ولایت شرعیهء مطلقهء فقیه از دیدگاه آیه الله نجابت شیرازى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فقیه وارسته, مفسر قرآن و عارف بزرگوار مرحوم آیه الله حاج شیخ حسنعلى نجابت شیرازى1 از زمرهء عالمان و فقیهان ژرف اندیش است که در زمینهءولایت فقیه, اهمیت, ابعاد, حدود و شروط آن اندیشیده و در این زمینه کتابى وجیز و اندک حجم اما پرفایده نوشته اند. انگیزهء این جزوه - که نخستین بار در سال 1358 و پس از پیروزى انقلاب منتشر شد - پاسخ گویى به جریان هاى مخالف ولایت فقیه بود اما در ضمن حاوى نکاتى مهم و روشن گر دربارهءولایت مطلقهء فقیه است. در این جا به رئوس نظریهء ایشان در این مورد اشاره اى مى کنیم.
> اهمیت ولایت فقیه
مرحوم آیه الله نجابت, انگیزهء نگارش این کتاب را نقدنظر برخى روحانیون که مى خواهندولایت فقیه متعهد مسئول را محدود کنند, ذکر نموده و سپس در باب اهمیت ولایت فقیه چنین آورده اند:
اما ولایت فقیه از اهم مسائل اسلامى وانفع مسائل سیاسى - اسلامى است, زیرا در عصر غیبت کبرا صحت عبادات و معاملات و قضاوات امت اسلامى بستگى کامل به ولایت فقیه دارد و خاتم انبیا(ص) و ائمهء معصومین(ع) این بستگى را به اذن خداوند برقرار فرمودند.2
ولایت فقیه مسئله اى کلامى - فقهى
ایشان سپس این احتمال را ابداع مى نمایند که:
ممکن است ولایت فقیه اصلا از مسائل فقهى نباشد بلکه از مسائل علم کلام باشد ـ اگر تولیت راجع به عقیده باشد - والا مسئله فقهى است, زیرا تولیت فعل شخص فقیه مى باشد.
بدین ترتیب در ولایت فقیه دوبعد و جنبه از یکدیگر قابل تفکیک است:
1ـ بعدکلامى - اعتقادى 2ـ بعد فقهى - علمى . اصل عقیده به ولایت فقیه نظیر مسئلهء امامت قابل استدلال عقلى است, چراکه نصب عام فقها نیز از مصادیق فعل لطفى خداوند است, لذا مى توان آن را در زمرهء مسائل علم کلام دانست اما از آن جا که ولایت فقیه بر شخص فقیه, واجبى از واجبات کفایى بوده و بر امت نیز اطاعت از او واجب شرعى است و از طرفى این ولایت, احکام و وظایف و حقوقى متقابل را بین فقیه و امت برقرار مى کند, مسئله اى فقهى قلمداد مى شود.
>
ادلهء ولایت فقیه و اطلاق آن
مرحوم آیه الله نجابت در این بخش براى اثبات اصل ولایت فقیه و بسط ید او و نیز اطلاق این ولایت, به ده دلیل نقلى(ششآیه و چهار حدیث) استنادنموده اند که آن ها را خلاصه وار به ترتیب طرح ادله در کتاب, ذکر مى کنیم:
1ـآیهء اعتصام:
((واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا واذکرو نعمه الله علیکم.))
ضمن تفسیر آیه و تحقیق در دو مفهوم اعتصام وحبل الله و تسرى اولى در جمیع امور حتى سیاست و حکومت و سازش یا مقاومت با دشمن و برآورد آثار مختلف وى(حبل الله) ازجمله, نفى طاغوت و اعلاى کلمه الله با تشکیل حکومت چنین آورده شده:ریسمان در عصر غیبت کبرى, فقیه متعهد و مسئول است و عصمت در طرف حبل لازم نیست3 چراکه ائمهء معصومین(ع) نیز نایبانى داشته اند که معصوم نبوده اند.
