رهبرى عاشورا مظهر همه ارزشهاى الهى انسانى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«ما و خانواده ابىسفیان، دو خاندانى هستیم که با یکدیگر بر سر«خدا» دشمنى کردیم؛ ما «گفتیم»: خدا راست گفت و آنان «گفتند»:خدا دروغ گفت. ابوسفیان با رسول خدا(ص) جنگید و معاویه با علىبن ابىطالب(ع) جنگید و یزید بن معاویه با حسین بن على(ع) جنگیدو سفیانى با قائم(ع) مىجنگد.»
امام صادق(ع)[*]
1. افزون بر اصل جایگاه و نقش رهبرى در حرکتهاى اصلاحى وسیاسى بویژه در ساختار اجتماعى و نظام سیاسى گذشته، رهبرى وامامت حضرت سیدالشهدا(ع) در حرکت کربلا و هدایت و مدیریت
[*]. بحارالانوار، ج33، ص165، ج52، ص190، «انا و آل ابىسفیان اهل بیتین تعادینافى الله، قلنا صدق الله و قالوا: کذب الله. قاتل ابوسفیان رسول الله(ص) و قاتل معاویةعلى ابن ابىطالب(ع) و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن على(ع) و السفیانى یقاتلالقائم(ع).»|4|
نهضت از آغاز تا انتها توسط ایشان بسیار چشمگیر و برجسته است،بگونهاى که علىرغم شخصیت و نقش آفرینى جاودانه خویشان واصحاب فداکار حضرت، مىتوان حرکت کربلا و نهضت عاشورا رامساوى با حسین(ع) شمرد، گویا که هر آنچه در جبهه حسین(ع) از آغازتا انتها و حتى پس از شهادت وى در دوران اسارت خاندان نبوت، رخ داد،برخاسته از شعاع امامت و سرپنجه مدیریت و تدبیر آن بزرگوار بود. واین گونه بود که نهضت عاشورا بر کاکل رهبرى و منطق حسین(ع)مىگردید و پیش مىرفت.
منطق الهى و روش حق و سلوک امامانه سیدالشهدا(ع) در هدایتقافلهاى که راه دراز مدینه تا مکه و مکه تا کوفه را با عزمى استوار و هدفو برنامهاى مشخص طى مىکند، و در عین دلنگرانىها و تردیدافکنىها وشبهه پراکنىهایى که در چنین حرکتهایى از داخل جبهه خودى و بیروناز آن به وجود مىآید، بىهیچ تردیدى راه خود را دنبال مىکند و آن نقطهدور را که به چشم بسیارى از تیزبینان نمىآید، به روشنى تمام مىبیند ودل و عمل و سرمایه خویش را در گرو دستیابى به آن مىگذارد، براى هرکسى که با دیده انصاف و واقعبین، مرورى بر تاریخ نهضت و فضاى قیامعاشورا داشته باشد، بسى آشکار است و تردیدناپذیر.
امام(ع) در شرایطى در محور این حرکت قرار گرفت و ثقل رویدادهاو مقاطع حساس و نفسگیر آن را بر دوش خود گذاشت که بیشتر نخبگانسیاسى آن روز و داعیهداران رهبرى جامعه، تردیدافکنى مىکردند و او رااز این حرکت برحذر مىداشتند و در چارچوب معیارهاى تحلیل سیاسىخود، آن را حرکتى بىسرانجام و حتى خسارتبار مىشمردند، اما بینشالهى و معرفت امامانه امام، نقطههاى روشنى را در خشت خام مىدید که
|5|
دیگران از دیدن آن در جام بلورین ناتوان بودند.
