کارایى عملىِ جمهورى اسلامى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
«کارایى عملى جمهورى اسلامى» عنوانسخنرانى آیت الله هاشمى رفسنجانىدر دهمین اجلاس مجلس خبرگانرهبرى (17/6/82) است. این سخنرانىدر چارچوب ماده 51 آیین نامه داخلىمجلس خبرگان انجام شده که بر طبقآن مسائل مهم داخلى و خارجى که باوظایف این مجلس ارتباط دارد، درکمیسیون سیاسى - اجتماعى مجلسمورد بحث قرار گرفته و یکى ازمسئولان یا نخبگان کشور به دعوتهیئترئیسه براى سخنرانى دعوتمىشود. در اجلاس دهم نیز موضوعکارآمدى و کارایى نظام جمهورىاسلامى محور یک سخنرانى قرارگرفته که به لحاظ اهمیت در این شمارهمنتشر مىشود.متن
کارآمدى و کارآیى نظام
دوران مبارزه
دوران تثبیت
دوران دفاع مقدّس
دوران سازندگى
تحقق اهداف انقلاب
1. استقلال
مردمسالارى
توسعه همه جانبه
منشأ نارضایتىها چیست و کجاست؟
حوزههاى علمیه و تغذیه حکومت
بسم اللّه الرحمان الرحیم. الحمد للّهوالسلام على رسول اللّه و آله.
آییننامه ما نمایندگان را موظّف کردهاست که در هر اجلاسیهاى، یکى|20|از مسائل مهمّ کشور و انقلاب را بررسى کنیم و آغاز کار از کمیسیون سیاسى و اجتماعىاست. از سوى این کمیسیون دو موضوع پیشنهاد شده است:
کارآمدى و کارآیى نظام
یکى از موارد بسیار مهمى که امروز دشمنان انقلاب و ایران در باره آن برنامهریزى کرده وکار مىکنند، این است که مىکوشند نظام را ناکارآمد نشان دهند و به جامعه، به خصوصجوانان چنین القا کنند که نظام اسلامى نمىتواند در دنیاى امروز، جامعه را اداره کند! به نظرمىرسد این از اهداف درجه اوّل آنان است و این حقیقتاً خطر بزرگى است.
روشن است یکى از وظایف ما به عنوان خبرگان و نیز به عنوان روحانیّت، که پیشتاز اینانقلاب بوده و حافظ آن خواهد بود و همچنین به عنوان یک شهروند، این است که هر کس درحدّ توان خودش روى این مسأله کار کند و جلو این ظلم را که به انقلاب مىشود، بگیرد. مناز آنجا که از آغاز تاکنون در جریان امور کشور بودهام، از افرادى هستم که این مسؤولیت رابیشتر احساس مىکنم.
بدیهى است که این بحث بسیار وسیع است و حرفهاى من فهرست وار خواهد بود.امیدوارم هر یک از ما و کسانى که این بحث را مىشنوند، پىگیرى و دنبال کنند. حالا ممکناست انتقادهایى داشته باشند و قبول یا ردّ کنند. من نظر خودم را مىگویم.
پیش از شروع بحث، باید میلاد حضرت جواد و حضرت مولى الموحدین(ع) را تبریکبگویم و از انفاس قدسى آنان استمداد کنیم تا بتوانیم این بحث اساسى را درست مطرح کنیم.
به جهت توصیه کمیسیون، من روى کارآمدىِ عملى بیشتر تکیه مىکنم. بحث را مىشوددر دو بخش مطرح کرد: یکى اینکه آیا اصلاً نظام اسلامى در زمان حاضر جوابگوى ادارهجامعه هست و جوامع بشرى امروز مىتوانند در چهارچوب معارف اسلامى جامعه را ادارهکنند یا نه؟ این بیشتر یک بحث تئوریک و نظرى است.
بخش دیگر این است که ما چه کردهایم؟ مدیریت نظام ما از آغاز تاکنون چه کردهوامروزدر چه وضعى هستیم و آینده را چه گونه مىبینیم؟ این دو مطلب پیشگفتهدرمواردى متداخل و با هم است، لیکن در واقع از هم جدا است. بحثى که من مىکنمیکجریان تاریخى است و در کنار هر قطعه تاریخ، تحلیلى مختصر هم خواهم کردودربخشهاى سازماندهى و هدایت انقلاب و عملکرد و ساختار نظام، مقایسههایى|21|بابرخى جاهاى دیگر خواهم داشت.
براى اینکه کارآیى نظام اسلامى و عملکرد خود را به درستىارزیابى و تحلیل کنیم، باید بگوییم که ما چند دوره مشخص داریم:1-دوره انقلاب و مبارزه 2 - دوره تثبیت 3 - دوره سازماندهىوساختار تشکیلات نظام 4 - دوره دفاع 5 - دوره از سازندگى تا امروز.و چشم انداز هم بخش بعدى است که در آینده مىخواهیم چه کنیم.
دوران مبارزه
در مورد مبارزه، باید گفت خوشبختانه بیشتر شما کسانى هستیدکه در مبارزه بودهاید و قبل از انقلاب را خوب لمس کردهاید ومىدانید که جریانهاى مختلفى در ایران بودند که داعیه مبارزه راداشتند. یکى از آنها همین جریان اسلامى بود با رهبرى امام وحوزههاى علمیه و روحانیّت و نیروهاى مذهبى خاص. گروه دیگرجریان چپ و مارکسیستها بودند که سوسیالیستها هم جزو آنانبه شمار مىآمدند و نیز ملّىگراها بودند. در میان آنان جریان دیگرىهم بود که آن روزها به عنوان التقاطى شناخته شد و بعد تعبیر «منافق»براى آنان انتخاب گردید. آنان، هم اسلامى بودند و هم کمونیست.مىخواستند بین دو نقطه متضاد اسلام و گروههاى چپ پل بزنند.
ملى گراها سابقهاى در دولت دکتر مصدق هم داشتند که به آنمىنازیدند. در حالى که آنجا هم باز به روحانیت مربوط مىشد.چون نهضت ملى نفت هم با حمایتهاى آیت اللّه کاشانى و آیت اللّهخوانسارى و بعضى از روحانیون دیگر پیروز شد. البته شکستنهضت ملّى نفت با ملّى گراها بود نه پیروزىاش.
پس در عمل دیدیم جریانى که توانست مردم را به صحنه بیاوردوسرانجام با حضور مردم مبارزه پیروز شد، جریان مذهبى و اسلامىبود. بقیّه هیاهو خیلى داشتند، لیکن حضور مردمىشان جداً کمبودوبعد از پیروزى انقلاب هم همه آنان به اندازه یک شریک
جریانى کهتوانست مردم رابه صحنه بیاوردو سرانجام باحضور مردممبارزه پیروزشد، جریانمذهبى و اسلامى بود.
|22|
مساوى سهم خواهى مىکردند و مىخواستند در اداره انقلابسهم داشته باشند!
من فکر نمىکنم که کسى منکر شود در دوران مبارزه نقش اوّلرا نیروهاى مسلمان و مدیریتهایى که عمدتاً روحانى بودند بهعهده داشتند و آنان بودند که مبارزه را به سامان رساندند و بههمان دلیل پرچمدار بودند. نقش امام راحل(ره) هم که حرف اوّلرا مىزد و بسیار سازنده بود و حتّى تا امروز هم اینگونه است.
