شهید مطهرى، پیامهاى عاشورا و خطر تحریف، مرورى دوباره (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره کلیات شخصیت ها
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ کربلا
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام تاریخ سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام مسائل عام اندیشه سیاسی اسلام
آرشیو
چکیده
متن
درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتى است که ممکن است در این حادثه رخ دهد .
در طول تاریخ، عالمان روشنضمیر شیعه، پیوسته نگهبانى از این سنگر بزرگ را به عهده داشتهاند و استاد شهید آیةالله مرتضى مطهرى یکى از این عالمان دردآشنایى است که در زدودن تحریفات از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن تلاش کرده است . بررسى کامل دیدگاههاى ایشان در باره حرکتسیدالشهدا (ع) و پیامها و پیامدهاى آن و آفاتى که متوجه تحلیلها و تفسیرهاى این نهضتشده است و کاستىهایى که از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد و مسؤولیتى که بر عهده محافل علمى و حوزوى و عالمان اسلامى مىباشد، نیازمند چند مقاله مستقل و گستره است که اینک از محدوده و حوصله این ویژهنامه بیرون است . اما خالى گذاشتن این مجموعه از یک مقاله محدود و انعکاس اجمالى دیدگاههاى ایشان را نیز نپسندیدیم . آنچه پیش روى دارید به تناسب دفتر سوم ویژهنامه و به عنوان بازخوانى و مرورى کوتاه بر بخش عمدهاى از نظرات آن شهید عزیز به تناسب محور اصلى موضوعات این شماره، نگاشته شده است .
نویسنده با توجه به اسوه بودن حرکتسیدالشهدا (ع) براى همه آزادىخواهان و غیرتمندان عالم، ابتدا به تبیین درسهاى عاشورا همچون: شخصیتیافتن جامعه اسلامى، و احیاى امر به معروف و نهى از منکر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عوامل آن را مورد بررسى قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریف اشاره کرده است .
مقاله در بخش پایانى، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامى را یادآور شده و آورده استبا توجه به حضور علما در مسؤولیتهاى حکومت، براى مقابله با بدعتها وظیفه مضاعفى بر دوش آنان است چرا که بیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیح و دستآوردهاى اسلام ناب محمدى (ص) پاسدارى کنند .
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلى در قیام امامحسین (ع) نشان مىدهد که این حادثه اگر چه در مکان خاصى اتفاق افتاده و محدود به زمان معینى بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرد از زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیرى در ذات آن نهفته است . واقعه کربلا الگویى براى رهبرى انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشى در اصلاح جوامع انسانى، راست کردن کجىها، زدودن فسادها و انحرافها به شمار مىرود .
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوى کامل براى شکلگیرى تحولات سیاسى در قلمرو جهان اسلام بوده است و در یک کلام، ضامن بقاى اسلام راستین به شمار مىآید . پر واضح است که درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن براى ایجاد تحول عمیق و سازنده در جامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتى است که خواسته و ناخواسته به دست تحریفگران، در تحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ مىنماید .
به موازات استمرار این نهضت و حرکت جوشان آن، عالمان روشنضمیر شیعه نیز پیوسته نگهبانى از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم» به خوبى پاسدارى کردهاند . از جمله عالمان دردآشنایى که در دهههاى اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و در زدودن بر چسبهاى ناروا و تحریف از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن مجاهده کرده است استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى است .
درس آموزى از عاشورا از یک سو و پاسدارى آن از خطر تحریف از جمله محورهاى مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است که به ترتیب در این مقاله بازگو شده است .
الف . آموزههاى قیام حسینى
استعداد شبیهسازى در حادثه عاشورا
از دیدگاه شهید مطهرى «کسانى که به خاطر یک سلسله اصول و مبادى قیام مىکنند و نهضت مىنمایند در حقیقتبه همه جهانیان بعد از خودشان پیامى دارند و به اصطلاح معروف وصیتى دارند . آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و نداى آنها را بشناسند» . (1)
قیام امامحسین (ع) نیز از آن دست قیامهایى است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، با روش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوى و علوى سامان یافته و داراى پیام و وصیتشفاف براى آیندگان است . اگر چه این نهضت صرفا براى شبیهسازى و کپىگیرى معمارى نشده است اما به گونهاى طراحى شده است که استعداد شبیهسازى در آن وجود دارد . شهید مطهرى معتقد است:
«انسان وقتى تاریخ حادثه عاشورا را مىخواند، استعدادى براى شبیهسازى در آن مىبیند . همان طور که قرآن براى آهنگپذیرى ساخته نشده ولى این طور هست و حادثه کربلا هم براى شبیهسازى ساخته نشده ولى این طور هست . من نمىدانم و شاید شخص اباعبدالله در این مورد نظر داشته است ... متن تاریخ این حادثه، گویى اساسا براى یک نمایشنامه نوشته شده است . شبیهپذیر است، گویى دستور دادهاند که آن را براى صحنه بودن بسازند .» (2)
این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفا یک نمایش توخالى و صورتسازى عارى از حقیقتباشد بلکه به خاطر رازى است که در آن نهفته است:
«آن راز این است که اساسا خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است در همه ابعاد و جنبهها; یعنى راز اینکه این حادثه نمایشپذیر و شبیهپذیر است، این است که تجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامى است; همه اصول و جنبههاى اسلامى عملا در این حادثه تجسم پیدا کرده است; اسلام است در جریان و در عمل و در مرحله تحقق .» (3)
«وقتى بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهى هم به نهضتحسینى بکنیم . مىبینیم امامحسین (ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولى تجسم زنده و جاندار حقیقى و واقعى، نه تجسم بىروح . انسان وقتى در حادثه کربلا تامل مىکند، امورى را مىبیند که دچار حیرت مىشود و مىگوید اینها نمىتواند تصادفى باشد . و سر اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیاى این خاطره توصیه و تاکید کرده و نگذاشتهاند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است .» (4)
بدین ترتیب ائمه اطهار خواستهاند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمى و تربیتى همیشه زنده بماند .
تفسیر الگوساز
گام نخست در الگوپذیرى قیام عاشورا این است که راز جامعیت اسلام در کربلا درک شود و بر اساس آن، تفسیرى صحیح از این حادثه ارائه گردد . در صورتى این نکته از عاشورا قابل برداشت است که قرائتى الگوساز از آن صورت گیرد . بىتردید پیشوایان دینى از زمان پیغمبر اکرم (ص) و ائمه طهار (ع) دستور اکید و بلیغ دادهاند که باید نام حسین بن على (ع) زنده بماند و باید سوگوارى آن حضرت هر سال تجدید بشود . سؤال اساسى این است که چرا چنین دستورى دادهاند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشتهاند؟
از این رو تحلیل ما از قیام امامحسین (ع) تعیین کننده است . از نگاه شهید مطهرى حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد; یک صفحه سفید و نورانى و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانى . در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بنمعاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمر و امثال اینها است . وقتى این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاء بشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زارى و مرثیه را نمىطلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شود قهرمان این صفحه نورانى حسین است و اهل بیت و اصحاب او . این صفحه دیگر جنایت و تراژدى نیستبلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت، انسانیت و حق پرستى است . البته هر دو صفحه این واقعه یا بىنظیر استیا کمنظیر و باید به هر دوى آنها پرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرتآموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مىکنیم در حالى که جنبه حماسى این داستان صد برابر بر جنبه جنایى آن مىچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آن خیلى مىچربد» (5) ;
«اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم آن وقت از جنبه رثائىاش مىتوانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است» (6) ;
«پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگریید و گرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بىدست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتى براى او معنى ندارد . در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براى اینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهاى نسبتبه حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید . شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادىخواه باشید، براى آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنى چه، شرف و انسانیتیعنى چه، کرامتیعنى چه؟» (7)
بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق این مىشود که ترغیب ائمه (ع) و اهتمام آنان در برپایى عزاى حسینى «براى این است که تسلى خاطرى براى حضرت زهرا باشد .» در این صورت «خیال مىکنیم حسین بن على در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزى کنند یا - العیاذ بالله - حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سیصد سال آن هم در جوار رحمت الهى منتظر است که چهار تا آدم فکسنى براى او گریه کنند تا تسلى خاطر پیدا کند!» (8) این نگاه نه تنها حیاتبخش، پویا و حرکتزا نیستبلکه به تعبیر شهید مطهرى مسخره و نتیجهاى جز خرابى دین و رکود در جامعه ندارد .