امام(ع) بخوبى جامعه و مردمان آن روزگار و نظام سیاسى حاکم رامىشناخت. امام(ع) بیش از هر کس دیگرى براى حفظ جان مسلمانان وپرهیز از خونریزى بىسرانجام اهتمام مىورزید. امام(ع) بیش ازدیگران، خواهان گسترش امنیت جامعه و حفظ آرامش مردم بود و ازاینکه درگیرى و تنشى بىفایده و یا خسارتبار، مخلّ امنیت و آسایشجامعه باشد سخت پرهیز داشت، اما روشن بینى، ایمان، احساسمسؤولیت دینى و آیندهنگرى و جامعاندیشى وى و پیمانى که از جایگاهامامت و علم و ایمان با خداى خویش براى دفاع از دین و دیندارى وحاکم ساختن دین و ارزشهاى دینى و برپا کردن حکومت امام عادل با همهویژگیهاى آن داشت، او را به حرکتى وا مىداشت که در نگاه ظاهربین ومحدود آن نخبگان و داعیهداران، اقدامى بىفرجام و حرکتى بىسرانجامبود. و این چنین بود که در جبهه وى، گردش همه امور برگرد خورشیدوجود او بود و همه یاران، آنان که به راستى یار بودند و یار ماندند، همهخواست و هستى خویش را در آینه رخ وى مىدیدند و ارادهاى جز ارادهامام و خواستى جز خواسته او نداشتند. مردانشان تا زنده بودند با همهوجود تلاش مىکردند گزندى به امام(ع) نرسد، و زنانشان، آن گونهخواست وى را در ایام اسارت جامه عمل پوشاندند و با همه وجود تلاشکردند جاى خالى وى در دفاع از آرمان و اهداف و شخصیت نهضت ومقابله با تخریب و تحریف و گمراهگرى دشمن را پر کنند و چنین است کهسیدالشهدا(ع) از آغاز تا پایان، محور حرکت و نقطه ثقل نهضت به شمارمىرود و جبهه باطل نیز تا این محور در گردش بود و رمقى در تن داشتآسوده خاطر نشد، تنها زمانى مىتوانست خود را پیروز میدان معرّفى کند|6|
که با اسبان چابک خویش، دستهجمعى بر بدنهاى پاره پاره شهیدان عرصهنبرد که در رأسشان بدن بىرأس حسین(ع) بود، ترکتازى کند و همراه باصداى کوبیدن سمّ ستوران و در هم آمیختن با صداى خرد شدن استخوانشهیدان، شیپور پایان پیروزمندانه جنگ را بنوازد، ولى سیدالشهدا(ع) درموضع رهبرى قیام، از همان آغاز نگاهى غیر از این داشت و پیروزىواقعى را در روزى مىدانست که با خون خود و یارانش، منطق خود رابراى همیشه ماندگار کند و دست دغلباز و جنایتپیشه و منحرف دشمنرا براى همیشه رو کند.
2. سیدالشهدا(ع) در جایگاه رهبرى حرکت و پیش از آن در جایگاهامامت امت رسولخدا(ص) و پیش از آن در سالهایى که در دامان پیامبراکرم(ص) و على(ع) و فاطمه زهرا(س) رشد کرده و تربیت مىشد، دراوج قله انسانى و ارزشهاى الهى و اسلامى قرار داشت. سالهاى خردسالىو کودکىاش آن گونه مورد عنایت و اهتمام پیامبر خدا(ص) قرار داشت.سالهاى نوجوانى و جوانىاش همچون برادرش امام حسن(ع) در سایهعنایت الهى و توجه ویژه امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفته بود و باشایستگىهاى شخصیتى خویش، به خواست و اراده خداوند، به عنوانحجت خدا و امام معصوم(ع) به شمار مىرفت و نادیده انگاشتن اینحقیقت از سوى این و آن چیزى از شایستگىها و شرافت امامت و علم وعصمت وى نمىکاست. او در جایگاه انسان کامل، در اوج علم و معرفتو ایمان و عمل صالح قرار داشت. مراتب عبادت، سخاوت، شجاعت،شرافت خانوادگى، غیرت و مردانگى و مروّت، طهارت و تعالى روحى،عزت نفس، و تقوا و خدا ترسى وى روشنتر از آن بود که کسى بتواند ازسر جهالت و یا عداوت، تردیدى در آن افکند. او در یک کلمه مظهر
|7|
همه ارزشهاى الهى و کمالات انسانى بود.
یاران او نیز که تا پاى جان وى را همراهى کردند، همان گونه که خودامام شهادت داده است، برترینهاى آن روزگار بودند و در وفادارى واتصاف به ارزشهاى دینى و انسانى، سرآمد روزگار خود بودند. اینویژگى نه تنها در جوانان و والاتباران بنىهاشمى بود بلکه در یکایکیاران وى هر یک بسته به مراتب وجودى خویش وجود داشت. یارانى کهعلىرغم آن شرایط دشوار و اختیار و معرفت کامل و بىهیچ تحمیلى ازسوى امام(ع) با شوق تمام و با استقبال کامل از شهادت و دست و پا زدندر خون خویش، در کنار او و پیشاپیش او در برابر گلهاى از انسانهاىمسخشده که به سیرت گرگ درآمدهاند، ایستادند و به شهادت رسید.
