محبت خداوند و علاقه به مردم دو الگوى تربیتى امام حسین(ع) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
محبت خداوند و علاقه به مردم دو الگوى تربیتى امام حسین(ع)
1. محبت و دوستى با خداوند
محبت و رابطه معنوى امام حسین(ع) با خداوند
آثار توجه به خدا
محبت و علاقه به مردم
ارزش مردم در نظام اسلامى
نتیجه
محبت خداوند و علاقه به مردم دو الگوى تربیتى امام حسین(ع)
محبت خداوند موجب مىشود همه گامها در رضاى دوستبرداشته شده و انسان در راه اداى تکلیف تزلزل و هراس به خودراه ندهد و دوست داشتن مردم نیز باعث اعتناى به آنان وموجب رفع مشکلات مردم خواهد شد.
نویسنده در این مقاله بر آن است تا این دو صفت بارز را درشخصیت امام حسین(ع) که مىتواند براى کارگزاران حکومتالگو باشد، به اجمال بیان کند.
دو صفت بارز که در شخصیت والاى امامحسین(ع)جلب توجه مىکند یکى مسأله علاقه و محبت شدیدحضرت به خداوند و دیگرى علاقه و محبت به مردماست؛ علاقه و محبتى که پایهها و مایههاى امامت وولایت حسین بن على(ع) را از یک سو و تأثیرات فراوانو سرنوشتساز آن حضرت را در جامعه بشرىو مجتمعانسانى از سوى دیگر، برقرار و استوار داشته است.
هر چند ارباب تحقیق و تألیف از کنار این دو خصیصهارزشمند حسینى به ایجاز و اختصار گذاشتهاند، لکن
|308|ناگفته پیدا است که آنچه اشاره شد دو اصل پر اهمیت در زندگانى مولایمان حسین بنعلى(ع) است که مىتوان به گونه مطلوبى از آن بهره بردارى عملى نمود. بهویژه آنکه وى اماممعصوم و واجب الاطاعه است که همه چیز او (جز آنچه که دلیل قطعى بر اختصاصش به اماممعصوم قائم باشد) براى ما اسوه و سند و دستور است.
چنانچه دو موضوع یاد شده به یکدیگر ضمیمه شده و یک جا از آن بحث شود به گونهاىسود خواهد داشت و چنانچه از یکدیگر بصورت منفک مطرح شوند به گونهاى دیگر. ومىتوان گفت در صورت دوم نتیجه تصورى و تصدیقى آن مهمتر و جامعتر اما با طرحنخست نتیجه عملى و عینى آن ارزشمندتر خواهد بود. لذا مناسب است در آغاز بصورتجداگانه پیرامون هر یک اشاراتى داشته باشیم .
1. محبت و دوستى با خداوند
همه کس باید خداى را دوست بدارد بلکه تمام کسانى که خداوند را پذیرفته و به وجودلایتناهى وى معتقدند مدعى دوست داشتن وى هستند که وجه آن نیز آشکار است. خداىبزرگ قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق و بالاخره حسن مطلق است و ذرهاى نقص وشائبه در او راه ندارد، و بالبداهه هر آنچه حسن مطلق باشد در حد اعلاى محبوبیت ومطلوبیت است، زیرا هر کس حسن و نیکویى را با فطرت و وجدان خود لمس نموده ومجذوب آن مىگردد.
پس همه کس دعواى دوستى با خداوند را دارد و از آن دم مىزند و به آن معترف است ومعتقد. بلکه عارفان و صوفیان تا آنجا پیش رفتهاند که دوستى هر چیز را دوستى خداوندانگاشته و مرجع نهائى همه حسنها و زیبائیها را حسن مطلق و ذاتى معشوق حقیقى و معبودواقعى (خداوند) مىدانند و یکى از معانى جمله معروف (لو ادلیتم بحبل الى الارضینالسفلى لهبط الى اللَّه) را همین معنى مىشمرند.
البته در مرحله عینیت و عمل باید این ادعا یعنى دعوى دوستى با خدواند، به منصه اثباتبرسد وگرنه همچون دیگر ادعاهاى تهى از واقعیت بلکه از آنها هم بدتر خواهد بود، و دراثبات این ادّعا، مهم آن است که خود خداوند که محبوب واقعى است آن را بپذیرد و بر آنصحه گذارد.
و کل یدعى وصلا بلیلى ولیلى لا تقر لهم بذاکا
|309|
اذا طلع الصباح و غار نجم تبین مَن بکى ممن تباکى
و روشن است که مهمترین نشانه صدق این ادعا آن است که همه گامها در راهرضاىدوست برداشته شود و انسان عاشق و محب هیچگونه حرکت و سکون، تکلموسکوت و قیام و قعودى جز آنچه مورد رضاى پروردگار است نداشته باشد، و ایننعمتىعظیم و موهبتى ارزنده است در وجود دارندگان آن و طبیعى است هر چه علاقهوحب بنده به خدا بیشتر و قوىتر باشد دلیل معرفت و شناخت و قرب بیشتر به ذاتاقدساو خواهد بود، و لذا عارفان و سالکان راه دوست خداى را بهتر شناخته و به سمت وسوى وى بیشتر راه یافتهاند، زیرا اینان با اشراقات قلبى و الهامات درونى توانستهانددریچهاى در مقابل خود بگشایند و سرى بکشند به آنچه که در وصف ناید و در شرح نگنجد،و با دلیلها و برهانهاى خشک منطقى و فلسفى و فرمولهاى ریاضى و علمى به تحریر وتقریر نیاید.
آرى اینان از همه کس بیشتر عاشق خدایند و به سوى وى پر و بال مىگشایند. در روایتىکه هر چند از نظر سند بر اساس درایة الروایه محل بحث و گفتگو است اما به لحاظ نکاتعرشى و حقایق عرفانى بلندى که در آن هست نمىتوان به سادگى از آن گذشت و از متن ومحتواى و زیباى آن به آسانى چشم پوشید، آمده است که خداوند متعال فرمود:
«من طلبنى وجدنى و من وجدنى عشقنى (یا: من وجدنى احبنى) و من احبنى عشقنى و منعشقنى عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلىّ دیته و انا دیته (و یا: و من علىّ دیتهفانادیته)
[1]
هر که به جستجوى من بر آید مرا مىیابد و هر که مرا پیدا کند دوستم خواهد داشت و هر که منرا دوست بدارد عاشق و شیفته من خواهد شد و هر که چنین باشد من نیز عاشق او خواهم بودو هر که من عاشق او باشم در این راه او را خواهم کشت و شهید عشقش خواهم نمود و هر که ازسوى من شهید عشق شود خونبهاى او بر عهده من خواهد بود و من خود دیه و خونبهاى وىهستم (و به کمتر از این براى وى راضى نیستم).
دیه چیزى است که در آخرین مرحله دریافت مىشود و آخرین موجودى و دریافتىاست و تنها موجودى عاشق، خداست و بس.
این است که عاشقان و عارفان راستین از همه خداشناسترند، و با این موجودى وسرمایه بزرگ، از همه ثروتمندتر و غنىتر. و این است که رسیدن به این مقام والا به سادگىحاصل نشود و با ادعا ثابت نگردد.
