عاشورا خاستگاه خیزش مجاهدان و عرصه حفظ دین و انقلاب (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پرداختن به عاشورا از منظر اندیشه و رفتار سیاسى که وجه غالب وخاستگاه اصلى این نهضت بزرگ دینى است، مباحث و پرسشهاى بسیارى را پیشروى مىگذارد؛ بخش اصلى این مباحث مربوط به ماهیت حرکت سیدالشهدا(ع)،اهداف و علل و سیر تاریخى وقوع آن است، اما بخش قابل توجهى از پرسشها وموضوعات آن، به دستاوردها و پیامدهاى این حرکت تاریخى و تأثیرى که درجامعه آن روز گذاشت و نقشى که در تحولات اجتماعى سیاسى و فرهنگى پس ازخود، در طى قرون بعدى ایفا کرد، اختصاص دارد. ادامه این نقشآفرینى و تأثیرىکه فرهنگ عاشورا و منطق حسینى در جوامع اسلامى بویژه جوامع شیعى دارد نیزدر همین راستا ارزیابى مىگردد.
گفت و گوى مبسوط با صاحب نظرى پرتجربه که دهها سال، جریان عاشوراو حرکت سیاسى سیدالشهدا(ع) در متن مطالعات و بررسىهاى علمى و تاریخى وىبوده است و به ویژه در سالهاى مبارزه سیاسى و پس از پیروزى، در دوران دفاعمقدس، الگوى عملى سلوک سیاسى و دینى وى قرار داشته، فرصت مغتنمى استکه مىتوان طىّ آن بخشى از پرسشها و مباحث مورد نظر در هر دو محور را از|12|نگاه پردقت ایشان پى گرفت. استقبال آیت الله هاشمى رفسنجانى، ریاستمحترم مجمع تشخیص مصلحت نظام، از طرح سؤالات و پىگیرى آن، این فرصترا به دست داد که به بخش دوم پرسشهاى مورد نظر نیز بپردازیم. بخش نخستگفت و گو به بعد فکرى و ماهیت قیام عاشورا و اهداف حرکت اختصاص داشتکه در دفتر نخست ویژهنامه آوردیم. اینک در بخش دوم گفت و گو، به تناسبمحور اصلى دفتر سوم ویژهنامه، نقش تاریخى عاشورا را در حفظ مکتب وتحولات سیاسى اجتماعى پس از آن، از جمله رخداد مبارک انقلاب اسلامى ایرانو نقش عاشورا در شرایط کنونى و رسالتى که در بهره جستن صحیح از آن بردوش ما مىباشد، از نگاه ایشان پى مىگیریم. در این بخش گفت و گو نیز حججاسلام آقایان مهدى پورحسین، حسین جوان آراسته، احمد حیدرى و سیدضیاءمرتضوى شرکت داشتهاند.
از محضر آیتالله هاشمى رفسنجانى به خاطر فرصت دوبارهاى که در اختیارمجله گذاشتند، سپاسگزارى مىکنیم.
مجله حکومت اسلامى: از حضرتعالى به خاطر اینکه فرصت دوبارهاى را به مادادید تا پرسشهاى مورد نظر، متناسب با دفتر سومویژهنامه را مطرح کنیم، صمیمانه سپاسگزارى مىکنیم.پرسشهاى این قسمت در باره سه محور اصلى شکل گرفتهاست:
الف: نقش و تأثیر عاشورا در حیات سیاسى، اجتماعى وفرهنگى جامعه در قرون گذشته، دوران مبارزه براى انقلاباسلامى و دوران جنگ تحمیلى؛
ب: جایگاه و نقش کنونى عاشورا؛
ج: جایگاه و تأثیر عاشورا در آینده جامعه و انقلاب و تحولاتاجتماعى.
و امّا سؤال اول: در باب تأثیرى که عاشورا در تحوّلاتسیاسى، اجتماعى بعد از خود گذاشته، بارها صحبت شده ونوعاً مثالهایى که بیان مىشود منحصر به قیام توّابینمىشود و یا با توسعه شامل قیام مختار هم مىگردد، یعنى بههمان سالهاى محدود بعد از عاشورا. در حالى که قیام حضرت
|13|
ابىعبداللّه الحسین(ع) حرکتى مستمرّ ایجاد کرد و تا الآن همدر تحولات اجتماعى، سیاسى و حتى فرهنگى مؤثر است. اگرسیر تاریخى تشیّع را نگاه کنیم، تردیدى وجود ندارد کهنقشآفرینى عاشورا به وضوح خود را در حفظ و توسعه آننشان داده است. نگاه کلّى حضرتعالى به این بُعد از حرکتسیدالشهدا(ع) مخصوصاً در قرون بعدى و قبل از انقلاباسلامى و دوران مبارزه چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
جواب: طبیعتاً ما تأثیر قیام سیدالشهدا(ع) را در زمان خود حادثه و بعد از آندوران نزدیک به حادثه، خیلى بحث مىکنیم، و در تواریخ هم هست وملاحظات سطحى تاریخ هم براى مردم گفته مىشود و کم هم نیست،اینطور هم نیست که مبتکر آن باشیم.
فکر مىکنم تاریخ در اعماق خود، این مسائل را نوشته است. اگرحوصله این برنامه شما بوده که یک تحقیق جامعى کرده باشید، ببینید درآن زمان، اگر بر فرض امامحسین(ع) قیام نکرده بودند، به صورت طبیعىجهان اسلام چگونه بود؟ کار مفیدى است. اسلام در آن زمان پیشرفتجغرافیایى وسیعى داشت. از غرب به اقیانوس اطلس، از این طرف بهآسیاى میانه، در شمال هم پیشرفت خوبى کرده بود و با این وسعت، تحتسلطه خاندان بنىامیّه بود و آنها هم ثابت کرده بودند که حساسیتایدئولوژیکى و اسلامى ندارند. یک گروه خاصّى بودند، کم کم هم بدترشده بودند و حقیقتاً هم به هر قیمت دنبال حکومت بودند. تعهدى بهاسلام نداشتند و اساساً خیلى از آنها ضدّیت داشتند، و در صددانتقامگیرى بودند.
در آن زمان تحقیقاً همه شخصیتهاى اسلامى و اصحابى که زمانپیغمبر بودند، تسلیم شدند. مقاومت در سطح دو سه نفر خلاصه مىشدکه بیعت نمىکنند. آنها هم از آن اصالت و ریشهاى که امامحسین(ع)
|14|
داشتند، برخوردار نبودند. آن عمق لازم براى شخصیتى که مىخواهدچنین کار بزرگى را بکند، آنها نداشتند، علم، سوابق، افتخارات زندگى، درآنها نبود. گرچه پسر عمر و پسر زبیر، شخصیتهاى بزرگى بودند، ولى باامامحسین(ع) خیلى تفاوت داشتند.
اگر بنا بود که امام نسبت به آنچه اتفاق مىافتاد، حساسیت نشان ندهدو بگذارد جامعه سیر طبیعى مادى خود را طى کند، به نظر مىرسد کهبدون تردید همان تعبیراتى که در کلمات امامحسین(ع) است، تحققمىیافت، یعنى کاملاً اسلام مندرس مىشد یا به کلّى یک چیز دیگرىدرمىآمد.
این حرکت امامحسین(ع) حداقل دستاوردش این بود که متفکران واهل نظر را وادار به تفکر کرد که چرا قضیهاى به این مهمّى اتفاق افتاد؟طراحى واقعه نیز تأمل برانگیز بود زیرا فقط شهادت چند شخصیتبزرگ نبود! زیرا حادثه شهادت و جنگ، در آن زمان خود به خود خیلىتکاندهنده نبود، به خاطر اینکه جنگهاى قبیلهاى، فردى و اجتماعىاتفاق مىافتاد و تمام مىشد. اما با آن طرّاحى که امام انجام داد و با ضمیمهشدن قسمت بعدى که اسارت فرزندان پیغمبر بود، تأمل برانگیزى واقعهفوق العاده گشت. اساس اهلبیت و نقطه تمرکز خاندان پیغمبر در آنزمان، حسین بن على و خانوادهاش بودند. شهادت و اسارت آنان با آنکیفیت و عواطفى که ضمن اسارت و شهادتشان اتّفاق افتاد؛ با آن طرّاحىخاص - حالا چه طرّاحى را غیبى بدانیم و چه تدبیر سیاسى امامحسین(ع)- حقیقتاً یک مایه تفکّر و تنبّهى براى سراسر دنیاى اسلام بود و مثل بمبمنفجر شد.
فکر مىکنم مهمترین نقطهاى که مىتوان روى آن تکیه کرد این استکه امامحسین(ع) با این اقدام طراحى شده خود، مسیر تاریخ را عوضکردند. اگر تنبّهات تاریخى و اظهار نظرهایى که شخصیتها و
|15|
مسلمانهاى آن زمان و سالهاى بعد کردهاند و برداشت آنها نسبت بهحادثه عاشورا و شخص امام حسین و یزید و خاندان بنىامیّه و دیگران راجمع کنیم، اینها خیلى دلالت دارند که امام مسیر تاریخ را حداقل در حدّتوجّه، هشدار و بیدارباش عوض کردند و بعد آن حوادث معروف اتفاقافتاد و از خود کربلا از اردوگاه عمر سعد در عصر عاشورا شروع شد و درکوفه شدیدتر شد. در دورانى که اسرا در کوفه بودند، حوادثى که درجلسات رسمى و یا در میدانها اتّفاق افتاد، زیر چشم مأموران بنىامیّهبود. اینها همه نشانههاى خوبى است. بعد مسیر کاروان، آنجایى که آنان راشناختند، تأثیر فراوانى گذاشت. در شام که از بستهترین نقاط تفکر بود -چرا که بنىامیّه و معاویه خیلى با زیرکى و تبلیغات خاص خود، آنجا رابسته بودند، تعصبات هم بود زیرا شامىها با بودن معاویه یک سلطنتىدرست کرده بودند و محوریت دنیاى اسلام را در بُعد سیاسى براى خودبهدست آورده بودند؛ همین حالا هم شما مىتوانید اهمیت آن را ببینید -در آن محیط، اسرا در مدتى که در این شهر بودند، آنجا را عوض کردند.بعد از آن هم معلوم است که از آن زمان به بعد، همیشه مرکزیت حکومتبنىامیّه در حال دفاع بود. حقیقتاً انسان مىبیند و مىفهمد که حالت دفاعىبه خود گرفته بودند تا اشکالات را جواب دهند. در بحثها و جدلها بامخالفانشان وقتى به مسئله عاشورا مىرسیدند، کم مىآوردند ونمىتوانستند جواب بدهند، مىخواستند مسؤولیت آن واقعه را ازخودشان دور بکنند. بدترین نقطهاى که آنها را در مباحثه و مذاکرهمىتوانست وادار به عقبنشینى بکند همین ظلمى بود که بهامامحسین(ع) و به خصوص بچههاى امامحسین(ع) کردند. و از آن بهبعد، حوادثى که شما اشاره کردید، رخ داد، مثل اقدام سریع توابین، یعنىهمانهایى که حقّش بود وقتى امامحسین(ع) به عراق آمد اقدام مىکردند،ولى تأخیر کردند و تأخیرشان مایه حسرت شد و خودشان را گناهکار
آیت اللَّه رفسنجانى:
اگر تنبّهاتتاریخى و اظهار نظرهایى که شخصیتها و مسلمانهاى آن زمان و سالهاى بعد کردهاند و برداشت آنها نسبت به حادثه عاشورا و شخص امام حسین و یزید و خاندان بنىامیّه و دیگران را جمع کنیم، اینها خیلى دلالت دارند که امام مسیر تاریخ را حداقل در حدّ توجّه، هشدار وبیدارباش عوض کردند.
|16|
تشخیص دادند و حقاً گناهکار بودند و براى جبران آن و نجات خود ازملامت و سرزنش وجدان، شجاعانه وارد میدان شدند، در حقیقت آناقدامى که آنها کردند یک نوع عملیات استشهادى بود، که اگر همیناستشهادى را زمانى که امامحسین(ع) زنده بود انجام مىدادند، مؤثّرتربود و جواب مىداد.
مجله حکومت اسلامى: آیا منشأ این عمل استشهادى حرکت امامحسین(ع) است یااینکه چون احساس تقصیر و کوتاهى کردند، خواستند آن راجبران بکنند، یعنى آیا مىتوانیم قیام توّابین را جزء آثارعاشورا ذکر کنیم؟
جواب: آرى مىتوانیم. حرکت امامحسین(ع) یک حجّتى براى آنها شد که تاحالا هم ادامه دارد، تردیدهایى که بعضى داشتند، تهلکه و امثال آن کهشبهه مىشد، با اقدام امام، حجت بر آنان تمام شد که باید این کار رامىکردند. ممکن است این حجّت، قبلاً هم براى آنها تمام بود و کوتاهىمىکردند، ولى بعد از واقعه کربلا، حجتى عمومى شد.
بعد قیام مختار پیش آمد که نقطه تمرکز تبلیغاتى و استدلالى و قدرتپیشرفتش را از همین حادثه مىگیرد. هر کس را که مىخواهد از سر راهخودش بردارد، اتهام شرکت در جنگ علیه امام(ع) را متوجه او مىکند کهغالباً هم تهمت واقعى داشتند و با آنها برخورد مىکند و کسى هم در مقابلاین برخوردها، نمىایستد و مقاومت نمىکند. بنابراین امامحسین(ع)جامعه را حسابى تکان داده بود و زمینه سازى کرده بود.
کمى که جلو مىآیید و به زمان قیام عباسىها مىرسید، همه قبولدارند که مایه قیام عباسىها علوىها بودند، نقطه جدى تبلیغات و حلقهمؤثّر جریان ضدّ اموى، عمدتاً بر بیان ظلم اموى بود و بهترین مَثل آنها،کربلا بود. بالاخره عباسىها با شیطنت تلاش نموده و نقش اموىها درظلم به اهلبیت و کشتن امام حسین را تبلیغ کردند ولى خودشان هم بهسمت همان شیوه اموىها رفتند و از همان قماش گشتند، منتها یک
|17|
مقدارى خفیفتر. بنىامیّه همیشه نسبت به علوىها تندتر بودند. عباسىهاهم جزء مدعیان بودند؛ از اشراف قدیمى بودند که دنبال حکومت درجزیره بودند و قطعاً در مکه و آنجاها ریاست داشتند. به هر حال آنها ازاین حربه استفاده کردند.
- البته در این جا، نمىتوان به همه آنچه که در طول تاریخ اتفاق افتاد،پرداخت و لازم است در یک فرصت بیشتر به همه این موارد پرداخت. -
تا اینکه به زمان متوکّل مىرسیم. اقداماتى که متوکّل علیه قبرامامحسین(ع) مىکند، نشان مىدهد آنجا یک نقطه مبارزه پرورى شدهبود و براى هر کسى الهامبخش بوده است. او مىخواسته این نقطهالهامبخش فراموش شود و مردم دیگر به فکر امامحسین(ع) نباشند.گرچه قبر و مزار اینها، خود مهمترین نقطه از نظر جغرافیایى بوده کهمردم مىآمدند و اجتماع مىکردند، کنار کوفه بود و موقعیت خاصّى همداشت، ولى اصل مسئله این بود که مىخواستند مرکزیت عاشورا را ازتاریخ بیرون ببرند. من یک وقتى در قیام علویین مطالعه مىکردم، دیدمکمتر قیامى هست که از نورانیت کربلا به نحوى استفاده نکرده باشد،بعضىها خیلى صریح و محورى و بعضىها به عنوان چاشنى کار متناسببا محیط انقلابشان استفاده مىکردند.
جلوتر مىآییم تا مىرسیم به صفوىها. در کتابى که پیش از انقلابخواندم در مورد حکومت صفوىها یک بحث خوبى را شروع کرده بودکه یک بحث مبنایى براى شما راجع به ایران است تا در بحثهایتاناستفاده بکنید، اینکه حکومت صفوىها معلول حضور نفوذ اهلبیت(ع)در ایران است یا بر عکس، یعنى صفوىها آمدند و اهلبیت را در ایرانتقویت کردند، واقعاً دو نظر است. بعضىها مىگویند صفوىها آمدند اینرا ماندگار و عمومى کردند، بعضىها مىگویند چنین زمینهاى از قبلوجود داشت. به اضافه اینکه اینها در مقابل عثمانىهاى متعصّب سنّىبودند و اختلاف ایران و عثمانى بود و اینها از این موقعیت روحى مردماستفاده کردند که بتوانند مردم را در مقابل عثمانى جمع بکنند.
آیت اللَّه رفسنجانى:
همه قبول دارند کهمایه قیام عباسىها علوىها بودند، نقطه جدى تبلیغات و حلقه مؤثّر جریان ضدّ اموى، عمدتاً بر بیان ظلم اموى بود و بهترین مَثل آنها، کربلا بود.
|18|
من در ادلهاى که آن موقع مطالعه مىکردم، به این نتیجه رسیدم که ایننظر دوم درست است. قبل از صفویان گرچه حکومت، حکومت شیعىنبود ولى به طور واقعى که انسان مىبیند، عاشورا محوریّت داشته و درخیلى از جاهاى ایران بوده است و صفوىها دیدند چیزى بهتر از ایننیست. البته خودشان هم دوستدار اهلبیت بودند، نه اینکه به خاطرمصالح سیاسى آن را اظهار کنند؛ ولى کشف کردند و روى آن ایستادند، لذااین عشق ماندگار شد و هیچکس نتوانست آن را از بین ببرد. در دورهقاجار هم تقویت شد و بعداً هم همینطور تا به حال مانده است. به اطرافهم که بروید همچون بحرین که تشیع هنوز هم آنجا هست، آنجا را نیز کهمىخوانید، مىبینید که مسئله امامحسین(ع) و عاشورا باعث تثبیت اینموقعیت شد. درعراق کمى که از کربلا دور مىشوید و به طرف شمال ومناطق سنىنشین مىروید که عثمانىها آن موقع حاکمیت داشتند، آناننیز در آنجا هیچ وقت نتوانستند مسأله امام حسین و محبت او را پاک کنند.همچنین نجف و حلّه که مرکز تشیّع شد و بعد هم مرکز علوم اسلامى شد،تمام اینها را، انسان وقتى نگاه مىکند، مىبیند که در تاریخ همیشه مثل یکجویبارى که جریان دارد و از اطراف این رودخانه استفاده مىشود، بهرهمىگیرند، آباد مىشوند، تمدن خلق مىکنند. یا مانند رگ اصلى در بدنانسان که همه چیز را مشروب مىکند، یک چنین حالتى براى جریانعاشورا در تاریخ مىتوانید، ببینید.
مجله حکومت اسلامى: یعنى مىتوانیم بگوییم که هویت تاریخى تشیّع وماندگارى آن درتاریخ ربط تمام و کامل به امامحسین(ع) داردکه اگر نبود، معلوم نبود از تشیّع به این شکل فعلىاش چیزىمىماند؟
جواب: من نمىتوانم بگویم که اگر عاشورا نبود، شیعه هم نبود.ولىاگر با دیدمحققانه نگاه بکنید، مىبینید الآن اهلبیت در خیلى جاها نفوذ دارد. بهمصر نگاه بکنید، مىبینید مصریها با محوریت رأسالحسین و چیزهایى
|19|
از این قبیل که بسیار برایشان تقدّس دارد به اهلبیت ابراز علاقه مىکنند؛یا در کشور مغرب، تونس، الجزایر و هر جا ما رفتیم، مىبینیم از حضورتفکر عاشورایى و مظلومیّت اهلبیت(ع) و دفاع از قرآن بر این محور آثارقابل توجهى شکل گرفته است.
مجله حکومت اسلامى: اگر کسى بگوید که استفاده از قیام امامحسین(ع) در بعدتشکیل حکومت را کسانى مثل عباسیان کردند، چه باید گفت؟چطور شیعیان نتوانستند در جهت تشکیل حکومت از این قیامبهره ببرند تا به اهداف وسیعترشان برسند و فرصتها را ازدست دادند؟ آیا طبق صحبتى که حضرتعالى فرمودیدهمین مقدار استفاده کفایت مىکند؟
آیا شیعیان کوتاهى کردند یا ظرفیت شیعیان براى استفادهاز قیام امامحسین(ع) بیشتر از این نبود؟
جواب: این یک سؤال مهمى است، من در خصوص این سؤال کار نکردهام ولىحالا آنچه که از ذهنیتهاى خودم مىتوانم داشته باشم را بیان مىکنم.
در زمان ائمه(ع)، رهبرى و هدایت این وضع را خود آنان برعهدهداشتند و ما نمىتوانیم نتیجه بگیریم و قضاوت تاریخى بکنیم. دورهاى کهشما مىگویید حدود 200 سال آن را ائمه(ع) بودند و اگر بنا بود کسىکارى کند خود آنان بودند. حتّى در زمان امام صادق(ع) وقتى که فرصتىپیدا شد و یکى از رهبران انقلاب علیه امویان به امام صادق(ع) رو آورد،امام نپذیرفتند.
این یک بحث اساسى مىخواهد و من چند کلمهاى عرض مىکنم، اگرشما این بحث را در این نشریه ندارید، جاى آن خالى است.
چرا اینطورى شد و ائمه اقدامى نکردند، مخصوصاً امام رضا(ع) کهموقعیت ممتازى براى آن حضرت به وجود آمده بود. قضاوت کردنسخت است، با آن اصرارهاى مأمون و شرایطى که به وجود آورده بود ونفوذ امام رضا(ع) در خراسان و مشکلاتى که مأمون با بغداد داشت. امامرضا(ع) که طرفداران مردمى قوى داشتند.
|20|
به نظرم مىرسد که پس از امامحسین(ع) این اصل براى ائمه ما مسلّمبوده که شرایط به هر دلیل شرایطى نیست که حکومت ناب اسلامى موردنظر اهلبیت تشکیل شود. و ما از امامان هیچ حرکتى جدّى براى گرفتنحکومت که واقعاً دنبال این باشند که خودشان بخواهند حکومت را قبضهکنند، نمىبینیم. البته در تبیین حقّانیّت خودشان مىبینیم حرکت مىکنند،حرف مىزنند، محاجّه مىکنند، دوستانشان هم احتجاجات زیادى دارندو بحث مىکنند، نمایندگانشان در سراسر جهان اسلام بودند، پولمىگرفتند، شؤون ولایت را اجرا مىکردند، مظلومیت و سلب حقّشان رامطرح مىکردند. اسلام را هم تبیین مىکردند. ولى به نظر مىرسد که عملاًبه فکر تصاحب حکومت نبودند. حالا اگر شما توانستید، مواردى را پیداکنید. ما پیش از انقلاب بحثهایى در این زمینه داشتیم و مایل بودیم ثابتکنیم که امامان دنبال تشکیل حکومتى بودهاند. دیدیم کارهایى بوده است،در سرّ و خفا یک چیز دیگرى بود و آشکارا چیز دیگرى. تقیّه مىکردند،گروههاى مسلّح را تقویت مىکردند اما خودشان در صدد تشکیلحکومت نبودند و ما نمىخواستیم این را بپذیریم.
