آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

محبت خداوند و علاقه به مردم دو الگوى تربیتى امام حسین(ع)

1. محبت و دوستى با خداوند
محبت و رابطه معنوى امام حسین(ع) با خداوند
آثار توجه به خدا
محبت و علاقه به مردم
ارزش مردم در نظام اسلامى
نتیجه
محبت خداوند و علاقه به مردم دو الگوى تربیتى امام حسین(ع)
محبت خداوند موجب مى‏شود همه گام‏ها در رضاى دوستبرداشته شده و انسان در راه اداى تکلیف تزلزل و هراس به خودراه ندهد و دوست داشتن مردم نیز باعث اعتناى به آنان وموجب رفع مشکلات مردم خواهد شد.
نویسنده در این مقاله بر آن است تا این دو صفت بارز را درشخصیت امام حسین(ع) که مى‏تواند براى کارگزاران حکومتالگو باشد، به اجمال بیان کند.
دو صفت بارز که در شخصیت والاى امام‏حسین(ع)جلب توجه مى‏کند یکى مسأله علاقه و محبت شدیدحضرت به خداوند و دیگرى علاقه و محبت به مردماست؛ علاقه و محبتى که پایه‏ها و مایه‏هاى امامت وولایت حسین بن على(ع) را از یک سو و تأثیرات فراوانو سرنوشت‏ساز آن حضرت را در جامعه بشرىو مجتمعانسانى از سوى دیگر، برقرار و استوار داشته است.
هر چند ارباب تحقیق و تألیف از کنار این دو خصیصهارزشمند حسینى به ایجاز و اختصار گذاشته‏اند، لکن
|308|ناگفته پیدا است که آنچه اشاره شد دو اصل پر اهمیت در زندگانى مولایمان حسین بنعلى(ع) است که مى‏توان به گونه مطلوبى از آن بهره بردارى عملى نمود. به‏ویژه آنکه وى اماممعصوم و واجب الاطاعه است که همه چیز او (جز آنچه که دلیل قطعى بر اختصاصش به اماممعصوم قائم باشد) براى ما اسوه و سند و دستور است.
چنانچه دو موضوع یاد شده به یکدیگر ضمیمه شده و یک جا از آن بحث شود به گونه‏اىسود خواهد داشت و چنانچه از یکدیگر بصورت منفک مطرح شوند به گونه‏اى دیگر. ومى‏توان گفت در صورت دوم نتیجه تصورى و تصدیقى آن مهمتر و جامع‏تر اما با طرحنخست نتیجه عملى و عینى آن ارزشمندتر خواهد بود. لذا مناسب است در آغاز بصورتجداگانه پیرامون هر یک اشاراتى داشته باشیم .
1. محبت و دوستى با خداوند
همه کس باید خداى را دوست بدارد بلکه تمام کسانى که خداوند را پذیرفته و به وجودلایتناهى وى معتقدند مدعى دوست داشتن وى هستند که وجه آن نیز آشکار است. خداىبزرگ قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق و بالاخره حسن مطلق است و ذره‏اى نقص وشائبه در او راه ندارد، و بالبداهه هر آنچه حسن مطلق باشد در حد اعلاى محبوبیت ومطلوبیت است، زیرا هر کس حسن و نیکویى را با فطرت و وجدان خود لمس نموده ومجذوب آن مى‏گردد.
پس همه کس دعواى دوستى با خداوند را دارد و از آن دم مى‏زند و به آن معترف است ومعتقد. بلکه عارفان و صوفیان تا آنجا پیش رفته‏اند که دوستى هر چیز را دوستى خداوندانگاشته و مرجع نهائى همه حسن‏ها و زیبائیها را حسن مطلق و ذاتى معشوق حقیقى و معبودواقعى (خداوند) مى‏دانند و یکى از معانى جمله معروف (لو ادلیتم بحبل الى الارضینالسفلى لهبط الى اللَّه) را همین معنى مى‏شمرند.
البته در مرحله عینیت و عمل باید این ادعا یعنى دعوى دوستى با خدواند، به منصه اثباتبرسد وگرنه همچون دیگر ادعاهاى تهى از واقعیت بلکه از آنها هم بدتر خواهد بود، و دراثبات این ادّعا، مهم آن است که خود خداوند که محبوب واقعى است آن را بپذیرد و بر آنصحه گذارد.
