جمهورى اسلامى و شرایط برقرارى عدالت (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اولدر مکاتب توحیدى آرمانها و ارزشهاى انسانى فلسفه وجودى حکومت است و اگر حکومت ارزشهاى متعالى، مثل «عدالت اجتماعى»، را دنبال نکند، دلیلى بر تداوم آن وجود ندارد. در این بینش حکومت ابزار و فرصتى است براى نیل به اهداف متعالى انسانى و اسلامى، حکومت به خودى خود شأن و ارزش نیست تا پیشوایان دینى به دنبال کسب آن باشند، بلکه براى رسیدن به عدالت اجتماعى و ارزشهاى دیگر است. از آنجا که تحقق پارهاى از اهداف والا نیازمند شرایط مساعد و فقدان موانع است و حکومت به خاطر برخوردارى از قدرت و امکانات مىتواند شرایط را فراهم ساخته و موانع را برطرف کند، از اینرو، به دست گرفتن حکومت مطمح نظر قرار مىگیرد. جمله معروف امیرمؤمنان علىعلیهالسلام، شهید راه عدالت، به ابن عباس که «کهنه کفش بىارزشى را از فرمانروایى بر شما بیشتر دوست دارم، مگر اینکه با حکومت حقى را زنده و باطلى را سرکوب کنم»{1}، گویاى جایگاه واقعى حکومت در این مکتب است. اساساً علت سپردن حکومت به انسانهاى وارسته نیز همین است تا از قدرت حکومت براى تحقق ارزشها استفاده شود. در پرتو حکومت حقوق واقعى مردم تأمین و عدالت برقرار شود. یکى از مبانى پیوستگى دین و سیاست در اسلام نیز همین است. چون عدالت اجتماعى از اهداف اسلام است و این هدف جز با برپایى حکومت تأمین نمىشود. بنابراین کسب قدرت و به دست گرفتن حکومت به عنوان مقدمهاى براى تحقق عدالت در اسلام مورد نظر و سفارش است. معنا ندارد که خداوند سبحان پیامبران را به تحقق عدالت اجتماعى مأمور کند، ولى آنان را به کسب قدرت و در اختیار گرفتن حکومت توصیه نکند یا از تعقیب حکومت باز دارد. جمهورى اسلامى بر چنین باورى استوار بوده و حکومت علوى را الگوى خود معرفى کرده است.{2} از این رو، «اساس کار در جمهورى اسلامى این است که آرمانهاى اسلامى تحقق پیدا کند. اگر قرار باشد که آرمانهاى اسلامى تحقق پیدا نکند، حکومت ما وجهى ندارد.»{3}
دوم در میان علل و عوامل قیام و انقلاب اسلامى ملت ایران، تبعیض و بىعدالتى در دوران رژیم ستمشاهى جایگاه ویژهاى داشت. آنچه تودههاى مردم را به حرکت و مبارزه علیه حکومت پهلوى وا داشت، روابط ظالمانه و ظلم و ستم و تبعیضى بود که در لایههاى مختلف جامعه به صورت یک فرهنگ در آمده بود. عدالت در قاموس رژیم هیچ جایگاهى نداشت. کاسه صبر مردم از اینکه گروهى بر جان و مال و ناموس آنان مسلط شده و ثروتها و منابع ملى را غارت مىکنند یا به بیگانگان مىبخشند، لبریز شده بود. از اینکه عدهاى از خدا بىخبر برگرده آنان سوار شده و به تنها چیزى که نمىاندیشند، تأمین حقوق مردم است، به شدت رنج مىبردند. قیام عموم ملت به رهبرى امام خمینى به انگیزه برچیدن بساط ظلم و بىعدالتى از جامعه بود. رهبر کبیر انقلاب نیز قیام خود را با شعار احیاى ارزشهاى دینى و عدالتخواهى آغاز کرد. در بسیارى از سخنرانیها و بیانیههاى خود از ظلم و ستمى که بر تودههاى محروم جامعه مىرفت، سخن گفته و دولتمردان را به خاطر تضییع حقوق ملت استیضاح مىکرد. نظام جمهورى اسلامى با هدف برقرارى عدالت اجتماعى تأسیس شد. اگر سخنان بنیانگذار جمهورى اسلامى تا زمان پیروزى و از آغاز تأسیس نظام تا زمان رحلت امام در موضوع «دفاع از محرومان و مستضعفان و ضرورت برقرارى عدالت در جامعه»، جمعآورى شود، دفتر قطورى خواهد شد. بنابراین «برقرارى عدالت اجتماعى» از اهداف غیرقابل انکار انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى است و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «عدالت اجتماعى از مهمترین خطوط مکتب سیاسى امام» است.{4}با تحول عظیمى که در جامعه ما رخ داد، عدالت هدف و آرمانِ نظام و رهبران و دولتمردان شد، برخلاف گذشته که اساس نظام استبدادى بر تبعیض و بىعدالتى استوار بود. پس ملت مسلمان ایران به رهبرى امام خمینى در گام نخست توانست نظام سیاسى مورد نظر خود را با هدف برقرارى عدالت جایگزین نظام پوسیدهاى کند که ماهیتش آمیخته با ظلم و بىعدالتى بود.
سومدر اینکه جمهورى اسلامى از ابتدا به دنبال عدالت اجتماعى بوده و این جهت را همواره پیگیرى نموده، تردیدى وجود ندارد. رهبرى نظام و مسؤولان طراز اول کشور و عموم ملت هیچگاه از برقرارى عدالت غافل نبودهاند. یک مقایسه اجمالى با وضعیتِ حاکم بر رژیم گذشته این واقعیت را آشکار مىکند که جامعه در راه رسیدن به آرمان عدالت اجتماعى، به موفقیتهاى چشمگیرى نائل شده، در عین حال همگان واقفند که هنوز جمهورى اسلامى تا تحقق کامل عدالت در عرصههاى مختلف اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و قضایى راه درازى در پیش دارد. هنوز جامعه ما از تبعیض و بىعدالتى و یا دیریاب بودن عدالت رنج مىبرد. گرچه ساختار حکومت در قانون اساسى بر عدالت بنا شده و نهادهاى اساسى آن در پىبرقرارى عدالتاند، ولى فاصله عمیق میان توصیف حق، حقخواهى و عدالتخواهى در عرصه سخن و برقرارى عدالت و گردن نهادن به حق و رعایت حقوق دیگران در عرصه عمل{5} موجب شده که «عدالت همه جانبه» هنوز در حد یک آرزو باقى بماند. امیرمؤمنان علىعلیهالسلام نیز علىرغم تلاش فراوان براى تحقق عدالت در جامعه، با دشواریهاى فراوانى روبرو شد و در نهایت جان در راه عدالت فدا کرد.نظام جمهورى اسلامى بهرغم تمایل شدیدش به برقرارى عدالت با موانع و دشواریهاى فراوانى روبروست. شناخت شرایط برقرارى عدالت و موانع آن و تلاش براى فراهم ساختن شرایط و از بین بردن موانع شرط توفیق در این میدان است.
