عاشورا محور سازماندهى سیاسى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
این نوشتار با مقایسه مفهومى بین تحزب و تولى، تشکل سیاسى در اسلام را «ولاء و تولى» مىشمرد . و پس از اشارهاى سریع به ناکارآمدى احزاب سیاسى، به ارکان تشکیلات ولایى و تجلى آن در دو خط متقابل و متضاد «حزبالله» و «حزب الشیطان» مىپردازد .
به اعتقاد نویسنده گرچه در زمان پیامبر گرامى اسلام (ص) حزبالله پایهگذارى شد و نام و نشان رسمى یافت، اما پس از رحلت پیامبر و در فاصلهاى کوتاه، از صحنه سیاسى نظام اسلامى بیرون نهاده شد و مىرفت تا در لابه لاى صفحات تاریخ به فراموشى سپرده شود که حادثه عاشورا جان تازهاى بر آن دمید و آن را دیگربار به صحنه آورد . وى با اشاره به نه مورد از کارویژههاى این تشکل ولایى و امتیازات آن در سایه جارى عاشورا، فهرستى از آفات و ناروائیهاى احزاب سیاسى وارداتى را با نگاهى دوباره به ناکارآمدى آنها در صحنه سیاسى ایران طرح نموده سخن را به پایان مىبرد .
انسان در طول حیات نهچندان کوتاه خود گونههاى متنوعى از مشارکتهاى اجتماعى را متناسب با تحولات فکرى و زیستى خود پشتسر نهاده و اندوختههایى بسگرانبها در این زمینه کسب کرده، و دریافته است که مراتبى از کمال و فلاح را جز با حضور در جمع و بهرهمندى از توانایىهاى جمعى به دست نمىآورد و از همین رو نقش مثبت و شاید بىبدیل تشکل و تعامل و همگرایى را در دستیابى به اهداف و مقاصد فردى و جمعى نباید و نمىتواند انکار نماید .
واژهاى که در گفتگوهاى معاصر عنوان تشکلهاى سیاسى اجتماعى قرار گرفته است کلمه «حزب» است و ما در این مقال با مرورى گذرا به مفهوم لغوى و تعاریف اصطلاحى این واژه به بررسى عناوین زیر خواهیم پرداخت:
- جایگاه حزب و تحزب در ساختار سیاسى اجتماعى اسلام;
- حزبالله و ارکان و کارکردهاى آن;
- نقش عاشورا در تشکل جامعه اسلامى .
مفهوم حزب و تحزب
حزب در لغتبه گروهى از مردم که به گرد هم آمده باشند گفته مىشود - الطائفة من الناس، جماعة الناس - و در اصل به معناى گردآمدن و یا مجموعهاى به همپیوسته است - تجمع الشیىء و الطائفة من کل شىء حزب - بنابراین به گروهى همراى و همراه و یا دستهاى از آیات همسو و همجهت و یا به قطعهاى از زمین که خاک آن فشرده و روى هم انباشته باشد حزب گویند . (1)
و تحزب به معناى تجمع و به همپیوستن گروهى از انسانهاى همفکر مىباشد، ضمن اینکه در وزن «تفعل» به مفهوم کارورزى و کوشش براى دستیابى به هماهنگى و همفکرى را با خود دارد . (2) چه اینکه تحازب و محازبه نیز، معناى تعصب ورزیدن براى همدیگر و تلاش نمودن براى همسالى و همنوایى با یاران در رسیدن به هدف واحد و تمایل و تعاطف به یکدیگر را مىرساند . (3) و اما در اصطلاح:
در فرهنگنامههاى سیاسى، دهها تعریف از حزب آمده است که با ملاحظه آنها و به اختصار مىتوان گفت: حزب، شکل خاصى از سازماندهى نیروهاى اجتماعى است که به هدف کسب قدرت و یا حفظ آن و یا نقش آفرینى در تصمیمگیرىهاى سیاسى شکل مىگیرد . منشا همگرایى آنها، آرمانها، باورها و دیدگاههاى مشترک سیاسى اجتماعى است که در ضمن مرامنامه یا اساسنامه نوشته یا نانوشتهاى به اجراى آن متعهد مىشوند . (4)
مىدانیم که توسعه احزاب سیاسى و تاثیر و نفوذ قانونمند آن در ساختار نظامهاى سیاسى همزاد توسعه دموکراسى نوین غرب است و پیش از آن در تاریخ سیاسى و مدون جوامع انسانى نمونههاى گوناگونى از تشکلهاى اجتماعى را مىتوان نام برد که به نحوى در پوشش تعریف فوق بوده و در عصر خود یک حزب سیاسى به شمار مىآمده و در تاسیس یا تقویت و یا تغییر قدرت سیاسى نقش اساسى داشته است، ولى اصرار نویسندگان غربى بر این است تا آغاز پیدایش احزاب را به اواخر قرن هفدهم میلادى و به تلفیق گروههاى پارلمانى و کمیتههاى انتخاباتى و تحول تدریجى و تاریخى انتخابات انگلستان محدود کنند . (5)
روح توحیدى و یکتانگر اسلام با مفهوم لغوى حزب و تحزب به معناى گروهى از انسانهاى همفکر و همراه به اعتبار رویکردى که به یگانگى و هماهنگى دارد، موافق است; اما اگر لازمه این همگرایى گروهى موجب دستهبندى در صفوف به همپیوسته جامعه و القاى گونهاى از مرزبندى و تشتت در میان مردم باشد و یا اگر هدف و انگیزه آن تنها تصاحب قدرت سیاسى، تفوق و فزونطلبى باشد، آن را نفى نموده و مردود مىشمرد . وقتى به هنگام معرفى احزاب گفته مىشود:
«در کشورهاى نوین، پیکار سیاسى میان سازمانهاى کم و بیش تخصصى که نوعى ارتش سیاسى به شمار مىآیند جریان مىیابد . این سازمانها گروهبندىهاى بنیان یافته، منظم و مرتبى هستند که براى مبارزه در راه قدرت ساخته شدهاند و منافع و هدفهاى نیروهاى اجتماعى گوناگونى را بیان مىکنند و خود هم به درستى وسیله کار کرد سیاسى آنان مىباشند - و بالاخره اینگونه خلاصه شود که: - خصلت تشکل یافته پیکار سیاسى یکى از مشخصات اساسى عصر ماست .» (6)
قطعا اسلام با چنین مفهومى از حزب و تحزب و با چنین رویکردى به سیاستحزبى در تضاد است زیرا در جامعه اسلامى «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض» (7) هستند و تضاد منافعى وجود ندارد و نباید داشته باشد تا طبقات و قشرهاى اجتماعى در مقابل هم صفآرایى نمایند . چه اینکه همگان باید بدانند:
«تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض و لا فسادا: (8) سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند .»
در ساختار سیاسى اسلام قدرتطلبى و تفرعن و سرکشى جایگاهى ندارد و اگر چنین زمینههایى بروز نماید باید با اصل چنین رویکردى مقابله نمود نه اینکه به خاطر توجیه و قانونمند نمودن آن به جنگ احزاب متوسل شد .
کلمه حزب به معناى لغوى آن در قرآن کریم هم به صورت جمع - و مفهوم تعدد - به کار رفته و هم به صورت مفردو مصداق واحد آمده است . در یازده مورد با لفظ جمع و در اشاره به باندهاى قدرت در برابر اسلام و دین حق به کار برده شده و در هشت مورد با لفظ مفرد - حزب - و یک بار نیز با تعبیر - حزبین - آمده است . جالب اینکه در سه مورد با ترکیب مضاف «حزبالله» و سه مورد نیز ترکیب مضاف «حزب الشیطان» - یک مورد مضاف به ضمیر (حزبه) مىباشد .
قرآن کریم ابتدا ادیان الهى را به عنوان «امت واحد» درعین تفاوت در شرایع و کارکردها مىستاید . آنگاه با نگاهى منفى به دستهبندىهایى که توسط پیروان این ادیان بر سر تصاحب منافع صورت گرفته است، این تشتت را ناشى از تعصبات نارواى فردى و موجب از هم گسستن روال طبیعى امور مىشمرد . قرآن در سوره انبیاء پس از شمارش پیامبران و اشاره به فرازهایى از تاریخ آنان مىگوید:
«ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون و تقطعوا امرهم بینهم کل الینا راجعون; (9) این است امتشما که امتى یگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستید ولى آنان وحدت خود تکهتکه کردند، همه به سوى ما باز مىگردند .»
و در سوره مؤمنون مىگوید:
«و ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاتقون . فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون; (10) در حقیقت این متشماست که امتى یکپارچه است و من پروردگار شمایم، پس از من پروا دارید . پس کارشان را میان خود پاره پاره کردند و دسته دسته شدند و هر دسته به آنچه داشتند دل خوش کردند» .
در آیه نخست آنان را از تکهتکه شدن بر حذر مىدارد و در آیه بعد آن را نتیجه تعصب حزبى مىشمرد . و شاید از همین رو در تمامى یازده موردى که حزب با لفظ جمع - احزاب - آمده است در مقام نکوهش و تقبیح و در تضاد با مؤمنان ذکر شده است .
مىتوان گفت در ادبیات سیاسى صدر اسلام و تا قرنهاى اخیر واژه «ولاء» و «تولى» اجمالا همان کاربردى را داشته است که امروزه کلمه حزب و تحزب در ادبیات سیاسى دارد . (11) و اگر در فرصتى کوتاه از این منظر نگاه مجددى به واژه ولاء و تولى داشته باشیم در خواهیم یافت عناصرى چون: داشتن تشکیلات سازمانى پوشش دهنده، داشتن پایگاه اجتماعى و برخوردار از پشتوانه مردمى و مصمم و پا به رکاب بودن براى کسب قدرت سیاسى که از مؤلفهها و ارکان یک حزب سیاسى است در مفهوم «ولایت» که «در اصطلاح اولى قرآنى یعنى به همپیوستگى و همجبهگى و اتصال شدید یک عده انسانى کهداراى یک فکر واحد و جویاى یک هدف واحد هستند، در یک راه قدم بر مىدارند . براى یک مقصود تلاش و حرکت مىکنند» (12) نهفته است . و راغب اصفهانى مىگوید:
«الولاء و التوالى: ان یحصل شیئان فصاعدا حصولا لیس بینهما ما لیس منهما و یستعار ذلک للقرب من حیث المکان و من حیث النسبة و من حیث الدین و من حیث الصداقة و النصرة و الاعتقاد; (13) ولاء و توالى، در کنار هم قرار گرفتن دو چیز یا بیشتر است، به نحوى که چیزى جز خود آنان در میانشان فاصله نباشد . این کلمه براى نزدیکى مکانى یا نسبت و خویشى و یا دینى و یا دوستى و همیارى و همفکرى در بین افراد به کار مىرود» .
یک حزب سیاسى متشکل از تعدادى - دو یا بیشتر - افراد همفکر و صمیمى است که نزدیکى منطقه سکونتیا نزدیکى فامیلى یا دینى و اعتقادى و یا اخلاقى و رفتارى و ... آنان را به هم پیوند داده است . البته تبیین کامل این موضوع نیازمند بحثى گسترده و مستقل مىباشد و تنها براى موضوع مورد نظر به یک نکته اشاره مىکنیم .
طبیعت تحزب و تولى
واقعیت این است که احزاب شکل تکاملیافته گروههاى ذىنفوذ یا باندهاى قدرت است که همزمان با تشکیل حکومتهاى پارلمانى چهارچوب تعریف شده به خود گرفت و خود را قانونمند نمود . (14) و کارکرد اصلى احزاب نوعى رقابت نهادینه براى دسترسى به قدرت و سامان دادن به این رقابتهاست . داشتن مجوز فعالیت، اساسنامه، آئیننامه مدون، آمار و مشخصات اعضا و ... گرچه به نام قانونمند نمودن و جهت دادن به این رقابتها و به نحوى به کنترل درآوردن آن است، اما ناگفته پیداست که گردانندگان مقتدر احزاب خود سوداگران ماهرى در میدان سیاستند و تا سودى را براى حزب خود احراز نکنند امتیازى نمىدهند و چنین محدودیتهایى را نمىپذیرند . عناوینى چون: رسمیت داشتن حزب و با نام و نشان بر زبان سیاستمداران جارى شدن و در ردیف دیگر احزاب مقتدر قرار گرفتن و ... پیرایههایى هستند که بر شکوه حزب مىافزاید و اکثریت مردم چنین مىپندارند: «کثرة المبانى تدل على کثرة المعانى» ، و اینها همه در میدان رقابت نقشآفرین است .
آیات 52 و 53 سوره مؤمنون خودمحورى و تعصب را همزاد تحزب و زاییده طبیعت آن شمرده و فرایند آن دو خصلت را که قابتحزبى - لجام گسیخته - (15) است مورد نکوهش قرار مىدهد و در سوره روم آن را شرک مىشمرد و اساس همه این خصال ناپسند را هواهاى نفسانى مىداند . (16)
تحزب گرایشى اجتماعى و عقیدتى است که از تار و پود عقلانیت و احساس بافته شده و زمینهساز نوعى وابستگى عاطفى مىگردد و این خود تا حدى که موجب گسست از بیگانگان و پایبندى به مجموعه خودى و احساس پیوستگى با جامعه و جمع مىشود ضرورى و مهم است، اما گاهى - و در اثر غلبه احساس بر عقل - از این حد فراتر رفته دستورات حزبى به جاى اینکه راهنماى راه و نسخه دارو به حساب آید، اصالتیافته، نوعى سلطه همهجانبه فکرى، سیاسى، اعتقادى و حتى اخلاقى را به گونه پنهان بر افراد مجموعه ایجاد نموده، راهى که باید به وحدت اجتماعى و مشارکت و همدلى منتهى شود باعث تشتت و تفرقه و تکهتکه شدن جامعه مىگردد .
«نظامهاى حزبى از یک سو معرف نظام دموکراسى و تبلور جامعه مدنى هستند و از سوى دیگر بنیانهاى دموکراسى را در عمل متحول ساخته ... از وسیله به هدف تبدیل شدهاند . وقتى حزب پیروز همزمان قوه مقننه و قوه مجریه را در دست مىگیرد عملا اندیشه تفکیک قوا را بىمعنا مىسازد . و وقتى بنا به ماهیت فعالیتهاى سازمانى منافع حزب، اهداف و آرمانهاى آن بر همه چیز اولویت پیدا مىکند; در واقع اندیشه منافع عمومى یا اراده همگانى به فراموشى سپرده مىشود .» (17)
با نگاهى مجدد به آیات سوره مؤمنون و انبیا مىتوان گفت: اولا خط انبیاء الهى خط واحدى است که از بعثت اولین پیامبر تا پایان رسالت آخرین آنها - پایان عالم - در مسیر واحدى حرکت نموده و تفاوت شرایع و تغییر فروعات در یگانگى این خط سیر خدشه وارد نمىکند . و ثانیا تقابل و تضادى که در تاریخ بین پیروان پیامبران ایجاد شده ناشى از انحرافى درون سازمانى است که اعضاى امت واحده در اثر تبعیت از هواهاى نفسانى خود این حزب واحد را تکهتکه نموده و بىاعتنا به رنج جانکاه این بدن زنده تکه پاره شده هر یک به پاى حصه خود شادمانى مىکنند .
حاصل این نگاه آن است که اگر تعداد احزاب و رقابتهاى آنان و تکیه و تاکید بر دیدگاههاى حزبى در حد تفاوت سلیقهها و براى شکوفایى استعدادها به تناسب تفاوت شرایط زمانى و مکانى باشد و اینها همه تجلیات متفاوت یک حقیقتباشد، نه تنها منعى ندارد که ضرورت حیات و لازمه حرکت است . ولى اگر این تعدد و تعصب منجر به تکهتکه شدن جامعه یکدست و یکدل و صرف توانایىها در مسیر پیکار بر سر تقسیم قدرت و معامله بر سر تعادل بین سورها و سرمایهها باشد، - جز شادمانى کودکانه یا سفیهانه بر سر مردارى بىروح نیست .
بر خلاف مفهوم حزب و تحزب که در آن نوعى رقابت و تفرقه نهفته است، مفهوم ولاء و تولى همراه هماهنگى و همدلى در عین استقلال استبه نحوى که انسان به دلخواه خود در یک سازمان متشکل جایگاه خود را مىیابد . با مرورى بر آیات 51 تا 58 سوره مائده که در واقع مبانى تاسیس یک تشکل سیاسى الهى را بنیان مىنهد; بخشى از ارکان و مؤلفهها و کارکردهاى یک تشکل را مىتوان ملاحظه نمود .
یکم: ولاء و تولى مهمترین رکن تشکل - تحزب - در فرهنگ سیاسى اسلام استبلکه باید گفت تولى همان تحزب است - و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزبالله هم الغالبون - یعنى کسى که ولایت الهى و ... را پذیرفته باشد در تشکیلات حزب الهى جاى گرفته است و چنین حزبى پیروز است .
دوم: تحزب در اصطلاح سیاسى، همراهى و همدلى و پابهپاى یکدیگر حرکت کردن است و همین خود اولین رکن در تحقق ولایت است و در این فرقى بین اعضاى اصلى، کادر مرکزى و رهبرى تشکیلات و حتى هواداران آن نیست . به عبارت دیگر، در تشکل ولایى هر یک از وابستگان به این تشکل موظف به رعایتحال و استقلال دیگر اعضاى مجموعه مىباشند .
سوم: از دیگر مفاهیم ولایت که ملازم و یا لازمه نکته قبل است وجود یک نحوه تعهد متقابل بین تمامى اعضا با یکدیگر و نیز تعهد متقابل بین اصل تشکل و یکایک اعضا است - این دو نکته از مفهوم لغوى ولى استفاده مىشود .
