باز تاب اندیشه سیاسى عاشورا در شعر معاصر (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
از آنجا که جوهره حرکت عاشورا، حرکتى سیاسى بود، نگاه سیاسى، مبارزاتى و اصلاحطلبانه بدان از دیرباز در بین صاحبان اندیشه و قلم رواج داشته است . شاعران بسیارى نیز به بعد اجتماعى - سیاسى عاشورا توجه کرده در کنار سرودههاى پرسوز و نوحههاى جانگداز بر مصائب سیدالشهداء و یاران آن حضرت، بعد حماسى و انقلابى آن را مورد توجه خاص قرار دادهاند . عناصرى چون ذلتناپذیرى و عزت نفس، ظلمستیزى، افشاى ستم جائران، عدالت و برابرى، اصلاح جامعه و پیکار با مفاسد، و الهامگیرى آزادگان از مکتب عاشورا از جمله محورهاى سرودههاى انقلابى و سیاسى بوده است .
نویسنده در این مقاله بعد از توجه به بعد سیاسى حماسه عاشورا و ذکر محورهاى اندیشه سیاسى در نهضت کربلا، گلگشتى در بوستان شعر شاعران داشته، آنها را با عناوین: آزادى و حریت، نپذیرفتن ذلت، عدالت و آزادى، مکتب مبارزه، جاودانگى در تاریخ و .. . سامان داده است .
نگاه سیاسى به عاشورا
اهل ادب و قلم و شاعران و نویسندگان، به حادثه عاشورا از زاویههاى مختلف نگریستهاند و به تبع آن «زاویه نگاه» ، آثار شعرى و ادبى آنان نیز همان صبغه و درونمایه را یافته است .
جوهره حرکت عاشورا، حرکتسیاسى بود . امامحسین (ع) از موضع امامت مسلمین، با نپذیرفتن بیعتیزید و نامشروع دانستن حکومت امویان و ادعاى اینکه امامت و خلافت و رهبرى حق مسلم، مشروع و مغصوب اهل بیت است، از مدینه بیرون شد و چند ماه در مکه اقامت گزید و در آن مدت، مواضع سیاسى خویش را نسبتبه حکومت، با مردم در میان گذاشت و در پاسخ به «استنصار» مردم کوفه و نامههاى دعوت کوفیان و بصریان، مسلم بن عقیل را به نمایندگى به عراق فرستاد و پس از دریافت گزارش مساعد از اوضاع کوفه و بیعت هزاران نفر هوادار مسلح، به قصد تشکیل حکومت اسلامى و برپایى عدل و برانداختن سلطه ستم و ریشه کن ساختن غده شوم بنىامیه، عازم سرزمین عراق شد .
مبارزه با سلطه یزیدى و تلاش در راه احقاق حق ائمه و اهل بیت، حرکتى سیاسى الهى و از شؤون امامتبود که آن حضرت بدان پرداخت . این، نگاه واقع بینانه به حرکت عاشورا است .
امامت امت «قدس سره» ، در بعد سیاسى حرکت عاشورا سخنان فراوانى دارد که جهت نمونه به این فراز دقت کنید:
«تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد، تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد» (1) . «تکلیف الهى خودش را تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد، برود و مخالفتبکند و اظهار مخالفت و استنکار کند، هر چه خواهد شد .» (2) . «آن حضرت به فکر آینده اسلام و مسلمین بود، به خاطر اینکه اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فداکاى او در میان انسانها نشر پیدا کند و نظام سیاسى و نظام اجتماعى آن در جامعه ما برقرار شود مخالفت نمود، مبارزه کرد و فداکارى کرد .» (3)
نگاه سیاسى و مبارزاتى و اصلاحطلبانه به قیام عاشورا، از دیرباز بین اهل اندیشه و قلم، کم و بیش بوده است، چرا که خود سیدالشهدا (ع)، خروج خویش را براى مبارزه با ظلم و بدعت و جهت احیاى قرآن و حق و به قصد امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح امت معرفى کرده است:
«... انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى ...» (4)
شاعران بسیارى هم به بعد اجتماعى و سیاسى آن نهضت مقدس توجه داشته و آن را سرودهاند، هر چند در سالهاى نزدیک به انقلاب اسلامى، این نگرش، روشنتر و جدىتر بوده است و پس از انقلاب، چنین رویکردى عمق و شفافیتبیشترى یافته و این از برکات این نهضت است . به تعبیر مقام معظم رهبرى:
«امروز هم شاعران و گویندگانى هستند که براى ظلم، و فساد شعر مىگویند و اگر انقلاب ما و این تحولى که در همه ارکان ملت ما پیدا شد به وجود نمىآمد، معلوم نبود که چه مىشد و به کجا مىرسید؟» (5)
اندیشه سیاسى در قیام کربلا
در کنار شاعرانى که با سرودههاى پرسوز و نوحههاى جانگداز خویش، تنها به بعد عاطفى و نوحه گرى و مرثیه بر جسم چاکچاک و لب عطشان سیدالشهدا (ع) مىپرداختند، شاعرانى هم بودند و هستند که در آن حادثه، بعد حماسى و انقلابى و اندیشههاى سیاسى و الهام بخشىهاى اجتماعى و مبارزاتى آن را از نظر دور نداشتهاند . عناصرى که در سرودههاى شاعران در این محور وجود دارد، قابل عنوانگذارى به صورت محورهاى زیر است:
- ذلتناپذیرى و عزت نفس
- ظلمستیزى و افشاگرى ستم جائران
- حقگرایى و دعوت به رهبرى ائمه
- عدالت و برابرى
- آزادى و آزادگى
- احیاگرى دین و سنتهاى اسلامى
- رسواسازى باطل و مبارزه با بدعت
- اقامه حق و عدل و امر به معروف و نهى از منکر
- اصلاح جامعه و پیکار با مفاسد
- جاودانگى نام حسین (ع) و شهداى کربلا
- موج آفرینى حادثه عاشورا در تاریخ
- الهامبخشى عاشورا به انقلابیون و ستمدیدگان
- الهامگیرى آزادگان از مکتب عاشورا
- نقد حکومتیزید و شیوههاى جاهلیت اموى
- آگاهسازى تودهها و دریدن پردههاى غفلت
- تبیین مظلومیت اهل بیت (ع)
- شایستگى امامحسین (ع) و عترت به امامت و پیشوایى
- ضرورت فداکارى و جهاد در راه عقیده و مرام
- شکستسلطهها در برابر سلاح شهادت و مظلومیت
- برترى شهادت با افتخار، بر زندگى ذلیلانه
- ضرورت پیامرسانى در حماسههاى خونین
- دشمنى دیرینه جبهه یزیدى با اساس اسلام
و ... موارد و مفاهیمى از این دست، که هم در قیام عاشورا وجود داشته و از درسها و پیامهاى اجتماعى و سیاسى آن به شمار مىرود، و هم در سرودههاى شاعران متعهد و آگاه عاشورایى به وضوح دیده مىشود .
روشن است که پرداختن به مفاهیم سیاسى یاد شده و تحلیل و کاوش آنها در اشعار شعرا، کارى عظیم و پرحجم و بیرون از حوصله این نوشتار است . ناچار باید اشاراتى به نمونههایى از سرودههاى شاعران داشت، تا گوشهاى از بازتاب این اندیشهها در آینه شعر و ادب، روشن گردد . از آنجا که بهرهگیرى از شعر، به لحاظ زبان عام و فراگیر و جذاب و دلنشین آن، در جاودانه ساختن مفاهیم دینى و اجتماعى مؤثر است، اهتمام جدىتر در زمینه سرودن شعرهاى آیینى با نگرشهاى سیاسى اجتماعى به حادثه کربلا و کلا مضامین مکتبى و حرکت مستمر و ریشهدار دین در جامعه، مىتواند یکى از گامهاى اساسى و ارزشمند به شمار آید .
