آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

«ما و خانواده ابى‏سفیان، دو خاندانى هستیم که با یکدیگر بر سر«خدا» دشمنى کردیم؛ ما «گفتیم»: خدا راست گفت و آنان «گفتند»:خدا دروغ گفت. ابوسفیان با رسول خدا(ص) جنگید و معاویه با علىبن ابى‏طالب(ع) جنگید و یزید بن معاویه با حسین بن على(ع) جنگیدو سفیانى با قائم(ع) مى‏جنگد.»
امام صادق(ع)[*]
1. افزون بر اصل جایگاه و نقش رهبرى در حرکتهاى اصلاحى وسیاسى بویژه در ساختار اجتماعى و نظام سیاسى گذشته، رهبرى وامامت حضرت سیدالشهدا(ع) در حرکت کربلا و هدایت و مدیریت
[*]. بحارالانوار، ج‏33، ص‏165، ج‏52، ص‏190، «انا و آل ابى‏سفیان اهل بیتین تعادینافى الله، قلنا صدق الله و قالوا: کذب الله. قاتل ابوسفیان رسول الله(ص) و قاتل معاویةعلى ابن ابى‏طالب(ع) و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن على(ع) و السفیانى یقاتلالقائم(ع).»|4|
نهضت از آغاز تا انتها توسط ایشان بسیار چشمگیر و برجسته است،بگونه‏اى که على‏رغم شخصیت و نقش آفرینى جاودانه خویشان واصحاب فداکار حضرت، مى‏توان حرکت کربلا و نهضت عاشورا رامساوى با حسین(ع) شمرد، گویا که هر آنچه در جبهه حسین(ع) از آغازتا انتها و حتى پس از شهادت وى در دوران اسارت خاندان نبوت، رخ داد،برخاسته از شعاع امامت و سرپنجه مدیریت و تدبیر آن بزرگوار بود. واین گونه بود که نهضت عاشورا بر کاکل رهبرى و منطق حسین(ع)مى‏گردید و پیش مى‏رفت.
منطق الهى و روش حق و سلوک امامانه سیدالشهدا(ع) در هدایتقافله‏اى که راه دراز مدینه تا مکه و مکه تا کوفه را با عزمى استوار و هدفو برنامه‏اى مشخص طى مى‏کند، و در عین دلنگرانى‏ها و تردیدافکنى‏ها وشبهه پراکنى‏هایى که در چنین حرکتهایى از داخل جبهه خودى و بیروناز آن به وجود مى‏آید، بى‏هیچ تردیدى راه خود را دنبال مى‏کند و آن نقطهدور را که به چشم بسیارى از تیزبینان نمى‏آید، به روشنى تمام مى‏بیند ودل و عمل و سرمایه خویش را در گرو دستیابى به آن مى‏گذارد، براى هرکسى که با دیده انصاف و واقع‏بین، مرورى بر تاریخ نهضت و فضاى قیامعاشورا داشته باشد، بسى آشکار است و تردیدناپذیر.
امام(ع) در شرایطى در محور این حرکت قرار گرفت و ثقل رویدادهاو مقاطع حساس و نفس‏گیر آن را بر دوش خود گذاشت که بیشتر نخبگانسیاسى آن روز و داعیه‏داران رهبرى جامعه، تردیدافکنى مى‏کردند و او رااز این حرکت برحذر مى‏داشتند و در چارچوب معیارهاى تحلیل سیاسىخود، آن را حرکتى بى‏سرانجام و حتى خسارت‏بار مى‏شمردند، اما بینشالهى و معرفت امامانه امام، نقطه‏هاى روشنى را در خشت خام مى‏دید که
|5|
دیگران از دیدن آن در جام بلورین ناتوان بودند.
