایدار) دنیا بالمره گسسته و به مهین ضره زیباى زیبنده و دلرباى پاینده آخرت, سخت بسته و پیوسته دارد. بنابراین مراتب که شرح آمد, پس هرگاه مفروض داریم که مقاله پرداز مؤمى الیه را فهم معنا و مقوله ملت حاصل باشد و فهم این که علماى ملت, یعنى وکلاى آن چنان شخص حکیم که بالطبع آرزومند نفوذ کلمه و پیشرفت کار متبوع و صاحب کار خودند, دیگر هیچ هوش مندِ عاقلى را مجال این احتمال نباشد که بگوید که از چنین آبرومند هنرپیشه که لاف عقل و فضل مى زند, ممکن تواند بود که به آرزوى فراهم شدن اسباب تحصیل و تکمیل آرایش و جلوه گرى کهین ضره در حضرت علماى ملت که به اقتضاى هواخواهى و طرفدارى مهین ضره شدیدالغیره به اصرار هرچه تمام تر مخل و مانع از حصول این گونه هوس و آرزومند چنین شخص آبرومند, داد وقاحت و قباحت و سخت رویى و بیهوده گویى را داده از علماى ملت در این خصوص, یارى و مددکارى طلب و توقع کند.
زهى دمـاغ مخبَّط, زهى تفکّر دور زهى تصور باطل زهى خیال محال
پس به فضل خداوند روشن و آشکار شد که مقاله پرداز مؤمى الیه که بدین تأکید و اصرار از علماى عظام و حجج اسلام, در انجام چنین خیال خام, طمع نصرت کرده است; هرکس است, دزد بیرونى است, نباید و نشاید از اهل ملتِ اسلامش خواند. اگرچه در این مقام نکته اى به خاطرم رسید, حقیقت سال ها است متحیر و متعجبم در این که قوم بنى اسرائیل بعداز همه آن تفاصیل دعوت هاى حضرت موسى ـ علیه السلام ـ که خلق را به یگانه پرستى مى خواند, و همه آن هنگامه ها, خصوصاً آن هنگامه واپسین فلق بحر که تا قیامت, حیرت افزاى عقول عالمیان است, آن قوم همه آن تفاصیل را بالعیان مشاهده داشته بعد اللتیا والتى, چگونه و به چه خیال در حضرت چون موسى ـ علیه السلام ـ حقیقت قصه این که ثروت و مکنت امم متمدنه, و وضع و روش و رفتار آنان, در دل و دیده مقاله پرداز مؤمى الیه, و هم خیالاتش تا بدین پایه متوقع گرفته که مؤمى الیه دل قوى داشته در حضرت علماى ملت به جسارت گذاشته, علما اسلام را حث و تحریص و بعث و تحریک بر پیروى کفار و نقشه گیرى از وضع و روش و رفتار و منش و هنجار آنان دارد, همانا چون این قصه را بدین تفصیل با داستان قوم بنى اسرائیل و موقع گرفتن صنم پرستى مردمان, با ساز و سامان در دل و دیده اسرائیلیان بى خانمان و آن دل قوى گرفتن و در حضرت چون موسى ـ علیه السلام ـ پیغمبرى, جسارت آوردن و(یا موسى اجعل لنا الهاً کما لهم الهة) گفتن, این دو قصه را بدین تفصیل چون در محضر انصاف و حقیقت رسى, سراسر برابر گذراند, سر مویى تفاوت نخواهند دید, خذوا النعل بالنعل والقذة بالقذه.
ولى این قصه از مقاله پرداز مؤمى الیه که پرورش یافته دامن فرنگستان است و تربیت گرفته دارالفنون, مگر عجبى نیست و شگفتى ندارد, او به وظیفه خود عمل کرده و ما نیز بر او اعتراض نداریم, بلى یک کلمه حرفى که بر او داریم این کلمه مى گوییم(اى همت پس نخورده مست) این یک چند کلمه الفاظ و اصطلاحات خالى که اقتضاى این رعد و برق و باد و نور و عربده جویى و بیهوده گویى ندارد.
باده درد آلوده است مجنون کند صافى ار باشـد ندانـم چون کند
بلى گوهر ذات تو را قابلیت و ظرف استعداد تو را وسعت بیش از این نبود که از این علوم ابتدائیه الفظ و اصطلاحات چندى طوطى وار گرفته که به هنگام اظهار و قاحت و قباحت و افادت هاى جنب مربوط و نامربوط و موقع بیانش نیست که شاید به خواست خدا موقع بیانش برسد و دیگر گفتنى ها هم گفته و پرده از روى کار, رفته شود, در هم بافته که بدین وسیله راه به مقاصد فاسد خودیافته باشى; شکر خدا را که گوهر ذاتت را قابلیت و استبداد لباب و حقایق علوم معارف کتاب و سنت نبود و نصیب نشد; چون تو بى انصاف کجا و سعادت آبشخورهاى صافى کجا:
انزل علینا مائدة من السماء فسالت اودیة بقدرها.34
خانه جهل خراب وگرنه مرد دانش مند, این گونه ترهاتى را که مایه تمسخر و ریش خند در حضرت ناقدان بصیر و ناظران خبیر, عرض و اظهار نتوانند داد,(العاقل لایبالغ فى الضیاح نقصه فتضاح نفسه) همه از آن است که مایه خود و پایه مردم را نشناختى وگرنه بدین گونه خطابه بافى هاى واهى که سراسر از تنک مغزى و سبک عقلى بافنده آگاهى مى دهد, پایه و مایه خود را بر دانش مندان جهان آشکارا نمى ساخت.
چرا ساکت نمانى چون ندانى
برهنه چون کنى عورت ببازار
غرض روى اعتراضى با مقاله پرداز بى انصاف ندادیم وگرنه کسى بباید که آن هر دو به زندان برد; بلى روى کلمه و توقع ما با شخص خردمند شما است که منشى محترم(اختر)ید که چون شما شخص ادیب فرید فرزانه که هر روزه الحق, نه تنها مایه مباهات ایرانیان و اسلامیان, بلکه مایه مباهات تمام ادیبان جهان است.