و کل یدعى وصلا بلیلى ولیلى لا تقر لهم بذاکا
|309|
اذا طلع الصباح و غار نجم تبین مَن بکى ممن تباکى
و روشن است که مهمترین نشانه صدق این ادعا آن است که همه گام‏ها در راهرضاى‏دوست برداشته شود و انسان عاشق و محب هیچ‏گونه حرکت و سکون، تکلموسکوت و قیام و قعودى جز آنچه مورد رضاى پروردگار است نداشته باشد، و ایننعمتى‏عظیم و موهبتى ارزنده است در وجود دارندگان آن و طبیعى است هر چه علاقهوحب بنده به خدا بیشتر و قوى‏تر باشد دلیل معرفت و شناخت و قرب بیشتر به ذاتاقدس‏او خواهد بود، و لذا عارفان و سالکان راه دوست خداى را بهتر شناخته و به سمت وسوى وى بیشتر راه یافته‏اند، زیرا اینان با اشراقات قلبى و الهامات درونى توانسته‏انددریچه‏اى در مقابل خود بگشایند و سرى بکشند به آنچه که در وصف ناید و در شرح نگنجد،و با دلیل‏ها و برهان‏هاى خشک منطقى و فلسفى و فرمول‏هاى ریاضى و علمى به تحریر وتقریر نیاید.
آرى اینان از همه کس بیشتر عاشق خدایند و به سوى وى پر و بال مى‏گشایند. در روایتىکه هر چند از نظر سند بر اساس درایة الروایه محل بحث و گفتگو است اما به لحاظ نکاتعرشى و حقایق عرفانى بلندى که در آن هست نمى‏توان به سادگى از آن گذشت و از متن ومحتواى و زیباى آن به آسانى چشم پوشید، آمده است که خداوند متعال فرمود:
«من طلبنى وجدنى و من وجدنى عشقنى (یا: من وجدنى احبنى) و من احبنى عشقنى و منعشقنى عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلىّ دیته و انا دیته (و یا: و من علىّ دیتهفانادیته)
[1]
هر که به جستجوى من بر آید مرا مى‏یابد و هر که مرا پیدا کند دوستم خواهد داشت و هر که منرا دوست بدارد عاشق و شیفته من خواهد شد و هر که چنین باشد من نیز عاشق او خواهم بودو هر که من عاشق او باشم در این راه او را خواهم کشت و شهید عشقش خواهم نمود و هر که ازسوى من شهید عشق شود خونبهاى او بر عهده من خواهد بود و من خود دیه و خونبهاى وىهستم (و به کمتر از این براى وى راضى نیستم).
دیه چیزى است که در آخرین مرحله دریافت مى‏شود و آخرین موجودى و دریافتىاست و تنها موجودى عاشق، خداست و بس.
این است که عاشقان و عارفان راستین از همه خداشناس‏ترند، و با این موجودى وسرمایه بزرگ، از همه ثروتمندتر و غنى‏تر. و این است که رسیدن به این مقام والا به سادگىحاصل نشود و با ادعا ثابت نگردد.
حال بنگریم که عشق و شیفتگى حضرت اباعبدالله‏الحسین(ع) به مقام ربوبى و ذات
|310|
اقدس الهى چگونه بوده است.
محبت و رابطه معنوى امام حسین(ع) با خداوند
به صراحت تاریخ و احادیث، امام حسین(ع) بیشترین محبت و شیفتگى را نسبت بهخداوند داشت. وجودش سرشار از محبت خدا بود. از میان آن همه حالات، داستانها وروایات و اخبار، همین یک جمله بعنوان نمونه براى ما کافى است. جمله‏اى که از مهمترینفرازهاى مناجات او در عصر عرفه در صحراى عرفات با خداى خویش است:
متى غبت حتى تحتاج الى دلیل یدل علیک و متى بعدت حتى تکون الاثار هى التى توصلالیک، عمیت عین لا تراک علیها رقیباو خسرت صفقة عبد لم تجعل من حبک نصیبا
[2].
