آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

رسالهء حاضر یکى از چند رساله اى است که در دوران جنگ هاى ایران و روس نوشته شده اند جنگ هاى مذکور به دو دوره تقسیم مى شود: دوره اول از سال 1218ه.ق آغاز و در سال 1229هـ.ق با امضاى عهدنامه گلستان پایان یافت.
دورهء دوم در سال 124ه.ق شروع شد. طولانى شدن جنگ در دورهء اول و تحریک و تهییج مردم براى حضور در جنگ در دورهء دوم سران حکومت و فرماندهان ایرانى را با مشکلات عدیده اى از جمله مشروعیت جنگ مواجه ساخت. براى رفع شبهات عده اى مامورشدند تا نظریات و فتاواى علماى اعلام را جمع آورى نمایند. علما نیز واکنش مناسبى در برابر تجاوزات آشکار روس نشان داده و رسائل متعددى جهت ترغیب مردم به حضور در جنگ نگاشتند.
در اندک مدت رسائل عدیده از اطراف و جوانب دررسید, در رسالهء شیخ جعفر و آقاسید على که راس و رئیس مجتهدین بودند صراحتا تعیین نیابت امام و وکالت فقهاى ذوالعز والاحترام درین مقام نگاشته و به دلایل واضحه و براهین ساطعه تصریح نموده که امروز محاربات با جماعت روسیه جهاد است.1
رسالهء حاضر از جمله رسائل جهادیه است که در دورهء دوم جنگ ایران و روس نگاشته شده و در آخر رساله سال 1238 به عنوان تاریخ تالیف درج شده است, به نظر مى رسد این رساله در زمانى نوشته شده که دولت ایران در حال آمادگى براى جنگ بوده است.
مولف رساله, حاج ملارضا بن محمد امین همدانى است2 وى از علماى بزرگ و فقهاى مشهور عصر فتح على شاه قاجار بوده و در وادى ادب و عرفان نیز زبانزد خاص و عام بوده است3 و ید طولایى در علوم اسلامى خصوصا تفسیر و کلام داشته و تفسیرى بر قرآن کریم به فارسى از او به چاپ رسیده با نام الدر النظیم4, و مفتاح النبوه و ارشاد المضلین از دیگر تالیفات اوست5. در ادب و عرفان نیز اشعار عارفانه اى دارد که شمار آن به 8000 بیت مى رسد و تخلص شعرى اش کوثر بوده است.6 وفاتش به سال 1247ق اتفاق افتاد, از آثار وى در مجموعهء شماره7571 کتاب خانهء مجلس چندین رساله را یافتیم که یکى از رسائل مجموعهء مذکور, رسالهء جهادیه است که تقدیم مى داریم.
هدف اصلى مولف در این رساله ترغیب و تشویق مسلمین به جهاد مسلمین در برابر متجاوزین روس است و ضمنا به شرح وظایف فرماندهان و رتبه هاى مختلف نیروهاى ادارى و رزمى مى پردازد و نکات مهمى را در مورد نظارت و جلوگیرى از تخلفات دولت مردان متذکر مى شود و حکام را از تعدى و ظلم بر رعایا برحذر مى دارد. رساله بیش تر آهنگ اجتماعى و سیاسى داشته و کم تر متعرض مسائل فرعى فقهى مى گردد, این دست رسائل جهادى به جهت این که نشانگر حوادث برهه اى از تاریخ سرزمین اسلامى ماست و نیز بیانگر نحوهء نگرش علماى دین به مسائل اجتماعى و سیاسى است, حائز اهمیت مى باشد.><
lang="AR" style="">بسمه تعالى
رساله جهادیهء جناب استادى حاجى
ملارضاى همدانى سلمه الله
بسم الله تبارک وتعالى الحمد لله بنواله
والصلوه على محمد وآله><
lang="AR" style="">بدان که در این جزء از زمان که کفرهء روسیه ـ خذلهم الله ـ هجوم بر سر مسلمانان آورده اند و بعضى از ولایات اسلام را با اهالى آن ها در حوزهء تصرف و دست تعدى برایشان باز نموده اند و اغلب شعائر و احکام مسلمانى را معطل و مهمل گذاشته اند, با ایشان به شریعت خود راه مى روند و یوما فیوما استعداد ایشان زیاد مى شود ولهذا خوف بر بیضهء اسلام به هم رسیده.
اصناف مجاهدین فى سبیل الله و اقسام مکلفین به مقاتله با معاندین دین مبین بر سه گونه اند: اخص و خواص و عوام.
مراد ما از اخص, فرمانفرما و صاحب امر مقاتله و مجاهده است و به حکم و فرمان وى امر قتال و جهاد صورت پذیرد, مانند شاه اسلام پناه ـ شید الله ارکانه - و هرکه را که او امیر و نایب خود گرداند چون نواب شاه زادهء والاتبار, که به حفظ ثغور, مامور و به تشمیت امر عباد مشغول اند.