مجله حکومت اسلامى: حضرتعالى مستحضر هستید، برخى روایات نشانمىدهد که برخى ائمه(ع) از این نظر تحت فشار بودند مانندامام صادق(ع) که از ناحیه برخى از شیعیان مورد سؤال بودکه چرا دست به شمشیر نمىبرید و چرا اقدام نمىکنید؟ ازموضعگیرى امام(ع) بر مىآید که آنان واقعاً شرایط رامساعد نمىدیدند و همین کسانى که ادّعا مىکردند ما دررکاب شما هستیم، ایستادگى نمىکردند. نمونههاى زیادىوجود دارد که یک نمونه آن جریان سدیر صیرفى است که بهنقل مرحوم کلینى، یک وقت آمد خدمت حضرت صادق(ع) -حتماً جوانى انقلابى بوده است ولى توجه به موقعیت نداشت.- به امام اعتراض کرد که چرا در خانه نشستهاید؟ اگر جد شماامیرالمؤمنین(ع) این مقدار که شما نیرو و شیعه و یار دارید،نیرو داشت، قبیله تیم و قبیله عدى، در حکومتش طمع
|21|
نمىکردند! حضرت سؤال کرد: چند نفر انتظار مىرود باشند؟سدیر گفت: صدهزار نفر. امام(ع) فرمود: صد هزار نفر؟ عرضکرد: نه؛ دویست هزار نفر! و در مرحله بعد ادّعا کرد نصفدنیا طرفدار شماست! معلوم مىشود که این شخص، شناختدرستى از وضع موجود نداشته است. حضرت ساکت شدند وبعد با سدیر به مزرعه رفتند. در مسیر در مکانى براىخواندن نماز پیاده شدند. سدیر خودش نقل مىکند که پسربچهاى در آنجا گله بزغالهاى مىچراند، امام(ع) آنجا خواستجواب مرا بدهد، فرمود. اگر به تعداد این رمه یاور داشتم،نشستن در خانه و دست کشیدن از قیام برایم جایز نبود!سدیر مىگوید پس از نماز تعداد بزغالهها را شمردم فقط 17بزغاله بود! این در شرایطى بود که نقل شده امام(ع) چهارهزار نفر شاگرد و راوى داشتند. یعنى کسانى که به هر حالبه گونهاى، کم یا زیاد، از محضر امام استفاده کردند. بنابراینمعلوم مىشود که این وضعیت چندان با دوره امام حسین(ع)تفاوت نداشته است چون بالاخره سیدالشهدا(ع) یک تعداد 70- 80 نفرى او را همراهى کرد که تا آخر بایستند ولى اینبزرگواران این مقدار هم نیروى کارى نداشتند که تا آخربایستند. اگر کسى چنین تحلیلى بکند، نظر شما چیست؟
جواب: ما باید در این روایات یک قدرى کار بکنیم، چرا که بالاخره مىبینیم درهمان زمان گاهى صدها نفر شهید مىشدند، یعنى آدمهایى بودند کهمقاومت مىکردند و در یک گوشهاى شهید مىشدند، همزمان جاهاىدیگر هم بودند. در زمان خود امامحسین(ع) که اشاره کردید همین مردمبودند، قطعاً در حکومت اسلامى، تعداد زیادى آدم حاضر بودند کهفداکارى بکنند. ولى مجموعه شرایط را براى پیاده کردن افکاراهلبیت(ع) که بخواهند اسلام واقعى را پیاده بکنند، شاید مساعدنمىدیدند. این یک بحث مستقلى است و در بحث ما نمىگنجد، شما یکسؤال مهمى را مطرح کردید که خود یک مقوله مستقلّ است.
آیت اللَّه رفسنجانى:
من یک وقتى درقیام علویین مطالعه مىکردم، دیدم کمتر قیامى هست که از نورانیت کربلا به نحوى استفاده نکرده باشد، بعضىها خیلى صریح و محورى و بعضىها به عنوان چاشنى کار متناسب با محیط انقلابشان استفاده مىکردند.
|22|
مجله حکومت اسلامى: این سؤال براى این است که معلوم شود چرا این خط بعد ازشهادت حضرت دنبال نشد بلکه ظواهر تاریخى نشان مىدهدکه برخى فرصتها که در ظاهر پیش مىآمد، ائمه(ع)امتناعکردند و حاضر نشدند، به میدان مبارزه علنى بیایند؛علت آن چیست؟
جواب: مهمترین نکتهاى که همیشه به ذهنمان مىرسدونمىتوانیم آن رانفىکنیم، این است که بگوییم شرایط عمومى کشور براى پیاده شدن احکاماسلام، آن گونه که اهلبیت تشخیص مىدادند، آماده نبود. چون درزمانهاى بعدى، مکتب اهل سنّت شکل گرفته بود و عامه مردم - تعبیراتروایات به عامّه و خاصّه از همین نگاه است - تابع آن مکتب بودند و تقلیدمىکردند، واقعاً قبول مىکردند و ایمان داشتند به اینکه این مکتب حاکمباشد. اتفاقاتى که در دوران صفویه در ایران مىافتد، بعد سیاسى براى آنهامهم بوده است نه ابعاد واقعى اجراى احکام، ولى براى ائمه که این گونهنمىتوانست باشد. آنها مىخواستند قرآن را پیاده کنند. من احتمال جدّىمىدهم که اگر بحث و بررسى بکنیم به این نتیجه برسیم که امامان(ع)ظرفیت جامعه را بیش از این نمىدیدند.
مجله حکومت اسلامى: یک نکتهاى در سالهاى اخیر درباره آیةالله شیخعبدالکریم حائرى در دوره رضا خان گفته مىشود که ایشانحرکتى در جهت ضدیّت با اساس حکومت رضاخان، انقلابىنکرد تا حوزه را حفظ کند و نتیجه حفظ حوزه، نیروهایى بودکه بعدها انقلاب کردند. اگر کسى بگوید در طول تاریخائمه(ع) نیز به خاطر محدودیت توان، و در اقلیت بودن شیعه،بیشترین سعیشان این بود که شیعه را حفظ بکنند و اینفرهنگ و جایگاه باقى بماند، نظر شما چیست؟
جواب: این نکته هست، ولى اگر با آن حرفى که من گفتم با هم بگوییم، یکمعنایى پیدا مىکند و الّا به تنهایى فایده ندارد. فرض بکنیم صفوىها کهجنبه حکومتى دارند، گرچه فقط در شعار باعث شد که ایران شیعه بماند،
|23|
آیا ائمه(ع) هم مىتوانستند حکومتى با همین موقعیت تشکیل بدهند.فرض کنید مانند حکومت فاطمىها که بعداً در مصر تشکیل شد ولى آنشیعه خالص نبود و ما هنوز آثار مثبت آن را مىبینیم و بهرهمند مىشویماز آن زمان اهلبیت به مصر راه یافتند و باقى هستند. اینکه ائمه(ع) هممىتوانستند چنین حکومتى به وجود بیاورند و مصلحت مىدیدند کهحکومتى در همین حد از اسلامى بودن تشکیل دهند، این قابل بحثاست و به این روشنى نمىتوانیم، جواب دهیم. ولى به صورت کلّى اگرمىدیدند که [که تشکیل حکومت ناب اسلامى ممکن] نمىشود، یعنىتحمّل نمىکنند [و حکومتى مثل حکومت صفوى نیز] یک اسلام واقعىو یک شیعه واقعى نبود؛ یعنى اگر مىخواستند حکومتى مثل صفوىها ویا مثل فاطمىها و یا حمدانیان یا ادارسه در آفریقا تشکیل بدهند، اسمششیعه بود ولى واقعیتش نبود. در حالى که آنان در صدد تشکیل حکومتاسلامى ناب بودند نه حکومتى که اسمش اسلامى باشد ولى در واقعصددرصد اسلامى نباشد.
مجله حکومت اسلامى: این بحث همان گونه که اشاره فرمودید جاى کار و بررسىدارد ولى آنچه که مسلّم است اینکه این روند ادامه پیدا کرد تابه انقلاب مبارک و اسلامى ایران رسید که دستاورد مهمىبراى همین نهضتى بوده که در طول تاریخ ادامه داشت. بهنظر حضرتعالى نقش عاشورا در این انقلاب در چه حدّىبوده است؟ توضیح اینکه این سؤال را ممکن است در دوسطح مطرح کنیم، یکى نقشآفرینى فکرى که این نهضتداشته و انقلابیون و مبارزین را به اینجا رسانده که باید درچنین موقعیتى مثل امامحسین(ع) قیام کنند و جلوى استبدادداخلى یا حتّى استعمار خارجى بایستند و این حرکت را آغازبکنند. چون قبل از آن حداقل رکودى بین متفکّرین وجود داشتو در این زمینه اقدامى نکردند تا حضرت امام(ره) چنیناقدامى کردند. بنابراین از جهت فکرى، این نقشآفرینى رابراى عاشورا مىبینیم. دیگرى در سازماندهى عملى انقلاب
آیت اللَّه رفسنجانى:
آنهایى که درگذشته به فکر بودند که این جریان را منحرفکنند و به طرف مسائل غیرسیاسى ببرند و فقط مسائل عاطفى مردم را ازاین طریق درست کنند، آنها رندانه عمل مىکردند.
|24|
نیز مشهود است که نهضت عاشورا، نقش عمدهاى داشتهاست.
حضرتعالى به عنوان کسى که در متن این قضایا و جریاناتمبارزه بودید و از نزدیک شرکت داشتید، این نقشآفرینى رابراى نسلهاى فعلى که آن زمان را درک نکردند و این مسائلرا نمىدانند و همچنین نسلهاى بعدى، چگونه ترسیممىکنید؟
جواب: فکر مىکنم از چند جهت از مسئله عاشورا و کربلا و امامحسین(ع)استفاده مىشد، براى اینکه مبارزه هم جدّىتر و هم عمیقتر و همماندگارتر بشود. یکى به عنوان یک حجت تا کسى در مسیر مبارزه شکنکند، چون به خاطر امامحسین(ع) جانشان را تقدیم مىکردند وبچههایشان را هم به اسارت مىدادند.
آن چیزى که در انتظار مبارزین بود بالاخره یا شهادت بود یا اسارت ویا هزینه کردن. امام حسین(ع) به خاطر دین همه این کارها را کرده بودند.ملموسترین شکلش در زندگى ائمه را در کربلا داشتیم. البته از حضرتموسى بن جعفر(ع) هم زندان را داشتیم، آن هم یک حجّت بود. این را ازلحاظ افکار عمومى مىگویم، اما براى صاحب نظران و اهل فتوى، حجتبیش از اینهاست. این امر تأثیر بسیار جدّى بر این داشت که انسان باشهامت و با خیال راحت، وارد مبارزه شود و از هر چه که مىتواند، مال،جان، بچهها و رفاهش سرمایه گذارى بکند.
نقطه مهم دیگرى که در قضیه امام حسین(ع) وجود داشت فضایى بودکه عاشورا و کربلا در جامعه درست کرده بود و بالاخره جامعه را یکمقدارى حسینى کرده بود. ما در این جامعه مىخواستیم کار کنیم. اگر اینکار را مىخواستیم در جامعه مثلاً سنّىهاى مصر یا شام بکنیم، قدرىدشوار بود، مگر اینکه آنها هم یک فضاى دینى مىداشتند که ما از آن زاویهنگاه مىکردیم، اما فضاى امامحسین(ع) در جامعه بستر مناسبى براىحرکت جهادى و مبارزاتى خلق کرده بود.
|25|
سوم، امکاناتى که عاشورا و محرّم خلق کرده بود و هنوز هم خلقمىکند و نیز خود مراسم عاشورا، حسینیهها، نذورات و موقوفات، اینهادر مسیر مبارزه خیلى مهم است. در جوامع بشرى براى کارهاىفرهنگىشان از این چیزها خلق مىکنند. بالاخره روز استقلال وآزادیشان، روز مرگ قهرمانانشان، از این چیزها درست مىکنند و در آنفرصتها بهره مىگیرند. حادثه عاشورا یک بهره مداومى را در اختیارتفکر ولایى و تفکر حکومت ولایى گذاشته است. براى اینکه هم از لحاظمالى و هم از لحاظ زمانى و هم از لحاظ مکانى و هم از لحاظ داشتنمستمع که مردم به طور طبیعى جمع شوند و گوش بدهند، اینطورفرصتى هیچ جا نیست. من الآن جایى را نمىبینم که بخواهم به وضعخودمان تشبیه کنم. کربلا و عاشورا و محرم این فرصت را در اختیارمبارزان شیعى در ایران قرار داده بود. ما واقعاً منابع مالى مبارزان را بیشتراز این ناحیه بهدست مىآوردیم. همه، به خاطر این بود که این فضا وجودداشت. یک حادثهاى که براى ما اتفاق مىافتاد و کسى از ما کشته یا اسیر یامتوارى و یا تبعید مىشد، خیلى خوب و آسان مىتوانستیم او را تشبیهکنیم به آن چیزى که در ذهن مردم مقدس است و شبیهسازى بکنیم و ازاین تقدس که وجود مردم را قبضه کرده براى اثبات حقانیت راه خودمانو جلب احساسات مردممان استفاده بکنیم. اینها خیلى ظرفیت بالایىاست. ما چون در آن هستیم، خودمان غافلیم از آنچه که داریم.
آنهایى که در گذشته به فکر بودند که این جریان را منحرف کنند و بهطرف مسائل غیرسیاسى ببرند و فقط مسائل عاطفى مردم را از این طریقدرست کنند، آنها رندانه عمل مىکردند. نقطه مقابلش این بود که ایننهضت و عزادارىها را که آنها مىخواستند منحرفش بکنند، همان را مادر خدمت انقلاب آورده بودیم و این کار را فقط روحانیت مىتوانستبکند که سابقه متولىگرى این امور را داشت. مثلاً وقتى که سراغمصیبتخوانىها و نوحهخوانىها، دستجات و عزادارىها مىرفتیم دوتیپ مىدیدیم؛ یک تیپ بودند که ما با آن تباین داشتیم و دولت هم بیشتر
آیت اللَّه رفسنجانى:
این رزمندگان باآشنایى که با ایثارگرى موجوددر کربلا داشتند، مسائل برایشان حل شده بود. درجهاد و مبارزهچیزى که مهم استاین است که مسائل براى انسان حل شده باشد. آدم اگر گرفتار شبهه و تردید باشد ممکن نیست شهامت داشته باشد.
|26|
از آنها حمایت مىکرد و آنها را تشویق مىکرد که عواطف مردم را بامسائل سطحى جلب بکنند و آتش خواستههاى مردم را با آن چیزهاخاموش بکنند. یک عدّهاى هم بودند که مىگفتند باید احساسات مردم رادر جهت اصلاح جامعه و نظام و کارهاى مبنایى جامعه سمت و سو داد.
در آن دوره بهترین پایگاه ما این جلسات بود، حتى جلسات ماهرمضان که مردم براى خود ماه رمضان جمع مىشوند نیز بدون امامحسین(ع)هیچ بود. وقتى یک جلسه برپا مىشد مىبایست روحش را باتبلیغ راه امامحسین(ع) احیا بکنیم. آن عبادت، روزه، ذکر و قرآن همه بود،ولى آنکه به کار ما و جلساتمان بیشتر جهت مىداد این روح قیامامامحسین(ع) بود. حالا هم همینطور است و همیشه هم بوده است.عاشورا واقعاً چاشنى خیلى مؤثّر در جلسات ما بود و هنوز هم هست.خداوند این محبت را قرار داده است.
مجله حکومت اسلامى: اگر در این خصوص خاطراتى از دوران مبارزه دارید،خوشحال مىشویم بازگو فرمایید.
جواب: وقتىمسئله مدرسه فیضیه اتفاق افتاد و ما براىاولین باربا رژیم درگیرشدیم، در آن حادثه که با شهادت امام صادق(ع) و ایام نوروز همزمان بود،طلبه رودبارى، آقاسیدیونس از بالاى پشت بام مدرسه، آن طرف داخلرودخانه افتاد و بعد از مدتى در رودبار از دنیا رفت. ما این مورد را بهعنوان شهید مدرسه فیضیه مطرح کردیم و از کتکها و غارتها، که اولین باربود اتفاق افتاده بود، استفاده کردیم، یعنى اینها را با شبیهسازى با قیامامامحسین(ع) استفاده مىکردیم. مردم براى اینها واقعاً گریه مىکردند وحسابى اشک مىریختند، البته با آن ظرافتهایى که وعاظ داشتند، مثلاً شعرمىگفتند و مرثیهسرایى مىکردند.
این جریان نوروز اتفاق افتاد، شاید 21 فروردین بود که مرا بازداشتکردند. براى ارسال نامههاى مکتب تشیع رفته بودم که در خیابان باجکقم مرا دستگیر کرده و به سربازى بردند. جمع دیگرى از طلبهها را نیز
|27|
دستگیر کردند. هر کدام از ما طلبهها را در گردانها تقسیم کردند. وقتىمحرم رسید هر یک از ما گردانمان را به یک مسجد تبدیل کرده بودیم، همحرفهایمان را مىزدیم و هم روضه مىخواندیم، البته نمىگذاشتند یکجلسه مشترک میان گردانها داشته باشیم. عصر عاشورا، سپهبد عظیمى،فرمانده نیروى زمینى براى بازدید آمده بود که یکدفعه نگاه کرد، دید اینسربازها گروه گروه نشستهاند و ما هم با لباس سربازى مشغول صحبتبراى آنها هستیم. او گفته بود اینها آمدهاند اینجا را آخوندخانه کردهاند!بعد از آن، جلسات ما را تعطیل کردند.
و یا مثلاً، آن نیروهایى که براى حمله به مدرسه فیضیه آورده شدهبودند، چتر بازها بودند که نیروهاى جدى و مقاوم شاه به شمار مىرفتند؛نیروهاى ورزیده، ورزشکار و آموزشدیدهاى بودند. آنها را به جنگقشقایىها فرستاده بودند و در همان پادگان حضور داشتند؛ اینها همروضه گرفته بودند و مرا هم براى روضه خوانى دعوت کرده بودند. حالاچتربازى که مدرسه فیضیه را کوبیده بود و از آنجا رفتند قشقایىها را همتار و مار کردند، مجلس روضه گرفته بودند! این نیروها خیلى هم مورداحترام بودند، مثلاً اگر مىخواستند به آنها آبگوشت بدهند، چند تا تخممرغ هم توى آبگوشتشان مىریختند براى اینکه تغذیه مقوى داشتهباشند! این را ما و رفقا که براى روضهخوانى در مجالس آنها رفته بودیممتوجه شدیم که غذاى آنها با بقیه متفاوت است. من دو سه تا سخنرانىبراى این چتربازها کردم. سالنى داشتند که از جمعیت پُر مىشد، واقعاً مارا تحمل کردند، در حالى که درست در نقطه مقابل خودمان بودند،برایشان سخنرانى کردیم، این خیلى تأثیر دارد، یعنى ما این گونهمىتوانستیم از عاشورا استفاده بکنیم، راههاى دیگرى هم بود، اما این راهنزدیکتر بود.
مجله حکومت اسلامى: یکى دیگر از جلوههاى حضور کربلا و فرهنگ عاشورا را مادر مسئله جنگ تحمیلى و فضاى حاکم بر کشورمان در آن
|28|
زمان شاهد بودیم و حضرتعالى هم در متن قضایاى جنگ ومدیریت جنگ قرار داشتید. به نسل موجود ما متأسفانه فقطبرخى از آثار و خاطرات جنگ منتقل مىشود؛ خیلى مایلیم کهروایت نقشآفرینى حادثه کربلا را از این منظر، یعنى درزمینه دوران دفاع مقدس از زبان حضرتعالى بشنویم.
جواب: طبعاً در جنگ این قضیه بیشتر از جاهاى دیگر دیده مىشود، چونجنگ یک میدان محسوس شبیه کربلا بوده است، براى آنهایى که نزدیکبه شهادت بودند، آن جلساتى که آقایان روحانى برایشان روضهمىخواندند، این مؤثرترین برنامه فرهنگى بود. و به طور کلى براىنیروهاى جنگ از نقطه آموزششان، اعزامشان، مسیرى که مىرفتند، چهآنجایى که مانور مىدادند و چه آن موقعى که براى عملیات توجیهمىشدند و بعدش مىجنگیدند که یا پیروز مىشدند و یا شکستمىخوردند و شهید یا اسیر یا مجروح مىشدند؛ در تمامى این مراحلآنچه که آنان را سر حال نگه مىداشت و روحیه آنان را تقویت مىکرد،داستان کربلا بود. من هیچ چیزى را بیش از این مؤثر نمىدیدم.
مجله حکومت اسلامى: چرا؟ این چرایش خیلى مهم است.
جواب: چون اینها راهشان را مطابق راه امامحسین(ع) و یارانش مىدیدند وانتظار سرنوشتى شبیه سرنوشت آنان را داشتند. چون اینها ممکن بود یاشهید شوند و یا اسیر گردند و سرنوشتى مانند سرنوشت امامحسین(ع) یااسراى کربلا پیدا کنند. آنان مىدیدند هر چه برایشان پیش آید در کربلابهترین نمونه و مقتدا و الگویش را دارند. علاوه بر اینکه آدمهایى که بهجبهه مىآمدند، نوعاً کسانى بودند که از اول تربیتشان همین بود و با عشقبه امام حسین(ع) بزرگ شده بودند. بخصوص که جهت حرکت جنگمانهم به طرف کربلا بود. اینکه کربلا و قبور ائمه(ع) را اینها بتوانند فتحبکنند و راه مردم به کربلا را باز کنند، برایشان مهم بود و لذا روى همه چیزاسم کربلا را مىنوشتند، جاده کربلا، سقّاخانه کربلا، عملیات کربلا
|29|
و...اصلاً یک پارچه عشق به امامحسین(ع) بودند و اصلاً در آن دوره هیچنقطهاى از امامحسین(ع) خالى نبود. این رزمندگان با آشنایى که باایثارگرى موجود در کربلا داشتند، مسائل برایشان حل شده بود. در جهادو مبارزه چیزى که مهم است این است که مسائل براى انسان حل شدهباشد. آدم اگر گرفتار شبهه و تردید باشد ممکن نیست شهامت داشتهباشد. عاشورا خیلى کمک کرد که اینها مشکل فکرى و تردید نداشتهباشند.