گلگشتى در بوستان شعر
از محورهاى یاد شده به عنوان اندیشه سیاسى نهضت عاشورا، به چند نمونه اشاره مىشود و ابیاتى در باره آنها آورده مىشود:
1 . آزادى و حریت
ناظر زاده کرمانى مىگوید:
اى یاد تو در عالم، آتش زده بر جانها
هر جا ز فراق تو چاک است گریبانها
اى گلشن دین سیراب با اشک محبانت
از خون تو شد رنگین هر لاله به بستانها
بسیار حکایتها گردیده کهن اما
جانسوز حدیث تو، تازه استبه دورانها
در دفتر آزادى، نام تو به خون ثبت است
شد ثبتبه هر دفتر، با خون تو عنوانها
این سان که تو جان دادى، در راه رضاى حق
آدم به تو مىنازد، اى اشرف انسانها
قربانى اسلامى با همت مردانه
اى مفتخر از عزمت همواره مسلمانها (6)
مرحوم خوشدل از شاعران پیش از انقلاب، در مفاهیم سیاسى اجتماعى نهضت کربلا بسیار شعر سروده است . در یکى از آنها که به فلسفه نهضتحسینى اشاره مىکند، مىگوید:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است
حسین مظهر آزادگى و آزادى است
خوشا کسى که چنینش مرام و آیین است
نه ظلم کن به کسى نى به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافى است
اگر چه گریه بر آلام قلب تسکین است
ببین که مقصد عالى وى چه بود اى دوست
که درک آن سبب عز و جاه و تمکین است
ز خاک مردم آزاده بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى این است (7)
نیز دکتر قاسم رسا، در ترجمه کلام اباعبدالله (ع) مىگوید:
گر شما را به جهان دینى و آیینى نیست
لااقل مردم آزاده به دنیا باشید (8)
در سروده فضلالله صلواتى مىخوانیم:
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند افکار حسین
با قیام خویش بر اهل جهان معلوم کرد
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین (9)
در یکى از سرودههاى محسن حافظى مىخوانیم:
جان فدا کردى به راه مکتب آزادگى
جان هر آزادهاى گردد فدایتیا حسین (10)
شاعر دیگرى چنین سروده است (در باره عباس بن على):
درس آزادگى عباس به عالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست (11)
احد دهبزرگى از زبان پیشواى آزادى چنین مىسراید:
منم آزاد مرد ملک هستى
منم قانونگذار کشور گل
منم ویرانگر کاخ ستمگر
منم روح عدالت گستر گل (12)
2 . نپذیرفتن ذلت
شاید این عنوان، هممضمون با آزادگى باشد، ولى به هر حال به صورت جداگانه «زیر بار ظلم نرفتن» و «پذیراى ذلت نشدن» که فلسفه شهادت اباعبدالله بود و در جمله معروف «هیهات منا الذلة» تجلى یافته، در سرودههاى فراوانى آمده است که به چند نمونه اشاره مىشود:
روزى که به کوفه رو نمود از عرفات
بگزید طریق عشق، بر حب حیات
در گوش نسیم روزگاران فرمود:
آزاده، ستمپذیر گردد؟ هیهات! (13)
و جواد محقق گوید:
آنکه به حق خم نگشت در بر ظالم
سرو صفت، قامت رساى حسین است (14)
در شعر خسرو نژاد هم مىخوانیم:
جان ز کف دادن و تسلیم به ظالم نشدن
آرى، آرى به خدا همت عالى این است
جان به قربان تو اى کشته که خود فرمودى
مرگ با نام به از زندگى ننگین است (15)
و نیز این رباعى که از زبان سیدالشهداست:
من تن به زیر بار مذلت نمىدهم
نورم، عنان خویش به ذلت نمىدهم
جان مىدهم ز دست، ولى با یزید پست
دست از براى دادن بیعت نمىدهم (16)
قاسم سروى مىسراید:
کشته شد اما نشد تسلیم نامردى و زور
چون سرافرازى و مردى ایده و ایمان اوست
درس رادى و جوانمردى به عالم داد و رفت
کاخ حریتبه پا از درس جاویدان اوست (17)
شاعران، اغلب با الهام از خطبهها و رجزهاى امامحسین (ع) این مفهوم را ترسیم کرده و «ذلتپذیرى» را منافى شان امام و روح بلند و آزاده او دانستهاند . باز هم شعرى از دکتر رسا:
من نه آن باشم که آرم پیش دشمن سرفرود
کى ز جانبازى بود آزادمردان را حذر
عزت و مردانگى را یاد گیرید از حسین
تا چو جان گیرید در بر شاهد فتح و ظفر
مظهر ناموس و غیرت، آیت مردانگى
کى شوم تسلیم حکم غاصب بیدادگر (18)
و این شعر زیباى خوشدل را همه حفظاند که:
نه ظلم کن به کسى، نى به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
ز خاک مردم آزاده بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى این است (19)
جمله «موت فى عز خیر من حیاة فى ذل» که از کلمات درخشان سیدالشهدا است، (20) در برخى سرودهها چنین انعکاسى یافته است:
(مرگ با عزت ز عیش در مذلتبهتر است)
نغمهاى مىباشد از لعل درربار حسین
از آستان همت ما ذلت است دور
و اندر کنام غیرت ما نیستش ورود
بر ما گمان بردگى زور برده اند
اى مرگ، همتى که نخواهیم این قیود
3 . عدالت و آزادى
از فلسفههاى مهم قیام کربلا، دعوت به حق و عدل و تامین آزادى براى انسانها و شکستن سلطه ستم و گسستن حصارها و بندهاى بردگى از دست و پاى مردم بود . در زیارتنامه امام، گواهى مىدهیم که وى دعوتگرى به سوى قسط و عدل و برپا دارنده عدالت و ایجاد امنیتبراى ستمدیدگان بود: «اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما» ، (21) «و یامن المظلومون من عبادک ...» (22) امثال اینگونه تعابیر در متون عاشورایى بسیار است . به تعبیر امام راحل قدس سره:
«سیدالشهدا سلام الله علیه از همان روز اول که قیام کردند براى این امر، انگیزهشان اقامه عدل بود ... تمام زندگیش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته شود و از بین برود .» (23)
شاعرى از زبان سیدالشهدا چنین مىسراید:
دادن جان به ره آزادى
به خدا بهتر از این زندگى است
مرگ اندر ره آزادى و عدل
بهتر از بندگى و بردگى است (24)
عدالتخواهى، مفهوم ظلمستیزى و مبارزه با سلطه جائر را هم با خود دارد . در اشعار شاعران، این مقوله هم زیاد به چشم مىخورد، بصیر اصفهانى گوید:
سر سلسله مردم آزاد حسین است
آن کس که در این ره سر و جان داد حسین است
مردى که چون کوهى به بر تیشه بیداد
دامن به کمر برزد و استاد حسین است
مردانه در این مرحله بگذاشت قدم را
بر ضد ستمکار برافراشت علم را
با نیروى یزدانى و با دستخدایى
بشکستبه هم قدرت ارکان ستم را
او کرد به نوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگى از جان نبود بیم
دیگر نهراسید ز ستمکار ستمکش
مظلوم به ظالم نکند کرنش و تعظیم
اعلامیه از قتلگه کرب و بلا داد
با زینب و سجاد سوى شام فرستاد
این جمله ز خون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد (25)
اقبال لاهورى، متفکر و شاعر بلند آوازه از اهل سنت، در سروده خویش از حریتحسین (ع) و لاله کاشتن او در سرزمین کربلا و استبداد ستیزى حضرتش و بیدار ساختن ملت دم مىزند و چنین مىگوید:
آن شنیدستى که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور چه کرد؟
آن امام عاشقان پور بتول
سرو آزادى ز بستان رسول
الله الله باى بسم الله پدر
معنى ذبح عظیم آمد پسر
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانهها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
ما سوى الله را مسلمان بنده نیست
نزد فرعونى سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملتخوابیده را بیدار کرد
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعلهها اندوختیم (26)
4 . مکتب مبارزه
پیوسته انقلابیون، از زندگى و شهادت سرخجامگان شهید الهام مىگیرند و حماسههاى متجلى در شهادتها، انگیزهآفرین و مبارز پرور و شهیدساز بوده و خواهد بود . نگاه به عاشورا به عنوان مکتبى که الگوى جهاد و شهادتطلبى و فداکارى است و همه ملل جهان و آزادگان باید از این سرچشمه سیراب شوند، از عناصر دیگرى است که در اشعار عاشورایى مطرح است، به نمونههایى نیز از اینگونه سرودهها توجه کنید:
حجة الاسلام بهجتى شفق مىسراید:
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایه الهام جهان است هنوز
کربلاى تو پیامآور خون است و قیام
مکتبت راهنماى دگران است هنوز
تا قیامت ز قیام تو قیامتبرپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه محرم، همه جا کرب و بلاست
در جهان، موج جهاد تو روان است هنوز
جاودان بینمت استاده به پیکار، دلیر
لا ارى الموت ترا ورد زبان است هنوز
باغ خشکیده دین را تو ز خون دادى آب
نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز
تربت پاک تو کازادگى آموزد و عشق
سرمه دیده صاحب نظران است هنوز (27)
جعفر نوا، در اشاره به درسهاى مکتب حسینى مىگوید:
ز سربازى سرافرازى بود آزاد مردان را
سرافرازى و سربازى ز شاه کربلا آموز
حسین آسا به دفع فتنه بیگانگان برخیز
شعار آشنایى با خدا، از آشنا آموز (28)
قاسم سروىها نیز در اینکه آزادىخواهان جهان خوشه چین مکتب اویند، مىگوید:
شرح جانبازى او یکسر کتاب زندگى است
جان فدا کردن نخستین مطلع دیوان اوست
هر که در عالم دم از قانون آزادى زند
در حقیقتخوشهچین خرمن احسان اوست
درس رادى و جوانمردى به عالم داد و رفت
کاخ حریتبه پا از درس جاویدان اوست (29)
این آموزهها نه تنها ویژه حسین (ع)، بلکه رهنمود همه عاشوراییان و یاران شهید اوست . عباس بنعلى (ع) در راس اینگونه آموزگاران حریت است . در شعر «صلواتى» مىخوانیم:
داد درس یارى و جانبازى و مردانگى
بر همه اهل جهان، عباس، سردار حسین (30)
قاسم رسا نیز درا ین زمینه مىسراید:
قامت مردانگى افراشتسبط مصطفى
تا بیاموزد فداکارى به افراد بشر (31)
از شیوههاى مبارزه حقجویانه و مکتبى، «شهادتطلبى» است . با تکیه به این فرهنگ، خون بر شمشیر پیروز مىشود و حنجر بریده بر خنجر کین غلبه مىیابد . این درس نیز براى مبارزان شهادتطلب در سراسر جهان دستمایه الهام است . «جواد محقق» چنین مىسراید:
اگر چه داد به راه خداى خود سر را
شکستحنجر او خنجر ستمگر را (32)
فرهنگ «احدى الحسنیین» و خود را در همه حال پیروز دیدن، از آموزههاى سیاسى عاشورا است . حسین بنعلى (ع) خود را در مسیر خیر و خداخواهانه مىدید، چه پیروز شود، چه کشته گردد:
«ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا قتلنا ام ظفرنا» (33) .
این تلقى خاص و پیشرو، پیوسته انگیزهآفرین مبارزان است و هرگز مبارزان راه خدا خود را شکستخورده نمىبینند، چون به تکلیف عمل کردهاند .