در برابر آنان گلههایى از گرگان و روبهان و کفتاران و لاشخورانىایستاده بودند که به عداوت و قساوتپیشگى خویش، شمشیر و نیزه وکمان بر رخ حسین(ع) و یاران وى و حتى کودکان او مىکشیدند و جمعىنیز برخاسته از حرامخوارىهاى خود، گردن کشیده تا با پایان جنگ،لختى از جیفه دنیا را به دست ابنزیاد و یزید بن معاویه به پوز و منقارکشند. و این گونه بود که در اوج پستى و حتى به دور از رسوم جنگاورىِاعرابِ صحرانشینِ جاهلى، نه تنها از گشودن راه آب بر حسین(ع) و یارانحسین(ع) و کودکان حسین(ع) دریغ مىکردند بلکه با تیغ زبان ناپاکخویش و با نشان دادن لمبرهاى شاخه فرات، و سیراب شدن ددان ووحشیان از آن، زخم زبان مىزدند و اهانت روا مىداشتند و این یعنىکمال پستى و حقارت. به راستى آیا جامعهاى که روزگارى آن همهافتخارات را براى خود خریده بود، اینک تنها با گذشت یک نسل، کارشبه اینجا رسیده بود که با فرزند پیامبرى که بانى و مایه آن همه عزت
|8|
و افتخار و هدایت و نعمت و سربلندى براى آنان شده بود، این گونه رفتارکند! و آیا جز این است که با آن همه افتخارات و آن همه ارزشها، آنمردمان، به غفلت و کوتاهى خویش، گرفتار حکومتها و رهبرانى شدند وخود را با خواست حاکمانى سازگار ساختند که فقط در فاصله نیم قرنپس از رحلت پیامبر(ص) به این روزشان افکنده بودند و این چنین استکه به تعبیر امام باقر(ع) «و لم ینادَ بشىء کما نودى بالولایة»،
[1] ولایتى که بهگفته سیدالشهدا(ع) در گرو پاىبندى به قرآن، قیام به قسط و عدل، التزامو عمل به دین حق، و پاسبانى و محصور ساختن نفس خویش بر اینهابراى خداست.
[2] و اینچنین است که به گفته امام صادق(ع) منازعه ومقاتله خاندان پیامبر(ص) با خاندان ابىسفیان، همه بر سر یک موضوعبود. آنان گفتند و مىگویند «خدا» راست است و راست گفت و اینان گفتندو مىگویند: «خدا» دروغ است و دروغ گفت.
3. افزون بر آن همه دستاوردهاى حرکت سیدالشهدا(ع) که بارهابازگو و تحلیل شده است، چگونگى سلوک حضرت در موضع رهبرىنهضت، در همان فاصله زمانى کوتاه، الگویى ماندگار را از رهبرىاسلامى و شاخصههاى آن ترسیم کرده است که باید همانند اهتمام به اصلحرکت امام(ع) و اهداف نهضت وى و پیامها و پیامدهاى آن، مورد توجهو تأسّى قرار گیرد. جامع نگرى، عاقبت اندیشى، مهربانى و مدارا وعطوفت، شجاعت و قاطعیت در مدیریت و عدم خلط آن با استبداد وخودکامگى، صبر و متانت، نظم و اعتقاد به برنامه ریزى و سازماندهى،اهتمام به روشنگرى و هدایت و تبلیغ، توجه به معنویات و اهتمام به
[1]. کافى، ج2، ص18.
[2]. بحار، ج44، ص335.
|9|
عبادت و دعا و پیوند قلبى با خدا، و تلاش و برنامه ریزى براى استفادهبهینه از فرصتها، از جمله نکتهها و محورهاى درسآموزى است که درمجموع، الگوى «رهبرى حسینى» را پیش روى ما مىگذارد و کربلا رامدرسه آموختن روش مدیریت دینى و شیوه رهبرى اسلامى مىسازد.
