«وحدت و انسجام ملى»در مصاف با طرح«خاورمیانه بزرگ» (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
در پى پیشنهاد کمیسیون سیاسى -اجتماعى مجلس خبرگان رهبرى بههیأت رئیسه این مجلس مبنى برمطرح شدن طرح آمریکایى«خاورمیانه بزرگ» در پانزدهمیناجلاسیه مجلس خبرگان هیأت رئیسهاز آیت الله هاشمى رفسنجانى نایبرئیس مجلس خبرگان دعوت کرد کهدر این موضوع به بحث بپردازد.ایشان با اشاره به پیشینه این گونهطرحها پس از فروپاشى شوروى،برخى از اقدامات جمهورى اسلامى رادر مقابله با این طرح یادآور شد. آنگاه به تبیین طرح «خاورمیانه بزرگ»و اهداف آمریکایىها از این طرحپرداخت. آقاى هاشمى در بخش دومسخنرانى خود «انسجام ملى» رامهمترین وظیفه مردم و دولتمردانخواند و وظیفه علما و خبرگان را دراین زمینه حیاتى توصیف کرد. همچنین به دولتمردان توصیه کرد که بهمقتضیات انسجام در مقام عملپاىبند باشند. متن این سخنرانى راملاحظه مىکنید.متن
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله والسلام على رسولالله و آله.
براساس پیشنهاد کمیسیون، بنا بر این شد که بحث مربوط به طرح آمریکایى «خاورمیانهبزرگ»، و نیز مسأله «انسجام ملّى» را در این جمع مطرح کنم که بحثى طولانى است.
هنوز محتواى واقعى طرح خاورمیانه آمریکا درست پخش و منتشر نشده و فقط چیزىبه عنوان طرح مطرح گردیده است. روشن است که الاَّن عقبه آن در اختیار کسى نیست.
ریشه و پیشینه این گونه طرحها، به سالهاى بسیار دور بر مىگردد. بعد از سقوط وفروپاشى شوروى، که دوران جنگ سرد به پایان رسید و دیگر به شدّت قبل نبود، آمریکااحساس کرد که قدرت منحصر به فرد و فائق جهان شده و دنیا تک قطبى گردیده است. آقاىجورج بوش اوّل(پدر) در آن زمان، بسیار زود، مسأله «نظم نوین جهانى» را مطرح کرد. معلومبود که آمریکایىها منتظر چنین فرصتى بودند، لذا بسیار زود، آن نظم را مطرح کردند. ماهمان زمان با دقت، مسائل را در محافل سطح بالاى کشور پى مىگرفتیم و پیشبینىمىکردیم که اگر آمریکایىها قدرت بلامنازع دنیا شوند، ممکن است براى دنیا بسیار گرانتمام شود. البته قبل از آن هم، زمانى که ضعف شوروى پیشبینى مىشد، امام(قدس سره) در ایناندیشه بودند. نامهاى که امام به گورباچف نوشتند - که نامهاى تاریخى است - در همین راستابود و به وى تذکراتى دادند. نکاتى را که ایشان مطرح کردند مهم بود. البته بحثها تا این حدروشن نبود.
در همان دوران من سفرى به چین کردم و از سوى امام(قدس سره) پیامى براى رهبران چین بردم.مرحوم امام در آن پیام، به آنان گفتند: ایران آمادگى دارد با شما همکارى استراتژیک را آغازکند و آنان هم به طور نسبى پذیرفتند و همکارىهاى خوبى آغاز شد که هم در زمان جنگ وهم در حال حاضر تا حدودى ادامه دارد. البته بسیار محدود است و به آ ن شکلى که فکرمىشد نیست.
به روسیه هم سفرى کردم که در همان فضا بود. بحث بسیار طولانى با آقاى گورباچفداشتم و همه ایراداتى را که به حرکت روسها مىدیدم با ایشان در میان گذاشتم و همان جاتصمیمات مهمى براى همکارى گرفتیم و قراردادى با آنها امضا کردیم که قسمتهایى از آنهنوز هم در حال اجرا است; از جمله توافق درباره نیروگاه هستهاى بوشهر بود که متأسفانهروسها با تأخیر بسیار مشغول اجراى آن هستند. بنابراین این مسائل از آن زمان در فکر واندیشه ما بود.|49|بعد از جنگ، در حالى که شوروى از هم پاشید، برنامه آمریکایىها در مسأله «نظم نوینجهانى» را تا حدّى مىتوانستیم نزد خود ترسیم کنیم، گرچه سندى هم نداشتیم. آنها درصدد برآمدند کم کم همه قلمرو اقمار شوروى را به تصرّف درآورند و بسیارى از آنها را همتصرّف کردند; مثلاً اروپاى شرقى را به طور کلى گرفتند و پیمان ورشو از هم گسست ومنهدم شد. بسیارى از آنها به پیمان ناتو پیوستند. تقریباً به همه بالکان، که آن روزها شوروىدر آن جا حاکم بود، مسلّط شدند. براى آسیاى میانه و قفقاز برنامهریزى کردند. امروز درگرجستان و بعضى کشورهاى دیگر آسیاى میانه حتى پایگاه نظامى دارند. براى ایران همبرنامه محاصره داشتند، لذا ما، در دولت خودمان سه شورا تشکیل دادیم که زیر نظر من کارمىکردند; یکى براى آسیاى میانه و قفقاز، یکى براى خلیج فارس و یکى هم براى آفریقا. اینکار براى این بود که ما جاى پاى خودمان را در این مناطق حفظ کنیم.
اگر شما مىبینید که ما راه آهن سرخس را به طور ضربتى ساختیم و افتتاح کردیم به خاطراین بود که آن روز راه ارتباطى فقط کانال سوئز بود و ما به دنبال آن بودیم که راههاى دیگرىایجاد کنیم، تا آنها بتوانند ارتباط نزدیکى با ایران داشته باشند. توفیقات خوبى هم براىرسیدن به این هدف به دست آمد. بعضى از آنها بعداً کم کم از بین رفت.
در خلیج فارس هم کار زیادى کردیم. مسأله عربستان را حل کردیم. مشکل واقعى ما، درآن زمان، با عربستان بود که به طور ریشهاى، با ارتباط و گفتگویى که من با آقاى ملک عبداللهداشتم، حل شد و همچنین سعى کردیم با کشورهایى مانند بحرین، عمان، قطر، کویت و...وضعمان بهتر شود که چنین شد. البته مشکل ما با امارات بر سر جزایر سه گانه، مشکل واقعىاست که حل نشد.
تنشزدایى را هم، به جز با آمریکا، آغاز کردیم. این اقدام هم جواب داد و هدف ما اینبود، در آن زمان به وسیله آمریکایىها - که جنگ سرد پایان یافته بود و آنان مىخواستند یکّهتاز میدان شوند و خصومت آمریکا را هم با ایران مىدانستیم - محاصره نشویم و بتوانیم کارکنیم نسبتاً موفق هم بودیم و در حال حاضر آثار بسیارى از آنها باقى است. تا این که با روىکارآمدن دموکراتها در آمریکا، آن برنامه جورج بوش پدر، تا حدّى آسیب دید. گرچهاینهادر مسائل استراتژیک با هم فرق زیادى ندارند ولى آن تفکّر جمهورىخواهان،رونقپیشین را نداشت و مدتى در فضاى جهانى کم رنگ بود. البته روش دموکراتها بهشکل دیگرى بود.|50|آنها مقدمه جهانى شدن را با معیارهاى دموکراتها خوب پیگیرى کردند. وقتى دوبارهجمهورىخواهان سرکار آمدند و آقاى بوش - پسر - رییس جمهور شد، آن نظم نوین جهانىشکل جدیدى به خود گرفت که به شکل خاورمیانه بزرگ درآمد. علّت آن هم این بود که آنهادر محاسباتشان به این نتیجه رسیده بودند، چیزى که مىتواند در نهایت مزاحمت زیادىبراى آنها ایجاد کند، اسلام و جهان اسلام است; عربها به خاطر اسرائیل و ایران هم بهخاطر اسلام و به طور کلى استکبار ستیزى، که از اهداف نیرومند و مهم انقلاب اسلامىبود.لذا آمریکایىها طرح جدید را آن طور مطرح کردند. البته انتفاضه هایى که در منطقهمارخ داد; مانند انتفاضه اول و دوم فلسطین و حرکت نیرومند حزب اللّه در لبنان، ایننوعحرکتها تا حدّ زیادى آنان را با اشکالات اجرایى مواجه کرد، ولى آنان در هر حالراهشان را ادامه مىدادند.
آمریکایىها بعد از این بود که طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح کردند. چون آن طرح اولىرا که آقاى جورج بوش پدر مطرح کرد، در سال 1990 بود و تقریباً دوره آن گذشت; لذا -احتمالاً - بعد از 11 سپتامبر بود که آنچه آنها در برنامههایشان داشتند، کمکم رو شد وآمریکا، سردمدارى خود را براى مسائل منطقه و جهان اعلام کرد. آن تعبیراتى که به کاربردند، حاکى از برنامههاى آنان بود; محور شرارت تعیین کردند، شعار جنگ صلیبى دادند واز این دست مسائل.
ماجراى 11 سپتامبر به آنها میدان مانور مهمى را داد که بحث تروریسم و حامیانتروریسم هم به آنها اضافه شد. در دنیا وانمود کردند که مىخواهند با تروریسم مقابله کنندو براساس آن در صدد بر آمدند دنیا را پیرامون خود گردآورند، وحشتى ایجاد کنند و مخالفانخود را بترسانند.