امام(ع) بخوبى جامعه و مردمان آن روزگار و نظام سیاسى حاکم رامى‏شناخت. امام(ع) بیش از هر کس دیگرى براى حفظ جان مسلمانان وپرهیز از خونریزى بى‏سرانجام اهتمام مى‏ورزید. امام(ع) بیش ازدیگران، خواهان گسترش امنیت جامعه و حفظ آرامش مردم بود و ازاینکه درگیرى و تنشى بى‏فایده و یا خسارت‏بار، مخلّ امنیت و آسایشجامعه باشد سخت پرهیز داشت، اما روشن بینى، ایمان، احساسمسؤولیت دینى و آینده‏نگرى و جامع‏اندیشى وى و پیمانى که از جایگاهامامت و علم و ایمان با خداى خویش براى دفاع از دین و دیندارى وحاکم ساختن دین و ارزشهاى دینى و برپا کردن حکومت امام عادل با همهویژگیهاى آن داشت، او را به حرکتى وا مى‏داشت که در نگاه ظاهربین ومحدود آن نخبگان و داعیه‏داران، اقدامى بى‏فرجام و حرکتى بى‏سرانجامبود. و این چنین بود که در جبهه وى، گردش همه امور برگرد خورشیدوجود او بود و همه یاران، آنان که به راستى یار بودند و یار ماندند، همهخواست و هستى خویش را در آینه رخ وى مى‏دیدند و اراده‏اى جز ارادهامام و خواستى جز خواسته او نداشتند. مردانشان تا زنده بودند با همهوجود تلاش مى‏کردند گزندى به امام(ع) نرسد، و زنانشان، آن گونهخواست وى را در ایام اسارت جامه عمل پوشاندند و با همه وجود تلاشکردند جاى خالى وى در دفاع از آرمان و اهداف و شخصیت نهضت ومقابله با تخریب و تحریف و گمراه‏گرى دشمن را پر کنند و چنین است کهسیدالشهدا(ع) از آغاز تا پایان، محور حرکت و نقطه ثقل نهضت به شمارمى‏رود و جبهه باطل نیز تا این محور در گردش بود و رمقى در تن داشتآسوده خاطر نشد، تنها زمانى مى‏توانست خود را پیروز میدان معرّفى کند|6|
که با اسبان چابک خویش، دسته‏جمعى بر بدنهاى پاره پاره شهیدان عرصهنبرد که در رأسشان بدن بى‏رأس حسین(ع) بود، ترکتازى کند و همراه باصداى کوبیدن سمّ ستوران و در هم آمیختن با صداى خرد شدن استخوانشهیدان، شیپور پایان پیروزمندانه جنگ را بنوازد، ولى سیدالشهدا(ع) درموضع رهبرى قیام، از همان آغاز نگاهى غیر از این داشت و پیروزىواقعى را در روزى مى‏دانست که با خون خود و یارانش، منطق خود رابراى همیشه ماندگار کند و دست دغلباز و جنایت‏پیشه و منحرف دشمنرا براى همیشه رو کند.
2. سیدالشهدا(ع) در جایگاه رهبرى حرکت و پیش از آن در جایگاهامامت امت رسول‏خدا(ص) و پیش از آن در سالهایى که در دامان پیامبراکرم(ص) و على(ع) و فاطمه زهرا(س) رشد کرده و تربیت مى‏شد، دراوج قله انسانى و ارزشهاى الهى و اسلامى قرار داشت. سالهاى خردسالىو کودکى‏اش آن گونه مورد عنایت و اهتمام پیامبر خدا(ص) قرار داشت.سالهاى نوجوانى و جوانى‏اش همچون برادرش امام حسن(ع) در سایهعنایت الهى و توجه ویژه امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفته بود و باشایستگى‏هاى شخصیتى خویش، به خواست و اراده خداوند، به عنوانحجت خدا و امام معصوم(ع) به شمار مى‏رفت و نادیده انگاشتن اینحقیقت از سوى این و آن چیزى از شایستگى‏ها و شرافت امامت و علم وعصمت وى نمى‏کاست. او در جایگاه انسان کامل، در اوج علم و معرفتو ایمان و عمل صالح قرار داشت. مراتب عبادت، سخاوت، شجاعت،شرافت خانوادگى، غیرت و مردانگى و مروّت، طهارت و تعالى روحى،عزت نفس، و تقوا و خدا ترسى وى روشن‏تر از آن بود که کسى بتواند ازسر جهالت و یا عداوت، تردیدى در آن افکند. او در یک کلمه مظهر
|7|
همه ارزشهاى الهى و کمالات انسانى بود.
یاران او نیز که تا پاى جان وى را همراهى کردند، همان گونه که خودامام شهادت داده است، برترین‏هاى آن روزگار بودند و در وفادارى واتصاف به ارزشهاى دینى و انسانى، سرآمد روزگار خود بودند. اینویژگى نه تنها در جوانان و والاتباران بنى‏هاشمى بود بلکه در یکایکیاران وى هر یک بسته به مراتب وجودى خویش وجود داشت. یارانى کهعلى‏رغم آن شرایط دشوار و اختیار و معرفت کامل و بى‏هیچ تحمیلى ازسوى امام(ع) با شوق تمام و با استقبال کامل از شهادت و دست و پا زدندر خون خویش، در کنار او و پیشاپیش او در برابر گله‏اى از انسانهاىمسخ‏شده که به سیرت گرگ درآمده‏اند، ایستادند و به شهادت رسید.
