آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

اندیشهء سیاسى متفکران و سیاستمداران جامعه تأثیر مهم و اساسى بر جهت گیرى هاى سیاست داخلى و خارجى دولت هاى آن ها مى گذارد. امام خمینى‏ (قدس سره)نخستین فقیه شیعى است که اقدام به کسب قدرت سیاسى و تشکیل دولت نمود. آموزه هاى فقهى ـ دینى حوزه، به عنوان خاستگاه فکرى امام تأثیر فراوان در شکل گیرى اندیشهء سیاست خارجى وى داشت. قاعدهء فقهى «تولّى و تبرّى» از مفاهیم بنیادى اندیشهء سیاست خارجى امام مى باشد. رویکردهاى «روابط برادرانه با کشورهاى اسلامى، روابط خصمانه با کشورهاى متخاصم،برائت ازمشرکان، فتواى قتل سلمان رشدى و شعار محو اسرائیل» در سیاست خارجىجمهورى اسلامى ایران از پیامدهاى طبیعى تأثیر این قاعدهء فقهى در اندیشهء سیاست خارجى امام خمینى‏ (قدس سره) مى باشد. پژوهش حاضر تلاشى است در راستاى تبیین قاعدهء فقهى تولّى و تبرّى در اندیشهء سیاست خارجى امام.

متن

تبیین مفهوم «تولى و تبرى» به عنوان یک قاعدهء فقهى[1]
نقطهء عزیمت بحث را چنین آغاز مى کنیم که: آیا «تولى و تبرى» را مى توان قاعده اى اخلاقى دانست ؟!
در اخلاق، امور و افعال به «خوب» و «بد» تقسیم مى شوند. مثلاً غیبت بد است و تواضع خوب و پسندیده. اما در سرزنش و ستایش افعال فوق، دولت ها قانونى را نگذرانده اند. آنچه وجود دارد قوانینى براى مجازات افرادى است که با غیبت و اتهامات ناروا به افراد، جامعه ودولت آسیب مى رسانند.
کیفر و پاداش فعل اخلاقى مادام که در حوزه فردى است و به حوزهء جامعه تسرى پیدانکرده، به عهدهء شریعت است و شریعت همان قواعد و قوانینى است که به طور مشخص دردین اسلام براساس سنت ثبت شده است. فقه مسلمانان نماد عینى تبدیل قواعد اخلاقى به قانون است. در رساله هاى عملیه شیعه دو گروه از قواعد اخلاقى به قواعد شرعى تبدیل شده اند: اول قواعد اخلاق فردى، که به خلوت مؤمنان محدود است (مانند فرامین پرهیز اززنا و...) و دیگر قواعد اخلاق اجتماعى، که جامعهء دینى را در بر مى گیرد (مانند نمازهاى جمعه و جماعات، خمس، فرمان جهاد و...).
بدیهى است گروه دوم از قواعد فقهى مخصوصاً و (گروه اول از قواعد فقهى عموم،مادام که به عرصهء اجتماع کشانده شود) ناظر به تشکیل دولت دینى است و جز در زمان تشکیل دولت اسلامى، امکان اجرا نمى یابد.
با مقدمهء فوق و در تبیین جایگاه «تولى و تبرى» به عنوان یک قاعدهء اخلاقى یا فقهى، به مفهوم آن مى پردازیم:
«راغب در صفحهء 45مفردات گفته است: اصل واژهء «برء» و «براء» و «تبرى» به معناى کناره گیرى و بیزارى از هر چیزى است که مجاورت با آن، مورد کراهت باشد. خداى متعال در قرآن مى فرماید: (براءةٌمن الله و رسوله...)[2]
مفاد آیه تنها براى تشریع نیست، بلکه متضمن انشاى حکم و قضا بر برائت از مشرکین زمان نزول آیه است، به دلیل این که اگر صرف تشریع بود، پیامبر خدا(ص)را در برائت شریک
[1] گفتنى است که در این مقاله «قاعدهء فقهى» در معناى اصطلاحى آن در لسان فقیهان به کار نرفته، بلکه به معناى اصل و قانون استعمال شده است.[2] توبه: 1|124|
نمى کرد، چون دأب قرآن بر این است که حکم تشریعى صرف را تنها به خدا نسبت دهد، حتى با صراحت فرموده است: (و لایشرک فى حکمه أحداً)[1] و از مصادیق حکم، جز حکم به معناىسیاست و ولایت و قطع خصومت را به آن حضرت نسبت نمى دهد».[2]
آیاتى دیگر از کلام الله مجید، که در آن ها خداى متعال بر تبرى جستن از دشمنان خداحکم مى دهد، قابل ذکر است:
1. سورهء توبه، آیهء 23 «اى کسانى که ایمان آورده اید، پدران و برادران خود را دوست نگیرید ـ یعنى به آن ها محبت نورزید ـ اگر کفر را بر ایمان اختیار کردند و هر که از شما باایشان دوستى کند از ایشان شمرده مى شود ـ یعنى از ظالمان مى باشند.»
2. سورهء ممتحنه، آیه 13 «پیروى نکنید و والى قرار ندهید کسانى را که خداى تعالى برآنها غضب کرده است.»
3. سوره مجادله، آیه 22 «هرگز چنین نخواهى یافت، مردمى که ایمان به خدا و روزقیامت آورده اند، دوستى با دشمنان خدا و رسول کنند، هر چند آن دشمنان، پدران و پسران ویا برادران و یا خویشاوندان آنها باشند. این مردم پایدارند، خدا بر دلهایشان نور ایمان رانوشته و به روح قدس الهى، آن ها را مؤید و منصور گردانیده و آنان را در قیامت به بهشتى داخل کند که نهرها زیر درختانش جارى است و جاودان در آن جا از نعمت هاى الهى بهره مندهستند و خدا از آنها خشنود و آن ها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند.»
در تفسیر نورالثقلین،
[3]از کتاب احتحاج طبرسى، از پیامبر خدا(ص)حدیثى نقل شده مبنى بر این که: آگاه باشید و بدانید که دوستان على و فرزندانش کسانى هستند که خدا از ایشان درکتابش یاد کرده و فرموده است: (لا تجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حادالله و رسوله...).
[4]
پیامبر(ص)در روز غدیر خم بر وجوب تولى نسبت به ائمه و تبرى از دشمنان ایشانآگاهى دادند و این تولى و تبرى تحقیقاً در طول دوستى و دشمنى با خدا و دین خداست.حضرت صادق‏(ع)نیز مى فرماید: «کسى که کافرى را دوست بدارد، پس او کافر است.»
[5]
[1] «احدى را در حکم خود شریک نمى سازد» کهف: 26
[2] محمدحسین طباطبایى، (ج 9) (ترجمه محمدباقر موسوى همدانى)، قم: دفتر انتشارات اسلامى،1364 صص 197-196
[3] ج 5 ص 268
[4] مجادله: 22
[5] جواد بن عباس الکربلایى، رساله ى تولى و تبرى ،قم: انتشارات فقه، 1379، ص 17
|125|
نظر به این که دو امر ضرورى دین؛ تولى و تبرى از فروع دین وواجبات الهى است ومانند دیگر تکالیف، به افعال مکلف تعلق دارد، پس واجب است که در اعمال مسلمانِ مکلف باشد و تقلید در آنها جایز نیست، بلکه بر هر مسلمان مکلفى واجب است که از روى ادله قطعیهء عقلیه و نقلیهء شرعیه به این دو امر ضرورى دین معتقد باشد ونزد او ثابت گردد.
[1]
امام‏ (قدس سره)به عنوان یک فقیه و دانش آموختهء مکتب حوزه، که به نظریه پردازى در امر دین برخاست و براى کسب قدرت سیاسى و تشکیل حکومت دینى گام برداشت، تحقیقاً درcontext فقه و فلسفهء اسلامى مى اندیشید. در پژوهش پیش رو، مبانى فقهىِ راهبردهاى عملىِ اندیشهء امام‏ (قدس سره)در عرصه سیاست خارجى، تبیین گردیده است.
مفهوم «تولى و تبرى» با آن بینات قرآنى و احادیث نقل شده از معصوم (ع)توانمندى ابراز وجود به عنوان یک قاعدهء مسلم فقهى، آن هم در زمان تشکیل حکومت دینى به رهبرى فقیه عادل و آگاه را دارد. حکومت دینى به رهبرى فقیه جامع الشرایط باید توانمندى تعیین تکلیف خود را با دوستان و دشمنان خدا داشته باشد. پسندیده نیست که به عنوان یک قاعدهءاخلاقى آن را به حوزهء خصوصى زندگى فردى راند. از طرفى هر گونه قاعدهء اخلاقى درزندگى فردى نیز بازتاب هاى اجتماعى دارد.
دههء 60 دههء دوستى ها و دشمنى ها براى ایران
حمایت از کشورها و ملت هاى محروم، هوادارى از شیعیان در جهان و دوستى باکشورهایى که هیچ گونه اشتراک منافع با دولت ایران ندارند، از سویى دشمنى با قدرت هاى سلطه گر جهانى، ضدّیت با هژمونى غرب، ستیز با آمریکا و اسرائیل، قطع رابطه با رژیم نژادپرست آفریقاى جنوبى و روابط پرتنش با همسایهء ابرقدرت شمالى از سوى دیگر، ازجهت گیرى هاى سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران در دههء 60بوده است.