این مسأله را بسیار بزرگ کردند که البته ریشهاش هم در دست خودشان بود، چون اینتروریسمى که مطرح کردند; مانند طالبان و القاعده، هر دوى آنها مخلوق آمریکایىهابودند. من در گذشته بارها این را مطرح کردهام. این مسأله را با مقامات عربستان بسیار واضحمطرح کردم و با آنان در میان گذاشتم. به آنان گفتم که ا ینها مخلوق خود آمریکایىها هستند،شما به چه چیزى مىپردازید؟!
به هر حال، با فرزند نامشروع خود، حربهاى براى دنیا ساختند تا در این فضاىتحرّکجدید، خودشان وارد شوند و آن را خاورمیانه بزرگ نامیدند. حالا این خاورمیانه|51|بزرگ از کجا تا کجا است؟ هدف آمریکایىها از طرح آن چیست؟طرح اجرایى آن کدام است؟ و... اینها مسائلى است که جستهوگریخته در اسناد و اظهارات به دست مىآید.
این طرح اولین بار در یک روزنامه عربى به نام «الحیاة» در اردنمنتشر شد. تعجب هم داشت که این روزنامه چگونه توانسته استاین سند را به دست آورد و منتشر کند! گفته شد که آقاى المعشر،نخست وزیر اردن خبر را به روزنامه داده است. معلوم نیست اینگفتهها درست باشد، ولى در هر صورت، این طرح در آنجا منتشر شدو بعد از آن، در دنیاى عرب سروصدا کرد و حوادث بعدى را بهدنبالآورد.
طرح خاورمیانه بزرگ و محدوده آن
محدوده جغرافیایى این طرح، شامل 22 کشور عربى و 4 کشورغیرعربى بود; ایران، ترکیه، اسرائیل و افغانستان. در ادامه، گستره آنشامل شمال آفریقا هم شد، چون در آنجا هم چند کشور اسلامىوجود دارد.
بعدها جنوب شرق آسیا هم به آن افزوده شد تا کشورهاى اسلامىاین منطقه را هم شامل شود. سرانجام آسیاى میانه را هم در برگرفت.بنابراین، محدوده جهان اسلام تحت عنوان این طرح درآمد.با توجه به این که طرح خاورمیانه بزرگ، یک طرح آمریکایى بود،اروپایىها به آن حسّاس شدند; زیرا برنامه آمریکا در چنین مواردى،به گونهاى است که کشورهاى دیگر را به حاشیه مىراند و منافعحیاتى آنها را تهدید مىکند. از این رو، آنها هم طرحى راارائهکردند. شیمون پرز در اسرائیل نیز طرحى را با عنوان«طرحخاورمیانه» مطرح کرد. این طرح، اصلاحات بیشترى راپیشبینى مىکرد.
پاول هم در طرح آمریکایىها اصلاحاتى را ایجاد کرد که خودش
استراتژى آمریکا درطرح«خاورمیانه بزرگ»سه مرحله دارد: دورانبه هم ریزى,دورانگذارو دورانالگو سازى.
|52|هم شرایطى داشت. طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا سرانجام در G8 (جى8)، که هشت کشورنیرومند و پیشرفته اقتصادى و فنىِ جهان در آن حضور دارند، بحث شد. طرح اروپایىها را باکشورهاى عربى هماهنگ کردند. چون ظاهراً در طرح آمریکا خطر بزرگى وجود داشت. -البته من به باطن طرح نمىپردازم چون مطلب دیگرى مىگویند - گفته مىشد که استراتژىآمریکا در این طرح سه مرحله دارد:
1. بهمریزى; نظم موجود کشورها را به هم بریزند. مانند همان برنامهاى که بعداً در عراقو افغانستان اتفاق افتاد.
2. دورانگذار; همین دورانى است که رژیم فعلى در عراق به یک رژیم مطلوبتبدیلشود.
3. دوران الگوسازى; در این دوره یک مطلوب به وجود آورند تا الگوى کشورهاىدیگرشود.
در طرح اول، اسرائیل الگوى آمریکا بود; یعنى مجموعه حرکتهاى آن، از لحاظ سیاسىو اقتصادى، یک الگوى خوبى است. البته بعد که با اروپایىها براى جهان اسلام به توافقرسیدند، ترکیه را الگوى خوب در نظر گرفتند، چون اسرائیل نمىتوانست الگو براى جهاناسلام باشد.
به هر حال، این برنامهاى بود که آمریکایىها در صدد انجام آن بودند. این مسأله بسیارىاز کشورهاى عربى را نگران کرد. چون به هم ریزى یکى از برنامههاى آنها بود. به یاد داریدکه مصر و عربستان و بسیارى از کشورها تهدید شدند. در بعضى از کشورهاى پیشتاز،تغییراتى به وجود آمد. گفته مىشد که آمریکایىها دنبال این هستند که به طور کلى،دولتهایى از این قبیل را به هم بریزند تا شکل دیگرى به وجود بیاید که حالا آن شکل دیگرچیست؟ آن را در اهداف توضیح مىدهم.
اهداف آمریکایىها از این طرح چه بود؟
هدف واقعى آنها، تأمین منافع حیاتى آمریکا در دهههاى آینده است. البته آن گونه کهفقط آمریکا مىخواهد و آن تحمیل فرهنگى است بر دنیاى اسلام که با معیارهاى فرهنگىآمریکا همخوانى دارد.
آمریکایىها، به ویژه در دوران جمهورى خواهان، که بُعد مذهبى و تکیه روى معارف|53|
مذهبى مسیحیت در میان آنان بسیار بیشتر از دوران دمکراتها است،مىگویند ما با چنین فرهنگى، اگر در احکام نمىتوانیم کارى انجامدهیم، ولى از راه فرهنگ; مانند کمک از طریق مدارس، دانشگاهها،روشنفکران و رسانهها، بخصوص از طریق ماهوارهها و اینترنتمىتوانیم فرهنگمان را تحمیل کنیم و جوامع اسلامى را به شکلى کهخود مىخواهیم اداره کنیم.
آنها تأکید زیادى روى نسلهاى بعد دارند، از اینرو، تغییر متوندرسى کشورهاى اسلامى جزو مهمترین مهرههاى این طرح است کهفشار زیادى هم به کشورهاى اسلامى آوردند و بسیارى از کشورهاىاسلامى، براى رضایتمندى آمریکایىها تغییراتى در برنامههاىدرسىشان بوجود آوردند که حتماً آگاهى دارید.
از این گونه موارد زیاد دیده مىشود; چون اجزاى این طرح درجاهاى مختلف عمل مىشود. بخشى از این اجزأ را، دایرهاى خاصپشتیبانى و پىگیرى مىکند که در جاى خودش انجام مىشود. پس محتواى واقعى طرح استعمارى است. غربىها از قرنهاچنین هدفى را داشتند و مىخواستند منافع خود را تأمین و فرهنگخود را تحمیل کنند. راهکارهاى آن، از آن زمان تاکنون تغییر کرده، اماپوششى که دادند و بعد هم این پوشش را اصلاح کردند، اسم دیگرىبه خود گرفت. واقعیت همان استعمار است اما با عنوان «عمران وتوسعه» و همراه با آزادى و توسعه انسانى! در این طرحى که مطرحمىکردند، حقوق زنان، حقوق بشر، دموکراسى و آزادى جزو مبانىمهم آنان بود. فرضشان بر این بود که مردم را آزاد کنند و برنامههاىفرهنگى خود را ا نجام دهند و فرهنگ مردم را با معیارهاى آمریکایىمنطبق کنند. چون مردم در قالبهاى موجود اسلامى و با مدیرانفعلى دنیاى اسلام سازگار نیستند، بنابراین ،از این راه وارد مىشوند.بدین جهت، عنوان عدالت و مشارکت به آن دادند. گویا بعد ازاجلاسG8 بود که تعارضى میان اروپایىها و آمریکایىها وجود
تغییرمتون درسى کشورهاى اسلامىجزومهمترین مهرههاىاین طرح استکه فشارزیادى همبه کشورهاى اسلامىآوردند.|54|داشت. اروپایىها با کشورهاى عربى مذاکراتى انجام دادند و به آنها گفتند: طرح آمریکامتضمن بههمریزى نظامهاى آنها است و در نتیجه کوشیدند عربها را با خودشانهماهنگتر کنند. عربها، پس از آن، خودشان هم طرحى را تهیه کردند که قرار بود دراجلاس تونس، در یکى دو سال پیش تصویب شود که به خاطر مخالفت سوریه و لبنان بهتصویب نرسید و همچنان باقى است.
بنابراین، آمریکایىها طرح خودشان را دارند و بسیارى از مسائل طرح; مانند محتوا،شیوه عمل و بسیارى از جزئیات دیگر آن، تاکنون اعلام نشده است. چیزى که رسماً اعلامشده، همان مطالب روزنامه الحیاة است. مسائل دیگر را محققان و ناظران سیاسى، از اسناددیگر در مىآورند.
طرح آمریکا در مرحله عمل
آمریکا طرح خود را در عراق و افغانستان عملاً آغاز کرد که همه ما، از همه مسائلآنآگاهیم. شیوهاى که در پیش گرفتهاند، با طرح بهم ریختن، دورانگذار والگوسازىسازگار است.