دوران تثبیت
دوران تثبیت دوران سختى براى ما بود. به خاطر همین سهمخواهى که جریانها داشتند. آنها از روزهاى نخستِ پیروزىمخالفتها را آغاز کردند و ایذاءها و شیطنتها را، هم در مرکز وهم در نقاط مختلف کشور؛ مانند کردستان، سیستان و بلوچستان،خوزستان، آذربایجان و تا حدود زیادى گنبد شروع کردند. دیدیمکه جریانهاى قومى به چه شرارتهایى دست زدند! در مرکز نیزوضع همان طور بود، با اینکه دولت موقّت را که تشکیل دادیم وتقریباً همه این گروهها در دولت موقّت بودند. جبهه ملّى،گروههایى مثل جاما و مسلمانان مبارز و بسیارى از گروههاىکوچک هم سهم داشتند و در شوراى انقلاب یا در دولت بودندویا در مدیریتهاى استانى و مانند آن بودند. همین زیادهخواهىو توقعهاى بىجاى آنان، که مىخواستند در حدّ همه مردم سهمبگیرند، ما را دچار مشکل کرد. اینجا اوّلین نقطهاى بود که ما رادچار مشکل ساخت، آنهم بر سر ماهیّت انقلاب، که نظام چهماهیّتى داشته باشد، اسلامى یا دمکراتیک بدون قید اسلامى و بهاصطلاح، لائیک یا چیز دیگر؟ هم قاطعیت امام و هم خواستمردم، با آن رفراندم و همه پرسى که مىدانید، حدود نود و نهدرصد - 98/2 - درصد مردم رأى به جمهورى اسلامى دادند و بعد
|23|
هم در قانون اساسى تبلور یافت. از همین جا انشعابهایىبهوجود آمد، عدّهاى همه پرسى را تحریم کردند و مخالفتهاىلفظى هم بسیار و بىحساب بود و وقتى قانون اساسى براساساسلامى بودن نظام تصویب شد دچار بحرانهاى جدّىشده بودیم.
من این روزها، به دلیلى، مذاکرات شوراى انقلاب را، که در آندوران یکى از محورهاى مهم اداره کشور بود، مرور مىکنممىبینم که ما روزهاى آغازین انقلاب چه قدر مشکل داشتیم!مهمترین و وقتگیرترین مسائل در جلساتى که داشتیم، مسألهکردستان، خوزستان، گنبد بود و در همان روزها با مسألهآذربایجان روبرو شدیم؛ کارهایى که خلق مسلمان در آذربایجانکردند، واقعاً همراه با هیجان، تنش و التهاب بود؛ التهابى که براىنسل امروز غیر قابل توصیف است.
به هر حال، از آن مقطع عبور کردیم؛ مقطعى که مىتوانستکشور را تجزیه کند، چون آمریکا و غربیان پشت سر آنان بودندوکشورهاى عربى نیز وارد شدند. همان هنگام حزب بعث عراق،هم پول زیادى خرج مىکرد، هم سلاح زیادى مىفرستاد و همایذاءهاى مرزى علیه ما داشت. سلطنت طلبها هم که ریشه کننشده بودند. گرچه گروهى از آنان فرارى بودند، لیکن درداخلکشور هم بودند و در بسیارى از ادارات و ارگانها حضورونفوذ داشتند.
ارگانهاى کشور نفوذ کرده بودند. واقعاً دوران مشکلى بودوگذشت. قانون اساسى تصویب و انتخابها انجام شد.
فتنه دیگرى پیش آمد و آن فریب کارىها و ریاست جمهورىبنى صدر بود که مىتوانست براى همیشه کشور اسلامى را بهسوى دیگرى ببرد. که این فتنه هم با بیدارى نیروهاى اسلامى، که
|24|
حق بسیار بزرگى در انقلاب دارند، برطرف شد. البته با دادن قربانىهاى فراوان که یکنمونهاش انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى بود؛ حادثهاى که در آن بهترین شخصیتهاىتأثیرگذار و بسیج کننده انقلاب را در یک لحظه از دست دادیم.
امروزه شما مىتوانید وضع فعلى عراق را با کشور ما مقایسه کنید، با آن همه گرفتارىومشکل که ما داشتیم. بعد از رژیم شاه، براى ما ساختار مهم بود تا با این همه معارضودشمن بتواند کشور را نگه دارد. اکنون که از آن بحرانها عبور کردهایم هر کسى ممکناستنقدهایى داشته باشد. گرچه من نمىتوانم بگویم همه کارهایى که شده، دقیقاً صحیحبوده است، ولى در حدّ تشخیص و بررسىها صحیح بود و اثر هم داد، البته مىتوانست بهتراز این انجام شود که شاید به عقل ما نرسیده است. با این همه، هنوز هم کسى پیشنهادبهترنداده است.
ما کشورى را تحویل گرفتیم که براى همه امورش مسؤول داشت و هیچ کارى بىمسؤول نبود در این حال یا باید همان مسؤولان را مىپذیرفتیم و یا همه را به هم مىریختیم وعوض مىکردیم؛ همان کارى که آمریکایىها در عراق مىکنند و ارتش و پلیس و استخباراتو بعضى از وزارتخانهها و... را مرخص کرده و بیرون ریختهاند. قبلاً رسم انقلابها و بیشترانقلابهاى کمونیستى این بود که وقتى مىآمدند، همه را تصفیه مىکردند. حتّى این سخنمعروف بود که یکى از مأموران تصفیه کوتاهى کرده بود و مسؤولان سابق را از شهر بهاردوگاه نبرده بود. به او گفتند: چرا آنان را به بیرون از شهر انتقال ندادى؟ گفته بود: ماشین وامکانات نداشتیم. گفتند: ماشین نداشتید، گلوله هم نداشتید؟! تفکر جارى در آن زمان این بودکه انقلاب واقعى باید گذشتهها را حذف فیزیکى کند. امّا انقلاب اسلامى نمىخواست چنینکند، اوّلاً بسیارى از مأموران و بعضى از مسؤولان رژیم سابق با انقلاب همکارى کرده بودند.طبقه پایین آنها که اصلاً جز انقلاب بودند و اعتصابهاى آنان باعث پیروزى انقلاب شد.ارتش و پلیس هم همین طور بودند، ما هم که به جهت معتقدات اسلامى و داشتن روحیهانسانى به خودمان اجازه نمىدادیم تصمیمات خطرناک بگیریم و ظلم کنیم.
بنابراین، تدبیرى اندیشیده شد که در کنار این ادارات و سازمانها، که نمىشد به آنهااعتماد کرد، از نیروهاى انقلاب، ارگانها و نهادهاى انقلابى ایجاد شود تا به آنان کمک کنند وبدینوسیله، به تدریج کادرسازى کردیم و به تربیت نیرو پرداختیم. سپاه در کنار ارتش، کمیتهدر کنار پلیس و دادگاه انقلاب در کنار دادگسترى به وجود آمد. ادارات و وزارتخانهها بودند،
|25|
مىکرد. بقیه نهادهاى انقلاب همینگونه تأسیس شدند. روشن است که این ساختار براى ماهزینه داشت، ولى ناگزیر بودیم و نمىشد آنان را تصفیه کرد، چون نه انسانى بود و نهمصلحت. و بسیارى از آنها هم واقعاً طرفدار انقلاب بودند و هستند و از سوى دیگرنیروهاى انقلاب هم نمىشد بیکار بمانند. و نیز نمىشود که همه امور را دست افراد قبلىبدهیم و بگوییم نیروهاى انقلاب بروند به خانههایشان!
