امر به معروف و نهى از منکردر اندیشه اسلامى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
وظیفه ما نسبت به بازداشتن دیگران از کار زشت یا منکر چیست؟ بسیارى از فرهنگها جوابى براى این پرسش ندارند و یا پاسخى ساده براى آن دارند. شگفت انگیزترین فرهنگها اسلام است که در آن «امر به معروف و نهى از منکر » وظیفهاى دینى است و ریشه در قرآن و حدیث و سنت صالحان دارد.
مایکل کوک، استاد تحقیقات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون آمریکا و اسلامشناس متفکر در یکى از روزهاى ماه سپتامبر 1988 در روزنامهاى مىخواند که در ایستگاه قطار شهرى شیکاگو، در حضور جمعى از مردم زنى مورد تجاوز جنسى قرار مىگیرد. زن از حاضران در صحنه کمک مىخواهد، ولى فریادهاى او بىپاسخ مىماند. متجاوز به سادگى از صحنه مىگریزد. پس از رسیدن قطار، همه با بىتفاوتى بر آن سوار مىشوند و به راه خود مىروند. از میان ناظران در صحنه، تنها یک نفر براى دستگیرى متجاوز فرارى، با پلیس همکارى مىکند.
نویسنده کتاب پس از خواندن این خبر با خود مىاندیشد: «ما به نوعى وظیفه داریم دیگران را از ارتکاب کارهاى ناپسند نسبت به همنوعان خود باز داریم »، اما به این نتیجه مىرسد که در زندگى دنیاى غرب نامى براى این وظیفه وجود ندارد و این فرهنگ به تدوین کلى مواردى که باید آن را به کار برد و شرایطى که مىتوان این وظیفه را ترک کرد نپرداخته است. نویسنده که محققى اندیشمند است، اعتراف مىکند که خود چیزى در این مورد نمىدانسته، تا اینکه در جریان پژوهشهاى اسلامى خود، از آن آگاه شده و دریافته است که اسلام نام و تعالیمى ویژه براى چنین وظیفهاى دارد که اسم آن «امر به معروف و نهى از منکر » است.
او با مراجعه به حدود دو هزار عنوان کتاب و نسخه خطى، که بیشتر آنها به زبانهاى عربى، فارسى و ترکى است و خوشهچینى از خرمن فیض اندیشمندان و صاحبنظران مسلمان و غیرمسلمان و با صرف نزدیک به چهارده سال وقت به بررسى این وظیفه در دورانهاى مختلف و مذاهب و فرقههاى متفاوت و سرزمینهاى گوناگون اسلامى مىپردازد و بخش بسیار مختصرى را به آراى اندیشمندان غیرمسلمان؛ مانند ابن میمون و ابن عبرى اختصاص مىدهد.
بخش اول کتاب با «داستان زرگرى در مرو، به نام ابواسحاق ابراهیم بن میمون » آغاز مىشود که در سال 131 هجرى به حضور ابومسلم رسید و او را از ستم به مردم نهى کرد. زرگر پیشتر با ابوحنیفه مشورت کرده بود و او حدیثى نقل کرد که پیامبر فرموده است:«أفضل شهداء امتى رجل قام الى امام جائر فأمره بالمعروف و نهاه عن المنکر فقتله على ذلک، فذلک هوالشهید منزلته فى الجنه بین حمزه و جعفر » و در عین حال انجام این کار را مصلحت ندانست. اما زرگر وظیفه را برتر از مصلحت شمرد و کفن پوشید و حنوط کرد و به نزد حاکم مرو رفت و در این راه به شهادت رسید.
در فصل بعد، به شرح آیاتى از قرآن کریم به خصوص آیات: 21، 104، 110، 114 آل عمران؛ 163 - 166 اعراف؛ 66 انفال؛ 67، 71، 112 توبه؛ 88 هود؛ 90 نحل؛ 41-39 حج؛ 21 نور؛ 45 عنکبوت؛ 17 لقمان؛ 9، 12 حجرات و آیات دیگرى در این زمنیه مىپردازد و معانى و قرائتهاى مختلف، در صورت وجود اختلاف در قرائت و نظر هر یک از مفسران اسلامى؛ از فرقهها و مذهبهاى متفاوت از صدر اسلام تا به امروز، همراه با تحلیلى از اختلاف نظریهها و همچنین آراى اسلامشناسان غربى در این مورد را بیان مىکند.
