آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

در پى پیشنهاد کمیسیون سیاسى -اجتماعى مجلس خبرگان رهبرى به‏هیأت رئیسه این مجلس مبنى برمطرح شدن طرح آمریکایى‏«خاورمیانه بزرگ» در پانزدهمین‏اجلاسیه مجلس خبرگان هیأت رئیسه‏از آیت الله هاشمى رفسنجانى نایب‏رئیس مجلس خبرگان دعوت کرد که‏در این موضوع به بحث بپردازد.ایشان با اشاره به پیشینه این گونه‏طرح‏ها پس از فروپاشى شوروى،برخى از اقدامات جمهورى اسلامى رادر مقابله با این طرح یادآور شد. آن‏گاه به تبیین طرح «خاورمیانه بزرگ»و اهداف آمریکایى‏ها از این طرح‏پرداخت. آقاى هاشمى در بخش دوم‏سخنرانى خود «انسجام ملى» رامهمترین وظیفه مردم و دولتمردان‏خواند و وظیفه علما و خبرگان را دراین زمینه حیاتى توصیف کرد. هم‏چنین به دولتمردان توصیه کرد که به‏مقتضیات انسجام در مقام عمل‏پاى‏بند باشند. متن این سخنرانى راملاحظه مى‏کنید.

متن

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله والسلام على رسول‏الله و آله.
براساس پیشنهاد کمیسیون، بنا بر این شد که بحث مربوط به طرح آمریکایى «خاورمیانه‏بزرگ»، و نیز مسأله «انسجام ملّى» را در این جمع مطرح کنم که بحثى طولانى است.
هنوز محتواى واقعى طرح خاورمیانه آمریکا درست پخش و منتشر نشده و فقط چیزى‏به عنوان طرح مطرح گردیده است. روشن است که الاَّن عقبه آن در اختیار کسى نیست.
ریشه و پیشینه این گونه طرح‏ها، به سال‏هاى بسیار دور بر مى‏گردد. بعد از سقوط وفروپاشى شوروى، که دوران جنگ سرد به پایان رسید و دیگر به شدّت قبل نبود، آمریکااحساس کرد که قدرت منحصر به فرد و فائق جهان شده و دنیا تک قطبى گردیده است. آقاى‏جورج بوش اوّل(پدر) در آن زمان، بسیار زود، مسأله «نظم نوین جهانى» را مطرح کرد. معلوم‏بود که آمریکایى‏ها منتظر چنین فرصتى بودند، لذا بسیار زود، آن نظم را مطرح کردند. ماهمان زمان با دقت، مسائل را در محافل سطح بالاى کشور پى مى‏گرفتیم و پیش‏بینى‏مى‏کردیم که اگر آمریکایى‏ها قدرت بلامنازع دنیا شوند، ممکن است براى دنیا بسیار گران‏تمام شود. البته قبل از آن هم، زمانى که ضعف شوروى پیش‏بینى مى‏شد، امام‏(قدس سره) در این‏اندیشه بودند. نامه‏اى که امام به گورباچف نوشتند - که نامه‏اى تاریخى است - در همین راستابود و به وى تذکراتى دادند. نکاتى را که ایشان مطرح کردند مهم بود. البته بحث‏ها تا این حدروشن نبود.
در همان دوران من سفرى به چین کردم و از سوى امام‏(قدس سره) پیامى براى رهبران چین بردم.مرحوم امام در آن پیام، به آنان گفتند: ایران آمادگى دارد با شما همکارى استراتژیک را آغازکند و آنان هم به طور نسبى پذیرفتند و همکارى‏هاى خوبى آغاز شد که هم در زمان جنگ وهم در حال حاضر تا حدودى ادامه دارد. البته بسیار محدود است و به آ ن شکلى که فکرمى‏شد نیست.
به روسیه هم سفرى کردم که در همان فضا بود. بحث بسیار طولانى با آقاى گورباچف‏داشتم و همه ایراداتى را که به حرکت روس‏ها مى‏دیدم با ایشان در میان گذاشتم و همان جاتصمیمات مهمى براى همکارى گرفتیم و قراردادى با آنها امضا کردیم که قسمت‏هایى از آن‏هنوز هم در حال اجرا است; از جمله توافق درباره نیروگاه هسته‏اى بوشهر بود که متأسفانه‏روس‏ها با تأخیر بسیار مشغول اجراى آن هستند. بنابراین این مسائل از آن زمان در فکر واندیشه ما بود.|49|بعد از جنگ، در حالى که شوروى از هم پاشید، برنامه آمریکایى‏ها در مسأله «نظم نوین‏جهانى» را تا حدّى مى‏توانستیم نزد خود ترسیم کنیم، گرچه سندى هم نداشتیم. آن‏ها درصدد برآمدند کم کم همه قلمرو اقمار شوروى را به تصرّف درآورند و بسیارى از آنها را هم‏تصرّف کردند; مثلاً اروپاى شرقى را به طور کلى گرفتند و پیمان ورشو از هم گسست ومنهدم شد. بسیارى از آن‏ها به پیمان ناتو پیوستند. تقریباً به همه بالکان، که آن روزها شوروى‏در آن جا حاکم بود، مسلّط شدند. براى آسیاى میانه و قفقاز برنامه‏ریزى کردند. امروز درگرجستان و بعضى کشورهاى دیگر آسیاى میانه حتى پایگاه نظامى دارند. براى ایران هم‏برنامه محاصره داشتند، لذا ما، در دولت خودمان سه شورا تشکیل دادیم که زیر نظر من کارمى‏کردند; یکى براى آسیاى میانه و قفقاز، یکى براى خلیج فارس و یکى هم براى آفریقا. این‏کار براى این بود که ما جاى پاى خودمان را در این مناطق حفظ کنیم.