با این که مقصد و مقصود چنین کینه کیش بداندیش, بر شما پوشیده نتواند بود. چه هر سخن دان هوش مندى, پس از پرده پوشى و اغماض از مراتب معروضه البته از اعتراف به این مقدار ناگزیر است, که محض قصد و غرض مقاله پرداز مؤمى الیه از این بیهوده گویى هاى لاطائل تنها اظهار فضیلت و خودنمایى است که به اقتضاى جاه طلبى و شهرت دوستى و کینه کشى و بداندیشى با نیکان حق پرست, خواسته با روى سخت و دل ضمخت, داد وقاحت و قباحت را داده, او در شطط گویى و غلط پویى در آمده, خود را با این پایه پست و این لیاقت که هست, در برابر سلسله جلیله اهل علم آرد و الفاظ و اصطلاحات چندى که فى الحقیقه, حقیقت آن ها را هم نیافته, در مقام جسارت و ستیزگى بدیشان, با ربط و بى ربط با همه غلط و خبط, درهم بافت, به خیال پراختلالش که بدین گونه, تعرفات خنک و بارد که همانا در حقیقت, جلوه زشتان را ماند و عشوه پلشتان را, خود در نظر اعتبار جهانیان تواند آراست و به طمع خامش که شنیده(فاز باللذّة الجسور) به هوس افتاده که او را هم در این ستیزگى با سلسله جلیله اهل علم که قوه ناطقه, مدد از ایشان برد, شاید در انظار بزرگان جهان, جاه و مرتبتى و قدر و منز
لتى, حاصل آید; اینش جهل کسى, بدین پایه فضل نام بزرگ برد.
اى بى چاره خاطر جمعى کاملت بدهیم که دانان شرف و شأن آحاد سلسله جلیله که چراغ ایزد افروخته است, خیلى از آن بالاتر که به گفتار ناسوده و ناسزاى چون تو فرومایه بى انصاف گروهى بر اطراف آن نشیند, خاطرت جمع.
غرض کلیه ایى که از شخص دانش مند شما منشى محترم(اختر) داریم این که شما امروزه پاس نام و ناموس ملت و دولت اسلام را در عهده دارید و از حال بیگانگان که دور و نزدیک, نگران اسلامیان اند, بهتر و بیش تر از همه, آگاه اید چرا باید که از اهتمام در رعایت این گونه حقوق واجب المراعات دولت و ملت چشم پوشى نمایید والسلام. ایام عزت مستدام باد.
6ـ ماهیت نهضت هاى شیعه از نظر دگراندیشان
هرچه حرکت و تحولى در تاریخ ایران ریشه دارتر و داراى ابعاد عمیق ترى باشد, دیدگاه غرب گرایى منورالفکران از درک آن عاجزتر و در تحلیل آن دچار تناقض بیش ترى مى گردند. در این مورد قیام تحریم تنباکو و ابعاد وسیع آن از جمله مواردى است که به خوبى مؤید سخن ماست. قیام تحریم تنباکو داراى جنبه هایى است که جریان سکولار و تفکر غرب گرایِ ایران نتوانسته و نمى توانسته به ارزیابى صادقانه و حقیقت جویانه آن بنشیند, بررسى این جنبه ها, صرف نظر از بعد تاریخى آن, به نحوى به نوعى(اندیشه تاریخى) و اندیشه سیاسى در موارد مطروحه مى تواند ما را رهنمون گردد; اندیشه هایى که بتوان با آن به کلیاتى تحلیلى و اصولى تقریباً ثابت در تحولات سیاسى سده اخیر ایران و حتى مسائل بنیادین امروز دست یافت.
و اما مشخصه ها و جنبه هاى مذکور:
اول:
جنبش تحریم تنباکو تقریباً در سراسر تاریخ کوتاه خود با عدم حضور عنصر روشن فکر روبه رو بود; یعنى در هیچ یک از مقاطع چندگانه آن روشن فکران حضورى حتى در حد متوسط مردم کوچه و بازار هم نداشتند, چه رسد به سطح رهبرى و یا داعیه جهت دهى فکرى.
دوم:
رهبرى بلا منازع و مسلم مرجعیت شیعه از عتبات مقدسه در حلقه ارتباطى نیرومندى با داخل کشور.
سوم:
قیام تحریم, اولین حرکت نیرومند مذهبى بوده است که در آغاز قرن 14هجرى به صورت یک جنبش تمام عیار ملى ظاهر گردید و در آن آحاد ملت از پایتخت تا دور افتاده ترین نقاط کشور در آن سهیم گردیدند.
چهارم:
ارتباط عمیق و داراى مشروعیت ذاتى رهبرى و بین اجتهاد و مرجعیت شیعى در بین مردم.
پنجم:
جنبه فوق العاده بارز ضداستعمارى و ضدغربى جنبش تحریم به نحوى که نه فقط سلطه غرب بلکه تفکر و نظام هاى غربى را هم مورد سؤال قرار داده است.
ششم:
جنبه وحدت ذاتى و تلازم جدى دیانت و سیاست در بطن این جنبش.
هفتم:
جنبه ضداستبدادى تحریم که مى توانست نظریه روشن فکرى وحدت حکام و علما را به طور مستند بر هم زند.
هشتم:
بعد عقیدتى نظام سیاسى و فکرى تحریم که به نحو قابل توجهى با بعد معنوى و غیر مادى آن پیوند برقرار نموده بود و در یک نظام هم آهنگ به تاریخ ایران خط دهى نموده است.
نهم:
در جنبش تحریم, همه عوامل تقریباً در جاى خود قرار دارد و توانسته در زمانى کم, به عالى ترین اهداف ملى و اسلامى دست یابد. در این زمینه روحانیت, مردم عادى, تجار, رعایا, افکار عمومی… به خوبى نقش خود را ایفا نموده اند, بدون آن که نیاز به عنصر روشن فکرانه35 باشد.
دهم:
بُعد ضد تهاجم فرهنگى و عقیدتى غرب در دل جنبش تحریم و مقابله صریح با ابعاد روانى و فکرى آن.
در مقابل این مشخصه ها و عوامل و ممیزات, مناسب است به تحلیل هاى منورالفکران توجه نماییم, این بخش مى تواند به دو فراز تقسیم گردد:
الف ـ بحث از مشخصه هاى کلى و اصول تحلیلى این تفکرات در مسئله تحریم.
ب ـ ذکر پاره اى مستندات از مواردى از نوشتارهاى تاریخى و سیاسى از یک صد سال پیش تا به امروز.
