آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

مقاله حاضر در صدد بیان زیارت پیامبراعظم (ص) از بعد سیاسى براساس مذاهب اسلامى است . نخست به عنوان مقدمه , فتاوا و عقاید شاذّ وسیاسى وهابیت را مورد بررسى قرار مى دهد.در بخش دوم , به بررسى و نقد مستندات وهابیت پرداخته و به تجزیه و تحلیل آنها مى پردازد. نویسنده در ادامه , زیارت پیامبر اکرم‏(ص) رابنابر اجماع مذاهب اسلامى مستحب مؤکد دانسته وآن را یکى از عبادات در شریعت اسلام شمرده ومستندات زیارت آن حضرت را نیز بیان کرده است . در پایان , مقاله زیارت پیامبر اعظم (ص) را مانع محقق عداوت ها و مصداق بارز تبرّى از دشمنان ومصداق عملى تولى به ولایت الله بر شمرده است .

متن

براساس فقه مذاهب اسلامى , زیارت نبى اعظم (ص) از بُعد سیاسى ,چه جایگاه و منزلتى دارد و فلسفهء آن چیست ؟
مقدمه
وهابیت , که فتاوا و عقاید شاذّ آن هامشهور است , در مورد زیارت نبى اعظم (ص) , به پیروى از ابن تیمیه (متوفاى 728 ق.) فتوایى راصادر کرده اند که على رغم ظاهر آن , از ابعاد سیاسى ـ اجتماعى اش نمى توان غافل شد. براساس رأى فقهى وهابیت , بار سفر بستن و شَدّرِحال به قصد زیارت مضجع نورانى پیامبر اکرم‏(ص) حرام است واز مصادیق سفرِ معصیت شمرده مى شود که مسافر باید نماز خود رادر آن تمام بخواند. این فتوا; مانند دیگر آراى شاذ و برخلاف اجماع ابن تیمیه , اگر چه در عصر خود, با واکنش تند جهان اسلام روبه روشد و توسط عالمان بزرگ مسلمان به فراموشى سپرده شد, لیکن پس از چند قرن , محمدبن عبدالوهاب (م 1115ق ) دوباره آن را نبش قبر کردو با حاکمیت سیاسى اندیشه هاى وهابیت بر حجاز, رواج و رونق یافت .
اکنون در این مجال برآنیم که نخست به دلایل و مستندات حرمت زیارت نبى اعظم (ص) بپردازیم , سپس از بُعد فقه سیاسى , آن را موردتجزیه و تحلیل قرار دهیم و در ادامه , اشاره اى به فلسفهء سیاسى زیارتِ آن حضرت داشته باشیم .
1. فتواى سیاسى وهابیت دربارهء زیارت پیامبراعظم (ص) و مستندات آن
محمد بن عبدالوهاب , سرشاخهء فرقهء وهابیت معتقد است :«سن َّ زیارة النبى (ص) الا انه لایشد الرحل الا لزیارة المسجد ولصلاة فیه».[1] طبق این فتوا, اگر چه زیارت پیامبر(ص) موافق سنتو مورد پذیرش است , ولى از بار سفر بستن براى این هدف , نهى شده است .

[1] فتاواى تتعلق بأحکام الحج و العمرة و الزیارة، صص 182-185|122|
عبدالعزیز بن باز, مفتى بزرگ وهابیت , که اخیراً از دنیا رفت , روایات وارده در باب «فضیلت زیارت پیامبر» را مردود شمرده »
[1] و فتوا مى دهد:
«یجوز للمسلم أن یسافر الى المدینة المنوّرة للصلاة فى المسجد النبوى , بل ستحب و لا یجوز له أن یسافر الى المدینة من أجل زیارة قبر النبى (ص) و قبوراخرى».[2]
طبق این رأى فقهى , سفر به هدف اقامهء نماز در مسجد پیامبر(ص) جایز و مستحب است , لیکن براى زیارت آن حضرت یا زیارت امامان بقیع (ع) یا حمزهء سیدالشهدا(ع) و... ممنوع و نامشروع است ! بن باز, مستند این فتوا را اینگونه تشریح مى کند:

«ما ثبت عن أبى هریرة قال : لا تشد الرّحال الا الى ثلاثة مساجد: المسجد الحرام و مسجدى هذا و مسجد الاءقصى , رواه الامام أحمد و البخارى و مسلم و أبوداود و لنسائى و ابن ماجة».[3]
ابوهریره روایت کرده است که شد رحال و بار سفر بستن تنها براى رفتن به مسجد الحرام در مکه , مسجد النبى (ص) در مدینه و مسجد الاقصى در فلسطین جایز است و در غیر این سه مورد ممنوع مى باشد.
از نگاه وهابیت و ابن تیمیه , همهء روایاتى که در بیان ارزشمندى و فضیلت زیارت قبر پیامبر(ص) , از ایشان نقل شده , همگى ضعیف , بلکه مجعول است و قابل استناد نیست .[4]

این فتوا اگر چه ممکن است در ظاهر فتوایى غیر اجتماعى و امرى عبادى و فردى جلوه کند که تنها به یک امر معنوى و روحانى و اخروى و مرتبط با جهان پس از مرگ مى پردازد و در مورد زیارت اهل قبور و رفتگان به دیار باقى است , ولى حقیقت آن است که این قبیل قضایا و آراى فقهى , امورى صرفاً اخروى و معنوى نیست , بلکه اندیشه و تأمل و ژرف اندیشى در ابعاد گوناگون آن , نشان مى دهد که این فتواى ساده , چه تأثیر عمیقى در ابعاد اجتماعى و سیاسى جامعهء اسلامى و مسلمانان دارد و امرى نیست که تنها در حد یک عقیدهء دینى یا نظریهء فقهى ِ مرتبط با حیطهء خصوصى افراد جامعه باقى بماند و چنانکه در صفحات بعد مى آید, رجوع به
--------------------------------------------------------------------------------
[1] «الاحادیث الواردة فى زیارة قبر النبى ‏صلى الله وعلیه وآله وسلم خاصّة، فکلها ضعیفة، بل قیل إنها موضوعة».