چهارم: تحزب و همگرایى - تولى - در پیروزى سیاسى نقش اساسى دارد . البته پیروزى واقعى که موجب رستگارى نیز هست تنها در تحزب و تولى به ولایت الهى تحقق مىیابد . بنابراین بدون تشکل هیچ گونه پیروزى میسر نخواهد بود: فان حزبالله هم الغالبون، هم المفلحون . (18)
پنجم: مبناى تولى - تشکل ولایى - احساس مودت و محبت متقابل است; محبتى که اعضا را در برابر هر نوع مشکل و مانع مقاوم مىکند و آنان را نسبتبه خودى مهربان و متواضع و نسبتبه بیگانه نفوذناپذیر مىنماید تا براى تحقق اهداف تشکیلات از هیچ تلاشى دریغ نورزند:
«یحبهم و یحبونه اذلة على المؤمنین اعزة على الکافرین یجاهدون فى سبیل الله و لا یخافون لومة لائم; خداوند آنان را دوست مىدارد و آنان نیز او را دوست داردند . اینان با مؤمنان فروتن و بر کافران سرفرازند . در راه خدا جهاد مىکنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمىهراسند» .
ششم: رابطه ولایى یک وابستگى و رابطه یکطرفه و تنها اعتقادى و نظرى نیست، انسان بر اساس وابستگى که پیدا مىکند سبک زندگى خود را با آن قالب تطبیق مىدهد، او نمىتواند از یک سو مدعى ارتباط یک تشکیلات باشد و از سوى دیگر با رقباى آن نیز رابطه تشکیلاتى داشته باشد . و یا در برابر هجوم به سیاستهاى تشکیلات خود بىتفاوت باشد . به عبارت دیگر انسان در اثر وابستگى تشکیلاتى منافع و شخصیت و بلکه موجودیتخود را با منافع و موجودیت تشکیلات همسو و متحد مىبیند و هر کسى که از منافع و شخصیتخود دفاع نکند بیمار و نیازمند درمان و یا جراحى است:
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتو الکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء ... ; اى مؤمنان، کسانى را که دین شما را به ریشخند و بازى گرفتهاند چه از آنان که قبل از شما به آنان کتاب - آسمانى - داده شده و چه از کافران، ولى خود مگیرید ...»
و در سوره مجادله:
«لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا اباءهم او ابناءهم ... ; گروهى که به خدا و پیامبر و روز بازپسین مؤمنند، دوستدار مخالفان خدا و رسول نخواهى یافت . حتى اگر - آن مخالفان - پدران و فرزندان و ... آنان باشند» .
و در سوره مائده:
«فترى الذین فى قلوبهم مرض یسارعون فیهم ... ; مىبینى کسانى که بیمار دلند در دوستى با آنان مىشتابند» .
هفتم: آخرین و مهمترین نکته اینکه رهبرى در تشکلهاى انسانى همانند مهندسى زبردست و معمارى ماهر است که از مصالح بر روى هم انباشته و از همگسسته، ساختمانى مقاوم و زیبا و سودمند و در جهت دستیابى به اهداف و مقاصد مورد نظر مىسازد .
حزبالله و حزب الشیطان
محور تشکل و همگرایى انسانها فقط خداوند و تولى به ولایت او و کسانى که در پوشش ولایت او هستند مىباشد و جز او هیچ کس دیگرى نمىتواند تشکلهاى پایدار و ماندگار انسانى را سامان دهد، زیرا او بىنیاز است ولى دیگران مىخواهند تا از توان اجتماعى بهره برند و اجتماعات بشرى را وسیله قدرت و اقتدار خود نمایند و احساسات و علایق تودهها و مشارکت مدنى آنها را نردبان ترقى خود قرار دهند و راى و امضاى مردم را سند مشروعیتیک سلیقه حزبى با یک باور شخصى قلمداد کنند .
اسلام به همان شدت که اصرار دارد همه انسانها بر محور ولایت الهى همبستگى - تولى - داشته باشند، به همان شدت و بلکه شدیدتر از آن از وابستگى روحى و فکرى و رفتارى به جاذبههاى غیر الهى و از تولى اربابان غیر الهى پرهیز مىدهد و هر نوع وابستگى و هوادارى را نوعى شرک مىشمارد . ملاحظه خط سیرى که در آیات ذیل براى مؤمنان ترسیم مىشود تاکید بر این سخن است . قرآن کریم در آغاز همه زنان و مردان مؤمن را ولى همدیگر مىخواند:
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض ...» (19)
و نیز مؤمنانى که هجرت کرده و در جهاد شرکت کردهاند و هم چنین آنان که به مسلمانان ماوا داده و آنان را یارى کردهاند، همه را ولى هم مىخواند:
«ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا ... والذین آووا و نصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض ... (20) »
و سپس مىفرماید:
«و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزبالله هم الغالبون» .
و آنگاه با تاکید مىفرماید:
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا» .
با توجه به این نکته که ولایت مؤمنان و پیامبر و خداوند در طول یکدیگر و از هم انفکاکناپذیر است و تقابلى با هم ندارند و هیچگونه زمینه تشتت و تفرقه راه ندارد; چه اینکه مىفرماید:
«ان اولى الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبى و الذین آمنوا - و در آخر - و الله ولى المؤمنین; (21) در حقیقت نزدیکترین مردم به ابراهیم همان کسانى هستند که پیرو اویند و نیز این پیامبر و کسانى که به آئین او ایمان آوردهاند و خدا ولى مؤمنان است .»
و بالاخره:
ان ولیى الله الذى نزل الکتاب و هو یتولى الصالحین; (22) در حقیقت ولى من خداوندى است که قرآن را نازل کرده و همو ولى صالحان نیز هست» .
در خط مقابل نیز در آغاز بدنبال ولایت مهاجرین و انصار مىفرماید:
«و الذین آمنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شئ حتى یهاجروا ... ; (23) آنان که ایمان آوردهاند ولى مهاجرت نکردهاند هیچ گونه رابطه ولایى بین شما و آنان نیست مگر اینکه مهاجرت کنند ...»
و در یک مرحله گستردهتر مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا آباءکم و اخوانکم اولیاء ان استحبوا الکفر على الایمان و من یتولهم منکم فاولئک هم الظالمون; (24) اى مؤمنان اگر پدران و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دادند با آنان همیارى نکنید و هر که از میان شما تولاى آنان را داشته باشد او از ستمکاران است» .
و سپس همراه با معیار مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوکم اولیاء; (25) اى مؤمنان دشمنان مرا و خودتان را ولى بر نگزینید» .
و آنگاه مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ... ; (26) اى مؤمنان به جاى مؤمنان با کافران رابطه ولایى برقرار نکنید ...» .
چرا که:
«و ان الظالمین بعضهم اولیاء بعض و الله ولى المتقین; (27) در حقیقتستمگران با یکدیگر همراهند و بر یکدیگر ولایت دارند و خداوند ولى پرهیزکاران است» .
و نیز:
«و الذین کفروا بعضهم اولیاء بعض، الا تفعلوه تکن فتنة فى الارض و فساد کبیر; (28) و کافران ولى یکدیگرند - شما ولى آنان نیستید - اگر - این ملاک را رعایت - نکنید در زمین فتنه و فسادى بزرگ پدید آید» .
و همچنین:
«و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات ...» (29)
و در آخر:
«... انهم اتخذوا الشیاطین اولیاء من دون الله و یحسبون انهم مهتدون; (30) آنان - گمراهان - شیاطین را ولى خود برگزیدند و خیال مىکنند راه درستى یافتهاند» .
و شکى نیست که:
«و من یتخذ الشیطان ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا; (31) هر که شیطان را به جاى خداوند ولى برگزیند به زیان آشکارى دچار شده است» .
با مروى بر این دو خط سیر مىتوان خطوط سیاسى و جبههها را از هم بازشناخت . گروهى پا به پاى خدا و رسول او و مؤمنان نمونهاى که همواره در عبادت خدا و خدمتبه خلقند و:
رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزبالله الا ان حزبالله هم المفلحون; (32) خداى از آنان خشنود و آنان نیز از خدا راضى هستند، هم آنان حزبالله هستند و تنها حزبالله رستگارانند» .
و گروهى دیگر همراهى با ستمگران و کافران و مدعیان فرهنگ و تمدن (33) را دوراندیشى خردمندانه پنداشته و خود را چیزى انگاشتهاند:
«... یحسبون انهم على شیىء الا انهم هم الکاذبون . استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون; (34) آنان که با بیگانگان رابطه برقرار کردهاند - چنان پندارند که حق به جانب آنهاست آگاه باش که آنان همان دروغگویانند . شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است . آنان حزب شیطانند . آگاه باش که حزب شیطان همان زیانکارانند» .
تجلى عینى حزبالله
از حضرت امامخمینى پرسیدند: ممکن است معنى و مفهوم حزبالله را براى ما تشریح کنید . و حضرت امام فرمود:
«هر مسلمانى که موازین و اصول اسلام را پذیرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقیق شیعى برخوردار استیک عضو از اعضاى حزبالله است و تمامى دستورات این حزب و خط مشى آن را قرآن و اسلام بیان کرده است . این حزب غیر از حزبهاى متداول امروز دنیاست . امروز تمام مردم ایران - در هر سنى که هستند - از زن و مرد که با شعارهاى اسلامى مبارزه مىکنند جزء حزبالله هستند .»
و سپس در پاسخ این سؤال که: ممکن است معناى دقیق امام را تشریح کنید ... رابطه امام با حزبالله چیست؟ مىفرماید:
امام به معناى پیشوا و کسى که جمعى را در جهتى هدایت و رهبرى مىکند و امام بیان کننده خط مشى شیعه و حزبالله و رهبرى کننده این تشکیلات بزرگ و فراگیر است که تمامى وظائف آنان را از قرآن و سنت پیامبر اسلام در زمانهاى مختلف و شرایط مختلف اجتهاد و استنباط مىکند و به آنان ابلاغ مىنماید .» (35)
در تفاسیر شیعى و بسیارى از تفاسیر و کتب حدیثى اهل سنت در مورد شان نزول دو آیه 55 و 56 سوره مائده حدیثى به این مضمون آمده است که حضرت امیرالمؤمنین در مسجد پیامبر مشغول نماز نافله بود . نیازمندى آمد و اظهار حاجت نمود و حضرت امیر در حال رکوع انگشترى خود را به او داد . آن نیازمند نزد پیامبر آمد و واقعه را به او عرض کرد و در آن حال این آیه نازل شد:
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزبالله هم الغالبون; (36) ولى شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانى هستند که اقامه نماز مىکنند و زکات مىدهند در حالى که در رکوع هستند و هر که خدا و رسول او و مؤمنان را به ولایتبرگزیند - او از حزبالله است - و در حقیقت فقط حزبالله پیروزند» .
و باز نقل کردهاند جابر بن عبدالله مىگوید:
«کنا عند النبى (ص) فاقبل على فقال النبى (ص): و الذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة و نزلت: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة، فکان اصحاب النبى (ص) اذا اقبل على قالوا: جاء خیر البریة; (37) نزد پیامبر نشسته بودیم که على آمد، پیامبر فرمود: به کسى که جانم به دست اوستسوگند که این شخص و شیعیان او رستگاران روز قیامتند - و در همان مجلس - این آیه نازل شد که: آنان که ایمان آورده و کار نیک انجام دادهاند . همانان بهترین مخلوقانند . و از آن به بعد هرگاه على (ع) وارد مجلس مىشد، مجلسیان مىگفتند: بهترین مخلوقات وارد شد» .
و مرحوم مظفر از کتاب غایةالمرام نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود:
«یدخل من امتى الجنة سبعون الفا لا حساب علیهم ثم التفت الى على (ع) فقال: هم شیعتک و انت امامهم; (38) هفتاد هزار نفر از امتم بىحساب وارد بهشت مىشوند . سپس رو به على (ع) کرد و فرمود: همه آنان شیعیان تو و تو رهبر آنان هستى» .
و از کتاب خطط الشام نقل کرده است: گروهى از بزرگان صحابه در زمان رسول خدا به ولایت و دوستى نسبتبه على معروف بودهاند . مانند: سلمان فارسى که مىگفت: با رسول خدا بیعت کردیم مبنى بر اینکه از نصیحت و ارشاد مسلمین دریغ نورزیم و پیرو و دوستدار على بن ابىطالب باشیم . و ابو سعید خدرى که مىگفت: مردم به پنج امر موظف گشتند اما به چهار امر عمل کردند و یک امر را ترک کردند - آنگاه چهار امر را نماز و روزه و زکات و حج، و امر متروک را ولایتحضرت امیرالمؤمنین مىشمرد - و ابىذر غفارى و عمار بن یاسر و حذیفة بن یمان و ذوالشهادتین خزیمة بن ثابت و ابوایوب انصارى و خالد بن سعید بن عاص و قیس بن سعد بن عباده که همگى به ولایت و تشیع على (ع) نامور و معروف بودهاند . (39) به نظر مىرسد اینان به جز قیس بن سعد همان کسانى هستند که همراه با تعدادى دیگر چون ابوالهیثم بن تیهان، مقداد بن اسوه، بریده اسلمى، ابى بن کعب، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف در جریان سقیفه به نفع حضرت امیرالمؤمنین سخنرانى کردند . (40)
متاسفانه پس از آن همه تاکیدات قرآن کریم و تبیین و تاکید پیامبر گرامى اسلام ساختار سیاسى جامعه اسلامى پس از رحلت پیامبر به سمتى هدایتشد که در فاصلهاى کوتاه ابوسفیان - سرکرده حزب شیطان در 23 سال دوره بعثت - در یک جمع خانوادگى در همان ساعت اولیه خلافت عثمان پایان تشکل دینى حزبالله و بازگشتخط جاهلیت و تشکل قومى عربى و ارتداد را با این سخنان رسما اعلام نمود:
«یا بنى امیة تلقفوها تلقف الکرة، فوالذى یحلف به ابوسفیان ما من عذاب و لا حساب و لا جنة و لا نار و لا بعث و لا قیامة; (41) اى بنىامیه آن را همانند توپ به یکدیگر پاس دهید . سوگند به کسى که ابوسفیان همواره به او سوگند مىخورد! نه کیفرى و نه حسابى و نه بهشتى و نه آتشى و نه برانگیخته شدن و نه قیامتى است» .
البته گرچه در این مرحله خلیفه رسمى حزب حاکم او را نهیب داد و از مجلس بیرون کرد و او هم بلافاصله بر سر قبر حمزه سیدالشهدا - از پیشاهنگان تشکل حزبالله - رفت و پاى بر زمین کوبید و گفت: برخیز و ببین که آنچه براى او با هم جنگیدیم به دست آوردم . اما طولى نکشید که خلیفه دیگرى از همین تیره حزب شیطان رسما گفت: لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحى نزل; بنىهاشم با حکومت و قدرت بازى کردند و گرنه نه خبرى از آسمان آمده بود و نه وحى بر کسى نازل شده بود» . و با کمال تاسف اینها همه در حضور کسانى انجام مىگرفت که بارها و در تعابیر گوناگون شنیده بودند که پیامبر گرامى (ص) بنىامیه را شجره ملعونه نامیده است . (42)
حزب شیطان که با نام خلافت پیامبر و با نشان اسلام آمده بود چنان جایگاهى در جامعه یافته بود که حضرت امیرالمؤمنین با همه تلاش و کوششى که به کار برد نتوانستحاکمیتحزبالله را به صحنه سیاسى جامعه باز گرداند و طولى نکشید که حزب شیطان با دروغ و فریب به نام «حزب واحد فراگیر» (43) حزبالله را از رسمیت انداخت و آن را در جامعه اسلامى غیر قانونى اعلام نمود . (44) و:
«امر بحرمان کل من عرف منه موالاة على من العطاء و اسقاطه من الدیوان و التنکیل به و هدم داره; (45) فرمان داد هر کس را که ولایت على را داشت از حقوق اعطایى حکومت محروم نموده، نامش را از دفتر حذف کنند و او را زجر داده خانهاش ویران کنند» .
و سالها بدون هیچ مزاحم و منازعى یکهتاز میدان بود .
نهضت عاشورا یا تشکل فراگیر حزبالله
قیام عاشورا پیکره رو به مرگ جامعه آفتزده را جراحى کرد و خواب سنگین غفلت و رکود را برآشفت و فروغهایى از اسلام ناب را بر جامعه تابانید تا در امتداد آن سیماى ایمان از سیماى کفر و نفاق بازشناخته شده، بسترى براى رشد و انتقال باورهاى اصیل دین در توالى نسلها فراهم گردد .
