آسیبشناسى فرهنگ سیاسى عاشورا (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
عاشورا، فرهنگى به جامعیت اسلام دارد و ابعاد گوناگون فردى - اجتماعى و معنوى - سیاسى که در کلیت اسلام شاهدیم، در فرهنگ عاشورا نیز متجلى است . غفلت از ابعاد چند وجهى این فرهنگ، خسارات جبران ناپذیرى به بار مىآورد . چندوجهى فرهنگ عاشورا است که در بحث آسیبشناسى آن مورد توجه جدى است . عاشورا تبلور سیاست دینى است و این کلیت و این ترکیب، در بحث آسیبشناسى باید مورد بررسى قرار گیرد .
تحلیل و شناسایى آسیبهاى این فرهنگ، در گرو شناخت چگونگى معمارى و شناخت معماران این بناى عظیم است . از این رو نویسنده، به عنوان مقدمه، بخشى مختصر در باره معمارى فرهنگ عاشورا ارائه کرده، آنگاه به بررسى بیشتر آسیبشناسى آن پرداختهاست .
این بخش مقاله، به این پرسش پاسخ مىدهد که نخستین معماران فرهنگ عاشورا چه کسانى بودهاند؟ مراسم و آیین عزادارى توسط چه کسانى و از چه زمانى رایجشده است؟ در این بخش مقدماتى با ارائه کلیات و رؤوس مطالب، مشخص مىگردد که معمارى فرهنگ عاشورا مربوط به عصر اهل بیت (ع) است و آیین سوگوارى عاشورا نیز برگرفته از آموزههاى ایشان است . این بخش دو قسمت دارد:
الف) نقش اسیران کربلا در معمارى فرهنگ عاشورا
ب) نقش امامان معصوم (ع) در معمارى فرهنگ عاشورا .
بخش دوم مقاله که پیکره اصلى آن را تشکیل مىدهد، به موضوع آسیبشناسى فرهنگ عاشورا و بررسى برخى نقطه ضعفها و پارهاى آفتها مىپردازد; ضمن آنکه به شیوه درمان نیز اشاره مىکند، تا نقش سازنده و منزلت رفیع این فرهنگ در ساختار سیاسى اجتماعى جامعه مشخص گردد .
این بخش، خود از دو قسمت تشکیل مىشود: بایستهها و نبایستههاى فرهنگ عاشورا . در قسمت نخست، سه عنوان کلى مورد توجه است:
1 . ارتکاب گناه و تخلف از شرع
2 . سست کردن پایههاى دین و مذهب
3 . تحریف لفظى و معنوى عاشورا .
طى این سه عنوان مشخص مىشود که رعایت نکردن هر یک از اینها و انجام کارهایى که تحریف عاشورا استیا موجب تحریف عاشورا مىگردد، خطر بزرگى است که موجب کم رنگ و یا بىاثر شدن این فرهنگ سازنده مىشود .
در قسمت دوم نیز اهداف عاشورا، در سه بعد طبقه بندى مىشود:
1 . احیاى ارزشهاى انسانى،
2 . احیاى ارزشهاى اسلامى (بطور عام)،
3 . احیاى ارزشهاى عرفانى .
عاشورا، این سه را، یکجا، به نحو بسیط و یگانه در خود داشت و عزاداران و سوگواران امامحسین (ع)، باید این اهداف را دقیقا بشناسند، و هر کجا کم توجهى و غفلتى مشاهده مىشود، نسبتبه ترمیم آن حساس باشند .
به اعتقاد نویسنده توجه به این بایستهها، و پرهیز از آن نبایستهها، موجب مىشود، فرهنگ عاشورا، این سرمایه بزرگ اسلامى، انسانى، در جایگاه واقعى اجتماعى خود قرار گیرد و تمامى ابعاد سیاستهاى کلان اجتماعى را متاثر از خود گرداند .
مقدمه: معمارى فرهنگ عاشورا
الف . نقش اسیران کربلا در معمارى فرهنگ عاشورا
تاریخنگار شاخص حادثه عاشورا، ابومخنف، (1) به نقل از یکى از شاهدان واقعه نینوا، ابنقیس تمیمى حکایت کند: هر چیزى را فراموش کنم، سخن زینب (س) دخت فاطمه (س) را هنگام مرور بر جسم چاک چاک برادرش حسین (ع)، وقت رفتن به کوفه فراموش نمىکنم که مىگفت:
«یا محمداه، یا محمداه، صلى علیک ملائکة السماء هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء، یا محمداه و بناتک سبایا، و ذریتک مقتلة، تسفى علیها الصبا .»
زینب، با این سخنان دوست و دشمن را به گریستن واداشت . (2)
«اى جدم، اى رسول خدا، درود فرشتگان آسمان بر تو باد، این پیکر قطعه قطعه و غلطیده در خون حسین توست . یا رسول الله، دخترانت اسیر و جگر گوشهگانت کشته و نسیم مشرق بر جسم چاک چاک آنان در بیابان مىوزد .»
پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول
رو در مدینه کرد یا ایها الرسول
این کشته فتاده به هامون حسین تست
وین صید دست و پازده در خون حسین تست
این نخلتر کز آتش جان سوز تشنگى
دود از زمین رسانده به گردون حسین تست
این ماهى فتاده به دریاى خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست (3)
با این سخنان سراسر آه و سوز زینب سلام الله علیها که در آغاز سفر اسارت به کوفه و شام بیان شد، فصلى جدید از حادثه خونبار کربلا رقم خورد . اکنون عاشورا پایان یافته بود و وظیفه پیامآوران عاشورا، اسیران دشت کربلا، به ویژه زینب (س) صیانت از آن بود . پیام شهیدان طف براى ابدیت تاریخ بشرى باید حفظ مىشد . عاشورا حادثهاى ساده و گذرا نبود، عاشورا براى جاودانگى وحى و اسلام و حفاظت از پیام آسمانى پیامبر خاتم (ص) پدید آمده بود . «حسین منى و انا من حسین» و براى تحقق دقیق و کامل این رسالت عظیم چارهاى جز تبدیل عاشورا به یک فرهنگ و مکتب نبود، فرهنگى که تا اعماق زندگى فردى و اجتماعى انسانها تا ابد نفوذ کند و مکتبى که درسهاى دین خاتم را براى سعادتى جاودانه، به گوش تمامى انسانهاى عاشق حق و شیفته انسانیت و عدالت و توحید و آزادگى برساند و بیاموزند که: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .»
رسالتشاهدان مصیبت عظماى طف، از حضرت زینب و امام سجاد تا امامان معصوم دیگر علیهمالسلام آن بود که اولا عاشورا به فراموشى سپرده نشود، ثانیا از خطر تحریف مصون بماند و نگذارند دست تحریفگران بر دامان پاک آن رسد . در این صورت بود که مىتوانستشعارها و اهداف عاشورا تا ابد چراغى فراروى خیل عظیم مشتاقان حق و عدالت قرار گیرد .
البته عظمت مصیبت و ژرفاى رزیه کربلا، (مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فى الاسلام و فى جمیع السماوات و الارض) (4) به حدى بود که در اوان پیدایش آن، هر احساسى را جریحهدار مىکرد و دوست و دشمن را به تفکر و اندیشه وا مىداشت و از این رو از نخستین روزهاى مصیبت کربلا، قیامهاى مختلف شکل مىگیرد و از همین جهت است که عدهاى از بزرگان و خواص اسلامى و پارهاى از صحابه پیامبر را وادار به روشنگرى و عکسالعمل و دفاع از سیره و روش حسین بن على (ع) و زنده نگه داشتن یاد و نام او مىکند . مثلا در مجلس ابنزیاد، هنگامى که زیدبن ارقم، جسارت عبیدالله را بر لب و دندان راس بریده سیدالشهدا، مشاهده کرد، تاب نیاورده و شجاعانه به ابنزیاد عتاب مىکند: امیر سرکش و مغرور کوفه،
«اعل هذا التقضیب عن هاتین الثنیتین، فوالذى لا اله غیره لقد رایتشفتى رسول الله صلى الله علیه و اله و سلم على هاتین الشفتین یقبلهما; (5) چوب دستىات را از این دندانها دور کن، قسم به پروردگارى که جز او خدایى نیست، با چشمان خود، لبان رسول الله (ص) را بر این لب دیدم که بر آنها بوسه مىزد .»
زید بن ارقم این سخن را گفت و با گریه مجلس را ترک کرد و به آنان که بیرون مجلس، گرد آمده بودند اعلام کرد:
«انتم یا معشر العرب العبید بعد الیوم، قتلتم ابنفاطمة و امرتم ابنمرجانة فهو یقتل خیارکم و یستعبد شرارکم، فرضیتم بالذل، فبعدا لمن رضى بالذل; شما اى گروه عرب، پس از امروز بندگانى بیش نخواهید بود . فرزند فاطمه را کشتید و فرزند مرجانه را امیر خود ساختید تا خوبانتان را به قتل رساند و بدانتان را به بندگى کشاند و بدینسان به ذلت راضى شدید، واى بر آنان که تن به ذلت دهند .»
با این جملات، زیدبن ارقم با شیوایى و رسایى کامل به پیام عزتبخش و غرورآفرین عاشورا اشاره کرد .
نمونه دیگر در مسیر زنده نگه داشتن نام کربلا و اباعبدالله (ع)، زیارت اربعین جابربن عبدالله انصارى، صحابى بزرگوار پیامبر اکرم (ص) است . عطیة بن سعدبن جناده (م111ه ق) که همراه جابر بوده، گوید:
«جابر غسل کرد و خود را شبیه محرمان ساخت و به سعد خوشبو کرد و چون نابینا بود دستش را گرفته و به قبر مطهر رسانیدم، پس بیهوش شد، آب بر او پاشیدم، به حال آمد و با سوز دل سخنانى جگر سوز به آن حضرت عرض کرد و آنگاه بر شهدا سلام کرد و گفت: ما نیز در ثواب این فیض بزرگ و جهاد و شهادتى که نصیب شما گشت، شریک مىباشیم . چرا که نیت من و اصحابم، همان نیتحسین (ع) و اصحاب اوست و از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که: هر کس عمل قومى را دوست دارد، با ایشان در ثواب آن عمل شریک باشد .» (6)
اینها نمونههایى از تلاشهاى مقدسى است که براى حفظ عاشورا و انتقال پیام آن به جامعه اسلامى آن روز صورت گرفت . ولى از آنجا که حوادث هر چه قدر بزرگ باشند، گذر زمان یا موجب فراموشى آنها مىشود و یا لا اقل مانع انتقال اهداف و پیام واقعى آنها به نسلهاى بعدى مىگردد، براى صیانت از عاشورا و اهداف بلند آن، نقش اصلى و اساسى بر دوش خود اهل بیت (ع) بود . از میان اهل بیت (ع)، در مرحله نخست این نقش بر دوش حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) و دیگر اسیران کربلا، که خود شاهد آن صحنههاى دلخراش بودند و با تمام وجود آن مصیبت عظمى را به جان خریده و تحمل کرده بودند، واگذار شده بود که با سخنان آتشین و غرورآفرین خود در ایام اسارت و استفاده از فرصتهاى مهمى که در مجلس ابنزیاد و یزید و در کوفه و شام و پس از ایام اسارت به دست مىآمد، مانع از فراموشى خاطره سیدالشهدا (ع) و اهداف او شوند . زینب (س) که با آن همه داغ و مصیبت، در مجلس ابنزیاد با دنیایى از ابهت و بزرگى حاضر شد، سه بار، امیر مغرور کوفه خواستار معرفى او شد ولى پاسخى نشنید، سرانجام یکى از کنیزان، او را معرفى کرد، ابنزیاد رو کرد به زینب و گفت: «سپاس خدایى را که رسوایتان گردانید و شما را به قتل رسانید و دروغتان را آشکار گردانید .» این سخنان نه تنها حکایت از عمق کینه امویان با خاندان وحى داشت، که حقد آنان را نسبتبه پیام آسمانى و رهایى بخش آنان نیز آشکار مىساخت . اما زینب در پاسخ فرمود:
«الحمدلله الذى اکرمنا بمحمد صلى الله علیه و اله و سلم و طهرنا تطهیرا، لا کما تقول انت، انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر; (7) سپاس پروردگارى را که با پیامبر خاتم (ص) اکراممان نمود و ما را پاکیزه و طاهر گردانید; آنچنان که تو مىگویى نیست . همانا این فاسق است که رسوا مىگردد و انسان فاجر است که دروغش آشکار مىشود .»
این سخنان و گفت و گو و اتفاقات که خوشبختانه همگى در سینه تاریخ ثبت است، به خوبى نشان مىدهد که چگونه با درایت و درک درستشرایط، خاندان امامحسین (ع) از زمینههاى به دست آمده، بهره مىجستند براى آنکه، پیام شهیدان کربلا را به جامعه غفلت زده و خواب آلود توسط بنىامیه برسانند و با عاشورا، یک فرهنگ پدید آورند; فرهنگى مبتنى بر آموزههاى دقیق وحیانى که در عترت طاهره (ع) به ودیعت گذارده شده بود .
ب . نقش امامان معصوم (ع) در معمارى فرهنگ عاشورا
پس از شاهدان حاضر در صحنه کربلا، نوبتبه دیگرامامان معصوم (ع) مىرسد تا این فرهنگ را عمق بخشند و بنیان آن را هر چقدر رفیعتر گردانند . در این ارتباط، به پارهاى از مقولات و مفاهیم کلیدى مىتوان اشاره داشت . و تفصیل آن را به مقالهاى مستقل ارجاع مىدهیم که در همین شماره ویژه نامه آمده است . (8)
1 . گریستن و گریانیدن
گریستن در مصیبتسیدالشهدا، به عنوان عبادتى ارزشمند که موجب تقرب الى الله مىشود، مورد تاکید، عترت طاهره (ع) بوده است . امام هشتم به ریان بن شبیب فرمود:
«یا ابنالشبیب ان کنتباکیا لشى فابک للحسین بن على بن ابىطالب; (9)
اگر بر چیزى مىگریى، بر حسین مویه کن .»
در همین باب علامه مجلسى (ره) در بحارالانوار، با نام «ثواب البکاء على مصیبته و ... .» سى و هشت روایت در فضیلت گریه بر سیدالشهدا و سایر ائمه گزارش کرده است . (10)
2 . مرثیهسرایى
از ابزارهاى مهم براى جاودانه کردن حوادث تاریخى، استفاده از هنر، از جمله شعر است . امامان معصوم (ع) در این ارتباط تاکید فراوانى داشتند و شاعران مرثیهسراى سالار شهیدان را تشویق و مورد تفقد قرار مىدادند، از آنان مىخواستند سرودههاى خود را در حضور ایشان بخوانند و به آنان ارزش والاى به کارگیرى این هنر را در رثاى سید شهیدان (ع) یادآور مىشوند .
زید شحام گوید: با گروهى از کوفیان در حضور امام صادق (ع) بودیم که جعفر بن عفان وارد شد، امام، او را فرا خواند و نزد خویش جاى داد، آنگاه به او فرمود: شنیدهام در رثاى امامحسین (ع) مرثیهسرایى مىکنى؟ گفت: آرى . فرمود: بخوان . جعفر شروع به خواندن مرثیه خود کرد و امام و تمامى اطرافیان شروع بر گریستن کردند تا اینکه قطرات اشک بر سیما و محاسن حضرت نشست . آنگاه خطاب به جعفر فرمود: فرشتگان مقرب الهى، سروده تو را شنیدند و آنان نیز مویه کردند . و در پایان فرمود:
«ما من احد قال فى الحسین شعرا فبکى و ابکى به الا اوجب الله له الجنة وغفر له; (11) کسى که در رثاى حسین شعرى مىگوید پس گریه نمىکند یا نمىگریاند مگر آنکه خداوند بهشت را براى او مقرر مىکند و او را مىبخشاید .»
3 . زیارت و یاد امام حسین (ع) در هر حال
از مهمترین عوامل تبدیل عاشورا به یک فرهنگ و اندیشه و تداوم آموزههاى آن، تاکید فراوان ائمه اطهار (ع) بر زیارت کربلا بوده است . در طول سال کمتر زمان مهمى را مىتوان سراغ گرفت که زیارت کربلا از جمله اعمال و آداب آن نباشد . شبهاى قدر، شبهاى عید فطر و قربان، عرفه، نیمه شعبان، اربعین، عاشورا، و حتى هر شب و روز جمعه، زیارت امامحسین (ع) مورد تاکید قرار گرفته است . در وسائلالشیعه، بابى وجود دارد با نام «باب تاکد استحباب زیارة الحسین بن على (ع) و وجوبها کفایة» . در این باب چهل و هشت روایت گزارش شده است . و در باب پس از آن، «باب کراهة ترک زیارة الحسین (ع)» بیست و یک روایت نقل شده است .
محمد بن مسلم از امام باقر (ع) روایت کرده است:
«مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین (ع) فان اتیانه یزید فى الرزق و یمد فى العمر و یدفع مدافع السوء، و اتیانه مفترض على کل مؤمن یقرله بالامامة من الله; (12) شیعیانمان را به زیارت مرقد حسین (ع) امر کنید، همانا آمدن به زیارت او، روزى را افزون، عمر را طولانى و روزنه بدیها را مىبندد و آمدن به زیارت او بر هر مؤمنى که به امامت الهى او اقرار دارد، واجب است .»
استحباب زیارت امامحسین (ع) حتى از مکانهاى دور براى زنان، تکرار این زیارت به قدر امکان، پیاده روى به سوى کربلا و زیارت امامحسین (ع)، زیارت به نیابت از دیگران، عناوینى است که در روایات مورد تاکید و اهتمام فراوان است . (13) حتى زیارت امامحسین (ع) در حال خوف مستحب است . (14) سلام گفتن بر آن امام شهید نزدیک و دور ندارد، از مکان دور نیز زیارت و سلام بر آن حضرت استحباب دارد . امام صادق (ع) به سدیر فرمود: بر بام خانهات رو، به جانب راست و چپ رو کن، سپس بر آسمان نظر افکن، آنگاه رو به جانب کربلا کن و بگو:
«السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته .
این کار تو ارزش یک حج و عمره دارد .» (15)
براى زنده نگاه داشتن یاد امامحسین (ع) از جمله مستحبات، ذکر نام ایشان و لعن بر قاتلان او پس از نوشیدن آب است، چنانکه امام صادق (ع) به داود رقى فرمود . (16)
4 . تربت و حائر حسینى (ع)
خاک کربلا و حائر حسینى (ع) جایگاهى ویژه در معارف اهل بیت (ع) دارد . اهانتبه تربت اباعبدالله (ع) حرام است . (17) در آغاز زندگى، بر اساس روایات ماثوره از امامان معصوم (ع) کام نوزادان با تربتسیدالشهدا برداشته مىشود . حسین بن ابىالعلاء گوید: شنیدم امام صادق (ع) مىفرمود:
«حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فانها امان; (18) کام فرزندانتان را با تربتحسین (ع) بردارید، همانا، آن امان است .»
در وسایلالشیعه بابى مطرح است تحت عنوان: «باب استحباب استشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و تحنیک الاولاد و استحبابها عند الخوف و عند المرض .» (19)
بر اساس روایات و فتواى فقها، سجده بر تربت امامحسین (ع) افضل از سجده بر هر چیز دیگر است، چون حجابهاى هفتگانه را مىدرد . (20) مستحب است از تربتسیدالشهداء تسبیح تهیه شود و همواره همراه او باشد، هر چند با آن تسبیح نگوید، تسبیح محسوب مىگردد . (21)
همراهى با تربتسیدالشهداء (ع) از لحظه میلاد و کام برداشتن شروع مىگردد تا پایان حیات دنیوى و آغاز حیات اخروى تداوم مىیابد . در وسایلالشیعه، شیخ حر عاملى، در ابواب تکفین، بابى گشوده استبا نام: «باب استحباب وضع التربة الحسینیة مع المیت فى الحنوط و الکفن و فى القبر» و در آن به نقل روایاتى در این زمینه، مىپردازد . (22)
اهمیت تربت کربلا و حائر حسینى در آموزههاى اهل بیت (ع) آنچنان است که فرمودهاند; مسافر بین قصر و تمام خواندن نماز در آن مکان مقدس مخیر است . (23) علاوه بر این دعا خواندن زیاد و طلب حاجت در نزد قبر آن حضرت از مستحبات است . ابنفهد حلى فرموده، روایت است که خداوند در مقابل شهادت امامحسین (ع) چهار خصلتبه او عطا فرموده است:
«جعل الشفا فى تربته و اجابة الدعاء تحت قبته و الائمة من ذریته و ان لا تعد ایام زائریه من اعمارهم; (24) شفاى از بیمارىها و معالجه دردها با تربتسیدالشهدا، مستجاب شدن دعا در زیر قبه حسینى، امامان معصوم ازذریه او بودن و محسوب نشدن ایام زیارت کربلا از عمر زائر .»
آنچه گذشت، گزارشى بسیار فشرده و مختصر از جایگاه سیدالشهدا، کربلا و عاشورا در معارف اسلامى و آموزههاى اهل بیت (ع) بود، براى نشان دادن این حقیقت که; اگر چه عاشورا یک صبح تا شب بیشتر نبود و چند ساعتى به پایان رسید ولى تاسیس فرهنگ عاشورا و مکتب عزادارى دهها سال به طول انجامیده است، اگر یک امام معصوم به همراه اصحاب و یاران و خاندان خویش عاشورا آفرید، نه امام معصوم دیگر، در حراست و حفاظت از آن و رساندن پیام واقعى و اصیل آن به مسلمانان بلکه همه جهانیان در تمامى گستره تاریخ تا ظهور دولت عدل جهانى امام منتظر (عج) به تلاش همهجانبه برخاستند و با این تلاش سرمایهاى جاویدان و گرانبها را براى حق جویان پدید آوردند .
