آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتى است که ممکن است در این حادثه رخ دهد .
در طول تاریخ، عالمان روشن‏ضمیر شیعه، پیوسته نگهبانى از این سنگر بزرگ را به عهده داشته‏اند و استاد شهید آیة‏الله مرتضى مطهرى یکى از این عالمان دردآشنایى است که در زدودن تحریفات از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن تلاش کرده است . بررسى کامل دیدگاههاى ایشان در باره حرکت‏سیدالشهدا (ع) و پیامها و پیامدهاى آن و آفاتى که متوجه تحلیل‏ها و تفسیرهاى این نهضت‏شده است و کاستى‏هایى که از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد و مسؤولیتى که بر عهده محافل علمى و حوزوى و عالمان اسلامى مى‏باشد، نیازمند چند مقاله مستقل و گستره است که اینک از محدوده و حوصله این ویژه‏نامه بیرون است . اما خالى گذاشتن این مجموعه از یک مقاله محدود و انعکاس اجمالى دیدگاههاى ایشان را نیز نپسندیدیم . آنچه پیش روى دارید به تناسب دفتر سوم ویژه‏نامه و به عنوان بازخوانى و مرورى کوتاه بر بخش عمده‏اى از نظرات آن شهید عزیز به تناسب محور اصلى موضوعات این شماره، نگاشته شده است .
نویسنده با توجه به اسوه بودن حرکت‏سیدالشهدا (ع) براى همه آزادى‏خواهان و غیرتمندان عالم، ابتدا به تبیین درس‏هاى عاشورا همچون: شخصیت‏یافتن جامعه اسلامى، و احیاى امر به معروف و نهى از منکر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عوامل آن را مورد بررسى قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریف اشاره کرده است .
مقاله در بخش پایانى، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامى را یادآور شده و آورده است‏با توجه به حضور علما در مسؤولیتهاى حکومت، براى مقابله با بدعتها وظیفه مضاعفى بر دوش آنان است چرا که بیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیح و دست‏آوردهاى اسلام ناب محمدى (ص) پاسدارى کنند .
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلى در قیام امام‏حسین (ع) نشان مى‏دهد که این حادثه اگر چه در مکان خاصى اتفاق افتاده و محدود به زمان معینى بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرد از زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیرى در ذات آن نهفته است . واقعه کربلا الگویى براى رهبرى انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشى در اصلاح جوامع انسانى، راست کردن کجى‏ها، زدودن فسادها و انحراف‏ها به شمار مى‏رود .
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوى کامل براى شکل‏گیرى تحولات سیاسى در قلمرو جهان اسلام بوده است و در یک کلام، ضامن بقاى اسلام راستین به شمار مى‏آید . پر واضح است که درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن براى ایجاد تحول عمیق و سازنده در جامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتى است که خواسته و ناخواسته به دست تحریف‏گران، در تحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ مى‏نماید .
به موازات استمرار این نهضت و حرکت جوشان آن، عالمان روشن‏ضمیر شیعه نیز پیوسته نگهبانى از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم‏» به خوبى پاسدارى کرده‏اند . از جمله عالمان دردآشنایى که در دهه‏هاى اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و در زدودن بر چسب‏هاى ناروا و تحریف از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن مجاهده کرده است استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى است .
درس آموزى از عاشورا از یک سو و پاسدارى آن از خطر تحریف از جمله محورهاى مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است که به ترتیب در این مقاله بازگو شده است .
الف . آموزه‏هاى قیام حسینى
استعداد شبیه‏سازى در حادثه عاشورا
از دیدگاه شهید مطهرى «کسانى که به خاطر یک سلسله اصول و مبادى قیام مى‏کنند و نهضت مى‏نمایند در حقیقت‏به همه جهانیان بعد از خودشان پیامى دارند و به اصطلاح معروف وصیتى دارند . آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و نداى آنها را بشناسند» . (1)
قیام امام‏حسین (ع) نیز از آن دست قیامهایى است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، با روش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوى و علوى سامان یافته و داراى پیام و وصیت‏شفاف براى آیندگان است . اگر چه این نهضت صرفا براى شبیه‏سازى و کپى‏گیرى معمارى نشده است اما به گونه‏اى طراحى شده است که استعداد شبیه‏سازى در آن وجود دارد . شهید مطهرى معتقد است:
«انسان وقتى تاریخ حادثه عاشورا را مى‏خواند، استعدادى براى شبیه‏سازى در آن مى‏بیند . همان طور که قرآن براى آهنگ‏پذیرى ساخته نشده ولى این طور هست و حادثه کربلا هم براى شبیه‏سازى ساخته نشده ولى این طور هست . من نمى‏دانم و شاید شخص اباعبدالله در این مورد نظر داشته است ... متن تاریخ این حادثه، گویى اساسا براى یک نمایشنامه نوشته شده است . شبیه‏پذیر است، گویى دستور داده‏اند که آن را براى صحنه بودن بسازند .» (2)
این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفا یک نمایش توخالى و صورت‏سازى عارى از حقیقت‏باشد بلکه به خاطر رازى است که در آن نهفته است:
«آن راز این است که اساسا خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است در همه ابعاد و جنبه‏ها; یعنى راز اینکه این حادثه نمایش‏پذیر و شبیه‏پذیر است، این است که تجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامى است; همه اصول و جنبه‏هاى اسلامى عملا در این حادثه تجسم پیدا کرده است; اسلام است در جریان و در عمل و در مرحله تحقق .» (3)
«وقتى بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهى هم به نهضت‏حسینى بکنیم . مى‏بینیم امام‏حسین (ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولى تجسم زنده و جاندار حقیقى و واقعى، نه تجسم بى‏روح . انسان وقتى در حادثه کربلا تامل مى‏کند، امورى را مى‏بیند که دچار حیرت مى‏شود و مى‏گوید اینها نمى‏تواند تصادفى باشد . و سر اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیاى این خاطره توصیه و تاکید کرده و نگذاشته‏اند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است .» (4)
بدین ترتیب ائمه اطهار خواسته‏اند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمى و تربیتى همیشه زنده بماند .