لیکن خوشبختانه برنامه آمریکایىها در عراق با شکست مواجه است. البته الاَّن نمىتوانگفت که با شکست کامل روبهرو شدهاند ولى به قدرى دچار مشکلاند که اگر فکرى نکنند،مفتضح مىشوند، چون وضع عراق به گونه دیگرى است. غیر از آن چیزى است که فکرش رامىکردند. آنها مطالعه درستى از محتواى فکرى و خواستههاى مردم عراق نداشتند و بدونمطالعه دقیق وارد این کشور شدند.
اکنون مشکل جدیدى براى آمریکایىها پیدا شده است و آن شعارى که پوشش قرار دادهبودند، به عنوان یک مزاحم بر سر راه آنها است. آنان مىخواستند از این شعار استفاده کرده،ملّتها را به خود جذب کنند امّا در عراق دیدند و تجربه کردند که اگر ملّتها تصمیمگیرباشند، اولویت اوّلشان، مخالفت با بیگانگان است، و سلطه بیگانه را نمىپذیرند. این بسیارروشن است. امروز آمریکایىها در بسیارى از نقاط عراق حضور دارند، پادگانها و حتّىامنیت عراق را به ظاهر در دست گرفتهاند، امّا مردم شعار ضدآمریکایى سر مىدهند وخواستار خروج اشغالگران از عراق هستند و انتخاباتشان هم کاملاً این مسأله را روشن کردکه مردم به دنبال چه چیزى هستند.|55|
در افغانستان هم گرچه فکر مىکنند نیمه موفق هستند، لیکن چنین نیست، زیرا اگرمجلس را در نظر بگیریم، انتخابات پارلمان، آنگونه که آمریکایىها مىخواستند نشد، قانوناساسى که آمریکایىها براى افغانستان در نظر گرفته بودند تحقق نیافت و قانون دیگرىتدوین شد. معیار اسلامیت در آن بسیار برجسته شد و تکیه روى اسلام کردند و درست آنچیزى درآمد که آمریکایىها نمىخواستند!
بنابراین، در داستان الگوسازى - که قصد داشتند بعد از دوران گذار، از طریق مردم به یکالگوى مناسب با اهداف خودشان برسند - با مشکل روبهرو شدند و این مشکل هر روزجدّىتر هم مىشود.
اخیراً در فلسطین نیز این وضعیت پیش آمد. پیش از آن، در لبنان هم این اتفاق افتادهبود.حرکت «اخوان المسلمین» در مصر براى آمریکایىها مىتواند خیلى معنادار باشد.یکحزب غیرقانونى، به طور غیررسمى، نامزدهایى معرفى مىکند و موقعیت خوبى بهدست مىآورد!
آمریکایىها در این مقطع، این درس را گرفتند که اگر بخواهند از طریق ملّتها واردشوند، به میدان مین خطرناکى مىرسند که ممکن است آنها را منهدم کند!هیچ وقت این گونه نبوده که ملّتى از سلطه بیگانهاى استقبال کند، مگر این که در داخلکشور، کارد به استخوانش رسیده باشد و ناگزیر شود مقطع کوتاهى را تحمّل کند، همانوضعیتى که طالبان در افغانستان به وجود آورده بودند و همچنین صدام در عراق ایجادکردهبود. مردم افغانستان به این نتیجه رسیده بودند که هر چه پیش بیاید از وضعى کهدارندبهتر است.
مردم عراق هم همین گونه مىاندیشیدند. آنها مىگفتند چه چیزى بدتر از وضعیت فعلىاست؟! ما مىدانیم که حکومت صدام با مردم چگونه رفتار مىکرد و چه به روزشانآوردهبود!
درست است که در آغاز چنین بود، ولى وقتى که مردم از آن شرّ نجات پیدا کردند، به فکرخود و آیندهشان مىافتند. عقاید و عواطفشان مطرح مىشود. ملّیت خواهى، دین خواهىومسائل بسیار دیگر، مجال بروز پیدا مىکند. اینها درسهاى جدیدى بود که آمریکایىهاگرفتند. آنها براى این مرحله، برنامههاى بزرگى داشتند که در بعضى از آنها موفقاند و دربعضى ناموفق. و فکر مىکردند که به دو ائتلاف مهم نیاز دارند.|56|
1. ائتلاف آتلانتیک، که همه کشورهاى غربى را بر محور ناتوهمراه کنند تا وقتى که وارد میدانى مانند عراق مىشوند، بتوانند آنهارا هم به کار گیرند!
2. ائتلاف پاسیفیک، که به دنبال متّحد کردن قدرتهاى شرقاقیانوسیه; مانند چین، ژاپن، کره جنوبى، استرالیا، اندونزى و... بودند.
باید بگوییم که هنوز آمریکایىها در ائتلاف آتلانتیک امیدوارند،چون «ناتو» را تقویت کردند و پیمان مقابلشان، که «ورشو» بود، از همپاشید و امروز در میان آنها بحثهاى جدّى وجود دارد که براى مثالمدیریت نظامى مسألهاى چون عراق و یا ایران را به «ناتو» بسپارند تا یککشور نباشد; چون ائتلافهاى سبکى که آمریکا درست کرد، ناموفق بود.
در کشور عراق، که بیش از 30 کشور، خرده سرباز فرستادند،هزینه محافظت از اینسربازها، به جز سربازهاى آمریکا و انگلیس،بیش از خدمات آنان است. به شدت درمحاصره و فشار هستند.آمریکایىها باید هم از آنها حفاظت کنند، هم خدمات و سرویس بدهند.بنابراین، الاَّن هم دنبال چنین چیزى هستند و اختلافى کهبااروپایىها دارند، مانع بزرگى براى آنها است، اختلاف اروپایىها باآمریکا جدّى است; به خصوص در منطقه خاورمیانه، که در منطقهخلیج فارس بیشتر است.
اروپایىها مىدانند که اگر آمریکا روى منابع انرژى، در منطقه مابنشیند، خواستههاى خود را بر آنان تحمیل خواهد کرد و اگر آنها دراین گنج سهمى نداشته باشند و در منطقه صاحب تصمیم نباشند،برایشان دشوار خواهد شد. بنابراین، آنان در مسائل سلطه و حضوردر این منطقه و اطمینان یافتن از انرژى با قیمت مناسب و مطابق میل باهم متفق و همگرا هستند و تنشى ندارند. اما با این مسأله که قدرتیکه تازى، مانند آمریکا بر این منطقه مسلّط شود، حرف دارند ونمىتوانند تماشاگر باشند!
لذا مىبینید که وقتى آمریکایىها به عراق لشگرکشى مىکنند،
|57|
آلمان و فرانسه، به طور جدّى به مخالفت بر مىخیزند و هنوز هممخالفت خود را ابراز مىکنند. اگر مىبینید انگلیس با آمریکا همکارىکرده، براى این است که انگلیس وضع ویژهاى دارد. به تاریخچههمکارى انگلیس و آمریکا باید در بحث دیگرى پرداخت.
بسیارى از منابع و مصالح آنان به هم گره خورده و به یکدیگرمربوط است و همدیگر را حفظ مىکنند.
اما مشکل آمریکایىها همچنان حل نشده باقى است. در روزهاىاخیر مطالبى را با صراحت مىگویند و حتى مقامات بلند پایهشانبىپرده حرف مىزنند. آنها به دنبال ایران هستند، البته پیش از این همبودند، امّا فکر مىکردند که با محاصره ایران راهشان هموار و آسانمىشود، ولى این محاصره برایشان چندان نتیجه نداد. چون در عراقنتیجه معکوس شد. در افغانستان هم نتیجه مطلوب به دست نیاوردندو حضورشان در آسیاى میانه و مانند آن هم متزلزل شد. در آسیاىمیانه، هم روسها مشکل دارند، هم ما و هم مردم آسیاى میانه.
وضعشان در خلیج فارس، مانند گذشته است. ارتباط وحضورشان محفوظ مانده وشاید تقویت هم شده است. روىپاکستان نیز کار بیشترى انجام مىدهند.
در مورد هند، به دنبال آن هستند که مشکل خود را حلّ کنند، چونهند قدرت عظیم در منطقه است. فلسطین همواره دشوارى جدّىدارد. موضوع لبنان را هم که نتوانستهاند حل کنند. در این اندیشهبودند که پیش از پرداختن به ایران، باید مشکل خود را در لبنان وسوریه حل کنند، اما دیدند که به این سادگىها نیست. نقشه خود را ازمسأله رفیق حریرى و ترور وى آغاز کردند و اکنون وضع روشنىندارند. وضعشان روشن نیست.
در فلسطین هم وضع جدیدى پیش آمده که الاَّن نمىخواهم به آنبپردازم; چون هنوز روشن نیست که بعد از این چه اتفاقى خواهدافتاد. باید منتظر بمانیم و ببینیم این وضعیت جدیدى که بعد از
نمىشوددر میدان عمل،مقتضیاتانسجام رابه وجودنیاوریمو توقّعانسجامداشته باشیم.|58|
انتخابات پیش آمده، به کجا خواهد انجامید و چه نتیجهاى خواهد داد.
در مجموع آمریکایىها تا کنون از سیاست محاصره ایران به نتیجه درستى نرسیده اند.البته در مواردى عقب رفتند و در جاهایى هم که قبلاً دست نداشته و موفق نبودند، دستشان راباز کردند; یعنى شرایط جدیدى خلق کردند; مانند مسأله هستهاى، حقوق بشر، فلسطین،لبنان، تروریسم و از همه بیشتر مسأله عراق. در روزهاى اخیر، رامسفلد، وزیر جنگ آمریکاباز هم ایران را صریحاً متهم کرده است که نیروهاى سپاه پاسداران را در عراق نفوذ داده وآنها نمىگذارند برنامه آمریکا به خوبى پیش برود و براى آنها مشکل درست مىکنند.