آسیبشناسى فرهنگ سیاسى عاشورا
پس از آفرینش عاشورا توسط شهیدان کربلا و تبدیل آن به یک فرهنگ توسط اهلبیت (ع) این فرهنگ عظیم انسانى و این رختبرومند که سایههاى آن نه تنها بر زندگى شیعیان و مسلمانان، بلکه بر آفاق حیات بشریتسایه خود را گسترانیده است و چهرههاى بزرگ ظلمستیزى چون گاندى را به تواضع در برابر آن واداشته است، نیازمند صیانت و حفاظتبوده و هست; صیانت در برابر امواج بنیان کن جهالتها و عداوتها، حفاظت از آسیبهاى دوستان نادان و دشمنان دانا، تلاش و مجاهدت در برابر فراموشى عاشورا یا اهداف آن، مقاومت در برابر تحریفات گوناگون لفظى و معنوى . اکنون سؤالات مهمى در ارتباط با پاسدارى از فرهنگ عاشورا مطرح است .
اولا، این مسئولیتسنگین بر دوش چه کسى نهاده شده است؟ چه فرد یا گروهى وظیفه حراست از عاشورا و آرمانهاى بلند آن را دارد؟
ثانیا، حراست و پاسدارى چگونه انجام مىشود و شیوه آن چیست؟
در باره سؤال اول آنچه پیش از هر چیز به ذهن خطور مىکند، آنکه، تنها عاشورا شناسانند که توانایى حراست از آن را دارند، آن کس که با عاشورا بیگانه است، اهداف و آرمانهاى آن را نمىشناسد و یا به آن ایمان ندارد، چگونه مىتواند پاسدار عاشورا باشد؟
کسانى که با شناختى عمیق و ایمانى محکم، دل در گرو عاشورا و عاشورائیان دارند و از صمیم جان با آهنگ «یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزا عظیما» (25) مترنمند، وظیفه حفاظت و پاسدارى را بردوش دارند . پس این مسئولیتبزرگ بر دوش عموم شیعیان، به ویژه عالمان دینى سنگینى مىکند که نخست عاشورا را هر چه بیشتر و عمیقتر بشناسند، آنگاه به پاسدارى از آن همت گمارند . اما در باره پرسش دوم و چگونگى پاسدارى از عاشورا، درجات و مراتب مختلفى را مىتوان در نظر گرفت; در درجه اول نکوداشت نام عاشورا و بزرگداشتشهیدان نینوا، وظیفهاى مهم و سنگین است . این مسئولیتى است که در توان توده مردم مىباشد . اقامه مراسم عزا و برپایى خیمههاى عزادارى سالار شهیدان به راه انداختن دستهجات و هیئات و غیره، مىتواند شکلهاى مختلفى از این مهم باشد و هر کدام به نوبه خود لازم و ضرورى است و نشانهاى از تقوا و تعظیم شعائر الهى و عبادتى بزرگ است که از افضل قربات الىالله شمرده مىشود:
«و من یعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب» (حج/32) .
در طول تاریخ این مجالس و محافل حسینى دشمنان فراوانى داشته است، یکى از آخرین آنها، تلاشهاى شیطانى رضاخان پهلوى در برچیدن مراسم عاشورا و محرم و جلوگیرى از مجالس روضهخوانى و تشکیل هیئات بود که در این تلاش ناکام ماند و طولى نکشید که در سراسر ایران اسلامى، حتى در مناطق سنىنشین، مراسم سوگوارى خامس آل عبا (ع) به شکلى با شکوهتر و گستردهتر، اقامه شد، بنابراین تضعیف مراسم سوگوارى و عزادارى حسینى (ع) به هیچ وجه جایز نیست .
البته اکنون دشمن به خوبى واقف است که فرهنگ عاشورا سدى محکم و بنیادین در مسیر مطامع نامشروع وى است . و مانع از پایمال کردن منافع مادى و سرزمین و اقلیمى و فرهنگ و تفکر مسلمانان مىشود، بسیارى از حرکتهاى ضد استکبارى و استبدادى که در میان ملتهاى مختلف به ویژه، ایران و لبنان و فلسطین رخ نموده، دقیقا متاثر از عاشورا و آرمانهاى کربلاست و چنانکه در پارهاى از کنفرانسها نیز رسما اعلام شده، دشمن در فکر شکستن این بنیان مستحکم است اما از آنجا که فرهنگ عزادارى و بزرگداشت عاشورا، در اعماق جان آحاد مردم رسوخ کرده است و دشمن امید چندانى در خاموش کردن این چراغ ندارد، راهکار اصلى و راهبرد اساسى او ضربه به اهداف اصلى فرهنگ عاشورا است، اینجاست که بحثحراست و آسیبشناسى دقیق فرهنگ عاشورا و شناخت عمیق بایدها و نبایدهاى مراسم نکوداشت کربلائیان ضرورتى مضاعف مىیابد و البته مرحله دوم مسئولیتحفاظت و حراست از فرهنگ عاشورا، که پاسدارى از اهداف و آرمانهاى آن است و تودههاى مردم، به ویژه جوانان را با محتواى واقعى مصیبت نینوا آشنا مىکند، بر دوش عالمان و فرهیختگان و پرچمداران فرهنگ اصیل جامعه است . آناناند که باید آسیبها را بشناسند و جامعه را در جریان آنها قرار دهند و به شناخت و ایمان آنها از اهداف عاشورا و عوامل پیدایش مصیبت عظماى کربلا عمق بخشند . این وظیفه مهم عالمان دین است که با بدعتها و انحرافات جاهلان و کوتهفکران و تحریفات مغرضان و دشمنان به مبارزه برخیزند و درخت تناور فرهنگ عاشورا را از بیم آسیبها و آفتها مصونیتبخشند:
«اذا اظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله; (26) آنگاه که بدعتها در امت من بروز کرد، بر عالم است که علم خویش را آشکار کند . و گرنه لعنتخدا بر اوست .»
به فرموده امام صادق (ع) «عالمان وارثان انبیاء هستند» پس وظیفه پاسدارى از آموزههاى اهل بیت (ع) به ویژه کربلا و عاشورا بر دوش آنان است:
«فان فینا اهل البیت فى کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تاویل الجاهلین; (27) براى ما اهل بیت در میان هر نسلى، عادلانى است که تحریف افراطیان و دروغ مبطلان و تاویل جاهلان را از او دور مىسازند .»
در میان عالمان بزرگ، همواره چهرههایى عالىقدر بودهاند که به این مهم همت گماشتهاند و نگذاشتهاند، پیرایهها آسیبى جدى بر فرهنگ عاشورا وارد کند . در همین دهههاى اخیر شخصیتهاى فرزانهاى همچون حاجى نورى، حاج شیخ عباس قمى، آیةالله بروجردى، امام خمینى، شهید مطهرى و رهبر معظم انقلاب را مىبینیم که پرچم پاسدارى از فرهنگ عاشورا، را برافراشتهاند و مسیر حرکت تکاملى عاشورائیان را هموار ساخته و عالمانه و دلسوزانه، با هشدارهاى بهموقع خود، به آسیبشناسى فرهنگ عاشورا پرداختهاند و از سر سوز با گوشزد کردن پارهاى از کاستىها و انحرافات در مسیر عزادارى خامس آل عبا (ع) به آفتزدایى و اصلاح این شجره طیبه همت گماشتهاند .
با الهام از آنچه آن عزیزان فرهیخته، در گفتار و نوشتار خود، یادآور شدهاند، مىتوان بحثحفاظت و حراست و آسیبشناسى فرهنگ عاشورا را در دو بخش «بایدها» و «نبایدها» ى مراسم سوگوارى سالار شهیدان تنظیم کرد .
بخش اول: «نبایستههاى» فرهنگ عاشورا
عنوان «نبایستهها» طیفى از مسائل و موضوعاتى را تشکیل مىدهد که مراسم و محافل سوگوارى باید از آنها منزه و مبرا باشند . مرزها و حدودى که باید توسط همگان از شرکتکنندگان و آحاد معمولى مردم تا بانیان و دستاندرکاران و مدیران و سخنرانان و مرثیهسرایان و مرثیهخوانان و غیره مراعات گردد و کسى اجازه تخطى از آن را به خود ندهد . این مرزها و خطهاى قرمز شرعى - عقلى، پارهاى جنبه عملى و رفتارى دارد و پارهاى از آنها بیشتر به جنبههاى نظرى و فکرى ارتباط پیدا مىکند .
آنچه در پى مىآید، گزارشى مختصر از اهم این مرزها است .
1 . ارتکاب گناه و تخلف از شرع
عزادارى و سوگوارى در رثاى سیدالشهدا (ع) علىرغم پندارى که آن را به عصر صفویه نسبت مىدهد، از ضروریات مذهب اهل بیت (ع) است . طبق روایات متواترى که در صفحات گذشته، به گوشههایى از عناوین آنها اشاره شد، نکوداشتحادثه عاشورا و و به گفته امام خمینى (ره) از افضل قربات الى الله شمرده مىشود . (29) ولى شرط اولیه این عبادت عظیم، پرهیز از محرمات الهى در انجام دادن آن است . مراسم عزادارى چنانچه با کار خلاف شرع و آمیخته با گناه و ارتکاب حرام باشد، نمىتوان براى آن چندان ارزشى قائل شد . به قول حاج میرزا حسین نورى (ره):
«مستحب هر چند بسیار بزرگ باشد با حرام هر چند در نظر بسیار محقر باشد، نتواند معارضه کند و طاعت الهى را نتوان به وسیله امرى که سبب غضب و سخط اوستبه جاى آورد و به آن نزد خداوند تبارک و تعالى، متقرب شد بلکه مورد و محل تمام مستحبات آن فعلى است که به حب ذات جایز و مباح باشد .» (30)
بر اساس مبانى دینى، هدف توجیهگر وسیله نیست و تنها با استفاده از روشها و ابزارهاى مجاز و مشروع است که اقامه مجالس و مراسم عزادارى عبادت شمرده مىشود و این محافل را به اهداف والاى نهضت کربلا نزدیک مىکند . «انما یتقبل الله من المتقین .» (مائده/27) آن هنگام که فرزندان آدم قربانى کردند و قربانى یکى پذیرفته و از آن دیگرى مردود شد هابیل، در پاسخ قابیل که او را به کشتن تهدید کرده بود، اعلام کرد: همانا «الله» از تقواپیشگان و پرهیزکاران مىپذیرد . این سخنى است که در همهجا، سارى و جارى است، از جمله در مراسم حسینى و همچنانکه به بازرگان گفته مىشود: «الفقه ثم المتجر» باید تمامى دستاندرکاران مجالس عزادارى خامس آل عبا و حسینیهها و هیآت، وظیفه خود بدانند که احکام فقهى و شرعى مربوط به این مجالس را فرا گیرند و دنبال کنند، تا مراسم آنها، داراى آثار ارزشمند معنوى باشد و بوى و عطر سیاستحسینى بگیرد . چگونه مىتوان در رثاى سیدالشهداء و مصائب جانسوز او، در ماتم نشست ولى مراسم او را با ارتکاب گناه سر پا نگه داشت . در حالى که خود آن حضرت، هدف از قیام خود را با فرزدق اینگونه در میان مىگذارد:
«یا فرزدق، ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمان، و اظهروا الفساد فى الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فى اموال الفقراء و المساکین و انا اولى من قام بنصرة دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فى سبیل الله تکون کلمة الله هى العلیا; (31) امویان پیروى شیطان را برگزیده و طاعت رحمان را رها کردند . در زمین به رواج فساد پرداخته، حدود را باطل و شراب مىنوشند و اموال فقرا و مساکین را به یغما مىبرند و من از هر کس دیگر سزاوار ترم که به یارى دین و عزتبخشى شرع و جهاد در راه خدا قیام کنم تا «کلمة الله» سرفراز و برافراشته شود .»
وقتى روح قیام حسینى، مبارزه با طاعتشیطان و فساد و گناه و چپاول دارائى مستمندان است، چگونه مىتواند مجالس نکوداشت آن قیام، همراه با پیروى شیطان و تخلف از مقررات شرع و دین باشد; حال اگر مجالس سالار شهیدان با اموال نامشروع بر پا شود، و هزینههاى آن از طریق ربا، اجحاف به مردم، غصب اموال دیگران، رشوه، کمکارى، تضییع حقوق، نپرداختن خمس و زکات و حقوق شرعیه، تامین گردد، اگر از طریق یغما بردن اموال عمومى و چپاول بیتالمال، خیمه حسینى برافراشته گردد، آیا مىتواند وسیله تقرب الى الله باشد؟
اگر مرثیهخوانان، از غنا و شیوههاى لهوى در مراسم عزادارى بهره جویند و به اسم سبک جدید و نوآورى، به سراغ سبکهاى نا مشروع بروند، چگونه مىتواند طاعت محسوب شود؟ در حالى که به گفته شیخ انصارى (ره) ادله مشروعیت استحباب مرثیهسرایى و گریاندن، نمىتواند مجوز ارتکاب غنا و لهو باشد و در برابر محرمات قرار گیرد . ادله مستحبات چیزى را مستحب مىشمرد که از راه مباح و مشروع تحقق یابد و فى نفسه، محرم نباشد اما هرگاه پاى گناه و خلاف شرع به میان آمد، استحباب آن کار نیز نفى خواهد شد . (32)
طبق این معیار است که بر اساس مبانى فقهى، اگر صداى بلندگوى مجالس، مزاحمتبراى دیگران فراهم آورد، اگر عزادارى به گونهاى باشد که ضرر جسمى قابل ملاحظهاى براى فرد داشته باشد و اگر گویندگان و سخنرانان و مرثیهسرایان و خوانندگان، به جعل اکاذیب بپردازند و بدون نقل از منابع معتبر تاریخى و مقتل قابل قبول، به قصهپردازى مشغول شوند و به هدف جلب مستمع و راضى نگه داشتن مخاطب و پر کردن مجلس، و کسب درآمد و شهرت به هر شیوه و روش و سخنى متشبثشوند، در این قبیل موارد چگونه مىتوان مشروعیت این اعمال را امضا کرد، تا چه رسد به پذیرش استحباب و مقرب بودن آنها؟
آیا وظیفه و تکلیف شرعى گروههاى گرداننده و برپاکننده محافل حسینى آن نیست که به متون معتبر و مستندهاى صحیح مراجعه کنند، سطح معلومات و اطلاعات خود از مقاتل را بالا ببرند و با تحقیق و تتبع، به این حرفه مقدس و ارزشمند که پاداشى جز بهشت ندارد، مشغول شوند و آن را وسیله کسب مال و آبرو قرار ندهند؟ آیا این وظیفه مدیران فرهنگى جامعه و سیاست گذاران کلان در این بخش نیست که با توجه به بعد تاثیرگذارى و اهمیتى که مجالس سوگوارى دارد، در جهتساماندهى ناهنجارىهایى که ذکر شد یا وجود دارد، اقداماتى انجام دهند؟ به نظر مىرسد: همچنانکه در سایر رشتههاى هنرى و فرهنگى، دستاندرکاران و تولید کنندگان این آثار آموزش کافى مىبینند، مىتوان مراکزى آموزشى فراهم آورد تا افراد دستاندرکار همچون شاعران و مداحان و نویسندگان و روضهخوانان و ... به طور تخصصى اطلاعات لازم در این بخش را فرا گیرند و با استفاده از آموزش زبان عربى و تاریخ صدر اسلام و حادثه کربلا و مقتلهاى مختلف و همچنین احکام فقهى مرتبط با عزادارى و احادیث و روایات این باب و مطالب هنرى و اخلاقى لازم براى این رشتهها، به هر چه بهتر و با شکوهتر برگزار شدن مجالس عزادارى خامس آل عبا (ع) طبق شرع کمک کنند . خود، عاشورا را بشناسند تا بتوانند به دیگران آن را بهتر معرفى کنند .
حاج میرزا حسین نورى (ره) (م1320ه ق) بیش از یک قرن پیش با دلى سوخته وارد عرصه این جهاد بزرگ علمى شد و به مبارزه با نقل اکاذیب و مطالب بىپایه و اساس و غلوآلود پرداخت و بىاعتبارى کتبى همچون اسرار الشهادة و مفتاح الجنان را به اثبات رسانید و وظیفه روضهخوانان را این دانست که نه تنها مستند نقل خود را بگویند بلکه نباید به مجرد دیدن خبرى و حکایتى در یک کتاب به آن قناعت کنند . (33) او با بیان پارهاى از نمونههاى دروغ از مصیبتها و قصهها نوشت:
«الحق جاى گریستن است اما نه بر این مصیبتبىاصل، بلکه در گفتن چنین دروغ واضح و افترا بر امام (ع) در بالاى منبر و نهى نکردن آنان که متمکنند از نهى کردن .» (34)
حاج نورى از کذب خبرهاى مبالغهآمیزى همچون ششصدهزار سوار و پانصد هزار پیاده اعلام کردن لشگر دشمن و تعداد مقتولین به دستسیدالشهدا (ع) را سیصد هزار و به دست ابىالفضل (ع) را بیست و پنج هزار شمردن و روز عاشورا را هفتاد ساعت دانستن، پرده برداشت و به روضهخوانانى که بناى درستکارى دارند، توصیه کرد: از اساتید اهل فن جویا شوند و به اغواى شیطان، رسم تازه گویى نگذارند و از هر کتابى هر چند جنگ المزخرفات، نقل نکنند . (35)
2 . سست کردن پایههاى اجتماعى مذهب و دین
یکى دیگر از «نبایستههاى رفتارى» در مراسم عزادارى، پرداختن به کارهایى است که پایههاى اجتماعى مذهب را سست و تضعیف مىکند و آموزههاى دینى را در چشمان دوست و دشمن موهون و لرزان جلوه مىدهد . یکى از مرزهاى فقهى سوگوارى براى سالار شهیدان (ع) همین است که موجب وهن مذهب نشود . (36) رفتارهاى موهون ممکن است، با صرف نظر از وهنانگیز بودن، خود، فى نفسه، نیز حرام باشند و ممکن استخودشان، بدون توجه به وهنانگیزى آنها، مباح و روا باشند . در هر حال وقتى شیوه سوگوارى و مطالب ارائه شده توسط گویندگان و مضامین القاء شده توسط مرثیهخوانان، به گونهاى بود که موجب تحقیر دین و مذهب شد و آموزههاى دینى را غیرعقلانى و بىپایه و اساس معرفى کرد، باید با حساسیت کامل از این امور اجتناب کرد . به قول حاجى نورى وقتى سخنران هر قصه و مطلب دروغ و راستى را با هم آمیخت و هر خبر بىپایه و اساس را بدون مراجعه به اسناد معتبر نقل کرد یا از خود بافت، علاوه بر گناه و حرامى که مرتکب شده سبب وهن مذهب و افتضاح ملت گردیده است، گسترش این منکر بزرگ بدانجا مىانجامد که در کتب خود بنویسند: شیعه بیت کذب است . (37) به گفته شهید قاضى طباطبایى; یکى از مضرات این کار، هر چند از روى محبت نسبتبه سیدالشهدا باشد، آن است که دشمنان تشیع به خصوص وهابىمسلکها، اصل تاریخ کربلا را به آن دروغها ضمیمه کرده و اساس صحیح را قیاس به آن ناصحیحها کرده و انکار مىکنند، چنانچه ابنتیمیه حرانى حنبلى، با کمال بىحیایى اصل تاریخ و حادثه کربلا را انکار کرده و ادعا کرده سر مبارک سیدالشهدا (ع) را به شام نبردهاند و از خاندان آن حضرت کسى را اسیر نکردهاند . (38)
اگر مصلحانى چون حاجى نورى، یکصد سال پیش به موضوع وهن مذهب توجه کردند و همگان به ویژه عالمان را به مبارزه با برخى پدیدههاى عزادارى که موجب وهن مذهب مىشود، دعوت نمودند، در زمان حاضر که سطح علمى و آگاهى افکار عمومى مردم، به ویژه جوانان و دانشجویان، ارتقاء یافته است و درا ین عصر، که عصر ارتباطات نام گرفته و فنآورى اطلاعات بشر را قادر کرده، در زمانى بسیار اندک با استفاده از شیوههاى نوین رسانهاى و نرمافزارى هر پیامى را به دورترین نقاط زمین بفرستد، در چنین زمانى، هرگاه مطلبى بىپایه گفته یا نوشته شود، یا رفتارى ناصحیح و نامعقول از گروهى سر زند یا شعار و رثایى غلوآلود و شرکآمیز سرداده و خوانده شود، فورا این قبیل شعار، گفتار، نوشتار و رفتار به سراسر عالم مخابره مىشود و زمینه را براى دشمنانى که مترصد ضربه زدن و ایراد اتهام بر مذهب اهل بیت (ع) و مسلمانان مىباشند، فراهم مىآورد و در نتیجه خسارات جبران ناپذیرى را بر جاى خواهد گذاشت که با اساس پیام عاشورا ناسازگار است .