[2] الهدیة السنیه، رساله دوم؛ آیین وهابیت، ص‏122

[3] همان، صص‏186و185

[4] منهاج السنة، ج‏2، ص‏441؛ التوسل و الوسیله، صص‏72و156؛ شیعه‏شناسى و پاسخ به شبهات، ج‏2، صص‏293و294|123|منابع دینى و فقهى این قضیه نیز به خوبى این حقیقت را مورد تأکید و تأیید قرار مى دهد که بحث زیارت , چند وجهى بوده و داراى ابعاد متفاوتى است که تمامى ابعاد زندگى انسان ; از جمله ابعاد سیاسى , فرهنگى و حتى اقتصادى آن را تحت تأثیر عمیق خویش قرار مى دهد.
2. بررسى و نقد مستند وهابیت
روایت «لاتشد الرحال ...» با قطع نظر از مباحث سندى , از جهت دلالت , مشتمل بر جمله ء استثنائیه است , که مستثنى منه آن حذف گردیده و براى فهم دقیق و نتیجه گیرى از آن , لازم است مستثنى منه آن مشخص شود. در مورد مستثنى منه این روایت , دو احتمال مطرح است ; یکى آن که «مکان من ألامکنة» مستثنى منه باشد و دیگرى «مسجد من المساجد».
بررسى احتمال نخست
چنانچه «مکان من ألامکنة» به عنوان مستثنى منه روایت پذیرفته شود و مفهوم حدیث اینگونه باشد که : «لا تشد الرحال الى مکان من الامکنة الا الى ثلاثة مساجد», نتیجهء این احتمال , عام و گسترده شمردن دایره و شعاع شمول نهى از شدّ رحال است و لازمه اش آن است که گفته شود: مسافرت و بار سفر بستن , جز براى سه مسجد یاد شده , هر مسافرت دیگرى مورد نهى شرعى قرار گرفته است و باید از آن پرهیز کرد. روشن است که نمى توان تمامى مسافرت ها را حرام و منهى عنه شمرد, در حالى که مسافرت ها را مى توان به احکام تکلیفیه ء خمسه تقسیم کرد و حتى بعضى از آن ها را واجب یا مستحب دانست ; از سفر براى جهاد, آموختن دانش دینى و فقاهت در دین , صلهء رحم و... نه تنها نهى نشده بلکه در مواردى واجب و در مواردى مطلوب شرعى است . بنابراین , اخذ به عموم و گسترده شمردن دایره ء مدلول روایت , برخلاف ضروریات شریعت اسلامى است .
بررسى احتمال دوم
احتمال دومِ مفاد و مدلول روایت «لاتشد الرّحال ...» آن است که گفته شود: «لاتشد الرحال لى مسجد من المساجد الا الى ثلاثة مساجد». نتیجه و مفاد روایت , طبق این احتمال آن خواهد بود که روایت در مورد بار سفر بستن به قصد مساجد را مطرح مى کند و اصولاً در مقام بیان حکم مسافرت هاى دیگر; از جمله زیارت قبر حضرت رسول (ص) نیست .

و با توجه به بطلان احتمال نخست و فقدان احتمال دیگر, جز همان احتمال دوم , ناگزیر به پذیرش این احتمال هستیم , به ویژه آن که این احتمال با ظهور جملهء استثنائیه تناسب و|124|سازگارىِ بیشترى دارد و نتیجهء آن این خواهد بود که از شدّ رحال وبار سفر بستن براى سه مسجد نهى نشده و سایر مساجد منهى عنه است . البته توجه به این نکته هم ضرورت دارد که چون خود پیامبراعظم (ص) به مسجد قبا شدّ رحال داشته اند, لذا نهى روایت رانمى توان تحریمى دانست و نهى آن را باید نهى ارشادى شمرد و درواقع مفاد و مدلول واقعى روایت این خواهد بود که شدّ رحال وزحمت سفر را بر خود هموار کردن زحمتى بى فایده است , چون اقامهء نماز در تمامى مساجد ثواب یکسان دارد و به جز مسجدالحرام ,مسجد النبى و مسجد الاقصى , مساجد دیگر در فضیلت , با هم برابرى مى کنند. در هر حال , نهى روایت را تحریمى مولوى یا ارشادى بدانیم .در نتیجه تفاوتى ندارد, از این جهت که سفر به سوى مدینهء منوره براى زیارت پیامبر(ص) ربطى به مدلول روایت «لا تشدّ الرحال»ندارد و حکم زیارت آن حضرت را, چنانکه در ادامه مى آید, باید ازسایر ادله استنباط کرد.