کى رفته‏اى ز دل که تمنا کنم‏ترا کى رفته‏اى ز دیده که پیدا کنم تو را
امام(ع) واقعاً دلش براى خدا پر میزد. اما نه چون دوستى‏ها و دوستان ما که مى‏پنداریم دودوست در عالم دوستى باید همه آداب و اخلاق و رسوم را کنار گذاشته و دم از (بین الاحبابتسقط الاداب) زنند.
دیل کارنگى نویسنده و سخنران شهیر انگلیسى مى‏گوید: بر خلاف آنچه که مى‏گویندمیان دو نفر دوست قید و شرطى نیست، من مى‏گویم هر چه محبت و دوستى میان دو نفربیشتر باشد به رعایت احترام، آداب و اخلاقیات انسانى باید بیشتر ملتزم و عامل باشند.
[3]
سخن این نویسنده غربى را اسلام عزیز، قرن‏ها پیش از این گفته و دستور داده است. عملو روش بزرگان علم و عرفان هم بر این استوار بوده است. امام حسین، همچون دیگرپیشوایان اسلام، با آن‏همه عشق و محبت به ذات اقدس ربوبى، بیشترین احساس ابهت وجلال و جمال و عظمت نسبت به پروردگار متعال را در وجود خود همراه داشت که در مواردگونه‏گون تجلى و بروز مى‏کرد. باید این‏ها را در حالات حضرت اباعبداللَّه‏الحسین(ع) هنگامآغاز عبادت و نماز، در اقامه نماز، هنگام اداء تکبیرة الحرام، در قنوت و قیام و رکوع و سجودو جاى‏جاى نماز، باید مطالعه کرد.
امام حسین(ع) تا پایان عمر، تا روز شهادتش، بلکه تا ساعت و حتى لحظه شهادت اینارتباط ناگسستنى و آن عشق سوزان به محبوب واقعى خود را به همراه داشت.
در روز شهادت هر چه به زوال ظهر نزدیک مى‏گردید و ساعات بحرانى جبهه کربلانزدیک‏تر مى‏شد آن عاشق دلباخته با سپرى شدن ساعات فراق و نزدیک شدن وعده وصل
|311|
قیافه‏اش مصمم‏تر، رنگ او برافروخته‏تر، سیمایش گلگون‏تر و چهره‏اش شکفته‏تر مى‏گردیدو وجد و شور مخصوصى در امام مشاهده مى‏شد.
[4]
برخى از مقتل نگاران آورده‏اند که در ساعت آخر براى یک لحظه اشراقى بر دل نورانىامام تابیدن گرفت، و در آن احساس نمود که وى از سوى خداوند مجاز است زنده بماند و یابه وصل دوست بار یابد. «خیر بین النصر على اعدائه و بین لقاء اللَّه تعالى»، این ارتباطىاست ناگفتنى و پیامى است برون از شرح و وصف. امام حسین(ع) که در حال و هواى دیگرىبود و جز به معبود ومعشوق نهایى خود نمى‏اندیشید(لقاء اللَّه تعالى) دیدار خداوند را بر بقاءدر این دنیاى ناسوتى برگزید
[5] و آن خداى دوستى، وى را به سوى دوست فرا خواند.
حتى امام حسین در لحظه شهادت تبسم بر لبان خود داشت و خندان و شاداب بود. او آرامو شاد و بشاش و متبسم و خندان است. شمر از او سر مى‏برید اما وى چون گل شکفته است
[6]چرا که وظیفه خود را به انجام رسانیده و اینک در آستانه وصال با معبود و معشوق ومحبوبخویش است. آرى این است نتیجه عشق و معرفت به پروردگار، و این است نتیجه اداءتکلیف و انجام مسؤولیت و وظیفه. آرامش خاطر و سکون و طمأنینه حاصل ارزشمندخروج از عهده تکلیف است. و چه موهبتى از این ارزشمندتر.
قصور و تقصیر در اداء وظیفه، تشویش و اضطراب را در فرد (و سپس در جامعه) بههمراه دارد و هر چه ناتوانایى و کوتاهى در این‏باره بیشتر، تزلزل و ترس و هراس نیز بیشتراست. چنانکه هر چه سعى در اداء تکلیف و کوشش در انجام وظیفه بیشتر و هر چه مقصد ومقصود مهمتر و خطیرتر، آسایش روح، سکون خاطر، شادى ضمیر و آرامش وجدان نیزفراهم‏تر و تأثیر عظیم آن در فرد و اجتماع ملموس‏تر و محسوس‏تر مى‏باشد. چیزى کهبسیارى از آن غافل و بى خبر و از دست‏آوردهاى آن ناآگاه مانده و رابطه و پیوند على ومعلولى را گم کرده‏اند.