اگر شما مى‏بینید که ما راه آهن سرخس را به طور ضربتى ساختیم و افتتاح کردیم به خاطراین بود که آن روز راه ارتباطى فقط کانال سوئز بود و ما به دنبال آن بودیم که راه‏هاى دیگرى‏ایجاد کنیم، تا آنها بتوانند ارتباط نزدیکى با ایران داشته باشند. توفیقات خوبى هم براى‏رسیدن به این هدف به دست آمد. بعضى از آن‏ها بعداً کم کم از بین رفت.
در خلیج فارس هم کار زیادى کردیم. مسأله عربستان را حل کردیم. مشکل واقعى ما، درآن زمان، با عربستان بود که به طور ریشه‏اى، با ارتباط و گفتگویى که من با آقاى ملک عبدالله‏داشتم، حل شد و همچنین سعى کردیم با کشورهایى مانند بحرین، عمان، قطر، کویت و...وضعمان بهتر شود که چنین شد. البته مشکل ما با امارات بر سر جزایر سه گانه، مشکل واقعى‏است که حل نشد.
تنش‏زدایى را هم، به جز با آمریکا، آغاز کردیم. این اقدام هم جواب داد و هدف ما این‏بود، در آن زمان به وسیله آمریکایى‏ها - که جنگ سرد پایان یافته بود و آنان مى‏خواستند یکّه‏تاز میدان شوند و خصومت آمریکا را هم با ایران مى‏دانستیم - محاصره نشویم و بتوانیم کارکنیم نسبتاً موفق هم بودیم و در حال حاضر آثار بسیارى از آنها باقى است. تا این که با روى‏کارآمدن دموکرات‏ها در آمریکا، آن برنامه جورج بوش پدر، تا حدّى آسیب دید. گرچه‏این‏هادر مسائل استراتژیک با هم فرق زیادى ندارند ولى آن تفکّر جمهورى‏خواهان،رونق‏پیشین را نداشت و مدتى در فضاى جهانى کم رنگ بود. البته روش دموکرات‏ها به‏شکل دیگرى بود.|50|آن‏ها مقدمه جهانى شدن را با معیارهاى دموکرات‏ها خوب پیگیرى کردند. وقتى دوباره‏جمهورى‏خواهان سرکار آمدند و آقاى بوش - پسر - رییس جمهور شد، آن نظم نوین جهانى‏شکل جدیدى به خود گرفت که به شکل خاورمیانه بزرگ درآمد. علّت آن هم این بود که آنهادر محاسباتشان به این نتیجه رسیده بودند، چیزى که مى‏تواند در نهایت مزاحمت زیادى‏براى آن‏ها ایجاد کند، اسلام و جهان اسلام است; عرب‏ها به خاطر اسرائیل و ایران هم به‏خاطر اسلام و به طور کلى استکبار ستیزى، که از اهداف نیرومند و مهم انقلاب اسلامى‏بود.لذا آمریکایى‏ها طرح جدید را آن طور مطرح کردند. البته انتفاضه هایى که در منطقه‏مارخ داد; مانند انتفاضه اول و دوم فلسطین و حرکت نیرومند حزب اللّه در لبنان، این‏نوع‏حرکت‏ها تا حدّ زیادى آنان را با اشکالات اجرایى مواجه کرد، ولى آنان در هر حال‏راهشان را ادامه مى‏دادند.
آمریکایى‏ها بعد از این بود که طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح کردند. چون آن طرح اولى‏را که آقاى جورج بوش پدر مطرح کرد، در سال 1990 بود و تقریباً دوره آن گذشت; لذا -احتمالاً - بعد از 11 سپتامبر بود که آنچه آن‏ها در برنامه‏هایشان داشتند، کم‏کم رو شد وآمریکا، سردمدارى خود را براى مسائل منطقه و جهان اعلام کرد. آن تعبیراتى که به کاربردند، حاکى از برنامه‏هاى آنان بود; محور شرارت تعیین کردند، شعار جنگ صلیبى دادند واز این دست مسائل.
ماجراى 11 سپتامبر به آن‏ها میدان مانور مهمى را داد که بحث تروریسم و حامیان‏تروریسم هم به آن‏ها اضافه شد. در دنیا وانمود کردند که مى‏خواهند با تروریسم مقابله کنندو براساس آن در صدد بر آمدند دنیا را پیرامون خود گردآورند، وحشتى ایجاد کنند و مخالفان‏خود را بترسانند.
این مسأله را بسیار بزرگ کردند که البته ریشه‏اش هم در دست خودشان بود، چون این‏تروریسمى که مطرح کردند; مانند طالبان و القاعده، هر دوى آن‏ها مخلوق آمریکایى‏هابودند. من در گذشته بارها این را مطرح کرده‏ام. این مسأله را با مقامات عربستان بسیار واضح‏مطرح کردم و با آنان در میان گذاشتم. به آنان گفتم که ا ین‏ها مخلوق خود آمریکایى‏ها هستند،شما به چه چیزى مى‏پردازید؟!