بخش حدیث، با داستانى از زمان حکومت مروان بن حکم در مدینه آغاز مىشود که در روز عیدى در مدینه براى مردم نماز عید مىخواند و مرتکب دو اشتباه شد. مردى به پا خاست و مروان را براى خطایى که کرده بود سرزنش کرد.
ابوسعید خدرى که قصه این مرد را شنید، با نقل حدیثى از پیامبر گرامى(ص) که فرموده است: «من رأى منکراً فلینکره بیده، فان لم یستطع فبلسانه، فان لم یستطع فبقلبه و ذلک اضعف الایمان » کار مرد را تأیید کرد.
نویسنده این روایت را حدیث «سه مرحلهاى » مىنامد و اسناد آن را در آثار مختلف شیعه و سنى و اهمیت آن را از نظر فرق و مذاهب متفاوت بررسى مىکند. احادیث دیگرى از منابع شیعى و سنى در اهمیت این وظیفه و نکوهش کسانى که این فریضه را ترک کنند و عواقب نامطلوبى را که براى آنان پیشبینى شده بیان مىکنند و از این نکته غفلت ندارند که احادیث اندکى نیز نقل شده که این وظیفه را کم اهمیت جلوه مىدهد و آن را مربوط به آخرالزمان مىداند. از اینرو، ابو داود در سنن خود امر به معروف را در «کتاب ملاحم »، ترمذى در صحیح و ابن ماجه در سنن و تعداد دیگرى از علماى اهل سنت آن را در «کتاب فتن » مىآورند. نسائى این حدیث را در «کتاب ایمان » نقل مىکند. برخلاف شیعیان که امر به معروف و نهى از منکر را همیشه همراه با بحث جهاد مىآورند.
در بخش سنت صالحان، از میان کتابهاى تفسیر، حدیث، رجال و تاریخ، به شرح حال بزرگان بسیارى پرداخته است که در انجام این وظیفه دینى اهتمام ورزیدند. بعضى با مدارا و مهربانى و برخى با خشونت و تندى براى اصلاح منکر قیام کردند. گروهى راه عافیت را برگزیدند و عدهاى در این راه نقد جان باختند یا تازیانه خوردند و تبعید شدند.
آنچه نویسنده در این فصل از آن غفلت ورزیده، قیام حماسى و بىنظیر سیدالشهدا، حضرت امام حسین7 در راه امر به معروف و نهى از منکر است که هماوردى از پیشینیان و پسینیان نداشته است. او همچنین از کسانى نام مىبرد که اهتمامى در این کار نداشتند. حسن بصرى با رفتن به نزد حاکمان مخالف بود و مىگفت شمشیر حاکمان تیزتر از زبان ماست و بسیارى از کسان دیگر که براى طفره رفتن از آن عذرى مىآوردند یا انجام آن را مربوط به زمان خود نمىدانستند.
در هر یک از مذاهب و فرقههاى اسلامى، بحث بر این است که این وظیفه بر چه کسانى واجب است. آیا این یک واجب عینى است یا کفایى؟ وجوب آن بر مبناىوحى است یا عقل؟ انجام آن محدود به عالمان و حاکمان است یا عامه مردم مکلف به انجام مىباشند و حد هر گروهى چیست؟ انجام آن نیاز به اذن امام دارد یا بدون اذن امام، انجام این وظیفه واجب است و یا چه مواردى را منحصراً باید با اذن امام انجام داد؟ آیا زنان و بردگان هم مکلف به انجام هستند؟ آیا فقط صالحان و بىگناهان مىتوانند امر و نهى کنند یا گناهکاران نیز موظف به ا نجام این وظیفه مىباشند؟ آیا فقط «محتسب » باید به فرمان حکومت امر و نهى کند یا «مطوع » براى رضایت خدا مىتواند این کار را انجام دهد؟ چه کسى را باید امر یا نهى کرد؟ آیا نهى امیران و حاکمان یا کسانى که ترس از شمشیر آنان مىباشد واجب است؟ نهى استاد و پدر و مادر باید چگونه انجام گیرد، آیا لازم است زن، شوهر خود یا شوهر زن خود را نهى از منکر کند؟ در چه شرایطى لازم است کودکان و دیوانگان را از انجام منکرى بازداریم. آیا غیرمسلمان مىتواند مسلمانى را نهى از منکر کند یا خداوند هرگز بر مؤمنان براى کافران راه تسلطى قرار نداده است؟