به ویژه در حال حاضر که در پى وقوع انقلاب اسلامى، فرهنگ عاشورا، توان نیرومند خویش را در صحنه بینالمللى در مبارزه با قدرتهاى شیطانى و افشاى چهره واقعى استکبار جهانى به اثبات رسانیده است و آنان که منافع خود را با پیام حسین (ع) در خطر مىبینند، آمادهاند با هر بهانهاى سیل خروشان امواج تبلیغى خود را گسیل دارند و افکار عمومى جهانیان، به ویژه جوانان آرمانگراى مسلمان و حقطلب را که اکنون در بسیارى از مناطق حساس همچون لبنان و فلسطین به سوى اهداف حسین (ع) جلب شده است، منحرف کنند و آنان را از دنبال کردن سیره و روش حسین (ع) مایوس گردانند . بر اساس همین هوشمندى و زمانشناسى است که فقیهان بزرگى همچون امام خمینى (ره) عزادارى موهن مذهب را ناروا دانسته و تحریم کردند . معمار جمهورى اسلامى با آنکه معتقد بودند عاشورا با همان سنتهاى سابق باقى باشد و دستهجات سینه زنى و نوحه خوانى به همان قوت خودش باشد و سینه زنى و نوحه خوانىها را رمز پیروزى ملت مىشمرد و هشدار مىداد که قلمفرساها، با اسامى مختلف، شما را از این مسیر منحرف نکنند . با این همه نسبتبه جهات غیر شرعى عزادارى حساس بود و مىفرمود:
«ما و هیچیک از دینداران نمىگوئیم که با این اسم هر کس، هر کارى مىکند خوبست .» (39)
در همین ارتباط، از کارهاى ناروایى که بسیارى از اوقات وهن مذهب را نیز در پى دارد و پرهیز از آن ضرورى است . رقابتهاى ناسالمى است که گاهى میان دستهجات عزادارى و هیئتهاى مذهبى بروز مىکند و موجب دودستگى و پراکندگى مىگردد، چشم و هم چشمى در محافل سوگوارى و عاشورائیان سم مهلک و کشندهاى است که اهداف عزادارى را زیر سؤال مىبرد و جوانان عاشق ابىعبدالله (ع) را دلسرد مىکند . میرزاى نائینى (ره) فقیه بزرگ عصر مشروطیت، در پاسخ استفتائى که از اهالى بصره و اطراف آن در باره به راه انداختن دستهجات و مواکب عزادارى به ایشان رسیده بود، مىنویسد:
«بیرون آمدن دستهها در کوچه و خیابانها، از آشکارترین مصادیق عزادارى و رسانیدن پیام حسینى به دور و نزدیک است و اشکالى ندارد .»
ولى در ادامه تاکید مىکند:
«لکن اللازم تنزیه هذا الشعار العظیم عما لایلیق بعبادة مثله من غناء او استعمال الات اللهو و التدافع فى التقدم و التاخر بین اهل محلتین و نحو ذلک و لو اتفق شىء من ذلک فذلک الحرام الواقع فى البین هو المحرم و لا تسرى حرمته الى مواکب العزاء; (40) لیکن لازم است، این شعار بزرگ از هر کار ناپسند که شایسته براى چنین عبادتى نیست، پاک باشد . از خوانندگى حرام و به کارگیرى ابزار لهو و رقابت دستهجات در جلو و عقب افتادن از یکدیگر و نزاع بین دو محله و مانند آن باید پرهیز شود، اگر این قبیل اتفاقات و کارهاى ناپسندى رخ دهد، حرام است، هر چند حرام بودن آن به حرکت دسته براى عزادارى سرایت نمىکند .»
این پاسخ که در 5 ربیع الاول 1345ه ق تحریر شده، توسط ده نفر از فقهاء بزرگ همچون حضرات آیات حکیم، خویى و کاشف الغطاء نیز مورد تایید قرار گرفته است .
3 . تحریف لفظى و معنوى عاشورا
از سر فصلهاى مهم نبایدهاى عاشورا که در بحث آسیبشناسى، مهمترین بخش را تشکیل مىدهد و به ابعاد مختلف فکرى و نظرى و اعتقادى عاشورا مربوط مىشود شناخت تحریفات عاشورا و اطلاعرسانى نسبتبه آن است . اهمیت این بخش از آن رو است که به اندیشه عاشورا و ابعاد سازنده آن پیوند مىخورد و تاثیرى ژرف در سرنوشتحال و آینده جامعه دارد .
شخصیت فرهیخته و زمانشناسى که با دقتبر روى واژه «تحریف» بر این آسیب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخیص داد و معرفى کرد، شهید آیتالله مطهرى (ره) است . از نگاه وى که به پیشتازى حاجى نورى در این موضوع تاکید دارد، اگر کارى کنند که یک جمله یا نامه یا شعر مثلا، آن مقصودى را که باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگرى را بفهماند، این تحریف است .
البته تحریف همچنانکه در یک سخن عادى ممکن است رخ دهد، مىتواند در یک موضوع بزرگ اجتماعى رخنه کند، تحریف هر چند، نباید بشود و محکوم است ولى اگر در سخن عادى باشد، خطرناک نیست، چون به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمىزند و در مسیر اجتماعى انحراف ایجاد نمىکند . ولى اگر یک موضوع اجتماعى بزرگ تحریف شود، مثلا تحریف کردن شخصیتها، آنان که قولشان، عمل و خلقشان براى مردم نمونه و حجت است، خیلى خطرناک است . حادثه کربلا، حادثهاى بزرگ است که در تربیت و خلق و خوى ما اثر جدى دارد . حادثهاى که میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعتبراى آن صرف مىشود و مبالغ هنگفتى هزینه مادى آن مىگردد، تحریف در چنین حادثهاى ضررهاى جبرانناپذیر دارد .
در باره عوامل تحریف، استاد مطهرى (ره) از دو عامل: اغراض دشمنان و تمایل بشر به اسطوره سازى به عنوان عوامل عمومى تحریف تاریخ که اختصاص به حادثه عاشورا ندارد، یاد مىکند، پس از آن عامل سومى به عنوان عامل خاص که تنها مربوط به حادثه کربلاستیاد مىکند، عاملى که موجب گشت استفاده از هر وسیله و ابزار هر چند نامقدس تجویز شود . براى رسیدن به هدفى مقدس عدهاى گفتند: گریستن بر امامحسین (ع) هدفى مقدس و منزه است و براى رسیدن و انجام دادن آن، هر کارى مجاز و رواست، در نتیجه افرادى در این قضیه دستبه جعل و تحریف زدند . (41)
سرفصل مهم دیگر در سخن شهید مطهرى (ره) در ارتباط با تحریف عاشورا، بحث انواع تحریف است . او تحریف را به دو گونه لفظى و معنوى تقسیم مىکند . تحریف لفظى، عوض کردن ظاهر یک چیز است، تصرف در ظاهر گفتار و سخن دیگران و کم و زیاد کردن آن، تحریف لفظى است . تمامى قصهها و حکایات بىپایه و اساس که در باره حادثه کربلا گفته شده و در نقلهاى تاریخى غیر معتبر انعکاس یافته و در کتاب لؤلؤ و مرجان حاج میرزا حسین نورى (ره) به آن اشاره شده، از مصادیق تحریف لفظى عاشورا شمرده مىشود . اما تحریف معنوى که صد بار خطرناکتر از تحریف لفظى است آن است که مثلا یک جمله، بدون کم و زیاد کردن الفاظ آن، به گونهاى تفسیر و توجیه شود که درستبر خلاف و ضد معناى واقعى آن باشد . نمونه این تحریف را نسبتبه روایت پیامبر اسلام (ص) «یا عمار تقتلک الفئة الباغیة; اى عمار گروهى باغى و سرکش تو را مىکشند» ، شاهدیم . در جنگ صفین وقتى عمار به دست لشگر معاویه به قتل رسید، یکمرتبه فریاد از همه جا بلند شد که معاویه و یارانش باطل و سرکشاند، چون قاتل عمار مىباشند . اینجا بود که معاویه دستبه تحریف معنوى روایت زد و اعلام کرد: ما کشنده عمار نیستیم، عمار را على (ع) کشت که او را به صفین آورد و موجب کشتنش را فراهم کرد . تحریف معنوى یک حادثه تاریخى به این است که علل و انگیزهها یا اهداف آن به گونهاى بیان و تفسیر شود که بر خلاف اصل آن باشد .
تحریفهاى معنوى حادثه عاشورا
حماسه کربلا، از یک سو علل و عواملى دارد و از سوى دیگر اهداف و اغراض عالى، که این علل و اهداف گرفتار تحریف، گردیدهاند، عدهاى عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه، نهضتحسینى را به گونهاى تفسیر کردهاند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر مىکند و آن را دگرگونه جلوه مىدهد یا اهداف آن را به گونهاى معرفى مىکند که با اهداف واقعى آن و متون تاریخى مستند و پژوهشهاى عمیق علمى ناسازگار است . آنچه در پى مىآید، گزارشگونهاى از این تحریفات است .
الف . عاشورا، کفاره گناهان مردم
از جمله تحریفات معنوى که هدف اصلى قیام اباعبدالله (ع) را وارونه جلوه مىدهد، پندارى است که بسیارى از افراد قشرى و شاید مقدس دارند و مىگویند: امامحسین (ع) براى بخشش گناهان شیعیان خود کشته شد . اینان با تشبثبه روایاتى که فضیلت گریستن بر سیدالشهدا (ع) را بر مىشمرد و تشویق و ترغیب به عزادارى مىکند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به هشتبرین مىداند، (42) تمامى اهداف حسینى را به یکباره فراموش مىکنند و نوعى اباحهگرى و روایى گناه را ترویج مىکنند . شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافته است که مسیح (ع) را فادى لقب مىدهند و به دار آویخته شدن او را ، کفاره معاصى امت او مىپندارند . (43)
خطر این تحریف آن است که نه تنها قیام حسینى، کالبدى مىشود، بىروح و بىخاصیت، بلکه وسیله و ابزارى مىگردد، در دست کسانى که صددرصد در برابر اهداف حسینى قرار گرفتهاند . این تحریف هدف امام حسین را دقیقا وارونه و بر عکس مىکند . اگر هدف از حماسه کربلا، اطاعتالله و عصیان شیطان و اقامه ارزشهاى دینى بود، در این تفسیر، کاملا، این اهداف منسوخ مىشود وجاى آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزادارى، بدون ذکر معارف دینى و احکام شرعى، مىگیرد . در این تحریف، عاشورا، مىتواند ابزارى گردد در دستان افرادى که از نظر شخصیت و چهره واقعى، تفاوتى با امویان و قتله امامحسین (ع) ندارند، کسانى که اگر در محرم 61هجرى بودند، چه بسا در لشگر عمر سعد قرار مىگرفتند .
در برابر این تحریف وظیفه عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستند سازى دقیق و استفاده از کلمات امامحسین (ع) و اهل بیت (ع) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان، بىاساسى این تحریف برداشتگونه را براى عموم مردم آشکار گردانند .
ب . عاشورا، تکلیف خصوصى امامحسین (ع)
تحریف دیگرى که چه بسا در قالب برداشتى علمى از حماسه خونبار کربلا، ممکن است جلوه کند، به علل و عوامل رخداد نینوا مىپردازد و آن را وظیفه شرعى و تکلیف خصوصى سیدالشهدا (ع) معرفى مىکند . طبق این برداشت مقتضاى روایات آن است که حادثه کربلا را، قضیهاى بدانیم که از ابتداى خلقت رقم خورده بوده و این تکلیف امامحسین (ع) بود که بر اساس همان فرمان ازلى الهى عمل و خود را قربانى و فدا کند . در این رابطه، سخن آن حضرت خطاب به ابنعباس و ابنزبیر: «ان رسول الله (ص) قد امرنى بامر و انا ماض فیه; پیامبر (ص) مرا مامور به فرمانى کرده که به دنبال آن مىباشم» و سخن ایشان به محمد حنفیه «اتانى رسول الله (ص) بعد ما فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله قد شاء ان یراک قتیلا; (44) پیامبر (ص) را مشاهده کردم که به من فرمان خروج داد، چون خداوند مىخواهد مرا کشته ببینید» ، مىتواند مستند این برداشت قرار گیرد . همچنین روایات فراوانى که نشان مىدهد، پیامبران و اولیاى الهى همچون: نوح، ابراهیم، ذکریا، عیسى، یوشع بن نون و پیامبر خاتم (ص) از وقوع قتل امامحسین (ع) توسط جبرئیل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاع داده بودهاند گویا حادثه کربلا، حادثهاى خاص و مخصوص فرزند رسول خاتم (ص) بوده که از ازل رقم خورده است و امامحسین (ع) چارهاى جز انجام دادن آن را نداشته است .
این برداشتبه ظاهر علمى و مستند، تحریفى ماهرانه است که به قول شهید مطهرى (ره)، حادثه کربلا را از نظر اثر مفید داشتن عقیم مىکند . وقتى گفته شد دستور خصوصى، این حادثه از مکتب بودن و قابل پیروى بودن، بیرون رانده شده و نشان داده شده در برابر ظلم و ستم و فساد و تباهى، اسلام دستور عمومى ندارد، تنها تکلیف خصوصى امامحسین (ع) بوده است که در برابر این ناهنجارىها بایستد و جان فدا کند . (45) خطر این تحریف خطرناک آن است که قیام حسین (ع) را از اسوه بودن مىاندازد و نیروى حرکت و الگوى قیام را از ملل عالم که مىخواهند از یوغ استبداد و ظلم و استکبار و جهالت رهایى یابند و به حق و عدالت و پاکى روى آورند، مىگیرد .
منقولات تاریخى و روایات مستند این برداشت، که فرمان پیامبر (ص) را به امامحسین (ع) منعکس مىکند و از مطلع بودن اولیاى بزرگ الهى از جریان کربلا خبر مىدهد منافات با این حقیقت ندارد که سیدالشهدا (ع) به عنوان امام معصوم; که سیره و روش او سنت است و حجت و قابل تمسک، پیروان و عاشقان او نیز، همچون خود او موظفند در برابر بىعدالتى و اسلام زدایى امویان هر زمان، بایستند و از حریم دین الهى و حقوق انسانى دفاع کنند . امامخمینى (ره) در همین زمینه مىفرماید:
«حضرت سیدالشهدا، سلام الله علیه، به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد .»
و مىفرماید:
«عمل امامحسین، سلام الله علیه، دستور استبراى همه، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .» (46)
ج . عاشورا و تحریفهاى نو
نکته درخور اهمیت، در بحث آسیبشناسى وقایع و فرهنگها، آن است که با گذشت زمان و سپرى شدن شرایط فرهنگى و سیاسى جامعه، تحریفها نیز دگرگون شده و رنگ عوض مىکند چنین نیست که تحریفى تا ابد بماند، تحریف پرده و پوششى است که با آشکار شدن حقیقت، رخ در نقاب کشیده و همچون کف روى آب، نابود و مضمحل مىگردد .
«کذلک یضرب الله الحق و الباطل، فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فى الارض ...» (رعد/17). .
اما رفتن و اضمحلال مصداقى از مصادیق تحریف، بدان معنا نیست که خطر تحریف به کلى از میان رفته باشد، بلکه عمر گونهاى از تحریف به سر مىآید و گونهاى دیگر که چه بسا پیچیدهتر است، قارچگونه سر از زمین بر مىآورد و مانع نورافشانى حقیقتیک واقعه یا مکتب مىشود .
با این مقدمه، در بررسى تحریفهاى معنوى عاشورا، باید اذعان کرد، دو تحریف پیشگفته، تحریفهایى بود که در دهههاى گذشته و پیش از انقلاب اسلامى، جولانگاه زیادى داشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگرى حقایق توسط رهبر کبیر انقلاب و فرزانگانى چون شهید مطهرى، تا حدودى، زوایاى پنهان آن تحریف و آسیبها پدیدار گشت، هر چند خطر آنها را نمىتوان صددرصد منتفى شمرد و امکان بروز آنها با شیوهها و قرائتهایى نوین وجود دارد . ولى در این سالهاى اخیر، در گوشه و کنار، از گفتار و نوشتار پارهاى محافل و نشریات، زمزمههایى به گوش مىرسد که از تکوین نطفههایى نو از تحریفات جدید خبر مىدهد . امروزه با ادبیاتى متفاوت و گویشهایى نوین، مطالبى پیرامون فرهنگ عاشورا بیان مىشود که مىتواند نشانگر برخى بیمارىها باشد . پیش از این در مقاله «پیوند دین و سیاست در گفتمان عاشورا» ، گوشههایى از این آسیبها که در قالب برداشت جدید از فرهنگ عاشورا و تغییر برداشتسیاسى از آن، ارائه مىشد، بررسى شد . (47) در اینجا به طور فشرده و گذرا، به نشانههایى دیگر که عمدتا بر محور تضعیف پایگاه اجتماعى فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده آن متمرکز است و در مقام تقدسزدایى از عاشورا و خشونتزا معرفى کردن فرهنگ آن مىباشد، مىتوان اشاره نمود و تجزیه و تحلیل عمیق آن را به فرصتى دیگر واگذار کرد .
اینکه اخیرا برخى افراد، عزادارى امامحسین (ع) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساس اساطیر ایران باستان مىشمرند که مردم تا پیش از دوره صفویه براى نه گفتن به حکومت، به آن مىپرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینى عزادارى امامحسین (ع) این آیینها در خدمتحکومت قرار گرفت، اینکه میان امامحسین (ع) با تراژدىهاى افسانهاى همچون آنتیگونه، تامس موروجان پروکتور مقایسه مىشود و با این مقایسه، تراژیک بودن عاشورا القاء مىگردد، اینکه مىگویند: «امروزه دیگر از دشمنان و کشندگان امامحسین (ع) خبرى نیست و هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام، عنصر کینهتوزى و عنصر خشونت و خونریزى را زنده نگه داشتن و از طریق تحریک عواطف، دشمنان موهوم و غیر موهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن امور کردن، شایسته نیست .» اینکه القاء مىشود «پیامبر (ص) در بدر و حنین شمشیر زد و کربلا پیامدهاى همان جنگها بود و خشونت فرزند خشونت است و درختخشونت میوههایى جز خشونتبه بار نمىآورد» اینکه; فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده مىشود، اینکه پیشنهاد تغییر زیارتنامه امامحسین (ع) و جایگزینى «آزادى» به جاى «اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر» داده مىشود، اینکه، براى قرنها بزرگداشت قیام عاشورا، حاصلى جز تاثر و حزن ارزیابى نمىشود، و مواردى از این قبیل، نشانههایى از این واقعیت است که جامعیت و تقدس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبى به ظاهر زیبا و فریبا، با آسیبهایى جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیبها، نیازمند تبیین مکتب عاشورا با ژرفاندیشى و نکتهسنجى همهجانبه است .
نتیجه القائاتى نظیر القائات بالا، بىخاصیت کردن فرهنگ عاشورا و ربودن این مکتب سازنده از دست ملتهاى ستمدیده است . آیا به راستى عاشورا جنبههاى اساطیرى و افسانهاى دارد که با اسطوره افسانه سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالى که از شگفتىهاى حماسه کربلا آن است که تمامى خصوصیات و ویژگیهاى آن حادثه، با ذکر جزئىترین مسائل، در سینه تاریخ مضبوط است و متون تاریخى و روایى مستند، به طور دقیق، این واقعیت را گزارش مىکنند، البته ممکن است در برخى نوشتهجات غیر معتبر مطالبى مبالغهآمیز و اغراقى مطرح شده باشد که جنبه اسطورهاى داشته باشد ولى این دلیل نمىشود که این سند مقدس و این حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانیم یا با افسانهها مقایسه کنیم . به قول شهید مطهرى، ما وظیفه داریم آن را از چنگ افسانه سازها بیرون آوریم . (48) نه اینکه به این تحریف دامن بزنیم .
آیین عزادارى سید مظلومان (ع) چنانچه در صفحات پیشین گذشت، چه ربطى به آیین سوگ سیاوش دارد؟ در حالى که این آیین از زمان ائمه اطهار (ع) و از همان روز عاشورا، معمارى شد، براى آنکه عاشورا، به عنوان یک مکتب زنده بماند و خون ثارالله در کالبد جوامع به جریان افتد و به آنها حیات طیبه و زندگى شرافتمندانه هدیه کند . عاشورا ، توسط ولى مطلق الهى و عبد صالح و انسان کامل و معصومى چون سیدالشهداء (ع) و نه یک موجود اساطیرى آفریده شد، براى آنکه شاخص حرکت تعالى بشر باشد و با انگشت اشارهاش، سمت و سوى زندگى را نشان دهد . عاشورا، دو چهره دارد، همچنانکه در آن رحمت، رافت و عشق به همه خوبىها و زیبایىها موج مىزند، چهره دیگر آن زشتى و شیطنت و فساد و تباهى است و انسان عاشورایى همچنانکه درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رافت و رحمت آن مىکند، نمىتواند از لعن و نفرین نسبتبه قاتلان و کشندگان امامحسین (ع) که چهره دیگر کربلا را ترسیم کردند غافل باشد . شیعه تولى و تبرى را یک جا دارد و از هیچیک از این دو، به بهانه دیگرى غافل نمىشود . امروزه هر چند کشندگان امامحسین (ع) جز نام ننگ، چیزى براى خود باقى نگذاشتهاند، ولى نمىتوان منکر ادامه حیات اندیشه و خط و فکر امویان بود و تا زمانى که این فکر و اندیشه زنده است، ذکر و یاد سیدالشهدا (ع) و لعن و نفرین بر قاتلان او تداوم مىیابد، از این رو است که در دعاى ندبه مىخوانیم: «این الطالب بدم المقتول بکربلا» .
اسلام، هم جاذبه، هم دافعه دارد، نمىتوان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزههاى پلورالیستى، منکر حق و باطل شد و این دو صف را از یکدیگر متمایز نساخت . اسلام بدون برائت از کفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرین بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستکبر، اسلام نیست . تولى و تبرى و خودى و غیر خودى از مباحث عمیق قرآنى است:
«لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم ... اولئک حزبالله; (مجادله/22) نمىیابى مؤمنان به خدا و قیامت را که دوستان کسانى باشند که مخالفتبا خدا و رسول او مىکنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنان باشند . اینها حزب خدایند .»