پیامبر اسلام(ص) از زمان پیشین پیرامون اصحاب امام حسین(ع)، آن عاشقان کوىدوست و شیفتگان وصال یار چنین فرموده بود: لا یجدون الم مس الحدید
[7]. آنان درد و رنج واصابت اسلحه آهن را نمى‏یابند. چگونه مى‏شود نیزه و خنجر به بدنى فرو رود و بیرونکشیده شود و خون جارى گردد لکن احساس سوزش و درد در میان نباشد؟ پاسخ این استکه اینان چنان شیفته و دلباخته کوى دوست و راهى به سوى آن دیار بودند که سر از پانمى‏شناخته و برخورد با سلاح‏هاى گوناگون را به چیزى نمى‏گرفتند و کوچک‏ترین اعتنائى
|312|
به آن نداشتند و چنان در راه اداى تکلیف و انجام وظیفه اسلامى وانسانى خود سرمست موفقیت و کامیابى بودند که به هیچ چیز دیگرنمى‏اندیشیدند. جائى که یاران و اصحاب امام(ع) چنین بودند آیا خودآن وجود سرشار و آن مصداق بارز «والذین آمنوا اشد حبا للّه»
[8]چگونه بود؟
آثار توجه به خدا
این حقیقت (توجه به خداوند و فقط او را به عنوان ملجأ نهائىدوست داشتن) براى سبک‏کردن بار مشکلات و بالا رفتن توان وتحمل و بردبارى همه کس، به‏ویژه دست‏اندرکاران محترم نظاممقدس اسلامى بسیار سودمند و مفید است. نظامى که از هر سوىتحت فشارهاى گوناگون دشمنان اسلام است. حصر اقتصادى،نظامى، تهاجم فرهنگى، تهمت‏هاى واهى، نقض حقوق بشر، اتهامشوم تروریسم و دیگر حملات و هجمه‏هاى وارده از سوى دشمنانخارجى و داخلى که هر لحظه موجى از اینگونه افتراها و دشمنى‏ها بهسوى این نظام مقدس سرازیر مى‏گردد تا بلکه آن را به دست انهدام ویا تزلزل و تذبذب بسپرند، براى مقابله و مواجهه با این‏گونه حملاتو تهمت‏ها ناجوانمردانه، هیچ چیز سودمندتر و کارگشاتر از تقویترابطه با خداوند نیست و بیش از پیش به سوى او توجه داشتن،افزایش معرفت و محبت به معبود حقیقى، به جنبه‏هاى معنوىاهمیت دادن، در همه حال، به او پناه بردن و رابطه مستمر داشتن، باعرفان و درک صحیح به سوى او شتافتن، به نماز جمعه و جماعت،مجالس دعا و نیایش و ذکر و توسل و دیگر مظاهر تقوا و تقویت روحروى‏آوردن، باید برنامه و شعار همیشگى همگان خصوصاًدست‏اندر کاران نظام مقدس جمهورى اسلامى باشد، که هر چه بارمعنوى انسان و هر چه اخلاص و توجه و خداشناسى وى افزایشیابد خداوند بهتر و بیشتر به سوى و سمت بنده‏اش روى مى‏آورد که
|313|
به‏گفته قران کریم: و من یتق اللَّه یجعل له مخرجا.
[9]
و به گفته خداوند بزرگ در حدیث قدسى:
«من تقرب الىّ شبرا تقربت الیه ذراعا و من تقرب الى ذراعاتقربت الیه باعا و من تقربت الى ماشیا تقرب الیه هرولة»؛
[10]
هر که یک شبر به سوى من نزدیک شود من یک زراع (دو شبر) به اونزدیک خواهم شد و آن کس که یک زراع به من روى آورد من یکباع (یک بغل) به او روى خواهم آورد و براى او آغوش خواهم گشودو آن کس که به‏سوى من گام بردارد من به سوى او خواهم دوید.