از این رو, ابوحامد غزالى دربارهء حکم زیارت پیامبر(ص) ودلالت روایت «لا تشد الرحال» معتقد است که :

مسافرت عبادى مستحب است ; از جمله مسافرت به جهت زیارت قبور انبیا, صحابه و تابعین و دیگر علما و اولیا و این موضوع باحدیث پیامبر(ص) که فرمود: «لا تشد الرحال الا الى ثلاثة مساجد»منافات و تعارضى ندارد, زیرا حدیث مربوط به مساجد است ومساجد از آن جا که همه در فضیلت یکسان اند, ترجیحى در سفر به آن ها نیست ; «مگر این سه مسجد به جهت خصوصیتى که دارند وسفر به خاطر آن ها اشکال ندارد و این سفر غیر از سفر براى زیارت قبور اولیاى الهى است .»[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] احیاء العلوم، ج‏2، کتاب آداب السفر، ص‏274، آیین وهابیت، صص 126-122

|125|
3. استحباب مؤکد زیارت پیامبر(ص)
الف . اجماع مذاهب اسلامى
زیارت نبىّ اعظم (ص) یکى از عبادات شرعى و از جمله مستحبات مؤکد در شریعت اسلام شمرده مى شود. ابن ادریس حلّى (م 598ق .) در فضل زیارت پیامبر(ص) مى گوید:

«زیارة رسول الله (ص) ند قبره و کلّ واحد من الاءئمة من بعده صلوات الله علیهم فى مشاهدهم من السنن المؤکدة و العبادات المعظمة فى کل جمعةٍ أو کل شهرٍ أو کل سنة ان ْ امکن ذل و الا فمرة فى العمر».
زیارت پیامبر و هر یک از امامان ـ صلوات الله علیهم ـ نزد قبورمطهّر آن ها, از سنت ها, مستحبات و عبادات مؤکّدى است که اگرانسان در هر جمعه , در هر ماه یا هر سال موفق به آن نمى شود, شایسته است لااقل در طول عمرش یک بار آن را به جا آورد.

محقق حلّى زیارة النبى (ص) را براى حجاج مستحب مؤکددانسته است .
[1] صاحب جواهر در شرح عبارت , این استحباب را امرىاجماعى , بلکه از ضروریات دین مى شمرد.
[2] ضرورى دین بودن اینمسأله اهمیت به سزایى دارد; از جمله این که منکر آن را مى توان محکوم به ارتداد کرد.
از نظر مذاهب دیگر اسلامى نیز استحباب زیارت قبر پیامبر(ص) مسأله اى است روشن و بدون تردید. عبدالرحمن جزیرى در «الفقه على المذاهب الاربعه» مى نویسد:
«لا ریب فى أن زیارة قبر المصطفى ـ علیه الصلاة و السلام ـ من أعظم القرب و أجلها شأناً».[3]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] شرایع الاسلام، ج‏1، ص‏278
[2] جواهر الکلام، ج‏20، صص‏80 و79
[3] الفقه على المذاهب الاربعه، ج‏1، ص‏594
زیارت نبى ّ اعظم (ص) یکى از عبادات شرعى و از جمله مستحبات مؤکد در شریعت اسلام شمرده مى شود.
|126|
تقى الدین سبکى شافعى , به نقل علامهء امینى در الغدیر, ضمن اجماعى شمردن استحباب زیارت رسول الله (ص) معتقد است :