مجله حکومت اسلامى: براى ماندگارى و احیاى آن تأثیرى که مسأله فضاى حاکمبر جبههها با الهام از فرهنگ عاشورا داشت، تلاشهاى نسبتاًخوبى صورت مىگیرد. مسأله راهاندازى کاروانهاى راهیاننور در ایام نوروز براى دیدار از مناطق جنگى، ستاد احیاىآثار دفاع مقدس و...، و حضرتعالى نیز اطلاع دارید از تماماقشار جامعه حضور دارند و با وسائل نقلیه خودشان راهمىافتند و مىروند، کاروانهاى دانشجویى، اعم از دانشجویانو اساتید و یا مجموعهاى از هنرمندان و ورزشکاران براىبازدید جبههها مىروند که به هر حال اینها خودشان درتأثیرگذارى بر افکار عمومى مردم نقش دارند؛ حضرتعالىبراى استفاده بهتر از این مجموعه و تأثیرات عمیقتر و براىاینکه تأثیرات صرفاً در لایههاى ظاهرى نماند و به تأثیراتعاطفى اکتفا نشود؛ اگر پیشنهادى دارید بفرمایید.
جواب: پیشنهاد ونظر ویژهاىکه به فکر کسانى که دارند کار مىکنند نرسیدهباشد ندارم، ممکن است لازم باشد امکانات بیشتر و بهتر باشد و راه راهموار کرد. ولى به هر حال یکى از کارهاى خوبى که اینها مىکنند و زیادهم هست، نوشتن خاطرات رزمندگان جبههها مىباشد. ماها که در عمقمسائل بودیم، وقتى فرصت مىکنیم و این جزوهها را مىخوانیم، تحتتأثیر قرار مىگیریم، گریه مىکنیم و به یاد هواى آن موقع مىافتیم؛ تأثیرویژهاى دارد. الآن میلیونها نسخه از همین خاطرات را منتشر کردهاند،
آیت اللَّه رفسنجانى:
اگر امروز همبخواهیم آثار وخاطرات دوران دفاعمان را کههمراه با کربلاستزنده نگه داریم،همه جا مىشودبرایش جا پیداکنیم.
|30|
ساده هم مىنویسند؛ اینکه پدرشان این جورى بود، مادرشان این جورىبود، اینطورى خداحافظى کردند، رفیقشان این جورى بود، در جبهه وسنگر، شب را چه جورى گذراندند، صبح چه کردند، چه جورى مجروحشدند، در مورد اسارت و امثال آن؛ این کار خوبى است که هزاران اثرماندگار به وجود مىآید.
یک کارى که پیشنهاد مىکنم استفاده از ظرفیتهاى هنرى ونمایشهاى مختلف است؛ اعم از فیلم، سریال، نمایشنامه و...الآن از هنربراى هر چیزى استفاده مىکنند، هنر مربوط به جنگ، بهتر از اینمىتوانست باشد و این کار خیلى مؤثر است. اگر درست یک واقعه را بهصورت تخیّلى تنظیم کنند و به صورت فیلم پخش کنند، بغض مردممىشکند و همه را تکان مىدهد. ما نمىگوییم در این زمینه فیلم نداریم،اما کارهایى که هنرمندان به آنها عشق دارند و انجام مىدهند گُل مىکند وفوقالعاده مىشود و ما کمتر هنرمندانى داریم که در این زمینه عاشقانهفعالیت کنند و لذا گرچه زحمت مىکشند ولى کارشان در زمینه جنگ گُلنمىکند. یعنى هنرمندانى که بخواهند در زمینه جنگ و دفاع مقدس،هدف اصلى را ارائه و آن را بزرگ کنند و نشان بدهند؛ زیاد نیستند، تعدادکمى هستند، من فکر مىکنم که یکى از چیزهایى که خیلى جایش خالىاست همین است.
علاوه بر اینکه در بخش مربوط به آثار جنگ، ما مدتهاست که پیشنهادکردیم که یک موزه جامعى از جنگ ساخته شود ولى هنوز کار درستىانجام نشده است، البته موزههاى کوچکى به صورت پراکنده هست. من بهکره شمالى که رفته بودم یک موزهاى دیدم که واقعاً عظمت جنگشان رانشان مىداد. تمام وسایل جنگىشان را نشان مىداد. تمام عملیاتهایشانو...؛ هم وسایل بود و هم فیلم جنگ، یعنى آن وقتى که با آمریکامىجنگیدند چه چیزهایى داشتند و چگونه مىجنگیدند. در حالى که ماجنگمان با همه مشکلاتى که داشت، واقعاً جنگ پرمعنا و مفهومى بود، ماسربازان مخلصِ اختیارى، انتخابگر و با آن روحیات را در جبهه داشتیم.
|31|
من خیلى از جنگهاى دنیا را مطالعه کردهام و چنین سرمایهاى را ندیدم.روى این سرمایه بیش از اینها باید کار بشود. همین کارهاى کاروان نور کهشما مىگویید مىرساند که همان تقدسى که در زمان جنگ به ذهن مردمآمده بود، هنوز آن تقدس باقى است. همین هم مربوط به این کارهایىاست که کردند. صدا و سیما، رسانهها و خود رزمندهها این تقدّس را نگهداشتهاند. واقعاً مردم همین جورى که به مشهد مىروند و یک خضوعىمىکنند، به قتلگاه اینها هم که مىروند، همین خضوع، شاید هم عمیقتروجود داشته باشد، چون آنان را مىشناسند و مىدانند که بچههاىخودشان بودند و رفتند شهید یا مجروح شدند. این قتلگاهها براى مردمخیلى مفهوم دارد. به نظر مىرسد از این سرمایههایى که در اختیار ماستمىشود بهتر بهرهبردارى کرد. البته ناسپاسى هم نباید بکنیم، هنوز همبهترین جلساتى که در کشور گرفته مىشود مراسم شهدا است؛ گاهى دهبیست بار مراسم گرفتهاند، اما باز هم که آدم مىرود مىبیند که باروحترین جلسات است.
مجله حکومت اسلامى: زنده نگه داشتن فرهنگ جنگ و جهاد ما چگونه باید بامجالس و محافل امامحسین(ع) مرتبط بشود؟ یعنى آیا مامىتوانیم از این توان و ظرفیتى که در مجالس هست استفادهبکنیم و آن را همچنان زنده نگه بداریم و مثل زمان جنگ کهعاشورا در نوحههایمان بوده، آیا این راه را مىتوانیم ادامهبدهیم و این فرهنگ آمیخته با هم بماند، یعنى آن قدرت بقا ونفوذ کلمه قیام امامحسین(ع) و در کنارش این همه خاطرات ازجنگ همچنان تأثیر خودش را در نسلهاى بعدى بگذارد؟
جواب: فکر مىکنیم یاد اینها و این گونه آثار همیشه معجونى از عاشورا در آنهست، یعنى هم مستند و هم تشبیه به عاشورا مىکنند.
مجله حکومت اسلامى: به نظر مىرسد مجالسى بر پا مىشود که صرفاً جنبههاىعاطفى قضیه امامحسین(ع) را مطرح مىکنند بدون اینکه
آیت اللَّه رفسنجانى:
در شرایطى کهرهبرى بررسى واحساس مىکنندالآن شرایطى استکه باید مثلامامحسین(ع) قیامکرد و برخورد کردو شمشیر کشید ویا به طرفشمشیرى کهدیگران کشیدهاند،رفت و به جهادپرداخت و ماننددوره امامحسن(ع)نیست که بایدکوتاه بیاییم وصبر کنیم و یکچیزهایى را ازسرمان بگذرانیم،ایشان در این فضاسال عزت و افتخارحسینى اعلامکردند.
|32|
پیوندى با مسائل انقلاب برقرار شود.
جواب: اینگونه اگر نباشد بهتر است، یعنى روضهاى که مىگیرند اگر گریزى بهدفاع خودمان بزنند بهتر مىشود.
مجله حکومت اسلامى: همانطور که فرمودید نقش کربلا در دوران انقلاب و دورانجنگ خیلى پر رنگ بود، اما سؤال این است که در این دورانىکه دوران سازندگى و دوران ساماندهى امور مملکت است ودیگر آن حالت بحران و درگیرى با نظام طاغوت یا نظاممتجاوز خارجى وجود ندارد، در این دوران تثبیت وسازندگى، چگونه مىتوانیم از فرهنگ عاشورا براى پیشبرداهداف سازندگى استفاده بکنیم؟
جواب: در آن بحث قبلى که راجع به آثار جنگ و حفظ و نگهدارى آن داشتیممقدارى به این سؤال جواب داده شد.
ما باید در همه برنامههایى که مىخواهیم انجام دهیم، یک نشانهاى،علامتى، گریزى و حضورى از آن دوره داشته باشیم. الآن عاشورا وجنگمان با هم همراهى پیدا کردند و با هم تأثیر متقابل دارند. لذااگربخواهیم عاشورا را زنده نگه بداریم مثلاً در فیلمى و یا سریالداستانى، باید با مسائل جنگ هماهنگ بکنیم. در کارهاى کشورى هماینها را زنده نگه داریم و این مسائل هیچگاه فراموش نشود و مایه عزتمانباشد، مایه تجهیز فکرىمان باشد و بدانیم اگر به ثبات رسیدیم به خاطرآنها بوده است و اگر آن فرهنگ نبود ما منفعل مىشدیم و از بین مىرفتیم.مسائل مربوط به دفاع را باید هنرمندانه و با علاقه منتقل کرد. یعنى کسانىباید باشند که خودشان هم از همان نسل باشند، یعنى دنبال همان چیزهاباشند و پیوند برقرار کنند. من نمىتوام الآن یک شکل خاصى از این نوعکارها را پیشنهاد بکنم ولى روح قضیه این است که اگر امروز هم بخواهیمآثار و خاطرات دوران دفاعمان را که همراه با کربلاست زنده نگه داریم،همه جا مىشود برایش جا پیدا کنیم.
|33|
مجله حکومت اسلامى: بُعد دیگر این سؤال این است که الآن گاهى در این جریاناتداخلى، شاید برخى تلقىشان این باشد که نحوه تفسیر وتحلیل و استفادهاى که در سطوح میانى یاپایینتر از قضیهامامحسین(ع) مىشود ممکن است وجهالمدافعه برخى مسائلداخلى قرار بگیرد. یعنى یک وقت برخورد با جبهه بیرونىاست و مثلاً قضیه آمریکا و متجاوزین مطرح است کهوضعیت روشن است چرا که ما باید با همان فرهنگ عاشورا وبا همان شدت که در زمان جنگ داشتیم و بلکه شدیدتربرخورد کنیم و روحیه مردم را قوى نگه داریم و در مبارزه باجبهه بیرونى از آن استفاده بکنیم، اما در داخل وقتى گفتهمىشود که مثلاً حسینى عمل مىکنیم، این یک عکسالعملىممکن است داشته باشد و طرف مقابل بگوید مگر ما یزیدىهستیم! مىخواستیم حضرتعالى درباره نحوه استفاده ازمنطق امامحسین(ع) در شرایط فعلى، هم نسبت به جبههبیرونى و هم در داخل، با توجه به مشکلات و شرایط ناگوار ودشوارىهایى که هست، چه از سوى ضد انقلاب و چه در داخلخودمان، توضیح دهید تا روشن شود که هیچ کس نباید ازقضیه امامحسین(ع) استفاده ابزارى بکند. آنجایى که واقعاًنیاز داریم، از منطق شمشیر امامحسین(ع) استفاده کنیم وطبعاً همهجا اینگونه نیست.
جواب: با توجه به تقدّسى که قیام عاشورا دارد، آیا ما حق داریم از آن سوءاستفاده کنیم و در جاهایى که مىخواهیم رقیب را از میدان در کنیممتوسل به آن بشویم؟ من هم طبعاً مىگویم در جاهایى که بىارتباط استنه. یعنى یک وقت دو تا رقیب مسلمان با هم سر یک مسئله بحث دارند،آن یکى مىخواهد خودش را به امامحسین(ع) نزدیکتر کند و با استناد بهامام، رقیبش را از میدان به در کند و...، این نه؛ ولى یک وقت در همینصحنهها یک جریانى مىخواهد به ارزشها و جهاد و عاشورا پشت بکندو فرض هم بر این باشد که آنها هم انقلابى و مسلمان هستند، بله در اینمورد مىشود استفاده کرد. یعنى اگر واقعاً داخل این جبهه، امامحسین(ع)
|34|
حضور دارد، جهاد حضور دارد، اما در جبهه مقابل حضور ندارد بلکه آنجبهه در جهت دیگرى هست و یا اصلاً ضد آن هست، استفاده از نامامامحسین(ع) و جهاد و ایثار جا دارد. ولى استفاده ابزارى به این معنا که بهناحق اینها را بهکار ببریم، حق نداریم از مقدسات در جهت اهدافشخصى و جناحىمان استفاده بکنیم. این بر مىگردد به روح تقابل، اگرتقابل با اهداف امامحسین(ع) است و یا بىتفاوتى است، بله جاى استفادههست، اما اگر تقابل بین دو نیروى مساوى است که هر دویشان به اندازههم براى امامحسین(ع) یا براى خودشان کار مىکنند، اینجا دیگر جاىاستفاده نیست.
مجله حکومت اسلامى: این پاسخى درست است ولى کلى است. اگر کسى بهصورت مصداقى از حضرتعالى بپرسد که آیا الآن شرایطداخلى ما کربلایى و حسینى هست و ما باید آنگونه عملبکنیم، یعنى در برخورد با مشکلاتمان، در مسائل فرهنگى ومسائل سیاسى، باید آنگونه عمل بکنیم؛ آن گونه که گاهىتبلیغ یا جلوه داده مىشود؟ البته ممکن است همینطور همباشد؛ ما در صدد قضاوت نیستیم. سؤال ما از حضرتعالىبه این انگیزه است که چه بکنیم تا بتوانیم از مجالس امامحسین(ع) و نام امامحسین(ع) و منطق امامحسین(ع)،همانطورى که در دوره جنگ به نحو احسن استفادهمىکردیم، در شرایطى که در آن قرار داریم نیز به نحو احسناستفاده کنیم و نتیجه معکوس نگیریم.
جواب: بله، الآن یک واقعیتى در صحنه سیاسى اجتماعى زندگى ما هست و آناینکه یک جریانى در کشور فعال است که مىخواهد سکولاریزم وجدایى سیاست از دین را بر مردم تحمیل کند و ما را از حرکت حکومتدینى جدا کند. حالا اینها بعضىشان قبلاً در انقلاب هم بودند، طرفدارحکومت دینى هم بودند ولى از این راه پشیمان شدهاند. مىبینند از این راهمثلاً اشکالاتى پیش مىآید. بعضىشان هم ذاتاً همینگونه بودند و هیچ
|35|
وقت با حکومت دینى در کشور ما موافق نبودند، حال یا ابراز هممىکردند یا جرأت نمىکردند ابراز کنند، و حالا موقعیتى شده کهابرازکنند.
از طرفى مىبینیم الآن خارجیها نیز بخصوص آمریکا واقعاًمىخواهند حکومت در ایران، حکومت سکولار باشد. و افرادى هم اینرا دنبال مىکنند. اخیراً هم که شما دیدید صریحاً و خیلى بىپروا درروزنامهها مىنویسند و در سخنرانىها مىگویند، حتى در اجتماعاتدانشجویى و دانشگاهها مىروند سخنرانى مىکنند، بعضى از طلبهها هممىروند با آنها همصدا مىشوند، این یک جریان واقعى در کشور است.
تحقیقاً جاى استفاده از روح کربلا و دفاع اینجاست که ما بگوییم اینهمانى است که امامحسین(ع) نمىخواست بشود. قبلاً در بخش اولمصاحبه گفتیم که همه حرکت امامحسین(ع) این بود که آن نظام اسلامىرا برقرار کند. ممکن است ما الآن در پیاده کردن نظام اشکالات جدىداشته باشیم این یک بحث دیگرى است، اما اینکه بخواهند به این نتیجهبرسند که برگردیم به حکومتى مثل حکومت ترکیه، این دیگر واقعاًدرست در نقطه مقابل اهداف است، همان اهدافى که ما تشخیص مىدهیماینها اهداف انقلاب است و از اول به دنبالش بودیم؛ من اینجا را حقمىدانم که ما از ادبیات عاشورا و از قداست عاشورا استفاده بکنیم، ایناستفاده ابزارى نیست، این استفاده در جهت راه است، یعنى راه گُمنکردناست.
البته یک بحث دیگرى که شما نیز در سؤالاتتان آورده بودید، یعنىآنچه رهبرى به عنوان سال عزّت و افتخار حسینى مطرح کردند، این راکمى صریحتر توضیح مىدهم و مىخواهم از یک زاویه دیگر به آن نگاهکنم. در شرایطى که رهبرى بررسى و احساس مىکنند الآن شرایطى استکه باید مثل امامحسین(ع) قیام کرد و برخورد کرد و شمشیر کشید و یا بهطرف شمشیرى که دیگران کشیدهاند، رفت و به جهاد پرداخت و ماننددوره امامحسن(ع) نیست که باید کوتاه بیاییم و صبر کنیم و یک چیزهایى
آیت اللَّه رفسنجانى:
اگر ما در درونخودمان از دین،انقلاب، از امامحسین(ع) و ازمقدسات فکرىمانبد استفاده نکنیم،دشمن اینقدرسوژه بهدستنمىآورد. همیناظهاراتمتحجرانهاى کهبعضىها مىکنند،اظهاراتى که قابلقبول نیست،جوانها را فرارىمىدهد.
|36|
را از سرمان بگذرانیم، ایشان در این فضا سال عزت و افتخار حسینىاعلام کردند، یعنى وقتى که آمریکا تهدیدش را رو کرد و به طرف منطقه ماحرکت کرد و صریحاً اعلام کرد که هدف او سرنگونى نظام اسلامى درایران است، و وقتى که مىبینیم کسانى در داخل صریحاً با آمریکاهمصدایى نشان مىدهند؛ موقعى است که جاى مجاهدت و جانبازى و بهاستقبال خطر رفتن وجود دارد. ما در شرایطى هستیم که باید خودمان راآماده کنیم براى اینکه ممکن است واقعاً خطرى برایمان پیش بیاید و بازممکن است صحبت از شهادت باشد و صحبت از جنگ و فداکارى باشد.خوب گاهى با ستون پنجم آن دشمن در داخل مواجهیم، گاهى با خودشمواجهیم؛ البته تشخیص این با مدیریت نظام است که چه کار بکند. منفکر مىکنم آن که ایشان سال عزت و افتخار حسینى اعلام کردندمفهومش این بود شما هم تأکید دارید و این غیر از آن بحث استفادهابزارى است.
مجله حکومت اسلامى: بله، کاملاً روشن است آنچه مقام معظم رهبرى فرمودند دریک افق بالا است و کاملاً موضعگیرى متینى است که با توجهبه شرایطى که داریم همین را مىطلبید.
این خطرى که حضرتعالى از نظر داخلى فرمودید، خطرواقعى هست و کسى نمىتواند آن را انکار کند مگر اینکهچشمش را بر روى واقعیتها ببندد؛ تردیدى در این نیست. اگردر چنین شرایطى قرار بگیریم ما باید از آن توانى که درمنطق امامحسین(ع) هست استفاده بکنیم. ولى یک سؤالجدى در اینجا که در بحثهاى سیاسى روز و در برخى بحثهاىطلبگى ما نیز وجود دارد این است که گاه رفتار ما به عنوانجبهه مدافع انقلاب و نهضت حسینى به گونهاى است کهمنتهى به همان نتیجهاى مىشود که از آن فرار مىکنیم؛ یعنىنوع استفاده از قضیه امامحسین(ع) و نوع مقابله با همینخطرى که حضرتعالى مىفرمایید، به گونه کسى است کهمىخواهد از چیزى فرار کند ولى کارى مىکند که به همان
|37|
نتیجهاى که از آن مىترسید، مىرسد. لطفاً اگر موافق اینتلقى هستید، مقدارى توضیح بدهید.
جواب: این همیشه جزء اشکالات اساسى بوده و الآن هم هست، اصلاً آنهادارند از همین ضعفهاى ما استفاده مىکنند، یعنى اگر ما در درون خودماناز دین، انقلاب، از امامحسین(ع) و از مقدسات فکرىمان بد استفادهنکنیم، دشمن اینقدر سوژه بهدست نمىآورد. همین اظهاراتمتحجرانهاى که بعضىها مىکنند، اظهاراتى که قابل قبول نیست، جوانهارا فرارى مىدهد و یا اقداماتى که باعث مىشود که رابطه قشر جوان را،خانمها را، روشنفکرها و تحصیلکردهها را و یا آنها که دلسوز کشورهستند و مىخواهند کشورشان ترقى کند، با ما قطع شود و از ما جدامىشوند؛ اینها همه خودش ضد هدف است. بد کار کردن و غلط کارکردن ما، مهمترین اهرم دشمن است، مهمترین وسیله دشمن است. ازکارهاى همیشگى این بوده که دشمن مىآمد در جبهه مقابل خویش،عوامل نفوذى را وارد مىکرد و آنها همیشه بهانه و سوژه به دست دشمنمىدادند و تفرقه درست مىکردند. حرفهاى بىخودى مىزدند، خودشانرا سبک مىکردند و جریان را از چشم مردم مىانداختند و بین مردم و آنجریان فاصله ایجاد مىکردند. اینها سوژههاى شناخته شده امروزىدنیاست که از این دارند استفاده مىکنند.
مثلاً در جریان انتخابات که از مردم تقاضا مىکنیم پاى صندوقهابیایید، آن وقت اظهار شود که اسلام اصلاً به رأى مردم احتیاج ندارد! ایندرست ضدانگیزه است. ما باید به رأى مردم احترام بگذاریم و به مردمبگوییم باید با رأى شما جامعه اداره شود. در چنین موقعیتى معلوم استآن تحلیل غلط فکرى که بگوید رأى مردم اصالت ندارد، نادانى است.