پس نیروهاى انقلاب به این صورت وارد کار شدند و به تدریج فعالیت خود را درارگانها آغاز کردند و سرانجام پس از طى دورهاى اکنون رسیدهایم به یک نقطهاى که مىبینیمکار درستى بوده و تصمیم صحیحى گرفتهایم.
البته برخى انتقادهایى که به انقلاب اسلامى مىکنند، این است که مىگویند تعداد کارکناندولت خیلى افزایش یافته است. گرچه افزایش یافته امّا معمولاً اغراق مىکنند. امروزه رسمشده است کسانى که مىخواهند چیزى بگویند یا بنویسند و شعارى حرف بزنند، رقمهاىدرشت مىگویند؛ مثلاً یک میلیون نیرویى که در رژیم شاه به صورت خرید خدمتى کارمىکردند و هنوز استخدام رسمى نشده بودند، بعد از انقلاب استخدام رسمى شدند؛ چون بهآنان ظلم مىشد.
آن مقدارى که مىگویند درست نبوده و اغراق است. با اینکه این نهادها همه جدیداستو گفتیم که همه نیروها جدید آمدند ولى آن اندازه که مىگویند نیست و معمولاًاغراقمىکنند.
در دولتى کردن هم آن قدر اغراق مىشود که گاهى مىبینیم در تعبیراتِ حتّى مسؤولانسطح بالا، افرادِ وارد گاهى مىگویند، مثلاً: هشتاد درصد اقتصاد کشور ما دولتى است! اینحرف، حرف ناحقى است. من چند بار از این مسأله دفاع کردهام که چنین نیست و شما ناحقمىگویید. کشاورزى ما حدود بیست تا بیست و پنج درصد اقتصاد ما است، تمامش از آنِبخش خصوصى است و کمتر دولتى است. بخش مسکن خیلى کم دولتى است و عمدتاً دردست مردم است. خانهها و ساخت و سازها و... و بخش تجارت، عمدتاً بخش خصوصىاست و اصلاً دولت در تجارت جارى کشور حضور چندانى ندارد. خدمات مختلف همهمینگونه است. در چند روز گذشته که در مجمع تشخیص مصلحت نظام جلسه و بحثداشتیم، از رییس بانک مرکزى خواستم که یک کار آمارى کند. ایشان هم این کار را کرد
|26|
ونتیجه را گزارش داد و همه اینها را معیّن کرد. نتیجه این شد کهتنها چهل درصد اقتصاد ما دولتى است و این بزرگ نمایىِ هشتاددرصد، از همان شیوههاى تو دل خالى کن است و براى اینکه نظامرا ناکارآمد نشان دهند از آن استفاده مىکنند. به این شیوه زیادمتوسّل مىشوند که لازم است در جاى دیگر در باره آن توضیحداده شود.
به هر حال ساختار نظام را به تدریج شکل دادیم. البته منخودم اگر بخواهم انتقاد کنم، در بعضى از دولتى کردنها و دربعضى از مصادرهها مىتوانم حرفهایى بزنم که انتقاد باشد، امّا بههر حال ما باید مجموعه را در نظر بگیریم. نمىشود که تنها نقاطضعف را بگوییم و بس. وضعیت آن زمان با الآن متفاوت بود پساوضاع آن زمان را باید در نظر بگیریم و سپس نقد کنیم. ولى جاىاین سخن هست که کسى بگوید و بحث کند که آیا بعضى از دولتىکردنها درست بوده است یا نه؟ این قابل بحث است.
دوران دفاع مقدّس
در باره دوره دفاع مقدّس هم حرف براى گفتن زیاد است ولىدر این بخش هم خیلى توقّف نمىکنیم. مىدانید که ما کشورىتنها بودیم و هیچ حمایت خارجى نداشتیم. در داخل گرفتاراختلافات داخلىِ زمان بنىصدر، منافقین و بسیارى افراد بودیمکه امور را در اختیار داشتند و هنوز شکل نگرفته بودیم. ارتش ماواقعاً در حال تصفیه بود و هیچ سلسله مراتب و فرماندهى در آنمراعات نمىشد و سپاه در تشکیلات بسیار جوان بود، در چنینوضعیتى چنان جنگى بر ضدّ ما آغاز شد که شرق و غرب وارتجاع، با پول و سلاح و تبلیغات و اطلاعات از طریق صدام، بهجان انقلاب افتادند و آن همه فشار بر گرده انقلاب آمد. ما، درتنهایى و با اتّکا به امکاناتى که از رژیم قبل مانده بود یا خودمان
|27|
خلق کردیم، به دست جوانان بسیجى، سپاه و ارتش، این شرّ ازکشور دفع شد. به طورى که چیزى از خاک ما در دست عراقىهانماند و در سازمان ملل هم بالأخره حکم پیروزىِ ما صادر شد وگفتند که ایران متجاوز نیست و عراق متجاوز است و بایدخسارت بپردازد.
در مجموع جنگ یکى از صحنههاى با شکوه تاریخ ما استگرچه بسیار گران تمام شد. ما بیش از دویست هزار شهید دادیم وهمین مقدار یا بیشتر جانباز و آزاده و... داریم، ولى به قیمت اینفداکارى، کار بزرگى کردیم و بدترین شرّى را که متوجه کشورماشده بود، توانستیم دفع کنیم و در عین حال در دنیا سربلند باشیم ودرسى هم به متجاوزان بدهیم. پس باید بپذیریم که از دوران دفاعهم خوب عبور کردیم.
من در اینجا نمىتوانم از همه جزئیات جنگ و دفاع، دفاع کنم.ممکن است از ما اشتباهاتى سرزده باشد. شاید در مواردى بهترمىتوانستیم بجنگیم. و بالأخره ممکن است مىتوانستیم شروعجنگ را به تأخیر بیندازیم... امّا تا این حد هم ساده نیست که همینطورى بگوییم که مىتوانستیم و نکردیم؛ چون تصمیم گرفتهبودند که انقلاب را از پا در بیاورند.
ابتدا خواستند با کودتا از پا در آورند، نشد. تصمیم گرفتند باآشوب از پا در آورند، نشد. صریحاً گفته بودند (و در اسناد همهست) که این بار دیگر کار نهایى را انجام مىدهیم! کم کم آن اسنادبیرون مىآید و رو مىشود که آن برنامهها براى حذف انقلاب
دوران سازندگى
دوره آخر هم دوره بازسازى و سازندگى است که بعد از جنگشروع شده و تاکنون هم ادامه دارد و باید ادامه داشته باشد. اهمیت
در مجموع جنگ یکىاز صحنههاى باشکوه تاریخ ما استگرچه بسیار گرانتمام شد. ما بیش ازدویست هزار شهیددادیم و همین مقدار یابیشتر جانباز وآزاده و... داریم، ولىبه قیمت این فداکارى،کار بزرگى کردیم وبدترین شرّى را کهمتوجه کشورما شدهبود، توانستیم دفعکنیم و در عین حال دردنیا سربلند باشیم ودرسى هم بهمتجاوزان بدهیم.