«لاحاجة الى تتبع کلام الاصحاب فى ذل مع العلم باجما عهم و اجماع سائر العلماء علیه , و الحنفیة قالوا: ان زیارة قبر النبى ـ صلى الله علیه جو آله ج و سلم ـ من أفضل المندوبات و المستحبات بل یقرب من درجة الواجبات».[1]
علامهء امینى (ره) در تتبع و پژوهشى کامل , بیش از چهل سخن از بزرگان مذاهب چهارگانه را جمع آورى کرده است که همهء آن ها بر استحباب و اهمیت زیارت قبر پیامبر(ص) تأکید ورزیده و عده اى از آن ها مدعى اتفاق اند.[2]
ب . مستند استحباب زیارت پیامبر(ص)
در جوامع روایى فریقین , احادیث مرتبط با اهمیت و فضیلت زیارت قبر شریف نبوى (ص) به قدرى گسترده و فراوان است که بیش از حدّ تواتر تلقى مى شود.
ابن قولویه قمى ; در کامل الزیارات , در ابواب متعدد, ده ها روایت قریب المضمون را در فضیلت زیارت پیامبر(ص) نقل مى کند.[3]
صاحب وسائل الشیعه در شش باب , از ابواب مزار, ده ها روایت در فضیلت زیارت پیامبر(ص) و چگونگى آن نقل مى کند و باب سوم از ابواب مزار وسائل را چنین عنوان زده است : «باب تأکد استحباب زیارة قبر رسول الله (ص) و اجبار الوالى الناس علیها و وجوبها کفایة کل سنة» گفتنى است در ارتباط با این عنوان تفصیل و شرح بیشتر خواهد آمد.[4]
در جوامع روایى شیعه روایاتى که در فضیلت , استحباب و اهمیت زیارت نبوى (ص) وارد است , با همان مضمون و یا نزدیک به آن , در بسیارى از منابع روایى عامه نیز آمده است و گستردگى و فراوانى آن ها به خوبى دلالت بر متواتر بودن مطلب دارد.
علامهء امینى (ره) روایاتى را از بیش از چهل منبع روایى عامه نقل کرده است که براى نمونه چند مورد آن را مى آوریم :
--------------------------------------------------------------------------------
[1] شفاء المقام فى زیارة خیر الانام، ص‏48؛ الغدیر فى الکتاب و السنة الادب، ج‏5، صص‏113و112
[2] ر.ک.به: الغدیر فى الکتاب و السنة و الأدب، ج‏5، صص 125-109
[3] کامل الزیارات، صص‏15-6
[4] وسائل الشیعه، ج‏10، صص 263-260
|127|
1. «من زار قبرى وجبت له شفاعتى» در 41منبع آمده است
2. «من حج فزار قبرى بعد وفاتى کان کمن زارنى فى حیاتى» در 25منبع وارد است .
3. «من حج البیت و لم یزرنى فقد جفانى» در 9منبع آمده است .
4. «من زارنى بعد موتى فکأنّما زارنى فى حیاتى» در 13منبع موجود است .
[1]
و روایات فراوان دیگر که مجموع آن ها, تنها از جوامع روایى عامه , در حد یک کتاب قطور است . این روایات را بسیارى ازاندیشمندان اهل سنت در پاسخ ابن تیمیه و پیروان وى , که مدّعى ضعیف و مجهول بودن آن ها شده اند, گردآورى نموده و اسناد آن ها رابررسى کرده اند تا نشان دهند که امثال ابن تیمیه حقیقت را وارونه جلوه داده اند و واقعیت چیز دیگرى است .[2]
نتیجه آنکه : زیارت خاتم انبیاء(ص) به عنوان یک اصل مسلم ,در روایات متواتر فریقین , مورد تأکید و اهتمام فراوان است وبراساس آن , فقهاى مذاهب اسلامى , همگى فتوا به استحباب مؤکد آن داده اند و موضوع از اجماعیات قطعى و مورد وفاق مسلمانان است .از اینجاست که مى توان به ابعاد سیاسى و تفرقه افکنانهء فتوا به حرمت زیارت النبى (ص) پى برد و بر این حقیقت واقف شد که زیارت پیامبر, از مهمترین محورهاى وحدت امت اسلامى است ومسلمانان مى توانند در پرتو گردآمدن در اطراف قبة الخضراى حضرت رسول (ص) و تمسک به توحید و اعتصام به حبل اللّه وعمل به آموزه هاى وحیانى آن امام رحمت , در مسیر تعالى و کمال حرکت کنند و بر دشمنان بدخواه و قسم خوردهء مستکبر خویش ,همچون صهیونیزم بین الملل غالب آیند. روایات متواتر و اجماع
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ر.ک.به: علامه امینى؛ الغدیر فى الکتاب و السنة الأدب، ج‏5، صص 108-86
[2] به عنوان نمونه: تقى‏الدین سبکى شافعى متوفاى 756.ق، در کتاب شفاء المقام فى زیارة خیرالانام و سمهودى متوفاى‏911.ق، در کتاب وفاء الوفاء.
زیارت خاتم انبیاء(ص) به عنوان یک اصل مسلم , در روایات متواتر فریقین , مورد تأکید و اهتمام فراوان است .|128|
مسلمین نشان مى دهد: کسانى که فتوا به حرمت سفر کردن و شدّ رحال به قصد زیارت رسول الله 6را داده اند, نفاق افکنانى هستند که خواسته یا ناخواسته آلت دست مستکبران کافر و مشرک قرار گرفته و با این فتوا یکى از محورهاى اساسى وحدت اسلامى را نشان گرفته اند و با این کار در مسیر اهداف دشمنان اسلام گام برمى دارند.
زیارت پیامبر اعظم (ص) واجب کفایى است