خط سرخ خون شهید بر حقانیتحزبالله مظلوم شهادت داد و بسیارى از گمگشتگان وادى تردید و دودلى را بیدار نمود و اشک گرم محبت و ولایتبر چشمان متحیرشان جارى ساخت و از فرداى روز عاشورا مجالس یادبود و ذکر مصائب کربلا شکل گرفت:
«در آن وقتبراى سازمان دادن به فعالیتسیاسى این اقلیت، یک راهى درست کردند که این راه، خودش سازمانده است و آن نقل از منابع وحى، به اینکه براى این مجالس اینقدر عظمت هست و براى این اشکها آنقدر، در حول و بر این اشکها و عزادارىها . شیعیان با اقلیت آن وقت اجتماع مىکردند و شاید بسیارى از آنها هم نمىدانستند مطلب چه هست، ولى مطلب، سازماندهى به یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها، و در طول تاریخ، این مجالس عزادارى یک سازماندهى سرتاسرى کشورها هست .» (46)
نخستین کسانى که با موانع جنگیدند و میدان نفوذ حادثه کربلا را به مقدار زیادى گسترش دادند خود اهلبیتبودند . کمترین وسیله و سادهترین راه براى زنده نگهداشتن خاطره کربلا و نام حسین بن على (ع) دو چیز است:
- یکى تشویق به زیارت قبر امام حسین (ع)
- و دیگر گریه براى مصائب آن حضرت . (47)
و از آن روز ذکر نام حسین (ع) و حدیث کربلاى او شعار اتحاد و همبستگى و سرود همگرایى و تشکل گردید و مظلومان بى پناه و مستضعفان بىنام و نشان را در خانهها و حسینیهها و مساجد به تشکل فرا خواند و در محرمهاى مکرر کینه مقدس مبارزه با ظلم و انتقاد از ظالم را در دل ستمدیدگان ریشهدارتر نمود و عواطف بشرى را در تقویت مبانى اعتقادى و عقلانى به هم پیوند داد و پس از سه قرن - و در 352 هجرى قمرى - بازار بغداد را به تعطیلى کشاند و هیئتهاى عزادارى را به یک راهپیمایى آرام جهت نمایش قدرت این تشکل الهى دعوت کرد و از آن پس تشکل حزبالله با یاد و نام عاشورا جاودانه شد و روز به روز هماهنگ با خاطره عاشورا و محرم زمین و زمان را درنوردید و:
«مگر نه آن است که دستور آموزنده کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرمشق امت اسلامى باشد . قیام همگانى در هر روز و هر سرزمین . عاشورا قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سر لوحه زندگى امت درهر روز و هر سرزمین باشد» . (48)
اینبار حزبالله تصمیم گرفته بود تا نگذارد بار دیگر احزاب همدستشجره ملعونه - حزب شیطان - حادثه کربلا را همچون واقعه شکوهمند غدیر و غروب غمگین و نابهنگام بانوى بهشتى سانسور خبرى کنند و با تفسیر دلخواه خود ولایت تامه را به معناى محبت و شراره آتش کینه جاهلى را که از در خانه اهلبیت زبانه مىکشید یک بلوف سیاسى براى حفظ امنیت امت! قلمداد کنند . او با تمام توانى که داشت پرچم سرخ کربلا را بر مىافراشت و بر پاى آن بر سر و سینه مىزد و اشک مىریخت، اما:
«شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم براى سیدالشهدا! نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریه خودش فى نفسه یک کارى از آن بر مىآید، لیکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع میکنند و یک وجهه مىدهند . سى میلیون و سى و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرم و خصوصا دهه عاشورا یک وجهه، طرف یک راه مىروند . بیخود بعضى از ائمه ما نمىفرمایند که براى من در منابر روضه بخوانند ... مساله مساله گریه نیست ... مساله سیاسى است که ائمه ما با همان دید الهى که داشتند مىخواستند که این ملتها را باهم بسیج کنند و یکپارچه کنند» . (49)
ویژگیهاى تشکل عاشورایى
متاسفانه بسیارى از پژوهشگران گذشته و معاصر که با عینک غرب به تحلیل سیاسى و جامعهشناسى جوامع اسلامى و به ویژه ایران مىپردازند و عوامل ناکارآمدى احزاب را در این کشورها ریشهیابى مىکنند، بدون توجه به تفاوتهاى اساسى فرهنگى و اعتقادى و روحى جوامع اسلامى با جوامع غربى و غیر اسلامى، تلاش مىکنند تا الگوهاى جامعهشناختى آن سامان را بر جامعه اسلامى تطبیق داده و روند ظهور و افول و پایدارى و ناپایدارى احزاب را در کشور، و دیگر کشورهاى اسلامى با شاخصههاى دیکته شده غربى بسنجند . غافل از اینکه در نظام اسلامى نمازهاى جماعت و جمعه و عید و هیئتهاى عزادارى حسینى بدون هیچ محدودیتسنى و جنسى براى هواداران، کودکان تازه پا و پیران از پاىافتاده را در کنار اندیشمندان متخصص و به همراه پابرهنگان پینه بر دست و ... یک آموزش سیاسى - تربیتى مىدهد و همراه با آهنگ دلنشینى ذاکر حسینى سرود رهایى مىآموزد و در قیام و قعود هماهنگ نمازگزاران، و ضربههاى آهنگین سینه زنان، ارادههاى متفرق آنان را در مسیر حرکت و حیات همساز و هماهنگ مىنماید .
البته در این اواخر و پس از مشاهده ناکامىهاى تمامى احزاب و تشکلهاى سیاسى که تاکنون در کشور اسلامى ما و حتى پس از پیروزى انقلاب اسلامى و نیز پس از شکست احزاب صددرصد مستقل از گرایشهاى غیردینى و غیر ملى، گویا بعضى از تحلیلگران مسائل حزبى به این نکته توجه نمودهاند که چه انگیزه تحزب را نیاز بشر به اجتماع و مقابله با زمینههاى تفرق بدانیم و چه براى کسب قدرت و مقام و یا براى هدایتبشر به اهداف متعالى انسانى بشمریم، (50) در هر سه صورت زمینههاى مشارکت همگانى براى تمرکز بخشیدن به نیروهاى پراکنده مردمى در متن معارف دینى و در ابعادى بسیار ژرفتر و گستردهتر از آنچه که در غرب با توسعه فرهنگ تحزب و یا سندیکاها و انجمنها ایجاد شده و یا مىشود، وجوددارد . اینکه بعضى نوشتهاند: «در فرهنگ دینى ما نهادهاى دینى همچون مساجد، روحانیت و ... وجود دارد و آنان شبیه به حزب عمل مىکند و در مواردى حتى بهتر از حزب عمل مىکنند . حال چه این نهادهاى دینى را حزب بنامیم یا نام دیگرى بر آن نهیم» . (51) این نکته بسیار امیدوار کننده و قابل تحسین است، مشروط بر آنکه تحلیلگران دیگر همین موضوع را از منظر یک آسیب در روند تحقق احزاب ننگرند و این سخن که: «مساجد، حسینیهها، تکایا، نمازهاى جمعه و جماعت و سایر نهادهاى سنتى که به نوعى برخى کار ویژههاى حزبى را ایفا مىکنند ضرورت فعالیتهاى حزبى را کمرنگ ساختهاند» (52) احزاب را به چالش با این نهادها فرانخواند . ما امیدواریم باتوجه به عنایتى که پژوهشگران ما بایستى از سالها پیش به این موضوع مىداشتند و هنوز فرصتباقى استبا طرح تئوریک و تبیین ابعاد علمى آن همگامى خود را با فرهنگ ملى جامعه خود بیش از پیش تقویتبخشند .
در این قسمتبرخى از ویژگها و مؤلفهها و کارکردهاى این تشکل فراگیر را از منظر یک حزب زنده و پویا و نقشآفرین در تحولات سیاسى و ساختار حکومتى با استناد به دیدگاههاى حضرت امامخمینى (ره) که به حق حادثه عاشورا را نه سوگنامه ستمدیدگان که سرود ستم سوز مستضعفان خواند، مرور مىکنیم .
1 . از کارویژههاى مهم احزاب شکل دادن به افکار عمومى در جهت تاثیرگذارى بر ساختار حکومت و کسب قدرت سیاسى است . انسجام بخشى به منافع و خواستهها و شعارهاى گروههاى اجتماعى و افکار عمومى و انتقال آنها در جهت اصلاح نظام سیاسى بخشى از فلسفه وجودى تشکلهاى اسلامى است:
«تمام این وحدت کلمهاى که مبدا پیروزى ما شد، براى خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگوارى و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد . سید مظلومان یک وسیلهاى فراهم کرد براى ملت که بدون اینکه زحمتباشد براى ملت، مردم مجتمعند . (53) اگر دولتهاى دیگر بخواهند یک هماهنگى بین تمام قشرها پیداکنند میسر نیستبرایشان، با صدها میلیارد تومان هم برایشان میسر نیست، ما را سیدالشهدا اینطور هماهنگ کرد . (54) مجالس بزرگداشتسید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امنیتبر خیانت و حکومت اسلامى بر حکومت طاغوت است هر چه با شکوهتر و فشردهتر بر پا شود .» (55)
2 . از دیگر مؤلفههاى یک حزب ایجاد فضاى مناسب براى شکوفایى استعدادها، توسعه سیاسى، رشد فرهنگ اجتماعى، بروز خلاقیتها، تعدیل و تنظیم گرایشهاى متفاوت جامعه است . در این زمینه هیئات حسینى در محلات و مناطق شهرى و روستایى در اثر مراسمى که بر پا مىکنند بیشترین تاثیر فرهنگى را بر محیط و فضاى منطقه گذاشته و در کنار طرح شعائر و شعارهاى خود به اندیشههاى نو و فعال جهت مىدهند .
«بچهها و جوانهاى ما خیال نکنند که مساله، مساله ملت گریه است . این را دیگران القاکردند به شماها که بگویید ملت گریه . آنها از همین گریهها مىترسند براى اینکه گریهاى است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است . دستههایى که بیرون مىآیند مقابل ظالم هستند، قیام کردهاند، اینها را باید حفظ کنید . اینها شعائر مذهبى ما است که باید حفظ شود، اینها یک شعائر سیاسى است که باید حفظ بشود . (56) این خون سیدالشهد است که خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مىآورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان مىآورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهیا مىکند .» (57)
3 . اطلاع رسانى و آموزش نظرى و عملى تودهها و فراهم نمودن زمینه شکوفایى استعدادها به منظور مشارکت عمومى و توسعه نظام سیاسى، و به عبارتى کوتاه و مختصر: آموزش سیاسى جامعه از کارویژههاى اصلى احزاب سیاسى است که به منظور تاثیرگذارى بر فرایند تصمیمسازى و تصمیمگیرى و نیز تربیت و رشد نیروهاى کارآمد براى توسعه نظام سیاسى به این وظیفه بیش از وظایف دیگر مىپردازد و باید گفت از ثمرات بزرگ هیات حسینى آموزش سیاسى جامعه اسلامى است:
«محرم ماه نهضتبزرگ سید شهیدان و سرور اولیاى خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگى و کوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شکستن ستمکار را به فدایى دادن و فدایى شدن دانست و این خود سر لوحه تعلیمات اسلام استبراى ملت ما تا آخر وهله . (58) سیدالشهدا و اصحاب او و اهلبیت او آموختند تکلیف را، فداکارى در میدان، تبلیغ در خارج میدان، همان مقدارى که فداکارى حضرت، ارزش پیش خداى تبارک و تعالى دارد و در پیشبرد نهضتحسین (ع) کمک کرده است . خطبههاى حضرت سجاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تاثیر داشته است . آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور نباید زنها بترسند و نباید مردها بترسند . (59) این مجالس عزاى سیدالشهداست و مجالس دعا و دعاى کمیل و سایر ادعیه است که مىسازد این جمعیت را اینطور و اساس را اسلام از اول بناکرده است .» (60)
4 . در تحلیل اقدامات عملى و رفتارى انسان باید جایگاه اندیشه و قلب تبیین گردد، کمال انسان در این است که آنچه را مىفهمد به دل واگذارد تا با دو بال دل و عقل راه را طى کند . عقل به تنهایى حرکتآفرین نیست و احساسات و عواطف و گرایشها نیز بدون هدایت و رهبرى عقل سر به بیراهه مىنهد . در احزاب سیاسى تلاش بسیارى صورت مىگیرد تا از طریق ایجاد رقابتهاى حزبى و تقابل منافع به تحریک احساسات بپردازند و بر توانایى و تحرک اعضا افزوده و سنگرهاى جدیدى فتح کنند ولى اساس در تشکل ولایى مبتنى بر محبت و عشق و عزم است، رونده دل و قلب است و عقل نظرى تنها در حد چراغ راه و راهبر همراه است .
«این خون سیدالشهدا است که خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مىآورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان مىآورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهیا مىکند . (61) هر مکتبى هیاهو مىخواهد، باید پایش سینه بزنند . هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمىشود ... ما باید براى یک شهیدى که از دستمان مىرود علم به پا کنیم . نوحهخوانى کنیم، گریه کنیم، فریاد کنیم، دیگران مىکنند ... فرض کنید که از یک حزبى یکى کشته بشود میتینگها مىدهند . فریادها مىکند . این یک میتینگ و فریادى استبراى احیاء مکتب سیدالشهداء» . (62)
5 . و باز یکى از کارویژههاى مهم احزاب و شاخص موفقیت آنها در ایجاد تعادل و ثبات سیاسى و قانونمند نمودن تحرکات سیاسى اجتماعى، و از همه مهمتر موفقیت آنها در ایجاد وفاق ملى و همگرایى نیروها، توانایى احزاب در دستیابى به پشتوانه مردمى و بسیج تودهها در جهتشعارها و دیدگاههاى خود است . ضریب توانایى سیاسى احزاب رابطه مستقیم با این شاخص دارد و باید اقرار نمود که امروزه در میان شیعیان هیچ تشکل سیاسى اجتماعى و حتى دینى در حد مراسم عاشورا از پشتوانه مردمى برخوردار نیست . تشکلى که بیشترین بازدهى فرهنگى سیاسى را بدون تحمیل حتى یک ریال بر بیتالمال داشته و خود زمینهساز و تامین کننده بخشى از هزینههاى فرهنگى در کشور است .
«این هماهنگى که در تمام ملت ما در قصه کربلا هست این بزرگترین امر سیاسى است در دنیا و بزرگترین امر روانى است در دنیا . تمام قلوب با هم متحد مىشوند . اگر خوب راهش ببریم . ما براى این هماهنگى پیروز هستیم ... اگر دولتهاى دیگر بخواهند یک هماهنگى بین تمام قشرها پیدا کنند میسر نیستبرایشان، با صدها میلیارد تومان هم برایشان میسر نیست . ما را سیدالشهداء اینطور هماهنگ کرده ... .» (63)
6 . از دیگر کارویژههاى احزاب سیاسى انعکاس شفاف دیدگاهها و خواستههاى مردم و روىآورى و روىگردانى از برنامههاى سیاسى اجتماعى و نظارت و قضاوت آنان نسبتبه سیاستهاى جارى و مدون شدن برنامهها است . در این زمینه هیئات حسینى در محلات و مناطق شهرى و روستایى، تشکلهایى برخاسته از باور اعتقادى مردم با تمام ویژگیهاى یک تشکل مردمى به معناى واقعى کلمه است . و مساجد و حسینیهها و تکایا میعادگاه و پایگاه بىحاجب و دربانى است که از همه اقشار و اصناف بىهیچ قید و بندى در آنجا حضور یافته و به عنوان یک شهروند دنسبتبه هر آنچه در شهر و کشور مىگذرد اظهار نظر نموده و آخرین تحلیلهاى تشکیلات را از زبان مبلغ و ذاکر حسینى مىشنود و سپس مواضع خود را بى هیچ محدودیتى اعلام مىنماید .
«قدرتهاى بزرگ از این چادرها - خیمههاى عزادارى - مىترسند . قدرتهاى بزرگ از این سازمانى که بدون اینکه دست واحدى در کار باشد که آنها را مجتمع کند . خود به خود ملت را به هم جوشانده است در سراسر کشور، کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و ماه مبارک، این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است و اگر یک مطلبى بخواهد براى اسلام خدمتى بکند و شخصى بخواهد که مطلبى را بگوید . سرتاسر کشور به واسطه همین گویندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعتیکدفعه منتشر مىشود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهى، این بیرق حسینى، اسباب این مىشود که سازمان داده شده باشد .» (64)
7 . و باز از وظایف مهم احزاب و آثار مثبت تحزب، ابهامزدایى از سیاستهاى انحرافى و شناخت چهرههاى خودى و غیر خودى و ایجاد بستر مناسب دشمن شناسى و تبرى است تا بتواند ضمن حل شبهات و گرههاى کور در روند سیاستها، گرایشهاى افراطى یا تفریطى و تکروى نیروهاى پر جنب و جوش جوان را در جهت منافع ملى هدایت کند و کشور و نظام را از گزند نفوذ دشمنان حفظ نماید . یکى از سیاستهاى بارز و همیشگى هیئات حسینى دشمنشناسى در چهرههاى متفاوت و زمان و مکان مختلف است . این تشکیلات همانگونه که تولاى خود را در هر عصر با شاخصهاى تعیین شده از جانب خداوند تطبیق مىدهد - معتقد است:
«الشیعة الذین اذا اختلف الناس عن رسول الله اخذوا بقول على و اذا اختلف عن على اخذوا بقول جعفر بن محمد» . (65)
و امروز باید گفت: تنها اسلام ناب محمدى (ص)، قرائت واقعى و صحیح از اسلام است و بس، همانگونه تبرى خود را در هر عصر و زمانى نسبتبه چهرههاى متفاوت حزب شیطان ابراز مىنماید، زیرا مىداند که هر که یکسویه بنگرد از دیگرسو ضربه مىخورد . شخصى خدمتحضرت امیرالمؤمنین (ع) آمد و گفت:
«یا امیرالمؤمنین، انى احبک و احب فلانا و سمى بعض اعداءه فقال (ع) اما الان فانت اعور فاما ان تعمى و اما ان تبصر; (66) یا امیرالمؤمنین من شما را دوست دارم و فلانى را نیز دوست دارم - نام یکى از دشمنان حضرت را برد - حضرت امیر فرمود: اکنون تو شخصى دوبین - چپ چشم - هستى! بهتر استیا کور باشى و یا بینا» .
و این شیوه یکسویهنگرى از سیاستهاى حزب اموى بود که: امام صادق (ع) درباره آن فرمود:
«ان بنىامیه اطلقوا الناس تعلیم الایمان ولم یطلقوا تعلیم الشرک لکى اذا حملوهم علیه لم یعرفوه; (67) بنىامیه راه آموزش ایمان باز نهاده و شناختشرک را آزاد نگذاشته بودند تا مردم در اثرى آگاهى روش شرکآمیز آنان را تشخیص ندهند - و آنگاه که مردم را به شرک فرا خوانند آن را نشناسند» .
و نیز سیره تمامى باندهایى است که از افشاى چهره واقعى خود بیم دارند و تا زمانى که نیازمند اقبال مردمند دعوت به نرمش و ملاطفت مىکنند تاکسى چنگ بر چهره آنان نکشد و پرده از باطن آنان بر نگیرد .