چهارماما شرایط لازم برقرارى عدالت:1. شناخت جایگاه عدالت بىشک حکومت اسلامى اهداف متعددى دارد، تأمین آزادیهاى سیاسى - اجتماعى، برقرارى نظم و امنیت، رفاه و رشد و توسعه اقتصادى، ارتقاء علمى و معنوى آحاد جامعه، عدالت اجتماعى و... شناخت درست جایگاه عدالت در میان سایر اهداف و آرمانها، قدم اول در راه برقرارى عدالت است. اگر مسؤولان و دولتمردان به درستى به ارزش، جایگاه و اهمیت عدالت اجتماعى واقف نباشند، نمىتوانند تلاش و همتى متناسب با آن را مصروف نمایند. گرچه به یک معنا عدالت اجتماعى زمینهساز ارتقاء علمى و معنوى شهروندان است و مقدمهاى براى آن بشمار مىرود، اما نسبت به اهداف دیگر از اهمیت بیشترى برخوردار است. هر چند آزادیهاى اجتماعى و سیاسى، نظم و امنیت، رشد و توسعه هر کدام یک ارزشاند و فقدان هر کدام جامعه را با دشواریهایى روبرو مىکند، اما آنچه از سیره پیشوایان دینى به ویژه امیرمؤمنان علىعلیهالسلام بر مىآید آن است که، عدالت در صدر جدول ارزشها جاى دارد و هیچ ارزش دیگرى به پاىِ اهمیت عدالت نمىرسد. آن حضرت به خاطر پافشارى بر عدالت، جنگ جمل را، با همه پیامدهاى خطرناکش، تحمل کرد. اگر او از شدت عدالتش مىکاست و به زیادهخواهى تنى چند از رجال عصر خویش پاسخ مثبت مىداد، یا لااقل اجراى عدالت را به تأخیر مىانداخت، جنگ جمل در آغاز حکومت نوپاى او رخ نمىداد، چه بسا بنى امیه جسارت برافروختن جنگ صفین و ایستادگى در برابر خلیفه مسلمین را به خود نمىدادند و از دل جنگ صفین، خوارج سربرنمىآورد و شعله جنگ نهروان برافروخته نمىشد. ظواهر امر نشان مىدهد که این همه گرفتارى از پیامدهاى عدالتخواهى علىعلیهالسلام و انعطاف ناپذیرى او در این عرصه بود. او براى ارزشى به نام عدالت، بىنظمى و برهم خوردن امنیت جامعه را به جان خرید و از شهادت استقبال کرد. معلوم مىشود عدالت به قدرى مهم است که امور مهمى چون «نظم و امنیت» در برابر آن رنگ مىبازد. چنانکه آن حضرت تا وقتى به مخالفان خود آزادى داد که دست تعدّى و تجاوز به جان و مال و ناموس دیگران دراز نکرده بودند. خوارج در اظهار مخالفت خود با حکومت آزاد بودند، اما به محض آنکه حقوق دیگران را زیر پا نهادند و عدالت در جامعه در معرض خطر قرار گرفت، با برخورد شدید امام روبرو شدند. از سیره آن حضرت بر مىآید که حدّ آزادیهاى اجتماعى - سیاسى نیز عدالت است. تنها ارزشى که در جدول ارزشها محدود به هیچ حدّى نیست، «عدالت» است. بنابراین قدم اول شناخت ارزش عدالت و ایمان به جایگاه آن است. از کسانى که براى آزادى مخالف دهها برابر بیش از عدالت و حقوق محرومان و مستضعفان جامعه ارزش قائلند و یک دهم تلاشى را که براى جلوگیرى از تضییع حقِ مخالفان سیاسى مىکنند، براى دفاع از تضییع حقوق تودههاى محروم جامعه مصروف نمىکنند، نمىتوان انتظار برقرارى عدالت داشت. از کسانى که رشد و توسعه را به منظور تأمین رفاه و آسایش هدف برنامههاى اقتصادى خود قرار مىدهند، بدون آنکه دغدغه چندانى براى عدالت داشته باشند و با صراحت مىگویند: براى رسیدن جامعه به رشد اقتصادى باید عدهاى قربانى شوند! نمىتوان توقع چندانى داشت. جمهورى اسلامى براى برقرارى عدالت اجتماعى نیازمند کسانى است که در عرصه برنامهریزى و اجرا تا بن دندان معتقد باشند که نظام حاکم بر جامعه اسلامى، با نظام حاکم بر جوامع سرمایهدارى تفاوت اساسى دارد. باور داشته باشند همان طور که آزادى حق شهروندان است، عدالت نیز حق مسلّم آنهاست، معتقد باشند که «رشد و توسعه اقتصادى مقدمه است و عدالت هدف»{6} تلاش براى رشد اقتصادى و حوالهدادن عدالت به آینده دور، دردى از مردمى که امروز از تبعیض و بىعدالتى رنج مىبرند، دوا نخواهد کرد.همچنان که، کسى که باور ندارد عدالت اسلامى در پرتو اجراى احکام و قوانین اسلامى تحقق مىیابد، نمىتواند به برقرارى عدالت در جامعه اسلامى کمکى کند.* آن که مىگوید: «چنانچه بتوان با عمل به قوانین یکى از مکاتب حقوقى امروز دنیا عدالت را برقرار کرد، نباید بر اجراى قوانین اسلامى اصرار ورزید» اصلاً تصور درستى از عدالت اسلامى ندارد. عدالتى که اسلام از آن سخن مىگوید با عدالتى که در پارهاى از مکاتب از آن سخن مىگویند، تفاوت زیادى دارد. مکتبى که بین توحید و کفر تفاوتى قائل نیست، و کفرورزى را به همان مقدار حق انسان مىداند که توحید را، طبعاً در تحقق عدالت - به معناى اعطاء کل ذى حقٍ حقَّه - به دنبال نظام حقوقى و سیاسى متناسب با آن مبناست. در این نگاه هر انسانى حق دارد کفر بورزد و دیگران را به اعتقادات کفرآمیز خود فرابخواند و حکومت نه تنها حق جلوگیرى از آن را ندارد، بلکه عدالت اقتضا مىکند از حق او هم دفاع کند. این مثال را تنها به عنوان یک نمونه یادآور شدیم تا تفاوت نگرش مکاتب توحیدى به مقوله حقوق بشر و عدالت، با مکاتب دیگر روشن شود. مسؤولان جمهورى اسلامى در ردههاى مختلف مدیریتى باید باور داشته باشند که برقرارى عدالت اسلامى تنها در پرتو احکام و قوانین اسلامى و ترویج ارزشهاى اخلاقى و تقویت ایمان مردم امکانپذیر است و بس.
2. عدالت وظیفهاى همگانى یکى دیگر از شرایط تحقق عدالت همکارى همگانى است. اگر همگان به رعایت حقوق یکدیگر متعهد نباشند، حقوق عدهاى تضییع خواهد شد. براى رسیدن به عدالت اجتماعى باید هر کس به حق خود قانع باشد و از تجاوز به حقوق دیگران بپرهیزد. اما به هر دلیل عدهاى در جامعه به حق خود قانع نیستند و دست تعدّى به حقوق دیگران دراز مىکنند. از اینرو، امر به معروف و نهى از منکر ضامن اجراى عدالت است که برخى مراتب آن برعهده مردم و برخى دیگر برعهده حکومت است. یکى از وظایف حکومت حفظ و حراست از حقوق عمومى و جلوگیرى از تجاوز به حقوق مردم است. عدالت در یک جامعه بدین معناست که همگان از فرصتها و امکانات و منابع عمومى به طور یکسان بهرهمند شوند. هر چند افراد در بهرهبردارى از این فرصتها و امکانات یکسان، متفاوتاند، بعضى از حق خود به خوبى بهره برده و در پرتو عقل و تدبیر و تلاش به مراتب بالاتر در زندگى دست مىیابند و عدهاى متقابلاً امکاناتى را که در اختیارشان نهاده شده، ضایع کرده و از بین مىبرند. اما در مرحله نخست همگان باید از فرصتها و امکانات به صورت مساوى بهرهمند باشند، نباید کسانى به دلیل قرار گرفتن در موقعیتى خاص از رانتهاى مختلف استفاده کنند، در حالى که دیگران به دلیل نبودن در آن موقعیت توان استفاده از آن را ندارند. و چون همگان به این اصل پاىبند نیستند، دولت باید زمینههاى سوء استفاده از فرصتها را از میان بردارد. نباید ساختار ادارى و قوانین و مقررات روزنههایى براى سوء استفاده داشته باشند تا افرادى به خاطر اطلاع از این روزنههاى قانونى و پیچ و خم ساختار ادارى بتوانند سهم بیشترى از منابع عمومى را به خود اختصاص دهند. شاید یکى از مهمترین عوامل بروز و گسترش تبعیض و بىعدالتى همین مقوله است. رانت خواران که اعمال خود را به ظاهر قانونى انجام مىدهند، بهانه و توجیهشان همین است که ما از قوانین و مقررات تخطى نکردهایم. رهبر معظم انقلاب در سالهاى اخیر بارها از ضرورت اصلاح ساختارى و شناسایى روزنههاى قانونى سخن گفتند تا افراد زیرک و قانوندان نتوانند با استفاده از اهرمهاى به ظاهر قانونى به ناحق از بیتالمال استفاده کنند و به ثروتهاى بادآورده برسند.{8}یکى از راههاى رسیدن به این نقطه عدالتخواهى مستمر مردم، احزاب و مطبوعات است. بىشک اکثریت جامعه ما در آرزوى برقرارى عدالتند، اما آرزو داشتن کافى نیست، باید عدالت را از متصدیان امور مطالبه کرد. مطالبه عدالت از مسؤولان و دولتمردان، که رسالت مهم را در این زمینه برعهده دارند، نقش مهمى در تحقق عدالت دارد. اگر عموم مردم، احزاب، جریانات سیاسى، مطبوعات و رسانههاى عمومى عدالت را نخستین و محورىترین شعار خود قرار دهند و نهضت عدالتخواهى در جامعه برپا شود، دولتمردان ناچار خواهند بود، آن را جدّىتر گرفته و در صدر اقدامات خود قرار دهند و در هر سیاست و برنامهاى که محورش عدالت نباشد، تجدیدنظر کنند. امام خمینى دفاع از محرومان و مستضعفان جامعه را سیاست اصولى جمهورى اسلامى شمرده و عدول از آن را گناهى نابخشودنى توصیف مىکردند.