چنانکه گذشت , زیارت قبر پیامبر, به اجماع مذاهب و براساس روایات متواتر, از عبادات مستحب و مؤکّد بوده و این عبادت , گذشته از بُعد فردى و ثواب و فضیلتى که در آن نهفته است , همچون بسیارى از عبادات دیگر; مانند نمازجمعه , نماز دو عید فطر و قربان و مناسک حج , داراى ابعاد مهم سیاسى و اجتماعى است ; یکى از این ابعاد اجتماعى مهم , وحدت امت اسلامى است که زیارت پیامبر(ص) مى تواند یکى از مظاهر مهم آن تلقّى شود. در ارتباط با همین بُعد سیاسى زیارت آن حضرت , در فقه و روایات اسلامى , علاوه بر آن که بر استحباب آن تأکید شده است , شاهد احکام و مباحث دیگرى هم هستیم که اهمیت زیارت پیامبر(ص) را دو چندان مى کند و نشان مى دهد که زیارت پیامبر, اگرچه مستحب عینى است ولى داراى چنان اهمیتى است که شارع براى صیانت از آن , احکام دیگرى را نیز جعل کرده است . تا از این ذخیرهء گرانبهاى الهى , به خوبى صیانت شود و دست منافقان بدخواه از آن کوتاه گردد. یکى از این احکام واجب کفایى بودن زیارت پیامبر(ص) در هر سال است , که از روایات وارده در باب اهمیت زیارت پیامبر(ص) استفاده مى شود; به ویژه آن که طبق روایات , والى و پیشواى مسلمانان باید مردم را وادار به زیارت ایشان کند. حتى از بیت المال در این راستا هزینه نماید, تا قبر آن حضرت همه ساله زائر داشته باشد و بى زائر نماند.[1]
از این رو است که صاحب وسائل , در باب سوم از ابواب مزار, تصریح به وجوب کفایى بودن زیارت پیامبر(ص) دارد و ضمن آوردن عنوانى با عبارت : «باب تأکد استحباب زیارة قبر رسول الله (ص) و اجبار الوالى الناس علیها و وجوبها کفایة کل سنة», و پس از ذکر روایات , مى گوید: «و یفهم من تل الاحادیث الوجوب الکفائى».
[2]صاحب وسائل همین رأى را در مورد زیارت امام حسین و دیگر ائمه (ع) آورده است .
--------------------------------------------------------------------------------
[1] وسائل الشیعه، ج‏8، باب 5 از ابواب وجوب الحج و شرائطه، ح‏2
[2] وسائل الشیعه، ج‏10، ابواب المزار و مایناسبه، باب‏3، صص 263-260
|129|
پذیرش امامت و ولایت پیامبر و امامان معصوم (ع) و وفادارى به بیعت با آنان , لوازمى دارد که از جمله ء آن ها, زیارت قبور ایشان است .
لذا عنوان باب 44 ابواب مزار چنین است : «باب وجوب زیارةالحسین و الائمه (ع) على شیعتهم کفایة».
[1]
در این باب , روایات مهمى نقل شده است که نشان از جایگاه زیارت امامان (ع) و ابعاد سیاسى زیارت آن ها دارد. بسیارى از این روایات از کامل الزیارات جعفر بن محمد بن قولویه نقل شده است ودر یکى از آن ها راوى حدیث که وشاء است مى گوید:
«معت الرضا(ع) قول : ان لکل امام عهداً فى عنق أولیائه شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد زیارة قبورهم».[2]
معلوم مى شود, پذیرش امامت و ولایت پیامبر و امامان معصوم (ع) و وفادارى به بیعت با آنان , لوازمى دارد که از جملهء آن ها,به زیارت قبور ایشان شتافتن است . روشن است که این حکم , افزون برابعاد معنوى و عبادى , آمیخته به ابعاد سیاسى نیز هست و نشان مى دهدکه بیعت با امام و وفاى به پیمان با او باید دوام داشته باشد و ولایت ,امرى است مستمر و دائمى , حتى براى پس از وفات و رحلت ایشان .
5. امام المسلمین و وادار کردن مردم به زیارت پیامبراعظم
به فتواى فقهاى امامیه و به استناد برخى روایات معتبر و مورداعتماد, در صورتى که مردم زیارت پیامبر(ص) را ترک کنند, امام ونظام اسلامى , آنان را وادار به زیارت آن حضرت مى کند.
شهید اول گوید:
«و یجبر الامام الناس على الحج و زیارة النبى (ص) لو ترکوهما».[3]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] همان، ج‏10، صص‏346و345
[2] همان، ج‏2، ص‏346
[3] الدروس الشرعیة، ج‏1، ص‏472
|130|
صاحب جواهر نیز, چنین فتوایى دارد:
«یجبر الامام الناس علیها لوترکوها».
[1]
مستند این فتوا, روایتى است که صدوق (ره) باسناد خود از حفص بن بخترى و هشام بن سالم و معاویة بن عمار و دیگران , از امام صادق‏(ع) نقل مى کند:
لو أن الناس ترکوا الحج لکان على الوالى أن یجبرهم على ذل و على المقام عنده , لو ترکوا زیارة النبى (ص) لکان على الوالى ان یجبرهم على ذل و على لمقام عنده».[2]
این روایت را کلینى و شیخ نیز به اسناد خویش نقل کرده اند. از نظر سند بى اشکال است و نشان مى دهد که زیارت پیامبر و عمل به این تکلیف الهى , اگر چه بر مردم وجوب کفایى است ولى حکومت اسلامى نیز در این راستا تکالیف و وظایف حکومتى دارد که نباید از آن شانه خالى کند و همانگونه که نظام سیاسى اسلام در مورد تعطیل نشدن حج وظیفه دارد, در مورد زیارت پیامبر(ص) نیز چنین است .

