بعد سیاسى و احیاى عاشورا از منظر فقه (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
قیام عاشورا اگر چه به عنوان یک حادثه در زمان و مکان خاصى به وقوع پیوسته و با شهادت عزیزترین کسان اسلام به پایان رسیده است اما در اندک زمانى با تدبیر سیاسى رهبر نهضت و پیامرسانان آگاه و بصیر آن به فرهنگى غنى، پررونق و ماندگار تبدیل شد که آثار و برکات آن پس از قرنها همچنان در حال گسترش است . قطعا یکى از راههایى که باعثبقاء پرثمر این نهضتشده است ورود مباحث مربوط به آن در احکام اسلامى و زندگى روزمره مردم مىباشد . نویسنده در این مقاله به منظور نشان دادن ابعاد مسائل فقهى عاشورا و نقش آن در تداوم و احیاى نهضت، احکام فقهى مربوط به تربت امام حسین (ع)، عزادارى، زیارت، آب و زیر مجموعه آنها را در فقه بررسى کرده و تفصیل تاکید فقه شیعه بر زنده ماندن قیام عاشورا و گسترش فرهنگ و پیام آن را نشان داده است .
در این مقاله اگر چه مستقیما به ابعاد سیاسى این امور پرداخته نشده است اما اصل تبیین اهتمام ائمه معصومین (ع) به حوادث و جریانات این نهضتبا این دقت و گستردگى و پیوند زدن آن با زندگى دینى مردم بهطورى که امام حسین (ع) و عاشورا از تولد تا مرگ یک انسان حضور داشته باشد گویاى عمق درایتسیاسى و ابتکار بىبدیل تبلیغاتى آن بزرگواران در زنده نگهداشتن این قیام مىباشد .
قیام عاشورا از مقولاتى است که در طول تاریخ، نه تنها براى شیعیان، که براى مسلمانان و بلکه براى همه انسانهاى آزادىخواه جهان، همانند گاندى (1) الگو و الهام بخش بوده است .
این حماسه بزرگ از آغاز تا به کنون، آثار و برکات بىشمارى داشته است تا آنجا که گفته شده است که علتحدوث دین اسلام، حضرت محمد (ص) و علتبقا و استمرار آن، امام حسین (ع) و یارانش بودهاند . (2) در عصر حاضر، انقلاب شکوهمند مردم ایران، به رهبرى فرزند خلف و صالح امام حسین (ع) یعنى امام خمینى رحمة الله علیه را مىتوان یکى از هزارها ثمره حرکت عاشوراى حسینى به شمار آورد .
و از سوى دیگر، همزمان با نهضتحسینى، فرهنگى غنى و پرشور پدید آمده است که در عمق جان و روان و باورهاى عاشقان آن حضرت جریان دارد، تا آنجا که زندگى، با تبرک جستن به آب فراتش آغاز و با همراهى تربت پاکش پایان مىپذیرد .
پر واضح است که هر چه درباره محتوا، اهداف، انگیزهها، پیامها، عبرتها و عوامل زمینهساز چنین حرکتى، کندوکاو و نوشته شود، باز ابعادى از آن، همچنان مبهم و ناشناخته خواهد ماند . از موضوعاتى که کمتر بدان پرداخته شده است، تعامل میان قیام عاشورا و روند تکامل فقه است . به بیان دیگر، تاثیر قیام عاشورا در تکامل فقه، از سوى ائمه معصومین (ع) و فقها، و نقش فقه در حفظ، استمرار و احیاى نهضت عاشورا مورد غفلت قرار گرفته است .
این مطلب، آنگاه اهمیتبیشتر مىیابد که اولا توجه شود که شیعیان روحیه تکلیف مدارى را از آن حضرت آموخته و تسلیم محض احکام شرعى (هر چند غیر الزامى) هستند . ثانیا انگیزه و جهت، در وضع احکام مربوط به عاشورا (اگر چه با عنوان مستحب) بیشتر سیاسى بوده است تا عبادى . از این رو، عمل به هر یک از این احکام، افزون بر پاداش و ثواب اخروى، بعد سیاسى نیز داشته است تا بدین وسیله، مردم به حفظ و احیاى مراسم عاشورا بیشتر ترغیب شوند . این نوشته، نگاهى اجمالى دارد به بعد سیاسى و احیاى نهضتحسینى از منظر فقه . پیش از آغاز بحث، یادآورى نکاتى ضرورى است:
1 . براى رعایت اختصار، از نقل روایات زیاد خوددارى شده و براى تبیین اهمیت و فراوانى روایات وارده، به بیان عنوان ابواب، همراه با نقل یکى دو روایت، بسنده شده است .
2 . با توجه به اینکه روایات نقل شده، در بسیارى موارد، اگر نگوییم در حد تواتر معنوى، دست کم مستفیض است و از سوى دیگر، با توجه به قاعده تسامح در ادله سنن، دیگر نیازى به بحثسندى روایات احساس نمىشود .
3 . در این نوشته، تنها احکام فقهى، بررسى شده است که اولا ویژه حادثه عاشورا است و ثانیا بیانگر عمل و وظیفهاى براى مکلف است . از این رو، مباحثى مانند استحباب وقف، نذر و سیاهپوشى براى امام حسین (ع) مطرح نشده است; زیرا این امور، درباره معصومان دیگر نیز مطرح است . همچنین مباحثى مانند تقیه، القاى در تهلکه و واجب نبودن امر به معروف و نهى از منکر، با عدم احتمال تاثیر احکام فقهى، در نبرد عاشورا نیز مطرح نشده است; زیرا پیامى عملى درباره حرکت عاشورا، براى مکلف در بر ندارد .
4 . همه مطالب، جز مقدمه، ذیل چهار عنوان کلى تربت، عزادارى، زیارت و آب، با بیش از 33 زیر مجموعه، به اختصار تهیه و تنظیم شده است .
5 . از آنجا که بیشتر احکام موضوع این نوشته، از مستحبات است و روش بیشتر فقها در احکام غیر الزامى، بر اساس تسامح در ادله سنن است، ناچار به عنوان مقدمه و زیربناى بحث، این قاعده به اجمال مورد بررسى قرار مىگیرد تا مبناى فقهى مباحث روشن شود . تاکید مىشود که بعضى از احکام استحبابى، در این نوشته، بر اساس قاعده تسامح در ادله سنن است .
الف . قاعده تسامح در ادله سنن
روایات بسیارى دلالت دارد بر اینکه اگر از رسول خدا (ص) و یا ائمه علیهم السلام براى انجام دادن عملى، وعده و یا خبرى از ثواب و پاداش برسد، خداوند این ثواب و پاداش را به کسى که آن عمل را به امید آن ثواب و پاداش انجام داده، خواهد داد، هر چند این وعده و خبر، از معصوم صادر نشده باشد; از جمله، صحیحه هشام بن سالم:
«عن ابى عبدالله (ع) قال: من بلغه عن النبى صلى الله علیه و آله شىء من الثواب، فعمله، کان اجر ذلک له و ان کان رسول الله (ص) لم یقله» . (3) یعنى امام صادق (ع) فرمود: هر کس بر اساس وعده ثوابى که از رسول خدا رسیده است، عملى را انجام دهد، این ثواب به او داده مىشود، هر چند رسول خدا آن وعده را نداده باشد .
در این باره، احادیث دیگرى، با عبارات و مضامین متفاوت رسیده است . صاحب وسائلالشیعه، بابى را با عنوان «استحباب الاتیان بکل عمل مشروع روى له ثواب منهم علیهم السلام» گشوده است و در آن، نه حدیث نقل کرده است . (4)
بحثسندى
در میان این روایات، گرچه روایاتى که از نظر سند اعتبار ندارد، وجود دارد، اما بىگمان، اشکال سندى بر آنها وارد نیست; زیرا:
اولا، برخى از روایات، از نظر سند صحیحهاند; از جمله، روایت هشام بن سالم .
ثانیا، برخى از بزرگان، این دسته از روایات را مستفیض، بلکه متواتر معنوى مىدانند . شیخ انصارى در مقام استدلال بر قاعده تسامح در ادله سنن مىنویسد:
«الثالث الاخبار المستفیضه التى لا یبعد دعوى تواترها معنى» ; (5) یعنى دلیل سوم (بر قاعده تسامح در ادله سنن) روایات مستفیضهاى است که ادعاى تواتر معنوى آنها دور نیست .
ثالثا، مشهور فقها به این روایات عمل کرده و آنها را تلقى به قبول کردهاند . شیخ انصارى در مقام پاسخ به اشکال سندى مىنویسد:
«و هذه الاخبار مع صحة بعضها غنیة عن ملاحظة سندها لتعاضدها و تلقیها بالقبول بین الفحول» ; (6) یعنى این دسته از روایات، صرف نظر از صحیح بودن برخى، از رسیدگى سند بىنیازند; زیرا فقهاى بزرگ، آنها را تلقى به صحت کردهاند .
مدلول روایات
پس از بحثسندى و اعتبار سند روایات، نوبتبه بررسى دلالت آنها مىرسد، شایسته استبراى روشنتر شدن این بخش، در دو مقام بحث ادامه پیدا کند .
مقام ثبوت
آنچه در مقام ثبوت، امکان دارد از روایات استفاده شود، عبارت است از:
الف . این دسته از احادیث، در مقام اخبار از ترتب ثواب بر عملى است که از سوى رسول خدا و ائمه معصومین علیهمالسلام وعده آن داده شده است، اعم از اینکه انجام دهنده، قصد دستیابى به پاداشى را داشته باشد و یا نداشته باشد .
ب . روایات در مقام اخبار از ترتب پاداش بر عملى است که بر انجام آن، وعده ثواب داده شده است، به شرط اینکه انجام دهنده، قصد رسیدن به آن ثواب را داشته باشد . فرق احتمال دوم با احتمال اول، در این است که در فرض اول، عمل رسیدن به ثواب مطلق است; ولى در فرض دوم، رسیدن به ثواب، مشروط استبه اینکه عمل به قصد ثواب انجام داده شود .
اما وجه اشتراک این دو احتمال، عبارت است از ارشادى بودن روایات ترتب ثواب . در واقع، این بحث، بیشتر رنگ کلامى دارد تا فقهى یا اصولى .
ج . مدلول روایات، حجیتخبر ضعیف، درباره مستحبات است . بر اساس این احتمال، روایت در مقام تبیین یک قاعده اصولى است، یعنى نفى شرط عدالت، وثاقت، اسلام و همانند آن . بر اساس این احتمال، فقیه مىتواند به استحباب فتوا دهد، هر چند شرایط اعتبار و حجیت را، که در اصول از آن بحثشده، نداشته باشد .
در اینباره که این قاعده (تسامح در ادله سنن) درباره مکروهات نیز جارى استیا نه، میان فقها اختلاف نظم وجود دارد; اما بیشتر فقیهانى که این احتمال را در مقام اثبات پذیرفتهاند، اعتقاد بر تعمیم دارند . توضیح بیشتر، در پى خواهد آمد .
د . مستفاد از احادیث، استحباب ذات عملى است که بر آن، وعده ثواب داده شده است . تفاوت احتمال سوم و چهارم در این است که در احتمال سوم، مدلول مطابقى احادیث، حجیتخبر ضعیف است، ولى در احتمال چهارم، مدلول التزامى آن، حجیتخبر ضعیف است .
ه . مدلول روایات، عبارت است از استحباب عملى که بر آن، وعده ثواب داده شده است، با قید بلوغ ثواب .
تفاوت این احتمال با احتمال چهارم، در اطلاق و تقیید است; یعنى عنوان عمل در این فرض، مقید به قید بلوغ ثواب است، در حالىکه در فرض پیش، مطلق و بى قید است . در نتیجه، اگر کسى همان عمل را پیش از آگاهى بر ثواب انجام دهد، بر اساس احتمال چهارم پاداش دارد; ولى بر اساس احتمال پنجم، پاداش نخواهد داشت .
وجه اشتراک این دو احتمال، عبارت است از فقهى بودن این دو احتمال . به بیان دیگر، خبر ضعیف، موضوع استحباب است .
و) احتمال دیگرى که درباره این روایات داده مىشود، این است که انقیاد و انجام عمل (نه خود عمل، چه به گونه مطلق و چه به گونه مقید) به قصد دستیابى به پاداش، مستحب باشد . البته این احتمال، مبتنى استبر اینکه تعلق امر مولوى، بر این امر ممکن باشد و در غیر این صورت، باید بگوییم که امر در روایات «من بلغ» ارشاد به حسن عقلى انجام این عمل است .
آنچه بیان شد، مهمترین احتمالاتى است که درباره روایات «من بلغ» داده مىشود . مهم بررسى این احتمالات در مقام اثبات و اقامه دلیل است .
مقام اثبات
پس از بررسى احتمالات ممکن از نظر عقل، نوبتبه مقام اثبات و اقامه دلیل، بر صحت و حجیت هر یک مىرسد . نظر فقها در این باره، یکسان نیست .
پیش از بررسى نظریات فقها یادآورى این نکته شایسته است که بنا بر صحت احتمال اول و دوم، روایات هیچگونه دلالتى بر استحباب ندارند و براى موضوع این نوشته، بىارزشند; اما بر فرض صحت چهار احتمال دیگر، این دسته از روایات، با موضوع این نوشته ارتباط تنگاتنگى پیدا مىکنند و در موارد فراوانى سودمند خواهند بود . همانگونه که بیان شد، هر چند آراى فقیهان در مقام اثبات، گوناگون است، اما مشهور فقها احتمال سوم (حجیتخبر ضعیف در مورد استحباب) را پذیرفتهاند و بر اساس آن، عمل کردهاند . شیخ انصارى در این باره مىنویسد:
«المشهور بین اصحابنا و العامة التسامح فى ادلة السنن بمعنى عدم اعتبار ما ذکروه من الشروط للعمل باخبار الآحاد من الاسلام و العدالة و الضبط فى الروایات الدالة على السنن فعلا او ترکا» ; (7) یعنى مشهور میان فقهاى شیعه و عامه، تسامح در ادله مستحباب است . به این معنا که شرایط مذکور در حجیتخبر واحد، همانند اسلام، عدالت، ضبط در روایاتى که بر سنن، چه بر انجام دادن (مستحبات) و چه بر ترک کردن (مکروهات) دلالت دارد، شرط نیست .
شهید اول در مبحث احکام میت در امر هجدهم، که در باره تلقین میت، پس از دفن است پس از نقل روایات و نظریات موافق و مخالف مىنویسد:
«و الحدیث الوارد فیه ضعیف ولکن احادیث الفضائل یتسامح فیها عند اهل العلم» ; (8) یعنى حدیثى که درباره تلقین وارد شده، ضعیف است; اما اهل علم (فقها) در احادیثى که درباره فضایل (مستحبات) وارد شده است، تسامح مىکنند .
شهید ثانى در کتاب الرعایة فى علم الدرایه، در مبحث عمل به خبر ضعیف، پس از نقل اقوال فقها درباره قصص، مواعظ و فضایل اعمال، عمل به خبر ضعیف را جایز و درباره صفات خدا (اعتقادات) و حلال و حرام (فتوا به حرمت و یا وجوب) جایز نمىداند . وى مىنویسد:
«لما اشتهر بین العلماء المحققین من التساهل بادلة السنن» ; (9) یعنى دلیل بر جواز عمل به خبر ضعیف (درباره مستحبات) عبارت است از شهرت میان علماى محقق، در تساهل در ادله سنن .
شیخ بهایى نیز از جمله فقهایى است که احتمال سوم (حجیتخبر ضعیف درباره مستحبات) را به مشهور نسبت داده است . ایشان در این باره مىنویسد:
«و قد شاع العمل بالضعاف فى السنن و ان اشتد ضعفها و لم ینجبر ... و قد بسطنا فیها الکلام فى شرح الحدیث الحادى و الثلاثین من کتاب الاربعین» ; (10) یعنى عمل به اخبار ضعیف درباره مستحبات، میان فقها شایع است، هر چند جبران ضعف سند نشده باشد . تفصیل این مطلب، در شرح حدیثسىویکم کتاب اربعین آمده است .
شیخ انصارى پس از نقد و بررسى اقوال و آراى مختلف، مدلول روایات را قاعده اصولى، با نام «تسامح در ادله سنن، که دلالتبر حجیتخبر ضعیف دارد» مىداند و شش اشکال بر این مبناى مشهور فقها را بررسى مىکند و به همه آنها پاسخ مىدهد . ایشان در اینباره مىنویسد:
«اذا عرفت ما ذکرنا ظهر لک ان قاعدة التسامح مسالة اصولیه ...» ; (11) یعنى اگر آنچه گفته شد، بشناسى، ظاهر مىشود که قاعده تسامح، مساله اصولى است .
آخوند خراسانى نیز پس از مناقشه در صحت استدلال به اخبار «من بلغ» ، بر تعلق امر مولوى به احتیاط، احتمال چهارم (استحباب عمل) را تقویت کرده و مىفرماید:
«ثم لا یبعد دلالة بعض تلک الاخبار على استحباب ما بلغ علیه الثواب» ; (12) یعنى دور نیست دلالتبرخى از این روایات، بر استحباب عملى که وعده پاداش برآن داده شده است .
محقق نائینى نیز پس از نقد و بررسى احتمالات اخبار «منبلغ» و بیان اینکه احتمال سوم (حجیتخبر ضعیف) و احتمال چهارم (استحباب عملى که بر انجامش وعده پاداش داده شده است) در اصل اینکه آن عمل، مستحب خواهد بود، شریک بکند، قول مشهور را تقویت کرده و مىنویسد:
«و لا یبعد ان یکون الوجه الثانى اقرب کما علیه المشهور حیث ان بنائهم فى الفقه على التسامح فى ادلة السنن و قد عرفت ان ظاهر العنوان لا ینطبق الا على القول بالقاء شرائط الحجیة فى الخبر القائم على استحباب» ; (13) یعنى دور نیست که وجه دوم (حجیتخبر ضعیف) به واقع نزدیکتر باشد; همانگونه که مشهور پذیرفتهاند; زیرا روش آنان در فقه، تسامح در ادله مستحبات است و دانستى که ظاهر عنوان (روایات) منطبق نخواهد بود جز بر القاى شرایط حجیت، در خبرى که بر مستحبات دلالت دارد .
محقق اصفهانى ضمن اشکال بر مبناى کسانى که روایات را ارشاد به تفضل الهى و دادن ثواب بر انقیاد دانستهاند، احتمال چهارم (استحباب و محبوبیت عملى که بر انجامش وعده ثواب داده شده است) را تقویت مىکند و مىنویسد:
«اما الوعد بالثواب الخاص فلیس من الشارع بما هو عاقل و الا لحکم به سائر العقلاء بل بما هو شارع ترغیبا فى فعل تعلق به غرض مولوى فیکشف عن محبوبیة مولویة و مطلوبیة شرعیة» ; (14) یعنى اما وعده پاداش ویژه از سوى شارع، به عنوان اینکه شارع، عاقلى از عقلاى عالم است، نیست، درغیر این صورت، همه عقلا باید چنین پاداشى را لازم بدانند، بلکه پاداش ویژه از سوى شارع، از باب ترغیب و تشویق به انجام دادن عملى است که غرض مولوى به آن تعلق گرفته است . بنابراین، از محبوبیت آن (امر)، مولوى بودن و مطلوب بودن پیش شارع کشف مىشود .
آنچه ملاحظه شد، نظریات برخى از فقها بود که با تعابیر و بیانات مختلف، از روایات استفاده استحباب کردهاند .
تحقیق در مطلب
تحقیق در مطلب، از حوصله این نوشته خارج است . آنچه در این مختصر ممکن استبه عنوان استدلال بر مطلب بیان شود، این است که اگر دلیلى دلالت کند بر این که فلان عمل، ثواب دارد، از دو صورت خارج نیست: یا آن عمل، در حد خود، اقتضاى ترتب ثواب را دارد; مانند اینکه دلیل مىگوید: «من سرح لحیته فله کذا» (هرکس ریشش را رها کند، براى او ثواب است) و یا اینکه عمل، در حد خود، مقتضى ثواب نیست . اگر از دسته اول باشد، ترتب ثواب، کاشف از تعلق امر است و استحباب عمل ثابت مىشود و اگر از دسته دوم باشد، ترتب ثواب، کاشف از تعلق امر نیست و در نتیجه، استحباب نیز ثابت نمىشود .
بنابر این، کسانى که از روایات، استفاده استحباب کردهاند، بر این باورند که ثواب بر ذات عمل است . بنابراین، کاشف از تعلق امر است; زیرا ذات عمل، در حد خود، مقتضى ثواب نیست و کسانى که استحباب را استفاده نمىکنند، مىگویند: ثواب بر عمل، مقید به احتمال امر و ثواب در این صورت، کاشف از امر نیست . و مهمترین دلیل اینان عبارت است از حرف «فاء» در «فعمله» که در روایت آمده است . توضیح این که آنان مىگویند: این فاء ظهور در تفریع دارد بنابراین، عمل، فرع بر ترتب ثواب و احتمال امر استبنابراین کاشف از امر نیست تا استحباب ثابتشود .
ولى ممکن است گفته شود که هر چند فاء ظهور در تفریع دارد، اما تفریع در اینجا عبارت است از ترتیب عمل پس از عمل دیگر، نه تفریع به معناى علت و معلولى . بنابراین، منافاتى میان ظهور فاء و تفریع و ترتب ثواب بر ذات عمل نیست .
هم چنین ممکن است گفته شود فاء در «فعمله» عاطفه است . بنابراین، ترتب ثواب بر ذات عمل خواهد بود که مقتضى ثواب نیست و در نتیجه، کاشف از تعلق امر خواهد بود; همانگونه که شیخ انصارى بر این باور است . (15)
بنابراین، همانگونه که عرف از ترتب عقاب بر عملى، که در حد خود، مقتضى عقاب نیست، مانند عمل ذاتا مبغوض کشف مىکند که نهى به آن تعلق گرفته است، همچنین در موردى که عمل، در حد خود، مقتضى ثواب نیست، اگر ثوابى به آن تعلق بگیرد، کاشف از امر است .
این مطلب، در امور دیگر نیز جارى است که با بیان لازم ملزوم نیز بیان مىشود . به بیان دیگر، در این موارد، از طریق دلالت اقتضا مىتوان امر را کشف کرد، البته ممکن استبر این استدلال، اشکالاتى وارد شود که در جاى خود باید بدان پرداخته شود .
ب . احکام فقهى تربتسیدالشهدا (ع)
مدفن شهید، با ارزش و خاک شهید، الهامبخش آزادگى، رادمردى، ایثار و از خودگذشتگى است . تربتشهید، بهویژه ربتسیدالشهدا (ع) آثار و برکات بىشمارى دارد و در آن، رازها، ناگفتنىها و پیامهاى گوناگونى نهفته است .
تربتسیدالشهدا (ع) در میان همه خاکها از این امتیاز برخوردار است که با خون خدا (ثار الله) آمیخته و عجین شده است . از این رو، جاى تعجب نخواهد بود که خداوند به آن، ارزش و عظمتى دهد که شفاى درد درمندان، مسجد عاشقان و عارفان، سبب امان جان و مال مسافران، مایه آرامش و غفران مردگان و برکت زندگى نوزادان باشد .
به بیان دیگر، تربتسیدالشهدا (ع) تا آنجا احترام دارد که در آغاز زندگى، کام نوزاد با آن متبرک مىشود و در پایان زندگى، مراسم کفن و دفن انسان با آن معنویت مىیابد . تربتسیدالشهدا (ع) از نگاه فقهى، موضوع احکام مختلفى است که روح، پیام و فلسفه هر یک، حفظ تداوم و احیاى نهضت و قیام عاشورا است .
در این بخش، با این نگاه، برخى از این احکام را بررسى مىکنیم .
1 . حرمت اهانت
یکى از احکام تربتسیدالشهدا (ع) حرمت توهین به آن است . در جامع احادیثشیعه، مؤلف عنوان بابى را «حرمة التوهین بتربة قبر الحسین و ما ورد فى عقوبة من وهنها» (16) قرار داده و در آن، حدیثى طولانى را نقل کرده است مبنى بر اینکه شخصى به لتبىاحترامى و اهانتبه تربتسیدالشهدا (ع) گرفتار عذاب و آتش الهى شده است . (17)
فقها نیز فتوا دادهاند که بىاحترامى به تربتسیدالشهدا (ع) حرام است .
صاحب عروه در این باره مىفرماید:
«واجب است پاک کردن نجاست از تربت امام حسین ... و حرام است نجس کردن آن و فرقى نیست میان اینکه تربت از قبر شریف برداشته شود و یا از خارج قبر» . (18)
فقهایى که بر عروه حاشیه زدهاند این مساله را تلقى به قبول کرده و بر آن، حاشیه نزدهاند .
2 . برداشتن کام نوزادان
در روایات فراوانى ائمه (ع) دستور دادهاند که در آغاز زندگى نوزاد، کام او با تربتسیدالشهدا (ع) برداشته و متبرک شود; از جمله:
«عن الحسین بن ابى العلاء قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فانها امان . (19) یعنى حسین، پسر ابىعلا مىگوید: شنیدم امام صادق (ع) مىفرمود: کام فرزندانتان را با تربتسیدالشهدا بردارید . پس همانا امان در آن است .