4. کربلا، عرصه ظهور و بروز شخصیت و ویژگىهاى مردمانى چندبود، گروهى اندک که اراده و خواست خویش را در اراده و خواستامام(ع) مىدیدند و دل در گرو محبت و ولایت و امامت وى داشتند، چهآنانشان که از آغاز همراه امام شده بودند و چه آنان که در میانه راه و حتىدر ساعات پایانى حرکت، خود را در رکاب امام قرار دادند. اینان کسانىبودند که با تشخیص درست، و ایمان محکم و پرهیزکارى و فداکارى ومردانگى و در یک کلمه با دیندارى خویش، خود را الگویى جاودانهکردند تا جایى که همراهى با آنان، همواره خواسته همه کسانى است کهجویاى فوز و رستگارى واقعىاند.
دستهاى دیگر در حجمى انبوه، با وحشىگرى تمام، در مقابل امامصف کشیدند و به فرمان ابنزیاد آب به روى خاندان پیامبر(ص) بستند وشمشیر بر آنان گشودند. اینان خوارى دنیا و آتش آخرت را بر خودخریدند و خود را در قعر جهنم افکندند. اما همه کوفه و مردمان آن دیار،اینان نبودند. اینان بودند و جمع زیادى از واماندگان و حیرت زدگان و امامناشناسانى که دل در گرو تردیدافکنان و شایعهسازان و مروّجان وستایشگران وضع موجود سپرده بودند و معرفت محدود و ایمان ناقص ودنیاخواهى و رفاهطلبى و گمراهگرىهاى واعظان وابسته و حدیثخواناندین فروش، و چند دستگىها و خودبینىها و ریاستطلبىهاى سرانآنان و تعصبات و باند بازىهاى موجود قبیلگى، آنان را مردمانى مذبذب
|10|
و کم بصیرت یا بىبصیرت ولى پر ادّعا قرار داده بود که نمىتوانستندبخوبى از فرصتهاى موجود بهره برند و بر مواضع درست خود نیز ثباتقدم نداشتند، و با اینهمه، بسیارى از آنان در دل علاقهمند به اهل بیت(ع)بودند و گمان مىکردند که امامحسین(ع) را دوست دارند، اما علاقهاى کهمحکوم خواستهها و هواهاى زودگذر بود و نمىتوانست مناسباتاجتماعى و رفتار سیاسى آنان را با علاقه و محبتى که مدّعى آن بودند کاملاًسازگار سازد و این بود که در یک داورى دقیق از سوى فرزدق خطاب بهامام(ع) گفته شد سردمداران این جماعت فریفته عطایا و وعدههاىحکومت شدند و یکپارچه علیه تو هستند اما توده مردم، دلشان با تو استولى شمشیرشان فردا علیه تو کشیده خواهد شد! و به راستى که داورىعالمانهاى در باره آنان شده است. و این اختصاص به آن مردمان ندارد. هرجامعهاى هر چند اسلامى ممکن است دچار چنین وضعیتى شود که حتىعلىرغم علایق قلبى خویش و على رغم نداها و داورىهایى که از ژرفاىدل خود مىشنود، به فراخور آن، عمل نکند و حتى عملاً در برابر آنبایستد و این هشدارى بس مهم در بررسى و تحلیل رخداد عاشورا استکه صداى آن از متن تاریخ، به وضوح کامل به گوش مىرسد و مایه عبرتبراى کسانى است که عبرتآموزى از تاریخ را پیشه خود سازند. آنچه ازنقش مردم در این دفتر ویژهنامه سخن رفته بیشتر ناظر به این بعد قیام وکوتاهى کوفیان در پیمان خویش و یارى سید الشهدا(ع) مىباشد.