از دیگر احکام سیاسى دربارهء قبر پیامبر خدا(ص) آن است که اگر اطراف قبر پیامبر خلوت و تهى از سکنه شد واجب کفایى است که عده اى به اقامت در اطراف مضجع شریف آن حضرت و حفاظت و نگهبانى و پر رونق کردن آن اقدام کنند و چنانچه براى انجام این تکلیف داوطلب یافت نشد, بر پیشواى مسلمین است که گروهى را وادار به انجام این تکلیف الهى کند, اگر چه به نوبت بوده و به طور دائمى نباشد و مانع از این گردد که اطراف روضه ء مبارکهء آن حضرت خلوت شود و خطرى توسط بدخواهان آن را تهدید کند. این حکم در ادامهء روایت گذشته از امام صادق‏(ع) نقل گردیده است : «.. و لو ترکوا زیارة النبى (ص) کان على الوالى أن یجبرهم على ذل و على المقام عنده».[3] طبق این حدیث شریف , بیت الله الحرام و قبر النبى (ص) از جهت تعطیل نشدن و شلوغ بودن اطراف آن ها, همسان یکدیگرند و حمایت و حراست از آن ها و مردم را به سمت آن ها گسیل دادن , از وظایف اصلى و اساسى نظام اسلامى است , همچنان که حکومت اسلامى در اندیشهء امنیت یا بهداشت و دیگر
--------------------------------------------------------------------------------
[1] جواهر الکلام، ج‏20، ص‏80
[2] وسائل الشیعه، ج‏8، باب 5، ابواب وجوب الحج و شرائطه، ح‏2، ص‏16
[3] همان.
|131|
اموررفاهى و مادى جامعه است , در این بُعد نیز اشتغال ذمّه دارد ونمى تواند نسبت به این مهم بى توجه باشد و از آن شانه خالى کند.
6. زیارت پیامبر با هزینهء بیت المال
هرگاه مردم بر اثر فقر و تنگدستى , از زیارت قبر آن حضرت درمدینه ناتوان شدند و این تکلیف در معرض خطر تعطیلى قرار گرفت ,لازم است که نظام اسلامى به میدان بیاید و با پرداخت هزینهء سفر به مدینهء منوره از اموال عمومى و بیت المال , گروهى را به آن دیار نورانى رهسپار کند و آن را از خلوتى و نداشتن زائر برهاند; چنانکه این وظیفه در مورد حج بیت الله الحرام نیز بر نظام اسلامى و امام مسلمین مقرر است . این حکم یکى دیگر از احکامى است که در روایت امام صادق‏(ع) به آن اشاره شده است :
«فان لم یکن لهم أموال , انفق علیهم من بیت مال لمسلمین».[1]
7. ولایت الحج و زیارت پیامبر اعظم (ص)
براساس فقه سیاسى , نظام اسلامى و ولى امر مسلمین , متصدّى مسؤولیت ها و ولایت هاى گوناگون ; چون ولایةالصدقات , ولایةالجهاد, تولیة الوقف , ولایة القضاء, ولایة الحدود و... است و یکى ازاین ولایت ها, ولایة الحج مى باشد. رهبر و امام مسلمانان , یا شخصاًمتصدّى این ولایت مى شود و یا فرد داراى شرایط را براى امارت وسرپرستى حج نصب مى کند. امیرالحاج وظایف گسترده و فراوانى دارد; از جملهء آن ها است اهتمام و برنامه ریزى براى زیارت حجاج بیت الله الحرام از قبر پیامبر(ص) مى باشد.
شهید اول (ره) , که به طور مبسوط حدود پانزده وظیفه را براى ولایت حج بر مى شمرد, یکى از این مسؤولیت ها را چنین معرفى مى کند:
--------------------------------------------------------------------------------
[1] همان.
براساس فقه سیاسى , نظام اسلامى و ولى امر مسلمین , متصدّى مسؤولیت ها و ولایت هاى گوناگون است .
|132|
«و ان یسیر بهم الى زیارة النبى (ص) و الأئمة(ع) و یمهلهم بالمدینة بقدر اداء مناس الزیارات و قضاء حاجاتهم».[1]
امیرالحاج موظف است حاجیان را همراه خود به زیارت پیامبر(ص) و امامان (ع) ببرد و به اندازهء نیاز براى انجام این مناسک و خداحافظى و امور ضرورى دیگر به آن ها فرصت دهد. این حکم نیز یکى دیگر از احکام سیاسى زیارت خاتم پیامبران (ص) است و این حقیقت را آشکار مى سازد که مسألهء زیارت آن پیشواى عظیم القدر, بسیار مهم و ذو وجوه است که براى تحقّق آن , نیاز به مدیریت و برنامه ریزى کلان و در سطح عالى مدیران سیاسى جامعه ء اسلامى است و نمى توان نسبت به آن بى توجه بود و آن را بارى به هر جهت رها کرد یا موکول به مردم نمود, بدون این که از جهت مدیریت براى آن برنامه هاى مختلف ; فرهنگى , سیاسى , اقتصادى , تبلیغى , هنرى و غیره نداشت و خود را نسبت به آن بى مسؤولیت دانست .
جالب این که , توجه به این بُعد از ابعاد احکام سیاسى زیارت النبى (ص) تنها در فقه امامیه منعکس نیست , بلکه در فقه عامه نیز, این وظیفه به خوبى تبیین و تشریح شده است , على رغم توهم پیروان ابن تیمیّه و منحرفان وهابى که با فتواى سیاسىِ خود مبنى بر «حرمت سفر براى زیارت نبى اعظم (ص) خواسته یا ناخواسته , آب به آسیاب دشمن ریخته اند. عالمان اسلامى , از تبیین این مهم هرگز شانه تهى نکرده اند. قاضى ابى یعلى حنفى (متوفاى 458ق ) در کتاب مهم «الاءحکام السلطانیه» ده وظیفه براى متصدى امارت حج مى شمارد و ضمن تشریح وظیفهء این امارت مى گوید:
«فاذا عاد بهم سار على طریق المدینة لزیارة قبر رسول اللّه‏(ص) رعایة لحرمته و قیاماً بحقوق طاعته و ان لم یکن ذل من فروض الحج فهو من مندوبات الشرع المستحبه و عادات الحجیج المستحسنة. روى عمر, أن النبى (ص) قال : من زار قبرى وجبت له شفاعتى».[2]
نظیر همین سخنان را نیز ماوردى (متوفاى 450.ق ) در «الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه» با اضافه و کامل تر آورده است.[3]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] الدروس الشرعیه، ج‏1، صص‏496و495