روایات در این باره فراوان است . شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب الاستشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و تحنیک الاولاد ...» گشوده و در آن، چهارده روایت نقل کرده است . (20)
فقها نیز بر اساس ا ین روایات، بر استحباب برداشتن کام نوزادان با تربتسیدالشهدا (ع) فتوا دادهاند . محقق حلى در مقام شمارش مستحبات مربوط به اولاد مىنویسد:
«و تحنیکه بماء الفرات و تربة الحسین» ; (21) یعنى مستحب است کام نوزاد، با آب فرات و تربتسیدالشهدا (ع) برداشته شود .
شیخ انصارى نیز یکى از مستحبات را تحنیک شمرده و مىنویسد:
«مستحب استشستن نوزاد، گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ و برداشتن کام او با آب فرات و تربتسیدالشهدا (ع) . (22)
3 . سجده بر تربت
مستحب استسجده نماز، بر تربتسیدالشهدا (ع) باشد . روایات بسیارى بر این مطلب دلالت دارد و بسیارى از محدثان، بابهایى را به این عنوان اختصاص دادهاند; از جمله، شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب السجود على تربة الحسین ...» گشوده و چهار حدیث در آن آورده است; از جمله، مرسله صدوق:
«محمد بن على بن الحسین قال: قال الصادق (ع) السجود على طین قبر الحسین ینور الى الارضین السبعه» ; (23) یعنى شیخ صدوق مىگوید: امام صادق (ع) فرموده است: سجده بر تربتحسین، تا زمین هفتم را نورانى مىکند .
فقها بر اساس همین روایات، بلکه طبق مضمون آنها فتوا دادهاند; از جمله، محقق یزدى مىنویسد: «سجده بر زمین افضل است از سجده بر نباتات و کاغذ . و دور نیست که سجده بر زمین، افضل باشد از سجده بر سنگ . و افضل بر همه آنچه سجده صحیح است، سجده بر تربت امام حسین (ع) است . پس سجده بر آن، حجابهاى هفتگانه را مىدرد و تا زمین هفتم را نورانى مىکند» . (24)
فقهایى که بر عروه حاشیه زدهاند، بر این مساله، حاشیهاى ندارند و آنرا تلقى بهقبول کردهاند .
4 . تهیه تسبیح
مستحب است از تربتسیدالشهدا (ع) تسبیح تهیه شود . در کتاب جامع احادیث الشیعه بابى را بانام «استحباب اتخاذ السبحة خصوصا من تربة الحسین و التسبیح بها وادارتها» (25) گشوده و بیش از شش روایت در این باره نقل کرده است; از جمله:
«محمد بن على بن الحسین قال: قال الصادق: ... و من کانت معه سبحة من طین قبر الحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها» ; (26) یعنى شیخ صدوق مىگوید: امام صادق (ع) فرموده است: ... هر کس تسبیحى از تربت قبر امام حسین (ع) با او باشد، جزو تسبیح گویان نوشته مىشود، هر چند با آن، تسبیح نگوید .
صاحب جواهر پس از تبیین کیفیت تسبیح مىنویسد:
«مستحب است تسبیح موصوف، بلکه هر تسبیحى از خاک قبر امام حسین باشد» . (27)
5 . استشفا
روایات بسیازى درباره شفابخش بودن تربتسیدالشهدا (ع) وارد شده است . بسیارى از محدثان عالىمقام، ابواب و روایات گوناگونى را در باره استشفا به تربت و آداب آن گزارش کردهاند از باب نمونه:
در کتاب جامع احادیث الشیعه بابى با عنوان «باب الاستشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و جواز اکلها للاستشفاء» (28) گشود . و در آن، بیش از 26 روایت را در این باره نقل کرده است; از جمله:
«عن محمد بن سلیمان البصرى، عن ابیه، عن ابى عبدالله (ع) قال: فى طین قبر الحسین (ع) الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر» ; (29) یعنى محمد، پسر سلیمان بصرى از پدرش نقل مىکند امام صادق (ع) فرموده است: در تربت قبر حسین (ع) شفاى هر دردى نهفته و بزرگترین دارو همان است .
روایات درباره شفابخش بودن تربت امام حسین (ع) فراوان است . افزون بر روایات، فقها نیز تصریح کردهاند که خوردن خاک، هر چند اندک حرام است، مگر تربتسیدالشهدا (ع) . محقق حلى در کتاب شرایع مىنویسد:
«خوردن حتى اندکى از خاک حلال نیست، مگر تربتسیدالشهدا . پس همانا خوردن آن به قصد استشفا جایز است» . (30)
صاحب جواهر پس از نقل کلام محقق حلى مىفرماید:
«بىاختلاف، بلکه اجماع به هر دو قسم (منقول و محصل) بر آن قائم است، بلکه روایات در این باره، مستفیض و یا متواتر است» . (31)
حضرت امام خمینى (ره) نیز در تحریرالوسیله مىنویسد:
«خاک قبر سیدالشهدا از دیگر خاکها (از حرمتخوردن) استثنا شده است» . (32)
6 . مخلوط کردن با حنوط
از جمله آداب و احکام مراسم به خاک سپارى میت، این است که مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) با حنوط مخلوط شود و سپس در مواضعى که قرار است مالیده شود، مانند مواضع سجده، مورد استفاده قرار گیرد .
شیخ حر عاملى بابى را تحت عنوان «استحباب وضع التربة الحسینیه مع المیت فى الحنوط ...» گشوده و در آن روایاتى را نقل کرده; است از جمله:
«محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیرى قال: کتبت الى الفقیه (ع) اساله عن طین القبر یوضع مع المیت فى قبره هل یجوز ذلک ام لافاجاب (و قرات التوقیع و منه نسخت): توضع مع المیت فى قبره و یخلط بحنوط، انشاءالله» ; یعنى جعفر حمیرى مىگوید: طى نامهاى از فقیه (امام زمان) (ع) پرسیدم: خاک قبر (امام حسین) را همراه مرده در قبر مىگذارند، آیا جایز است؟ آن حضرت پاسخ داد (و من خودم پاسخ را با مهر شریف خواندم و از آن نسخه بردارى کردم): با میت در قبر بگذارند و آن را با حنوط مخلوط کنند، انشاءالله .
فقها نیز از جمله مستحبات مراسم به خاکسپارى میت را مخلوط کردن اندکى از تربتسیدالشهدا (ع) با کافور بیان کردهاند صاحب عروه مىنویسد:
«مستحب است مخلوط کردن مقدارى از تربت قبر امامحسین (ع) با کافور ولیکن نباید باآن، جاهایى از بدن میت، که با رعایت احترام تربت منافات دارد، مسح شود» . (33)
در این مساله، فقیهانى که بر عروه حاشیه دارند، جز آیةالله مرعشى، که حاشیه توضیحى دارد، کسى حاشیهاى به عنوان رد نزده است .
7 . نوشتن آیات و شهادت (توحید، نبوت و امامت) بر کفن
بسیارى از فقها تصریح کردهاند که مستحب استبر کفن میت، شهادت بر توحید، نبوت و امامت و همانند آن نوشته شود و نیز تصریح کردهاند که این کتابت، با تربتسیدالشهدا (ع) باشد شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب کتابة اسم المیت على الکفن و انه یشهدان لااله الا الله و یکون ذلک بطین قبر الحسین (ع)» گشوده است و از جمله روایاتى که در آن نقل کرده است، این روایت است:
«محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیرى عن صاحب الزمان (ع) انه کتب الیه: قد روى لنا عن الصادق (ع) انه کتب على ازار اسماعیل، ابنه: اسماعیل یشهد ان لا اله الا الله . فهل یجوز لنا ان نکتب مثل ذلک بطین القبر ام غیره؟ فاجاب: یجوز ذلک و الحمدلله» ; یعنى عبدالله، پسر حمیرى، از امام زمان (ع) مىپرسد: روایتشده است که امام صادق (ع) بر کفن (لنگ) فرزندش نوشت: اسماعیل شهادت مىدهد که لا اله الا الله . آیا جایز است ما نیز این گونه با خاک قبر (امام حسین) یاغیر قبر بنویسیم؟ آن حضرت پاسخ داد: جایز است .
فقها نیز فتوا دادهاند که مستحب است نام ائمه، آیات و دعاى جوشن، با تربتسیدالشهدا (ع) بر کفن مرده نوشته شود از جمله، صاحب جواهر در مقام توضیح کلام محقق حلى، مبنى بر استحباب نوشتن آیات و ادعیه با تربت، مىنویسد:
«از آنچه گفته شد، دلیل آنچه را بسیارى از فقها فرمودهاند، روشن مىشود، بلکه در جامع المقاصد و کشف اللثام به فقها نسبت دادهاند استحباب نوشتن (نام ائمه، آیات و شهادت بر توحید، نوبت و امامت) با تربتسیدالشهدا را به علت رعایت وظیفه نوشتن و (احترام) تربت» .
صاحب عروة نیز در مقام بیان مستحبات تکفین میت مىفرماید:
«بهتر این است که دعاهاى مذکور (قرآن، جوشن کبیر و حدیثسلسلة الذهب) با تربت قبر سیدالشهدا باشد» . (34)
8 . همراهى با مرده در قبر
از کارهایى که مستحب استبراى میت انجام داده شود، همراهى مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) با میت، در حنوط و کفن و قبر است .
شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب وضع التربة الحسینیة مع المیت فى الحنوط و الکفن و فى القبر» گشوده است و در آن، سه روایت را نقل کرده است; از جمله:
«علامه حلى در منتهى المطلب نقل کرده زنى که زنا مىکرد و فرزندانش را از ترس خانواده مىسوزاند، مرد . پس از دفن، زمین او را نپذیرفت . او را در جاى دیگر دفن کردند دوباره زمین گشوده شد . خانواده او به حضور امام صادق (ع) آمده و داستان را گزارش کردند . حضرت از اعمال زن پرسید . مادر گناه او را بازگو کرد .
امام صادق (ع) فرمود: زمین این زن را نمىپذیرد; زیرا وى بندگان خدا را به عذاب الهى (آتش) عذاب مىکرد . در قبر او مقدارى از تربت امام حسین (ع) بگذارید . چون این کار را کردند، خداوند آن زن را (به وسیله خاک) پوشاند» .
گفتنى است که آنچه از این روایت استفاده مىشود، گذاشتن تربت در داخل قبر است و این غیر از استحباب مخلوط کردن تربتبا حنوط است .
9 . استحباب خوردن تربتسیدالشهدا (ع) به قصد تبرک، در عصر عاشورا
از جمله احکام و آداب روز عاشورا، زیارت امام حسین (ع) و خوددارى از خوردن غذا و آب تا بعدازظهر و سپس خوردن مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) است . شیخ طوسى مىنویسد:
«و یستحب صیام هذا العشر فاذا کان یوم عاشورا امسک عن الطعام و الشراب الى بعد العصر ثم یتناول شیئا من التربة» ; (35)
یعنى مستحب است که ده روز اول محرم (دهه عاشورا) روزه گرفته شود و چون روز عاشورا فرا رسید، از خوردن و آشامیدن خوددارى کن تا بعد از عصر . سپس مقدارى از تربتسیدالشهدا را بخور .
از این مطلب و همانند آن استفاده مىشود که افزون بر اینکه خوردن مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) به قصد استشفا جایز است، در عصر روز عاشورا خوردن مقدارى از تربت، پس از امساک (نه نیت روزه) نیز جایز است . صاحب جواهر در اینباره مىنویسد:
«به هر حال، خوردن خاک قبر امام حسین براى غیر استشفا، از جمله، به قصد تبرک در عصر روز عاشورا جایز نیست ... این مطلب، درکلام بعضى از فقها تصریح شده است و کلام بعضى دیگر، در این مطلب ظهور دارد، در حالى که شیخ طوسى با آن مخالفت کرده و خوردن خاک قبر سیدالشهدا را به قصد تبرک، در عصر عاشورا جایز دانسته است» . (36)
10 . افطار در عید فطر باتربت
در عید فطر مستحب است روزه با مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) افطار شود . شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب الافطار یوم الفطر على تمر وتربة حسینیة ...» گشوده و از جمله احادیثى که در آن نقلکرده، عبارت است از:
«على بن محمد النوفلى قال: قلت لابىالحسن (ع): انى افطرت یوم الفطر على طین و تمر . فقال لى: جمعتبرکة و سنة» ; (37) یعنى على، پسر محمد نوفلى مىگوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: من روز عیدفطر با تربت و خرما افطار کردم حضرت فرمود: میان برکت و سنت جمع کردهاى .
هر چند بر اساس روایات «من بلغ» مىتوان استحباب افطار روزه عید فطر و قربان را پذیرفت، اما برخى از فقها، از جمله، محقق نراقى تنها با قصد استشفا خوردن تربت را جایز دانسته است و درغیر این صورت، مرجع، همان ادله حرمت اکل خاک است . (38)
در هر صورت، فقها درباره استحباب این مورد اختلاف نظر دارند . بعضى از فقها استحباب را پذیرفتهاند . صاحب جواهر مىنویسد:
«در هر صورت، خوردن خاک قبر سیدالشهدا تنها براى استشفا جایز است، نه غیر آن، هر چند براى تبرک در عصر عاشورا و روز عیدفطر و عید قربان باشد . این مطلب، صریح کلام بعضى و ظهور کلام دیگران است، در حالى که شیخ طوسى با آن مخالفت کرده است . او در کتاب مصباح، خوردن خاک سیدالشهدا را در عصر عاشورا و عید فطر و عید قربان جایز دانسته است» . (39)
محدث عالىمقام، شیخ عباس قمى، در آداب روز عید فطر مىنویسد:
«شیخ مفید فرموده: مستحب است تناول کردن مقدارکمى از تربتسیدالشهدا علیه السلام که شفا است از براى هر دردى» . (40)
11 . همراهى تربتبراى امان
روایاتى دلالت دارد بر اینکه همراه داشتن تربتسیدالشهدا براى امان و دورى از ترس، مستحب است . در جامع احادیث الشیعه بابى را با عنوان «استحباب استصحاب تربة الحسین للامان و دفع الخوف» گشوده شده و از جمله روایاتى که در آن نقل شده، این روایت است:
«عن الصادق (ع) ... اذا اراد احدکم ان یکون آمنا من کل خوف فلیاخذ السبحة من تربته ... ثم یضعها فى جیبه فان فعل ذالک فى الغداة فلایزال فى امان الله حتى العشاء و ان فعل ذلک فى العشاء فلا یزال فى امان الله حتى الغداة» ; (41)
صاحب جواهر در مقام بیان آنچه مستحب استبا مسافر باشد، مىنویسد:
«سزاوار استبراى مسافر و غیرمسافر، همراهى مقدارى از تربت امام حسین (ع) زیرا این تربت، موجب امان از هرگونه ترس و موجب شفاى هرگونه دردى است» . (42)
12 . همراهى با اثاثیه
مستحب است از خاک قبر امام حسین (ع) در میان اثاثیه گذاشته شود . در این باره نیز روایاتى نقل شده است . در جامع احادیث الشیعه، در بابى با نام «باب استحباب وضع الطین من قبر الحسین (ع)، فیما بین المتاع» روایاتى نقل شده است; از جمله:
«محمد بن عیسى الیقطینى قال: بعث الى ابىالحسن الرضا (ع) ... رایت فى اصفاف الثیاب طینا فقلت للرسول: ما هذا؟ فقال: لیس یوجه بمتاع الاجعل فیه طینا من قبر الحسین (ع) ثم قال الرسول: قال ابوالحسن (ع) هو امان باذن الله» ; یعنى محمد بن عیسى یقطینى مىگوید: امام رضا (ع) برایم مقدارى لباس فرستاد ... در میان لباسها مقدارى خاک دیدم . از مامور پرسیدم: این خاک ها چیست؟ پاسخ داد: امام رضا هیچگاه اساسى را به جایى نمىفرستد، مگر اینکه در آن، مقدارى از خاک قبر امام حسین قرار مىدهد . سپس فرستاده گفت: امام رضا مىفرماید: این خاک، موجب حفظ اثاثیه استبه خواستخدا .
13 . بوییدن و بوسیدن تربتسیدالشهدا (ع)
در روایات، افزون بر استشفا با تربتسیدالشهدا (ع) بوسیدن و مالیدن آن بر اعضاى بدن نیز توصیه شده است . در جامع احادیث الشیعه، در بابى با نام «باب استشفاء بتربة الحسین ... و تقبلیها ...» بیش از هشت روایت نقل شده است; از جمله:
«عن زید بن ابى اسامة قال: کنت فى جماعة من عصابتنا بحضرة سیدنا الصادق (ع) فاقبل علینا ابوعبدالله (ع) فقال: ان الله تعالى جعل تربة جدى الحسین (ع) شفاء من کل داء و امانا من کل خوف فاذا تناولها احدکم فلیقبلها و لیضعها على عینیه و لیمرها على سایر جسده ...» ; (43) یعنى زید، پسر اسامه مىگوید: با گروهى در محضر امام صادق بودیم . پس آن حضرت رو به ما آورد و فرمود: خداوند متعال تربت جدم حسین را شفاى هر درد و امان از هر ترس قرار داده است . پس اگر یکى از شما خواست آن را تناول کند، آنرا ببوسد و بر چشمانش قرار دهد و بر دیگر اعضاى بدن بکشد .
14 . غسل کردن براى برداشتن تربت
صاحب عروة الوثقى در مقام بیان غسلهاى مستحب، غسل براى برداشتن از تربتسیدالشهدا (ع) را مستحب دانسته است . وى مىنویسد:
«الثانى عشر للاخذ تربة قبر الحسین (ع)» ; (44) یعنى دوازدهم، غسل کردن براى برداشتن از تربت قبر امام حسین (ع) مستحب است .
فقهاى صاحب حاشیه بر عروه بر این مساله حاشیه نزده و آن را تلقى به قبول کردهاند . محقق آملى، شارح عروة الوثقى در مقام استدلال کلام سید مىنویسد:
«ففى مصباح السید روى فى اخذ التربة انک اذا اردت اخذها فقم فى آخر اللیل و اغتسل و البس اطهر ثیابک (و فى البحار) عن المزار الکبیر عن الباقر (ع) اذا اردت ان تاخذ التربة فتعمد لها آخر اللیل و اغتسل لها بماء الفرات ...» ;
یعنى در مصباح سید روایت کرده است که هرگاه خواستى تربت را بردارى، پس در آخر شب به پا خیز و غسل کن و بهترین لباسهایت را بپوش ... و در کتاب بحار از مزار کبیر از امام باقر (ع) نقل شده هرگاه خواستى تربت را بردارى، در آخر شب، با آب فرات غسل کن . (45)
15 . استحباب تبرک به کربلا
روایاتى در باره فضیلت و احترام کربلا نقل شده است . در برخى از آنها به تبرک جستن به کربلا نیز اشاره شده است . محدث عالىمقام شیخ حر عاملى بابى را با نام «باب استحباب التبرک بکربلاء» گشوده و در آن هفت روایت را نقل کرده است; از جمله:
«عن صفوان الجمال قال: سمعت ابا عبدالله (ع) یقول: ان الله فضل الارضین و المیاه بعضها على بعض ... و ان کربلاء و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله و بارک علیه فقال لها تکلمى بما فضلک الله فقالت: انا ارض الله المقدسه المبارکة، الشفاء فى تربتى و مائى» ; یعنى صفوان جمال مىگوید: شنیدم که امام صادق (ع) مىفرمود خداوند برخى از زمینها و آبها را بر برخى دیگر ترجیح و فضیلت داده ... و همانا کربلا و آب فرات، اول زمین و آبى هستند که خداوند آنها را مقدسساخته و در آنها برکت قرار داده است . پس خداوند به کربلا خطاب کرد به آنچه خداوند تو را فضیلت داده، سخن بگو . پس کربلا گفت: من زمین مقدس و مبارک الهى هستم و تربت و آب من شفا است .
16 . بطلان فروش تربتبه کافر
در فقه، این مساله مطرح است که آیا فروش عبد مسلمان به مشترى غیرمسلمان جایز استیا نه؟ در این مساله، فقها اختلاف نظر دارند . محقق حلى در مقام تبیین شروط خریدار و فروشنده مىفرماید:
«اگر مبیع عبد مسلمان باشد، باید مشترى مسلمان باشد، هر چند گفته شده است که اگر مشترى کافر باشد، معامله صحیح است ولیکن مجبور مىشود بر فروش و اما قول اول (عدم جواز) اشبه است» . (46)
صاحب جواهر پس از استدلال بر قول اول، مىفرماید:
«فاضل و فقهاى پس از او ملحق کردهاند به عبد مسلم، مصحف ... و کتابهاى حدیث و تفسیر و مزارات و خطب و مواعظ و دعا و تربتحسینى را ...» . (47)
در هر صورت، طبق نظر این فقها فروش تربت امام حسین (ع) به مشترى کافر جایز نیست . تفصیل این مساله، از حوصله و موضوع این نوشته خارج است .
17 . تخییر میان قصر و اتمام در حائر حسینى
از جمله احکام مربوط به کربلا و تربتحسینى، از تخییر مسافر میان قصر و تمام خواندن نماز است . صاحب عروه الوثقى در این باره مىنویسد:
«اقوا این است که مسافر، میان قصر و تمام، در چهار مکان مخیر است و این چهار مکان عبارتند از: مسجد الحرام، مسجد النبى، مسجد کوفه و حائر حسینى; ولى تمام خواندن افضل و قصر احوط است ...» . (48)
بر این بخش از مساله، فقهاى صاحب حاشیه بر عروه نظرى بر خلاف ندادهاند و آن را پذیرفتهاند . آیةالله حکیم در مقام تبیین مساله مىنویسد: «این مطلب، میان فقها مشهور است در حد نزدیک به اجماع، هر چند در سرائر و مفتاح الکرامه ادعاى اجماع شده است; به علت وجود اخبار فراوان، که در میان آنها خبر صحیح و موثق هست و در فهرست وسایل، تعداد آنها 34 حدیث است» . (49)
در اصل این مساله، اختلافى نیست، هر چند در محدوده آن اختلاف وجود دارد .
حضرت امام خمینى مىفرماید:
«اقوا این است که همه روضه شریفه، داخل در عنوان حائر است . پس از طرف سر مبارک تا پنجره متصل به رواق و از طرف پا تا در متصل به رواق و از پشت تا مسجد و الحاق رواق شریف، خالى از قوت نیست، هر چند احتیاط واجب، قصر است» .
مباحث دیگر
مباحث دیگرى درباره تربتسیدالشهدا (ع) در کتابهاى فقهى مطرح شده است که از حوصله این نوشته خارج است; از جمله:
الف . روایات درباره به وسعت مکانى که خاک آن موضوع احکام یاد شده است، مختلف است . (50) صاحب کامل الزیارات بابى را با عنوان «من این یؤخذ طین قبر الحسین (ع) و کیف یؤخذ» گشوده و روایات مختلفى را نقل کرده است . در بعضى قبر شریف و در بعض دیگر، شعاع یک فرسخ در یک فرسخ ... آمده است . حضرت امام خمینى در این باره مىنویسد:
«قدر متیقن، خاک قبر شریف و جاهایى که عرفا به آن ملحق است، محکوم به احکام تربت است و احوط عبارت است از اکتفا به قبر شریف» . (51)
ب . درباره مقدار نیز اختلاف است . امام خمینى در این باره مىفرماید:
«جایز نیستخوردن بیشتر از اندازه یک نخود متوسط» . (52)
ج . درباره خوردن نیز اختلاف شده است . امام خمینى مىفرماید:
«خوردن تربتبه سه شکل جایز است: 1 . خوردن خاک . 2 . مخلوط کردن با آب . 3 . مخلوط کردن با شربت» . (53)
ج . احکام عزادارى سیدالشهدا (ع)
بزرگداشتن یاد و خاطره امامان، بهویژه حضرت سیدالشهدا (ع) مورد سفارش اکید ائمه (ع) بوده است . آنان خود نیز در برپایى مجالس عزا نهایت اهتمام را داشتهاند امام رضا (ع) مىفرماید:
«کان ابى اذا دخل شهر المحرم لا یرى ضاحکا و کانت الکابة تغلب علیه حتى یمضى منه عشرة ایام فاذا کان یوم العاشر کان ذالک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه» . (54) یعنى هنگامى که ماه محرم فرا مىرسید، کسى پدرم را خندان نمىدید و غم و اندوه بر او چیره مىشد تا روز عاشورا و روز عاشورا روز مصیبت، اندوه و گریه او بود .