تفسیر الگوساز
گام نخست در الگوپذیرى قیام عاشورا این است که راز جامعیت اسلام در کربلا درک شود و بر اساس آن، تفسیرى صحیح از این حادثه ارائه گردد . در صورتى این نکته از عاشورا قابل برداشت است که قرائتى الگوساز از آن صورت گیرد . بى‏تردید پیشوایان دینى از زمان پیغمبر اکرم (ص) و ائمه طهار (ع) دستور اکید و بلیغ داده‏اند که باید نام حسین بن على (ع) زنده بماند و باید سوگوارى آن حضرت هر سال تجدید بشود . سؤال اساسى این است که چرا چنین دستورى داده‏اند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشته‏اند؟
از این رو تحلیل ما از قیام امام‏حسین (ع) تعیین کننده است . از نگاه شهید مطهرى حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد; یک صفحه سفید و نورانى و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانى . در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بن‏معاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمر و امثال اینها است . وقتى این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاء بشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زارى و مرثیه را نمى‏طلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شود قهرمان این صفحه نورانى حسین است و اهل بیت و اصحاب او . این صفحه دیگر جنایت و تراژدى نیست‏بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت، انسانیت و حق پرستى است . البته هر دو صفحه این واقعه یا بى‏نظیر است‏یا کم‏نظیر و باید به هر دوى آنها پرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرت‏آموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مى‏کنیم در حالى که جنبه حماسى این داستان صد برابر بر جنبه جنایى آن مى‏چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آن خیلى مى‏چربد» (5) ;
«اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم آن وقت از جنبه رثائى‏اش مى‏توانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است‏» (6) ;
«پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگریید و گرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بى‏دست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتى براى او معنى ندارد . در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براى اینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‏اى نسبت‏به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالت‏خواه بشوید . شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادى‏خواه باشید، براى آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنى چه، شرف و انسانیت‏یعنى چه، کرامت‏یعنى چه؟» (7)
بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق این مى‏شود که ترغیب ائمه (ع) و اهتمام آنان در برپایى عزاى حسینى «براى این است که تسلى خاطرى براى حضرت زهرا باشد .» در این صورت «خیال مى‏کنیم حسین بن على در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دل‏سوزى کنند یا - العیاذ بالله - حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سیصد سال آن هم در جوار رحمت الهى منتظر است که چهار تا آدم فکسنى براى او گریه کنند تا تسلى خاطر پیدا کند!» (8) این نگاه نه تنها حیات‏بخش، پویا و حرکت‏زا نیست‏بلکه به تعبیر شهید مطهرى مسخره و نتیجه‏اى جز خرابى دین و رکود در جامعه ندارد .