[2] الاحکام السلطانیه، صص‏111- 108
[3] الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ص‏109و108
|133|
طبق این آراى فقهى , مى توان گفت : به اجماع فریقین , این وظیفهء متصدى امارت الحج و در حقیقت حکومت اسلامى است که پس از انجام مناسک حج , مردم را همراه خویش براى زیارت قبر پیامبر(ص) به مدینه ببرد و با این کار حرمت آن حضرت را پاسدارى کند و حق فرمانبردارى او را بگذارد; چرا که زیارت ایشان , اگر چه جزء فرایض حج نیست ولى از امور مستحب و مندوب شرعى است که سیرهء مسلمانان بر انجام آن , در طول تاریخ استوار بوده است .
8. فلسفهء سیاسى زیارت پیامبر اعظم (ص)
زیارت حضرت ختمى مرتبت (ص) در معارف اسلامى و فقه مسلمانان , داراى اهمیت ویژه اى است ; به گونه اى که در ردیف یکى از ارکان اسلام ; یعنى حج قرار گرفته و در برخى از احکام , با حج داراى اشتراک است و این , از ابعاد گوناگونِ معنوى , فرهنگى , عبادى , اجتماعى , سیاسى و... قابل تبیین , تحلیل و بررسى است اما نه در این مقاله ; چرا که بازکاوى تمامى آن ابعاد, از موضوع این مقاله بیرون است . آنچه در این بخش مد نظر ما است , نگاهى است هر چند فشرده و گذرا, به ابعاد سیاسى این زیارت و فلسفهء آن از این زاویه . در این مورد مى توان به چند نکته بسنده کرد:
نکتهء اول : زیارت مانع تحقّق عداوت ها
دشمنى و کینهء مستکبران و مشرکان , شیاطین جن و انس , در حیات مادى پیامبر خدا(ص) خلاصه نمى شود. نقشه هاى سوء, علیه این کانون نور و هدایت , پس از رحلت پیامبر(ص) نیز ادامه داشته و تا زمان حاضر همچنان تداوم یافته است . برخى از دشمنى ها, جنبهء تبلیغات زشت فرهنگى دارد; مانند آنچه در کاریکاتورهاى مطبوعات دانمارک در ماه هاى اخیر شاهد بودیم و برخى از مقولهء فرهنگ نیز پا را فراتر گذاشته و به مرحله اقدامات عملى سیاسى , حتى نظامى رسیده است ; از جملهء این اقدامات , تلاشى است که در طول تاریخ , دشمنان براى نبش قبر مبارک آن حضرت و ربودن پیکر مطهرش داشته اند, که در ذیل به برخى از این موارد اشاره مى شود:
1. نخستین بار در قرن پنجم هجرى گروهى به فرمان الحاکم بامرالله عبیدى و به سرکردگى فردى به نام ابوالفتوح , حاکم وقت مکه و مدینه تلاش کردند با نبش قبر مطهر پیامبر(ص) پیکر ایشان را به مصر منتقل کنند تا مردم براى زیارت آن حضرت به مصر بروند
|134|
و وضع اهل مصر دگرگون شود که موفق نشدند.
2. در اواسط قرن ششم هجرى , همزمان با ضعف حکومت عباسیان , برخى از حکمرانان مسیحى مناطق روم و بیزانس در سال 557ه . به فکر ربودن پیکر مطهر پیامبر افتادند. دو تن از مسیحیان اندلس را براى اجراى این نقشه مأموریت دادند, ولى خداوند نقشهء ماهرانهء آن ها را نقش بر آب کرد.
سمهودى در توضیح این واقعه مى نویسد: سلطان نورالدین زنکى , که شب ها را به عبادت و تهجد مى گذرانید, شبى در خواب پیامبر را دید که به دو مرد اشتر(موبور) اشاره مى کرد و مى فرمود: مرا از این دو نجات دهید.
پادشاه همان شب چند بار این خواب را دید, لذا وزیر خود جمال الدین موصلى را خواست و با او مشورت کرد و نتیجه این شد که شبانه به سمت مدینه حرکت کنند. وى با اموال فراوانى همراه با وزیر و بیست نفر به سمت مدینه حرکت کرد و شانزده روز بعد به مدینه رسید. او به عنوان تقسیم اموال همراه خود میان تمامى اهل مدینه , اسامى آن ها را نوشت و همه را به قصد گرفتن سهم خود احضار کرد, ولى گمشدهء خود را در میان آن ها نیافت . پرسید: آیا کسى مانده است که سهم خود را نگرفته باشد؟ گفتند: نه , به جز دو نفر از اهل مغرب که از کسى چیزى قبول نمى کنند و افراد صالح و نیکوکارى هستند. پادشاه خواست آن دو را بیاورند, و وقتى آمدند, دریافت که آن دو همان افرادى هستند که در رؤیا مشاهده کرده بود. شاه خانهء آن دو را جست و جو کرد و سرانجام معلوم شد که در گوشه اى از خانه , دالانى کنده اند به سوى حجرهء شریف پیامبر, آن ها هم لب به اعتراف گشودند که تصمیم داشته اند به دستور فرمانرواى مغرب پیکر مطهّر آن حضرت را از جاى خود منتقل کنند.
این حادثه و دیگر وقایعى که روى داده بود, سلطان نورالدین را واداشت که براى حراست از قبر شریف پیامبر, دیوارهء مستحکمى پیرامون حجرهء مبارکه احداث کنند.[1]
ناگفته نماند که وهابیت و پیروان محمد بن عبدالوهاب نیز, گرچه تاکنون جرأت نکرده اند, طبق عقاید انحرافى خود, گنبد خضرا و بارگاه ملکوتى پیامبر را خراب کنند, ولى آنان همچنان که سفر براى زیارت آن حضرت را حرام مى دانند, ساختن گنبد و بارگاه بر قبور
--------------------------------------------------------------------------------
[1] توطئه ربودن پیکر مطهر پیامبر اعظم‏صلى الله وعلیه وآله وسلم، فصلنامه «میقات حج»، شماره 56، تابستان 1385، صص 207-200
|135|
اولیا و انبیا را نیز مجاز نمى شمرند و از آن ها, به خصوص پیشواى ایشان , محمدبن عبدالوهاب نقل شده است که اگر توانایى یابند گنبد و بارگاه پیامبر(ص) را هم مانند بقیع و شهداى اُحُد و حضرت حمزه (ع) خراب مى کنند.[1]