سپس ادله و شواهدى دربارهء تطبیق حبل الله بر فقیه ذکرمى شود ازجمله این که: در کلمات ائمهء طاهرین(ع) بر فقیه, تطبیق خلیفهء رسول الله(ص) وحجتى وامین الله وقرى ظاهره ومحى الدین و داعى الى الله وحفاظالدین شده و این از باب دلالت التزامى ملازم با حبل الله بودن ایشان است4 و اما دلالت آیه براطلاق ولایت فقیه را مستند به اطلاق هیئت اعتصموا ولاتفرقوا نموده اند.
2ـآیهء اطاعت اولوالامر:
((اطیعواالله واطیعواالرسول واولى الامر منکم.))5
در شرح و تفسیر این آیه به نکته اى مهم درباب مناصب رسول الله(ص) و ائمه(ع) اشاره نموده اند که مى توان سخنان ایشان را بدین سان جمع بندى نمود: در نبى اکرم و ائمه(ع) دوجهت ولایت موجود است که موجب اطاعت ایشان مى گردد:6 1ـ ولایت تکوینى که ناشى از جهت وحى و الهام و علم حضرات به افعال و اسما و اوصاف ربوبى و نیز احاطه و تصرف تکوینى ایشان بر عالم به اذن الهى است 2ـ ولایت تشریعى که ازطریق نصب از جانب خداوند به ایشان واگذار شده است7.حال این ولایت تشریعى, خود دوجنبه دارد: 1ـ حکومت وحیانى(مبتنى بر وحى) و تبلیغ احکام و امر و نهى و در مواردى قضاوت به امر خداوند و مستند به وحى الهى 2ـ حکومت عرفى که لازمهء اجراى احکام و فصل خصومات است.8
اطلاق آیه مورد بحث, هردو جنبهء حکومت وحیانى و حکومت ظاهرى عرفى را دربرمى گیرد و تکرار اطیعوا نشان امرى غیر از شان تبلیغى و وحیانى و غیر از حکومت وحیانى پیامبراکرم(ص) است و عدم تکرار آن براى سومین بار براى اولوالامر نشان آن است که غیر از طریق وحى, حکومتى تشریعى و ظاهرى و عرفى نیز براى نبى اکرم و ائمهءاطهار(مبتنى بر سنت نبوى) و براى نایبان خاص یا عام ایشان(اولوالامر) برقرار شده است.9
ولایت تکوینى, با تهذیب و علم و عمل و طى طریق و سلوک راه الهى قابل تحصیل است و جعلى و قراردادى نیست اما این حکومت عرفى با جعلى مستقل(سواى اصطفا و برگزیدن به نبوت یا امامت) توام است و شاهد این مطلب نیز حدیث غدیر است. توضیح آن که: ولایت تکوینى در آن زمان حتى توسط بسیارى صحابه ـ تا چه رسد به عوام مردم ـ تعقل نمى شد و ظهور فرمایش پیامبر(ص) در غدیر نیز اعطاى حکومت تشریعى و بیان اولویت امیرمومنان نسبت به امور مردم از خود ایشان ـ به سان نبى اکرم(ص) ـ مى باشد و اعطاى این حکومت عرفى و تشریعى به معصوم نیز به جهت افضلیت معصوم از دیگران بوده10 نه به جهت عصمت ایشان وگرنه(اگر ملاک حکومت, عصمت مى بود) ائمه خود, امور را به نایبان خاص یا عام تفویض نمى فرمودند چنان که موید این معنا, نصب بسیارى افراد براى امارت یا قضاوت و توسط نبى اکرم(ص) و امیرموءمنان(ع) است.11
3ـ مقبولهء عمر بن حنظله:
در این مقبوله, راوى احادیث اهل بیت(ع) و صاحب نظر در احکام حلال وحرام به عنوان حاکم بر مردم نصب شده است و اطلاق ولایت فقیه نیز در این حدیث از عبارت لم یقبل منه استفاده مى شود.12 ایشان احتمال اختصاص مفاد مقبوله به قضاوت و حکم بین متنازعین را در غایت ضعف تلقى نموده و مورد بحث را مخصص ندانسته اند13(مورد, مخصص واقع نمى شود). مدرک دیگر, اطلاق کلمهء خلفایى بر راویان حدیث و علما است, چراکهمنصب خلیفه همان حکومت ظاهرى بین مردم است, زیرا خلافت در آن عصر, ظاهر در حکومت بین مردم بود و بزرگ ترى در خلق.14
4ـ توقیع دربارهء حوادث واقعه:
توقیع شریف بقیه الله الاعظم(عج) چهارمین مستند ولایت مطلقه فقیه است:
((واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الى رواه احادیثنا فانهم حجتى علیکم.))