انسان هر چند به سوى خداوند گامهاى بیشتر و بلندترى بردارد،خداى بزرگ بهتر از آن و بیشتر از آن به‏سوى وى اقبال مى‏کند وبنده‏اش را مورد لطف و عنایت خود قرار مى‏دهد: «قل ان کنتم تحبوناللَّه فاتبعونى یحببکم اللَّه».
[11]
محبت و علاقه به مردم
یکى از مظاهر بارز تجلى شخصیت والاى امام حسین(ع) دوستىو علاقه او به مردم و عاطفه‏اى است که به مردم ابراز مى‏نمود. درحالات او مى‏خوانیم: زمانى از کنار مستمندان مى‏گذشت. آنان نانهاىخود را یک جا گرد آورده و محفل انس کوچکى براى خود ترتیبداده و آماده خوردن بودند که امام را سواره دیدند آنان سلام کرده و بهحضرتش تعارف نمودند. امام متواضعانه از اسب پیاده شد و درکنارشان نشست، دعوتشان را اجابت نمود و آنان را مورد ملاطفت ومحبت ویژه خود قرار داد و به آنان فرمود: اگر نه این بود که نان‏هاىشما صدقاتى است که به شما داده‏اند هم اکنون من نیز با شما همسفرهمى‏شدم و با شما مى‏خوردم، اما ما صدقه نمى‏خوریم. لکن شمابرخیزید و با من به منزل بیائید و از سفره ما استفاده کنید تا من هم باشما همسفره باشم و همخوراک و همنشین، و چنین کردند.
[12]
نیک بنگریم آیا رابطه‏اى از این نزدیکتر و متواضعانه‏تر با مردممى‏توان ارائه نمود؟
|314|
امام(ع) با این برخورد ظریف هم به مستضعفان شخصیت داده و هم به گونه دیگر که باشئون و وظایف امام مطابق بوده با آنان نشسته و غذا میل فرمود. جالب اینجا است که از آغازسلام و تعارف به آنان نفرمود برخیزید با من به‏خانه درآئید بلکه پیاده شده در کنارشاننشست، لطف و عنایت فرمود، آنگاه آنان را به سفره خویش فرا خواند. که این خود عالى‏ترینمظهر مردمى بودن حضرت حسین بن على علیه السلام است.
در نمونه دیگر هنگامى که فرد مستضعف و مستمندى به محضر امام حسین(ع) مى‏آمد ودر پى حاجت خود نامه‏اى تقدیم مى‏نمود: امام نامه را نخوانده مى‏فرمود حاجتک مقضیة؛ نیازتو برآورده شده است. کسانى مى‏گفتند: یابن‏رسول اللَّه(ص)، چرا نامه آنان را نمى‏خوانید؟
پاسخ مى‏فرمود: این اندازه از وقت که من صرف مطالعه نامه وى مى‏کنم او در مقابل منشرمنده مى‏ماند و من تحمل این را ندارم، یا اینکه مى‏ترسم این اندازه که من او را جهتمطالعه نامه‏اش متوقف سازم خداوند متعال در قیامت مرا در برابر محضر عدل خود متوقفکند که توان آن‏را ندارم.
[13]
البته آنان فقراء و بینوایانى واقعى و راست گفتار بودند که با صداقت و شرمسارى ابرازنیاز خود به محضر امام مى‏نمودند و وى نیز با نهایت احترام و ملاطفت با آنان رفتار مى‏کرد.تا آنجا که مطالعه مى‏کنیم یک‏بار یکى از افراد مستضعف را با خود به‏خانه برد و خود به درونمنزل رفته مقدارى وجه نقد که حقوق فقراء بود در لاى عباى خود گذارده و پشت در خانهایستاده همچون انسان خجلت زده‏اى پول را از لاى در (به گونه‏اى که خودش رو در روى آنفقیر قرار نگیرد) بیرون فرستاده و به سمت وى دراز نمود و فرمود:
خذها و انى الیک معتذر واعلم بانى علیک ذو شفقة
بگیر پول را و من از تو پوزش مى‏خواهم و با تو در پى شفقت هستم.