اما در تفسیر دیگر، حرکتسیدالشهدا (ع) اسوه است و براى همه آزادىخواهان و غیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است . در این تفسیر «حسین بن على درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد . اینها براى ملت درسهاى بسیار بزرگى بود . پس اینکه مىگویند حسین بن على چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن على روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایدهآل به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمى که تا آن مقدار مىترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند .» (9)
از این منظر امامحسین (ع) پیامآور اسلام است، عاشورا نمایشگاهى مىشود که ابعاد مختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى کنند و در هر جامعهاى که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینى به راه افتد . با این تفسیر امامحسین (ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست، براى همیشه تاریخ است و چون روحى در کالبد اجتماع حضور دارد . براى همین درسهاى بزرگ است که استاد مطهرى اصرار دارد حادثه کربلا در وجهه حماسى آن مورد تحلیل قرار گیرد و به یک سوژه بزرگ براى مسلمانان تبدیل گردد:
«اینکه من تاکید مىکنم که حماسه حسینى و حادثه کربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهاى بزرگى است که این قیام مىتواند به ما بیاموزد . من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولى مىگویم این رثاء و مرثیه باید به شکلى باشد که در عین حال آن حس قهرمانى حسینى را در وجود ما تحریک و احیا کند . حسین بن على یک سوژه بزرگ اجتماعى است . حسین بن على در آن زمان یک سوژه بزرگ بود، هر کسى که مىخواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش «یا لثارات الحسین» (10) بود . امروز هم حسین بن على یک سوژه بزرگ است، سوژهاى براى امر به معروف و نهى از منکر، براى اقامه نماز، براى زنده کردن اسلام، براى اینکه احساسات و عواطف عالیه اسلامى در وجود ما احیا بشود .» (11)
درسهاى آموزنده
نگرش الهى، حماسى به نهضت عاشورا دستاوردهاى مهمى به همراه دارد که یکى از آنها تسهیل پیامگیرى از این نمایش بىهمتاى اسلامى است . شهید مطهرى با این نگاه پیامهایى را از این نهضتبرداشت کردهاند که در اینجا به اهم آنها اشاره مىشود:
1 . شخصیتیافتن جامعه اسلامى
پدیدههاى اجتماعى از جهت تاثیرى که در خود اجتماع باقى مىگذارند مختلف و گاهى متضادند . از این حیثبعضى از پدیدههاى اجتماعى، روح اجتماع را تاریک و کدر مىکند، ترس و رعب به وجود مىآورد، و به اجتماع حالتبردگى و اسارت مىدهد، ولى یک سلسله پدیدههاى اجتماعى است که به اجتماع صفا و نورانیت مىدهد، ترس اجتماع مىریزد، احساس بردگى و اسارت را از او مىگیرد، به جایش جرات، جسارات و شهامتبه او مىدهد . نوع دوم از پدیدههاى اجتماعى نعمتى است که نصیب هر ملتى به سادگى نمىشود . به تعبیر شهید مطهرى سرمایهاى است که بالاتر از آن وجود ندارد:
«مساله احساس شخصیت، مساله بسیار مهمى است . از این سرمایه بالاتر براى اجتماع وجود ندارد که در خودش احساس شخصیت و منش کند، براى خودش ایده آل داشته باشد و نسبتبه اجتماعهاى دیگر حس استغنا و بىنیازى داشته باشد، یک اجتماع این طور فکر کند که خودش و براى خودش فلسفه مستقلى در زندگى دارد و به آن فلسفه مستقل زندگى خودش افتخار و مباهات کند و اساسا حفظ حماسه در اجتماع یعنى همین که اجتماع از خودش فلسفهاى در زندگى داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد .» (12)
نگاه حماسى به نهضت عاشورا است که این حماسه را در ملت اسلام ایجاد مىکند، جامعه حسینى را عزتمند و همراه با غرور مىسازد و این هنر در قیام اباعبدالله (ع) وجود دارد و در جامعه آن عصر هم چنین اثر را به جاى گذاشت:
«بعد از شهادت امامحسین (ع) یک چنین حالتى به وجود آمد، یک رونقى در اسلام پیدا شد . این اثر در اجتماع از آن جهتبود که امامحسین (ع) با حرکات قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده کرد، احساسات بردگى و اسارتى را که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامى حکمفرما بود، تضعیف کرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل کرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامى شخصیت داد . او بر روى نقطهاى در اجتماع انگشت گذاشت که بعدا اجتماع در خودش احساس شخصیت کرد . » (13)
و این مهترین درسى است که تا قیام قیامت مىتواند الهامبخش ملتهاى آزاده باشد به شرطى که یاد حسین (ع) و مجالس حسینى از حد احساس فراتر رفته بر عقلانیت و تدبر در این قیام افزوده شود . ملتى که شخصیت دارد همه چیز دارد اما ملتى که همه چیز دارد ولى شخصیت و هویت ندارد هیچ چیز ندارد; هویتى حسینى که امروزه بیش از هر زمان دیگر براى ملل اسلامى مورد نیاز است .
در زمانى که اموىها سرمست از بازیافتن سلطنت و پادشاهى، بر همه چیز دست انداخته شخصیت اسلامى را در میان مسلمین میراندند، شخصیت کوفیان را آنچنان لگدمال کردند که پس از دعوت از فرزند پیامبر و حرکت او به سوى شهرى که روزى مرکز خلافت اسلامى بود و افتخار شیعه على ابن ابىطالب بودن را با خود داشتبا شنیدن اسم ابن زیاد عقب نشسته و حسین (ع) را تنها گذاشتند; در این حال قیام امامحسین (ع) آنچنان جوششى در آنان ایجاد کرد، آنچنان هویتى براى کوفیان به ارمغان آورد که: «همین کوفه بعداز مدت سه سال انقلاب کرد و پنج هزار نفر تواب از همین کوفه پیدا شد و سر قبر حسین بنعلى رفتند و در آنجا عزادارى کردند، گریه کردند و به درگاه الهى از تقصیرى که کرده بودند توبه کردند و گفتند ما تا انتقام خون حسین بن على را نگیریم از پاى نمىنشینیم .» (14)
امروز نیز که نظام قلدر پرور موجود در جهان به بهانهاى خودساخته بر همه چیز چنگ انداخته و در صدد به انفعال کشاندن مسلمانان و هویتزدایى از کشورهاى اسلامى است، مسلمانان باید غیرت و حمیتحسینى را سر مشق قرار داده، قهرمانانه در مقابل آنان ایستادگى کنند و بدانند که ملت ایران با الهام از عاشورا و با بانک ابر مردى از تبار حسین در وحشت و ظلمت، نور هدایت را یافته و مقاومت و مبارزه را از حسین بن على (ع) آموخته است و به خواستخدا در مقابل تمامى دنیاى آنانى که در مقابل دینشان ایستادهاند خواهد ایستاد چرا که به قول حضرت امام خمینى «انقلاب اسلامى ایران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است .» (15)
2 . احیاى امر به معروف و نهى از منکر
اگر از صفحه تاریک و ظلمانى حادثه عاشورا فراتر رفته و به جنبه نورانى آن نظر کنیم مىبینیم اگر چه قیام کربلا چند وجهى و چند ماهیتى است اما یکى از عمدهترین عوامل آن مسؤولیت امر به معروف و نهى از منکر است که در این تلقى نمود بیشترى پیدا مىکند . در نگاه مثبت و حماسى به عاشورا یادآورى مکرر حضرت از این عامل و اصرار بر برجسته کردن آن جایگاه خود را پیدا مىکند . اساسا از نگاه شهید مطهرى این عامل ارزش بسیار بسیار بیشترى از عوامل دیگر به نهضتحسینى داده و موجب ماندگارى این قیام شده است:
«به موجب همین عامل است که این نهضتشایستگى پیدا کرده است که براى همیشه زنده بماند، براى همیشه یادآورى شود و آموزنده باشد . البته همه عوامل آموزنده هستند ولى این عامل آموزندگى بیشترى دارد، زیرا نه متکى به دعوت است و نه متکى به تقاضاى بیعت ; یعنى اگر دعوتى از امام نمىشد، حسین بن على (ع) به موجب قانون امر به معروف و نهى از منکر نهضت مىکرد . اگر هم تقاضاى بیعت از او نمىکردند، باز ساکت نمىنشست، موضوع خیلى فرق مىکند و تفاوت پیدا مىشود .» (16)
در نگاه حماسى و سازنده به این قیام است که «حسین یک مرد معترض و منتقد است، مردى است انقلابى و قیام کننده، یک مرد مثبت است . دیگر انگیزه دیگرى لازم نیست . همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شده است، بیتالمال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضاى خدا مصرف مىشود، پیغمبر اکرم فرمود: هر کس چنین اوضاع و احوالى را ببیند «فلم یغیر علیه بفعل و لا قول» و در صدد دگرگونى آن نباشد، در مقام اعتراض بر نیاید «کان حقا على الله ان یدخله مدخله» (17) شایسته است (ثابت است در قانون الهى) که خدا چنین کسى را به آنجا ببرد که ظالمان، جابران، ستمکاران و تغییر دهندگان دین خدا مىروند، و سرنوشت مشترک با آنها دارد .» (18)
از اینجا است که معلوم مىشود وظیفه امر به معروف و نهى از منکر مختص به امامحسین (ع) نبوده هر کسى که در چنین شرایطى قرار گیرد باید به آن قیام نماید و نباید این وظیفه را به عهده دیگرى بداند و الا باید منتظر عذاب الهى بماند چنان که امام رضا (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل کردند:
«اذا تواکلت الناس الامر بالمعروف و النهى عن المنکر فلیاذنوا بوقاع من الله; (19) «هرگاه مردم امر به معروف و نهى از منکر را به عهده همدیگر بگذارند پس براى عذاب الهى منتظر و آماده باشند» .