3. وارستگى اخلاقى دولتمردانبرقرارى عدالت کار سخت و دشوارى است و هر کسى توان آن را ندارد. اجراى عدالت گاهى به ضرر مجریان عدالت یا بستگان و دوستان آنهاست. اگر مجریان عدالت وارسته نباشند، در چنین مواردى وابستگیها و تعلّقات سدّ راه اجراى عدالت مىشود. آدمى تحت تأثیر نفس یا تحت فشار دوستان و بستگان قرار مىگیرد تا او را از اجراى عدالت باز دارند و هر کسى تاب مقاومت در برابر فشارها را ندارد. از اینرو، در حکومت اسلامى قدرت در اختیار وارستگان قرار مىگیرد تا از آزمونهاى دشوار سربلند بیرون آیند. براى منافع خود و دوستان و بستگان حقوق مردم را زیر پا نگذارند. یکى از علل تبعیضها و بىعدالتیها در جامعه ما، حضور افراد ضعیف النفس در پارهاى مدیریتهاست. کسانى که طالب و دوستدار عدالتاند، اما قدرت و توان اجراى آن را ندارند. به همین جهت دقت در ارزیابى صلاحیتها در سپردن مسؤولیتها یک ضرورت اجتنابناپذیر است. اینکه در فقه ما براى قضاوت، که یکى از حساسترین مناصب اجراى عدالت است، شرایط دشوارى چون عدالت، علم، حلالزادگى و امانتدارى پیشبینى شده،{9} به همین دلیل است. دولتمردان باید با تقوا، عادل و نفوذناپذیر باشند تا در مقاطع حساس بتوانند در برابرصاحبان نفوذ و قدرت ایستاده و عدالت را پاس بدارند. قدرت و توانایى روحى افراد یکسان نیست و هر کسى براى هر شغل و منصبى آفریده نشده است. برخى از مناصب به قدرى حساس است که نباید به افراد و شخصیتهاى ناآزموده سپرده شوند. مناصب مختلف همگى به نوعى در معرض خطرند، وزارت، وکالت، ریاست، مدیریت، قضاوت همگى لغزشگاههایى هستند که اگر به وارستگان سپرده نشوند، مورد سوء استفاده قرار خواهند گرفت. اگر وزیر، وکیل، رییس و مدیرهم قصد سوء استفاده نداشته باشد، همواره فرصتطلبانى هستند که از موقعیت آنان استفاده کنند.افزون بر آن وارستگى دولتمردان مانع از این مىشود که به خاطر تعلق به یک شخص یا گروه یا یک منطقه و شهر، به آن شخص، و گروه، و آن منطقه و شهر بیشتر از دیگران و سایر مناطق رسیدگى کنند. گاهى تعلق خاطر یک رییس جمهور یا وزیر یا دولتمرد دیگر به یک گروه و جناح سیاسى با یک استان و شهرستان موجب مىشود که اعتبارات بیشترى در اختیار جناح خود و آن منطقه قرار گیرد. در حالى که چه بسا مناطق دیگر نیازمند رسیدگى بیشترى باشند. امام خمینى با صراحت فرمود:«حق ندارد حاکم و ولىّ امر یک ناحیه را بیشتر به آن توجه کند تا ناحیه دیگر. حق ندارد یک طرف کشور را زیادتر از طرف دیگر آباد کند. حق ندارد حتى یک جایى را کمتر از جاى دیگر - فرض کنید - خیابان کشى یا آسفالت کند.»{10}آیا به راستى در جمهورى اسلامى چنین دقایق و ظرافتهایى مراعات مىشود؟ آیا منابع و اعتبارات بین مناطق مختلف یکسان توزیع مىگردد؟ آیا گروههاى سیاسى به هنگام رسیدن به قدرت به همه گروهها یکسان مىنگرند یا به محض دستیابى به مناصب، دست جناح رقیب را از همه امکانات و منصبها کوتاه مىکنند؟ آیا رسیدگى به یک شهر یا منطقهاى به خاطر سفر قریبالوقوع یک مدیر، با عدالت سازگار است؟ آیا سرمایهگذاریهاى کلان و طرحهاى کوچک و بزرگ در مناطق مختلف کشور به صورت یکسان و به مقدار نیاز هر منطقه صورت مىگیرد؟ اگر چنین بود این مقدار تفاوت از نظر سطح زندگى عمومى در شهرهاى مختلف مشاهده مىشد؟ آیا در بررسى طرحها و لوایح مصوّب مجلس، شوراى نگهبان عدالت را، که هم روح و محور احکام شرعى است و هم قانون اساسى، به عنوان یک معیار و شاخص مد نظر قرار مىدهد؟ آیا شوراى نگهبانِ شرع و قانون اساسى، نمىتواند مصوبهاى را به خاطر «تبعیضآمیز بودنش و مراعات نکردن عدالت» رد کند و به مجلس باز گرداند؟ یکى از شرایط لازم توزیع عادلانه منابع و ثروتهاى عمومى وارستگى سیاستمداران و دولتمردان است. اگر دولت و مجلس که لایحه بودجه را تصویب مىکند، از وارستگى لازم برخوردار نباشد، عدالت را فداى منافع شخصى، گروهى و جناحى خواهد کرد. از دستاوردهاى وارستگى دولتمردان ساده زیستى و پرهیز از تشریفات و تجملات است که امروزه سهم عظیمى از بیتالمال را به خود اختصاص داده است. مدیرى که غرق در تجملات و تشریفات باشد و با این سبک زندگى خو گرفته باشد، هرگز قادر نخواهد بود که رسالت سنگین اجراى عدالت را برعهده بگیرد. برقرارى عدالت در تاریخ زندگى بشر از مردانى ساخته بوده که دل در گرو زخارف دنیا نداشته باشند. کسى که در برابر تمایلات نفسانى خود تاب مقاومت نداشته باشد، هرگز نمىتواند در برابر خواستههاى نامشروع دیگران بایستد و از حقوق محرومان و مستضعفان دفاع کند. دستاورد دیگر وارستگى دولتمردان آن است که در جذب و مصرف بودجه کشور، تنها نظر به حوزه مأموریت خود نداشته باشد. تنها رشد و پیشرفت وزارتخانه یا استان خود را ننگرد. یکى از مشکلات جامعه ما نگاه جزیرهاى مسؤولان به حوزه مأموریتشان است. هر مدیرى به فکر جذب اعتبار بیشتر و مصرف آن در محدوده مدیریت خویش است، بدون آنکه نیاز بخشهاى دیگر را منصفانه مشاهده کند. اگر نیازهاى اساسى مردم در یک بخش همچنان بىپاسخ مانده، هیچ دلیل و توجیه عقلانى ندارد که بیتالمال در مصارفى خرج شود که جزو نیازهاى درجه چندم عدهاى از مردم است. آیا حقیقتاً بودجه کشور به تناسب نیاز واقعى بخشهاى مختلف توزیع مىشود؟ سهم کسانى که به صورت یکسان در ادارات و سازمانها زحمت مىکشند، از بودجه عمومى کشور یکسان است؟ اگر چنین بود عدهاى براى رفتن به بعضى از ادارات و سازمانها دست و پا نمىزدند و متقابلاً برخى از ادارات و سازمانها با بىمهرى روبرو نمىشد؟ سخن را با نقل نمونهاى در بیانات رهبر معظم انقلاب با رییس و معاونان سازمان برنامه و بودجه به پایان مىبریم. ایشان با تأکید بر رعایت شاخصهاى عدالت اجتماعى و توزیع عادلانه و کم کردن فاصله بین طبقات، به ذکر یک نمونه پرداختند:«متأسفانه گاهى چیزهایى در بعضى از بخشهاى دولتى مشاهده مىشود که مطلقاً مورد توجه نیست. فرض بفرمایید الان در کشور، جاهایى وجود دارد که براى حضور دو ساعت یک شخص در یک میزگرد، پولى معادل - مثلاً - دو ماه حقوق آقاى میرزاده [رییس وقت سازمان برنامه و بودجه] پرداخت مىکنند. شخصى دو ساعت در جایى شرکت مىکند، مقدارى رطب و یابس مىبافد، که همان حرفها هم علاوه بر اینکه معلوم نیست متّکى به یک مطالعه و فکر کردن و مثلاً آمادهسازى باشد، بالاخره اگر از شما دعوت کنند که بیایید و حدود نیم ساعت در یک میزگرد دو ساعته حرف بزنید، یک ربع هم به شما وقت مىرسد، یک چیزى بگویید. بعد بیایند براى این کار، یک چک داخل پاکت بگذارند و به شما بدهند که فرض بفرمایید دو برابر حقوق یک وزیر یا معاون رییس جمهور است، این کار الان در یک جاهایى از این کشور هست که بایستى با آن به شدت مبارزه بشود. نباید این چیزها رإ؛ّّ کوچک گرفت.»{11}نقل این مورد به عنوان یک نمونه کافى است تا نشان دهد در ساختار ادارى و سازمانى کشور و توزیع بودجه کشور، چه موارد غیرقابل دفاعى وجود دارد که جز بىعدالتى نام دیگرى ندارد. آیا اینگونه موارد توسط دستاندرکاران مربوطه در مجلس و دولت و سایر نهادها شناسایى شده تا بساطش برچیده شود و ما را به برقرارى عدالت نزدیک کند؟ یا از سوى بعضى از دولتمردان توجیه مىشود که چون چنین مبالغى در بخش خصوصى پرداخت مىشود، براى حفظ نیروهاى متخصص باید در بخش دولتى هم پرداخت شود؟!
پنجمانقلاب اسلامى ایران تنها برقرارى عدالت در ایران را مطمح نظر نداشت، بلکه برقرارى عدالت در عرصه جهانى و روابط بین کشورها و ملتها نیز از مهمترین آرمانهاى انقلاب و رهبرى آن بود. بر همین اساس در قانون اساسى جمهورى اسلامى «تنظیم سیاست خارجى کشور براساس معیارهاى اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بىدریغ از مستضعفان جهان» از وظایف دولت شمرده شده است(اصل سوم). همچنین «حمایت از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان» از اصول سیاست خارجى نظام دانسته شده است(اصل154). کینه دولتهاى مستکبر جهانى با جمهورى اسلامى ایران تنها به خاطر قطع ید آنان از منافع و ذخایر ا ین کشور نیست، بلکه بیش از آن آرمان خواهى این نظام در جهت برقرارى روابط عادلانه در عرصه بینالمللى است که به بیدارى ملتها و دولتها انجامیده و سیطره دولتهاى استکبارى را در جهان با دشوارى جدّى روبرو مىسازد. از آنجا که امروزه بسیارى از مسائل داخلى کشورها به فراتر از مرزها مربوط مىشود و تحولات جهانى و تصمیمات مجامع بینالمللى تأثیر فراوانى در امور داخلى کشورها بجا مىگذارد، اصلاح ساختار این مجامع و تنظیم روابط بینالمللى براساس حق و عدالت ضرورتى اجتنابناپذیر است. در جهان امروز «برقرارى عدالت اجتماعى در یک کشور» فارغ از آنچه در جامعه بین الملل مىگذرد، امرى بسیار دشوار است. از اینرو، هم مصالح ملى و هم دغدغه سرنوشت ملتهاى دیگر جمهورى اسلامى را بر آن مىدارد که نسبت به اصلاح روابط حاکم بر جهان حساس باشد. اعتراض مستمر جمهورى اسلامى به حق وتو در شوراى امنیت، نفوذ کشورهاى استعمارى در مجامع بینالمللى، تضییع حقوق ملتهاى محروم و مستضعف توسط کشورهاى پیشرفته و امثال آن همگى در این راستا بوده است.فصلنامه حکومت اسلامى با هدف حضور در نهضت عدالتخواهى موضوع «عدالت در جمهورى اسلامى» را محور دو شماره از مجله قرار داد تا کارنامه و عملکرد جمهورى اسلامى را در عرصههاى مختلف عدالت اجتماعى، اقتصادى و قضایى از زبان و قلم محققان و پژوهشگران از یک سو، و دستاندرکاران و مدیران بخشهاى گوناگون نظام از سوى دیگر، بررسى نماید. در این بررسى، هم قدمهاى مثبتى که به برکت برقرارى نظام اسلامى برداشته شده، نمایانده مىشود و هم موانع، نقایص و کمبودهاى عرصه برقرارى عدالت شناسایى مىگردد، به امید آنکه مورد توجه مسؤولان و دستاندرکاران قرار گرفته و گامى در راه تحقق عدالت اجتماعى باشد و جمهورى اسلامى را به فلسفه وجودىاش نزدیکتر نماید. بدیهى است جمهورى اسلامى که با پرچم عدالتخواهى در عرصه جهانى شناخته شده و امید محرومان و مستضعفان گشته، باید در داخل مرزهاى خود بتواند عدالت را برقرار کند. همچنین روابط جارى حاکم بر جهان، ظلم و ستمى که برملتهاى مظلوم و مستضعف از سوى دولتهاى استکبارى مىرود و متأسفانه در قالبهاى فریبنده ترویج دموکراسى، آزادى و حقوق بشر نیز انجام مىگیرد، محور دیگرى است که در بحث از عدالت جهانى نیازمند بررسى و امعان نظر است و در این مجموعه از این مقوله نیز غافل نبودهایم. به امید آنکه با حرکت ملتها به سمت عدالت، زمینه ظهور پرچمدار حقیقى عدالت در جهان، حضرت ولى عصر (ارواحنا فداه) فراهم شود. به امید آن روز.