حال بنگریم که عشق و شیفتگى حضرت اباعبداللهالحسین(ع) به مقام ربوبى و ذات
|310|
اقدس الهى چگونه بوده است.
محبت و رابطه معنوى امام حسین(ع) با خداوند
به صراحت تاریخ و احادیث، امام حسین(ع) بیشترین محبت و شیفتگى را نسبت بهخداوند داشت. وجودش سرشار از محبت خدا بود. از میان آن همه حالات، داستانها وروایات و اخبار، همین یک جمله بعنوان نمونه براى ما کافى است. جملهاى که از مهمترینفرازهاى مناجات او در عصر عرفه در صحراى عرفات با خداى خویش است:
متى غبت حتى تحتاج الى دلیل یدل علیک و متى بعدت حتى تکون الاثار هى التى توصلالیک، عمیت عین لا تراک علیها رقیباو خسرت صفقة عبد لم تجعل من حبک نصیبا
[2].
کى رفتهاى ز دل که تمنا کنمترا کى رفتهاى ز دیده که پیدا کنم تو را
امام(ع) واقعاً دلش براى خدا پر میزد. اما نه چون دوستىها و دوستان ما که مىپنداریم دودوست در عالم دوستى باید همه آداب و اخلاق و رسوم را کنار گذاشته و دم از (بین الاحبابتسقط الاداب) زنند.
دیل کارنگى نویسنده و سخنران شهیر انگلیسى مىگوید: بر خلاف آنچه که مىگویندمیان دو نفر دوست قید و شرطى نیست، من مىگویم هر چه محبت و دوستى میان دو نفربیشتر باشد به رعایت احترام، آداب و اخلاقیات انسانى باید بیشتر ملتزم و عامل باشند.
[3]
سخن این نویسنده غربى را اسلام عزیز، قرنها پیش از این گفته و دستور داده است. عملو روش بزرگان علم و عرفان هم بر این استوار بوده است. امام حسین، همچون دیگرپیشوایان اسلام، با آنهمه عشق و محبت به ذات اقدس ربوبى، بیشترین احساس ابهت وجلال و جمال و عظمت نسبت به پروردگار متعال را در وجود خود همراه داشت که در مواردگونهگون تجلى و بروز مىکرد. باید اینها را در حالات حضرت اباعبداللَّهالحسین(ع) هنگامآغاز عبادت و نماز، در اقامه نماز، هنگام اداء تکبیرة الحرام، در قنوت و قیام و رکوع و سجودو جاىجاى نماز، باید مطالعه کرد.
امام حسین(ع) تا پایان عمر، تا روز شهادتش، بلکه تا ساعت و حتى لحظه شهادت اینارتباط ناگسستنى و آن عشق سوزان به محبوب واقعى خود را به همراه داشت.
در روز شهادت هر چه به زوال ظهر نزدیک مىگردید و ساعات بحرانى جبهه کربلانزدیکتر مىشد آن عاشق دلباخته با سپرى شدن ساعات فراق و نزدیک شدن وعده وصل
|311|
قیافهاش مصممتر، رنگ او برافروختهتر، سیمایش گلگونتر و چهرهاش شکفتهتر مىگردیدو وجد و شور مخصوصى در امام مشاهده مىشد.
[4]
برخى از مقتل نگاران آوردهاند که در ساعت آخر براى یک لحظه اشراقى بر دل نورانىامام تابیدن گرفت، و در آن احساس نمود که وى از سوى خداوند مجاز است زنده بماند و یابه وصل دوست بار یابد. «خیر بین النصر على اعدائه و بین لقاء اللَّه تعالى»، این ارتباطىاست ناگفتنى و پیامى است برون از شرح و وصف. امام حسین(ع) که در حال و هواى دیگرىبود و جز به معبود ومعشوق نهایى خود نمىاندیشید(لقاء اللَّه تعالى) دیدار خداوند را بر بقاءدر این دنیاى ناسوتى برگزید
[5] و آن خداى دوستى، وى را به سوى دوست فرا خواند.
حتى امام حسین در لحظه شهادت تبسم بر لبان خود داشت و خندان و شاداب بود. او آرامو شاد و بشاش و متبسم و خندان است. شمر از او سر مىبرید اما وى چون گل شکفته است
[6]چرا که وظیفه خود را به انجام رسانیده و اینک در آستانه وصال با معبود و معشوق ومحبوبخویش است. آرى این است نتیجه عشق و معرفت به پروردگار، و این است نتیجه اداءتکلیف و انجام مسؤولیت و وظیفه. آرامش خاطر و سکون و طمأنینه حاصل ارزشمندخروج از عهده تکلیف است. و چه موهبتى از این ارزشمندتر.
قصور و تقصیر در اداء وظیفه، تشویش و اضطراب را در فرد (و سپس در جامعه) بههمراه دارد و هر چه ناتوانایى و کوتاهى در اینباره بیشتر، تزلزل و ترس و هراس نیز بیشتراست. چنانکه هر چه سعى در اداء تکلیف و کوشش در انجام وظیفه بیشتر و هر چه مقصد ومقصود مهمتر و خطیرتر، آسایش روح، سکون خاطر، شادى ضمیر و آرامش وجدان نیزفراهمتر و تأثیر عظیم آن در فرد و اجتماع ملموستر و محسوستر مىباشد. چیزى کهبسیارى از آن غافل و بى خبر و از دستآوردهاى آن ناآگاه مانده و رابطه و پیوند على ومعلولى را گم کردهاند.
پیامبر اسلام(ص) از زمان پیشین پیرامون اصحاب امام حسین(ع)، آن عاشقان کوىدوست و شیفتگان وصال یار چنین فرموده بود: لا یجدون الم مس الحدید
[7]. آنان درد و رنج واصابت اسلحه آهن را نمىیابند. چگونه مىشود نیزه و خنجر به بدنى فرو رود و بیرونکشیده شود و خون جارى گردد لکن احساس سوزش و درد در میان نباشد؟ پاسخ این استکه اینان چنان شیفته و دلباخته کوى دوست و راهى به سوى آن دیار بودند که سر از پانمىشناخته و برخورد با سلاحهاى گوناگون را به چیزى نمىگرفتند و کوچکترین اعتنائى
|312|
به آن نداشتند و چنان در راه اداى تکلیف و انجام وظیفه اسلامى وانسانى خود سرمست موفقیت و کامیابى بودند که به هیچ چیز دیگرنمىاندیشیدند. جائى که یاران و اصحاب امام(ع) چنین بودند آیا خودآن وجود سرشار و آن مصداق بارز «والذین آمنوا اشد حبا للّه»
[8]چگونه بود؟
آثار توجه به خدا
این حقیقت (توجه به خداوند و فقط او را به عنوان ملجأ نهائىدوست داشتن) براى سبککردن بار مشکلات و بالا رفتن توان وتحمل و بردبارى همه کس، بهویژه دستاندرکاران محترم نظاممقدس اسلامى بسیار سودمند و مفید است. نظامى که از هر سوىتحت فشارهاى گوناگون دشمنان اسلام است. حصر اقتصادى،نظامى، تهاجم فرهنگى، تهمتهاى واهى، نقض حقوق بشر، اتهامشوم تروریسم و دیگر حملات و هجمههاى وارده از سوى دشمنانخارجى و داخلى که هر لحظه موجى از اینگونه افتراها و دشمنىها بهسوى این نظام مقدس سرازیر مىگردد تا بلکه آن را به دست انهدام ویا تزلزل و تذبذب بسپرند، براى مقابله و مواجهه با اینگونه حملاتو تهمتها ناجوانمردانه، هیچ چیز سودمندتر و کارگشاتر از تقویترابطه با خداوند نیست و بیش از پیش به سوى او توجه داشتن،افزایش معرفت و محبت به معبود حقیقى، به جنبههاى معنوىاهمیت دادن، در همه حال، به او پناه بردن و رابطه مستمر داشتن، باعرفان و درک صحیح به سوى او شتافتن، به نماز جمعه و جماعت،مجالس دعا و نیایش و ذکر و توسل و دیگر مظاهر تقوا و تقویت روحروىآوردن، باید برنامه و شعار همیشگى همگان خصوصاًدستاندر کاران نظام مقدس جمهورى اسلامى باشد، که هر چه بارمعنوى انسان و هر چه اخلاص و توجه و خداشناسى وى افزایشیابد خداوند بهتر و بیشتر به سوى و سمت بندهاش روى مىآورد که
|313|
بهگفته قران کریم: و من یتق اللَّه یجعل له مخرجا.