کینه و دشمنى که مستکبران , مشرکان و کافران از پیامبر و معارف آسمانى آن حضرت بر دل دارند, امرى آشکار و هویداست و از فلسفه هاى مهم و اساسى استحباب زیارت پیامبر(ص) و احکام مرتبط با آن , همین است که با پررونق بودن کانون پرجاذبهء روضهء منوره ء آن امام رحمت , دشمن نتوانسته است نقشه هاى کینه ورزانهء خود را عملى کند. زیارت قبر آن حضرت نه تنها مانع و رادعى است محکم بر سر راه پیاده شدن نقشه هاى عملى و فیزیکى دشمن , بلکه بر هم زنندهء بسیارى از توطئه هاى فرهنگى و تبلیغاتى آنان نیز هست .
نکتهء دوم : زیارت , مصداق بارز تبرّى از دشمنان
یکى از واجبات مهم , که جنبهء سیاسى نیز دارد, برائت از مشرکان و دشمنان است و این مسأله در اسلام , به ویژه معارف اهل بیت (ع) مورد تأکید قرار گرفته و بى گمان زیارت پیامبر(ص) از مصادیق بارز عملى و رفتارى این واجب الهى است , که شخص زائر در عمل اعلام تبرّى از دشمنان خدا مى کند و با این کار, بر همهء آنچه آن ها براى خود ترسیم کرده اند پشت پا مى زند.
نکتهء سوم : زیارت , مصداق عملى تولّى به ولایت اللّه
تولّى و پذیرش ولایت الهى و تبرّى از اولیاى طاغوت , یکى دیگر از فرایض سیاسى هر مسلمان است . در واقع , تولّى تکمیل کنندهء واجب پیشین ; یعنى تبرّى است و با تحقق این دو; که یکى به منزلهء شرط لازم و دیگرى به منزلهء شرط کافى است , این حلقه کامل مى گردد و انسان در شعاع دایرهء ولایت الهیه قرار مى گیرد. نیل به زیارت اولیاى الهى , از جمله رسول گرامى اسلام (ص) مصداق عملى و رفتارى این تولّى و بیعت است و همانطور که طبق آیات قرآن اطاعت از رسول خدا(ص) در حکم اطاعت الله است و آنچنانکه بیعت با ایشان , بیعت با ذات ربوبى محسوب مى شود, زیارت آن حضرت نیز در حکم زیارت الله شمرده شده است ; چنانکه در روایت عبدالسلام بن صالح هروى , از امام هشتم (ع) منقول است :
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ر.ک.به: مکارم شیرازى، ناصر، وهابیت بر سر دو راهى، صص 67-65
|136|
قلت لعلى ّ بن موسى الرضا(ع) ابن رسول الله , ماتقول فى الحدیث الذى یرویه أهل الحدیث : أن المؤمنین یزورون ربهم من منازلهم فى الجنة؟ فقال : یا اباالصلت : ان الله فضل نبیّه محمداً(ص) لى جمیع خلقه من النبیین و الملائکة و جعل طاعته طاعته و متابعته متابعته و زیارته فى الدنیا و الآخرة زیارته , فقال : (ن یطع الرسول فقد اطاع الله )و قال : (ن الذین یبایعون انما یبایعون الله ) قال رسول الله (ص) من زارنى فى حیاتى او بعد موتى , فقد زار الله , و درجة النبى (ص) رفع الدرجات , فمن زاره الى درجته فى الجنة من منزله فقد زار الله تبارک و تعالى».[1]
براساس معارف اهل بیت (ع) , «اتمام الحج لقاء الامام».[2]
کسى که به حج اکتفا کند و اعلام وفا و ولایت نسبت به اولیاى دین و کسانى که خداوند فرمان به اطاعت و پیروى از آن ها را صادر کرده است نکند, نتوانسته است به طور کامل وارد دایرهء ولایت الهیه شود, لذا پس از طواف بیت الله , باید به زیارت پیامبر و امامان (ع) رفت و اعلام ولایت و پذیرش عهد آن ها را کرد; چنانکه در روایت ابوحمزهء ثمالى از امام باقر(ع) نقل است :
«نما أمروا أن یطوفوا بهذه الاءحجار ثم یأتونا فیعلمونا ولایتهم».[3]
در روایتى دیگر از ثامن الائمه (ع) نقل است :
«ن لکل امام عهداً فى عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد زیارة قبورهم , فمن زارهم رغبة فى زیارتهم و تصدیقاً بما رغبوا فیه , کان أئمتهم شفعاؤهم یوم القیامة».[4]
بنابراین , از دیگر فلسفه هاى سیاسى زیارت پیامبر(ص) وفاى به عهد و پیمانى است که مسلمانان با آن حضرت دارند. از این رو, ترک زیارت آن حضرت , جفا بر ایشان شمرده شده است :
[5] یعنى ترک زیارت آن حضرت از مصادیق پایمال کردن حق و ستم بر ساحت مقدس ایشان شمرده مى شود.
-------------------------------------------------------------------------------
[1] وسائل الشیعه، باب‏2، ابواب المزار، ج‏10، ص‏255
[2] همان، ج‏10، ح‏8، ص‏254
[3] همان.
[4] همان، ح‏5، ص‏253
[5] همان، ج‏10، ص‏255
|137|
آنچه گذشت , اشاره اى فشرده به برخى از ابعاد سیاسى فلسفهء زیارت پیامبر(ص) بود و البته عناوین دیگرى نیز همچون وحدت امت اسلامى و کانونى براى تألیف قلوب و تقریب میان مذاهب اسلامى , قابل اشاره است ; همچنان که آن چه بیان شد, تنها شمه اى از ابعاد سیاسى این مقوله بود و روشن است که زیارت آن حضرت , ابعاد بسیار وسیعى دارد که در فلسفهء زیارت آن حضرت نمى توان از ابعاد دیگر, به ویژه ابعاد معنوى , فرهنگى , اجتماعى , تربیتى و... غافل شد; ابعادى که در جاى خود نیازمند تحلیل و پژوهش مستقل است .
نتیجهء سخن آن که , زیارت حرم نبىّ اعظم , بر خلاف گفتهء وهابیان , که سفر براى آن را حرام شمرده اند, از اجماعیات فرق اسلامى است و روایات متواتر آن را تأیید مى کنند و این زیارت , احکام سیاسى ویژه اى دارد و از وظایف سیاسى نظام اسلامى است که در جهت پرشکوه برگزار شدن آیین زیارت آن حضرت کوشا باشد و با تحقّق این تکلیف الهى توسط مسلمانان و زمامداران آن ها نقشه هاى دشمنان نقش بر آب مى شود و مسلمانان در تمسک به حبل الله و ورود در ولایت الهیه و کفر به طاغوت موفق مى شوند و این نشانگر فلسفه سیاسى این عبادت عظیم الهى است .

تبلیغات