گرچه از داغ لاله مىسوزیم
ما همان سربلند دیروزیم
چون به تکلیف خود عمل کردیم
روز فتح و شکست پیروزیم (34)
این فرهنگ، در طول زمان دعوتگر حقطلبان و ستمستیزان است و فریاد «هل من ناصر» او پیوسته در گوش زمان جارى است .
«امام انقلاب کربلا با روح این دعوت
زمانها را، مکانها را به یارى مىزند فریاد استمداد
از آن فریاد دعوتگر که در متن زمان جارى است
و پیغامش شعار شور و بیدارى است
میان حق و باطل، داد با بیداد
نبردى جاودان بر پاست
در این میدان و این پیکار
نداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از ماست
که حق تنهاست
و هر جا کربلا، هر روز عاشوراست .» (35)
مکتب بودن عاشورا براى مبارزه دائمى علیه ستم و استبداد، تنها با همان دید «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» قابل تحقق است . این بینش سیاسى و مبارزاتى در شعرهاى بسیارى مطرح است، از جمله اینها:
تا شود این عرصه خاکى سراسر کربلا
تا ابد مىجوشد از رگهاى عاشورا عطش (36)
امام راحل قدس سره کوشید تا این بینش را در باور مردم رسوخ دهد . مىفرمود:
«دستور آن بود که این برنامه، سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمینى باشد . روزهایى که بر ما گذشت، عاشوراى مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوى و بر زنهایى که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلاى مکرر .» (37)
5 . جاودانگى در تاریخ
در مبارزه حق و باطل، على رغم تصور ستمگران که مىپندارند با قتل عام و خونریزى، نداى عدالتخواهى را مىتوانند خاموش کنند، شهیدان زنده جاویدند، همواره اثر گذار و پرآوازه و حیاتشان در سایه مماتشان است و به تعبیر قرآن کریم: «بل احیاء عندربهم یرزقون» . مفهوم جاودانگى نام و یاد و فرهنگ شهیدان، در آثار شاعران بازتاب گستردهاى دارد . در شعر بلند و زیباى «صادق سرمد» ، این ابیات، اشاره به این بینش است:
پایان زندگانى هر کس به مرگ اوست
جز مرد حق، که مرگ وى آغاز دفتر است
آغاز شد حیات حسینى به مرگ او
وین قصه، رمز آب حیات است و کوثر است
آن کس که در اقامه حق مىشود شهید
عمر ابد نصیب وى از موت احمر است (38)
نیز در این شعر از بهاءالدین:
خاموش گشتهایم و فراموش کى شویم
بس این قدر که در همه جا گفتگوى ماست
هر جا که هست روى زمین ارغوان سرخ
آبش ز خون ما، گلش از خاک کوى ماست (39)
و دکتر رسا مىگوید:
فرق بین حق و باطل بین که بعد از قرنها
جلوه حق مانده جاویدان و باطل بىاثر (40)
این حقیقت، شکستسلطههاى ستم را در متن حاکمیت مىرساند، چرا که در اندیشهها و وجدانهاى بشرى محکومند . حضرت زینب (س) در بارگاه یزید، در خطابهاى صریح به آن طاغوت سر مست از قدرت، فرمود:
«فکد کیدک و اسع سعیک و ناصب جهدک فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا; (41) هر چه نیرنگ و تلاش دارى به کارگیر، به خدا قسم نه یاد ما را مىتوانى محو کنى، نه وحى ما را مىتوانى بمیرانى!»
در شعر معروف «فراز» ، چنین مىخوانیم:
دشمنت کشت، ولى نور تو خاموش نگشت
آرى آن جلوه که فانى نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر، نه به جا ماند ستم
ظالم از دستشد و خانه مظلوم به جاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پى اوست
بلکه زنده استشهیدى که حیاتش ز قفاست (42)
اى که در کرب و بلا بىکس و یاور گشتى
چشم بگشا و ببین خلق جهان یاور توست (43)
قنبرعلى تابش نیز در این زمینه چنین مىسراید:
تا در گلوى تشنه حنجر، صدا جارى است
خون گلویت، کربلا در کربلا جارى است
تا آسمان کوفه پابرجاست، مىدانم
خون تو در این خاک، چون آب و هوا جارى است (44)
آنچه از بازتاب حماسه عاشورا در رواق تاریخ و ذهنیتبشر و وجدان انسانها باقى ماند، «حیات شهید» بود و زوال ستم . ظالمان نیز هرگز تصور چنین شکستى را نداشتند . «سید مهدى حسینى» از این جاودانگى چنین مىگوید:
که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟
و شب را از سراشیب سکون، تا اوج فردا برد
کسى آمد، کسى آن سان که دیروز توهم را
به سمت مشرق آبىترین فرداى زیبا برد
به خاک افکند ذلت را، شرف را از زمین برداشت
و او را تا بلنداى شکوه نیزه، بالا برد
بگو با من، بگو اى عشق، اگر چه خوب مىدانم
که بود این موج، این طوفان که خواب از چشم دریا برد (45)
و این همان جلوهاى است که در شعر محتشم کاشانى دیده مىشود و شور محشرى که حسین بن على (ع) در تاریخ افکنده و موجى که هرگز پایان نمىپذیرد: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است ...» .
6 . پیام خون
آنچه یک مبارزه را ماندگار، مؤثر، حرکتآفرین و مصون از تحریف مىسازد، «تبیین» است، یعنى رساندن پیام خون و ترسیم فلسفه نهضت و مقابله با فریبها و تبلیغات دروغین و تحریف چهره واقعى یک حماسه . اگر در نهضت عاشورا این بعد از حرکت که به صورت خطابههاى پرشور امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) جلوه کرد، وجود نداشت و مکمل خون شهداى کربلا نمىشد، بىشک این حماسه نه ماندگار مىشد، و نه دور از تحریف . «فرید» چه زیبا به این واقعیت اشاره کرده است:
سر نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا مىماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقتبعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ریا مىماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنهها مىماند اگر زینب نبود (46)
نقش خطابههاى شورانگیز افشاگر، الهامبخش و رسواساز باطل، بسیار عظیم است و شاعران به این نکته وقوف کامل داشتهاند و در پرداختن به سیماى پیامرسان نهضت عاشورا آن را بیان کردهاند . موزون اصفهانى گوید:
این همان بانوست کز نطق و بیان همچون على
انقلاب از کوفه تا شام خراب انداخته
دخترش در کوفه از تیغ زبان چون ذوالفقار
مغز جان خصم را در التهاب انداخته
از خطابى آل سفیان را به رسوایى کشید
پرده از کار پلیدان زان خطاب انداخته (47)
مرحوم صغیر اصفهانى در اشاره به نقش خطابههایش چنین مىسراید:
بر هم زن اساس جفا کارى یزید
لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است
ابن زیاد شوم به دارالامارهاش
رسوا ز منطق شرر افشان زینب است (48)
«سروى» نیز چنین سروده است:
با کلام جان فزا اثبات دین حق نمود
عالمى را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت
در دیار شام بر پا کرد از نو انقلاب
سنگر اهل ستم را سستبنیان کرد و رفت
خطبهاى غرا بیان فرمود در کاخ یزید
کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت
فاش مىگویم که آن بانوى عظماى دلیر
از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت (49)
گاهى «اسارت» ، تبدیل به «درس آزادى» مىشود و اسیران آزاده، با مقاومت و روحیه بالا و عزت نفس، جباران را به ستوه مىآورند . تبدیل کردن اسارت به آزادگى در فرهنگ عاشورا و در رفتار بازماندگان آن حادثه خونین جلوهگر است، تا آنجا که مىتوان زینب کبرا را «اسیر آزادىبخش» نامید . (50) در برخى سرودهها چنین نگاهى به «کاروان اسارت» شده است:
در بطن این اسارت ما خفته است
آزادى تمام گرفتاران
مرگ پر افتخار پدرهامان
سرمایه حیات هدفداران
ما وارث شهادت و ایثاریم
بنیانگذار عزت و آزادى
ما شور پرشراره ایمانیم
آنجا که نیست جرات فریادى
ما رهسپار شهر خموشانیم
شهرى که سایهبان زده از وحشت
شاید به تازیانه یک فریاد
بیدارشان کنیم از این غفلت
رفتیم پیشواز اسارتها
تا کاخهاى ظلم براندازیم
تا در زمان قحطى حقجویان
آبى به آسیاب حق اندازیم (51)
7 . جهاد، رمز عزت
از روشنترین پیامهاى سیاسى دین که در عاشورا هم تجلى یافته است، عزتى است که در سایه جهاد به دست مىآید . حسین بن على (ع) و یارانش چون جهاد کردند، عزیز خدا و خلق شدند و آنان که از حمایت آن شهید مظلوم دست کشیدند، گرفتار ذلت و خوارى گشتند . قیام حسین (ع) مایه حیات دین و عزت اسلام نیز گشت و بقاى دین در سایه خون و شهادت اوست . این نکته و نگرش، در اشعار فراوانى دیده مىشود که به چند نمونه اشاره مىشود .