دههء نخست حیات جمهورى اسلامى ایران، که یکى از جنگ هاى بزرگ و طولانى درتاریخ را نیز پشت سر گذاشت، در حقیقت دههء دوستى ها و دشمنى هاى آشکار این نظام باکشورهاى خارجى است. رابطهء ایران با جهان خارج و ستیز با جهان غرب، به مثابهء ستیز حق و باطل، هنجار سیاست خارجى این کشور بوده است.
امام خمینى‏ (قدس سره)به جهت موقعیت ممتازى که در رهبرى انقلاب ملت ایران و هدایت آن به
[1] پیشین، ص 9
|126|
   
سوى پیروزى بر یکى از نظام هاى قوى و وابسته به غرب در ایران داشت، تأثیرى تعیین کننده بر جهت گیرى هاى سیاست خارجى ایران گذاشت. او آمریکا را شیطان بزرگ نامید و در اولین فرصت، فرمان قطع رابطه با دولت مصر را به وزیر خارجهء وقت داد. در مقابل،دوست ملل محروم و مستضعف جهان و حامى صادق ملت آوارهءفلسطین و مردم جنوب لبنان بود.
اصل فقهى «تولى وتبرى» در شکل گیرى اندیشهء سیاست خارجى امام خمینى‏ (قدس سره)تأثیر عمیق داشت. رویکرد سیاست خارجى امام،رویکردى توحیدى است. لذا دوستى با دوستان خدا و دشمنى بادشمنان خد، دستاورد طبیعى اندیشهء توحیدى وى مى باشد.
اصل تولى و تبرى ریشه در قرآن و سیرهء معصوم (ع)دارد که منابع اصلى فقه شیعه مى باشند؛ لذا اکنون به تبیین مفاهیم تولى و تبرى وآیات و روایاتى که بر این اصل فقهى دلالت دارند، مى پردازیم.
مفهوم «تولى و تبرى»
الف) تولى
تولى با واژه هاى ولى، ولاء، ولایت و مولى هم خانواده است.معناى اصلى این واژه، همانگونه که راغب در «مفردات القرآن»آورده، قرار گرفتن چیزى در کنار چیز دیگر است.آنچه از تدبّر درآیات قرآن به دست مى آید، وجود دو نوع ولایت مثبت و منفى ازنظراسلام است.
مثبت و منفى به این معنى که، مسلمانان مأموریت دارند نوعى ولاء را نپذیرند و از طرف دیگر دعوت شده اند که ولاء دیگرى را داراباشند و بدان اهتمام ورزند.
[1]
تولى از باب تفعل و به مفهوم پذیرش ولایت مى باشد. و درفرهنگ اسلامى منظور از آن این است که انسان ولایت خدا و
[1] مطهرى، مرتضى، ولأها و ولایتها. قم: انتشارات صدرا، 1370، صص‏16-13
|127|
پیغمبران و بعد از پیامبران، ولایت اولیاء الله را بپذیرد.
ب) تبرى
تبرى به معناى دورى جستن از یک چیز و حالت و برى ءبودن ازشىء مخصوص است. در فرهنگ مذهبى و عقیدتى اسلام، منظور ازآن، کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا و پیامبران و دشمنان ملائکة الله و ائمه و مؤمنان و تبرى کردن و دورى جستن از آنان مى باشد.
نتیجه گیرى سیاسى و اجتماعى از مفاهیم پیش گفته این است که انسان دوستى با حکومت الهى را بپذیرد و از حکومت دشمنان اسلام و خدا دورى بجوید.
ریشه هاى قرآنى و روایى، «تولى و تبرى»
(... الله ولى الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور والذین کفروا أولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات...)
«خداوند ولىّ مؤمنین است و آنان را از متن ظلمت وتاریکى به سوى نور بیرون مى برد. اما ولى هاى کفار،طاغوت است و آنها را از متن نور به سوى ظلمت مى کشاند...»
[1]
در نمازهاى روزانه نیز شعار تکبیرة الاحرام همین مفهوم تولى وتبرى را دارد. تکبیر یعنى پذیرش و بزرگداشت خدا و دین خدا.احرام یعنى ممنوع ساختن تعظیم و تکبیر غیرخدا و شکستن تمام بتهاو نفى همهء الهه ها.
تبرى همان احرام اجتماعى و سیاسى قطب ها و رژیم هاى جائر وستمگر کفر پیشه است و طبق قاعدهء تبرى نمى توان با رژیم هایى که دشمن دین خدا هستند رابطهء سیاسى برقرار کرد. چنانکه تولى
[1] بقره: 225
   
اصل فقهى «تولى و تبرى»در شکل گیرى اندیشهءسیاست خارجى امام خمینى‏ (قدس سره)تأثیر عمیق داشت.
|128|
دستورى است شرعى براى برقرارى رابطه سیاسى با رژیم هاى خدا دوست و عدالت خواه وقسط طلب.
[1]
امام خمینى‏ (قدس سره)در ستیز قهرآمیز با کشورهاى سلطه گر، از عبارات «مشرک»، «کافر» و«بت پرست» بهرهء فراوان مى برد و این نشانگر اعتقاد وى مبنى بر این است که بت پرستى یک جریان تاریخى است که نماد آن تحول پیدا کرده ولى تفکر آن حذف نگردیده است. دعوت وى از مسلمانان جهان براى برگزارى تظاهرات برائت از مشرکان، تأکیدى بر اصلخدشه ناپذیر تبرى در اندیشهء سیاست خارجى امام است. نوع مواجههء امام با کشورهاى بیگانه و ملاک تقسیم آنها به کشورهاى دوست و دشمن، ریشه در محکمات آیات قرآنى دارد. خداوند تعالى در قرآن مى فرماید:
«براى مؤمنان، ابراهیم و آنان که با او بودند، الگو و اسوهء نیکویى هستند تا به آن هااقتدا کنید، آنان به قوم مشرک خود صریحاً گفتند که ما از شما و چیزهاى موردپرستش تان بکلى برىء و بیزاریم. ما مخالف و منکر شما هستیم و همیشه میان ما وشما بغض و کینه و دشمنى حاکم خواهد بود تا آنگاه که به خداى یگانه و بى همتاایمان بیاورید.»
[2]
«خداوند شما را از دوستىِ کسانى که با شما در دین قتال و دشمنى نکرده و ازدیارتان بیرون نرانده اند، نهى نمى کند تا بیزارى از آن ها بجویید بلکه با آن ها به عدالت و انصاف رفتار کنید که خدا مردمان با عدل و داد را دوست مى دارد.خداوند شما را تنها از دوستى کسانى نهى مى کند که با شما در دین و عقیده تان جنگیدند و به طور متحد شما را از دیار و وطنتان بیرون کردند؛ اگر کسانى از شمامؤمنان آنان را دوست بدارند، حقیقتاً ستمکار و ظالم اند.»
[3]
جهت گیرى توحیدى اندیشهء سیاست خارجى امام، دشمنى با اسرائیل را در راستاىدشمنى با کفارى مى داند که مؤمنان را از خانه و کاشانهء خود بیرون رانده اند. دشمنى با نظام حاکم بر مصر را در راستاى دشمنى با منافقانى مى داند که کافرانى چون آمریکا و اسرائیل را به ولایت و دوستى برگزیده است.
[1] شکورى، ابوالفضل، فقه سیاسى اسلام (ج‏2)، تهران: 1361؛ ص‏522
[2] ممتحنه: 4
[3] ممتحنه: 9؛ همچنین ر.ک.به: مائده: 57 - 56 و نسأ: 138-137
|129|
کلام امیرمؤمنان، على‏(ع)در نهج البلاغه که فرمود: «کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عون»[1] یعنى دشمن ستمگران باشید و طرفدار مظلومان، در موضع گیرى هاى خارجى امامخمینى‏ (قدس سره)بارها به کار رفته است.
ملاک دوستى و دشمنى در این روایت، براساس تقسیم بندى «ظالم» و «مظلوم» است.مصادیق ظلم نیز، هم ظلم به خدا است و هم بندگان خد، امام خمینى‏ (قدس سره)قدرت هاى سلطه گررا مصادیق کشورهاى ظالم مى داند و صریح ترین نمونهء عملى آن ها را آمریکا و اسرائیل مى داند. وى از تمامى مظلومان و محرومان عالم حمایت مى کند و نمونه عملى آن ها را ملت مظلوم و آوارهء فلسطین معرفى مى کند.
با تأسى به اصل تولى و تبرى و تأثیرپذیرى از حدیث «ان ولى محمد من أطاع الله و ان بعدت لحمته، و انَّ عدوَّ محمدٍ من عصى الله و ان قربت قرابته»[2] فتواى ارتداد سلمان رشدىصادر شد و این فتوا به یکى از چالش هاى مهم سیاست خارجى در زمستان 1367بدل گردید.
در این حدیث، بى شک ولى و دوست پیامبر(ص)آن کسى است که خدا را به طور کاملاطاعت کند هر چند که از جهت نژاد و خون، از آن حضرت دور باشد. همچنین دشمنحضرت (ص)محمدکسى است که در برابر قوانین الهى عصیان و سرکشى کند هر چند کهقرابت قومى و خونى بسیار نزدیک با آن حضرت داشته باشد!
اما دربارهء اصل تولى و تبرى و رویکرد سیاست خارجى ملهم از آن، مى گویند:
«تولى وتبرى، دو اصل اساسى اسلام است. باید با حکومت عدل موافق و به حاکمعادل دل ببندید و از رژیم غیراسلامى تبرى کنید».
[3]
آنچه از اندیشهء سیاست خارجى امام برداشت مى شود، دسته بندى کشورهاى دنیا به سه گروه زیر، براساس قاعدهء فقهى «تولى و تبرى» است و بالطبع رابطه با آنان نیز در این برداشت تعریف مى گردد:
1. رابطهء برادرانه با کشورهاى اسلامى.