5. دفتر دوم ویژه نامه اندیشه سیاسى عاشورا مجموعهاى از مقالاتو آثار را پیش روى خوانندگان فرهیخته مىگذارد که همه با محوریت«رهبرى، مدیریت و نقش مردم در عاشورا» پدید آمده است. موضوعدفتر اول ویژه نامه «زمینهها، عوامل و اهداف نهضت عاشورا» است و
|11|
دفتر سوم به «پیامها و پیامدهاى عاشورا» مىپردازد. در پایان سر مقالهشماره نخست ویژهنامه، توضیحات بیشترى در این باره آمد که در اینجانیازى به بازگویى آن نیست. با عرض سپاس به درگاه خداى متعال کهتوفیق ساماندهى دفتر دوم ویژهنامه را نیز فراهم ساخت، از همهفرزانگان و صاحبنظرانى که در فراهم ساختن این مجموعه شرکتجستند و اهتمام ورزیدند، سپاسگزارى مىکنیم و امیدواریم این دفتر نیزعلىرغم برخى کاستىها بتواند در آشناسازى بیشتر با اندیشه سیاسىعاشورا براى خوانندگان مفید باشد. انشاءالله.
سردبیر
امام صادق(ع)[*]
1. افزون بر اصل جایگاه و نقش رهبرى در حرکتهاى اصلاحى وسیاسى بویژه در ساختار اجتماعى و نظام سیاسى گذشته، رهبرى وامامت حضرت سیدالشهدا(ع) در حرکت کربلا و هدایت و مدیریت
[*]. بحارالانوار، ج33، ص165، ج52، ص190، «انا و آل ابىسفیان اهل بیتین تعادینافى الله، قلنا صدق الله و قالوا: کذب الله. قاتل ابوسفیان رسول الله(ص) و قاتل معاویةعلى ابن ابىطالب(ع) و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن على(ع) و السفیانى یقاتلالقائم(ع).»|4|
نهضت از آغاز تا انتها توسط ایشان بسیار چشمگیر و برجسته است،بگونهاى که علىرغم شخصیت و نقش آفرینى جاودانه خویشان واصحاب فداکار حضرت، مىتوان حرکت کربلا و نهضت عاشورا رامساوى با حسین(ع) شمرد، گویا که هر آنچه در جبهه حسین(ع) از آغازتا انتها و حتى پس از شهادت وى در دوران اسارت خاندان نبوت، رخ داد،برخاسته از شعاع امامت و سرپنجه مدیریت و تدبیر آن بزرگوار بود. واین گونه بود که نهضت عاشورا بر کاکل رهبرى و منطق حسین(ع)مىگردید و پیش مىرفت.
منطق الهى و روش حق و سلوک امامانه سیدالشهدا(ع) در هدایتقافلهاى که راه دراز مدینه تا مکه و مکه تا کوفه را با عزمى استوار و هدفو برنامهاى مشخص طى مىکند، و در عین دلنگرانىها و تردیدافکنىها وشبهه پراکنىهایى که در چنین حرکتهایى از داخل جبهه خودى و بیروناز آن به وجود مىآید، بىهیچ تردیدى راه خود را دنبال مىکند و آن نقطهدور را که به چشم بسیارى از تیزبینان نمىآید، به روشنى تمام مىبیند ودل و عمل و سرمایه خویش را در گرو دستیابى به آن مىگذارد، براى هرکسى که با دیده انصاف و واقعبین، مرورى بر تاریخ نهضت و فضاى قیامعاشورا داشته باشد، بسى آشکار است و تردیدناپذیر.
امام(ع) در شرایطى در محور این حرکت قرار گرفت و ثقل رویدادهاو مقاطع حساس و نفسگیر آن را بر دوش خود گذاشت که بیشتر نخبگانسیاسى آن روز و داعیهداران رهبرى جامعه، تردیدافکنى مىکردند و او رااز این حرکت برحذر مىداشتند و در چارچوب معیارهاى تحلیل سیاسىخود، آن را حرکتى بىسرانجام و حتى خسارتبار مىشمردند، اما بینشالهى و معرفت امامانه امام، نقطههاى روشنى را در خشت خام مىدید که
|5|
دیگران از دیدن آن در جام بلورین ناتوان بودند.