خسرونژاد چنین سروده است:
جاودان خاطره نهضتخونین تو شد
چون که دین زنده از آن خاطره خونین است
بر تو و بر همه یاران شهید تو درود
که ز خون شهدا عزت دین تضمین است (52)
آنچه خود سیدالشهدا (ع) فرمود و از مرگى که موجب بقاى دین گردد استقبال فرمود (ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلى فیاسیوف خذینى) در اشعار شاعران نیز بازتاب یافته است:
وفاست وامدار تو، حماسه یادگار تو
حیات دین ز خون تو، خداستخونبهاى تو
اگر که نام مصطفى (ص) هنوز در جهان به پاست
از آن سر بریده توهست و از نواى تو (53)
«حسین بود، آنکه گفت:
اگر که دین جد من
به جز به کشتنم نمىشود به پا
اگر نهال تازهپاى دین حق
نیازمند خون پیکر من است
کنون من و نبرد و تیغهاى تیز ...» (54)
حجة الاسلام بهجتى شفق چنین مىسراید:
باغ خشکیده دین را تو ز خون دادى آب
نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز
تربت پاک تو کازادگى آموزد و عشق
سرمه دیده صاحبنظران است هنوز (55)
محمود شاهرخى (جذبه) نیز در احیاگرى جهاد حسینى نسبتبه دین مىگوید:
در ساحل فرات که لبتشنه شد شهید
سیراب گشت مزرع دین ز آبروى او
فرى دوباره یافتحقیقت ز فیض وى
آبى دوباره یافتشریعت ز جوى او (56)
شاعرى دیگر چنین سروده است:
تا قیام خوب به دشت عشق برپا کردهاى
اى مسیحا، عالمى را از دم، احیا کردهاى
درس جانبازى به مردان خدا آموختى
نهضتخونین خود سرمشق دنیا کردهاى
خون تو در پیکر تاریخ مىجوشد هنوز
مات خود، افکار اعصار و قرون را کردهاى (57)
عبدالحسین رضایى از زبان سیدالشهدا (ع) چنین مىسراید:
هیهات ذلت من و آقایى یزید
بیعتبه آن ستمگر رسوا نمىکنم
در پیشگاه ظلم نیاید سرم فرود
تعظیم جز به خالق یکتا نمىکنم
من زنده و یزید کند رهبرى خلق؟
امضا من این حرمتبیجا نمىکنم
مرگ شرف به است از این زندگى مرا
چیزى به غیر مرگ تمنا نمىکنم (58)
عزت مسلمانان در سایه جهاد و فداکارى است . حسین بن على (ع) براى بازگرداندن عزت دین و شرافت مسلمین خون و جان داد و نهال اسلام را شاداب ساخت . حجة الاسلام بهجتى شفق اینگونه مىسراید:
باید از استاد عشق، شاه شهیدان
یاد گرفتن، گذشتن از سر و تن را
رهبر آزاده، پیشواى فداکار
دید چو بر پاى دین ز جور، رسن را
خاست چون طوفان و بر ستم بخروشید
داد رهایى ز بند، دین و سنن را
ریخت چو خونش به خاک، خاست دو صد موج
کند ز بنیان بناى ظلم و فتن را
کرد ز باران خون سرخ وى آغاز
باغ فضیلت، ز نو شکفته شدن را (59)
همو در بیان مفهوم زندگى عزیزانه و شکستن حصار بیداد در عصر حکومت طاغوت، چنین مىسراید:
اندر آنجا که باطل امیر است
اندر آنجا که حق سر به زیر است
اندر آنجا که دین و مروت
پایمال و زبون و اسیر است
راستى زندگى ناگوار است
مرگ، بالاترین افتخار است
این اساس مرام حسین است
روح و رمز قیام حسین است
«یا که آزادگى، یا شهادت»
حاصلى از پیام حسین است
شیعه او هم اینسان غیور است
تا ابد از زبونى به دور است
زان شهید سر از دست داده
زان فداکار در خون فتاده
جاودان آید این بانگ پرشور
«لا ارى الموت الا سعادة»
آرى آزادمردان بکوشند
بر ستمگر چو طوفان خروشند (60)
8 . عاشورا، پیامد تنها گذاشتن امام
رابطه دو جانبه «بیعت» و «اطاعت» ، بین امام و امت، نصرت پیشواى عدل و حمایت از امام معصوم و حجتخدا را الزامى مىسازد . آنچه در عاشورا اتفاق افتاد و فرزند پیامبر مظلومانه به شهادت رسید، ثمره عمل نکردن امتبه تکلیف خویش و تنها گذاشتن امام بود . و این حادثه، ریشه در سقیفه و جریانات پس از رحلت رسول خدا (ص) دارد . این بینش سیاسى که حادثه کربلا و ظلمى که به اهل بیتشد، از سقیفه و شورا و عمل نکردن به سفارش پیامبر اکرم (ص) بود، و اگر آن روز چنان نمىشد، در سال 61 هجرى چنین نمىشد (61) در آثار شاعران دیده مىشود .
نیر تبریزى در ترسیم پیوند این دو حادثه مىگوید:
کانکه طرح بیعتشورا فکند
خود همانجا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان
تیر کاندر نینوا شد بر نشان (62)
مرحوم آیةالله کمپانى در اشعار عربى خود به وضوح این بینش سیاسى و تحلیل تاریخى را تشریح مىکند; این مضمون که: تیرى را که حرمله رها کرد، حرمله نبود که تیرانداخت، بلکه تیرانداز اصلى کسى بود که زمینه ساز آن شد . تیرى از سوى سقیفه آمد که کمانش در دستخلیفه بود، آن تیر نه بر گلوى آن کودک شیرخوار، بلکه بر جگر دین و بر دل رسول خدا فرود آمد:
«سهم اتى من جانب السقیفة ...» (63)
اگر پیمان مردم با «ولى» بود
اگر پیوند با آل على بود
نه فرمان نبى از یاد مىرفت
نه رنج و زحمتش بر باد مىرفت
نه خون دل نصیب مجتبى بود
نه پرپر لالهها در کربلا بود ... (64)
این نگرش مجموعهاى و تحلیل به هم پیوستگى حوادث تلخ کربلا و مظلومیت اهل بیت، با آن رزیه و نقطه انحراف و ظلم نخستین به خاندان عصمت، بسیارى از وقایع را روشن مىسازد و اگر بناست از «عبرتهاى عاشورا» پندى گرفته شود، با همین دید میسر است . این، همان نکتهاى است که در «زیارت عاشورا» هم بر آن تاکید مکرر شده و از نخستین کسى که بر آل پیغمبر ستم کرد و آخرین کسى که از او پیروى نمود و هر کس که به هر نحو و با هر وسیله و امکانات مالى و سیاسى تبلیغاتى و زمینه سازى (والممهدین لهم . .). با نفرت و نفرین یاد شده است . وقتى پیمانشکنى عهدى که در غدیر بستند رخ داد، تیغ کشیدن به روى حجتخدا در عاشورا پیامد آن خواهد بود .
على رضا قزوه مىسراید:
ابتداى کربلا مدینه نیست . ابتداى کربلا غدیر بود
ابرهاى خون فشان نینوا، اشکهاى حضرت امیر بود
نطفه خلافت ار چه بسته شد، در سقیفه بیعتى شکسته شد
امت رسول، دسته دسته شد، او سکوت کرد، ناگزیر بود
بعد از آن فتوت همیشه سبز، برکت از حجاز و از عراق رفت
هر چه دانه کاشتند سنگ شد، پشت هر کویر، صد کویر بود
بعد، مکه و مدینه دام شد، کوفه صرف عیش و نوش شام شد
آفتاب سربلند سایه سوز، در حصار نیزهها اسیر بود (65)
اینها نمونههایى از این نگرش در تسلسل و پیوستحوادث است و حادثه عاشورا را سرشار از درس مىسازد .
شعار مردمى «ما اهل کوفه نیستیم، على تنها بماند» نیز جلوهاى از همین نگاه و شناخت است .
پىنوشت:
1) صحیفه نور، ج2، ص208 .
2) همان، ج4، ص15 .
3) ولایت فقیه، ص161 .
4) مناقب، ابن شهرآشوب، ج4، ص89 .
5) ستودگان و ستایشگران، ص101 .
6) رضا معصومى، اشک شفق، ج1، تهران، رشیدى، 1366، ص339 - 340 .
7) گلواژه، ج1، ص105 .
8) همان .
9) همان، ص95 .
10) چلچراغ اشک، ص159 و 166 .
11) همان .
12) شب شعر عاشورا، ج1، ص63 .
13) همان، ج2، ص132، 133 .
14) همان .
15) چلچراغ اشک، ص172 .
16) همان، ص179 .
17) گلواژه، ج1، ص94 .
18) همان، ص96 .
19) همان، ص105 .
20) مناقب، ابن شهرآشوب، ج4، ص68 .
21) زیارت امام حسین در اول ماه رجب، مفاتیح الجنان، ص439 .
22) تحف العقول، ص239 .
23) صحیفه نور، ج20، ص189 و 190 .
24) گلواژه، ج1، ص98 .
25) همان، ج2، ص119; و نیز: اشک شفق، همان، ص201 - 200 .
26) همان، ص125 .
27) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص35 .
28) گلواژه، ج1، ص93 .
29) همان، ص94 .
30) همان، ص95 .
31) همان، ص96 .
32) شب شعر عاشورا، ج1، ص107 .
33) اعیان الشیعه، ج1، ص597 .
34) از نویسنده، برگ و بار، ص181 .
35) همان، ص105 .
36) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص55 .
37) صحینفه نور، ج9، ص57 .
38) گلواژه، ج1، ص92 .
39) همان، ص95 .
40) همان، ص96 .
41) مقتل الحسین، مقرم، ص464 .
42) چلچراغ اشک، ص162 .
43) همان، ص167 .
44) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص46 .
45) گلنغمههاى عاشورایى، ص15 .
46) فرهنگ عاشورا، ص217 .
47) گلواژه، ج1، ص112 .
48) همان، ص113 .
49) همانص114 .
50) نام شعر و مجموعه شعرى از نویسنده که با الهام از همین نکته است .
51) از نویسنده، برگ و بار، ص131 .
52) چلچراغ اشک، ص173 .
53) از نویسنده، برگ و بار، ص98 .
54) همان، ص100 .
55) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص35 .
56) همان، ص100 .