[9]
و به گفته خداوند بزرگ در حدیث قدسى:
«من تقرب الىّ شبرا تقربت الیه ذراعا و من تقرب الى ذراعاتقربت الیه باعا و من تقربت الى ماشیا تقرب الیه هرولة»؛
[10]
هر که یک شبر به سوى من نزدیک شود من یک زراع (دو شبر) به اونزدیک خواهم شد و آن کس که یک زراع به من روى آورد من یکباع (یک بغل) به او روى خواهم آورد و براى او آغوش خواهم گشودو آن کس که بهسوى من گام بردارد من به سوى او خواهم دوید.
انسان هر چند به سوى خداوند گامهاى بیشتر و بلندترى بردارد،خداى بزرگ بهتر از آن و بیشتر از آن بهسوى وى اقبال مىکند وبندهاش را مورد لطف و عنایت خود قرار مىدهد: «قل ان کنتم تحبوناللَّه فاتبعونى یحببکم اللَّه».
[11]
محبت و علاقه به مردم
یکى از مظاهر بارز تجلى شخصیت والاى امام حسین(ع) دوستىو علاقه او به مردم و عاطفهاى است که به مردم ابراز مىنمود. درحالات او مىخوانیم: زمانى از کنار مستمندان مىگذشت. آنان نانهاىخود را یک جا گرد آورده و محفل انس کوچکى براى خود ترتیبداده و آماده خوردن بودند که امام را سواره دیدند آنان سلام کرده و بهحضرتش تعارف نمودند. امام متواضعانه از اسب پیاده شد و درکنارشان نشست، دعوتشان را اجابت نمود و آنان را مورد ملاطفت ومحبت ویژه خود قرار داد و به آنان فرمود: اگر نه این بود که نانهاىشما صدقاتى است که به شما دادهاند هم اکنون من نیز با شما همسفرهمىشدم و با شما مىخوردم، اما ما صدقه نمىخوریم. لکن شمابرخیزید و با من به منزل بیائید و از سفره ما استفاده کنید تا من هم باشما همسفره باشم و همخوراک و همنشین، و چنین کردند.
[12]
نیک بنگریم آیا رابطهاى از این نزدیکتر و متواضعانهتر با مردممىتوان ارائه نمود؟
|314|
امام(ع) با این برخورد ظریف هم به مستضعفان شخصیت داده و هم به گونه دیگر که باشئون و وظایف امام مطابق بوده با آنان نشسته و غذا میل فرمود. جالب اینجا است که از آغازسلام و تعارف به آنان نفرمود برخیزید با من بهخانه درآئید بلکه پیاده شده در کنارشاننشست، لطف و عنایت فرمود، آنگاه آنان را به سفره خویش فرا خواند. که این خود عالىترینمظهر مردمى بودن حضرت حسین بن على علیه السلام است.
در نمونه دیگر هنگامى که فرد مستضعف و مستمندى به محضر امام حسین(ع) مىآمد ودر پى حاجت خود نامهاى تقدیم مىنمود: امام نامه را نخوانده مىفرمود حاجتک مقضیة؛ نیازتو برآورده شده است. کسانى مىگفتند: یابنرسول اللَّه(ص)، چرا نامه آنان را نمىخوانید؟
پاسخ مىفرمود: این اندازه از وقت که من صرف مطالعه نامه وى مىکنم او در مقابل منشرمنده مىماند و من تحمل این را ندارم، یا اینکه مىترسم این اندازه که من او را جهتمطالعه نامهاش متوقف سازم خداوند متعال در قیامت مرا در برابر محضر عدل خود متوقفکند که توان آنرا ندارم.
[13]
البته آنان فقراء و بینوایانى واقعى و راست گفتار بودند که با صداقت و شرمسارى ابرازنیاز خود به محضر امام مىنمودند و وى نیز با نهایت احترام و ملاطفت با آنان رفتار مىکرد.تا آنجا که مطالعه مىکنیم یکبار یکى از افراد مستضعف را با خود بهخانه برد و خود به درونمنزل رفته مقدارى وجه نقد که حقوق فقراء بود در لاى عباى خود گذارده و پشت در خانهایستاده همچون انسان خجلت زدهاى پول را از لاى در (به گونهاى که خودش رو در روى آنفقیر قرار نگیرد) بیرون فرستاده و به سمت وى دراز نمود و فرمود:
خذها و انى الیک معتذر واعلم بانى علیک ذو شفقة
بگیر پول را و من از تو پوزش مىخواهم و با تو در پى شفقت هستم.
که ناگهان آن شخص فقیر از این عطاى امام(ع) و این ابراز شرمسارى و اظهار عذرخواهى آن حضرت به گریه افتاد و اشک ریخت و به شدت دچار انقلاب روحى شد.
[14]
از این نمونهها در حالات امام حسین(ع) فراوان است.
ارزش مردم در نظام اسلامى
علاقه به مردم و محبت و شفقت بر آنان بسیار خطیر و ارزنده است. اگر یک مقام مسئولبه مردم علاقمند بود، خوش رفتارى نمود، در صدد حل مشکلات آنان برآمد و کارگشایى
|315|
کرد، این فرد نه تنها انسان موفق و پیروزى است بلکه محبوب عنداللَّه خواهد بود.
نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران جنبه مردمى قوى و ارزشمندى دارد. اصولاً نظام ازآن مردم و بر دوش مردم است. مردم خود پاسدار و اداره کننده و متعهد حفظ این نظام الهىهستند، آنان هستند که نیروهاى متمرکز و متراکم خود را در راه خدا بسیج نموده و تقدیمانقلاب اسلامى کردهاند. ارزش مردم بسیار زیاد است. چه اندازه از رحمت خداوندى دوراست آن کسى که این مردم بهپاخاسته را نشناخته و کارى به کار آنان ندارد. این مردم همه چیزخویش را فداى اسلام و انقلاب اسلامى کرده و مىکنند. مال، جان، اولاد و کسان و خانه وکاشانه و در مظاهر گوناگون و مناسبات متعدد، در دوران نهضت و انقلاب و بیش از آن درجنگ تحمیلى، در محاصرههاى اقتصادى و فرهنگى و غیره، همیشه با کمال توان به صحنهآمدهاند لذا این مردم و این انسانهاى شایسته و بندگان خداوند از ارزش والایى برخوردارندو باید آنان را به حساب آورد و خدمتگزار و دوستدارشان بود.
مردم هم به این نکته خوب توجه دارند که اگر کارى برایشان مىشود کرد، باید کرد. لذااگر کار انجام شدنى است اما زمان لازم دارد باید این مسأله براى آنان بازگو شود، و اگر کارىاست که قوانین و مقررات تناسب ندارد باید آنان را با زبان خوش توجیه کرد که اگر کارىانجام نشد بدبین نشوند و این هم خود یک نکته مهم است. اتفاقاً امام حسین(ع) خود گاهىاینها را انجام مىداد و نیازمند به محضرش مىآمد، از وى پرس و جو مىکرد، سؤالاتىمطرح مىفرمود و بر معلومات او مىافزود و روشنگرى مىکرد.
[15]
البته مردم هم هرگونه شده باید به این حقیقت راه یابند که بیش از حد مقدور و مصوباتنباید توقع و انتظار داشته باشند و تغییر و تبدیل مقررات و مصوبات یک نظام نه ممکن استو نه جایز. قانون محور و معیار است و مرجع براى همه کس و همه چیز و نباید با سوءظن وبدبینى به مسئولین نگریسته شود. حسن ظن از اصول اسلامى است. به همه چیز و همه کس،بهویژه به مسئولین نظام و دستاندرکاران جمهورى اسلامى. بدیهى است چنانچه بهصورتمردمى با مردم رفتار شود پذیرا خواهند بود و تسلیم خواهند شد. این مطلبى است که کراراًآزمایش شده است.
نتیجه
کوتاه سخن آنکه: با توجه به دو جنبه ارزندهاى که از خصائص و ویژگیهاى حضرت
|316|
اباعبداللَّهالحسین(ع) یاد کردیم نتیجه مىگیریم که: اولاً همیشه باید با خدا بود و با وى ارتباطداشت و از او غفلت ننمود و از وى فاصله نگرفت. با تقوا، عبادت، انجام فرائض و>ترک
و این موهبتى است براى همه بهویژه دستاندرکاران حکومت اسلامى که بدینگونه راهخود را با اشعه حیات بخش حسینى نورانى کنند و با این شعاعهاى درخشان حرکت نمایند تادر دنیا پیروز و در آخرت سعادتمند گردند. و جامعه خود را نیز به سمت کمال، سعادت، رفاه،عزت و عظمت سوق دهند و رهنمون شوند.
ثانیاً، مردمى بودن و در میان آنان زیستن و خود را از دیگران برتر ندانستن و آنان راشناختن و به رفع مشکلات و انجام خواستههاى آنان همت گماردن باید مد نظر و مورد عملو اهتمام همگان باشد. باید به مردم بها داد. آنان بندگان خدایند و خداوند بندگان خود رادوست مىدارد.
این دستورات، بخصوص در این عصر خاص بیشتر متوجه مسئولین محترم و مدیرانعزیز و صاحبان گرامى مشاغل نظام مىباشد. با در دست داشتن این دو سلاح (محبت ودوستى با خداوند و همراه مردم و همدرد آنان بودن) بهخوبى مىتوان راز و رمز موفقیت رابه دست آورد و کلید رضاى الهى را یافت و حق مردم را ادا نمود. دو سلاح مؤثر که از فرهنگعاشورا و منطق حسینى به میراث مانده است و هرگز نباید اجازه داد که این سلاحها بر زمینبماند بلکه باید آنها را برداشت و به صحنه آمد و به رزم با دشمنان خدا و دین پرداخت.
و این است پیروى از سالار آزادگان حسین عزیز و شهید کربلا و این است بهره و نتیجهسوگوارى و عزادارى بر سید مظلومان و این است راز و رمز زنده نگهداشتن نهضت مقدسو قیام خونین حسینى و این است گوشهاى از الگوهاى تربیتى و اخلاقى از امام حسین(ع) وفرهنگ عاشورا.
[1]. کلمات مکنونه، تألیف مولى محسن فیض کاشانى، چاپ سنگى صفحات 76 و 75؛ همچنین بنگرید: بهالمنهج القوى، ج 4، ص398، به نقل احادیث مثنوى، چاپ دوم، ص 134: من احبنى قتلته و من قتلته فانا
|317|
دیته.
[2]. بخشى از دعاى امام حسین(ع) در روز عرفه. مفاتیح الجنان، به نقل از سید ابن طاووس در اقبال.
[3]. آیین دوست یابى، دیل کارنگى.
[4]. در این خصوص نگاه کنید به: بحارالانوار، ج 44، ص 297، حدیث دوم از حضرت زینالعابدین(ع).
[5]. اسرار الشهاده دربندى، متوفى 1286 ه.ق، ص 403، به نقل از لهوف. همچنین علامه حاج میرزا محمدرفیع نظام العلماء در کنوز السعاده و رموز الشهاده، ص 207 مىفرماید:بعد ان سمع قوله یا حسین ما حتمناعلیک الموت و ان شئت لنصرف عنک هذه البلیة قال علیه السلام: یا رب، وددت ان اقتل و احیى سبعین مرةفى طاعتک و محبتک.
[6]. کنوز السعادة و رموز الشهاده، تألیف علامه حاج میرزا محمد رفیع نظام العلماء، چاپ 1322 ه.ق،تبریز، ص 151 - 150.
[7]. الحکم الزاهرة، ج 2، ص 288، حدیث شماره 3583، به نقل از نفس المهموم، محدث قمى. همچنین ازامام صادق(ع) نقل شده که در توصیف اصحاب حضرت سید الشهداء فرمودند: ان اصحاب جدى الحسینکانوا لا یحسون بالم الحدید. نگاه کنید به کتاب «مع الحسین فى نهضته»، تألیف استاد اسد حیدر.
[8]. سوره بقره، آیه 165.
[9]. سوره طلاق، آیه 2.
[10]. الاحادیث القدسیه، تألیف زین الدین المناوى، چاپ سوم، ص31، به نقل از صحیح بخارى. همچنیننگاه کنید به میزان الحکمه، ج8، ص 113 و 112، احادیث شماره 16343 - 16341
[11]. سوره آل عمران، آیه 31.
[12]. اعیان الشیعه، ج 1، ص 580، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ربیع الابرار زمخشرى.
[13]. تحف العقول، چاپ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، صفحه 247.