2. رابطهء محترمانه با کفار غیرمتخاصم.
3. رابطهء خصمانه با کشورهاى متخاصم.
[1] صبحى صالح، نهج البلاغه، ص‏421
[2] وسائل الشیعه، ج‏15، ص‏238
[3] صحیفه نور، ج‏2، صص‏-21-17
|130|
رابطهءبرادرانه با کشورهاى اسلامى،براى به تحقّق پیوستن ِوحدت جهان اسلام در مقابل جهان کفراست.
   
 1. رابطهء برادرانه با کشورهاى اسلامى
جهت گیرى سیاست خارجى ایران در دوران نظام شاهنشاهى، باکشورهاى اسلامى عبارت بود از حمایت از رژیم هاى محافظه کار وترجیحاً سلطنتى و مهار رژیم هاى تندرو و انقلابى در کشورهاى اسلامىِ منطقه. حمایت نظامى از کشور پادشاهى عمان در مقابل چریک هاى مسلح ظفار، در راستاى این سیاست خارجى بود. شاه مناسبات آرام خود با اسرائیل را نیز در این راستا توسعه داد.
رابطه با اسرائیل، هم مقوّم توسعهء روابط ایران و آمریکا بود و هم برگ برنده اى در دست شاه براى مقابله با کشورهاى اسلامىِ منطقه،مانند سوریه به شمار مى رفت.
با پیروزى انقلاب اسلامى، شاهد تغییر موضع آشکار در سیاست خارجى ایران هستیم. اسرائیل از جایگاه یک دوست مطمئن براى رژیم شاه، به دشمن درجهء یک اسلام و ملت ایران بدل گردید. روابطخارجى ایران با کشورهایى چون سوریه، لیبى و الجزایر برادرانه شد.جمعیت شیعهء لبنان، که از محروم ترین اقشار این کشور اسلامى هستند، مورد حمایت قاطع جمهورى اسلامى قرار مى گیرند. آنها باتأثیرپذیرى از انقلاب اسلامى ایران، براى اولین بار در منطقه موفق به اخراج تفنگ داران آمریکایى از کشور خود مى گردند. این جلوه اى ازدستاوردهاى رابطهء برادرانهء ایران با کشورهاى اسلامى و به عبارتى،صدور انقلاب اسلامى به کشورهاى دیگر بود.
پایدارى شیعیان لبنان، اسرائیل را نیز از این کشور اسلامى بیرون راند.
اندیشهء فقهى ـ سیاسى امام خمینى‏ (قدس سره)مبنى بر دوستى با کشورهاى اسلامى و حمایت ویارى رسانى به مظلوم در مقابل ظالم، جهت دهندهء این راهبرد سیاست خارجى ایران گردید.
استراتژى «وحدت» در اندیشهء سیاست خارجى امام، براساس حکم خداست. رابطهء برادرانه با کشورهاى اسلامى در این
|131|
رویکردچنین تبیین مى گردد:
«ما بر حسب حکم خداى تبارک و تعالى اخوت خودمان را با همهء مسلمین جهان، با دولت هاى کشورهاى اسلامى،با ملت هاى مسلم در هر مذهبى هستند، در هر کشورى هستند. ما برادرى خودمان را با آنها اعلام مى کنیم...
[1]»
رابطهء برادرانه با کشورهاى اسلامى، براى به تحقّق پیوستنِوحدت جهان اسلام در مقابل جهان کفر است، براى تبیین تقابل حق وباطل، از نمادها و مصادیق مشخص کمک گرفته مى شود. وحدت وبرادرى مسلمانان در جبههء حق، براى مقابله با اسرائیل و آمریکا درجبههء باطل است. اتخاذ رابطهء برادرى با کشورهاى مسلمان، راهبردى دفاعى در مقابل دشمنان اسلام است. شکل گیرى اندیشهء سیاسى امام مصادف با روزهاى غم انگیز جهان اسلام و اشغال بیت المقدس به دست نمادهاى خیانت در صدر اسلام است.
الگوپذیرى از صدر اسلام و آرزوى بازگشت به گذشتهء پرافتخارجهان اسلام، گرایشى قوى در اندیشهء سیاسى ـ فقهى امام است. درصدر اسلام شاهد اتحاد و برادرى قبایل مسلمان مدینه حول محوریت پیامبر(ص)هستیم، که با پیمان برادرىِ مهاجرین و انصارکامل تر مى گردد و بر ائتلاف مشرکین، منافقین و یهودیان مدینه پیروزمى شود و روز به روز بر شکوفایى اسلام در سایه پیمان برادرانهءمسلمین افزوده مى گردد.
اما امروز مسلمانان متفرق شده اند و دشمنان ضعیف دیروز، قوى پنجه و مستکبر. طنز تلخ تاریخ این است که جریان صهیونیسم درموضع اقتدار و تجاوزگرى قرار دارد! لذا امام خمینى‏ (قدس سره)در این باره مى گوید:
«قرآن کریم اخطار کرده است به این که اگر تنازع کنید
[1] صحیفه امام، ج‏15، ص‏474
   
|132|
فشل مى شوید.
[1] شما آثار فشل را در مسلمین مشاهده مى کنید، آثار فشل را درکشورهاى عربى مشاهده مى کنید. فشل شدن از این بدتر چه که کشورهاى پهناور اسلامى با همهء قدرتى که از حیث سیاسى، نظامى، از حیث ذخایر دارند،در مقابل اسرائیل همه فشل هستند؟!»
[2]
کنگرهء عظیم حج که از فریضه هاى مهم اسلامى است، محیط مناسبى است براى بسطروابط برادرانه میان کشورهاى اسلامى. تهاجم فرهنگى کشورهاى استعمارى، که دراین رویکرد قصد استحالهء فرهنگى جهان اسلام و جایگزین نمودن ارزشهاى غربى به جاى ارزشهاى اسلامى را دارد، امام خمینى‏ (قدس سره)را در هدف الهى اش مصمم تر مى نماید.اومى گوید:
«لازم است زائرین محترم بیت الله الحرام از هر ملت و مذهبى که هستند، بهفرامین قرآن کریم گردن نهند و در مقابل سیل شیطان بنیانکن اسلام زدایى شرق وغرب و وابستگان بى ارادهء آنان، دست اخوت اسلامى بر هم دهند و به آیات شریف الهى که آنان را به اعتصام به حبل الله فراخوانده و از تفرقه و اختلافتحذیر و نهى فرموده است، توجه کنند...»
[3]
اندیشهء سیاست خارجى امام خمینى‏ (قدس سره)در این رویکرد مبتنى بر تشریک مساعى واتحادجمهورى اسلامى ایران با کشورهاى اسلامى است که باید نقش قاطعى درحصول هدف هاى والاى اسلامى و خوشبختى مسلمانان سراسر جهان داشته باشد.
[4]استراتژى وحدتِ امام برپایهء مبانى اسلامى استوار و با محوریت و سرکردگى ایران اسلامى است.
[5]
از این روست که از موضع اقتدار و برترى فرهنگى و عقیدتى مى گوید:
«جمهورى اسلامى مى خواهد مطلبى را که قرآن فرموده است، مطلبى را که
[1] انفال: 46
[2] صحیفه امام، ج‏16، صص‏36-35
[3] همان، ج‏16، ص‏513
[4] صحیفه نور، ج‏6، ص‏119
[5] همان، ج‏7، ص‏164
|133|
رسول خدا فرموده است، در همهء کشورها پیاده کند و ایران مقدمهء اوست.مى خواهد که به همهء کشورها بفهماند که اسلام بنایش بر برادرى و برابرى و وحدت (است) و همهء مسلمین ید واحد هستند بر دیگران.»
[1]
بُعد دیگر سیاستگذارى امام در مورد وحدت و رابطهء برادرانه با کشورهاى اسلامى،تکلیف گرایى اوست؛ آنجا که مى فرماید:
«ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا همه منتظر ظهور امام زمان (عج)هستیم، پس دیگر بنشینیم توى خانه هایمان، تسبیح را در دست بگیریم وبگوییم، «عجل على فرجه»، عجل با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه رافراهم بکنید براى آمدن او، و فراهم کردن این است که مسلمین را با هم مجتمعکنید، همه با هم بشوید.»
[2]
تمایل امام به ایجاد رابطهء برادرانه با دولت هاى اسلامى، مبتنى بر مصلحت گرایى اسلامى و از روى مصالح مسلمین است:
[3]
«کسانى که مسؤولیت شان خیلى زیاد است، دولت هاى اسلامى است، رؤساى جمهور اسلام، سلاطین اسلام، اینها مسؤولیت شان خیلى مهم است و شایدبیشتر از همهء طبقات باشد.»
[4]
هفتهء وحدت به عنوان نماد و الگوى وحدت گرایى امام خمینى‏ (قدس سره) در اوایل دههء 60براى تقویت رابطهء برادرانهء کشورهاى اسلامى وگذار از اختلافات فرقه اى و مذهبى اعلام گردید.هفتهء وحدت در وضعیتى اعلام شد که جهان اسلام در آتش اختلاف و تفرقه مى سوخت.فلسطینى آواره، لبنان اشغال شده، نزاع هاى گروهى و قومى مسلمانان و جنگ عراق علیه ایران؛ از جملهء مشکلات گریبانگیر جهان اسلام بود.