و مقصود از خواص, مباشرین و عمال تجهیز عساکر و اجنادند که انتظام امور مقاتله و مهام مجاهده در کف کفایت و حسن درایت ایشان است, مانند ارباب خبرت و اصحاب مشورت که به تدبیر و تقدیر آن ها امر غزا انجام گیرد, مانند: وزرا و وکلا و اهل دیوان و غیر ذلک.
و صنف سیم, عسکر و لشگر و سایر ایشان است از مردمان دین دار که در بند شریعت و دین و حفظ رسوم (و امین؟) حضرت سید المرسلین مى باشند و خود را مهیا و آمادهء جهاد و مقابله نموده اند.
و هریک از این سه صنف را از جانب شرع شریف تکلیفى مقرر و حکمى لازم است, اگر چه تکلیف همهء اصناف ثلاثهء ارشده و ضعیف بر وجه واحد و تیرهء واحده نباشد. صنف اول اشد از ثانى و ثانى اشد از ثالث است, اما هرکدام از وجهى, زیراکه حقیقت مقاتله فى المثل به صورت شخص آدمى است و هریک از اصناف مرقومه جزوى از اجزا و عضوى از اعضاى اویند مثلا امیر و فرمانفرما به منزلهء قلب و وزرا و صاحبان تدبیر و تصرف به مثابهء تتمهء اعضاى رئیسه, و مابقى لشگریان به جاى سایر اعضاى آن شخص اند. یا آن که امیر به منزلهء قوا و لشگریان به مثابهء بدن, یا آن که امیر به جاى سر و صاحبان تدبیر به جاى ارکان و عسکر به جاى گوشت و سایر اعضاى بدنیه اند و هم چنان که هرگاه قلب و روح یا قواى آن و هم چنین راس و ارکان دقیقه از شغل خود بازمانند یا در افعال متعلقهء به خود اندک اهمالى ورزند امر بدن مختل بلکه ضایع و نابود شود. کذلک اگر العیاذ بالله اولو الامر و فرمانفرما یا وزیر و صاحبان تدبیر در امور متعلقه به ایشان فى الجمله تسامح و تکاهل رود امر قتال و جهاد ضایع و مختل شود و حال آن که مجاهده و مقابله که امروز بر همه مسلمانان واجب و لازم است تکاهل در آن نه همین مختص بعض دون بعض است و فسادش نه همین متعلق به قتل نفوس محترمه و نهب اموال و هتک عرض و ناموس مسلمین است بلکه موجب شکست بیضهء اسلام و انهدام بنیان دین و شریعت سید انام ـ علیه الصلوه والسلام - است و فساد آن عالم گیر و ضررش به صغیر و کبیر, برنا و پیر همگى خواهد رسید و بلاشبهه این باعث بر خسران ابدى است, معصیت این مانند معاصى دیگر نخواهد بود بلکه این مانند قتل حضرت امیرالمومنین و سایر پیشوایان و ائمهء دین است, چراکه از قتل, ضررى به نفس نفیس آن بزرگواران نرسید فساد آن همان بود که امر دین مختل و شریعت پیغمبر ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ از نسق و نظام افتاد و بدان جهت قاتل را خسران ابدى حاصل گشت و همان ضرر بل اشد از آن در این صورت نیز حاصل خواهد شد.
پس بر عاقل دین دار لازم است که در امر مجاهده اهتمام نماید و دقیقه اى بى جهت نیاساید و آرام نگیرد, زیراکه چنان که تکلیف اخص و خواص اشد است اجر و ثوابش نیز زیاده از دیگران است.
پس خوشا به حال آن که در این امر لازمه جد و جهد نماید و سعى بلیغ کند تا از عهدهء تکلیف خود برآید و چون تکلیف هر سه فریق را داعى و هم چنین سایر علماى عصر و فضلاى دهر ـ کثرالله امثالهم ـ و رسائل متعدده نوشته ایم دیگر ضرورتى به بیان تفاصیل تکالیف هریک نیست.
و اجمالا آن که واجب و لازم است که هریک از شغلى و عملى که محول به اوست دقیقه اى خود را معاف ندارد و یقین بداند که اهتمام به این تکلیف زیاده از صوم و صلوه و زکاه و حج واجبه است از آن که العیاذ بالله بعد از انهدام بنیان اسلام این دورکعت نماز به چه کار خواهد آمد یا آن که در آن وقت احدى متمکن از اقامهء هیچ یک از احکام شرعیه نخواهد شد.