اما در تفسیر دیگر، حرکت‏سیدالشهدا (ع) اسوه است و براى همه آزادى‏خواهان و غیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است . در این تفسیر «حسین بن على درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد . اینها براى ملت درسهاى بسیار بزرگى بود . پس این‏که مى‏گویند حسین بن على چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن على روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایده‏آل به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمى که تا آن مقدار مى‏ترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند .» (9)
از این منظر امام‏حسین (ع) پیام‏آور اسلام است، عاشورا نمایشگاهى مى‏شود که ابعاد مختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى کنند و در هر جامعه‏اى که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینى به راه افتد . با این تفسیر امام‏حسین (ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست، براى همیشه تاریخ است و چون روحى در کالبد اجتماع حضور دارد . براى همین درسهاى بزرگ است که استاد مطهرى اصرار دارد حادثه کربلا در وجهه حماسى آن مورد تحلیل قرار گیرد و به یک سوژه بزرگ براى مسلمانان تبدیل گردد:
«این‏که من تاکید مى‏کنم که حماسه حسینى و حادثه کربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهاى بزرگى است که این قیام مى‏تواند به ما بیاموزد . من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولى مى‏گویم این رثاء و مرثیه باید به شکلى باشد که در عین حال آن حس قهرمانى حسینى را در وجود ما تحریک و احیا کند . حسین بن على یک سوژه بزرگ اجتماعى است . حسین بن على در آن زمان یک سوژه بزرگ بود، هر کسى که مى‏خواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش «یا لثارات الحسین‏» (10) بود . امروز هم حسین بن على یک سوژه بزرگ است، سوژه‏اى براى امر به معروف و نهى از منکر، براى اقامه نماز، براى زنده کردن اسلام، براى این‏که احساسات و عواطف عالیه اسلامى در وجود ما احیا بشود .» (11)
درسهاى آموزنده
نگرش الهى، حماسى به نهضت عاشورا دستاوردهاى مهمى به همراه دارد که یکى از آنها تسهیل پیام‏گیرى از این نمایش بى‏همتاى اسلامى است . شهید مطهرى با این نگاه پیام‏هایى را از این نهضت‏برداشت کرده‏اند که در اینجا به اهم آنها اشاره مى‏شود:
1 . شخصیت‏یافتن جامعه اسلامى
پدیده‏هاى اجتماعى از جهت تاثیرى که در خود اجتماع باقى مى‏گذارند مختلف و گاهى متضادند . از این حیث‏بعضى از پدیده‏هاى اجتماعى، روح اجتماع را تاریک و کدر مى‏کند، ترس و رعب به وجود مى‏آورد، و به اجتماع حالت‏بردگى و اسارت مى‏دهد، ولى یک سلسله پدیده‏هاى اجتماعى است که به اجتماع صفا و نورانیت مى‏دهد، ترس اجتماع مى‏ریزد، احساس بردگى و اسارت را از او مى‏گیرد، به جایش جرات، جسارات و شهامت‏به او مى‏دهد . نوع دوم از پدیده‏هاى اجتماعى نعمتى است که نصیب هر ملتى به سادگى نمى‏شود . به تعبیر شهید مطهرى سرمایه‏اى است که بالاتر از آن وجود ندارد:
«مساله احساس شخصیت، مساله بسیار مهمى است . از این سرمایه بالاتر براى اجتماع وجود ندارد که در خودش احساس شخصیت و منش کند، براى خودش ایده آل داشته باشد و نسبت‏به اجتماعهاى دیگر حس استغنا و بى‏نیازى داشته باشد، یک اجتماع این طور فکر کند که خودش و براى خودش فلسفه مستقلى در زندگى دارد و به آن فلسفه مستقل زندگى خودش افتخار و مباهات کند و اساسا حفظ حماسه در اجتماع یعنى همین که اجتماع از خودش فلسفه‏اى در زندگى داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد .» (12)
نگاه حماسى به نهضت عاشورا است که این حماسه را در ملت اسلام ایجاد مى‏کند، جامعه حسینى را عزتمند و همراه با غرور مى‏سازد و این هنر در قیام اباعبدالله (ع) وجود دارد و در جامعه آن عصر هم چنین اثر را به جاى گذاشت:
«بعد از شهادت امام‏حسین (ع) یک چنین حالتى به وجود آمد، یک رونقى در اسلام پیدا شد . این اثر در اجتماع از آن جهت‏بود که امام‏حسین (ع) با حرکات قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده کرد، احساسات بردگى و اسارتى را که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامى حکمفرما بود، تضعیف کرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل کرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامى شخصیت داد . او بر روى نقطه‏اى در اجتماع انگشت گذاشت که بعدا اجتماع در خودش احساس شخصیت کرد . » (13)
و این مهترین درسى است که تا قیام قیامت مى‏تواند الهام‏بخش ملتهاى آزاده باشد به شرطى که یاد حسین (ع) و مجالس حسینى از حد احساس فراتر رفته بر عقلانیت و تدبر در این قیام افزوده شود . ملتى که شخصیت دارد همه چیز دارد اما ملتى که همه چیز دارد ولى شخصیت و هویت ندارد هیچ چیز ندارد; هویتى حسینى که امروزه بیش از هر زمان دیگر براى ملل اسلامى مورد نیاز است .