اهمیت تاسى به حرکت امامحسین (ع) در این زمینه از آنجا بیشتر مىشود که ببینیم با همه عنایتى که اسلام به امر به معروف و نهى از منکر داشته و آیات متعددى از قرآن در اهمیت آن وارد شده است و ملت اسلام را به خاطر آن بهترین امت نامیده و حسین (ع) هم براى احیاى آن جان خود را فدا کرده است اما این امر هر روز در جامعه اسلامى کم رنگتر شده و از اهمیت آن کاسته مىشود:
«از همین جا به قول منطقیین به عکس نقیض باید بفهمیم: پس ما امت اسلام و بهترین امتها براى بشر نیستیم چون ما آمر به معروف و ناهى از منکر نیستیم . در نتیجه نمىتوانیم ادعاى شرف و بزرگى کنیم، نمىتوانیم افتخارى داشته باشیم، اسلام ما اسلام واقعى نیست .» (20)
3 . شعارهاى حیات بخش
در عاشورا دو نوع شعار دیده مىشود یک نوع شعارهایى است که فقط معرف شخص است و بیش از این چیز دیگرى نیست . ولى شعارهاى دیگرى است که علاوه بر معرفى شخص، معرف فکر هم هست، معرف احساس است، معرف نظر و ایده است . با یک تلقى درست از عاشورا مىتوان این شعارها را دائمى کرد و در همه اعصار از آن استفاده کرد و از طریق آن روح در جامعه دمید اما متاسفانه بهاى لازم به شعارها داده نمىشد و اینک نیز نیازمند اهتمام است . شهید مطهرى معتقدند:
«اباعبدالله (ع) در روز عاشورا شعارهاى زیادى داده است که در آنها روح نهضتخودش را مشخص کرده که من براى چه مىجنگم، چرا تسلیم نمىشوم، چرا آمدهام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟ و متاسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهاى دیگرى به جاى آنها گذاشتهایم که این شعارها نمىتواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند .» (21)
شعارهاى عاشورا آن چنان متنوع و همهجانبه است که مىتواند یک ملت را کاملا غنى و سعادتمند کند . مهمترین شعارهاى عاشورا را با الهام از شهید مطهرى مىتوان به این دستهها تقسیم کرد:
1 . حقگرایى
«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه؟ لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقا; (22) آیا نمىبینید که به حق عمل نمىشود و کسى از باطل روى گردان نیست; در چنین شرایطى مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگىاى ترجیح بدهد .»
2 . آزادى و شرافت
«الموت اولى من رکوب العار; (23) نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستى بهتر و عزیزتر است .» «لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما; (24) مرگ را جز خوشبختى نمىبینم و زندگى با ستمکاران را جز ملامت و خستگى .»
3 . دورى از ذلت
«هیهات منا الذله; (25) ذلت و خوارى از ساحت ما به دور است .»
4 . اصلاحات اجتماعى
«انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطب الاصلاح فى امة جدى; (26) بى گمان قیام من براى خوشگذرانى و مفسدهجویى و ستمگرى نمىباشد، بلکه قیام من فقط براى ایجاد اصلاح امور در امت جدم است .»
5 . انزجار از دنیازدگى و تظاهر دینى
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم; (27) مردم برده دنیا و دین لقلقه زبانشان مىباشد .»
ب . خطر تحریف
به همان مقدار که تفسیر صحیح از عاشورا سازنده، حیاتبخش و حرکتآفرین است، برداشت نادرست و منحرف کردن آن از مسیر واقعى مىتواند مخرب و مخدر باشد و حداقل جامعه را بر خلاف هدف امامحسین (ع) دچار رکود و رخوت نماید .
شهید مطهرى به این بخش اهتمام ویژه ورزیده و در خرافهزدایى از نهضت پاک حسینى حساسیت فوقالعاده نشان داده است . ایشان معتقد است در پاسداشت قیام کربلا باید کلید شخصیت امامحسین (ع) را پیدا کرد و آن را اسوه جاوید قرار داد و «کلید شخصیتحسین حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگى است، حقپرستى است .» (28)
و هر امرى که این نهضت اصیل را از مسیر تعیین شده جدا کند انحراف و گمراهى است که یکى از نشانههاى عقب ماندگى و عدم رشد اجتماع است . ایشان با نگاه به روزگارى که در آن به سر مىبرد چنین آفتى را در تفسیر و رویکرد به قیام امامحسین (ع) مشاهده مىکرد و روشن است این خطرى نیست که اینک از آن، کاملا در امان باشیم:
«واقعه تاریخ کربلا از آن نوع حوادث است که درا ثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معکوس شده است، تمام عظمتها و زیباییهایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جاى آنها زبونى و ضعف و جهالت و نادانى آمده است . این نشانه عدم رشد این ملت استبراى حفظ و نگهدارى تاریخ با عظمت و پر افتخار خویش .» (29)
تحریف و عوامل آن
تحریف یعنى «متمایل کردن یک چیز از آن مسیر اصلى و وضع اصلى که داشته استیا باید داشته باشد .» تحریف یا لفظى استیا معنوى . تحریف لفظى آن است که ظاهر یک چیز یا لفظ آن را عوض کنند و تحریف معنوى یعنى «منحرف کردن روح و معنى یک جمله یا یک حادثه» . پس تحریف یک حادثه یعنى علل و انگیزهها و همچنین هدف و منظورهاى آن حادثه چیزى غیر از آنچه هست معرفى شود . عامل تحریف به طور کلى سه قسم است:
1 . عامل عداوت وغرض که از سوى دشمنان صورت مىگیرد;
2 . عامل اسطورهسازى که یک حس اصیل در بشر است; 3 . عامل دوستى و تمایل که از سوى نزدیکان و دوستان صورت مىپذیرد .
ریشه تحریف از روى دوستى در نهضت عاشورا این است که عدهاى خیال کردهاند چون هدف گریه کردن براى امامحسین (ع) و زنده کردن یاد او است و این هدف مقدس است، از وسیله نامقدس هم مىتوان استفاده کرد:
«عدهاى آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیلهاى براى این کار مىشود استفاده کرد ... دستگاه امامحسین (ع) از دستگاه دیگران جداست . اگر اینجا دروغ گفتى بخشیده است، جعل کردى، بخشیده است، تحریف کردى بخشیده است ... در نتیجه یک افرادى در این قضیه دستبه جعل و تحریف زدهاند که انسان تعجب مىکند .» (30)
از دیدگاه شهید مطهرى در حادثه عاشورا، هم تحریف لفظى رخ داده است و هم تحریف معنوى . طبعا برخى یا بسیارى از مواردى که آن عالم فرزانه به عنوان مصادیق تحریف و جعل بر شمردهاند، در نگاه برخى دیگر، چنین نیست و آن را نمىپذیرند و اساسا از منظرى دیگر به اینگونه قضایا مىنگرند ولى نگاه پر دقت و اصولى این عالم وارسته و جامعنگر را باید به دیده عنایت و اهتمام نگریست: «تحریفهاى لفظى از قبیل: داستان لیلى و على اکبر، داستان عروسى قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابىالفضل در کودکى براى امام حسین، آمدن زینب در حین احتضار به بالین اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعین از کربلا، عدد مقتولین، هاشم بن عتبه با نیزه هجده ذرعى، روز عاشورا 72 ساعتبود، امام حسین با زى شاهان از مکه خارج شد، بىخبر بودن امام سجاد (ع) از وقایع، افسانه اسب آوردن زینب براى اباعبدالله و بوسیدن گلوگاه آن حضرت، بیهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق .» (31)
تحریف معنوى
چنانکه گفته شد حادثه کربلا هم دچار تحریف لفظى شده است و هم تحریف معنوى اما از آنجایى که تحریف معنوى محتوا را تغییر داده قضیه را مسخ و به کلى واژگون مىکند خطرناک است و خطرناکتر اینکه تحریف در اهداف امامحسین (ع) صورت گیرد . ایشان معتقدند دو تحریف معنوى بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضتحسینى ایجاد شده است:
1 . یکى از تحریفاتى که در هدف قیام صورت گرفته و به بیان استاد مطهرى تهمتبه اباعبدالله حسین (ع) و برگرفته از معتقدات مسیحیت است این است که «حسین بن على قیام کرد که کشته بشود براى اینکه کفاره گناهان امتباشد، کشته شد براى اینکه گناهان ما آمرزیده شود . حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزى گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفى را چه کسى گفت؟ مىگوییم ما به این حرفها چه کار داریم؟ امام حسین کشته شد براى اینکه گناهان ما بخشیده شود . نمىدانیم که این فکر را ما از دنیاى مسیحیت گرفتهایم . ملت مسلمان خیلى چیزها را ندانسته از دنیاى مسیحیتبر ضد اسلام گرفت; یکى همین است .» (32)
این انحراف و تحریف مىتواند هر گناهى را توجیه کند . یعنى شما براى امام حسین گریه کن هر کسى مىخواهى باش، شمر باش، یزید باش، اما گریه کن!
2 . «تحریف معنوى دومى که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند مىدانید چرا امام حسین رفت و کشته شد؟ یک دستور خصوصى فقط براى او بود و به او گفتند تو برو و خودت را به کشتن بده . معلوم است، اگر یک چیزى دستور خصوصى باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمىکند، یعنى قابل پیروى نیست . اگر بگویند حسین چنین کرد و تو چنین بکن مىگوید حسین از یک دستور خصوصى پیروى کرد، به ما مربوط نیست . به دستورات اسلام که دستورات کلى و عمومى است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصى مخصوص خودش بود .» (33)
این در حالى است که امامحسین (ع) یک مکتب عملى براى کسانى که در این شرایط واقع بشوند بوجود آورد . این کلام امام (ع) است که فریاد مىزند «و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» . (34) یعنى کسى که مثل یزید باشد، نه فقط یزید، بلکه هر کسى که مثل یزید حاکم اسلامى شود اسلام را محو خواهد کرد . یا آنجایى که مىفرماید «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقا» . وقتى حق عمل نمىشود و کسى از باطل روىگردان نیست، در این شرایط هر مؤمنى، نه فقط امامحسین (ع) بلکه هر مؤمنى باید مرگ را بر زندگى ترجیح دهد .