حضرت امامخمینى مىفرماید:
«مىدانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنىامیه لعنة الله علیهم با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن این فریاد ستم شکن است . (68) امام حسین با عده کم همه چیزش را فداى اسلام کرد مقابل یک امپراطورى بزرگ ایستاد و «نه» گفت . هر روز باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند و این مجالسى که هست مجالسى است که دنبال همین است که این «نه» رامحفوظ بدارد .» (69)
8 . از دیگر ویژگىهاى اساسى احزاب داشتن سازمان مرکزى رهبرى کننده و پایدار و سازمانها و یا هستهها و کمیتههاى منطقهاى و محلى، هماهنگى با مرکزیت است تا دچار روزمرگى نشده و قائم به شخص نپاشد و با رفتن رهبرى، تشکیلات از هم نباشد و در اثر انسجام و هماهنگى بین مراکز منطقهاى و محلى با سازمان مرکزى بتواند تصمیمات خود را اعمال نماید . هیئات حسینى ضمن حفظ مرکزیت مساجد جامع شهر و نمایندگى مرجعیت تقلید و ولایت فقیه، حسینیهها و تکیههاى محلى را هماهنگ با تصمیمات و سیاستهاى متخذه در مرکزیت دینى شهر هدایت مىکنند . اشاره به این معنا در تعریفى که حضرت امام براى حزبالله نموده و رابطه او را با امام ذکر کرده بودند گذشت .
9 . از ویژگیهاى اولیه و انگیزه اساسى در تشکیل احزاب، تلاش در جهت کسب قدرت سیاسى و مصمم بودن بر احراز مناصب حکومتى و به دست گرفتن مدیریت کلان جامعه است، تحلیلگران سیاسى، فلسفه وجودى احزاب را به عنوان یک روش خردمندانه براى نظارت بر قدرت و تقسیم و تحدید و انتقال سالم آن ارزیابى مىکنند، در این زمینه هیئات حسینى به تبع از مولا و سرور خود حضرت امیرالمؤمنین و حضرت سیدالشهداء سلامالله علیهما اصل قدرت را ناقابلتر از آب بینى بز و یا لنگه کفش پارهاى که براى اصلاح و دوخت مجدد قابلیت ندارد، مىدانند و مىگویند:
«اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منا منافسة فى سلطان و لا التماس شیئى من فضول الحطام; (70) خدایا تو مىدانى که آنچه از ما - در مورد دستیابى به حکومت و سیاست - سرزد براى مسابقه قدرت و یا دستیابى به ثروت نبود ...»
اما اگر از راه احراز قدرت و حاکمیتبتوانند به اهداف اساسى خود که تربیت انسانى و کمال روحى و معنوى بشر و بسط قسط و عدالت است دستیابند از هیچ کوششى براى دستیابى به آن دریغ نمىورزند:
«اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر از آن تجلیل کردهاند نه از باب اینکه حکومتیک مسئلهاى است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابنعباس مىگوید: که به قدر این کفش بىقیمت هم پیش من نیست - آنکه هست اقامه عدل است ... زنده نگاه داشتن این عید نه براى این است که چراغانى بشود و قصیده خوانى بشود و مداحى بشود، اینها خوب است، اما مسئله این نیست، مسئله این است که به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست . غدیر در همه اعصار باید باشد . (71) تمام جنگهایى که در اسلام واقع شده براى این بوده است که این جنگلیها و وحشىها را وارد کنند در حصار ایمان . قدرتطلبى توى کار نبود و لهذا در سیره نبىاکرم و سایر انبیا و اولیاى بزرگ، حضرت امیر (ع) در سیره آنها مىبینیم که اصل قضیه قدرتطلبى در کار نبوده و اگر براى اداىوظیفه نبود حتى این خلافت ظاهرى را هم قبول نمىکردند .» (72)
انگیزههاى هیئات حسینى را در یک کلام باید همان انگیزههایى دانست که در خطبه 131 نهجالبلاغه به آن اشاره شده است . اما آثار و نتایجى که در طول تاریخ عاید این تشکیلات شده و نیز نقشهایى که امروز به عنوان یک تشکیلات سابقهدار و موفق مردمى ایفا نموده و مىتواند روز به روز تاثیرات گستردهترى را در ساختار سیاسى اجتماعى جامعه اسلامى بر عهده گیرد . نیازمند فرصتى دیگر است . ولى نباید از این نکته غافل شد که با نگاهى به تاریخ هشتسال دفاع مقدس و نیز تشکیلات بسیج مقاومت مناطق و محلات شهرها و روستاها خواهیم دریافت که بیشترین تعداد شرکتکنندگان در جبهه و نیز هستههاى اصلى تشیکلدهنده نیروهاى بسیج را هواداران همین تشکلهاى حسینى تامین نموده و مىکنند .
امتیازها و آفتها
در بخش پایانى این نوشتار با مرورى گذرا و فهرستوار بر آفات و معایب احزاب سیاسى مصطلح و نیز بعضى از عوامل ناکارآمدى این گونه تشکلها در کشورهاى اسلامى و به ویژه ایران بر این نکته تاکید مىنماید که: اگر اندیشمندان و صاحبنظران فلسفه سیاسى در جامعه اسلامى با نگاهى برخواسته از نگرش و بینش حضرت امامخمینى و طرح اسلام ناب محمدى (ص) به تشکلها و شعائر اسلامى چون نماز جماعت و جمعه و حج و مراسم ویژه شیعى در محرم و صفر و گردهمایىهاى ماه مبارک رمضان بنگرند، خواهند دید; بسیارى از آفات شمارش شده وغیر آنها و نیز ناکارآمدىها و ... در تشکلهاى خودى موضوع نداشته و نیازى به تشکیل احزاب سیاسى با قالبهاى وارداتى و عملکردهاى ناهماهنگ با فرهنگ دینى و ملى مردم مسلمان و مطلقا ناموفق نمىباشد .
الف . در مورد آفات و ناخواستنىهایى که در ساختار محتوایى و شکلى احزاب سیاسى وجود دارد سخنها بسیار گفته شده است; آفتهایى را که ناگزیر مىنماید مىتوان اینگونه خلاصه نمود:
- احزاب با تشکیلات مجهز و منسجم و مجرب خود اعضا را در خود حل نموده و آزادى عمل و اراده را از فرد مىگیرد و فرد ناچار است از تصمیماتى که در حزب گرفته شده است فرمان برد .
- احزاب در مبارزات سیاسى و رقابتهاى حزبى رعایت وحدت ملى را ننموده و اعضاى یک جامعه را رو در روى یکدیگر قرار مىدهند .
- احزاب سیاسى به ناروا همه چیز را با رنگ سیاسى مىنگرند و بسیارى از مشکلات جامعه در کشاکش رقابتهاى حزبى لا ینحل مىنماید و به جاى حل مشکلات مردم بر مصائب آنان مىافزاید .
- حزب دشمن دموکراسى است - افزون بر آنچه در صفحه هفت گذشت - وجود احزاب و گروههاى سیاسى و حمایتهاى آنان از نمایندگان خود از برابرى امکانات براى دستیابى به موقعیتهاى سیاسى مىکاهد .
- احزاب تنها زمینه مشارکتسیاسى گروه خواص را فراهم مىنماید و فعالیتسیاسى را براى توده مردم غیر ممکن مىسازد و یا حداقل با مانع مواجه مىسازد . بنابراین احزاب سیاسى در مقام عمل نمىتوانند مشارکتسیاسى همگانى را فراهم سازند .
- همانگونه که در پیش اشاره شد تعصب حزبى و التزام به منافع حزب انسان را از تعقل و آزاد اندیشى باز مىدارد . (73)
ب . صدور این حکم که: «ویژگى عام زندگى سیاسى در کشورهاى جهان سوم را مىتوان در ضعف یا نبود نهادهاى سیاسى و اجتماعى خلاصه کرد» قضاوتى یکسویه و یا بدبینانه خواهد بود . و گمان نمىرود کسى که نیمنگاهى به هیئات حسینى و حسینیهها و تکیهها و مسجدها انداخته باشد این چنین معتقد باشد که «فقدان شعور اجتماعى و سیاسى و نبود انگیزه براى تحرک و عمل - در کشورهاى جهان سوم» بر دامن یاس انسان مىافزاید» . (74)
در احادیث اسلامى به نقل از على بن ابىطالب (ع) آمده است که مىفرمود:
من اختلف الى المسجد اصاب احدى الثمان اخا مستفادا فى الله، او علما مستطرفا او آیة محکمة او یسمع کلمة تدل على هدى او رحمة منتظرة او کلمة ترده عن ردى او یترک ذنبا خشیة او حیاء; (75) «هر که به مسجد رفت و آمد نماید یکى از هشت فائده را ببرد: یا دوستى سودمند در راه خدا بیابد، یا دانشى تازه کسب کند، یا دستورى دینى یاد گیرد، یا سخنى راهگشا بشنود و یا به سودى مورد نظر دستیابد، یا سخنى بشنود که او را از خطرى برهاند، یا گناهى را از ترس مردم و یا شرم از آنان ترک نماید» .
و باز در حدیثى دیگر پیامبر (ص) فرمود:
«ان سئلت عمن لم یشهد الجماعة فقل لا اعرفه; (76) اگر از تو درباره کسى که در نماز جماعتحاضر نمىشود، پرسیدند بگو: من او را نمىشناسم» .
مشکلى که در سده اخیر در زندگى سیاسى اجتماعى مسلمانان پیش آمده است و ریشه در عدم رعایت تولى و تبرى - تحزب در حزب خودى و مراقبت از نفوذ احزاب شیطانى - دارد، این است که مدیران و سیاستگذاران غربدیده و یا غربزده و وابسته به غرب، اصرار دارند تا زندگى سیاسى مسلمانان را بر گردانى یکدست از نمونه غربى سازند و البته هیچ انسان عزیز و با شخصیتى به چنین تقلید چشمبسته رضا نمىدهد . این است که باید گفت: اساسىترین و مهمترین عامل ناکارآمدى احزاب در نظام اجتماعى مسلمانان ناهماهنگى آن قالبها و بلکه محتواها با محتوا و ساختار فرهنگ دینى و ملى مسلمین است . مسلمانان عادت کردهاند تا شعور سیاسى - اجتماعى خود را در تشکلهایى که به تعبیر حضرت امام، اسلام و اولیاى دین براى آنان تدارک دیدهاند متبلور سازند .
مؤسسان احزاب سیاسى در آغاز باید نگرش و نیتخود را از رقابتبراى قدرت به اتحاد براى خدمت تغییر دهند - که این خود گردنهاى سخت و توانفرست:
«و ما ادراک ماالعقبة ... ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة; (77) تو چه دانى که آن گردنه سخت چیست؟ ... از زمره کسانى باشد که گرویده و یکدیگر را به شکیبایى و مهربانى سفارش کردهاند» .
آنگاه با روىآورى به تشکلها و شعایر خودى از استعدادهاى فراوانى که در آنان نهفته استبهره گیرند . همانگونه که امامخمینى با متبلور ساختن بخش بسیار ناچیزى از این همه سرمایههاى گرانبها توانست انقلاب اسلامى را که شگفتترین شیوه انتقال قدرت در تاریخ معاصر بود رقم زند و این درس بزرگى براى ژرفاندیشان تاریخ معاصر است اگر نیک بنگرند و در آن بیندیشند:
«مجلس عزا نه براى این است که گریه بکنند براى سید الشهداء و اجر ببرند . البته این هم هست ... بلکه مهم، آن جنبه سیاسى است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این اجتماع تحتیک بیرق، اجتماع تحتیک ایده، و هیچ چیز نمىتواند این کار را به مقدارى که عزاى حضرت سیدالشهداء در او تاثیر دارد تاثیر بکند ... شما مىبینید که براى همین مجالسى که مردم را به هم پیوند داده است، این مجالس عزایى که مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اینکه یک مطلبى پیش مىآید، در یک شهر نه، در سرتاسر کشور، تمام قشرهاى مردم و عزاداران حضرت سیدالشهداء مجتمع مىشوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده بشود و تبلیغات بشود، ندارد با یک کلمه، وقتى مردم ببینید که این کلمه از حلقوم سیدالشهداء سلام الله علیه بیرون مىآید، همه با هم مجتمع مىشوند .» (78)
پىنوشت:
1) کتابهاى لغت: مفردات راغب، معجم مقائیس اللغة، لسان العرب، و التحقیق فى کلمات القرآن، ماده حزب .
2) موسوعة النحو و الصرف و الاعراب: ص 266 .
3) لسان العرب ذیل کلمه: حزب .
4) احزاب سیاسى ولىالله یوسفیه، صفحات 39 - 41 .
5) حزب سیاسى و عملکرد آن در جوامع امروز، دکتر احمد نقیب زاده: ص 31، اصول علم سیاست ترجمه ابوالفضل قاضى: ص 162 و ...
6) اصول علم سیاست، موریس دوورژه، ترجمه دکتر ابوالفضل قاضى: ص 161 و صفحات بعد .
7) سوره توبه: 71 .
8) سوره قصص: 83 .
9) سوره انبیاء: 92 - 93 .
10) سوره مؤمنون: 52 - 53 .
11) به کتاب ولاءها و ولایتها از شهید مطهرى، و ولایت از آیةالله خامنهاى مراجعه شود .
12) ولایت; آیةالله سید على خامنهاى، ص 20 .
13) مفردات غریب القرآن: ص 533 .
14) اصول علم سیاست، ص162 .
15) در تفسیر فى ظلال القرآن، ج6، ص35، ذیل آیه 52 سوره مؤمنون مىگوید: ثم مضى کل حزب بالمزقة التى خرجت فى یده، مضى فرحا لا یفکر فى شیىء و لا یلتفت الى شیئى! مضى و اغلق الى حسه جمیع المنافذ ...
16) تفسیر المیزان، ج16، ص182، ذیل آیه 32 از سوره مؤمنون .
17) حزب سیاسى و عملکرد آن در جوامع امروز: ص10 مقدمه .
18) پایان آیه 56 سوره مائده و پایان آیه 22 سوره مجادله .
19) سوره توبه: 71 .
20) سوره انفال: 72 .
21) سوره ال عمران: 68 .
22) سوره اعراف: 196 .
23) سوره انفال: 72 .
24) سوره توبه: 23 .
25) سوره ممتحنه: 1 .
26) سوره نساء: 144 .
27) سوره جاثیه: 19 .
28) سوره انفال: 73 .
29) سوره بقره: 257 .
30) سوره اعراف: 30 .
31) سوره نساء: 119 .
32) سوره مجادله: 22 .
33) در آیه 57 سوره مائده: من الذین اوتوا الکتاب، و در آیات دیگر به نظر مىرسد غرض قرآن از کاربرد این اصطلاح تنها اشاره به این نیست که یهود و نصارى و ... صاحب کتاب آسمانى هستند بلکه آنان خود با اتصاف به این نام در برابر مردم حجاز که امى - بىسواد و بىفرهنگ - بود مدعى فرهنگى و تمدن بودند .
34) سوره مجادله: 18 - 20 .
35) صحیفه امام، ج5: ص 408 .
36) سوره مائده: 55 - 56، تعدادى از این احادیث را در ذیل همین آیات در جلد 6 المیزان: ص 15 مىتوانید ملاحظه کنید .
37) تفسیر المیزان، ج20: ص 1341 .
38) تاریخ شیعه، تالیف مرحوم محمد رضا مظفر، ترجمه سید محمد باقر حجتى: ص39 .
39) همان: ص 42 به نقل از خطط الشام ج5: صص251 - 256 .
40) احتجاج طبرسى، ج1، ص98، چاپ نجف .
41) شرح نهج البلاغه ابن ابىالحدید، ج9، ص53 .
42) تفسیر نورالثقلین، ج3، ص179، در تفسیر آیه: 60 از سوره اسراء .
43) سیوطى در تاریخ الخلفاء، ص 196 و جاحظ در النزاع و التخاصم، ص124 در مورد سال صلح امام حسن نوشتهاند: فسمى هذا العام عام الجماعة لاجتماع الامة فیه على خلیفة واحد .
44) تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، ص39، نقل به معناشده است .
45) شرح ابى ابىالحدید به نقل از تاریخ تشیع در ایران، ص40 .
46) قیام عاشورا در کلام و پیام امامخمینى، تبیان سوم، ص68 .
47) ارزشها از دیدگاه شهید بهشتى - از انتشارات روزنامه جمهورى اسلامى، 1374، ش28 .
48) صحیفه نور، ج9، ص57 .
49) قیام عاشورا، ص66 .
50) با استفاده از کتاب: حزب سیاسى و عملکرد آن، صص 9 - 12 .
51) مجموعه سهجلدى تحزب و توسعه سیاسى از انتشارات روزنامه همشهرى، ج2، ص20 مقاله رجبعلى اختر شهر .
52) همان، ج1، ص47، مقاله دکترجواد اطاعت .
53) قیام عاشورا در ... ، ص83، تاریخ سخنرانى، فروردین 42 .
54) همان: ص84، تاریخ سخنرانى: 29/8/58 .
55) همان: ص87، تاریخ سخنرانى: 1/9/67 .
56) همان: ص7، تاریخ سخنرانى: 30/7/58 .
57) همان: ص74، تاریخ سخنرانى: 4/8/60 .
58) همان: ص96، تاریخ سخنرانى: 2/11/56 .
59) همان: ص15، تاریخ سخنرانى: 25/7/61 .
60) همان: ص78، تاریخ سخنرانى: 30/3/61 .
61) همان: ص74، تاریخ سخنرانى: 4/8/60 .
62) همان: ص76، تاریخ سخنرانى: 17/4/58 .
63) همان: ص83، تاریخ سخنرانى: 29/8/58 .
64) همان: ص10، تاریخ سخنرانى: 30/3/61 .
65) رجال النجاشى، ص9 .
66) بحارالانوار، ج27، ص58، حدیث 17 .
67) اصول کافى، ج2، ص415، حدیث 1 .
68) قیام عاشورا، ص65، از وصیتنامه سیاسى الهى .
69) همان: ص7، تاریخ سخنرانى: 30/7/58 .
70) نهج البلاغه، خطبه 131، وبه همین معنا با تفاوتى در الفاظ در تحف العقول از حضرت امامحسین (ع) در خطبه معروف منا وارد شده است .
71) صحیفه امام، ج20، ص112، به تاریخ 2/6/65 .
72) سیماى معصومین در اندیشه امامخمینى، تبیان دوازدهم - ص195 .
73) تحزب و توسعه سیاسى، ج3، ص54، برگرفته از مقاله عبدالحسین خسروپناه .
74) همان، ج1، مقاله دکتر احمد نقیب زاده، ص240 .
75) وسائل الشیعه، ج3، ص480، ابواب احکام المسجد، باب3 .