که ناگهان آن شخص فقیر از این عطاى امام(ع) و این ابراز شرمسارى و اظهار عذرخواهى آن حضرت به گریه افتاد و اشک ریخت و به شدت دچار انقلاب روحى شد.
[14]
از این نمونه‏ها در حالات امام حسین(ع) فراوان است.
ارزش مردم در نظام اسلامى
علاقه به مردم و محبت و شفقت بر آنان بسیار خطیر و ارزنده است. اگر یک مقام مسئولبه مردم علاقمند بود، خوش رفتارى نمود، در صدد حل مشکلات آنان برآمد و کارگشایى
|315|
کرد، این فرد نه تنها انسان موفق و پیروزى است بلکه محبوب عنداللَّه خواهد بود.
نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران جنبه مردمى قوى و ارزشمندى دارد. اصولاً نظام ازآن مردم و بر دوش مردم است. مردم خود پاسدار و اداره کننده و متعهد حفظ این نظام الهىهستند، آنان هستند که نیروهاى متمرکز و متراکم خود را در راه خدا بسیج نموده و تقدیمانقلاب اسلامى کرده‏اند. ارزش مردم بسیار زیاد است. چه اندازه از رحمت خداوندى دوراست آن کسى که این مردم به‏پاخاسته را نشناخته و کارى به کار آنان ندارد. این مردم همه چیزخویش را فداى اسلام و انقلاب اسلامى کرده و مى‏کنند. مال، جان، اولاد و کسان و خانه وکاشانه و در مظاهر گوناگون و مناسبات متعدد، در دوران نهضت و انقلاب و بیش از آن درجنگ تحمیلى، در محاصره‏هاى اقتصادى و فرهنگى و غیره، همیشه با کمال توان به صحنهآمده‏اند لذا این مردم و این انسانهاى شایسته و بندگان خداوند از ارزش والایى برخوردارندو باید آنان را به حساب آورد و خدمتگزار و دوستدارشان بود.
مردم هم به این نکته خوب توجه دارند که اگر کارى برایشان مى‏شود کرد، باید کرد. لذااگر کار انجام شدنى است اما زمان لازم دارد باید این مسأله براى آنان بازگو شود، و اگر کارىاست که قوانین و مقررات تناسب ندارد باید آنان را با زبان خوش توجیه کرد که اگر کارىانجام نشد بدبین نشوند و این هم خود یک نکته مهم است. اتفاقاً امام حسین(ع) خود گاهىاین‏ها را انجام مى‏داد و نیازمند به محضرش مى‏آمد، از وى پرس و جو مى‏کرد، سؤالاتىمطرح مى‏فرمود و بر معلومات او مى‏افزود و روشنگرى مى‏کرد.
[15]
البته مردم هم هرگونه شده باید به این حقیقت راه یابند که بیش از حد مقدور و مصوباتنباید توقع و انتظار داشته باشند و تغییر و تبدیل مقررات و مصوبات یک نظام نه ممکن استو نه جایز. قانون محور و معیار است و مرجع براى همه کس و همه چیز و نباید با سوءظن وبدبینى به مسئولین نگریسته شود. حسن ظن از اصول اسلامى است. به همه چیز و همه کس،به‏ویژه به مسئولین نظام و دست‏اندرکاران جمهورى اسلامى. بدیهى است چنانچه به‏صورتمردمى با مردم رفتار شود پذیرا خواهند بود و تسلیم خواهند شد. این مطلبى است که کراراًآزمایش شده است.
نتیجه
کوتاه سخن آنکه: با توجه به دو جنبه ارزنده‏اى که از خصائص و ویژگیهاى حضرت
|316|
اباعبداللَّه‏الحسین(ع) یاد کردیم نتیجه مى‏گیریم که: اولاً همیشه باید با خدا بود و با وى ارتباطداشت و از او غفلت ننمود و از وى فاصله نگرفت. با تقوا، عبادت، انجام فرائض و>ترک
و این موهبتى است براى همه به‏ویژه دست‏اندرکاران حکومت اسلامى که بدین‏گونه راهخود را با اشعه حیات بخش حسینى نورانى کنند و با این شعاع‏هاى درخشان حرکت نمایند تادر دنیا پیروز و در آخرت سعادتمند گردند. و جامعه خود را نیز به سمت کمال، سعادت، رفاه،عزت و عظمت سوق دهند و رهنمون شوند.