در ایران انقلابى نیز نزاع گروهها و احزاب وابسته به بیگانه براى کسب قدرت، کشور رابه سمت درگیرى هاى مذهبى و قومى سوق مى داد. در چنین وضعیتى است که امام مى گوید:
[1] صحیفه نور، ج‏13، ص‏226
[2] صحیفه امام، ج‏18، صص‏268-269
[3] صحیفه نور، ج‏11، ص‏35
[4] صحیفه امام، ج‏2، صص‏29-33
|134|
اگر بین دولت هاى اسلامى از همهء جهات وحدت پیدا بشود،امید است که بر مشکلات خودشان غلبه کنندو قدرتى بزرگتر ازقدرتهاى دیگردر مقابل سایر قدرتهاباشند.
   
«امیدوارم که خداوند تبارک و تعالى به ملت قهرمان ایران سلامت دهد و هفتهء وحدت را واقعاً وحدت درست کنند،نه این که فقط ما هفتهء وحدت مى گیریم. ما محتاج به وحدت هستیم در سالیان دراز، همیشه قرآن کریم به مادستور داده و به مسلمین دستور وحدت داده...»
[1]
عناصر اتحاد عبارت اند از: پیغمبر مشترک، کتاب مشترک واعتقادبه خداى واحد متعال. در این صورت قدرتى بزرگ ترازقدرت هاى جهانى تشکیل مى گردد. راهبرد این قدرت شدت عمل در مقابل قدرت هاى سلطه گر جهانى و دوستى و رحمت با جامعهءداخلى است.
«دولت هاى اسلامى... یک کتاب دارند، یک پیغمبر دارند،اینها همیشه باید با هم متحد باشند، با هم علاقه هاى همه جانبه داشته باشند و اگر چنانچه این آمال حاصل بشود که بین دولت هاى اسلامى از همهء جهات وحدت پیدا بشود،امید است که بر مشکلات خودشان غلبه کنند و قدرتى بزرگتر از قدرتهاى دیگر در مقابل سایر قدرتها باشند.»
[2]
راهبرد «رابطهء برادرى» نسبت به کشورهاى اسلامى، در اندیشهءسیاست خارجى امام به طور خلاصه در دو وجه قابل تبیین است.
الف: یک وجهِ آن ریشه در آیات قرآن و سیرهء پیامبر(ص) دارد.خداوند بندگان مؤمن خود را به رابطهء نیک و برادرانه فرا مى خواند وآنان را به سخت گرفتن بر کفار سفارش مى کند. سیرهء عملى پیامبر(ص) نیز عبور از تقسیم بندى نژادى و قومى و طبقاتى و بناى یک جامعهء اسلامى با روابط برادرانه بود. تشکیل چنین جامعهءتوحیدى قدرت عظیمى ایجاد نمود و در مدت کوتاهى
[1] صحیفه امام، ج‏19، ص‏436
[2] صحیفه نور، ج‏6، ص‏125
|135|
ابرقدرت هاى وقت (ایران و روم) را از پاى در آورد.
امام خمینى‏ (قدس سره) دغدغهء تشکیل چنین جامعهء توحیدى و تکرار عظمت و افتخار گذشتهءاسلام را داشت، از این رو با رویکردى قرآنى دست برادرى به سوى مسلمانان جهان درازمى کرد.
2. وجه دوم راهبرد «رابطهء برادرى» واکنشى بود که امام نسبت به ظلم سلطه گران واستعمارگران بین المللى داشت. حیات سیاسى امام خمینى‏ (قدس سره)در زمانه اى بود که نقطهءحضیض انحطاط مسلمین بود. در میان تمام کشورهاى اسلامى تنها ایران و ترکیه ازاستقلالى نیم بند برخوردار بودند. غالب کشورها یا مستعمره بودند و یا تازه از دام استعماررهیده بودند. راهبرد «رابطهء برادرى» با تجربهء پیروزى انقلاب اسلامى ایران واکنشى به این وضعیت خفت بار و بازگشت به عظمت گذشتهء مسلمین بود.
اشغال بیت المقدس و آوارگى ملت فلسطین نیز زخم کهنه اى بر پیکر جهان اسلام بود.
امام خمینى‏ (قدس سره)تفرقه و تشتت مسلمین را اصلى ترین دلیل این شکست ها مى دانست. او بااعتماد به نفس مثال زدنى رژیم پهلوى را به زانو در آورد و جمهورى اسلامى را جایگزین آن نمود. مجموعهء این حوادث و رخدادها ظرفیت رهبرى جهان اسلام را در او ایجاد کرد. از این رو ایجاد رابطهء برادرى میان مسلمانان و مبارزه با سلطه گران بین المللى، که مبارزه اى میان اسلام و کفر و حق و باطل بود، به دغدغهء اصلى امام خمینى‏ (قدس سره) تبدیل گردید.
2. رابطهء محترمانه با کفار غیر متخاصم
رابطه با کفارِ غیرمتخاصم بر پایهء انعقاد پیمان و احترام متقابل با رویکرد اسلامى، سابقه در صدر اسلام دارد. پیامبر خدا(ص)پس از هجرت از مکه به مدینه و تثبیت حکومت اسلامى در این شهر، پیمان عدم تعرض با کفار مکه منعقد کرد. هر چند که انعقاد این پیمان با اعتراض اصحاب تندرویى چون عمر مواجه شد و از طرف دیگر با پیمان شکنى کفار محکوم بهشکست گردید، اما در فرهنگ اسلامى سنتى شد براى رابطه با کفار غیر متخاصم برپایهء عدم سلطه، بى طرفى و استقلال.
استقلال و عدم سلطهء کافر بر مسلمان، و نیز رابطهء مسالمت آمیز با کفار، اساس اندیشهءسیاست خارجى امام را تشکیل مى دهد. و اصلاً استقلال طلبى و گرایش به عدم تعهد،خصلت اساسى و ویژگى دیرین ایرانى مسلمان است و گرایش به بى طرفى و استقلال از
|136|
سلطهء خارجى، با دیدگاه عامهء ایرانیان؛ از چپ و راست، هماهنگ مى باشد. پس با پیروزى انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمینى‏ (قدس سره) علاوه بر خصلت هاى ایرانى، نقش عوامل فقهى در سیاست خارجى نیز بر آن افزوده شد.
امام خمینى‏ (قدس سره) روابط مسالمت آمیز با کفار غیر متخاصم را چنین تبیین مى کند؛ وى دردیدار سفیر وقت شوروى در ایران مى گوید:
«مایلیم با شما روابط حسنه، روابط اقتصادى و سیاسى داشته باشیم و این موکولاست به این که احترام متقابل رعایت شود....»
[1]
«ما با همهء ملت هاى عالم مى خواهیم دوست باشیم. با همهء دولت هاى عالم، بهحسب طبع اوّلى مى خواهیم دوست باشیم. مگر این که دولت هایى باشند که با ماخلاف رفتار کرده باشند و بخواهند به ما ظلم کنند.»
[2]
دغدغه هاى امام خمینى‏ (قدس سره) براى داشتن رابطهء برابر و متوازن غیر متخاصم، ریشه دررفتارهاى استعمارگرانهء جهان غرب طى دو قرن اخیر و رفتار سلطه گرانهء آمریکا بعد ازکودتاى 28رداد با ملت ایران دارد. امام بهترین استفاده را از مبانى فقهى ـ دینى در جهت رفتار سیاسى سلطه ستیزانهء خود کرده و مصادیق مشخص سلطه را مى شناساند و با آن مبارزه مى کند. او دولت آمریکا را به عنوان شیطان بزرگ و نماد جهان کفر معرفى مى کند و الفاظتحقیر کننده اى دربارهء آن به کار مى برد.
[3]
شالودهء دیدگاه امام خمینى‏ (قدس سره) بر داشتن رابطه با کفار غیر متخاصم، با الگوپذیرى از شیوهءحکومتى پیامبر خدا(ص) و با استفاده از اصل فقهى تقیهء مداراتى جهت جلوگیرى از آسیب به جامعهء اسلامى و بسط و گسترش اسلام پایه ریزى شده است. این روابط مادامى وجود داشت و توسعه مى یافت که به استقلال و حق تصمیم گیرى دولت اسلامى آسیبى نرساند و دول طرف رابطه و قرارداد، باورهاى رهایى بخش مکتب اسلام را به رسمیت بشناسند. داشتن رابطهء دوستانه با همهء کشوره، با حفظ استقلال، داشتن رابطهء انسانى و براساس احترام متقابل، از پیش شرطهاى اساسى اندیشهء سیاسى ـ فقهى امام در توسعهء روابط با
[1] صحیفه نور، ج‏7، ص‏89
[2] صحیفه امام، ج‏11، ص‏153
[3] همان، ج‏11، صص‏303-302
|137|
دول بیگانه است. از این رو در جواب خبرنگارى براى تبیین سیاست خارجى جمهورى اسلامى مى گوید:
«سیاست دولت اسلامى، حفظ استقلال، آزادى ملت و دولت و کشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام خواهد بود و فرقى بین ابرقدرتها و غیر آنها نیست.»
[1]
در دیدار سفیر شوروى که ابرقدرتى جهانى بود و مرز مشترک طولانى با ایران داشت نیزمى گوید:
«مایلیم که به طور مسالمت آمیز، به طور انسانى رفتار کنیم، و البته دولت ما هرطور که مصلحت بداند، در روابط اقتصادى، روابط تجارى و سایر امور که مربوط به دولت است عمل خواهد کرد...»
[2]
اصول گرایى و تمایل به فرستادن سفیر به دورترین نقاط دنی، ایجاد صلح و دوستى وداشتن سیاست بى طرفى از مشخصات دولت آیندهء اسلامى بود که امام خمینى‏ (قدس سره) در پاریس وعده داد.