عاشورا و زنده نگه داشتن خاطرات آن، امروز در متن زندگى شیعه رسوخ و در عمق باورهاى او جریان یافته است . تشکیل مجالس عزادارى و سوگوارى، فرهنگى استبرخوردار از همه ارزشهاى الهى و انسانى . شرکت در مجالس ماتم و عزا، اعتراض و جبههگیرى علیه همه زشتىها و پلیدىها و حمایت از مظلومان تاریخ است . مجالس عزادارى، در طول تاریخ شیعه، آثار و برکات بىشمارى داشته است; از جمله، تداوم و احیاى نهضت عاشورا . امام خمینى (ره) در این باره مىفرماید:
«الان هزار و چهار صد سال است که با این منبرها، با این روضهها و با این مصیبتها با این سینهزنىها ما را حفظ کردهاند ... هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش سر و سینهزن نباشد، حفظ نمىشود» . (55)
تاریخ عزادارى براى سیدالشهدا (ع) به درازاى تاریخ تولد بشر (حضرت آدم) است . براى سیدالشهدا (ع) نه تنها آدم و انبیا (56) و رسول الله (57) و على و فاطمه (58) مجلس عزادارى بهپا کردهاند بلکه فرشتگان الهى در سوگ آن حضرت، اقامه ماتم کردهاند . (59)
امروز بسیارى از متفکران ادیان الهى، براى امام حسین (ع) و مراسم او احترام قائلند . یک کشیش مسیحى مىنویسد:
«اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینى براى او بیرقى برمىافراشتیم و در هر روستایى براى او منبرى برپا مىکردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرا مىخواندیم» . (60)
ژوزف فرانسوى درباره اهمیت و آثار و برکات عزادارى، مطالب بسیارى دارد; از جمله:
«خود شیعه هم به این فایده اى که در کارهایشان وجود دارد، متوجه نیستند و گمان مىکنند که تنها ثواب اخروى کسب مىکنند; ولى هر عملى که در این جهان انجام مىشود، بى شک در اجتماع اثر مىگذارد ... ما اگر مىبینیم که در هند شیعیان بسیارى وجود دارند، در اثر اقامه ماتم و عزادارى حسین است» . (61)
ماربین آلمانى دراین باره مىنویسد:
«بى اطلاعى بعضى از تاریخنویسان ما موجب شده است که عزادارى شیعه را به جنون و دیوانگى نسبت دهند; ولى اینان گزافه گفته و به شیعه تهمت زدهاند . ما در میان ملل و اقوام، مردمى مانند شیعه، پرشور و زنده ندیدهایم; زیرا شیعیان بهواسطه بهپا کردن عزادارى حسین، سیاستهاى عاقلانهاى را انجام داده و نهضتهاى مذهبى ثمربخش را بهوجود آوردهاند ... ما اگر پیروان و مبلغان خود را با آن همه مخارج هنگفت و صرف نیرو و دلار با شیعه و مبلغین آن قیاس کنیم، خواهیم دید که مسیحیتبه اندازه یک دهم شیعه پیشرفت نکرده است ... من معتقدم که رمز بقا و پیشرفت اسلام و تکامل مسلمانان، شهید شدن حسین و آن رویدادهاى غمانگیز است» . (62)
در هر صورت، عزادارى براى سیدالشهدا (ع) از نگاه فقها موضوع احکامى است که هر یک از آنها در تداوم و استمرار هضتحسینى نقش بهسزائى داشته است . در این بخش، برخى از آن احکام بررسى مىشود .
1 . تسلیتگویى
از کارهاى مستحب در روز عاشورا تسلیتگویى شیعیان به یکدیگر است . در روایات از ائمه اطهار (ع) نقل شده است که اصل تسلیتگویى به صاحب عزا امرى پسندیده است و طبق قاعده تسامح در ادله سنن مستحب است; از جمله، در روایتى از رسول خدا (ص) نقل شده است:
«من عزى مصابا فله مثل اجره» . (63) یعنى هر کس مصیبتدیدهاى را تسلیت گوید، پاداشى همانند او دارد .
در خصوص روز عاشورا روایتشده است که شیعیان به یکدیگر بگویند: «اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیهالسلام و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدى من آل محمد علیهم السلام» . (64)
2 . سلام کردن بر حسین (ع) در هر روز
محدث عالىمقام، شیخ عباس قمى در مفاتیح الجنان بابى را با عنوان «استحباب التسلیم على الحسین (ع) و الصلاة علیه من بعید و قریب، کل یوم» گشوده و در آن، روایاتى را نقل کرده است; از جمله:
«قال: حسین بن ثویر کنت انا و یونس بن ظبیان عند ابىعبدالله و کان اکبرنا سنا فقال له: انى کثیرا ما اذکر الحسین (ع) فاى شیى اقول؟ قال: قل: صلى الله علیک یا ابا عبدالله تعید ذلک ثلاثا فان السلام یصل الیه من قریب و بعید» . (65)
حسین، پسر ثویر مىگوید: من و یونس پسر ظبیان در محضر امام صادق (ع) بودیم و یونس سنش از ما بیشتر بود یونس به حضرت عرض کرد: من بسیارى از اوقات بهیاد حسین (ع) هستم، پس چه جملهاى را بگویم؟ حضرت فرمود: بگو: « صلى الله علیک یا اباعبدالله» . این درود را سه بار تکرار کن . پس همانا سلام به آن حضرت مىرسد، از دور باشد یا نزدیک .
3 و 4 . استحباب سرودن شعر و نوحه سرایى
از موضوعات فقهى درباره واقعه عاشورا و امام حسین (ع) سرودن شعر است که هم شامل سرودن شعر و هم شعرخوانى (نوحه سرایى) مىشود . روایاتى نیز در این باره نقل شده است; از جمله:
«عن ابىعمارة المنشد عن ابى عبدالله (ع) قال: قال لى: یا ابا عمارة! انشدنى فى الحسین بن على . قال: فانشدته فبکى ثم نشدته فبکى . قال: فوالله مازلت انشده و یبکى حتى سمعت البکاء من الدار . قال: فقال یا اباعماره: من انشد فى الحسین بن على شعرا فابکى خمسین فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى ثلاثین فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى عشرین فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى عشرة فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى واحدا فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فبکى فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فتباکى فله الجنة» . (66)
یعنى ابىعماره منشد از امام صادق (ع) نقل مىکند که آن حضرت به او فرمود: اى اباعماره! درباره حسین برایم شعر بخوان . من شعر خواندم . پس گریه کرد سپس شعر خواندم دوباره گریه کرد ابا عماره مىگوید: سوگند بهخدا همواره شعر مىخواندم و آن حضرت گریه مىکرد تا اینکه صدایش از بیرون خانه شنیده مىشد . آن حضرت فرمود: اى اباعماره! هر کس درباره حسین شعرى بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و سى نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و بیست نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و گریه کند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و خودش را به گریه بزند، بهشتبراى او است .
5 . آرزوى بودن با امام حسین
آرزوى شهادت و رستگار شدن در رکاب سیدالشهدا (ع) براى عاشقان آن حضرت، از بهترین آرزوهاستبهویژه براى کسانى که شهادت را فوز عظیم و اوج قرب و کمال مىدانند .
در بسیارى از زیارات آن حضرت، به این مطلب اشاره شده است; از جمله، زیارت اول سیدالشهدا (ع):
«فلیت انى معکم فافوز فوزا عظیما» . (67)
نیز در زیارت ششم آمده است:
«یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزا عظیما» . (68)
پر واضح است که چنین آرزویى مىتواند در تداوم و استمرار حرکت عاشورا بسى نقشآفرین باشد، بهویژه با توجه به اینکه به فرموده امام صادق (ع) هر روز عاشورا و هر زمین کربلا است . (69) این مطلب، در ایران اسلامى، در زمان جنگ تحمیلى، به گونه احسن تجلى کرد و بسیارى از آرزومندان رکاب آن حضرت، سرزمین ایران را کربلا دانسته و از نظام جمهورى اسلامى که ثمره خون شهداى کربلا بود، دفاع کردند .
در روایات نیز بر آرزوى بودن در رکاب آن حضرت تاکید شده است; از جمله، در روایت ریان آمده است:
«عن الرضا (ع) فى حدیث ... یابن شبیب ان سرک ان یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسین (ع) فقل متى ذکرتهم: یا لیتنى کنت معهم فافوز فوزا عظیما» . (70) یعنى ریان، پسر شبیب در حدیثى طولانى از امام رضا (ع) نقل مىکند ... اى پسر شبیب! اگر تو را ثواب و اجر مثل کسى که با حسین شهید شده، خوشحال مىکند، پس هرگاه به یاد آنان افتادى، بگو: اى کاش با آنان بودم، پس به فوز بزرگ دست مىیافتم .
با توجه به اینکه در این روایت آمده است که ثواب آرزوى بودن با سیدالشهدا (ع) مانند ثواب کسانى است که در رکاب آن حضرت شهید شدهاند، براساس احادیث «من بلغ» مىتوان گفت که چنین آرزویى مستحب است و فلسفه آن، آمادگى کامل براى استمرار بخشیدن به حرکت عاشورا و ارزشهایى است که شهیدان کربلا براى آنها به شهادت رسیدند .
6 . گریه بر سیدالشهدا (ع)
گریه کردن و گریاندن، سلاح برندهاى است که پیامش اعتراض به ستمگران و جباران تاریخ است، مبنى بر اینکه آنان با آه و ناله جانسوز مظلومان، به ذلت و خارى کشانده خواهند شد . هر قطره اشک، گلولهاى استبر قلب ستمگران بى رحم تاریخ . گریه کردن بر سیدالشهدا (ع) ثمره محبتى استبرخاسته از عشق و علاقه به حسین بن على (ع) و یاران با وفایش و همین گریه، موجب پیدایش رابطهاى وثیق و ناگسستنى میان ما و سالار شهیدان، در طول تاریخ است .
گریه کردن بر امام حسین (ع) نه تنها مایه شرافت و افتخار انسانهاى دلباخته است، بلکه سبب مباهات زمین و آسمان، نباتات و حیوانات، صحراها و دریاها نیز هست نهضت عاشورا با همین گریهها حفظ و استمرار یافته است . امام خمینى در اینباره مىفرماید:
«گریه کردن بر عزاى امام حیسن، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنا است که یک جمعیت کمى در مقابل یک امپراتور بزرگ ایستاد ... آنها از همین گریهها مىترسند براى اینکه گریهاى است که گریه بر مظلوم است» . (71)
در جاى دیگر مىفرماید:
«گریه کردن بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است» . (72)
از اینجا فلسفه دستورهاى مؤکد ائمه اطهار (ع) به علاقهمندان و شیعیان، براى گریستن و گریاندن روشن مىشود . امام رضا (ع) به ریان بن شبیب مىفرماید:
«اگر بر چیزى گریه مىکنى، بر حسین بن على گریه کن که او را همچون گوسفند سر بریدند» . (73)
گفتنى است که گریه اقسامى دارد: 1 . گریه عجز; 2 . تزویر; 3 . پشیمانى; 4 . شوق; 5 . رحم; 6 . غم و اندوه; 7 . فراق و دورى .
بى شک گریه قسم اول و دوم و سوم، نه تنها ممدوح نیست، بلکه مذموم نیز هست; ولى گریههاى دیگر، هر کدام به جاى خود، پسندیده و داراى اجر و ثواب است .
در هر صورت، گریه در استمرار و احیاى صحنههاى عاشورا نقش اساسى داشته و خواهد داشت . از این رو، موضوع احکام فقهى قرار گرفته است که به بعضى از آنها اشاره مىشود .
از جمله مستحباتى که روایات بسیارى در باره آن نقل شده است، گریه بر مصیبتهاى وارده بر سیدالشهدا (ع) و خاندان او است . محدث عالىمقام شیخ حر عاملى بابى را با نام «باب استحباب البکاء لقتل الحسین و ما اصاب ...» گشوده و در حدود بیست روایت را در آن نقل کرده است . (74) علامه مجلسى نیز بابى را با نام «باب ثواب البکاء على مصیبته و مصائب سائر الائمه ...» (75) گشوده و در آن، 38 روایت را نقل کرده است . در جامع احادیث الشیعه نیز بابى با عنوان «باب انه یستحب البکاء لما اصاب اهل بیت النبى (ص) خصوصا الحسین» (76) وجود دارد که در آن، بیش از 27 روایت نقل شده است; از جمله:
«عن فضیل بن یسار عن ابى عبدالله (ع) قال: من ذکرنا عنده ففاضت عیناه و لو مثل جناح الذباب غفرالله ذنوبه و لو کانت مثل زبد البحر» . (77) یعنى فضیل، پسر یسار از امام صادق (ع) نقل مىکند که هر کس نام ما پیش او برده شود و چشمانش اشکآلود گردد هر چند به اندازه بال مگس، خداوند گناهانش را خواهد بخشید، گرچه در حد کف دریا (کنایه از فراوانى) باشد .
8 . تباکى
از مستحبات در باره حادثه عاشورا تباکى، یعنى خود را در مصیبتسیدالشهدا (ع) گریان نشان دادن و یا حالت گریه به خود گرفتن است . در این باره احادیث فراوانى نقل شده است; از جمله، در حدیث قدسى آمده است:
«یا موسى! ما عبد من عبیدى فى ذلک الزمان بکى او تباکى و تعزى على ولد المصطفى الا و کانت له الجنة ثابتا فیها» . (78)
یعنى اى موسى! هیچ بندهاى از بندگان، درعصر آخرالزمان نیست که در عزاى فرزند مصطفى (حسین) گریه کند و یا خود را گریان نشان دهد، مگر اینکه بهشتبراى اوست و در آن، ثابت و برقرار است .
و یا در روایت دیگر آمده است:
«من انشد فى الحسین شعرا فتباکى فله الجنه» . (79)
یعنى هر کس در باره حسین (ع) شعرى بگوید و تباکى کند، بهشتبراى او است .
بنابراین، بر اساس قاعده تسامح در ادله سنن، ممکن است گفته شود که تباکى در عزاى سیدالشهدا (ع) مستحب است .
مصادیق عزادارى
همانگونه که پیش از این گفته شد، عزادارى سرور و سالار شهیدان، در عصر ما شکلها و مصادیق گوناگونى دارد . برخى از این نمونهها درعصر ائمه اطهار (ع) نبوده است تا روایتى در باره آن وارد شود ولى از آنجا که اصل اقامه عزا و ذکر مصیبت، عملى ممدوح و بر اساس احادیث تسامح در ادله سنن، مستحب است، مىتوان گفت که هر چیزى که جنبه عزادارى و مصداق ذکر مصیبتباشد، محکوم به حکم عزادارى است، مگر آن مصادیقى که با عنوان ثانوى و یا به علل دیگر، خارج از این حکم باشد . در اینجا شایسته است فهرست مهمترین مصادیق عزادارى، بیان شود و گفتنى است مصادیق عزادارى، به حسب زمان و مکان و اهمیت، تفاوت دارند 1 . نوحهخوانى; 2 . شبیهخوانى (تعزیه) 3 . سینه زنى و زنجیر زنى; 4 . بر پایى مجالس روضه; 5 . سیاه پوشى و برافراشتن پرچمهاى سیاه; 6 . مالیدن گل بر سر و صورت و پشیانى 7 . خواندن زیارت عاشورا; 8 . سفره انداختن بهیاد امام حسین (ع) و یاران ایشان .
تحریف در مراسم عاشورا
عزادارى سیدالشهدا (ع) به علتبرکات و آثار بىشمارى که دارد، مورد تهاجم دشمنان اسلام و آن حضرت بوده و خواهد بود . درتاریخ، گروهها و افراد بسیارى به شکلهاى گوناگون، همت و تلاش خود را براى از بین بردن شعایر حسینى و محو آثار و برکات آن، به کار گرفتهاند، در گذشته، حکام اموى و عباسى و در عصر حاضر، گروهاى وهابى مسلک را مىتوان نام برد .
پرواضح است که این تبلیغات، نه تنها در شور و شوق دلباختگان حسینى اثر منفى ندارد، بلکه اثر مثبت نیز دارد; اما گاهى برخى رفتارهاى شیعیان و عاشقان آن حضرت، به عنوان عزادارى سبب مىشود که این فرهنگ غنى و ژرف، به انحراف کشیده شود . از این رو، بر عالمان دینى و عاشقان حسینى فرض است که براى جلوگیرى از تحریف این مراسم بکوشند و در این راه، از هرگونه افراط و تفریط بپرهیزند .
خوشبختانه بسیارى از فقها و عالمان دلداده و آگاه، به این مساله حساسیت نشان داده و در موارد مختلف، برخى از تحریفات را تبیین کردهاند، که از جمله، حضرت امام خمینى شهید مطهرى (80) و مقام معظم رهبرى را مىتوان نام برد مقام معظم رهبرى در ارتباط با عزادارى مطالب فراوانى را گوشزد کردهاند; از جمله:
«این عزادارىهاى سنتى، مردم را به دین نزدیک مىکند ... این یک کار غلطى است که عدهاى قمهها را بگیرند به سر خود بزنند و خون بریزد . این کار یعنى چه؟ ...
ما نباید کارى بکنیم که جامعه اسلامى برتر، یعنى جامعه محب اهل بیت (ع) که مفتخر به نام مقدس ولى عصر - ارواحناه فداه - استبه نام حسین بن على (ع) و به نام امیرالمؤمنین (ع) در نظر مسلمانان عالم و غیرمسلمانان، به عنوان یک گروه آدمهاى خرافى بىمنطق معرفى بشود» . (81)
اندیشمندان و فقهاى روشن ضمیر، در طول تاریخ، با حساسیت تمام، موضوع تحریفات عاشورا را پىگرفته و هشدارهاى لازم را دادهاند; از جمله، آیة الله سید محسن امین مىنویسد:
«بزرگترین گناهان این است که انسان بدعتها را به جاى مستحب گرفته و یا امور مستحبى را بدعت وانمود کند . امور نهى شده، که در عزادارىها فراوان اتفاق مىافتد، از قرار زیر است:
1 . کذب و دروغ گفتن; 2 . آزار نفس و اذیت کردن بدن، که همان قمه زدن و شاخ حسینى است ... حرام بودن این امور، عملا و فعلا ثابت است . 3 . جیغ زدن و فریادهاى بلند زنان، که علاوه بر زشتبودن آن، اصلا گناه و معصیت است . 4 . داد و فریاد و نعرههاى وحشیانه با صداهاى نکره; 5 . غیر از اینها آنچه به نام دین در این گونه مجالس، موجب آبروریزى و هتک حرمت فوقالعاده دین مىشود و حد مرزى نیز نمىتوان براى آن شمرد» . (82)
د . احکام فقهى زیارت
زیارت، هم جنبه اعتقادى دارد و هم بعد سیاسى و اجتماعى و از سوى دیگر، برخوردار از روح سازندگى و تربیتى نیز هست .
مکانهاى زیارتى، بهویژه کربلا، مانند دانشگاههایى هستند که معلمان آن سیدالشهدا (ع) و یاران با وفایش مىباشند و شاگردان آنها زایران عاشق و عارف و ماده درسى تعالیم آسمانى و ارزشهاى انسانى و هدف آنها رشد معنویت و پیوند وثیق و ناگسستنى با امامان و خط سرخ شهادت . از نگاه آموزههاى شیعى، اجر و پاداش زیارت، همسان بسیارى از عبادات، بلکه برتر از آنها است . زیارتنامههاى امامان شیعه، در بردارنده بسیارى از ناگفتههاى آنان است .
در طول تاریخ شیعه، زیارت از مهمترین عوامل حفظ و استمرار حرکت و نهضت عاشورا بوده است . شخص زایر با حضور در کنار مرقد امامان (ع) ضمن الهام گرفتن از اسوههاى انسانیت و تعظیم شعایر و تقدیر از فداکارىها و تجلیل از پاکىها خود را در برابر آئینه تمام قد فضیلتها قرار مىدهد تا عیار خود را بسنجد . در هر صورت، زیارت، آشنایى با همه خوبىها و ارزشها است . از این رو است که در تعالیم شیعى، به زیارت کردن سفارش فراوان شده است . این بخش، نگاهى اجمالى دارد به برخى از احکام فقهى زیارت .
1 . وجوب و یا استحباب مؤکد زیارت
زیارت سیدالشهدا (ع) اگر نگوییم واجب است، استحباب مؤکد آن، قطعى بوده و در آن هیچگونه شکى نیست . روایات در این باره فراوان است . بسیارى از محدثان ابواب مختلفى را براى نقل این گونه روایات گشودهاند . از میان آنان مىتوان از صاحب وسائل الشیعه نام برد . وى بیشتر از 35 باب را به این موضوع اختصاص داده و از جهات گوناگون، زیارت سیدالشهدا (ع) را بررسى کرده است .
ایشان عنوان چند باب را به واجب کفایى بودن زیارت آن حضرت اختصاص داده است; از جمله، در باب سى و هفتم از ابواب «المزار و ما یناسبه» آمده است: «باب تاکد استحباب زیارة الحسین بن على (83) و وجوبها کفایة» ، که در آن، 48 روایت را نقل کرده است که برخى از آنها از نظر سند، معتبر و قابل اعتمادند از جمله:
1 . «عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر قال: مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین فان اتیانه یزید فى الرزق و یمد فى العمر و یدفع مدافع السوء و اتیانه مفترض على کل مؤمن یقله بالامامة من الله» . (84) یعنى امام صادق (ع) مىفرماید: پیروان ما را به زیارت مرقد امام حسین ببرید . پس همانا آمدن به زیارت حسین روزى را زیاد و عمر را طولانى و روزنه بدىها را مىبندد و آمدن به زیارت آن حضرت، بر هر مؤمنى که به امامتش از سوى خدا اذعان دارد، واجب است .
دو فقره از این روایات، ممکن استبر وجوب زیارت سیدالشهدا (ع) دلالت کند: اول، جمله «مروا» که صیغه امر است و ظهور اولى آن، در وجوب است . دوم، جمله «و اتیانه مفترض ...» که به صراحت، بر وجوب زیارت دلالت دارد .
2 . در روایت ام سعید الاحمسیة نیز تصریح شده است: بر وجوب زیارت سیدالشهدا (ع)
«قالت: قال لى ابوعبدالله (ع) یا امسعید تزورین قبر الحسین (ع) قالت: قلت: نعم (قال: یا امسعید) زوریه فان زیارة الحسین واجبة على الرجال و النساء» ; (85)
یعنى امسعید مىگوید: امام صادق (ع) خطاب به من فرمود: اى امسعید! آیا مرقد مقدس حسین را زیارت مىکنید؟ عرض کردم: آرى . آن حضرت فرمود: قبر آن حضرت را زیارت کنید . پس همانا زیارت حسین بر هر مرد و زنى واجب است .
در این روایت، جمله «زوریه» امر است و ظهور در وجوب دارد و نیز فقره پایانى حدیث، که در مقام تعلیل جمله اول است، دلالت دارد بر وجوب زیارت، بر هر زن و مرد .
3 . در روایت عبد الرحمن بن کثیر نیز به وجوب زیارت حضرت سیدالشهدا (ع) اشاره شده و افزون بر این زیارت، حقى نیز از سوى خدا براى آن حضرت، شمرده شده است:
«قال: قال ابوعبدالله (ع): لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزر الحسین بن على (ع) لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله واجبة على کل مسلم» ; (86) یعنى ابن کثیر مىگوید: امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما همه عمرش حج انجام دهد و پس از آن، حسین بن على را زیارت نکند، این شخص حقى از حقوق رسول خدا را ترک کرده است; زیرا حق حسین از سوى خدا فریضه است و بر هر مسلمان، واجب .
در این حدیث، زیارت امام حسین (ع) دوبار واجب شمرده است: اول در ضمن جمله «فریضة من الله» و دوم فقره «واجبة» على کل مسلم» .
4 . در بسیارى از روایات، ترک زیارت سیدالشهدا (ع) سبب نقص ایمان شمرده شده است; از جمله، در روایت عسمة بن مصعب:
«عن ابى عبدالله (ع) قال: من لم یات قبر الحسین (ع) حتى یموت کان منتقص الایمان، منتقص الدین ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها» ; (87)
یعنى امام صادق (ع) فرموده: هر کس به زیارت قبر حسین نیاید تا اینکه بمیرد، این شخص، ایمان و دینش ناقص است و اگر وارد بهشتشود، مؤمنان (کنایه از رتبه و درجه پایینتر) خواهد بود .
این روایت، صریح است در اینکه تارک زیارت آن حضرت، ایمانش ناقص است .
همانگونه که ملاحظه شد، دلالت روایات بر وجوب زیارت، جاى شبهه نیست . از این رو، بعضى از فقها فرمودهاند که زیارت ائمه (ع) در طول عمر، یک بار واجب است . مجلسى اول مىنویسد:
«بل یظهر من الاخبار الکثیرة وجوب زیارته (ع) و لهذا قال به جماعة من اصحابنا بل ذهب طائفة الى وجوب زیارة کل واحد من الائمه (ع) ولو مرة فى جمیع العمر» ; (88) یعنى بلکه از اخبار فراوان، وجوب زیارت امام حسین (ع) ظاهر مىشود و از این رو، گروهى از فقهاى شیعه فتوا به وجود دادهاند، بلکه گروهى از فقها فتوا دادهاند که زیارت هر یک از امامان، هر چند یک بار در طول عمر، واجب است .
در هر صورت، هر چند روایات دلالتبر وجوب عینى زیارت دارند ولى فتوا دادن به وجوب عینى مشکل است . یا از باب اینکه روایات مورد اعراض مشهور فقها بوده است; زیرا کسى طبق آن فتوا نداده است، جز مجلسى اول . البته این پاسخ، طبق مبناى فقهایى که اعراض مشهور را موهن سند مىدانند، صحیح است . یا باید وجوب حمل بر کفایى شود; یعنى اگر قبور ائمه (ع) بهویژه کربلا زائرى نداشته باشد، در حدى که از غربتخارج شوند، بر شیعیان، زیارت آنان واجب کفایى است . شاهد بر این حمل، سیره متشرعه متصل به زمان ائمه است مبنى بر اینکه زیارت ائمه (ع) را واجب نمىدانستهاند .
و یا باید روایات دال بر وجوب، حمل بر تاکید شوند و از ظاهر آنها رفع ید شود . شاهد این حمل نیز روایات بسیارى است که هم از نظر سند و هم از نظر دلالت، اقوا از روایات دال بر وجوبند و در مقام تعارض، بر آنها مقدم مىشوند .