[14]. بحار الانوار، ج 44، ص 190، حدیث شماره 2.
[15]. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 443 و 442، به نقل از جامعالاخبار.
محبت و رابطه معنوى امام حسین(ع) با خداوند
آثار توجه به خدا
محبت و علاقه به مردم
ارزش مردم در نظام اسلامى
نتیجه
محبت خداوند و علاقه به مردم دو الگوى تربیتى امام حسین(ع)
محبت خداوند موجب مىشود همه گامها در رضاى دوستبرداشته شده و انسان در راه اداى تکلیف تزلزل و هراس به خودراه ندهد و دوست داشتن مردم نیز باعث اعتناى به آنان وموجب رفع مشکلات مردم خواهد شد.
نویسنده در این مقاله بر آن است تا این دو صفت بارز را درشخصیت امام حسین(ع) که مىتواند براى کارگزاران حکومتالگو باشد، به اجمال بیان کند.
دو صفت بارز که در شخصیت والاى امامحسین(ع)جلب توجه مىکند یکى مسأله علاقه و محبت شدیدحضرت به خداوند و دیگرى علاقه و محبت به مردماست؛ علاقه و محبتى که پایهها و مایههاى امامت وولایت حسین بن على(ع) را از یک سو و تأثیرات فراوانو سرنوشتساز آن حضرت را در جامعه بشرىو مجتمعانسانى از سوى دیگر، برقرار و استوار داشته است.
هر چند ارباب تحقیق و تألیف از کنار این دو خصیصهارزشمند حسینى به ایجاز و اختصار گذاشتهاند، لکن
|308|ناگفته پیدا است که آنچه اشاره شد دو اصل پر اهمیت در زندگانى مولایمان حسین بنعلى(ع) است که مىتوان به گونه مطلوبى از آن بهره بردارى عملى نمود. بهویژه آنکه وى اماممعصوم و واجب الاطاعه است که همه چیز او (جز آنچه که دلیل قطعى بر اختصاصش به اماممعصوم قائم باشد) براى ما اسوه و سند و دستور است.
چنانچه دو موضوع یاد شده به یکدیگر ضمیمه شده و یک جا از آن بحث شود به گونهاىسود خواهد داشت و چنانچه از یکدیگر بصورت منفک مطرح شوند به گونهاى دیگر. ومىتوان گفت در صورت دوم نتیجه تصورى و تصدیقى آن مهمتر و جامعتر اما با طرحنخست نتیجه عملى و عینى آن ارزشمندتر خواهد بود. لذا مناسب است در آغاز بصورتجداگانه پیرامون هر یک اشاراتى داشته باشیم .
1. محبت و دوستى با خداوند
همه کس باید خداى را دوست بدارد بلکه تمام کسانى که خداوند را پذیرفته و به وجودلایتناهى وى معتقدند مدعى دوست داشتن وى هستند که وجه آن نیز آشکار است. خداىبزرگ قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق و بالاخره حسن مطلق است و ذرهاى نقص وشائبه در او راه ندارد، و بالبداهه هر آنچه حسن مطلق باشد در حد اعلاى محبوبیت ومطلوبیت است، زیرا هر کس حسن و نیکویى را با فطرت و وجدان خود لمس نموده ومجذوب آن مىگردد.
پس همه کس دعواى دوستى با خداوند را دارد و از آن دم مىزند و به آن معترف است ومعتقد. بلکه عارفان و صوفیان تا آنجا پیش رفتهاند که دوستى هر چیز را دوستى خداوندانگاشته و مرجع نهائى همه حسنها و زیبائیها را حسن مطلق و ذاتى معشوق حقیقى و معبودواقعى (خداوند) مىدانند و یکى از معانى جمله معروف (لو ادلیتم بحبل الى الارضینالسفلى لهبط الى اللَّه) را همین معنى مىشمرند.
البته در مرحله عینیت و عمل باید این ادعا یعنى دعوى دوستى با خدواند، به منصه اثباتبرسد وگرنه همچون دیگر ادعاهاى تهى از واقعیت بلکه از آنها هم بدتر خواهد بود، و دراثبات این ادّعا، مهم آن است که خود خداوند که محبوب واقعى است آن را بپذیرد و بر آنصحه گذارد.
و کل یدعى وصلا بلیلى ولیلى لا تقر لهم بذاکا
|309|
اذا طلع الصباح و غار نجم تبین مَن بکى ممن تباکى
و روشن است که مهمترین نشانه صدق این ادعا آن است که همه گامها در راهرضاىدوست برداشته شود و انسان عاشق و محب هیچگونه حرکت و سکون، تکلموسکوت و قیام و قعودى جز آنچه مورد رضاى پروردگار است نداشته باشد، و ایننعمتىعظیم و موهبتى ارزنده است در وجود دارندگان آن و طبیعى است هر چه علاقهوحب بنده به خدا بیشتر و قوىتر باشد دلیل معرفت و شناخت و قرب بیشتر به ذاتاقدساو خواهد بود، و لذا عارفان و سالکان راه دوست خداى را بهتر شناخته و به سمت وسوى وى بیشتر راه یافتهاند، زیرا اینان با اشراقات قلبى و الهامات درونى توانستهانددریچهاى در مقابل خود بگشایند و سرى بکشند به آنچه که در وصف ناید و در شرح نگنجد،و با دلیلها و برهانهاى خشک منطقى و فلسفى و فرمولهاى ریاضى و علمى به تحریر وتقریر نیاید.
آرى اینان از همه کس بیشتر عاشق خدایند و به سوى وى پر و بال مىگشایند. در روایتىکه هر چند از نظر سند بر اساس درایة الروایه محل بحث و گفتگو است اما به لحاظ نکاتعرشى و حقایق عرفانى بلندى که در آن هست نمىتوان به سادگى از آن گذشت و از متن ومحتواى و زیباى آن به آسانى چشم پوشید، آمده است که خداوند متعال فرمود:
«من طلبنى وجدنى و من وجدنى عشقنى (یا: من وجدنى احبنى) و من احبنى عشقنى و منعشقنى عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلىّ دیته و انا دیته (و یا: و من علىّ دیتهفانادیته)
[1]
هر که به جستجوى من بر آید مرا مىیابد و هر که مرا پیدا کند دوستم خواهد داشت و هر که منرا دوست بدارد عاشق و شیفته من خواهد شد و هر که چنین باشد من نیز عاشق او خواهم بودو هر که من عاشق او باشم در این راه او را خواهم کشت و شهید عشقش خواهم نمود و هر که ازسوى من شهید عشق شود خونبهاى او بر عهده من خواهد بود و من خود دیه و خونبهاى وىهستم (و به کمتر از این براى وى راضى نیستم).
دیه چیزى است که در آخرین مرحله دریافت مىشود و آخرین موجودى و دریافتىاست و تنها موجودى عاشق، خداست و بس.
این است که عاشقان و عارفان راستین از همه خداشناسترند، و با این موجودى وسرمایه بزرگ، از همه ثروتمندتر و غنىتر. و این است که رسیدن به این مقام والا به سادگىحاصل نشود و با ادعا ثابت نگردد.