[3]
رویکردهاى مصالحه جویانهء امام در این چارچوب فقهى ـ سیاسى، تأثیر زیادى بر آرام شدن فضاى پرتنش سیاست خارجى ایران در دههء 60داشت. انزواى بین المللى، محاصرهءاقتصادى، سیاسى و نظامى و جنگ عراق علیه ایران، که با بهانهء پیش گیرى از صدور انقلاب اسلامى، علیه ایران تدارک دیده شده بود با تکیه بر این رویکرد واقع بینانهء متکى برمصلحت گرایى فقهى، شکسته شد. سفر دوره اى رییس وقت جمهورى اسلامى ایران بهکشورهاى جهان سوم و اعلام سیاست گشایش درها به وسیلهء آقاى هاشمى رفسنجانى، ازدست آوردهاى رویکرد مصالحه جویانهء امام خمینى‏ (قدس سره)در عرصهء سیاست خارجى بود.
3. روابط خصمانه با کشورهاى متخاصم
مبارزه و ستیز با انحراف و کژى ها، بخش مهمى از حیات سیاسى امام خمینى‏ (قدس سره) راتشکیل مى داد. مبارزهء وى از حوزهء علمیه آغاز شد. او وقتى به تدریس فلسفه در حوزه
[1] صحیفه امام، ج‏4، ص‏411
[2] همان، ج‏6، ص‏220
[3] همان، ج‏18، ص‏323
|138|
پرداخت، با اعتراض متحجران و جزم اندیشان روبه رو شد اما با جسارت و شجاعت،حوزهءدرسى پر رونقى را تشکیل داد و هیچگاه تسلیم متحجرانى که با هر حرکت و تحولى مخالفت مى کردند، نگردید. امام راحل در سالیان بعد، از آن روزها به تلخى یاد مى کردوحامیان آن طرز تفکر را طرفدار اسلام آمریکایى و اسلام مرفّهین بى درد مى نامید.اوپرچمدار اسلام ناب محمدى بود و مواجههء «اسلام ناب محمدى» با «اسلام آمریکایى»درسال هاى قرار گرفتن او در مصدر قدرت به یکى از ابعاد اندیشهء سیاست خارجى امام بدل گردید.
آن پیشواى مقتدر در سال 1341خورشیدى مبارزه و ستیز علیه رژیم شاه را آغاز کرد،موج اصلى حملات خود را متوجه آمریکا و اسرائیل نمود. فریاد مبارزه جویانهء امام،تظاهرات خونین 15خرداد 42 پانزده سال تبعید به ترکیه و عراق و سرانجام موج پیروزى انقلاب اسلامى ایران را در پى داشت. به طورى که ستیز با آمریکا و اسرائیل به محور اصلى سیاست خارجى ایران انقلابى تبدیل گردید. دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکا را به تصرف خود درآوردند و بنیانگذار جمهورى اسلامى، این حرکت انقلابى دانشجویان را«انقلاب دوم» نامید.
امام با تأکید بر مواجههء ستیزه جویانهء خود با استکبار جهانى، تظاهرات برائت از مشرکان را در فریضهء حج زنده کرد. سرکوب خونین این تظاهرات در خانهء امن خدا نمایشى ازمواجههء خونین اسلام آمریکایى با اسلام ناب محمدى بود. امام در واکنش به این سرکوب خونین گفت: «اگر از صدام بگذریم از فهد نمى گذریم.»
رژیم غاصب اسرائیل نیز از دیدگاه امام خمینى‏ (قدس سره) دشمن آشتى ناپذیر جهان اسلام است ومبارزه جویى در مقابل این رژیم، با توجه به مبانى قرآنى و عملکرد تجاوزکارانه و تشکیل نامشروع آن در یک سرزمین اسلامى، وجه ثابت اندیشهء سیاست خارجى امام بود.
فتواى قتل سلمان رشدى که مبادرت به تألیف کتاب موهن «آیات شیطانى» کرده بود،یکى دیگر از ابعاد اندیشهء مبارزه جویانهء امام در مقابل استکبار جهانى بود.
مبارزه جویى و ستیز در اندیشهء سیاست خارجى امام، با رویکرد توحیدى بود. اوحکومت هایى را غیر توحیدى مى نامید که نظم و عدالت را براى سلطه جویى مى خواهند.
[1]
[1] صحیفه نور، ج‏11، صص‏14-13
|139|
مبانى اسلامى نقطهء عزیمت ایشان به سمت ستیز و مبارزه بود و کشورهایى را که از راه چپاول گرى، سلطه طلبى و زورگویى در صدد سلطه بر کشورهاى دنی، به ویژه کشورهاى مسلمان بودند، خصم تلقى مى کرد. کشورهایى را که براساس موازین غیرانسانى و با رویکردنژادپرستانه و با غصب سرزمین و آواره کردن گروههاى انسانى شکل گرفته بودند و تداوم حیات آن ها آمیخته به کشتار، جنایت و شکنجه بود، به دیدهء دشمن مى نگریست. نمونهء این کشورها نظام آپارتاید آفریقاى جنوبى و رژیم اسرائیل بود. کشورى چون عراقِ زمان حاکمیتِ صدام نیز که به سرزمین ایران تجاوز نمود، هم براساس تعاریف حقوق بین الملل وهم براساس رویکرد فقهى ـ دینى امام خمینى‏ (قدس سره) خصم تلقى شد، انقراض و شکست استکبارجهانى، هدف اصلى مبارزه جویى امام بود و با این رویکرد، سلامت و صلح جهانى بستگى به انقراض مستکبرین داشت.
[1]لاس مبارزات آشتى ناپذیر ملت ایران نیز براى قطع وابستگى ازمستکبرین بود.
[2] مصادیق مستکبرین در جهان زمان امام، آمریکا و شوروى به عنوان ابرقدرت هاى عالم بودند. امام رابطهء ایران با این دو ابرقدرت را رابطه بره با گرگ نامید.
[3] واین تأکیدى بر وجه آشتى ناپذیرى ملت ایران با ابرقدرتها بود؛ زیرا نهضت اسلامى ایران بارویکرد توحیدى آغاز شد و به پیروزى رسید و جهان استکبار در صدد شکست این نهضت بود. آنها از گسترش و صدور انقلاب سلطه ستیز ایران هراس داشتند. بیگانه ترسى و سوء ظن نسبت به توطئهء قدرت هاى بزرگ براى سلطه بر ایران و اسلام مواجههء مبارزه جویانهء امام راآشکارتر مى نمود.
[4]
ستیز در اندیشهء امام، در حقیقت واکنشى است به خوى استکبارى سلطه گران بین المللى،آنان که پیشینه اى دراز در استعمار ملل محروم دارند و نقطهء اتکاى امام، قدرت ملت حول محور اسلام است. لذامى گوید:
«ملت، با ارادهء قوى خود و ایمان به دستورات اسلامى موظف است که هر قدرتىباشد، در دفاع از ملت، دفاع از کشور خود، با هر قدرتى مبارزه کند. ما از قدرت هامى خواهیم که در امور داخلى کشور ما دخالت نکنند.»
[5]
[1] صحیفه نور، ج‏11، ص‏261
[2] همان، صص‏266-265
[3] همان، ج‏10، ص‏59-55
[4] همان، ج‏13، صص‏227-225
[5] صحیفه امام، ج‏6، ص‏220
|140|
مبارزه جویى امام دفاع در مقابل تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت (ص) محمدو پیروان ابراهیم حنیف است لذا اعلام مى دارد:
«اگر خمینى‏ (قدس سره)یکه و تنها هم بماند به راه خود، که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستى است ادامه مى دهد.»
[1]
امام بار دیگر تجاوز کفر و شرک و بت پرستى به حریم عترت رسول خدا(ص)و امت او درزمانهء حاضر را باز تولید شده مى داند ودیکتاتوره، جهانخواران و سرسپردگان آنان رانمادهاى شرک وبت پرستى در زمانهء حال مى داند. لذا شهادت در راه مبارزه باآنان بنابه وعدهء خداى متعال اجر عظیم دارد و نماد شهید و شهادت درراه مبارزه با کفر وشرک نیزدر مذهب شیعهء امام حسین‏(ع)است که راه مبارزه با سلطه را تا مرز شهادت به پیروانش نشان داده است.
امام با بهره گیرى از این نمادها در مواجههء ستیزه جویانهء خود با استکبار جهانى،منادى اسلام ناب است. او مسلمانان را به قیام و وحدت در سایهء پرچم توحید و درسایهءتعلیمات اسلام دعوت مى کند تا دست خیانت ابرقدرت ها را از کشور و خزاین سرشارخود کوتاه کنند.
[2]
امام وقتى که وارد مرحلهء مبارزه با کفر مى شود، صلح میان اسلام و کفر را بى معنا مى داند.
[3]باور عمیق امام به حقانیت جمهورى اسلامى ایران، او را در دفاع از انقلاب ملت ایران راسخ تر مى کرد. بنا به این اعتقاد، جمهورى اسلامى در برابر همهء قدرت ها ایستاده است.سلطه گران عالم نیز با این جمهورى، چون برنامه اش پیاده کردن اسلام است و اسلام براى جلوگیرى از ظلم و ستم و تعدى و چپاول آمده، مخالف اند. ستیزه جویى امام با ابرقدرت هابراساس مواجههء آشتى ناپذیر اسلام و کفر و الگوپذیرى از جنگ هاى رهایى بخشپیامبر(ص)با کفار جزیرةالعرب است؛ از این رو مواجههء مبارزه جویانهء امام با آمریک،اسرائیل، سرکوبگران تظاهرات برائت از مشرکان و سلمان رشدى مرتد، به صورت موردى تبیین مى گردد.