بدین بیان که حوادث واقعه و مسائل مستحدثه بیش تر مربوط به امور نوظهور در عرصهء سیاست و اقتصاد و مسائل اجتماعى و جارى مسلمانان است نه احکام عادى و عبادى به عبارت دیگرحادثه حتما راجع به موضوعات است, زیرا احکام حادث نیست بلکه احکام را خاتم انبیا(ص) بیان فرموده اند, غایه الامر در موضوعات جدید تطبیق حکمش به عهدهء فقیه جامع الشرایط است.15
5- حدیث امام باقر(ع) در تبیین مراد از اولوالامر و تفسیر آن به صاحبان عقل و علم به مدد حدیث العلماء ورثه الانبیاء.16
6- مفاد نامهء امیرالمومنین(ع) در لزوم توانایى استنباط اولوالامر در موارد اختلاف بین امت با استناد به آیهء شریفهء183 سورهءنساءولو ردوه الى الرسول والى اولوالامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم. از این استدلال واضح مى شود که علم در اولوالامر شرط است نه عصمت.17
7ـ آیهء معیت با صادقان:
> lang="AR"
lang="AR" style="">یاایها الذین آمنوا اتقواالله وکونوا مع الصادقین.18
بدین تقریر که فقیه متعهد از جملهء صادقان است و معیت با وى ملازم با تبعیت از او در امور شرعى و عرفى است(چراکه شان او صدور فتوا و انشاى حکم است) و اطلاق معیت نیز دال بر اطلاق ولایت است19 و روایاتى که در آن ها صادقین بر معصومین(ع) تطبیق شده, مصادیق کامل و اولى و احق را بیان مى کنند و مفید حصر نیستند.20
امر مذکور به موافقت با فقیه امر ارشادى است و حکم اصلى در این باب به عهدهء عقل است و مخالفت حکم مزبور مستلزم ضرر و محروم شدن متخلف است.21
8- آیهء هدایت به حق:
((افمن یهدى الى الحق احق ان یتبع امن لایهدى الا ان یهدى فمالکم کیف تحکمون.))23 بنابراین براى مطاع بودن فرد, آگاهى به حق و حقوق فرد وجامعه و راه نمایى بدان ضرورى است که این وصف فقیه است.23
9ـآیهء دخول در اسلام:
((یا ایهاالذین آمنوا ادخلوا فى السلم کافه ولاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین)) به مدد روایات وارده در ذیل آیه.24
10ـآیهء امر به معروف و نهى از منکر:
((ولتکن منکم امه یدعون الى الخیر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر واولئک هم المفلحون.)) بدین تقریر که دعوت به خیر و امر به معروف و نهى ازمنکر بر همگان به نحو وجوب کفایى, واجب است و تشکیل حکومت مقدمهء این واجب و لازمهء عقلایى آن است:اگر قیام و دعوت, مستلزم تشکیل حکومت و وزرا شد تمام وضع تشکیل حکومت اسلامى من باب مقدمهء واجب, واجب است.25 در زمینهء دعوت به خیرات نیز باید مراتب چهارگانهء دعوت به توحید را مدنظر داشت, بدین ترتیب :26
1ـ دعوت به توحید در مرتبهء اولى فعل خداوند عالم است:((والله یدعوا الى دارالسلام.))27
2ـ در مرتبهء ثانیه فعل و وظیفهء خاتم انبیاء(ص) است:((ادع الى سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه.))28
3ـ در مرتبهء ثالثه وظیفهء معصومین است: ((قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره انا ومن اتبعنى.))29
4ـ در مرتبهء چهارم مومنین, داعى الى الله مى باشند: بر حسب آیهء شریفهء محل بحث.