در زمانى که اموى‏ها سرمست از بازیافتن سلطنت و پادشاهى، بر همه چیز دست انداخته شخصیت اسلامى را در میان مسلمین میراندند، شخصیت کوفیان را آن‏چنان لگدمال کردند که پس از دعوت از فرزند پیامبر و حرکت او به سوى شهرى که روزى مرکز خلافت اسلامى بود و افتخار شیعه على ابن ابى‏طالب بودن را با خود داشت‏با شنیدن اسم ابن زیاد عقب نشسته و حسین (ع) را تنها گذاشتند; در این حال قیام امام‏حسین (ع) آن‏چنان جوششى در آنان ایجاد کرد، آن‏چنان هویتى براى کوفیان به ارمغان آورد که: «همین کوفه بعداز مدت سه سال انقلاب کرد و پنج هزار نفر تواب از همین کوفه پیدا شد و سر قبر حسین بن‏على رفتند و در آنجا عزادارى کردند، گریه کردند و به درگاه الهى از تقصیرى که کرده بودند توبه کردند و گفتند ما تا انتقام خون حسین بن على را نگیریم از پاى نمى‏نشینیم .» (14)
امروز نیز که نظام قلدر پرور موجود در جهان به بهانه‏اى خودساخته بر همه چیز چنگ انداخته و در صدد به انفعال کشاندن مسلمانان و هویت‏زدایى از کشورهاى اسلامى است، مسلمانان باید غیرت و حمیت‏حسینى را سر مشق قرار داده، قهرمانانه در مقابل آنان ایستادگى کنند و بدانند که ملت ایران با الهام از عاشورا و با بانک ابر مردى از تبار حسین در وحشت و ظلمت، نور هدایت را یافته و مقاومت و مبارزه را از حسین بن على (ع) آموخته است و به خواست‏خدا در مقابل تمامى دنیاى آنانى که در مقابل دینشان ایستاده‏اند خواهد ایستاد چرا که به قول حضرت امام خمینى «انقلاب اسلامى ایران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است .» (15)
2 . احیاى امر به معروف و نهى از منکر
اگر از صفحه تاریک و ظلمانى حادثه عاشورا فراتر رفته و به جنبه نورانى آن نظر کنیم مى‏بینیم اگر چه قیام کربلا چند وجهى و چند ماهیتى است اما یکى از عمده‏ترین عوامل آن مسؤولیت امر به معروف و نهى از منکر است که در این تلقى نمود بیشترى پیدا مى‏کند . در نگاه مثبت و حماسى به عاشورا یادآورى مکرر حضرت از این عامل و اصرار بر برجسته کردن آن جایگاه خود را پیدا مى‏کند . اساسا از نگاه شهید مطهرى این عامل ارزش بسیار بسیار بیشترى از عوامل دیگر به نهضت‏حسینى داده و موجب ماندگارى این قیام شده است:
«به موجب همین عامل است که این نهضت‏شایستگى پیدا کرده است که براى همیشه زنده بماند، براى همیشه یادآورى شود و آموزنده باشد . البته همه عوامل آموزنده هستند ولى این عامل آموزندگى بیشترى دارد، زیرا نه متکى به دعوت است و نه متکى به تقاضاى بیعت ; یعنى اگر دعوتى از امام نمى‏شد، حسین بن على (ع) به موجب قانون امر به معروف و نهى از منکر نهضت مى‏کرد . اگر هم تقاضاى بیعت از او نمى‏کردند، باز ساکت نمى‏نشست، موضوع خیلى فرق مى‏کند و تفاوت پیدا مى‏شود .» (16)
در نگاه حماسى و سازنده به این قیام است که «حسین یک مرد معترض و منتقد است، مردى است انقلابى و قیام کننده، یک مرد مثبت است . دیگر انگیزه دیگرى لازم نیست . همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شده است، بیت‏المال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضاى خدا مصرف مى‏شود، پیغمبر اکرم فرمود: هر کس چنین اوضاع و احوالى را ببیند «فلم یغیر علیه بفعل و لا قول‏» و در صدد دگرگونى آن نباشد، در مقام اعتراض بر نیاید «کان حقا على الله ان یدخله مدخله‏» (17) شایسته است (ثابت است در قانون الهى) که خدا چنین کسى را به آنجا ببرد که ظالمان، جابران، ستمکاران و تغییر دهندگان دین خدا مى‏روند، و سرنوشت مشترک با آنها دارد .» (18)
از این‏جا است که معلوم مى‏شود وظیفه امر به معروف و نهى از منکر مختص به امام‏حسین (ع) نبوده هر کسى که در چنین شرایطى قرار گیرد باید به آن قیام نماید و نباید این وظیفه را به عهده دیگرى بداند و الا باید منتظر عذاب الهى بماند چنان که امام رضا (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل کردند:
«اذا تواکلت الناس الامر بالمعروف و النهى عن المنکر فلیاذنوا بوقاع من الله; (19) «هرگاه مردم امر به معروف و نهى از منکر را به عهده همدیگر بگذارند پس براى عذاب الهى منتظر و آماده باشند» .