در مورد قسمت اول مى توان گفت دو سطح تحلیل شبهه انگیز ارائه مى گردد:
اول:
شبهه در مسلمات تاریخى و بحث هاى تاریخ نقلى.
دوم:
شبهه در تاریخ تحلیلى و چونى ها و چرایى ها و سپس خدشه در مسیر اندیشه تاریخى و اندیشه سیاسى منتج از آن.
اهم موارد فوق را در ده عنوان, فهرست وار اشاره مى کنیم:
اول:
در تقسیم بندیِ تحولات اصلى اجتماعى و سیاسى دوران قاجاریه نقش واقعه تنباکو نادیده گرفته شده و بدان کم بها داده شده و در نهایت به صورت کم رنگ مطرح مى شود و معمولاً روشن فکران به بحث انقلاب مشروطیت رغبت بیش ترى نشان مى دهند. چون در این نوشتار بارها تأکید شده کلید فهم اصالت هاى انقلاب مشروطیت, قیام تحریم تنباکو و جریان سازى هاى آن بوده است فلذا طرح مشروطه بدون طرح واقعى قضیه تنباکو نشان از سردرگمى جدى در وقایع و افکار وافق هاى مشروطیت دارد. بنابراین بسیار متفاوت است که ما با قیام تحریم به سراغ مشروطه که فصل نوین تاریخ ایران است, برویم و یا بدون ملاک ها و اصول قیام تحریم به بحث مشروطه بپردازیم.
دوم:
در تحریم مسلمات جنبش و شبهه در اصل وقایع موارد ذیل را طرح مى نمایند:
الف ـ اصلاً فتوا و یا حکمى از جانب میرزاى شیرازى طرح نشده است و حکمى هم که در تهران شایع شده بود, در حقیقت جعلى و به نام ایشان بوده است.
ب ـ قیام تحریم در نهایت در گردونه رقابت بین دو قدرت روس و انگلیس قابل طرح است و پشت صحنه وقایع و حوادث این قیام, نه مردم و نه علما بلکه تحریک روس ها در جریان بوده است!
ج ـ مى نویسند که اصل قرار داد رژى, به نفع ایران بوده است و از ره گذرِ این قرارداد سود زیادى عاید ایران مى شده است!
د ـ در جریان تحریم, نه رهبرى علما بلکه تجار بوده اند که خط اصلى جنبش را ارائه مى داده اند و این خط دهى نه از روى شوق دینى و ملیت بلکه از روى منافع تجارى صورت مى گرفته است.
هـ ـ اگر به تمام موارد بالا و یا بخشى از آن اشاره نکنند, معتقدند این حرکت هرچند در جاى خودش مفید بوده است ولى این مفید بودن نه از روى آگاهى و بینش و زمان سنجى درست, بلکه صرفاً تیرى بوده است که در تاریکى به هدف خورده و حرکتى شتاب زده و از روى هیجان و شعار صورت گرفته است. از این نظر گاه قیام تحریم, هم چون شهابى زودگذر آسمان ایران را روشنایى بخشید و خیلى زود محو شده است.
و ـ مسئله این که اگر هم موفقیتى در کار بوده است نه از طرف مرجعیت دینى و خودآگاهى ملى بلکه از جانب عوامل فرعى صورت مى گرفته است در این دیدگاه جنبش تحریم صرفاً با مثلاً یک نامه از سوى سیدجمال الدین خط دهى و جهت یابى مى شده است!
سوم:
بعد از شبهه در مسلماتِ تاریخیِ گفته شده, به بحث هاى تحلیلى تر و ظاهراً ریشه اى ترى مى پردازند و در این تحلیل ها هرچند جنبش تحریم را به عنوان یک واقعیت مسلم تاریخى مى پذیرند ولى ابعاد گسترده و عمیق آن را منکر شده و با نادیده گرفتن ایدئولوژى تحریم و منطق درونى محکم آن, صرفاً به نقل قصه هاى تاریخى مى پردازند. در این دیدگاه جنبش تحریم از خط دهى فکرى و سیاسى و تاریخى محروم شده و صرفاً حرکتى معمولى در کنار ده ها و صدها واقعه متداول تاریخى قرار مى گیرد.
چهارم:
گروهى دیگر که گاه به حوزه ایران شناسان غربى و یا حتى ایران شناسى هایى شرقى بر مى گردد و گروهى از نظریه سازان چپ و غیر چپ را هم شامل مى شود با وارد نمودن اصطلاحات و تعابیر و تحلیل هایى مانند جنگ بورژوازى ملى و غیرملى, جنگ قدرت بین علما, سوداهاى ریاست خواهى فلان مجتهد و بهمان تاجر, اختلاف در خود دستگاه حکومت مثلاً رقابت کامران میرزا با امین السلطان و… جنگ طبقاتى شهر و روستا و غیره به تحلیل مسائل مى پردازند. در این سطح تحلیل, جنبش تنباکو بدون در نظر گرفتن واقعیاتش, به عنوان نمونه اى براى اثبات فرضیه هاى جامعه شناسانه و یا نظریه سازى هاى مارکسیستى ارتدکس و یا چپ جدید و یا حتى متجددین لیبرال قرار مى گیرد و مطلب نه براى اثبات و روشن شدن تحلیلى حقایق آن نهضت, که اثبات مطالب سیاسى و فکرى در راستاى مسائل سیاسى روز درنظر گرفته مى شود.