همان حرفهایى را که پیشتر مطرح مىکردند، حالا مقدارى صریحتر بیان مىکنند.بنابراین، الاَّن به، نقطه تازهاى رسیدهایم. تا به حال درگیرىها از نقاط دور بود ولى الاَّنآمریکایىها میدان را نزدیکتر کردهاند. و ما مواضع خودمان را در مورد فلسطین، عراق،سوریه، افغانستان، مسائل داخلى، بین المللى، هستهاى و به طور کلى مسائل استقلال ملّت هارا بسیار صریح مطرح کردهایم. الاَّن همه مسائل روشن است. صفوف و خطوط ابهامى ندارد.آنها بهانههاى فراوانى هم پیدا کردهاند تا ما را منزوى کنند و تبلیغات سهمگین در دنیا به راهانداختند تا در افکار عمومىِ جهان برایمان مشکل بیافرینند. این که چقدر موفق بودهاند،بحث دیگرى است. ما هم کار خومان را مىکنیم و وظایف خود را انجام مىدهیم.
اکنون وظیفه چیست؟
ما باید وظایف خود را در میدانهاى مختلف انجام دهیم و در همه جا، با سیاستهاىروشن پیش برویم.
جا دارد بقیه زمان را به بحث درباره مسائل داخلى اختصاص دهیم وقدرى در اینباره صحبت کنیم، چون یکى از بخشهاى پیشنهادى کمیسیون، مسأله «انسجام ووحدت ملّى» است.
مطالبى که بیان شد، بسیار فشرده و فهرستوار بود; چون اگر بنا بود مطالبم رابا سند ذکرکنم،باید براى هر یک یک آنها، متنى یا سندى را مىخواندم و همه آنها متن داردوموجود است.
ما باید درباره برنامه انرژى هستهاى کشورمان نکاتى را مورد توجّه قرار داده، کارهایى راانجام دهیم.
از مهمترین کارها، داشتن انسجام ملّى است، که آقایان خبرگان و علما در این بخش|59|مىتوانند سهیم باشند و در همان محل خدمت و کار خودشانکمککنند.
اگر ما متفرق شویم، اگر مشاجره داشته باشیم، اگر همدیگر را طردکنیم، و یا گروهى به گروه دیگرى تهمت بزنند و همدیگر را ضایعکنند و همدیگر را ندیده بگیرند و... همه اینها مىتواند انسجام ملّىرا بشکند. انسجام ملّى یک فرمان نیست که بگوییم مردم باید منسجمباشند. این فرمان را رهبرى مىتوانند بدهند که دادند. ایشان یک سالرا به عنوان سال «انسجام ملّى» اعلام کردند و یک وظیفه براى همهاست. در میدان عمل است که انسجام ملّى به وجود مىآید. نمىشوددر میدان عمل، مقتضیات انسجام را به وجود نیاوریم و توقّعانسجامداشته باشیم و خیلىها سکوت کنند و حرف نزنند، نظرشانراابراز نکنند و... و بالأخره چنین تصوّر شود که در جامعه تفرقهوجود ندارد! باید گفت انسجام غیر از این است. انسجام در جایىاست که همه همدیگر را تقویت کنند تا یک مجموعه بتواند درخدمت جامعه باشد.
شما به آیاتى که بعد از حادثه اُحد نازل شده نگاه کنید; زمانى کهبعضىها در جنگ احد بد عمل کرده بودند و دل پیغمبر(ص) به خاطرحرفهایى که زده بودند و کارهایى که کرده بودند از آنها رنجیدهبود، در چنین وضعیتى خداوند به آن حضرت فرمود: (فَأعةفُ عَنةهُمةوَاسةتَغةفِرة لَهُمة وَ شاوِرةهُم فى الأمةرِ فَاًِّذا عَزَمةتَ فَتَوکَّلة عَلَى اللّهِ).
[1] آنان رابه میدان بیاور، با ایشان بحث کن، حرف بزن. اینان همان کسانى بودندکه پیغمبر(ص) و مسلمانان از ایشان عصبانى بودند. همانهایى کهمىگفتند: (لَوة کان لَنةا مِنَ اةلأَمةرِ شَىٌُ ما قتلنا هیهنا).
[2] اینگونهکارشکنى مىکردند و کارها را به هم مىریختند! قرآن درباره چنینافرادى، به پیامبرش آنگونه فرمان مىدهد!
[1] آل عمران: 159
[2] همان: 154
امروزبایدمنافع شخصى، باندىو جناحىتحتالشّعاعمنافع اسلامو انقلابقراربگیرد.|60|این داستان، در این موقعیت حسّاس براى ما درس است. من نمىگویم که الاَّن دروضعیت و موقعیت احد هستیم، ولى مىگویم، در یک لحظه مهم در تاریخ اسلام، فرمان الهىآمد و پیامبر(ص) روشى به کار بردند که باعث شد، در غزوه احتمالى بعدى - که ممکن بودبسیار خطرناک باشد - با حرکت دسته جمعى مسلمانان به طرف دشمن، - در حالى که بسیارىاز مسلمانان مجروح بودند - دشمن آنچنان ترسید که تصمیم هجوم جدید به مدینه را از سربیرون کرد و خطر رفع شد!
احد از غزوههایى است که پیروزى نظامى نداشت ولى پیروزى سیاسىاش بسیار مهم وسرنوشتساز بود.
ما الاَّن باید در میدان سیاست و اداره کشور منسجم باشیم و همه با هم در مقابل چنینتوطئهاى، انسجام خود را حفظ کنیم، ان شأ الله این توطئه عملى نخواهد شد و خداوند شرّآنان را کم خواهد کرد و ما انقلاب را - همانطور که آغاز کردیم - ادامه خواهیم داد. خداوند،بارها دست ما را گرفته است و ما امروز بسیار نیرومندتر از گذشته هستیم. ما زمانى پیروزشدیم که در کشور همه چیز; مانند ارتش، ساواک، سازمان برنامه و بودجه، وزارت نفت،پلیس و... همه در خدمت آمریکا بود و در مسائل عمومى کشور هم دستى نداشتیم. جز مردمو خیابانها و صحنهها و مساجد، اما پیروز شدیم. آمریکایىها را هم بیرون کردیم. آنها درهمه امور مستشار بودند و همه اسرار را مىدانستند و همه جا بودند، امّا دیدید که چگونهگریختند و رفتند! وملّت ما در چنان صحنهاى پیروز شد، البته با رمز اتحاد و همکارىوهمدلى. و بدان جهت بود که رهبرى مانند حضرت امام داشتیم که در پاریس نشسته بود ووقتى از زیر درخت سیبِ باغچه خانه فرانسه فرمان مىداد، همه ایران حرکت مىکرد. یکنوار کوچک مىفرستادند و به محض رسیدن به ایران در خانههاى همه مردم بود وآثارش راروز بعد در خیابانها و حضور مردم مىدیدیم. این انسجام و وحدت است، باید چنین حالتىرا در وضعیت کنونى، در داخل کشورمان براى مقابله با طرح شوم خاورمیانه بزرگ آمریکاداشته باشیم. امروز باید منافع شخصى، باندى و جناحى تحتالشّعاع منافع اسلام و انقلابقرار بگیرد، حتّى امروز منافع اسلام در سراسرجهان براى ما تکلیفآور است. مسؤولیت ماامروز فراتر ازایران است. بسیارى از مسلمانهاى دنیا، چشمبه ایران دوختهاند واگر اینالگوى نظام اسلامى در ایران ناموفق از کار درآید، خیلىها را دلسرد مىکند.
چیزى که مىتواند مردم را در دراز مدت منسجم کند، دنیاى اسلام را بیشتر با ما همراه کند|61|و راه پیشرفت را بگشاید، یک ایران مسلمانِ آزادِ آباد و متکّى بهدلهاى مردم است، نه متکّى به ترس و وحشت و گرفتن و بستن وارعاب. اگر اینها جوابش باشد، محدود است ولى اگر ما ایران درستىبسازیم و اگر بتوانیم عدالت اسلامى را آنگونه که هست، در کشور ودر انقلابمان نشان بدهیم و چیزهایى را که براى آوردن مردم به صحنهمطرح کردیم و مردم به خاطر آن آمدند و وجهه پهلوى را شکستندو... اگر بخواهیم آنها را در عمل ارائه کنیم، باید خیلى کار کنیم تا بهآنجا برسیم و خیلى کارها هم تا به امروز انجام شده باید آنها راهمچنان ادامه دهیم. من فکر مىکنم در آن صورت مىتوانیم پیشرفتزیادى بکنیم. به جاى آن که آمریکایىها پیشرفت کنند، ما مىتوانیمپیشرفت بکنیم و مىتوانیم سنگرهایى را که آنها پیش از این ازامکانات استعمارى به دست آورده و تسخیر کردهاند، آنها را اشغالکنیم، نه ایران بلکه اسلام تسخیر کند; منتهى نمونه و الگویشمىتواند ایران باشد و نشان دهد که توانایى ابتکار را دارد.