*. در فرازى از وصیتنامه امام خمینى در پاسخ کسانى که گاهى ناشیانه و با صراحت مىگویند: «احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمىتواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند یا...» مىخوانیم: «اجراى قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیرى از ستمگران و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردى و اجتماعى و منع از فساد و فحشاء و... چیزهایى نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر در زندگى اجتماعى کهنه شود...»(صحیفه نور، ج21، ص175-176).
پى نوشت ها:
[1]. نهج البلاغه، خطبه33
[2]. صحیفه نور، ج5، ص29
[3]. از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با رییس و معاونان سازمان برنامه و بودجه 24/2/75
[4]. سخنرانى در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینىقدس سره، 14/3/83
[5]. نهج البلاغه، خطبه 216 «الحق اوسع ا لاشیاء فى التواصف و اضیقها فى التناصف».
[6]. از بیانات رهبر انقلاب به مناسبت بزرگداشت هفته دولت 8/6/74
[7]. بیانات رهبرى در هفته دولت 8/6/75، سخنرانى در صحن جامع رضوى در مشهد مقدس 2/1/83، سخنرانى در پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینى 14/3/83، سخنرانى در جمع مسؤولان دستگاه قضایى 7/4/83
[8]. محقق حلى، شرایع الاسلام، ج4، ص 68-67
[9]. صحیفه نور، ج11، ص26
[10]. از بیانات رهبرى در مورخه 24/2/75
دوم در میان علل و عوامل قیام و انقلاب اسلامى ملت ایران، تبعیض و بىعدالتى در دوران رژیم ستمشاهى جایگاه ویژهاى داشت. آنچه تودههاى مردم را به حرکت و مبارزه علیه حکومت پهلوى وا داشت، روابط ظالمانه و ظلم و ستم و تبعیضى بود که در لایههاى مختلف جامعه به صورت یک فرهنگ در آمده بود. عدالت در قاموس رژیم هیچ جایگاهى نداشت. کاسه صبر مردم از اینکه گروهى بر جان و مال و ناموس آنان مسلط شده و ثروتها و منابع ملى را غارت مىکنند یا به بیگانگان مىبخشند، لبریز شده بود. از اینکه عدهاى از خدا بىخبر برگرده آنان سوار شده و به تنها چیزى که نمىاندیشند، تأمین حقوق مردم است، به شدت رنج مىبردند. قیام عموم ملت به رهبرى امام خمینى به انگیزه برچیدن بساط ظلم و بىعدالتى از جامعه بود. رهبر کبیر انقلاب نیز قیام خود را با شعار احیاى ارزشهاى دینى و عدالتخواهى آغاز کرد. در بسیارى از سخنرانیها و بیانیههاى خود از ظلم و ستمى که بر تودههاى محروم جامعه مىرفت، سخن گفته و دولتمردان را به خاطر تضییع حقوق ملت استیضاح مىکرد. نظام جمهورى اسلامى با هدف برقرارى عدالت اجتماعى تأسیس شد. اگر سخنان بنیانگذار جمهورى اسلامى تا زمان پیروزى و از آغاز تأسیس نظام تا زمان رحلت امام در موضوع «دفاع از محرومان و مستضعفان و ضرورت برقرارى عدالت در جامعه»، جمعآورى شود، دفتر قطورى خواهد شد. بنابراین «برقرارى عدالت اجتماعى» از اهداف غیرقابل انکار انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى است و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «عدالت اجتماعى از مهمترین خطوط مکتب سیاسى امام» است.{4}با تحول عظیمى که در جامعه ما رخ داد، عدالت هدف و آرمانِ نظام و رهبران و دولتمردان شد، برخلاف گذشته که اساس نظام استبدادى بر تبعیض و بىعدالتى استوار بود. پس ملت مسلمان ایران به رهبرى امام خمینى در گام نخست توانست نظام سیاسى مورد نظر خود را با هدف برقرارى عدالت جایگزین نظام پوسیدهاى کند که ماهیتش آمیخته با ظلم و بىعدالتى بود.
سومدر اینکه جمهورى اسلامى از ابتدا به دنبال عدالت اجتماعى بوده و این جهت را همواره پیگیرى نموده، تردیدى وجود ندارد. رهبرى نظام و مسؤولان طراز اول کشور و عموم ملت هیچگاه از برقرارى عدالت غافل نبودهاند. یک مقایسه اجمالى با وضعیتِ حاکم بر رژیم گذشته این واقعیت را آشکار مىکند که جامعه در راه رسیدن به آرمان عدالت اجتماعى، به موفقیتهاى چشمگیرى نائل شده، در عین حال همگان واقفند که هنوز جمهورى اسلامى تا تحقق کامل عدالت در عرصههاى مختلف اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و قضایى راه درازى در پیش دارد. هنوز جامعه ما از تبعیض و بىعدالتى و یا دیریاب بودن عدالت رنج مىبرد. گرچه ساختار حکومت در قانون اساسى بر عدالت بنا شده و نهادهاى اساسى آن در پىبرقرارى عدالتاند، ولى فاصله عمیق میان توصیف حق، حقخواهى و عدالتخواهى در عرصه سخن و برقرارى عدالت و گردن نهادن به حق و رعایت حقوق دیگران در عرصه عمل{5} موجب شده که «عدالت همه جانبه» هنوز در حد یک آرزو باقى بماند. امیرمؤمنان علىعلیهالسلام نیز علىرغم تلاش فراوان براى تحقق عدالت در جامعه، با دشواریهاى فراوانى روبرو شد و در نهایت جان در راه عدالت فدا کرد.نظام جمهورى اسلامى بهرغم تمایل شدیدش به برقرارى عدالت با موانع و دشواریهاى فراوانى روبروست. شناخت شرایط برقرارى عدالت و موانع آن و تلاش براى فراهم ساختن شرایط و از بین بردن موانع شرط توفیق در این میدان است.