57) گل نغمهها، ص55 .
58) چهرههاى گلگون، ص49 .
59) بهار آزادى، ص42 .
60) همان، ص71 .
61) در این زمینه ر . ک: «فرهنگ عاشورا» ، ص289 .
62) دیوان «آتشکده» ، ص59 .
63) الانوار القدسیه، ص99، فرهنگ عاشورا، ص291 .
64) از نویسنده . برگ و بار، ص60 .
65) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص19 .
نویسنده در این مقاله بعد از توجه به بعد سیاسى حماسه عاشورا و ذکر محورهاى اندیشه سیاسى در نهضت کربلا، گلگشتى در بوستان شعر شاعران داشته، آنها را با عناوین: آزادى و حریت، نپذیرفتن ذلت، عدالت و آزادى، مکتب مبارزه، جاودانگى در تاریخ و .. . سامان داده است .
نگاه سیاسى به عاشورا
اهل ادب و قلم و شاعران و نویسندگان، به حادثه عاشورا از زاویههاى مختلف نگریستهاند و به تبع آن «زاویه نگاه» ، آثار شعرى و ادبى آنان نیز همان صبغه و درونمایه را یافته است .
جوهره حرکت عاشورا، حرکتسیاسى بود . امامحسین (ع) از موضع امامت مسلمین، با نپذیرفتن بیعتیزید و نامشروع دانستن حکومت امویان و ادعاى اینکه امامت و خلافت و رهبرى حق مسلم، مشروع و مغصوب اهل بیت است، از مدینه بیرون شد و چند ماه در مکه اقامت گزید و در آن مدت، مواضع سیاسى خویش را نسبتبه حکومت، با مردم در میان گذاشت و در پاسخ به «استنصار» مردم کوفه و نامههاى دعوت کوفیان و بصریان، مسلم بن عقیل را به نمایندگى به عراق فرستاد و پس از دریافت گزارش مساعد از اوضاع کوفه و بیعت هزاران نفر هوادار مسلح، به قصد تشکیل حکومت اسلامى و برپایى عدل و برانداختن سلطه ستم و ریشه کن ساختن غده شوم بنىامیه، عازم سرزمین عراق شد .
مبارزه با سلطه یزیدى و تلاش در راه احقاق حق ائمه و اهل بیت، حرکتى سیاسى الهى و از شؤون امامتبود که آن حضرت بدان پرداخت . این، نگاه واقع بینانه به حرکت عاشورا است .
امامت امت «قدس سره» ، در بعد سیاسى حرکت عاشورا سخنان فراوانى دارد که جهت نمونه به این فراز دقت کنید:
«تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد، تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد» (1) . «تکلیف الهى خودش را تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد، برود و مخالفتبکند و اظهار مخالفت و استنکار کند، هر چه خواهد شد .» (2) . «آن حضرت به فکر آینده اسلام و مسلمین بود، به خاطر اینکه اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فداکاى او در میان انسانها نشر پیدا کند و نظام سیاسى و نظام اجتماعى آن در جامعه ما برقرار شود مخالفت نمود، مبارزه کرد و فداکارى کرد .» (3)
نگاه سیاسى و مبارزاتى و اصلاحطلبانه به قیام عاشورا، از دیرباز بین اهل اندیشه و قلم، کم و بیش بوده است، چرا که خود سیدالشهدا (ع)، خروج خویش را براى مبارزه با ظلم و بدعت و جهت احیاى قرآن و حق و به قصد امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح امت معرفى کرده است:
«... انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى ...» (4)
شاعران بسیارى هم به بعد اجتماعى و سیاسى آن نهضت مقدس توجه داشته و آن را سرودهاند، هر چند در سالهاى نزدیک به انقلاب اسلامى، این نگرش، روشنتر و جدىتر بوده است و پس از انقلاب، چنین رویکردى عمق و شفافیتبیشترى یافته و این از برکات این نهضت است . به تعبیر مقام معظم رهبرى:
«امروز هم شاعران و گویندگانى هستند که براى ظلم، و فساد شعر مىگویند و اگر انقلاب ما و این تحولى که در همه ارکان ملت ما پیدا شد به وجود نمىآمد، معلوم نبود که چه مىشد و به کجا مىرسید؟» (5)
اندیشه سیاسى در قیام کربلا
در کنار شاعرانى که با سرودههاى پرسوز و نوحههاى جانگداز خویش، تنها به بعد عاطفى و نوحه گرى و مرثیه بر جسم چاکچاک و لب عطشان سیدالشهدا (ع) مىپرداختند، شاعرانى هم بودند و هستند که در آن حادثه، بعد حماسى و انقلابى و اندیشههاى سیاسى و الهام بخشىهاى اجتماعى و مبارزاتى آن را از نظر دور نداشتهاند . عناصرى که در سرودههاى شاعران در این محور وجود دارد، قابل عنوانگذارى به صورت محورهاى زیر است:
- ذلتناپذیرى و عزت نفس
- ظلمستیزى و افشاگرى ستم جائران
- حقگرایى و دعوت به رهبرى ائمه
- عدالت و برابرى
- آزادى و آزادگى
- احیاگرى دین و سنتهاى اسلامى
- رسواسازى باطل و مبارزه با بدعت
- اقامه حق و عدل و امر به معروف و نهى از منکر
- اصلاح جامعه و پیکار با مفاسد
- جاودانگى نام حسین (ع) و شهداى کربلا
- موج آفرینى حادثه عاشورا در تاریخ
- الهامبخشى عاشورا به انقلابیون و ستمدیدگان
- الهامگیرى آزادگان از مکتب عاشورا
- نقد حکومتیزید و شیوههاى جاهلیت اموى
- آگاهسازى تودهها و دریدن پردههاى غفلت
- تبیین مظلومیت اهل بیت (ع)
- شایستگى امامحسین (ع) و عترت به امامت و پیشوایى
- ضرورت فداکارى و جهاد در راه عقیده و مرام
- شکستسلطهها در برابر سلاح شهادت و مظلومیت
- برترى شهادت با افتخار، بر زندگى ذلیلانه
- ضرورت پیامرسانى در حماسههاى خونین
- دشمنى دیرینه جبهه یزیدى با اساس اسلام
و ... موارد و مفاهیمى از این دست، که هم در قیام عاشورا وجود داشته و از درسها و پیامهاى اجتماعى و سیاسى آن به شمار مىرود، و هم در سرودههاى شاعران متعهد و آگاه عاشورایى به وضوح دیده مىشود .
روشن است که پرداختن به مفاهیم سیاسى یاد شده و تحلیل و کاوش آنها در اشعار شعرا، کارى عظیم و پرحجم و بیرون از حوصله این نوشتار است . ناچار باید اشاراتى به نمونههایى از سرودههاى شاعران داشت، تا گوشهاى از بازتاب این اندیشهها در آینه شعر و ادب، روشن گردد . از آنجا که بهرهگیرى از شعر، به لحاظ زبان عام و فراگیر و جذاب و دلنشین آن، در جاودانه ساختن مفاهیم دینى و اجتماعى مؤثر است، اهتمام جدىتر در زمینه سرودن شعرهاى آیینى با نگرشهاى سیاسى اجتماعى به حادثه کربلا و کلا مضامین مکتبى و حرکت مستمر و ریشهدار دین در جامعه، مىتواند یکى از گامهاى اساسى و ارزشمند به شمار آید .