به هر حال، با فرزند نامشروع خود، حربه‏اى براى دنیا ساختند تا در این فضاى‏تحرّک‏جدید، خودشان وارد شوند و آن را خاورمیانه بزرگ نامیدند. حالا این خاورمیانه‏|51|بزرگ از کجا تا کجا است؟ هدف آمریکایى‏ها از طرح آن چیست؟طرح اجرایى آن کدام است؟ و... اینها مسائلى است که جسته‏وگریخته در اسناد و اظهارات به دست مى‏آید.
این طرح اولین بار در یک روزنامه عربى به نام «الحیاة» در اردن‏منتشر شد. تعجب هم داشت که این روزنامه چگونه توانسته است‏این سند را به دست آورد و منتشر کند! گفته شد که آقاى المعشر،نخست وزیر اردن خبر را به روزنامه داده است. معلوم نیست این‏گفته‏ها درست باشد، ولى در هر صورت، این طرح در آنجا منتشر شدو بعد از آن، در دنیاى عرب سروصدا کرد و حوادث بعدى را به‏دنبال‏آورد.
طرح خاورمیانه بزرگ و محدوده آن
محدوده جغرافیایى این طرح، شامل 22 کشور عربى و 4 کشورغیرعربى بود; ایران، ترکیه، اسرائیل و افغانستان. در ادامه، گستره آن‏شامل شمال آفریقا هم شد، چون در آنجا هم چند کشور اسلامى‏وجود دارد.
بعدها جنوب شرق آسیا هم به آن افزوده شد تا کشورهاى اسلامى‏این منطقه را هم شامل شود. سرانجام آسیاى میانه را هم در برگرفت.بنابراین، محدوده جهان اسلام تحت عنوان این طرح درآمد.با توجه به این که طرح خاورمیانه بزرگ، یک طرح آمریکایى بود،اروپایى‏ها به آن حسّاس شدند; زیرا برنامه آمریکا در چنین مواردى،به گونه‏اى است که کشورهاى دیگر را به حاشیه مى‏راند و منافع‏حیاتى آن‏ها را تهدید مى‏کند. از این رو، آن‏ها هم طرحى راارائه‏کردند. شیمون پرز در اسرائیل نیز طرحى را با عنوان‏«طرح‏خاورمیانه» مطرح کرد. این طرح، اصلاحات بیشترى راپیش‏بینى مى‏کرد.
پاول هم در طرح آمریکایى‏ها اصلاحاتى را ایجاد کرد که خودش‏   
استراتژى‏ آمریکا درطرح«خاورمیانه بزرگ»سه مرحله دارد: دورانبه هم ریزى,دورانگذارو دورانالگو سازى.
|52|هم شرایطى داشت. طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا سرانجام در G8 (جى‏8)، که هشت کشورنیرومند و پیشرفته اقتصادى و فنىِ جهان در آن حضور دارند، بحث شد. طرح اروپایى‏ها را باکشورهاى عربى هماهنگ کردند. چون ظاهراً در طرح آمریکا خطر بزرگى وجود داشت. -البته من به باطن طرح نمى‏پردازم چون مطلب دیگرى مى‏گویند - گفته مى‏شد که استراتژى‏آمریکا در این طرح سه مرحله دارد:
1. بهم‏ریزى; نظم موجود کشورها را به هم بریزند. مانند همان برنامه‏اى که بعداً در عراق‏و افغانستان اتفاق افتاد.
2. دوران‏گذار; همین دورانى است که رژیم فعلى در عراق به یک رژیم مطلوب‏تبدیل‏شود.
3. دوران الگوسازى; در این دوره یک مطلوب به وجود آورند تا الگوى کشورهاى‏دیگرشود.
در طرح اول، اسرائیل الگوى آمریکا بود; یعنى مجموعه حرکت‏هاى آن، از لحاظ سیاسى‏و اقتصادى، یک الگوى خوبى است. البته بعد که با اروپایى‏ها براى جهان اسلام به توافق‏رسیدند، ترکیه را الگوى خوب در نظر گرفتند، چون اسرائیل نمى‏توانست الگو براى جهان‏اسلام باشد.
به هر حال، این برنامه‏اى بود که آمریکایى‏ها در صدد انجام آن بودند. این مسأله بسیارى‏از کشورهاى عربى را نگران کرد. چون به هم ریزى یکى از برنامه‏هاى آن‏ها بود. به یاد داریدکه مصر و عربستان و بسیارى از کشورها تهدید شدند. در بعضى از کشورهاى پیشتاز،تغییراتى به وجود آمد. گفته مى‏شد که آمریکایى‏ها دنبال این هستند که به طور کلى،دولت‏هایى از این قبیل را به هم بریزند تا شکل دیگرى به وجود بیاید که حالا آن شکل دیگرچیست؟ آن را در اهداف توضیح مى‏دهم.