76) محجة البیضاء، ج1، ص342 .
77) سوره بلد: 12 و 17 .
78) قیام عاشورا ... ، ص69 و 81، تاریخ 30/3/61 .
به اعتقاد نویسنده گرچه در زمان پیامبر گرامى اسلام (ص) حزبالله پایهگذارى شد و نام و نشان رسمى یافت، اما پس از رحلت پیامبر و در فاصلهاى کوتاه، از صحنه سیاسى نظام اسلامى بیرون نهاده شد و مىرفت تا در لابه لاى صفحات تاریخ به فراموشى سپرده شود که حادثه عاشورا جان تازهاى بر آن دمید و آن را دیگربار به صحنه آورد . وى با اشاره به نه مورد از کارویژههاى این تشکل ولایى و امتیازات آن در سایه جارى عاشورا، فهرستى از آفات و ناروائیهاى احزاب سیاسى وارداتى را با نگاهى دوباره به ناکارآمدى آنها در صحنه سیاسى ایران طرح نموده سخن را به پایان مىبرد .
انسان در طول حیات نهچندان کوتاه خود گونههاى متنوعى از مشارکتهاى اجتماعى را متناسب با تحولات فکرى و زیستى خود پشتسر نهاده و اندوختههایى بسگرانبها در این زمینه کسب کرده، و دریافته است که مراتبى از کمال و فلاح را جز با حضور در جمع و بهرهمندى از توانایىهاى جمعى به دست نمىآورد و از همین رو نقش مثبت و شاید بىبدیل تشکل و تعامل و همگرایى را در دستیابى به اهداف و مقاصد فردى و جمعى نباید و نمىتواند انکار نماید .
واژهاى که در گفتگوهاى معاصر عنوان تشکلهاى سیاسى اجتماعى قرار گرفته است کلمه «حزب» است و ما در این مقال با مرورى گذرا به مفهوم لغوى و تعاریف اصطلاحى این واژه به بررسى عناوین زیر خواهیم پرداخت:
- جایگاه حزب و تحزب در ساختار سیاسى اجتماعى اسلام;
- حزبالله و ارکان و کارکردهاى آن;
- نقش عاشورا در تشکل جامعه اسلامى .
مفهوم حزب و تحزب
حزب در لغتبه گروهى از مردم که به گرد هم آمده باشند گفته مىشود - الطائفة من الناس، جماعة الناس - و در اصل به معناى گردآمدن و یا مجموعهاى به همپیوسته است - تجمع الشیىء و الطائفة من کل شىء حزب - بنابراین به گروهى همراى و همراه و یا دستهاى از آیات همسو و همجهت و یا به قطعهاى از زمین که خاک آن فشرده و روى هم انباشته باشد حزب گویند . (1)
و تحزب به معناى تجمع و به همپیوستن گروهى از انسانهاى همفکر مىباشد، ضمن اینکه در وزن «تفعل» به مفهوم کارورزى و کوشش براى دستیابى به هماهنگى و همفکرى را با خود دارد . (2) چه اینکه تحازب و محازبه نیز، معناى تعصب ورزیدن براى همدیگر و تلاش نمودن براى همسالى و همنوایى با یاران در رسیدن به هدف واحد و تمایل و تعاطف به یکدیگر را مىرساند . (3) و اما در اصطلاح:
در فرهنگنامههاى سیاسى، دهها تعریف از حزب آمده است که با ملاحظه آنها و به اختصار مىتوان گفت: حزب، شکل خاصى از سازماندهى نیروهاى اجتماعى است که به هدف کسب قدرت و یا حفظ آن و یا نقش آفرینى در تصمیمگیرىهاى سیاسى شکل مىگیرد . منشا همگرایى آنها، آرمانها، باورها و دیدگاههاى مشترک سیاسى اجتماعى است که در ضمن مرامنامه یا اساسنامه نوشته یا نانوشتهاى به اجراى آن متعهد مىشوند . (4)
مىدانیم که توسعه احزاب سیاسى و تاثیر و نفوذ قانونمند آن در ساختار نظامهاى سیاسى همزاد توسعه دموکراسى نوین غرب است و پیش از آن در تاریخ سیاسى و مدون جوامع انسانى نمونههاى گوناگونى از تشکلهاى اجتماعى را مىتوان نام برد که به نحوى در پوشش تعریف فوق بوده و در عصر خود یک حزب سیاسى به شمار مىآمده و در تاسیس یا تقویت و یا تغییر قدرت سیاسى نقش اساسى داشته است، ولى اصرار نویسندگان غربى بر این است تا آغاز پیدایش احزاب را به اواخر قرن هفدهم میلادى و به تلفیق گروههاى پارلمانى و کمیتههاى انتخاباتى و تحول تدریجى و تاریخى انتخابات انگلستان محدود کنند . (5)
روح توحیدى و یکتانگر اسلام با مفهوم لغوى حزب و تحزب به معناى گروهى از انسانهاى همفکر و همراه به اعتبار رویکردى که به یگانگى و هماهنگى دارد، موافق است; اما اگر لازمه این همگرایى گروهى موجب دستهبندى در صفوف به همپیوسته جامعه و القاى گونهاى از مرزبندى و تشتت در میان مردم باشد و یا اگر هدف و انگیزه آن تنها تصاحب قدرت سیاسى، تفوق و فزونطلبى باشد، آن را نفى نموده و مردود مىشمرد . وقتى به هنگام معرفى احزاب گفته مىشود:
«در کشورهاى نوین، پیکار سیاسى میان سازمانهاى کم و بیش تخصصى که نوعى ارتش سیاسى به شمار مىآیند جریان مىیابد . این سازمانها گروهبندىهاى بنیان یافته، منظم و مرتبى هستند که براى مبارزه در راه قدرت ساخته شدهاند و منافع و هدفهاى نیروهاى اجتماعى گوناگونى را بیان مىکنند و خود هم به درستى وسیله کار کرد سیاسى آنان مىباشند - و بالاخره اینگونه خلاصه شود که: - خصلت تشکل یافته پیکار سیاسى یکى از مشخصات اساسى عصر ماست .» (6)
قطعا اسلام با چنین مفهومى از حزب و تحزب و با چنین رویکردى به سیاستحزبى در تضاد است زیرا در جامعه اسلامى «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض» (7) هستند و تضاد منافعى وجود ندارد و نباید داشته باشد تا طبقات و قشرهاى اجتماعى در مقابل هم صفآرایى نمایند . چه اینکه همگان باید بدانند:
«تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض و لا فسادا: (8) سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند .»
در ساختار سیاسى اسلام قدرتطلبى و تفرعن و سرکشى جایگاهى ندارد و اگر چنین زمینههایى بروز نماید باید با اصل چنین رویکردى مقابله نمود نه اینکه به خاطر توجیه و قانونمند نمودن آن به جنگ احزاب متوسل شد .
کلمه حزب به معناى لغوى آن در قرآن کریم هم به صورت جمع - و مفهوم تعدد - به کار رفته و هم به صورت مفردو مصداق واحد آمده است . در یازده مورد با لفظ جمع و در اشاره به باندهاى قدرت در برابر اسلام و دین حق به کار برده شده و در هشت مورد با لفظ مفرد - حزب - و یک بار نیز با تعبیر - حزبین - آمده است . جالب اینکه در سه مورد با ترکیب مضاف «حزبالله» و سه مورد نیز ترکیب مضاف «حزب الشیطان» - یک مورد مضاف به ضمیر (حزبه) مىباشد .
قرآن کریم ابتدا ادیان الهى را به عنوان «امت واحد» درعین تفاوت در شرایع و کارکردها مىستاید . آنگاه با نگاهى منفى به دستهبندىهایى که توسط پیروان این ادیان بر سر تصاحب منافع صورت گرفته است، این تشتت را ناشى از تعصبات نارواى فردى و موجب از هم گسستن روال طبیعى امور مىشمرد . قرآن در سوره انبیاء پس از شمارش پیامبران و اشاره به فرازهایى از تاریخ آنان مىگوید:
«ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون و تقطعوا امرهم بینهم کل الینا راجعون; (9) این است امتشما که امتى یگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستید ولى آنان وحدت خود تکهتکه کردند، همه به سوى ما باز مىگردند .»
و در سوره مؤمنون مىگوید:
«و ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاتقون . فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون; (10) در حقیقت این متشماست که امتى یکپارچه است و من پروردگار شمایم، پس از من پروا دارید . پس کارشان را میان خود پاره پاره کردند و دسته دسته شدند و هر دسته به آنچه داشتند دل خوش کردند» .
در آیه نخست آنان را از تکهتکه شدن بر حذر مىدارد و در آیه بعد آن را نتیجه تعصب حزبى مىشمرد . و شاید از همین رو در تمامى یازده موردى که حزب با لفظ جمع - احزاب - آمده است در مقام نکوهش و تقبیح و در تضاد با مؤمنان ذکر شده است .
مىتوان گفت در ادبیات سیاسى صدر اسلام و تا قرنهاى اخیر واژه «ولاء» و «تولى» اجمالا همان کاربردى را داشته است که امروزه کلمه حزب و تحزب در ادبیات سیاسى دارد . (11) و اگر در فرصتى کوتاه از این منظر نگاه مجددى به واژه ولاء و تولى داشته باشیم در خواهیم یافت عناصرى چون: داشتن تشکیلات سازمانى پوشش دهنده، داشتن پایگاه اجتماعى و برخوردار از پشتوانه مردمى و مصمم و پا به رکاب بودن براى کسب قدرت سیاسى که از مؤلفهها و ارکان یک حزب سیاسى است در مفهوم «ولایت» که «در اصطلاح اولى قرآنى یعنى به همپیوستگى و همجبهگى و اتصال شدید یک عده انسانى کهداراى یک فکر واحد و جویاى یک هدف واحد هستند، در یک راه قدم بر مىدارند . براى یک مقصود تلاش و حرکت مىکنند» (12) نهفته است . و راغب اصفهانى مىگوید:
«الولاء و التوالى: ان یحصل شیئان فصاعدا حصولا لیس بینهما ما لیس منهما و یستعار ذلک للقرب من حیث المکان و من حیث النسبة و من حیث الدین و من حیث الصداقة و النصرة و الاعتقاد; (13) ولاء و توالى، در کنار هم قرار گرفتن دو چیز یا بیشتر است، به نحوى که چیزى جز خود آنان در میانشان فاصله نباشد . این کلمه براى نزدیکى مکانى یا نسبت و خویشى و یا دینى و یا دوستى و همیارى و همفکرى در بین افراد به کار مىرود» .
یک حزب سیاسى متشکل از تعدادى - دو یا بیشتر - افراد همفکر و صمیمى است که نزدیکى منطقه سکونتیا نزدیکى فامیلى یا دینى و اعتقادى و یا اخلاقى و رفتارى و ... آنان را به هم پیوند داده است . البته تبیین کامل این موضوع نیازمند بحثى گسترده و مستقل مىباشد و تنها براى موضوع مورد نظر به یک نکته اشاره مىکنیم .
طبیعت تحزب و تولى
واقعیت این است که احزاب شکل تکاملیافته گروههاى ذىنفوذ یا باندهاى قدرت است که همزمان با تشکیل حکومتهاى پارلمانى چهارچوب تعریف شده به خود گرفت و خود را قانونمند نمود . (14) و کارکرد اصلى احزاب نوعى رقابت نهادینه براى دسترسى به قدرت و سامان دادن به این رقابتهاست . داشتن مجوز فعالیت، اساسنامه، آئیننامه مدون، آمار و مشخصات اعضا و ... گرچه به نام قانونمند نمودن و جهت دادن به این رقابتها و به نحوى به کنترل درآوردن آن است، اما ناگفته پیداست که گردانندگان مقتدر احزاب خود سوداگران ماهرى در میدان سیاستند و تا سودى را براى حزب خود احراز نکنند امتیازى نمىدهند و چنین محدودیتهایى را نمىپذیرند . عناوینى چون: رسمیت داشتن حزب و با نام و نشان بر زبان سیاستمداران جارى شدن و در ردیف دیگر احزاب مقتدر قرار گرفتن و ... پیرایههایى هستند که بر شکوه حزب مىافزاید و اکثریت مردم چنین مىپندارند: «کثرة المبانى تدل على کثرة المعانى» ، و اینها همه در میدان رقابت نقشآفرین است .
آیات 52 و 53 سوره مؤمنون خودمحورى و تعصب را همزاد تحزب و زاییده طبیعت آن شمرده و فرایند آن دو خصلت را که قابتحزبى - لجام گسیخته - (15) است مورد نکوهش قرار مىدهد و در سوره روم آن را شرک مىشمرد و اساس همه این خصال ناپسند را هواهاى نفسانى مىداند . (16)
تحزب گرایشى اجتماعى و عقیدتى است که از تار و پود عقلانیت و احساس بافته شده و زمینهساز نوعى وابستگى عاطفى مىگردد و این خود تا حدى که موجب گسست از بیگانگان و پایبندى به مجموعه خودى و احساس پیوستگى با جامعه و جمع مىشود ضرورى و مهم است، اما گاهى - و در اثر غلبه احساس بر عقل - از این حد فراتر رفته دستورات حزبى به جاى اینکه راهنماى راه و نسخه دارو به حساب آید، اصالتیافته، نوعى سلطه همهجانبه فکرى، سیاسى، اعتقادى و حتى اخلاقى را به گونه پنهان بر افراد مجموعه ایجاد نموده، راهى که باید به وحدت اجتماعى و مشارکت و همدلى منتهى شود باعث تشتت و تفرقه و تکهتکه شدن جامعه مىگردد .
«نظامهاى حزبى از یک سو معرف نظام دموکراسى و تبلور جامعه مدنى هستند و از سوى دیگر بنیانهاى دموکراسى را در عمل متحول ساخته ... از وسیله به هدف تبدیل شدهاند . وقتى حزب پیروز همزمان قوه مقننه و قوه مجریه را در دست مىگیرد عملا اندیشه تفکیک قوا را بىمعنا مىسازد . و وقتى بنا به ماهیت فعالیتهاى سازمانى منافع حزب، اهداف و آرمانهاى آن بر همه چیز اولویت پیدا مىکند; در واقع اندیشه منافع عمومى یا اراده همگانى به فراموشى سپرده مىشود .» (17)
با نگاهى مجدد به آیات سوره مؤمنون و انبیا مىتوان گفت: اولا خط انبیاء الهى خط واحدى است که از بعثت اولین پیامبر تا پایان رسالت آخرین آنها - پایان عالم - در مسیر واحدى حرکت نموده و تفاوت شرایع و تغییر فروعات در یگانگى این خط سیر خدشه وارد نمىکند . و ثانیا تقابل و تضادى که در تاریخ بین پیروان پیامبران ایجاد شده ناشى از انحرافى درون سازمانى است که اعضاى امت واحده در اثر تبعیت از هواهاى نفسانى خود این حزب واحد را تکهتکه نموده و بىاعتنا به رنج جانکاه این بدن زنده تکه پاره شده هر یک به پاى حصه خود شادمانى مىکنند .
حاصل این نگاه آن است که اگر تعداد احزاب و رقابتهاى آنان و تکیه و تاکید بر دیدگاههاى حزبى در حد تفاوت سلیقهها و براى شکوفایى استعدادها به تناسب تفاوت شرایط زمانى و مکانى باشد و اینها همه تجلیات متفاوت یک حقیقتباشد، نه تنها منعى ندارد که ضرورت حیات و لازمه حرکت است . ولى اگر این تعدد و تعصب منجر به تکهتکه شدن جامعه یکدست و یکدل و صرف توانایىها در مسیر پیکار بر سر تقسیم قدرت و معامله بر سر تعادل بین سورها و سرمایهها باشد، - جز شادمانى کودکانه یا سفیهانه بر سر مردارى بىروح نیست .
بر خلاف مفهوم حزب و تحزب که در آن نوعى رقابت و تفرقه نهفته است، مفهوم ولاء و تولى همراه هماهنگى و همدلى در عین استقلال استبه نحوى که انسان به دلخواه خود در یک سازمان متشکل جایگاه خود را مىیابد . با مرورى بر آیات 51 تا 58 سوره مائده که در واقع مبانى تاسیس یک تشکل سیاسى الهى را بنیان مىنهد; بخشى از ارکان و مؤلفهها و کارکردهاى یک تشکل را مىتوان ملاحظه نمود .
یکم: ولاء و تولى مهمترین رکن تشکل - تحزب - در فرهنگ سیاسى اسلام استبلکه باید گفت تولى همان تحزب است - و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزبالله هم الغالبون - یعنى کسى که ولایت الهى و ... را پذیرفته باشد در تشکیلات حزب الهى جاى گرفته است و چنین حزبى پیروز است .
دوم: تحزب در اصطلاح سیاسى، همراهى و همدلى و پابهپاى یکدیگر حرکت کردن است و همین خود اولین رکن در تحقق ولایت است و در این فرقى بین اعضاى اصلى، کادر مرکزى و رهبرى تشکیلات و حتى هواداران آن نیست . به عبارت دیگر، در تشکل ولایى هر یک از وابستگان به این تشکل موظف به رعایتحال و استقلال دیگر اعضاى مجموعه مىباشند .
سوم: از دیگر مفاهیم ولایت که ملازم و یا لازمه نکته قبل است وجود یک نحوه تعهد متقابل بین تمامى اعضا با یکدیگر و نیز تعهد متقابل بین اصل تشکل و یکایک اعضا است - این دو نکته از مفهوم لغوى ولى استفاده مىشود .
چهارم: تحزب و همگرایى - تولى - در پیروزى سیاسى نقش اساسى دارد . البته پیروزى واقعى که موجب رستگارى نیز هست تنها در تحزب و تولى به ولایت الهى تحقق مىیابد . بنابراین بدون تشکل هیچ گونه پیروزى میسر نخواهد بود: فان حزبالله هم الغالبون، هم المفلحون . (18)
پنجم: مبناى تولى - تشکل ولایى - احساس مودت و محبت متقابل است; محبتى که اعضا را در برابر هر نوع مشکل و مانع مقاوم مىکند و آنان را نسبتبه خودى مهربان و متواضع و نسبتبه بیگانه نفوذناپذیر مىنماید تا براى تحقق اهداف تشکیلات از هیچ تلاشى دریغ نورزند:
«یحبهم و یحبونه اذلة على المؤمنین اعزة على الکافرین یجاهدون فى سبیل الله و لا یخافون لومة لائم; خداوند آنان را دوست مىدارد و آنان نیز او را دوست داردند . اینان با مؤمنان فروتن و بر کافران سرفرازند . در راه خدا جهاد مىکنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمىهراسند» .