گلگشتى در بوستان شعر
از محورهاى یاد شده به عنوان اندیشه سیاسى نهضت عاشورا، به چند نمونه اشاره مىشود و ابیاتى در باره آنها آورده مىشود:
1 . آزادى و حریت
ناظر زاده کرمانى مىگوید:
اى یاد تو در عالم، آتش زده بر جانها
هر جا ز فراق تو چاک است گریبانها
اى گلشن دین سیراب با اشک محبانت
از خون تو شد رنگین هر لاله به بستانها
بسیار حکایتها گردیده کهن اما
جانسوز حدیث تو، تازه استبه دورانها
در دفتر آزادى، نام تو به خون ثبت است
شد ثبتبه هر دفتر، با خون تو عنوانها
این سان که تو جان دادى، در راه رضاى حق
آدم به تو مىنازد، اى اشرف انسانها
قربانى اسلامى با همت مردانه
اى مفتخر از عزمت همواره مسلمانها (6)
مرحوم خوشدل از شاعران پیش از انقلاب، در مفاهیم سیاسى اجتماعى نهضت کربلا بسیار شعر سروده است . در یکى از آنها که به فلسفه نهضتحسینى اشاره مىکند، مىگوید:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است
حسین مظهر آزادگى و آزادى است
خوشا کسى که چنینش مرام و آیین است
نه ظلم کن به کسى نى به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافى است
اگر چه گریه بر آلام قلب تسکین است
ببین که مقصد عالى وى چه بود اى دوست
که درک آن سبب عز و جاه و تمکین است
ز خاک مردم آزاده بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى این است (7)
نیز دکتر قاسم رسا، در ترجمه کلام اباعبدالله (ع) مىگوید:
گر شما را به جهان دینى و آیینى نیست
لااقل مردم آزاده به دنیا باشید (8)
در سروده فضلالله صلواتى مىخوانیم:
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند افکار حسین
با قیام خویش بر اهل جهان معلوم کرد
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین (9)
در یکى از سرودههاى محسن حافظى مىخوانیم:
جان فدا کردى به راه مکتب آزادگى
جان هر آزادهاى گردد فدایتیا حسین (10)
شاعر دیگرى چنین سروده است (در باره عباس بن على):
درس آزادگى عباس به عالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست (11)
احد دهبزرگى از زبان پیشواى آزادى چنین مىسراید:
منم آزاد مرد ملک هستى
منم قانونگذار کشور گل
منم ویرانگر کاخ ستمگر
منم روح عدالت گستر گل (12)
2 . نپذیرفتن ذلت
شاید این عنوان، هممضمون با آزادگى باشد، ولى به هر حال به صورت جداگانه «زیر بار ظلم نرفتن» و «پذیراى ذلت نشدن» که فلسفه شهادت اباعبدالله بود و در جمله معروف «هیهات منا الذلة» تجلى یافته، در سرودههاى فراوانى آمده است که به چند نمونه اشاره مىشود:
روزى که به کوفه رو نمود از عرفات
بگزید طریق عشق، بر حب حیات
در گوش نسیم روزگاران فرمود:
آزاده، ستمپذیر گردد؟ هیهات! (13)
و جواد محقق گوید:
آنکه به حق خم نگشت در بر ظالم
سرو صفت، قامت رساى حسین است (14)
در شعر خسرو نژاد هم مىخوانیم:
جان ز کف دادن و تسلیم به ظالم نشدن
آرى، آرى به خدا همت عالى این است
جان به قربان تو اى کشته که خود فرمودى
مرگ با نام به از زندگى ننگین است (15)
و نیز این رباعى که از زبان سیدالشهداست:
من تن به زیر بار مذلت نمىدهم
نورم، عنان خویش به ذلت نمىدهم
جان مىدهم ز دست، ولى با یزید پست
دست از براى دادن بیعت نمىدهم (16)
قاسم سروى مىسراید:
کشته شد اما نشد تسلیم نامردى و زور
چون سرافرازى و مردى ایده و ایمان اوست
درس رادى و جوانمردى به عالم داد و رفت
کاخ حریتبه پا از درس جاویدان اوست (17)
شاعران، اغلب با الهام از خطبهها و رجزهاى امامحسین (ع) این مفهوم را ترسیم کرده و «ذلتپذیرى» را منافى شان امام و روح بلند و آزاده او دانستهاند . باز هم شعرى از دکتر رسا:
من نه آن باشم که آرم پیش دشمن سرفرود
کى ز جانبازى بود آزادمردان را حذر
عزت و مردانگى را یاد گیرید از حسین
تا چو جان گیرید در بر شاهد فتح و ظفر
مظهر ناموس و غیرت، آیت مردانگى
کى شوم تسلیم حکم غاصب بیدادگر (18)
و این شعر زیباى خوشدل را همه حفظاند که:
نه ظلم کن به کسى، نى به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
ز خاک مردم آزاده بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى این است (19)
جمله «موت فى عز خیر من حیاة فى ذل» که از کلمات درخشان سیدالشهدا است، (20) در برخى سرودهها چنین انعکاسى یافته است:
(مرگ با عزت ز عیش در مذلتبهتر است)
نغمهاى مىباشد از لعل درربار حسین
از آستان همت ما ذلت است دور
و اندر کنام غیرت ما نیستش ورود
بر ما گمان بردگى زور برده اند
اى مرگ، همتى که نخواهیم این قیود
3 . عدالت و آزادى
از فلسفههاى مهم قیام کربلا، دعوت به حق و عدل و تامین آزادى براى انسانها و شکستن سلطه ستم و گسستن حصارها و بندهاى بردگى از دست و پاى مردم بود . در زیارتنامه امام، گواهى مىدهیم که وى دعوتگرى به سوى قسط و عدل و برپا دارنده عدالت و ایجاد امنیتبراى ستمدیدگان بود: «اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما» ، (21) «و یامن المظلومون من عبادک ...» (22) امثال اینگونه تعابیر در متون عاشورایى بسیار است . به تعبیر امام راحل قدس سره:
«سیدالشهدا سلام الله علیه از همان روز اول که قیام کردند براى این امر، انگیزهشان اقامه عدل بود ... تمام زندگیش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته شود و از بین برود .» (23)
شاعرى از زبان سیدالشهدا چنین مىسراید:
دادن جان به ره آزادى
به خدا بهتر از این زندگى است
مرگ اندر ره آزادى و عدل
بهتر از بندگى و بردگى است (24)
عدالتخواهى، مفهوم ظلمستیزى و مبارزه با سلطه جائر را هم با خود دارد . در اشعار شاعران، این مقوله هم زیاد به چشم مىخورد، بصیر اصفهانى گوید:
سر سلسله مردم آزاد حسین است
آن کس که در این ره سر و جان داد حسین است
مردى که چون کوهى به بر تیشه بیداد
دامن به کمر برزد و استاد حسین است
مردانه در این مرحله بگذاشت قدم را
بر ضد ستمکار برافراشت علم را
با نیروى یزدانى و با دستخدایى
بشکستبه هم قدرت ارکان ستم را
او کرد به نوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگى از جان نبود بیم
دیگر نهراسید ز ستمکار ستمکش
مظلوم به ظالم نکند کرنش و تعظیم
اعلامیه از قتلگه کرب و بلا داد
با زینب و سجاد سوى شام فرستاد
این جمله ز خون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد (25)
اقبال لاهورى، متفکر و شاعر بلند آوازه از اهل سنت، در سروده خویش از حریتحسین (ع) و لاله کاشتن او در سرزمین کربلا و استبداد ستیزى حضرتش و بیدار ساختن ملت دم مىزند و چنین مىگوید:
آن شنیدستى که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور چه کرد؟
آن امام عاشقان پور بتول
سرو آزادى ز بستان رسول
الله الله باى بسم الله پدر
معنى ذبح عظیم آمد پسر
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانهها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
ما سوى الله را مسلمان بنده نیست
نزد فرعونى سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملتخوابیده را بیدار کرد
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعلهها اندوختیم (26)
4 . مکتب مبارزه
پیوسته انقلابیون، از زندگى و شهادت سرخجامگان شهید الهام مىگیرند و حماسههاى متجلى در شهادتها، انگیزهآفرین و مبارز پرور و شهیدساز بوده و خواهد بود . نگاه به عاشورا به عنوان مکتبى که الگوى جهاد و شهادتطلبى و فداکارى است و همه ملل جهان و آزادگان باید از این سرچشمه سیراب شوند، از عناصر دیگرى است که در اشعار عاشورایى مطرح است، به نمونههایى نیز از اینگونه سرودهها توجه کنید:
حجة الاسلام بهجتى شفق مىسراید:
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایه الهام جهان است هنوز
کربلاى تو پیامآور خون است و قیام
مکتبت راهنماى دگران است هنوز
تا قیامت ز قیام تو قیامتبرپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه محرم، همه جا کرب و بلاست
در جهان، موج جهاد تو روان است هنوز
جاودان بینمت استاده به پیکار، دلیر
لا ارى الموت ترا ورد زبان است هنوز
باغ خشکیده دین را تو ز خون دادى آب
نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز
تربت پاک تو کازادگى آموزد و عشق
سرمه دیده صاحب نظران است هنوز (27)
جعفر نوا، در اشاره به درسهاى مکتب حسینى مىگوید:
ز سربازى سرافرازى بود آزاد مردان را
سرافرازى و سربازى ز شاه کربلا آموز
حسین آسا به دفع فتنه بیگانگان برخیز
شعار آشنایى با خدا، از آشنا آموز (28)
قاسم سروىها نیز در اینکه آزادىخواهان جهان خوشه چین مکتب اویند، مىگوید:
شرح جانبازى او یکسر کتاب زندگى است
جان فدا کردن نخستین مطلع دیوان اوست
هر که در عالم دم از قانون آزادى زند
در حقیقتخوشهچین خرمن احسان اوست
درس رادى و جوانمردى به عالم داد و رفت
کاخ حریتبه پا از درس جاویدان اوست (29)
این آموزهها نه تنها ویژه حسین (ع)، بلکه رهنمود همه عاشوراییان و یاران شهید اوست . عباس بنعلى (ع) در راس اینگونه آموزگاران حریت است . در شعر «صلواتى» مىخوانیم:
داد درس یارى و جانبازى و مردانگى
بر همه اهل جهان، عباس، سردار حسین (30)
قاسم رسا نیز درا ین زمینه مىسراید:
قامت مردانگى افراشتسبط مصطفى
تا بیاموزد فداکارى به افراد بشر (31)
از شیوههاى مبارزه حقجویانه و مکتبى، «شهادتطلبى» است . با تکیه به این فرهنگ، خون بر شمشیر پیروز مىشود و حنجر بریده بر خنجر کین غلبه مىیابد . این درس نیز براى مبارزان شهادتطلب در سراسر جهان دستمایه الهام است . «جواد محقق» چنین مىسراید:
اگر چه داد به راه خداى خود سر را
شکستحنجر او خنجر ستمگر را (32)
فرهنگ «احدى الحسنیین» و خود را در همه حال پیروز دیدن، از آموزههاى سیاسى عاشورا است . حسین بنعلى (ع) خود را در مسیر خیر و خداخواهانه مىدید، چه پیروز شود، چه کشته گردد:
«ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا قتلنا ام ظفرنا» (33) .
این تلقى خاص و پیشرو، پیوسته انگیزهآفرین مبارزان است و هرگز مبارزان راه خدا خود را شکستخورده نمىبینند، چون به تکلیف عمل کردهاند .
گرچه از داغ لاله مىسوزیم
ما همان سربلند دیروزیم
چون به تکلیف خود عمل کردیم
روز فتح و شکست پیروزیم (34)
این فرهنگ، در طول زمان دعوتگر حقطلبان و ستمستیزان است و فریاد «هل من ناصر» او پیوسته در گوش زمان جارى است .