بنابراین این تحریفات که در هدف صورت پذیرفت اولا نهضت کربلا را از مکتب بودن و قابل اسوه بودن خارج کرده آن را به یک امر خصوصى که به دستور خصوصى بوده است تبدیل کرد . ثانیا به جاى آنکه با برجسته کردن عنصر امر به معروف و نهى از منکر، گناه زدایى کند آن را زمینهاى براى گنهکار سازى در آورده که هر گناهى را توجیه مىکند .
در نگاه شهید مطهرى این دو تحریف که در هدف صورت گرفت طبعا به فلسفه عزادارى سرایت کرده و آن را نیز منحرف کرده است . عزادارى و نوحه سرایى که سفارش شد تا هر زمینى را کربلا و هر روز را عاشورا سازد به ضد آن بدل شده، نقش سازنده خود را از دست داده و به عادت تبدیل شده است:
«تحریف دیگر، در موضوع دستورها در باره فلسفه عزادارى است . در اینجا گاهى گفتیم براى تسلى خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بىتابى مىکنند و هزار و چهار صد سال است آرام ندارند با گریههاى ما ایشان آرامش پیدا مىکنند! پس آن را یک خدمتخصوصى به حضرت زهرا تلقى کردیم . دوم اینکه به چشم یک آدم نفله شده که حداکثر مقامش این است که بىتقصیر به دستیک ظالم کشته شد پس باید برایش متاثر بود به امام نگاه کردیم، فکر نکردیم که تنها کسى که نفله نشده و براى هر قطره خون خود ارزش بىنهایت قرار داد او بود . کسى که موجى ایجاد کرد که قرنها کاخهاى ستمگران را لرزاند و مىلرزاند و نامش با آزادى و برابرى و عدالت و توحید و خداپرستى و ترک خودپرستى یکى شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفتهایم که عمرى را جز در پستى و نکبت زندگى نکرده و نمىکنیم .» (35)
ج . رسالت علما مسئولیت مردم
در طول زمان و به خاطر عوامل گوناگون در حادثه عاشورا، چه در ناحیه اهداف و انگیزههاى آن و چه در بخش دستاوردها و حتى عزاداریها، تحریفاتى رخ داده است . طبعا باید با این تحریفها مبارزه کرد و خرافات را از ساحت این قیام مقدس زدود و معلوم است در این امر هم خواص و علما مسئولند و هم توده مردم;
1 . مسئولیت مردم
از دید شهید مطهرى همه مردم در مقابل تحریفات عاشورا مسئولیت دارند براى اینکه «یک سلسله مسائل است که احتیاج به درس خواندن ندارد ... منطق و فلسفه نمىخواهد، فطرت سلیم مىخواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درک مىکند .» (36)
بنابراین مردم نباید خیال کنند که فقط گویندگان مسئول هستند و آنها هیچ مسئولیتى ندارند، همه مسئولند براى اینکه اولا «چیزى که گفتنش حرام است و عموما یا غالبا استماع و شنیدنش نیز حرام است، مثل غیبت، تهمت، سب و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق، آواز خوانى به باطل و استهزاء پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبتحرام است، شنیدن و استماع آن هم حرام است . ثانیا خداوند در قرآن مىفرماید: واجتنبوا قول الزور (37) ... به طور کلى عامه مصرف کننده این کالا هستند . اینها اگر این کالا را که غالبا خودشان مىدانند کالاى تقلبى است مصرف نکنند، عرضه کننده، آن را عرضه نمىکند . عیب قضیه این است که عامه حتى مشوق هم هستند . (38) »
از این رو این تحریفات منکراتى است که در بازگویى قیام امامحسین (ع) و عزاداریها رسوخ کرده و نهى از منکر واجب است و همه مردم وظیفه دارند با آن مبارزه کنند .
وظیفه دیگرى که به عهده مردم است اینکه در انتظارات خود از مجالس عزا تجدید نظر کنند;
«دیگر این تمایلى است که صاحب مجلسها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد و باید کربلا بشود . روضهخوان بیچاره مىبیند که اگر بنا بشود هر چه مىگوید از آن راستها باشد مجلسش نمىگیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمىکنند، ناچار یک چیزى هم اضافه مىکند، این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند .» (39)
2 . رسالت علما
به بیان استاد شهید مطهرى در مجالس عزادارى دو نقطه ضعف وجود دارد; یکى اینکه مردم مىخواهند جمعیت هر چه بیشتر باشد و اگر جمعیت ازدحام نکند راضى نیستند; دوم باید مجلس از جا کنده شده و شور و واویلا بشود . در این موقعیت علما بر سر دو راهى قرار مىگیرند که با آن مبارزه کنند یا نه؟
شهید مطهرى با اشاره به دو نکته یاد شده، و در تاکید بر مسؤولیت عالمان دینى مىگوید:
«حال، این نقطه ضعف مردم عوام است . با این نقطه ضعف چه باید کرد؟ ... بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است . این است که پیغمبر اکرم فرمود: «اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنة الله» . (40) آنجاکه بدعتها و دروغها ظاهر مىشود، آنجا که چیزهایى ظاهر مىشود که در دین نیست، مسائلى پیدا مىشود که من نگفتهام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند و لو مردم خوششان نمىآید . آن کسى که کتمان مىکند، لعنتخدا بر او باد ... وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این کار هم در دست است .» (41)
نکته حائز اهمیت در اینجا این است که فهم منطق حسینى داراى مراتب مختلف است . اولین مرتبه آن تعلق احساسى و عاطفى است که براى عامه مردم بسیار مفید است و باید هم در بین مردم وجود داشته باشد و اصل طراحى این مرحله در پاسداشت نهضتحسینى بسیار ماهرانه و از روى حکمتبوده است اما قطعا زمانى این عواطف و احساسات، مفید فائده خواهد بود که در طریق عقلانیت نهفته در نهضت عاشورا قرار گیرد و به پل ترقى براى دستیابى به فهم مراتب بالاتر این واقعه تبدیل شود و الا اگر در همین سطح باقى بماند مخرب خواهد بود . بر علما است که این معارف را از سطح عوامانه فراتر برده و با موانع احتمالى مبارزه کنند . عالمان برجستهاى نیز بودهاند که حقا در تحریفزدایى از ساحت عاشورا تلاش کردهاند . در دهههاى اخیر مبارزه و مجاهده عملى حضرت امامخمینى مثال زدنى است . ایشان با تاسى از سرور و سالار کربلا عملا ثابت کرد که مىتوان در تمامى گستره تاریخ نداى «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را بلند کرد و به رهبر آزادگان جهان اقتدا کرد . شهید بزرگوار مطهرى نیز در مواجهه فکرى با پدیده تحریف عالمانه و دلسوزانه به وظیفه خود عمل کرده است . حال وظیفه دیگر عالمان است که در مقابل بدعتها قد علم کنند و با آن به قدر مقدور مبارزه نمایند اگر مردم و علما وظیفه فردى دارند که در این زمینه نهى از منکر کنند، مسئولیت نظام اسلامى به عنوان پاسدار ایمان و اعتقادات صحیح و دستآوردهاى اسلام ناب محمدى، بیشتر است چرا که امکانات تبلیغى نظام اسلامى در این زمینه گسترده است، رسانههاى نظام در این زمینه مسئولیت مضاعفى دارند و باید در این مسیر به کار گرفته شوند . با این حال اگر به هر دلیل امکانات نظام اسلامى در بدعتزدایى از تفسیر و تبیین قیام پاک عاشورا بهکار گرفته نشود لااقل نباید اجازه داد ابزار دامن زدن به این امور شود .
و این مسؤولیتى نیست که ساده بتوان از آن گذشت و با «اما» و «اگر» نادیده گرفت .
پىنوشت:
1) شهید مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص668 .
2) همان، ص368 .
3) همان، ص379 .
4) همان، ص382 .
5) همان، ص31 .
6) همان، ص33 .
7) همان، ص32 .
8) همان، ص33 .
9) همان، ص59 .
10) مسند الامام الرضا، ج1، ص148 .
11) حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص59 .
12) همان، ص53 .
13) همان، ص52 .
14) همان، ص57 .
15) صحیفه نور، ج18، ص12 .
16) مجموعه آثار، همان، ص214 .
17) تاریخ طبرى، ج4، ص304 .
18) مجموعه آثار، همان، ص215 .
19) فروع کافى، ج5، ص59 .
20) مجموعه آثار، همان، ص219 .
21) همان، ص184 .
22) بحارالانوار، ج44، ص381 .
23) مقتل الحسین مقرم، ص345 .
24) بحار، همان .
25) اللهوف، ص41 .
26) مقتل الحسین، ص156 .
27) موسوعة کلمات الامام الحسین، ص425 .
28) مجموعه آثار، همان، ص45 .
29) همان، ص616 .
30) همان، ص90 .
31) همان، 606 .
32) همان، ص108 .
33) همان، ص109 .
34) مقتل مقرم، ص146 .
35) مجموعه آثار، همان، ص608 .
36) همان، ص121 .
37) سوره حج، آیه 30 .