مجله حکومت اسلامى: ولى در این میان، حداقل یک اشکال دیگر وجود دارد و آناینکه تلاش درخور توجهى در جهت اصلاح این روشهاصورت نمىگیرد و لااقل نسبت به رفتار برخى جریانات و
|38|
کسانى که داعیه اعتقاد کامل به مبانى حکومت دینى دارند ونگران غلبه تفکر سکولاریسم هستند، اصلاح لازم صورتنمىگیرد، و این کار لازمى است که باید به آن اهمیت دادهشود. البته در پارهاى موارد، تلاشهایى محدود از جمله برخىتذکرات حضرتعالى را شاهد بودهایم.
جواب: بله، زمانى پیش از دوم خرداد، به دوستان گفتم ببینید، شما در آستانهانتخابات پنج، شش کار در اواخر دوره من کردید و آراء مردم را به طرفمقابل خودتان دادید؛ حالا من وارد نمىشوم که این درست بود یا نه،کارى به این اختلافات ندارم، مثلاً شما آمدید و به مردم گفتید باید بهاجبار چادر سر بکنید، رفتید مدرسه سر بچههاى کوچک مردم مقنعهکردید، آمدید با کسى که نوار موسیقى داشت آنجورى برخورد کردید،آمدید در مجلس قانون گذراندید که ماهواره باید اینجورى باشد؛ اینهاهمه رأىپران است. یعنى کسانى که اینها را جزء اسلام نمىدانند و فکرمىکنند اینها جزء نیازهاى روز است، قشر عمدهشان هم از همین بچههاهستند، بچههاى دانشآموز، دختر، پسر، و دانشجو؛ اینها جوابنمىدهد. یعنى یک نوع تقدسگرایى که به سلیقههاى اشخاص مربوطمىشود، مىخواهیم اینها را به متون محکم اسلامى تبدیل کنیم، اینها ظلمبه اسلام است. ممکن است براى بعضىها مستحب باشد، اما نمىشود بهشکل قانون اجبارى بر مردم تحمیل کرد. از این نوع کارهاى خشک وخشن در خیابانها به نام امر به معروف مردم را ناراضى مىکند. اسلام امربه معروفش این جورى نیست. و خیلى چیزهاى دیگر از این قبیل هم بود.
مجله حکومت اسلامى: فرمودید در زمان رژیم گذشته دو گونه مجالس برگزارمىشد، در یک سرى از آنها وجهه عزاى کربلا و مرثیه پر رنگبود و رژیم طاغوت هم دوست داشت مجالس همان رنگ راداشته باشد و دسته دیگر که شماها در آن شرکت مىکردید ورژیم با آن مخالف بود، آن شورآفرینى، حرکتزایى،اعتراضگرى به ظلم و ستم و مبارزه را ترویج مىکرد. در
|39|
طول تاریخ هم همین طور بوده است، هر وقت انقلاب و حرکتمثبتى ایجاد شده با بهرهگیرى از ادبیات حماسه، شور و قیامبوده است اما دو باره در گذر زمان آن حالت عزادارى صرف وگریه غلبه مىکرده است.
آیا حضرت عالى این غلبه جنبه سوگوارى صرف برحرکتزایى و شورآفرینى کربلا را یک آفت و امرى نامطلوبمىدانید؟ اگر آن را آفت مىدانید براى اینکه چنین چیزىحادث نشود چه باید کرد؟ آیا به نظر شما اینک در جامعهچنین اشکالى وجود ندارد؟
جواب: اصل اینکه مىتوانیم از این قیام استفاده کنیم در شرایطى است که اینعزادارىها هست، اگر نباشد نمىتوانیم استفاده کنیم. بنابراین من فکرمىکنم اصل جریان روضه، گریه و عاطفه باید حفظ شود و باید باشد. البتهباید شرایط را سنجید. در یک شرایطى زمینه استفاده سیاسى و امثال آنوجود ندارد و همین قدر امکان هست که مسأله عزادارى، حفظ ونگهدارى شود. در این شرایط عاطفه مردم باید محفوظ بماند اما در یکموقعى شرایط استفاده وجود دارد. البته در همه زمانها حداقل شرایطاستفاده اجتماعى هست، یعنى حتى در حکومتهاى طاغوتى هممىشود یک سرى از اهداف امامحسین(ع) را پىگیرى کرد و بهمسلمانهایى که در آنجا هستند گفت این کارها را انجام دهید، مثل کمکبه مظلوم، رسیدگى به محروم و رعایت امور اخلاقى و شبیه اینها که درپیامهاى عاشورا هست و عاشورا هم هیچ وقت از این امور خالى نبودهاست. این طور هم نبود که صرف گریه باشد. ولى در یک شرایطى مىشوداستفاده سیاسى هم کرد، مثل دوران مبارزه. آن موقع ممکن است غلبهعزادارى یک کار انحرافى باشد، یعنى ممکن است عدهاى این کار رابکنند که نگذارند از آن استفاده سیاسى بشود. در این زمان حساسیتایجاد مىشود. به طور کلّى هر وقت حالت یأس و ناامیدى از جریانها و
|40|
کارهاى سیاسى پیش مىآید، جنبه عزادارىهاى افراطى غلبه مىکند. ماهم نمىخواهیم پایه آن از بین برود. در یک شرایطى علماى ما حاضرنبودند قمه زنى و زنجیر زنى را نیز حرام کنند، هر کارى براى عزادارىصورت مىگرفت و هر روضهاى خوانده مىشد حرفى نداشتند ومىگفتند اینها عیبى ندارد و همه براى امام حسین(ع) است. بعضى فتاواهم در گذشته در این زمینه بود. پس شرایط فرق مىکند.
در مجموع در شرایطى که ما نیاز داریم بهره سیاسى از عزادارىهابگیریم نباید کار انحرافى صورت گیرد و در موقعى که شرایطاجتماعىمان ایجاب مىکند باید استفاده کنیم ولى اصل جریان باید راهخودش را برود.
مجله حکومت اسلامى: الآن احساس مىشود یک نوع قشرىگرى و افراطکارى وتوجه به ظواهر و جنبههاى عاطفى، محور اصلى قرار گرفتهاست. حداقل ضرر این کار این است که فرصتها را از کفمىبرد و نمىگذارد جنبه عقلانیت کربلا و نیز منطقسیدالشهدا(ع) در مبارزه با ظلم و تبعیض و دفاع از مظلومینو امر به معروف و نهى از منکر و آن افکار و مبانى که تکیهگاهعاشورا است بروز کند. به هر حال جامعه ما در کنار عاطفه واحساس، نیاز به فکر دارد و باید بتواند بر اساس آنچیزى کهدر روضهها و عزادارىها مىشنود و مىبیند قضایاى روز ومسؤولیتهاى خویش را تحلیل کند. متأسفانه این نقص دررسانههاى جمعى ما نیز مشهود است.
جواب:روشن است که در زمان ماباید ازاین امور استفاده اساسىبشود و مننقص مىبینم. منشأ آن این است که افرادى هستند که از جریانهاىسیاسى سرخورده مىشوند، و به روضههاى اینچنینى پناه مىبرند. اگراینها قدرى بىدین بودند به جلسات لهو و لعب پناه مىبردند. چون دیندارند مىروند آنجا و خودشان را ارضاء مىکنند. آدم از این وضع راضى
|41|
نیست و آنچه که مطلوب ما است همان است که گفتم.
مجله حکومت اسلامى: به هر حال، رسانههاى رسمى نظام در این زمینه چهمسئولیتى دارند؟
جواب: اگر مقصود رادیو و تلویزیون است، البته که نباید ترویج کنند، اینهاافراط مىکنند. گاه انسان هر چه مىبیند روضه است، آدمهاى سطحى راهم مىآورند و این اتفاقات الآن مىافتد.
مجله حکومت اسلامى: اجازه بفرمایید بعد حماسى عاشورا از منظر دیگرى نیزبررسى شود. ما در اوائل انقلاب مسأله صدور انقلاب رامطرح کردیم و روشن هم بود که منظور صدور فرهنگىانقلاب و مقصود همان صدور فرهنگ حماسه حسینى و قیامو مبارزه و انقلاب حسینى بود و این حرکت تقریباً تأثیراتخوبى در سطح جهان داشته است، حداقل جوانان مسلمانتحت تأثیر واقع شدهاند به گونهاى که استکبار جهانى را بهوحشت انداخت. الآن به نظر مىرسد کم کم این تصور براىجوانهاى مسلمان در سطح کشورهاى اسلامى پدید آمده استکه ایران دیگر آن ایران حماسى، انقلابى و حسینى سابقنیست و از مواضع گذشته عقبنشینى کرده است ومتأسفانه الآن رهبرى حرکت انقلابى و مبارزاتى در برخىکشورهاى اسلامى به دست برخى افراد و جریانهایى افتادهکه منحرف و در تفکرشان دچار افراط هستند و الآن همینافراط در سطح جهان به عنوان سمبل مطرح است و بعد ازقضیه 20 شهریور در امریکا نیز این امر تشدید شده است.
آیا حضرت عالى احساس نمىکنید که ما از منطق حسینىعاشورا و انقلاب مقدارى عقبنشینى کردهایم؟ اگر عقبنشینى کردهایم الآن چه باید بکنیم؟
جواب:اولاًاینکه آنهاآمدند و از راه انقلابىما تبعیت کردند بطور طبیعى دنبالهمان اثر خاص بودند، یعنى بچههاى جوان سنى که آمدند میدان، نیامدند
آیت اللَّه رفسنجانى:
ما باید به رأىمردم احترام بگذاریم و به مردم بگوییم باید با رأى شما جامعه اداره شود. در چنین موقعیتى معلوم است آن تحلیل غلط فکرى کهبگوید رأى مردم اصالت ندارد، یا یک نادانى است یاخیانت.
|42|
شیعه بشوند، آنها به طور جدى در مذهبشان متعصّب هستند، اینها آمدندمیدان که مبارزه کنند و در مبارزه از ما تقلید مىکردند. سلفىها، وهابیها ویا جوانان فلسطین طبق عقاید خودشان حرکت مىکردند، حتى طالبان کهیک دسته مسلمانهاى متعصب متحجّرى بودند که خودشان در راه مبارزهافتادند. البته طالبان بیشتر مىخواستند با ما مبارزه کنند و درگیر شوند.
پس وقتى ما از صدور انقلاب حرف مىزدیم که انقلابى در دنیاىاسلام خلق بشود آنها هم از منظر خودشان از ما حمایت مىکردند، نه ازفرهنگ ما، البته یک سرى مشترکات هم هست که آنها تکرار مىکنند.
ثانیاً، در مسأله صدور انقلاب، شرایط طورى شد که دنیا خطر بزرگىاحساس کرد، مسلمانها الآن در همه جاى دنیا هستند. در اروپا، امریکا وجاهاى دیگر، اینها قشر مظلومى هستند که احساس محرومیت و تبعیضمىکنند و ذاتاً روحیه انقلابى دارند. اگر بنا باشد این نوع تفکرها همه جامتحرک باشد آنها را به حرکت در مىآورد، آنها هم متوجه شدند اینقضایا از ایران شروع شده و هنوز هم این باور را دارند. از این رو ما واقعاًدر سطح جهانى دچار یک مشکلات جدى هستیم و مىتواند بیشتر همبشود. ما البته در ایران خودمان را حفظ کردیم، از اهدافمان هیچ تنزلنکردیم، در مسأله فلسطین و در همه مسائل دنیاى اسلام مواضع خودمانرا حفظ کردیم، آنجاکه معقول باشد کمک هم مىکنیم و واقعاً از راهخودمان برنگشتیم، به طورى که الآن برخى داخلىها مطرح مىکنند کهشما دارید مصالح ملى را فداى مصالح آرمانى مىکنید! در مسأله فلسطینمىگویند ما چرا آنجا هزینه بکنیم؛ مىگویند خیلى از مشکلات ما بهخاطر مواضعى است که در قضیه فلسطین داریم. در همین قضیه عراقمىگویند: ما که مىدانیم صدام رفتنى است چرا مصالح خودمان را آنجانبینیم؛ مثلاً با امریکا همکارى کنیم یا یک جورى مصالح خودمان را ببینیمو امثال این جور چیزها. یعنى به قول خودشان تقدم مصالح ملّى بر مصالحآرمانى و اسلامى که الآن جزء حرفهاى پر رنگ اینها شده است. البته ماهیچ وقت هم این جور افراط نکردیم. امام هم مواظب بودند. یک بار در
|43|
دولت آقاى رجایى گفته شد ما با ملتها رابطه داریم؛ چه کار با دولتهاداریم؛ ایشان فوراً موضع گرفتند و گفتند شما یک دولت هستید باید بادولتها رابطه داشته باشید. ما در این دنیا زندگى مىکنیم و ناچاریمحدودى را مراعات کنیم. عضو سازمان ملل هستیم و بسیارى از پیمانهاىبینالمللى را امضا کردیم که هر یک از آنها را نقض کنیم مشکلآفریناست. لذا قطعاً نظام ما یک ملاحظاتى در این مسائل دارد. اینکه حالعدهاى از جوانان تند در دنیا بگویند، ایران دیگر مقتداى ما نیست و ما بهبنلادن اقتدا مىکنیم، یک امر طبیعى است. صدور انقلاب در دنیاى سنّىاست. ما اگر الآن حتى مواضعى هم داشته باشیم آنها از ما نمىپذیرندهمانطورى که طالبان نمىپذیرفتند. خیلى از این سلفیها و تندها ما راکافر مىدانند و فکر مىکنند ما منحرف و مشرک هستیم! بنابراین یکتضادى بین ما و آنها وجود دارد.
پس ما اولاً یک کشور و دولت هستیم، نیازهاى بینالمللى داریم کهباید آنها را رعایت کنیم. ثانیاً آرمانهایى هم داریم که نمىتوانیم آنها را ازدست بدهیم. یک جاهایى است که مىتوانیم اقدام عملى بکنیم، مىتوانیمکمک کنیم، مثل کمکى که در فلسطین و لبنان و اینطور جاها مىشود، ویک جاهایى هم هست که نمىشود کمک کرد. اینها یک تعادلى لازم دارد.باید بین مجموعه مسائل کسر و انکسارى صورت بگیرد، بعد تصمیمبگیریم.
مجله حکومت اسلامى: به محور پایانى گفت و گو مىپردازیم. شما مىدانید که درتاریخ اسلام، کوفه شهرى است بسیار آموزنده و از بعدروانشناختى اجتماعى و در چارچوب تحلیلهاىجامعهشناختى زمینه مطالعاتى گستردهاى را پیش روىمىنهد، زمینهها و عوامل مختلفى منشأ تحولات پى در پى آنبوده است. در همان نیم قرن نخست شکلگیرى خود، روزى،مرکز حضور قیام کنندگان علیه خلیفه سوم و روزى مرکزخلافت امیرالمؤمنین(ع) و روزى نیز از میان آنان و در برابر
|44|
دیدگانشان، فرزند پیامبر(ص) و اصحابش با بدترین وضعبه شهادت مىرسند و زنان و کودکانشان به تماشاى آنانبرده مىشوند. چنان که باز مستحضرید تحولات اجتماعى وسیر تاریخى، قوانین و سنتهاى حاکم بر خود را دارد. حال وآینده جامعه انقلابى و اسلامى ما نیز بیرون از این سنتها وقوانین نیست و سرنوشت و آینده ما در گرو درس گرفتن ازگذشته و عملکرد ما مىباشد. با این توضیحات، در خصوصمسئولیتى که با الهام گرفتن از وقایع کربلا و کوفه و با عنایتبه آن تجربه تلخى که تاریخ اسلام پشت سر گذاشت، جامعهما بر دوش دارد، نظر حضرت عالى چیست و از این منظر،کربلا در گزینش راه صحیح و التزام به آن، چه کمکى مىتواندبه ما بکند و چه راهى را پیش روى ما مىگذارد؟
جواب: اینکه ما مسأله کوفه را به ایران متصل کنیم خیلى مسأله درستى نیست.وضع کوفه این طور بود که اول دست ایرانیها بود و بعد مسلمانان از دستایرانیها گرفتند و بدنه خیلى از مردمى که در آن منطقه بودند ضد عرببودند. به خاطر آن رفتارى که بعضى خلفا با غیر عربها و موالى کرده بودندو تبعیضهایى که روا داشتند فضاى کوفه را نسبت به خلفاء بد کرده بود.از طرف دیگر حضرت على(ع) و امام حسن(ع) و امامحسین(ع) واهلبیت، مواضع عادلانهاى مىگرفتند، با تبعیضها و ظلمهاى بین عربو عجم و موالى و امثال آن مخالفت مىکردند و به همین خاطر مردم کوفهبه اهلبیت به عنوان اشخاص عادل و محبوب نگاه مىکردند و آنها نفوذواقعى داشتند. شاید یکى از عواملى که حضرت على از مدینه به کوفهآمدند همین بود که مردم کوفه به آن حضرت نزدیکتر بودند. البته ادلهجغرافیایى هم داشت که حضرت خواستند در وسط دنیاى اسلام باشند.بنابراین طبیعت کوفه با مظالم بنىامیه و بنىعباس و آن تعصبهاى عربى وفامیلى و قبائلى، مخالف بود؛البته ترکیب جمعیتى کوفه و تربیتش تربیتاصیل جایى مثل مدینه نبود. بنابراین تا یک حدى حمایت مىکردند و یک
|45|
جاهایى که منافعشان ایجاب مىکرد دیگر مقاومت نمىکردند. در تاریختقریباً همین گونه بوده است. و به هر حال کوفه بدتر از شهرهاى دیگرنبود. البته شهرهاى دیگر یک تعصبهاى خاصّى براى خودشان، مثلعربیّت و امثال آن داشتند. شام یک جوّى داشته، مدینه یک جوّى داشته،هر جایى یک جوّى داشتند. اینها ترکیبى بودند از مجموعه مسلمانهایىکه آمدند به اسلام پیوستند و به خاطر مواضع خوب اهلبیت طرفداراهلبیت بودند، اما آن عمق و معرفت واقعى در آنها زیاد نبود و لذاحضرت على دائماً با مردم کوفه دچار مشکل مىشدند. آنان تا یک جایىمىآمدند و جاى دیگر پیش نمىآمدند. با امام حسن(ع) و امامحسین(ع)هم همان طور رفتار کردند. بعداً نیز با همه قیامهایى که اتفاق مىافتاد،همین جور رفتار کردند، مثل قیامهاى زیدبن على و بسیارى از قیامهاىدیگر. حالت اصلىشان اینها را وادار به حمایت مىکرد ولى آن اصالت وریشه را نداشتند.
فکر مىکنم مسأله ایران از لحاظ ولایت و علاقه به اهلبیت کم کمریشهدار شده و واقعاً جزء فرهنگ واقعى این سرزمین شده است. عرفانو تمدن و خیلى مسائل در ایران هست که اصالتى خاص و پر عمق به مردمایران مىدهد. ایران پایگاه انقلاب است، اینجا جاى مناسبى است. اگر ماراه درستى انتخاب بکنیم، مردم در مسیر و صحنه حکومتدارىمانحاضرند و به خاطر آن مایه ولایى که دارند، پاى انقلاب مىایستند. اینخیلى سرمایه خوبى است و در ایران هر چه غیر از این بخواهد جا بیفتد،نمىتواند. مردم ما ممکن است از یک جریاناتى ناراضى بشوند ولى اینکهکسى یا جریانى بخواهد جاى آن را بگیرد، من چنین چیزى نمىبینم.
یک وقتى تعبیرى مىکردم که بعضىها هم رنجیده بودند. من مىگویمحالا در همین شرایطى که شما دارید، اگر نیروهاى روحانیت و دوستاناهلبیت به اپوزیسیون تبدیل شوند دولتى که سر کار بیاید آن اپوزیسیون،
آیت اللَّه رفسنجانى:
به طور کلّى هروقت حالت یأس و ناامیدى از جریانها و کارهاى سیاسى پیش مىآید، جنبه عزادارىهاى افراطى غلبه مىکند.
|46|
مانع اساسى و در هم شکنندهاى است، یعنى هیچ کس نمىتواند در چنینشرایطى حکومتش را مقتدر بکند؛ ملّى گرایى و لیبرالیزم جوابنمىدهد، این حرفهاى روشنفکرى که مىزنند، اینها همه یک بخشى رامىتواند جلب کند. توده مردم و عشق و فطرت مردم الآن اینجاست. لذاباید روى این جریان واقعى فرهنگى که در ایران هست، یک اصالتى قائلشویم و مناسبترین راه این است که همین رویه مکتب اهلبیت را، ولى بادید درست، انتخاب کنیم. اگر اشکالى در اینجا باشد این است که ما این رابد تفسیر بکنیم، جاهلانه و متعصبانه عمل بکنیم، واقعیت زندگى مردم ونیازهاى آنان و شرایط جهانى را نبینیم و اقدامات مناسب را براى تأمین وتعیین نیازهاى مردم صورت ندهیم. در آن صورت هر اتفاقى مىتواندپیش بیاید، ولى اگر واقعاً در این بستر خوبى که امامحسین(ع) و اهلبیتدر ایران کسب کردند، ما درست عمل بکنیم، من فکر مىکنم، بهترینپایگاه است. این قابل تشبیه به کوفه و امثال این جاها نیست.
فکر مىکنم اگر به مقتضیات یک حکومت که اینها همه در اسلام وقرآن هم دیده شده است، ما عمل نکنیم، ما نیز نباید انتظار موفقیتداشتهباشیم.
مجله حکومت اسلامى: حضرتعالى آرامش خاطر لازم را با توجه به شرایط روزو جهانى دارید؟
جواب:اگر عمل نکنیم هیچ کس نمىتواند آرامش داشته باشد. ولىبا توجه بهدرک و فهم و احساس مسؤولیتى که در مسؤولان کشور و شخصیتهاوجود دارد، مشکل حادّى نخواهیم داشت.
مجله حکومت اسلامى: حضرتعالى قبلاً مىگفتید اگر دو تا خوشبین در دنیا باشدیکى از آنها من هستم! حال با خوشبینى خاصى کهحضرتعالى دارید مىخواهیم ببینیم که آیا در درون
|47|
خودتان آن آرامش خاطر را در شرایط کنونى دارید؟
جواب: امکان موفقیت را کاملاً مىبینم و این عقل را هم تا حدودى درمسؤولان مىبینم که درست عمل بکنند، انشاءالله، ولى به هر حال بایدمواظب باشیم و نمىشود اطمینان داد.