اهداف آمریکایى‏ها از این طرح چه بود؟
هدف واقعى آن‏ها، تأمین منافع حیاتى آمریکا در دهه‏هاى آینده است. البته آن گونه که‏فقط آمریکا مى‏خواهد و آن تحمیل فرهنگى است بر دنیاى اسلام که با معیارهاى فرهنگى‏آمریکا همخوانى دارد.
آمریکایى‏ها، به ویژه در دوران جمهورى خواهان، که بُعد مذهبى و تکیه روى معارف‏|53|
مذهبى مسیحیت در میان آنان بسیار بیشتر از دوران دمکرات‏ها است،مى‏گویند ما با چنین فرهنگى، اگر در احکام نمى‏توانیم کارى انجام‏دهیم، ولى از راه فرهنگ; مانند کمک از طریق مدارس، دانشگاه‏ها،روشنفکران و رسانه‏ها، بخصوص از طریق ماهواره‏ها و اینترنت‏مى‏توانیم فرهنگمان را تحمیل کنیم و جوامع اسلامى را به شکلى که‏خود مى‏خواهیم اداره کنیم.
آن‏ها تأکید زیادى روى نسل‏هاى بعد دارند، از این‏رو، تغییر متون‏درسى کشورهاى اسلامى جزو مهم‏ترین مهره‏هاى این طرح است که‏فشار زیادى هم به کشورهاى اسلامى آوردند و بسیارى از کشورهاى‏اسلامى، براى رضایت‏مندى آمریکایى‏ها تغییراتى در برنامه‏هاى‏درسى‏شان بوجود آوردند که حتماً آگاهى دارید.
از این گونه موارد زیاد دیده مى‏شود; چون اجزاى این طرح درجاهاى مختلف عمل مى‏شود. بخشى از این اجزأ را، دایره‏اى خاص‏پشتیبانى و پى‏گیرى مى‏کند که در جاى خودش انجام مى‏شود. پس محتواى واقعى طرح استعمارى است. غربى‏ها از قرن‏هاچنین هدفى را داشتند و مى‏خواستند منافع خود را تأمین و فرهنگ‏خود را تحمیل کنند. راهکارهاى آن، از آن زمان تاکنون تغییر کرده، اماپوششى که دادند و بعد هم این پوشش را اصلاح کردند، اسم دیگرى‏به خود گرفت. واقعیت همان استعمار است اما با عنوان «عمران وتوسعه» و همراه با آزادى و توسعه انسانى! در این طرحى که مطرح‏مى‏کردند، حقوق زنان، حقوق بشر، دموکراسى و آزادى جزو مبانى‏مهم آنان بود. فرضشان بر این بود که مردم را آزاد کنند و برنامه‏هاى‏فرهنگى خود را ا نجام دهند و فرهنگ مردم را با معیارهاى آمریکایى‏منطبق کنند. چون مردم در قالب‏هاى موجود اسلامى و با مدیران‏فعلى دنیاى اسلام سازگار نیستند، بنابراین ،از این راه وارد مى‏شوند.بدین جهت، عنوان عدالت و مشارکت به آن دادند. گویا بعد ازاجلاسG8 بود که تعارضى میان اروپایى‏ها و آمریکایى‏ها وجود   
تغییرمتون‏ درسى کشورهاى اسلامىجزومهم‏ترین مهره‏هاىاین طرح استکه‏ فشارزیادى همبه کشورهاى اسلامىآوردند.|54|داشت. اروپایى‏ها با کشورهاى عربى مذاکراتى انجام دادند و به آنها گفتند: طرح آمریکامتضمن به‏هم‏ریزى نظام‏هاى آن‏ها است و در نتیجه کوشیدند عرب‏ها را با خودشان‏هماهنگ‏تر کنند. عرب‏ها، پس از آن، خودشان هم طرحى را تهیه کردند که قرار بود دراجلاس تونس، در یکى دو سال پیش تصویب شود که به خاطر مخالفت سوریه و لبنان به‏تصویب نرسید و همچنان باقى است.
بنابراین، آمریکایى‏ها طرح خودشان را دارند و بسیارى از مسائل طرح; مانند محتوا،شیوه عمل و بسیارى از جزئیات دیگر آن، تاکنون اعلام نشده است. چیزى که رسماً اعلام‏شده، همان مطالب روزنامه الحیاة است. مسائل دیگر را محققان و ناظران سیاسى، از اسناددیگر در مى‏آورند.
طرح آمریکا در مرحله عمل
آمریکا طرح خود را در عراق و افغانستان عملاً آغاز کرد که همه ما، از همه مسائل‏آن‏آگاهیم. شیوه‏اى که در پیش گرفته‏اند، با طرح بهم ریختن، دوران‏گذار والگوسازى‏سازگار است.
لیکن خوشبختانه برنامه آمریکایى‏ها در عراق با شکست مواجه است. البته الاَّن نمى‏توان‏گفت که با شکست کامل روبه‏رو شده‏اند ولى به قدرى دچار مشکل‏اند که اگر فکرى نکنند،مفتضح مى‏شوند، چون وضع عراق به گونه دیگرى است. غیر از آن چیزى است که فکرش رامى‏کردند. آن‏ها مطالعه درستى از محتواى فکرى و خواسته‏هاى مردم عراق نداشتند و بدون‏مطالعه دقیق وارد این کشور شدند.