«امام انقلاب کربلا با روح این دعوت
زمانها را، مکانها را به یارى مىزند فریاد استمداد
از آن فریاد دعوتگر که در متن زمان جارى است
و پیغامش شعار شور و بیدارى است
میان حق و باطل، داد با بیداد
نبردى جاودان بر پاست
در این میدان و این پیکار
نداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از ماست
که حق تنهاست
و هر جا کربلا، هر روز عاشوراست .» (35)
مکتب بودن عاشورا براى مبارزه دائمى علیه ستم و استبداد، تنها با همان دید «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» قابل تحقق است . این بینش سیاسى و مبارزاتى در شعرهاى بسیارى مطرح است، از جمله اینها:
تا شود این عرصه خاکى سراسر کربلا
تا ابد مىجوشد از رگهاى عاشورا عطش (36)
امام راحل قدس سره کوشید تا این بینش را در باور مردم رسوخ دهد . مىفرمود:
«دستور آن بود که این برنامه، سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمینى باشد . روزهایى که بر ما گذشت، عاشوراى مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوى و بر زنهایى که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلاى مکرر .» (37)
5 . جاودانگى در تاریخ
در مبارزه حق و باطل، على رغم تصور ستمگران که مىپندارند با قتل عام و خونریزى، نداى عدالتخواهى را مىتوانند خاموش کنند، شهیدان زنده جاویدند، همواره اثر گذار و پرآوازه و حیاتشان در سایه مماتشان است و به تعبیر قرآن کریم: «بل احیاء عندربهم یرزقون» . مفهوم جاودانگى نام و یاد و فرهنگ شهیدان، در آثار شاعران بازتاب گستردهاى دارد . در شعر بلند و زیباى «صادق سرمد» ، این ابیات، اشاره به این بینش است:
پایان زندگانى هر کس به مرگ اوست
جز مرد حق، که مرگ وى آغاز دفتر است
آغاز شد حیات حسینى به مرگ او
وین قصه، رمز آب حیات است و کوثر است
آن کس که در اقامه حق مىشود شهید
عمر ابد نصیب وى از موت احمر است (38)
نیز در این شعر از بهاءالدین:
خاموش گشتهایم و فراموش کى شویم
بس این قدر که در همه جا گفتگوى ماست
هر جا که هست روى زمین ارغوان سرخ
آبش ز خون ما، گلش از خاک کوى ماست (39)
و دکتر رسا مىگوید:
فرق بین حق و باطل بین که بعد از قرنها
جلوه حق مانده جاویدان و باطل بىاثر (40)
این حقیقت، شکستسلطههاى ستم را در متن حاکمیت مىرساند، چرا که در اندیشهها و وجدانهاى بشرى محکومند . حضرت زینب (س) در بارگاه یزید، در خطابهاى صریح به آن طاغوت سر مست از قدرت، فرمود:
«فکد کیدک و اسع سعیک و ناصب جهدک فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا; (41) هر چه نیرنگ و تلاش دارى به کارگیر، به خدا قسم نه یاد ما را مىتوانى محو کنى، نه وحى ما را مىتوانى بمیرانى!»
در شعر معروف «فراز» ، چنین مىخوانیم:
دشمنت کشت، ولى نور تو خاموش نگشت
آرى آن جلوه که فانى نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر، نه به جا ماند ستم
ظالم از دستشد و خانه مظلوم به جاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پى اوست
بلکه زنده استشهیدى که حیاتش ز قفاست (42)
اى که در کرب و بلا بىکس و یاور گشتى
چشم بگشا و ببین خلق جهان یاور توست (43)
قنبرعلى تابش نیز در این زمینه چنین مىسراید:
تا در گلوى تشنه حنجر، صدا جارى است
خون گلویت، کربلا در کربلا جارى است
تا آسمان کوفه پابرجاست، مىدانم
خون تو در این خاک، چون آب و هوا جارى است (44)
آنچه از بازتاب حماسه عاشورا در رواق تاریخ و ذهنیتبشر و وجدان انسانها باقى ماند، «حیات شهید» بود و زوال ستم . ظالمان نیز هرگز تصور چنین شکستى را نداشتند . «سید مهدى حسینى» از این جاودانگى چنین مىگوید:
که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟
و شب را از سراشیب سکون، تا اوج فردا برد
کسى آمد، کسى آن سان که دیروز توهم را
به سمت مشرق آبىترین فرداى زیبا برد
به خاک افکند ذلت را، شرف را از زمین برداشت
و او را تا بلنداى شکوه نیزه، بالا برد
بگو با من، بگو اى عشق، اگر چه خوب مىدانم
که بود این موج، این طوفان که خواب از چشم دریا برد (45)
و این همان جلوهاى است که در شعر محتشم کاشانى دیده مىشود و شور محشرى که حسین بن على (ع) در تاریخ افکنده و موجى که هرگز پایان نمىپذیرد: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است ...» .
6 . پیام خون
آنچه یک مبارزه را ماندگار، مؤثر، حرکتآفرین و مصون از تحریف مىسازد، «تبیین» است، یعنى رساندن پیام خون و ترسیم فلسفه نهضت و مقابله با فریبها و تبلیغات دروغین و تحریف چهره واقعى یک حماسه . اگر در نهضت عاشورا این بعد از حرکت که به صورت خطابههاى پرشور امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) جلوه کرد، وجود نداشت و مکمل خون شهداى کربلا نمىشد، بىشک این حماسه نه ماندگار مىشد، و نه دور از تحریف . «فرید» چه زیبا به این واقعیت اشاره کرده است:
سر نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا مىماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقتبعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ریا مىماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنهها مىماند اگر زینب نبود (46)
نقش خطابههاى شورانگیز افشاگر، الهامبخش و رسواساز باطل، بسیار عظیم است و شاعران به این نکته وقوف کامل داشتهاند و در پرداختن به سیماى پیامرسان نهضت عاشورا آن را بیان کردهاند . موزون اصفهانى گوید:
این همان بانوست کز نطق و بیان همچون على
انقلاب از کوفه تا شام خراب انداخته
دخترش در کوفه از تیغ زبان چون ذوالفقار
مغز جان خصم را در التهاب انداخته
از خطابى آل سفیان را به رسوایى کشید
پرده از کار پلیدان زان خطاب انداخته (47)
مرحوم صغیر اصفهانى در اشاره به نقش خطابههایش چنین مىسراید:
بر هم زن اساس جفا کارى یزید
لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است
ابن زیاد شوم به دارالامارهاش
رسوا ز منطق شرر افشان زینب است (48)
«سروى» نیز چنین سروده است:
با کلام جان فزا اثبات دین حق نمود
عالمى را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت
در دیار شام بر پا کرد از نو انقلاب
سنگر اهل ستم را سستبنیان کرد و رفت
خطبهاى غرا بیان فرمود در کاخ یزید
کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت
فاش مىگویم که آن بانوى عظماى دلیر
از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت (49)
گاهى «اسارت» ، تبدیل به «درس آزادى» مىشود و اسیران آزاده، با مقاومت و روحیه بالا و عزت نفس، جباران را به ستوه مىآورند . تبدیل کردن اسارت به آزادگى در فرهنگ عاشورا و در رفتار بازماندگان آن حادثه خونین جلوهگر است، تا آنجا که مىتوان زینب کبرا را «اسیر آزادىبخش» نامید . (50) در برخى سرودهها چنین نگاهى به «کاروان اسارت» شده است:
در بطن این اسارت ما خفته است
آزادى تمام گرفتاران
مرگ پر افتخار پدرهامان
سرمایه حیات هدفداران
ما وارث شهادت و ایثاریم
بنیانگذار عزت و آزادى
ما شور پرشراره ایمانیم
آنجا که نیست جرات فریادى
ما رهسپار شهر خموشانیم
شهرى که سایهبان زده از وحشت
شاید به تازیانه یک فریاد
بیدارشان کنیم از این غفلت
رفتیم پیشواز اسارتها
تا کاخهاى ظلم براندازیم
تا در زمان قحطى حقجویان
آبى به آسیاب حق اندازیم (51)
7 . جهاد، رمز عزت
از روشنترین پیامهاى سیاسى دین که در عاشورا هم تجلى یافته است، عزتى است که در سایه جهاد به دست مىآید . حسین بن على (ع) و یارانش چون جهاد کردند، عزیز خدا و خلق شدند و آنان که از حمایت آن شهید مظلوم دست کشیدند، گرفتار ذلت و خوارى گشتند . قیام حسین (ع) مایه حیات دین و عزت اسلام نیز گشت و بقاى دین در سایه خون و شهادت اوست . این نکته و نگرش، در اشعار فراوانى دیده مىشود که به چند نمونه اشاره مىشود .