پنجم:
در آخرین قسمت که بین ما و برخى از تحلیل گران تاریخى و سیاسیِ قضیه تنباکو تفاوت است, مسئله سطح تحلیل صرفاً مادى و غیر معنوى است. در این قسمت, حوزه مباحث و مسائل در روابط عادى و منفعت جویانه آدمیان که بازى گرانِ امیال و هوس هاى خود هستند صورت مى گیرد و هرگونه صبغه الهى و غیبى و ماوراى مادى در قضایا نفى و انکار مى شود. شاید خواننده این فراز از بحث متعجب گردد که منظور از این محبت چیست؟ منظور و محتواى کلام ما در این قسمت این است که مقدس ترین مفاهیم و ارزش هاى شیعى در قضیه تحریم مطرح و به کار برده شده است: امامت, ولایت, مهدویت و… و نوع تأثیر حکم بر مردم و اطاعت آنان در تبعیت, نوع روابط با مرجعیت و بسیارى از مسائل دیگر نوعى جهش فوق العاده و دخالت عوامل فوق مادى را مى رساند که محقق صرفاً مادى نمى تواند بدان ها جواب درست بدهد. ما چون در سطح تحلیل ها ایمان خود را اسیر و زندانى شرایط مطلق مادى نمى بینیم لذا در برخى از جریانات و حوادث(و نه همه آن ها) در کنار شرایط و عوامل مادى, به این عوامل و شرایط و علیت هاى فوق مادى هم توجه داریم و لااقل جاى آن را بازگذاشته و سعى نمى کنیم با چند توجى
ه از کنار آن بگذریم. براى استناد بخشیدن هرچه بیش تر به عناوین گفته شده به سراغ کتاب ها و نوشته هایى مى رویم که به صورت هاى گفته شده به تحلیل مسئله قضیه تحریم پرداخته اند. براى شروع از همان زمان تنباکو و سردرگمى یکى از جراید منورالفکرى یعنى جریده(اختر) آغاز مى کنیم; موضع(اختر) در قبال حادثه تحریم به دو بخش تقسیم مى شود: در آغاز کار رژى مخالفِ قرارداد است ولى در اوج قیامِ مردم در کنار کمپانى و دولت قرار مى گیرد. علما از تفوقى که پس از لغو امتیاز تنباکو به دست آورده بودند بى درنگ بهره بردارى نکردند و اقدامى جدى در تضعیف سلسله قاجاریه ننمودند سهل است. حتى به نظر مى رسید که بین دولت و علما نوعى همکارى هم هست.36
کتاب تحریم تنباکو در ایران نیز توسط یکى از ایران شناسان غربى نوشته شده و ماحصل آن صرف نظر از جنبه هاى مثبت کتاب این است که: هرچند از اسناد و مدارک و مآخذ تاریخى و حتى گزارش هاى دیپلمات هاى خارجى سود برده ولى در نهایت تحلیل وى از یک نهضت عمیق روحانى شیعى تحلیلى غربى یک بعدى و حتى با کلیشه هاى رایج در آن دیار است.
کتاب اسناد نویافته و اسناد سیاسى دوران قاجاریه و اسناد برگزیده دوران قاجاریه و پنجاه نامه تاریخى این کتاب ها تماماً توسط(ابراهیم صفائى) نگارش یافته است و همگى در فاصله یک دهه قبل از انقلاب نگارش یافته است.
هرچند از جنبه سندشناسى و آوردن مدارک دست اول تاریخى داراى ارزش است ولى داراى سطح تحلیل مغلطه آمیز بوده و مجموعاً قیام تحریم را تحریک روسیه, تحریک تجار وابسته و بیش تر در اثر اختلافات درباریان و بازى هاى سیاسى مى داند و حتى خود قراردارد و سیاست ناصرالدین شاه را به نفع ملت ارزیابى مى کند.
کتاب دیگر, کتاب(تحریم تنباکو یا اولین مقاومت منفى در ایران) است, هرچند در چند دهه اخیر رایج ترین اثر در شناخت قیام تحریم تنباکو بوده است ولى متأسفانه ظلم بزرگى به مأخذ اصلى خود یعنى کتاب(تاریخ الدخانیه) نموده است. و در آخر کتاب در مآخذ آورده است:(یادداشت هاى منسوب به مرحوم شیخ حسن کربلائى) این که وى کتابى به این معتبرى را این گونه عنوان نموده بى انصافى بوده است.
اما در آرشیو وزارت امور خارجه انگلیس و اسناد وزارت خارجه فرانسه و (مکاتبات راجع به امتیازنامه دخانیات ایران در لندن در سال1892 که مجموعه اى است که در همان زمان تقدیم پارلمان انگلیس شده حاوى 148 سند اصلى با 44 سند ضمیمه مى باشد که این اسناد دیدگاه هاى دول خارجى به خصوص انگلستان و فرانسه و تحلیل آنان از وقایع را مى نویسد, هرچند این اسناد از زاویه نگرش غربى نسبت به رجال و وقایع و تحولات ایران مفید است ولى در تحلیل همه جانبه و عمیق از یک نهضت شیعه در ابعاد معنوى و حتى نقش ها و ارتباطات عاجز است و نمى تواند برداشت صحیحى داشته باشد.
کتاب دیگر از دکتر(فریدون آدمیت) است, وى در کتاب(شورش بر امتیازنامه رژى) در مورد ماهیت و اساس تحریم37 در قیام علیه امتیاز دخانیه مطالبى آورده است که به نظر مى رسد با روح و جوهر بسیارى از اسناد و مدارک ارائه شده در این کتاب تعارض جدى دارد. و این تعارض به نظر مى رسد که بیش تر بر محور ماهیت و فلسفه وجودى خود(تحریم) باشد. آرى, اگر جنبش علیه قرارداد رژى را از فحوا و عمق تحریم خالى کنیم و به بقیه مسائل و حوادث تاریخى نگاه کنیم خواه ناخواه خواهیم نوشت:(شورش بر امتیازنامه رژى) ولیکن اگر محور و اساس جنبش دخانیه را(تحریم) قرار داده آن گاه به خیزش تاریخى ـ فکرى آن نظر انداخته و موجى را که تحریم, نیم قرن بعد از رژى ایجاد نموده دقیقاً وارسى نماییم, خواهیم دید که سطح بینش و فکر تاریخى ما ارتقاى کیفى یافته و واژه(انقلاب, قیام و نهضت) را به جاى(شورش) متناسب آن برهه تاریخى خواهیم یافت. و اگر جنبش تنباکو را یکى از فصول مهم و سرآغاز اجتماعى, نهضت فکرى ـ سیاسى تحریم بدانیم آن گاه با قید احتیاط و با پیمودن راه اعتدال مى توانیم از جریان نامسلط, عمیق و تقابل زاى عصر تحریم در دل عصر بى خبرى و قرن سکوت خبر دهى
م. در این صورت مسئله از صورت منافع طبقاتى چند تاجر بازارى و بازرگان تنباکو, خارج شده, به منافع ملى, عمق فکر مذهبى, و اندیشه فرا تاریخى تبدیل مى گردد و شاید اگر بخواهیم به نوعى ابن خلدونى بیندیشیم تقریباً نوعى(قانون مندى اجتماعى ـ سیاسى) را در جامعه ایران براى اعتلاى استقلال و هویت فرهنگى و سیاسى یافته ایم. اگر بخواهیم ایرادهاى خود را بر ماهیت تحریم و پى آمدهاى آن از دیدگاه کتابِ شورش بر امتیازنامه رژى) بگوییم مطالب ما به چند فراز تقسیم مى شود.