اکنون مشکل جدیدى براى آمریکایى‏ها پیدا شده است و آن شعارى که پوشش قرار داده‏بودند، به عنوان یک مزاحم بر سر راه آن‏ها است. آنان مى‏خواستند از این شعار استفاده کرده،ملّت‏ها را به خود جذب کنند امّا در عراق دیدند و تجربه کردند که اگر ملّت‏ها تصمیم‏گیرباشند، اولویت اوّلشان، مخالفت با بیگانگان است، و سلطه بیگانه را نمى‏پذیرند. این بسیارروشن است. امروز آمریکایى‏ها در بسیارى از نقاط عراق حضور دارند، پادگان‏ها و حتّى‏امنیت عراق را به ظاهر در دست گرفته‏اند، امّا مردم شعار ضدآمریکایى سر مى‏دهند وخواستار خروج اشغالگران از عراق هستند و انتخاباتشان هم کاملاً این مسأله را روشن کردکه مردم به دنبال چه چیزى هستند.|55|
در افغانستان هم گرچه فکر مى‏کنند نیمه موفق هستند، لیکن چنین نیست، زیرا اگرمجلس را در نظر بگیریم، انتخابات پارلمان، آنگونه که آمریکایى‏ها مى‏خواستند نشد، قانون‏اساسى که آمریکایى‏ها براى افغانستان در نظر گرفته بودند تحقق نیافت و قانون دیگرى‏تدوین شد. معیار اسلامیت در آن بسیار برجسته شد و تکیه روى اسلام کردند و درست آن‏چیزى درآمد که آمریکایى‏ها نمى‏خواستند!
بنابراین، در داستان الگوسازى - که قصد داشتند بعد از دوران گذار، از طریق مردم به یک‏الگوى مناسب با اهداف خودشان برسند - با مشکل روبه‏رو شدند و این مشکل هر روزجدّى‏تر هم مى‏شود.
اخیراً در فلسطین نیز این وضعیت پیش آمد. پیش از آن، در لبنان هم این اتفاق افتاده‏بود.حرکت «اخوان المسلمین» در مصر براى آمریکایى‏ها مى‏تواند خیلى معنادار باشد.یک‏حزب غیرقانونى، به طور غیررسمى، نامزدهایى معرفى مى‏کند و موقعیت خوبى به‏دست مى‏آورد!
آمریکایى‏ها در این مقطع، این درس را گرفتند که اگر بخواهند از طریق ملّت‏ها واردشوند، به میدان مین خطرناکى مى‏رسند که ممکن است آن‏ها را منهدم کند!هیچ وقت این گونه نبوده که ملّتى از سلطه بیگانه‏اى استقبال کند، مگر این که در داخل‏کشور، کارد به استخوانش رسیده باشد و ناگزیر شود مقطع کوتاهى را تحمّل کند، همان‏وضعیتى که طالبان در افغانستان به وجود آورده بودند و همچنین صدام در عراق ایجادکرده‏بود. مردم افغانستان به این نتیجه رسیده بودند که هر چه پیش بیاید از وضعى که‏دارندبهتر است.
مردم عراق هم همین گونه مى‏اندیشیدند. آن‏ها مى‏گفتند چه چیزى بدتر از وضعیت فعلى‏است؟! ما مى‏دانیم که حکومت صدام با مردم چگونه رفتار مى‏کرد و چه به روزشان‏آورده‏بود!
درست است که در آغاز چنین بود، ولى وقتى که مردم از آن شرّ نجات پیدا کردند، به فکرخود و آینده‏شان مى‏افتند. عقاید و عواطفشان مطرح مى‏شود. ملّیت خواهى، دین خواهى‏ومسائل بسیار دیگر، مجال بروز پیدا مى‏کند. اینها درس‏هاى جدیدى بود که آمریکایى‏هاگرفتند. آن‏ها براى این مرحله، برنامه‏هاى بزرگى داشتند که در بعضى از آن‏ها موفق‏اند و دربعضى ناموفق. و فکر مى‏کردند که به دو ائتلاف مهم نیاز دارند.|56|   
1. ائتلاف آتلانتیک، که همه کشورهاى غربى را بر محور ناتوهمراه کنند تا وقتى که وارد میدانى مانند عراق مى‏شوند، بتوانند آن‏هارا هم به کار گیرند!
2. ائتلاف پاسیفیک، که به دنبال متّحد کردن قدرت‏هاى شرق‏اقیانوسیه; مانند چین، ژاپن، کره جنوبى، استرالیا، اندونزى و... بودند.
باید بگوییم که هنوز آمریکایى‏ها در ائتلاف آتلانتیک امیدوارند،چون «ناتو» را تقویت کردند و پیمان مقابلشان، که «ورشو» بود، از هم‏پاشید و امروز در میان آن‏ها بحث‏هاى جدّى وجود دارد که براى مثال‏مدیریت نظامى مسأله‏اى چون عراق و یا ایران را به «ناتو» بسپارند تا یک‏کشور نباشد; چون ائتلاف‏هاى سبکى که آمریکا درست کرد، ناموفق بود.