اهمیت تاسى به حرکت امام‏حسین (ع) در این زمینه از آنجا بیشتر مى‏شود که ببینیم با همه عنایتى که اسلام به امر به معروف و نهى از منکر داشته و آیات متعددى از قرآن در اهمیت آن وارد شده است و ملت اسلام را به خاطر آن بهترین امت نامیده و حسین (ع) هم براى احیاى آن جان خود را فدا کرده است اما این امر هر روز در جامعه اسلامى کم رنگ‏تر شده و از اهمیت آن کاسته مى‏شود:
«از همین جا به قول منطقیین به عکس نقیض باید بفهمیم: پس ما امت اسلام و بهترین امتها براى بشر نیستیم چون ما آمر به معروف و ناهى از منکر نیستیم . در نتیجه نمى‏توانیم ادعاى شرف و بزرگى کنیم، نمى‏توانیم افتخارى داشته باشیم، اسلام ما اسلام واقعى نیست .» (20)
3 . شعارهاى حیات بخش
در عاشورا دو نوع شعار دیده مى‏شود یک نوع شعارهایى است که فقط معرف شخص است و بیش از این چیز دیگرى نیست . ولى شعارهاى دیگرى است که علاوه بر معرفى شخص، معرف فکر هم هست، معرف احساس است، معرف نظر و ایده است . با یک تلقى درست از عاشورا مى‏توان این شعارها را دائمى کرد و در همه اعصار از آن استفاده کرد و از طریق آن روح در جامعه دمید اما متاسفانه بهاى لازم به شعارها داده نمى‏شد و اینک نیز نیازمند اهتمام است . شهید مطهرى معتقدند:
«اباعبدالله (ع) در روز عاشورا شعارهاى زیادى داده است که در آنها روح نهضت‏خودش را مشخص کرده که من براى چه مى‏جنگم، چرا تسلیم نمى‏شوم، چرا آمده‏ام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟ و متاسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهاى دیگرى به جاى آنها گذاشته‏ایم که این شعارها نمى‏تواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند .» (21)
شعارهاى عاشورا آن چنان متنوع و همه‏جانبه است که مى‏تواند یک ملت را کاملا غنى و سعادتمند کند . مهمترین شعارهاى عاشورا را با الهام از شهید مطهرى مى‏توان به این دسته‏ها تقسیم کرد:
1 . حق‏گرایى
«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه؟ لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقا; (22) آیا نمى‏بینید که به حق عمل نمى‏شود و کسى از باطل روى گردان نیست; در چنین شرایطى مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگى‏اى ترجیح بدهد .»
2 . آزادى و شرافت
«الموت اولى من رکوب العار; (23) نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستى بهتر و عزیزتر است .» «لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما; (24) مرگ را جز خوشبختى نمى‏بینم و زندگى با ستمکاران را جز ملامت و خستگى .»
3 . دورى از ذلت
«هیهات منا الذله; (25) ذلت و خوارى از ساحت ما به دور است .»
4 . اصلاحات اجتماعى
«انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطب الاصلاح فى امة جدى; (26) بى گمان قیام من براى خوشگذرانى و مفسده‏جویى و ستمگرى نمى‏باشد، بلکه قیام من فقط براى ایجاد اصلاح امور در امت جدم است .»
5 . انزجار از دنیازدگى و تظاهر دینى
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم; (27) مردم برده دنیا و دین لقلقه زبانشان مى‏باشد .»
ب . خطر تحریف
به همان مقدار که تفسیر صحیح از عاشورا سازنده، حیات‏بخش و حرکت‏آفرین است، برداشت نادرست و منحرف کردن آن از مسیر واقعى مى‏تواند مخرب و مخدر باشد و حداقل جامعه را بر خلاف هدف امام‏حسین (ع) دچار رکود و رخوت نماید .
شهید مطهرى به این بخش اهتمام ویژه ورزیده و در خرافه‏زدایى از نهضت پاک حسینى حساسیت فوق‏العاده نشان داده است . ایشان معتقد است در پاس‏داشت قیام کربلا باید کلید شخصیت امام‏حسین (ع) را پیدا کرد و آن را اسوه جاوید قرار داد و «کلید شخصیت‏حسین حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگى است، حق‏پرستى است .» (28)
و هر امرى که این نهضت اصیل را از مسیر تعیین شده جدا کند انحراف و گمراهى است که یکى از نشانه‏هاى عقب ماندگى و عدم رشد اجتماع است . ایشان با نگاه به روزگارى که در آن به سر مى‏برد چنین آفتى را در تفسیر و رویکرد به قیام امام‏حسین (ع) مشاهده مى‏کرد و روشن است این خطرى نیست که اینک از آن، کاملا در امان باشیم:
«واقعه تاریخ کربلا از آن نوع حوادث است که درا ثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معکوس شده است، تمام عظمتها و زیباییهایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جاى آنها زبونى و ضعف و جهالت و نادانى آمده است . این نشانه عدم رشد این ملت است‏براى حفظ و نگهدارى تاریخ با عظمت و پر افتخار خویش .» (29)
تحریف و عوامل آن
تحریف یعنى «متمایل کردن یک چیز از آن مسیر اصلى و وضع اصلى که داشته است‏یا باید داشته باشد .» تحریف یا لفظى است‏یا معنوى . تحریف لفظى آن است که ظاهر یک چیز یا لفظ آن را عوض کنند و تحریف معنوى یعنى «منحرف کردن روح و معنى یک جمله یا یک حادثه‏» . پس تحریف یک حادثه یعنى علل و انگیزه‏ها و همچنین هدف و منظورهاى آن حادثه چیزى غیر از آنچه هست معرفى شود . عامل تحریف به طور کلى سه قسم است:
1 . عامل عداوت وغرض که از سوى دشمنان صورت مى‏گیرد;
2 . عامل اسطوره‏سازى که یک حس اصیل در بشر است; 3 . عامل دوستى و تمایل که از سوى نزدیکان و دوستان صورت مى‏پذیرد .