2 . استحباب زیارت امام حسین در حال خوف
در میان فقها این بحث مطرح است که آیا اهمیت زیارت سیدالشهدا (ع) بیشتر است و یا زیارت خانه خدا . یکى از ادله کسانى که مىگویند: زیارت سیدالشهدا مهمتر است، روایاتى است که با وجود ترس، زیارت سیدالشهدا (ع) را همچنان مورد تاکید قرار مىدهند . صاحب وسائلالشیعه بابى را در این باره، با نام «استحباب زیارة الحسین و الائمة فى حال الخوف و الامن» گشوده و در آن چهار روایت را نقل کرده است; از جمله:
«عن زرارة قال: قلت لابىجعفر (ع): ما تقول فى من زار اباک على خوف؟ قال: یؤمنه الله یوم الفزع الاکبر و تلقاه الملائکة بالبشارة و یقال له: لاتخف و لاتحزن هذا یومک الذى فیه فوزک» ; (89) یعنى زراره مىگوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: چه مىفرمایید در باره شخصى که با ترس، پدرت را زیارت کرده است؟ حضرت فرمود: روز قیامت او را در امنیت قرار مىدهد و ملائک را ملاقات مىکند در حالى که به او مىگویند: نترس و ناراحت نباش، این روز، روز پیروزى تو است .
ایشان افزون بر آنچه در این باب وارد شده است، باب دیگرى را با نام «استحباب اختیار زیارة الحسین على الحج و العمرة المندوبین» (90) گشوده و 23 روایت را در آن نقل کرده است . و نیز در کتاب جامع احادیث الشیعه، مؤلف عنوان بابى را «استحباب زیارة الحسین (ع) ولو فى حال الخوف وثواب من قتل عنده او حبس فى اتیانه او ضرب او مات» (91) قرار داده و بیش از پنج روایت را در آن جاى داده است .
بنابراین مىتوان گفت که زیارت سیدالشهدا (ع) بر حج و عمره مستحبى ترجیح دارد .
3 . استحباب غسل زیارت
صاحب عروة الوثقى یکى از غسلهاى مستحب را هنگام سفر براى زیارت سیدالشهدا (ع) مىداند . ایشان پس از تقسیم اغسال مستحب مىفرماید:
سیزدهم غسل براى سفر، بهویژه زیارت امام حسین علیهالسلام .
از سوى صاحبان حاشیه بر عروة، بر این مساله، حاشیهاى زده نشده است .
شارح، محقق شیخ محمد تقى آملى، در تبیین و استدلال بر این مطلب مىنویسد:
«دلالت مىکند بر استحباب غسل براى مسافر زیارت امام حسین، خبر ابى بصیر عن الصادق: اذا اردت الخروج الى ابى عبدالله (ع) فصم قبل ان تخرج ثلاثة ایام یوم الاربعاء و یوم الخمیس و یوم الجمعة فاذا امسیت لیلة الجمعة فصل صلوة اللیل ثم قم فانظر فى نواحى السماء فاغتسل تلک اللیلة قبل المغرب ثم تنام على طهر فاذا اردت المشى الیه فاغتسل» ; (92)
یعنى هرگاه خواستى براى زیارت اباعبدالله (ع) حرکت کنى، سه روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بدار و چون شب جمعه فرا رسید، نماز شب را بخوان . سپس حرکت کن و به اطراف آسمان نگاه کن . سپس غسل شب جمعه را قبل از مغرب انجام ده سپس با طهارت بخواب . بعد از بیدار شدن، هرگاه خواستى براى زیارت بروى، غسل کن .
احکام دیگر زیارت سیدالشهدا (ع)
در باره زیارت امام حسین (ع) افزون بر آنچه گذشت، روایات فراوانى با عناوینى متفاوت، رسیده است که طبق آنها و بر اساس احادیث «من بلغ» فقها فتوا به استحباب دادهاند و بسیارى از محدثان، از جمله، شیخ حر عاملى عنوان بابى را که براى این حادیثبرگزیده، عنوان استحباب است و از آنجا که نقل دست کم یک روایت از هر یک از این مجموعه، از حوصله این نوشته خارج است، براى اطلاع، به بیان عنوان ابواب بسنده مىشود: (93)
1 . باب استحباب زیارة النساء یک حدیث
2 . باب استحباب تکرار زیارة الحسین (پنجحدیث) .
3 . باباستحباب المشى الى زیارة الحسین (شش حدیث) .
4 . باب الاستنابه فى زیارة الحسین (یک حدیث) .
5 . باب استحباب اختیار زیارة الحسین على الحج (23 حدیث) .
6 . باب استحباب اختیار زیارة الحسین (دو حدیث) .
7 . باب استحباب زیارة الحسین ولو رکب البحر (دو حدیث) .
8 . باب تاکد زیارة الحسین لیلة عرفه (پانزده حدیث) .
9 . تاکد استحباب زیارةالحسین فى اول رجب .
10 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین فى النصف من شعبان (دوازده حدیث) .
11 . باب ما یستحب فى العمل لیلة النصف من شعبان بکربلا (یک حدیث) .
12 . باب تاکداستحباب زیارة الحسین لیلة القدر (شش حدیث) .
13 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین لیلة عاشورا (هفتحدیث) .
14 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین یوم الاربعین (سه حدیث) .
15 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین کل لیلة جمعه (دو حدیث) .
16 . باب استحباب کثرة الانفاق فى زیارة الحسین (پنجحدیث) .
17 . باب استحباب الغسل لزیارة الحسین (ده حدیث) .
18 . باب استحباب الدعا عند غسل الزیارة بالماثور (یک حدیث) .
19 . باب استحباب زیارة الحسین بالزیارة الماثوره (یک حدیث) .
20 . باب استحباب زیارة الحسین حبا لرسول الله .
21 . باب استحباب کثرة الصلاة عند قبر الحسین (ده حدیث) .
آداب زیارت
زیارت، تشرف به دیدار مزور عنه (امام و یا امام زاده) است . هر دیدارى، بر حسب اهمیت، شرایط و آدابى دارد همانگونه که در عرف زمان ما ملاقات و دیدار با بزرگان، با آدابى همراه است، زیارت ائمه (ع) بهویژه سیدالشهدا نیز آدابى دارد . از آنجا که بحث تفصیلى هر یک از این آداب، از موضوع و حوصله این نوشته خارج است، در این جا به بیان اجمالى آنها بسنده مىشود .
1 . غسل پیش از ورود به حرم . 2 . ایستادن بر آستان حرم و خواندن دعا و طلب اذن ورود . 3 . نزدیک ضریح ایستادن، در صورت امکان . 4 . رو به ضریح و پشتبه قبله ایستادن، به هنگام خواندن زیارت . 5 . سپس دستبه قبر گذاشتن . 6 . بالاى سر ایستادن . 7 . خواندن زیارتهاى ماثور (آنچه از ائمه (ع) رسیده است) . 8 . خواندن دو رکعت نماز زیارت . 9 . طلب حاجت پس از نماز . 10 . خواندن مقدارى قرآن و هدیه کردن ثواب آن به امام . 11 . احسان و احترام به خادمان 12 . خواندن دعاى وداع، در آخرین زیارت . 13 . صدقه دادن .
آنچه بیان شد، برخى از آداب زیارت است که رعایت آنها معنویت زیارت را بیشتر مىکند .
اقسام زیارت سیدالشهدا (ع)
درباره اهمیت زیارت امام حسین (ع) همین بس که زیارتهاى گوناگونىبه حسب زمان و مکان، از سوى ائمه (ع) رسیده است . برخى از زیارتها براى هر زمان و هر مکانى و براى همه امامان است; مانند زیارت جامعه . برخى دیگر از زیارتها ویژه یک امام و در زمان و یا مکان خاص است .
ه . آب
واژه «آب» در حادثه عاشورا، نقشآفرین و یادآور صحنههاى تلخ و شیرین فراوانى است; زیرا با شنیدن لفظ آب، گاهى شنونده به یاد لب تشنه سیدالشهدا (ع) و یاران باوفایش مىافتد، گاهى به یاد ایثار و فداکارى قمر بنىهاشم، سقاى لشکر، و گاهى به یاد فریاد «العطش» کودکان . از سوى دیگر با شنیدن این کلمه به یاد بزرگوارى و جوانمردى امام حسین (ع) در سیراب کردن سپاه تشنه دشمن مىافتد .
در هر صورت، مساله آب در فرهنگ عاشورا از جهات گوناگون، یادآور نهایتشقاوت و بىرحمى سپاه دشمن و مظلومیت امام حسین (ع) و یاران باوفایش است . از این رو، آب، موضوع برخى از احکام شرعى شده است; مانند استحباب یاد امام حسین (ع) پس از نوشیدن آب، غسل با آب فرات و برداشتن کام نوزاد با آب فرات .
بىشک، مهمترین فلسفه و حکمت این احکام، یادآورى صحنههاى گوناگون واقعه عاشورا و حفظ و استمرار آن است .
1 . استحباب یاد حسین (ع) به هنگام نوشیدن آب
از جمله مستحبات، یاد امام حسین (ع) و دعا پس از نوشیدن آب است . در این باره، چندین روایت نقل شده است; از جمله، امام صادق (ع) به داود رقى مىفرماید:
«انى ماشربت ماء باردا الا و ذکرت الحسین» ; (94) یعنى من هیچگاه آب سردى را ننوشیدم، مگر اینکه حسین را یاد کردم .
ابن قولویه بابى را باعنوان «ثواب فى شرب الماء و ذکر الحسین و لعن قاتله» (95) گشوده است و در آن، همین روایت داود رقى را با اندکى اختلاف در مضمون، در آن نقل کرده است:
«عن داود الرقى قال کنت عند ابى عبدالله (ع) اذا استسقى الماء ... فما من عبد شرب الماء فذکر الحسین (ع) و لعن قاتله الاکتب الله له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سیئة و رفع له مائة الف درجة و کانما اعتق مائة الف نسمة ...» ; (96)
یعنى داود رقى مىگوید: در محضر امام صادق (ع) بودم، چون آب نوشید ... (فرمود) هیچ بندهاى از بندگان خدا نیست که پس از نوشیدن آب، حسین (ع) را یاد و قاتلش را نفرین کند مگر اینکه خداوند برایش صدهزار حسنه بنویسد و صدهزار بدى را محو سازد و صدهزار درجه به او بدهد و مانند آن باشد که صدهزار بنده را در راه خدا آزاد کرده است .
روایات و سیره عملى ائمه، بهویژه امام سجاد (ع) نشانگر اهمیت این مساله است . در سیره و زندگى امام سجاد (ع) آمده است که آن حضرت، هرگاه نگاهش به آب مىافتاد، اشکش جارى مىشد و مىفرمود:
«قتل ابن رسول الله عطشانا» ; (97) یعنى فرزند رسول خدا تشنه کشته شد .
و یا هر گاه قصابى را مىدید که مىخواهد گوسفندى را ذبح کند، مىفرمود: «آیا او را آب دادهاید؟ او را آب دهید» . سپس مىفرمود: «پدرم را با لب تشنه شهید کردند» .
در هر صورت، با توجه به وعدهاى که در این روایات داده شده، مىتوان گفت که یاد امام حسین (ع) پس از نوشیدن آب مستحب است و بىشک از جمله حکمتهاى این حکم، زنده نگهداشتن نهضت عاشورا است .
2 . نوشیدن از آب فرات
از واژههاى پر معنا، کلمه «فرات» است . شیعیان با شنیدن کلمه فرات صحنههاى بسیار حزنآورى به ذهنشان خطور مىکند . از ائمه اطهار علیهمالسلام نیز روایات فراوانى در باره اهمیت و فضیلت رود فرات نقل شده است . صاحب کامل الزیارات بابى را با عنوان «فضل الفرات و شربه و الغسل فیه» گشوده و در آن هفده روایت را در این باره نقل کرده است; از جمله:
«عن ابى الجارود، عن ابىجعفر علیهالسلام قال: لو ان بیننا و بین الفرات کذا و کذا میلا لذهبنا الیه و استشفینا به» ; (98) یعنى امام باقر (ع) مىفرماید: اگر میان ما و آب فرات، فاصله زیادى نیز باشد، هر آینه به آنجا مىرویم و با آب فرات، طلب شفا مىکنیم .
همانگونه که بیان شد، روایات دراین باره فراوان است . بى گمان، ارزش دادن و اهتمام ائمه اطهار (ع) به فرات، بعد سیاسى داشته است و آنان با ترغیب و تشویق به توجه آب فرات، خواستهاند خاطرات فرات و ستمهایى که در سرزمین کربلا به اهلبیتشده است را زنده نگه دارند .
3 . برداشتن کام نوزاد با آب فرات
از جمله مستحباتى که در کتابهاى فقهى نیز به آن اشاره شده است، برداشتن کام نوزاد با آب فرات است .
روایات در این باره فراوان است; از جمله:
عن ابى بصیر، عن ابى عبدالله (ع) قال: نهران مؤمنان و نهران کافران نهران کافران . نهر بلخ و دجلة و المؤمنان نیل مصر و الفرات فحنکوا اولادکم بماء الفرات» ; (99) یعنى امام صادق (ع) مىفرماید: دو نهر مؤمن و دو نهر کافرند . دو نهر کافر، عبارت از نهر بلخ است و دجله و دو نهر مؤمن، نیل مصر است و فرات . پس کام نوزادانتان را با آب فرات بردارید .
فقها نیز یکى از مستحبات را برداشتن کام نوزادان با آب فرات دانستهاند . محقق حلى مىفرماید:
«مستحب است کام نوزادان را با آب فرات و تربتسیدالشهدا بردارند» . (100)
شیخ انصارى نیز همین مطلب را فرموده است . (101)
4 . غسل با آب فرات
از مستحبات درباره واقعه عاشورا، غسل با آب فرات است . روایات دراین باره نیز فراوان است . صاحب کامل الزیارات بابى را با عنوان «فضل الفرات و شربه و الغسل فیه» (102) گشوده و در آن، هفده روایت را نقل کرده است . و نیز علامه مجلسى بابى را با نام «آداب زیارته صلوات الله علیه من الغسل وغیرها» (103) گشوده و در آن 38 روایت را نقل کرده است; از جمله:
«عن صفوان الجمال عن ابىعبدالله (ع) قال: من اغتسل بماء الفرات و زار قبر الحسین (ع) کان کیوم ولدته امه صفرا فى الذنوب ولو اقرفها کبائر» ; (104) یعنى امام صادق (ع) مىفرماید: هر کس با آب فرات، غسل و امام حسین (ع) را زیارت کند، مانند روزى که از مادر متولد شده، از گناهان پاک خواهد شد هر چند گناهان کبیره در میان آنها باشد .
فقها نیز فتوا به استحباب این غسل دادهاند; از جمله، شیخ به نقل از علامه مجلسى، در مقام جمع روایات گفته است:
«روایاتى که دلالت دارد بر اینکه زیارت امام حسین غسل ندارد، مقصود غسل واجب است و الا این غسل، غسل مستحب است و داراى فضیلتبسیارى نیز هست» . (105)
5 . استحباب لعن قاتلان امام حسین (ع) پس از نوشیدن آب
اسلام دین تولى و تبرى است . در برابر محبت و دوستى باخاندان پیامبر (ص) و امام حسین (ع) مساله برائت و بىزارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت قرار دارد .
لعنت، اوج تنفر و انزجار از باطل و ستم و چهرههاى زشت و پلید است . لعنت نشانگر بىتفاوت نبودن در برابر جنایتکاران است . لعنتیعنى بغض و کینه مقدس، براى حرکت در مسیر مبارزه با ظالمان .
اهمیت لعن و نفرین قاتلان امام حسین (ع) تا آنجا است که در بسیارى از زیاراتها و ادعیه، تقرب به ائمه و سیدالشهدا (ع) با محبت آنان در کنار برائت و نفرت از دشمنان آنان ذکر شده است; از جمله، در زیارت عاشورا آمده است:
«یااباعبدالله! انى اتقرب الى الله و الى رسوله و الى امیرالمؤمنین و الى فاطمة و الى الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممن اسس اساس ذلک» . (106)
در روایات بسیارى بر لعن قاتلان امام حسین (ع) تاکید شده و براى آن، اجر و پاداش تعیین گردیده است; از جمله:
«ما من عبد شرب الماء فذکر الحسین و لعن قاتله الا کتب الله له ماة حسنة ...» ; (107) یعنى هر بنده خدا که به هنگام نوشیدن آب، از حسین یاد و بر قاتلانش لعنت کند، خداوند صد حسنه برایش مىنویسد .
در روایت ریان نیز آمده است:
«عن الرضا (ع) فى حدیث ... یا ابنشبیب! ان سرک ان تسکن الغرف المبنیة فى الجنة مع النبى (ص) فالعن قتلة الحسین» ; (108)
ریان! پسر شبیب از امام رضا (ع) در حدیثى طولانى نقل مىکند که فرمود: اى پسر شبیب! اگر سکنا گزیدن در غرفههاى ساخته شده در بهشت، در جوار رسول خدا تو را خوشحال مىکند، پس قاتلان امام حسین و جنگجویان با آن حضرت را نفرین کن .
در هر صورت، برائت و بىزارى از دشمنان امام حسین (ع) در هر حالى، بهویژه پس از نوشیدن آب، بر اساس این روایات از جمله مستحبات مسلم در فقه شیعه است و این فرهنگ، در جان و روان مردم رسوخ کرده است . بى شک، مهمترین اثر و حکمت این حکم شرعى، تداوم نهضت کربلا و احیاى آن حرکت است .
پىنوشت:
1) گاندى رهبر نهضت استقلال هند است . این جمله او معروف است: «من در انقلاب هند، به حسین بن على اقتدا کردهام» .
2) اشاره استبه جمله معروف «الاسلام محمدى الحدوث و حسینى البقاء» .
3) وسائل الشیعه، ج1، ابواب مقدمة العبادات، ص60، ح3 .
4) همان ، ص60 .
در جامع احادیث الشیعه، ج1 نیز بابى هستبا عنوان «ان من بلغه ثواب فى الله تعالى على عمل فصنعه کان له اجره و ان لم یکن کما بلغه» ، که در آن، نه حدیث نقل شده است .
5) شیخ انصارى، رسائل فقهیه، قاعدة التسامح، ص142 .
6) همان، ص142 .
7) همان، ص137 .
8) شهید اول، ذکرى الشیعه، ج1، ص34 .
9) شهید ثانى، الرعایة فى علم الدرایه، ج ، ص 94 .
10) شیخ بهائى، الوجیزه، ص14 .
11) رسائل فقهیه، ص149 .
12) کفایة الاصول، ج1، تنبیه دوم، اصالة البرائه .
13) محقق نائینى، فواید الاصول، ج3 - 4، ص150 .
14) محقق اصفهانى، نهایة الدرایه، ج4، ص183 .
15) رساله تسامح در ادله سنن، شیخ انصارى .
16) جامع احادیث الشیعه، باب 81 از ابواب زیارة النبى، ج15، ص223 .
17) همان، ج1 .
18) عروة الوثقى، ج1، ص90، مساله 25 فى احکام النبى .
19) همان، ج14، باب 70 از ابواب المزار و ما یناسبه، ح8; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، ص278; تهذیب، ج6، ص74، ح 143 .
20) همان، ج14، ص521 .
21) شرائع الاسلام، ج2، ص343 .
22) کتاب نکاح، احکام اولاد .
23) وسائل الشیعه، ج3 و باب 16 از ابواب ما یسجد علیه، ص607 .
24) عروة الوثقى، ج1، ص592، مساله 26، فى مسجد الحبه .
25) جامع احادیث الشیعه، ج15، باب80، ص421 .
26) همان، ص422; ر . ک: وسائل الشیعه، ج 3، باب 6 از ابواب ما یسجد علیه، ح1، ص607 .
27) جواهر الکلام، ج10، ص404 .
28) جامع احادیث الشیعه، ج15، باب 76، ص399 .
29) همان، ح4، ص402 .
30) فلا یحل شئ منه عدا تربة الحسین علیه السلام فانه یجوز الاستشفاء به» (محقق حلى، شرائع الاسلام، در ضمن جواهر الکلام، ج36، ص358) .
31) همان .
32) تحریرالوسیله، ج2، ص147، کتاب اطعمه و اشربه، مساله 9 .
33) عروة الوثقى، ج1، ص415، مساله 9 فى الحنوط .
34) عروة الوثقى، ح1، ص412 . مستحبات الکفن .
35) شیخ طوسى، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص713 .
36) جواهر الکلام، ج36، ص368 .
37) همان، ج3، باب 13 از ابواب کتاب الصلاة، ج1، ص114 .
38) ملا احمد نراقى، مستند الشیعه، ج15، ص164 .
39) جواهر الکلام، ج36، ص368 .
40) مفاتیح الجنان، آداب روز عید فطر، ص344 .
41) جامع احادیث الشیعه، ج15، باب 78 از ابواب زیارة النبى، ج1، ص414 .
42) جواهر الکلام، ج18، کتاب الحج فیما یستحب استصحابه به فى السفر، ص163 .
43) جامع احادیث الشیعه، ج15، باب 76 از ابواب زیارة النبى، ج2، ص400 .
44) عروة الوثقى، ج1، ص463، فى الاغسال المکانیة و الفعلیه .
45) شیخ محمد تقى آملى، مصباح الهدى، ج7، ص108 .
46) شرائع الاسلام، ج2، ص16 .
47) جواهر الکلام، ج22، ص338 .
48) عروة الوثقى، ج2، مساله 11 از احکام صلاة المسافر .
49) مستمسک العروة، ج8، ص163 .
50) در بحارالانوار بابى با عنوان «الحایر و فضله و مقدار ما یؤخذ من التربة» هست (ج98، ص106) .
51) تحریرالوسیله، ج2، ص145، مساله 11 .
52) همان .
53) همان .
54) امام صادق (ع) به فضیل مىفرماید: «ان تلک المجالس احبها فاحیوا امرنا رحم الله من احیا امرنا . یا فضیل! من ذکرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه» قربالاسناد، ص18; وسائل الشیعه، ج10، ص392) .
55) صحیفه نور، ج8، ص69 .
56) شیخ صدوق، اکمال الدین، ص35 .
57) علامه امینى، سیرتنا و سنتنا، ص40 .
58) همان، ص32 .
59) همان، ص120 .
60) انطون بارا، الحسین فى الفکر المسیحى، ص72 .
61) سید عبدالحسین شرف الدین، فلسفه شهادت و عزادارى حسین بن على، ص92 .
62) همان، ص102 .
63) محمد قمى، سفینة البحار .
64) مفاتیح الجنان، آداب روز عاشورا، ص524 و 830 .
65) همان، باب 63; نیز ر . ک: کافى، ج4، ص575، ح2; تهذیب، ج6، ص54، ح131، 103، 180; کامل الزیارات، ص197 .
66) بحارالانوار، ج44، باب 34، ح15، ص282 .
67) زیارت اول امام حسین (ع) .
68) زیارت ششم امام حسین (ع) .
69) کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .
70) بحارالانوار، باب 37; از ابواب المزار و ما یناسبه، ح18، ص417 . نیز ر . ک: شیخ صدوق، امالى، ص112، ح5; عیون اخبار الرضا، ح1، ص299، ح5; وسائل الشیعه، ج14، باب 66، ح5 .
71) صحیفه نور، ج10، ص31 .
72) همان، ج10، ص31 .
73) یابن شبیب! ان کنتباکیا لشىء فابک للحسین بن على بن ابىطالب فانه ذبح کما یذبح الکبش» (بحارالانوار، ج44، ص286) .
74) وسائل الشیعه، کتاب الحج، ابواب المزار و یناسبه .
75) بحارالانوار، ج44، باب 34، ص278 .
76) جامع احادیث الشیعه، ج15، ص429 .
77) وسائل الشیعه، ج14، باب 66، ح1، ص500 .
78) شاهرودى، مستدرک سفینة البحار، ج7، ص235 .
79) بحارالانوار، ج44، ص282 .
80) از شهید مطهرى نوشتهاى با نام تحریفات عاشورا منتشر شده که بسیار سودمند است .
81) سخنرانى معظمله درباره مراسم عاشورا و مقابله با اعمال خرافى، سال 1373ى .
82) سید محسن امین، التنزیه فى اعمال الشبیه، ص7 .
83) وسائل الشیعه، ج14، باب 37 از ابواب المزار و ما یناسبه، ص409; کامل الزیارات، باب «ان زیارة الحسینى فرض و عهد لازم له و لجمیع الائمه (ع) على کل مؤمن و مؤمنه» ص236 .
84) وسائل الشیعه، ج14، ص413، ح8; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، باب 43، ح1، ص236 .
85) همان، باب 39، ح3، ص437; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، باب 43، ح4 .
86) همان، باب 38، ج1، ص428; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، باب 43، ح5، ص237 .
87) همان، باب38، ص430، ح5، 10 و 12 .
88) محمد تقى مجلسى، روضة المتقین، ج5، کتاب الحج، ص376 .
89) همان، ج14، باب 47، ص456، ح1; نیز ر . ک: کامل الزیارات، ص125 .
90) همان، باب45، ص445 .
91) جامع احادیث الشیعه، ح15، ص282، باب 57 .
92) مصباح الهدى، ج7، ص108 .
93) وسائل الشیعه، ج15، ابواب المزار و ما یناسبه، ص435 تا 495 و 517 .
94) شیخ صدوق، امالى، ص122 .
95) کامل الزیارت، باب 34، ص212 .
96) همان، ح1 .
97) لهوف، ص209 .
98) کامل الزیارات، باب 13، ص106 .
99) کامل الزیارات، باب 14، ص113، ح4 .
100) شرائع الاسلام، ج2، ص343 .