مطمئن باشیم که اگر بنا باشد نیروهایمان صرف طرد و بدنام کردنو از میدان به در کردن نیروهاى انقلاب شود، خطر بزرگى است. مننمىتوانم باور کنم کسى که بیست یا سى سال براى کشور خدمتکرده، او را طرد کنند و بعد تهمتش بزنند، حتى در داخل خانوادهاشبد نام کنند، بعد بگویند ما باید منسجم باشیم! باید حرکتى درست،معقول و همراه و همدل در کشور ایجاد شود و این یک وظیفههمیشگى است و مخصوص امروز نیست، ولى امروز به یک وظیفهبزرگ ملّى، اسلامى و انقلابى تبدیل شده که به عهده همه ما است. و ماطلبهها و علما در این راه مسؤولیتى سنگین داریم و باید از اتحادوانسجام مردم پاسدارى کنیم. و السلام علیکم و رحمة الله.
ما طلبههاو علمادر این راهمسؤولیتىسنگینداریمو بایداز اتحادوانسجاممردمپاسدارىکنیم.
براساس پیشنهاد کمیسیون، بنا بر این شد که بحث مربوط به طرح آمریکایى «خاورمیانهبزرگ»، و نیز مسأله «انسجام ملّى» را در این جمع مطرح کنم که بحثى طولانى است.
هنوز محتواى واقعى طرح خاورمیانه آمریکا درست پخش و منتشر نشده و فقط چیزىبه عنوان طرح مطرح گردیده است. روشن است که الاَّن عقبه آن در اختیار کسى نیست.
ریشه و پیشینه این گونه طرحها، به سالهاى بسیار دور بر مىگردد. بعد از سقوط وفروپاشى شوروى، که دوران جنگ سرد به پایان رسید و دیگر به شدّت قبل نبود، آمریکااحساس کرد که قدرت منحصر به فرد و فائق جهان شده و دنیا تک قطبى گردیده است. آقاىجورج بوش اوّل(پدر) در آن زمان، بسیار زود، مسأله «نظم نوین جهانى» را مطرح کرد. معلومبود که آمریکایىها منتظر چنین فرصتى بودند، لذا بسیار زود، آن نظم را مطرح کردند. ماهمان زمان با دقت، مسائل را در محافل سطح بالاى کشور پى مىگرفتیم و پیشبینىمىکردیم که اگر آمریکایىها قدرت بلامنازع دنیا شوند، ممکن است براى دنیا بسیار گرانتمام شود. البته قبل از آن هم، زمانى که ضعف شوروى پیشبینى مىشد، امام(قدس سره) در ایناندیشه بودند. نامهاى که امام به گورباچف نوشتند - که نامهاى تاریخى است - در همین راستابود و به وى تذکراتى دادند. نکاتى را که ایشان مطرح کردند مهم بود. البته بحثها تا این حدروشن نبود.
در همان دوران من سفرى به چین کردم و از سوى امام(قدس سره) پیامى براى رهبران چین بردم.مرحوم امام در آن پیام، به آنان گفتند: ایران آمادگى دارد با شما همکارى استراتژیک را آغازکند و آنان هم به طور نسبى پذیرفتند و همکارىهاى خوبى آغاز شد که هم در زمان جنگ وهم در حال حاضر تا حدودى ادامه دارد. البته بسیار محدود است و به آ ن شکلى که فکرمىشد نیست.
به روسیه هم سفرى کردم که در همان فضا بود. بحث بسیار طولانى با آقاى گورباچفداشتم و همه ایراداتى را که به حرکت روسها مىدیدم با ایشان در میان گذاشتم و همان جاتصمیمات مهمى براى همکارى گرفتیم و قراردادى با آنها امضا کردیم که قسمتهایى از آنهنوز هم در حال اجرا است; از جمله توافق درباره نیروگاه هستهاى بوشهر بود که متأسفانهروسها با تأخیر بسیار مشغول اجراى آن هستند. بنابراین این مسائل از آن زمان در فکر واندیشه ما بود.|49|بعد از جنگ، در حالى که شوروى از هم پاشید، برنامه آمریکایىها در مسأله «نظم نوینجهانى» را تا حدّى مىتوانستیم نزد خود ترسیم کنیم، گرچه سندى هم نداشتیم. آنها درصدد برآمدند کم کم همه قلمرو اقمار شوروى را به تصرّف درآورند و بسیارى از آنها را همتصرّف کردند; مثلاً اروپاى شرقى را به طور کلى گرفتند و پیمان ورشو از هم گسست ومنهدم شد. بسیارى از آنها به پیمان ناتو پیوستند. تقریباً به همه بالکان، که آن روزها شوروىدر آن جا حاکم بود، مسلّط شدند. براى آسیاى میانه و قفقاز برنامهریزى کردند. امروز درگرجستان و بعضى کشورهاى دیگر آسیاى میانه حتى پایگاه نظامى دارند. براى ایران همبرنامه محاصره داشتند، لذا ما، در دولت خودمان سه شورا تشکیل دادیم که زیر نظر من کارمىکردند; یکى براى آسیاى میانه و قفقاز، یکى براى خلیج فارس و یکى هم براى آفریقا. اینکار براى این بود که ما جاى پاى خودمان را در این مناطق حفظ کنیم.
اگر شما مىبینید که ما راه آهن سرخس را به طور ضربتى ساختیم و افتتاح کردیم به خاطراین بود که آن روز راه ارتباطى فقط کانال سوئز بود و ما به دنبال آن بودیم که راههاى دیگرىایجاد کنیم، تا آنها بتوانند ارتباط نزدیکى با ایران داشته باشند. توفیقات خوبى هم براىرسیدن به این هدف به دست آمد. بعضى از آنها بعداً کم کم از بین رفت.
در خلیج فارس هم کار زیادى کردیم. مسأله عربستان را حل کردیم. مشکل واقعى ما، درآن زمان، با عربستان بود که به طور ریشهاى، با ارتباط و گفتگویى که من با آقاى ملک عبداللهداشتم، حل شد و همچنین سعى کردیم با کشورهایى مانند بحرین، عمان، قطر، کویت و...وضعمان بهتر شود که چنین شد. البته مشکل ما با امارات بر سر جزایر سه گانه، مشکل واقعىاست که حل نشد.
تنشزدایى را هم، به جز با آمریکا، آغاز کردیم. این اقدام هم جواب داد و هدف ما اینبود، در آن زمان به وسیله آمریکایىها - که جنگ سرد پایان یافته بود و آنان مىخواستند یکّهتاز میدان شوند و خصومت آمریکا را هم با ایران مىدانستیم - محاصره نشویم و بتوانیم کارکنیم نسبتاً موفق هم بودیم و در حال حاضر آثار بسیارى از آنها باقى است. تا این که با روىکارآمدن دموکراتها در آمریکا، آن برنامه جورج بوش پدر، تا حدّى آسیب دید. گرچهاینهادر مسائل استراتژیک با هم فرق زیادى ندارند ولى آن تفکّر جمهورىخواهان،رونقپیشین را نداشت و مدتى در فضاى جهانى کم رنگ بود. البته روش دموکراتها بهشکل دیگرى بود.|50|آنها مقدمه جهانى شدن را با معیارهاى دموکراتها خوب پیگیرى کردند. وقتى دوبارهجمهورىخواهان سرکار آمدند و آقاى بوش - پسر - رییس جمهور شد، آن نظم نوین جهانىشکل جدیدى به خود گرفت که به شکل خاورمیانه بزرگ درآمد. علّت آن هم این بود که آنهادر محاسباتشان به این نتیجه رسیده بودند، چیزى که مىتواند در نهایت مزاحمت زیادىبراى آنها ایجاد کند، اسلام و جهان اسلام است; عربها به خاطر اسرائیل و ایران هم بهخاطر اسلام و به طور کلى استکبار ستیزى، که از اهداف نیرومند و مهم انقلاب اسلامىبود.لذا آمریکایىها طرح جدید را آن طور مطرح کردند. البته انتفاضه هایى که در منطقهمارخ داد; مانند انتفاضه اول و دوم فلسطین و حرکت نیرومند حزب اللّه در لبنان، ایننوعحرکتها تا حدّ زیادى آنان را با اشکالات اجرایى مواجه کرد، ولى آنان در هر حالراهشان را ادامه مىدادند.
آمریکایىها بعد از این بود که طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح کردند. چون آن طرح اولىرا که آقاى جورج بوش پدر مطرح کرد، در سال 1990 بود و تقریباً دوره آن گذشت; لذا -احتمالاً - بعد از 11 سپتامبر بود که آنچه آنها در برنامههایشان داشتند، کمکم رو شد وآمریکا، سردمدارى خود را براى مسائل منطقه و جهان اعلام کرد. آن تعبیراتى که به کاربردند، حاکى از برنامههاى آنان بود; محور شرارت تعیین کردند، شعار جنگ صلیبى دادند واز این دست مسائل.
ماجراى 11 سپتامبر به آنها میدان مانور مهمى را داد که بحث تروریسم و حامیانتروریسم هم به آنها اضافه شد. در دنیا وانمود کردند که مىخواهند با تروریسم مقابله کنندو براساس آن در صدد بر آمدند دنیا را پیرامون خود گردآورند، وحشتى ایجاد کنند و مخالفانخود را بترسانند.
این مسأله را بسیار بزرگ کردند که البته ریشهاش هم در دست خودشان بود، چون اینتروریسمى که مطرح کردند; مانند طالبان و القاعده، هر دوى آنها مخلوق آمریکایىهابودند. من در گذشته بارها این را مطرح کردهام. این مسأله را با مقامات عربستان بسیار واضحمطرح کردم و با آنان در میان گذاشتم. به آنان گفتم که ا ینها مخلوق خود آمریکایىها هستند،شما به چه چیزى مىپردازید؟!