پس بر هر کس لازم است که آن چه در پیش او مى رود تقصیرى ننماید و هرکسى را شغلى است و متوجه شدن به امر جهاد نه همین است که شمشیر بندد و به قتال رود بلکه بر بعضى لازم است که متوجه تهیهء اسباب قتال باشند. عالم, عالم اسباب است و هر مسببى به سببى منوط و به شرطى مربوط است: واذا فقد السبب والشرط فقد المسبب و المشروط.
و ایضا بدان که آن چه امر جهاد را مضبوط و منتظم مى نماید به پاداشتن امر شریعت است و لاسیما پادشاه و امیر لشگر. از آن که فرموده اند: الناس على دین ملوکهم.
بعد از آن که پادشاه و فرمانفرما در امور متعلقهء به خود بر وفق ضابط شرع رفتار نمود در همه کار طریق عدالت را رعایت کرد, سایر ناس نیز در امور متعلقهء به خود به طریق شرع و عدل جارى خواهند شد. و این معنا با قطع نظر از آن که ولایت را آبادان و رعیت را معمور مى سازد و بلاشبهه مورث محبت و اتحاد مى شود و قلوب را به یکدیگر مهربان و مایل مى گرداند و همگى خود را شریک دولت سلطان مى دانند و این موجب مى شود که لشگریان به اخلاص خدمت کنند و به شوق تمام قدم جلادت در میدان مقاتله نهند و در این صورت منظور نظر رحمت الهى گردند و قوت قلب ایشان را حاصل شود و لهذا بر دشمن مظفر و منصور آیند و اجر و ثواب عمل نیز زیاده گردد. و اهم از همه ملاحظهء احوال رعایا و زیر دستان است که حکام و عمال به ایشان ظلم و تعدى ننمایند بلکه به عدل رفتارکنند از آن که فرموده اند: بالعدل قامت السموات والارض. و اگر مطلع شوند که نسبت به آن ها جبرى شده موافق قانون شرع از روى بازخواست عظیم و مواخذه کلى کنند, تا من بعد کسى پیرامون ظلم نگردد و مطلقا مسامحه و اهمال را در آن جایز ندانند, چه مسامحه موجب جرات دیگران شود و رفته رفته اخلاص رعیت نسبت به پادشاه کم گردد, بلکه مظلومین بد دعایى کنند و آه یتیمان را تاثیرهاست و تیر دعاى بیوه زنان به هدف اجابت مقرون و نفس پیران شکسته احد از سیف قاطع است و بالضروره در این صورت کار پادشاه و امیر لشگر از نظام مى افتد, امر رعیتى مختل شود و رعایا پاره اى فقیر شوند و متمکن از امر کاسبى خود نگردند و پاره اى که متمکن باشند از شوق کاسبى افتند و مقاسمهء سلطان به عمل نیاورند و در اختلال آن, امر جهاد خلل پذیر گردد و از تهیهء اسباب قتال بازمانند و عوام الناس میل به ولایت و حمایت دشمن کنند و بدان جهت شوکت امیر لشگر شکسته شود و زیاده در آن چه بیش تر مراعات آن واجب و لازم است و باید به دقت متوجه شد ملاحظهء کیفیت سلوک مباشرین وجوهات. دیوان دولت که اغلب اوقات باعث خرابى ولایات و اضمحلال امر سلطنت و انهدام بنیان شوکت تعبیر دولت در مسامحه و مساهله در این امر خطیر بوده و مشهور است که دولت با کفر جمع مى شود و با ظلم نمى شود. پس حاکم حکیم آن است که اهتمام در این امر زیاده از امور دیگر نماید, وقتى که در ظلم عمال نفع دنیوى عاید صاحب کار نگردد و نفع آن با عامل باشد چه مسامحه در این ضرر رسانیدن به خود و غیر هر دوست, بلکه در این صورت فى الحقیقه ظلم کلى به صاحب کار و امیر ذوالاقتدار شده, زیرا که جناب رب الارباب البته چاره اى از براى عجزه و مظلومین از بندگان خود خواهد کرد بى چاره آن صاحب اختیار است و همین که خداى عزوجل دید که آن, متوجه احوال زیردستان و مظلومان نمى شود دولت را از او خواهد گرفت و به دیگرى محول خواهد فرمود کارگزاران او بسیار است, پاسبانان وى بى شمار است و گمان نکند که چون اسباب ظاهر من آنکه و غیر مرا على الظاهر اسبابى مهیاست پس بزرگى و سلطنت الله مخصوص من خواهد بود چه بسیار اتفاق افتاد که در آن واحد بزرگى را از صاحبان اسباب گرفته و به کسى داده که وى را مطلقا اسبابى نبود و مى شود که سبب کلى این اختلال در سلطان باشد به این که بعد