|28|
این مورد از سه مورد پیش اگر بیشتر نباشد کمتر نیست؛ چون مخالفان انقلاب تقریباً همگىدر این مسأله متحد بودند و مىگفتند: ایرانیان با امواج انسانى و با هیجانات مذهبى پیروزشدند و مخالفان داخلى را حذف کردند، امّا به خاطر نداشتن تجربه و نیروهاى متخصص وحمایت نشدن از خارج و در انزوا قرار گرفتن و مشکلاتى که در سر راهشان وجود دارد و...نمىتوانند کشورشان را بسازند و اینجا دیگر گیر مىکنند، در نتیجه مردم متفرق مىشوند ومیان مدیران و مردم فاصله مىافتد! همه دیدند که این هم اتفاق نیفتاد و به خلاف انتظار آنان،انصافاً دوران سازندگى کارهاى بسیار بزرگى کرد و جا دارد که مقایسه شود و ببینیم تفاوتهاکجا است؛ چون همین طورى به شکل ادعا بگوییم شاید خیلى جا نیفتد. من البته سازندگى راکه مىگویم، امروز را هم مىگویم، گرچه امروز مقدارى از سرعت سازندگى کم شده است،امّا اصل برنامهها ادامه دارد.
مقایسهاى کنیم بین ایرانِ قبل از انقلاب و کارهایى که بعد از انقلاب شد؛ تنها دو سه رقمرا در نظر بگیرید: در سالهاى آخر رژیم شاه، شش میلیون بشکه نفت تولید مىکردند، فقطپانصد یا ششصد هزار بشکه مصرف داخلى بود و بقیه را مىفروختند هر بشکه به قیمتحدود سیزده یا چهارده دلار بود و کشور هم حدود سى و سه میلیون تا سى و چهار میلیونجمعیت داشت؛ یعنى پنج و نیم میلیون بشکه نفت براى سى و سه میلیون نفر و قدرت خریدِدلار هم چهل درصد بیشتر از امروز بود. دلار در مقابل ارزهاى دیگر، چهل درصد تضعیفشده است. آمریکایىها به عمد یا به اجبار این کار را کردهاند.
پس درآمد رژیم شاه بسیار بیشتر از ما بود و در خارج هم موقعیت بهترى داشت و از همهجا مىتوانست کمک بگیرد و آنان هم مىدادند. با این حال، آنانکه در شهرستانها هستند،مىدانند که چه قدر به شهرستان و روستاها ظلم شده است و به جز شهرهایى مانند تهران،اصفهان، مشهد کمى هم شمال و بعضى جاها، به بقیه کشور بى توجه بودند و کار زیر بنایىانجام نمىشد. تلفن نبود. آب و برق نبود. راه نبود. بهداشت و دکتر نبود. چهل و هفت درصدمردم بى سواد بودند. بچههاى زیادى امکان رفتن به مدرسه را نداشتند. دانشگاه ما صدوپنجاه هزار دانشجو داشت، آنهم با داشتن سى و سه میلیون نفر جمعیت و اکثر مردم از اینکهبه دانشگاه برسند مأیوس بودند. با اینکه دلار هفت تومانى داشتند و تقریباً همه چیز هموارداتى بود، تورّم بسیار بالا بود. همین امروز صبح گفتم که تورّم زمان شاه را بگیرند، معلومشد که در سال 1356 تورّم 25/1 درصد بوده است.
|29|
در سال 1357 کمى بهتر شده است امّا نه به دلیل کار آنان، بلکه به دلیل اینکه اوضاع بههمریخت و نتوانستند پول تزریق کنند و وضعیت ویژهاى پیش آمد. البته مقدارى همانقلاب مؤثّر بود. جمهورى اسلامى در تمام این مدّت، به طور معدّل حدود سه میلیونبشکهنفت صادر کرده است. الآن که مصرفما بیش از دو میلیون بشکه است، تولید به چهارمیلیون مىرسد.
پس کمتر از نصف آنان (رژیم گذشته) نفت تولید کردهایم، قدرت خرید دلارمان کمترشده، جمعیت کشورمان به دو برابر رسیده و سازندگى مان بسیار بیشتر از آنها است و اصلاًقابل مقابسه نیست. در بخش برق، خاموشىهایى را که در زمان شاه بود فراموش نکردهایم.کمبود سیمان را از یاد نبردهایم. تازه آنچه بود وارداتى بود!
ما پس از انقلاب، دوران دفاع را داشتیم، آشوبهاى داخلى و نیز تحریم را داشتیم اما بااین همه، توانستیم این گونه حرکت کنیم. یکى از راههایى که با آن مردم و جوانان را فریبمىدهند آن است که چیزهاى وهمى از زمان گذشته را مطرح مىکنند و براى اینکه دل بچههارا خالى کنند و ارزش کارهاى انقلاب را پایین بیاورند، حرفها و آمارهاى بى ربطى رامىگویند. گاهى هم اینگونه حرفها از آدمهایى شنیده مىشود که عجیب است و نمىدانیمحمل بر چه کنیم؟!
تحقق اهداف انقلاب
اهدافى که جمهورى اسلامى داشت، بررسى مىکنیم تا ببینیم چه اتّفاقاتى افتاده است ونیز مقایسههایى را انجام مىدهیم:
1. استقلال
یکى از اهداف مهم و شاید نخستین هدف ما استقلال بود؛ زیرا یکى از چیزهایى کهموجب شد ملّت ما یک پارچه به میدان بیاید، وابستگى به آمریکا بود و این (سلطه خارجى)چیزى بود که مردم از آن رنج مىبردند و نجات از دست خارجىها خواست عمومى براىمردم بود که به این خواسته رسیدند و امروزه در دنیا کسى نیست که به خود جرأت دهد و ادّعاکند ایران وابسته به خارج است یا نفوذ خارجى در این کشور حکمفرما است! حتىنفوذىهاى نامرئى چنین حرفى را بر زبان نمىآورند. حقیقتاً مورد اجماع ناظران است که ایرانتوانسته استقلال خودش را به خوبى به دست آورد. این بسیار با ارزش و مایه افتخار است لیکن
امروزه در دنیا کسىنیست که به خودجرأت دهد و ادّعا کندایران وابسته بهخارج است یا نفوذخارجى در این کشورحکمفرما است! حتىنفوذىهاى نامرئىچنین حرفى را برزبان نمىآورند.
حقیقتاً مورد اجماعناظران است که ایرانتوانسته استقلالخودش را به خوبىبه دست آورد. اینبسیار با ارزش ومایه افتخار استلیکن متأسفانه کمتردر مقایسهها و ارزشگذارىها به آن توجّهمىشود.
|30|
متأسفانه کمتر در مقایسهها و ارزش گذارىها به آن توجّهمىشود. شما کشورهاى منطقه خودمان و دیگر کشورها را ببینیدکه چه بلایى از نفوذ خارجىها مىبینند. حتّى کشورى مانند ژاپنرا ببینید! این کشور تشخیص داده است که براى آینده خود درنفت ایران جایگاهى داشته باشد، لیکن آمریکایىها به آنانمىگویند شما حق ندارید در منطقه آزادگان (ایران)سرمایهگذارى کنید! پیش از این، چنین مسألهاى را در موردپتروشیمى امام داشتیم و در سدّ کارون نیز سه بار تکرار شدهاستکه آمریکایىها به ژاپنىها گفتهاند نیایید. و آنان مشکلاتىدارند و نمىآیند. ایران دیگر چنین اربابى ندارد و این از برکتانقلاب است.