معروف چیست؟ و منکر کدام است؟
آیا فقط واجباتى مانند نماز و رعایت آداب و اوقات آن، روزه، اطاعت از امر امام و سلطان و سایر واجبات است که باید به آن امر کرد یا دامنه آن گستردهتر از این است؟
امر به مستحب چه حالتى دارد؟ واجب است یا مستحب یاترک آن جایز است؟
منکر چیست آیا گناهانى مانند نوازندگى، شرب خمر، اعمال نامشروع جنسى، قماربازى، منکر است یا منکرات دیگرى نیز وجود دارد؟ نهى از عمل مکروه واجب است یامستحب؟ آیا هر گناهى منکر است یا بین منکر و گناه تفاوتى وجود دارد؟ گناهى که بین بنده و خداى او و در پنهان انجام مىشود با گناه آشکار چه اختلافى دارد؟ آیا ما موظف به جاسوسى و افشاى سر مؤمنان مىباشیم یا لازم است سر مؤمن مکتوم بماند؟ تجاوز به حریم خصوصى افراد چه حالتى دارد؟ آیا گناهى که در حریم خصوصى مسلمانى انجام مىشود و آثارى آشکار ندارد؛ مانند شرب خمر یا گناهى که در خلوت انجام مىشود اما اثر آن در خارج آشکار است؛ مانند نوازندگى که صداى آن در بیرون از خانه شنیده مىشود و یا زنا و قتل نفس که در خارج از خانه آثار و اماراتى براى ارتکاب آن وجود دارد چه تفاوتى بایکدیگر دارند و تکلیف ما در هر یک از این موارد چیست؟
شرایط انجام این وظیفه چیست؟ آیا داشتن علم، قدرت، امید به تأثیر و نداشتن خطر مالى و جانى از شرایط انجام این وظیفه است و هر یک از این شرایط تا چه حد در انجام یا ترک این وظیفه مؤثر است؟ مثلا آیا در مورد دفاع از عقیده و اعزاز دین، لازم است به شرط نداشتن خطر بیندیشیم؟ اینها و بسیارى سؤالات دیگر مسائلى است که هر یک از مذاهب و فرقههاى اسلامى براى آن پاسخى دارند و در کتابهاى کلامى و فقهى و اخلاقى و در تفسیر آیات قرآنى و شرح احادیث به تفصیل به بحث از آن پرداختهاند.
غزالى شافعى، در کتاب معروف خود، «احیاء علوم الدین » و در خلاصه ترجمهاى از آن به نام «کیمیاى سعادت » به خوبى به شرح این وظیفه پرداخته که به صورت گستردهاى مورد قبول و یا نقد هم کیشان خود و یا پیروان مذاهب دیگر قرار گرفته است و تهذیب، ردیه، خلاصه و یا شرح و نقدهاى بسیارى بر آن نوشتهاند. اندیشههاى غزالى در آراى بسیارى از متفکران پس از او از مذاهب مختلف و درسرزمینها و ادوار مختلف اسلامى مؤثر بوده است.
رؤسا و پیروان هر مذهبى کتابها و رسالههایى در باب امر به معروف و نهى از منکر نوشته و یا ضمن تفسیر آیات قرآنى مربوط به این وظیفه یا شرح احادیث، آرا و وفتاوى خود را در این مورد بیان کردهاند.
اما شیعه امامیه غنىترین و مستمرترین اسناد درباره عقیده امر به معروف و نهى از منکر را از خود بر جاى گذاشته که هیچ فرقه یا مذهب دیگرى به این حد از موفقیت دست نیافته است. این غناى مطالب در نزد امامیه مدیون سه واقعیت است. اول، امامیه، مانند زیدیه، بحث امر به معروف و نهى از منکر را در کتابهاى فقهى خود و معمولا پس از «کتاب جهاد » قرار دادند. دوم، امامیه، برخلاف زیدیه، در طول زمان روبه کمال نهادند و میراث علمى نسبتاً گستردهاى از خود بر جاى گذاشتند. سوم، پیشرفتهاى اخیر در ایران سبب شد که این میراث به طور روزافزونى به چاپ سپرده شود.