[1] همان، ج‏20، صص‏319-318
[2] همان، ج‏13، ص‏211
[3] همان، ج‏14، ص‏164
|141|
 الف) واهمه نداشتن از ابرقدرت غرب
ایران تا برآمدن و ظهور اسلام در آن، داعیه و سابقهء ابرقدرتى در جهان را داشت. با ظهورسلسلهء صفویه و تشکیل نخستین دولت ملى بعد از اسلام، ایران بار دیگر به قدرت و عظمت پیشین دست یافت. در چرخشى آشکار در زمان سلسلهء قاجاریه، به وضعیت نیمه مستعمرگى تنزل یافت و به صحنهء رقابت دو قدرت برتر وقت؛ روسیه و بریتانیا تبدیل شد.
ایران همواره علاقمند بود «قدرت سومى» را وارد عرصه کند که بتواند نفوذ این دو رامحدود نماید. از قرن نوزدهم به بعد کشورهاى مختلفى چون فرانسه، اتریش، آلمان وایالات متحده، این نقش را بازى کرده اند.
از دیدگاه ایران، رابطه با ایالات متحده در آغاز، نوعى رابطه با یک قدرت سوم بود که دراوایل دورهء مشروطه، در دههء 1900آغاز شد و هدف از آن، ایجاد حفاظى در مقابل نفوذروسیه و بریتانیا بود. در پایان جنگ جهانى دوم، ایالات متحده به تدریج جایگزینبریتانیاشد تا نقش دولت خارجى عمده اى را ایفا کند که براى حمایت از ایران در عرصهء بین المللى وتقویت موضعِ خودِ شاه در صحنهء داخلى، به آن توسل جسته مى شد. ایالات متحده باهمدستى بریتانی، به آخرین دوران جنبش بزرگ پارلمانى در ایران پایان بخشید؛ (با سرنگون کردن نخست وزیر ایران، محمد مصدق در دههء 1950و بازگرداندن شاه به حکومت).
این عملیات مشترک و پنهانى بریتانیا و آمریک، بسط هر گونه تجربهء مردم سالارى درایران را به مدت نیم قرن محکوم به شکست نمود. کودتاى 28مرداد و به شکست کشاندن جنبش ملى شدن صنعت نفت، آغاز همکارى تنگاتنگ شاه و ایالات متحده بود. ایران تحت تأثیر نظام دو قطبى هم پیمان آمریکا گردید. در سال 1995وارد پیمان نظامى ـ امنیتى بغدادشد. در سال 1334نهاد امنیت ساواک براى سرکوب اپوزیسیون داخل کشور با همکارىآمریکا شکل گرفت. روابط تنگاتنگ سیاسى، اقتصادى و نظامى میان آمریکا و شاه همچنان ادامه داشت تا این که در آغاز دههء چهل خورشیدى، قانون منع قضاوت کنسولى در رابطه بانظامیان آمریکا در ایران به تصویب مجلسین شوراى ملى و سنا رسید.
[1]
این در حالى بود که حکومت، فصلى از سرکوب نیروهاى ملى و اسلامى را پشت سرگذاشته بود. فداییان اسلام به جوخه هاى مرگ سپرده شده بودند. نیروهاى ملى منزوى و
[1] ر.ک.به: عبدالرضا هوشنگ مهدوى، تاریخ روابط خارجى ایران؛ علیرضا ازغدى، از آغاز سلسله صفویه تاپایان حکومت پهلوى.
|142|
رهبر آنها مصدق زندانى گردیده بود، آیت الله کاشانى نیز در انزوا قرار گرفت.
اما در مقابل اعطاى کاپیتولاسیون به مستشاران آمریکایى واکنش شدید نشان داد و در 4آبان 1343گفت:
«ملت ایران را در تحت اسارت آمریکایى ها قرار دادند؟!... این همان خطرى است که کراراً تذکر داده ام؛ خطر براى قرآن مجید، براى اسلام عزیز، خطر براى مملکت اسلام، خطر براى استقلال کشور...»
«آمریکاست که به دولت و مجلس ایران فشار مى آورد که چنین تصویب نامهءمفتضحى را، که تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پایمال مى کند، تصویب و اجراکنند. آمریکاست که با ملت اسلام معاملهء وحشیگرى و بدتر از آن مى نماید.»
[1]
اسلام خواهى، نفرت از سلطهء بیگانه، شور میهن دوستى و انزجار از دولت آمریک، درموضع گیرى امام آشکار است. به فاصلهء کوتاهى پس از این سخنرانى شورانگیز و ضداستعمارى بود که امام از ایران به ترکیه و سپس به عراق تبعید گردید.
گرایش شدید ضدّ آمریکایى ایشان، واکنش به پیوندهاى غیرعادى و تنگاتنگ شاه باایالات متحده بود. البته خصومت ویژهء ایران نسبت به آمریکا را نمى توان صرفاً محصول مداخله و نفوذ ایالات متحده در ایران طى یک دوره سى ساله دانست. مداخلات خشن ومسلحانهء بریتانیا و روسیه در ایران به مدت متجاوز از یک قرن تأثیر بد و تحقیر کننده اى برروان و افکار ایرانیان نهاده بود. از طرف دیگر زمانه تغییر نموده بود و مردم آگاهتر شده بودند. امام خمینى‏ (قدس سره)در حقیقت رهبرى جنبش ضداستعمارى ملت ایران را برعهده گرفته بود و آمریکا نماد استعمار و تجاوز امپریالیستى درقرن بیستم بود.
ستیز امام با آمریکا به صورت عمیق تر، یک ستیز فرهنگى بود. ستیز میان فرهنگ اسلام وفرهنگ غرب. غرب در گذشته در هیأت فاتح، حاکم استعمارى و یا مأمور مالیه وارد ایران مى شد. غرب جدیدى که نماد آن آمریکا بود، تهدید عمدهء فرهنگى علیه اسلام بود، فرهنگ عامه پسند آمریکایى همراه با نگرش دنیوى، تأکید بر فردگرایى در مقابل اجتماع، دنبال کردن رضایت خاطر شخصى، اخلاقیات نرم و سهل گیر جنسى، شیوهء زندگى مصرف گرایانه و...همگى در مقابل ارزش هاى سنتى و فرهنگى اسلام در ایران تبلیغ مى شد.
[1] صحیفه امام، ج‏1، صص‏409-413
|143|
سلطهء خُرد کنندهء فرهنگ آمریکایى در مقیاس بین المللى، پیکان تهاجم فرهنگى راتشکیل مى داد. ایران به عنوان داعیه دار اسلام شیعى در جهان، در نوک پیکان تهاجم فرهنگى آمریکا قرار داشت و مواضع ستیزه جویانهء امام خمینى‏ (قدس سره)واکنشى به تهاجم فرهنگى غرب نیز بود. در واقع امام ایالات متحده را بیش از هر قدرت خارجى مضر به حال اسلام مى دانست و یقیناً مضرتر از آنچه که اتحاد شوروى مى توانست باشد؛ زیرا تهدید مسکو فقطبا سلاح و زور و یک گروه کوچک کمونیستى وابسته به حزب کمونیست توده که طرفدارشوروى بود، انجام مى گرفت اما تهدید آمریکا یک تهدید فرهنگى بود و بدبختى تمام ملل مستضعف را به دنبال داشت.
[1]
امام بارها از پذیرش فرهنگ آمریکایى تحت عنوان «اسلام آمریکایى» سخن گفت.
[2]
آرى، آمریکا مشعل دار فرهنگ خداناشناسى است که براى اسلام تهدیدى جدى است واین تهدید در هر کجاى دنیاى اسلام باشد فرق نمى کند.
با رویکرد فقهى ـ دینى حاکم بر اندیشه سیاست خارجى امام، آمریکا شیطان بزرگ،دشمن اسلام و ملل محروم و مستضعف جهان و دشمن ملت ایران است. بعد از پیروزىانقلاب اسلامى ایران، اشغال سفارت آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام و حمایت قاطع امام از این اقدام، گامى دیگر در مواجههء ستیزه جویانهء امام با آمریکا بود. وقتى آمریکا باپذیرش تحقیر و شکست ابرقدرتى خود، اعلان قطع رابطه با ایران نمود، امام از این قطع رابطه استقبال کرد و گفت:
«آمریکا دشمن ماست، ما اگر محتاج به او باشیم براى ما سرشکستگى دارد.
[3]
رابطهء ما رابطهء یک مظلوم با یک ظالم یا قلدر با یک مستضعف است. نه، دیگر مارابطه اى نداریم [با آمریک] »
[4]
«... ایران باید تا قطع تمام وابستگى هاى سیاسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى خوداز آمریک، به مبارزات قاطع خود علیه این جهانخوار بى رحم ادامه دهد.»
[5]
[1] همان، ج‏12، صص‏2-1
[2] نامه امام به گورباچف، روزنامه جمهورى اسلامى، دوشنبه 19/10/67
[3] صحیفه نور، ج‏11، صص‏222-221
[4] همان، ج‏10، صص‏167-159
[5] صحیفه امام، ج‏12، ص‏147
|144|
مبارزهء امام با آمریک، یک مبارزهء جهانى و گسترده و با فراخوانى مسلمانان و مستضعفان جهان براى قیام است. باور قطعى وى طبق وعدهء قرآن به حاکمیت مستضعفین بر زمین، مهرتأیید است بر حقانیت این مبارزه:
«تا کى به جاى مقابله با دشمنان اسلام و براى نجات قدس (شریف) از اسلحهء گرم و قدرت نظامى الهى غفلت نموده و با کارهاى سیاسى و برخوردهاىسازشکارانه با ابرقدرتها وقت گذرانده و به اسرائیل مهلت هاى بى امان داده وشاهد قتل عام ها باید بود.»