مجله حکومت اسلامى: مجدداً از حوصلهاى که در پاسخگویى به سؤالات ما بهخرج دادید، صمیمانه تشکر مىکنیم و براى حضرت عالى وسایر مسؤولان محترم نظام و انقلاب، آرزوى موفقیت داریم.
گفت و گوى مبسوط با صاحب نظرى پرتجربه که دهها سال، جریان عاشوراو حرکت سیاسى سیدالشهدا(ع) در متن مطالعات و بررسىهاى علمى و تاریخى وىبوده است و به ویژه در سالهاى مبارزه سیاسى و پس از پیروزى، در دوران دفاعمقدس، الگوى عملى سلوک سیاسى و دینى وى قرار داشته، فرصت مغتنمى استکه مىتوان طىّ آن بخشى از پرسشها و مباحث مورد نظر در هر دو محور را از|12|نگاه پردقت ایشان پى گرفت. استقبال آیت الله هاشمى رفسنجانى، ریاستمحترم مجمع تشخیص مصلحت نظام، از طرح سؤالات و پىگیرى آن، این فرصترا به دست داد که به بخش دوم پرسشهاى مورد نظر نیز بپردازیم. بخش نخستگفت و گو به بعد فکرى و ماهیت قیام عاشورا و اهداف حرکت اختصاص داشتکه در دفتر نخست ویژهنامه آوردیم. اینک در بخش دوم گفت و گو، به تناسبمحور اصلى دفتر سوم ویژهنامه، نقش تاریخى عاشورا را در حفظ مکتب وتحولات سیاسى اجتماعى پس از آن، از جمله رخداد مبارک انقلاب اسلامى ایرانو نقش عاشورا در شرایط کنونى و رسالتى که در بهره جستن صحیح از آن بردوش ما مىباشد، از نگاه ایشان پى مىگیریم. در این بخش گفت و گو نیز حججاسلام آقایان مهدى پورحسین، حسین جوان آراسته، احمد حیدرى و سیدضیاءمرتضوى شرکت داشتهاند.
از محضر آیتالله هاشمى رفسنجانى به خاطر فرصت دوبارهاى که در اختیارمجله گذاشتند، سپاسگزارى مىکنیم.
مجله حکومت اسلامى: از حضرتعالى به خاطر اینکه فرصت دوبارهاى را به مادادید تا پرسشهاى مورد نظر، متناسب با دفتر سومویژهنامه را مطرح کنیم، صمیمانه سپاسگزارى مىکنیم.پرسشهاى این قسمت در باره سه محور اصلى شکل گرفتهاست:
الف: نقش و تأثیر عاشورا در حیات سیاسى، اجتماعى وفرهنگى جامعه در قرون گذشته، دوران مبارزه براى انقلاباسلامى و دوران جنگ تحمیلى؛
ب: جایگاه و نقش کنونى عاشورا؛
ج: جایگاه و تأثیر عاشورا در آینده جامعه و انقلاب و تحولاتاجتماعى.
و امّا سؤال اول: در باب تأثیرى که عاشورا در تحوّلاتسیاسى، اجتماعى بعد از خود گذاشته، بارها صحبت شده ونوعاً مثالهایى که بیان مىشود منحصر به قیام توّابینمىشود و یا با توسعه شامل قیام مختار هم مىگردد، یعنى بههمان سالهاى محدود بعد از عاشورا. در حالى که قیام حضرت
|13|
ابىعبداللّه الحسین(ع) حرکتى مستمرّ ایجاد کرد و تا الآن همدر تحولات اجتماعى، سیاسى و حتى فرهنگى مؤثر است. اگرسیر تاریخى تشیّع را نگاه کنیم، تردیدى وجود ندارد کهنقشآفرینى عاشورا به وضوح خود را در حفظ و توسعه آننشان داده است. نگاه کلّى حضرتعالى به این بُعد از حرکتسیدالشهدا(ع) مخصوصاً در قرون بعدى و قبل از انقلاباسلامى و دوران مبارزه چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
جواب: طبیعتاً ما تأثیر قیام سیدالشهدا(ع) را در زمان خود حادثه و بعد از آندوران نزدیک به حادثه، خیلى بحث مىکنیم، و در تواریخ هم هست وملاحظات سطحى تاریخ هم براى مردم گفته مىشود و کم هم نیست،اینطور هم نیست که مبتکر آن باشیم.
فکر مىکنم تاریخ در اعماق خود، این مسائل را نوشته است. اگرحوصله این برنامه شما بوده که یک تحقیق جامعى کرده باشید، ببینید درآن زمان، اگر بر فرض امامحسین(ع) قیام نکرده بودند، به صورت طبیعىجهان اسلام چگونه بود؟ کار مفیدى است. اسلام در آن زمان پیشرفتجغرافیایى وسیعى داشت. از غرب به اقیانوس اطلس، از این طرف بهآسیاى میانه، در شمال هم پیشرفت خوبى کرده بود و با این وسعت، تحتسلطه خاندان بنىامیّه بود و آنها هم ثابت کرده بودند که حساسیتایدئولوژیکى و اسلامى ندارند. یک گروه خاصّى بودند، کم کم هم بدترشده بودند و حقیقتاً هم به هر قیمت دنبال حکومت بودند. تعهدى بهاسلام نداشتند و اساساً خیلى از آنها ضدّیت داشتند، و در صددانتقامگیرى بودند.
در آن زمان تحقیقاً همه شخصیتهاى اسلامى و اصحابى که زمانپیغمبر بودند، تسلیم شدند. مقاومت در سطح دو سه نفر خلاصه مىشدکه بیعت نمىکنند. آنها هم از آن اصالت و ریشهاى که امامحسین(ع)
|14|
داشتند، برخوردار نبودند. آن عمق لازم براى شخصیتى که مىخواهدچنین کار بزرگى را بکند، آنها نداشتند، علم، سوابق، افتخارات زندگى، درآنها نبود. گرچه پسر عمر و پسر زبیر، شخصیتهاى بزرگى بودند، ولى باامامحسین(ع) خیلى تفاوت داشتند.
اگر بنا بود که امام نسبت به آنچه اتفاق مىافتاد، حساسیت نشان ندهدو بگذارد جامعه سیر طبیعى مادى خود را طى کند، به نظر مىرسد کهبدون تردید همان تعبیراتى که در کلمات امامحسین(ع) است، تحققمىیافت، یعنى کاملاً اسلام مندرس مىشد یا به کلّى یک چیز دیگرىدرمىآمد.
این حرکت امامحسین(ع) حداقل دستاوردش این بود که متفکران واهل نظر را وادار به تفکر کرد که چرا قضیهاى به این مهمّى اتفاق افتاد؟طراحى واقعه نیز تأمل برانگیز بود زیرا فقط شهادت چند شخصیتبزرگ نبود! زیرا حادثه شهادت و جنگ، در آن زمان خود به خود خیلىتکاندهنده نبود، به خاطر اینکه جنگهاى قبیلهاى، فردى و اجتماعىاتفاق مىافتاد و تمام مىشد. اما با آن طرّاحى که امام انجام داد و با ضمیمهشدن قسمت بعدى که اسارت فرزندان پیغمبر بود، تأمل برانگیزى واقعهفوق العاده گشت. اساس اهلبیت و نقطه تمرکز خاندان پیغمبر در آنزمان، حسین بن على و خانوادهاش بودند. شهادت و اسارت آنان با آنکیفیت و عواطفى که ضمن اسارت و شهادتشان اتّفاق افتاد؛ با آن طرّاحىخاص - حالا چه طرّاحى را غیبى بدانیم و چه تدبیر سیاسى امامحسین(ع)- حقیقتاً یک مایه تفکّر و تنبّهى براى سراسر دنیاى اسلام بود و مثل بمبمنفجر شد.
فکر مىکنم مهمترین نقطهاى که مىتوان روى آن تکیه کرد این استکه امامحسین(ع) با این اقدام طراحى شده خود، مسیر تاریخ را عوضکردند. اگر تنبّهات تاریخى و اظهار نظرهایى که شخصیتها و
|15|
مسلمانهاى آن زمان و سالهاى بعد کردهاند و برداشت آنها نسبت بهحادثه عاشورا و شخص امام حسین و یزید و خاندان بنىامیّه و دیگران راجمع کنیم، اینها خیلى دلالت دارند که امام مسیر تاریخ را حداقل در حدّتوجّه، هشدار و بیدارباش عوض کردند و بعد آن حوادث معروف اتفاقافتاد و از خود کربلا از اردوگاه عمر سعد در عصر عاشورا شروع شد و درکوفه شدیدتر شد. در دورانى که اسرا در کوفه بودند، حوادثى که درجلسات رسمى و یا در میدانها اتّفاق افتاد، زیر چشم مأموران بنىامیّهبود. اینها همه نشانههاى خوبى است. بعد مسیر کاروان، آنجایى که آنان راشناختند، تأثیر فراوانى گذاشت. در شام که از بستهترین نقاط تفکر بود -چرا که بنىامیّه و معاویه خیلى با زیرکى و تبلیغات خاص خود، آنجا رابسته بودند، تعصبات هم بود زیرا شامىها با بودن معاویه یک سلطنتىدرست کرده بودند و محوریت دنیاى اسلام را در بُعد سیاسى براى خودبهدست آورده بودند؛ همین حالا هم شما مىتوانید اهمیت آن را ببینید -در آن محیط، اسرا در مدتى که در این شهر بودند، آنجا را عوض کردند.بعد از آن هم معلوم است که از آن زمان به بعد، همیشه مرکزیت حکومتبنىامیّه در حال دفاع بود. حقیقتاً انسان مىبیند و مىفهمد که حالت دفاعىبه خود گرفته بودند تا اشکالات را جواب دهند. در بحثها و جدلها بامخالفانشان وقتى به مسئله عاشورا مىرسیدند، کم مىآوردند ونمىتوانستند جواب بدهند، مىخواستند مسؤولیت آن واقعه را ازخودشان دور بکنند. بدترین نقطهاى که آنها را در مباحثه و مذاکرهمىتوانست وادار به عقبنشینى بکند همین ظلمى بود که بهامامحسین(ع) و به خصوص بچههاى امامحسین(ع) کردند. و از آن بهبعد، حوادثى که شما اشاره کردید، رخ داد، مثل اقدام سریع توابین، یعنىهمانهایى که حقّش بود وقتى امامحسین(ع) به عراق آمد اقدام مىکردند،ولى تأخیر کردند و تأخیرشان مایه حسرت شد و خودشان را گناهکار
آیت اللَّه رفسنجانى:
اگر تنبّهاتتاریخى و اظهار نظرهایى که شخصیتها و مسلمانهاى آن زمان و سالهاى بعد کردهاند و برداشت آنها نسبت به حادثه عاشورا و شخص امام حسین و یزید و خاندان بنىامیّه و دیگران را جمع کنیم، اینها خیلى دلالت دارند که امام مسیر تاریخ را حداقل در حدّ توجّه، هشدار وبیدارباش عوض کردند.
|16|
تشخیص دادند و حقاً گناهکار بودند و براى جبران آن و نجات خود ازملامت و سرزنش وجدان، شجاعانه وارد میدان شدند، در حقیقت آناقدامى که آنها کردند یک نوع عملیات استشهادى بود، که اگر همیناستشهادى را زمانى که امامحسین(ع) زنده بود انجام مىدادند، مؤثّرتربود و جواب مىداد.
مجله حکومت اسلامى: آیا منشأ این عمل استشهادى حرکت امامحسین(ع) است یااینکه چون احساس تقصیر و کوتاهى کردند، خواستند آن راجبران بکنند، یعنى آیا مىتوانیم قیام توّابین را جزء آثارعاشورا ذکر کنیم؟
جواب: آرى مىتوانیم. حرکت امامحسین(ع) یک حجّتى براى آنها شد که تاحالا هم ادامه دارد، تردیدهایى که بعضى داشتند، تهلکه و امثال آن کهشبهه مىشد، با اقدام امام، حجت بر آنان تمام شد که باید این کار رامىکردند. ممکن است این حجّت، قبلاً هم براى آنها تمام بود و کوتاهىمىکردند، ولى بعد از واقعه کربلا، حجتى عمومى شد.
بعد قیام مختار پیش آمد که نقطه تمرکز تبلیغاتى و استدلالى و قدرتپیشرفتش را از همین حادثه مىگیرد. هر کس را که مىخواهد از سر راهخودش بردارد، اتهام شرکت در جنگ علیه امام(ع) را متوجه او مىکند کهغالباً هم تهمت واقعى داشتند و با آنها برخورد مىکند و کسى هم در مقابلاین برخوردها، نمىایستد و مقاومت نمىکند. بنابراین امامحسین(ع)جامعه را حسابى تکان داده بود و زمینه سازى کرده بود.
کمى که جلو مىآیید و به زمان قیام عباسىها مىرسید، همه قبولدارند که مایه قیام عباسىها علوىها بودند، نقطه جدى تبلیغات و حلقهمؤثّر جریان ضدّ اموى، عمدتاً بر بیان ظلم اموى بود و بهترین مَثل آنها،کربلا بود. بالاخره عباسىها با شیطنت تلاش نموده و نقش اموىها درظلم به اهلبیت و کشتن امام حسین را تبلیغ کردند ولى خودشان هم بهسمت همان شیوه اموىها رفتند و از همان قماش گشتند، منتها یک
|17|
مقدارى خفیفتر. بنىامیّه همیشه نسبت به علوىها تندتر بودند. عباسىهاهم جزء مدعیان بودند؛ از اشراف قدیمى بودند که دنبال حکومت درجزیره بودند و قطعاً در مکه و آنجاها ریاست داشتند. به هر حال آنها ازاین حربه استفاده کردند.
- البته در این جا، نمىتوان به همه آنچه که در طول تاریخ اتفاق افتاد،پرداخت و لازم است در یک فرصت بیشتر به همه این موارد پرداخت. -
تا اینکه به زمان متوکّل مىرسیم. اقداماتى که متوکّل علیه قبرامامحسین(ع) مىکند، نشان مىدهد آنجا یک نقطه مبارزه پرورى شدهبود و براى هر کسى الهامبخش بوده است. او مىخواسته این نقطهالهامبخش فراموش شود و مردم دیگر به فکر امامحسین(ع) نباشند.گرچه قبر و مزار اینها، خود مهمترین نقطه از نظر جغرافیایى بوده کهمردم مىآمدند و اجتماع مىکردند، کنار کوفه بود و موقعیت خاصّى همداشت، ولى اصل مسئله این بود که مىخواستند مرکزیت عاشورا را ازتاریخ بیرون ببرند. من یک وقتى در قیام علویین مطالعه مىکردم، دیدمکمتر قیامى هست که از نورانیت کربلا به نحوى استفاده نکرده باشد،بعضىها خیلى صریح و محورى و بعضىها به عنوان چاشنى کار متناسببا محیط انقلابشان استفاده مىکردند.
جلوتر مىآییم تا مىرسیم به صفوىها. در کتابى که پیش از انقلابخواندم در مورد حکومت صفوىها یک بحث خوبى را شروع کرده بودکه یک بحث مبنایى براى شما راجع به ایران است تا در بحثهایتاناستفاده بکنید، اینکه حکومت صفوىها معلول حضور نفوذ اهلبیت(ع)در ایران است یا بر عکس، یعنى صفوىها آمدند و اهلبیت را در ایرانتقویت کردند، واقعاً دو نظر است. بعضىها مىگویند صفوىها آمدند اینرا ماندگار و عمومى کردند، بعضىها مىگویند چنین زمینهاى از قبلوجود داشت. به اضافه اینکه اینها در مقابل عثمانىهاى متعصّب سنّىبودند و اختلاف ایران و عثمانى بود و اینها از این موقعیت روحى مردماستفاده کردند که بتوانند مردم را در مقابل عثمانى جمع بکنند.
آیت اللَّه رفسنجانى:
همه قبول دارند کهمایه قیام عباسىها علوىها بودند، نقطه جدى تبلیغات و حلقه مؤثّر جریان ضدّ اموى، عمدتاً بر بیان ظلم اموى بود و بهترین مَثل آنها، کربلا بود.
|18|
من در ادلهاى که آن موقع مطالعه مىکردم، به این نتیجه رسیدم که ایننظر دوم درست است. قبل از صفویان گرچه حکومت، حکومت شیعىنبود ولى به طور واقعى که انسان مىبیند، عاشورا محوریّت داشته و درخیلى از جاهاى ایران بوده است و صفوىها دیدند چیزى بهتر از ایننیست. البته خودشان هم دوستدار اهلبیت بودند، نه اینکه به خاطرمصالح سیاسى آن را اظهار کنند؛ ولى کشف کردند و روى آن ایستادند، لذااین عشق ماندگار شد و هیچکس نتوانست آن را از بین ببرد. در دورهقاجار هم تقویت شد و بعداً هم همینطور تا به حال مانده است. به اطرافهم که بروید همچون بحرین که تشیع هنوز هم آنجا هست، آنجا را نیز کهمىخوانید، مىبینید که مسئله امامحسین(ع) و عاشورا باعث تثبیت اینموقعیت شد. درعراق کمى که از کربلا دور مىشوید و به طرف شمال ومناطق سنىنشین مىروید که عثمانىها آن موقع حاکمیت داشتند، آناننیز در آنجا هیچ وقت نتوانستند مسأله امام حسین و محبت او را پاک کنند.همچنین نجف و حلّه که مرکز تشیّع شد و بعد هم مرکز علوم اسلامى شد،تمام اینها را، انسان وقتى نگاه مىکند، مىبیند که در تاریخ همیشه مثل یکجویبارى که جریان دارد و از اطراف این رودخانه استفاده مىشود، بهرهمىگیرند، آباد مىشوند، تمدن خلق مىکنند. یا مانند رگ اصلى در بدنانسان که همه چیز را مشروب مىکند، یک چنین حالتى براى جریانعاشورا در تاریخ مىتوانید، ببینید.
مجله حکومت اسلامى: یعنى مىتوانیم بگوییم که هویت تاریخى تشیّع وماندگارى آن درتاریخ ربط تمام و کامل به امامحسین(ع) داردکه اگر نبود، معلوم نبود از تشیّع به این شکل فعلىاش چیزىمىماند؟
جواب: من نمىتوانم بگویم که اگر عاشورا نبود، شیعه هم نبود.ولىاگر با دیدمحققانه نگاه بکنید، مىبینید الآن اهلبیت در خیلى جاها نفوذ دارد. بهمصر نگاه بکنید، مىبینید مصریها با محوریت رأسالحسین و چیزهایى
|19|
از این قبیل که بسیار برایشان تقدّس دارد به اهلبیت ابراز علاقه مىکنند؛یا در کشور مغرب، تونس، الجزایر و هر جا ما رفتیم، مىبینیم از حضورتفکر عاشورایى و مظلومیّت اهلبیت(ع) و دفاع از قرآن بر این محور آثارقابل توجهى شکل گرفته است.
مجله حکومت اسلامى: اگر کسى بگوید که استفاده از قیام امامحسین(ع) در بعدتشکیل حکومت را کسانى مثل عباسیان کردند، چه باید گفت؟چطور شیعیان نتوانستند در جهت تشکیل حکومت از این قیامبهره ببرند تا به اهداف وسیعترشان برسند و فرصتها را ازدست دادند؟ آیا طبق صحبتى که حضرتعالى فرمودیدهمین مقدار استفاده کفایت مىکند؟
آیا شیعیان کوتاهى کردند یا ظرفیت شیعیان براى استفادهاز قیام امامحسین(ع) بیشتر از این نبود؟
جواب: این یک سؤال مهمى است، من در خصوص این سؤال کار نکردهام ولىحالا آنچه که از ذهنیتهاى خودم مىتوانم داشته باشم را بیان مىکنم.
در زمان ائمه(ع)، رهبرى و هدایت این وضع را خود آنان برعهدهداشتند و ما نمىتوانیم نتیجه بگیریم و قضاوت تاریخى بکنیم. دورهاى کهشما مىگویید حدود 200 سال آن را ائمه(ع) بودند و اگر بنا بود کسىکارى کند خود آنان بودند. حتّى در زمان امام صادق(ع) وقتى که فرصتىپیدا شد و یکى از رهبران انقلاب علیه امویان به امام صادق(ع) رو آورد،امام نپذیرفتند.
این یک بحث اساسى مىخواهد و من چند کلمهاى عرض مىکنم، اگرشما این بحث را در این نشریه ندارید، جاى آن خالى است.
چرا اینطورى شد و ائمه اقدامى نکردند، مخصوصاً امام رضا(ع) کهموقعیت ممتازى براى آن حضرت به وجود آمده بود. قضاوت کردنسخت است، با آن اصرارهاى مأمون و شرایطى که به وجود آورده بود ونفوذ امام رضا(ع) در خراسان و مشکلاتى که مأمون با بغداد داشت. امامرضا(ع) که طرفداران مردمى قوى داشتند.
|20|
به نظرم مىرسد که پس از امامحسین(ع) این اصل براى ائمه ما مسلّمبوده که شرایط به هر دلیل شرایطى نیست که حکومت ناب اسلامى موردنظر اهلبیت تشکیل شود. و ما از امامان هیچ حرکتى جدّى براى گرفتنحکومت که واقعاً دنبال این باشند که خودشان بخواهند حکومت را قبضهکنند، نمىبینیم. البته در تبیین حقّانیّت خودشان مىبینیم حرکت مىکنند،حرف مىزنند، محاجّه مىکنند، دوستانشان هم احتجاجات زیادى دارندو بحث مىکنند، نمایندگانشان در سراسر جهان اسلام بودند، پولمىگرفتند، شؤون ولایت را اجرا مىکردند، مظلومیت و سلب حقّشان رامطرح مىکردند. اسلام را هم تبیین مىکردند. ولى به نظر مىرسد که عملاًبه فکر تصاحب حکومت نبودند. حالا اگر شما توانستید، مواردى را پیداکنید. ما پیش از انقلاب بحثهایى در این زمینه داشتیم و مایل بودیم ثابتکنیم که امامان دنبال تشکیل حکومتى بودهاند. دیدیم کارهایى بوده است،در سرّ و خفا یک چیز دیگرى بود و آشکارا چیز دیگرى. تقیّه مىکردند،گروههاى مسلّح را تقویت مىکردند اما خودشان در صدد تشکیلحکومت نبودند و ما نمىخواستیم این را بپذیریم.