به هر حال، با فرزند نامشروع خود، حربهاى براى دنیا ساختند تا در این فضاىتحرّکجدید، خودشان وارد شوند و آن را خاورمیانه بزرگ نامیدند. حالا این خاورمیانه|51|بزرگ از کجا تا کجا است؟ هدف آمریکایىها از طرح آن چیست؟طرح اجرایى آن کدام است؟ و... اینها مسائلى است که جستهوگریخته در اسناد و اظهارات به دست مىآید.
این طرح اولین بار در یک روزنامه عربى به نام «الحیاة» در اردنمنتشر شد. تعجب هم داشت که این روزنامه چگونه توانسته استاین سند را به دست آورد و منتشر کند! گفته شد که آقاى المعشر،نخست وزیر اردن خبر را به روزنامه داده است. معلوم نیست اینگفتهها درست باشد، ولى در هر صورت، این طرح در آنجا منتشر شدو بعد از آن، در دنیاى عرب سروصدا کرد و حوادث بعدى را بهدنبالآورد.
طرح خاورمیانه بزرگ و محدوده آن
محدوده جغرافیایى این طرح، شامل 22 کشور عربى و 4 کشورغیرعربى بود; ایران، ترکیه، اسرائیل و افغانستان. در ادامه، گستره آنشامل شمال آفریقا هم شد، چون در آنجا هم چند کشور اسلامىوجود دارد.
بعدها جنوب شرق آسیا هم به آن افزوده شد تا کشورهاى اسلامىاین منطقه را هم شامل شود. سرانجام آسیاى میانه را هم در برگرفت.بنابراین، محدوده جهان اسلام تحت عنوان این طرح درآمد.با توجه به این که طرح خاورمیانه بزرگ، یک طرح آمریکایى بود،اروپایىها به آن حسّاس شدند; زیرا برنامه آمریکا در چنین مواردى،به گونهاى است که کشورهاى دیگر را به حاشیه مىراند و منافعحیاتى آنها را تهدید مىکند. از این رو، آنها هم طرحى راارائهکردند. شیمون پرز در اسرائیل نیز طرحى را با عنوان«طرحخاورمیانه» مطرح کرد. این طرح، اصلاحات بیشترى راپیشبینى مىکرد.
پاول هم در طرح آمریکایىها اصلاحاتى را ایجاد کرد که خودش
استراتژى آمریکا درطرح«خاورمیانه بزرگ»سه مرحله دارد: دورانبه هم ریزى,دورانگذارو دورانالگو سازى.
|52|هم شرایطى داشت. طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا سرانجام در G8 (جى8)، که هشت کشورنیرومند و پیشرفته اقتصادى و فنىِ جهان در آن حضور دارند، بحث شد. طرح اروپایىها را باکشورهاى عربى هماهنگ کردند. چون ظاهراً در طرح آمریکا خطر بزرگى وجود داشت. -البته من به باطن طرح نمىپردازم چون مطلب دیگرى مىگویند - گفته مىشد که استراتژىآمریکا در این طرح سه مرحله دارد:
1. بهمریزى; نظم موجود کشورها را به هم بریزند. مانند همان برنامهاى که بعداً در عراقو افغانستان اتفاق افتاد.
2. دورانگذار; همین دورانى است که رژیم فعلى در عراق به یک رژیم مطلوبتبدیلشود.
3. دوران الگوسازى; در این دوره یک مطلوب به وجود آورند تا الگوى کشورهاىدیگرشود.
در طرح اول، اسرائیل الگوى آمریکا بود; یعنى مجموعه حرکتهاى آن، از لحاظ سیاسىو اقتصادى، یک الگوى خوبى است. البته بعد که با اروپایىها براى جهان اسلام به توافقرسیدند، ترکیه را الگوى خوب در نظر گرفتند، چون اسرائیل نمىتوانست الگو براى جهاناسلام باشد.
به هر حال، این برنامهاى بود که آمریکایىها در صدد انجام آن بودند. این مسأله بسیارىاز کشورهاى عربى را نگران کرد. چون به هم ریزى یکى از برنامههاى آنها بود. به یاد داریدکه مصر و عربستان و بسیارى از کشورها تهدید شدند. در بعضى از کشورهاى پیشتاز،تغییراتى به وجود آمد. گفته مىشد که آمریکایىها دنبال این هستند که به طور کلى،دولتهایى از این قبیل را به هم بریزند تا شکل دیگرى به وجود بیاید که حالا آن شکل دیگرچیست؟ آن را در اهداف توضیح مىدهم.
اهداف آمریکایىها از این طرح چه بود؟
هدف واقعى آنها، تأمین منافع حیاتى آمریکا در دهههاى آینده است. البته آن گونه کهفقط آمریکا مىخواهد و آن تحمیل فرهنگى است بر دنیاى اسلام که با معیارهاى فرهنگىآمریکا همخوانى دارد.
آمریکایىها، به ویژه در دوران جمهورى خواهان، که بُعد مذهبى و تکیه روى معارف|53|
مذهبى مسیحیت در میان آنان بسیار بیشتر از دوران دمکراتها است،مىگویند ما با چنین فرهنگى، اگر در احکام نمىتوانیم کارى انجامدهیم، ولى از راه فرهنگ; مانند کمک از طریق مدارس، دانشگاهها،روشنفکران و رسانهها، بخصوص از طریق ماهوارهها و اینترنتمىتوانیم فرهنگمان را تحمیل کنیم و جوامع اسلامى را به شکلى کهخود مىخواهیم اداره کنیم.
آنها تأکید زیادى روى نسلهاى بعد دارند، از اینرو، تغییر متوندرسى کشورهاى اسلامى جزو مهمترین مهرههاى این طرح است کهفشار زیادى هم به کشورهاى اسلامى آوردند و بسیارى از کشورهاىاسلامى، براى رضایتمندى آمریکایىها تغییراتى در برنامههاىدرسىشان بوجود آوردند که حتماً آگاهى دارید.
از این گونه موارد زیاد دیده مىشود; چون اجزاى این طرح درجاهاى مختلف عمل مىشود. بخشى از این اجزأ را، دایرهاى خاصپشتیبانى و پىگیرى مىکند که در جاى خودش انجام مىشود. پس محتواى واقعى طرح استعمارى است. غربىها از قرنهاچنین هدفى را داشتند و مىخواستند منافع خود را تأمین و فرهنگخود را تحمیل کنند. راهکارهاى آن، از آن زمان تاکنون تغییر کرده، اماپوششى که دادند و بعد هم این پوشش را اصلاح کردند، اسم دیگرىبه خود گرفت. واقعیت همان استعمار است اما با عنوان «عمران وتوسعه» و همراه با آزادى و توسعه انسانى! در این طرحى که مطرحمىکردند، حقوق زنان، حقوق بشر، دموکراسى و آزادى جزو مبانىمهم آنان بود. فرضشان بر این بود که مردم را آزاد کنند و برنامههاىفرهنگى خود را ا نجام دهند و فرهنگ مردم را با معیارهاى آمریکایىمنطبق کنند. چون مردم در قالبهاى موجود اسلامى و با مدیرانفعلى دنیاى اسلام سازگار نیستند، بنابراین ،از این راه وارد مىشوند.بدین جهت، عنوان عدالت و مشارکت به آن دادند. گویا بعد ازاجلاسG8 بود که تعارضى میان اروپایىها و آمریکایىها وجود
تغییرمتون درسى کشورهاى اسلامىجزومهمترین مهرههاىاین طرح استکه فشارزیادى همبه کشورهاى اسلامىآوردند.|54|داشت. اروپایىها با کشورهاى عربى مذاکراتى انجام دادند و به آنها گفتند: طرح آمریکامتضمن بههمریزى نظامهاى آنها است و در نتیجه کوشیدند عربها را با خودشانهماهنگتر کنند. عربها، پس از آن، خودشان هم طرحى را تهیه کردند که قرار بود دراجلاس تونس، در یکى دو سال پیش تصویب شود که به خاطر مخالفت سوریه و لبنان بهتصویب نرسید و همچنان باقى است.
بنابراین، آمریکایىها طرح خودشان را دارند و بسیارى از مسائل طرح; مانند محتوا،شیوه عمل و بسیارى از جزئیات دیگر آن، تاکنون اعلام نشده است. چیزى که رسماً اعلامشده، همان مطالب روزنامه الحیاة است. مسائل دیگر را محققان و ناظران سیاسى، از اسناددیگر در مىآورند.
طرح آمریکا در مرحله عمل
آمریکا طرح خود را در عراق و افغانستان عملاً آغاز کرد که همه ما، از همه مسائلآنآگاهیم. شیوهاى که در پیش گرفتهاند، با طرح بهم ریختن، دورانگذار والگوسازىسازگار است.
لیکن خوشبختانه برنامه آمریکایىها در عراق با شکست مواجه است. البته الاَّن نمىتوانگفت که با شکست کامل روبهرو شدهاند ولى به قدرى دچار مشکلاند که اگر فکرى نکنند،مفتضح مىشوند، چون وضع عراق به گونه دیگرى است. غیر از آن چیزى است که فکرش رامىکردند. آنها مطالعه درستى از محتواى فکرى و خواستههاى مردم عراق نداشتند و بدونمطالعه دقیق وارد این کشور شدند.