اول: کتاب(شورش بر امتیازنامه رژى) ماهیت عمل تحریم را در حد منافع طبقاتى تجار, پایین آورده, با نادیده گرفتن عمق قیام و صرف نظر کردن از قسمت اعظم اسناد مى نویسد:
بررسیِ دقیق مدارک در سیر حوادث از تهران گرفته تا شیراز و تبریز و اصفهان و مشهد, بى چون و چرا روشن نمود که اقدام منظم تجّار, علت فاعلى حرکت علیه دستگاه رژى بود و علما به آن جریان کشانده شدند و به درجات, مشارکت فعال جستند, مشارکتى که گاه با ترغیب و گاه در برابر تهدید جانى صورت گرفت.38
این تحلیل و تحلیل هاى مشابه آن39 که اکثر آن تکرار مکررات است به دلایلى چند خدشه پذیر و ضعیف اند:
الف ـ اگر بخواهیم ریشه یابى کنیم که این همه اصرار دکتر آدمیت و هم فکرانش در منصوب کردن این حرکت به اقدام مجدّانه تجار به چه دلیل است, مى توان به زاویه فکرى و دیدگاه فلسفه سیاسى آنان انگشت گذاشت. از نظر اینان باید بین تجار و علماى مذهبى, اختلاف ماهوى وجود داشته باشد و این اختلاف بر طبق کلیشه هاى ذهنى اینان از اختلاف بین تجار و کشیشان در انقلاب فرانسه سرچشمه مى گیرد. براى آن که یک نهضت اجتماعى به وجود آید نیازمندِ یک طبقه جدید خودآگاه اقتصادى است. لذا در ایران شأن تجار ناگهان به رده نوعى بورژوازى ملى در بعد اجتماعى ارتقا مى یابد.
مى بینیم که تحلیل این رده فکرى در مشروطیت دقیقاً بر این پایه است, البته با این تفاوت که در مشروطیت سطح بحث از رابطه تجار و علما به بازشدن پاى روشن فکران و تحصیل کردگان غربى کشیده مى شود علت این که این مورخان از عنصر روشن فکرِ تحصیل کرده غربى در نهضت تنباکو یادى نمى توانند بکنند حضور کم و تقریباً ناچیز اینان در این حرکت عمومى بوده است. از نظر آقایان آدمیت و یا حائرى علماى مذهبى فاقد نوعى شعور اجتماعى و درک سیاسى هستند لذا در جنبش تنباکو, تجار هدایت گر آنان بوده و در جنبش مشروطیت, روشن فکران, اصول فکر سیاسى و تفکر اجتماعى را به آنان آموزش داده و القا مى کرده اند. در یک کلام از دیدگاه کلى دکتر آدمیت, علماى مذهبى هیچ گاه متحرک بالاراده نبوده و نیستند.
اگر عوامل فکرى و روحى دیگر را در تحلیل هاى اینان کنار بگذاریم, ریشه اصلى این گونه تجزیه و تحلیل و بینش تاریخى به کلیشه قرار دادن جریان فکرى ـ تاریخى اروپا بر مى گردد و این که باید نهضت ها و حرکت هاى آزادى طلبانه و با ارزش ملى, برداشت و تقلیدى از آن گونه جریانات دمکراتیک باشد. و اگر کوچک ترین انحراف و یا عدم تطابقى به چشم بخورد در این دیدگاه, این نهضت ها, غیر اصیل, ارتجاعى, واپس گرا و در یک کلام بى حاصل خواهد بود.
ب ـ بسیارى از اسناد و مدارک در قیام علیه رژى حکایت از آن دارد که تجار و کسبه اى بوده اند که به دلایل چندى حتى موافق عمل رژى بوده اند40 و در ضمن, اثبات این که تجار از یک بینش عمیق سیاسى ـ اجتماعى در قبال تحولات آگاه بوده اند بسیار دشوار است.
ج ـ این که دکتر آدمیت معتقد است که تجار, علما را به صحنه مبارزه اجتماعى کشاندند و همکارى علماى مقتدر را به دست آوردند باید سؤال شود حربه تجار و ابزار آنان در این کشاندن چه بوده است. اگر جواب داده شود, بهانه وجوهات شرعیه باید گفت این جواب نه تنها از بى خبریِ نویسنده نسبت به ماهیت و عمق دستگاه و نهاد مرجعیت خبر مى دهد بلکه باید در اطلاعات تاریخى نامبرده نسبت به اوضاع و جریان اقتصادى علما نیز شک نمود.
لیکن اگر بخواهیم جریان را عوض کرده و بگوییم این مراجع و علماى بزرگ بوده اند که تمام اقشار را به صحنه اجتماعى در واقعه تنباکو و در عصر مشروطیت کشاندند, سخن به گزافه نگفته ایم. حربه این دنباله روى نیز از مسئله اقتصاد و طبقه خارج بوده است به مسئله اعتقادات و باورهاى مذهبى بر مى گردد. بر فرض هم که تعدادى از تجّار عارى از این گونه اعتقادها و باورهاى عمیق بوده باشند به هیچ وجه جامعه و روند و بافت اعتقادى ـ اجتماعى ایران به آنان اجازه بروز مخالفت نمى داده است. با این تحلیل مى توان راحت تر بررسى کرد که چرا یک تاجر تنباکو اظهار مى دارد که: دوازده هزار کیسه تنباکوى خود را با خدا معامله کردم.
مسئله وقف زمین هاى مزروعى, نذورات و اعتقادات مردم از طرفى, زهد, منش بلند, میزان تحصیلات و نحوه سلوک و استقلال و قدرت مراجع طراز اول شیعه, ما را خواه ناخواه به این بینش سوق مى دهد که پایگاه اجتماعى و شأن و رتبت علما با تجار, نه تنها در مقابل هم یا در برابر هم قرار نمى گیرد بلکه در روند جنبش ها و نهضت هاى مذهبى و مردمى, تجار و سایر اقشار به عنوان مقلدین باوفا و حامیان با نفوذ اقتصادى براى علما بوده اند.