101) کتاب نکاح، احکام اولاد .
102) کامل الزیارات، باب 14، ص113 .
103) بحارالانوار، ج98، باب 17 از آداب زیارته صلوات الله علیه .
104) همان، ح14 .
105) همان، ص145 .
106) زیارت عاشورا .
107) کامل الزیارات، باب 34، ص212 .
108) همان، باب 37، ح 8 از ابواب المزار و ما یناسبه; و ح5 از باب 66; نیز ر . ک: شیخ صدوق، امالى، ص112
در این مقاله اگر چه مستقیما به ابعاد سیاسى این امور پرداخته نشده است اما اصل تبیین اهتمام ائمه معصومین (ع) به حوادث و جریانات این نهضتبا این دقت و گستردگى و پیوند زدن آن با زندگى دینى مردم بهطورى که امام حسین (ع) و عاشورا از تولد تا مرگ یک انسان حضور داشته باشد گویاى عمق درایتسیاسى و ابتکار بىبدیل تبلیغاتى آن بزرگواران در زنده نگهداشتن این قیام مىباشد .
قیام عاشورا از مقولاتى است که در طول تاریخ، نه تنها براى شیعیان، که براى مسلمانان و بلکه براى همه انسانهاى آزادىخواه جهان، همانند گاندى (1) الگو و الهام بخش بوده است .
این حماسه بزرگ از آغاز تا به کنون، آثار و برکات بىشمارى داشته است تا آنجا که گفته شده است که علتحدوث دین اسلام، حضرت محمد (ص) و علتبقا و استمرار آن، امام حسین (ع) و یارانش بودهاند . (2) در عصر حاضر، انقلاب شکوهمند مردم ایران، به رهبرى فرزند خلف و صالح امام حسین (ع) یعنى امام خمینى رحمة الله علیه را مىتوان یکى از هزارها ثمره حرکت عاشوراى حسینى به شمار آورد .
و از سوى دیگر، همزمان با نهضتحسینى، فرهنگى غنى و پرشور پدید آمده است که در عمق جان و روان و باورهاى عاشقان آن حضرت جریان دارد، تا آنجا که زندگى، با تبرک جستن به آب فراتش آغاز و با همراهى تربت پاکش پایان مىپذیرد .
پر واضح است که هر چه درباره محتوا، اهداف، انگیزهها، پیامها، عبرتها و عوامل زمینهساز چنین حرکتى، کندوکاو و نوشته شود، باز ابعادى از آن، همچنان مبهم و ناشناخته خواهد ماند . از موضوعاتى که کمتر بدان پرداخته شده است، تعامل میان قیام عاشورا و روند تکامل فقه است . به بیان دیگر، تاثیر قیام عاشورا در تکامل فقه، از سوى ائمه معصومین (ع) و فقها، و نقش فقه در حفظ، استمرار و احیاى نهضت عاشورا مورد غفلت قرار گرفته است .
این مطلب، آنگاه اهمیتبیشتر مىیابد که اولا توجه شود که شیعیان روحیه تکلیف مدارى را از آن حضرت آموخته و تسلیم محض احکام شرعى (هر چند غیر الزامى) هستند . ثانیا انگیزه و جهت، در وضع احکام مربوط به عاشورا (اگر چه با عنوان مستحب) بیشتر سیاسى بوده است تا عبادى . از این رو، عمل به هر یک از این احکام، افزون بر پاداش و ثواب اخروى، بعد سیاسى نیز داشته است تا بدین وسیله، مردم به حفظ و احیاى مراسم عاشورا بیشتر ترغیب شوند . این نوشته، نگاهى اجمالى دارد به بعد سیاسى و احیاى نهضتحسینى از منظر فقه . پیش از آغاز بحث، یادآورى نکاتى ضرورى است:
1 . براى رعایت اختصار، از نقل روایات زیاد خوددارى شده و براى تبیین اهمیت و فراوانى روایات وارده، به بیان عنوان ابواب، همراه با نقل یکى دو روایت، بسنده شده است .
2 . با توجه به اینکه روایات نقل شده، در بسیارى موارد، اگر نگوییم در حد تواتر معنوى، دست کم مستفیض است و از سوى دیگر، با توجه به قاعده تسامح در ادله سنن، دیگر نیازى به بحثسندى روایات احساس نمىشود .
3 . در این نوشته، تنها احکام فقهى، بررسى شده است که اولا ویژه حادثه عاشورا است و ثانیا بیانگر عمل و وظیفهاى براى مکلف است . از این رو، مباحثى مانند استحباب وقف، نذر و سیاهپوشى براى امام حسین (ع) مطرح نشده است; زیرا این امور، درباره معصومان دیگر نیز مطرح است . همچنین مباحثى مانند تقیه، القاى در تهلکه و واجب نبودن امر به معروف و نهى از منکر، با عدم احتمال تاثیر احکام فقهى، در نبرد عاشورا نیز مطرح نشده است; زیرا پیامى عملى درباره حرکت عاشورا، براى مکلف در بر ندارد .
4 . همه مطالب، جز مقدمه، ذیل چهار عنوان کلى تربت، عزادارى، زیارت و آب، با بیش از 33 زیر مجموعه، به اختصار تهیه و تنظیم شده است .
5 . از آنجا که بیشتر احکام موضوع این نوشته، از مستحبات است و روش بیشتر فقها در احکام غیر الزامى، بر اساس تسامح در ادله سنن است، ناچار به عنوان مقدمه و زیربناى بحث، این قاعده به اجمال مورد بررسى قرار مىگیرد تا مبناى فقهى مباحث روشن شود . تاکید مىشود که بعضى از احکام استحبابى، در این نوشته، بر اساس قاعده تسامح در ادله سنن است .
الف . قاعده تسامح در ادله سنن
روایات بسیارى دلالت دارد بر اینکه اگر از رسول خدا (ص) و یا ائمه علیهم السلام براى انجام دادن عملى، وعده و یا خبرى از ثواب و پاداش برسد، خداوند این ثواب و پاداش را به کسى که آن عمل را به امید آن ثواب و پاداش انجام داده، خواهد داد، هر چند این وعده و خبر، از معصوم صادر نشده باشد; از جمله، صحیحه هشام بن سالم:
«عن ابى عبدالله (ع) قال: من بلغه عن النبى صلى الله علیه و آله شىء من الثواب، فعمله، کان اجر ذلک له و ان کان رسول الله (ص) لم یقله» . (3) یعنى امام صادق (ع) فرمود: هر کس بر اساس وعده ثوابى که از رسول خدا رسیده است، عملى را انجام دهد، این ثواب به او داده مىشود، هر چند رسول خدا آن وعده را نداده باشد .
در این باره، احادیث دیگرى، با عبارات و مضامین متفاوت رسیده است . صاحب وسائلالشیعه، بابى را با عنوان «استحباب الاتیان بکل عمل مشروع روى له ثواب منهم علیهم السلام» گشوده است و در آن، نه حدیث نقل کرده است . (4)
بحثسندى
در میان این روایات، گرچه روایاتى که از نظر سند اعتبار ندارد، وجود دارد، اما بىگمان، اشکال سندى بر آنها وارد نیست; زیرا:
اولا، برخى از روایات، از نظر سند صحیحهاند; از جمله، روایت هشام بن سالم .
ثانیا، برخى از بزرگان، این دسته از روایات را مستفیض، بلکه متواتر معنوى مىدانند . شیخ انصارى در مقام استدلال بر قاعده تسامح در ادله سنن مىنویسد:
«الثالث الاخبار المستفیضه التى لا یبعد دعوى تواترها معنى» ; (5) یعنى دلیل سوم (بر قاعده تسامح در ادله سنن) روایات مستفیضهاى است که ادعاى تواتر معنوى آنها دور نیست .
ثالثا، مشهور فقها به این روایات عمل کرده و آنها را تلقى به قبول کردهاند . شیخ انصارى در مقام پاسخ به اشکال سندى مىنویسد:
«و هذه الاخبار مع صحة بعضها غنیة عن ملاحظة سندها لتعاضدها و تلقیها بالقبول بین الفحول» ; (6) یعنى این دسته از روایات، صرف نظر از صحیح بودن برخى، از رسیدگى سند بىنیازند; زیرا فقهاى بزرگ، آنها را تلقى به صحت کردهاند .
مدلول روایات
پس از بحثسندى و اعتبار سند روایات، نوبتبه بررسى دلالت آنها مىرسد، شایسته استبراى روشنتر شدن این بخش، در دو مقام بحث ادامه پیدا کند .
مقام ثبوت
آنچه در مقام ثبوت، امکان دارد از روایات استفاده شود، عبارت است از:
الف . این دسته از احادیث، در مقام اخبار از ترتب ثواب بر عملى است که از سوى رسول خدا و ائمه معصومین علیهمالسلام وعده آن داده شده است، اعم از اینکه انجام دهنده، قصد دستیابى به پاداشى را داشته باشد و یا نداشته باشد .
ب . روایات در مقام اخبار از ترتب پاداش بر عملى است که بر انجام آن، وعده ثواب داده شده است، به شرط اینکه انجام دهنده، قصد رسیدن به آن ثواب را داشته باشد . فرق احتمال دوم با احتمال اول، در این است که در فرض اول، عمل رسیدن به ثواب مطلق است; ولى در فرض دوم، رسیدن به ثواب، مشروط استبه اینکه عمل به قصد ثواب انجام داده شود .
اما وجه اشتراک این دو احتمال، عبارت است از ارشادى بودن روایات ترتب ثواب . در واقع، این بحث، بیشتر رنگ کلامى دارد تا فقهى یا اصولى .
ج . مدلول روایات، حجیتخبر ضعیف، درباره مستحبات است . بر اساس این احتمال، روایت در مقام تبیین یک قاعده اصولى است، یعنى نفى شرط عدالت، وثاقت، اسلام و همانند آن . بر اساس این احتمال، فقیه مىتواند به استحباب فتوا دهد، هر چند شرایط اعتبار و حجیت را، که در اصول از آن بحثشده، نداشته باشد .
در اینباره که این قاعده (تسامح در ادله سنن) درباره مکروهات نیز جارى استیا نه، میان فقها اختلاف نظم وجود دارد; اما بیشتر فقیهانى که این احتمال را در مقام اثبات پذیرفتهاند، اعتقاد بر تعمیم دارند . توضیح بیشتر، در پى خواهد آمد .
د . مستفاد از احادیث، استحباب ذات عملى است که بر آن، وعده ثواب داده شده است . تفاوت احتمال سوم و چهارم در این است که در احتمال سوم، مدلول مطابقى احادیث، حجیتخبر ضعیف است، ولى در احتمال چهارم، مدلول التزامى آن، حجیتخبر ضعیف است .
ه . مدلول روایات، عبارت است از استحباب عملى که بر آن، وعده ثواب داده شده است، با قید بلوغ ثواب .
تفاوت این احتمال با احتمال چهارم، در اطلاق و تقیید است; یعنى عنوان عمل در این فرض، مقید به قید بلوغ ثواب است، در حالىکه در فرض پیش، مطلق و بى قید است . در نتیجه، اگر کسى همان عمل را پیش از آگاهى بر ثواب انجام دهد، بر اساس احتمال چهارم پاداش دارد; ولى بر اساس احتمال پنجم، پاداش نخواهد داشت .
وجه اشتراک این دو احتمال، عبارت است از فقهى بودن این دو احتمال . به بیان دیگر، خبر ضعیف، موضوع استحباب است .
و) احتمال دیگرى که درباره این روایات داده مىشود، این است که انقیاد و انجام عمل (نه خود عمل، چه به گونه مطلق و چه به گونه مقید) به قصد دستیابى به پاداش، مستحب باشد . البته این احتمال، مبتنى استبر اینکه تعلق امر مولوى، بر این امر ممکن باشد و در غیر این صورت، باید بگوییم که امر در روایات «من بلغ» ارشاد به حسن عقلى انجام این عمل است .
آنچه بیان شد، مهمترین احتمالاتى است که درباره روایات «من بلغ» داده مىشود . مهم بررسى این احتمالات در مقام اثبات و اقامه دلیل است .
مقام اثبات
پس از بررسى احتمالات ممکن از نظر عقل، نوبتبه مقام اثبات و اقامه دلیل، بر صحت و حجیت هر یک مىرسد . نظر فقها در این باره، یکسان نیست .
پیش از بررسى نظریات فقها یادآورى این نکته شایسته است که بنا بر صحت احتمال اول و دوم، روایات هیچگونه دلالتى بر استحباب ندارند و براى موضوع این نوشته، بىارزشند; اما بر فرض صحت چهار احتمال دیگر، این دسته از روایات، با موضوع این نوشته ارتباط تنگاتنگى پیدا مىکنند و در موارد فراوانى سودمند خواهند بود . همانگونه که بیان شد، هر چند آراى فقیهان در مقام اثبات، گوناگون است، اما مشهور فقها احتمال سوم (حجیتخبر ضعیف در مورد استحباب) را پذیرفتهاند و بر اساس آن، عمل کردهاند . شیخ انصارى در این باره مىنویسد:
«المشهور بین اصحابنا و العامة التسامح فى ادلة السنن بمعنى عدم اعتبار ما ذکروه من الشروط للعمل باخبار الآحاد من الاسلام و العدالة و الضبط فى الروایات الدالة على السنن فعلا او ترکا» ; (7) یعنى مشهور میان فقهاى شیعه و عامه، تسامح در ادله مستحباب است . به این معنا که شرایط مذکور در حجیتخبر واحد، همانند اسلام، عدالت، ضبط در روایاتى که بر سنن، چه بر انجام دادن (مستحبات) و چه بر ترک کردن (مکروهات) دلالت دارد، شرط نیست .
شهید اول در مبحث احکام میت در امر هجدهم، که در باره تلقین میت، پس از دفن است پس از نقل روایات و نظریات موافق و مخالف مىنویسد:
«و الحدیث الوارد فیه ضعیف ولکن احادیث الفضائل یتسامح فیها عند اهل العلم» ; (8) یعنى حدیثى که درباره تلقین وارد شده، ضعیف است; اما اهل علم (فقها) در احادیثى که درباره فضایل (مستحبات) وارد شده است، تسامح مىکنند .
شهید ثانى در کتاب الرعایة فى علم الدرایه، در مبحث عمل به خبر ضعیف، پس از نقل اقوال فقها درباره قصص، مواعظ و فضایل اعمال، عمل به خبر ضعیف را جایز و درباره صفات خدا (اعتقادات) و حلال و حرام (فتوا به حرمت و یا وجوب) جایز نمىداند . وى مىنویسد:
«لما اشتهر بین العلماء المحققین من التساهل بادلة السنن» ; (9) یعنى دلیل بر جواز عمل به خبر ضعیف (درباره مستحبات) عبارت است از شهرت میان علماى محقق، در تساهل در ادله سنن .
شیخ بهایى نیز از جمله فقهایى است که احتمال سوم (حجیتخبر ضعیف درباره مستحبات) را به مشهور نسبت داده است . ایشان در این باره مىنویسد:
«و قد شاع العمل بالضعاف فى السنن و ان اشتد ضعفها و لم ینجبر ... و قد بسطنا فیها الکلام فى شرح الحدیث الحادى و الثلاثین من کتاب الاربعین» ; (10) یعنى عمل به اخبار ضعیف درباره مستحبات، میان فقها شایع است، هر چند جبران ضعف سند نشده باشد . تفصیل این مطلب، در شرح حدیثسىویکم کتاب اربعین آمده است .
شیخ انصارى پس از نقد و بررسى اقوال و آراى مختلف، مدلول روایات را قاعده اصولى، با نام «تسامح در ادله سنن، که دلالتبر حجیتخبر ضعیف دارد» مىداند و شش اشکال بر این مبناى مشهور فقها را بررسى مىکند و به همه آنها پاسخ مىدهد . ایشان در اینباره مىنویسد:
«اذا عرفت ما ذکرنا ظهر لک ان قاعدة التسامح مسالة اصولیه ...» ; (11) یعنى اگر آنچه گفته شد، بشناسى، ظاهر مىشود که قاعده تسامح، مساله اصولى است .
آخوند خراسانى نیز پس از مناقشه در صحت استدلال به اخبار «من بلغ» ، بر تعلق امر مولوى به احتیاط، احتمال چهارم (استحباب عمل) را تقویت کرده و مىفرماید:
«ثم لا یبعد دلالة بعض تلک الاخبار على استحباب ما بلغ علیه الثواب» ; (12) یعنى دور نیست دلالتبرخى از این روایات، بر استحباب عملى که وعده پاداش برآن داده شده است .
محقق نائینى نیز پس از نقد و بررسى احتمالات اخبار «منبلغ» و بیان اینکه احتمال سوم (حجیتخبر ضعیف) و احتمال چهارم (استحباب عملى که بر انجامش وعده پاداش داده شده است) در اصل اینکه آن عمل، مستحب خواهد بود، شریک بکند، قول مشهور را تقویت کرده و مىنویسد:
«و لا یبعد ان یکون الوجه الثانى اقرب کما علیه المشهور حیث ان بنائهم فى الفقه على التسامح فى ادلة السنن و قد عرفت ان ظاهر العنوان لا ینطبق الا على القول بالقاء شرائط الحجیة فى الخبر القائم على استحباب» ; (13) یعنى دور نیست که وجه دوم (حجیتخبر ضعیف) به واقع نزدیکتر باشد; همانگونه که مشهور پذیرفتهاند; زیرا روش آنان در فقه، تسامح در ادله مستحبات است و دانستى که ظاهر عنوان (روایات) منطبق نخواهد بود جز بر القاى شرایط حجیت، در خبرى که بر مستحبات دلالت دارد .
محقق اصفهانى ضمن اشکال بر مبناى کسانى که روایات را ارشاد به تفضل الهى و دادن ثواب بر انقیاد دانستهاند، احتمال چهارم (استحباب و محبوبیت عملى که بر انجامش وعده ثواب داده شده است) را تقویت مىکند و مىنویسد:
«اما الوعد بالثواب الخاص فلیس من الشارع بما هو عاقل و الا لحکم به سائر العقلاء بل بما هو شارع ترغیبا فى فعل تعلق به غرض مولوى فیکشف عن محبوبیة مولویة و مطلوبیة شرعیة» ; (14) یعنى اما وعده پاداش ویژه از سوى شارع، به عنوان اینکه شارع، عاقلى از عقلاى عالم است، نیست، درغیر این صورت، همه عقلا باید چنین پاداشى را لازم بدانند، بلکه پاداش ویژه از سوى شارع، از باب ترغیب و تشویق به انجام دادن عملى است که غرض مولوى به آن تعلق گرفته است . بنابراین، از محبوبیت آن (امر)، مولوى بودن و مطلوب بودن پیش شارع کشف مىشود .
آنچه ملاحظه شد، نظریات برخى از فقها بود که با تعابیر و بیانات مختلف، از روایات استفاده استحباب کردهاند .
تحقیق در مطلب
تحقیق در مطلب، از حوصله این نوشته خارج است . آنچه در این مختصر ممکن استبه عنوان استدلال بر مطلب بیان شود، این است که اگر دلیلى دلالت کند بر این که فلان عمل، ثواب دارد، از دو صورت خارج نیست: یا آن عمل، در حد خود، اقتضاى ترتب ثواب را دارد; مانند اینکه دلیل مىگوید: «من سرح لحیته فله کذا» (هرکس ریشش را رها کند، براى او ثواب است) و یا اینکه عمل، در حد خود، مقتضى ثواب نیست . اگر از دسته اول باشد، ترتب ثواب، کاشف از تعلق امر است و استحباب عمل ثابت مىشود و اگر از دسته دوم باشد، ترتب ثواب، کاشف از تعلق امر نیست و در نتیجه، استحباب نیز ثابت نمىشود .
بنابر این، کسانى که از روایات، استفاده استحباب کردهاند، بر این باورند که ثواب بر ذات عمل است . بنابراین، کاشف از تعلق امر است; زیرا ذات عمل، در حد خود، مقتضى ثواب نیست و کسانى که استحباب را استفاده نمىکنند، مىگویند: ثواب بر عمل، مقید به احتمال امر و ثواب در این صورت، کاشف از امر نیست . و مهمترین دلیل اینان عبارت است از حرف «فاء» در «فعمله» که در روایت آمده است . توضیح این که آنان مىگویند: این فاء ظهور در تفریع دارد بنابراین، عمل، فرع بر ترتب ثواب و احتمال امر استبنابراین کاشف از امر نیست تا استحباب ثابتشود .
ولى ممکن است گفته شود که هر چند فاء ظهور در تفریع دارد، اما تفریع در اینجا عبارت است از ترتیب عمل پس از عمل دیگر، نه تفریع به معناى علت و معلولى . بنابراین، منافاتى میان ظهور فاء و تفریع و ترتب ثواب بر ذات عمل نیست .
هم چنین ممکن است گفته شود فاء در «فعمله» عاطفه است . بنابراین، ترتب ثواب بر ذات عمل خواهد بود که مقتضى ثواب نیست و در نتیجه، کاشف از تعلق امر خواهد بود; همانگونه که شیخ انصارى بر این باور است . (15)
بنابراین، همانگونه که عرف از ترتب عقاب بر عملى، که در حد خود، مقتضى عقاب نیست، مانند عمل ذاتا مبغوض کشف مىکند که نهى به آن تعلق گرفته است، همچنین در موردى که عمل، در حد خود، مقتضى ثواب نیست، اگر ثوابى به آن تعلق بگیرد، کاشف از امر است .
این مطلب، در امور دیگر نیز جارى است که با بیان لازم ملزوم نیز بیان مىشود . به بیان دیگر، در این موارد، از طریق دلالت اقتضا مىتوان امر را کشف کرد، البته ممکن استبر این استدلال، اشکالاتى وارد شود که در جاى خود باید بدان پرداخته شود .
ب . احکام فقهى تربتسیدالشهدا (ع)
مدفن شهید، با ارزش و خاک شهید، الهامبخش آزادگى، رادمردى، ایثار و از خودگذشتگى است . تربتشهید، بهویژه ربتسیدالشهدا (ع) آثار و برکات بىشمارى دارد و در آن، رازها، ناگفتنىها و پیامهاى گوناگونى نهفته است .
تربتسیدالشهدا (ع) در میان همه خاکها از این امتیاز برخوردار است که با خون خدا (ثار الله) آمیخته و عجین شده است . از این رو، جاى تعجب نخواهد بود که خداوند به آن، ارزش و عظمتى دهد که شفاى درد درمندان، مسجد عاشقان و عارفان، سبب امان جان و مال مسافران، مایه آرامش و غفران مردگان و برکت زندگى نوزادان باشد .
به بیان دیگر، تربتسیدالشهدا (ع) تا آنجا احترام دارد که در آغاز زندگى، کام نوزاد با آن متبرک مىشود و در پایان زندگى، مراسم کفن و دفن انسان با آن معنویت مىیابد . تربتسیدالشهدا (ع) از نگاه فقهى، موضوع احکام مختلفى است که روح، پیام و فلسفه هر یک، حفظ تداوم و احیاى نهضت و قیام عاشورا است .
در این بخش، با این نگاه، برخى از این احکام را بررسى مىکنیم .
1 . حرمت اهانت
یکى از احکام تربتسیدالشهدا (ع) حرمت توهین به آن است . در جامع احادیثشیعه، مؤلف عنوان بابى را «حرمة التوهین بتربة قبر الحسین و ما ورد فى عقوبة من وهنها» (16) قرار داده و در آن، حدیثى طولانى را نقل کرده است مبنى بر اینکه شخصى به لتبىاحترامى و اهانتبه تربتسیدالشهدا (ع) گرفتار عذاب و آتش الهى شده است . (17)
فقها نیز فتوا دادهاند که بىاحترامى به تربتسیدالشهدا (ع) حرام است .
صاحب عروه در این باره مىفرماید:
«واجب است پاک کردن نجاست از تربت امام حسین ... و حرام است نجس کردن آن و فرقى نیست میان اینکه تربت از قبر شریف برداشته شود و یا از خارج قبر» . (18)
فقهایى که بر عروه حاشیه زدهاند این مساله را تلقى به قبول کرده و بر آن، حاشیه نزدهاند .
2 . برداشتن کام نوزادان
در روایات فراوانى ائمه (ع) دستور دادهاند که در آغاز زندگى نوزاد، کام او با تربتسیدالشهدا (ع) برداشته و متبرک شود; از جمله:
«عن الحسین بن ابى العلاء قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فانها امان . (19) یعنى حسین، پسر ابىعلا مىگوید: شنیدم امام صادق (ع) مىفرمود: کام فرزندانتان را با تربتسیدالشهدا بردارید . پس همانا امان در آن است .
روایات در این باره فراوان است . شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب الاستشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و تحنیک الاولاد ...» گشوده و در آن، چهارده روایت نقل کرده است . (20)
فقها نیز بر اساس ا ین روایات، بر استحباب برداشتن کام نوزادان با تربتسیدالشهدا (ع) فتوا دادهاند . محقق حلى در مقام شمارش مستحبات مربوط به اولاد مىنویسد:
«و تحنیکه بماء الفرات و تربة الحسین» ; (21) یعنى مستحب است کام نوزاد، با آب فرات و تربتسیدالشهدا (ع) برداشته شود .