چهارماما شرایط لازم برقرارى عدالت:1. شناخت جایگاه عدالت بىشک حکومت اسلامى اهداف متعددى دارد، تأمین آزادیهاى سیاسى - اجتماعى، برقرارى نظم و امنیت، رفاه و رشد و توسعه اقتصادى، ارتقاء علمى و معنوى آحاد جامعه، عدالت اجتماعى و... شناخت درست جایگاه عدالت در میان سایر اهداف و آرمانها، قدم اول در راه برقرارى عدالت است. اگر مسؤولان و دولتمردان به درستى به ارزش، جایگاه و اهمیت عدالت اجتماعى واقف نباشند، نمىتوانند تلاش و همتى متناسب با آن را مصروف نمایند. گرچه به یک معنا عدالت اجتماعى زمینهساز ارتقاء علمى و معنوى شهروندان است و مقدمهاى براى آن بشمار مىرود، اما نسبت به اهداف دیگر از اهمیت بیشترى برخوردار است. هر چند آزادیهاى اجتماعى و سیاسى، نظم و امنیت، رشد و توسعه هر کدام یک ارزشاند و فقدان هر کدام جامعه را با دشواریهایى روبرو مىکند، اما آنچه از سیره پیشوایان دینى به ویژه امیرمؤمنان علىعلیهالسلام بر مىآید آن است که، عدالت در صدر جدول ارزشها جاى دارد و هیچ ارزش دیگرى به پاىِ اهمیت عدالت نمىرسد. آن حضرت به خاطر پافشارى بر عدالت، جنگ جمل را، با همه پیامدهاى خطرناکش، تحمل کرد. اگر او از شدت عدالتش مىکاست و به زیادهخواهى تنى چند از رجال عصر خویش پاسخ مثبت مىداد، یا لااقل اجراى عدالت را به تأخیر مىانداخت، جنگ جمل در آغاز حکومت نوپاى او رخ نمىداد، چه بسا بنى امیه جسارت برافروختن جنگ صفین و ایستادگى در برابر خلیفه مسلمین را به خود نمىدادند و از دل جنگ صفین، خوارج سربرنمىآورد و شعله جنگ نهروان برافروخته نمىشد. ظواهر امر نشان مىدهد که این همه گرفتارى از پیامدهاى عدالتخواهى علىعلیهالسلام و انعطاف ناپذیرى او در این عرصه بود. او براى ارزشى به نام عدالت، بىنظمى و برهم خوردن امنیت جامعه را به جان خرید و از شهادت استقبال کرد. معلوم مىشود عدالت به قدرى مهم است که امور مهمى چون «نظم و امنیت» در برابر آن رنگ مىبازد. چنانکه آن حضرت تا وقتى به مخالفان خود آزادى داد که دست تعدّى و تجاوز به جان و مال و ناموس دیگران دراز نکرده بودند. خوارج در اظهار مخالفت خود با حکومت آزاد بودند، اما به محض آنکه حقوق دیگران را زیر پا نهادند و عدالت در جامعه در معرض خطر قرار گرفت، با برخورد شدید امام روبرو شدند. از سیره آن حضرت بر مىآید که حدّ آزادیهاى اجتماعى - سیاسى نیز عدالت است. تنها ارزشى که در جدول ارزشها محدود به هیچ حدّى نیست، «عدالت» است. بنابراین قدم اول شناخت ارزش عدالت و ایمان به جایگاه آن است. از کسانى که براى آزادى مخالف دهها برابر بیش از عدالت و حقوق محرومان و مستضعفان جامعه ارزش قائلند و یک دهم تلاشى را که براى جلوگیرى از تضییع حقِ مخالفان سیاسى مىکنند، براى دفاع از تضییع حقوق تودههاى محروم جامعه مصروف نمىکنند، نمىتوان انتظار برقرارى عدالت داشت. از کسانى که رشد و توسعه را به منظور تأمین رفاه و آسایش هدف برنامههاى اقتصادى خود قرار مىدهند، بدون آنکه دغدغه چندانى براى عدالت داشته باشند و با صراحت مىگویند: براى رسیدن جامعه به رشد اقتصادى باید عدهاى قربانى شوند! نمىتوان توقع چندانى داشت. جمهورى اسلامى براى برقرارى عدالت اجتماعى نیازمند کسانى است که در عرصه برنامهریزى و اجرا تا بن دندان معتقد باشند که نظام حاکم بر جامعه اسلامى، با نظام حاکم بر جوامع سرمایهدارى تفاوت اساسى دارد. باور داشته باشند همان طور که آزادى حق شهروندان است، عدالت نیز حق مسلّم آنهاست، معتقد باشند که «رشد و توسعه اقتصادى مقدمه است و عدالت هدف»{6} تلاش براى رشد اقتصادى و حوالهدادن عدالت به آینده دور، دردى از مردمى که امروز از تبعیض و بىعدالتى رنج مىبرند، دوا نخواهد کرد.همچنان که، کسى که باور ندارد عدالت اسلامى در پرتو اجراى احکام و قوانین اسلامى تحقق مىیابد، نمىتواند به برقرارى عدالت در جامعه اسلامى کمکى کند.* آن که مىگوید: «چنانچه بتوان با عمل به قوانین یکى از مکاتب حقوقى امروز دنیا عدالت را برقرار کرد، نباید بر اجراى قوانین اسلامى اصرار ورزید» اصلاً تصور درستى از عدالت اسلامى ندارد. عدالتى که اسلام از آن سخن مىگوید با عدالتى که در پارهاى از مکاتب از آن سخن مىگویند، تفاوت زیادى دارد. مکتبى که بین توحید و کفر تفاوتى قائل نیست، و کفرورزى را به همان مقدار حق انسان مىداند که توحید را، طبعاً در تحقق عدالت - به معناى اعطاء کل ذى حقٍ حقَّه - به دنبال نظام حقوقى و سیاسى متناسب با آن مبناست. در این نگاه هر انسانى حق دارد کفر بورزد و دیگران را به اعتقادات کفرآمیز خود فرابخواند و حکومت نه تنها حق جلوگیرى از آن را ندارد، بلکه عدالت اقتضا مىکند از حق او هم دفاع کند. این مثال را تنها به عنوان یک نمونه یادآور شدیم تا تفاوت نگرش مکاتب توحیدى به مقوله حقوق بشر و عدالت، با مکاتب دیگر روشن شود. مسؤولان جمهورى اسلامى در ردههاى مختلف مدیریتى باید باور داشته باشند که برقرارى عدالت اسلامى تنها در پرتو احکام و قوانین اسلامى و ترویج ارزشهاى اخلاقى و تقویت ایمان مردم امکانپذیر است و بس.
2. عدالت وظیفهاى همگانى یکى دیگر از شرایط تحقق عدالت همکارى همگانى است. اگر همگان به رعایت حقوق یکدیگر متعهد نباشند، حقوق عدهاى تضییع خواهد شد. براى رسیدن به عدالت اجتماعى باید هر کس به حق خود قانع باشد و از تجاوز به حقوق دیگران بپرهیزد. اما به هر دلیل عدهاى در جامعه به حق خود قانع نیستند و دست تعدّى به حقوق دیگران دراز مىکنند. از اینرو، امر به معروف و نهى از منکر ضامن اجراى عدالت است که برخى مراتب آن برعهده مردم و برخى دیگر برعهده حکومت است. یکى از وظایف حکومت حفظ و حراست از حقوق عمومى و جلوگیرى از تجاوز به حقوق مردم است. عدالت در یک جامعه بدین معناست که همگان از فرصتها و امکانات و منابع عمومى به طور یکسان بهرهمند شوند. هر چند افراد در بهرهبردارى از این فرصتها و امکانات یکسان، متفاوتاند، بعضى از حق خود به خوبى بهره برده و در پرتو عقل و تدبیر و تلاش به مراتب بالاتر در زندگى دست مىیابند و عدهاى متقابلاً امکاناتى را که در اختیارشان نهاده شده، ضایع کرده و از بین مىبرند. اما در مرحله نخست همگان باید از فرصتها و امکانات به صورت مساوى بهرهمند باشند، نباید کسانى به دلیل قرار گرفتن در موقعیتى خاص از رانتهاى مختلف استفاده کنند، در حالى که دیگران به دلیل نبودن در آن موقعیت توان استفاده از آن را ندارند. و چون همگان به این اصل پاىبند نیستند، دولت باید زمینههاى سوء استفاده از فرصتها را از میان بردارد. نباید ساختار ادارى و قوانین و مقررات روزنههایى براى سوء استفاده داشته باشند تا افرادى به خاطر اطلاع از این روزنههاى قانونى و پیچ و خم ساختار ادارى بتوانند سهم بیشترى از منابع عمومى را به خود اختصاص دهند. شاید یکى از مهمترین عوامل بروز و گسترش تبعیض و بىعدالتى همین مقوله است. رانت خواران که اعمال خود را به ظاهر قانونى انجام مىدهند، بهانه و توجیهشان همین است که ما از قوانین و مقررات تخطى نکردهایم. رهبر معظم انقلاب در سالهاى اخیر بارها از ضرورت اصلاح ساختارى و شناسایى روزنههاى قانونى سخن گفتند تا افراد زیرک و قانوندان نتوانند با استفاده از اهرمهاى به ظاهر قانونى به ناحق از بیتالمال استفاده کنند و به ثروتهاى بادآورده برسند.{8}یکى از راههاى رسیدن به این نقطه عدالتخواهى مستمر مردم، احزاب و مطبوعات است. بىشک اکثریت جامعه ما در آرزوى برقرارى عدالتند، اما آرزو داشتن کافى نیست، باید عدالت را از متصدیان امور مطالبه کرد. مطالبه عدالت از مسؤولان و دولتمردان، که رسالت مهم را در این زمینه برعهده دارند، نقش مهمى در تحقق عدالت دارد. اگر عموم مردم، احزاب، جریانات سیاسى، مطبوعات و رسانههاى عمومى عدالت را نخستین و محورىترین شعار خود قرار دهند و نهضت عدالتخواهى در جامعه برپا شود، دولتمردان ناچار خواهند بود، آن را جدّىتر گرفته و در صدر اقدامات خود قرار دهند و در هر سیاست و برنامهاى که محورش عدالت نباشد، تجدیدنظر کنند. امام خمینى دفاع از محرومان و مستضعفان جامعه را سیاست اصولى جمهورى اسلامى شمرده و عدول از آن را گناهى نابخشودنى توصیف مىکردند.