38) مجموعه آثار، همان، ص614 .
39) همان، ص72 .
40) اصول کافى، ج1، ص54 .
41) مجموعه آثار، همان، ص131 .
در طول تاریخ، عالمان روشنضمیر شیعه، پیوسته نگهبانى از این سنگر بزرگ را به عهده داشتهاند و استاد شهید آیةالله مرتضى مطهرى یکى از این عالمان دردآشنایى است که در زدودن تحریفات از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن تلاش کرده است . بررسى کامل دیدگاههاى ایشان در باره حرکتسیدالشهدا (ع) و پیامها و پیامدهاى آن و آفاتى که متوجه تحلیلها و تفسیرهاى این نهضتشده است و کاستىهایى که از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد و مسؤولیتى که بر عهده محافل علمى و حوزوى و عالمان اسلامى مىباشد، نیازمند چند مقاله مستقل و گستره است که اینک از محدوده و حوصله این ویژهنامه بیرون است . اما خالى گذاشتن این مجموعه از یک مقاله محدود و انعکاس اجمالى دیدگاههاى ایشان را نیز نپسندیدیم . آنچه پیش روى دارید به تناسب دفتر سوم ویژهنامه و به عنوان بازخوانى و مرورى کوتاه بر بخش عمدهاى از نظرات آن شهید عزیز به تناسب محور اصلى موضوعات این شماره، نگاشته شده است .
نویسنده با توجه به اسوه بودن حرکتسیدالشهدا (ع) براى همه آزادىخواهان و غیرتمندان عالم، ابتدا به تبیین درسهاى عاشورا همچون: شخصیتیافتن جامعه اسلامى، و احیاى امر به معروف و نهى از منکر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عوامل آن را مورد بررسى قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریف اشاره کرده است .
مقاله در بخش پایانى، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامى را یادآور شده و آورده استبا توجه به حضور علما در مسؤولیتهاى حکومت، براى مقابله با بدعتها وظیفه مضاعفى بر دوش آنان است چرا که بیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیح و دستآوردهاى اسلام ناب محمدى (ص) پاسدارى کنند .
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلى در قیام امامحسین (ع) نشان مىدهد که این حادثه اگر چه در مکان خاصى اتفاق افتاده و محدود به زمان معینى بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرد از زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیرى در ذات آن نهفته است . واقعه کربلا الگویى براى رهبرى انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشى در اصلاح جوامع انسانى، راست کردن کجىها، زدودن فسادها و انحرافها به شمار مىرود .
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوى کامل براى شکلگیرى تحولات سیاسى در قلمرو جهان اسلام بوده است و در یک کلام، ضامن بقاى اسلام راستین به شمار مىآید . پر واضح است که درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن براى ایجاد تحول عمیق و سازنده در جامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتى است که خواسته و ناخواسته به دست تحریفگران، در تحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ مىنماید .
به موازات استمرار این نهضت و حرکت جوشان آن، عالمان روشنضمیر شیعه نیز پیوسته نگهبانى از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم» به خوبى پاسدارى کردهاند . از جمله عالمان دردآشنایى که در دهههاى اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و در زدودن بر چسبهاى ناروا و تحریف از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن مجاهده کرده است استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى است .
درس آموزى از عاشورا از یک سو و پاسدارى آن از خطر تحریف از جمله محورهاى مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است که به ترتیب در این مقاله بازگو شده است .
الف . آموزههاى قیام حسینى
استعداد شبیهسازى در حادثه عاشورا
از دیدگاه شهید مطهرى «کسانى که به خاطر یک سلسله اصول و مبادى قیام مىکنند و نهضت مىنمایند در حقیقتبه همه جهانیان بعد از خودشان پیامى دارند و به اصطلاح معروف وصیتى دارند . آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و نداى آنها را بشناسند» . (1)
قیام امامحسین (ع) نیز از آن دست قیامهایى است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، با روش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوى و علوى سامان یافته و داراى پیام و وصیتشفاف براى آیندگان است . اگر چه این نهضت صرفا براى شبیهسازى و کپىگیرى معمارى نشده است اما به گونهاى طراحى شده است که استعداد شبیهسازى در آن وجود دارد . شهید مطهرى معتقد است:
«انسان وقتى تاریخ حادثه عاشورا را مىخواند، استعدادى براى شبیهسازى در آن مىبیند . همان طور که قرآن براى آهنگپذیرى ساخته نشده ولى این طور هست و حادثه کربلا هم براى شبیهسازى ساخته نشده ولى این طور هست . من نمىدانم و شاید شخص اباعبدالله در این مورد نظر داشته است ... متن تاریخ این حادثه، گویى اساسا براى یک نمایشنامه نوشته شده است . شبیهپذیر است، گویى دستور دادهاند که آن را براى صحنه بودن بسازند .» (2)
این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفا یک نمایش توخالى و صورتسازى عارى از حقیقتباشد بلکه به خاطر رازى است که در آن نهفته است:
«آن راز این است که اساسا خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است در همه ابعاد و جنبهها; یعنى راز اینکه این حادثه نمایشپذیر و شبیهپذیر است، این است که تجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامى است; همه اصول و جنبههاى اسلامى عملا در این حادثه تجسم پیدا کرده است; اسلام است در جریان و در عمل و در مرحله تحقق .» (3)
«وقتى بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهى هم به نهضتحسینى بکنیم . مىبینیم امامحسین (ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولى تجسم زنده و جاندار حقیقى و واقعى، نه تجسم بىروح . انسان وقتى در حادثه کربلا تامل مىکند، امورى را مىبیند که دچار حیرت مىشود و مىگوید اینها نمىتواند تصادفى باشد . و سر اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیاى این خاطره توصیه و تاکید کرده و نگذاشتهاند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است .» (4)
بدین ترتیب ائمه اطهار خواستهاند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمى و تربیتى همیشه زنده بماند .
تفسیر الگوساز
گام نخست در الگوپذیرى قیام عاشورا این است که راز جامعیت اسلام در کربلا درک شود و بر اساس آن، تفسیرى صحیح از این حادثه ارائه گردد . در صورتى این نکته از عاشورا قابل برداشت است که قرائتى الگوساز از آن صورت گیرد . بىتردید پیشوایان دینى از زمان پیغمبر اکرم (ص) و ائمه طهار (ع) دستور اکید و بلیغ دادهاند که باید نام حسین بن على (ع) زنده بماند و باید سوگوارى آن حضرت هر سال تجدید بشود . سؤال اساسى این است که چرا چنین دستورى دادهاند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشتهاند؟
از این رو تحلیل ما از قیام امامحسین (ع) تعیین کننده است . از نگاه شهید مطهرى حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد; یک صفحه سفید و نورانى و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانى . در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بنمعاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمر و امثال اینها است . وقتى این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاء بشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زارى و مرثیه را نمىطلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شود قهرمان این صفحه نورانى حسین است و اهل بیت و اصحاب او . این صفحه دیگر جنایت و تراژدى نیستبلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت، انسانیت و حق پرستى است . البته هر دو صفحه این واقعه یا بىنظیر استیا کمنظیر و باید به هر دوى آنها پرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرتآموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مىکنیم در حالى که جنبه حماسى این داستان صد برابر بر جنبه جنایى آن مىچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آن خیلى مىچربد» (5) ;
«اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم آن وقت از جنبه رثائىاش مىتوانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است» (6) ;
«پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگریید و گرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بىدست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتى براى او معنى ندارد . در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براى اینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهاى نسبتبه حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید . شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادىخواه باشید، براى آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنى چه، شرف و انسانیتیعنى چه، کرامتیعنى چه؟» (7)
بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق این مىشود که ترغیب ائمه (ع) و اهتمام آنان در برپایى عزاى حسینى «براى این است که تسلى خاطرى براى حضرت زهرا باشد .» در این صورت «خیال مىکنیم حسین بن على در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزى کنند یا - العیاذ بالله - حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سیصد سال آن هم در جوار رحمت الهى منتظر است که چهار تا آدم فکسنى براى او گریه کنند تا تسلى خاطر پیدا کند!» (8) این نگاه نه تنها حیاتبخش، پویا و حرکتزا نیستبلکه به تعبیر شهید مطهرى مسخره و نتیجهاى جز خرابى دین و رکود در جامعه ندارد .