در کشور عراق، که بیش از 30 کشور، خرده سرباز فرستادند،هزینه محافظت از این‏سربازها، به جز سربازهاى آمریکا و انگلیس،بیش از خدمات آنان است. به شدت درمحاصره و فشار هستند.آمریکایى‏ها باید هم از آنها حفاظت کنند، هم خدمات و سرویس بدهند.بنابراین، الاَّن هم دنبال چنین چیزى هستند و اختلافى که‏بااروپایى‏ها دارند، مانع بزرگى براى آنها است، اختلاف اروپایى‏ها باآمریکا جدّى است; به خصوص در منطقه خاورمیانه، که در منطقه‏خلیج فارس بیشتر است.
اروپایى‏ها مى‏دانند که اگر آمریکا روى منابع انرژى، در منطقه مابنشیند، خواسته‏هاى خود را بر آنان تحمیل خواهد کرد و اگر آن‏ها دراین گنج سهمى نداشته باشند و در منطقه صاحب تصمیم نباشند،برایشان دشوار خواهد شد. بنابراین، آنان در مسائل سلطه و حضوردر این منطقه و اطمینان یافتن از انرژى با قیمت مناسب و مطابق میل باهم متفق و همگرا هستند و تنشى ندارند. اما با این مسأله که قدرت‏یکه تازى، مانند آمریکا بر این منطقه مسلّط شود، حرف دارند ونمى‏توانند تماشاگر باشند!
لذا مى‏بینید که وقتى آمریکایى‏ها به عراق لشگرکشى مى‏کنند،
|57|
آلمان و فرانسه، به طور جدّى به مخالفت بر مى‏خیزند و هنوز هم‏مخالفت خود را ابراز مى‏کنند. اگر مى‏بینید انگلیس با آمریکا همکارى‏کرده، براى این است که انگلیس وضع ویژه‏اى دارد. به تاریخچه‏همکارى انگلیس و آمریکا باید در بحث دیگرى پرداخت.
بسیارى از منابع و مصالح آنان به هم گره خورده و به یکدیگرمربوط است و همدیگر را حفظ مى‏کنند.
اما مشکل آمریکایى‏ها همچنان حل نشده باقى است. در روزهاى‏اخیر مطالبى را با صراحت مى‏گویند و حتى مقامات بلند پایه‏شان‏بى‏پرده حرف مى‏زنند. آن‏ها به دنبال ایران هستند، البته پیش از این هم‏بودند، امّا فکر مى‏کردند که با محاصره ایران راهشان هموار و آسان‏مى‏شود، ولى این محاصره برایشان چندان نتیجه نداد. چون در عراق‏نتیجه معکوس شد. در افغانستان هم نتیجه مطلوب به دست نیاوردندو حضورشان در آسیاى میانه و مانند آن هم متزلزل شد. در آسیاى‏میانه، هم روس‏ها مشکل دارند، هم ما و هم مردم آسیاى میانه.
وضعشان در خلیج فارس، مانند گذشته است. ارتباط وحضورشان محفوظ مانده وشاید تقویت هم شده است. روى‏پاکستان نیز کار بیشترى انجام مى‏دهند.
در مورد هند، به دنبال آن هستند که مشکل خود را حلّ کنند، چون‏هند قدرت عظیم در منطقه است. فلسطین همواره دشوارى جدّى‏دارد. موضوع لبنان را هم که نتوانسته‏اند حل کنند. در این اندیشه‏بودند که پیش از پرداختن به ایران، باید مشکل خود را در لبنان وسوریه حل کنند، اما دیدند که به این سادگى‏ها نیست. نقشه خود را ازمسأله رفیق حریرى و ترور وى آغاز کردند و اکنون وضع روشنى‏ندارند. وضعشان روشن نیست.
در فلسطین هم وضع جدیدى پیش آمده که الاَّن نمى‏خواهم به آن‏بپردازم; چون هنوز روشن نیست که بعد از این چه اتفاقى خواهدافتاد. باید منتظر بمانیم و ببینیم این وضعیت جدیدى که بعد از   
نمى‏شوددر میدان عمل،مقتضیاتانسجام رابه وجودنیاوریمو توقّع‏انسجام‏داشته باشیم.|58|
انتخابات پیش آمده، به کجا خواهد انجامید و چه نتیجه‏اى خواهد داد.
در مجموع آمریکایى‏ها تا کنون از سیاست محاصره ایران به نتیجه درستى نرسیده اند.البته در مواردى عقب رفتند و در جاهایى هم که قبلاً دست نداشته و موفق نبودند، دستشان راباز کردند; یعنى شرایط جدیدى خلق کردند; مانند مسأله هسته‏اى، حقوق بشر، فلسطین،لبنان، تروریسم و از همه بیشتر مسأله عراق. در روزهاى اخیر، رامسفلد، وزیر جنگ آمریکاباز هم ایران را صریحاً متهم کرده است که نیروهاى سپاه پاسداران را در عراق نفوذ داده وآن‏ها نمى‏گذارند برنامه آمریکا به خوبى پیش برود و براى آن‏ها مشکل درست مى‏کنند.