3. وارستگى اخلاقى دولتمردانبرقرارى عدالت کار سخت و دشوارى است و هر کسى توان آن را ندارد. اجراى عدالت گاهى به ضرر مجریان عدالت یا بستگان و دوستان آنهاست. اگر مجریان عدالت وارسته نباشند، در چنین مواردى وابستگیها و تعلّقات سدّ راه اجراى عدالت مىشود. آدمى تحت تأثیر نفس یا تحت فشار دوستان و بستگان قرار مىگیرد تا او را از اجراى عدالت باز دارند و هر کسى تاب مقاومت در برابر فشارها را ندارد. از اینرو، در حکومت اسلامى قدرت در اختیار وارستگان قرار مىگیرد تا از آزمونهاى دشوار سربلند بیرون آیند. براى منافع خود و دوستان و بستگان حقوق مردم را زیر پا نگذارند. یکى از علل تبعیضها و بىعدالتیها در جامعه ما، حضور افراد ضعیف النفس در پارهاى مدیریتهاست. کسانى که طالب و دوستدار عدالتاند، اما قدرت و توان اجراى آن را ندارند. به همین جهت دقت در ارزیابى صلاحیتها در سپردن مسؤولیتها یک ضرورت اجتنابناپذیر است. اینکه در فقه ما براى قضاوت، که یکى از حساسترین مناصب اجراى عدالت است، شرایط دشوارى چون عدالت، علم، حلالزادگى و امانتدارى پیشبینى شده،{9} به همین دلیل است. دولتمردان باید با تقوا، عادل و نفوذناپذیر باشند تا در مقاطع حساس بتوانند در برابرصاحبان نفوذ و قدرت ایستاده و عدالت را پاس بدارند. قدرت و توانایى روحى افراد یکسان نیست و هر کسى براى هر شغل و منصبى آفریده نشده است. برخى از مناصب به قدرى حساس است که نباید به افراد و شخصیتهاى ناآزموده سپرده شوند. مناصب مختلف همگى به نوعى در معرض خطرند، وزارت، وکالت، ریاست، مدیریت، قضاوت همگى لغزشگاههایى هستند که اگر به وارستگان سپرده نشوند، مورد سوء استفاده قرار خواهند گرفت. اگر وزیر، وکیل، رییس و مدیرهم قصد سوء استفاده نداشته باشد، همواره فرصتطلبانى هستند که از موقعیت آنان استفاده کنند.افزون بر آن وارستگى دولتمردان مانع از این مىشود که به خاطر تعلق به یک شخص یا گروه یا یک منطقه و شهر، به آن شخص، و گروه، و آن منطقه و شهر بیشتر از دیگران و سایر مناطق رسیدگى کنند. گاهى تعلق خاطر یک رییس جمهور یا وزیر یا دولتمرد دیگر به یک گروه و جناح سیاسى با یک استان و شهرستان موجب مىشود که اعتبارات بیشترى در اختیار جناح خود و آن منطقه قرار گیرد. در حالى که چه بسا مناطق دیگر نیازمند رسیدگى بیشترى باشند. امام خمینى با صراحت فرمود:«حق ندارد حاکم و ولىّ امر یک ناحیه را بیشتر به آن توجه کند تا ناحیه دیگر. حق ندارد یک طرف کشور را زیادتر از طرف دیگر آباد کند. حق ندارد حتى یک جایى را کمتر از جاى دیگر - فرض کنید - خیابان کشى یا آسفالت کند.»{10}آیا به راستى در جمهورى اسلامى چنین دقایق و ظرافتهایى مراعات مىشود؟ آیا منابع و اعتبارات بین مناطق مختلف یکسان توزیع مىگردد؟ آیا گروههاى سیاسى به هنگام رسیدن به قدرت به همه گروهها یکسان مىنگرند یا به محض دستیابى به مناصب، دست جناح رقیب را از همه امکانات و منصبها کوتاه مىکنند؟ آیا رسیدگى به یک شهر یا منطقهاى به خاطر سفر قریبالوقوع یک مدیر، با عدالت سازگار است؟ آیا سرمایهگذاریهاى کلان و طرحهاى کوچک و بزرگ در مناطق مختلف کشور به صورت یکسان و به مقدار نیاز هر منطقه صورت مىگیرد؟ اگر چنین بود این مقدار تفاوت از نظر سطح زندگى عمومى در شهرهاى مختلف مشاهده مىشد؟ آیا در بررسى طرحها و لوایح مصوّب مجلس، شوراى نگهبان عدالت را، که هم روح و محور احکام شرعى است و هم قانون اساسى، به عنوان یک معیار و شاخص مد نظر قرار مىدهد؟ آیا شوراى نگهبانِ شرع و قانون اساسى، نمىتواند مصوبهاى را به خاطر «تبعیضآمیز بودنش و مراعات نکردن عدالت» رد کند و به مجلس باز گرداند؟ یکى از شرایط لازم توزیع عادلانه منابع و ثروتهاى عمومى وارستگى سیاستمداران و دولتمردان است. اگر دولت و مجلس که لایحه بودجه را تصویب مىکند، از وارستگى لازم برخوردار نباشد، عدالت را فداى منافع شخصى، گروهى و جناحى خواهد کرد. از دستاوردهاى وارستگى دولتمردان ساده زیستى و پرهیز از تشریفات و تجملات است که امروزه سهم عظیمى از بیتالمال را به خود اختصاص داده است. مدیرى که غرق در تجملات و تشریفات باشد و با این سبک زندگى خو گرفته باشد، هرگز قادر نخواهد بود که رسالت سنگین اجراى عدالت را برعهده بگیرد. برقرارى عدالت در تاریخ زندگى بشر از مردانى ساخته بوده که دل در گرو زخارف دنیا نداشته باشند. کسى که در برابر تمایلات نفسانى خود تاب مقاومت نداشته باشد، هرگز نمىتواند در برابر خواستههاى نامشروع دیگران بایستد و از حقوق محرومان و مستضعفان دفاع کند. دستاورد دیگر وارستگى دولتمردان آن است که در جذب و مصرف بودجه کشور، تنها نظر به حوزه مأموریت خود نداشته باشد. تنها رشد و پیشرفت وزارتخانه یا استان خود را ننگرد. یکى از مشکلات جامعه ما نگاه جزیرهاى مسؤولان به حوزه مأموریتشان است. هر مدیرى به فکر جذب اعتبار بیشتر و مصرف آن در محدوده مدیریت خویش است، بدون آنکه نیاز بخشهاى دیگر را منصفانه مشاهده کند. اگر نیازهاى اساسى مردم در یک بخش همچنان بىپاسخ مانده، هیچ دلیل و توجیه عقلانى ندارد که بیتالمال در مصارفى خرج شود که جزو نیازهاى درجه چندم عدهاى از مردم است. آیا حقیقتاً بودجه کشور به تناسب نیاز واقعى بخشهاى مختلف توزیع مىشود؟ سهم کسانى که به صورت یکسان در ادارات و سازمانها زحمت مىکشند، از بودجه عمومى کشور یکسان است؟ اگر چنین بود عدهاى براى رفتن به بعضى از ادارات و سازمانها دست و پا نمىزدند و متقابلاً برخى از ادارات و سازمانها با بىمهرى روبرو نمىشد؟ سخن را با نقل نمونهاى در بیانات رهبر معظم انقلاب با رییس و معاونان سازمان برنامه و بودجه به پایان مىبریم. ایشان با تأکید بر رعایت شاخصهاى عدالت اجتماعى و توزیع عادلانه و کم کردن فاصله بین طبقات، به ذکر یک نمونه پرداختند:«متأسفانه گاهى چیزهایى در بعضى از بخشهاى دولتى مشاهده مىشود که مطلقاً مورد توجه نیست. فرض بفرمایید الان در کشور، جاهایى وجود دارد که براى حضور دو ساعت یک شخص در یک میزگرد، پولى معادل - مثلاً - دو ماه حقوق آقاى میرزاده [رییس وقت سازمان برنامه و بودجه] پرداخت مىکنند. شخصى دو ساعت در جایى شرکت مىکند، مقدارى رطب و یابس مىبافد، که همان حرفها هم علاوه بر اینکه معلوم نیست متّکى به یک مطالعه و فکر کردن و مثلاً آمادهسازى باشد، بالاخره اگر از شما دعوت کنند که بیایید و حدود نیم ساعت در یک میزگرد دو ساعته حرف بزنید، یک ربع هم به شما وقت مىرسد، یک چیزى بگویید. بعد بیایند براى این کار، یک چک داخل پاکت بگذارند و به شما بدهند که فرض بفرمایید دو برابر حقوق یک وزیر یا معاون رییس جمهور است، این کار الان در یک جاهایى از این کشور هست که بایستى با آن به شدت مبارزه بشود. نباید این چیزها رإ؛ّّ کوچک گرفت.»{11}نقل این مورد به عنوان یک نمونه کافى است تا نشان دهد در ساختار ادارى و سازمانى کشور و توزیع بودجه کشور، چه موارد غیرقابل دفاعى وجود دارد که جز بىعدالتى نام دیگرى ندارد. آیا اینگونه موارد توسط دستاندرکاران مربوطه در مجلس و دولت و سایر نهادها شناسایى شده تا بساطش برچیده شود و ما را به برقرارى عدالت نزدیک کند؟ یا از سوى بعضى از دولتمردان توجیه مىشود که چون چنین مبالغى در بخش خصوصى پرداخت مىشود، براى حفظ نیروهاى متخصص باید در بخش دولتى هم پرداخت شود؟!
پنجمانقلاب اسلامى ایران تنها برقرارى عدالت در ایران را مطمح نظر نداشت، بلکه برقرارى عدالت در عرصه جهانى و روابط بین کشورها و ملتها نیز از مهمترین آرمانهاى انقلاب و رهبرى آن بود. بر همین اساس در قانون اساسى جمهورى اسلامى «تنظیم سیاست خارجى کشور براساس معیارهاى اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بىدریغ از مستضعفان جهان» از وظایف دولت شمرده شده است(اصل سوم). همچنین «حمایت از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان» از اصول سیاست خارجى نظام دانسته شده است(اصل154). کینه دولتهاى مستکبر جهانى با جمهورى اسلامى ایران تنها به خاطر قطع ید آنان از منافع و ذخایر ا ین کشور نیست، بلکه بیش از آن آرمان خواهى این نظام در جهت برقرارى روابط عادلانه در عرصه بینالمللى است که به بیدارى ملتها و دولتها انجامیده و سیطره دولتهاى استکبارى را در جهان با دشوارى جدّى روبرو مىسازد. از آنجا که امروزه بسیارى از مسائل داخلى کشورها به فراتر از مرزها مربوط مىشود و تحولات جهانى و تصمیمات مجامع بینالمللى تأثیر فراوانى در امور داخلى کشورها بجا مىگذارد، اصلاح ساختار این مجامع و تنظیم روابط بینالمللى براساس حق و عدالت ضرورتى اجتنابناپذیر است. در جهان امروز «برقرارى عدالت اجتماعى در یک کشور» فارغ از آنچه در جامعه بین الملل مىگذرد، امرى بسیار دشوار است. از اینرو، هم مصالح ملى و هم دغدغه سرنوشت ملتهاى دیگر جمهورى اسلامى را بر آن مىدارد که نسبت به اصلاح روابط حاکم بر جهان حساس باشد. اعتراض مستمر جمهورى اسلامى به حق وتو در شوراى امنیت، نفوذ کشورهاى استعمارى در مجامع بینالمللى، تضییع حقوق ملتهاى محروم و مستضعف توسط کشورهاى پیشرفته و امثال آن همگى در این راستا بوده است.فصلنامه حکومت اسلامى با هدف حضور در نهضت عدالتخواهى موضوع «عدالت در جمهورى اسلامى» را محور دو شماره از مجله قرار داد تا کارنامه و عملکرد جمهورى اسلامى را در عرصههاى مختلف عدالت اجتماعى، اقتصادى و قضایى از زبان و قلم محققان و پژوهشگران از یک سو، و دستاندرکاران و مدیران بخشهاى گوناگون نظام از سوى دیگر، بررسى نماید. در این بررسى، هم قدمهاى مثبتى که به برکت برقرارى نظام اسلامى برداشته شده، نمایانده مىشود و هم موانع، نقایص و کمبودهاى عرصه برقرارى عدالت شناسایى مىگردد، به امید آنکه مورد توجه مسؤولان و دستاندرکاران قرار گرفته و گامى در راه تحقق عدالت اجتماعى باشد و جمهورى اسلامى را به فلسفه وجودىاش نزدیکتر نماید. بدیهى است جمهورى اسلامى که با پرچم عدالتخواهى در عرصه جهانى شناخته شده و امید محرومان و مستضعفان گشته، باید در داخل مرزهاى خود بتواند عدالت را برقرار کند. همچنین روابط جارى حاکم بر جهان، ظلم و ستمى که برملتهاى مظلوم و مستضعف از سوى دولتهاى استکبارى مىرود و متأسفانه در قالبهاى فریبنده ترویج دموکراسى، آزادى و حقوق بشر نیز انجام مىگیرد، محور دیگرى است که در بحث از عدالت جهانى نیازمند بررسى و امعان نظر است و در این مجموعه از این مقوله نیز غافل نبودهایم. به امید آنکه با حرکت ملتها به سمت عدالت، زمینه ظهور پرچمدار حقیقى عدالت در جهان، حضرت ولى عصر (ارواحنا فداه) فراهم شود. به امید آن روز.
*. در فرازى از وصیتنامه امام خمینى در پاسخ کسانى که گاهى ناشیانه و با صراحت مىگویند: «احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمىتواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند یا...» مىخوانیم: «اجراى قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیرى از ستمگران و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردى و اجتماعى و منع از فساد و فحشاء و... چیزهایى نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر در زندگى اجتماعى کهنه شود...»(صحیفه نور، ج21، ص175-176).
پى نوشت ها:
[1]. نهج البلاغه، خطبه33
[2]. صحیفه نور، ج5، ص29
[3]. از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با رییس و معاونان سازمان برنامه و بودجه 24/2/75
[4]. سخنرانى در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینىقدس سره، 14/3/83
[5]. نهج البلاغه، خطبه 216 «الحق اوسع ا لاشیاء فى التواصف و اضیقها فى التناصف».
[6]. از بیانات رهبر انقلاب به مناسبت بزرگداشت هفته دولت 8/6/74
[7]. بیانات رهبرى در هفته دولت 8/6/75، سخنرانى در صحن جامع رضوى در مشهد مقدس 2/1/83، سخنرانى در پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینى 14/3/83، سخنرانى در جمع مسؤولان دستگاه قضایى 7/4/83
[8]. محقق حلى، شرایع الاسلام، ج4، ص 68-67
[9]. صحیفه نور، ج11، ص26
[10]. از بیانات رهبرى در مورخه 24/2/75