دوم: از مطالب و عناوین دیگرى که دکتر آدمیت درباره ماهیت تحریم مطرح مى نماید, نوعى سفسطه و نکته انحرافى است که مى گوید:(فکر تحریم دخانیات در اصل, مغایرِ نظرگاه اکثر پیشوایان مذهبى بود.)41
این نکته به مصداق(کَلِمَةُ حَق یُرادُ بِها باطِلٌ) مى ماند. فکر تحریم دخانیات در صورت عادى البته این گونه بوده است و حرمت آن به هیچ وجه بذاته مطرح نبوده است ولیکن وقتى مسئله امتیاز خارجه و تفوق کفار بر بلاد اسلامى مطرح مى شده و قضیه دخانیه, بهانه و مرکز توجه یک نهضت عمومى و اجتماعى مى گردد و جریانى تحت عنوان تحریم پیش مى آید البته که نظرگاه اکثر علماى مذهبى به حرمت آن بر مى گردد, چنان چه مى دانیم, وقتى که دربار و حکومت ناصرى خواست بین علماى بزرگ اختلاف ایجاد نماید و از مجتهد کربلا, مرحوم شیخ زین العابدین, راجع به حکم حرمت تنباکو سؤال کردند, وى نیز حکم میرزا را به خاطر ابعاد سیاسى و اجتماعى تأیید و متابعت خود را اعلام داشت.42 و یا وقتى ظل السلطان براى آقانجفى پیغام مى دهد که شراب که از تنباکو نجس تر است همان قدر که در باب شراب نهى دارید در باب تنباکو هم نهى مى دارید. آقانجفى جواب مى دهد:(ما به تکلیف شرعى خودمان عمل مى کنیم و شما هم به تکلیف عرفى خودتان عمل کنید.)43
صرف نظر از مسئله تنباکو, ما خواندیم که اجناس خارجى, پارچه ها, کالاهاى فرنگى, حتى کاغذهاى مارک دار نیز وقتى بهانه براى استیلاى اجانب بر کشور اسلامى مى شده, مورد تحریم قرار مى گرفته است.
سوم: کتاب(شورش بر امتیازنامه رژى), حوزه تحریم را بسیار کوچک گرفته و حتى همان تحریم تنباکو و فسخ رژى را نیز دو حصه مى کند:
مطلب مهم تر در تأثیر حکم منع دخانیات است که باید قائل به تفکیک به دو مرحله متمایز شد در مرحله نخستین به حکم پرهیز از شرب دخان ممد و تسریع کننده جریان عمومى رژى بود و تنها به الغاى انحصار داخلى انجامید.44
البته چنان چه پیش تر یادآور شدیم این عنوان بالا و جزئى نگرى, با کل جریان تحریم عدم مطابقت کلى دارد چرا که به استناد اسناد و مدارک متنوع و از مقاطع مختلف, بر این رأى تاریخى رفتیم که:
الف ـ قبل از تحریم تنباکو, تفکر تحریم, سه سال قبل از رژى در استفتاى شیخ فضل الله نورى از میرزاى شیرازى و جواب میرزا در مورد منع استعمال قند مجلوب روس عینیت مى یابد لذا تحریم قبل از تنباکو شامل چیزهاى دیگر هم شده بود.
ب ـ قیام تحریم, در اولین ثمره خود منجر به الغاى قرارداد رژى مى شود ولى چنان چه در اسناد فصل قبل دیدیم ابعاد آن در سنوات بعدى شامل ابعاد اقتصادى دیگر از نفوذ فرنگیان در ایران نیز مى گردد. بنابراین تحریم چه از جهت کمّى و چه از جهت کیفى تداومى دارد که بسیار فراتر از تنباکو و رژى بوده است.
ج ـ در راستاى قراردادها و امتیازات خارجى نیز ما نمى توانیم با نویسنده کتاب(شورش بر امتیازنامه رژى) هم داستان باشیم که ابعاد قیام تحریم فقط به بعد لغو انحصار رژى کمک نمود, زیرا هرچند که امتیازات دیگرى نیز به اجانب داده مى شد و على الظاهر, نهضت و قیام عمومى را در پى نداشت ولى مخالفت علما و مردم با این امتیازات و انتقاداتى که مثلاً از استقراض از روس ها مى شد, همه به خاطر این بود که قبح امتیاز دادن به اجنبى و مترادف دانستن امتیاز خارجى با اضمحلال دین و ملت, در اندیشه علما و ملت رسوخ کرده بود و این خود به صورت عاملى نیرومند در مشروطیت عمل نمود. در حقیقت تحریم به عنوان نوعى معیارسنجى در مورد قراردادهاى خارجى عمل نمود و در اندیشه و وجدان عمومى, هیجان و التهاب ایجاد مى نمود و متون سیاسى و مقالات اجتماعى عصر مشروطیت و عملکرد مجلس اول و حساسیت هایى که در این زمینه بروز مى نمود همه حکایت از تیزبینى و درایتى دارد که قبل از قیام تحریم و در موقع اجراى سایر قراردادها و امتیازات خارجى پیش از رژى مشاهده نمى شده است.
د ـ دکتر آدمیت, این نکته که چرا میرزا در مورد لغو همه امتیازات و یا قطع بالمرّه ید فرنگى در همان زمان اقدام ننمود و امتیازات راه آهن و یا بانک را که قبلاً مطرح مى نمود, بعد از لغو قرارداد تنباکو مصرانه عنوان ننمود, و یا این که چرا میرزا به تکفیر نظام ناصرى اقدامى ننموده است را مبهم گذارده و فقط اشاره به این مى کند که میرزا:
(تمکین دولت را بر عموم رعایا و علما لازم مى شمرد) و(چنین تصوراتى و انجام این گونه مهمات در مورد وى خام اندیشى محسوب مى شود.)
در این مورد نیز به نظر مى آید که روح بلند و تفکر میرزا با این تحلیل هاى تاریخى بسى فاصله دارد, چرا که این مطلب چند بعد دارد:
1ـ میرزا هیچ گاه به بودن سایر امتیازات رضایت نداده و حتى در آخرین نامه هاى خود بعد از تشکر از لغو رژى, باز به اشاره یا به کنایه عدم رضایت و حرمت امتیازات بانک و راه آهن و غیره را مطرح مى سازد.