اکنون مشکل جدیدى براى آمریکایىها پیدا شده است و آن شعارى که پوشش قرار دادهبودند، به عنوان یک مزاحم بر سر راه آنها است. آنان مىخواستند از این شعار استفاده کرده،ملّتها را به خود جذب کنند امّا در عراق دیدند و تجربه کردند که اگر ملّتها تصمیمگیرباشند، اولویت اوّلشان، مخالفت با بیگانگان است، و سلطه بیگانه را نمىپذیرند. این بسیارروشن است. امروز آمریکایىها در بسیارى از نقاط عراق حضور دارند، پادگانها و حتّىامنیت عراق را به ظاهر در دست گرفتهاند، امّا مردم شعار ضدآمریکایى سر مىدهند وخواستار خروج اشغالگران از عراق هستند و انتخاباتشان هم کاملاً این مسأله را روشن کردکه مردم به دنبال چه چیزى هستند.|55|
در افغانستان هم گرچه فکر مىکنند نیمه موفق هستند، لیکن چنین نیست، زیرا اگرمجلس را در نظر بگیریم، انتخابات پارلمان، آنگونه که آمریکایىها مىخواستند نشد، قانوناساسى که آمریکایىها براى افغانستان در نظر گرفته بودند تحقق نیافت و قانون دیگرىتدوین شد. معیار اسلامیت در آن بسیار برجسته شد و تکیه روى اسلام کردند و درست آنچیزى درآمد که آمریکایىها نمىخواستند!
بنابراین، در داستان الگوسازى - که قصد داشتند بعد از دوران گذار، از طریق مردم به یکالگوى مناسب با اهداف خودشان برسند - با مشکل روبهرو شدند و این مشکل هر روزجدّىتر هم مىشود.
اخیراً در فلسطین نیز این وضعیت پیش آمد. پیش از آن، در لبنان هم این اتفاق افتادهبود.حرکت «اخوان المسلمین» در مصر براى آمریکایىها مىتواند خیلى معنادار باشد.یکحزب غیرقانونى، به طور غیررسمى، نامزدهایى معرفى مىکند و موقعیت خوبى بهدست مىآورد!
آمریکایىها در این مقطع، این درس را گرفتند که اگر بخواهند از طریق ملّتها واردشوند، به میدان مین خطرناکى مىرسند که ممکن است آنها را منهدم کند!هیچ وقت این گونه نبوده که ملّتى از سلطه بیگانهاى استقبال کند، مگر این که در داخلکشور، کارد به استخوانش رسیده باشد و ناگزیر شود مقطع کوتاهى را تحمّل کند، همانوضعیتى که طالبان در افغانستان به وجود آورده بودند و همچنین صدام در عراق ایجادکردهبود. مردم افغانستان به این نتیجه رسیده بودند که هر چه پیش بیاید از وضعى کهدارندبهتر است.
مردم عراق هم همین گونه مىاندیشیدند. آنها مىگفتند چه چیزى بدتر از وضعیت فعلىاست؟! ما مىدانیم که حکومت صدام با مردم چگونه رفتار مىکرد و چه به روزشانآوردهبود!
درست است که در آغاز چنین بود، ولى وقتى که مردم از آن شرّ نجات پیدا کردند، به فکرخود و آیندهشان مىافتند. عقاید و عواطفشان مطرح مىشود. ملّیت خواهى، دین خواهىومسائل بسیار دیگر، مجال بروز پیدا مىکند. اینها درسهاى جدیدى بود که آمریکایىهاگرفتند. آنها براى این مرحله، برنامههاى بزرگى داشتند که در بعضى از آنها موفقاند و دربعضى ناموفق. و فکر مىکردند که به دو ائتلاف مهم نیاز دارند.|56|
1. ائتلاف آتلانتیک، که همه کشورهاى غربى را بر محور ناتوهمراه کنند تا وقتى که وارد میدانى مانند عراق مىشوند، بتوانند آنهارا هم به کار گیرند!
2. ائتلاف پاسیفیک، که به دنبال متّحد کردن قدرتهاى شرقاقیانوسیه; مانند چین، ژاپن، کره جنوبى، استرالیا، اندونزى و... بودند.
باید بگوییم که هنوز آمریکایىها در ائتلاف آتلانتیک امیدوارند،چون «ناتو» را تقویت کردند و پیمان مقابلشان، که «ورشو» بود، از همپاشید و امروز در میان آنها بحثهاى جدّى وجود دارد که براى مثالمدیریت نظامى مسألهاى چون عراق و یا ایران را به «ناتو» بسپارند تا یککشور نباشد; چون ائتلافهاى سبکى که آمریکا درست کرد، ناموفق بود.
در کشور عراق، که بیش از 30 کشور، خرده سرباز فرستادند،هزینه محافظت از اینسربازها، به جز سربازهاى آمریکا و انگلیس،بیش از خدمات آنان است. به شدت درمحاصره و فشار هستند.آمریکایىها باید هم از آنها حفاظت کنند، هم خدمات و سرویس بدهند.بنابراین، الاَّن هم دنبال چنین چیزى هستند و اختلافى کهبااروپایىها دارند، مانع بزرگى براى آنها است، اختلاف اروپایىها باآمریکا جدّى است; به خصوص در منطقه خاورمیانه، که در منطقهخلیج فارس بیشتر است.
اروپایىها مىدانند که اگر آمریکا روى منابع انرژى، در منطقه مابنشیند، خواستههاى خود را بر آنان تحمیل خواهد کرد و اگر آنها دراین گنج سهمى نداشته باشند و در منطقه صاحب تصمیم نباشند،برایشان دشوار خواهد شد. بنابراین، آنان در مسائل سلطه و حضوردر این منطقه و اطمینان یافتن از انرژى با قیمت مناسب و مطابق میل باهم متفق و همگرا هستند و تنشى ندارند. اما با این مسأله که قدرتیکه تازى، مانند آمریکا بر این منطقه مسلّط شود، حرف دارند ونمىتوانند تماشاگر باشند!
لذا مىبینید که وقتى آمریکایىها به عراق لشگرکشى مىکنند،
|57|
آلمان و فرانسه، به طور جدّى به مخالفت بر مىخیزند و هنوز هممخالفت خود را ابراز مىکنند. اگر مىبینید انگلیس با آمریکا همکارىکرده، براى این است که انگلیس وضع ویژهاى دارد. به تاریخچههمکارى انگلیس و آمریکا باید در بحث دیگرى پرداخت.
بسیارى از منابع و مصالح آنان به هم گره خورده و به یکدیگرمربوط است و همدیگر را حفظ مىکنند.
اما مشکل آمریکایىها همچنان حل نشده باقى است. در روزهاىاخیر مطالبى را با صراحت مىگویند و حتى مقامات بلند پایهشانبىپرده حرف مىزنند. آنها به دنبال ایران هستند، البته پیش از این همبودند، امّا فکر مىکردند که با محاصره ایران راهشان هموار و آسانمىشود، ولى این محاصره برایشان چندان نتیجه نداد. چون در عراقنتیجه معکوس شد. در افغانستان هم نتیجه مطلوب به دست نیاوردندو حضورشان در آسیاى میانه و مانند آن هم متزلزل شد. در آسیاىمیانه، هم روسها مشکل دارند، هم ما و هم مردم آسیاى میانه.
وضعشان در خلیج فارس، مانند گذشته است. ارتباط وحضورشان محفوظ مانده وشاید تقویت هم شده است. روىپاکستان نیز کار بیشترى انجام مىدهند.
در مورد هند، به دنبال آن هستند که مشکل خود را حلّ کنند، چونهند قدرت عظیم در منطقه است. فلسطین همواره دشوارى جدّىدارد. موضوع لبنان را هم که نتوانستهاند حل کنند. در این اندیشهبودند که پیش از پرداختن به ایران، باید مشکل خود را در لبنان وسوریه حل کنند، اما دیدند که به این سادگىها نیست. نقشه خود را ازمسأله رفیق حریرى و ترور وى آغاز کردند و اکنون وضع روشنىندارند. وضعشان روشن نیست.
در فلسطین هم وضع جدیدى پیش آمده که الاَّن نمىخواهم به آنبپردازم; چون هنوز روشن نیست که بعد از این چه اتفاقى خواهدافتاد. باید منتظر بمانیم و ببینیم این وضعیت جدیدى که بعد از
نمىشوددر میدان عمل،مقتضیاتانسجام رابه وجودنیاوریمو توقّعانسجامداشته باشیم.|58|
انتخابات پیش آمده، به کجا خواهد انجامید و چه نتیجهاى خواهد داد.
در مجموع آمریکایىها تا کنون از سیاست محاصره ایران به نتیجه درستى نرسیده اند.البته در مواردى عقب رفتند و در جاهایى هم که قبلاً دست نداشته و موفق نبودند، دستشان راباز کردند; یعنى شرایط جدیدى خلق کردند; مانند مسأله هستهاى، حقوق بشر، فلسطین،لبنان، تروریسم و از همه بیشتر مسأله عراق. در روزهاى اخیر، رامسفلد، وزیر جنگ آمریکاباز هم ایران را صریحاً متهم کرده است که نیروهاى سپاه پاسداران را در عراق نفوذ داده وآنها نمىگذارند برنامه آمریکا به خوبى پیش برود و براى آنها مشکل درست مىکنند.
همان حرفهایى را که پیشتر مطرح مىکردند، حالا مقدارى صریحتر بیان مىکنند.بنابراین، الاَّن به، نقطه تازهاى رسیدهایم. تا به حال درگیرىها از نقاط دور بود ولى الاَّنآمریکایىها میدان را نزدیکتر کردهاند. و ما مواضع خودمان را در مورد فلسطین، عراق،سوریه، افغانستان، مسائل داخلى، بین المللى، هستهاى و به طور کلى مسائل استقلال ملّت هارا بسیار صریح مطرح کردهایم. الاَّن همه مسائل روشن است. صفوف و خطوط ابهامى ندارد.آنها بهانههاى فراوانى هم پیدا کردهاند تا ما را منزوى کنند و تبلیغات سهمگین در دنیا به راهانداختند تا در افکار عمومىِ جهان برایمان مشکل بیافرینند. این که چقدر موفق بودهاند،بحث دیگرى است. ما هم کار خومان را مىکنیم و وظایف خود را انجام مىدهیم.