از اطلاع به ظلم اهمال در مواخذه کند یا آن که اوقات را به لهو و لعب صرف کند و از احوال رعایا غافل شود و مى شود که به طمع جزئى باعث بر این ضرر کلى گردد و مى شود که از باب کم دماغى دقت در محاسبهء اهل دیوان نکند و بدان جهت مطلع از وضع و اوضاع نگردد و لازم است که جمعى از امینان عادل را بر مباشرین عامل گمارد و رعایا را بدیشان سپارد و در حین محاسبه جمعى را حاضر سازد که امین رعیت باشند نه هواخوه ظلمه و نفس اماره و بر صاحب کار نیز لازم است که خود را بى خبر وانمود نکند که عمال و مباشرین بفهمند که وى را از اخذ اموال رعیت به هر نحوى که باشد خوش نمىآید از آن که ایشان در این صورت حسن خدمت خود را در این دانند که اخذى به جهت صاحب کار کرده باشند از هر ممرى که ممکن شود. بلکه صاحب مملکت خود از جانب رعیت دقت کند و متوجه شود که مبادا در محاسبهء رعایا حیف و میلى روى دهد چنان داند که آن چه رعایا در خانهء خود دارند همه و تمامى از اوست و ایشان به منزلهء خزانه داران اویند و تفاوتى ندارد در این که آن اموال جمع در خزانه یا در خانهء رعیت باشد و اگر خود دماغ این نحو از دقت و غوررسى در امور نداشته باشد البته وزیر با تدبیرى که امین دولت و خیر خواه رعیت و خدا ترس و دین دار و غیر راغب بر ذخایر زخارف و صاحب وقوف به وجوه مصارف باشد تعیین نماید و زمام مهام امور را به وى محول دارد و عامهء رعایا و کافهء برایا را بدو سپارد و خود نیز مراقب احوال او باشد و به حسن عدالت و دیانت او فریفته نشود که شیطان قوى و دام هاى آن بسیار است و از این بوده که سلاطین را همیشه همچو کسى از مردمان عاقل و حکیم کامل بوده, زیرا که شغل متعلق به سلطنت بسیار و ارباب رجوع بى شمارند یک نفر مشکل از عهدهء تمام آن امور بر مىآید.
اما بعد از آن که وزیر مشیر را مشخص نمود و زمام مهام را به کف کفایت او نهاد بر آن وزیر واجب است از کارهاى متعلقهء به وى, دقیقه اى خود را معاف ندارد و به مشاغل غیر متعلقه نپردازد و هر کارى را به اهلش واگذارد و بدان بسپارد به دقت مراقب احوال ایشان باشد که خیانتى به هیچ وجه من الوجوه نکنند و هم چنین لازم است که امیر و وزیر در دقایق شرعیه به علماى عامل و صلحاى عادل رجوع کنند و ایشان را به امر به معروف و نهى از منکر اعانت نمایند و در حدود و دیات و قصاص به حکم ایشان جارى شوند و سیاست مدن را مخصوص به تدابیر عقلیهء خود رها مگردانند, چه صاحب شریعت مقدسه - صلوات الله علیه - از همه کس عاقل تر و صاحب وقوف تر است و بعد از مراعات آن چه گفتیم پس بلا شبهه در این وقت رعیت به رفاه و همگى خیرخواه دولت و دین گردند و امر جهاد مضبوط شود و علما نیز مباشر امر مقاتله شوند و خداى عزوجل البته نصرت خواهد داد و دین خود را ضایع و محمل نخواهد گذاشت.
این بود آن چه على العجاله به نظر قاصر آمد. والله الموفق والمعین به اتمام رسید شهر ذى حجه الحرام سنه 1238 من الهجره النبویه.________________________________________
پی نوشت ها:
1. عبدالرزاق دنبلى, مآثر سلطانیه, ص145. نمونه هایى از این رسائل در کتاب دین و سیاست در دورهء صفوى نگاشته رسول جعفریان (ص330ـ334) معرفى شده است و چند رسالهء جهادیه نیز در دفتر اول و دوم میراث اسلامى ایران به چاپ رسیده است.
2. وى غیر از شیخ محمد رضا همدانى است که رساله اى به نام ترغیب المسلمین الى دفاع المشرکین از تالیفات اوست (نک: میراث اسلامى ایران, دفتر دوم) و غیر از شیخ محمد رضا تهرانى همدانى است که شرح حالش در دایره المعارف تشیع, ج5, ص190 آمده است.
3 . الکرام البرره, علامه تهرانى, ج2, ص549.
4 . الذریعه, علامه تهرانى, ج8, ص83.
5 . الذریعه, علامه تهرانى, ج2, ص352 و ج, ص522.
6 . الذریعه, ج9, ص923.

تبلیغات