2ـ این که ما تصور کنیم یک جنبش اجتماعى در مدتى کم تر از دو ماه تمام اساس ظلم و سیاست فاسد را به یک باره نابود کند تصورى خام خواهد بود. و اصولاً مقدماتى که در شروع نهضت ها و جنبش هاى بزرگ گذاشته مى شود چه بسا که در دهه هاى بعد ثمر انتظارى دور از واقع خواهد بود. کما این که ما ثمره قسمتى از ابعاد نهضت تحریم را در زاویه هایى از نهضت مشروطیت دیدیم و به نظر مى آید نهالى که در جنبش تنباکو کاشته شد به هرحال محتاج زمانى بود که بارور شود و این نکته را خود دکتر آدمیت نیز معترف است:
حرکت در جهت تغییر نظام سیاسى حاکم با نیروى انگیزش امتداد یافت. 45
3ـ هر نهضت و حرکت اجتماعى و سیاسى به هر حال دو رکن اصلى دارد: رهبرى و مردم, حکم تحریم تنباکو, از روزى که شایع گردید تا روزى که خبر لغو آن رسید پنجاه و پنج روز به طول انجامید ولیکن کارشکنى ها و موانع مختلفى که در کار بود باعث شد که میرزا نتواند اهداف بلند بعدى را مطرح کند. این عوامل, کارشکنى دولتیان, میزان طاقت مردم, عدم همراهى برخى از معممین, کوتاهى فکر برخى از تجار, حکایت از فاصله میرزا با سایرین مى داد. به نظر مى آید اگر رهبرى یک حرکت اجتماعى این مسائل را مد نظر نداشته و صرفاً مسائلى را مطرح کند که هیچ گونه زمینه فکرى ـ اجتماعى نداشته باشد, آن چه عایدش مى شود بى اقبالى مردم و جرى شدن عوامل حکومتى خواهد بود.
بنابراین موجى که از تحریم تنباکو به دوره هاى تاریخى بعدى رسید, به صورتى بود که در قرن اخیر ایران, کم تر نهضت, جنبش و حرکت اصیلى را سراغ داریم که وام دار نهضت تحریم نبوده و تأثیرى از آن فکر تاریخى و نهضت بزرگ مذهبى ـ مردمى نپذیرفته باشد. با در نظر گرفتن مجموع عوامل یاد شده و تأمل در کلیه اسناد و مدارک تاریخى, بالضروره به این نکته خواهیم رسید که رمزى در(نهضت تحریم) وجود دارد که سایر جنبشها و امواج سیاسى قرن اخیر را سخت متأثر ساخته است, رمزى که نشان از(خبر) در عصر بى خبرى و(فریاد) در قرن سکوت مى دهد.
________________________________________
پى نوشت ها:
1. سده تحریم تنباکو, دفتر دوم, رساله تاریخ دخانیه, ص35.
2. همان.
3. همان.
4. همان.
5. همان.
6. همان.
7. همان.
8. همان.
9. همان.
10. همان.
11. همان. این که فروشندگان تنباکو در صدسال قبل, از این که نشان و اجازه کمپانى خارجى را بر سردر مغازه نصب کنند, امتناع مى ورزیدند را بایستى با روزگارى مقایسه نمود که عده اى در ژست هاى متجدد و مترقى نمایندگى این گونه کمپانى ها و نصب اسامى آنان را افتخار مى دانند!
12. رساله دخانیه در دفتر دوم کتاب سده تحریم تنباکو.
13. همان.
14. همان.
15. همان.
16. ر.ک: مقاله(نگاه مدرس به واقعه دخانیه), على مدرسى, در کتاب سده تحریم تنباکو, به اهتمام موسى نجفى و رسول جعفریان(تهران, انتشارات امیرکبیر, 1373).
17. همان, ص138.
18. همان, ص136, مدرس در جاى دیگر مى نویسد براى اولین بار بود که سیاست را با دسیسه ها و فریب هایش مى دیدم و تجربه مى کردم از همان ایام به مطالعه جدى تاریخ اقوام و ملل پرداختم و متوجه شدم که این بحث در دروس ما چه جاى خالى دیرینى دارد.
19. نام یک جریان را خط مکتب سامراء مى گذاریم که مربوط است به میرزاى شیرازى و شاگردان و پیروانش که مدرس از این زاویه با سیدجمال صحبت مى کند خط دیگر جریانِ جمال شناسى است که در تاریخ صدساله ایران داراى پیروان و رهروان فراوانى بوده است.
20. مقاله(نگاه مدرس به واقعه دخانیه), ص136.
21. ر.ک: محیط طباطبائى, نقش سیدجمال الدین در بیدارى مشرق زمین.
22. ر.ک: نامه شصت سؤال و جواب بین میرزاى شیرازى و شیخ فضل الله نورى.
23. آیةالله سیدرضى شیرازى در این مورد از آیةالله شیخ عبدالحسین نورى به نقل از پسرشان نقل مى کند:
ییک بار از سامراء, از طریق ترکیه, به مکه مشرف شدم. در بازگشت به استامبول که رسیدم, سید جمال الدین باخبر شد و از من ملاقات خواست وقتى که آمد گفت: پیامى دارم براى میرزا که مى خواهم به وسیله شما براى ایشان بفرستم. به میرزا بگو ناصرالدین شاه فرد فاسدى است ابتدا او را تکفیر و سپس عزل کند.
به سید گفتم: اگر ناصرالدین شاه را عزل کند, چه کسى به جاى او بیاید؟
سید جمال گفت: خود من.
گفتم با چه پشتوانه؟
گفت: به پشتوانه سلطان عبدالحمید.
با این سخن سید مخالفت کردم و بگو مگو بالا گرفت. در عین حال, نتیجه اى نداد, به سامراء که آمدم, خدمت مرحوم میرزا رفتم, میرزا خارج شهر بود. جریان ملاقات با سید را به ایشان گفتم, میرزا فرمود شما چه جوابى دادى؟
گفتم: مخالفت کردم با این پیشنهاد.