ریشه تحریف از روى دوستى در نهضت عاشورا این است که عده‏اى خیال کرده‏اند چون هدف گریه کردن براى امام‏حسین (ع) و زنده کردن یاد او است و این هدف مقدس است، از وسیله نامقدس هم مى‏توان استفاده کرد:
«عده‏اى آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیله‏اى براى این کار مى‏شود استفاده کرد ... دستگاه امام‏حسین (ع) از دستگاه دیگران جداست . اگر اینجا دروغ گفتى بخشیده است، جعل کردى، بخشیده است، تحریف کردى بخشیده است ... در نتیجه یک افرادى در این قضیه دست‏به جعل و تحریف زده‏اند که انسان تعجب مى‏کند .» (30)
از دیدگاه شهید مطهرى در حادثه عاشورا، هم تحریف لفظى رخ داده است و هم تحریف معنوى . طبعا برخى یا بسیارى از مواردى که آن عالم فرزانه به عنوان مصادیق تحریف و جعل بر شمرده‏اند، در نگاه برخى دیگر، چنین نیست و آن را نمى‏پذیرند و اساسا از منظرى دیگر به این‏گونه قضایا مى‏نگرند ولى نگاه پر دقت و اصولى این عالم وارسته و جامع‏نگر را باید به دیده عنایت و اهتمام نگریست: «تحریف‏هاى لفظى از قبیل: داستان لیلى و على اکبر، داستان عروسى قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابى‏الفضل در کودکى براى امام حسین، آمدن زینب در حین احتضار به بالین اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعین از کربلا، عدد مقتولین، هاشم بن عتبه با نیزه هجده ذرعى، روز عاشورا 72 ساعت‏بود، امام حسین با زى شاهان از مکه خارج شد، بى‏خبر بودن امام سجاد (ع) از وقایع، افسانه اسب آوردن زینب براى اباعبدالله و بوسیدن گلوگاه آن حضرت، بیهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق .» (31)
تحریف معنوى
چنانکه گفته شد حادثه کربلا هم دچار تحریف لفظى شده است و هم تحریف معنوى اما از آنجایى که تحریف معنوى محتوا را تغییر داده قضیه را مسخ و به کلى واژگون مى‏کند خطرناک است و خطرناکتر این‏که تحریف در اهداف امام‏حسین (ع) صورت گیرد . ایشان معتقدند دو تحریف معنوى بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضت‏حسینى ایجاد شده است:
1 . یکى از تحریفاتى که در هدف قیام صورت گرفته و به بیان استاد مطهرى تهمت‏به اباعبدالله حسین (ع) و برگرفته از معتقدات مسیحیت است این است که «حسین بن على قیام کرد که کشته بشود براى این‏که کفاره گناهان امت‏باشد، کشته شد براى این‏که گناهان ما آمرزیده شود . حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزى گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفى را چه کسى گفت؟ مى‏گوییم ما به این حرفها چه کار داریم؟ امام حسین کشته شد براى این‏که گناهان ما بخشیده شود . نمى‏دانیم که این فکر را ما از دنیاى مسیحیت گرفته‏ایم . ملت مسلمان خیلى چیزها را ندانسته از دنیاى مسیحیت‏بر ضد اسلام گرفت; یکى همین است .» (32)
این انحراف و تحریف مى‏تواند هر گناهى را توجیه کند . یعنى شما براى امام حسین گریه کن هر کسى مى‏خواهى باش، شمر باش، یزید باش، اما گریه کن!
2 . «تحریف معنوى دومى که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند مى‏دانید چرا امام حسین رفت و کشته شد؟ یک دستور خصوصى فقط براى او بود و به او گفتند تو برو و خودت را به کشتن بده . معلوم است، اگر یک چیزى دستور خصوصى باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمى‏کند، یعنى قابل پیروى نیست . اگر بگویند حسین چنین کرد و تو چنین بکن مى‏گوید حسین از یک دستور خصوصى پیروى کرد، به ما مربوط نیست . به دستورات اسلام که دستورات کلى و عمومى است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصى مخصوص خودش بود .» (33)
این در حالى است که امام‏حسین (ع) یک مکتب عملى براى کسانى که در این شرایط واقع بشوند بوجود آورد . این کلام امام (ع) است که فریاد مى‏زند «و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» . (34) یعنى کسى که مثل یزید باشد، نه فقط یزید، بلکه هر کسى که مثل یزید حاکم اسلامى شود اسلام را محو خواهد کرد . یا آنجایى که مى‏فرماید «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقا» . وقتى حق عمل نمى‏شود و کسى از باطل روى‏گردان نیست، در این شرایط هر مؤمنى، نه فقط امام‏حسین (ع) بلکه هر مؤمنى باید مرگ را بر زندگى ترجیح دهد .