امام(ع) بخوبى جامعه و مردمان آن روزگار و نظام سیاسى حاکم رامىشناخت. امام(ع) بیش از هر کس دیگرى براى حفظ جان مسلمانان وپرهیز از خونریزى بىسرانجام اهتمام مىورزید. امام(ع) بیش ازدیگران، خواهان گسترش امنیت جامعه و حفظ آرامش مردم بود و ازاینکه درگیرى و تنشى بىفایده و یا خسارتبار، مخلّ امنیت و آسایشجامعه باشد سخت پرهیز داشت، اما روشن بینى، ایمان، احساسمسؤولیت دینى و آیندهنگرى و جامعاندیشى وى و پیمانى که از جایگاهامامت و علم و ایمان با خداى خویش براى دفاع از دین و دیندارى وحاکم ساختن دین و ارزشهاى دینى و برپا کردن حکومت امام عادل با همهویژگیهاى آن داشت، او را به حرکتى وا مىداشت که در نگاه ظاهربین ومحدود آن نخبگان و داعیهداران، اقدامى بىفرجام و حرکتى بىسرانجامبود. و این چنین بود که در جبهه وى، گردش همه امور برگرد خورشیدوجود او بود و همه یاران، آنان که به راستى یار بودند و یار ماندند، همهخواست و هستى خویش را در آینه رخ وى مىدیدند و ارادهاى جز ارادهامام و خواستى جز خواسته او نداشتند. مردانشان تا زنده بودند با همهوجود تلاش مىکردند گزندى به امام(ع) نرسد، و زنانشان، آن گونهخواست وى را در ایام اسارت جامه عمل پوشاندند و با همه وجود تلاشکردند جاى خالى وى در دفاع از آرمان و اهداف و شخصیت نهضت ومقابله با تخریب و تحریف و گمراهگرى دشمن را پر کنند و چنین است کهسیدالشهدا(ع) از آغاز تا پایان، محور حرکت و نقطه ثقل نهضت به شمارمىرود و جبهه باطل نیز تا این محور در گردش بود و رمقى در تن داشتآسوده خاطر نشد، تنها زمانى مىتوانست خود را پیروز میدان معرّفى کند|6|
که با اسبان چابک خویش، دستهجمعى بر بدنهاى پاره پاره شهیدان عرصهنبرد که در رأسشان بدن بىرأس حسین(ع) بود، ترکتازى کند و همراه باصداى کوبیدن سمّ ستوران و در هم آمیختن با صداى خرد شدن استخوانشهیدان، شیپور پایان پیروزمندانه جنگ را بنوازد، ولى سیدالشهدا(ع) درموضع رهبرى قیام، از همان آغاز نگاهى غیر از این داشت و پیروزىواقعى را در روزى مىدانست که با خون خود و یارانش، منطق خود رابراى همیشه ماندگار کند و دست دغلباز و جنایتپیشه و منحرف دشمنرا براى همیشه رو کند.
2. سیدالشهدا(ع) در جایگاه رهبرى حرکت و پیش از آن در جایگاهامامت امت رسولخدا(ص) و پیش از آن در سالهایى که در دامان پیامبراکرم(ص) و على(ع) و فاطمه زهرا(س) رشد کرده و تربیت مىشد، دراوج قله انسانى و ارزشهاى الهى و اسلامى قرار داشت. سالهاى خردسالىو کودکىاش آن گونه مورد عنایت و اهتمام پیامبر خدا(ص) قرار داشت.سالهاى نوجوانى و جوانىاش همچون برادرش امام حسن(ع) در سایهعنایت الهى و توجه ویژه امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفته بود و باشایستگىهاى شخصیتى خویش، به خواست و اراده خداوند، به عنوانحجت خدا و امام معصوم(ع) به شمار مىرفت و نادیده انگاشتن اینحقیقت از سوى این و آن چیزى از شایستگىها و شرافت امامت و علم وعصمت وى نمىکاست. او در جایگاه انسان کامل، در اوج علم و معرفتو ایمان و عمل صالح قرار داشت. مراتب عبادت، سخاوت، شجاعت،شرافت خانوادگى، غیرت و مردانگى و مروّت، طهارت و تعالى روحى،عزت نفس، و تقوا و خدا ترسى وى روشنتر از آن بود که کسى بتواند ازسر جهالت و یا عداوت، تردیدى در آن افکند. او در یک کلمه مظهر
|7|
همه ارزشهاى الهى و کمالات انسانى بود.