مرحوم میرزا گفت: اگر موافقت کرده بودى, رابطه من با تو قطع مى شد. مى دانى این پیشنهاد چه مفسده اى دارد؟ معنایش این است که تنها کشور مستقل شیعه, استقلال خودش را از دست بدهد و تبعه دولت عثمانى گردد. این به مصلحت نیست. اگر ما ناصرالدین شاه را عزل نمى کنیم, به خاطر حفظ این ظاهر است.
نقل از محلّه حوزه, ویژه یادواره صدمین سال درگذشت میرزاى بزرگ, شماره50 ـ 51, خرداد و تیر و مرداد و شهریور1371.
24. جمله مرحوم مدرس در این مورد این گونه است که:
بالاخره این واقعه تاریخى نظام سلطنت را سست و از اقتدار انداخت, قدرت و احترام فرد یا حکومت ریشه در قلوب مردم دارد, اگر این ریشه آسیب دید درخت قدرت ها زرد مى شود و کم کم مى خشکد و توفانى و تبرى آن را از ریشه بر مى کند. استبداد سلطنتى در ایران بدون توجه به واقعه دخانیه به مشروطیت نمى رسید. آن همه تعارفات و القاب و کنده کردن ها هم که بعدها در نامه هاى حضرات میرزاها براى ناصرالدین شاه عنوان شده نتوانست برگى تازه بر این درخت کبوده سلطنت پکه زند(پکه به زبان محلى نواحى اطراف اصفهان یعنى جوانه و سبزشدن درخت).
25. به تعبیر مرحوم مدرس, واقعه دخاینه توپى بود که سحرگاه مردم تیزهوش خفته را بیدار کرد و به طور طبیعى از زلزله شدیدى که متعاقب آن بایستى به وقوع بپیوندد با خبرشان نمود. عامه مردم هم که به علت بى خبرى درکى از آن واقعه نداشته خطر را احساس نمودند و چون به علماى مذهبشان اعتقاد داشتند همراه آنان به حرکت در آمدند. اگر محرک و متحرک با تکیه به هم و عقیده به هم عالمانه به نفع جامعه فعالیتى را شروع کنند خداوند متعال حمایت از آنان را تقبل نموده است.
26. ر.ک: محسن امین, اعیان الشیعه, ج16, ص283.
27. همان.
28. نشریه حوزه, شماره30, سال پنجم, انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى, قم, بهمن و اسفند1367, ص41.
29. بالاى هرچیزى, نوک قله(دهخدا).
30. سماک نام ستاره و آن منزل چهاردهم قمر است(دهخدا).
31. مقاله اى که مؤلف نقل کرده و به همین جا خاتمه یافته است.
32. منهمک: کوشنده در کارى, کوشش کننده(معین).
33. ضرّه: به معناى هوو; همشوى. در مثل آمده است:(الحسنُ ما شهدت به الضرّات), جمع آن(ضرائر) نیز هست.
34. آیه قرآن چنین است:(انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها. رعد 17/. گویا قصد مؤلف آوردن آیه نبوده بلکه جمله اى را که مضموناً به آیه نزدیک بوده از خود انشا کرده است.
35. روشن فکران ایرانى براى خود در طول حیات دویست ساله شان نقش بیدار دهندگى, خط دهى, جریان سازى ملى, روشنایى بخش, مبارزاتى و در مواقعى تسریع کننده بودن در تحولات اجتماعى و سیاسى قائل بوده اند. عنصرى که به قول خودشان بدون حضور آن هیچ چیز دست خوش تحول مثبت نمى گردد و فقدان آن مرگ اندیشه و حرکت را در جامعه باعث مى شود. جنبش تحریم خط بطلان جدى بر این نظریه تحمیلى در تاریخ و سیاست ایران است.
36. همان, ص295.
37. کتاب شورش بر امتیازنامه رژى را از جهات تحلیل تاریخى داراى اشکالات مى دانیم. ولى مسئله مورد توجه ما پیرامون فکر تاریخى تحریم و مسائل مربوط به آن را شامل مى شود. اما به واقع با نظریه نویسنده در مورد بى ارزش بودن و ضعف تاریخى ـ فکرى کتبى نظیر نوشته هاى نیکى کدى و حامد الگار با قول نویسنده هم رأى هستیم و شکى نیست که نظریه وى در مورد کتاب تیمورى و زنجانى نیز قابل قبول و مطابق گزارشات و اسناد معتبر است ولى انتقاد عمده ما بر این کتاب, نادیده گرفتن بسیارى از اسناد و مدارک و متون تاریخى است و کنایه ها و مسخره کردن ها و نیش زدن هاى پیاپى نویسنده به علماى دینى تقریباً در سرتاسر کتاب به چشم مى خورد. و چره مؤلف را از راستاى محققى بى طرف و بى غرض خارج مى نماید. هرچند که زاویه دید و نحوه گزینش و برداشت هر نویسنده نسبت به اسناد و مدارک تاریخى فرق مى کند ولى این که نویسنده قسمت هایى را که در مورد قبولش نیست به باد تمسخر قرار گرفته و از یک موضوع روحى بالاتر حتى از خود تاریخ به اظهارنظر بپردازد دور از شأن یک مورخ با انصاف است. چنان چه در مورد شیخ حسن کربلایى که آن همه از او تعریف و تمجید مى کند
و در اصالت کتابش هیچ گونه تردیدى روا نمى دارد که به واقع نیز همین طور است. وى باز مى نویسد: آن چه از رساله دخانیه مورد استفاده ما مى باشد همان متن اسناد و برخى روایت هاى تاریخى است بقیه مطالب آن به کار ما نمى خورد با پرحرفى هایش هم کارى نداریم. (شورش بر امتیازنامه رژى, ص145).
38. شورش بر امتیازنامه رژى, ص132.
39. مانند تحلیل دکتر عبدالهادى حائرى در کتاب تشیع و مشروطیت.
40. ر.ک: به قصیده تاریخ در دیوان طرب که آقاى سید مصلح الدین مهدوى در مقاله یک قصیده تاریخى ـ سیاسى از عصر تنباکو, به تفصیل آن را بیان کرده اند. ر.ک: کتاب اعلاى کلمه ملت, مقاله مزبور.
41. شورش بر امتیازنامه رژى, ص133.
42. ر.ک: شیخ حسن کربلایى, تاریخ دخانیه.
43. ابراهیم صفائى, اسناد سیاسى دوران قاجار.
44. شورش بر امتیازنامه رژى, ص133.
45. همان, ص141.