مجله حکومت اسلامى: حضرتعالى مستحضر هستید، برخى روایات نشانمىدهد که برخى ائمه(ع) از این نظر تحت فشار بودند مانندامام صادق(ع) که از ناحیه برخى از شیعیان مورد سؤال بودکه چرا دست به شمشیر نمىبرید و چرا اقدام نمىکنید؟ ازموضعگیرى امام(ع) بر مىآید که آنان واقعاً شرایط رامساعد نمىدیدند و همین کسانى که ادّعا مىکردند ما دررکاب شما هستیم، ایستادگى نمىکردند. نمونههاى زیادىوجود دارد که یک نمونه آن جریان سدیر صیرفى است که بهنقل مرحوم کلینى، یک وقت آمد خدمت حضرت صادق(ع) -حتماً جوانى انقلابى بوده است ولى توجه به موقعیت نداشت.- به امام اعتراض کرد که چرا در خانه نشستهاید؟ اگر جد شماامیرالمؤمنین(ع) این مقدار که شما نیرو و شیعه و یار دارید،نیرو داشت، قبیله تیم و قبیله عدى، در حکومتش طمع
|21|
نمىکردند! حضرت سؤال کرد: چند نفر انتظار مىرود باشند؟سدیر گفت: صدهزار نفر. امام(ع) فرمود: صد هزار نفر؟ عرضکرد: نه؛ دویست هزار نفر! و در مرحله بعد ادّعا کرد نصفدنیا طرفدار شماست! معلوم مىشود که این شخص، شناختدرستى از وضع موجود نداشته است. حضرت ساکت شدند وبعد با سدیر به مزرعه رفتند. در مسیر در مکانى براىخواندن نماز پیاده شدند. سدیر خودش نقل مىکند که پسربچهاى در آنجا گله بزغالهاى مىچراند، امام(ع) آنجا خواستجواب مرا بدهد، فرمود. اگر به تعداد این رمه یاور داشتم،نشستن در خانه و دست کشیدن از قیام برایم جایز نبود!سدیر مىگوید پس از نماز تعداد بزغالهها را شمردم فقط 17بزغاله بود! این در شرایطى بود که نقل شده امام(ع) چهارهزار نفر شاگرد و راوى داشتند. یعنى کسانى که به هر حالبه گونهاى، کم یا زیاد، از محضر امام استفاده کردند. بنابراینمعلوم مىشود که این وضعیت چندان با دوره امام حسین(ع)تفاوت نداشته است چون بالاخره سیدالشهدا(ع) یک تعداد 70- 80 نفرى او را همراهى کرد که تا آخر بایستند ولى اینبزرگواران این مقدار هم نیروى کارى نداشتند که تا آخربایستند. اگر کسى چنین تحلیلى بکند، نظر شما چیست؟
جواب: ما باید در این روایات یک قدرى کار بکنیم، چرا که بالاخره مىبینیم درهمان زمان گاهى صدها نفر شهید مىشدند، یعنى آدمهایى بودند کهمقاومت مىکردند و در یک گوشهاى شهید مىشدند، همزمان جاهاىدیگر هم بودند. در زمان خود امامحسین(ع) که اشاره کردید همین مردمبودند، قطعاً در حکومت اسلامى، تعداد زیادى آدم حاضر بودند کهفداکارى بکنند. ولى مجموعه شرایط را براى پیاده کردن افکاراهلبیت(ع) که بخواهند اسلام واقعى را پیاده بکنند، شاید مساعدنمىدیدند. این یک بحث مستقلى است و در بحث ما نمىگنجد، شما یکسؤال مهمى را مطرح کردید که خود یک مقوله مستقلّ است.
آیت اللَّه رفسنجانى:
من یک وقتى درقیام علویین مطالعه مىکردم، دیدم کمتر قیامى هست که از نورانیت کربلا به نحوى استفاده نکرده باشد، بعضىها خیلى صریح و محورى و بعضىها به عنوان چاشنى کار متناسب با محیط انقلابشان استفاده مىکردند.
|22|
مجله حکومت اسلامى: این سؤال براى این است که معلوم شود چرا این خط بعد ازشهادت حضرت دنبال نشد بلکه ظواهر تاریخى نشان مىدهدکه برخى فرصتها که در ظاهر پیش مىآمد، ائمه(ع)امتناعکردند و حاضر نشدند، به میدان مبارزه علنى بیایند؛علت آن چیست؟
جواب: مهمترین نکتهاى که همیشه به ذهنمان مىرسدونمىتوانیم آن رانفىکنیم، این است که بگوییم شرایط عمومى کشور براى پیاده شدن احکاماسلام، آن گونه که اهلبیت تشخیص مىدادند، آماده نبود. چون درزمانهاى بعدى، مکتب اهل سنّت شکل گرفته بود و عامه مردم - تعبیراتروایات به عامّه و خاصّه از همین نگاه است - تابع آن مکتب بودند و تقلیدمىکردند، واقعاً قبول مىکردند و ایمان داشتند به اینکه این مکتب حاکمباشد. اتفاقاتى که در دوران صفویه در ایران مىافتد، بعد سیاسى براى آنهامهم بوده است نه ابعاد واقعى اجراى احکام، ولى براى ائمه که این گونهنمىتوانست باشد. آنها مىخواستند قرآن را پیاده کنند. من احتمال جدّىمىدهم که اگر بحث و بررسى بکنیم به این نتیجه برسیم که امامان(ع)ظرفیت جامعه را بیش از این نمىدیدند.
مجله حکومت اسلامى: یک نکتهاى در سالهاى اخیر درباره آیةالله شیخعبدالکریم حائرى در دوره رضا خان گفته مىشود که ایشانحرکتى در جهت ضدیّت با اساس حکومت رضاخان، انقلابىنکرد تا حوزه را حفظ کند و نتیجه حفظ حوزه، نیروهایى بودکه بعدها انقلاب کردند. اگر کسى بگوید در طول تاریخائمه(ع) نیز به خاطر محدودیت توان، و در اقلیت بودن شیعه،بیشترین سعیشان این بود که شیعه را حفظ بکنند و اینفرهنگ و جایگاه باقى بماند، نظر شما چیست؟
جواب: این نکته هست، ولى اگر با آن حرفى که من گفتم با هم بگوییم، یکمعنایى پیدا مىکند و الّا به تنهایى فایده ندارد. فرض بکنیم صفوىها کهجنبه حکومتى دارند، گرچه فقط در شعار باعث شد که ایران شیعه بماند،
|23|
آیا ائمه(ع) هم مىتوانستند حکومتى با همین موقعیت تشکیل بدهند.فرض کنید مانند حکومت فاطمىها که بعداً در مصر تشکیل شد ولى آنشیعه خالص نبود و ما هنوز آثار مثبت آن را مىبینیم و بهرهمند مىشویماز آن زمان اهلبیت به مصر راه یافتند و باقى هستند. اینکه ائمه(ع) هممىتوانستند چنین حکومتى به وجود بیاورند و مصلحت مىدیدند کهحکومتى در همین حد از اسلامى بودن تشکیل دهند، این قابل بحثاست و به این روشنى نمىتوانیم، جواب دهیم. ولى به صورت کلّى اگرمىدیدند که [که تشکیل حکومت ناب اسلامى ممکن] نمىشود، یعنىتحمّل نمىکنند [و حکومتى مثل حکومت صفوى نیز] یک اسلام واقعىو یک شیعه واقعى نبود؛ یعنى اگر مىخواستند حکومتى مثل صفوىها ویا مثل فاطمىها و یا حمدانیان یا ادارسه در آفریقا تشکیل بدهند، اسمششیعه بود ولى واقعیتش نبود. در حالى که آنان در صدد تشکیل حکومتاسلامى ناب بودند نه حکومتى که اسمش اسلامى باشد ولى در واقعصددرصد اسلامى نباشد.
مجله حکومت اسلامى: این بحث همان گونه که اشاره فرمودید جاى کار و بررسىدارد ولى آنچه که مسلّم است اینکه این روند ادامه پیدا کرد تابه انقلاب مبارک و اسلامى ایران رسید که دستاورد مهمىبراى همین نهضتى بوده که در طول تاریخ ادامه داشت. بهنظر حضرتعالى نقش عاشورا در این انقلاب در چه حدّىبوده است؟ توضیح اینکه این سؤال را ممکن است در دوسطح مطرح کنیم، یکى نقشآفرینى فکرى که این نهضتداشته و انقلابیون و مبارزین را به اینجا رسانده که باید درچنین موقعیتى مثل امامحسین(ع) قیام کنند و جلوى استبدادداخلى یا حتّى استعمار خارجى بایستند و این حرکت را آغازبکنند. چون قبل از آن حداقل رکودى بین متفکّرین وجود داشتو در این زمینه اقدامى نکردند تا حضرت امام(ره) چنیناقدامى کردند. بنابراین از جهت فکرى، این نقشآفرینى رابراى عاشورا مىبینیم. دیگرى در سازماندهى عملى انقلاب
آیت اللَّه رفسنجانى:
آنهایى که درگذشته به فکر بودند که این جریان را منحرفکنند و به طرف مسائل غیرسیاسى ببرند و فقط مسائل عاطفى مردم را ازاین طریق درست کنند، آنها رندانه عمل مىکردند.
|24|
نیز مشهود است که نهضت عاشورا، نقش عمدهاى داشتهاست.
حضرتعالى به عنوان کسى که در متن این قضایا و جریاناتمبارزه بودید و از نزدیک شرکت داشتید، این نقشآفرینى رابراى نسلهاى فعلى که آن زمان را درک نکردند و این مسائلرا نمىدانند و همچنین نسلهاى بعدى، چگونه ترسیممىکنید؟
جواب: فکر مىکنم از چند جهت از مسئله عاشورا و کربلا و امامحسین(ع)استفاده مىشد، براى اینکه مبارزه هم جدّىتر و هم عمیقتر و همماندگارتر بشود. یکى به عنوان یک حجت تا کسى در مسیر مبارزه شکنکند، چون به خاطر امامحسین(ع) جانشان را تقدیم مىکردند وبچههایشان را هم به اسارت مىدادند.
آن چیزى که در انتظار مبارزین بود بالاخره یا شهادت بود یا اسارت ویا هزینه کردن. امام حسین(ع) به خاطر دین همه این کارها را کرده بودند.ملموسترین شکلش در زندگى ائمه را در کربلا داشتیم. البته از حضرتموسى بن جعفر(ع) هم زندان را داشتیم، آن هم یک حجّت بود. این را ازلحاظ افکار عمومى مىگویم، اما براى صاحب نظران و اهل فتوى، حجتبیش از اینهاست. این امر تأثیر بسیار جدّى بر این داشت که انسان باشهامت و با خیال راحت، وارد مبارزه شود و از هر چه که مىتواند، مال،جان، بچهها و رفاهش سرمایه گذارى بکند.
نقطه مهم دیگرى که در قضیه امام حسین(ع) وجود داشت فضایى بودکه عاشورا و کربلا در جامعه درست کرده بود و بالاخره جامعه را یکمقدارى حسینى کرده بود. ما در این جامعه مىخواستیم کار کنیم. اگر اینکار را مىخواستیم در جامعه مثلاً سنّىهاى مصر یا شام بکنیم، قدرىدشوار بود، مگر اینکه آنها هم یک فضاى دینى مىداشتند که ما از آن زاویهنگاه مىکردیم، اما فضاى امامحسین(ع) در جامعه بستر مناسبى براىحرکت جهادى و مبارزاتى خلق کرده بود.
|25|
سوم، امکاناتى که عاشورا و محرّم خلق کرده بود و هنوز هم خلقمىکند و نیز خود مراسم عاشورا، حسینیهها، نذورات و موقوفات، اینهادر مسیر مبارزه خیلى مهم است. در جوامع بشرى براى کارهاىفرهنگىشان از این چیزها خلق مىکنند. بالاخره روز استقلال وآزادیشان، روز مرگ قهرمانانشان، از این چیزها درست مىکنند و در آنفرصتها بهره مىگیرند. حادثه عاشورا یک بهره مداومى را در اختیارتفکر ولایى و تفکر حکومت ولایى گذاشته است. براى اینکه هم از لحاظمالى و هم از لحاظ زمانى و هم از لحاظ مکانى و هم از لحاظ داشتنمستمع که مردم به طور طبیعى جمع شوند و گوش بدهند، اینطورفرصتى هیچ جا نیست. من الآن جایى را نمىبینم که بخواهم به وضعخودمان تشبیه کنم. کربلا و عاشورا و محرم این فرصت را در اختیارمبارزان شیعى در ایران قرار داده بود. ما واقعاً منابع مالى مبارزان را بیشتراز این ناحیه بهدست مىآوردیم. همه، به خاطر این بود که این فضا وجودداشت. یک حادثهاى که براى ما اتفاق مىافتاد و کسى از ما کشته یا اسیر یامتوارى و یا تبعید مىشد، خیلى خوب و آسان مىتوانستیم او را تشبیهکنیم به آن چیزى که در ذهن مردم مقدس است و شبیهسازى بکنیم و ازاین تقدس که وجود مردم را قبضه کرده براى اثبات حقانیت راه خودمانو جلب احساسات مردممان استفاده بکنیم. اینها خیلى ظرفیت بالایىاست. ما چون در آن هستیم، خودمان غافلیم از آنچه که داریم.
آنهایى که در گذشته به فکر بودند که این جریان را منحرف کنند و بهطرف مسائل غیرسیاسى ببرند و فقط مسائل عاطفى مردم را از این طریقدرست کنند، آنها رندانه عمل مىکردند. نقطه مقابلش این بود که ایننهضت و عزادارىها را که آنها مىخواستند منحرفش بکنند، همان را مادر خدمت انقلاب آورده بودیم و این کار را فقط روحانیت مىتوانستبکند که سابقه متولىگرى این امور را داشت. مثلاً وقتى که سراغمصیبتخوانىها و نوحهخوانىها، دستجات و عزادارىها مىرفتیم دوتیپ مىدیدیم؛ یک تیپ بودند که ما با آن تباین داشتیم و دولت هم بیشتر
آیت اللَّه رفسنجانى:
این رزمندگان باآشنایى که با ایثارگرى موجوددر کربلا داشتند، مسائل برایشان حل شده بود. درجهاد و مبارزهچیزى که مهم استاین است که مسائل براى انسان حل شده باشد. آدم اگر گرفتار شبهه و تردید باشد ممکن نیست شهامت داشته باشد.
|26|
از آنها حمایت مىکرد و آنها را تشویق مىکرد که عواطف مردم را بامسائل سطحى جلب بکنند و آتش خواستههاى مردم را با آن چیزهاخاموش بکنند. یک عدّهاى هم بودند که مىگفتند باید احساسات مردم رادر جهت اصلاح جامعه و نظام و کارهاى مبنایى جامعه سمت و سو داد.
در آن دوره بهترین پایگاه ما این جلسات بود، حتى جلسات ماهرمضان که مردم براى خود ماه رمضان جمع مىشوند نیز بدون امامحسین(ع)هیچ بود. وقتى یک جلسه برپا مىشد مىبایست روحش را باتبلیغ راه امامحسین(ع) احیا بکنیم. آن عبادت، روزه، ذکر و قرآن همه بود،ولى آنکه به کار ما و جلساتمان بیشتر جهت مىداد این روح قیامامامحسین(ع) بود. حالا هم همینطور است و همیشه هم بوده است.عاشورا واقعاً چاشنى خیلى مؤثّر در جلسات ما بود و هنوز هم هست.خداوند این محبت را قرار داده است.
مجله حکومت اسلامى: اگر در این خصوص خاطراتى از دوران مبارزه دارید،خوشحال مىشویم بازگو فرمایید.
جواب: وقتىمسئله مدرسه فیضیه اتفاق افتاد و ما براىاولین باربا رژیم درگیرشدیم، در آن حادثه که با شهادت امام صادق(ع) و ایام نوروز همزمان بود،طلبه رودبارى، آقاسیدیونس از بالاى پشت بام مدرسه، آن طرف داخلرودخانه افتاد و بعد از مدتى در رودبار از دنیا رفت. ما این مورد را بهعنوان شهید مدرسه فیضیه مطرح کردیم و از کتکها و غارتها، که اولین باربود اتفاق افتاده بود، استفاده کردیم، یعنى اینها را با شبیهسازى با قیامامامحسین(ع) استفاده مىکردیم. مردم براى اینها واقعاً گریه مىکردند وحسابى اشک مىریختند، البته با آن ظرافتهایى که وعاظ داشتند، مثلاً شعرمىگفتند و مرثیهسرایى مىکردند.
این جریان نوروز اتفاق افتاد، شاید 21 فروردین بود که مرا بازداشتکردند. براى ارسال نامههاى مکتب تشیع رفته بودم که در خیابان باجکقم مرا دستگیر کرده و به سربازى بردند. جمع دیگرى از طلبهها را نیز
|27|
دستگیر کردند. هر کدام از ما طلبهها را در گردانها تقسیم کردند. وقتىمحرم رسید هر یک از ما گردانمان را به یک مسجد تبدیل کرده بودیم، همحرفهایمان را مىزدیم و هم روضه مىخواندیم، البته نمىگذاشتند یکجلسه مشترک میان گردانها داشته باشیم. عصر عاشورا، سپهبد عظیمى،فرمانده نیروى زمینى براى بازدید آمده بود که یکدفعه نگاه کرد، دید اینسربازها گروه گروه نشستهاند و ما هم با لباس سربازى مشغول صحبتبراى آنها هستیم. او گفته بود اینها آمدهاند اینجا را آخوندخانه کردهاند!بعد از آن، جلسات ما را تعطیل کردند.
و یا مثلاً، آن نیروهایى که براى حمله به مدرسه فیضیه آورده شدهبودند، چتر بازها بودند که نیروهاى جدى و مقاوم شاه به شمار مىرفتند؛نیروهاى ورزیده، ورزشکار و آموزشدیدهاى بودند. آنها را به جنگقشقایىها فرستاده بودند و در همان پادگان حضور داشتند؛ اینها همروضه گرفته بودند و مرا هم براى روضه خوانى دعوت کرده بودند. حالاچتربازى که مدرسه فیضیه را کوبیده بود و از آنجا رفتند قشقایىها را همتار و مار کردند، مجلس روضه گرفته بودند! این نیروها خیلى هم مورداحترام بودند، مثلاً اگر مىخواستند به آنها آبگوشت بدهند، چند تا تخممرغ هم توى آبگوشتشان مىریختند براى اینکه تغذیه مقوى داشتهباشند! این را ما و رفقا که براى روضهخوانى در مجالس آنها رفته بودیممتوجه شدیم که غذاى آنها با بقیه متفاوت است. من دو سه تا سخنرانىبراى این چتربازها کردم. سالنى داشتند که از جمعیت پُر مىشد، واقعاً مارا تحمل کردند، در حالى که درست در نقطه مقابل خودمان بودند،برایشان سخنرانى کردیم، این خیلى تأثیر دارد، یعنى ما این گونهمىتوانستیم از عاشورا استفاده بکنیم، راههاى دیگرى هم بود، اما این راهنزدیکتر بود.
مجله حکومت اسلامى: یکى دیگر از جلوههاى حضور کربلا و فرهنگ عاشورا را مادر مسئله جنگ تحمیلى و فضاى حاکم بر کشورمان در آن
|28|
زمان شاهد بودیم و حضرتعالى هم در متن قضایاى جنگ ومدیریت جنگ قرار داشتید. به نسل موجود ما متأسفانه فقطبرخى از آثار و خاطرات جنگ منتقل مىشود؛ خیلى مایلیم کهروایت نقشآفرینى حادثه کربلا را از این منظر، یعنى درزمینه دوران دفاع مقدس از زبان حضرتعالى بشنویم.
جواب: طبعاً در جنگ این قضیه بیشتر از جاهاى دیگر دیده مىشود، چونجنگ یک میدان محسوس شبیه کربلا بوده است، براى آنهایى که نزدیکبه شهادت بودند، آن جلساتى که آقایان روحانى برایشان روضهمىخواندند، این مؤثرترین برنامه فرهنگى بود. و به طور کلى براىنیروهاى جنگ از نقطه آموزششان، اعزامشان، مسیرى که مىرفتند، چهآنجایى که مانور مىدادند و چه آن موقعى که براى عملیات توجیهمىشدند و بعدش مىجنگیدند که یا پیروز مىشدند و یا شکستمىخوردند و شهید یا اسیر یا مجروح مىشدند؛ در تمامى این مراحلآنچه که آنان را سر حال نگه مىداشت و روحیه آنان را تقویت مىکرد،داستان کربلا بود. من هیچ چیزى را بیش از این مؤثر نمىدیدم.
مجله حکومت اسلامى: چرا؟ این چرایش خیلى مهم است.
جواب: چون اینها راهشان را مطابق راه امامحسین(ع) و یارانش مىدیدند وانتظار سرنوشتى شبیه سرنوشت آنان را داشتند. چون اینها ممکن بود یاشهید شوند و یا اسیر گردند و سرنوشتى مانند سرنوشت امامحسین(ع) یااسراى کربلا پیدا کنند. آنان مىدیدند هر چه برایشان پیش آید در کربلابهترین نمونه و مقتدا و الگویش را دارند. علاوه بر اینکه آدمهایى که بهجبهه مىآمدند، نوعاً کسانى بودند که از اول تربیتشان همین بود و با عشقبه امام حسین(ع) بزرگ شده بودند. بخصوص که جهت حرکت جنگمانهم به طرف کربلا بود. اینکه کربلا و قبور ائمه(ع) را اینها بتوانند فتحبکنند و راه مردم به کربلا را باز کنند، برایشان مهم بود و لذا روى همه چیزاسم کربلا را مىنوشتند، جاده کربلا، سقّاخانه کربلا، عملیات کربلا
|29|
و...اصلاً یک پارچه عشق به امامحسین(ع) بودند و اصلاً در آن دوره هیچنقطهاى از امامحسین(ع) خالى نبود. این رزمندگان با آشنایى که باایثارگرى موجود در کربلا داشتند، مسائل برایشان حل شده بود. در جهادو مبارزه چیزى که مهم است این است که مسائل براى انسان حل شدهباشد. آدم اگر گرفتار شبهه و تردید باشد ممکن نیست شهامت داشتهباشد. عاشورا خیلى کمک کرد که اینها مشکل فکرى و تردید نداشتهباشند.