از این رو است که بر طبق روایات اهل بیت (ع) همچنانکه سلام بر امام حسین (ع) عبادت است و فضیلت فراوانى دارد، لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادى دارد .
امام رضا (ع) به ریان بن شبیب فرمود:
«یابن شبیب ان سرک ان تسکن الغرف المبنیة فى الجنة مع النبى و اله فالعن قتلة الحسین (ع) ; (49) اى فرزند شبیب، اگر خشنود مىشوى که در غرفههاى بهشتى، در جوار پیامبر و آل او سکنى گزینى، قاتلان امام حسین (ع) را نفرین کن .»
لذا کمتر زیارتى از زیارات امامحسین (ع) را مىتوان سراغ گرفت که در کنار سلام بر او و یارانش، لعن بر قاتلان آنها ذکر نشده باشد، با وجود آنکه این زیارات از امامان معصوم (ع) و اهل بیت (ع) و در متون معتبر نقل شده و بسیارى از آنها از جهتسند نیز به هیچ وجه قابل خدشه نمىباشد .
بخش دوم: بایستههاى فرهنگ عاشورا
توجه و حرکتبه سمت و سوى اهداف عالیه مکتب عاشورا و آموزههاى آن و غافل نشدن از علل و انگیزههاى قیام سالار شهیدان (ع)، از جمله موضوعاتى است که در حیطه مباحث آسیبشناسى فرهنگ عاشورا مورد تجزیه و تحلیل قرار مىگیرد . اینکه آیا محافل سوگوارى و مراسم عزادارى کنونى تا چه اندازه در مسیر آن اهداف قرار دارند و از این بعد از چه ضعفها و کاستىهایى رنج مىبرند که نیازمند ترمیم است، پرسشى است که پاسخ آن نیازمند تامل جدى است . اهداف عاشورا را باید ترسیم و تعیین کرد، آنگاه آیین نکوداشت کنونى را با آن سنجید و حدود انطباق با آن اهداف را به دست آورد .
علل و انگیزههاى حماسه کربلا را مىتوان در سه محور عمده طبقه بندى کرد:
1 . احیاى ارزشهاى انسانى و اخلاقى
2 . احیاى ارزشهاى دینى و اسلامى
3 . احیاى ارزشهاى عرفانى و معنوى .
بررسى و تحلیل فشرده این سه محور را پى مىگیریم تا میزان انطباق آنچه در مراسم عزادارى اکنون هستبا آنچه باید باشد مشخص گردد .
1 . احیاى ارزشهاى انسانى - اخلاقى
منظور از ارزشهاى انسانى - اخلاقى، گروهى از خصلتها و محاسن اخلاقى است که به حکم عقل عملى هر انسانى ملزم به رعایت آنهاست . هر انسانى با صرف نظر از عقیده و مذهب و اندیشه باید نسبتبه آنها حساس باشد . خصلتهایى که تمامى انسانها، در هر سرزمین زیست کنند و در هر زمانى به سربرند، آن را بزرگ مىشمارند و زبان به مدح و ثناى کسانى که آنها را مراعات مىکنند و براى احیاء و توسعه آنها مىکوشند، گشوده و آنان را که چنین ارزشهایى را له مىکنند، مورد نکوهش و شماتت قرار مىدهند . عدالتطلبى، حریت و آزادگى، حقجویى، عزتخواهى و ذلتگریزى، از جمله این خصلتهاست که همه انسانها بدان ارج مىنهند .
به گواهى مستندات تاریخى و روایى، از جمله علل و انگیزههاى شکلگیرى نهضت عاشورا، احیاى همین ارزشها بود و از این رو، هر انسان منصفى، هر چند غیر شیعه و غیر مسلمان، در برابر عظمتحماسه خونین طف سر تعظیم فرود مىآورد و بر آفرینندگان آن آفرین مىگوید . در عاشورا، ارزشهاى انسانى موج مىزند و هر قطعهاى از آن، گواه عظمت روحى و شخصیت عظیم پدید آورندگان آن است . عاشورا ملاک و معیار انسانیت را آشکار مىکند و مرز میان آدمیت و سبعیت را توضیح مىدهد .
«یا شیعة آل ابوسفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم; (50) اى پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از قیامت هراسى به دل راه نمىدهید، در دنیاى خود آزاده باشید .»
شعار سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا این است:
«الموت اولى من رکوب العار
و العار اولى من دخول النار; (51)
مرگ سزاوارتر از پذیرش ننگ است و ننگ سزاوارتر از ورود در آتش .»
امام حسین (ع) در آن لحظات حساس و جانسوز، خطاب به لشکر دشمن مىفرماید:
«الا و ان الدعى ابنالدعى قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة .» (52)
اینها شعارهاى بزرگى است که تا ابدیت مىتواند، شعار و پرچم حرکت هر جامعهاى باشد .
در سخن دیگر امام فرمود:
«موت فى عز خیر من حیاة فى ذل .» (53)
و با این وسیله عزت و ذلت، را ملاک انتخاب حیات و موت اعلام کرد . امامحسین (ع) در بیان شرایط حاکمیتسیاسى و رهبرى جامعه، «القائم بالقسط» قیام به قسط و عدالتخواهى را مطرح کرد . (54) لذا در زیارت اول ماه رجب، در برابر مضجع شریف، آن بزرگوار که قرار مىگیرى، گواهى مىدهى:
«اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما; (55) شهادت مىدهم که تو به دادگرى و عدالت فرماندادى و دعوت کردى .»
این است که مىتوان گفت: اساس عاشورا بر عدالت و حریت و احیاى شخصیت انسانى استوار است و فرهنگ عاشورا، براى پاسدارى و انتقال این پیام به نسلهاى آتى است . به گفته شهید مطهرى (ره):
«کلید شخصیت امامحسین (ع) حماسه، شور، عظمت، صلابت و ایستادگى است .» (56)
این رمز شخصیتباید در شعارهاى عزادارى متبلور باشد، تا در درون جامعه، احساس شخصیت و بزرگوارى تزریق گردد . امروزه با توجه به بحران رسانهاى و جنگ نرمافزارى، یکى از مهمترین چالشهاى اجتماعى را مساله هویت تشکیل مىدهد و حل آن در گرو احیاى واقعى شعارهاى عاشورا است . هیئتهاى عزادارى، در کنار مرثیه و احساس حزن و اندوه، باید بزرگى شخصیت امامحسین (ع) را به یاد آورند و با آموختن این درس از عاشورا، احساس شخصیت و خودباورى را در خود روز افزون گردانند . بزرگترین سرمایه یک جامعه آن است که در خود، احساس شخصیت و منش کند . نسبتبه اجتماعهاى دیگر، حس استغنا و بىنیازى داشته باشد . اگر ملتى همه چیز داشته باشد ولى شخصیتخود را ببازد، هیچ نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهاى دیگر جذب خواهد شد . این خودباختگى است که به قول مرحوم مطهرى در جامعه ما وجود دارد . عیب بزرگ جامعه ایرانى آن است که به حماسهها، و ارکان شخصیتخود پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ زود آن را از دست مىدهیم و در مقابل عادات، رسوم، فرهنگ، لباس، زبان و خط دیگران تسلیم مىشویم . فرهنگ عاشورا، باید هویتبخش جامعه باشد، رثاء و مرثیه باید به شکلى باشد که حس قهرمانى را در جوانان این مرز و بوم احیا کند . (57) در این صورت است که جامعه مىتواند به راحتى بحران هویت را پشتسر گذارد .
2 . احیاى ارزشهاى دینى - اسلامى
از دیگر علل و انگیزههاى حماسه خونین کربلا که در سیره حسینى موج مىزند، احیاى سنتهاى دینى است که در عصر امویان، به ویژه یزیدبن معاویه به تاراج رفته بود . یزید فردى فاسق، شارب الخمر، قاتل انسانها و معلن به فسق بود و شخصیتى چون سیدالشهدا (ع) که پرورده دامنهاى پاک و پرورش یافته بیت رسالت و توحید بود، نمىتوانستبا او سازش کند: «و مثلى لا یبایع مثله» . (58)
هدف قیام و دعوت امامحسین (ع) بازگشتبه اسلام زمان امیرمؤمنان (ع) و احیاى سیره و روش حکومت پیامبر اکرم (ص) بود:
«و انا ادعوکم الى کتاب الله و سنة نبیه (ص) فان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت» . (59)
عدالتطلبى و آزادىخواهى آن حضرت نیز که در بخش پیش با عنوان احیاى ارزشهاى انسانى - اخلاقى از آن یاد شد، در پرتو احیاى ارزشهاى دینى و اسلامى متجلى مىشود، در واقع ارزشهاى انسانى و اخلاقى، در دامن آموزههاى دینى و معارف کتاب و احکام سنت است که به شکل صحیح و مطلوب در مسیر سعادت انسانى رشد مىکنند و بارور مىشوند . این کتاب و سنت است که محدوده و مصداقهاى قسط و عدل و آزادى و حریت را تعیین مىکنند و عدالت و حریت واقعى را آموزش مىدهند . لذا در سخنان حضرت اباعبدالله (ع)، ارزشهاى انسانى در کنار آموزههاى دین مطرح مىشود . در نامهاى به برادر خود محمد حنفیه تاکید دارد:
«من از روى تکبر و خودخواهى و براى افساد و ستم خروج نکردم; قیام من براى امر به معروف و نهى از منکر است، من به عنوان یک مصلح در امت جدم قیام کردم، قصدم آن است که سیره رسول خدا (ص) و على مرتضى (ع) را احیاء کنم .» (60)
امام (ع) بر این باور بود:
«در شرایطى که به حق عمل نمىشود و کسى از باطل رویگردان نیست، مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگىاى ترجیح دهد .» (61)
و در روز عاشورا عملا این باید و ضرورت را به همگان نشان داد . از این رو، در زیارت مخصوص اربعین، گفته مىشود:
«فاعذر فى الدعاء و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة; (62) پروردگارا گواهى مىدهم; (اباعبدالله (ع)) در دعوت خویش جایى براى عذر و بهانه باقى نگذاشت . و از خیرخواهى دریغ نکرد . جان خود را در راه تو هدیه کرد تا آنکه بندگانت از نادانى و سرگردانى گمراهى رهایى یابند .»
فرهنگ عاشورا و زنده نگاه داشتن مکتب خونین حسین (ع) براى احیاى همین اهداف است . در زیارت و سوگوارى، در مرثیه و روضه، عاشقان سیدالشهداء (ع) باید با این آرمانهاى بلند آشنا بشوند و هر ساله تجدید بیعت کنند . سر آنکه این اهداف در زیارتنامههاى آن حضرت که از زبان اولیاى معصوم الهى (ع) نقل گردیده است، تکرار مىشود، یادآورى و تاکید پیروان بر این خط سیر و این شاخصها است . در زیارتنامهاى که جابر جعفى، از امام صادق (ع) روایت مىکند، چنین نقل شده است:
«اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت الملحدین و عبدت الله حتى اتیک الیقین .» (63)
جملاتى با مضامین بالا که همگى تاکید بر جنبههاى احیاى احکام و فرایض اسلامى در سایه قیام حسین (ع) دارند، در بسیارى از زیارتنامههاى مستند و معتبر، وجود دارد و نشانگر اهمیت توجه به این ابعاد در قیام کربلا است . حال اگر قرائت کننده زیارت، تنها الفاظ را زمزمه کند ولى از این مفاهیم عارى باشد، همچون کالبد بىروحى مىشود که نمىتوان از او حرکت و تلاشى را انتظار داشت، هر رفتار و کارى که به نام سیدالشهداء (ع) زینت مىیابد و در مسیر گرامى داشت عزیزان خونین کربلاست، باید، در کنار گریه و مرثیه و روضه، این اهداف حسین (ع) را آموزش دهد، مردم به خصوص جوانان را با آموزههاى کتاب و سنت آشنا کند . مجالس مذهبى سوگوارى باید دانشگاهى باشد که پیام وحى را به شکلى بلیغ و رسا در اختیار عموم قرار دهد . چگونه مىتوان جامعهاى را که بیگانه با مفاهیم دینى است، و فرایض دین همچون نماز، زکات، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، حجاب، حیا و پاکدامنى، انفاق و دستگیرى از فقراء در آن کم رنگ است، جامعهاى پیرو امامحسین (ع) نامید؟ در حالى که حسین بن على (ع) براى اقامه این فرائض و عینیت اجتماعى آنها، جان خود را تقدیم کرد و با اهداء خون خود و عزیزانش و اسارت اهل بیتش و گرفتار شدن به اعظم مصیبات، نشان داد که آنچه از جان شخصیتى معصوم و ولىالله، مهمتر است، اساس اسلام و ارکان آن است . محافل سوگ و انس شیعیان نیز در مسیر این اهداف باید قرار گیرد تا تمامى عزاداران بر این نکته واقف شوند که عزادارى و گریه و اشک جنبه مقدمیت دارد و سر پلى استبراى تحقق عملى اسلام در ارکان نظام اجتماعى و فرهنگى و سیاسى و در نظام شخصى و خانوادگى تمامى مردم، این فلسفه اساسى نهضت عاشورا است . جامعه تبعیضآلود، جامعه فاسد، جامعهاى که در آن مردم به دو گروه فقیر و غنى تقسیم مىشوند و حق فقیران به آنان داده نمىشود، آیا مىتواند خود را حسینى بنامد؟ در حالى که شعیب بن عبدالرحمان گوید:
«روز عاشورا بر پشتحسین بن على (ع) اثرى مشاهده شد، از زینالعابدین (ع) پرسیدند: «این نشانه چیست؟» ، امام (ع) فرمود: «هذا ماکان ینتقل الجراب على ظهره الى منازل الارامل و الیتامى و المساکین; (64) این اثر انبانهایى است که بر پشتحمل مىکرد و به خانههاى زنان بىشوهر و یتیمان و مسکینان مىرسانید .»
3 . احیاى ارزشهاى معنوى - عرفانى
سومین لایه از انگیزهها و فلسفه قیام عاشورا که مراسم عزادارى باید با عطر آن معطر گردد و در بحث آسیبشناسى، توجهى جدى را مىطلبد، هسته مرکزى و لب این نهضت را تشکیل مىدهد و سنگ بناى آن شمرده مىشود، حب و عشق به معبود، تقرب الى الله، یاد و ذکر الهى اساس عاشورا است، همه چیز را فداى دوست کردن و در تماشاى جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را ندیدن . عاشورا دریاى مواج عشق بازى است، در بیابان تفتیده نینوا، در میان دریاى خون و برق شمشیرها و شیهه اسبان و ناله کودکان و در آن گرد و غبار آنچه بیشتر خودنمایى مىکند، ابتهال، دعا، تلاوت قرآن، نماز و شب زندهدارى است .
عصر عاشورا، آن هنگام که لشکر عمر سعد به سمتخیام حسین (ع) حملهور شد، سیدالشهدا (ع) برادر خود عباس بن على (ع) را فرستاد تا به عمر سعد پیغام دهد، امشب را به ما مهلت دهید و جنگ را به فردا موکول کنید، باشد یک شبى دیگر را براى پروردگار خویش نماز گذاریم و دعا و استغفار کنیم . تنها خدا مىداند که من چقدر عاشق خواندن نماز براى او، و تلاوت کتاب او، و زیادى دعا و استغفار مىباشم . (65)
خطبه آن حضرت نیز در شب عاشورا، در میان تعدادى اندک از یاران و هزاران نفر دشمن، مملو از گوهرهاى معنوى و دلربا است:
«اثنى على الله احسن الثناء و احمده على السراء و الضراء» . (66)
تا پایان نماز اول وقت آن حضرت در ظهر عاشورا (67) و بالاخره دعاى او در لحظههاى آخر جان دادن:
«اللهم متعال المکان، عظیم الجبروت، شدید المحال، غنى عن الخلائق، عریض الکبریاء،» تا آخر که فرمود: «صبرا على قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین .» (68)
که تابلویى عظیم از بزرگى روح و معرفت را به تصویر مىکشد، زیبایىهاى جلوهگر شده در صحنه خونین کربلا است . عاشورائیان ما، باید عاشورا، را اینچنین بشناسند و تلاش کنند، در حد توان، هر چند اندک، به این اهداف خود را نزدیک کنند . و در این میان، آنچه مهم است هدفگیرى نظام سیاسى جامعه است .
خلاصه سخن آن است که اگر نظام سیاسى جامعه، پیام خود را از عاشورا مىگیرد و اگر مدیریتسیاسى، برگرفته از اهداف حسینى است، نمىتواند، نسبتبه اهداف بالا، بىتوجه باشد . امامحسین (ع) اگر موفق به تشکیل دولت مىشد، قطعا احیاى ارزشهاى انسانى و اسلامى و معنوى را به عنوان سه برنامه راهبردى و هدفمند تدریجى خود بر مىگزید و هر حکومت که با شعارهاى عاشورایى به قدرت مىرسد، وظیفهاش دنبال کردن همان اهداف است .
پىنوشت:
1) ابومخنف، لوط بن یحیى (م 157) قدیمىترین مورخ کربلاست . طبرى و شیخ مفید در ارشاد و ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین، آنچه از حادثه کربلا نقل کردهاند، تقریبا برگرفته از ابومخنف است . براى آگاهى بیشتر ر . ک: رسول جعفریان، تاملى در نهضت عاشورا، ص 15 - 20، انصاریان، قم، 1381 .
2) تاریخ طبرى، ج 5، ص 456، دارالتراث، بیروت .
3) دوازده بند، محتشم کاشانى، بند نهم .
4) زیارت عاشورا مفاتیح الجنان .
5) تاریخ طبرى، ج5، ص456 .
6) حاجى نورى طبرسى، لؤلؤ و مرجان، ص 149 - 148، دارالکتاب اسلامیه، 1375 ه ق
7) تاریخ طبرى، ج5، ص 457 .
8) نک: مقاله «بعد سیاسى و احیاى عاشورا از منظر فقه» .
9) بحارالانوار، ج 44، ص 286، داراحیاء التراث العربى، بیروت، 1403 ه ق .
10) همان، ص 296 - 278 .
11) همان ص 282 - 283 .
12) وسایلالشیعه، ج 14، باب 37، ح8، ص 413 . مؤسسه ال البیت (ع)، 1414 ه ق .
13) همان، ص 435 - 483 .
14) همان، ص 456 - 458 .
15) همان، ص 493 - 494 .
16) ابنقولویه، کامل الزیات، باب ثواب من شرب الماء، ذکر الحسین و لعن قاتله، ص 212 .
17) سید کاظم یزدى، عروة الوثقى، ج 1، مساله 25، فى احکام النجاسات .
18) وسایلالشیعه، ج14، ص 524 .
19) همان، باب 70، ص 521 .
20) ر . ک: امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 1، فى مکان المصلى و مسجده، مساله 10 .
21) وسایلالشیعه، ج 5، ابواب مایسجد علیه، باب 16، باب استحباب السجود على تربة الحسین (ع) ص 365 - 367 .
22) همان، ج3، ص 29 - 30 .
23) ر . ک: امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 1، القول فى احکام المسافر، مساله 8 .
24) وسایلالشیعه، ج 14، ص 537 - 539 .
25) شیخ عباسى قمى، مقاتیح الجنان، زیارت ششم از زیارات مطلقه امام حسین (ع)
26) اصول کافى، ج1، ص 54، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1362 ه ش .
27) همان، ص 32 .
28) شیخ عباسى قمى، منتهىالامال، ج1، ص 543، انتشارات ایران، امام خمینى .
29) استفتائات، ج2، ص28، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1372ه ش .
30) لؤلؤ و مرجان، ص176 .
31) موسوعة کلمات الامام حسین، ص336; تذکرة الخواص، ص217 .
32) ر . ک: المکاسب، ج 1، ص 308 - 309، کنگره برگذاشتشیخ انصارى، 1415 ه ق .
33) ر . ک: لولو و مرجان، ص 98 - 136 - 156 - 160 - 162 .
34) همان، ص 170 .
35) ر . ک: همان، ص 162 - 184 - 185 .
36) ر . ک: امام خمینى، استفتائات، جلد، ص27 - 28 .
37) نک به حاجى نورى لؤلؤ و مرجان، ص185 و 190 .
38) ر . ک: سى نکته هزار ساله، ص117، شوراى سیاستگذارى ائمه جمعه، 1375ه ش .
39) ر . ک: امام خمینى، قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینى، تبیان، دفتر سوم، ص88 - 89 و 92 - 93 .
40) نک به: سید حسین میرجهانى، البکاء للحسین (ع)، ص488 - 494 .
41) ر . ک: حماسه حسینى، ص66 - 92، مجموعه آثار، ج7، صدرا، 1377ه ش .
42) نک به: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج44، ص288 - 296 . باب ثواب البکاء على مصیبته .
43) ر . ک: شهید مطهرى، حماسه حسینى، ص108 - 109 .
44) ر . ک: موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص325 و 329 .
45) نک به: حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص109 - 110 .
46) نک به: قیام عاشورا، در کلام و پیام امام خمینى، ص55 و 58 .
47) نک به: مجله حکومت اسلامى، شماره 25 (دفتر اول ویژه نامه) .
48) حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص88 .
49) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج44، ص299 .
50) موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص504 .
51) همان، ص499، بحارالانوار، ج44، ص193 .
52) همان، ص423، شهید مطهرى، حماسه حسینى، ص186 .
53) همان، ص499 .
54) شهید مطهرى، حماسه حسینى، 157 .
55) مفاتیح الجنان .
56) حماسه حسینى، ص53 .
57) نک به: همان، ص54 - 60 .
58) موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص283 .
59) همان، ص315 - 316 .
60) موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص291 .
61) بحارالانوار، ج44، ص381 .
62) مفاتیح الجنان .
63) همان .
64) بحارالانوار، ج44، ص190 - 191 .
65) همان، ص391 - 392 .
66) همان، ص392 .
67) ونک به: موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص444 - 445 .
68) همان، ص509 - 510 .
تحلیل و شناسایى آسیبهاى این فرهنگ، در گرو شناخت چگونگى معمارى و شناخت معماران این بناى عظیم است . از این رو نویسنده، به عنوان مقدمه، بخشى مختصر در باره معمارى فرهنگ عاشورا ارائه کرده، آنگاه به بررسى بیشتر آسیبشناسى آن پرداختهاست .
این بخش مقاله، به این پرسش پاسخ مىدهد که نخستین معماران فرهنگ عاشورا چه کسانى بودهاند؟ مراسم و آیین عزادارى توسط چه کسانى و از چه زمانى رایجشده است؟ در این بخش مقدماتى با ارائه کلیات و رؤوس مطالب، مشخص مىگردد که معمارى فرهنگ عاشورا مربوط به عصر اهل بیت (ع) است و آیین سوگوارى عاشورا نیز برگرفته از آموزههاى ایشان است . این بخش دو قسمت دارد:
الف) نقش اسیران کربلا در معمارى فرهنگ عاشورا
ب) نقش امامان معصوم (ع) در معمارى فرهنگ عاشورا .
بخش دوم مقاله که پیکره اصلى آن را تشکیل مىدهد، به موضوع آسیبشناسى فرهنگ عاشورا و بررسى برخى نقطه ضعفها و پارهاى آفتها مىپردازد; ضمن آنکه به شیوه درمان نیز اشاره مىکند، تا نقش سازنده و منزلت رفیع این فرهنگ در ساختار سیاسى اجتماعى جامعه مشخص گردد .
این بخش، خود از دو قسمت تشکیل مىشود: بایستهها و نبایستههاى فرهنگ عاشورا . در قسمت نخست، سه عنوان کلى مورد توجه است:
1 . ارتکاب گناه و تخلف از شرع
2 . سست کردن پایههاى دین و مذهب
3 . تحریف لفظى و معنوى عاشورا .
طى این سه عنوان مشخص مىشود که رعایت نکردن هر یک از اینها و انجام کارهایى که تحریف عاشورا استیا موجب تحریف عاشورا مىگردد، خطر بزرگى است که موجب کم رنگ و یا بىاثر شدن این فرهنگ سازنده مىشود .
در قسمت دوم نیز اهداف عاشورا، در سه بعد طبقه بندى مىشود:
1 . احیاى ارزشهاى انسانى،
2 . احیاى ارزشهاى اسلامى (بطور عام)،
3 . احیاى ارزشهاى عرفانى .
عاشورا، این سه را، یکجا، به نحو بسیط و یگانه در خود داشت و عزاداران و سوگواران امامحسین (ع)، باید این اهداف را دقیقا بشناسند، و هر کجا کم توجهى و غفلتى مشاهده مىشود، نسبتبه ترمیم آن حساس باشند .
به اعتقاد نویسنده توجه به این بایستهها، و پرهیز از آن نبایستهها، موجب مىشود، فرهنگ عاشورا، این سرمایه بزرگ اسلامى، انسانى، در جایگاه واقعى اجتماعى خود قرار گیرد و تمامى ابعاد سیاستهاى کلان اجتماعى را متاثر از خود گرداند .
مقدمه: معمارى فرهنگ عاشورا
الف . نقش اسیران کربلا در معمارى فرهنگ عاشورا
تاریخنگار شاخص حادثه عاشورا، ابومخنف، (1) به نقل از یکى از شاهدان واقعه نینوا، ابنقیس تمیمى حکایت کند: هر چیزى را فراموش کنم، سخن زینب (س) دخت فاطمه (س) را هنگام مرور بر جسم چاک چاک برادرش حسین (ع)، وقت رفتن به کوفه فراموش نمىکنم که مىگفت:
«یا محمداه، یا محمداه، صلى علیک ملائکة السماء هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء، یا محمداه و بناتک سبایا، و ذریتک مقتلة، تسفى علیها الصبا .»
زینب، با این سخنان دوست و دشمن را به گریستن واداشت . (2)
«اى جدم، اى رسول خدا، درود فرشتگان آسمان بر تو باد، این پیکر قطعه قطعه و غلطیده در خون حسین توست . یا رسول الله، دخترانت اسیر و جگر گوشهگانت کشته و نسیم مشرق بر جسم چاک چاک آنان در بیابان مىوزد .»
پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول
رو در مدینه کرد یا ایها الرسول
این کشته فتاده به هامون حسین تست
وین صید دست و پازده در خون حسین تست
این نخلتر کز آتش جان سوز تشنگى
دود از زمین رسانده به گردون حسین تست
این ماهى فتاده به دریاى خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست (3)
با این سخنان سراسر آه و سوز زینب سلام الله علیها که در آغاز سفر اسارت به کوفه و شام بیان شد، فصلى جدید از حادثه خونبار کربلا رقم خورد . اکنون عاشورا پایان یافته بود و وظیفه پیامآوران عاشورا، اسیران دشت کربلا، به ویژه زینب (س) صیانت از آن بود . پیام شهیدان طف براى ابدیت تاریخ بشرى باید حفظ مىشد . عاشورا حادثهاى ساده و گذرا نبود، عاشورا براى جاودانگى وحى و اسلام و حفاظت از پیام آسمانى پیامبر خاتم (ص) پدید آمده بود . «حسین منى و انا من حسین» و براى تحقق دقیق و کامل این رسالت عظیم چارهاى جز تبدیل عاشورا به یک فرهنگ و مکتب نبود، فرهنگى که تا اعماق زندگى فردى و اجتماعى انسانها تا ابد نفوذ کند و مکتبى که درسهاى دین خاتم را براى سعادتى جاودانه، به گوش تمامى انسانهاى عاشق حق و شیفته انسانیت و عدالت و توحید و آزادگى برساند و بیاموزند که: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .»
رسالتشاهدان مصیبت عظماى طف، از حضرت زینب و امام سجاد تا امامان معصوم دیگر علیهمالسلام آن بود که اولا عاشورا به فراموشى سپرده نشود، ثانیا از خطر تحریف مصون بماند و نگذارند دست تحریفگران بر دامان پاک آن رسد . در این صورت بود که مىتوانستشعارها و اهداف عاشورا تا ابد چراغى فراروى خیل عظیم مشتاقان حق و عدالت قرار گیرد .
البته عظمت مصیبت و ژرفاى رزیه کربلا، (مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فى الاسلام و فى جمیع السماوات و الارض) (4) به حدى بود که در اوان پیدایش آن، هر احساسى را جریحهدار مىکرد و دوست و دشمن را به تفکر و اندیشه وا مىداشت و از این رو از نخستین روزهاى مصیبت کربلا، قیامهاى مختلف شکل مىگیرد و از همین جهت است که عدهاى از بزرگان و خواص اسلامى و پارهاى از صحابه پیامبر را وادار به روشنگرى و عکسالعمل و دفاع از سیره و روش حسین بن على (ع) و زنده نگه داشتن یاد و نام او مىکند . مثلا در مجلس ابنزیاد، هنگامى که زیدبن ارقم، جسارت عبیدالله را بر لب و دندان راس بریده سیدالشهدا، مشاهده کرد، تاب نیاورده و شجاعانه به ابنزیاد عتاب مىکند: امیر سرکش و مغرور کوفه،
«اعل هذا التقضیب عن هاتین الثنیتین، فوالذى لا اله غیره لقد رایتشفتى رسول الله صلى الله علیه و اله و سلم على هاتین الشفتین یقبلهما; (5) چوب دستىات را از این دندانها دور کن، قسم به پروردگارى که جز او خدایى نیست، با چشمان خود، لبان رسول الله (ص) را بر این لب دیدم که بر آنها بوسه مىزد .»
زید بن ارقم این سخن را گفت و با گریه مجلس را ترک کرد و به آنان که بیرون مجلس، گرد آمده بودند اعلام کرد:
«انتم یا معشر العرب العبید بعد الیوم، قتلتم ابنفاطمة و امرتم ابنمرجانة فهو یقتل خیارکم و یستعبد شرارکم، فرضیتم بالذل، فبعدا لمن رضى بالذل; شما اى گروه عرب، پس از امروز بندگانى بیش نخواهید بود . فرزند فاطمه را کشتید و فرزند مرجانه را امیر خود ساختید تا خوبانتان را به قتل رساند و بدانتان را به بندگى کشاند و بدینسان به ذلت راضى شدید، واى بر آنان که تن به ذلت دهند .»
با این جملات، زیدبن ارقم با شیوایى و رسایى کامل به پیام عزتبخش و غرورآفرین عاشورا اشاره کرد .
نمونه دیگر در مسیر زنده نگه داشتن نام کربلا و اباعبدالله (ع)، زیارت اربعین جابربن عبدالله انصارى، صحابى بزرگوار پیامبر اکرم (ص) است . عطیة بن سعدبن جناده (م111ه ق) که همراه جابر بوده، گوید:
«جابر غسل کرد و خود را شبیه محرمان ساخت و به سعد خوشبو کرد و چون نابینا بود دستش را گرفته و به قبر مطهر رسانیدم، پس بیهوش شد، آب بر او پاشیدم، به حال آمد و با سوز دل سخنانى جگر سوز به آن حضرت عرض کرد و آنگاه بر شهدا سلام کرد و گفت: ما نیز در ثواب این فیض بزرگ و جهاد و شهادتى که نصیب شما گشت، شریک مىباشیم . چرا که نیت من و اصحابم، همان نیتحسین (ع) و اصحاب اوست و از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که: هر کس عمل قومى را دوست دارد، با ایشان در ثواب آن عمل شریک باشد .» (6)
اینها نمونههایى از تلاشهاى مقدسى است که براى حفظ عاشورا و انتقال پیام آن به جامعه اسلامى آن روز صورت گرفت . ولى از آنجا که حوادث هر چه قدر بزرگ باشند، گذر زمان یا موجب فراموشى آنها مىشود و یا لا اقل مانع انتقال اهداف و پیام واقعى آنها به نسلهاى بعدى مىگردد، براى صیانت از عاشورا و اهداف بلند آن، نقش اصلى و اساسى بر دوش خود اهل بیت (ع) بود . از میان اهل بیت (ع)، در مرحله نخست این نقش بر دوش حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) و دیگر اسیران کربلا، که خود شاهد آن صحنههاى دلخراش بودند و با تمام وجود آن مصیبت عظمى را به جان خریده و تحمل کرده بودند، واگذار شده بود که با سخنان آتشین و غرورآفرین خود در ایام اسارت و استفاده از فرصتهاى مهمى که در مجلس ابنزیاد و یزید و در کوفه و شام و پس از ایام اسارت به دست مىآمد، مانع از فراموشى خاطره سیدالشهدا (ع) و اهداف او شوند . زینب (س) که با آن همه داغ و مصیبت، در مجلس ابنزیاد با دنیایى از ابهت و بزرگى حاضر شد، سه بار، امیر مغرور کوفه خواستار معرفى او شد ولى پاسخى نشنید، سرانجام یکى از کنیزان، او را معرفى کرد، ابنزیاد رو کرد به زینب و گفت: «سپاس خدایى را که رسوایتان گردانید و شما را به قتل رسانید و دروغتان را آشکار گردانید .» این سخنان نه تنها حکایت از عمق کینه امویان با خاندان وحى داشت، که حقد آنان را نسبتبه پیام آسمانى و رهایى بخش آنان نیز آشکار مىساخت . اما زینب در پاسخ فرمود:
«الحمدلله الذى اکرمنا بمحمد صلى الله علیه و اله و سلم و طهرنا تطهیرا، لا کما تقول انت، انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر; (7) سپاس پروردگارى را که با پیامبر خاتم (ص) اکراممان نمود و ما را پاکیزه و طاهر گردانید; آنچنان که تو مىگویى نیست . همانا این فاسق است که رسوا مىگردد و انسان فاجر است که دروغش آشکار مىشود .»
این سخنان و گفت و گو و اتفاقات که خوشبختانه همگى در سینه تاریخ ثبت است، به خوبى نشان مىدهد که چگونه با درایت و درک درستشرایط، خاندان امامحسین (ع) از زمینههاى به دست آمده، بهره مىجستند براى آنکه، پیام شهیدان کربلا را به جامعه غفلت زده و خواب آلود توسط بنىامیه برسانند و با عاشورا، یک فرهنگ پدید آورند; فرهنگى مبتنى بر آموزههاى دقیق وحیانى که در عترت طاهره (ع) به ودیعت گذارده شده بود .
ب . نقش امامان معصوم (ع) در معمارى فرهنگ عاشورا
پس از شاهدان حاضر در صحنه کربلا، نوبتبه دیگرامامان معصوم (ع) مىرسد تا این فرهنگ را عمق بخشند و بنیان آن را هر چقدر رفیعتر گردانند . در این ارتباط، به پارهاى از مقولات و مفاهیم کلیدى مىتوان اشاره داشت . و تفصیل آن را به مقالهاى مستقل ارجاع مىدهیم که در همین شماره ویژه نامه آمده است . (8)
1 . گریستن و گریانیدن
گریستن در مصیبتسیدالشهدا، به عنوان عبادتى ارزشمند که موجب تقرب الى الله مىشود، مورد تاکید، عترت طاهره (ع) بوده است . امام هشتم به ریان بن شبیب فرمود:
«یا ابنالشبیب ان کنتباکیا لشى فابک للحسین بن على بن ابىطالب; (9)
اگر بر چیزى مىگریى، بر حسین مویه کن .»
در همین باب علامه مجلسى (ره) در بحارالانوار، با نام «ثواب البکاء على مصیبته و ... .» سى و هشت روایت در فضیلت گریه بر سیدالشهدا و سایر ائمه گزارش کرده است . (10)
2 . مرثیهسرایى
از ابزارهاى مهم براى جاودانه کردن حوادث تاریخى، استفاده از هنر، از جمله شعر است . امامان معصوم (ع) در این ارتباط تاکید فراوانى داشتند و شاعران مرثیهسراى سالار شهیدان را تشویق و مورد تفقد قرار مىدادند، از آنان مىخواستند سرودههاى خود را در حضور ایشان بخوانند و به آنان ارزش والاى به کارگیرى این هنر را در رثاى سید شهیدان (ع) یادآور مىشوند .
زید شحام گوید: با گروهى از کوفیان در حضور امام صادق (ع) بودیم که جعفر بن عفان وارد شد، امام، او را فرا خواند و نزد خویش جاى داد، آنگاه به او فرمود: شنیدهام در رثاى امامحسین (ع) مرثیهسرایى مىکنى؟ گفت: آرى . فرمود: بخوان . جعفر شروع به خواندن مرثیه خود کرد و امام و تمامى اطرافیان شروع بر گریستن کردند تا اینکه قطرات اشک بر سیما و محاسن حضرت نشست . آنگاه خطاب به جعفر فرمود: فرشتگان مقرب الهى، سروده تو را شنیدند و آنان نیز مویه کردند . و در پایان فرمود:
«ما من احد قال فى الحسین شعرا فبکى و ابکى به الا اوجب الله له الجنة وغفر له; (11) کسى که در رثاى حسین شعرى مىگوید پس گریه نمىکند یا نمىگریاند مگر آنکه خداوند بهشت را براى او مقرر مىکند و او را مىبخشاید .»
3 . زیارت و یاد امام حسین (ع) در هر حال
از مهمترین عوامل تبدیل عاشورا به یک فرهنگ و اندیشه و تداوم آموزههاى آن، تاکید فراوان ائمه اطهار (ع) بر زیارت کربلا بوده است . در طول سال کمتر زمان مهمى را مىتوان سراغ گرفت که زیارت کربلا از جمله اعمال و آداب آن نباشد . شبهاى قدر، شبهاى عید فطر و قربان، عرفه، نیمه شعبان، اربعین، عاشورا، و حتى هر شب و روز جمعه، زیارت امامحسین (ع) مورد تاکید قرار گرفته است . در وسائلالشیعه، بابى وجود دارد با نام «باب تاکد استحباب زیارة الحسین بن على (ع) و وجوبها کفایة» . در این باب چهل و هشت روایت گزارش شده است . و در باب پس از آن، «باب کراهة ترک زیارة الحسین (ع)» بیست و یک روایت نقل شده است .
محمد بن مسلم از امام باقر (ع) روایت کرده است:
«مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین (ع) فان اتیانه یزید فى الرزق و یمد فى العمر و یدفع مدافع السوء، و اتیانه مفترض على کل مؤمن یقرله بالامامة من الله; (12) شیعیانمان را به زیارت مرقد حسین (ع) امر کنید، همانا آمدن به زیارت او، روزى را افزون، عمر را طولانى و روزنه بدیها را مىبندد و آمدن به زیارت او بر هر مؤمنى که به امامت الهى او اقرار دارد، واجب است .»
استحباب زیارت امامحسین (ع) حتى از مکانهاى دور براى زنان، تکرار این زیارت به قدر امکان، پیاده روى به سوى کربلا و زیارت امامحسین (ع)، زیارت به نیابت از دیگران، عناوینى است که در روایات مورد تاکید و اهتمام فراوان است . (13) حتى زیارت امامحسین (ع) در حال خوف مستحب است . (14) سلام گفتن بر آن امام شهید نزدیک و دور ندارد، از مکان دور نیز زیارت و سلام بر آن حضرت استحباب دارد . امام صادق (ع) به سدیر فرمود: بر بام خانهات رو، به جانب راست و چپ رو کن، سپس بر آسمان نظر افکن، آنگاه رو به جانب کربلا کن و بگو:
«السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته .
این کار تو ارزش یک حج و عمره دارد .» (15)
براى زنده نگاه داشتن یاد امامحسین (ع) از جمله مستحبات، ذکر نام ایشان و لعن بر قاتلان او پس از نوشیدن آب است، چنانکه امام صادق (ع) به داود رقى فرمود . (16)
4 . تربت و حائر حسینى (ع)
خاک کربلا و حائر حسینى (ع) جایگاهى ویژه در معارف اهل بیت (ع) دارد . اهانتبه تربت اباعبدالله (ع) حرام است . (17) در آغاز زندگى، بر اساس روایات ماثوره از امامان معصوم (ع) کام نوزادان با تربتسیدالشهدا برداشته مىشود . حسین بن ابىالعلاء گوید: شنیدم امام صادق (ع) مىفرمود:
«حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فانها امان; (18) کام فرزندانتان را با تربتحسین (ع) بردارید، همانا، آن امان است .»
در وسایلالشیعه بابى مطرح است تحت عنوان: «باب استحباب استشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و تحنیک الاولاد و استحبابها عند الخوف و عند المرض .» (19)
بر اساس روایات و فتواى فقها، سجده بر تربت امامحسین (ع) افضل از سجده بر هر چیز دیگر است، چون حجابهاى هفتگانه را مىدرد . (20) مستحب است از تربتسیدالشهداء تسبیح تهیه شود و همواره همراه او باشد، هر چند با آن تسبیح نگوید، تسبیح محسوب مىگردد . (21)
همراهى با تربتسیدالشهداء (ع) از لحظه میلاد و کام برداشتن شروع مىگردد تا پایان حیات دنیوى و آغاز حیات اخروى تداوم مىیابد . در وسایلالشیعه، شیخ حر عاملى، در ابواب تکفین، بابى گشوده استبا نام: «باب استحباب وضع التربة الحسینیة مع المیت فى الحنوط و الکفن و فى القبر» و در آن به نقل روایاتى در این زمینه، مىپردازد . (22)
اهمیت تربت کربلا و حائر حسینى در آموزههاى اهل بیت (ع) آنچنان است که فرمودهاند; مسافر بین قصر و تمام خواندن نماز در آن مکان مقدس مخیر است . (23) علاوه بر این دعا خواندن زیاد و طلب حاجت در نزد قبر آن حضرت از مستحبات است . ابنفهد حلى فرموده، روایت است که خداوند در مقابل شهادت امامحسین (ع) چهار خصلتبه او عطا فرموده است:
«جعل الشفا فى تربته و اجابة الدعاء تحت قبته و الائمة من ذریته و ان لا تعد ایام زائریه من اعمارهم; (24) شفاى از بیمارىها و معالجه دردها با تربتسیدالشهدا، مستجاب شدن دعا در زیر قبه حسینى، امامان معصوم ازذریه او بودن و محسوب نشدن ایام زیارت کربلا از عمر زائر .»
آنچه گذشت، گزارشى بسیار فشرده و مختصر از جایگاه سیدالشهدا، کربلا و عاشورا در معارف اسلامى و آموزههاى اهل بیت (ع) بود، براى نشان دادن این حقیقت که; اگر چه عاشورا یک صبح تا شب بیشتر نبود و چند ساعتى به پایان رسید ولى تاسیس فرهنگ عاشورا و مکتب عزادارى دهها سال به طول انجامیده است، اگر یک امام معصوم به همراه اصحاب و یاران و خاندان خویش عاشورا آفرید، نه امام معصوم دیگر، در حراست و حفاظت از آن و رساندن پیام واقعى و اصیل آن به مسلمانان بلکه همه جهانیان در تمامى گستره تاریخ تا ظهور دولت عدل جهانى امام منتظر (عج) به تلاش همهجانبه برخاستند و با این تلاش سرمایهاى جاویدان و گرانبها را براى حق جویان پدید آوردند .