نویسنده براى بررسى آراى امامیه، آن را به سه دوره تاریخى تقسیم مىکند؛ دوره اول زمانى است که هنوز امامان در جامعهحضور داشتند. در این دوره بود که بافت اصلى احادیث امامیه و قدیمترین تفسیر آنان از قرآن مجید شکل گرفت. دوره دوم یا دوره علماى متقدم، از سده چهارم آغاز و با کمى اختلاف به سده هشتم ختم مىشود و تا حدى متأثر از کلام معتزله است و دوره سوم یا دوره علماى متأخر که از سده هشتم آغاز و تا سده چهاردهم و انقلاب اسلامى و تشکیل دولتى امامى در ایران ادامه دارد، اما شامل بحث در ریشههاى انقلاب اسلامى و پیامدهاى آن نمىشود.
نویسنده با استناد به آثار مکتوب به بررسى آثار فقهى و اندیشههاى کلامى و تفاسیر قرآنى علما و بزرگان هر یک از ا ین دورهها؛ از جمله آراى فقهى امام خمینى و آیت الله خویى مىپردازد و نظریات و اندیشههاى آیت الله خامنهاى و علامه شهید مرتضى مطهرى و تعدادى دیگر از فقها و صاحبنظران را بیان مىکند.
در فصلهاى پایانى کتاب، او نشانههایى از امر به معروف و نهى از منکر را در دیگر فرهنگها مىجوید و در دوران قبل از اسلام به «حلف الفضول » و اشعارى از دوران جاهلیت اشاره مىکند. کنفوسیوس و بعضى از حکماى یهودى و مسیحىاشارات پراکندهاى به این موضوع دارند اما در هیچ فرهنگى به صورت گسترده و مداوم از آن بحث نشده است.
در پایان کتاب، نویسنده به مقایسه بین وظیفه «امر به معروف و نهى از منکر » در اسلام و پدیده «امداد و نجات » در غرب مىپردازد. مفهوم منکر (کار ناپسند) و معروف (کار پسندیده)، زندگى خصوصى و آزادیهاى فردى در غرب را بررسى و علت اختلاف و برخوردهاى بین فرهنگ غربى و اسلام را بیان مىکند.
این کتاب در 700 صفحه به صورتى محققانه و نسبتاً بىطرفانه به زبان انگلیسى نوشته شده و از طرف بنیاد پژوهشهاى اسلامى به فارسى برگردان گردیده است و به زودى در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت، ان شاء الله.
مایکل کوک، استاد تحقیقات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون آمریکا و اسلامشناس متفکر در یکى از روزهاى ماه سپتامبر 1988 در روزنامهاى مىخواند که در ایستگاه قطار شهرى شیکاگو، در حضور جمعى از مردم زنى مورد تجاوز جنسى قرار مىگیرد. زن از حاضران در صحنه کمک مىخواهد، ولى فریادهاى او بىپاسخ مىماند. متجاوز به سادگى از صحنه مىگریزد. پس از رسیدن قطار، همه با بىتفاوتى بر آن سوار مىشوند و به راه خود مىروند. از میان ناظران در صحنه، تنها یک نفر براى دستگیرى متجاوز فرارى، با پلیس همکارى مىکند.
نویسنده کتاب پس از خواندن این خبر با خود مىاندیشد: «ما به نوعى وظیفه داریم دیگران را از ارتکاب کارهاى ناپسند نسبت به همنوعان خود باز داریم »، اما به این نتیجه مىرسد که در زندگى دنیاى غرب نامى براى این وظیفه وجود ندارد و این فرهنگ به تدوین کلى مواردى که باید آن را به کار برد و شرایطى که مىتوان این وظیفه را ترک کرد نپرداخته است. نویسنده که محققى اندیشمند است، اعتراف مىکند که خود چیزى در این مورد نمىدانسته، تا اینکه در جریان پژوهشهاى اسلامى خود، از آن آگاه شده و دریافته است که اسلام نام و تعالیمى ویژه براى چنین وظیفهاى دارد که اسم آن «امر به معروف و نهى از منکر » است.