نگاهى به رژیم شاه بیندازیم و ببینیم چگونه بوده است. در آنزمان سفیر به دربار مىرفت و فرمان مىداد و شاه هم جرأتنمىکرد از آن فرمان تخلّف کند. پایینتر از شاه که حسابشانروشن است!
همانگونه که پیشتر گفتم، از بحرانها عبور کردیم. شما اینانقلاب را با انقلابهاى دیگر مقایسه کنید؛ مثلاً با الجزایر.انقلاب الجزایر شاید عمیقترین انقلاب کشورهاى اسلامى بود،چون با دادن یک میلیون شهید، سالها مبارزه مسلحانه کردندوفرانسه را شکست دادند و پیروز شدند. ولى بعد ببینید چه برسرشان آمد! اگر قیاس کنیم، مىبینیم که جمهورى اسلامى بسیارافتخارآمیز حرکت کرده است، البته نمىخواهم تلاشهاى مردمالجزایر را نادیده بگیرم.
افغانستان را ببینید، مردم سالها جهاد کردند و جنگیدند تا ازشرّ شوروى نجات پیدا کردند، حقیقتاً جهاد کردند؛ هم مسلمانانسنى و هم مسلمانان شیعه و هم قومیّتهاى مختلف. جهادشانهم بسیار سخت بود. با دولت دست نشانده شوروى و نیز خود
|31|
شوروى جنگیدند. ولى بعد از پیروزى نتوانستند کشورشان را جمع کنند و جنگ داخلى تاامروز همچنان ادامه دارد و حالا باز خارجىها آمدهاند تا نجاتشان بدهند! معلوم نیست چهسرنوشتى براى این مردم مظلوم، در پیش است.
در عراق، همین بعثىها و دیگران انقلاب کردند. نظام سلطنتى را به هم زدند، اماانقلابشان به دست بعثىهاى خشن افتاد، ببینید چه رفتارى با مردم عراق داشتند و چهمشکلاتى براى همسایههاى عراق به وجود آوردند!
این روزها وقتى اسناد داخل ادارات عراق به دست مىآید و انسان تعداد کشتهها وزندانىها و سر به نیست شدهها را مىبیند که بعد از دهها سال کسى از سرنوشت آنان خبرندارد، تعجب مىکند که یک رژیم مستبد اینگونه کشور را اداره کند. این هم یک انقلاب بودو حالا به این شکل در آمده رژیمى ساقط شده است.
وضع فعلى عراق هم با کشور ما قابل مقایسه است. جا دارد پنج ماه اوّل سقوط صدام را باسقوط شاه مقایسه کنیم و ببینیم که واقعاً مدیریت امام و نیروهاى انقلابى تحسین برانگیزهست یا نه. الآن در عراق چه مىگذرد و آینده آن کشور واقعاً وحشتناک است. منظره مبهم وغبار آلودى جلوى چشم انسان است که بر سر این ملت مظلوم چه مىآید؟! امروز در عراقکسى مسؤول خدمات رسانى براى مردم نیست، نه آب هست، نه برق، نه امنیّت و نه بهداشت.هر کس براى خودش یک گوشهاى کار مىکند. وقتى انقلاب ما پیروز شد، دست ما هم بهجایى بند نبود ولى کمیتهها بى درنگ آمدند و امنیّت را برقرار کردند و هر جا به طور خودجوش، مردم، علما، مساجد؛ همان افرادى که راهپیمایى مىکردند، به مدیریت پیوستند. امامیک مرکز نیرومندى براى اداره کشور تشکیل دادند و به خوبى به این مسائل رسیدند. ازخارج هم ما با مزاحمتهاى زیادى مواجه بودیم که عراقىها چنین وضعى را ندارند،خودشان هستند و ضعف اشغالگران که نمىتوانند کشور را اداره کنند.
اگر کسى فکر کند که آمریکایىها با نیروهاى خود مىتوانند عراق را اداره کنند، بسیارساده لوح است و اگر امور کشور را به دست مردم بدهند و انتخابات مردمى شود، نتیجهاشچیزى نخواهد شد که آمریکا مىخواهد. به یقین همه اهداف آمریکا به باد مىرود. من بعیدمىدانم که آمریکا مدیریت عراق را به دست مردم عراق بدهد. این شعار آزادى بخشى واقعاًدروغ و فریب کارى است.
راه سوم هم این است که افراد امین و گماشتهاى از خود عراقىها پیدا کنند و به وسیله آنان
|32|
کشور را اداره کنند و فرمان آمریکا را بپذیرند، این هم نخواهدشد، چون انسانهاى شریف وارد چنین صحنههایى نمىشوند واگر هم بپذیرند، همانگونه که مىبینید معارضات و مخالفتها وناراحتىهاى مردم به آنان خیلى میدان نمىدهد. بنابراین، راهىنمىبینم براى اینکه آمریکا عراق را به وضع عادى برگرداند.
بیرون رفتن آمریکا از این وضع مشکلتر است، چون اگربخواهد بیرون برود، کارش دشوارتر مىشود؛ اوّلاً: در دنیا به کلّىبى آبرو مىشود و با این پرسش مواجه مىگردد که آمدى و اینهمه ظلم کردى، سرانجام بر گشتى؟! و ثانیاً: روشن نیست که چهاتفاقى در عراق رخ خواهد داد و آینده آن قابل پیش بینى نیست.وضع روز به روز خطرناکتر و بدتر مىشود، ناگزیر استسازماندهى کند. اگر بخواهند ادارهاش کنند، خیلى سخت است.افراد کارشناس و عاقل مىدانند و خودشان هم معترفند که براىاداره عراق برنامهاى نداشتهاند. گرچه ما هم وقتى در ایران پیروزشدیم برنامهاى که از پیش نوشته شده باشد، نداشتیم. نه نیروداشتیم و نه برنامه، امّا مردم و رهبرى مثل امام بودند. روحانیتهمه جا با مردم ارتباط عمیق داشت و نیروهاى مورد اعتماد مردممىتوانستند جامعه را هدایت کنند؛ چنین سرمایهاى در عراقنیست. در جاهایى هم که امام جماعتى یا رییس عشیرهاى در میانمردم مقبول است و نفوذ دارد؛ به طور نسبى اطراف خودش راآرام مىکند، امّا این آغاز کار است.
متأسفانه آن حادثهاى که در نجف رخ داد و افراد زیادى ازمردم در کنار جوار حضرت على(ع) آنگونه قطعه قطعه شدند وآن هتاکى نسبت به حرم صورت گرفت، چیز کمى نبود ونشانمىدهد که آنجا آبستن حوادث بسیار است. این حادثه مىتواندحوادث زیاد دیگرىخلق کند.
این مقایسهها نشان مىدهد که بىانصافى است اگر بگوییم،
|33|
مثلاً جمهورى اسلامى کارى نکرده یا کارآیى نداشته است.کسانى که چنین مىگویند، جایى را پیدا کنند که انقلاب کردهوکارآیىاش بیشتر از جمهورى اسلامى بوده است. در هر یکازاینها که بنگرید مىبینید جمهورى اسلامى، به طور نسبىودربرخىها به طور مطلق و در مواردى بیش از حدّ انتظار موفقبوده است.