خسرونژاد چنین سروده است:
جاودان خاطره نهضتخونین تو شد
چون که دین زنده از آن خاطره خونین است
بر تو و بر همه یاران شهید تو درود
که ز خون شهدا عزت دین تضمین است (52)
آنچه خود سیدالشهدا (ع) فرمود و از مرگى که موجب بقاى دین گردد استقبال فرمود (ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلى فیاسیوف خذینى) در اشعار شاعران نیز بازتاب یافته است:
وفاست وامدار تو، حماسه یادگار تو
حیات دین ز خون تو، خداستخونبهاى تو
اگر که نام مصطفى (ص) هنوز در جهان به پاست
از آن سر بریده توهست و از نواى تو (53)
«حسین بود، آنکه گفت:
اگر که دین جد من
به جز به کشتنم نمىشود به پا
اگر نهال تازهپاى دین حق
نیازمند خون پیکر من است
کنون من و نبرد و تیغهاى تیز ...» (54)
حجة الاسلام بهجتى شفق چنین مىسراید:
باغ خشکیده دین را تو ز خون دادى آب
نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز
تربت پاک تو کازادگى آموزد و عشق
سرمه دیده صاحبنظران است هنوز (55)
محمود شاهرخى (جذبه) نیز در احیاگرى جهاد حسینى نسبتبه دین مىگوید:
در ساحل فرات که لبتشنه شد شهید
سیراب گشت مزرع دین ز آبروى او
فرى دوباره یافتحقیقت ز فیض وى
آبى دوباره یافتشریعت ز جوى او (56)
شاعرى دیگر چنین سروده است:
تا قیام خوب به دشت عشق برپا کردهاى
اى مسیحا، عالمى را از دم، احیا کردهاى
درس جانبازى به مردان خدا آموختى
نهضتخونین خود سرمشق دنیا کردهاى
خون تو در پیکر تاریخ مىجوشد هنوز
مات خود، افکار اعصار و قرون را کردهاى (57)
عبدالحسین رضایى از زبان سیدالشهدا (ع) چنین مىسراید:
هیهات ذلت من و آقایى یزید
بیعتبه آن ستمگر رسوا نمىکنم
در پیشگاه ظلم نیاید سرم فرود
تعظیم جز به خالق یکتا نمىکنم
من زنده و یزید کند رهبرى خلق؟
امضا من این حرمتبیجا نمىکنم
مرگ شرف به است از این زندگى مرا
چیزى به غیر مرگ تمنا نمىکنم (58)
عزت مسلمانان در سایه جهاد و فداکارى است . حسین بن على (ع) براى بازگرداندن عزت دین و شرافت مسلمین خون و جان داد و نهال اسلام را شاداب ساخت . حجة الاسلام بهجتى شفق اینگونه مىسراید:
باید از استاد عشق، شاه شهیدان
یاد گرفتن، گذشتن از سر و تن را
رهبر آزاده، پیشواى فداکار
دید چو بر پاى دین ز جور، رسن را
خاست چون طوفان و بر ستم بخروشید
داد رهایى ز بند، دین و سنن را
ریخت چو خونش به خاک، خاست دو صد موج
کند ز بنیان بناى ظلم و فتن را
کرد ز باران خون سرخ وى آغاز
باغ فضیلت، ز نو شکفته شدن را (59)
همو در بیان مفهوم زندگى عزیزانه و شکستن حصار بیداد در عصر حکومت طاغوت، چنین مىسراید:
اندر آنجا که باطل امیر است
اندر آنجا که حق سر به زیر است
اندر آنجا که دین و مروت
پایمال و زبون و اسیر است
راستى زندگى ناگوار است
مرگ، بالاترین افتخار است
این اساس مرام حسین است
روح و رمز قیام حسین است
«یا که آزادگى، یا شهادت»
حاصلى از پیام حسین است
شیعه او هم اینسان غیور است
تا ابد از زبونى به دور است
زان شهید سر از دست داده
زان فداکار در خون فتاده
جاودان آید این بانگ پرشور
«لا ارى الموت الا سعادة»
آرى آزادمردان بکوشند
بر ستمگر چو طوفان خروشند (60)
8 . عاشورا، پیامد تنها گذاشتن امام
رابطه دو جانبه «بیعت» و «اطاعت» ، بین امام و امت، نصرت پیشواى عدل و حمایت از امام معصوم و حجتخدا را الزامى مىسازد . آنچه در عاشورا اتفاق افتاد و فرزند پیامبر مظلومانه به شهادت رسید، ثمره عمل نکردن امتبه تکلیف خویش و تنها گذاشتن امام بود . و این حادثه، ریشه در سقیفه و جریانات پس از رحلت رسول خدا (ص) دارد . این بینش سیاسى که حادثه کربلا و ظلمى که به اهل بیتشد، از سقیفه و شورا و عمل نکردن به سفارش پیامبر اکرم (ص) بود، و اگر آن روز چنان نمىشد، در سال 61 هجرى چنین نمىشد (61) در آثار شاعران دیده مىشود .
نیر تبریزى در ترسیم پیوند این دو حادثه مىگوید:
کانکه طرح بیعتشورا فکند
خود همانجا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان
تیر کاندر نینوا شد بر نشان (62)
مرحوم آیةالله کمپانى در اشعار عربى خود به وضوح این بینش سیاسى و تحلیل تاریخى را تشریح مىکند; این مضمون که: تیرى را که حرمله رها کرد، حرمله نبود که تیرانداخت، بلکه تیرانداز اصلى کسى بود که زمینه ساز آن شد . تیرى از سوى سقیفه آمد که کمانش در دستخلیفه بود، آن تیر نه بر گلوى آن کودک شیرخوار، بلکه بر جگر دین و بر دل رسول خدا فرود آمد:
«سهم اتى من جانب السقیفة ...» (63)
اگر پیمان مردم با «ولى» بود
اگر پیوند با آل على بود
نه فرمان نبى از یاد مىرفت
نه رنج و زحمتش بر باد مىرفت
نه خون دل نصیب مجتبى بود
نه پرپر لالهها در کربلا بود ... (64)
این نگرش مجموعهاى و تحلیل به هم پیوستگى حوادث تلخ کربلا و مظلومیت اهل بیت، با آن رزیه و نقطه انحراف و ظلم نخستین به خاندان عصمت، بسیارى از وقایع را روشن مىسازد و اگر بناست از «عبرتهاى عاشورا» پندى گرفته شود، با همین دید میسر است . این، همان نکتهاى است که در «زیارت عاشورا» هم بر آن تاکید مکرر شده و از نخستین کسى که بر آل پیغمبر ستم کرد و آخرین کسى که از او پیروى نمود و هر کس که به هر نحو و با هر وسیله و امکانات مالى و سیاسى تبلیغاتى و زمینه سازى (والممهدین لهم . .). با نفرت و نفرین یاد شده است . وقتى پیمانشکنى عهدى که در غدیر بستند رخ داد، تیغ کشیدن به روى حجتخدا در عاشورا پیامد آن خواهد بود .
على رضا قزوه مىسراید:
ابتداى کربلا مدینه نیست . ابتداى کربلا غدیر بود
ابرهاى خون فشان نینوا، اشکهاى حضرت امیر بود
نطفه خلافت ار چه بسته شد، در سقیفه بیعتى شکسته شد
امت رسول، دسته دسته شد، او سکوت کرد، ناگزیر بود
بعد از آن فتوت همیشه سبز، برکت از حجاز و از عراق رفت
هر چه دانه کاشتند سنگ شد، پشت هر کویر، صد کویر بود
بعد، مکه و مدینه دام شد، کوفه صرف عیش و نوش شام شد
آفتاب سربلند سایه سوز، در حصار نیزهها اسیر بود (65)
اینها نمونههایى از این نگرش در تسلسل و پیوستحوادث است و حادثه عاشورا را سرشار از درس مىسازد .
شعار مردمى «ما اهل کوفه نیستیم، على تنها بماند» نیز جلوهاى از همین نگاه و شناخت است .
پىنوشت:
1) صحیفه نور، ج2، ص208 .
2) همان، ج4، ص15 .
3) ولایت فقیه، ص161 .
4) مناقب، ابن شهرآشوب، ج4، ص89 .
5) ستودگان و ستایشگران، ص101 .
6) رضا معصومى، اشک شفق، ج1، تهران، رشیدى، 1366، ص339 - 340 .
7) گلواژه، ج1، ص105 .
8) همان .
9) همان، ص95 .
10) چلچراغ اشک، ص159 و 166 .
11) همان .
12) شب شعر عاشورا، ج1، ص63 .
13) همان، ج2، ص132، 133 .
14) همان .
15) چلچراغ اشک، ص172 .
16) همان، ص179 .
17) گلواژه، ج1، ص94 .
18) همان، ص96 .
19) همان، ص105 .
20) مناقب، ابن شهرآشوب، ج4، ص68 .
21) زیارت امام حسین در اول ماه رجب، مفاتیح الجنان، ص439 .
22) تحف العقول، ص239 .
23) صحیفه نور، ج20، ص189 و 190 .
24) گلواژه، ج1، ص98 .
25) همان، ج2، ص119; و نیز: اشک شفق، همان، ص201 - 200 .
26) همان، ص125 .
27) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص35 .
28) گلواژه، ج1، ص93 .
29) همان، ص94 .
30) همان، ص95 .
31) همان، ص96 .
32) شب شعر عاشورا، ج1، ص107 .
33) اعیان الشیعه، ج1، ص597 .
34) از نویسنده، برگ و بار، ص181 .
35) همان، ص105 .
36) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص55 .
37) صحینفه نور، ج9، ص57 .
38) گلواژه، ج1، ص92 .
39) همان، ص95 .
40) همان، ص96 .
41) مقتل الحسین، مقرم، ص464 .
42) چلچراغ اشک، ص162 .
43) همان، ص167 .
44) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص46 .
45) گلنغمههاى عاشورایى، ص15 .
46) فرهنگ عاشورا، ص217 .
47) گلواژه، ج1، ص112 .
48) همان، ص113 .
49) همانص114 .
50) نام شعر و مجموعه شعرى از نویسنده که با الهام از همین نکته است .
51) از نویسنده، برگ و بار، ص131 .
52) چلچراغ اشک، ص173 .
53) از نویسنده، برگ و بار، ص98 .
54) همان، ص100 .
55) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص35 .
56) همان، ص100 .
57) گل نغمهها، ص55 .
58) چهرههاى گلگون، ص49 .
59) بهار آزادى، ص42 .
60) همان، ص71 .
61) در این زمینه ر . ک: «فرهنگ عاشورا» ، ص289 .
62) دیوان «آتشکده» ، ص59 .
63) الانوار القدسیه، ص99، فرهنگ عاشورا، ص291 .
64) از نویسنده . برگ و بار، ص60 .
65) هفتاد و دو زخم کربلایى، ص19 .