او با مراجعه به حدود دو هزار عنوان کتاب و نسخه خطى، که بیشتر آنها به زبانهاى عربى، فارسى و ترکى است و خوشهچینى از خرمن فیض اندیشمندان و صاحبنظران مسلمان و غیرمسلمان و با صرف نزدیک به چهارده سال وقت به بررسى این وظیفه در دورانهاى مختلف و مذاهب و فرقههاى متفاوت و سرزمینهاى گوناگون اسلامى مىپردازد و بخش بسیار مختصرى را به آراى اندیشمندان غیرمسلمان؛ مانند ابن میمون و ابن عبرى اختصاص مىدهد.
بخش اول کتاب با «داستان زرگرى در مرو، به نام ابواسحاق ابراهیم بن میمون » آغاز مىشود که در سال 131 هجرى به حضور ابومسلم رسید و او را از ستم به مردم نهى کرد. زرگر پیشتر با ابوحنیفه مشورت کرده بود و او حدیثى نقل کرد که پیامبر فرموده است:«أفضل شهداء امتى رجل قام الى امام جائر فأمره بالمعروف و نهاه عن المنکر فقتله على ذلک، فذلک هوالشهید منزلته فى الجنه بین حمزه و جعفر » و در عین حال انجام این کار را مصلحت ندانست. اما زرگر وظیفه را برتر از مصلحت شمرد و کفن پوشید و حنوط کرد و به نزد حاکم مرو رفت و در این راه به شهادت رسید.
در فصل بعد، به شرح آیاتى از قرآن کریم به خصوص آیات: 21، 104، 110، 114 آل عمران؛ 163 - 166 اعراف؛ 66 انفال؛ 67، 71، 112 توبه؛ 88 هود؛ 90 نحل؛ 41-39 حج؛ 21 نور؛ 45 عنکبوت؛ 17 لقمان؛ 9، 12 حجرات و آیات دیگرى در این زمنیه مىپردازد و معانى و قرائتهاى مختلف، در صورت وجود اختلاف در قرائت و نظر هر یک از مفسران اسلامى؛ از فرقهها و مذهبهاى متفاوت از صدر اسلام تا به امروز، همراه با تحلیلى از اختلاف نظریهها و همچنین آراى اسلامشناسان غربى در این مورد را بیان مىکند.
بخش حدیث، با داستانى از زمان حکومت مروان بن حکم در مدینه آغاز مىشود که در روز عیدى در مدینه براى مردم نماز عید مىخواند و مرتکب دو اشتباه شد. مردى به پا خاست و مروان را براى خطایى که کرده بود سرزنش کرد.
ابوسعید خدرى که قصه این مرد را شنید، با نقل حدیثى از پیامبر گرامى(ص) که فرموده است: «من رأى منکراً فلینکره بیده، فان لم یستطع فبلسانه، فان لم یستطع فبقلبه و ذلک اضعف الایمان » کار مرد را تأیید کرد.
نویسنده این روایت را حدیث «سه مرحلهاى » مىنامد و اسناد آن را در آثار مختلف شیعه و سنى و اهمیت آن را از نظر فرق و مذاهب متفاوت بررسى مىکند. احادیث دیگرى از منابع شیعى و سنى در اهمیت این وظیفه و نکوهش کسانى که این فریضه را ترک کنند و عواقب نامطلوبى را که براى آنان پیشبینى شده بیان مىکنند و از این نکته غفلت ندارند که احادیث اندکى نیز نقل شده که این وظیفه را کم اهمیت جلوه مىدهد و آن را مربوط به آخرالزمان مىداند. از اینرو، ابو داود در سنن خود امر به معروف را در «کتاب ملاحم »، ترمذى در صحیح و ابن ماجه در سنن و تعداد دیگرى از علماى اهل سنت آن را در «کتاب فتن » مىآورند. نسائى این حدیث را در «کتاب ایمان » نقل مىکند. برخلاف شیعیان که امر به معروف و نهى از منکر را همیشه همراه با بحث جهاد مىآورند.
در بخش سنت صالحان، از میان کتابهاى تفسیر، حدیث، رجال و تاریخ، به شرح حال بزرگان بسیارى پرداخته است که در انجام این وظیفه دینى اهتمام ورزیدند. بعضى با مدارا و مهربانى و برخى با خشونت و تندى براى اصلاح منکر قیام کردند. گروهى راه عافیت را برگزیدند و عدهاى در این راه نقد جان باختند یا تازیانه خوردند و تبعید شدند.