ششم: رابطه ولایى یک وابستگى و رابطه یکطرفه و تنها اعتقادى و نظرى نیست، انسان بر اساس وابستگى که پیدا مىکند سبک زندگى خود را با آن قالب تطبیق مىدهد، او نمىتواند از یک سو مدعى ارتباط یک تشکیلات باشد و از سوى دیگر با رقباى آن نیز رابطه تشکیلاتى داشته باشد . و یا در برابر هجوم به سیاستهاى تشکیلات خود بىتفاوت باشد . به عبارت دیگر انسان در اثر وابستگى تشکیلاتى منافع و شخصیت و بلکه موجودیتخود را با منافع و موجودیت تشکیلات همسو و متحد مىبیند و هر کسى که از منافع و شخصیتخود دفاع نکند بیمار و نیازمند درمان و یا جراحى است:
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتو الکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء ... ; اى مؤمنان، کسانى را که دین شما را به ریشخند و بازى گرفتهاند چه از آنان که قبل از شما به آنان کتاب - آسمانى - داده شده و چه از کافران، ولى خود مگیرید ...»
و در سوره مجادله:
«لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا اباءهم او ابناءهم ... ; گروهى که به خدا و پیامبر و روز بازپسین مؤمنند، دوستدار مخالفان خدا و رسول نخواهى یافت . حتى اگر - آن مخالفان - پدران و فرزندان و ... آنان باشند» .
و در سوره مائده:
«فترى الذین فى قلوبهم مرض یسارعون فیهم ... ; مىبینى کسانى که بیمار دلند در دوستى با آنان مىشتابند» .
هفتم: آخرین و مهمترین نکته اینکه رهبرى در تشکلهاى انسانى همانند مهندسى زبردست و معمارى ماهر است که از مصالح بر روى هم انباشته و از همگسسته، ساختمانى مقاوم و زیبا و سودمند و در جهت دستیابى به اهداف و مقاصد مورد نظر مىسازد .
حزبالله و حزب الشیطان
محور تشکل و همگرایى انسانها فقط خداوند و تولى به ولایت او و کسانى که در پوشش ولایت او هستند مىباشد و جز او هیچ کس دیگرى نمىتواند تشکلهاى پایدار و ماندگار انسانى را سامان دهد، زیرا او بىنیاز است ولى دیگران مىخواهند تا از توان اجتماعى بهره برند و اجتماعات بشرى را وسیله قدرت و اقتدار خود نمایند و احساسات و علایق تودهها و مشارکت مدنى آنها را نردبان ترقى خود قرار دهند و راى و امضاى مردم را سند مشروعیتیک سلیقه حزبى با یک باور شخصى قلمداد کنند .
اسلام به همان شدت که اصرار دارد همه انسانها بر محور ولایت الهى همبستگى - تولى - داشته باشند، به همان شدت و بلکه شدیدتر از آن از وابستگى روحى و فکرى و رفتارى به جاذبههاى غیر الهى و از تولى اربابان غیر الهى پرهیز مىدهد و هر نوع وابستگى و هوادارى را نوعى شرک مىشمارد . ملاحظه خط سیرى که در آیات ذیل براى مؤمنان ترسیم مىشود تاکید بر این سخن است . قرآن کریم در آغاز همه زنان و مردان مؤمن را ولى همدیگر مىخواند:
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض ...» (19)
و نیز مؤمنانى که هجرت کرده و در جهاد شرکت کردهاند و هم چنین آنان که به مسلمانان ماوا داده و آنان را یارى کردهاند، همه را ولى هم مىخواند:
«ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا ... والذین آووا و نصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض ... (20) »
و سپس مىفرماید:
«و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزبالله هم الغالبون» .
و آنگاه با تاکید مىفرماید:
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا» .
با توجه به این نکته که ولایت مؤمنان و پیامبر و خداوند در طول یکدیگر و از هم انفکاکناپذیر است و تقابلى با هم ندارند و هیچگونه زمینه تشتت و تفرقه راه ندارد; چه اینکه مىفرماید:
«ان اولى الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبى و الذین آمنوا - و در آخر - و الله ولى المؤمنین; (21) در حقیقت نزدیکترین مردم به ابراهیم همان کسانى هستند که پیرو اویند و نیز این پیامبر و کسانى که به آئین او ایمان آوردهاند و خدا ولى مؤمنان است .»
و بالاخره:
ان ولیى الله الذى نزل الکتاب و هو یتولى الصالحین; (22) در حقیقت ولى من خداوندى است که قرآن را نازل کرده و همو ولى صالحان نیز هست» .
در خط مقابل نیز در آغاز بدنبال ولایت مهاجرین و انصار مىفرماید:
«و الذین آمنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شئ حتى یهاجروا ... ; (23) آنان که ایمان آوردهاند ولى مهاجرت نکردهاند هیچ گونه رابطه ولایى بین شما و آنان نیست مگر اینکه مهاجرت کنند ...»
و در یک مرحله گستردهتر مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا آباءکم و اخوانکم اولیاء ان استحبوا الکفر على الایمان و من یتولهم منکم فاولئک هم الظالمون; (24) اى مؤمنان اگر پدران و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دادند با آنان همیارى نکنید و هر که از میان شما تولاى آنان را داشته باشد او از ستمکاران است» .
و سپس همراه با معیار مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوکم اولیاء; (25) اى مؤمنان دشمنان مرا و خودتان را ولى بر نگزینید» .
و آنگاه مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ... ; (26) اى مؤمنان به جاى مؤمنان با کافران رابطه ولایى برقرار نکنید ...» .
چرا که:
«و ان الظالمین بعضهم اولیاء بعض و الله ولى المتقین; (27) در حقیقتستمگران با یکدیگر همراهند و بر یکدیگر ولایت دارند و خداوند ولى پرهیزکاران است» .
و نیز:
«و الذین کفروا بعضهم اولیاء بعض، الا تفعلوه تکن فتنة فى الارض و فساد کبیر; (28) و کافران ولى یکدیگرند - شما ولى آنان نیستید - اگر - این ملاک را رعایت - نکنید در زمین فتنه و فسادى بزرگ پدید آید» .
و همچنین:
«و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات ...» (29)
و در آخر:
«... انهم اتخذوا الشیاطین اولیاء من دون الله و یحسبون انهم مهتدون; (30) آنان - گمراهان - شیاطین را ولى خود برگزیدند و خیال مىکنند راه درستى یافتهاند» .
و شکى نیست که:
«و من یتخذ الشیطان ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا; (31) هر که شیطان را به جاى خداوند ولى برگزیند به زیان آشکارى دچار شده است» .
با مروى بر این دو خط سیر مىتوان خطوط سیاسى و جبههها را از هم بازشناخت . گروهى پا به پاى خدا و رسول او و مؤمنان نمونهاى که همواره در عبادت خدا و خدمتبه خلقند و:
رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزبالله الا ان حزبالله هم المفلحون; (32) خداى از آنان خشنود و آنان نیز از خدا راضى هستند، هم آنان حزبالله هستند و تنها حزبالله رستگارانند» .
و گروهى دیگر همراهى با ستمگران و کافران و مدعیان فرهنگ و تمدن (33) را دوراندیشى خردمندانه پنداشته و خود را چیزى انگاشتهاند:
«... یحسبون انهم على شیىء الا انهم هم الکاذبون . استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون; (34) آنان که با بیگانگان رابطه برقرار کردهاند - چنان پندارند که حق به جانب آنهاست آگاه باش که آنان همان دروغگویانند . شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است . آنان حزب شیطانند . آگاه باش که حزب شیطان همان زیانکارانند» .
تجلى عینى حزبالله
از حضرت امامخمینى پرسیدند: ممکن است معنى و مفهوم حزبالله را براى ما تشریح کنید . و حضرت امام فرمود:
«هر مسلمانى که موازین و اصول اسلام را پذیرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقیق شیعى برخوردار استیک عضو از اعضاى حزبالله است و تمامى دستورات این حزب و خط مشى آن را قرآن و اسلام بیان کرده است . این حزب غیر از حزبهاى متداول امروز دنیاست . امروز تمام مردم ایران - در هر سنى که هستند - از زن و مرد که با شعارهاى اسلامى مبارزه مىکنند جزء حزبالله هستند .»
و سپس در پاسخ این سؤال که: ممکن است معناى دقیق امام را تشریح کنید ... رابطه امام با حزبالله چیست؟ مىفرماید:
امام به معناى پیشوا و کسى که جمعى را در جهتى هدایت و رهبرى مىکند و امام بیان کننده خط مشى شیعه و حزبالله و رهبرى کننده این تشکیلات بزرگ و فراگیر است که تمامى وظائف آنان را از قرآن و سنت پیامبر اسلام در زمانهاى مختلف و شرایط مختلف اجتهاد و استنباط مىکند و به آنان ابلاغ مىنماید .» (35)
در تفاسیر شیعى و بسیارى از تفاسیر و کتب حدیثى اهل سنت در مورد شان نزول دو آیه 55 و 56 سوره مائده حدیثى به این مضمون آمده است که حضرت امیرالمؤمنین در مسجد پیامبر مشغول نماز نافله بود . نیازمندى آمد و اظهار حاجت نمود و حضرت امیر در حال رکوع انگشترى خود را به او داد . آن نیازمند نزد پیامبر آمد و واقعه را به او عرض کرد و در آن حال این آیه نازل شد:
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزبالله هم الغالبون; (36) ولى شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانى هستند که اقامه نماز مىکنند و زکات مىدهند در حالى که در رکوع هستند و هر که خدا و رسول او و مؤمنان را به ولایتبرگزیند - او از حزبالله است - و در حقیقت فقط حزبالله پیروزند» .
و باز نقل کردهاند جابر بن عبدالله مىگوید:
«کنا عند النبى (ص) فاقبل على فقال النبى (ص): و الذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة و نزلت: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة، فکان اصحاب النبى (ص) اذا اقبل على قالوا: جاء خیر البریة; (37) نزد پیامبر نشسته بودیم که على آمد، پیامبر فرمود: به کسى که جانم به دست اوستسوگند که این شخص و شیعیان او رستگاران روز قیامتند - و در همان مجلس - این آیه نازل شد که: آنان که ایمان آورده و کار نیک انجام دادهاند . همانان بهترین مخلوقانند . و از آن به بعد هرگاه على (ع) وارد مجلس مىشد، مجلسیان مىگفتند: بهترین مخلوقات وارد شد» .
و مرحوم مظفر از کتاب غایةالمرام نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود:
«یدخل من امتى الجنة سبعون الفا لا حساب علیهم ثم التفت الى على (ع) فقال: هم شیعتک و انت امامهم; (38) هفتاد هزار نفر از امتم بىحساب وارد بهشت مىشوند . سپس رو به على (ع) کرد و فرمود: همه آنان شیعیان تو و تو رهبر آنان هستى» .
و از کتاب خطط الشام نقل کرده است: گروهى از بزرگان صحابه در زمان رسول خدا به ولایت و دوستى نسبتبه على معروف بودهاند . مانند: سلمان فارسى که مىگفت: با رسول خدا بیعت کردیم مبنى بر اینکه از نصیحت و ارشاد مسلمین دریغ نورزیم و پیرو و دوستدار على بن ابىطالب باشیم . و ابو سعید خدرى که مىگفت: مردم به پنج امر موظف گشتند اما به چهار امر عمل کردند و یک امر را ترک کردند - آنگاه چهار امر را نماز و روزه و زکات و حج، و امر متروک را ولایتحضرت امیرالمؤمنین مىشمرد - و ابىذر غفارى و عمار بن یاسر و حذیفة بن یمان و ذوالشهادتین خزیمة بن ثابت و ابوایوب انصارى و خالد بن سعید بن عاص و قیس بن سعد بن عباده که همگى به ولایت و تشیع على (ع) نامور و معروف بودهاند . (39) به نظر مىرسد اینان به جز قیس بن سعد همان کسانى هستند که همراه با تعدادى دیگر چون ابوالهیثم بن تیهان، مقداد بن اسوه، بریده اسلمى، ابى بن کعب، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف در جریان سقیفه به نفع حضرت امیرالمؤمنین سخنرانى کردند . (40)
متاسفانه پس از آن همه تاکیدات قرآن کریم و تبیین و تاکید پیامبر گرامى اسلام ساختار سیاسى جامعه اسلامى پس از رحلت پیامبر به سمتى هدایتشد که در فاصلهاى کوتاه ابوسفیان - سرکرده حزب شیطان در 23 سال دوره بعثت - در یک جمع خانوادگى در همان ساعت اولیه خلافت عثمان پایان تشکل دینى حزبالله و بازگشتخط جاهلیت و تشکل قومى عربى و ارتداد را با این سخنان رسما اعلام نمود:
«یا بنى امیة تلقفوها تلقف الکرة، فوالذى یحلف به ابوسفیان ما من عذاب و لا حساب و لا جنة و لا نار و لا بعث و لا قیامة; (41) اى بنىامیه آن را همانند توپ به یکدیگر پاس دهید . سوگند به کسى که ابوسفیان همواره به او سوگند مىخورد! نه کیفرى و نه حسابى و نه بهشتى و نه آتشى و نه برانگیخته شدن و نه قیامتى است» .
البته گرچه در این مرحله خلیفه رسمى حزب حاکم او را نهیب داد و از مجلس بیرون کرد و او هم بلافاصله بر سر قبر حمزه سیدالشهدا - از پیشاهنگان تشکل حزبالله - رفت و پاى بر زمین کوبید و گفت: برخیز و ببین که آنچه براى او با هم جنگیدیم به دست آوردم . اما طولى نکشید که خلیفه دیگرى از همین تیره حزب شیطان رسما گفت: لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحى نزل; بنىهاشم با حکومت و قدرت بازى کردند و گرنه نه خبرى از آسمان آمده بود و نه وحى بر کسى نازل شده بود» . و با کمال تاسف اینها همه در حضور کسانى انجام مىگرفت که بارها و در تعابیر گوناگون شنیده بودند که پیامبر گرامى (ص) بنىامیه را شجره ملعونه نامیده است . (42)
حزب شیطان که با نام خلافت پیامبر و با نشان اسلام آمده بود چنان جایگاهى در جامعه یافته بود که حضرت امیرالمؤمنین با همه تلاش و کوششى که به کار برد نتوانستحاکمیتحزبالله را به صحنه سیاسى جامعه باز گرداند و طولى نکشید که حزب شیطان با دروغ و فریب به نام «حزب واحد فراگیر» (43) حزبالله را از رسمیت انداخت و آن را در جامعه اسلامى غیر قانونى اعلام نمود . (44) و:
«امر بحرمان کل من عرف منه موالاة على من العطاء و اسقاطه من الدیوان و التنکیل به و هدم داره; (45) فرمان داد هر کس را که ولایت على را داشت از حقوق اعطایى حکومت محروم نموده، نامش را از دفتر حذف کنند و او را زجر داده خانهاش ویران کنند» .
و سالها بدون هیچ مزاحم و منازعى یکهتاز میدان بود .
نهضت عاشورا یا تشکل فراگیر حزبالله
قیام عاشورا پیکره رو به مرگ جامعه آفتزده را جراحى کرد و خواب سنگین غفلت و رکود را برآشفت و فروغهایى از اسلام ناب را بر جامعه تابانید تا در امتداد آن سیماى ایمان از سیماى کفر و نفاق بازشناخته شده، بسترى براى رشد و انتقال باورهاى اصیل دین در توالى نسلها فراهم گردد .