[1]
«آمریکا سازمان دهنده اصلى اختلافات داخلى، کودتاى رسواى نظامى و درنهایت عامل تحریک دولت عراق براى جنگ علیه ایران است. آمریکا دشمن شمارهء یک ملل محروم و مستضعف جهان است. آمریکا براى سیطرهء سیاسى واقتصادى و فرهنگى و نظامى خویش براى جهانِ زیر سلطه، از هیچ جنایتى خوددارى نمى نماید. آمریکا مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیلهء صهیونیسم بین الملل سازماندهى مى گردد، استثمار مى نماید.»
[2]
امام بر آشتى ناپذیرى ایران و آمریک، حتى اگر به قیمت فناى ایران باشد، تأکید مى کند.
[3]
رویکرد آمریکا در ستیز اندیشهء سیاست خارجى امام، با فرض اساسى نبرد دائم حق وباطل، قابل تبیین است. مظلومیت ملل مستضعف جهان و ظلم ابرقدرت قرن و نداىمبارزه جویانه ملت ایران در مقابل آمریک، ایران را به کانون محاسبات جهانى تبدیل نمود.حمایت وسیع و همه جانبهء آمریکا از عراق، در جریان جنگ تحمیلى، دلیلى بود بر مواجههءسلطه گرانهء آمریکا با ایران. آمریکا عملاً در خلیج فارس وارد جنگ با ایران شد و تأثیر تعیین کننده اى بر تقویت نظامى دشمن در جبهه ها داشت.
به طور کلى، مبانى آیات قرآنى که بر دورى از دشمنان خدا و ستیز با آنان هشدار مى دهدودر چارچوب قاعدهء فقهى «تولى و تبرى» صورت بندى گردیده، تأثیرى تعیین کننده برمواجههء ستیزه جویانهء امام با آمریکا داشت. امام از آن رو لقب شیطان بزرگ را به این
[1] همان، ج‏15، صص‏60-59
[2] همان، ج‏13، ص‏211
[3] همان، ج‏18، ص‏140
|145|
قدرت داد که بر وجه آشتى ناپذیرى اش با آمریکا تأکید نماید.
ب) اسرائیل باید از بین برود
ستیز امام با اسرائیل از پایه هاى اصلى شکل گیرى انقلاب اسلامى بود؛ به طورى که مبارزه با اسرائیل به عنصر هویت بخش انقلاب اسلامى تبدیل شد. تغییر سیاست ایران درقبال اسرائیل شدیدتر از رابطهء این کشور با هر جاى دیگر در جهان بود. حتى امام ایجاد رابطه با ایالات متحده را به شرطى ممکن مى داند که آدم بشوند و ما را به حساب بیاورند، ما رابدانند که یک ملت هستیم.
[1]
پیروزى انقلاب اسلامى ضربهء بزرگى به اسرائیل بود. ایران از موضع یک رابطهء کارى آرام با اسرائیل در دوران شاه به موضع خصومت شدید با اسرائیل رو آورد و در قبال موجودیت دولت اسرائیل موضعى براندازانه در پیش گرفت که حتى تندتر از مواضعدولت هاى عرب متخاصم با اسرائیل بود؛ زیرا اسرائیل سرکوب کنندهء مسلمانان و به خصوص فلسطینیان و نماد سلطهء غرب در منطقه به شمار مى آید. ایرانِ انقلابى متأثر ازاندیشهء سیاسى ـ فقهى امام خمینى‏ (قدس سره) با آرمان فلسطین، در مبارزه با غاصبان صهیونیست،همدلى عمیقى نشان داد. افشاى رابطهء نزدیک اسرائیل با ساواک منفور پس از سقوط شاه،خشم ایرانیان علیه اسرائیل را شعله ور ساخت.
جمهورى اسلامى ایران که ماهیتاً انقلابى و ضد سلطه بود، اسرائیل را نماد سلطهء غرب درمنطقه و بیگانهء اشغالگرى مى دانست که به علت غصب سرزمین و مسجد مقدس مسلمانان،باید از بین برود.
در حقیقت ضدّیت با اسرائیل به جوهر اعتبار انقلابى و نماد اسلامیت انقلاب ایران مبدل گردید. ایران حتى در سال 1981تشکیل یک دولت فلسطینى در ساحل غربى رود اردن را به عنوان یک راه حل رد کرد و بر اعادهء تمام و کمال سرزمین فلسطین به صاحبان اصلیش تأکیدنمود. آهنگ حوادث بعدى تأییدى بر موضع انقلابى ایران بود. موضع گیرى ها وسخنرانى هاى وزیر خارجهء وقت ایران در سازمان ملل نشان مى دهد که از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران تا پاییز سال 1365خورشیدى مسألهء اسرائیل غاصب و فلسطین اشغالى اولویت اول سیاست خارجى ایران بوده است، حتى مهم تر از مسألهء جنگ.
[1] همان، ج‏11، ص‏304
|146|
امام در اندیشهء سیاست خارجى خود رابطهء با خداى متعال را جایگزین رابطهء با اسرائیل وآمریکا نموده و معتقد است: «مادامى که این رابطه مستحکم است، کسى نمى تواند به ماآسیب برساند.»
[1]
دلالت ها و رهنمودهاى آشکار قرآن کریم دربارهء تبرى جستن از دشمنان خدا، سرزنش قوم بنى اسرائیل به علت سرپیچى از فرامین الهى و سابقهء بدى که قوم یهود در مواجههء باپیامبر خاتم (ص)داشتند، در صورت بندى اندیشهء سیاست خارجى امام تأثیر چشمگیرداشت. از این رو:
1. بى درنگ، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، سفارت رژیم صهیونیستى در تهران رامنحل وسفارت فلسطین را جایگزین آن کرد. او در دفاع از آرمان ملت فلسطین و در تقابل بارژیم صهیونیستى، آخرین جمعهء ماه مبارک رمضان را «روز قدس» نامید.
[2] و به عنوان یک حکم شرعى به مسلمانان اعلام کرد:
«کمک به اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت، حرام ومخالف با اسلام است. رابطه با اسرائیل و عمال آن، چه رابطهء تجارى و چه رابطهءسیاسى، حرام و مخالف با اسلام است. باید مسلمین از استعمال امتعهء اسرائیلخوددارى کنند.»
[3]
2. با انعقاد پیمان کمپ دیوید، که منجر به صلح میان مصر و اسرائیل شد، دستور قطع رابطه با مصر را صادر کرد.
[4]
3. مرحلهء بعدى که امام بدان اهتمام مى ورزید، تهدید نظامى کشورهاى مسلمان همسایه بود، و بدین وسیله آنان را از رابطهء اقتصادى و یا سیاسى با اسرائیل غاصب برحذر مى داشت:
«من الان را عرض مى کنم که اگر دولت هایى که در خلیج فارس و اطراف خلیج فارس و در جاهاى دیگر هستند، اینها یک همچو امرى را تصویب کنند واسرائیل را شناسایى کنند. ملت ما و ارتش ما و سپاه پاسداران ما و اسلام و خداى
[1] همان، ج‏19، ص‏95
[2] همان، ج‏16، ص‏381
[3] صحیفه نور، ج‏1، ص‏139
[4] همان، ج‏6، ص‏108
|147|
تبارک و تعالى از آن ها نخواهند گذشت...»
[1]
در راستاى ستیز آشتى ناپذیر امام خمینى‏ (قدس سره)با موجودیت اسرائیل و به رسمیت شناسندگان آن بود که بعد از ترور سادات، رییس رژیم مصر، یکى از خیابان هاى بزرگ پایتخت جمهورى اسلامى ایران، به نام ضارب وى نامگذارى گردید.
انعقاد پیمان دوستى مصر و اسرائیل و شروع جنگ عراق علیه ایران، حلقه هاى به هم پیوستهء توطئه اى آمریکایى علیه ارزش هاى عالى فکرى مسلمانان است. آنان هسته اى مرکزى ایجاد نموده اند براى نابودى اسلام و مسلمانان. از این رو امام از ملت ایران و ملل آزادجهان مى خواهد که با شجاعت و آگاهى ایستادگى نمایند.
[2]
در روزهاى نخست مبارزه بر ضد نظام شاه نیز اسرائیل و بهایى ها را در کنار یک دیگرقرار داد و گفت:
«تا روزى که مسؤولین امر، دست از حمایت این دو طبقه بر ندارند، ما به مخالفت با آن ها ادامه مى دهیم.»
[3]
پ) برائت از مشرکان
برائت از مشرکین، مناسبت با فتح مکه و حج سال هشتم هجرى دارد که در آن «بزرگترین روز حج، خدا و رسولش به مردم اعلام مى دارند که بعد از این، از عهد مشرکین، خدا و رسول بیزارند». فتح مکه به خاطر در پى داشتن پیام برائت از مشرکین، نقطهء عطفى در تاریخ اسلاماست. مخاصمه و ستیز و کشتار مشرکین از جمله مؤلفه هاى عبارت «برائت از مشرکان»مى باشد. مسلمانان در این برههء تاریخى به نقطهء اوج اقتدار خود در مقابل مشرکین رسیده اند.الگوپذیرى از حوادث صدر اسلام و تلاش براى ایجاد جامعه و حکومتى توحیدى؛مانند عهد پیامبر خاتم (ص) از دغدغه هاى امام بود. او شرک، کفر و بت پرستى را یک جریان منقطع تاریخى نمى دانست. همانطور که پیام توحیدى پیامبر خاتم (ص)را نیز با مسؤولیت امامان معصوم (ع) و فقهاى امت اسلام، امرى در حال تداوم و حیات قلمداد مى کرد.