در برابر آنان گله‏هایى از گرگان و روبهان و کفتاران و لاشخورانىایستاده بودند که به عداوت و قساوت‏پیشگى خویش، شمشیر و نیزه وکمان بر رخ حسین(ع) و یاران وى و حتى کودکان او مى‏کشیدند و جمعىنیز برخاسته از حرامخوارى‏هاى خود، گردن کشیده تا با پایان جنگ،لختى از جیفه دنیا را به دست ابن‏زیاد و یزید بن معاویه به پوز و منقارکشند. و این گونه بود که در اوج پستى و حتى به دور از رسوم جنگاورىِاعرابِ صحرانشینِ جاهلى، نه تنها از گشودن راه آب بر حسین(ع) و یارانحسین(ع) و کودکان حسین(ع) دریغ مى‏کردند بلکه با تیغ زبان ناپاکخویش و با نشان دادن لمبرهاى شاخه فرات، و سیراب شدن ددان ووحشیان از آن، زخم زبان مى‏زدند و اهانت روا مى‏داشتند و این یعنىکمال پستى و حقارت. به راستى آیا جامعه‏اى که روزگارى آن همهافتخارات را براى خود خریده بود، اینک تنها با گذشت یک نسل، کارشبه اینجا رسیده بود که با فرزند پیامبرى که بانى و مایه آن همه عزت
|8|
و افتخار و هدایت و نعمت و سربلندى براى آنان شده بود، این گونه رفتارکند! و آیا جز این است که با آن همه افتخارات و آن همه ارزشها، آنمردمان، به غفلت و کوتاهى خویش، گرفتار حکومتها و رهبرانى شدند وخود را با خواست حاکمانى سازگار ساختند که فقط در فاصله نیم قرنپس از رحلت پیامبر(ص) به این روزشان افکنده بودند و این چنین استکه به تعبیر امام باقر(ع) «و لم ینادَ بشى‏ء کما نودى بالولایة»،
[1] ولایتى که بهگفته سیدالشهدا(ع) در گرو پاى‏بندى به قرآن، قیام به قسط و عدل، التزامو عمل به دین حق، و پاسبانى و محصور ساختن نفس خویش بر اینهابراى خداست.
[2] و این‏چنین است که به گفته امام صادق(ع) منازعه ومقاتله خاندان پیامبر(ص) با خاندان ابى‏سفیان، همه بر سر یک موضوعبود. آنان گفتند و مى‏گویند «خدا» راست است و راست گفت و اینان گفتندو مى‏گویند: «خدا» دروغ است و دروغ گفت.
3. افزون بر آن همه دستاوردهاى حرکت سیدالشهدا(ع) که بارهابازگو و تحلیل شده است، چگونگى سلوک حضرت در موضع رهبرىنهضت، در همان فاصله زمانى کوتاه، الگویى ماندگار را از رهبرىاسلامى و شاخصه‏هاى آن ترسیم کرده است که باید همانند اهتمام به اصلحرکت امام(ع) و اهداف نهضت وى و پیامها و پیامدهاى آن، مورد توجهو تأسّى قرار گیرد. جامع نگرى، عاقبت اندیشى، مهربانى و مدارا وعطوفت، شجاعت و قاطعیت در مدیریت و عدم خلط آن با استبداد وخودکامگى، صبر و متانت، نظم و اعتقاد به برنامه ریزى و سازماندهى،اهتمام به روشنگرى و هدایت و تبلیغ، توجه به معنویات و اهتمام به
[1]. کافى، ج‏2، ص‏18.
[2]. بحار، ج‏44، ص‏335.
|9|
عبادت و دعا و پیوند قلبى با خدا، و تلاش و برنامه ریزى براى استفادهبهینه از فرصتها، از جمله نکته‏ها و محورهاى درس‏آموزى است که درمجموع، الگوى «رهبرى حسینى» را پیش روى ما مى‏گذارد و کربلا رامدرسه آموختن روش مدیریت دینى و شیوه رهبرى اسلامى مى‏سازد.
4. کربلا، عرصه ظهور و بروز شخصیت و ویژگى‏هاى مردمانى چندبود، گروهى اندک که اراده و خواست خویش را در اراده و خواستامام(ع) مى‏دیدند و دل در گرو محبت و ولایت و امامت وى داشتند، چهآنانشان که از آغاز همراه امام شده بودند و چه آنان که در میانه راه و حتىدر ساعات پایانى حرکت، خود را در رکاب امام قرار دادند. اینان کسانىبودند که با تشخیص درست، و ایمان محکم و پرهیزکارى و فداکارى ومردانگى و در یک کلمه با دیندارى خویش، خود را الگویى جاودانهکردند تا جایى که همراهى با آنان، همواره خواسته همه کسانى است کهجویاى فوز و رستگارى واقعى‏اند.