خط سرخ خون شهید بر حقانیتحزبالله مظلوم شهادت داد و بسیارى از گمگشتگان وادى تردید و دودلى را بیدار نمود و اشک گرم محبت و ولایتبر چشمان متحیرشان جارى ساخت و از فرداى روز عاشورا مجالس یادبود و ذکر مصائب کربلا شکل گرفت:
«در آن وقتبراى سازمان دادن به فعالیتسیاسى این اقلیت، یک راهى درست کردند که این راه، خودش سازمانده است و آن نقل از منابع وحى، به اینکه براى این مجالس اینقدر عظمت هست و براى این اشکها آنقدر، در حول و بر این اشکها و عزادارىها . شیعیان با اقلیت آن وقت اجتماع مىکردند و شاید بسیارى از آنها هم نمىدانستند مطلب چه هست، ولى مطلب، سازماندهى به یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها، و در طول تاریخ، این مجالس عزادارى یک سازماندهى سرتاسرى کشورها هست .» (46)
نخستین کسانى که با موانع جنگیدند و میدان نفوذ حادثه کربلا را به مقدار زیادى گسترش دادند خود اهلبیتبودند . کمترین وسیله و سادهترین راه براى زنده نگهداشتن خاطره کربلا و نام حسین بن على (ع) دو چیز است:
- یکى تشویق به زیارت قبر امام حسین (ع)
- و دیگر گریه براى مصائب آن حضرت . (47)
و از آن روز ذکر نام حسین (ع) و حدیث کربلاى او شعار اتحاد و همبستگى و سرود همگرایى و تشکل گردید و مظلومان بى پناه و مستضعفان بىنام و نشان را در خانهها و حسینیهها و مساجد به تشکل فرا خواند و در محرمهاى مکرر کینه مقدس مبارزه با ظلم و انتقاد از ظالم را در دل ستمدیدگان ریشهدارتر نمود و عواطف بشرى را در تقویت مبانى اعتقادى و عقلانى به هم پیوند داد و پس از سه قرن - و در 352 هجرى قمرى - بازار بغداد را به تعطیلى کشاند و هیئتهاى عزادارى را به یک راهپیمایى آرام جهت نمایش قدرت این تشکل الهى دعوت کرد و از آن پس تشکل حزبالله با یاد و نام عاشورا جاودانه شد و روز به روز هماهنگ با خاطره عاشورا و محرم زمین و زمان را درنوردید و:
«مگر نه آن است که دستور آموزنده کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرمشق امت اسلامى باشد . قیام همگانى در هر روز و هر سرزمین . عاشورا قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سر لوحه زندگى امت درهر روز و هر سرزمین باشد» . (48)
اینبار حزبالله تصمیم گرفته بود تا نگذارد بار دیگر احزاب همدستشجره ملعونه - حزب شیطان - حادثه کربلا را همچون واقعه شکوهمند غدیر و غروب غمگین و نابهنگام بانوى بهشتى سانسور خبرى کنند و با تفسیر دلخواه خود ولایت تامه را به معناى محبت و شراره آتش کینه جاهلى را که از در خانه اهلبیت زبانه مىکشید یک بلوف سیاسى براى حفظ امنیت امت! قلمداد کنند . او با تمام توانى که داشت پرچم سرخ کربلا را بر مىافراشت و بر پاى آن بر سر و سینه مىزد و اشک مىریخت، اما:
«شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم براى سیدالشهدا! نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریه خودش فى نفسه یک کارى از آن بر مىآید، لیکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع میکنند و یک وجهه مىدهند . سى میلیون و سى و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرم و خصوصا دهه عاشورا یک وجهه، طرف یک راه مىروند . بیخود بعضى از ائمه ما نمىفرمایند که براى من در منابر روضه بخوانند ... مساله مساله گریه نیست ... مساله سیاسى است که ائمه ما با همان دید الهى که داشتند مىخواستند که این ملتها را باهم بسیج کنند و یکپارچه کنند» . (49)
ویژگیهاى تشکل عاشورایى
متاسفانه بسیارى از پژوهشگران گذشته و معاصر که با عینک غرب به تحلیل سیاسى و جامعهشناسى جوامع اسلامى و به ویژه ایران مىپردازند و عوامل ناکارآمدى احزاب را در این کشورها ریشهیابى مىکنند، بدون توجه به تفاوتهاى اساسى فرهنگى و اعتقادى و روحى جوامع اسلامى با جوامع غربى و غیر اسلامى، تلاش مىکنند تا الگوهاى جامعهشناختى آن سامان را بر جامعه اسلامى تطبیق داده و روند ظهور و افول و پایدارى و ناپایدارى احزاب را در کشور، و دیگر کشورهاى اسلامى با شاخصههاى دیکته شده غربى بسنجند . غافل از اینکه در نظام اسلامى نمازهاى جماعت و جمعه و عید و هیئتهاى عزادارى حسینى بدون هیچ محدودیتسنى و جنسى براى هواداران، کودکان تازه پا و پیران از پاىافتاده را در کنار اندیشمندان متخصص و به همراه پابرهنگان پینه بر دست و ... یک آموزش سیاسى - تربیتى مىدهد و همراه با آهنگ دلنشینى ذاکر حسینى سرود رهایى مىآموزد و در قیام و قعود هماهنگ نمازگزاران، و ضربههاى آهنگین سینه زنان، ارادههاى متفرق آنان را در مسیر حرکت و حیات همساز و هماهنگ مىنماید .
البته در این اواخر و پس از مشاهده ناکامىهاى تمامى احزاب و تشکلهاى سیاسى که تاکنون در کشور اسلامى ما و حتى پس از پیروزى انقلاب اسلامى و نیز پس از شکست احزاب صددرصد مستقل از گرایشهاى غیردینى و غیر ملى، گویا بعضى از تحلیلگران مسائل حزبى به این نکته توجه نمودهاند که چه انگیزه تحزب را نیاز بشر به اجتماع و مقابله با زمینههاى تفرق بدانیم و چه براى کسب قدرت و مقام و یا براى هدایتبشر به اهداف متعالى انسانى بشمریم، (50) در هر سه صورت زمینههاى مشارکت همگانى براى تمرکز بخشیدن به نیروهاى پراکنده مردمى در متن معارف دینى و در ابعادى بسیار ژرفتر و گستردهتر از آنچه که در غرب با توسعه فرهنگ تحزب و یا سندیکاها و انجمنها ایجاد شده و یا مىشود، وجوددارد . اینکه بعضى نوشتهاند: «در فرهنگ دینى ما نهادهاى دینى همچون مساجد، روحانیت و ... وجود دارد و آنان شبیه به حزب عمل مىکند و در مواردى حتى بهتر از حزب عمل مىکنند . حال چه این نهادهاى دینى را حزب بنامیم یا نام دیگرى بر آن نهیم» . (51) این نکته بسیار امیدوار کننده و قابل تحسین است، مشروط بر آنکه تحلیلگران دیگر همین موضوع را از منظر یک آسیب در روند تحقق احزاب ننگرند و این سخن که: «مساجد، حسینیهها، تکایا، نمازهاى جمعه و جماعت و سایر نهادهاى سنتى که به نوعى برخى کار ویژههاى حزبى را ایفا مىکنند ضرورت فعالیتهاى حزبى را کمرنگ ساختهاند» (52) احزاب را به چالش با این نهادها فرانخواند . ما امیدواریم باتوجه به عنایتى که پژوهشگران ما بایستى از سالها پیش به این موضوع مىداشتند و هنوز فرصتباقى استبا طرح تئوریک و تبیین ابعاد علمى آن همگامى خود را با فرهنگ ملى جامعه خود بیش از پیش تقویتبخشند .
در این قسمتبرخى از ویژگها و مؤلفهها و کارکردهاى این تشکل فراگیر را از منظر یک حزب زنده و پویا و نقشآفرین در تحولات سیاسى و ساختار حکومتى با استناد به دیدگاههاى حضرت امامخمینى (ره) که به حق حادثه عاشورا را نه سوگنامه ستمدیدگان که سرود ستم سوز مستضعفان خواند، مرور مىکنیم .
1 . از کارویژههاى مهم احزاب شکل دادن به افکار عمومى در جهت تاثیرگذارى بر ساختار حکومت و کسب قدرت سیاسى است . انسجام بخشى به منافع و خواستهها و شعارهاى گروههاى اجتماعى و افکار عمومى و انتقال آنها در جهت اصلاح نظام سیاسى بخشى از فلسفه وجودى تشکلهاى اسلامى است:
«تمام این وحدت کلمهاى که مبدا پیروزى ما شد، براى خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگوارى و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد . سید مظلومان یک وسیلهاى فراهم کرد براى ملت که بدون اینکه زحمتباشد براى ملت، مردم مجتمعند . (53) اگر دولتهاى دیگر بخواهند یک هماهنگى بین تمام قشرها پیداکنند میسر نیستبرایشان، با صدها میلیارد تومان هم برایشان میسر نیست، ما را سیدالشهدا اینطور هماهنگ کرد . (54) مجالس بزرگداشتسید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امنیتبر خیانت و حکومت اسلامى بر حکومت طاغوت است هر چه با شکوهتر و فشردهتر بر پا شود .» (55)
2 . از دیگر مؤلفههاى یک حزب ایجاد فضاى مناسب براى شکوفایى استعدادها، توسعه سیاسى، رشد فرهنگ اجتماعى، بروز خلاقیتها، تعدیل و تنظیم گرایشهاى متفاوت جامعه است . در این زمینه هیئات حسینى در محلات و مناطق شهرى و روستایى در اثر مراسمى که بر پا مىکنند بیشترین تاثیر فرهنگى را بر محیط و فضاى منطقه گذاشته و در کنار طرح شعائر و شعارهاى خود به اندیشههاى نو و فعال جهت مىدهند .
«بچهها و جوانهاى ما خیال نکنند که مساله، مساله ملت گریه است . این را دیگران القاکردند به شماها که بگویید ملت گریه . آنها از همین گریهها مىترسند براى اینکه گریهاى است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است . دستههایى که بیرون مىآیند مقابل ظالم هستند، قیام کردهاند، اینها را باید حفظ کنید . اینها شعائر مذهبى ما است که باید حفظ شود، اینها یک شعائر سیاسى است که باید حفظ بشود . (56) این خون سیدالشهد است که خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مىآورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان مىآورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهیا مىکند .» (57)
3 . اطلاع رسانى و آموزش نظرى و عملى تودهها و فراهم نمودن زمینه شکوفایى استعدادها به منظور مشارکت عمومى و توسعه نظام سیاسى، و به عبارتى کوتاه و مختصر: آموزش سیاسى جامعه از کارویژههاى اصلى احزاب سیاسى است که به منظور تاثیرگذارى بر فرایند تصمیمسازى و تصمیمگیرى و نیز تربیت و رشد نیروهاى کارآمد براى توسعه نظام سیاسى به این وظیفه بیش از وظایف دیگر مىپردازد و باید گفت از ثمرات بزرگ هیات حسینى آموزش سیاسى جامعه اسلامى است:
«محرم ماه نهضتبزرگ سید شهیدان و سرور اولیاى خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگى و کوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شکستن ستمکار را به فدایى دادن و فدایى شدن دانست و این خود سر لوحه تعلیمات اسلام استبراى ملت ما تا آخر وهله . (58) سیدالشهدا و اصحاب او و اهلبیت او آموختند تکلیف را، فداکارى در میدان، تبلیغ در خارج میدان، همان مقدارى که فداکارى حضرت، ارزش پیش خداى تبارک و تعالى دارد و در پیشبرد نهضتحسین (ع) کمک کرده است . خطبههاى حضرت سجاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تاثیر داشته است . آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور نباید زنها بترسند و نباید مردها بترسند . (59) این مجالس عزاى سیدالشهداست و مجالس دعا و دعاى کمیل و سایر ادعیه است که مىسازد این جمعیت را اینطور و اساس را اسلام از اول بناکرده است .» (60)
4 . در تحلیل اقدامات عملى و رفتارى انسان باید جایگاه اندیشه و قلب تبیین گردد، کمال انسان در این است که آنچه را مىفهمد به دل واگذارد تا با دو بال دل و عقل راه را طى کند . عقل به تنهایى حرکتآفرین نیست و احساسات و عواطف و گرایشها نیز بدون هدایت و رهبرى عقل سر به بیراهه مىنهد . در احزاب سیاسى تلاش بسیارى صورت مىگیرد تا از طریق ایجاد رقابتهاى حزبى و تقابل منافع به تحریک احساسات بپردازند و بر توانایى و تحرک اعضا افزوده و سنگرهاى جدیدى فتح کنند ولى اساس در تشکل ولایى مبتنى بر محبت و عشق و عزم است، رونده دل و قلب است و عقل نظرى تنها در حد چراغ راه و راهبر همراه است .
«این خون سیدالشهدا است که خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مىآورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان مىآورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهیا مىکند . (61) هر مکتبى هیاهو مىخواهد، باید پایش سینه بزنند . هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمىشود ... ما باید براى یک شهیدى که از دستمان مىرود علم به پا کنیم . نوحهخوانى کنیم، گریه کنیم، فریاد کنیم، دیگران مىکنند ... فرض کنید که از یک حزبى یکى کشته بشود میتینگها مىدهند . فریادها مىکند . این یک میتینگ و فریادى استبراى احیاء مکتب سیدالشهداء» . (62)
5 . و باز یکى از کارویژههاى مهم احزاب و شاخص موفقیت آنها در ایجاد تعادل و ثبات سیاسى و قانونمند نمودن تحرکات سیاسى اجتماعى، و از همه مهمتر موفقیت آنها در ایجاد وفاق ملى و همگرایى نیروها، توانایى احزاب در دستیابى به پشتوانه مردمى و بسیج تودهها در جهتشعارها و دیدگاههاى خود است . ضریب توانایى سیاسى احزاب رابطه مستقیم با این شاخص دارد و باید اقرار نمود که امروزه در میان شیعیان هیچ تشکل سیاسى اجتماعى و حتى دینى در حد مراسم عاشورا از پشتوانه مردمى برخوردار نیست . تشکلى که بیشترین بازدهى فرهنگى سیاسى را بدون تحمیل حتى یک ریال بر بیتالمال داشته و خود زمینهساز و تامین کننده بخشى از هزینههاى فرهنگى در کشور است .
«این هماهنگى که در تمام ملت ما در قصه کربلا هست این بزرگترین امر سیاسى است در دنیا و بزرگترین امر روانى است در دنیا . تمام قلوب با هم متحد مىشوند . اگر خوب راهش ببریم . ما براى این هماهنگى پیروز هستیم ... اگر دولتهاى دیگر بخواهند یک هماهنگى بین تمام قشرها پیدا کنند میسر نیستبرایشان، با صدها میلیارد تومان هم برایشان میسر نیست . ما را سیدالشهداء اینطور هماهنگ کرده ... .» (63)
6 . از دیگر کارویژههاى احزاب سیاسى انعکاس شفاف دیدگاهها و خواستههاى مردم و روىآورى و روىگردانى از برنامههاى سیاسى اجتماعى و نظارت و قضاوت آنان نسبتبه سیاستهاى جارى و مدون شدن برنامهها است . در این زمینه هیئات حسینى در محلات و مناطق شهرى و روستایى، تشکلهایى برخاسته از باور اعتقادى مردم با تمام ویژگیهاى یک تشکل مردمى به معناى واقعى کلمه است . و مساجد و حسینیهها و تکایا میعادگاه و پایگاه بىحاجب و دربانى است که از همه اقشار و اصناف بىهیچ قید و بندى در آنجا حضور یافته و به عنوان یک شهروند دنسبتبه هر آنچه در شهر و کشور مىگذرد اظهار نظر نموده و آخرین تحلیلهاى تشکیلات را از زبان مبلغ و ذاکر حسینى مىشنود و سپس مواضع خود را بى هیچ محدودیتى اعلام مىنماید .
«قدرتهاى بزرگ از این چادرها - خیمههاى عزادارى - مىترسند . قدرتهاى بزرگ از این سازمانى که بدون اینکه دست واحدى در کار باشد که آنها را مجتمع کند . خود به خود ملت را به هم جوشانده است در سراسر کشور، کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و ماه مبارک، این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است و اگر یک مطلبى بخواهد براى اسلام خدمتى بکند و شخصى بخواهد که مطلبى را بگوید . سرتاسر کشور به واسطه همین گویندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعتیکدفعه منتشر مىشود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهى، این بیرق حسینى، اسباب این مىشود که سازمان داده شده باشد .» (64)
7 . و باز از وظایف مهم احزاب و آثار مثبت تحزب، ابهامزدایى از سیاستهاى انحرافى و شناخت چهرههاى خودى و غیر خودى و ایجاد بستر مناسب دشمن شناسى و تبرى است تا بتواند ضمن حل شبهات و گرههاى کور در روند سیاستها، گرایشهاى افراطى یا تفریطى و تکروى نیروهاى پر جنب و جوش جوان را در جهت منافع ملى هدایت کند و کشور و نظام را از گزند نفوذ دشمنان حفظ نماید . یکى از سیاستهاى بارز و همیشگى هیئات حسینى دشمنشناسى در چهرههاى متفاوت و زمان و مکان مختلف است . این تشکیلات همانگونه که تولاى خود را در هر عصر با شاخصهاى تعیین شده از جانب خداوند تطبیق مىدهد - معتقد است:
«الشیعة الذین اذا اختلف الناس عن رسول الله اخذوا بقول على و اذا اختلف عن على اخذوا بقول جعفر بن محمد» . (65)
و امروز باید گفت: تنها اسلام ناب محمدى (ص)، قرائت واقعى و صحیح از اسلام است و بس، همانگونه تبرى خود را در هر عصر و زمانى نسبتبه چهرههاى متفاوت حزب شیطان ابراز مىنماید، زیرا مىداند که هر که یکسویه بنگرد از دیگرسو ضربه مىخورد . شخصى خدمتحضرت امیرالمؤمنین (ع) آمد و گفت:
«یا امیرالمؤمنین، انى احبک و احب فلانا و سمى بعض اعداءه فقال (ع) اما الان فانت اعور فاما ان تعمى و اما ان تبصر; (66) یا امیرالمؤمنین من شما را دوست دارم و فلانى را نیز دوست دارم - نام یکى از دشمنان حضرت را برد - حضرت امیر فرمود: اکنون تو شخصى دوبین - چپ چشم - هستى! بهتر استیا کور باشى و یا بینا» .
و این شیوه یکسویهنگرى از سیاستهاى حزب اموى بود که: امام صادق (ع) درباره آن فرمود:
«ان بنىامیه اطلقوا الناس تعلیم الایمان ولم یطلقوا تعلیم الشرک لکى اذا حملوهم علیه لم یعرفوه; (67) بنىامیه راه آموزش ایمان باز نهاده و شناختشرک را آزاد نگذاشته بودند تا مردم در اثرى آگاهى روش شرکآمیز آنان را تشخیص ندهند - و آنگاه که مردم را به شرک فرا خوانند آن را نشناسند» .
و نیز سیره تمامى باندهایى است که از افشاى چهره واقعى خود بیم دارند و تا زمانى که نیازمند اقبال مردمند دعوت به نرمش و ملاطفت مىکنند تاکسى چنگ بر چهره آنان نکشد و پرده از باطن آنان بر نگیرد .
حضرت امامخمینى مىفرماید:
«مىدانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنىامیه لعنة الله علیهم با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن این فریاد ستم شکن است . (68) امام حسین با عده کم همه چیزش را فداى اسلام کرد مقابل یک امپراطورى بزرگ ایستاد و «نه» گفت . هر روز باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند و این مجالسى که هست مجالسى است که دنبال همین است که این «نه» رامحفوظ بدارد .» (69)
8 . از دیگر ویژگىهاى اساسى احزاب داشتن سازمان مرکزى رهبرى کننده و پایدار و سازمانها و یا هستهها و کمیتههاى منطقهاى و محلى، هماهنگى با مرکزیت است تا دچار روزمرگى نشده و قائم به شخص نپاشد و با رفتن رهبرى، تشکیلات از هم نباشد و در اثر انسجام و هماهنگى بین مراکز منطقهاى و محلى با سازمان مرکزى بتواند تصمیمات خود را اعمال نماید . هیئات حسینى ضمن حفظ مرکزیت مساجد جامع شهر و نمایندگى مرجعیت تقلید و ولایت فقیه، حسینیهها و تکیههاى محلى را هماهنگ با تصمیمات و سیاستهاى متخذه در مرکزیت دینى شهر هدایت مىکنند . اشاره به این معنا در تعریفى که حضرت امام براى حزبالله نموده و رابطه او را با امام ذکر کرده بودند گذشت .