مردمسالارى
اگر مسأله مردم سالارى و حاکمیت مردم و میدان دادن به آنها را،که باید در همه انقلابها اصل باشد، را معیار قرار دهیم، بازجمهورى اسلامى به صورت افراطى موفّق بوده است. کمکشورى را پیدا مىکنید که در سال اوّل پیروزى قانون اساسىبنویسد. سالها طول مىکشد تا تجربه قانون اساسى پیدا کنند،ولى جمهورى اسلامى این کار را کرد. در مدّت کمتر از دو ماه،نظام را به رفراندوم و همه پرسى گذاشتیم که مردم نظام خود راانتخاب کنند. امام(ره) به سرعت جامعه را پیش بردند و توانستیمبا انتخاب مردم مجلس و دولت تشکیل دهیم. اگر این موارد راجداگانه بررسى کنیم، مىبینیم که چه قدر کار شده است و چگونهاز این بن بستها عبور کردهایم.
توسعه همه جانبه
در مورد توسعه چند مورد را به عنوان نمونه و مثال مىآوریمتا ببینیم چه قدر ارزشمند است:
* از دانشگاهها شروع مىکنیم: ما با صد و پنجاه هزار دانشجوکشور را تحویل گرفتیم و امروز بیش از یک میلیون و ششصدیاهفتصد هزار دانشجو در دانشگاههاى ما مشغول بهتحصیلهستند.
کشور را با چهل و هفت درصد بى سواد تحویل گرفتیم
بىانصافى استاگر بگوییمجمهورى اسلامىکارى نکرده یاکارآیى نداشتهاست. کسانى کهچنین مىگویند،جایى را پیدا کنندکه انقلاب کرده وکارآیىاش بیشتراز جمهورى اسلامىبوده است.
|34|
وامروز هشتاد و پنج درصد مردم ما با سواد هستند؛ بیشتر افراد بى سواد را پیرمردها وپیرزنهاى از کار افتاده و... تشکیلمىدهند.
* نیازهاى داخلى کشور به طور عمده به وسیله خودمان تأمین مىشود. کمتر چیزى استکه در آن نیازمند به خارج باشیم. درصد کمى وابستهایم که در صددیم آن را هم کم کنیم. البتهتعامل هم باید باشد. یعنى بالأخره باید با خارج مبادله داشته باشیم و خرید و فروش کنیم،حتّى اگر مستقل باشیم و نیازمان تأمین باشد. باید باب تجارت را باز کنیم چون خودش یکباب مهم وزیر بنایى است. پس به خاطر شرایط و وضعیتى که داشتهایم، توجه به نیازهاىداخلى کردهایم و شما امروزه مىبینید که در همه امور، کارهاى بزرگى در سطوح مختلفانجام شده است.
در بخش نظامى، شاه مىنازید که هر چه لازم دارد از آمریکا، فرانسه، انگلیس و روسیهمىخرد، دلار هم بود و با قیمتهاى گزاف مىخریدند و وارد مىکردند ولى امروز ایران همهآنها را، غیر از چند قلم، خودش مىسازد. آن هم خیالى نیست و از کتاب و مشاوره بیروننیامده است بلکه نیازها از میدان جنگ تشخیص داده شده و فهمیدهایم که چه چیزى به درددفاع مىخورد به دنبال همان رفتهایم و آن را تأمین مىکنیم.
همین بحث «انرژى هستهاى» که امروز مطرح است و حسادتها و خصومتها رابرانگیخته است، این را نشان مىدهد. آنان مىدانند که جمهورى اسلامى به فکر سلاح اتمىنیست. در زمان جنگ با صدام، ما مىتوانستیم حملههاى شیمیایى آنان را سختتر ازخودشان پاسخ بدهیم، ولى به سوى این فکرها نرفتیم، چون این کار را انسانى نمىدانستیم.امام(ره) مىگفت: اگر شما مىخواهید مقابله به مثل کنید در جنگ کلاسیک، قبل از اینکه یکشهر را بزنید، چهل و هشت ساعت قبل، باید اعلام کنید که مردم بیرون بروند و بىگناهى درشهر گلوله نخورد! و این در حالى بود که صدام هر لحظه به شهرهاى ما موشک مىزد. بناى مابر این نبود که جنگ غیر انسانى کنیم.
ما این تجربه را پشت سر خود داریم و دنیا هم مىداند؛ همانها که به عراقىها موادشیمیایى بسیار پیشرفته دادند. آخرین آنها در جنگ جهانى دوم توسط آلمانىها به کار رفتکه بسیار خطرناک بود. دانش فنى (تکنولوژى) آن، الآن در عراق هست. آنان مىدانستند که مامىتوانیم این کار را بکنیم و نکردیم، حالا بى جهت بهانهگیرى مىکنند. باید گفت در اینحرکتها یک اعترافى هست؛ یعنى کار اینها، ضمن اینکه یک مغالطه و دروغ است، اعتراف
|35|
به این است که حساسترین دانش فنى را که بسیار انحصارى است و فقط چند کشور در دنیامىتوانند آن را داشته باشند، ایران دارد. این اعتراف به پیشرفت ما است. ما که خودمان رامىشناسیم، امّا آنان این ادعاها را با اهداف دیگرى مطرح مىکنند.
کشور ما، به فن آورى و دانش فنى سد سازى، پل سازى، تأسیس کارخانههاى بزرگ،سیمان، نیروگاه، کارخانههاى فولاد، آلومینیوم، دست یافته و آنها را بلد هستیم و جلو رفتهایمو قدرت سازندگى اینها را داریم.
ضعفى که در کار ما بوده و باید ترمیم شود، این است که ما باید برنامه و چشمانداز درازمدّت داشته باشیم و در چهارچوب درستى حرکت کنیم. جاى خالى این قبلاً دیده شده بود.در اواخرِ دولتى که من مسؤولش بودم، ایران هزار و چهارصد را مطرح کردیم و مقدماتش راهم فراهم کردیم و همه ارگانها، استعدادها و نیازها را گزارش کردند و در حال تلفیق بود کهبرنامه بیست سالهاى تنظیم و تهیه شود که دیگر آن دوره تمام و آن کار متوقّف شد. البته اخیراًرهبرى به مجمع تشخیص مصلحت نظام دستور دادند که شما چشم انداز دراز مدّت آیندهنظام را مشخّص کنید که بر اساس آن، برنامهها تنظیم شود. الآن در مجمع تشخیص مصلحتنظام، کمیسیونها کار مىکنند و دولت هم کار خوبى کرد و نظر خود را در باره چشم اندازآینده داد. شاید در ظرف چند هفته آینده، این چشم انداز اعلام شود. در آن صورت استقرارىپیدا مىشود که ما به کجا مىخواهیم برسیم و اهداف مثلاً بیست سال آیندهمان چه خواهد بودتا برنامهها با آن تنظیم شود.
کشورهایى که در حال توسعه هستند، این برنامه را دارند.
این پیشرفتها که گفتیم در حالى اتفاق افتاده که هیچ وقت ما را به حال خودماننگذاشتهاند. اگر در خارج پولى داشتیم، بایکوت و مسدود کردند و ندادند، جز در جایى که بهزور توانسته باشیم بگیریم. اگر قراردادى استراتژیک و سوقالجیشى داشتیم لغو کردند؛مانند زیر دریایى، نیروگاه اتمى، موشکهاى دوربرد و... قراردادهایى که در زمان شاه امضاشده و هزینههایش پرداخت گردیده است. البته یک بخشى از آن قراردادها را بختیار دراواخر دوران شاه با فشار آمریکایىها لغو کرد و بسیارى از قراردادها را آنها انجام نمىدهند،با صراحت ایستادهاند و مىگویند ما عمل نمىکنیم!