حال بنگریم که عشق و شیفتگى حضرت اباعبداللهالحسین(ع) به مقام ربوبى و ذات
|310|
اقدس الهى چگونه بوده است.
محبت و رابطه معنوى امام حسین(ع) با خداوند
به صراحت تاریخ و احادیث، امام حسین(ع) بیشترین محبت و شیفتگى را نسبت بهخداوند داشت. وجودش سرشار از محبت خدا بود. از میان آن همه حالات، داستانها وروایات و اخبار، همین یک جمله بعنوان نمونه براى ما کافى است. جملهاى که از مهمترینفرازهاى مناجات او در عصر عرفه در صحراى عرفات با خداى خویش است:
متى غبت حتى تحتاج الى دلیل یدل علیک و متى بعدت حتى تکون الاثار هى التى توصلالیک، عمیت عین لا تراک علیها رقیباو خسرت صفقة عبد لم تجعل من حبک نصیبا
[2].
کى رفتهاى ز دل که تمنا کنمترا کى رفتهاى ز دیده که پیدا کنم تو را
امام(ع) واقعاً دلش براى خدا پر میزد. اما نه چون دوستىها و دوستان ما که مىپنداریم دودوست در عالم دوستى باید همه آداب و اخلاق و رسوم را کنار گذاشته و دم از (بین الاحبابتسقط الاداب) زنند.
دیل کارنگى نویسنده و سخنران شهیر انگلیسى مىگوید: بر خلاف آنچه که مىگویندمیان دو نفر دوست قید و شرطى نیست، من مىگویم هر چه محبت و دوستى میان دو نفربیشتر باشد به رعایت احترام، آداب و اخلاقیات انسانى باید بیشتر ملتزم و عامل باشند.
[3]
سخن این نویسنده غربى را اسلام عزیز، قرنها پیش از این گفته و دستور داده است. عملو روش بزرگان علم و عرفان هم بر این استوار بوده است. امام حسین، همچون دیگرپیشوایان اسلام، با آنهمه عشق و محبت به ذات اقدس ربوبى، بیشترین احساس ابهت وجلال و جمال و عظمت نسبت به پروردگار متعال را در وجود خود همراه داشت که در مواردگونهگون تجلى و بروز مىکرد. باید اینها را در حالات حضرت اباعبداللَّهالحسین(ع) هنگامآغاز عبادت و نماز، در اقامه نماز، هنگام اداء تکبیرة الحرام، در قنوت و قیام و رکوع و سجودو جاىجاى نماز، باید مطالعه کرد.
امام حسین(ع) تا پایان عمر، تا روز شهادتش، بلکه تا ساعت و حتى لحظه شهادت اینارتباط ناگسستنى و آن عشق سوزان به محبوب واقعى خود را به همراه داشت.
در روز شهادت هر چه به زوال ظهر نزدیک مىگردید و ساعات بحرانى جبهه کربلانزدیکتر مىشد آن عاشق دلباخته با سپرى شدن ساعات فراق و نزدیک شدن وعده وصل
|311|
قیافهاش مصممتر، رنگ او برافروختهتر، سیمایش گلگونتر و چهرهاش شکفتهتر مىگردیدو وجد و شور مخصوصى در امام مشاهده مىشد.
[4]
برخى از مقتل نگاران آوردهاند که در ساعت آخر براى یک لحظه اشراقى بر دل نورانىامام تابیدن گرفت، و در آن احساس نمود که وى از سوى خداوند مجاز است زنده بماند و یابه وصل دوست بار یابد. «خیر بین النصر على اعدائه و بین لقاء اللَّه تعالى»، این ارتباطىاست ناگفتنى و پیامى است برون از شرح و وصف. امام حسین(ع) که در حال و هواى دیگرىبود و جز به معبود ومعشوق نهایى خود نمىاندیشید(لقاء اللَّه تعالى) دیدار خداوند را بر بقاءدر این دنیاى ناسوتى برگزید
[5] و آن خداى دوستى، وى را به سوى دوست فرا خواند.
حتى امام حسین در لحظه شهادت تبسم بر لبان خود داشت و خندان و شاداب بود. او آرامو شاد و بشاش و متبسم و خندان است. شمر از او سر مىبرید اما وى چون گل شکفته است
[6]چرا که وظیفه خود را به انجام رسانیده و اینک در آستانه وصال با معبود و معشوق ومحبوبخویش است. آرى این است نتیجه عشق و معرفت به پروردگار، و این است نتیجه اداءتکلیف و انجام مسؤولیت و وظیفه. آرامش خاطر و سکون و طمأنینه حاصل ارزشمندخروج از عهده تکلیف است. و چه موهبتى از این ارزشمندتر.
قصور و تقصیر در اداء وظیفه، تشویش و اضطراب را در فرد (و سپس در جامعه) بههمراه دارد و هر چه ناتوانایى و کوتاهى در اینباره بیشتر، تزلزل و ترس و هراس نیز بیشتراست. چنانکه هر چه سعى در اداء تکلیف و کوشش در انجام وظیفه بیشتر و هر چه مقصد ومقصود مهمتر و خطیرتر، آسایش روح، سکون خاطر، شادى ضمیر و آرامش وجدان نیزفراهمتر و تأثیر عظیم آن در فرد و اجتماع ملموستر و محسوستر مىباشد. چیزى کهبسیارى از آن غافل و بى خبر و از دستآوردهاى آن ناآگاه مانده و رابطه و پیوند على ومعلولى را گم کردهاند.
پیامبر اسلام(ص) از زمان پیشین پیرامون اصحاب امام حسین(ع)، آن عاشقان کوىدوست و شیفتگان وصال یار چنین فرموده بود: لا یجدون الم مس الحدید
[7]. آنان درد و رنج واصابت اسلحه آهن را نمىیابند. چگونه مىشود نیزه و خنجر به بدنى فرو رود و بیرونکشیده شود و خون جارى گردد لکن احساس سوزش و درد در میان نباشد؟ پاسخ این استکه اینان چنان شیفته و دلباخته کوى دوست و راهى به سوى آن دیار بودند که سر از پانمىشناخته و برخورد با سلاحهاى گوناگون را به چیزى نمىگرفتند و کوچکترین اعتنائى
|312|
به آن نداشتند و چنان در راه اداى تکلیف و انجام وظیفه اسلامى وانسانى خود سرمست موفقیت و کامیابى بودند که به هیچ چیز دیگرنمىاندیشیدند. جائى که یاران و اصحاب امام(ع) چنین بودند آیا خودآن وجود سرشار و آن مصداق بارز «والذین آمنوا اشد حبا للّه»
[8]چگونه بود؟
آثار توجه به خدا
این حقیقت (توجه به خداوند و فقط او را به عنوان ملجأ نهائىدوست داشتن) براى سبککردن بار مشکلات و بالا رفتن توان وتحمل و بردبارى همه کس، بهویژه دستاندرکاران محترم نظاممقدس اسلامى بسیار سودمند و مفید است. نظامى که از هر سوىتحت فشارهاى گوناگون دشمنان اسلام است. حصر اقتصادى،نظامى، تهاجم فرهنگى، تهمتهاى واهى، نقض حقوق بشر، اتهامشوم تروریسم و دیگر حملات و هجمههاى وارده از سوى دشمنانخارجى و داخلى که هر لحظه موجى از اینگونه افتراها و دشمنىها بهسوى این نظام مقدس سرازیر مىگردد تا بلکه آن را به دست انهدام ویا تزلزل و تذبذب بسپرند، براى مقابله و مواجهه با اینگونه حملاتو تهمتها ناجوانمردانه، هیچ چیز سودمندتر و کارگشاتر از تقویترابطه با خداوند نیست و بیش از پیش به سوى او توجه داشتن،افزایش معرفت و محبت به معبود حقیقى، به جنبههاى معنوىاهمیت دادن، در همه حال، به او پناه بردن و رابطه مستمر داشتن، باعرفان و درک صحیح به سوى او شتافتن، به نماز جمعه و جماعت،مجالس دعا و نیایش و ذکر و توسل و دیگر مظاهر تقوا و تقویت روحروىآوردن، باید برنامه و شعار همیشگى همگان خصوصاًدستاندر کاران نظام مقدس جمهورى اسلامى باشد، که هر چه بارمعنوى انسان و هر چه اخلاص و توجه و خداشناسى وى افزایشیابد خداوند بهتر و بیشتر به سوى و سمت بندهاش روى مىآورد که
|313|
بهگفته قران کریم: و من یتق اللَّه یجعل له مخرجا.