شیخ انصارى نیز یکى از مستحبات را تحنیک شمرده و مىنویسد:
«مستحب استشستن نوزاد، گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ و برداشتن کام او با آب فرات و تربتسیدالشهدا (ع) . (22)
3 . سجده بر تربت
مستحب استسجده نماز، بر تربتسیدالشهدا (ع) باشد . روایات بسیارى بر این مطلب دلالت دارد و بسیارى از محدثان، بابهایى را به این عنوان اختصاص دادهاند; از جمله، شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب السجود على تربة الحسین ...» گشوده و چهار حدیث در آن آورده است; از جمله، مرسله صدوق:
«محمد بن على بن الحسین قال: قال الصادق (ع) السجود على طین قبر الحسین ینور الى الارضین السبعه» ; (23) یعنى شیخ صدوق مىگوید: امام صادق (ع) فرموده است: سجده بر تربتحسین، تا زمین هفتم را نورانى مىکند .
فقها بر اساس همین روایات، بلکه طبق مضمون آنها فتوا دادهاند; از جمله، محقق یزدى مىنویسد: «سجده بر زمین افضل است از سجده بر نباتات و کاغذ . و دور نیست که سجده بر زمین، افضل باشد از سجده بر سنگ . و افضل بر همه آنچه سجده صحیح است، سجده بر تربت امام حسین (ع) است . پس سجده بر آن، حجابهاى هفتگانه را مىدرد و تا زمین هفتم را نورانى مىکند» . (24)
فقهایى که بر عروه حاشیه زدهاند، بر این مساله، حاشیهاى ندارند و آنرا تلقى بهقبول کردهاند .
4 . تهیه تسبیح
مستحب است از تربتسیدالشهدا (ع) تسبیح تهیه شود . در کتاب جامع احادیث الشیعه بابى را بانام «استحباب اتخاذ السبحة خصوصا من تربة الحسین و التسبیح بها وادارتها» (25) گشوده و بیش از شش روایت در این باره نقل کرده است; از جمله:
«محمد بن على بن الحسین قال: قال الصادق: ... و من کانت معه سبحة من طین قبر الحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها» ; (26) یعنى شیخ صدوق مىگوید: امام صادق (ع) فرموده است: ... هر کس تسبیحى از تربت قبر امام حسین (ع) با او باشد، جزو تسبیح گویان نوشته مىشود، هر چند با آن، تسبیح نگوید .
صاحب جواهر پس از تبیین کیفیت تسبیح مىنویسد:
«مستحب است تسبیح موصوف، بلکه هر تسبیحى از خاک قبر امام حسین باشد» . (27)
5 . استشفا
روایات بسیازى درباره شفابخش بودن تربتسیدالشهدا (ع) وارد شده است . بسیارى از محدثان عالىمقام، ابواب و روایات گوناگونى را در باره استشفا به تربت و آداب آن گزارش کردهاند از باب نمونه:
در کتاب جامع احادیث الشیعه بابى با عنوان «باب الاستشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و جواز اکلها للاستشفاء» (28) گشود . و در آن، بیش از 26 روایت را در این باره نقل کرده است; از جمله:
«عن محمد بن سلیمان البصرى، عن ابیه، عن ابى عبدالله (ع) قال: فى طین قبر الحسین (ع) الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر» ; (29) یعنى محمد، پسر سلیمان بصرى از پدرش نقل مىکند امام صادق (ع) فرموده است: در تربت قبر حسین (ع) شفاى هر دردى نهفته و بزرگترین دارو همان است .
روایات درباره شفابخش بودن تربت امام حسین (ع) فراوان است . افزون بر روایات، فقها نیز تصریح کردهاند که خوردن خاک، هر چند اندک حرام است، مگر تربتسیدالشهدا (ع) . محقق حلى در کتاب شرایع مىنویسد:
«خوردن حتى اندکى از خاک حلال نیست، مگر تربتسیدالشهدا . پس همانا خوردن آن به قصد استشفا جایز است» . (30)
صاحب جواهر پس از نقل کلام محقق حلى مىفرماید:
«بىاختلاف، بلکه اجماع به هر دو قسم (منقول و محصل) بر آن قائم است، بلکه روایات در این باره، مستفیض و یا متواتر است» . (31)
حضرت امام خمینى (ره) نیز در تحریرالوسیله مىنویسد:
«خاک قبر سیدالشهدا از دیگر خاکها (از حرمتخوردن) استثنا شده است» . (32)
6 . مخلوط کردن با حنوط
از جمله آداب و احکام مراسم به خاک سپارى میت، این است که مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) با حنوط مخلوط شود و سپس در مواضعى که قرار است مالیده شود، مانند مواضع سجده، مورد استفاده قرار گیرد .
شیخ حر عاملى بابى را تحت عنوان «استحباب وضع التربة الحسینیه مع المیت فى الحنوط ...» گشوده و در آن روایاتى را نقل کرده; است از جمله:
«محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیرى قال: کتبت الى الفقیه (ع) اساله عن طین القبر یوضع مع المیت فى قبره هل یجوز ذلک ام لافاجاب (و قرات التوقیع و منه نسخت): توضع مع المیت فى قبره و یخلط بحنوط، انشاءالله» ; یعنى جعفر حمیرى مىگوید: طى نامهاى از فقیه (امام زمان) (ع) پرسیدم: خاک قبر (امام حسین) را همراه مرده در قبر مىگذارند، آیا جایز است؟ آن حضرت پاسخ داد (و من خودم پاسخ را با مهر شریف خواندم و از آن نسخه بردارى کردم): با میت در قبر بگذارند و آن را با حنوط مخلوط کنند، انشاءالله .
فقها نیز از جمله مستحبات مراسم به خاکسپارى میت را مخلوط کردن اندکى از تربتسیدالشهدا (ع) با کافور بیان کردهاند صاحب عروه مىنویسد:
«مستحب است مخلوط کردن مقدارى از تربت قبر امامحسین (ع) با کافور ولیکن نباید باآن، جاهایى از بدن میت، که با رعایت احترام تربت منافات دارد، مسح شود» . (33)
در این مساله، فقیهانى که بر عروه حاشیه دارند، جز آیةالله مرعشى، که حاشیه توضیحى دارد، کسى حاشیهاى به عنوان رد نزده است .
7 . نوشتن آیات و شهادت (توحید، نبوت و امامت) بر کفن
بسیارى از فقها تصریح کردهاند که مستحب استبر کفن میت، شهادت بر توحید، نبوت و امامت و همانند آن نوشته شود و نیز تصریح کردهاند که این کتابت، با تربتسیدالشهدا (ع) باشد شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب کتابة اسم المیت على الکفن و انه یشهدان لااله الا الله و یکون ذلک بطین قبر الحسین (ع)» گشوده است و از جمله روایاتى که در آن نقل کرده است، این روایت است:
«محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیرى عن صاحب الزمان (ع) انه کتب الیه: قد روى لنا عن الصادق (ع) انه کتب على ازار اسماعیل، ابنه: اسماعیل یشهد ان لا اله الا الله . فهل یجوز لنا ان نکتب مثل ذلک بطین القبر ام غیره؟ فاجاب: یجوز ذلک و الحمدلله» ; یعنى عبدالله، پسر حمیرى، از امام زمان (ع) مىپرسد: روایتشده است که امام صادق (ع) بر کفن (لنگ) فرزندش نوشت: اسماعیل شهادت مىدهد که لا اله الا الله . آیا جایز است ما نیز این گونه با خاک قبر (امام حسین) یاغیر قبر بنویسیم؟ آن حضرت پاسخ داد: جایز است .
فقها نیز فتوا دادهاند که مستحب است نام ائمه، آیات و دعاى جوشن، با تربتسیدالشهدا (ع) بر کفن مرده نوشته شود از جمله، صاحب جواهر در مقام توضیح کلام محقق حلى، مبنى بر استحباب نوشتن آیات و ادعیه با تربت، مىنویسد:
«از آنچه گفته شد، دلیل آنچه را بسیارى از فقها فرمودهاند، روشن مىشود، بلکه در جامع المقاصد و کشف اللثام به فقها نسبت دادهاند استحباب نوشتن (نام ائمه، آیات و شهادت بر توحید، نوبت و امامت) با تربتسیدالشهدا را به علت رعایت وظیفه نوشتن و (احترام) تربت» .
صاحب عروة نیز در مقام بیان مستحبات تکفین میت مىفرماید:
«بهتر این است که دعاهاى مذکور (قرآن، جوشن کبیر و حدیثسلسلة الذهب) با تربت قبر سیدالشهدا باشد» . (34)
8 . همراهى با مرده در قبر
از کارهایى که مستحب استبراى میت انجام داده شود، همراهى مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) با میت، در حنوط و کفن و قبر است .
شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب وضع التربة الحسینیة مع المیت فى الحنوط و الکفن و فى القبر» گشوده است و در آن، سه روایت را نقل کرده است; از جمله:
«علامه حلى در منتهى المطلب نقل کرده زنى که زنا مىکرد و فرزندانش را از ترس خانواده مىسوزاند، مرد . پس از دفن، زمین او را نپذیرفت . او را در جاى دیگر دفن کردند دوباره زمین گشوده شد . خانواده او به حضور امام صادق (ع) آمده و داستان را گزارش کردند . حضرت از اعمال زن پرسید . مادر گناه او را بازگو کرد .
امام صادق (ع) فرمود: زمین این زن را نمىپذیرد; زیرا وى بندگان خدا را به عذاب الهى (آتش) عذاب مىکرد . در قبر او مقدارى از تربت امام حسین (ع) بگذارید . چون این کار را کردند، خداوند آن زن را (به وسیله خاک) پوشاند» .
گفتنى است که آنچه از این روایت استفاده مىشود، گذاشتن تربت در داخل قبر است و این غیر از استحباب مخلوط کردن تربتبا حنوط است .
9 . استحباب خوردن تربتسیدالشهدا (ع) به قصد تبرک، در عصر عاشورا
از جمله احکام و آداب روز عاشورا، زیارت امام حسین (ع) و خوددارى از خوردن غذا و آب تا بعدازظهر و سپس خوردن مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) است . شیخ طوسى مىنویسد:
«و یستحب صیام هذا العشر فاذا کان یوم عاشورا امسک عن الطعام و الشراب الى بعد العصر ثم یتناول شیئا من التربة» ; (35)
یعنى مستحب است که ده روز اول محرم (دهه عاشورا) روزه گرفته شود و چون روز عاشورا فرا رسید، از خوردن و آشامیدن خوددارى کن تا بعد از عصر . سپس مقدارى از تربتسیدالشهدا را بخور .
از این مطلب و همانند آن استفاده مىشود که افزون بر اینکه خوردن مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) به قصد استشفا جایز است، در عصر روز عاشورا خوردن مقدارى از تربت، پس از امساک (نه نیت روزه) نیز جایز است . صاحب جواهر در اینباره مىنویسد:
«به هر حال، خوردن خاک قبر امام حسین براى غیر استشفا، از جمله، به قصد تبرک در عصر روز عاشورا جایز نیست ... این مطلب، درکلام بعضى از فقها تصریح شده است و کلام بعضى دیگر، در این مطلب ظهور دارد، در حالى که شیخ طوسى با آن مخالفت کرده و خوردن خاک قبر سیدالشهدا را به قصد تبرک، در عصر عاشورا جایز دانسته است» . (36)
10 . افطار در عید فطر باتربت
در عید فطر مستحب است روزه با مقدارى از تربتسیدالشهدا (ع) افطار شود . شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب الافطار یوم الفطر على تمر وتربة حسینیة ...» گشوده و از جمله احادیثى که در آن نقلکرده، عبارت است از:
«على بن محمد النوفلى قال: قلت لابىالحسن (ع): انى افطرت یوم الفطر على طین و تمر . فقال لى: جمعتبرکة و سنة» ; (37) یعنى على، پسر محمد نوفلى مىگوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: من روز عیدفطر با تربت و خرما افطار کردم حضرت فرمود: میان برکت و سنت جمع کردهاى .
هر چند بر اساس روایات «من بلغ» مىتوان استحباب افطار روزه عید فطر و قربان را پذیرفت، اما برخى از فقها، از جمله، محقق نراقى تنها با قصد استشفا خوردن تربت را جایز دانسته است و درغیر این صورت، مرجع، همان ادله حرمت اکل خاک است . (38)
در هر صورت، فقها درباره استحباب این مورد اختلاف نظر دارند . بعضى از فقها استحباب را پذیرفتهاند . صاحب جواهر مىنویسد:
«در هر صورت، خوردن خاک قبر سیدالشهدا تنها براى استشفا جایز است، نه غیر آن، هر چند براى تبرک در عصر عاشورا و روز عیدفطر و عید قربان باشد . این مطلب، صریح کلام بعضى و ظهور کلام دیگران است، در حالى که شیخ طوسى با آن مخالفت کرده است . او در کتاب مصباح، خوردن خاک سیدالشهدا را در عصر عاشورا و عید فطر و عید قربان جایز دانسته است» . (39)
محدث عالىمقام، شیخ عباس قمى، در آداب روز عید فطر مىنویسد:
«شیخ مفید فرموده: مستحب است تناول کردن مقدارکمى از تربتسیدالشهدا علیه السلام که شفا است از براى هر دردى» . (40)
11 . همراهى تربتبراى امان
روایاتى دلالت دارد بر اینکه همراه داشتن تربتسیدالشهدا براى امان و دورى از ترس، مستحب است . در جامع احادیث الشیعه بابى را با عنوان «استحباب استصحاب تربة الحسین للامان و دفع الخوف» گشوده شده و از جمله روایاتى که در آن نقل شده، این روایت است:
«عن الصادق (ع) ... اذا اراد احدکم ان یکون آمنا من کل خوف فلیاخذ السبحة من تربته ... ثم یضعها فى جیبه فان فعل ذالک فى الغداة فلایزال فى امان الله حتى العشاء و ان فعل ذلک فى العشاء فلا یزال فى امان الله حتى الغداة» ; (41)
صاحب جواهر در مقام بیان آنچه مستحب استبا مسافر باشد، مىنویسد:
«سزاوار استبراى مسافر و غیرمسافر، همراهى مقدارى از تربت امام حسین (ع) زیرا این تربت، موجب امان از هرگونه ترس و موجب شفاى هرگونه دردى است» . (42)
12 . همراهى با اثاثیه
مستحب است از خاک قبر امام حسین (ع) در میان اثاثیه گذاشته شود . در این باره نیز روایاتى نقل شده است . در جامع احادیث الشیعه، در بابى با نام «باب استحباب وضع الطین من قبر الحسین (ع)، فیما بین المتاع» روایاتى نقل شده است; از جمله:
«محمد بن عیسى الیقطینى قال: بعث الى ابىالحسن الرضا (ع) ... رایت فى اصفاف الثیاب طینا فقلت للرسول: ما هذا؟ فقال: لیس یوجه بمتاع الاجعل فیه طینا من قبر الحسین (ع) ثم قال الرسول: قال ابوالحسن (ع) هو امان باذن الله» ; یعنى محمد بن عیسى یقطینى مىگوید: امام رضا (ع) برایم مقدارى لباس فرستاد ... در میان لباسها مقدارى خاک دیدم . از مامور پرسیدم: این خاک ها چیست؟ پاسخ داد: امام رضا هیچگاه اساسى را به جایى نمىفرستد، مگر اینکه در آن، مقدارى از خاک قبر امام حسین قرار مىدهد . سپس فرستاده گفت: امام رضا مىفرماید: این خاک، موجب حفظ اثاثیه استبه خواستخدا .
13 . بوییدن و بوسیدن تربتسیدالشهدا (ع)
در روایات، افزون بر استشفا با تربتسیدالشهدا (ع) بوسیدن و مالیدن آن بر اعضاى بدن نیز توصیه شده است . در جامع احادیث الشیعه، در بابى با نام «باب استشفاء بتربة الحسین ... و تقبلیها ...» بیش از هشت روایت نقل شده است; از جمله:
«عن زید بن ابى اسامة قال: کنت فى جماعة من عصابتنا بحضرة سیدنا الصادق (ع) فاقبل علینا ابوعبدالله (ع) فقال: ان الله تعالى جعل تربة جدى الحسین (ع) شفاء من کل داء و امانا من کل خوف فاذا تناولها احدکم فلیقبلها و لیضعها على عینیه و لیمرها على سایر جسده ...» ; (43) یعنى زید، پسر اسامه مىگوید: با گروهى در محضر امام صادق بودیم . پس آن حضرت رو به ما آورد و فرمود: خداوند متعال تربت جدم حسین را شفاى هر درد و امان از هر ترس قرار داده است . پس اگر یکى از شما خواست آن را تناول کند، آنرا ببوسد و بر چشمانش قرار دهد و بر دیگر اعضاى بدن بکشد .
14 . غسل کردن براى برداشتن تربت
صاحب عروة الوثقى در مقام بیان غسلهاى مستحب، غسل براى برداشتن از تربتسیدالشهدا (ع) را مستحب دانسته است . وى مىنویسد:
«الثانى عشر للاخذ تربة قبر الحسین (ع)» ; (44) یعنى دوازدهم، غسل کردن براى برداشتن از تربت قبر امام حسین (ع) مستحب است .
فقهاى صاحب حاشیه بر عروه بر این مساله حاشیه نزده و آن را تلقى به قبول کردهاند . محقق آملى، شارح عروة الوثقى در مقام استدلال کلام سید مىنویسد:
«ففى مصباح السید روى فى اخذ التربة انک اذا اردت اخذها فقم فى آخر اللیل و اغتسل و البس اطهر ثیابک (و فى البحار) عن المزار الکبیر عن الباقر (ع) اذا اردت ان تاخذ التربة فتعمد لها آخر اللیل و اغتسل لها بماء الفرات ...» ;
یعنى در مصباح سید روایت کرده است که هرگاه خواستى تربت را بردارى، پس در آخر شب به پا خیز و غسل کن و بهترین لباسهایت را بپوش ... و در کتاب بحار از مزار کبیر از امام باقر (ع) نقل شده هرگاه خواستى تربت را بردارى، در آخر شب، با آب فرات غسل کن . (45)
15 . استحباب تبرک به کربلا
روایاتى در باره فضیلت و احترام کربلا نقل شده است . در برخى از آنها به تبرک جستن به کربلا نیز اشاره شده است . محدث عالىمقام شیخ حر عاملى بابى را با نام «باب استحباب التبرک بکربلاء» گشوده و در آن هفت روایت را نقل کرده است; از جمله:
«عن صفوان الجمال قال: سمعت ابا عبدالله (ع) یقول: ان الله فضل الارضین و المیاه بعضها على بعض ... و ان کربلاء و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله و بارک علیه فقال لها تکلمى بما فضلک الله فقالت: انا ارض الله المقدسه المبارکة، الشفاء فى تربتى و مائى» ; یعنى صفوان جمال مىگوید: شنیدم که امام صادق (ع) مىفرمود خداوند برخى از زمینها و آبها را بر برخى دیگر ترجیح و فضیلت داده ... و همانا کربلا و آب فرات، اول زمین و آبى هستند که خداوند آنها را مقدسساخته و در آنها برکت قرار داده است . پس خداوند به کربلا خطاب کرد به آنچه خداوند تو را فضیلت داده، سخن بگو . پس کربلا گفت: من زمین مقدس و مبارک الهى هستم و تربت و آب من شفا است .
16 . بطلان فروش تربتبه کافر
در فقه، این مساله مطرح است که آیا فروش عبد مسلمان به مشترى غیرمسلمان جایز استیا نه؟ در این مساله، فقها اختلاف نظر دارند . محقق حلى در مقام تبیین شروط خریدار و فروشنده مىفرماید:
«اگر مبیع عبد مسلمان باشد، باید مشترى مسلمان باشد، هر چند گفته شده است که اگر مشترى کافر باشد، معامله صحیح است ولیکن مجبور مىشود بر فروش و اما قول اول (عدم جواز) اشبه است» . (46)
صاحب جواهر پس از استدلال بر قول اول، مىفرماید:
«فاضل و فقهاى پس از او ملحق کردهاند به عبد مسلم، مصحف ... و کتابهاى حدیث و تفسیر و مزارات و خطب و مواعظ و دعا و تربتحسینى را ...» . (47)
در هر صورت، طبق نظر این فقها فروش تربت امام حسین (ع) به مشترى کافر جایز نیست . تفصیل این مساله، از حوصله و موضوع این نوشته خارج است .
17 . تخییر میان قصر و اتمام در حائر حسینى
از جمله احکام مربوط به کربلا و تربتحسینى، از تخییر مسافر میان قصر و تمام خواندن نماز است . صاحب عروه الوثقى در این باره مىنویسد:
«اقوا این است که مسافر، میان قصر و تمام، در چهار مکان مخیر است و این چهار مکان عبارتند از: مسجد الحرام، مسجد النبى، مسجد کوفه و حائر حسینى; ولى تمام خواندن افضل و قصر احوط است ...» . (48)
بر این بخش از مساله، فقهاى صاحب حاشیه بر عروه نظرى بر خلاف ندادهاند و آن را پذیرفتهاند . آیةالله حکیم در مقام تبیین مساله مىنویسد: «این مطلب، میان فقها مشهور است در حد نزدیک به اجماع، هر چند در سرائر و مفتاح الکرامه ادعاى اجماع شده است; به علت وجود اخبار فراوان، که در میان آنها خبر صحیح و موثق هست و در فهرست وسایل، تعداد آنها 34 حدیث است» . (49)
در اصل این مساله، اختلافى نیست، هر چند در محدوده آن اختلاف وجود دارد .
حضرت امام خمینى مىفرماید:
«اقوا این است که همه روضه شریفه، داخل در عنوان حائر است . پس از طرف سر مبارک تا پنجره متصل به رواق و از طرف پا تا در متصل به رواق و از پشت تا مسجد و الحاق رواق شریف، خالى از قوت نیست، هر چند احتیاط واجب، قصر است» .
مباحث دیگر
مباحث دیگرى درباره تربتسیدالشهدا (ع) در کتابهاى فقهى مطرح شده است که از حوصله این نوشته خارج است; از جمله:
الف . روایات درباره به وسعت مکانى که خاک آن موضوع احکام یاد شده است، مختلف است . (50) صاحب کامل الزیارات بابى را با عنوان «من این یؤخذ طین قبر الحسین (ع) و کیف یؤخذ» گشوده و روایات مختلفى را نقل کرده است . در بعضى قبر شریف و در بعض دیگر، شعاع یک فرسخ در یک فرسخ ... آمده است . حضرت امام خمینى در این باره مىنویسد:
«قدر متیقن، خاک قبر شریف و جاهایى که عرفا به آن ملحق است، محکوم به احکام تربت است و احوط عبارت است از اکتفا به قبر شریف» . (51)
ب . درباره مقدار نیز اختلاف است . امام خمینى در این باره مىفرماید:
«جایز نیستخوردن بیشتر از اندازه یک نخود متوسط» . (52)
ج . درباره خوردن نیز اختلاف شده است . امام خمینى مىفرماید:
«خوردن تربتبه سه شکل جایز است: 1 . خوردن خاک . 2 . مخلوط کردن با آب . 3 . مخلوط کردن با شربت» . (53)
ج . احکام عزادارى سیدالشهدا (ع)
بزرگداشتن یاد و خاطره امامان، بهویژه حضرت سیدالشهدا (ع) مورد سفارش اکید ائمه (ع) بوده است . آنان خود نیز در برپایى مجالس عزا نهایت اهتمام را داشتهاند امام رضا (ع) مىفرماید:
«کان ابى اذا دخل شهر المحرم لا یرى ضاحکا و کانت الکابة تغلب علیه حتى یمضى منه عشرة ایام فاذا کان یوم العاشر کان ذالک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه» . (54) یعنى هنگامى که ماه محرم فرا مىرسید، کسى پدرم را خندان نمىدید و غم و اندوه بر او چیره مىشد تا روز عاشورا و روز عاشورا روز مصیبت، اندوه و گریه او بود .
عاشورا و زنده نگه داشتن خاطرات آن، امروز در متن زندگى شیعه رسوخ و در عمق باورهاى او جریان یافته است . تشکیل مجالس عزادارى و سوگوارى، فرهنگى استبرخوردار از همه ارزشهاى الهى و انسانى . شرکت در مجالس ماتم و عزا، اعتراض و جبههگیرى علیه همه زشتىها و پلیدىها و حمایت از مظلومان تاریخ است . مجالس عزادارى، در طول تاریخ شیعه، آثار و برکات بىشمارى داشته است; از جمله، تداوم و احیاى نهضت عاشورا . امام خمینى (ره) در این باره مىفرماید:
«الان هزار و چهار صد سال است که با این منبرها، با این روضهها و با این مصیبتها با این سینهزنىها ما را حفظ کردهاند ... هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش سر و سینهزن نباشد، حفظ نمىشود» . (55)
تاریخ عزادارى براى سیدالشهدا (ع) به درازاى تاریخ تولد بشر (حضرت آدم) است . براى سیدالشهدا (ع) نه تنها آدم و انبیا (56) و رسول الله (57) و على و فاطمه (58) مجلس عزادارى بهپا کردهاند بلکه فرشتگان الهى در سوگ آن حضرت، اقامه ماتم کردهاند . (59)
امروز بسیارى از متفکران ادیان الهى، براى امام حسین (ع) و مراسم او احترام قائلند . یک کشیش مسیحى مىنویسد:
«اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینى براى او بیرقى برمىافراشتیم و در هر روستایى براى او منبرى برپا مىکردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرا مىخواندیم» . (60)
ژوزف فرانسوى درباره اهمیت و آثار و برکات عزادارى، مطالب بسیارى دارد; از جمله:
«خود شیعه هم به این فایده اى که در کارهایشان وجود دارد، متوجه نیستند و گمان مىکنند که تنها ثواب اخروى کسب مىکنند; ولى هر عملى که در این جهان انجام مىشود، بى شک در اجتماع اثر مىگذارد ... ما اگر مىبینیم که در هند شیعیان بسیارى وجود دارند، در اثر اقامه ماتم و عزادارى حسین است» . (61)
ماربین آلمانى دراین باره مىنویسد:
«بى اطلاعى بعضى از تاریخنویسان ما موجب شده است که عزادارى شیعه را به جنون و دیوانگى نسبت دهند; ولى اینان گزافه گفته و به شیعه تهمت زدهاند . ما در میان ملل و اقوام، مردمى مانند شیعه، پرشور و زنده ندیدهایم; زیرا شیعیان بهواسطه بهپا کردن عزادارى حسین، سیاستهاى عاقلانهاى را انجام داده و نهضتهاى مذهبى ثمربخش را بهوجود آوردهاند ... ما اگر پیروان و مبلغان خود را با آن همه مخارج هنگفت و صرف نیرو و دلار با شیعه و مبلغین آن قیاس کنیم، خواهیم دید که مسیحیتبه اندازه یک دهم شیعه پیشرفت نکرده است ... من معتقدم که رمز بقا و پیشرفت اسلام و تکامل مسلمانان، شهید شدن حسین و آن رویدادهاى غمانگیز است» . (62)
در هر صورت، عزادارى براى سیدالشهدا (ع) از نگاه فقها موضوع احکامى است که هر یک از آنها در تداوم و استمرار هضتحسینى نقش بهسزائى داشته است . در این بخش، برخى از آن احکام بررسى مىشود .