اکنون وظیفه چیست؟
ما باید وظایف خود را در میدانهاى مختلف انجام دهیم و در همه جا، با سیاستهاىروشن پیش برویم.
جا دارد بقیه زمان را به بحث درباره مسائل داخلى اختصاص دهیم وقدرى در اینباره صحبت کنیم، چون یکى از بخشهاى پیشنهادى کمیسیون، مسأله «انسجام ووحدت ملّى» است.
مطالبى که بیان شد، بسیار فشرده و فهرستوار بود; چون اگر بنا بود مطالبم رابا سند ذکرکنم،باید براى هر یک یک آنها، متنى یا سندى را مىخواندم و همه آنها متن داردوموجود است.
ما باید درباره برنامه انرژى هستهاى کشورمان نکاتى را مورد توجّه قرار داده، کارهایى راانجام دهیم.
از مهمترین کارها، داشتن انسجام ملّى است، که آقایان خبرگان و علما در این بخش|59|مىتوانند سهیم باشند و در همان محل خدمت و کار خودشانکمککنند.
اگر ما متفرق شویم، اگر مشاجره داشته باشیم، اگر همدیگر را طردکنیم، و یا گروهى به گروه دیگرى تهمت بزنند و همدیگر را ضایعکنند و همدیگر را ندیده بگیرند و... همه اینها مىتواند انسجام ملّىرا بشکند. انسجام ملّى یک فرمان نیست که بگوییم مردم باید منسجمباشند. این فرمان را رهبرى مىتوانند بدهند که دادند. ایشان یک سالرا به عنوان سال «انسجام ملّى» اعلام کردند و یک وظیفه براى همهاست. در میدان عمل است که انسجام ملّى به وجود مىآید. نمىشوددر میدان عمل، مقتضیات انسجام را به وجود نیاوریم و توقّعانسجامداشته باشیم و خیلىها سکوت کنند و حرف نزنند، نظرشانراابراز نکنند و... و بالأخره چنین تصوّر شود که در جامعه تفرقهوجود ندارد! باید گفت انسجام غیر از این است. انسجام در جایىاست که همه همدیگر را تقویت کنند تا یک مجموعه بتواند درخدمت جامعه باشد.
شما به آیاتى که بعد از حادثه اُحد نازل شده نگاه کنید; زمانى کهبعضىها در جنگ احد بد عمل کرده بودند و دل پیغمبر(ص) به خاطرحرفهایى که زده بودند و کارهایى که کرده بودند از آنها رنجیدهبود، در چنین وضعیتى خداوند به آن حضرت فرمود: (فَأعةفُ عَنةهُمةوَاسةتَغةفِرة لَهُمة وَ شاوِرةهُم فى الأمةرِ فَاًِّذا عَزَمةتَ فَتَوکَّلة عَلَى اللّهِ).
[1] آنان رابه میدان بیاور، با ایشان بحث کن، حرف بزن. اینان همان کسانى بودندکه پیغمبر(ص) و مسلمانان از ایشان عصبانى بودند. همانهایى کهمىگفتند: (لَوة کان لَنةا مِنَ اةلأَمةرِ شَىٌُ ما قتلنا هیهنا).
[2] اینگونهکارشکنى مىکردند و کارها را به هم مىریختند! قرآن درباره چنینافرادى، به پیامبرش آنگونه فرمان مىدهد!
[1] آل عمران: 159
[2] همان: 154
امروزبایدمنافع شخصى، باندىو جناحىتحتالشّعاعمنافع اسلامو انقلابقراربگیرد.|60|این داستان، در این موقعیت حسّاس براى ما درس است. من نمىگویم که الاَّن دروضعیت و موقعیت احد هستیم، ولى مىگویم، در یک لحظه مهم در تاریخ اسلام، فرمان الهىآمد و پیامبر(ص) روشى به کار بردند که باعث شد، در غزوه احتمالى بعدى - که ممکن بودبسیار خطرناک باشد - با حرکت دسته جمعى مسلمانان به طرف دشمن، - در حالى که بسیارىاز مسلمانان مجروح بودند - دشمن آنچنان ترسید که تصمیم هجوم جدید به مدینه را از سربیرون کرد و خطر رفع شد!
احد از غزوههایى است که پیروزى نظامى نداشت ولى پیروزى سیاسىاش بسیار مهم وسرنوشتساز بود.
ما الاَّن باید در میدان سیاست و اداره کشور منسجم باشیم و همه با هم در مقابل چنینتوطئهاى، انسجام خود را حفظ کنیم، ان شأ الله این توطئه عملى نخواهد شد و خداوند شرّآنان را کم خواهد کرد و ما انقلاب را - همانطور که آغاز کردیم - ادامه خواهیم داد. خداوند،بارها دست ما را گرفته است و ما امروز بسیار نیرومندتر از گذشته هستیم. ما زمانى پیروزشدیم که در کشور همه چیز; مانند ارتش، ساواک، سازمان برنامه و بودجه، وزارت نفت،پلیس و... همه در خدمت آمریکا بود و در مسائل عمومى کشور هم دستى نداشتیم. جز مردمو خیابانها و صحنهها و مساجد، اما پیروز شدیم. آمریکایىها را هم بیرون کردیم. آنها درهمه امور مستشار بودند و همه اسرار را مىدانستند و همه جا بودند، امّا دیدید که چگونهگریختند و رفتند! وملّت ما در چنان صحنهاى پیروز شد، البته با رمز اتحاد و همکارىوهمدلى. و بدان جهت بود که رهبرى مانند حضرت امام داشتیم که در پاریس نشسته بود ووقتى از زیر درخت سیبِ باغچه خانه فرانسه فرمان مىداد، همه ایران حرکت مىکرد. یکنوار کوچک مىفرستادند و به محض رسیدن به ایران در خانههاى همه مردم بود وآثارش راروز بعد در خیابانها و حضور مردم مىدیدیم. این انسجام و وحدت است، باید چنین حالتىرا در وضعیت کنونى، در داخل کشورمان براى مقابله با طرح شوم خاورمیانه بزرگ آمریکاداشته باشیم. امروز باید منافع شخصى، باندى و جناحى تحتالشّعاع منافع اسلام و انقلابقرار بگیرد، حتّى امروز منافع اسلام در سراسرجهان براى ما تکلیفآور است. مسؤولیت ماامروز فراتر ازایران است. بسیارى از مسلمانهاى دنیا، چشمبه ایران دوختهاند واگر اینالگوى نظام اسلامى در ایران ناموفق از کار درآید، خیلىها را دلسرد مىکند.
چیزى که مىتواند مردم را در دراز مدت منسجم کند، دنیاى اسلام را بیشتر با ما همراه کند|61|و راه پیشرفت را بگشاید، یک ایران مسلمانِ آزادِ آباد و متکّى بهدلهاى مردم است، نه متکّى به ترس و وحشت و گرفتن و بستن وارعاب. اگر اینها جوابش باشد، محدود است ولى اگر ما ایران درستىبسازیم و اگر بتوانیم عدالت اسلامى را آنگونه که هست، در کشور ودر انقلابمان نشان بدهیم و چیزهایى را که براى آوردن مردم به صحنهمطرح کردیم و مردم به خاطر آن آمدند و وجهه پهلوى را شکستندو... اگر بخواهیم آنها را در عمل ارائه کنیم، باید خیلى کار کنیم تا بهآنجا برسیم و خیلى کارها هم تا به امروز انجام شده باید آنها راهمچنان ادامه دهیم. من فکر مىکنم در آن صورت مىتوانیم پیشرفتزیادى بکنیم. به جاى آن که آمریکایىها پیشرفت کنند، ما مىتوانیمپیشرفت بکنیم و مىتوانیم سنگرهایى را که آنها پیش از این ازامکانات استعمارى به دست آورده و تسخیر کردهاند، آنها را اشغالکنیم، نه ایران بلکه اسلام تسخیر کند; منتهى نمونه و الگویشمىتواند ایران باشد و نشان دهد که توانایى ابتکار را دارد.
مطمئن باشیم که اگر بنا باشد نیروهایمان صرف طرد و بدنام کردنو از میدان به در کردن نیروهاى انقلاب شود، خطر بزرگى است. مننمىتوانم باور کنم کسى که بیست یا سى سال براى کشور خدمتکرده، او را طرد کنند و بعد تهمتش بزنند، حتى در داخل خانوادهاشبد نام کنند، بعد بگویند ما باید منسجم باشیم! باید حرکتى درست،معقول و همراه و همدل در کشور ایجاد شود و این یک وظیفههمیشگى است و مخصوص امروز نیست، ولى امروز به یک وظیفهبزرگ ملّى، اسلامى و انقلابى تبدیل شده که به عهده همه ما است. و ماطلبهها و علما در این راه مسؤولیتى سنگین داریم و باید از اتحادوانسجام مردم پاسدارى کنیم. و السلام علیکم و رحمة الله.
ما طلبههاو علمادر این راهمسؤولیتىسنگینداریمو بایداز اتحادوانسجاممردمپاسدارىکنیم.