آسیبشناسى فرهنگ سیاسى عاشورا
پس از آفرینش عاشورا توسط شهیدان کربلا و تبدیل آن به یک فرهنگ توسط اهلبیت (ع) این فرهنگ عظیم انسانى و این رختبرومند که سایههاى آن نه تنها بر زندگى شیعیان و مسلمانان، بلکه بر آفاق حیات بشریتسایه خود را گسترانیده است و چهرههاى بزرگ ظلمستیزى چون گاندى را به تواضع در برابر آن واداشته است، نیازمند صیانت و حفاظتبوده و هست; صیانت در برابر امواج بنیان کن جهالتها و عداوتها، حفاظت از آسیبهاى دوستان نادان و دشمنان دانا، تلاش و مجاهدت در برابر فراموشى عاشورا یا اهداف آن، مقاومت در برابر تحریفات گوناگون لفظى و معنوى . اکنون سؤالات مهمى در ارتباط با پاسدارى از فرهنگ عاشورا مطرح است .
اولا، این مسئولیتسنگین بر دوش چه کسى نهاده شده است؟ چه فرد یا گروهى وظیفه حراست از عاشورا و آرمانهاى بلند آن را دارد؟
ثانیا، حراست و پاسدارى چگونه انجام مىشود و شیوه آن چیست؟
در باره سؤال اول آنچه پیش از هر چیز به ذهن خطور مىکند، آنکه، تنها عاشورا شناسانند که توانایى حراست از آن را دارند، آن کس که با عاشورا بیگانه است، اهداف و آرمانهاى آن را نمىشناسد و یا به آن ایمان ندارد، چگونه مىتواند پاسدار عاشورا باشد؟
کسانى که با شناختى عمیق و ایمانى محکم، دل در گرو عاشورا و عاشورائیان دارند و از صمیم جان با آهنگ «یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزا عظیما» (25) مترنمند، وظیفه حفاظت و پاسدارى را بردوش دارند . پس این مسئولیتبزرگ بر دوش عموم شیعیان، به ویژه عالمان دینى سنگینى مىکند که نخست عاشورا را هر چه بیشتر و عمیقتر بشناسند، آنگاه به پاسدارى از آن همت گمارند . اما در باره پرسش دوم و چگونگى پاسدارى از عاشورا، درجات و مراتب مختلفى را مىتوان در نظر گرفت; در درجه اول نکوداشت نام عاشورا و بزرگداشتشهیدان نینوا، وظیفهاى مهم و سنگین است . این مسئولیتى است که در توان توده مردم مىباشد . اقامه مراسم عزا و برپایى خیمههاى عزادارى سالار شهیدان به راه انداختن دستهجات و هیئات و غیره، مىتواند شکلهاى مختلفى از این مهم باشد و هر کدام به نوبه خود لازم و ضرورى است و نشانهاى از تقوا و تعظیم شعائر الهى و عبادتى بزرگ است که از افضل قربات الىالله شمرده مىشود:
«و من یعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب» (حج/32) .
در طول تاریخ این مجالس و محافل حسینى دشمنان فراوانى داشته است، یکى از آخرین آنها، تلاشهاى شیطانى رضاخان پهلوى در برچیدن مراسم عاشورا و محرم و جلوگیرى از مجالس روضهخوانى و تشکیل هیئات بود که در این تلاش ناکام ماند و طولى نکشید که در سراسر ایران اسلامى، حتى در مناطق سنىنشین، مراسم سوگوارى خامس آل عبا (ع) به شکلى با شکوهتر و گستردهتر، اقامه شد، بنابراین تضعیف مراسم سوگوارى و عزادارى حسینى (ع) به هیچ وجه جایز نیست .
البته اکنون دشمن به خوبى واقف است که فرهنگ عاشورا سدى محکم و بنیادین در مسیر مطامع نامشروع وى است . و مانع از پایمال کردن منافع مادى و سرزمین و اقلیمى و فرهنگ و تفکر مسلمانان مىشود، بسیارى از حرکتهاى ضد استکبارى و استبدادى که در میان ملتهاى مختلف به ویژه، ایران و لبنان و فلسطین رخ نموده، دقیقا متاثر از عاشورا و آرمانهاى کربلاست و چنانکه در پارهاى از کنفرانسها نیز رسما اعلام شده، دشمن در فکر شکستن این بنیان مستحکم است اما از آنجا که فرهنگ عزادارى و بزرگداشت عاشورا، در اعماق جان آحاد مردم رسوخ کرده است و دشمن امید چندانى در خاموش کردن این چراغ ندارد، راهکار اصلى و راهبرد اساسى او ضربه به اهداف اصلى فرهنگ عاشورا است، اینجاست که بحثحراست و آسیبشناسى دقیق فرهنگ عاشورا و شناخت عمیق بایدها و نبایدهاى مراسم نکوداشت کربلائیان ضرورتى مضاعف مىیابد و البته مرحله دوم مسئولیتحفاظت و حراست از فرهنگ عاشورا، که پاسدارى از اهداف و آرمانهاى آن است و تودههاى مردم، به ویژه جوانان را با محتواى واقعى مصیبت نینوا آشنا مىکند، بر دوش عالمان و فرهیختگان و پرچمداران فرهنگ اصیل جامعه است . آناناند که باید آسیبها را بشناسند و جامعه را در جریان آنها قرار دهند و به شناخت و ایمان آنها از اهداف عاشورا و عوامل پیدایش مصیبت عظماى کربلا عمق بخشند . این وظیفه مهم عالمان دین است که با بدعتها و انحرافات جاهلان و کوتهفکران و تحریفات مغرضان و دشمنان به مبارزه برخیزند و درخت تناور فرهنگ عاشورا را از بیم آسیبها و آفتها مصونیتبخشند:
«اذا اظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله; (26) آنگاه که بدعتها در امت من بروز کرد، بر عالم است که علم خویش را آشکار کند . و گرنه لعنتخدا بر اوست .»
به فرموده امام صادق (ع) «عالمان وارثان انبیاء هستند» پس وظیفه پاسدارى از آموزههاى اهل بیت (ع) به ویژه کربلا و عاشورا بر دوش آنان است:
«فان فینا اهل البیت فى کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تاویل الجاهلین; (27) براى ما اهل بیت در میان هر نسلى، عادلانى است که تحریف افراطیان و دروغ مبطلان و تاویل جاهلان را از او دور مىسازند .»
در میان عالمان بزرگ، همواره چهرههایى عالىقدر بودهاند که به این مهم همت گماشتهاند و نگذاشتهاند، پیرایهها آسیبى جدى بر فرهنگ عاشورا وارد کند . در همین دهههاى اخیر شخصیتهاى فرزانهاى همچون حاجى نورى، حاج شیخ عباس قمى، آیةالله بروجردى، امام خمینى، شهید مطهرى و رهبر معظم انقلاب را مىبینیم که پرچم پاسدارى از فرهنگ عاشورا، را برافراشتهاند و مسیر حرکت تکاملى عاشورائیان را هموار ساخته و عالمانه و دلسوزانه، با هشدارهاى بهموقع خود، به آسیبشناسى فرهنگ عاشورا پرداختهاند و از سر سوز با گوشزد کردن پارهاى از کاستىها و انحرافات در مسیر عزادارى خامس آل عبا (ع) به آفتزدایى و اصلاح این شجره طیبه همت گماشتهاند .
با الهام از آنچه آن عزیزان فرهیخته، در گفتار و نوشتار خود، یادآور شدهاند، مىتوان بحثحفاظت و حراست و آسیبشناسى فرهنگ عاشورا را در دو بخش «بایدها» و «نبایدها» ى مراسم سوگوارى سالار شهیدان تنظیم کرد .
بخش اول: «نبایستههاى» فرهنگ عاشورا
عنوان «نبایستهها» طیفى از مسائل و موضوعاتى را تشکیل مىدهد که مراسم و محافل سوگوارى باید از آنها منزه و مبرا باشند . مرزها و حدودى که باید توسط همگان از شرکتکنندگان و آحاد معمولى مردم تا بانیان و دستاندرکاران و مدیران و سخنرانان و مرثیهسرایان و مرثیهخوانان و غیره مراعات گردد و کسى اجازه تخطى از آن را به خود ندهد . این مرزها و خطهاى قرمز شرعى - عقلى، پارهاى جنبه عملى و رفتارى دارد و پارهاى از آنها بیشتر به جنبههاى نظرى و فکرى ارتباط پیدا مىکند .
آنچه در پى مىآید، گزارشى مختصر از اهم این مرزها است .
1 . ارتکاب گناه و تخلف از شرع
عزادارى و سوگوارى در رثاى سیدالشهدا (ع) علىرغم پندارى که آن را به عصر صفویه نسبت مىدهد، از ضروریات مذهب اهل بیت (ع) است . طبق روایات متواترى که در صفحات گذشته، به گوشههایى از عناوین آنها اشاره شد، نکوداشتحادثه عاشورا و و به گفته امام خمینى (ره) از افضل قربات الى الله شمرده مىشود . (29) ولى شرط اولیه این عبادت عظیم، پرهیز از محرمات الهى در انجام دادن آن است . مراسم عزادارى چنانچه با کار خلاف شرع و آمیخته با گناه و ارتکاب حرام باشد، نمىتوان براى آن چندان ارزشى قائل شد . به قول حاج میرزا حسین نورى (ره):
«مستحب هر چند بسیار بزرگ باشد با حرام هر چند در نظر بسیار محقر باشد، نتواند معارضه کند و طاعت الهى را نتوان به وسیله امرى که سبب غضب و سخط اوستبه جاى آورد و به آن نزد خداوند تبارک و تعالى، متقرب شد بلکه مورد و محل تمام مستحبات آن فعلى است که به حب ذات جایز و مباح باشد .» (30)
بر اساس مبانى دینى، هدف توجیهگر وسیله نیست و تنها با استفاده از روشها و ابزارهاى مجاز و مشروع است که اقامه مجالس و مراسم عزادارى عبادت شمرده مىشود و این محافل را به اهداف والاى نهضت کربلا نزدیک مىکند . «انما یتقبل الله من المتقین .» (مائده/27) آن هنگام که فرزندان آدم قربانى کردند و قربانى یکى پذیرفته و از آن دیگرى مردود شد هابیل، در پاسخ قابیل که او را به کشتن تهدید کرده بود، اعلام کرد: همانا «الله» از تقواپیشگان و پرهیزکاران مىپذیرد . این سخنى است که در همهجا، سارى و جارى است، از جمله در مراسم حسینى و همچنانکه به بازرگان گفته مىشود: «الفقه ثم المتجر» باید تمامى دستاندرکاران مجالس عزادارى خامس آل عبا و حسینیهها و هیآت، وظیفه خود بدانند که احکام فقهى و شرعى مربوط به این مجالس را فرا گیرند و دنبال کنند، تا مراسم آنها، داراى آثار ارزشمند معنوى باشد و بوى و عطر سیاستحسینى بگیرد . چگونه مىتوان در رثاى سیدالشهداء و مصائب جانسوز او، در ماتم نشست ولى مراسم او را با ارتکاب گناه سر پا نگه داشت . در حالى که خود آن حضرت، هدف از قیام خود را با فرزدق اینگونه در میان مىگذارد:
«یا فرزدق، ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمان، و اظهروا الفساد فى الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فى اموال الفقراء و المساکین و انا اولى من قام بنصرة دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فى سبیل الله تکون کلمة الله هى العلیا; (31) امویان پیروى شیطان را برگزیده و طاعت رحمان را رها کردند . در زمین به رواج فساد پرداخته، حدود را باطل و شراب مىنوشند و اموال فقرا و مساکین را به یغما مىبرند و من از هر کس دیگر سزاوار ترم که به یارى دین و عزتبخشى شرع و جهاد در راه خدا قیام کنم تا «کلمة الله» سرفراز و برافراشته شود .»
وقتى روح قیام حسینى، مبارزه با طاعتشیطان و فساد و گناه و چپاول دارائى مستمندان است، چگونه مىتواند مجالس نکوداشت آن قیام، همراه با پیروى شیطان و تخلف از مقررات شرع و دین باشد; حال اگر مجالس سالار شهیدان با اموال نامشروع بر پا شود، و هزینههاى آن از طریق ربا، اجحاف به مردم، غصب اموال دیگران، رشوه، کمکارى، تضییع حقوق، نپرداختن خمس و زکات و حقوق شرعیه، تامین گردد، اگر از طریق یغما بردن اموال عمومى و چپاول بیتالمال، خیمه حسینى برافراشته گردد، آیا مىتواند وسیله تقرب الى الله باشد؟
اگر مرثیهخوانان، از غنا و شیوههاى لهوى در مراسم عزادارى بهره جویند و به اسم سبک جدید و نوآورى، به سراغ سبکهاى نا مشروع بروند، چگونه مىتواند طاعت محسوب شود؟ در حالى که به گفته شیخ انصارى (ره) ادله مشروعیت استحباب مرثیهسرایى و گریاندن، نمىتواند مجوز ارتکاب غنا و لهو باشد و در برابر محرمات قرار گیرد . ادله مستحبات چیزى را مستحب مىشمرد که از راه مباح و مشروع تحقق یابد و فى نفسه، محرم نباشد اما هرگاه پاى گناه و خلاف شرع به میان آمد، استحباب آن کار نیز نفى خواهد شد . (32)
طبق این معیار است که بر اساس مبانى فقهى، اگر صداى بلندگوى مجالس، مزاحمتبراى دیگران فراهم آورد، اگر عزادارى به گونهاى باشد که ضرر جسمى قابل ملاحظهاى براى فرد داشته باشد و اگر گویندگان و سخنرانان و مرثیهسرایان و خوانندگان، به جعل اکاذیب بپردازند و بدون نقل از منابع معتبر تاریخى و مقتل قابل قبول، به قصهپردازى مشغول شوند و به هدف جلب مستمع و راضى نگه داشتن مخاطب و پر کردن مجلس، و کسب درآمد و شهرت به هر شیوه و روش و سخنى متشبثشوند، در این قبیل موارد چگونه مىتوان مشروعیت این اعمال را امضا کرد، تا چه رسد به پذیرش استحباب و مقرب بودن آنها؟
آیا وظیفه و تکلیف شرعى گروههاى گرداننده و برپاکننده محافل حسینى آن نیست که به متون معتبر و مستندهاى صحیح مراجعه کنند، سطح معلومات و اطلاعات خود از مقاتل را بالا ببرند و با تحقیق و تتبع، به این حرفه مقدس و ارزشمند که پاداشى جز بهشت ندارد، مشغول شوند و آن را وسیله کسب مال و آبرو قرار ندهند؟ آیا این وظیفه مدیران فرهنگى جامعه و سیاست گذاران کلان در این بخش نیست که با توجه به بعد تاثیرگذارى و اهمیتى که مجالس سوگوارى دارد، در جهتساماندهى ناهنجارىهایى که ذکر شد یا وجود دارد، اقداماتى انجام دهند؟ به نظر مىرسد: همچنانکه در سایر رشتههاى هنرى و فرهنگى، دستاندرکاران و تولید کنندگان این آثار آموزش کافى مىبینند، مىتوان مراکزى آموزشى فراهم آورد تا افراد دستاندرکار همچون شاعران و مداحان و نویسندگان و روضهخوانان و ... به طور تخصصى اطلاعات لازم در این بخش را فرا گیرند و با استفاده از آموزش زبان عربى و تاریخ صدر اسلام و حادثه کربلا و مقتلهاى مختلف و همچنین احکام فقهى مرتبط با عزادارى و احادیث و روایات این باب و مطالب هنرى و اخلاقى لازم براى این رشتهها، به هر چه بهتر و با شکوهتر برگزار شدن مجالس عزادارى خامس آل عبا (ع) طبق شرع کمک کنند . خود، عاشورا را بشناسند تا بتوانند به دیگران آن را بهتر معرفى کنند .
حاج میرزا حسین نورى (ره) (م1320ه ق) بیش از یک قرن پیش با دلى سوخته وارد عرصه این جهاد بزرگ علمى شد و به مبارزه با نقل اکاذیب و مطالب بىپایه و اساس و غلوآلود پرداخت و بىاعتبارى کتبى همچون اسرار الشهادة و مفتاح الجنان را به اثبات رسانید و وظیفه روضهخوانان را این دانست که نه تنها مستند نقل خود را بگویند بلکه نباید به مجرد دیدن خبرى و حکایتى در یک کتاب به آن قناعت کنند . (33) او با بیان پارهاى از نمونههاى دروغ از مصیبتها و قصهها نوشت:
«الحق جاى گریستن است اما نه بر این مصیبتبىاصل، بلکه در گفتن چنین دروغ واضح و افترا بر امام (ع) در بالاى منبر و نهى نکردن آنان که متمکنند از نهى کردن .» (34)
حاج نورى از کذب خبرهاى مبالغهآمیزى همچون ششصدهزار سوار و پانصد هزار پیاده اعلام کردن لشگر دشمن و تعداد مقتولین به دستسیدالشهدا (ع) را سیصد هزار و به دست ابىالفضل (ع) را بیست و پنج هزار شمردن و روز عاشورا را هفتاد ساعت دانستن، پرده برداشت و به روضهخوانانى که بناى درستکارى دارند، توصیه کرد: از اساتید اهل فن جویا شوند و به اغواى شیطان، رسم تازه گویى نگذارند و از هر کتابى هر چند جنگ المزخرفات، نقل نکنند . (35)
2 . سست کردن پایههاى اجتماعى مذهب و دین
یکى دیگر از «نبایستههاى رفتارى» در مراسم عزادارى، پرداختن به کارهایى است که پایههاى اجتماعى مذهب را سست و تضعیف مىکند و آموزههاى دینى را در چشمان دوست و دشمن موهون و لرزان جلوه مىدهد . یکى از مرزهاى فقهى سوگوارى براى سالار شهیدان (ع) همین است که موجب وهن مذهب نشود . (36) رفتارهاى موهون ممکن است، با صرف نظر از وهنانگیز بودن، خود، فى نفسه، نیز حرام باشند و ممکن استخودشان، بدون توجه به وهنانگیزى آنها، مباح و روا باشند . در هر حال وقتى شیوه سوگوارى و مطالب ارائه شده توسط گویندگان و مضامین القاء شده توسط مرثیهخوانان، به گونهاى بود که موجب تحقیر دین و مذهب شد و آموزههاى دینى را غیرعقلانى و بىپایه و اساس معرفى کرد، باید با حساسیت کامل از این امور اجتناب کرد . به قول حاجى نورى وقتى سخنران هر قصه و مطلب دروغ و راستى را با هم آمیخت و هر خبر بىپایه و اساس را بدون مراجعه به اسناد معتبر نقل کرد یا از خود بافت، علاوه بر گناه و حرامى که مرتکب شده سبب وهن مذهب و افتضاح ملت گردیده است، گسترش این منکر بزرگ بدانجا مىانجامد که در کتب خود بنویسند: شیعه بیت کذب است . (37) به گفته شهید قاضى طباطبایى; یکى از مضرات این کار، هر چند از روى محبت نسبتبه سیدالشهدا باشد، آن است که دشمنان تشیع به خصوص وهابىمسلکها، اصل تاریخ کربلا را به آن دروغها ضمیمه کرده و اساس صحیح را قیاس به آن ناصحیحها کرده و انکار مىکنند، چنانچه ابنتیمیه حرانى حنبلى، با کمال بىحیایى اصل تاریخ و حادثه کربلا را انکار کرده و ادعا کرده سر مبارک سیدالشهدا (ع) را به شام نبردهاند و از خاندان آن حضرت کسى را اسیر نکردهاند . (38)
اگر مصلحانى چون حاجى نورى، یکصد سال پیش به موضوع وهن مذهب توجه کردند و همگان به ویژه عالمان را به مبارزه با برخى پدیدههاى عزادارى که موجب وهن مذهب مىشود، دعوت نمودند، در زمان حاضر که سطح علمى و آگاهى افکار عمومى مردم، به ویژه جوانان و دانشجویان، ارتقاء یافته است و درا ین عصر، که عصر ارتباطات نام گرفته و فنآورى اطلاعات بشر را قادر کرده، در زمانى بسیار اندک با استفاده از شیوههاى نوین رسانهاى و نرمافزارى هر پیامى را به دورترین نقاط زمین بفرستد، در چنین زمانى، هرگاه مطلبى بىپایه گفته یا نوشته شود، یا رفتارى ناصحیح و نامعقول از گروهى سر زند یا شعار و رثایى غلوآلود و شرکآمیز سرداده و خوانده شود، فورا این قبیل شعار، گفتار، نوشتار و رفتار به سراسر عالم مخابره مىشود و زمینه را براى دشمنانى که مترصد ضربه زدن و ایراد اتهام بر مذهب اهل بیت (ع) و مسلمانان مىباشند، فراهم مىآورد و در نتیجه خسارات جبران ناپذیرى را بر جاى خواهد گذاشت که با اساس پیام عاشورا ناسازگار است .