آنچه نویسنده در این فصل از آن غفلت ورزیده، قیام حماسى و بىنظیر سیدالشهدا، حضرت امام حسین7 در راه امر به معروف و نهى از منکر است که هماوردى از پیشینیان و پسینیان نداشته است. او همچنین از کسانى نام مىبرد که اهتمامى در این کار نداشتند. حسن بصرى با رفتن به نزد حاکمان مخالف بود و مىگفت شمشیر حاکمان تیزتر از زبان ماست و بسیارى از کسان دیگر که براى طفره رفتن از آن عذرى مىآوردند یا انجام آن را مربوط به زمان خود نمىدانستند.
در هر یک از مذاهب و فرقههاى اسلامى، بحث بر این است که این وظیفه بر چه کسانى واجب است. آیا این یک واجب عینى است یا کفایى؟ وجوب آن بر مبناىوحى است یا عقل؟ انجام آن محدود به عالمان و حاکمان است یا عامه مردم مکلف به انجام مىباشند و حد هر گروهى چیست؟ انجام آن نیاز به اذن امام دارد یا بدون اذن امام، انجام این وظیفه واجب است و یا چه مواردى را منحصراً باید با اذن امام انجام داد؟ آیا زنان و بردگان هم مکلف به انجام هستند؟ آیا فقط صالحان و بىگناهان مىتوانند امر و نهى کنند یا گناهکاران نیز موظف به ا نجام این وظیفه مىباشند؟ آیا فقط «محتسب » باید به فرمان حکومت امر و نهى کند یا «مطوع » براى رضایت خدا مىتواند این کار را انجام دهد؟ چه کسى را باید امر یا نهى کرد؟ آیا نهى امیران و حاکمان یا کسانى که ترس از شمشیر آنان مىباشد واجب است؟ نهى استاد و پدر و مادر باید چگونه انجام گیرد، آیا لازم است زن، شوهر خود یا شوهر زن خود را نهى از منکر کند؟ در چه شرایطى لازم است کودکان و دیوانگان را از انجام منکرى بازداریم. آیا غیرمسلمان مىتواند مسلمانى را نهى از منکر کند یا خداوند هرگز بر مؤمنان براى کافران راه تسلطى قرار نداده است؟
معروف چیست؟ و منکر کدام است؟
آیا فقط واجباتى مانند نماز و رعایت آداب و اوقات آن، روزه، اطاعت از امر امام و سلطان و سایر واجبات است که باید به آن امر کرد یا دامنه آن گستردهتر از این است؟
امر به مستحب چه حالتى دارد؟ واجب است یا مستحب یاترک آن جایز است؟
منکر چیست آیا گناهانى مانند نوازندگى، شرب خمر، اعمال نامشروع جنسى، قماربازى، منکر است یا منکرات دیگرى نیز وجود دارد؟ نهى از عمل مکروه واجب است یامستحب؟ آیا هر گناهى منکر است یا بین منکر و گناه تفاوتى وجود دارد؟ گناهى که بین بنده و خداى او و در پنهان انجام مىشود با گناه آشکار چه اختلافى دارد؟ آیا ما موظف به جاسوسى و افشاى سر مؤمنان مىباشیم یا لازم است سر مؤمن مکتوم بماند؟ تجاوز به حریم خصوصى افراد چه حالتى دارد؟ آیا گناهى که در حریم خصوصى مسلمانى انجام مىشود و آثارى آشکار ندارد؛ مانند شرب خمر یا گناهى که در خلوت انجام مىشود اما اثر آن در خارج آشکار است؛ مانند نوازندگى که صداى آن در بیرون از خانه شنیده مىشود و یا زنا و قتل نفس که در خارج از خانه آثار و اماراتى براى ارتکاب آن وجود دارد چه تفاوتى بایکدیگر دارند و تکلیف ما در هر یک از این موارد چیست؟
شرایط انجام این وظیفه چیست؟ آیا داشتن علم، قدرت، امید به تأثیر و نداشتن خطر مالى و جانى از شرایط انجام این وظیفه است و هر یک از این شرایط تا چه حد در انجام یا ترک این وظیفه مؤثر است؟ مثلا آیا در مورد دفاع از عقیده و اعزاز دین، لازم است به شرط نداشتن خطر بیندیشیم؟ اینها و بسیارى سؤالات دیگر مسائلى است که هر یک از مذاهب و فرقههاى اسلامى براى آن پاسخى دارند و در کتابهاى کلامى و فقهى و اخلاقى و در تفسیر آیات قرآنى و شرح احادیث به تفصیل به بحث از آن پرداختهاند.