9 . از ویژگیهاى اولیه و انگیزه اساسى در تشکیل احزاب، تلاش در جهت کسب قدرت سیاسى و مصمم بودن بر احراز مناصب حکومتى و به دست گرفتن مدیریت کلان جامعه است، تحلیلگران سیاسى، فلسفه وجودى احزاب را به عنوان یک روش خردمندانه براى نظارت بر قدرت و تقسیم و تحدید و انتقال سالم آن ارزیابى مىکنند، در این زمینه هیئات حسینى به تبع از مولا و سرور خود حضرت امیرالمؤمنین و حضرت سیدالشهداء سلامالله علیهما اصل قدرت را ناقابلتر از آب بینى بز و یا لنگه کفش پارهاى که براى اصلاح و دوخت مجدد قابلیت ندارد، مىدانند و مىگویند:
«اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منا منافسة فى سلطان و لا التماس شیئى من فضول الحطام; (70) خدایا تو مىدانى که آنچه از ما - در مورد دستیابى به حکومت و سیاست - سرزد براى مسابقه قدرت و یا دستیابى به ثروت نبود ...»
اما اگر از راه احراز قدرت و حاکمیتبتوانند به اهداف اساسى خود که تربیت انسانى و کمال روحى و معنوى بشر و بسط قسط و عدالت است دستیابند از هیچ کوششى براى دستیابى به آن دریغ نمىورزند:
«اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر از آن تجلیل کردهاند نه از باب اینکه حکومتیک مسئلهاى است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابنعباس مىگوید: که به قدر این کفش بىقیمت هم پیش من نیست - آنکه هست اقامه عدل است ... زنده نگاه داشتن این عید نه براى این است که چراغانى بشود و قصیده خوانى بشود و مداحى بشود، اینها خوب است، اما مسئله این نیست، مسئله این است که به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست . غدیر در همه اعصار باید باشد . (71) تمام جنگهایى که در اسلام واقع شده براى این بوده است که این جنگلیها و وحشىها را وارد کنند در حصار ایمان . قدرتطلبى توى کار نبود و لهذا در سیره نبىاکرم و سایر انبیا و اولیاى بزرگ، حضرت امیر (ع) در سیره آنها مىبینیم که اصل قضیه قدرتطلبى در کار نبوده و اگر براى اداىوظیفه نبود حتى این خلافت ظاهرى را هم قبول نمىکردند .» (72)
انگیزههاى هیئات حسینى را در یک کلام باید همان انگیزههایى دانست که در خطبه 131 نهجالبلاغه به آن اشاره شده است . اما آثار و نتایجى که در طول تاریخ عاید این تشکیلات شده و نیز نقشهایى که امروز به عنوان یک تشکیلات سابقهدار و موفق مردمى ایفا نموده و مىتواند روز به روز تاثیرات گستردهترى را در ساختار سیاسى اجتماعى جامعه اسلامى بر عهده گیرد . نیازمند فرصتى دیگر است . ولى نباید از این نکته غافل شد که با نگاهى به تاریخ هشتسال دفاع مقدس و نیز تشکیلات بسیج مقاومت مناطق و محلات شهرها و روستاها خواهیم دریافت که بیشترین تعداد شرکتکنندگان در جبهه و نیز هستههاى اصلى تشیکلدهنده نیروهاى بسیج را هواداران همین تشکلهاى حسینى تامین نموده و مىکنند .
امتیازها و آفتها
در بخش پایانى این نوشتار با مرورى گذرا و فهرستوار بر آفات و معایب احزاب سیاسى مصطلح و نیز بعضى از عوامل ناکارآمدى این گونه تشکلها در کشورهاى اسلامى و به ویژه ایران بر این نکته تاکید مىنماید که: اگر اندیشمندان و صاحبنظران فلسفه سیاسى در جامعه اسلامى با نگاهى برخواسته از نگرش و بینش حضرت امامخمینى و طرح اسلام ناب محمدى (ص) به تشکلها و شعائر اسلامى چون نماز جماعت و جمعه و حج و مراسم ویژه شیعى در محرم و صفر و گردهمایىهاى ماه مبارک رمضان بنگرند، خواهند دید; بسیارى از آفات شمارش شده وغیر آنها و نیز ناکارآمدىها و ... در تشکلهاى خودى موضوع نداشته و نیازى به تشکیل احزاب سیاسى با قالبهاى وارداتى و عملکردهاى ناهماهنگ با فرهنگ دینى و ملى مردم مسلمان و مطلقا ناموفق نمىباشد .
الف . در مورد آفات و ناخواستنىهایى که در ساختار محتوایى و شکلى احزاب سیاسى وجود دارد سخنها بسیار گفته شده است; آفتهایى را که ناگزیر مىنماید مىتوان اینگونه خلاصه نمود:
- احزاب با تشکیلات مجهز و منسجم و مجرب خود اعضا را در خود حل نموده و آزادى عمل و اراده را از فرد مىگیرد و فرد ناچار است از تصمیماتى که در حزب گرفته شده است فرمان برد .
- احزاب در مبارزات سیاسى و رقابتهاى حزبى رعایت وحدت ملى را ننموده و اعضاى یک جامعه را رو در روى یکدیگر قرار مىدهند .
- احزاب سیاسى به ناروا همه چیز را با رنگ سیاسى مىنگرند و بسیارى از مشکلات جامعه در کشاکش رقابتهاى حزبى لا ینحل مىنماید و به جاى حل مشکلات مردم بر مصائب آنان مىافزاید .
- حزب دشمن دموکراسى است - افزون بر آنچه در صفحه هفت گذشت - وجود احزاب و گروههاى سیاسى و حمایتهاى آنان از نمایندگان خود از برابرى امکانات براى دستیابى به موقعیتهاى سیاسى مىکاهد .
- احزاب تنها زمینه مشارکتسیاسى گروه خواص را فراهم مىنماید و فعالیتسیاسى را براى توده مردم غیر ممکن مىسازد و یا حداقل با مانع مواجه مىسازد . بنابراین احزاب سیاسى در مقام عمل نمىتوانند مشارکتسیاسى همگانى را فراهم سازند .
- همانگونه که در پیش اشاره شد تعصب حزبى و التزام به منافع حزب انسان را از تعقل و آزاد اندیشى باز مىدارد . (73)
ب . صدور این حکم که: «ویژگى عام زندگى سیاسى در کشورهاى جهان سوم را مىتوان در ضعف یا نبود نهادهاى سیاسى و اجتماعى خلاصه کرد» قضاوتى یکسویه و یا بدبینانه خواهد بود . و گمان نمىرود کسى که نیمنگاهى به هیئات حسینى و حسینیهها و تکیهها و مسجدها انداخته باشد این چنین معتقد باشد که «فقدان شعور اجتماعى و سیاسى و نبود انگیزه براى تحرک و عمل - در کشورهاى جهان سوم» بر دامن یاس انسان مىافزاید» . (74)
در احادیث اسلامى به نقل از على بن ابىطالب (ع) آمده است که مىفرمود:
من اختلف الى المسجد اصاب احدى الثمان اخا مستفادا فى الله، او علما مستطرفا او آیة محکمة او یسمع کلمة تدل على هدى او رحمة منتظرة او کلمة ترده عن ردى او یترک ذنبا خشیة او حیاء; (75) «هر که به مسجد رفت و آمد نماید یکى از هشت فائده را ببرد: یا دوستى سودمند در راه خدا بیابد، یا دانشى تازه کسب کند، یا دستورى دینى یاد گیرد، یا سخنى راهگشا بشنود و یا به سودى مورد نظر دستیابد، یا سخنى بشنود که او را از خطرى برهاند، یا گناهى را از ترس مردم و یا شرم از آنان ترک نماید» .
و باز در حدیثى دیگر پیامبر (ص) فرمود:
«ان سئلت عمن لم یشهد الجماعة فقل لا اعرفه; (76) اگر از تو درباره کسى که در نماز جماعتحاضر نمىشود، پرسیدند بگو: من او را نمىشناسم» .
مشکلى که در سده اخیر در زندگى سیاسى اجتماعى مسلمانان پیش آمده است و ریشه در عدم رعایت تولى و تبرى - تحزب در حزب خودى و مراقبت از نفوذ احزاب شیطانى - دارد، این است که مدیران و سیاستگذاران غربدیده و یا غربزده و وابسته به غرب، اصرار دارند تا زندگى سیاسى مسلمانان را بر گردانى یکدست از نمونه غربى سازند و البته هیچ انسان عزیز و با شخصیتى به چنین تقلید چشمبسته رضا نمىدهد . این است که باید گفت: اساسىترین و مهمترین عامل ناکارآمدى احزاب در نظام اجتماعى مسلمانان ناهماهنگى آن قالبها و بلکه محتواها با محتوا و ساختار فرهنگ دینى و ملى مسلمین است . مسلمانان عادت کردهاند تا شعور سیاسى - اجتماعى خود را در تشکلهایى که به تعبیر حضرت امام، اسلام و اولیاى دین براى آنان تدارک دیدهاند متبلور سازند .
مؤسسان احزاب سیاسى در آغاز باید نگرش و نیتخود را از رقابتبراى قدرت به اتحاد براى خدمت تغییر دهند - که این خود گردنهاى سخت و توانفرست:
«و ما ادراک ماالعقبة ... ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة; (77) تو چه دانى که آن گردنه سخت چیست؟ ... از زمره کسانى باشد که گرویده و یکدیگر را به شکیبایى و مهربانى سفارش کردهاند» .
آنگاه با روىآورى به تشکلها و شعایر خودى از استعدادهاى فراوانى که در آنان نهفته استبهره گیرند . همانگونه که امامخمینى با متبلور ساختن بخش بسیار ناچیزى از این همه سرمایههاى گرانبها توانست انقلاب اسلامى را که شگفتترین شیوه انتقال قدرت در تاریخ معاصر بود رقم زند و این درس بزرگى براى ژرفاندیشان تاریخ معاصر است اگر نیک بنگرند و در آن بیندیشند:
«مجلس عزا نه براى این است که گریه بکنند براى سید الشهداء و اجر ببرند . البته این هم هست ... بلکه مهم، آن جنبه سیاسى است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این اجتماع تحتیک بیرق، اجتماع تحتیک ایده، و هیچ چیز نمىتواند این کار را به مقدارى که عزاى حضرت سیدالشهداء در او تاثیر دارد تاثیر بکند ... شما مىبینید که براى همین مجالسى که مردم را به هم پیوند داده است، این مجالس عزایى که مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اینکه یک مطلبى پیش مىآید، در یک شهر نه، در سرتاسر کشور، تمام قشرهاى مردم و عزاداران حضرت سیدالشهداء مجتمع مىشوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده بشود و تبلیغات بشود، ندارد با یک کلمه، وقتى مردم ببینید که این کلمه از حلقوم سیدالشهداء سلام الله علیه بیرون مىآید، همه با هم مجتمع مىشوند .» (78)
پىنوشت:
1) کتابهاى لغت: مفردات راغب، معجم مقائیس اللغة، لسان العرب، و التحقیق فى کلمات القرآن، ماده حزب .
2) موسوعة النحو و الصرف و الاعراب: ص 266 .
3) لسان العرب ذیل کلمه: حزب .
4) احزاب سیاسى ولىالله یوسفیه، صفحات 39 - 41 .
5) حزب سیاسى و عملکرد آن در جوامع امروز، دکتر احمد نقیب زاده: ص 31، اصول علم سیاست ترجمه ابوالفضل قاضى: ص 162 و ...
6) اصول علم سیاست، موریس دوورژه، ترجمه دکتر ابوالفضل قاضى: ص 161 و صفحات بعد .
7) سوره توبه: 71 .
8) سوره قصص: 83 .
9) سوره انبیاء: 92 - 93 .
10) سوره مؤمنون: 52 - 53 .
11) به کتاب ولاءها و ولایتها از شهید مطهرى، و ولایت از آیةالله خامنهاى مراجعه شود .
12) ولایت; آیةالله سید على خامنهاى، ص 20 .
13) مفردات غریب القرآن: ص 533 .
14) اصول علم سیاست، ص162 .
15) در تفسیر فى ظلال القرآن، ج6، ص35، ذیل آیه 52 سوره مؤمنون مىگوید: ثم مضى کل حزب بالمزقة التى خرجت فى یده، مضى فرحا لا یفکر فى شیىء و لا یلتفت الى شیئى! مضى و اغلق الى حسه جمیع المنافذ ...
16) تفسیر المیزان، ج16، ص182، ذیل آیه 32 از سوره مؤمنون .
17) حزب سیاسى و عملکرد آن در جوامع امروز: ص10 مقدمه .
18) پایان آیه 56 سوره مائده و پایان آیه 22 سوره مجادله .
19) سوره توبه: 71 .
20) سوره انفال: 72 .
21) سوره ال عمران: 68 .
22) سوره اعراف: 196 .
23) سوره انفال: 72 .
24) سوره توبه: 23 .
25) سوره ممتحنه: 1 .
26) سوره نساء: 144 .
27) سوره جاثیه: 19 .
28) سوره انفال: 73 .
29) سوره بقره: 257 .
30) سوره اعراف: 30 .
31) سوره نساء: 119 .
32) سوره مجادله: 22 .
33) در آیه 57 سوره مائده: من الذین اوتوا الکتاب، و در آیات دیگر به نظر مىرسد غرض قرآن از کاربرد این اصطلاح تنها اشاره به این نیست که یهود و نصارى و ... صاحب کتاب آسمانى هستند بلکه آنان خود با اتصاف به این نام در برابر مردم حجاز که امى - بىسواد و بىفرهنگ - بود مدعى فرهنگى و تمدن بودند .
34) سوره مجادله: 18 - 20 .
35) صحیفه امام، ج5: ص 408 .
36) سوره مائده: 55 - 56، تعدادى از این احادیث را در ذیل همین آیات در جلد 6 المیزان: ص 15 مىتوانید ملاحظه کنید .
37) تفسیر المیزان، ج20: ص 1341 .
38) تاریخ شیعه، تالیف مرحوم محمد رضا مظفر، ترجمه سید محمد باقر حجتى: ص39 .
39) همان: ص 42 به نقل از خطط الشام ج5: صص251 - 256 .
40) احتجاج طبرسى، ج1، ص98، چاپ نجف .
41) شرح نهج البلاغه ابن ابىالحدید، ج9، ص53 .
42) تفسیر نورالثقلین، ج3، ص179، در تفسیر آیه: 60 از سوره اسراء .
43) سیوطى در تاریخ الخلفاء، ص 196 و جاحظ در النزاع و التخاصم، ص124 در مورد سال صلح امام حسن نوشتهاند: فسمى هذا العام عام الجماعة لاجتماع الامة فیه على خلیفة واحد .
44) تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، ص39، نقل به معناشده است .
45) شرح ابى ابىالحدید به نقل از تاریخ تشیع در ایران، ص40 .
46) قیام عاشورا در کلام و پیام امامخمینى، تبیان سوم، ص68 .
47) ارزشها از دیدگاه شهید بهشتى - از انتشارات روزنامه جمهورى اسلامى، 1374، ش28 .
48) صحیفه نور، ج9، ص57 .
49) قیام عاشورا، ص66 .
50) با استفاده از کتاب: حزب سیاسى و عملکرد آن، صص 9 - 12 .
51) مجموعه سهجلدى تحزب و توسعه سیاسى از انتشارات روزنامه همشهرى، ج2، ص20 مقاله رجبعلى اختر شهر .
52) همان، ج1، ص47، مقاله دکترجواد اطاعت .
53) قیام عاشورا در ... ، ص83، تاریخ سخنرانى، فروردین 42 .
54) همان: ص84، تاریخ سخنرانى: 29/8/58 .
55) همان: ص87، تاریخ سخنرانى: 1/9/67 .
56) همان: ص7، تاریخ سخنرانى: 30/7/58 .
57) همان: ص74، تاریخ سخنرانى: 4/8/60 .
58) همان: ص96، تاریخ سخنرانى: 2/11/56 .
59) همان: ص15، تاریخ سخنرانى: 25/7/61 .
60) همان: ص78، تاریخ سخنرانى: 30/3/61 .
61) همان: ص74، تاریخ سخنرانى: 4/8/60 .
62) همان: ص76، تاریخ سخنرانى: 17/4/58 .
63) همان: ص83، تاریخ سخنرانى: 29/8/58 .
64) همان: ص10، تاریخ سخنرانى: 30/3/61 .
65) رجال النجاشى، ص9 .
66) بحارالانوار، ج27، ص58، حدیث 17 .
67) اصول کافى، ج2، ص415، حدیث 1 .
68) قیام عاشورا، ص65، از وصیتنامه سیاسى الهى .
69) همان: ص7، تاریخ سخنرانى: 30/7/58 .
70) نهج البلاغه، خطبه 131، وبه همین معنا با تفاوتى در الفاظ در تحف العقول از حضرت امامحسین (ع) در خطبه معروف منا وارد شده است .
71) صحیفه امام، ج20، ص112، به تاریخ 2/6/65 .
72) سیماى معصومین در اندیشه امامخمینى، تبیان دوازدهم - ص195 .
73) تحزب و توسعه سیاسى، ج3، ص54، برگرفته از مقاله عبدالحسین خسروپناه .
74) همان، ج1، مقاله دکتر احمد نقیب زاده، ص240 .
75) وسائل الشیعه، ج3، ص480، ابواب احکام المسجد، باب3 .
76) محجة البیضاء، ج1، ص342 .
77) سوره بلد: 12 و 17 .
78) قیام عاشورا ... ، ص69 و 81، تاریخ 30/3/61 .