بنابراین این تحریفات که در هدف صورت پذیرفت اولا نهضت کربلا را از مکتب بودن و قابل اسوه بودن خارج کرده آن را به یک امر خصوصى که به دستور خصوصى بوده است تبدیل کرد . ثانیا به جاى آنکه با برجسته کردن عنصر امر به معروف و نهى از منکر، گناه زدایى کند آن را زمینه‏اى براى گنه‏کار سازى در آورده که هر گناهى را توجیه مى‏کند .
در نگاه شهید مطهرى این دو تحریف که در هدف صورت گرفت طبعا به فلسفه عزادارى سرایت کرده و آن را نیز منحرف کرده است . عزادارى و نوحه سرایى که سفارش شد تا هر زمینى را کربلا و هر روز را عاشورا سازد به ضد آن بدل شده، نقش سازنده خود را از دست داده و به عادت تبدیل شده است:
«تحریف دیگر، در موضوع دستورها در باره فلسفه عزادارى است . در اینجا گاهى گفتیم براى تسلى خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بى‏تابى مى‏کنند و هزار و چهار صد سال است آرام ندارند با گریه‏هاى ما ایشان آرامش پیدا مى‏کنند! پس آن را یک خدمت‏خصوصى به حضرت زهرا تلقى کردیم . دوم اینکه به چشم یک آدم نفله شده که حداکثر مقامش این است که بى‏تقصیر به دست‏یک ظالم کشته شد پس باید برایش متاثر بود به امام نگاه کردیم، فکر نکردیم که تنها کسى که نفله نشده و براى هر قطره خون خود ارزش بى‏نهایت قرار داد او بود . کسى که موجى ایجاد کرد که قرنها کاخهاى ستمگران را لرزاند و مى‏لرزاند و نامش با آزادى و برابرى و عدالت و توحید و خداپرستى و ترک خودپرستى یکى شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفته‏ایم که عمرى را جز در پستى و نکبت زندگى نکرده و نمى‏کنیم .» (35)
ج . رسالت علما مسئولیت مردم
در طول زمان و به خاطر عوامل گوناگون در حادثه عاشورا، چه در ناحیه اهداف و انگیزه‏هاى آن و چه در بخش دستاوردها و حتى عزاداریها، تحریفاتى رخ داده است . طبعا باید با این تحریف‏ها مبارزه کرد و خرافات را از ساحت این قیام مقدس زدود و معلوم است در این امر هم خواص و علما مسئولند و هم توده مردم;
1 . مسئولیت مردم
از دید شهید مطهرى همه مردم در مقابل تحریفات عاشورا مسئولیت دارند براى اینکه «یک سلسله مسائل است که احتیاج به درس خواندن ندارد ... منطق و فلسفه نمى‏خواهد، فطرت سلیم مى‏خواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درک مى‏کند .» (36)
بنابراین مردم نباید خیال کنند که فقط گویندگان مسئول هستند و آنها هیچ مسئولیتى ندارند، همه مسئولند براى اینکه اولا «چیزى که گفتنش حرام است و عموما یا غالبا استماع و شنیدنش نیز حرام است، مثل غیبت، تهمت، سب و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق، آواز خوانى به باطل و استهزاء پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبت‏حرام است، شنیدن و استماع آن هم حرام است . ثانیا خداوند در قرآن مى‏فرماید: واجتنبوا قول الزور (37) ... به طور کلى عامه مصرف کننده این کالا هستند . اینها اگر این کالا را که غالبا خودشان مى‏دانند کالاى تقلبى است مصرف نکنند، عرضه کننده، آن را عرضه نمى‏کند . عیب قضیه این است که عامه حتى مشوق هم هستند . (38) »
از این رو این تحریفات منکراتى است که در بازگویى قیام امام‏حسین (ع) و عزاداریها رسوخ کرده و نهى از منکر واجب است و همه مردم وظیفه دارند با آن مبارزه کنند .