اما در تفسیر دیگر، حرکتسیدالشهدا (ع) اسوه است و براى همه آزادىخواهان و غیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است . در این تفسیر «حسین بن على درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد . اینها براى ملت درسهاى بسیار بزرگى بود . پس اینکه مىگویند حسین بن على چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن على روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایدهآل به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمى که تا آن مقدار مىترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند .» (9)
از این منظر امامحسین (ع) پیامآور اسلام است، عاشورا نمایشگاهى مىشود که ابعاد مختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى کنند و در هر جامعهاى که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینى به راه افتد . با این تفسیر امامحسین (ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست، براى همیشه تاریخ است و چون روحى در کالبد اجتماع حضور دارد . براى همین درسهاى بزرگ است که استاد مطهرى اصرار دارد حادثه کربلا در وجهه حماسى آن مورد تحلیل قرار گیرد و به یک سوژه بزرگ براى مسلمانان تبدیل گردد:
«اینکه من تاکید مىکنم که حماسه حسینى و حادثه کربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهاى بزرگى است که این قیام مىتواند به ما بیاموزد . من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولى مىگویم این رثاء و مرثیه باید به شکلى باشد که در عین حال آن حس قهرمانى حسینى را در وجود ما تحریک و احیا کند . حسین بن على یک سوژه بزرگ اجتماعى است . حسین بن على در آن زمان یک سوژه بزرگ بود، هر کسى که مىخواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش «یا لثارات الحسین» (10) بود . امروز هم حسین بن على یک سوژه بزرگ است، سوژهاى براى امر به معروف و نهى از منکر، براى اقامه نماز، براى زنده کردن اسلام، براى اینکه احساسات و عواطف عالیه اسلامى در وجود ما احیا بشود .» (11)
درسهاى آموزنده
نگرش الهى، حماسى به نهضت عاشورا دستاوردهاى مهمى به همراه دارد که یکى از آنها تسهیل پیامگیرى از این نمایش بىهمتاى اسلامى است . شهید مطهرى با این نگاه پیامهایى را از این نهضتبرداشت کردهاند که در اینجا به اهم آنها اشاره مىشود:
1 . شخصیتیافتن جامعه اسلامى
پدیدههاى اجتماعى از جهت تاثیرى که در خود اجتماع باقى مىگذارند مختلف و گاهى متضادند . از این حیثبعضى از پدیدههاى اجتماعى، روح اجتماع را تاریک و کدر مىکند، ترس و رعب به وجود مىآورد، و به اجتماع حالتبردگى و اسارت مىدهد، ولى یک سلسله پدیدههاى اجتماعى است که به اجتماع صفا و نورانیت مىدهد، ترس اجتماع مىریزد، احساس بردگى و اسارت را از او مىگیرد، به جایش جرات، جسارات و شهامتبه او مىدهد . نوع دوم از پدیدههاى اجتماعى نعمتى است که نصیب هر ملتى به سادگى نمىشود . به تعبیر شهید مطهرى سرمایهاى است که بالاتر از آن وجود ندارد:
«مساله احساس شخصیت، مساله بسیار مهمى است . از این سرمایه بالاتر براى اجتماع وجود ندارد که در خودش احساس شخصیت و منش کند، براى خودش ایده آل داشته باشد و نسبتبه اجتماعهاى دیگر حس استغنا و بىنیازى داشته باشد، یک اجتماع این طور فکر کند که خودش و براى خودش فلسفه مستقلى در زندگى دارد و به آن فلسفه مستقل زندگى خودش افتخار و مباهات کند و اساسا حفظ حماسه در اجتماع یعنى همین که اجتماع از خودش فلسفهاى در زندگى داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد .» (12)
نگاه حماسى به نهضت عاشورا است که این حماسه را در ملت اسلام ایجاد مىکند، جامعه حسینى را عزتمند و همراه با غرور مىسازد و این هنر در قیام اباعبدالله (ع) وجود دارد و در جامعه آن عصر هم چنین اثر را به جاى گذاشت:
«بعد از شهادت امامحسین (ع) یک چنین حالتى به وجود آمد، یک رونقى در اسلام پیدا شد . این اثر در اجتماع از آن جهتبود که امامحسین (ع) با حرکات قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده کرد، احساسات بردگى و اسارتى را که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامى حکمفرما بود، تضعیف کرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل کرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامى شخصیت داد . او بر روى نقطهاى در اجتماع انگشت گذاشت که بعدا اجتماع در خودش احساس شخصیت کرد . » (13)
و این مهترین درسى است که تا قیام قیامت مىتواند الهامبخش ملتهاى آزاده باشد به شرطى که یاد حسین (ع) و مجالس حسینى از حد احساس فراتر رفته بر عقلانیت و تدبر در این قیام افزوده شود . ملتى که شخصیت دارد همه چیز دارد اما ملتى که همه چیز دارد ولى شخصیت و هویت ندارد هیچ چیز ندارد; هویتى حسینى که امروزه بیش از هر زمان دیگر براى ملل اسلامى مورد نیاز است .
در زمانى که اموىها سرمست از بازیافتن سلطنت و پادشاهى، بر همه چیز دست انداخته شخصیت اسلامى را در میان مسلمین میراندند، شخصیت کوفیان را آنچنان لگدمال کردند که پس از دعوت از فرزند پیامبر و حرکت او به سوى شهرى که روزى مرکز خلافت اسلامى بود و افتخار شیعه على ابن ابىطالب بودن را با خود داشتبا شنیدن اسم ابن زیاد عقب نشسته و حسین (ع) را تنها گذاشتند; در این حال قیام امامحسین (ع) آنچنان جوششى در آنان ایجاد کرد، آنچنان هویتى براى کوفیان به ارمغان آورد که: «همین کوفه بعداز مدت سه سال انقلاب کرد و پنج هزار نفر تواب از همین کوفه پیدا شد و سر قبر حسین بنعلى رفتند و در آنجا عزادارى کردند، گریه کردند و به درگاه الهى از تقصیرى که کرده بودند توبه کردند و گفتند ما تا انتقام خون حسین بن على را نگیریم از پاى نمىنشینیم .» (14)
امروز نیز که نظام قلدر پرور موجود در جهان به بهانهاى خودساخته بر همه چیز چنگ انداخته و در صدد به انفعال کشاندن مسلمانان و هویتزدایى از کشورهاى اسلامى است، مسلمانان باید غیرت و حمیتحسینى را سر مشق قرار داده، قهرمانانه در مقابل آنان ایستادگى کنند و بدانند که ملت ایران با الهام از عاشورا و با بانک ابر مردى از تبار حسین در وحشت و ظلمت، نور هدایت را یافته و مقاومت و مبارزه را از حسین بن على (ع) آموخته است و به خواستخدا در مقابل تمامى دنیاى آنانى که در مقابل دینشان ایستادهاند خواهد ایستاد چرا که به قول حضرت امام خمینى «انقلاب اسلامى ایران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است .» (15)
2 . احیاى امر به معروف و نهى از منکر
اگر از صفحه تاریک و ظلمانى حادثه عاشورا فراتر رفته و به جنبه نورانى آن نظر کنیم مىبینیم اگر چه قیام کربلا چند وجهى و چند ماهیتى است اما یکى از عمدهترین عوامل آن مسؤولیت امر به معروف و نهى از منکر است که در این تلقى نمود بیشترى پیدا مىکند . در نگاه مثبت و حماسى به عاشورا یادآورى مکرر حضرت از این عامل و اصرار بر برجسته کردن آن جایگاه خود را پیدا مىکند . اساسا از نگاه شهید مطهرى این عامل ارزش بسیار بسیار بیشترى از عوامل دیگر به نهضتحسینى داده و موجب ماندگارى این قیام شده است:
«به موجب همین عامل است که این نهضتشایستگى پیدا کرده است که براى همیشه زنده بماند، براى همیشه یادآورى شود و آموزنده باشد . البته همه عوامل آموزنده هستند ولى این عامل آموزندگى بیشترى دارد، زیرا نه متکى به دعوت است و نه متکى به تقاضاى بیعت ; یعنى اگر دعوتى از امام نمىشد، حسین بن على (ع) به موجب قانون امر به معروف و نهى از منکر نهضت مىکرد . اگر هم تقاضاى بیعت از او نمىکردند، باز ساکت نمىنشست، موضوع خیلى فرق مىکند و تفاوت پیدا مىشود .» (16)
در نگاه حماسى و سازنده به این قیام است که «حسین یک مرد معترض و منتقد است، مردى است انقلابى و قیام کننده، یک مرد مثبت است . دیگر انگیزه دیگرى لازم نیست . همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شده است، بیتالمال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضاى خدا مصرف مىشود، پیغمبر اکرم فرمود: هر کس چنین اوضاع و احوالى را ببیند «فلم یغیر علیه بفعل و لا قول» و در صدد دگرگونى آن نباشد، در مقام اعتراض بر نیاید «کان حقا على الله ان یدخله مدخله» (17) شایسته است (ثابت است در قانون الهى) که خدا چنین کسى را به آنجا ببرد که ظالمان، جابران، ستمکاران و تغییر دهندگان دین خدا مىروند، و سرنوشت مشترک با آنها دارد .» (18)
از اینجا است که معلوم مىشود وظیفه امر به معروف و نهى از منکر مختص به امامحسین (ع) نبوده هر کسى که در چنین شرایطى قرار گیرد باید به آن قیام نماید و نباید این وظیفه را به عهده دیگرى بداند و الا باید منتظر عذاب الهى بماند چنان که امام رضا (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل کردند:
«اذا تواکلت الناس الامر بالمعروف و النهى عن المنکر فلیاذنوا بوقاع من الله; (19) «هرگاه مردم امر به معروف و نهى از منکر را به عهده همدیگر بگذارند پس براى عذاب الهى منتظر و آماده باشند» .