مجله حکومت اسلامى: براى ماندگارى و احیاى آن تأثیرى که مسأله فضاى حاکمبر جبههها با الهام از فرهنگ عاشورا داشت، تلاشهاى نسبتاًخوبى صورت مىگیرد. مسأله راهاندازى کاروانهاى راهیاننور در ایام نوروز براى دیدار از مناطق جنگى، ستاد احیاىآثار دفاع مقدس و...، و حضرتعالى نیز اطلاع دارید از تماماقشار جامعه حضور دارند و با وسائل نقلیه خودشان راهمىافتند و مىروند، کاروانهاى دانشجویى، اعم از دانشجویانو اساتید و یا مجموعهاى از هنرمندان و ورزشکاران براىبازدید جبههها مىروند که به هر حال اینها خودشان درتأثیرگذارى بر افکار عمومى مردم نقش دارند؛ حضرتعالىبراى استفاده بهتر از این مجموعه و تأثیرات عمیقتر و براىاینکه تأثیرات صرفاً در لایههاى ظاهرى نماند و به تأثیراتعاطفى اکتفا نشود؛ اگر پیشنهادى دارید بفرمایید.
جواب: پیشنهاد ونظر ویژهاىکه به فکر کسانى که دارند کار مىکنند نرسیدهباشد ندارم، ممکن است لازم باشد امکانات بیشتر و بهتر باشد و راه راهموار کرد. ولى به هر حال یکى از کارهاى خوبى که اینها مىکنند و زیادهم هست، نوشتن خاطرات رزمندگان جبههها مىباشد. ماها که در عمقمسائل بودیم، وقتى فرصت مىکنیم و این جزوهها را مىخوانیم، تحتتأثیر قرار مىگیریم، گریه مىکنیم و به یاد هواى آن موقع مىافتیم؛ تأثیرویژهاى دارد. الآن میلیونها نسخه از همین خاطرات را منتشر کردهاند،
آیت اللَّه رفسنجانى:
اگر امروز همبخواهیم آثار وخاطرات دوران دفاعمان را کههمراه با کربلاستزنده نگه داریم،همه جا مىشودبرایش جا پیداکنیم.
|30|
ساده هم مىنویسند؛ اینکه پدرشان این جورى بود، مادرشان این جورىبود، اینطورى خداحافظى کردند، رفیقشان این جورى بود، در جبهه وسنگر، شب را چه جورى گذراندند، صبح چه کردند، چه جورى مجروحشدند، در مورد اسارت و امثال آن؛ این کار خوبى است که هزاران اثرماندگار به وجود مىآید.
یک کارى که پیشنهاد مىکنم استفاده از ظرفیتهاى هنرى ونمایشهاى مختلف است؛ اعم از فیلم، سریال، نمایشنامه و...الآن از هنربراى هر چیزى استفاده مىکنند، هنر مربوط به جنگ، بهتر از اینمىتوانست باشد و این کار خیلى مؤثر است. اگر درست یک واقعه را بهصورت تخیّلى تنظیم کنند و به صورت فیلم پخش کنند، بغض مردممىشکند و همه را تکان مىدهد. ما نمىگوییم در این زمینه فیلم نداریم،اما کارهایى که هنرمندان به آنها عشق دارند و انجام مىدهند گُل مىکند وفوقالعاده مىشود و ما کمتر هنرمندانى داریم که در این زمینه عاشقانهفعالیت کنند و لذا گرچه زحمت مىکشند ولى کارشان در زمینه جنگ گُلنمىکند. یعنى هنرمندانى که بخواهند در زمینه جنگ و دفاع مقدس،هدف اصلى را ارائه و آن را بزرگ کنند و نشان بدهند؛ زیاد نیستند، تعدادکمى هستند، من فکر مىکنم که یکى از چیزهایى که خیلى جایش خالىاست همین است.
علاوه بر اینکه در بخش مربوط به آثار جنگ، ما مدتهاست که پیشنهادکردیم که یک موزه جامعى از جنگ ساخته شود ولى هنوز کار درستىانجام نشده است، البته موزههاى کوچکى به صورت پراکنده هست. من بهکره شمالى که رفته بودم یک موزهاى دیدم که واقعاً عظمت جنگشان رانشان مىداد. تمام وسایل جنگىشان را نشان مىداد. تمام عملیاتهایشانو...؛ هم وسایل بود و هم فیلم جنگ، یعنى آن وقتى که با آمریکامىجنگیدند چه چیزهایى داشتند و چگونه مىجنگیدند. در حالى که ماجنگمان با همه مشکلاتى که داشت، واقعاً جنگ پرمعنا و مفهومى بود، ماسربازان مخلصِ اختیارى، انتخابگر و با آن روحیات را در جبهه داشتیم.
|31|
من خیلى از جنگهاى دنیا را مطالعه کردهام و چنین سرمایهاى را ندیدم.روى این سرمایه بیش از اینها باید کار بشود. همین کارهاى کاروان نور کهشما مىگویید مىرساند که همان تقدسى که در زمان جنگ به ذهن مردمآمده بود، هنوز آن تقدس باقى است. همین هم مربوط به این کارهایىاست که کردند. صدا و سیما، رسانهها و خود رزمندهها این تقدّس را نگهداشتهاند. واقعاً مردم همین جورى که به مشهد مىروند و یک خضوعىمىکنند، به قتلگاه اینها هم که مىروند، همین خضوع، شاید هم عمیقتروجود داشته باشد، چون آنان را مىشناسند و مىدانند که بچههاىخودشان بودند و رفتند شهید یا مجروح شدند. این قتلگاهها براى مردمخیلى مفهوم دارد. به نظر مىرسد از این سرمایههایى که در اختیار ماستمىشود بهتر بهرهبردارى کرد. البته ناسپاسى هم نباید بکنیم، هنوز همبهترین جلساتى که در کشور گرفته مىشود مراسم شهدا است؛ گاهى دهبیست بار مراسم گرفتهاند، اما باز هم که آدم مىرود مىبیند که باروحترین جلسات است.
مجله حکومت اسلامى: زنده نگه داشتن فرهنگ جنگ و جهاد ما چگونه باید بامجالس و محافل امامحسین(ع) مرتبط بشود؟ یعنى آیا مامىتوانیم از این توان و ظرفیتى که در مجالس هست استفادهبکنیم و آن را همچنان زنده نگه بداریم و مثل زمان جنگ کهعاشورا در نوحههایمان بوده، آیا این راه را مىتوانیم ادامهبدهیم و این فرهنگ آمیخته با هم بماند، یعنى آن قدرت بقا ونفوذ کلمه قیام امامحسین(ع) و در کنارش این همه خاطرات ازجنگ همچنان تأثیر خودش را در نسلهاى بعدى بگذارد؟
جواب: فکر مىکنیم یاد اینها و این گونه آثار همیشه معجونى از عاشورا در آنهست، یعنى هم مستند و هم تشبیه به عاشورا مىکنند.
مجله حکومت اسلامى: به نظر مىرسد مجالسى بر پا مىشود که صرفاً جنبههاىعاطفى قضیه امامحسین(ع) را مطرح مىکنند بدون اینکه
آیت اللَّه رفسنجانى:
در شرایطى کهرهبرى بررسى واحساس مىکنندالآن شرایطى استکه باید مثلامامحسین(ع) قیامکرد و برخورد کردو شمشیر کشید ویا به طرفشمشیرى کهدیگران کشیدهاند،رفت و به جهادپرداخت و ماننددوره امامحسن(ع)نیست که بایدکوتاه بیاییم وصبر کنیم و یکچیزهایى را ازسرمان بگذرانیم،ایشان در این فضاسال عزت و افتخارحسینى اعلامکردند.
|32|
پیوندى با مسائل انقلاب برقرار شود.
جواب: اینگونه اگر نباشد بهتر است، یعنى روضهاى که مىگیرند اگر گریزى بهدفاع خودمان بزنند بهتر مىشود.
مجله حکومت اسلامى: همانطور که فرمودید نقش کربلا در دوران انقلاب و دورانجنگ خیلى پر رنگ بود، اما سؤال این است که در این دورانىکه دوران سازندگى و دوران ساماندهى امور مملکت است ودیگر آن حالت بحران و درگیرى با نظام طاغوت یا نظاممتجاوز خارجى وجود ندارد، در این دوران تثبیت وسازندگى، چگونه مىتوانیم از فرهنگ عاشورا براى پیشبرداهداف سازندگى استفاده بکنیم؟
جواب: در آن بحث قبلى که راجع به آثار جنگ و حفظ و نگهدارى آن داشتیممقدارى به این سؤال جواب داده شد.
ما باید در همه برنامههایى که مىخواهیم انجام دهیم، یک نشانهاى،علامتى، گریزى و حضورى از آن دوره داشته باشیم. الآن عاشورا وجنگمان با هم همراهى پیدا کردند و با هم تأثیر متقابل دارند. لذااگربخواهیم عاشورا را زنده نگه بداریم مثلاً در فیلمى و یا سریالداستانى، باید با مسائل جنگ هماهنگ بکنیم. در کارهاى کشورى هماینها را زنده نگه داریم و این مسائل هیچگاه فراموش نشود و مایه عزتمانباشد، مایه تجهیز فکرىمان باشد و بدانیم اگر به ثبات رسیدیم به خاطرآنها بوده است و اگر آن فرهنگ نبود ما منفعل مىشدیم و از بین مىرفتیم.مسائل مربوط به دفاع را باید هنرمندانه و با علاقه منتقل کرد. یعنى کسانىباید باشند که خودشان هم از همان نسل باشند، یعنى دنبال همان چیزهاباشند و پیوند برقرار کنند. من نمىتوام الآن یک شکل خاصى از این نوعکارها را پیشنهاد بکنم ولى روح قضیه این است که اگر امروز هم بخواهیمآثار و خاطرات دوران دفاعمان را که همراه با کربلاست زنده نگه داریم،همه جا مىشود برایش جا پیدا کنیم.
|33|
مجله حکومت اسلامى: بُعد دیگر این سؤال این است که الآن گاهى در این جریاناتداخلى، شاید برخى تلقىشان این باشد که نحوه تفسیر وتحلیل و استفادهاى که در سطوح میانى یاپایینتر از قضیهامامحسین(ع) مىشود ممکن است وجهالمدافعه برخى مسائلداخلى قرار بگیرد. یعنى یک وقت برخورد با جبهه بیرونىاست و مثلاً قضیه آمریکا و متجاوزین مطرح است کهوضعیت روشن است چرا که ما باید با همان فرهنگ عاشورا وبا همان شدت که در زمان جنگ داشتیم و بلکه شدیدتربرخورد کنیم و روحیه مردم را قوى نگه داریم و در مبارزه باجبهه بیرونى از آن استفاده بکنیم، اما در داخل وقتى گفتهمىشود که مثلاً حسینى عمل مىکنیم، این یک عکسالعملىممکن است داشته باشد و طرف مقابل بگوید مگر ما یزیدىهستیم! مىخواستیم حضرتعالى درباره نحوه استفاده ازمنطق امامحسین(ع) در شرایط فعلى، هم نسبت به جبههبیرونى و هم در داخل، با توجه به مشکلات و شرایط ناگوار ودشوارىهایى که هست، چه از سوى ضد انقلاب و چه در داخلخودمان، توضیح دهید تا روشن شود که هیچ کس نباید ازقضیه امامحسین(ع) استفاده ابزارى بکند. آنجایى که واقعاًنیاز داریم، از منطق شمشیر امامحسین(ع) استفاده کنیم وطبعاً همهجا اینگونه نیست.
جواب: با توجه به تقدّسى که قیام عاشورا دارد، آیا ما حق داریم از آن سوءاستفاده کنیم و در جاهایى که مىخواهیم رقیب را از میدان در کنیممتوسل به آن بشویم؟ من هم طبعاً مىگویم در جاهایى که بىارتباط استنه. یعنى یک وقت دو تا رقیب مسلمان با هم سر یک مسئله بحث دارند،آن یکى مىخواهد خودش را به امامحسین(ع) نزدیکتر کند و با استناد بهامام، رقیبش را از میدان به در کند و...، این نه؛ ولى یک وقت در همینصحنهها یک جریانى مىخواهد به ارزشها و جهاد و عاشورا پشت بکندو فرض هم بر این باشد که آنها هم انقلابى و مسلمان هستند، بله در اینمورد مىشود استفاده کرد. یعنى اگر واقعاً داخل این جبهه، امامحسین(ع)
|34|
حضور دارد، جهاد حضور دارد، اما در جبهه مقابل حضور ندارد بلکه آنجبهه در جهت دیگرى هست و یا اصلاً ضد آن هست، استفاده از نامامامحسین(ع) و جهاد و ایثار جا دارد. ولى استفاده ابزارى به این معنا که بهناحق اینها را بهکار ببریم، حق نداریم از مقدسات در جهت اهدافشخصى و جناحىمان استفاده بکنیم. این بر مىگردد به روح تقابل، اگرتقابل با اهداف امامحسین(ع) است و یا بىتفاوتى است، بله جاى استفادههست، اما اگر تقابل بین دو نیروى مساوى است که هر دویشان به اندازههم براى امامحسین(ع) یا براى خودشان کار مىکنند، اینجا دیگر جاىاستفاده نیست.
مجله حکومت اسلامى: این پاسخى درست است ولى کلى است. اگر کسى بهصورت مصداقى از حضرتعالى بپرسد که آیا الآن شرایطداخلى ما کربلایى و حسینى هست و ما باید آنگونه عملبکنیم، یعنى در برخورد با مشکلاتمان، در مسائل فرهنگى ومسائل سیاسى، باید آنگونه عمل بکنیم؛ آن گونه که گاهىتبلیغ یا جلوه داده مىشود؟ البته ممکن است همینطور همباشد؛ ما در صدد قضاوت نیستیم. سؤال ما از حضرتعالىبه این انگیزه است که چه بکنیم تا بتوانیم از مجالس امامحسین(ع) و نام امامحسین(ع) و منطق امامحسین(ع)،همانطورى که در دوره جنگ به نحو احسن استفادهمىکردیم، در شرایطى که در آن قرار داریم نیز به نحو احسناستفاده کنیم و نتیجه معکوس نگیریم.
جواب: بله، الآن یک واقعیتى در صحنه سیاسى اجتماعى زندگى ما هست و آناینکه یک جریانى در کشور فعال است که مىخواهد سکولاریزم وجدایى سیاست از دین را بر مردم تحمیل کند و ما را از حرکت حکومتدینى جدا کند. حالا اینها بعضىشان قبلاً در انقلاب هم بودند، طرفدارحکومت دینى هم بودند ولى از این راه پشیمان شدهاند. مىبینند از این راهمثلاً اشکالاتى پیش مىآید. بعضىشان هم ذاتاً همینگونه بودند و هیچ
|35|
وقت با حکومت دینى در کشور ما موافق نبودند، حال یا ابراز هممىکردند یا جرأت نمىکردند ابراز کنند، و حالا موقعیتى شده کهابرازکنند.
از طرفى مىبینیم الآن خارجیها نیز بخصوص آمریکا واقعاًمىخواهند حکومت در ایران، حکومت سکولار باشد. و افرادى هم اینرا دنبال مىکنند. اخیراً هم که شما دیدید صریحاً و خیلى بىپروا درروزنامهها مىنویسند و در سخنرانىها مىگویند، حتى در اجتماعاتدانشجویى و دانشگاهها مىروند سخنرانى مىکنند، بعضى از طلبهها هممىروند با آنها همصدا مىشوند، این یک جریان واقعى در کشور است.
تحقیقاً جاى استفاده از روح کربلا و دفاع اینجاست که ما بگوییم اینهمانى است که امامحسین(ع) نمىخواست بشود. قبلاً در بخش اولمصاحبه گفتیم که همه حرکت امامحسین(ع) این بود که آن نظام اسلامىرا برقرار کند. ممکن است ما الآن در پیاده کردن نظام اشکالات جدىداشته باشیم این یک بحث دیگرى است، اما اینکه بخواهند به این نتیجهبرسند که برگردیم به حکومتى مثل حکومت ترکیه، این دیگر واقعاًدرست در نقطه مقابل اهداف است، همان اهدافى که ما تشخیص مىدهیماینها اهداف انقلاب است و از اول به دنبالش بودیم؛ من اینجا را حقمىدانم که ما از ادبیات عاشورا و از قداست عاشورا استفاده بکنیم، ایناستفاده ابزارى نیست، این استفاده در جهت راه است، یعنى راه گُمنکردناست.
البته یک بحث دیگرى که شما نیز در سؤالاتتان آورده بودید، یعنىآنچه رهبرى به عنوان سال عزّت و افتخار حسینى مطرح کردند، این راکمى صریحتر توضیح مىدهم و مىخواهم از یک زاویه دیگر به آن نگاهکنم. در شرایطى که رهبرى بررسى و احساس مىکنند الآن شرایطى استکه باید مثل امامحسین(ع) قیام کرد و برخورد کرد و شمشیر کشید و یا بهطرف شمشیرى که دیگران کشیدهاند، رفت و به جهاد پرداخت و ماننددوره امامحسن(ع) نیست که باید کوتاه بیاییم و صبر کنیم و یک چیزهایى
آیت اللَّه رفسنجانى:
اگر ما در درونخودمان از دین،انقلاب، از امامحسین(ع) و ازمقدسات فکرىمانبد استفاده نکنیم،دشمن اینقدرسوژه بهدستنمىآورد. همیناظهاراتمتحجرانهاى کهبعضىها مىکنند،اظهاراتى که قابلقبول نیست،جوانها را فرارىمىدهد.
|36|
را از سرمان بگذرانیم، ایشان در این فضا سال عزت و افتخار حسینىاعلام کردند، یعنى وقتى که آمریکا تهدیدش را رو کرد و به طرف منطقه ماحرکت کرد و صریحاً اعلام کرد که هدف او سرنگونى نظام اسلامى درایران است، و وقتى که مىبینیم کسانى در داخل صریحاً با آمریکاهمصدایى نشان مىدهند؛ موقعى است که جاى مجاهدت و جانبازى و بهاستقبال خطر رفتن وجود دارد. ما در شرایطى هستیم که باید خودمان راآماده کنیم براى اینکه ممکن است واقعاً خطرى برایمان پیش بیاید و بازممکن است صحبت از شهادت باشد و صحبت از جنگ و فداکارى باشد.خوب گاهى با ستون پنجم آن دشمن در داخل مواجهیم، گاهى با خودشمواجهیم؛ البته تشخیص این با مدیریت نظام است که چه کار بکند. منفکر مىکنم آن که ایشان سال عزت و افتخار حسینى اعلام کردندمفهومش این بود شما هم تأکید دارید و این غیر از آن بحث استفادهابزارى است.
مجله حکومت اسلامى: بله، کاملاً روشن است آنچه مقام معظم رهبرى فرمودند دریک افق بالا است و کاملاً موضعگیرى متینى است که با توجهبه شرایطى که داریم همین را مىطلبید.
این خطرى که حضرتعالى از نظر داخلى فرمودید، خطرواقعى هست و کسى نمىتواند آن را انکار کند مگر اینکهچشمش را بر روى واقعیتها ببندد؛ تردیدى در این نیست. اگردر چنین شرایطى قرار بگیریم ما باید از آن توانى که درمنطق امامحسین(ع) هست استفاده بکنیم. ولى یک سؤالجدى در اینجا که در بحثهاى سیاسى روز و در برخى بحثهاىطلبگى ما نیز وجود دارد این است که گاه رفتار ما به عنوانجبهه مدافع انقلاب و نهضت حسینى به گونهاى است کهمنتهى به همان نتیجهاى مىشود که از آن فرار مىکنیم؛ یعنىنوع استفاده از قضیه امامحسین(ع) و نوع مقابله با همینخطرى که حضرتعالى مىفرمایید، به گونه کسى است کهمىخواهد از چیزى فرار کند ولى کارى مىکند که به همان
|37|
نتیجهاى که از آن مىترسید، مىرسد. لطفاً اگر موافق اینتلقى هستید، مقدارى توضیح بدهید.
جواب: این همیشه جزء اشکالات اساسى بوده و الآن هم هست، اصلاً آنهادارند از همین ضعفهاى ما استفاده مىکنند، یعنى اگر ما در درون خودماناز دین، انقلاب، از امامحسین(ع) و از مقدسات فکرىمان بد استفادهنکنیم، دشمن اینقدر سوژه بهدست نمىآورد. همین اظهاراتمتحجرانهاى که بعضىها مىکنند، اظهاراتى که قابل قبول نیست، جوانهارا فرارى مىدهد و یا اقداماتى که باعث مىشود که رابطه قشر جوان را،خانمها را، روشنفکرها و تحصیلکردهها را و یا آنها که دلسوز کشورهستند و مىخواهند کشورشان ترقى کند، با ما قطع شود و از ما جدامىشوند؛ اینها همه خودش ضد هدف است. بد کار کردن و غلط کارکردن ما، مهمترین اهرم دشمن است، مهمترین وسیله دشمن است. ازکارهاى همیشگى این بوده که دشمن مىآمد در جبهه مقابل خویش،عوامل نفوذى را وارد مىکرد و آنها همیشه بهانه و سوژه به دست دشمنمىدادند و تفرقه درست مىکردند. حرفهاى بىخودى مىزدند، خودشانرا سبک مىکردند و جریان را از چشم مردم مىانداختند و بین مردم و آنجریان فاصله ایجاد مىکردند. اینها سوژههاى شناخته شده امروزىدنیاست که از این دارند استفاده مىکنند.
مثلاً در جریان انتخابات که از مردم تقاضا مىکنیم پاى صندوقهابیایید، آن وقت اظهار شود که اسلام اصلاً به رأى مردم احتیاج ندارد! ایندرست ضدانگیزه است. ما باید به رأى مردم احترام بگذاریم و به مردمبگوییم باید با رأى شما جامعه اداره شود. در چنین موقعیتى معلوم استآن تحلیل غلط فکرى که بگوید رأى مردم اصالت ندارد، نادانى است.
مجله حکومت اسلامى: ولى در این میان، حداقل یک اشکال دیگر وجود دارد و آناینکه تلاش درخور توجهى در جهت اصلاح این روشهاصورت نمىگیرد و لااقل نسبت به رفتار برخى جریانات و
|38|
کسانى که داعیه اعتقاد کامل به مبانى حکومت دینى دارند ونگران غلبه تفکر سکولاریسم هستند، اصلاح لازم صورتنمىگیرد، و این کار لازمى است که باید به آن اهمیت دادهشود. البته در پارهاى موارد، تلاشهایى محدود از جمله برخىتذکرات حضرتعالى را شاهد بودهایم.