وظیفه دیگرى که به عهده مردم است این‏که در انتظارات خود از مجالس عزا تجدید نظر کنند;
«دیگر این تمایلى است که صاحب مجلس‏ها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد و باید کربلا بشود . روضه‏خوان بیچاره مى‏بیند که اگر بنا بشود هر چه مى‏گوید از آن راستها باشد مجلسش نمى‏گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمى‏کنند، ناچار یک چیزى هم اضافه مى‏کند، این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند .» (39)
2 . رسالت علما
به بیان استاد شهید مطهرى در مجالس عزادارى دو نقطه ضعف وجود دارد; یکى این‏که مردم مى‏خواهند جمعیت هر چه بیشتر باشد و اگر جمعیت ازدحام نکند راضى نیستند; دوم باید مجلس از جا کنده شده و شور و واویلا بشود . در این موقعیت علما بر سر دو راهى قرار مى‏گیرند که با آن مبارزه کنند یا نه؟
شهید مطهرى با اشاره به دو نکته یاد شده، و در تاکید بر مسؤولیت عالمان دینى مى‏گوید:
«حال، این نقطه ضعف مردم عوام است . با این نقطه ضعف چه باید کرد؟ ... بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است . این است که پیغمبر اکرم فرمود: «اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنة الله‏» . (40) آنجاکه بدعتها و دروغها ظاهر مى‏شود، آنجا که چیزهایى ظاهر مى‏شود که در دین نیست، مسائلى پیدا مى‏شود که من نگفته‏ام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند و لو مردم خوششان نمى‏آید . آن کسى که کتمان مى‏کند، لعنت‏خدا بر او باد ... وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این کار هم در دست است .» (41)
نکته حائز اهمیت در اینجا این است که فهم منطق حسینى داراى مراتب مختلف است . اولین مرتبه آن تعلق احساسى و عاطفى است که براى عامه مردم بسیار مفید است و باید هم در بین مردم وجود داشته باشد و اصل طراحى این مرحله در پاسداشت نهضت‏حسینى بسیار ماهرانه و از روى حکمت‏بوده است اما قطعا زمانى این عواطف و احساسات، مفید فائده خواهد بود که در طریق عقلانیت نهفته در نهضت عاشورا قرار گیرد و به پل ترقى براى دست‏یابى به فهم مراتب بالاتر این واقعه تبدیل شود و الا اگر در همین سطح باقى بماند مخرب خواهد بود . بر علما است که این معارف را از سطح عوامانه فراتر برده و با موانع احتمالى مبارزه کنند . عالمان برجسته‏اى نیز بوده‏اند که حقا در تحریف‏زدایى از ساحت عاشورا تلاش کرده‏اند . در دهه‏هاى اخیر مبارزه و مجاهده عملى حضرت امام‏خمینى مثال زدنى است . ایشان با تاسى از سرور و سالار کربلا عملا ثابت کرد که مى‏توان در تمامى گستره تاریخ نداى «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را بلند کرد و به رهبر آزادگان جهان اقتدا کرد . شهید بزرگوار مطهرى نیز در مواجهه فکرى با پدیده تحریف عالمانه و دلسوزانه به وظیفه خود عمل کرده است . حال وظیفه دیگر عالمان است که در مقابل بدعت‏ها قد علم کنند و با آن به قدر مقدور مبارزه نمایند اگر مردم و علما وظیفه فردى دارند که در این زمینه نهى از منکر کنند، مسئولیت نظام اسلامى به عنوان پاسدار ایمان و اعتقادات صحیح و دست‏آوردهاى اسلام ناب محمدى، بیشتر است چرا که امکانات تبلیغى نظام اسلامى در این زمینه گسترده است، رسانه‏هاى نظام در این زمینه مسئولیت مضاعفى دارند و باید در این مسیر به کار گرفته شوند . با این حال اگر به هر دلیل امکانات نظام اسلامى در بدعت‏زدایى از تفسیر و تبیین قیام پاک عاشورا به‏کار گرفته نشود لااقل نباید اجازه داد ابزار دامن زدن به این امور شود .
و این مسؤولیتى نیست که ساده بتوان از آن گذشت و با «اما» و «اگر» نادیده گرفت .
پى‏نوشت:
1) شهید مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏668 .
2) همان، ص‏368 .
3) همان، ص‏379 .
4) همان، ص‏382 .
5) همان، ص‏31 .
6) همان، ص‏33 .
7) همان، ص‏32 .
8) همان، ص‏33 .
9) همان، ص‏59 .
10) مسند الامام الرضا، ج‏1، ص‏148 .
11) حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏59 .
12) همان، ص‏53 .
13) همان، ص‏52 .
14) همان، ص‏57 .
15) صحیفه نور، ج‏18، ص‏12 .
16) مجموعه آثار، همان، ص‏214 .
17) تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏304 .
18) مجموعه آثار، همان، ص‏215 .
19) فروع کافى، ج‏5، ص‏59 .
20) مجموعه آثار، همان، ص‏219 .
21) همان، ص‏184 .
22) بحارالانوار، ج‏44، ص‏381 .
23) مقتل الحسین مقرم، ص‏345 .
24) بحار، همان .
25) اللهوف، ص‏41 .
26) مقتل الحسین، ص‏156 .
27) موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‏425 .
28) مجموعه آثار، همان، ص‏45 .
29) همان، ص‏616 .
30) همان، ص‏90 .
31) همان، 606 .
32) همان، ص‏108 .
33) همان، ص‏109 .
34) مقتل مقرم، ص‏146 .
35) مجموعه آثار، همان، ص‏608 .
36) همان، ص‏121 .
37) سوره حج، آیه 30 .
38) مجموعه آثار، همان، ص‏614 .
39) همان، ص‏72 .
40) اصول کافى، ج‏1، ص‏54 .
41) مجموعه آثار، همان، ص‏131 .

تبلیغات