همانگونه که مىدانید ما همیشه در تحریم بودهایم. چیزهایى را که کشورهاى دیگر بهآسانى مىخرند، ما باید از بازار سیاه تهیه کنیم، چون مىگویند دو منظوره است و مىتواند به
|36|
مسائل نظامى بینجامد.
بانک جهانى، صندوق بینالمللى پول و خیلى جاهاى دیگر، حاضر نبودند با نرخهاىمعمولى به ایران وام بدهند و ما روى منابع خودمان تکیه مىکردیم، جز در مقاطع کوتاهى کهتوانستیم مبالغى را فایناس کنیم و از آنها بگیریم. شما مىبینید که ما درگیر جنگ بودیم،تحریم را داشتیم و مسدود و محاصره بودیم. تهدیدهاى دائمى بالاى سرمان بود ولى حرکتکردیم و پیش رفتیم. در این مسیر کادرسازى هم شده است.
گرچه شاید هیچ وقت برنامه جامع و تنظیم شدهاى براى تعداد نیروهاى متخصّص وکارى، نداشتهایم، ولى عملاً دراین بیست و پنج سال یا یک ربع قرن، در همه صحنهها، کادرخوبى داریم و کسى نمىتواند بگوید جمهورى اسلامى نیروى انسانى کم دارد. امروزه هرکارى بخواهیم مىتوانیم انجام دهیم. تبادل تجربه با دنیا هم که کارى معمولى است ومىتوانیم از کسانى که از ما پیشرفتهتر هستند استفاده کنیم.
منشأ نارضایتىها چیست و کجاست؟
مسأله بسیار جدّى که این روزها مطرح است و باید این حقیقت را بپذیریم، نارضایتىعدهاى از مردم است، حالا یا با تبلیغات بد بوده یا به جهت شیوههاى نادرست اطلاع رسانىاست، باید قبول کنیم که گروهى از مردم ناراضى هستند و انتقاد و اعتراض دارند. بخشى ازاین بر مىگردد به خود ما که اسلام را چگونه شناختهایم و چگونه به مردم شناساندهایم و چهمىخواهیم. بخش دیگرش هم بر مىگردد به عملکرد ما مدیران. بخش عمدهاش هم برمىگردد به اشتباهات تاریخى که اکنون دارد اتّفاق مىافتد و آن مشاجراتى است که از چندسال پیش در ایران شروع شده و جریانها به جان هم افتادهاند و مسابقه گذاشتهاند در بد نامکردن همدیگر. یک اجماع مرکّبى درست کردهاند که کارها همه خراب است و باید اصلاحشود! این وضع قطعاً روى جوانها و افرادى که قدرت تحلیل ندارند و تاریخ را نمىدانند واین مسائلى را که من عرض کردم، براىشان روشن نیست تأثیر مىگذارد و دل آنان رامىلرزاند و آنان را به مخالفت وامىدارد.
مطلبى را اخیراً مقام معظّم رهبرى مطرح کردند، و آن اینکه: سختگیرى یک جریان ازسویى و انتقادهاى نامعقول جریان دیگر و بدگویى و تقریباً فحاشى و هتاکى از سوى دیگردر جامعه تأثیر بسیار خطرناک به جاى مىگذارد، این سخنى است که باید جدّى گرفت و باید
|37|
در باره آن فکر کرد، نمىشود که ما از درون خود، تریبونهاىخارجى را تغذیه کنیم. رسانههاى خارجى امروز خیلى آسانمىتوانند از رسانههاى خود ما، خوراک تبلیغاتى خودشان را بهدست آورند و چنین مىکنند. یک چیز کوچکى در گوشهاى ازروزنامهاى مىنویسند و آن تبدیل مىشود به یک مقاله و دررادیوهاى خارجى تا مدّتها از آن استفاده مىکنند! من نمىگویمنوشته نشود، بالأخره جامعه آزاد مطالبش نوشته مىشود، امّاجریان اطلاعرسانى باید یک جریان حساب شده و منظم وجهتدار باشد. بدانیم که جامعه باز در کنارش اشکالاتى هم داردو باید اشکالاتش برطرف شود، اینها ریشه را مىزند.
حوزههاى علمیه و تغذیه حکومت
من به عنوان یک روحانى و کمى آشنا به مبانى عرض مىکنم:به هر حال حوزه و روحانیت ما خودش را براى حکومت اسلامىآماده نکرده است، گرچه همه آنان عاشق حکومت اسلامىهستند. امروزه فقه ما در حوزهها باید به گونهاى تدریس شود ومحقّقان به طورى پرورده شوند که بتوانند نظام حاکمیت را تغذیهکنند. توقع ما از مدیران این است که اسلامى عمل کنند و درگذشته بسیار کوشیدهایم که ساختارمان را اسلامى کنیم.
از کارهاى مهمى که کمتر روى آن بحث مىشود. مسألهبانکدارى است. پیش از آنکه ما مدیریت کشور را به دست بگیریمامور کشور به صورت طاغوتى و لاییک اداره مىشد. بانکها همهربوى بودند. بالأخره در مجلس قانونى را با همان فتاواى موجودگذراندیم، راههاى فرار از ربا را که تقریباً در همه کتب فقهى آمده،شناسایى کردیم و راههایى را انتخاب کردیم و قانونى را گذراندیمو شوراى نگهبان و امام هم تأیید کردند، بانک هایمان را اسلامىکردیم. ممکن است بانکهایى هم باشند که مراعات نکنند
امروزه فقه ما درحوزهها باید بهگونهاى تدریسشود و محقّقان بهطورى پروردهشوند که بتوانندنظام حاکمیت راتغذیه کنند.
|38|
وربوى باشند، امّا قانون الآن، مشکلى ندارد؛ چون به امضاى شوراى نگهبان رسیده است. مافعلاً غیر از این معیارى براى حکومت خود نداریم. ممکن است فقهاى دیگر، نظر دیگرىداشته باشند امّا این معیار، معیاردرستى است؛ آوردن شوراى نگهبان براى نظارت برمصوّبات مجلس و سایر جاهایى که نظارت مىکنند تا اسلامى بودن نظام مخدوش نشود، اینچیز کمى نیست. نهادهایى هستند مثل دیوان عدالت ادارى و جاهاى دیگر که مىتوانند بادقت نظارت کنند تا کارهااسلامى شود.