دسته‏اى دیگر در حجمى انبوه، با وحشى‏گرى تمام، در مقابل امامصف کشیدند و به فرمان ابن‏زیاد آب به روى خاندان پیامبر(ص) بستند وشمشیر بر آنان گشودند. اینان خوارى دنیا و آتش آخرت را بر خودخریدند و خود را در قعر جهنم افکندند. اما همه کوفه و مردمان آن دیار،اینان نبودند. اینان بودند و جمع زیادى از واماندگان و حیرت زدگان و امامناشناسانى که دل در گرو تردیدافکنان و شایعه‏سازان و مروّجان وستایشگران وضع موجود سپرده بودند و معرفت محدود و ایمان ناقص ودنیاخواهى و رفاه‏طلبى و گمراه‏گرى‏هاى واعظان وابسته و حدیث‏خواناندین فروش، و چند دستگى‏ها و خودبینى‏ها و ریاست‏طلبى‏هاى سرانآنان و تعصبات و باند بازى‏هاى موجود قبیلگى، آنان را مردمانى مذبذب
|10|
و کم بصیرت یا بى‏بصیرت ولى پر ادّعا قرار داده بود که نمى‏توانستندبخوبى از فرصتهاى موجود بهره برند و بر مواضع درست خود نیز ثباتقدم نداشتند، و با این‏همه، بسیارى از آنان در دل علاقه‏مند به اهل بیت(ع)بودند و گمان مى‏کردند که امام‏حسین(ع) را دوست دارند، اما علاقه‏اى کهمحکوم خواسته‏ها و هواهاى زودگذر بود و نمى‏توانست مناسباتاجتماعى و رفتار سیاسى آنان را با علاقه و محبتى که مدّعى آن بودند کاملاًسازگار سازد و این بود که در یک داورى دقیق از سوى فرزدق خطاب بهامام(ع) گفته شد سردمداران این جماعت فریفته عطایا و وعده‏هاىحکومت شدند و یکپارچه علیه تو هستند اما توده مردم، دلشان با تو استولى شمشیرشان فردا علیه تو کشیده خواهد شد! و به راستى که داورىعالمانه‏اى در باره آنان شده است. و این اختصاص به آن مردمان ندارد. هرجامعه‏اى هر چند اسلامى ممکن است دچار چنین وضعیتى شود که حتىعلى‏رغم علایق قلبى خویش و على رغم نداها و داورى‏هایى که از ژرفاىدل خود مى‏شنود، به فراخور آن، عمل نکند و حتى عملاً در برابر آنبایستد و این هشدارى بس مهم در بررسى و تحلیل رخداد عاشورا استکه صداى آن از متن تاریخ، به وضوح کامل به گوش مى‏رسد و مایه عبرتبراى کسانى است که عبرت‏آموزى از تاریخ را پیشه خود سازند. آنچه ازنقش مردم در این دفتر ویژه‏نامه سخن رفته بیشتر ناظر به این بعد قیام وکوتاهى کوفیان در پیمان خویش و یارى سید الشهدا(ع) مى‏باشد.
5. دفتر دوم ویژه نامه اندیشه سیاسى عاشورا مجموعه‏اى از مقالاتو آثار را پیش روى خوانندگان فرهیخته مى‏گذارد که همه با محوریت«رهبرى، مدیریت و نقش مردم در عاشورا» پدید آمده است. موضوعدفتر اول ویژه نامه «زمینه‏ها، عوامل و اهداف نهضت عاشورا» است و
|11|
دفتر سوم به «پیامها و پیامدهاى عاشورا» مى‏پردازد. در پایان سر مقالهشماره نخست ویژه‏نامه، توضیحات بیشترى در این باره آمد که در اینجانیازى به بازگویى آن نیست. با عرض سپاس به درگاه خداى متعال کهتوفیق ساماندهى دفتر دوم ویژه‏نامه را نیز فراهم ساخت، از همهفرزانگان و صاحب‏نظرانى که در فراهم ساختن این مجموعه شرکتجستند و اهتمام ورزیدند، سپاسگزارى مى‏کنیم و امیدواریم این دفتر نیزعلى‏رغم برخى کاستى‏ها بتواند در آشناسازى بیشتر با اندیشه سیاسىعاشورا براى خوانندگان مفید باشد. ان‏شاءالله.
سردبیر

تبلیغات