ثانیاً، مردمى بودن و در میان آنان زیستن و خود را از دیگران برتر ندانستن و آنان راشناختن و به رفع مشکلات و انجام خواسته‏هاى آنان همت گماردن باید مد نظر و مورد عملو اهتمام همگان باشد. باید به مردم بها داد. آنان بندگان خدایند و خداوند بندگان خود رادوست مى‏دارد.
این دستورات، بخصوص در این عصر خاص بیشتر متوجه مسئولین محترم و مدیرانعزیز و صاحبان گرامى مشاغل نظام مى‏باشد. با در دست داشتن این دو سلاح (محبت ودوستى با خداوند و همراه مردم و همدرد آنان بودن) به‏خوبى مى‏توان راز و رمز موفقیت رابه دست آورد و کلید رضاى الهى را یافت و حق مردم را ادا نمود. دو سلاح مؤثر که از فرهنگعاشورا و منطق حسینى به میراث مانده است و هرگز نباید اجازه داد که این سلاح‏ها بر زمینبماند بلکه باید آنها را برداشت و به صحنه آمد و به رزم با دشمنان خدا و دین پرداخت.
و این است پیروى از سالار آزادگان حسین عزیز و شهید کربلا و این است بهره و نتیجهسوگوارى و عزادارى بر سید مظلومان و این است راز و رمز زنده نگهداشتن نهضت مقدسو قیام خونین حسینى و این است گوشه‏اى از الگوهاى تربیتى و اخلاقى از امام حسین(ع) وفرهنگ عاشورا.
[1]. کلمات مکنونه، تألیف مولى محسن فیض کاشانى، چاپ سنگى صفحات 76 و 75؛ همچنین بنگرید: بهالمنهج القوى، ج 4، ص‏398، به نقل احادیث مثنوى، چاپ دوم، ص 134: من احبنى قتلته و من قتلته فانا
|317|
دیته.
[2]. بخشى از دعاى امام حسین(ع) در روز عرفه. مفاتیح الجنان، به نقل از سید ابن طاووس در اقبال.
[3]. آیین دوست یابى، دیل کارنگى.
[4]. در این خصوص نگاه کنید به: بحارالانوار، ج 44، ص 297، حدیث دوم از حضرت زین‏العابدین(ع).
[5]. اسرار الشهاده دربندى، متوفى 1286 ه.ق، ص 403، به نقل از لهوف. همچنین علامه حاج میرزا محمدرفیع نظام العلماء در کنوز السعاده و رموز الشهاده، ص 207 مى‏فرماید:بعد ان سمع قوله یا حسین ما حتمناعلیک الموت و ان شئت لنصرف عنک هذه البلیة قال علیه السلام: یا رب، وددت ان اقتل و احیى سبعین مرةفى طاعتک و محبتک.
[6]. کنوز السعادة و رموز الشهاده، تألیف علامه حاج میرزا محمد رفیع نظام العلماء، چاپ 1322 ه.ق،تبریز، ص 151 - 150.
[7]. الحکم الزاهرة، ج 2، ص 288، حدیث شماره 3583، به نقل از نفس المهموم، محدث قمى. همچنین ازامام صادق(ع) نقل شده که در توصیف اصحاب حضرت سید الشهداء فرمودند: ان اصحاب جدى الحسینکانوا لا یحسون بالم الحدید. نگاه کنید به کتاب «مع الحسین فى نهضته»، تألیف استاد اسد حیدر.
[8]. سوره بقره، آیه 165.
[9]. سوره طلاق، آیه 2.
[10]. الاحادیث القدسیه، تألیف زین الدین المناوى، چاپ سوم، ص‏31، به نقل از صحیح بخارى. همچنیننگاه کنید به میزان الحکمه، ج‏8، ص 113 و 112، احادیث شماره 16343 - 16341
[11]. سوره آل عمران، آیه 31.
[12]. اعیان الشیعه، ج 1، ص 580، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ربیع الابرار زمخشرى.
[13]. تحف العقول، چاپ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، صفحه 247.
[14]. بحار الانوار، ج 44، ص 190، حدیث شماره 2.
[15]. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 443 و 442، به نقل از جامع‏الاخبار.

تبلیغات