یاران او نیز که تا پاى جان وى را همراهى کردند، همان گونه که خودامام شهادت داده است، برترینهاى آن روزگار بودند و در وفادارى واتصاف به ارزشهاى دینى و انسانى، سرآمد روزگار خود بودند. اینویژگى نه تنها در جوانان و والاتباران بنىهاشمى بود بلکه در یکایکیاران وى هر یک بسته به مراتب وجودى خویش وجود داشت. یارانى کهعلىرغم آن شرایط دشوار و اختیار و معرفت کامل و بىهیچ تحمیلى ازسوى امام(ع) با شوق تمام و با استقبال کامل از شهادت و دست و پا زدندر خون خویش، در کنار او و پیشاپیش او در برابر گلهاى از انسانهاىمسخشده که به سیرت گرگ درآمدهاند، ایستادند و به شهادت رسید.
در برابر آنان گلههایى از گرگان و روبهان و کفتاران و لاشخورانىایستاده بودند که به عداوت و قساوتپیشگى خویش، شمشیر و نیزه وکمان بر رخ حسین(ع) و یاران وى و حتى کودکان او مىکشیدند و جمعىنیز برخاسته از حرامخوارىهاى خود، گردن کشیده تا با پایان جنگ،لختى از جیفه دنیا را به دست ابنزیاد و یزید بن معاویه به پوز و منقارکشند. و این گونه بود که در اوج پستى و حتى به دور از رسوم جنگاورىِاعرابِ صحرانشینِ جاهلى، نه تنها از گشودن راه آب بر حسین(ع) و یارانحسین(ع) و کودکان حسین(ع) دریغ مىکردند بلکه با تیغ زبان ناپاکخویش و با نشان دادن لمبرهاى شاخه فرات، و سیراب شدن ددان ووحشیان از آن، زخم زبان مىزدند و اهانت روا مىداشتند و این یعنىکمال پستى و حقارت. به راستى آیا جامعهاى که روزگارى آن همهافتخارات را براى خود خریده بود، اینک تنها با گذشت یک نسل، کارشبه اینجا رسیده بود که با فرزند پیامبرى که بانى و مایه آن همه عزت
|8|
و افتخار و هدایت و نعمت و سربلندى براى آنان شده بود، این گونه رفتارکند! و آیا جز این است که با آن همه افتخارات و آن همه ارزشها، آنمردمان، به غفلت و کوتاهى خویش، گرفتار حکومتها و رهبرانى شدند وخود را با خواست حاکمانى سازگار ساختند که فقط در فاصله نیم قرنپس از رحلت پیامبر(ص) به این روزشان افکنده بودند و این چنین استکه به تعبیر امام باقر(ع) «و لم ینادَ بشىء کما نودى بالولایة»،
[1] ولایتى که بهگفته سیدالشهدا(ع) در گرو پاىبندى به قرآن، قیام به قسط و عدل، التزامو عمل به دین حق، و پاسبانى و محصور ساختن نفس خویش بر اینهابراى خداست.
[2] و اینچنین است که به گفته امام صادق(ع) منازعه ومقاتله خاندان پیامبر(ص) با خاندان ابىسفیان، همه بر سر یک موضوعبود. آنان گفتند و مىگویند «خدا» راست است و راست گفت و اینان گفتندو مىگویند: «خدا» دروغ است و دروغ گفت.
3. افزون بر آن همه دستاوردهاى حرکت سیدالشهدا(ع) که بارهابازگو و تحلیل شده است، چگونگى سلوک حضرت در موضع رهبرىنهضت، در همان فاصله زمانى کوتاه، الگویى ماندگار را از رهبرىاسلامى و شاخصههاى آن ترسیم کرده است که باید همانند اهتمام به اصلحرکت امام(ع) و اهداف نهضت وى و پیامها و پیامدهاى آن، مورد توجهو تأسّى قرار گیرد. جامع نگرى، عاقبت اندیشى، مهربانى و مدارا وعطوفت، شجاعت و قاطعیت در مدیریت و عدم خلط آن با استبداد وخودکامگى، صبر و متانت، نظم و اعتقاد به برنامه ریزى و سازماندهى،اهتمام به روشنگرى و هدایت و تبلیغ، توجه به معنویات و اهتمام به
[1]. کافى، ج2، ص18.
[2]. بحار، ج44، ص335.
|9|
عبادت و دعا و پیوند قلبى با خدا، و تلاش و برنامه ریزى براى استفادهبهینه از فرصتها، از جمله نکتهها و محورهاى درسآموزى است که درمجموع، الگوى «رهبرى حسینى» را پیش روى ما مىگذارد و کربلا رامدرسه آموختن روش مدیریت دینى و شیوه رهبرى اسلامى مىسازد.