[9]
و به گفته خداوند بزرگ در حدیث قدسى:
«من تقرب الىّ شبرا تقربت الیه ذراعا و من تقرب الى ذراعاتقربت الیه باعا و من تقربت الى ماشیا تقرب الیه هرولة»؛
[10]
هر که یک شبر به سوى من نزدیک شود من یک زراع (دو شبر) به اونزدیک خواهم شد و آن کس که یک زراع به من روى آورد من یکباع (یک بغل) به او روى خواهم آورد و براى او آغوش خواهم گشودو آن کس که بهسوى من گام بردارد من به سوى او خواهم دوید.
انسان هر چند به سوى خداوند گامهاى بیشتر و بلندترى بردارد،خداى بزرگ بهتر از آن و بیشتر از آن بهسوى وى اقبال مىکند وبندهاش را مورد لطف و عنایت خود قرار مىدهد: «قل ان کنتم تحبوناللَّه فاتبعونى یحببکم اللَّه».
[11]
محبت و علاقه به مردم
یکى از مظاهر بارز تجلى شخصیت والاى امام حسین(ع) دوستىو علاقه او به مردم و عاطفهاى است که به مردم ابراز مىنمود. درحالات او مىخوانیم: زمانى از کنار مستمندان مىگذشت. آنان نانهاىخود را یک جا گرد آورده و محفل انس کوچکى براى خود ترتیبداده و آماده خوردن بودند که امام را سواره دیدند آنان سلام کرده و بهحضرتش تعارف نمودند. امام متواضعانه از اسب پیاده شد و درکنارشان نشست، دعوتشان را اجابت نمود و آنان را مورد ملاطفت ومحبت ویژه خود قرار داد و به آنان فرمود: اگر نه این بود که نانهاىشما صدقاتى است که به شما دادهاند هم اکنون من نیز با شما همسفرهمىشدم و با شما مىخوردم، اما ما صدقه نمىخوریم. لکن شمابرخیزید و با من به منزل بیائید و از سفره ما استفاده کنید تا من هم باشما همسفره باشم و همخوراک و همنشین، و چنین کردند.
[12]
نیک بنگریم آیا رابطهاى از این نزدیکتر و متواضعانهتر با مردممىتوان ارائه نمود؟
|314|
امام(ع) با این برخورد ظریف هم به مستضعفان شخصیت داده و هم به گونه دیگر که باشئون و وظایف امام مطابق بوده با آنان نشسته و غذا میل فرمود. جالب اینجا است که از آغازسلام و تعارف به آنان نفرمود برخیزید با من بهخانه درآئید بلکه پیاده شده در کنارشاننشست، لطف و عنایت فرمود، آنگاه آنان را به سفره خویش فرا خواند. که این خود عالىترینمظهر مردمى بودن حضرت حسین بن على علیه السلام است.
در نمونه دیگر هنگامى که فرد مستضعف و مستمندى به محضر امام حسین(ع) مىآمد ودر پى حاجت خود نامهاى تقدیم مىنمود: امام نامه را نخوانده مىفرمود حاجتک مقضیة؛ نیازتو برآورده شده است. کسانى مىگفتند: یابنرسول اللَّه(ص)، چرا نامه آنان را نمىخوانید؟
پاسخ مىفرمود: این اندازه از وقت که من صرف مطالعه نامه وى مىکنم او در مقابل منشرمنده مىماند و من تحمل این را ندارم، یا اینکه مىترسم این اندازه که من او را جهتمطالعه نامهاش متوقف سازم خداوند متعال در قیامت مرا در برابر محضر عدل خود متوقفکند که توان آنرا ندارم.
[13]
البته آنان فقراء و بینوایانى واقعى و راست گفتار بودند که با صداقت و شرمسارى ابرازنیاز خود به محضر امام مىنمودند و وى نیز با نهایت احترام و ملاطفت با آنان رفتار مىکرد.تا آنجا که مطالعه مىکنیم یکبار یکى از افراد مستضعف را با خود بهخانه برد و خود به درونمنزل رفته مقدارى وجه نقد که حقوق فقراء بود در لاى عباى خود گذارده و پشت در خانهایستاده همچون انسان خجلت زدهاى پول را از لاى در (به گونهاى که خودش رو در روى آنفقیر قرار نگیرد) بیرون فرستاده و به سمت وى دراز نمود و فرمود:
خذها و انى الیک معتذر واعلم بانى علیک ذو شفقة
بگیر پول را و من از تو پوزش مىخواهم و با تو در پى شفقت هستم.
که ناگهان آن شخص فقیر از این عطاى امام(ع) و این ابراز شرمسارى و اظهار عذرخواهى آن حضرت به گریه افتاد و اشک ریخت و به شدت دچار انقلاب روحى شد.
[14]
از این نمونهها در حالات امام حسین(ع) فراوان است.
ارزش مردم در نظام اسلامى
علاقه به مردم و محبت و شفقت بر آنان بسیار خطیر و ارزنده است. اگر یک مقام مسئولبه مردم علاقمند بود، خوش رفتارى نمود، در صدد حل مشکلات آنان برآمد و کارگشایى
|315|
کرد، این فرد نه تنها انسان موفق و پیروزى است بلکه محبوب عنداللَّه خواهد بود.
نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران جنبه مردمى قوى و ارزشمندى دارد. اصولاً نظام ازآن مردم و بر دوش مردم است. مردم خود پاسدار و اداره کننده و متعهد حفظ این نظام الهىهستند، آنان هستند که نیروهاى متمرکز و متراکم خود را در راه خدا بسیج نموده و تقدیمانقلاب اسلامى کردهاند. ارزش مردم بسیار زیاد است. چه اندازه از رحمت خداوندى دوراست آن کسى که این مردم بهپاخاسته را نشناخته و کارى به کار آنان ندارد. این مردم همه چیزخویش را فداى اسلام و انقلاب اسلامى کرده و مىکنند. مال، جان، اولاد و کسان و خانه وکاشانه و در مظاهر گوناگون و مناسبات متعدد، در دوران نهضت و انقلاب و بیش از آن درجنگ تحمیلى، در محاصرههاى اقتصادى و فرهنگى و غیره، همیشه با کمال توان به صحنهآمدهاند لذا این مردم و این انسانهاى شایسته و بندگان خداوند از ارزش والایى برخوردارندو باید آنان را به حساب آورد و خدمتگزار و دوستدارشان بود.
مردم هم به این نکته خوب توجه دارند که اگر کارى برایشان مىشود کرد، باید کرد. لذااگر کار انجام شدنى است اما زمان لازم دارد باید این مسأله براى آنان بازگو شود، و اگر کارىاست که قوانین و مقررات تناسب ندارد باید آنان را با زبان خوش توجیه کرد که اگر کارىانجام نشد بدبین نشوند و این هم خود یک نکته مهم است. اتفاقاً امام حسین(ع) خود گاهىاینها را انجام مىداد و نیازمند به محضرش مىآمد، از وى پرس و جو مىکرد، سؤالاتىمطرح مىفرمود و بر معلومات او مىافزود و روشنگرى مىکرد.
[15]
البته مردم هم هرگونه شده باید به این حقیقت راه یابند که بیش از حد مقدور و مصوباتنباید توقع و انتظار داشته باشند و تغییر و تبدیل مقررات و مصوبات یک نظام نه ممکن استو نه جایز. قانون محور و معیار است و مرجع براى همه کس و همه چیز و نباید با سوءظن وبدبینى به مسئولین نگریسته شود. حسن ظن از اصول اسلامى است. به همه چیز و همه کس،بهویژه به مسئولین نظام و دستاندرکاران جمهورى اسلامى. بدیهى است چنانچه بهصورتمردمى با مردم رفتار شود پذیرا خواهند بود و تسلیم خواهند شد. این مطلبى است که کراراًآزمایش شده است.
نتیجه
کوتاه سخن آنکه: با توجه به دو جنبه ارزندهاى که از خصائص و ویژگیهاى حضرت
|316|
اباعبداللَّهالحسین(ع) یاد کردیم نتیجه مىگیریم که: اولاً همیشه باید با خدا بود و با وى ارتباطداشت و از او غفلت ننمود و از وى فاصله نگرفت. با تقوا، عبادت، انجام فرائض و>ترک
و این موهبتى است براى همه بهویژه دستاندرکاران حکومت اسلامى که بدینگونه راهخود را با اشعه حیات بخش حسینى نورانى کنند و با این شعاعهاى درخشان حرکت نمایند تادر دنیا پیروز و در آخرت سعادتمند گردند. و جامعه خود را نیز به سمت کمال، سعادت، رفاه،عزت و عظمت سوق دهند و رهنمون شوند.
ثانیاً، مردمى بودن و در میان آنان زیستن و خود را از دیگران برتر ندانستن و آنان راشناختن و به رفع مشکلات و انجام خواستههاى آنان همت گماردن باید مد نظر و مورد عملو اهتمام همگان باشد. باید به مردم بها داد. آنان بندگان خدایند و خداوند بندگان خود رادوست مىدارد.
این دستورات، بخصوص در این عصر خاص بیشتر متوجه مسئولین محترم و مدیرانعزیز و صاحبان گرامى مشاغل نظام مىباشد. با در دست داشتن این دو سلاح (محبت ودوستى با خداوند و همراه مردم و همدرد آنان بودن) بهخوبى مىتوان راز و رمز موفقیت رابه دست آورد و کلید رضاى الهى را یافت و حق مردم را ادا نمود. دو سلاح مؤثر که از فرهنگعاشورا و منطق حسینى به میراث مانده است و هرگز نباید اجازه داد که این سلاحها بر زمینبماند بلکه باید آنها را برداشت و به صحنه آمد و به رزم با دشمنان خدا و دین پرداخت.
و این است پیروى از سالار آزادگان حسین عزیز و شهید کربلا و این است بهره و نتیجهسوگوارى و عزادارى بر سید مظلومان و این است راز و رمز زنده نگهداشتن نهضت مقدسو قیام خونین حسینى و این است گوشهاى از الگوهاى تربیتى و اخلاقى از امام حسین(ع) وفرهنگ عاشورا.
[1]. کلمات مکنونه، تألیف مولى محسن فیض کاشانى، چاپ سنگى صفحات 76 و 75؛ همچنین بنگرید: بهالمنهج القوى، ج 4، ص398، به نقل احادیث مثنوى، چاپ دوم، ص 134: من احبنى قتلته و من قتلته فانا
|317|
دیته.
[2]. بخشى از دعاى امام حسین(ع) در روز عرفه. مفاتیح الجنان، به نقل از سید ابن طاووس در اقبال.
[3]. آیین دوست یابى، دیل کارنگى.
[4]. در این خصوص نگاه کنید به: بحارالانوار، ج 44، ص 297، حدیث دوم از حضرت زینالعابدین(ع).
[5]. اسرار الشهاده دربندى، متوفى 1286 ه.ق، ص 403، به نقل از لهوف. همچنین علامه حاج میرزا محمدرفیع نظام العلماء در کنوز السعاده و رموز الشهاده، ص 207 مىفرماید:بعد ان سمع قوله یا حسین ما حتمناعلیک الموت و ان شئت لنصرف عنک هذه البلیة قال علیه السلام: یا رب، وددت ان اقتل و احیى سبعین مرةفى طاعتک و محبتک.
[6]. کنوز السعادة و رموز الشهاده، تألیف علامه حاج میرزا محمد رفیع نظام العلماء، چاپ 1322 ه.ق،تبریز، ص 151 - 150.
[7]. الحکم الزاهرة، ج 2، ص 288، حدیث شماره 3583، به نقل از نفس المهموم، محدث قمى. همچنین ازامام صادق(ع) نقل شده که در توصیف اصحاب حضرت سید الشهداء فرمودند: ان اصحاب جدى الحسینکانوا لا یحسون بالم الحدید. نگاه کنید به کتاب «مع الحسین فى نهضته»، تألیف استاد اسد حیدر.
[8]. سوره بقره، آیه 165.
[9]. سوره طلاق، آیه 2.
[10]. الاحادیث القدسیه، تألیف زین الدین المناوى، چاپ سوم، ص31، به نقل از صحیح بخارى. همچنیننگاه کنید به میزان الحکمه، ج8، ص 113 و 112، احادیث شماره 16343 - 16341
[11]. سوره آل عمران، آیه 31.
[12]. اعیان الشیعه، ج 1، ص 580، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ربیع الابرار زمخشرى.
[13]. تحف العقول، چاپ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، صفحه 247.
[14]. بحار الانوار، ج 44، ص 190، حدیث شماره 2.
[15]. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 443 و 442، به نقل از جامعالاخبار.