[1] صحیفه امام، ج‏16، ص‏480
[2] همان، ج‏14، ص‏77
[3] همان، ج‏1، ص‏77
[4] توبه: 3
|148|
اعلان برائت از مشرکین در اندیشهءسیاست خارجى امام،طرحى براى اتحاد مسلمانان حول محورتوحیدبود.
    امام خمینى‏ (قدس سره)پیام برائت از مشرکین را از آن رو زنده کرد که خودرا مسؤول ادامهء راه پیامبر خاتم (ص)مى دانست و شرق و غرب رابتهاى مجسم جهان امروز مى شمرد. آرى، پیام برائت از مشرکین، پیام «نه شرقى، نه غربى» امت اسلام در مراسم سیاسى ـ عبادى حج بود.
فریضهء حج در رویکرد سیاسى ـ فقهى امام، صرفاً یک مراسم عبادى نیست بلکه کنگره اى عبادى ـ سیاسى است که در آن، مسلمانان گرد هم مى آیند و مشکلات جهان اسلام را به بحث مى گذارند.بدین سان، تظاهرات برائت از مشرکین، نماد انزجار مسلمانان ازچپاولگران واستعمارگرانى است که ثروت ملى آن ها را غارت،سرزمینشان را غصب و ملت شان را آواره مى کنند.
امام «برائت از مشرکین» را اینگونه تبیین مى کند:
«اعلان برائت از مشرکین که از ارکان توحیدى واجبات سیاسى حج است، باید در ایام حج به صورت تظاهرات وراهپیمایى با صلابت و شکوه هر چه بیشتر و بهتر برگزارشود و حجاج محترم ایرانى و غیرایرانى... فریاد کوبندهءبرائت از مشرکان و ملحدان استکبار جهانى و در رأس آنان آمریکاى جنایتکار را در کنار خانهء توحیدطنین اندازند و از ابراز بغض و کینهء خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند، مگر تحقق دیانت جز اعلام محبت و وفادارى نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است ؟»
[1]
اعلان برائت از مشرکین از سوى امام خمینى‏ (قدس سره)به این علت است که سران کفر و شرک همهء موجودیت توحید را به خطر انداخته ومظاهر دینى، فرهنگى و ملى ملت ها را بازیچهءهوس خود کرده اندوجامعه را از وصول به خلوص، که غایت کمال و نهایت آمال است،مانع مى شوند.
[1] صحیفه امام، ج‏20، صص‏317-311
|149|
امروز فریاد ما بر مشرکان، فریاد امتى است که جانشان از تجاوزات شرق و غرب و دررأس آنان آمریکا و اذناب او به لب رسیده است. فریاد ملت مظلوم و ستم کشیدهء افغانستان است. فریاد مردم مسلمان آفریقاست. فریاد مردم لبنان و فلسطین است و...
[1]
اعلان برائت از مشرکین در اندیشهء سیاست خارجى امام، طرحى براى اتحاد مسلمانان حول محور توحید، فعال نمودن بخش اجتماعى و سیاسى اسلام و هدایت مسلمانان بهسمت کسب قدرت و مبارزه با قدرت هاى شرق و غرب، به عنوان مظاهر شرک و کفر امروزبود، به عبارت دیگر زنده کردن مراسم برائت از مشرکان، نتیجهء فکر انقلابى امام و درچارچوب عملى کردن قاعدهء فقهى «تولى و تبرى» در عصر حاضر است.
ت) فتواى ارتداد سلمان رشدى
(انا لله و انا الیه راجعون)
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مى رسانم مؤلف کتاب آیات شیطانى که علیه اسلام و پیامبر و قرآن منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتواىآن، محکوم به اعدام مى باشند.
از مسلمانان غیور مى خواهم تا در هر نقطه اى آنان را یافتند، سریعاً آن ها را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس دراین راه کشته شود شهید است ان شاء الله.
ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلف کتاب دارد، ولى خود قدرت اعدام آن را ندارد،او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد.
[2]
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
روح الله الموسوى الخمینى ـ 25/11/1367
صدور رأى قاطع و فقهى فوق، از طرف فقیه و رهبر جمهورى اسلامى ایران، دو پیامدآشکارداشت:
1. حلول حیاتى تازه در پیکرهء جهان اسلام و فراخوانى دوباره براى اتحاد در مقابل جهان کفر و استکبار بود. سالیان سال بود که امام خمینى‏ (قدس سره)دغدغهء وحدت مسلمین را داشت و
[1] صحیفه نور، ج‏20، صص‏317-320
[2] مؤسسه فرهنگى قدر ولایت، «آیات شیطانى، بارزترین جلوه دشمنى استکبار جهانى با اسلام ناب محمدى» چاپ‏چهارم، صص‏13-12
|150|
واکنش در برابر این اقدامِ وهن آمیز به کانون اتحاد و قدرت جهان اسلام در مقابل کفر تبدیل گردید. رهبران محافظه کار و سازشگر جهان اسلام نیز در مقابل این رأى قاطع امام سکوت تأییدآمیز نمودند.
2. پیامد دیگر آن موضع گیرى سران کشورهاى اروپایى همصدا با آمریکا در مقابل ایران،حمایت از نویسندهء کتاب توهین آمیز و فراخوانى سفراى اروپایى از ایران بود. فشارهاى اقتصادى، سیاسى بر ایران تشدید گردید و شاهد حمایت قاطعى از سوى رؤساى کشورهاى اسلامى نیز از ایران نبودیم.
اکنون به تبیین علت صدور فتواى قتل نویسندهء کتاب و رفتارشناسى و رویکرد فقهى ـسیاسى امام در این باره مى پردازیم:
الف: فقهاى شیعه مرتد را به مرتد ملى و فطرى تقسیم کرده اند و امام نیز بر این امر اذعان نموده است.
[1]
از دیدگاه امام خمینى‏ (قدس سره) در مسأله ارتداد این نکته برداشت مى شود که مرتد فطرى به قتل مى رسد و توبه وى نیز ثمرى ندارد.
موضوع دیگر در باب مبانى فقهى فتواى ارتداد سلمان رشدى، موضوع «سبّ نبى» است.خداوند متعال انسان ها را از ناسزا گفتن به پیامبر نهى کرده است.
[2]
از پیامبر(ص)روایت شده است: «کسى که به یکى از پیامبران دشنام دهد، باید کشتهشود.»
[3] و یا از امام صادق‏(ع)روایت شده است: «کسى که به پیامبر(ص)دشنام دهد حکم اواعدام است و نیازى به رجوع به حاکم ندارد.»
[4]
به نظر مى رسد که مبانى فقهى امام خمینى‏ (قدس سره) در صدور فتواى ارتداد سلمان رشدى مؤثربوده است. امام خمینى‏ (قدس سره) از منظر یک فقیه و عالم علوم اسلامى و صاحب جایگاه مرجعیت،این فتوا را صادر کرد.
حضرت امام در واکنش به شبههء توبهء سلمان رشدى مى گوید:
[1] روح الله خمینى، تحریر الوسیله، ترجمه: على سیفى و کاظم قاضى زاده، ج‏4، قم: انتشارات اسلامى، 1366،صص‏12-11
[2] حجرات: 1و2؛ احزاب: 57 ؛ مجادله: 5
[3] مؤسسه فرهنگى قدر ولایت، پیشین، ص‏32
[4] پیشین، ص‏32
|151|
«سلمان رشدى اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمانى واجب است باجان و مال تمامى همّ خود را به کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند.»
[1]
ب: آیات شیطانى حلقهء دیگرى است از زنجیرهء تهاجم فرهنگى که غرب در صدد است ازاین طریق زنجیره هاى اسارت را گرداگرد مسلمانان بزند. مسألهء سلمان رشدى کانون اعتقاد واقتدار مسلمانان را نشانه رفته بود. این کتاب صرفاً یک رمان نبود که یک نفر مسلمان (تبعهءبریتانیا) نوشته باشد. تألیف این کتاب تهاجمى آگاهانه به ایران و مسلمانان جهان به طورعموم بود و هدف از آن خوار کردن، به تمسخر گرفتن و تضعیف فرهنگ اسلامى بود.
به گفتهء امام خمینى‏ (قدس سره):
«مسألهء کتاب آیات شیطانى، کارى حساب شده براى زدودن ریشهء دین و دیندارىو در رأس آن اسلام و روحانیت است. یقیناً اگر جهانخواران مى توانستند ریشه ونام روحانیت را مى سوختند ولى خداوند حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و ان شاء الله از این پس نیز خواهد بود، به شرط این که حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم.»
[2]
راستى به چه علت است که در پى حکم اعدام شرعى و اسلامىِ مورد اتفاقِ همهء علما درمورد یک مزدور بیگانه، جهانخواران تا این حد برافروخته شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتادند؟! غیر از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد علمى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئه هاى شوم آنان به هراس افتاده اند واسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده، متحرک و پرحماسه مى دانند.
[3]
[1] صحیفه امام، ج‏21، ص‏268
[2] همان، ج‏21، ص‏277
[3] صحیفه نور، ج‏12، ص‏290

تبلیغات