اهمیت تاسى به حرکت امامحسین (ع) در این زمینه از آنجا بیشتر مىشود که ببینیم با همه عنایتى که اسلام به امر به معروف و نهى از منکر داشته و آیات متعددى از قرآن در اهمیت آن وارد شده است و ملت اسلام را به خاطر آن بهترین امت نامیده و حسین (ع) هم براى احیاى آن جان خود را فدا کرده است اما این امر هر روز در جامعه اسلامى کم رنگتر شده و از اهمیت آن کاسته مىشود:
«از همین جا به قول منطقیین به عکس نقیض باید بفهمیم: پس ما امت اسلام و بهترین امتها براى بشر نیستیم چون ما آمر به معروف و ناهى از منکر نیستیم . در نتیجه نمىتوانیم ادعاى شرف و بزرگى کنیم، نمىتوانیم افتخارى داشته باشیم، اسلام ما اسلام واقعى نیست .» (20)
3 . شعارهاى حیات بخش
در عاشورا دو نوع شعار دیده مىشود یک نوع شعارهایى است که فقط معرف شخص است و بیش از این چیز دیگرى نیست . ولى شعارهاى دیگرى است که علاوه بر معرفى شخص، معرف فکر هم هست، معرف احساس است، معرف نظر و ایده است . با یک تلقى درست از عاشورا مىتوان این شعارها را دائمى کرد و در همه اعصار از آن استفاده کرد و از طریق آن روح در جامعه دمید اما متاسفانه بهاى لازم به شعارها داده نمىشد و اینک نیز نیازمند اهتمام است . شهید مطهرى معتقدند:
«اباعبدالله (ع) در روز عاشورا شعارهاى زیادى داده است که در آنها روح نهضتخودش را مشخص کرده که من براى چه مىجنگم، چرا تسلیم نمىشوم، چرا آمدهام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟ و متاسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهاى دیگرى به جاى آنها گذاشتهایم که این شعارها نمىتواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند .» (21)
شعارهاى عاشورا آن چنان متنوع و همهجانبه است که مىتواند یک ملت را کاملا غنى و سعادتمند کند . مهمترین شعارهاى عاشورا را با الهام از شهید مطهرى مىتوان به این دستهها تقسیم کرد:
1 . حقگرایى
«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه؟ لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقا; (22) آیا نمىبینید که به حق عمل نمىشود و کسى از باطل روى گردان نیست; در چنین شرایطى مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگىاى ترجیح بدهد .»
2 . آزادى و شرافت
«الموت اولى من رکوب العار; (23) نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستى بهتر و عزیزتر است .» «لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما; (24) مرگ را جز خوشبختى نمىبینم و زندگى با ستمکاران را جز ملامت و خستگى .»
3 . دورى از ذلت
«هیهات منا الذله; (25) ذلت و خوارى از ساحت ما به دور است .»
4 . اصلاحات اجتماعى
«انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطب الاصلاح فى امة جدى; (26) بى گمان قیام من براى خوشگذرانى و مفسدهجویى و ستمگرى نمىباشد، بلکه قیام من فقط براى ایجاد اصلاح امور در امت جدم است .»
5 . انزجار از دنیازدگى و تظاهر دینى
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم; (27) مردم برده دنیا و دین لقلقه زبانشان مىباشد .»
ب . خطر تحریف
به همان مقدار که تفسیر صحیح از عاشورا سازنده، حیاتبخش و حرکتآفرین است، برداشت نادرست و منحرف کردن آن از مسیر واقعى مىتواند مخرب و مخدر باشد و حداقل جامعه را بر خلاف هدف امامحسین (ع) دچار رکود و رخوت نماید .
شهید مطهرى به این بخش اهتمام ویژه ورزیده و در خرافهزدایى از نهضت پاک حسینى حساسیت فوقالعاده نشان داده است . ایشان معتقد است در پاسداشت قیام کربلا باید کلید شخصیت امامحسین (ع) را پیدا کرد و آن را اسوه جاوید قرار داد و «کلید شخصیتحسین حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگى است، حقپرستى است .» (28)
و هر امرى که این نهضت اصیل را از مسیر تعیین شده جدا کند انحراف و گمراهى است که یکى از نشانههاى عقب ماندگى و عدم رشد اجتماع است . ایشان با نگاه به روزگارى که در آن به سر مىبرد چنین آفتى را در تفسیر و رویکرد به قیام امامحسین (ع) مشاهده مىکرد و روشن است این خطرى نیست که اینک از آن، کاملا در امان باشیم:
«واقعه تاریخ کربلا از آن نوع حوادث است که درا ثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معکوس شده است، تمام عظمتها و زیباییهایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جاى آنها زبونى و ضعف و جهالت و نادانى آمده است . این نشانه عدم رشد این ملت استبراى حفظ و نگهدارى تاریخ با عظمت و پر افتخار خویش .» (29)
تحریف و عوامل آن
تحریف یعنى «متمایل کردن یک چیز از آن مسیر اصلى و وضع اصلى که داشته استیا باید داشته باشد .» تحریف یا لفظى استیا معنوى . تحریف لفظى آن است که ظاهر یک چیز یا لفظ آن را عوض کنند و تحریف معنوى یعنى «منحرف کردن روح و معنى یک جمله یا یک حادثه» . پس تحریف یک حادثه یعنى علل و انگیزهها و همچنین هدف و منظورهاى آن حادثه چیزى غیر از آنچه هست معرفى شود . عامل تحریف به طور کلى سه قسم است:
1 . عامل عداوت وغرض که از سوى دشمنان صورت مىگیرد;
2 . عامل اسطورهسازى که یک حس اصیل در بشر است; 3 . عامل دوستى و تمایل که از سوى نزدیکان و دوستان صورت مىپذیرد .
ریشه تحریف از روى دوستى در نهضت عاشورا این است که عدهاى خیال کردهاند چون هدف گریه کردن براى امامحسین (ع) و زنده کردن یاد او است و این هدف مقدس است، از وسیله نامقدس هم مىتوان استفاده کرد:
«عدهاى آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیلهاى براى این کار مىشود استفاده کرد ... دستگاه امامحسین (ع) از دستگاه دیگران جداست . اگر اینجا دروغ گفتى بخشیده است، جعل کردى، بخشیده است، تحریف کردى بخشیده است ... در نتیجه یک افرادى در این قضیه دستبه جعل و تحریف زدهاند که انسان تعجب مىکند .» (30)
از دیدگاه شهید مطهرى در حادثه عاشورا، هم تحریف لفظى رخ داده است و هم تحریف معنوى . طبعا برخى یا بسیارى از مواردى که آن عالم فرزانه به عنوان مصادیق تحریف و جعل بر شمردهاند، در نگاه برخى دیگر، چنین نیست و آن را نمىپذیرند و اساسا از منظرى دیگر به اینگونه قضایا مىنگرند ولى نگاه پر دقت و اصولى این عالم وارسته و جامعنگر را باید به دیده عنایت و اهتمام نگریست: «تحریفهاى لفظى از قبیل: داستان لیلى و على اکبر، داستان عروسى قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابىالفضل در کودکى براى امام حسین، آمدن زینب در حین احتضار به بالین اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعین از کربلا، عدد مقتولین، هاشم بن عتبه با نیزه هجده ذرعى، روز عاشورا 72 ساعتبود، امام حسین با زى شاهان از مکه خارج شد، بىخبر بودن امام سجاد (ع) از وقایع، افسانه اسب آوردن زینب براى اباعبدالله و بوسیدن گلوگاه آن حضرت، بیهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق .» (31)
تحریف معنوى
چنانکه گفته شد حادثه کربلا هم دچار تحریف لفظى شده است و هم تحریف معنوى اما از آنجایى که تحریف معنوى محتوا را تغییر داده قضیه را مسخ و به کلى واژگون مىکند خطرناک است و خطرناکتر اینکه تحریف در اهداف امامحسین (ع) صورت گیرد . ایشان معتقدند دو تحریف معنوى بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضتحسینى ایجاد شده است:
1 . یکى از تحریفاتى که در هدف قیام صورت گرفته و به بیان استاد مطهرى تهمتبه اباعبدالله حسین (ع) و برگرفته از معتقدات مسیحیت است این است که «حسین بن على قیام کرد که کشته بشود براى اینکه کفاره گناهان امتباشد، کشته شد براى اینکه گناهان ما آمرزیده شود . حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزى گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفى را چه کسى گفت؟ مىگوییم ما به این حرفها چه کار داریم؟ امام حسین کشته شد براى اینکه گناهان ما بخشیده شود . نمىدانیم که این فکر را ما از دنیاى مسیحیت گرفتهایم . ملت مسلمان خیلى چیزها را ندانسته از دنیاى مسیحیتبر ضد اسلام گرفت; یکى همین است .» (32)
این انحراف و تحریف مىتواند هر گناهى را توجیه کند . یعنى شما براى امام حسین گریه کن هر کسى مىخواهى باش، شمر باش، یزید باش، اما گریه کن!
2 . «تحریف معنوى دومى که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند مىدانید چرا امام حسین رفت و کشته شد؟ یک دستور خصوصى فقط براى او بود و به او گفتند تو برو و خودت را به کشتن بده . معلوم است، اگر یک چیزى دستور خصوصى باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمىکند، یعنى قابل پیروى نیست . اگر بگویند حسین چنین کرد و تو چنین بکن مىگوید حسین از یک دستور خصوصى پیروى کرد، به ما مربوط نیست . به دستورات اسلام که دستورات کلى و عمومى است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصى مخصوص خودش بود .» (33)
این در حالى است که امامحسین (ع) یک مکتب عملى براى کسانى که در این شرایط واقع بشوند بوجود آورد . این کلام امام (ع) است که فریاد مىزند «و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» . (34) یعنى کسى که مثل یزید باشد، نه فقط یزید، بلکه هر کسى که مثل یزید حاکم اسلامى شود اسلام را محو خواهد کرد . یا آنجایى که مىفرماید «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقا» . وقتى حق عمل نمىشود و کسى از باطل روىگردان نیست، در این شرایط هر مؤمنى، نه فقط امامحسین (ع) بلکه هر مؤمنى باید مرگ را بر زندگى ترجیح دهد .