همان حرفهایى را که پیشتر مطرح مى‏کردند، حالا مقدارى صریح‏تر بیان مى‏کنند.بنابراین، الاَّن به، نقطه تازه‏اى رسیده‏ایم. تا به حال درگیرى‏ها از نقاط دور بود ولى الاَّن‏آمریکایى‏ها میدان را نزدیک‏تر کرده‏اند. و ما مواضع خودمان را در مورد فلسطین، عراق،سوریه، افغانستان، مسائل داخلى، بین المللى، هسته‏اى و به طور کلى مسائل استقلال ملّت هارا بسیار صریح مطرح کرده‏ایم. الاَّن همه مسائل روشن است. صفوف و خطوط ابهامى ندارد.آن‏ها بهانه‏هاى فراوانى هم پیدا کرده‏اند تا ما را منزوى کنند و تبلیغات سهمگین در دنیا به راه‏انداختند تا در افکار عمومىِ جهان برایمان مشکل بیافرینند. این که چقدر موفق بوده‏اند،بحث دیگرى است. ما هم کار خومان را مى‏کنیم و وظایف خود را انجام مى‏دهیم.
اکنون وظیفه چیست؟
ما باید وظایف خود را در میدان‏هاى مختلف انجام دهیم و در همه جا، با سیاست‏هاى‏روشن پیش برویم.
جا دارد بقیه زمان را به بحث درباره مسائل داخلى اختصاص دهیم وقدرى در این‏باره صحبت کنیم، چون یکى از بخش‏هاى پیشنهادى کمیسیون، مسأله «انسجام ووحدت ملّى» است.
مطالبى که بیان شد، بسیار فشرده و فهرست‏وار بود; چون اگر بنا بود مطالبم رابا سند ذکرکنم،باید براى هر یک یک آن‏ها، متنى یا سندى را مى‏خواندم و همه آن‏ها متن داردوموجود است.
ما باید درباره برنامه انرژى هسته‏اى کشورمان نکاتى را مورد توجّه قرار داده، کارهایى راانجام دهیم.
از مهم‏ترین کارها، داشتن انسجام ملّى است، که آقایان خبرگان و علما در این بخش‏|59|مى‏توانند سهیم باشند و در همان محل خدمت و کار خودشان‏کمک‏کنند.
اگر ما متفرق شویم، اگر مشاجره داشته باشیم، اگر همدیگر را طردکنیم، و یا گروهى به گروه دیگرى تهمت بزنند و همدیگر را ضایع‏کنند و همدیگر را ندیده بگیرند و... همه این‏ها مى‏تواند انسجام ملّى‏را بشکند. انسجام ملّى یک فرمان نیست که بگوییم مردم باید منسجم‏باشند. این فرمان را رهبرى مى‏توانند بدهند که دادند. ایشان یک سال‏را به عنوان سال «انسجام ملّى» اعلام کردند و یک وظیفه براى همه‏است. در میدان عمل است که انسجام ملّى به وجود مى‏آید. نمى‏شوددر میدان عمل، مقتضیات انسجام را به وجود نیاوریم و توقّع‏انسجام‏داشته باشیم و خیلى‏ها سکوت کنند و حرف نزنند، نظرشان‏راابراز نکنند و... و بالأخره چنین تصوّر شود که در جامعه تفرقه‏وجود ندارد! باید گفت انسجام غیر از این است. انسجام در جایى‏است که همه همدیگر را تقویت کنند تا یک مجموعه بتواند درخدمت جامعه باشد.
شما به آیاتى که بعد از حادثه اُحد نازل شده نگاه کنید; زمانى که‏بعضى‏ها در جنگ احد بد عمل کرده بودند و دل پیغمبر(ص) به خاطرحرف‏هایى که زده بودند و کارهایى که کرده بودند از آن‏ها رنجیده‏بود، در چنین وضعیتى خداوند به آن حضرت فرمود: (فَأعةفُ عَنةهُمة‏وَاسةتَغةفِرة لَهُمة وَ شاوِرةهُم فى الأمةرِ فَاًِّذا عَزَمةتَ فَتَوکَّلة عَلَى اللّهِ).
[1] آنان رابه میدان بیاور، با ایشان بحث کن، حرف بزن. اینان همان کسانى بودندکه پیغمبر(ص) و مسلمانان از ایشان عصبانى بودند. همان‏هایى که‏مى‏گفتند: (لَوة کان لَنةا مِنَ اةلأَمةرِ شَىُ‏ٌ ما قتلنا هیهنا).
[2] اینگونه‏کارشکنى مى‏کردند و کارها را به هم مى‏ریختند! قرآن درباره چنین‏افرادى، به پیامبرش آنگونه فرمان مى‏دهد!
[1] آل عمران: 159
[2] همان: 154   
امروزبایدمنافع شخصى، باندىو جناحىتحت‏الشّعاعمنافع اسلامو انقلاب‏قراربگیرد.|60|این داستان، در این موقعیت حسّاس براى ما درس است. من نمى‏گویم که الاَّن دروضعیت و موقعیت احد هستیم، ولى مى‏گویم، در یک لحظه مهم در تاریخ اسلام، فرمان الهى‏آمد و پیامبر(ص) روشى به کار بردند که باعث شد، در غزوه احتمالى بعدى - که ممکن بودبسیار خطرناک باشد - با حرکت دسته جمعى مسلمانان به طرف دشمن، - در حالى که بسیارى‏از مسلمانان مجروح بودند - دشمن آنچنان ترسید که تصمیم هجوم جدید به مدینه را از سربیرون کرد و خطر رفع شد!