به ویژه در حال حاضر که در پى وقوع انقلاب اسلامى، فرهنگ عاشورا، توان نیرومند خویش را در صحنه بینالمللى در مبارزه با قدرتهاى شیطانى و افشاى چهره واقعى استکبار جهانى به اثبات رسانیده است و آنان که منافع خود را با پیام حسین (ع) در خطر مىبینند، آمادهاند با هر بهانهاى سیل خروشان امواج تبلیغى خود را گسیل دارند و افکار عمومى جهانیان، به ویژه جوانان آرمانگراى مسلمان و حقطلب را که اکنون در بسیارى از مناطق حساس همچون لبنان و فلسطین به سوى اهداف حسین (ع) جلب شده است، منحرف کنند و آنان را از دنبال کردن سیره و روش حسین (ع) مایوس گردانند . بر اساس همین هوشمندى و زمانشناسى است که فقیهان بزرگى همچون امام خمینى (ره) عزادارى موهن مذهب را ناروا دانسته و تحریم کردند . معمار جمهورى اسلامى با آنکه معتقد بودند عاشورا با همان سنتهاى سابق باقى باشد و دستهجات سینه زنى و نوحه خوانى به همان قوت خودش باشد و سینه زنى و نوحه خوانىها را رمز پیروزى ملت مىشمرد و هشدار مىداد که قلمفرساها، با اسامى مختلف، شما را از این مسیر منحرف نکنند . با این همه نسبتبه جهات غیر شرعى عزادارى حساس بود و مىفرمود:
«ما و هیچیک از دینداران نمىگوئیم که با این اسم هر کس، هر کارى مىکند خوبست .» (39)
در همین ارتباط، از کارهاى ناروایى که بسیارى از اوقات وهن مذهب را نیز در پى دارد و پرهیز از آن ضرورى است . رقابتهاى ناسالمى است که گاهى میان دستهجات عزادارى و هیئتهاى مذهبى بروز مىکند و موجب دودستگى و پراکندگى مىگردد، چشم و هم چشمى در محافل سوگوارى و عاشورائیان سم مهلک و کشندهاى است که اهداف عزادارى را زیر سؤال مىبرد و جوانان عاشق ابىعبدالله (ع) را دلسرد مىکند . میرزاى نائینى (ره) فقیه بزرگ عصر مشروطیت، در پاسخ استفتائى که از اهالى بصره و اطراف آن در باره به راه انداختن دستهجات و مواکب عزادارى به ایشان رسیده بود، مىنویسد:
«بیرون آمدن دستهها در کوچه و خیابانها، از آشکارترین مصادیق عزادارى و رسانیدن پیام حسینى به دور و نزدیک است و اشکالى ندارد .»
ولى در ادامه تاکید مىکند:
«لکن اللازم تنزیه هذا الشعار العظیم عما لایلیق بعبادة مثله من غناء او استعمال الات اللهو و التدافع فى التقدم و التاخر بین اهل محلتین و نحو ذلک و لو اتفق شىء من ذلک فذلک الحرام الواقع فى البین هو المحرم و لا تسرى حرمته الى مواکب العزاء; (40) لیکن لازم است، این شعار بزرگ از هر کار ناپسند که شایسته براى چنین عبادتى نیست، پاک باشد . از خوانندگى حرام و به کارگیرى ابزار لهو و رقابت دستهجات در جلو و عقب افتادن از یکدیگر و نزاع بین دو محله و مانند آن باید پرهیز شود، اگر این قبیل اتفاقات و کارهاى ناپسندى رخ دهد، حرام است، هر چند حرام بودن آن به حرکت دسته براى عزادارى سرایت نمىکند .»
این پاسخ که در 5 ربیع الاول 1345ه ق تحریر شده، توسط ده نفر از فقهاء بزرگ همچون حضرات آیات حکیم، خویى و کاشف الغطاء نیز مورد تایید قرار گرفته است .
3 . تحریف لفظى و معنوى عاشورا
از سر فصلهاى مهم نبایدهاى عاشورا که در بحث آسیبشناسى، مهمترین بخش را تشکیل مىدهد و به ابعاد مختلف فکرى و نظرى و اعتقادى عاشورا مربوط مىشود شناخت تحریفات عاشورا و اطلاعرسانى نسبتبه آن است . اهمیت این بخش از آن رو است که به اندیشه عاشورا و ابعاد سازنده آن پیوند مىخورد و تاثیرى ژرف در سرنوشتحال و آینده جامعه دارد .
شخصیت فرهیخته و زمانشناسى که با دقتبر روى واژه «تحریف» بر این آسیب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخیص داد و معرفى کرد، شهید آیتالله مطهرى (ره) است . از نگاه وى که به پیشتازى حاجى نورى در این موضوع تاکید دارد، اگر کارى کنند که یک جمله یا نامه یا شعر مثلا، آن مقصودى را که باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگرى را بفهماند، این تحریف است .
البته تحریف همچنانکه در یک سخن عادى ممکن است رخ دهد، مىتواند در یک موضوع بزرگ اجتماعى رخنه کند، تحریف هر چند، نباید بشود و محکوم است ولى اگر در سخن عادى باشد، خطرناک نیست، چون به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمىزند و در مسیر اجتماعى انحراف ایجاد نمىکند . ولى اگر یک موضوع اجتماعى بزرگ تحریف شود، مثلا تحریف کردن شخصیتها، آنان که قولشان، عمل و خلقشان براى مردم نمونه و حجت است، خیلى خطرناک است . حادثه کربلا، حادثهاى بزرگ است که در تربیت و خلق و خوى ما اثر جدى دارد . حادثهاى که میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعتبراى آن صرف مىشود و مبالغ هنگفتى هزینه مادى آن مىگردد، تحریف در چنین حادثهاى ضررهاى جبرانناپذیر دارد .
در باره عوامل تحریف، استاد مطهرى (ره) از دو عامل: اغراض دشمنان و تمایل بشر به اسطوره سازى به عنوان عوامل عمومى تحریف تاریخ که اختصاص به حادثه عاشورا ندارد، یاد مىکند، پس از آن عامل سومى به عنوان عامل خاص که تنها مربوط به حادثه کربلاستیاد مىکند، عاملى که موجب گشت استفاده از هر وسیله و ابزار هر چند نامقدس تجویز شود . براى رسیدن به هدفى مقدس عدهاى گفتند: گریستن بر امامحسین (ع) هدفى مقدس و منزه است و براى رسیدن و انجام دادن آن، هر کارى مجاز و رواست، در نتیجه افرادى در این قضیه دستبه جعل و تحریف زدند . (41)
سرفصل مهم دیگر در سخن شهید مطهرى (ره) در ارتباط با تحریف عاشورا، بحث انواع تحریف است . او تحریف را به دو گونه لفظى و معنوى تقسیم مىکند . تحریف لفظى، عوض کردن ظاهر یک چیز است، تصرف در ظاهر گفتار و سخن دیگران و کم و زیاد کردن آن، تحریف لفظى است . تمامى قصهها و حکایات بىپایه و اساس که در باره حادثه کربلا گفته شده و در نقلهاى تاریخى غیر معتبر انعکاس یافته و در کتاب لؤلؤ و مرجان حاج میرزا حسین نورى (ره) به آن اشاره شده، از مصادیق تحریف لفظى عاشورا شمرده مىشود . اما تحریف معنوى که صد بار خطرناکتر از تحریف لفظى است آن است که مثلا یک جمله، بدون کم و زیاد کردن الفاظ آن، به گونهاى تفسیر و توجیه شود که درستبر خلاف و ضد معناى واقعى آن باشد . نمونه این تحریف را نسبتبه روایت پیامبر اسلام (ص) «یا عمار تقتلک الفئة الباغیة; اى عمار گروهى باغى و سرکش تو را مىکشند» ، شاهدیم . در جنگ صفین وقتى عمار به دست لشگر معاویه به قتل رسید، یکمرتبه فریاد از همه جا بلند شد که معاویه و یارانش باطل و سرکشاند، چون قاتل عمار مىباشند . اینجا بود که معاویه دستبه تحریف معنوى روایت زد و اعلام کرد: ما کشنده عمار نیستیم، عمار را على (ع) کشت که او را به صفین آورد و موجب کشتنش را فراهم کرد . تحریف معنوى یک حادثه تاریخى به این است که علل و انگیزهها یا اهداف آن به گونهاى بیان و تفسیر شود که بر خلاف اصل آن باشد .
تحریفهاى معنوى حادثه عاشورا
حماسه کربلا، از یک سو علل و عواملى دارد و از سوى دیگر اهداف و اغراض عالى، که این علل و اهداف گرفتار تحریف، گردیدهاند، عدهاى عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه، نهضتحسینى را به گونهاى تفسیر کردهاند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر مىکند و آن را دگرگونه جلوه مىدهد یا اهداف آن را به گونهاى معرفى مىکند که با اهداف واقعى آن و متون تاریخى مستند و پژوهشهاى عمیق علمى ناسازگار است . آنچه در پى مىآید، گزارشگونهاى از این تحریفات است .
الف . عاشورا، کفاره گناهان مردم
از جمله تحریفات معنوى که هدف اصلى قیام اباعبدالله (ع) را وارونه جلوه مىدهد، پندارى است که بسیارى از افراد قشرى و شاید مقدس دارند و مىگویند: امامحسین (ع) براى بخشش گناهان شیعیان خود کشته شد . اینان با تشبثبه روایاتى که فضیلت گریستن بر سیدالشهدا (ع) را بر مىشمرد و تشویق و ترغیب به عزادارى مىکند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به هشتبرین مىداند، (42) تمامى اهداف حسینى را به یکباره فراموش مىکنند و نوعى اباحهگرى و روایى گناه را ترویج مىکنند . شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافته است که مسیح (ع) را فادى لقب مىدهند و به دار آویخته شدن او را ، کفاره معاصى امت او مىپندارند . (43)
خطر این تحریف آن است که نه تنها قیام حسینى، کالبدى مىشود، بىروح و بىخاصیت، بلکه وسیله و ابزارى مىگردد، در دست کسانى که صددرصد در برابر اهداف حسینى قرار گرفتهاند . این تحریف هدف امام حسین را دقیقا وارونه و بر عکس مىکند . اگر هدف از حماسه کربلا، اطاعتالله و عصیان شیطان و اقامه ارزشهاى دینى بود، در این تفسیر، کاملا، این اهداف منسوخ مىشود وجاى آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزادارى، بدون ذکر معارف دینى و احکام شرعى، مىگیرد . در این تحریف، عاشورا، مىتواند ابزارى گردد در دستان افرادى که از نظر شخصیت و چهره واقعى، تفاوتى با امویان و قتله امامحسین (ع) ندارند، کسانى که اگر در محرم 61هجرى بودند، چه بسا در لشگر عمر سعد قرار مىگرفتند .
در برابر این تحریف وظیفه عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستند سازى دقیق و استفاده از کلمات امامحسین (ع) و اهل بیت (ع) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان، بىاساسى این تحریف برداشتگونه را براى عموم مردم آشکار گردانند .
ب . عاشورا، تکلیف خصوصى امامحسین (ع)
تحریف دیگرى که چه بسا در قالب برداشتى علمى از حماسه خونبار کربلا، ممکن است جلوه کند، به علل و عوامل رخداد نینوا مىپردازد و آن را وظیفه شرعى و تکلیف خصوصى سیدالشهدا (ع) معرفى مىکند . طبق این برداشت مقتضاى روایات آن است که حادثه کربلا را، قضیهاى بدانیم که از ابتداى خلقت رقم خورده بوده و این تکلیف امامحسین (ع) بود که بر اساس همان فرمان ازلى الهى عمل و خود را قربانى و فدا کند . در این رابطه، سخن آن حضرت خطاب به ابنعباس و ابنزبیر: «ان رسول الله (ص) قد امرنى بامر و انا ماض فیه; پیامبر (ص) مرا مامور به فرمانى کرده که به دنبال آن مىباشم» و سخن ایشان به محمد حنفیه «اتانى رسول الله (ص) بعد ما فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله قد شاء ان یراک قتیلا; (44) پیامبر (ص) را مشاهده کردم که به من فرمان خروج داد، چون خداوند مىخواهد مرا کشته ببینید» ، مىتواند مستند این برداشت قرار گیرد . همچنین روایات فراوانى که نشان مىدهد، پیامبران و اولیاى الهى همچون: نوح، ابراهیم، ذکریا، عیسى، یوشع بن نون و پیامبر خاتم (ص) از وقوع قتل امامحسین (ع) توسط جبرئیل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاع داده بودهاند گویا حادثه کربلا، حادثهاى خاص و مخصوص فرزند رسول خاتم (ص) بوده که از ازل رقم خورده است و امامحسین (ع) چارهاى جز انجام دادن آن را نداشته است .
این برداشتبه ظاهر علمى و مستند، تحریفى ماهرانه است که به قول شهید مطهرى (ره)، حادثه کربلا را از نظر اثر مفید داشتن عقیم مىکند . وقتى گفته شد دستور خصوصى، این حادثه از مکتب بودن و قابل پیروى بودن، بیرون رانده شده و نشان داده شده در برابر ظلم و ستم و فساد و تباهى، اسلام دستور عمومى ندارد، تنها تکلیف خصوصى امامحسین (ع) بوده است که در برابر این ناهنجارىها بایستد و جان فدا کند . (45) خطر این تحریف خطرناک آن است که قیام حسین (ع) را از اسوه بودن مىاندازد و نیروى حرکت و الگوى قیام را از ملل عالم که مىخواهند از یوغ استبداد و ظلم و استکبار و جهالت رهایى یابند و به حق و عدالت و پاکى روى آورند، مىگیرد .
منقولات تاریخى و روایات مستند این برداشت، که فرمان پیامبر (ص) را به امامحسین (ع) منعکس مىکند و از مطلع بودن اولیاى بزرگ الهى از جریان کربلا خبر مىدهد منافات با این حقیقت ندارد که سیدالشهدا (ع) به عنوان امام معصوم; که سیره و روش او سنت است و حجت و قابل تمسک، پیروان و عاشقان او نیز، همچون خود او موظفند در برابر بىعدالتى و اسلام زدایى امویان هر زمان، بایستند و از حریم دین الهى و حقوق انسانى دفاع کنند . امامخمینى (ره) در همین زمینه مىفرماید:
«حضرت سیدالشهدا، سلام الله علیه، به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد .»
و مىفرماید:
«عمل امامحسین، سلام الله علیه، دستور استبراى همه، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .» (46)
ج . عاشورا و تحریفهاى نو
نکته درخور اهمیت، در بحث آسیبشناسى وقایع و فرهنگها، آن است که با گذشت زمان و سپرى شدن شرایط فرهنگى و سیاسى جامعه، تحریفها نیز دگرگون شده و رنگ عوض مىکند چنین نیست که تحریفى تا ابد بماند، تحریف پرده و پوششى است که با آشکار شدن حقیقت، رخ در نقاب کشیده و همچون کف روى آب، نابود و مضمحل مىگردد .
«کذلک یضرب الله الحق و الباطل، فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فى الارض ...» (رعد/17). .
اما رفتن و اضمحلال مصداقى از مصادیق تحریف، بدان معنا نیست که خطر تحریف به کلى از میان رفته باشد، بلکه عمر گونهاى از تحریف به سر مىآید و گونهاى دیگر که چه بسا پیچیدهتر است، قارچگونه سر از زمین بر مىآورد و مانع نورافشانى حقیقتیک واقعه یا مکتب مىشود .
با این مقدمه، در بررسى تحریفهاى معنوى عاشورا، باید اذعان کرد، دو تحریف پیشگفته، تحریفهایى بود که در دهههاى گذشته و پیش از انقلاب اسلامى، جولانگاه زیادى داشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگرى حقایق توسط رهبر کبیر انقلاب و فرزانگانى چون شهید مطهرى، تا حدودى، زوایاى پنهان آن تحریف و آسیبها پدیدار گشت، هر چند خطر آنها را نمىتوان صددرصد منتفى شمرد و امکان بروز آنها با شیوهها و قرائتهایى نوین وجود دارد . ولى در این سالهاى اخیر، در گوشه و کنار، از گفتار و نوشتار پارهاى محافل و نشریات، زمزمههایى به گوش مىرسد که از تکوین نطفههایى نو از تحریفات جدید خبر مىدهد . امروزه با ادبیاتى متفاوت و گویشهایى نوین، مطالبى پیرامون فرهنگ عاشورا بیان مىشود که مىتواند نشانگر برخى بیمارىها باشد . پیش از این در مقاله «پیوند دین و سیاست در گفتمان عاشورا» ، گوشههایى از این آسیبها که در قالب برداشت جدید از فرهنگ عاشورا و تغییر برداشتسیاسى از آن، ارائه مىشد، بررسى شد . (47) در اینجا به طور فشرده و گذرا، به نشانههایى دیگر که عمدتا بر محور تضعیف پایگاه اجتماعى فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده آن متمرکز است و در مقام تقدسزدایى از عاشورا و خشونتزا معرفى کردن فرهنگ آن مىباشد، مىتوان اشاره نمود و تجزیه و تحلیل عمیق آن را به فرصتى دیگر واگذار کرد .
اینکه اخیرا برخى افراد، عزادارى امامحسین (ع) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساس اساطیر ایران باستان مىشمرند که مردم تا پیش از دوره صفویه براى نه گفتن به حکومت، به آن مىپرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینى عزادارى امامحسین (ع) این آیینها در خدمتحکومت قرار گرفت، اینکه میان امامحسین (ع) با تراژدىهاى افسانهاى همچون آنتیگونه، تامس موروجان پروکتور مقایسه مىشود و با این مقایسه، تراژیک بودن عاشورا القاء مىگردد، اینکه مىگویند: «امروزه دیگر از دشمنان و کشندگان امامحسین (ع) خبرى نیست و هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام، عنصر کینهتوزى و عنصر خشونت و خونریزى را زنده نگه داشتن و از طریق تحریک عواطف، دشمنان موهوم و غیر موهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن امور کردن، شایسته نیست .» اینکه القاء مىشود «پیامبر (ص) در بدر و حنین شمشیر زد و کربلا پیامدهاى همان جنگها بود و خشونت فرزند خشونت است و درختخشونت میوههایى جز خشونتبه بار نمىآورد» اینکه; فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده مىشود، اینکه پیشنهاد تغییر زیارتنامه امامحسین (ع) و جایگزینى «آزادى» به جاى «اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر» داده مىشود، اینکه، براى قرنها بزرگداشت قیام عاشورا، حاصلى جز تاثر و حزن ارزیابى نمىشود، و مواردى از این قبیل، نشانههایى از این واقعیت است که جامعیت و تقدس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبى به ظاهر زیبا و فریبا، با آسیبهایى جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیبها، نیازمند تبیین مکتب عاشورا با ژرفاندیشى و نکتهسنجى همهجانبه است .
نتیجه القائاتى نظیر القائات بالا، بىخاصیت کردن فرهنگ عاشورا و ربودن این مکتب سازنده از دست ملتهاى ستمدیده است . آیا به راستى عاشورا جنبههاى اساطیرى و افسانهاى دارد که با اسطوره افسانه سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالى که از شگفتىهاى حماسه کربلا آن است که تمامى خصوصیات و ویژگیهاى آن حادثه، با ذکر جزئىترین مسائل، در سینه تاریخ مضبوط است و متون تاریخى و روایى مستند، به طور دقیق، این واقعیت را گزارش مىکنند، البته ممکن است در برخى نوشتهجات غیر معتبر مطالبى مبالغهآمیز و اغراقى مطرح شده باشد که جنبه اسطورهاى داشته باشد ولى این دلیل نمىشود که این سند مقدس و این حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانیم یا با افسانهها مقایسه کنیم . به قول شهید مطهرى، ما وظیفه داریم آن را از چنگ افسانه سازها بیرون آوریم . (48) نه اینکه به این تحریف دامن بزنیم .
آیین عزادارى سید مظلومان (ع) چنانچه در صفحات پیشین گذشت، چه ربطى به آیین سوگ سیاوش دارد؟ در حالى که این آیین از زمان ائمه اطهار (ع) و از همان روز عاشورا، معمارى شد، براى آنکه عاشورا، به عنوان یک مکتب زنده بماند و خون ثارالله در کالبد جوامع به جریان افتد و به آنها حیات طیبه و زندگى شرافتمندانه هدیه کند . عاشورا ، توسط ولى مطلق الهى و عبد صالح و انسان کامل و معصومى چون سیدالشهداء (ع) و نه یک موجود اساطیرى آفریده شد، براى آنکه شاخص حرکت تعالى بشر باشد و با انگشت اشارهاش، سمت و سوى زندگى را نشان دهد . عاشورا، دو چهره دارد، همچنانکه در آن رحمت، رافت و عشق به همه خوبىها و زیبایىها موج مىزند، چهره دیگر آن زشتى و شیطنت و فساد و تباهى است و انسان عاشورایى همچنانکه درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رافت و رحمت آن مىکند، نمىتواند از لعن و نفرین نسبتبه قاتلان و کشندگان امامحسین (ع) که چهره دیگر کربلا را ترسیم کردند غافل باشد . شیعه تولى و تبرى را یک جا دارد و از هیچیک از این دو، به بهانه دیگرى غافل نمىشود . امروزه هر چند کشندگان امامحسین (ع) جز نام ننگ، چیزى براى خود باقى نگذاشتهاند، ولى نمىتوان منکر ادامه حیات اندیشه و خط و فکر امویان بود و تا زمانى که این فکر و اندیشه زنده است، ذکر و یاد سیدالشهدا (ع) و لعن و نفرین بر قاتلان او تداوم مىیابد، از این رو است که در دعاى ندبه مىخوانیم: «این الطالب بدم المقتول بکربلا» .
اسلام، هم جاذبه، هم دافعه دارد، نمىتوان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزههاى پلورالیستى، منکر حق و باطل شد و این دو صف را از یکدیگر متمایز نساخت . اسلام بدون برائت از کفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرین بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستکبر، اسلام نیست . تولى و تبرى و خودى و غیر خودى از مباحث عمیق قرآنى است:
«لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم ... اولئک حزبالله; (مجادله/22) نمىیابى مؤمنان به خدا و قیامت را که دوستان کسانى باشند که مخالفتبا خدا و رسول او مىکنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنان باشند . اینها حزب خدایند .»
از این رو است که بر طبق روایات اهل بیت (ع) همچنانکه سلام بر امام حسین (ع) عبادت است و فضیلت فراوانى دارد، لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادى دارد .