بنابراین این تحریفات که در هدف صورت پذیرفت اولا نهضت کربلا را از مکتب بودن و قابل اسوه بودن خارج کرده آن را به یک امر خصوصى که به دستور خصوصى بوده است تبدیل کرد . ثانیا به جاى آنکه با برجسته کردن عنصر امر به معروف و نهى از منکر، گناه زدایى کند آن را زمینهاى براى گنهکار سازى در آورده که هر گناهى را توجیه مىکند .
در نگاه شهید مطهرى این دو تحریف که در هدف صورت گرفت طبعا به فلسفه عزادارى سرایت کرده و آن را نیز منحرف کرده است . عزادارى و نوحه سرایى که سفارش شد تا هر زمینى را کربلا و هر روز را عاشورا سازد به ضد آن بدل شده، نقش سازنده خود را از دست داده و به عادت تبدیل شده است:
«تحریف دیگر، در موضوع دستورها در باره فلسفه عزادارى است . در اینجا گاهى گفتیم براى تسلى خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بىتابى مىکنند و هزار و چهار صد سال است آرام ندارند با گریههاى ما ایشان آرامش پیدا مىکنند! پس آن را یک خدمتخصوصى به حضرت زهرا تلقى کردیم . دوم اینکه به چشم یک آدم نفله شده که حداکثر مقامش این است که بىتقصیر به دستیک ظالم کشته شد پس باید برایش متاثر بود به امام نگاه کردیم، فکر نکردیم که تنها کسى که نفله نشده و براى هر قطره خون خود ارزش بىنهایت قرار داد او بود . کسى که موجى ایجاد کرد که قرنها کاخهاى ستمگران را لرزاند و مىلرزاند و نامش با آزادى و برابرى و عدالت و توحید و خداپرستى و ترک خودپرستى یکى شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفتهایم که عمرى را جز در پستى و نکبت زندگى نکرده و نمىکنیم .» (35)
ج . رسالت علما مسئولیت مردم
در طول زمان و به خاطر عوامل گوناگون در حادثه عاشورا، چه در ناحیه اهداف و انگیزههاى آن و چه در بخش دستاوردها و حتى عزاداریها، تحریفاتى رخ داده است . طبعا باید با این تحریفها مبارزه کرد و خرافات را از ساحت این قیام مقدس زدود و معلوم است در این امر هم خواص و علما مسئولند و هم توده مردم;
1 . مسئولیت مردم
از دید شهید مطهرى همه مردم در مقابل تحریفات عاشورا مسئولیت دارند براى اینکه «یک سلسله مسائل است که احتیاج به درس خواندن ندارد ... منطق و فلسفه نمىخواهد، فطرت سلیم مىخواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درک مىکند .» (36)
بنابراین مردم نباید خیال کنند که فقط گویندگان مسئول هستند و آنها هیچ مسئولیتى ندارند، همه مسئولند براى اینکه اولا «چیزى که گفتنش حرام است و عموما یا غالبا استماع و شنیدنش نیز حرام است، مثل غیبت، تهمت، سب و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق، آواز خوانى به باطل و استهزاء پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبتحرام است، شنیدن و استماع آن هم حرام است . ثانیا خداوند در قرآن مىفرماید: واجتنبوا قول الزور (37) ... به طور کلى عامه مصرف کننده این کالا هستند . اینها اگر این کالا را که غالبا خودشان مىدانند کالاى تقلبى است مصرف نکنند، عرضه کننده، آن را عرضه نمىکند . عیب قضیه این است که عامه حتى مشوق هم هستند . (38) »
از این رو این تحریفات منکراتى است که در بازگویى قیام امامحسین (ع) و عزاداریها رسوخ کرده و نهى از منکر واجب است و همه مردم وظیفه دارند با آن مبارزه کنند .
وظیفه دیگرى که به عهده مردم است اینکه در انتظارات خود از مجالس عزا تجدید نظر کنند;
«دیگر این تمایلى است که صاحب مجلسها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد و باید کربلا بشود . روضهخوان بیچاره مىبیند که اگر بنا بشود هر چه مىگوید از آن راستها باشد مجلسش نمىگیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمىکنند، ناچار یک چیزى هم اضافه مىکند، این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند .» (39)
2 . رسالت علما
به بیان استاد شهید مطهرى در مجالس عزادارى دو نقطه ضعف وجود دارد; یکى اینکه مردم مىخواهند جمعیت هر چه بیشتر باشد و اگر جمعیت ازدحام نکند راضى نیستند; دوم باید مجلس از جا کنده شده و شور و واویلا بشود . در این موقعیت علما بر سر دو راهى قرار مىگیرند که با آن مبارزه کنند یا نه؟
شهید مطهرى با اشاره به دو نکته یاد شده، و در تاکید بر مسؤولیت عالمان دینى مىگوید:
«حال، این نقطه ضعف مردم عوام است . با این نقطه ضعف چه باید کرد؟ ... بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است . این است که پیغمبر اکرم فرمود: «اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنة الله» . (40) آنجاکه بدعتها و دروغها ظاهر مىشود، آنجا که چیزهایى ظاهر مىشود که در دین نیست، مسائلى پیدا مىشود که من نگفتهام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند و لو مردم خوششان نمىآید . آن کسى که کتمان مىکند، لعنتخدا بر او باد ... وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این کار هم در دست است .» (41)
نکته حائز اهمیت در اینجا این است که فهم منطق حسینى داراى مراتب مختلف است . اولین مرتبه آن تعلق احساسى و عاطفى است که براى عامه مردم بسیار مفید است و باید هم در بین مردم وجود داشته باشد و اصل طراحى این مرحله در پاسداشت نهضتحسینى بسیار ماهرانه و از روى حکمتبوده است اما قطعا زمانى این عواطف و احساسات، مفید فائده خواهد بود که در طریق عقلانیت نهفته در نهضت عاشورا قرار گیرد و به پل ترقى براى دستیابى به فهم مراتب بالاتر این واقعه تبدیل شود و الا اگر در همین سطح باقى بماند مخرب خواهد بود . بر علما است که این معارف را از سطح عوامانه فراتر برده و با موانع احتمالى مبارزه کنند . عالمان برجستهاى نیز بودهاند که حقا در تحریفزدایى از ساحت عاشورا تلاش کردهاند . در دهههاى اخیر مبارزه و مجاهده عملى حضرت امامخمینى مثال زدنى است . ایشان با تاسى از سرور و سالار کربلا عملا ثابت کرد که مىتوان در تمامى گستره تاریخ نداى «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را بلند کرد و به رهبر آزادگان جهان اقتدا کرد . شهید بزرگوار مطهرى نیز در مواجهه فکرى با پدیده تحریف عالمانه و دلسوزانه به وظیفه خود عمل کرده است . حال وظیفه دیگر عالمان است که در مقابل بدعتها قد علم کنند و با آن به قدر مقدور مبارزه نمایند اگر مردم و علما وظیفه فردى دارند که در این زمینه نهى از منکر کنند، مسئولیت نظام اسلامى به عنوان پاسدار ایمان و اعتقادات صحیح و دستآوردهاى اسلام ناب محمدى، بیشتر است چرا که امکانات تبلیغى نظام اسلامى در این زمینه گسترده است، رسانههاى نظام در این زمینه مسئولیت مضاعفى دارند و باید در این مسیر به کار گرفته شوند . با این حال اگر به هر دلیل امکانات نظام اسلامى در بدعتزدایى از تفسیر و تبیین قیام پاک عاشورا بهکار گرفته نشود لااقل نباید اجازه داد ابزار دامن زدن به این امور شود .
و این مسؤولیتى نیست که ساده بتوان از آن گذشت و با «اما» و «اگر» نادیده گرفت .
پىنوشت:
1) شهید مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص668 .
2) همان، ص368 .
3) همان، ص379 .
4) همان، ص382 .
5) همان، ص31 .
6) همان، ص33 .
7) همان، ص32 .
8) همان، ص33 .
9) همان، ص59 .
10) مسند الامام الرضا، ج1، ص148 .
11) حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص59 .
12) همان، ص53 .
13) همان، ص52 .
14) همان، ص57 .
15) صحیفه نور، ج18، ص12 .
16) مجموعه آثار، همان، ص214 .
17) تاریخ طبرى، ج4، ص304 .
18) مجموعه آثار، همان، ص215 .
19) فروع کافى، ج5، ص59 .
20) مجموعه آثار، همان، ص219 .
21) همان، ص184 .
22) بحارالانوار، ج44، ص381 .
23) مقتل الحسین مقرم، ص345 .
24) بحار، همان .
25) اللهوف، ص41 .
26) مقتل الحسین، ص156 .
27) موسوعة کلمات الامام الحسین، ص425 .
28) مجموعه آثار، همان، ص45 .
29) همان، ص616 .
30) همان، ص90 .
31) همان، 606 .
32) همان، ص108 .
33) همان، ص109 .
34) مقتل مقرم، ص146 .
35) مجموعه آثار، همان، ص608 .
36) همان، ص121 .
37) سوره حج، آیه 30 .
38) مجموعه آثار، همان، ص614 .
39) همان، ص72 .
40) اصول کافى، ج1، ص54 .
41) مجموعه آثار، همان، ص131 .