جواب: بله، زمانى پیش از دوم خرداد، به دوستان گفتم ببینید، شما در آستانهانتخابات پنج، شش کار در اواخر دوره من کردید و آراء مردم را به طرفمقابل خودتان دادید؛ حالا من وارد نمىشوم که این درست بود یا نه،کارى به این اختلافات ندارم، مثلاً شما آمدید و به مردم گفتید باید بهاجبار چادر سر بکنید، رفتید مدرسه سر بچههاى کوچک مردم مقنعهکردید، آمدید با کسى که نوار موسیقى داشت آنجورى برخورد کردید،آمدید در مجلس قانون گذراندید که ماهواره باید اینجورى باشد؛ اینهاهمه رأىپران است. یعنى کسانى که اینها را جزء اسلام نمىدانند و فکرمىکنند اینها جزء نیازهاى روز است، قشر عمدهشان هم از همین بچههاهستند، بچههاى دانشآموز، دختر، پسر، و دانشجو؛ اینها جوابنمىدهد. یعنى یک نوع تقدسگرایى که به سلیقههاى اشخاص مربوطمىشود، مىخواهیم اینها را به متون محکم اسلامى تبدیل کنیم، اینها ظلمبه اسلام است. ممکن است براى بعضىها مستحب باشد، اما نمىشود بهشکل قانون اجبارى بر مردم تحمیل کرد. از این نوع کارهاى خشک وخشن در خیابانها به نام امر به معروف مردم را ناراضى مىکند. اسلام امربه معروفش این جورى نیست. و خیلى چیزهاى دیگر از این قبیل هم بود.
مجله حکومت اسلامى: فرمودید در زمان رژیم گذشته دو گونه مجالس برگزارمىشد، در یک سرى از آنها وجهه عزاى کربلا و مرثیه پر رنگبود و رژیم طاغوت هم دوست داشت مجالس همان رنگ راداشته باشد و دسته دیگر که شماها در آن شرکت مىکردید ورژیم با آن مخالف بود، آن شورآفرینى، حرکتزایى،اعتراضگرى به ظلم و ستم و مبارزه را ترویج مىکرد. در
|39|
طول تاریخ هم همین طور بوده است، هر وقت انقلاب و حرکتمثبتى ایجاد شده با بهرهگیرى از ادبیات حماسه، شور و قیامبوده است اما دو باره در گذر زمان آن حالت عزادارى صرف وگریه غلبه مىکرده است.
آیا حضرت عالى این غلبه جنبه سوگوارى صرف برحرکتزایى و شورآفرینى کربلا را یک آفت و امرى نامطلوبمىدانید؟ اگر آن را آفت مىدانید براى اینکه چنین چیزىحادث نشود چه باید کرد؟ آیا به نظر شما اینک در جامعهچنین اشکالى وجود ندارد؟
جواب: اصل اینکه مىتوانیم از این قیام استفاده کنیم در شرایطى است که اینعزادارىها هست، اگر نباشد نمىتوانیم استفاده کنیم. بنابراین من فکرمىکنم اصل جریان روضه، گریه و عاطفه باید حفظ شود و باید باشد. البتهباید شرایط را سنجید. در یک شرایطى زمینه استفاده سیاسى و امثال آنوجود ندارد و همین قدر امکان هست که مسأله عزادارى، حفظ ونگهدارى شود. در این شرایط عاطفه مردم باید محفوظ بماند اما در یکموقعى شرایط استفاده وجود دارد. البته در همه زمانها حداقل شرایطاستفاده اجتماعى هست، یعنى حتى در حکومتهاى طاغوتى هممىشود یک سرى از اهداف امامحسین(ع) را پىگیرى کرد و بهمسلمانهایى که در آنجا هستند گفت این کارها را انجام دهید، مثل کمکبه مظلوم، رسیدگى به محروم و رعایت امور اخلاقى و شبیه اینها که درپیامهاى عاشورا هست و عاشورا هم هیچ وقت از این امور خالى نبودهاست. این طور هم نبود که صرف گریه باشد. ولى در یک شرایطى مىشوداستفاده سیاسى هم کرد، مثل دوران مبارزه. آن موقع ممکن است غلبهعزادارى یک کار انحرافى باشد، یعنى ممکن است عدهاى این کار رابکنند که نگذارند از آن استفاده سیاسى بشود. در این زمان حساسیتایجاد مىشود. به طور کلّى هر وقت حالت یأس و ناامیدى از جریانها و
|40|
کارهاى سیاسى پیش مىآید، جنبه عزادارىهاى افراطى غلبه مىکند. ماهم نمىخواهیم پایه آن از بین برود. در یک شرایطى علماى ما حاضرنبودند قمه زنى و زنجیر زنى را نیز حرام کنند، هر کارى براى عزادارىصورت مىگرفت و هر روضهاى خوانده مىشد حرفى نداشتند ومىگفتند اینها عیبى ندارد و همه براى امام حسین(ع) است. بعضى فتاواهم در گذشته در این زمینه بود. پس شرایط فرق مىکند.
در مجموع در شرایطى که ما نیاز داریم بهره سیاسى از عزادارىهابگیریم نباید کار انحرافى صورت گیرد و در موقعى که شرایطاجتماعىمان ایجاب مىکند باید استفاده کنیم ولى اصل جریان باید راهخودش را برود.
مجله حکومت اسلامى: الآن احساس مىشود یک نوع قشرىگرى و افراطکارى وتوجه به ظواهر و جنبههاى عاطفى، محور اصلى قرار گرفتهاست. حداقل ضرر این کار این است که فرصتها را از کفمىبرد و نمىگذارد جنبه عقلانیت کربلا و نیز منطقسیدالشهدا(ع) در مبارزه با ظلم و تبعیض و دفاع از مظلومینو امر به معروف و نهى از منکر و آن افکار و مبانى که تکیهگاهعاشورا است بروز کند. به هر حال جامعه ما در کنار عاطفه واحساس، نیاز به فکر دارد و باید بتواند بر اساس آنچیزى کهدر روضهها و عزادارىها مىشنود و مىبیند قضایاى روز ومسؤولیتهاى خویش را تحلیل کند. متأسفانه این نقص دررسانههاى جمعى ما نیز مشهود است.
جواب:روشن است که در زمان ماباید ازاین امور استفاده اساسىبشود و مننقص مىبینم. منشأ آن این است که افرادى هستند که از جریانهاىسیاسى سرخورده مىشوند، و به روضههاى اینچنینى پناه مىبرند. اگراینها قدرى بىدین بودند به جلسات لهو و لعب پناه مىبردند. چون دیندارند مىروند آنجا و خودشان را ارضاء مىکنند. آدم از این وضع راضى
|41|
نیست و آنچه که مطلوب ما است همان است که گفتم.
مجله حکومت اسلامى: به هر حال، رسانههاى رسمى نظام در این زمینه چهمسئولیتى دارند؟
جواب: اگر مقصود رادیو و تلویزیون است، البته که نباید ترویج کنند، اینهاافراط مىکنند. گاه انسان هر چه مىبیند روضه است، آدمهاى سطحى راهم مىآورند و این اتفاقات الآن مىافتد.
مجله حکومت اسلامى: اجازه بفرمایید بعد حماسى عاشورا از منظر دیگرى نیزبررسى شود. ما در اوائل انقلاب مسأله صدور انقلاب رامطرح کردیم و روشن هم بود که منظور صدور فرهنگىانقلاب و مقصود همان صدور فرهنگ حماسه حسینى و قیامو مبارزه و انقلاب حسینى بود و این حرکت تقریباً تأثیراتخوبى در سطح جهان داشته است، حداقل جوانان مسلمانتحت تأثیر واقع شدهاند به گونهاى که استکبار جهانى را بهوحشت انداخت. الآن به نظر مىرسد کم کم این تصور براىجوانهاى مسلمان در سطح کشورهاى اسلامى پدید آمده استکه ایران دیگر آن ایران حماسى، انقلابى و حسینى سابقنیست و از مواضع گذشته عقبنشینى کرده است ومتأسفانه الآن رهبرى حرکت انقلابى و مبارزاتى در برخىکشورهاى اسلامى به دست برخى افراد و جریانهایى افتادهکه منحرف و در تفکرشان دچار افراط هستند و الآن همینافراط در سطح جهان به عنوان سمبل مطرح است و بعد ازقضیه 20 شهریور در امریکا نیز این امر تشدید شده است.
آیا حضرت عالى احساس نمىکنید که ما از منطق حسینىعاشورا و انقلاب مقدارى عقبنشینى کردهایم؟ اگر عقبنشینى کردهایم الآن چه باید بکنیم؟
جواب:اولاًاینکه آنهاآمدند و از راه انقلابىما تبعیت کردند بطور طبیعى دنبالهمان اثر خاص بودند، یعنى بچههاى جوان سنى که آمدند میدان، نیامدند
آیت اللَّه رفسنجانى:
ما باید به رأىمردم احترام بگذاریم و به مردم بگوییم باید با رأى شما جامعه اداره شود. در چنین موقعیتى معلوم است آن تحلیل غلط فکرى کهبگوید رأى مردم اصالت ندارد، یا یک نادانى است یاخیانت.
|42|
شیعه بشوند، آنها به طور جدى در مذهبشان متعصّب هستند، اینها آمدندمیدان که مبارزه کنند و در مبارزه از ما تقلید مىکردند. سلفىها، وهابیها ویا جوانان فلسطین طبق عقاید خودشان حرکت مىکردند، حتى طالبان کهیک دسته مسلمانهاى متعصب متحجّرى بودند که خودشان در راه مبارزهافتادند. البته طالبان بیشتر مىخواستند با ما مبارزه کنند و درگیر شوند.
پس وقتى ما از صدور انقلاب حرف مىزدیم که انقلابى در دنیاىاسلام خلق بشود آنها هم از منظر خودشان از ما حمایت مىکردند، نه ازفرهنگ ما، البته یک سرى مشترکات هم هست که آنها تکرار مىکنند.
ثانیاً، در مسأله صدور انقلاب، شرایط طورى شد که دنیا خطر بزرگىاحساس کرد، مسلمانها الآن در همه جاى دنیا هستند. در اروپا، امریکا وجاهاى دیگر، اینها قشر مظلومى هستند که احساس محرومیت و تبعیضمىکنند و ذاتاً روحیه انقلابى دارند. اگر بنا باشد این نوع تفکرها همه جامتحرک باشد آنها را به حرکت در مىآورد، آنها هم متوجه شدند اینقضایا از ایران شروع شده و هنوز هم این باور را دارند. از این رو ما واقعاًدر سطح جهانى دچار یک مشکلات جدى هستیم و مىتواند بیشتر همبشود. ما البته در ایران خودمان را حفظ کردیم، از اهدافمان هیچ تنزلنکردیم، در مسأله فلسطین و در همه مسائل دنیاى اسلام مواضع خودمانرا حفظ کردیم، آنجاکه معقول باشد کمک هم مىکنیم و واقعاً از راهخودمان برنگشتیم، به طورى که الآن برخى داخلىها مطرح مىکنند کهشما دارید مصالح ملى را فداى مصالح آرمانى مىکنید! در مسأله فلسطینمىگویند ما چرا آنجا هزینه بکنیم؛ مىگویند خیلى از مشکلات ما بهخاطر مواضعى است که در قضیه فلسطین داریم. در همین قضیه عراقمىگویند: ما که مىدانیم صدام رفتنى است چرا مصالح خودمان را آنجانبینیم؛ مثلاً با امریکا همکارى کنیم یا یک جورى مصالح خودمان را ببینیمو امثال این جور چیزها. یعنى به قول خودشان تقدم مصالح ملّى بر مصالحآرمانى و اسلامى که الآن جزء حرفهاى پر رنگ اینها شده است. البته ماهیچ وقت هم این جور افراط نکردیم. امام هم مواظب بودند. یک بار در
|43|
دولت آقاى رجایى گفته شد ما با ملتها رابطه داریم؛ چه کار با دولتهاداریم؛ ایشان فوراً موضع گرفتند و گفتند شما یک دولت هستید باید بادولتها رابطه داشته باشید. ما در این دنیا زندگى مىکنیم و ناچاریمحدودى را مراعات کنیم. عضو سازمان ملل هستیم و بسیارى از پیمانهاىبینالمللى را امضا کردیم که هر یک از آنها را نقض کنیم مشکلآفریناست. لذا قطعاً نظام ما یک ملاحظاتى در این مسائل دارد. اینکه حالعدهاى از جوانان تند در دنیا بگویند، ایران دیگر مقتداى ما نیست و ما بهبنلادن اقتدا مىکنیم، یک امر طبیعى است. صدور انقلاب در دنیاى سنّىاست. ما اگر الآن حتى مواضعى هم داشته باشیم آنها از ما نمىپذیرندهمانطورى که طالبان نمىپذیرفتند. خیلى از این سلفیها و تندها ما راکافر مىدانند و فکر مىکنند ما منحرف و مشرک هستیم! بنابراین یکتضادى بین ما و آنها وجود دارد.
پس ما اولاً یک کشور و دولت هستیم، نیازهاى بینالمللى داریم کهباید آنها را رعایت کنیم. ثانیاً آرمانهایى هم داریم که نمىتوانیم آنها را ازدست بدهیم. یک جاهایى است که مىتوانیم اقدام عملى بکنیم، مىتوانیمکمک کنیم، مثل کمکى که در فلسطین و لبنان و اینطور جاها مىشود، ویک جاهایى هم هست که نمىشود کمک کرد. اینها یک تعادلى لازم دارد.باید بین مجموعه مسائل کسر و انکسارى صورت بگیرد، بعد تصمیمبگیریم.
مجله حکومت اسلامى: به محور پایانى گفت و گو مىپردازیم. شما مىدانید که درتاریخ اسلام، کوفه شهرى است بسیار آموزنده و از بعدروانشناختى اجتماعى و در چارچوب تحلیلهاىجامعهشناختى زمینه مطالعاتى گستردهاى را پیش روىمىنهد، زمینهها و عوامل مختلفى منشأ تحولات پى در پى آنبوده است. در همان نیم قرن نخست شکلگیرى خود، روزى،مرکز حضور قیام کنندگان علیه خلیفه سوم و روزى مرکزخلافت امیرالمؤمنین(ع) و روزى نیز از میان آنان و در برابر
|44|
دیدگانشان، فرزند پیامبر(ص) و اصحابش با بدترین وضعبه شهادت مىرسند و زنان و کودکانشان به تماشاى آنانبرده مىشوند. چنان که باز مستحضرید تحولات اجتماعى وسیر تاریخى، قوانین و سنتهاى حاکم بر خود را دارد. حال وآینده جامعه انقلابى و اسلامى ما نیز بیرون از این سنتها وقوانین نیست و سرنوشت و آینده ما در گرو درس گرفتن ازگذشته و عملکرد ما مىباشد. با این توضیحات، در خصوصمسئولیتى که با الهام گرفتن از وقایع کربلا و کوفه و با عنایتبه آن تجربه تلخى که تاریخ اسلام پشت سر گذاشت، جامعهما بر دوش دارد، نظر حضرت عالى چیست و از این منظر،کربلا در گزینش راه صحیح و التزام به آن، چه کمکى مىتواندبه ما بکند و چه راهى را پیش روى ما مىگذارد؟
جواب: اینکه ما مسأله کوفه را به ایران متصل کنیم خیلى مسأله درستى نیست.وضع کوفه این طور بود که اول دست ایرانیها بود و بعد مسلمانان از دستایرانیها گرفتند و بدنه خیلى از مردمى که در آن منطقه بودند ضد عرببودند. به خاطر آن رفتارى که بعضى خلفا با غیر عربها و موالى کرده بودندو تبعیضهایى که روا داشتند فضاى کوفه را نسبت به خلفاء بد کرده بود.از طرف دیگر حضرت على(ع) و امام حسن(ع) و امامحسین(ع) واهلبیت، مواضع عادلانهاى مىگرفتند، با تبعیضها و ظلمهاى بین عربو عجم و موالى و امثال آن مخالفت مىکردند و به همین خاطر مردم کوفهبه اهلبیت به عنوان اشخاص عادل و محبوب نگاه مىکردند و آنها نفوذواقعى داشتند. شاید یکى از عواملى که حضرت على از مدینه به کوفهآمدند همین بود که مردم کوفه به آن حضرت نزدیکتر بودند. البته ادلهجغرافیایى هم داشت که حضرت خواستند در وسط دنیاى اسلام باشند.بنابراین طبیعت کوفه با مظالم بنىامیه و بنىعباس و آن تعصبهاى عربى وفامیلى و قبائلى، مخالف بود؛البته ترکیب جمعیتى کوفه و تربیتش تربیتاصیل جایى مثل مدینه نبود. بنابراین تا یک حدى حمایت مىکردند و یک
|45|
جاهایى که منافعشان ایجاب مىکرد دیگر مقاومت نمىکردند. در تاریختقریباً همین گونه بوده است. و به هر حال کوفه بدتر از شهرهاى دیگرنبود. البته شهرهاى دیگر یک تعصبهاى خاصّى براى خودشان، مثلعربیّت و امثال آن داشتند. شام یک جوّى داشته، مدینه یک جوّى داشته،هر جایى یک جوّى داشتند. اینها ترکیبى بودند از مجموعه مسلمانهایىکه آمدند به اسلام پیوستند و به خاطر مواضع خوب اهلبیت طرفداراهلبیت بودند، اما آن عمق و معرفت واقعى در آنها زیاد نبود و لذاحضرت على دائماً با مردم کوفه دچار مشکل مىشدند. آنان تا یک جایىمىآمدند و جاى دیگر پیش نمىآمدند. با امام حسن(ع) و امامحسین(ع)هم همان طور رفتار کردند. بعداً نیز با همه قیامهایى که اتفاق مىافتاد،همین جور رفتار کردند، مثل قیامهاى زیدبن على و بسیارى از قیامهاىدیگر. حالت اصلىشان اینها را وادار به حمایت مىکرد ولى آن اصالت وریشه را نداشتند.
فکر مىکنم مسأله ایران از لحاظ ولایت و علاقه به اهلبیت کم کمریشهدار شده و واقعاً جزء فرهنگ واقعى این سرزمین شده است. عرفانو تمدن و خیلى مسائل در ایران هست که اصالتى خاص و پر عمق به مردمایران مىدهد. ایران پایگاه انقلاب است، اینجا جاى مناسبى است. اگر ماراه درستى انتخاب بکنیم، مردم در مسیر و صحنه حکومتدارىمانحاضرند و به خاطر آن مایه ولایى که دارند، پاى انقلاب مىایستند. اینخیلى سرمایه خوبى است و در ایران هر چه غیر از این بخواهد جا بیفتد،نمىتواند. مردم ما ممکن است از یک جریاناتى ناراضى بشوند ولى اینکهکسى یا جریانى بخواهد جاى آن را بگیرد، من چنین چیزى نمىبینم.
یک وقتى تعبیرى مىکردم که بعضىها هم رنجیده بودند. من مىگویمحالا در همین شرایطى که شما دارید، اگر نیروهاى روحانیت و دوستاناهلبیت به اپوزیسیون تبدیل شوند دولتى که سر کار بیاید آن اپوزیسیون،
آیت اللَّه رفسنجانى:
به طور کلّى هروقت حالت یأس و ناامیدى از جریانها و کارهاى سیاسى پیش مىآید، جنبه عزادارىهاى افراطى غلبه مىکند.
|46|
مانع اساسى و در هم شکنندهاى است، یعنى هیچ کس نمىتواند در چنینشرایطى حکومتش را مقتدر بکند؛ ملّى گرایى و لیبرالیزم جوابنمىدهد، این حرفهاى روشنفکرى که مىزنند، اینها همه یک بخشى رامىتواند جلب کند. توده مردم و عشق و فطرت مردم الآن اینجاست. لذاباید روى این جریان واقعى فرهنگى که در ایران هست، یک اصالتى قائلشویم و مناسبترین راه این است که همین رویه مکتب اهلبیت را، ولى بادید درست، انتخاب کنیم. اگر اشکالى در اینجا باشد این است که ما این رابد تفسیر بکنیم، جاهلانه و متعصبانه عمل بکنیم، واقعیت زندگى مردم ونیازهاى آنان و شرایط جهانى را نبینیم و اقدامات مناسب را براى تأمین وتعیین نیازهاى مردم صورت ندهیم. در آن صورت هر اتفاقى مىتواندپیش بیاید، ولى اگر واقعاً در این بستر خوبى که امامحسین(ع) و اهلبیتدر ایران کسب کردند، ما درست عمل بکنیم، من فکر مىکنم، بهترینپایگاه است. این قابل تشبیه به کوفه و امثال این جاها نیست.
فکر مىکنم اگر به مقتضیات یک حکومت که اینها همه در اسلام وقرآن هم دیده شده است، ما عمل نکنیم، ما نیز نباید انتظار موفقیتداشتهباشیم.
مجله حکومت اسلامى: حضرتعالى آرامش خاطر لازم را با توجه به شرایط روزو جهانى دارید؟
جواب:اگر عمل نکنیم هیچ کس نمىتواند آرامش داشته باشد. ولىبا توجه بهدرک و فهم و احساس مسؤولیتى که در مسؤولان کشور و شخصیتهاوجود دارد، مشکل حادّى نخواهیم داشت.
مجله حکومت اسلامى: حضرتعالى قبلاً مىگفتید اگر دو تا خوشبین در دنیا باشدیکى از آنها من هستم! حال با خوشبینى خاصى کهحضرتعالى دارید مىخواهیم ببینیم که آیا در درون
|47|
خودتان آن آرامش خاطر را در شرایط کنونى دارید؟
جواب: امکان موفقیت را کاملاً مىبینم و این عقل را هم تا حدودى درمسؤولان مىبینم که درست عمل بکنند، انشاءالله، ولى به هر حال بایدمواظب باشیم و نمىشود اطمینان داد.
مجله حکومت اسلامى: مجدداً از حوصلهاى که در پاسخگویى به سؤالات ما بهخرج دادید، صمیمانه تشکر مىکنیم و براى حضرت عالى وسایر مسؤولان محترم نظام و انقلاب، آرزوى موفقیت داریم.