حال سخن در این است که دعوت الى الله و امر به معروف کار هر مومنى نیست و از هر فردى ساخته نیست بلکه انجام موفقیتآمیز و کامل آن شرایطى دارد ازجمله: 1ـ علم یقینى به قرآن و اطلاع تفصیلى به احکام آن(که اکمل انحاى آن اجتهاد است)
2ـ قدرت و تشکیلات و نیروى اعمال امر به معروف و دعوت الى الخیرات.30
چند نکته
الف - مقصود از اطلاق ولایت: همان طور کهاطلاق در مباحث حکمت, از حیث سعه وضیق مراتبى دارد همانند اطلاق لابشرط قسمى و مقسمى, اطلاق در مبحث ولایت مطلقهء فقیه نیز برحسب اقوال مختلف سعه وضیق پیدامى کند: گاه اطلاق ولایت دربرابر تقیید آن به امور حسبیه و برخى واجبات کفایى امت مطرح مى شود(بدون لحاظ سعه و ضیق آن نسبت به سایر ابعاد) و گاه اطلاق ولایت دربرابر تقیید آن به احکام اولیهء شرع و گاه دربرابر تقیید آن به احکام شرع اعم از اولیه و ثانویه و گاه دربرابر تقید به هرگونه قانون و مرزى(چنان که حکومت مطلقهء استبدادى براى پادشاهان درصدر مشروطه و دربرابر مشروطیت بدین معناى اخیر لحاظ مى شد.)
مرحوم آیه الله نجابت در ناحیهء حکومت عرفى و بشرى, هیچ حقى را معادل و معارض با ولایت فقیه نمى دانند, چراکه حق حاکمیت ولى فقیه به اذن خداوند توسط ائمه(ع) تفویض شده است اما حقوق دیگر ازجمله حق حاکمیت ملت ازجمله حقوق موضوعهء بشر است به هرحال اولى در صورت فرض تعارض بر دومى مقدم و وارد و حاکم است. سخن ایشان چنین است:31هیچ حقى از حقوق بشر قدرت معارضه با ولایت فقیه را ندارد حتى حق حاکمیت ملت, عندالمزاحمه بر تقدیر صحت مدرک حق حاکمیت ملت, جاى معارضه نیست و منحصرا مورد ورود و حکومت و نظر است نه معارضه.
اما براى درک مقصود ایشان از ولایت مطلقهء فقیه باید به نکته اى توجه نمود, چرا که ایشان حد ومرز ولایت فقیه را احکام قرآن وسنت پیامبر(ص) و ائمه(ع) مى دانند و بسط ید او را در تمام شئون کشور در حیطهء حکومت عرفى و رتق وفتق آن دانسته اند, نه احوال شخصى مردم به نحوى که مزاحم حقوق مشروع ملت باشد و نه در زمینهء بیت المال به نحوى که داراى امتیازى ویژه از این لحاظ باشد(چنان که هردو مورد در قانون اساسى نیز منعکس شده است). عبارت ایشان چنین است: فقیه هیچ کارى با بیت المال ندارد الا به مقدار یک مسلمان فقیر تمام هم فقیه قطع ید طاغوت صفتان مى باشد به هیچ نحو مزاحم ملت نیست, البته مزاحم دزدى, سلطه جویى و مطلق فواحش مى باشد چون این ها از اوصاف طاغوت است و به هرحال هرگاه خلاف قرآن و خلاف سنت قطعیهء پیغمبر(ص) عمل نمود, اولا: ساقط است ثبوتا ثانیا: نزد مردم ساقط مى شود اثباتا ثالثا: بر همهء مردم لازم است که تنها فقیه را اطاعت نمایند در آن چه راجع به قرآن وسنت قطعیه است و در غیر این اصلا حقى بر گردن مردم از طرف خداوند ندارد.32 و از همین جا تفاوت اطلاق ولایت فقیه با اطلاق ولایت معصوم(ع) و نیز سر اشتراط عصمت در ولایت معصومین و عدم اشتراط آن در فقیه واضح مى شود, چرا که در جانب حکومت عرفى و تشریعى که حیطهء آن نه جعل حکم بلکه انطباق حکم بر موضوع است, عصمت شرط نیست.