غزالى شافعى، در کتاب معروف خود، «احیاء علوم الدین » و در خلاصه ترجمهاى از آن به نام «کیمیاى سعادت » به خوبى به شرح این وظیفه پرداخته که به صورت گستردهاى مورد قبول و یا نقد هم کیشان خود و یا پیروان مذاهب دیگر قرار گرفته است و تهذیب، ردیه، خلاصه و یا شرح و نقدهاى بسیارى بر آن نوشتهاند. اندیشههاى غزالى در آراى بسیارى از متفکران پس از او از مذاهب مختلف و درسرزمینها و ادوار مختلف اسلامى مؤثر بوده است.
رؤسا و پیروان هر مذهبى کتابها و رسالههایى در باب امر به معروف و نهى از منکر نوشته و یا ضمن تفسیر آیات قرآنى مربوط به این وظیفه یا شرح احادیث، آرا و وفتاوى خود را در این مورد بیان کردهاند.
اما شیعه امامیه غنىترین و مستمرترین اسناد درباره عقیده امر به معروف و نهى از منکر را از خود بر جاى گذاشته که هیچ فرقه یا مذهب دیگرى به این حد از موفقیت دست نیافته است. این غناى مطالب در نزد امامیه مدیون سه واقعیت است. اول، امامیه، مانند زیدیه، بحث امر به معروف و نهى از منکر را در کتابهاى فقهى خود و معمولا پس از «کتاب جهاد » قرار دادند. دوم، امامیه، برخلاف زیدیه، در طول زمان روبه کمال نهادند و میراث علمى نسبتاً گستردهاى از خود بر جاى گذاشتند. سوم، پیشرفتهاى اخیر در ایران سبب شد که این میراث به طور روزافزونى به چاپ سپرده شود.
نویسنده براى بررسى آراى امامیه، آن را به سه دوره تاریخى تقسیم مىکند؛ دوره اول زمانى است که هنوز امامان در جامعهحضور داشتند. در این دوره بود که بافت اصلى احادیث امامیه و قدیمترین تفسیر آنان از قرآن مجید شکل گرفت. دوره دوم یا دوره علماى متقدم، از سده چهارم آغاز و با کمى اختلاف به سده هشتم ختم مىشود و تا حدى متأثر از کلام معتزله است و دوره سوم یا دوره علماى متأخر که از سده هشتم آغاز و تا سده چهاردهم و انقلاب اسلامى و تشکیل دولتى امامى در ایران ادامه دارد، اما شامل بحث در ریشههاى انقلاب اسلامى و پیامدهاى آن نمىشود.
نویسنده با استناد به آثار مکتوب به بررسى آثار فقهى و اندیشههاى کلامى و تفاسیر قرآنى علما و بزرگان هر یک از ا ین دورهها؛ از جمله آراى فقهى امام خمینى و آیت الله خویى مىپردازد و نظریات و اندیشههاى آیت الله خامنهاى و علامه شهید مرتضى مطهرى و تعدادى دیگر از فقها و صاحبنظران را بیان مىکند.
در فصلهاى پایانى کتاب، او نشانههایى از امر به معروف و نهى از منکر را در دیگر فرهنگها مىجوید و در دوران قبل از اسلام به «حلف الفضول » و اشعارى از دوران جاهلیت اشاره مىکند. کنفوسیوس و بعضى از حکماى یهودى و مسیحىاشارات پراکندهاى به این موضوع دارند اما در هیچ فرهنگى به صورت گسترده و مداوم از آن بحث نشده است.
در پایان کتاب، نویسنده به مقایسه بین وظیفه «امر به معروف و نهى از منکر » در اسلام و پدیده «امداد و نجات » در غرب مىپردازد. مفهوم منکر (کار ناپسند) و معروف (کار پسندیده)، زندگى خصوصى و آزادیهاى فردى در غرب را بررسى و علت اختلاف و برخوردهاى بین فرهنگ غربى و اسلام را بیان مىکند.
این کتاب در 700 صفحه به صورتى محققانه و نسبتاً بىطرفانه به زبان انگلیسى نوشته شده و از طرف بنیاد پژوهشهاى اسلامى به فارسى برگردان گردیده است و به زودى در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت، ان شاء الله.