امام رضا (ع) به ریان بن شبیب فرمود:
«یابن شبیب ان سرک ان تسکن الغرف المبنیة فى الجنة مع النبى و اله فالعن قتلة الحسین (ع) ; (49) اى فرزند شبیب، اگر خشنود مىشوى که در غرفههاى بهشتى، در جوار پیامبر و آل او سکنى گزینى، قاتلان امام حسین (ع) را نفرین کن .»
لذا کمتر زیارتى از زیارات امامحسین (ع) را مىتوان سراغ گرفت که در کنار سلام بر او و یارانش، لعن بر قاتلان آنها ذکر نشده باشد، با وجود آنکه این زیارات از امامان معصوم (ع) و اهل بیت (ع) و در متون معتبر نقل شده و بسیارى از آنها از جهتسند نیز به هیچ وجه قابل خدشه نمىباشد .
بخش دوم: بایستههاى فرهنگ عاشورا
توجه و حرکتبه سمت و سوى اهداف عالیه مکتب عاشورا و آموزههاى آن و غافل نشدن از علل و انگیزههاى قیام سالار شهیدان (ع)، از جمله موضوعاتى است که در حیطه مباحث آسیبشناسى فرهنگ عاشورا مورد تجزیه و تحلیل قرار مىگیرد . اینکه آیا محافل سوگوارى و مراسم عزادارى کنونى تا چه اندازه در مسیر آن اهداف قرار دارند و از این بعد از چه ضعفها و کاستىهایى رنج مىبرند که نیازمند ترمیم است، پرسشى است که پاسخ آن نیازمند تامل جدى است . اهداف عاشورا را باید ترسیم و تعیین کرد، آنگاه آیین نکوداشت کنونى را با آن سنجید و حدود انطباق با آن اهداف را به دست آورد .
علل و انگیزههاى حماسه کربلا را مىتوان در سه محور عمده طبقه بندى کرد:
1 . احیاى ارزشهاى انسانى و اخلاقى
2 . احیاى ارزشهاى دینى و اسلامى
3 . احیاى ارزشهاى عرفانى و معنوى .
بررسى و تحلیل فشرده این سه محور را پى مىگیریم تا میزان انطباق آنچه در مراسم عزادارى اکنون هستبا آنچه باید باشد مشخص گردد .
1 . احیاى ارزشهاى انسانى - اخلاقى
منظور از ارزشهاى انسانى - اخلاقى، گروهى از خصلتها و محاسن اخلاقى است که به حکم عقل عملى هر انسانى ملزم به رعایت آنهاست . هر انسانى با صرف نظر از عقیده و مذهب و اندیشه باید نسبتبه آنها حساس باشد . خصلتهایى که تمامى انسانها، در هر سرزمین زیست کنند و در هر زمانى به سربرند، آن را بزرگ مىشمارند و زبان به مدح و ثناى کسانى که آنها را مراعات مىکنند و براى احیاء و توسعه آنها مىکوشند، گشوده و آنان را که چنین ارزشهایى را له مىکنند، مورد نکوهش و شماتت قرار مىدهند . عدالتطلبى، حریت و آزادگى، حقجویى، عزتخواهى و ذلتگریزى، از جمله این خصلتهاست که همه انسانها بدان ارج مىنهند .
به گواهى مستندات تاریخى و روایى، از جمله علل و انگیزههاى شکلگیرى نهضت عاشورا، احیاى همین ارزشها بود و از این رو، هر انسان منصفى، هر چند غیر شیعه و غیر مسلمان، در برابر عظمتحماسه خونین طف سر تعظیم فرود مىآورد و بر آفرینندگان آن آفرین مىگوید . در عاشورا، ارزشهاى انسانى موج مىزند و هر قطعهاى از آن، گواه عظمت روحى و شخصیت عظیم پدید آورندگان آن است . عاشورا ملاک و معیار انسانیت را آشکار مىکند و مرز میان آدمیت و سبعیت را توضیح مىدهد .
«یا شیعة آل ابوسفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم; (50) اى پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از قیامت هراسى به دل راه نمىدهید، در دنیاى خود آزاده باشید .»
شعار سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا این است:
«الموت اولى من رکوب العار
و العار اولى من دخول النار; (51)
مرگ سزاوارتر از پذیرش ننگ است و ننگ سزاوارتر از ورود در آتش .»
امام حسین (ع) در آن لحظات حساس و جانسوز، خطاب به لشکر دشمن مىفرماید:
«الا و ان الدعى ابنالدعى قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة .» (52)
اینها شعارهاى بزرگى است که تا ابدیت مىتواند، شعار و پرچم حرکت هر جامعهاى باشد .
در سخن دیگر امام فرمود:
«موت فى عز خیر من حیاة فى ذل .» (53)
و با این وسیله عزت و ذلت، را ملاک انتخاب حیات و موت اعلام کرد . امامحسین (ع) در بیان شرایط حاکمیتسیاسى و رهبرى جامعه، «القائم بالقسط» قیام به قسط و عدالتخواهى را مطرح کرد . (54) لذا در زیارت اول ماه رجب، در برابر مضجع شریف، آن بزرگوار که قرار مىگیرى، گواهى مىدهى:
«اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما; (55) شهادت مىدهم که تو به دادگرى و عدالت فرماندادى و دعوت کردى .»
این است که مىتوان گفت: اساس عاشورا بر عدالت و حریت و احیاى شخصیت انسانى استوار است و فرهنگ عاشورا، براى پاسدارى و انتقال این پیام به نسلهاى آتى است . به گفته شهید مطهرى (ره):
«کلید شخصیت امامحسین (ع) حماسه، شور، عظمت، صلابت و ایستادگى است .» (56)
این رمز شخصیتباید در شعارهاى عزادارى متبلور باشد، تا در درون جامعه، احساس شخصیت و بزرگوارى تزریق گردد . امروزه با توجه به بحران رسانهاى و جنگ نرمافزارى، یکى از مهمترین چالشهاى اجتماعى را مساله هویت تشکیل مىدهد و حل آن در گرو احیاى واقعى شعارهاى عاشورا است . هیئتهاى عزادارى، در کنار مرثیه و احساس حزن و اندوه، باید بزرگى شخصیت امامحسین (ع) را به یاد آورند و با آموختن این درس از عاشورا، احساس شخصیت و خودباورى را در خود روز افزون گردانند . بزرگترین سرمایه یک جامعه آن است که در خود، احساس شخصیت و منش کند . نسبتبه اجتماعهاى دیگر، حس استغنا و بىنیازى داشته باشد . اگر ملتى همه چیز داشته باشد ولى شخصیتخود را ببازد، هیچ نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهاى دیگر جذب خواهد شد . این خودباختگى است که به قول مرحوم مطهرى در جامعه ما وجود دارد . عیب بزرگ جامعه ایرانى آن است که به حماسهها، و ارکان شخصیتخود پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ زود آن را از دست مىدهیم و در مقابل عادات، رسوم، فرهنگ، لباس، زبان و خط دیگران تسلیم مىشویم . فرهنگ عاشورا، باید هویتبخش جامعه باشد، رثاء و مرثیه باید به شکلى باشد که حس قهرمانى را در جوانان این مرز و بوم احیا کند . (57) در این صورت است که جامعه مىتواند به راحتى بحران هویت را پشتسر گذارد .
2 . احیاى ارزشهاى دینى - اسلامى
از دیگر علل و انگیزههاى حماسه خونین کربلا که در سیره حسینى موج مىزند، احیاى سنتهاى دینى است که در عصر امویان، به ویژه یزیدبن معاویه به تاراج رفته بود . یزید فردى فاسق، شارب الخمر، قاتل انسانها و معلن به فسق بود و شخصیتى چون سیدالشهدا (ع) که پرورده دامنهاى پاک و پرورش یافته بیت رسالت و توحید بود، نمىتوانستبا او سازش کند: «و مثلى لا یبایع مثله» . (58)
هدف قیام و دعوت امامحسین (ع) بازگشتبه اسلام زمان امیرمؤمنان (ع) و احیاى سیره و روش حکومت پیامبر اکرم (ص) بود:
«و انا ادعوکم الى کتاب الله و سنة نبیه (ص) فان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت» . (59)
عدالتطلبى و آزادىخواهى آن حضرت نیز که در بخش پیش با عنوان احیاى ارزشهاى انسانى - اخلاقى از آن یاد شد، در پرتو احیاى ارزشهاى دینى و اسلامى متجلى مىشود، در واقع ارزشهاى انسانى و اخلاقى، در دامن آموزههاى دینى و معارف کتاب و احکام سنت است که به شکل صحیح و مطلوب در مسیر سعادت انسانى رشد مىکنند و بارور مىشوند . این کتاب و سنت است که محدوده و مصداقهاى قسط و عدل و آزادى و حریت را تعیین مىکنند و عدالت و حریت واقعى را آموزش مىدهند . لذا در سخنان حضرت اباعبدالله (ع)، ارزشهاى انسانى در کنار آموزههاى دین مطرح مىشود . در نامهاى به برادر خود محمد حنفیه تاکید دارد:
«من از روى تکبر و خودخواهى و براى افساد و ستم خروج نکردم; قیام من براى امر به معروف و نهى از منکر است، من به عنوان یک مصلح در امت جدم قیام کردم، قصدم آن است که سیره رسول خدا (ص) و على مرتضى (ع) را احیاء کنم .» (60)
امام (ع) بر این باور بود:
«در شرایطى که به حق عمل نمىشود و کسى از باطل رویگردان نیست، مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگىاى ترجیح دهد .» (61)
و در روز عاشورا عملا این باید و ضرورت را به همگان نشان داد . از این رو، در زیارت مخصوص اربعین، گفته مىشود:
«فاعذر فى الدعاء و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة; (62) پروردگارا گواهى مىدهم; (اباعبدالله (ع)) در دعوت خویش جایى براى عذر و بهانه باقى نگذاشت . و از خیرخواهى دریغ نکرد . جان خود را در راه تو هدیه کرد تا آنکه بندگانت از نادانى و سرگردانى گمراهى رهایى یابند .»
فرهنگ عاشورا و زنده نگاه داشتن مکتب خونین حسین (ع) براى احیاى همین اهداف است . در زیارت و سوگوارى، در مرثیه و روضه، عاشقان سیدالشهداء (ع) باید با این آرمانهاى بلند آشنا بشوند و هر ساله تجدید بیعت کنند . سر آنکه این اهداف در زیارتنامههاى آن حضرت که از زبان اولیاى معصوم الهى (ع) نقل گردیده است، تکرار مىشود، یادآورى و تاکید پیروان بر این خط سیر و این شاخصها است . در زیارتنامهاى که جابر جعفى، از امام صادق (ع) روایت مىکند، چنین نقل شده است:
«اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت الملحدین و عبدت الله حتى اتیک الیقین .» (63)
جملاتى با مضامین بالا که همگى تاکید بر جنبههاى احیاى احکام و فرایض اسلامى در سایه قیام حسین (ع) دارند، در بسیارى از زیارتنامههاى مستند و معتبر، وجود دارد و نشانگر اهمیت توجه به این ابعاد در قیام کربلا است . حال اگر قرائت کننده زیارت، تنها الفاظ را زمزمه کند ولى از این مفاهیم عارى باشد، همچون کالبد بىروحى مىشود که نمىتوان از او حرکت و تلاشى را انتظار داشت، هر رفتار و کارى که به نام سیدالشهداء (ع) زینت مىیابد و در مسیر گرامى داشت عزیزان خونین کربلاست، باید، در کنار گریه و مرثیه و روضه، این اهداف حسین (ع) را آموزش دهد، مردم به خصوص جوانان را با آموزههاى کتاب و سنت آشنا کند . مجالس مذهبى سوگوارى باید دانشگاهى باشد که پیام وحى را به شکلى بلیغ و رسا در اختیار عموم قرار دهد . چگونه مىتوان جامعهاى را که بیگانه با مفاهیم دینى است، و فرایض دین همچون نماز، زکات، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، حجاب، حیا و پاکدامنى، انفاق و دستگیرى از فقراء در آن کم رنگ است، جامعهاى پیرو امامحسین (ع) نامید؟ در حالى که حسین بن على (ع) براى اقامه این فرائض و عینیت اجتماعى آنها، جان خود را تقدیم کرد و با اهداء خون خود و عزیزانش و اسارت اهل بیتش و گرفتار شدن به اعظم مصیبات، نشان داد که آنچه از جان شخصیتى معصوم و ولىالله، مهمتر است، اساس اسلام و ارکان آن است . محافل سوگ و انس شیعیان نیز در مسیر این اهداف باید قرار گیرد تا تمامى عزاداران بر این نکته واقف شوند که عزادارى و گریه و اشک جنبه مقدمیت دارد و سر پلى استبراى تحقق عملى اسلام در ارکان نظام اجتماعى و فرهنگى و سیاسى و در نظام شخصى و خانوادگى تمامى مردم، این فلسفه اساسى نهضت عاشورا است . جامعه تبعیضآلود، جامعه فاسد، جامعهاى که در آن مردم به دو گروه فقیر و غنى تقسیم مىشوند و حق فقیران به آنان داده نمىشود، آیا مىتواند خود را حسینى بنامد؟ در حالى که شعیب بن عبدالرحمان گوید:
«روز عاشورا بر پشتحسین بن على (ع) اثرى مشاهده شد، از زینالعابدین (ع) پرسیدند: «این نشانه چیست؟» ، امام (ع) فرمود: «هذا ماکان ینتقل الجراب على ظهره الى منازل الارامل و الیتامى و المساکین; (64) این اثر انبانهایى است که بر پشتحمل مىکرد و به خانههاى زنان بىشوهر و یتیمان و مسکینان مىرسانید .»
3 . احیاى ارزشهاى معنوى - عرفانى
سومین لایه از انگیزهها و فلسفه قیام عاشورا که مراسم عزادارى باید با عطر آن معطر گردد و در بحث آسیبشناسى، توجهى جدى را مىطلبد، هسته مرکزى و لب این نهضت را تشکیل مىدهد و سنگ بناى آن شمرده مىشود، حب و عشق به معبود، تقرب الى الله، یاد و ذکر الهى اساس عاشورا است، همه چیز را فداى دوست کردن و در تماشاى جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را ندیدن . عاشورا دریاى مواج عشق بازى است، در بیابان تفتیده نینوا، در میان دریاى خون و برق شمشیرها و شیهه اسبان و ناله کودکان و در آن گرد و غبار آنچه بیشتر خودنمایى مىکند، ابتهال، دعا، تلاوت قرآن، نماز و شب زندهدارى است .
عصر عاشورا، آن هنگام که لشکر عمر سعد به سمتخیام حسین (ع) حملهور شد، سیدالشهدا (ع) برادر خود عباس بن على (ع) را فرستاد تا به عمر سعد پیغام دهد، امشب را به ما مهلت دهید و جنگ را به فردا موکول کنید، باشد یک شبى دیگر را براى پروردگار خویش نماز گذاریم و دعا و استغفار کنیم . تنها خدا مىداند که من چقدر عاشق خواندن نماز براى او، و تلاوت کتاب او، و زیادى دعا و استغفار مىباشم . (65)
خطبه آن حضرت نیز در شب عاشورا، در میان تعدادى اندک از یاران و هزاران نفر دشمن، مملو از گوهرهاى معنوى و دلربا است:
«اثنى على الله احسن الثناء و احمده على السراء و الضراء» . (66)
تا پایان نماز اول وقت آن حضرت در ظهر عاشورا (67) و بالاخره دعاى او در لحظههاى آخر جان دادن:
«اللهم متعال المکان، عظیم الجبروت، شدید المحال، غنى عن الخلائق، عریض الکبریاء،» تا آخر که فرمود: «صبرا على قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین .» (68)
که تابلویى عظیم از بزرگى روح و معرفت را به تصویر مىکشد، زیبایىهاى جلوهگر شده در صحنه خونین کربلا است . عاشورائیان ما، باید عاشورا، را اینچنین بشناسند و تلاش کنند، در حد توان، هر چند اندک، به این اهداف خود را نزدیک کنند . و در این میان، آنچه مهم است هدفگیرى نظام سیاسى جامعه است .
خلاصه سخن آن است که اگر نظام سیاسى جامعه، پیام خود را از عاشورا مىگیرد و اگر مدیریتسیاسى، برگرفته از اهداف حسینى است، نمىتواند، نسبتبه اهداف بالا، بىتوجه باشد . امامحسین (ع) اگر موفق به تشکیل دولت مىشد، قطعا احیاى ارزشهاى انسانى و اسلامى و معنوى را به عنوان سه برنامه راهبردى و هدفمند تدریجى خود بر مىگزید و هر حکومت که با شعارهاى عاشورایى به قدرت مىرسد، وظیفهاش دنبال کردن همان اهداف است .
پىنوشت:
1) ابومخنف، لوط بن یحیى (م 157) قدیمىترین مورخ کربلاست . طبرى و شیخ مفید در ارشاد و ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین، آنچه از حادثه کربلا نقل کردهاند، تقریبا برگرفته از ابومخنف است . براى آگاهى بیشتر ر . ک: رسول جعفریان، تاملى در نهضت عاشورا، ص 15 - 20، انصاریان، قم، 1381 .
2) تاریخ طبرى، ج 5، ص 456، دارالتراث، بیروت .
3) دوازده بند، محتشم کاشانى، بند نهم .
4) زیارت عاشورا مفاتیح الجنان .
5) تاریخ طبرى، ج5، ص456 .
6) حاجى نورى طبرسى، لؤلؤ و مرجان، ص 149 - 148، دارالکتاب اسلامیه، 1375 ه ق
7) تاریخ طبرى، ج5، ص 457 .
8) نک: مقاله «بعد سیاسى و احیاى عاشورا از منظر فقه» .
9) بحارالانوار، ج 44، ص 286، داراحیاء التراث العربى، بیروت، 1403 ه ق .
10) همان، ص 296 - 278 .
11) همان ص 282 - 283 .
12) وسایلالشیعه، ج 14، باب 37، ح8، ص 413 . مؤسسه ال البیت (ع)، 1414 ه ق .
13) همان، ص 435 - 483 .
14) همان، ص 456 - 458 .
15) همان، ص 493 - 494 .
16) ابنقولویه، کامل الزیات، باب ثواب من شرب الماء، ذکر الحسین و لعن قاتله، ص 212 .
17) سید کاظم یزدى، عروة الوثقى، ج 1، مساله 25، فى احکام النجاسات .
18) وسایلالشیعه، ج14، ص 524 .
19) همان، باب 70، ص 521 .
20) ر . ک: امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 1، فى مکان المصلى و مسجده، مساله 10 .
21) وسایلالشیعه، ج 5، ابواب مایسجد علیه، باب 16، باب استحباب السجود على تربة الحسین (ع) ص 365 - 367 .
22) همان، ج3، ص 29 - 30 .
23) ر . ک: امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 1، القول فى احکام المسافر، مساله 8 .
24) وسایلالشیعه، ج 14، ص 537 - 539 .
25) شیخ عباسى قمى، مقاتیح الجنان، زیارت ششم از زیارات مطلقه امام حسین (ع)
26) اصول کافى، ج1، ص 54، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1362 ه ش .
27) همان، ص 32 .
28) شیخ عباسى قمى، منتهىالامال، ج1، ص 543، انتشارات ایران، امام خمینى .
29) استفتائات، ج2، ص28، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1372ه ش .
30) لؤلؤ و مرجان، ص176 .
31) موسوعة کلمات الامام حسین، ص336; تذکرة الخواص، ص217 .
32) ر . ک: المکاسب، ج 1، ص 308 - 309، کنگره برگذاشتشیخ انصارى، 1415 ه ق .
33) ر . ک: لولو و مرجان، ص 98 - 136 - 156 - 160 - 162 .
34) همان، ص 170 .
35) ر . ک: همان، ص 162 - 184 - 185 .
36) ر . ک: امام خمینى، استفتائات، جلد، ص27 - 28 .
37) نک به حاجى نورى لؤلؤ و مرجان، ص185 و 190 .
38) ر . ک: سى نکته هزار ساله، ص117، شوراى سیاستگذارى ائمه جمعه، 1375ه ش .
39) ر . ک: امام خمینى، قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینى، تبیان، دفتر سوم، ص88 - 89 و 92 - 93 .
40) نک به: سید حسین میرجهانى، البکاء للحسین (ع)، ص488 - 494 .
41) ر . ک: حماسه حسینى، ص66 - 92، مجموعه آثار، ج7، صدرا، 1377ه ش .
42) نک به: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج44، ص288 - 296 . باب ثواب البکاء على مصیبته .
43) ر . ک: شهید مطهرى، حماسه حسینى، ص108 - 109 .
44) ر . ک: موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص325 و 329 .
45) نک به: حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص109 - 110 .
46) نک به: قیام عاشورا، در کلام و پیام امام خمینى، ص55 و 58 .
47) نک به: مجله حکومت اسلامى، شماره 25 (دفتر اول ویژه نامه) .
48) حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص88 .
49) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج44، ص299 .
50) موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص504 .
51) همان، ص499، بحارالانوار، ج44، ص193 .
52) همان، ص423، شهید مطهرى، حماسه حسینى، ص186 .
53) همان، ص499 .
54) شهید مطهرى، حماسه حسینى، 157 .
55) مفاتیح الجنان .
56) حماسه حسینى، ص53 .
57) نک به: همان، ص54 - 60 .
58) موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص283 .
59) همان، ص315 - 316 .
60) موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص291 .
61) بحارالانوار، ج44، ص381 .
62) مفاتیح الجنان .
63) همان .
64) بحارالانوار، ج44، ص190 - 191 .
65) همان، ص391 - 392 .
66) همان، ص392 .
67) ونک به: موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص444 - 445 .
68) همان، ص509 - 510 .