ب - حیطهء اطاعت از ولى فقیه: از نظر آیه الله نجابت همان طور که ولایت فقیه از جانب او مطلق است تبعیت از ولایت او از جانب مکلفان نیز مطلق است33 چنان که در توقیع شریف نیز آمده:الراد علیهم کالراد علینا. تنها موردى که به لحاظ ثبوت و به تبع معنایى که از اطلاق به عنوان استثنا مطرح نموده اند, مسئلهء علم قطعى به خطاى ولى فقیه است که آن هم جنبهء ثبوتى(فرضى) دارد نه اثباتى, چراکه خود, استبعاد مى نمایند که در امور مهمه از ولى فقیه مسئول و متعهد که واجد کمال هوشیارى و عقل ممتاز و عمل صحیح و هوا وهوس مغلوب است خطا دیده شود.34 مضافا این که در این مقام به برهان لطف نیز تمسک نموده, چنین آورده اند:
ثانیا: از لطف حضرت احدیت بعید فى غایه البعد است کسى که ملجا مسلمین گشته و صدق نیت داشته, خداوند بگذارد در این موقع حساس اشتباه نماید و اگر اشتباه نمود حفظش ننماید: وکان حقا علینا نصر المومنین.35
شاید بتوان این معنا را بدین صورت تفسیر نمود که: با دقت درشان ولى فقیه و تفاوت بین ولى فقیه با مرجع تقلید واضح مى شود که شان ولى فقیه حکم نمودن دربارهء مسائل کشورى, سیاست و مصالح مسلمین است و شان مرجع تقلید فتوا دادن در عبادات و معاملات. وهمان طور که مى دانیم, فتوا از سنخ اخبار(از حکم شارع و لوح محفوظ) است و لهذا قابل صدق و کذب و تصدیق یا تکذیب, اما حکم از سنخ انشا(جعل) که البته این انشا مبتنى بر رعایت مصالح امت است. لهذا در حکم, از آن حیث که حکم است, تصدیق و تکذیب راه ندارد اما به لحاظ مبناى آن, که مصلحت سنجى براى امت است, حکم, یا مفید و یا بلافایده تشخیص داده مى شود و تشخیص مصلحت نیز از آن جا که امرى است ظریف و در مواردى پیچیده و مربوط به موضوع شناسى که خود نیازمند مشورت با کارشناسان و افراد خبره که همگى مددکار ولى فقیه نیز هستند. بنابراین به ندرت و کم اتفاق مى افتد که شخصى یقین کند در این مورد خاص, موضوع را بهتر از کلیت نظام و دستگاه هاى ادارى آن تنقیح و تجزیه وتحلیل نموده است. و برفرض حصول چنین یقینى در ناحیهء نظرى ملزم به تغییر راى خود نیست و در ناحیهء عملى نیز از باب النصیحه لائمه المسلمین و نقد و انتقاد سازنده, مى تواند نظر و راه حل هاى خود را ارائه دهد اما در نهایت نباید وفاق امت و تبعیت عمومى را عملا خدشه دار کند.
ج - تفکیک ولایت تکوینى از ولایت تشریعى در ولایت فقیه: وجه دیگر تفاوت بین ولایت فقیه با ولایت معصوم آن است که ولایت و اولویت معصوم, ریشه در ولایت تکوینى و علم او به اسما و اوصاف و افعال الهى و قدرت او بر جهان هستى و بالاخره عصمت او دارد. اما منشا ولایت فقیه ملکهء استنباط و عدالت و مدیریت وى است,هرچند حصول ولایت فقیه براى یکى از اولیاءالله هیچ بعدى ندارد و چنان که به صریح سخنان ایشان, در حضرت امام خمینى ـ قدس سره - این دو بعد درحد اعلا جمع شده بود, اما لزوما چنین نیست که در هر زمان مقرب ترین ولى خدا, بهترین مدیر جامعه نیز باشد(سخن در غیرمعصوم است) یا در طى قرون هرکس به عنوان ریاست عامهء مسلمین یا ولى فقیه برگزیده شد, لاجرم مقرب ترین فرد به حق متعال باشد.36 اما در هرحال حکم ولى فقیه بر همگان حتى بر اخص اولیاى الهى جارى و لازم الاتباع است.
نکتهء دیگر این که به عقیدهء ایشان هرچه حیطهء وجودى ولایت فقیه وسیع تر باشد, اختیارات و احاطهء او نیز گسترده تر مى شود(هرچند به کیفیت و نحوهء ارتباط این دو جنبه و طرح مدون آن اشاره اى ننموده اند).