1 . تسلیتگویى
از کارهاى مستحب در روز عاشورا تسلیتگویى شیعیان به یکدیگر است . در روایات از ائمه اطهار (ع) نقل شده است که اصل تسلیتگویى به صاحب عزا امرى پسندیده است و طبق قاعده تسامح در ادله سنن مستحب است; از جمله، در روایتى از رسول خدا (ص) نقل شده است:
«من عزى مصابا فله مثل اجره» . (63) یعنى هر کس مصیبتدیدهاى را تسلیت گوید، پاداشى همانند او دارد .
در خصوص روز عاشورا روایتشده است که شیعیان به یکدیگر بگویند: «اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیهالسلام و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدى من آل محمد علیهم السلام» . (64)
2 . سلام کردن بر حسین (ع) در هر روز
محدث عالىمقام، شیخ عباس قمى در مفاتیح الجنان بابى را با عنوان «استحباب التسلیم على الحسین (ع) و الصلاة علیه من بعید و قریب، کل یوم» گشوده و در آن، روایاتى را نقل کرده است; از جمله:
«قال: حسین بن ثویر کنت انا و یونس بن ظبیان عند ابىعبدالله و کان اکبرنا سنا فقال له: انى کثیرا ما اذکر الحسین (ع) فاى شیى اقول؟ قال: قل: صلى الله علیک یا ابا عبدالله تعید ذلک ثلاثا فان السلام یصل الیه من قریب و بعید» . (65)
حسین، پسر ثویر مىگوید: من و یونس پسر ظبیان در محضر امام صادق (ع) بودیم و یونس سنش از ما بیشتر بود یونس به حضرت عرض کرد: من بسیارى از اوقات بهیاد حسین (ع) هستم، پس چه جملهاى را بگویم؟ حضرت فرمود: بگو: « صلى الله علیک یا اباعبدالله» . این درود را سه بار تکرار کن . پس همانا سلام به آن حضرت مىرسد، از دور باشد یا نزدیک .
3 و 4 . استحباب سرودن شعر و نوحه سرایى
از موضوعات فقهى درباره واقعه عاشورا و امام حسین (ع) سرودن شعر است که هم شامل سرودن شعر و هم شعرخوانى (نوحه سرایى) مىشود . روایاتى نیز در این باره نقل شده است; از جمله:
«عن ابىعمارة المنشد عن ابى عبدالله (ع) قال: قال لى: یا ابا عمارة! انشدنى فى الحسین بن على . قال: فانشدته فبکى ثم نشدته فبکى . قال: فوالله مازلت انشده و یبکى حتى سمعت البکاء من الدار . قال: فقال یا اباعماره: من انشد فى الحسین بن على شعرا فابکى خمسین فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى ثلاثین فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى عشرین فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى عشرة فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى واحدا فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فبکى فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فتباکى فله الجنة» . (66)
یعنى ابىعماره منشد از امام صادق (ع) نقل مىکند که آن حضرت به او فرمود: اى اباعماره! درباره حسین برایم شعر بخوان . من شعر خواندم . پس گریه کرد سپس شعر خواندم دوباره گریه کرد ابا عماره مىگوید: سوگند بهخدا همواره شعر مىخواندم و آن حضرت گریه مىکرد تا اینکه صدایش از بیرون خانه شنیده مىشد . آن حضرت فرمود: اى اباعماره! هر کس درباره حسین شعرى بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و سى نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و بیست نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و گریه کند، بهشتبراى او است و هر کس شعرى بخواند و خودش را به گریه بزند، بهشتبراى او است .
5 . آرزوى بودن با امام حسین
آرزوى شهادت و رستگار شدن در رکاب سیدالشهدا (ع) براى عاشقان آن حضرت، از بهترین آرزوهاستبهویژه براى کسانى که شهادت را فوز عظیم و اوج قرب و کمال مىدانند .
در بسیارى از زیارات آن حضرت، به این مطلب اشاره شده است; از جمله، زیارت اول سیدالشهدا (ع):
«فلیت انى معکم فافوز فوزا عظیما» . (67)
نیز در زیارت ششم آمده است:
«یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزا عظیما» . (68)
پر واضح است که چنین آرزویى مىتواند در تداوم و استمرار حرکت عاشورا بسى نقشآفرین باشد، بهویژه با توجه به اینکه به فرموده امام صادق (ع) هر روز عاشورا و هر زمین کربلا است . (69) این مطلب، در ایران اسلامى، در زمان جنگ تحمیلى، به گونه احسن تجلى کرد و بسیارى از آرزومندان رکاب آن حضرت، سرزمین ایران را کربلا دانسته و از نظام جمهورى اسلامى که ثمره خون شهداى کربلا بود، دفاع کردند .
در روایات نیز بر آرزوى بودن در رکاب آن حضرت تاکید شده است; از جمله، در روایت ریان آمده است:
«عن الرضا (ع) فى حدیث ... یابن شبیب ان سرک ان یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسین (ع) فقل متى ذکرتهم: یا لیتنى کنت معهم فافوز فوزا عظیما» . (70) یعنى ریان، پسر شبیب در حدیثى طولانى از امام رضا (ع) نقل مىکند ... اى پسر شبیب! اگر تو را ثواب و اجر مثل کسى که با حسین شهید شده، خوشحال مىکند، پس هرگاه به یاد آنان افتادى، بگو: اى کاش با آنان بودم، پس به فوز بزرگ دست مىیافتم .
با توجه به اینکه در این روایت آمده است که ثواب آرزوى بودن با سیدالشهدا (ع) مانند ثواب کسانى است که در رکاب آن حضرت شهید شدهاند، براساس احادیث «من بلغ» مىتوان گفت که چنین آرزویى مستحب است و فلسفه آن، آمادگى کامل براى استمرار بخشیدن به حرکت عاشورا و ارزشهایى است که شهیدان کربلا براى آنها به شهادت رسیدند .
6 . گریه بر سیدالشهدا (ع)
گریه کردن و گریاندن، سلاح برندهاى است که پیامش اعتراض به ستمگران و جباران تاریخ است، مبنى بر اینکه آنان با آه و ناله جانسوز مظلومان، به ذلت و خارى کشانده خواهند شد . هر قطره اشک، گلولهاى استبر قلب ستمگران بى رحم تاریخ . گریه کردن بر سیدالشهدا (ع) ثمره محبتى استبرخاسته از عشق و علاقه به حسین بن على (ع) و یاران با وفایش و همین گریه، موجب پیدایش رابطهاى وثیق و ناگسستنى میان ما و سالار شهیدان، در طول تاریخ است .
گریه کردن بر امام حسین (ع) نه تنها مایه شرافت و افتخار انسانهاى دلباخته است، بلکه سبب مباهات زمین و آسمان، نباتات و حیوانات، صحراها و دریاها نیز هست نهضت عاشورا با همین گریهها حفظ و استمرار یافته است . امام خمینى در اینباره مىفرماید:
«گریه کردن بر عزاى امام حیسن، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنا است که یک جمعیت کمى در مقابل یک امپراتور بزرگ ایستاد ... آنها از همین گریهها مىترسند براى اینکه گریهاى است که گریه بر مظلوم است» . (71)
در جاى دیگر مىفرماید:
«گریه کردن بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است» . (72)
از اینجا فلسفه دستورهاى مؤکد ائمه اطهار (ع) به علاقهمندان و شیعیان، براى گریستن و گریاندن روشن مىشود . امام رضا (ع) به ریان بن شبیب مىفرماید:
«اگر بر چیزى گریه مىکنى، بر حسین بن على گریه کن که او را همچون گوسفند سر بریدند» . (73)
گفتنى است که گریه اقسامى دارد: 1 . گریه عجز; 2 . تزویر; 3 . پشیمانى; 4 . شوق; 5 . رحم; 6 . غم و اندوه; 7 . فراق و دورى .
بى شک گریه قسم اول و دوم و سوم، نه تنها ممدوح نیست، بلکه مذموم نیز هست; ولى گریههاى دیگر، هر کدام به جاى خود، پسندیده و داراى اجر و ثواب است .
در هر صورت، گریه در استمرار و احیاى صحنههاى عاشورا نقش اساسى داشته و خواهد داشت . از این رو، موضوع احکام فقهى قرار گرفته است که به بعضى از آنها اشاره مىشود .
از جمله مستحباتى که روایات بسیارى در باره آن نقل شده است، گریه بر مصیبتهاى وارده بر سیدالشهدا (ع) و خاندان او است . محدث عالىمقام شیخ حر عاملى بابى را با نام «باب استحباب البکاء لقتل الحسین و ما اصاب ...» گشوده و در حدود بیست روایت را در آن نقل کرده است . (74) علامه مجلسى نیز بابى را با نام «باب ثواب البکاء على مصیبته و مصائب سائر الائمه ...» (75) گشوده و در آن، 38 روایت را نقل کرده است . در جامع احادیث الشیعه نیز بابى با عنوان «باب انه یستحب البکاء لما اصاب اهل بیت النبى (ص) خصوصا الحسین» (76) وجود دارد که در آن، بیش از 27 روایت نقل شده است; از جمله:
«عن فضیل بن یسار عن ابى عبدالله (ع) قال: من ذکرنا عنده ففاضت عیناه و لو مثل جناح الذباب غفرالله ذنوبه و لو کانت مثل زبد البحر» . (77) یعنى فضیل، پسر یسار از امام صادق (ع) نقل مىکند که هر کس نام ما پیش او برده شود و چشمانش اشکآلود گردد هر چند به اندازه بال مگس، خداوند گناهانش را خواهد بخشید، گرچه در حد کف دریا (کنایه از فراوانى) باشد .
8 . تباکى
از مستحبات در باره حادثه عاشورا تباکى، یعنى خود را در مصیبتسیدالشهدا (ع) گریان نشان دادن و یا حالت گریه به خود گرفتن است . در این باره احادیث فراوانى نقل شده است; از جمله، در حدیث قدسى آمده است:
«یا موسى! ما عبد من عبیدى فى ذلک الزمان بکى او تباکى و تعزى على ولد المصطفى الا و کانت له الجنة ثابتا فیها» . (78)
یعنى اى موسى! هیچ بندهاى از بندگان، درعصر آخرالزمان نیست که در عزاى فرزند مصطفى (حسین) گریه کند و یا خود را گریان نشان دهد، مگر اینکه بهشتبراى اوست و در آن، ثابت و برقرار است .
و یا در روایت دیگر آمده است:
«من انشد فى الحسین شعرا فتباکى فله الجنه» . (79)
یعنى هر کس در باره حسین (ع) شعرى بگوید و تباکى کند، بهشتبراى او است .
بنابراین، بر اساس قاعده تسامح در ادله سنن، ممکن است گفته شود که تباکى در عزاى سیدالشهدا (ع) مستحب است .
مصادیق عزادارى
همانگونه که پیش از این گفته شد، عزادارى سرور و سالار شهیدان، در عصر ما شکلها و مصادیق گوناگونى دارد . برخى از این نمونهها درعصر ائمه اطهار (ع) نبوده است تا روایتى در باره آن وارد شود ولى از آنجا که اصل اقامه عزا و ذکر مصیبت، عملى ممدوح و بر اساس احادیث تسامح در ادله سنن، مستحب است، مىتوان گفت که هر چیزى که جنبه عزادارى و مصداق ذکر مصیبتباشد، محکوم به حکم عزادارى است، مگر آن مصادیقى که با عنوان ثانوى و یا به علل دیگر، خارج از این حکم باشد . در اینجا شایسته است فهرست مهمترین مصادیق عزادارى، بیان شود و گفتنى است مصادیق عزادارى، به حسب زمان و مکان و اهمیت، تفاوت دارند 1 . نوحهخوانى; 2 . شبیهخوانى (تعزیه) 3 . سینه زنى و زنجیر زنى; 4 . بر پایى مجالس روضه; 5 . سیاه پوشى و برافراشتن پرچمهاى سیاه; 6 . مالیدن گل بر سر و صورت و پشیانى 7 . خواندن زیارت عاشورا; 8 . سفره انداختن بهیاد امام حسین (ع) و یاران ایشان .
تحریف در مراسم عاشورا
عزادارى سیدالشهدا (ع) به علتبرکات و آثار بىشمارى که دارد، مورد تهاجم دشمنان اسلام و آن حضرت بوده و خواهد بود . درتاریخ، گروهها و افراد بسیارى به شکلهاى گوناگون، همت و تلاش خود را براى از بین بردن شعایر حسینى و محو آثار و برکات آن، به کار گرفتهاند، در گذشته، حکام اموى و عباسى و در عصر حاضر، گروهاى وهابى مسلک را مىتوان نام برد .
پرواضح است که این تبلیغات، نه تنها در شور و شوق دلباختگان حسینى اثر منفى ندارد، بلکه اثر مثبت نیز دارد; اما گاهى برخى رفتارهاى شیعیان و عاشقان آن حضرت، به عنوان عزادارى سبب مىشود که این فرهنگ غنى و ژرف، به انحراف کشیده شود . از این رو، بر عالمان دینى و عاشقان حسینى فرض است که براى جلوگیرى از تحریف این مراسم بکوشند و در این راه، از هرگونه افراط و تفریط بپرهیزند .
خوشبختانه بسیارى از فقها و عالمان دلداده و آگاه، به این مساله حساسیت نشان داده و در موارد مختلف، برخى از تحریفات را تبیین کردهاند، که از جمله، حضرت امام خمینى شهید مطهرى (80) و مقام معظم رهبرى را مىتوان نام برد مقام معظم رهبرى در ارتباط با عزادارى مطالب فراوانى را گوشزد کردهاند; از جمله:
«این عزادارىهاى سنتى، مردم را به دین نزدیک مىکند ... این یک کار غلطى است که عدهاى قمهها را بگیرند به سر خود بزنند و خون بریزد . این کار یعنى چه؟ ...
ما نباید کارى بکنیم که جامعه اسلامى برتر، یعنى جامعه محب اهل بیت (ع) که مفتخر به نام مقدس ولى عصر - ارواحناه فداه - استبه نام حسین بن على (ع) و به نام امیرالمؤمنین (ع) در نظر مسلمانان عالم و غیرمسلمانان، به عنوان یک گروه آدمهاى خرافى بىمنطق معرفى بشود» . (81)
اندیشمندان و فقهاى روشن ضمیر، در طول تاریخ، با حساسیت تمام، موضوع تحریفات عاشورا را پىگرفته و هشدارهاى لازم را دادهاند; از جمله، آیة الله سید محسن امین مىنویسد:
«بزرگترین گناهان این است که انسان بدعتها را به جاى مستحب گرفته و یا امور مستحبى را بدعت وانمود کند . امور نهى شده، که در عزادارىها فراوان اتفاق مىافتد، از قرار زیر است:
1 . کذب و دروغ گفتن; 2 . آزار نفس و اذیت کردن بدن، که همان قمه زدن و شاخ حسینى است ... حرام بودن این امور، عملا و فعلا ثابت است . 3 . جیغ زدن و فریادهاى بلند زنان، که علاوه بر زشتبودن آن، اصلا گناه و معصیت است . 4 . داد و فریاد و نعرههاى وحشیانه با صداهاى نکره; 5 . غیر از اینها آنچه به نام دین در این گونه مجالس، موجب آبروریزى و هتک حرمت فوقالعاده دین مىشود و حد مرزى نیز نمىتوان براى آن شمرد» . (82)
د . احکام فقهى زیارت
زیارت، هم جنبه اعتقادى دارد و هم بعد سیاسى و اجتماعى و از سوى دیگر، برخوردار از روح سازندگى و تربیتى نیز هست .
مکانهاى زیارتى، بهویژه کربلا، مانند دانشگاههایى هستند که معلمان آن سیدالشهدا (ع) و یاران با وفایش مىباشند و شاگردان آنها زایران عاشق و عارف و ماده درسى تعالیم آسمانى و ارزشهاى انسانى و هدف آنها رشد معنویت و پیوند وثیق و ناگسستنى با امامان و خط سرخ شهادت . از نگاه آموزههاى شیعى، اجر و پاداش زیارت، همسان بسیارى از عبادات، بلکه برتر از آنها است . زیارتنامههاى امامان شیعه، در بردارنده بسیارى از ناگفتههاى آنان است .
در طول تاریخ شیعه، زیارت از مهمترین عوامل حفظ و استمرار حرکت و نهضت عاشورا بوده است . شخص زایر با حضور در کنار مرقد امامان (ع) ضمن الهام گرفتن از اسوههاى انسانیت و تعظیم شعایر و تقدیر از فداکارىها و تجلیل از پاکىها خود را در برابر آئینه تمام قد فضیلتها قرار مىدهد تا عیار خود را بسنجد . در هر صورت، زیارت، آشنایى با همه خوبىها و ارزشها است . از این رو است که در تعالیم شیعى، به زیارت کردن سفارش فراوان شده است . این بخش، نگاهى اجمالى دارد به برخى از احکام فقهى زیارت .
1 . وجوب و یا استحباب مؤکد زیارت
زیارت سیدالشهدا (ع) اگر نگوییم واجب است، استحباب مؤکد آن، قطعى بوده و در آن هیچگونه شکى نیست . روایات در این باره فراوان است . بسیارى از محدثان ابواب مختلفى را براى نقل این گونه روایات گشودهاند . از میان آنان مىتوان از صاحب وسائل الشیعه نام برد . وى بیشتر از 35 باب را به این موضوع اختصاص داده و از جهات گوناگون، زیارت سیدالشهدا (ع) را بررسى کرده است .
ایشان عنوان چند باب را به واجب کفایى بودن زیارت آن حضرت اختصاص داده است; از جمله، در باب سى و هفتم از ابواب «المزار و ما یناسبه» آمده است: «باب تاکد استحباب زیارة الحسین بن على (83) و وجوبها کفایة» ، که در آن، 48 روایت را نقل کرده است که برخى از آنها از نظر سند، معتبر و قابل اعتمادند از جمله:
1 . «عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر قال: مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین فان اتیانه یزید فى الرزق و یمد فى العمر و یدفع مدافع السوء و اتیانه مفترض على کل مؤمن یقله بالامامة من الله» . (84) یعنى امام صادق (ع) مىفرماید: پیروان ما را به زیارت مرقد امام حسین ببرید . پس همانا آمدن به زیارت حسین روزى را زیاد و عمر را طولانى و روزنه بدىها را مىبندد و آمدن به زیارت آن حضرت، بر هر مؤمنى که به امامتش از سوى خدا اذعان دارد، واجب است .
دو فقره از این روایات، ممکن استبر وجوب زیارت سیدالشهدا (ع) دلالت کند: اول، جمله «مروا» که صیغه امر است و ظهور اولى آن، در وجوب است . دوم، جمله «و اتیانه مفترض ...» که به صراحت، بر وجوب زیارت دلالت دارد .
2 . در روایت ام سعید الاحمسیة نیز تصریح شده است: بر وجوب زیارت سیدالشهدا (ع)
«قالت: قال لى ابوعبدالله (ع) یا امسعید تزورین قبر الحسین (ع) قالت: قلت: نعم (قال: یا امسعید) زوریه فان زیارة الحسین واجبة على الرجال و النساء» ; (85)
یعنى امسعید مىگوید: امام صادق (ع) خطاب به من فرمود: اى امسعید! آیا مرقد مقدس حسین را زیارت مىکنید؟ عرض کردم: آرى . آن حضرت فرمود: قبر آن حضرت را زیارت کنید . پس همانا زیارت حسین بر هر مرد و زنى واجب است .
در این روایت، جمله «زوریه» امر است و ظهور در وجوب دارد و نیز فقره پایانى حدیث، که در مقام تعلیل جمله اول است، دلالت دارد بر وجوب زیارت، بر هر زن و مرد .
3 . در روایت عبد الرحمن بن کثیر نیز به وجوب زیارت حضرت سیدالشهدا (ع) اشاره شده و افزون بر این زیارت، حقى نیز از سوى خدا براى آن حضرت، شمرده شده است:
«قال: قال ابوعبدالله (ع): لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزر الحسین بن على (ع) لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله واجبة على کل مسلم» ; (86) یعنى ابن کثیر مىگوید: امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما همه عمرش حج انجام دهد و پس از آن، حسین بن على را زیارت نکند، این شخص حقى از حقوق رسول خدا را ترک کرده است; زیرا حق حسین از سوى خدا فریضه است و بر هر مسلمان، واجب .
در این حدیث، زیارت امام حسین (ع) دوبار واجب شمرده است: اول در ضمن جمله «فریضة من الله» و دوم فقره «واجبة» على کل مسلم» .
4 . در بسیارى از روایات، ترک زیارت سیدالشهدا (ع) سبب نقص ایمان شمرده شده است; از جمله، در روایت عسمة بن مصعب:
«عن ابى عبدالله (ع) قال: من لم یات قبر الحسین (ع) حتى یموت کان منتقص الایمان، منتقص الدین ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها» ; (87)
یعنى امام صادق (ع) فرموده: هر کس به زیارت قبر حسین نیاید تا اینکه بمیرد، این شخص، ایمان و دینش ناقص است و اگر وارد بهشتشود، مؤمنان (کنایه از رتبه و درجه پایینتر) خواهد بود .
این روایت، صریح است در اینکه تارک زیارت آن حضرت، ایمانش ناقص است .
همانگونه که ملاحظه شد، دلالت روایات بر وجوب زیارت، جاى شبهه نیست . از این رو، بعضى از فقها فرمودهاند که زیارت ائمه (ع) در طول عمر، یک بار واجب است . مجلسى اول مىنویسد:
«بل یظهر من الاخبار الکثیرة وجوب زیارته (ع) و لهذا قال به جماعة من اصحابنا بل ذهب طائفة الى وجوب زیارة کل واحد من الائمه (ع) ولو مرة فى جمیع العمر» ; (88) یعنى بلکه از اخبار فراوان، وجوب زیارت امام حسین (ع) ظاهر مىشود و از این رو، گروهى از فقهاى شیعه فتوا به وجود دادهاند، بلکه گروهى از فقها فتوا دادهاند که زیارت هر یک از امامان، هر چند یک بار در طول عمر، واجب است .
در هر صورت، هر چند روایات دلالتبر وجوب عینى زیارت دارند ولى فتوا دادن به وجوب عینى مشکل است . یا از باب اینکه روایات مورد اعراض مشهور فقها بوده است; زیرا کسى طبق آن فتوا نداده است، جز مجلسى اول . البته این پاسخ، طبق مبناى فقهایى که اعراض مشهور را موهن سند مىدانند، صحیح است . یا باید وجوب حمل بر کفایى شود; یعنى اگر قبور ائمه (ع) بهویژه کربلا زائرى نداشته باشد، در حدى که از غربتخارج شوند، بر شیعیان، زیارت آنان واجب کفایى است . شاهد بر این حمل، سیره متشرعه متصل به زمان ائمه است مبنى بر اینکه زیارت ائمه (ع) را واجب نمىدانستهاند .
و یا باید روایات دال بر وجوب، حمل بر تاکید شوند و از ظاهر آنها رفع ید شود . شاهد این حمل نیز روایات بسیارى است که هم از نظر سند و هم از نظر دلالت، اقوا از روایات دال بر وجوبند و در مقام تعارض، بر آنها مقدم مىشوند .
2 . استحباب زیارت امام حسین در حال خوف
در میان فقها این بحث مطرح است که آیا اهمیت زیارت سیدالشهدا (ع) بیشتر است و یا زیارت خانه خدا . یکى از ادله کسانى که مىگویند: زیارت سیدالشهدا مهمتر است، روایاتى است که با وجود ترس، زیارت سیدالشهدا (ع) را همچنان مورد تاکید قرار مىدهند . صاحب وسائلالشیعه بابى را در این باره، با نام «استحباب زیارة الحسین و الائمة فى حال الخوف و الامن» گشوده و در آن چهار روایت را نقل کرده است; از جمله:
«عن زرارة قال: قلت لابىجعفر (ع): ما تقول فى من زار اباک على خوف؟ قال: یؤمنه الله یوم الفزع الاکبر و تلقاه الملائکة بالبشارة و یقال له: لاتخف و لاتحزن هذا یومک الذى فیه فوزک» ; (89) یعنى زراره مىگوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: چه مىفرمایید در باره شخصى که با ترس، پدرت را زیارت کرده است؟ حضرت فرمود: روز قیامت او را در امنیت قرار مىدهد و ملائک را ملاقات مىکند در حالى که به او مىگویند: نترس و ناراحت نباش، این روز، روز پیروزى تو است .