دستگاه قضایى ما در گذشته تقیدى نداشت که اسلامى باشد، گرچه عمدتاً با قانون مدنىتنظیم شده بود، ولى به هر حال بعد از انقلاب سیستم و نظام قضایى را اسلامى کردیم. امروز،یک قاضى که در دادگاه حکم مىکند، خیالش راحت است که دارد با مبانى اسلامى و با قانوناسلامى حکم مىکند. راهش را باز کردهایم. آن قدر هم مجتهد نداشتیم براى قضاوت، باز راهاسلامى دیگرى را برگزیدیم. مجالس ما در مورد اراضى کشاورزى، اراضى شهرى، در موردمعدن و مسائل بسیار دیگرى که شبههناک بود، قانون گذراندند و از تصویب شوراى نگهبانگذشته است. اینها کم نیست. در دنیایى که از اسلام و دین گریزان بودند، توانستهایم نظامىرا با این مسائل سرپا نگه داریم و با همین معیارهاى فقه جواهرىمان توانستهایم نظاماسلامى داشته باشیم. آیا این کار کمى است؟
به نظر من یکى از موارد مهم در مسائل اجتماعى - به تعبیر رهبرى - سختگیرى است کهبه ما طلبهها بر مىگردد، باید فکر کنیم در چه دنیایى زندگى مىکنیم. نیازهاى واقعى کشورچیست. نیازهاى نسل جوان چیست و بالأخره نیازهاى توسعه کشور و مسائل خارجىمانچیست؟ مبانى فقهى ما انعطافپذیر است. مىدانید که عقل یکى از منابع بسیار مهم در اجتهادما است، همچنین قواعدى که در بحث تزاحم مصالح و به هم رسیدن مسائل فاسد و افسد یاصالح از آن اطلاع دارید. اصلح، اینها مواردى است که صدها فتوا در کتابهایمان از قدیم تاامروز در کتب فقها وجود دارد. به راستى چه چیزى از اصل نظام و حاکمیت اسلام در ایندنیاى کفر مهمتر است؟
بنابراین شما مىتوانید با مبانى، جریانى در حوزه به وجود آورید که آن جریان بتواند بهعنوان حکومت اسلامى و حاکمیت دین، مشکلاتى را که فکر مىکنید نظام را تضعیف مىکندو قشرى از اقشار بچههاى مسلمان را از نظام دور مىسازد، آن مسائل را حل کند تا خیال همهراحت شود، احساس کنیم که وظیفه دینى و طلبگى و وظیفه حکومتى مان را انجام مىدهیم.
|39|
جاى اینگونه فعالیتها خالى است. ما الآن در مسائلى کلنجار مىرویم که نهایتاً به نام دین، دراقشارى از مردم بدنامى درست مىکند و از همینرو است که دیوهاى تبلیغاتى مىگوینداسلام و دین در جامعه امروز دیگر کارساز نیست! من فکر مىکنم اسلام و دین، امروز کاملاًکار ساز است.
یکى از مهمترین بحثهایى که امروز روى آن تکیه مىکنند، مسأله ولایت فقیه است، کهمحورِ حکومت شیعى است. ما اصلاً تکوّن شیعه را بر اساس امامت معصومان داریم، اگر اینرا از شیعه بگیرند، دیگر چیزى نخواهیم داشت و تفاوتى با دیگران نخواهیم داشت. ولایتائمه که منصوص است و بعد از آنان، طبق مبانى، فقیه جامعالشرایط، محور تصمیمگیرى درجامعه هستند. ما باید روى همان محور حرکت کنیم. این نقطه مثبت و قوّت ما است کهدشمنان مىخواهند همین را ضعیف کنند. چون ما همیشه از این ناحیه پیروز شدهایم،مىخواهند این نقطه اتکا را بشکنند. این نقطه اتکا بسیار مهم است؛ روزى شخصیتى مثل امامهمه جا را زیر نظر داشتند و هر حرفى را که مىزدند، همه مىپذیرفتیم و حرفش حرف آخربود. بحمداللّه امروز رهبرى هم همین گونه هستند. بقیه کشورها هم اصول مقدسى دارند وبه ارزشهایى معتقدند. آنها هم ارزشهاى ملّى و ارزشهاى انقلابى دارند، حدّاقل به قانوناساسى خود پایبند هستند و همه در آن چهارچوب حرکت مىکنند و مشکلى هم ندارند.بالأخره راهى را براى رهایى از دگمها پیدا کردهاند. ما هم همین کار را کردهایم. ما هم براىشکستن دگمها در برنامههایمان، امروز کاملاً سازماندهى شدهایم و مجمع تشخیصمصلحت نظام به همین منظور است که اگر رهبرى براى حلّ معضلات و مرافعات صلاحدیدند که تصمیمى غیر از مسیر جارى بگیرند، از این طریق اقدام مىکنند.
اکنون آن نقطه قوّت ما تبدیل به سرپلى براى تبلیغات دشمن شده است که انصافاً بسیارسنگین است. اصلاً از این ناحیه اسلام را تحت فشار قرار مىدهند. تفاوت ما با دیگران، کههمین جزمیت را دارند، این است که ما آنجا شروط مشکلى داریم؛ باید عالم و فقیه باشد،عادل و متقى باشد و نیز شجاع و مدیر و مدبّر و اگر هر یک از اینها را نداشته باشد، خود بهخود از اعتبار ساقط مىشود. چنین موقعیتى در مدیریت دنیا وجود ندارد و دیگراننمىتوانند چنین چیزهایى داشته باشند ولى ما ناچاریم که داشته باشیم. اینها براى ما شرطواقعى است. به نظر من، نظام ما از نظر تئوریک همه چیز دارد: مبانىمان درست است.اجتهادمان کاملاً آزاد است، مىتوانیم با عقل و منطق و با دیدن مصالح زمان و مکان و شرایط
از لحاظ نظرىمشکلى نداریم وولایت فقیهمحکمترین مبناىحرکت ما است ومکتب تشیّع بدون آنکارآیى ندارد و طبعاًنهادهایى مانندشوراى نگهبان وآنان که بر حاکمیت اسلام ناظر هستند،بسیار سنگرهاىمهمى هستند ودرعمل هم،نمىتوانیم بگوییمنظام ما ناکارآمدبوده است.
|40|
اجتهاد پویا داشته باشیم و نیروى مجتهد هم کم نداریم. بنابراین ازنظر تئوریک و نظرى دچار مشکل نیستیم فقط ارتباط کافى میانابعاض حاکمیت و حوزه وجود ندارد و باید حوزه و جریانمدیریّت کشور، آن چنان با هم نزدیک باشند که مدیراننیازهایشان را به حوزویان عرضه کنند و آنان نیز نیازهاى اینان راتأمین کنند. فقط انتقاد نباشد. معلوم باشد اگر حکمى با فتاواىبعضى نمىسازد، بالأخره این حکم بر اساس مبانى اسلامىانتخاب شده است. پس از لحاظ نظرى مشکلى نداریم و ولایتفقیه محکمترین مبناى حرکت ما است و مکتب تشیّع بدون آنکارآیى ندارد و طبعاً نهادهایى مانند شوراى نگهبان و آنان که برحاکمیت اسلام ناظر هستند، بسیار سنگرهاى مهمى هستند ودرعمل هم، همانطور که گفتم، نمىتوانیم بگوییم نظام ماناکارآمد بوده است. در عین حال مىپذیریم که در مواردى، درسیاست خارجى و برخى از بحثهاى اقتصادى و اجتماعى،مىشد راههاى دیگرى را برگزید. البته چنین نیست که همانها همکه انتخاب شده، کار تباه و نادرستى بوده است. بالأخره در یکمقطعى درست تشخیص داده شده و به آن عمل گردیده است.
انشاءاللّه با چشم اندازى که باید به امضاى رهبرى برسدآینده بهترى براى ایران ترسیم کنیم و باید با ارادهاى محکم واطمینان کامل تا زنده هستیم این حجّت خدا را در زمین، که همینحکومت اسلامى بر مبناى معارف اهل بیت است، به دستنسلهاى بعد بدهیم و این کار به توفیق خداوند خواهد شد.انشاءاللّه.