جاى جاى این اثر ارزنده حاوى نکات مهمى است که در این معرفى مختصر نمى گنجد و مطالعهء آن به محققان و دانش پژوهان توصیه مى شود.________________________________________
پى نوشت ها:
1. مرحوم آیه الله نجابت از مروجان ولایت و مرجعیت حضرت امام - قدس سره - بود. وى رفیق و همرزم شهید آیه الله دستغیب و از خطدهندگان اصلى مبارزه در شیراز محسوب مى گردیدند. ایشان از زمرهء شاگردان برجستهء مرحوم سیدعبدالهادى شیرازى و مرحوم آیه الله خوئى بودند که از سال 1342 همگان را به تقلید امام فرا خواندند. وى در بعد عرفانى از شاگردان محضر عرفانى آیه الله قاضى طباطبائى و آیه الله جواد انصارى بودند. ابعاد مختلف حیات علمى, عرفانى و سیاسى ایشان, درخور مقاله یا رسالهء جداگانه اى است که در این زمینه به منابع ذیل ارجاع داده مى شود:
ـ کتاب دعا و توسل از آیه الله سیدعلى محمد دستغیب شیراز,(انتشارات فلاح 1374).
ـ جزوهء سخنرانى و مصاحبهء حجه الاسلام والمسلمین سیدعلى اصغر دستغیب (انتشارات حوزهء علمیهء شهید نجابت, 1372).
ـ کلمهء حق: متن سخنرانى حجه الاسلام کاکایى(همان انتشارات,1375).
2. ولایت مطلقهء فقیه(چاپ دوم, 1371) ص2و3.
3. همان, ص4.
4. همان, ص6.
5. نساء(4) آیهء59.
6. این مطلب خود ناشى از وجود دوجنبهء مهم و دو دستگاه خداوندى در موجودات و بالاخص در انسان است: 1ـ دستگاه خلق که على رغم دقت و استحکام, فانى و زایل است 2ـ دستگاه امر, که موثر حقیقى و منبع هر علم و قدرت و کمال در موجودات است. این عالم, مقوم عالم خلق است و سلطنت خداوند عالم اولا و بالذات در این عالم است و دائما در تمام موجودات نازل و موجب حیات جدید و کمال مى باشد(ولایت مطلقهء فقیه ص32و33). چنان که در آیهء112 از سورهء طلاق مى خوانیم:
ان الله الذى خلق سبع سموات ومن الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله على کل شى ء قدیر وان الله قداحاط بکل شى ء علیم. نیز ر.ک: شرح دعاى رجبیه از آیه الله نجابت ص5-15.
7. همان, ص13.
8. همان, ص12.
9. همان, ص12و13.
10. همان, ص14ـ16.
11. همان, ص17.
12. همان, ص18.
13. همان, ص20.
14. همان, ص20.
15. همان, ص21.
16. همان, ص22.
17. همان, ص22و23.
181. توبه(9) آیهء 119.
19. همان, ص25.
20. همان, ص26.
21. همان, ص27.
22. یونس(10) آیهء35.
23. ولایت مطلقهء فقیه, ص27.
24. همان, ص30.
25. همان, ص37.
26. همان, ص37و38.
27. یونس(10) آیهء25.
28. نحل(16) آیهء125.
29. یوسف(12) آیهء108.
30. ولایت مطلقه فقیهء, ص37.
31. همان, ص8.
32. همان, ص 8 و 9. در جاى دیگر فرموده اند: ملت درمقابل حکومت مطلقه فقیه حق قیام با معارضه را ندارند مگر آن که از فقیه متعهد و مسئول خلاف قرآن یا سنت اتفاقى(قطعى) پیداشود همه در هر لباس باید اطاعت وى را قبول ننمایند. (همان,ص40)
33. ولایت مطلقهء فقیه, ص12و18.
34. همان, ص18و19.
35. همان, ص19.
36. چنان که در زمان شیخ اعظم انصارى(ره) که ریاست عامهء مسلمین بدو رسیده بود, افرادى از اولیاى خداوند ازجمله سیدعلى شوشترى و ملاحسینقلى همدانى مى زیستند که مرحوم شیخ به شاگردى ایشان افتخار مى نمود.