ایشان افزون بر آنچه در این باب وارد شده است، باب دیگرى را با نام «استحباب اختیار زیارة الحسین على الحج و العمرة المندوبین» (90) گشوده و 23 روایت را در آن نقل کرده است . و نیز در کتاب جامع احادیث الشیعه، مؤلف عنوان بابى را «استحباب زیارة الحسین (ع) ولو فى حال الخوف وثواب من قتل عنده او حبس فى اتیانه او ضرب او مات» (91) قرار داده و بیش از پنج روایت را در آن جاى داده است .
بنابراین مىتوان گفت که زیارت سیدالشهدا (ع) بر حج و عمره مستحبى ترجیح دارد .
3 . استحباب غسل زیارت
صاحب عروة الوثقى یکى از غسلهاى مستحب را هنگام سفر براى زیارت سیدالشهدا (ع) مىداند . ایشان پس از تقسیم اغسال مستحب مىفرماید:
سیزدهم غسل براى سفر، بهویژه زیارت امام حسین علیهالسلام .
از سوى صاحبان حاشیه بر عروة، بر این مساله، حاشیهاى زده نشده است .
شارح، محقق شیخ محمد تقى آملى، در تبیین و استدلال بر این مطلب مىنویسد:
«دلالت مىکند بر استحباب غسل براى مسافر زیارت امام حسین، خبر ابى بصیر عن الصادق: اذا اردت الخروج الى ابى عبدالله (ع) فصم قبل ان تخرج ثلاثة ایام یوم الاربعاء و یوم الخمیس و یوم الجمعة فاذا امسیت لیلة الجمعة فصل صلوة اللیل ثم قم فانظر فى نواحى السماء فاغتسل تلک اللیلة قبل المغرب ثم تنام على طهر فاذا اردت المشى الیه فاغتسل» ; (92)
یعنى هرگاه خواستى براى زیارت اباعبدالله (ع) حرکت کنى، سه روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بدار و چون شب جمعه فرا رسید، نماز شب را بخوان . سپس حرکت کن و به اطراف آسمان نگاه کن . سپس غسل شب جمعه را قبل از مغرب انجام ده سپس با طهارت بخواب . بعد از بیدار شدن، هرگاه خواستى براى زیارت بروى، غسل کن .
احکام دیگر زیارت سیدالشهدا (ع)
در باره زیارت امام حسین (ع) افزون بر آنچه گذشت، روایات فراوانى با عناوینى متفاوت، رسیده است که طبق آنها و بر اساس احادیث «من بلغ» فقها فتوا به استحباب دادهاند و بسیارى از محدثان، از جمله، شیخ حر عاملى عنوان بابى را که براى این حادیثبرگزیده، عنوان استحباب است و از آنجا که نقل دست کم یک روایت از هر یک از این مجموعه، از حوصله این نوشته خارج است، براى اطلاع، به بیان عنوان ابواب بسنده مىشود: (93)
1 . باب استحباب زیارة النساء یک حدیث
2 . باب استحباب تکرار زیارة الحسین (پنجحدیث) .
3 . باباستحباب المشى الى زیارة الحسین (شش حدیث) .
4 . باب الاستنابه فى زیارة الحسین (یک حدیث) .
5 . باب استحباب اختیار زیارة الحسین على الحج (23 حدیث) .
6 . باب استحباب اختیار زیارة الحسین (دو حدیث) .
7 . باب استحباب زیارة الحسین ولو رکب البحر (دو حدیث) .
8 . باب تاکد زیارة الحسین لیلة عرفه (پانزده حدیث) .
9 . تاکد استحباب زیارةالحسین فى اول رجب .
10 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین فى النصف من شعبان (دوازده حدیث) .
11 . باب ما یستحب فى العمل لیلة النصف من شعبان بکربلا (یک حدیث) .
12 . باب تاکداستحباب زیارة الحسین لیلة القدر (شش حدیث) .
13 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین لیلة عاشورا (هفتحدیث) .
14 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین یوم الاربعین (سه حدیث) .
15 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین کل لیلة جمعه (دو حدیث) .
16 . باب استحباب کثرة الانفاق فى زیارة الحسین (پنجحدیث) .
17 . باب استحباب الغسل لزیارة الحسین (ده حدیث) .
18 . باب استحباب الدعا عند غسل الزیارة بالماثور (یک حدیث) .
19 . باب استحباب زیارة الحسین بالزیارة الماثوره (یک حدیث) .
20 . باب استحباب زیارة الحسین حبا لرسول الله .
21 . باب استحباب کثرة الصلاة عند قبر الحسین (ده حدیث) .
آداب زیارت
زیارت، تشرف به دیدار مزور عنه (امام و یا امام زاده) است . هر دیدارى، بر حسب اهمیت، شرایط و آدابى دارد همانگونه که در عرف زمان ما ملاقات و دیدار با بزرگان، با آدابى همراه است، زیارت ائمه (ع) بهویژه سیدالشهدا نیز آدابى دارد . از آنجا که بحث تفصیلى هر یک از این آداب، از موضوع و حوصله این نوشته خارج است، در این جا به بیان اجمالى آنها بسنده مىشود .
1 . غسل پیش از ورود به حرم . 2 . ایستادن بر آستان حرم و خواندن دعا و طلب اذن ورود . 3 . نزدیک ضریح ایستادن، در صورت امکان . 4 . رو به ضریح و پشتبه قبله ایستادن، به هنگام خواندن زیارت . 5 . سپس دستبه قبر گذاشتن . 6 . بالاى سر ایستادن . 7 . خواندن زیارتهاى ماثور (آنچه از ائمه (ع) رسیده است) . 8 . خواندن دو رکعت نماز زیارت . 9 . طلب حاجت پس از نماز . 10 . خواندن مقدارى قرآن و هدیه کردن ثواب آن به امام . 11 . احسان و احترام به خادمان 12 . خواندن دعاى وداع، در آخرین زیارت . 13 . صدقه دادن .
آنچه بیان شد، برخى از آداب زیارت است که رعایت آنها معنویت زیارت را بیشتر مىکند .
اقسام زیارت سیدالشهدا (ع)
درباره اهمیت زیارت امام حسین (ع) همین بس که زیارتهاى گوناگونىبه حسب زمان و مکان، از سوى ائمه (ع) رسیده است . برخى از زیارتها براى هر زمان و هر مکانى و براى همه امامان است; مانند زیارت جامعه . برخى دیگر از زیارتها ویژه یک امام و در زمان و یا مکان خاص است .
ه . آب
واژه «آب» در حادثه عاشورا، نقشآفرین و یادآور صحنههاى تلخ و شیرین فراوانى است; زیرا با شنیدن لفظ آب، گاهى شنونده به یاد لب تشنه سیدالشهدا (ع) و یاران باوفایش مىافتد، گاهى به یاد ایثار و فداکارى قمر بنىهاشم، سقاى لشکر، و گاهى به یاد فریاد «العطش» کودکان . از سوى دیگر با شنیدن این کلمه به یاد بزرگوارى و جوانمردى امام حسین (ع) در سیراب کردن سپاه تشنه دشمن مىافتد .
در هر صورت، مساله آب در فرهنگ عاشورا از جهات گوناگون، یادآور نهایتشقاوت و بىرحمى سپاه دشمن و مظلومیت امام حسین (ع) و یاران باوفایش است . از این رو، آب، موضوع برخى از احکام شرعى شده است; مانند استحباب یاد امام حسین (ع) پس از نوشیدن آب، غسل با آب فرات و برداشتن کام نوزاد با آب فرات .
بىشک، مهمترین فلسفه و حکمت این احکام، یادآورى صحنههاى گوناگون واقعه عاشورا و حفظ و استمرار آن است .
1 . استحباب یاد حسین (ع) به هنگام نوشیدن آب
از جمله مستحبات، یاد امام حسین (ع) و دعا پس از نوشیدن آب است . در این باره، چندین روایت نقل شده است; از جمله، امام صادق (ع) به داود رقى مىفرماید:
«انى ماشربت ماء باردا الا و ذکرت الحسین» ; (94) یعنى من هیچگاه آب سردى را ننوشیدم، مگر اینکه حسین را یاد کردم .
ابن قولویه بابى را باعنوان «ثواب فى شرب الماء و ذکر الحسین و لعن قاتله» (95) گشوده است و در آن، همین روایت داود رقى را با اندکى اختلاف در مضمون، در آن نقل کرده است:
«عن داود الرقى قال کنت عند ابى عبدالله (ع) اذا استسقى الماء ... فما من عبد شرب الماء فذکر الحسین (ع) و لعن قاتله الاکتب الله له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سیئة و رفع له مائة الف درجة و کانما اعتق مائة الف نسمة ...» ; (96)
یعنى داود رقى مىگوید: در محضر امام صادق (ع) بودم، چون آب نوشید ... (فرمود) هیچ بندهاى از بندگان خدا نیست که پس از نوشیدن آب، حسین (ع) را یاد و قاتلش را نفرین کند مگر اینکه خداوند برایش صدهزار حسنه بنویسد و صدهزار بدى را محو سازد و صدهزار درجه به او بدهد و مانند آن باشد که صدهزار بنده را در راه خدا آزاد کرده است .
روایات و سیره عملى ائمه، بهویژه امام سجاد (ع) نشانگر اهمیت این مساله است . در سیره و زندگى امام سجاد (ع) آمده است که آن حضرت، هرگاه نگاهش به آب مىافتاد، اشکش جارى مىشد و مىفرمود:
«قتل ابن رسول الله عطشانا» ; (97) یعنى فرزند رسول خدا تشنه کشته شد .
و یا هر گاه قصابى را مىدید که مىخواهد گوسفندى را ذبح کند، مىفرمود: «آیا او را آب دادهاید؟ او را آب دهید» . سپس مىفرمود: «پدرم را با لب تشنه شهید کردند» .
در هر صورت، با توجه به وعدهاى که در این روایات داده شده، مىتوان گفت که یاد امام حسین (ع) پس از نوشیدن آب مستحب است و بىشک از جمله حکمتهاى این حکم، زنده نگهداشتن نهضت عاشورا است .
2 . نوشیدن از آب فرات
از واژههاى پر معنا، کلمه «فرات» است . شیعیان با شنیدن کلمه فرات صحنههاى بسیار حزنآورى به ذهنشان خطور مىکند . از ائمه اطهار علیهمالسلام نیز روایات فراوانى در باره اهمیت و فضیلت رود فرات نقل شده است . صاحب کامل الزیارات بابى را با عنوان «فضل الفرات و شربه و الغسل فیه» گشوده و در آن هفده روایت را در این باره نقل کرده است; از جمله:
«عن ابى الجارود، عن ابىجعفر علیهالسلام قال: لو ان بیننا و بین الفرات کذا و کذا میلا لذهبنا الیه و استشفینا به» ; (98) یعنى امام باقر (ع) مىفرماید: اگر میان ما و آب فرات، فاصله زیادى نیز باشد، هر آینه به آنجا مىرویم و با آب فرات، طلب شفا مىکنیم .
همانگونه که بیان شد، روایات دراین باره فراوان است . بى گمان، ارزش دادن و اهتمام ائمه اطهار (ع) به فرات، بعد سیاسى داشته است و آنان با ترغیب و تشویق به توجه آب فرات، خواستهاند خاطرات فرات و ستمهایى که در سرزمین کربلا به اهلبیتشده است را زنده نگه دارند .
3 . برداشتن کام نوزاد با آب فرات
از جمله مستحباتى که در کتابهاى فقهى نیز به آن اشاره شده است، برداشتن کام نوزاد با آب فرات است .
روایات در این باره فراوان است; از جمله:
عن ابى بصیر، عن ابى عبدالله (ع) قال: نهران مؤمنان و نهران کافران نهران کافران . نهر بلخ و دجلة و المؤمنان نیل مصر و الفرات فحنکوا اولادکم بماء الفرات» ; (99) یعنى امام صادق (ع) مىفرماید: دو نهر مؤمن و دو نهر کافرند . دو نهر کافر، عبارت از نهر بلخ است و دجله و دو نهر مؤمن، نیل مصر است و فرات . پس کام نوزادانتان را با آب فرات بردارید .
فقها نیز یکى از مستحبات را برداشتن کام نوزادان با آب فرات دانستهاند . محقق حلى مىفرماید:
«مستحب است کام نوزادان را با آب فرات و تربتسیدالشهدا بردارند» . (100)
شیخ انصارى نیز همین مطلب را فرموده است . (101)
4 . غسل با آب فرات
از مستحبات درباره واقعه عاشورا، غسل با آب فرات است . روایات دراین باره نیز فراوان است . صاحب کامل الزیارات بابى را با عنوان «فضل الفرات و شربه و الغسل فیه» (102) گشوده و در آن، هفده روایت را نقل کرده است . و نیز علامه مجلسى بابى را با نام «آداب زیارته صلوات الله علیه من الغسل وغیرها» (103) گشوده و در آن 38 روایت را نقل کرده است; از جمله:
«عن صفوان الجمال عن ابىعبدالله (ع) قال: من اغتسل بماء الفرات و زار قبر الحسین (ع) کان کیوم ولدته امه صفرا فى الذنوب ولو اقرفها کبائر» ; (104) یعنى امام صادق (ع) مىفرماید: هر کس با آب فرات، غسل و امام حسین (ع) را زیارت کند، مانند روزى که از مادر متولد شده، از گناهان پاک خواهد شد هر چند گناهان کبیره در میان آنها باشد .
فقها نیز فتوا به استحباب این غسل دادهاند; از جمله، شیخ به نقل از علامه مجلسى، در مقام جمع روایات گفته است:
«روایاتى که دلالت دارد بر اینکه زیارت امام حسین غسل ندارد، مقصود غسل واجب است و الا این غسل، غسل مستحب است و داراى فضیلتبسیارى نیز هست» . (105)
5 . استحباب لعن قاتلان امام حسین (ع) پس از نوشیدن آب
اسلام دین تولى و تبرى است . در برابر محبت و دوستى باخاندان پیامبر (ص) و امام حسین (ع) مساله برائت و بىزارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت قرار دارد .
لعنت، اوج تنفر و انزجار از باطل و ستم و چهرههاى زشت و پلید است . لعنت نشانگر بىتفاوت نبودن در برابر جنایتکاران است . لعنتیعنى بغض و کینه مقدس، براى حرکت در مسیر مبارزه با ظالمان .
اهمیت لعن و نفرین قاتلان امام حسین (ع) تا آنجا است که در بسیارى از زیاراتها و ادعیه، تقرب به ائمه و سیدالشهدا (ع) با محبت آنان در کنار برائت و نفرت از دشمنان آنان ذکر شده است; از جمله، در زیارت عاشورا آمده است:
«یااباعبدالله! انى اتقرب الى الله و الى رسوله و الى امیرالمؤمنین و الى فاطمة و الى الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممن اسس اساس ذلک» . (106)
در روایات بسیارى بر لعن قاتلان امام حسین (ع) تاکید شده و براى آن، اجر و پاداش تعیین گردیده است; از جمله:
«ما من عبد شرب الماء فذکر الحسین و لعن قاتله الا کتب الله له ماة حسنة ...» ; (107) یعنى هر بنده خدا که به هنگام نوشیدن آب، از حسین یاد و بر قاتلانش لعنت کند، خداوند صد حسنه برایش مىنویسد .
در روایت ریان نیز آمده است:
«عن الرضا (ع) فى حدیث ... یا ابنشبیب! ان سرک ان تسکن الغرف المبنیة فى الجنة مع النبى (ص) فالعن قتلة الحسین» ; (108)
ریان! پسر شبیب از امام رضا (ع) در حدیثى طولانى نقل مىکند که فرمود: اى پسر شبیب! اگر سکنا گزیدن در غرفههاى ساخته شده در بهشت، در جوار رسول خدا تو را خوشحال مىکند، پس قاتلان امام حسین و جنگجویان با آن حضرت را نفرین کن .
در هر صورت، برائت و بىزارى از دشمنان امام حسین (ع) در هر حالى، بهویژه پس از نوشیدن آب، بر اساس این روایات از جمله مستحبات مسلم در فقه شیعه است و این فرهنگ، در جان و روان مردم رسوخ کرده است . بى شک، مهمترین اثر و حکمت این حکم شرعى، تداوم نهضت کربلا و احیاى آن حرکت است .
پىنوشت:
1) گاندى رهبر نهضت استقلال هند است . این جمله او معروف است: «من در انقلاب هند، به حسین بن على اقتدا کردهام» .
2) اشاره استبه جمله معروف «الاسلام محمدى الحدوث و حسینى البقاء» .
3) وسائل الشیعه، ج1، ابواب مقدمة العبادات، ص60، ح3 .
4) همان ، ص60 .
در جامع احادیث الشیعه، ج1 نیز بابى هستبا عنوان «ان من بلغه ثواب فى الله تعالى على عمل فصنعه کان له اجره و ان لم یکن کما بلغه» ، که در آن، نه حدیث نقل شده است .
5) شیخ انصارى، رسائل فقهیه، قاعدة التسامح، ص142 .
6) همان، ص142 .
7) همان، ص137 .
8) شهید اول، ذکرى الشیعه، ج1، ص34 .
9) شهید ثانى، الرعایة فى علم الدرایه، ج ، ص 94 .
10) شیخ بهائى، الوجیزه، ص14 .
11) رسائل فقهیه، ص149 .
12) کفایة الاصول، ج1، تنبیه دوم، اصالة البرائه .
13) محقق نائینى، فواید الاصول، ج3 - 4، ص150 .
14) محقق اصفهانى، نهایة الدرایه، ج4، ص183 .
15) رساله تسامح در ادله سنن، شیخ انصارى .
16) جامع احادیث الشیعه، باب 81 از ابواب زیارة النبى، ج15، ص223 .
17) همان، ج1 .
18) عروة الوثقى، ج1، ص90، مساله 25 فى احکام النبى .
19) همان، ج14، باب 70 از ابواب المزار و ما یناسبه، ح8; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، ص278; تهذیب، ج6، ص74، ح 143 .
20) همان، ج14، ص521 .
21) شرائع الاسلام، ج2، ص343 .
22) کتاب نکاح، احکام اولاد .
23) وسائل الشیعه، ج3 و باب 16 از ابواب ما یسجد علیه، ص607 .
24) عروة الوثقى، ج1، ص592، مساله 26، فى مسجد الحبه .
25) جامع احادیث الشیعه، ج15، باب80، ص421 .
26) همان، ص422; ر . ک: وسائل الشیعه، ج 3، باب 6 از ابواب ما یسجد علیه، ح1، ص607 .
27) جواهر الکلام، ج10، ص404 .
28) جامع احادیث الشیعه، ج15، باب 76، ص399 .
29) همان، ح4، ص402 .
30) فلا یحل شئ منه عدا تربة الحسین علیه السلام فانه یجوز الاستشفاء به» (محقق حلى، شرائع الاسلام، در ضمن جواهر الکلام، ج36، ص358) .
31) همان .
32) تحریرالوسیله، ج2، ص147، کتاب اطعمه و اشربه، مساله 9 .
33) عروة الوثقى، ج1، ص415، مساله 9 فى الحنوط .
34) عروة الوثقى، ح1، ص412 . مستحبات الکفن .
35) شیخ طوسى، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص713 .
36) جواهر الکلام، ج36، ص368 .
37) همان، ج3، باب 13 از ابواب کتاب الصلاة، ج1، ص114 .
38) ملا احمد نراقى، مستند الشیعه، ج15، ص164 .
39) جواهر الکلام، ج36، ص368 .
40) مفاتیح الجنان، آداب روز عید فطر، ص344 .
41) جامع احادیث الشیعه، ج15، باب 78 از ابواب زیارة النبى، ج1، ص414 .
42) جواهر الکلام، ج18، کتاب الحج فیما یستحب استصحابه به فى السفر، ص163 .
43) جامع احادیث الشیعه، ج15، باب 76 از ابواب زیارة النبى، ج2، ص400 .
44) عروة الوثقى، ج1، ص463، فى الاغسال المکانیة و الفعلیه .
45) شیخ محمد تقى آملى، مصباح الهدى، ج7، ص108 .
46) شرائع الاسلام، ج2، ص16 .
47) جواهر الکلام، ج22، ص338 .
48) عروة الوثقى، ج2، مساله 11 از احکام صلاة المسافر .
49) مستمسک العروة، ج8، ص163 .
50) در بحارالانوار بابى با عنوان «الحایر و فضله و مقدار ما یؤخذ من التربة» هست (ج98، ص106) .
51) تحریرالوسیله، ج2، ص145، مساله 11 .
52) همان .
53) همان .
54) امام صادق (ع) به فضیل مىفرماید: «ان تلک المجالس احبها فاحیوا امرنا رحم الله من احیا امرنا . یا فضیل! من ذکرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه» قربالاسناد، ص18; وسائل الشیعه، ج10، ص392) .
55) صحیفه نور، ج8، ص69 .
56) شیخ صدوق، اکمال الدین، ص35 .
57) علامه امینى، سیرتنا و سنتنا، ص40 .
58) همان، ص32 .
59) همان، ص120 .
60) انطون بارا، الحسین فى الفکر المسیحى، ص72 .
61) سید عبدالحسین شرف الدین، فلسفه شهادت و عزادارى حسین بن على، ص92 .
62) همان، ص102 .
63) محمد قمى، سفینة البحار .
64) مفاتیح الجنان، آداب روز عاشورا، ص524 و 830 .
65) همان، باب 63; نیز ر . ک: کافى، ج4، ص575، ح2; تهذیب، ج6، ص54، ح131، 103، 180; کامل الزیارات، ص197 .
66) بحارالانوار، ج44، باب 34، ح15، ص282 .
67) زیارت اول امام حسین (ع) .
68) زیارت ششم امام حسین (ع) .
69) کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .
70) بحارالانوار، باب 37; از ابواب المزار و ما یناسبه، ح18، ص417 . نیز ر . ک: شیخ صدوق، امالى، ص112، ح5; عیون اخبار الرضا، ح1، ص299، ح5; وسائل الشیعه، ج14، باب 66، ح5 .
71) صحیفه نور، ج10، ص31 .
72) همان، ج10، ص31 .
73) یابن شبیب! ان کنتباکیا لشىء فابک للحسین بن على بن ابىطالب فانه ذبح کما یذبح الکبش» (بحارالانوار، ج44، ص286) .
74) وسائل الشیعه، کتاب الحج، ابواب المزار و یناسبه .
75) بحارالانوار، ج44، باب 34، ص278 .
76) جامع احادیث الشیعه، ج15، ص429 .
77) وسائل الشیعه، ج14، باب 66، ح1، ص500 .
78) شاهرودى، مستدرک سفینة البحار، ج7، ص235 .
79) بحارالانوار، ج44، ص282 .
80) از شهید مطهرى نوشتهاى با نام تحریفات عاشورا منتشر شده که بسیار سودمند است .
81) سخنرانى معظمله درباره مراسم عاشورا و مقابله با اعمال خرافى، سال 1373ى .
82) سید محسن امین، التنزیه فى اعمال الشبیه، ص7 .
83) وسائل الشیعه، ج14، باب 37 از ابواب المزار و ما یناسبه، ص409; کامل الزیارات، باب «ان زیارة الحسینى فرض و عهد لازم له و لجمیع الائمه (ع) على کل مؤمن و مؤمنه» ص236 .
84) وسائل الشیعه، ج14، ص413، ح8; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، باب 43، ح1، ص236 .
85) همان، باب 39، ح3، ص437; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، باب 43، ح4 .
86) همان، باب 38، ج1، ص428; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، باب 43، ح5، ص237 .
87) همان، باب38، ص430، ح5، 10 و 12 .
88) محمد تقى مجلسى، روضة المتقین، ج5، کتاب الحج، ص376 .
89) همان، ج14، باب 47، ص456، ح1; نیز ر . ک: کامل الزیارات، ص125 .
90) همان، باب45، ص445 .
91) جامع احادیث الشیعه، ح15، ص282، باب 57 .
92) مصباح الهدى، ج7، ص108 .
93) وسائل الشیعه، ج15، ابواب المزار و ما یناسبه، ص435 تا 495 و 517 .
94) شیخ صدوق، امالى، ص122 .
95) کامل الزیارت، باب 34، ص212 .
96) همان، ح1 .
97) لهوف، ص209 .
98) کامل الزیارات، باب 13، ص106 .
99) کامل الزیارات، باب 14، ص113، ح4 .
100) شرائع الاسلام، ج2، ص343 .
101) کتاب نکاح، احکام اولاد .
102) کامل الزیارات، باب 14، ص113 .
103) بحارالانوار، ج98، باب 17 از آداب زیارته صلوات الله علیه .
104) همان، ح14 .
105) همان، ص145 .
106) زیارت عاشورا .
107) کامل الزیارات، باب 34، ص212 .
108) همان، باب 37، ح 8 از ابواب المزار و ما یناسبه; و ح5 از باب 66; نیز ر . ک: شیخ صدوق، امالى، ص112