احد از غزوه‏هایى است که پیروزى نظامى نداشت ولى پیروزى سیاسى‏اش بسیار مهم وسرنوشت‏ساز بود.
ما الاَّن باید در میدان سیاست و اداره کشور منسجم باشیم و همه با هم در مقابل چنین‏توطئه‏اى، انسجام خود را حفظ کنیم، ان شأ الله این توطئه عملى نخواهد شد و خداوند شرّآنان را کم خواهد کرد و ما انقلاب را - همانطور که آغاز کردیم - ادامه خواهیم داد. خداوند،بارها دست ما را گرفته است و ما امروز بسیار نیرومندتر از گذشته هستیم. ما زمانى پیروزشدیم که در کشور همه چیز; مانند ارتش، ساواک، سازمان برنامه و بودجه، وزارت نفت،پلیس و... همه در خدمت آمریکا بود و در مسائل عمومى کشور هم دستى نداشتیم. جز مردم‏و خیابان‏ها و صحنه‏ها و مساجد، اما پیروز شدیم. آمریکایى‏ها را هم بیرون کردیم. آنها درهمه امور مستشار بودند و همه اسرار را مى‏دانستند و همه جا بودند، امّا دیدید که چگونه‏گریختند و رفتند! وملّت ما در چنان صحنه‏اى پیروز شد، البته با رمز اتحاد و همکارى‏وهمدلى. و بدان جهت بود که رهبرى مانند حضرت امام داشتیم که در پاریس نشسته بود ووقتى از زیر درخت سیبِ باغچه خانه فرانسه فرمان مى‏داد، همه ایران حرکت مى‏کرد. یک‏نوار کوچک مى‏فرستادند و به محض رسیدن به ایران در خانه‏هاى همه مردم بود وآثارش راروز بعد در خیابان‏ها و حضور مردم مى‏دیدیم. این انسجام و وحدت است، باید چنین حالتى‏را در وضعیت کنونى، در داخل کشورمان براى مقابله با طرح شوم خاورمیانه بزرگ آمریکاداشته باشیم. امروز باید منافع شخصى، باندى و جناحى تحت‏الشّعاع منافع اسلام و انقلاب‏قرار بگیرد، حتّى امروز منافع اسلام در سراسرجهان براى ما تکلیف‏آور است. مسؤولیت ماامروز فراتر ازایران است. بسیارى از مسلمان‏هاى دنیا، چشم‏به ایران دوخته‏اند واگر این‏الگوى نظام اسلامى در ایران ناموفق از کار درآید، خیلى‏ها را دلسرد مى‏کند.
چیزى که مى‏تواند مردم را در دراز مدت منسجم کند، دنیاى اسلام را بیشتر با ما همراه کند|61|و راه پیشرفت را بگشاید، یک ایران مسلمانِ آزادِ آباد و متکّى به‏دل‏هاى مردم است، نه متکّى به ترس و وحشت و گرفتن و بستن وارعاب. اگر اینها جوابش باشد، محدود است ولى اگر ما ایران درستى‏بسازیم و اگر بتوانیم عدالت اسلامى را آنگونه که هست، در کشور ودر انقلابمان نشان بدهیم و چیزهایى را که براى آوردن مردم به صحنه‏مطرح کردیم و مردم به خاطر آن آمدند و وجهه پهلوى را شکستندو... اگر بخواهیم آن‏ها را در عمل ارائه کنیم، باید خیلى کار کنیم تا به‏آنجا برسیم و خیلى کارها هم تا به امروز انجام شده باید آنها راهمچنان ادامه دهیم. من فکر مى‏کنم در آن صورت مى‏توانیم پیشرفت‏زیادى بکنیم. به جاى آن که آمریکایى‏ها پیشرفت کنند، ما مى‏توانیم‏پیشرفت بکنیم و مى‏توانیم سنگرهایى را که آن‏ها پیش از این ازامکانات استعمارى به دست آورده و تسخیر کرده‏اند، آن‏ها را اشغال‏کنیم، نه ایران بلکه اسلام تسخیر کند; منتهى نمونه و الگویش‏مى‏تواند ایران باشد و نشان دهد که توانایى ابتکار را دارد.
مطمئن باشیم که اگر بنا باشد نیروهایمان صرف طرد و بدنام کردن‏و از میدان به در کردن نیروهاى انقلاب شود، خطر بزرگى است. من‏نمى‏توانم باور کنم کسى که بیست یا سى سال براى کشور خدمت‏کرده، او را طرد کنند و بعد تهمتش بزنند، حتى در داخل خانواده‏اش‏بد نام کنند، بعد بگویند ما باید منسجم باشیم! باید حرکتى درست،معقول و همراه و همدل در کشور ایجاد شود و این یک وظیفه‏همیشگى است و مخصوص امروز نیست، ولى امروز به یک وظیفه‏بزرگ ملّى، اسلامى و انقلابى تبدیل شده که به عهده همه ما است. و ماطلبه‏ها و علما در این راه مسؤولیتى سنگین داریم و باید از اتحادوانسجام مردم پاسدارى کنیم. و السلام علیکم و رحمة الله.    
ما طلبه‏هاو علمادر این راهمسؤولیتىسنگینداریمو بایداز اتحادوانسجاممردمپاسدارىکنیم.

تبلیغات