4. کربلا، عرصه ظهور و بروز شخصیت و ویژگىهاى مردمانى چندبود، گروهى اندک که اراده و خواست خویش را در اراده و خواستامام(ع) مىدیدند و دل در گرو محبت و ولایت و امامت وى داشتند، چهآنانشان که از آغاز همراه امام شده بودند و چه آنان که در میانه راه و حتىدر ساعات پایانى حرکت، خود را در رکاب امام قرار دادند. اینان کسانىبودند که با تشخیص درست، و ایمان محکم و پرهیزکارى و فداکارى ومردانگى و در یک کلمه با دیندارى خویش، خود را الگویى جاودانهکردند تا جایى که همراهى با آنان، همواره خواسته همه کسانى است کهجویاى فوز و رستگارى واقعىاند.
دستهاى دیگر در حجمى انبوه، با وحشىگرى تمام، در مقابل امامصف کشیدند و به فرمان ابنزیاد آب به روى خاندان پیامبر(ص) بستند وشمشیر بر آنان گشودند. اینان خوارى دنیا و آتش آخرت را بر خودخریدند و خود را در قعر جهنم افکندند. اما همه کوفه و مردمان آن دیار،اینان نبودند. اینان بودند و جمع زیادى از واماندگان و حیرت زدگان و امامناشناسانى که دل در گرو تردیدافکنان و شایعهسازان و مروّجان وستایشگران وضع موجود سپرده بودند و معرفت محدود و ایمان ناقص ودنیاخواهى و رفاهطلبى و گمراهگرىهاى واعظان وابسته و حدیثخواناندین فروش، و چند دستگىها و خودبینىها و ریاستطلبىهاى سرانآنان و تعصبات و باند بازىهاى موجود قبیلگى، آنان را مردمانى مذبذب
|10|
و کم بصیرت یا بىبصیرت ولى پر ادّعا قرار داده بود که نمىتوانستندبخوبى از فرصتهاى موجود بهره برند و بر مواضع درست خود نیز ثباتقدم نداشتند، و با اینهمه، بسیارى از آنان در دل علاقهمند به اهل بیت(ع)بودند و گمان مىکردند که امامحسین(ع) را دوست دارند، اما علاقهاى کهمحکوم خواستهها و هواهاى زودگذر بود و نمىتوانست مناسباتاجتماعى و رفتار سیاسى آنان را با علاقه و محبتى که مدّعى آن بودند کاملاًسازگار سازد و این بود که در یک داورى دقیق از سوى فرزدق خطاب بهامام(ع) گفته شد سردمداران این جماعت فریفته عطایا و وعدههاىحکومت شدند و یکپارچه علیه تو هستند اما توده مردم، دلشان با تو استولى شمشیرشان فردا علیه تو کشیده خواهد شد! و به راستى که داورىعالمانهاى در باره آنان شده است. و این اختصاص به آن مردمان ندارد. هرجامعهاى هر چند اسلامى ممکن است دچار چنین وضعیتى شود که حتىعلىرغم علایق قلبى خویش و على رغم نداها و داورىهایى که از ژرفاىدل خود مىشنود، به فراخور آن، عمل نکند و حتى عملاً در برابر آنبایستد و این هشدارى بس مهم در بررسى و تحلیل رخداد عاشورا استکه صداى آن از متن تاریخ، به وضوح کامل به گوش مىرسد و مایه عبرتبراى کسانى است که عبرتآموزى از تاریخ را پیشه خود سازند. آنچه ازنقش مردم در این دفتر ویژهنامه سخن رفته بیشتر ناظر به این بعد قیام وکوتاهى کوفیان در پیمان خویش و یارى سید الشهدا(ع) مىباشد.
5. دفتر دوم ویژه نامه اندیشه سیاسى عاشورا مجموعهاى از مقالاتو آثار را پیش روى خوانندگان فرهیخته مىگذارد که همه با محوریت«رهبرى، مدیریت و نقش مردم در عاشورا» پدید آمده است. موضوعدفتر اول ویژه نامه «زمینهها، عوامل و اهداف نهضت عاشورا» است و
|11|
دفتر سوم به «پیامها و پیامدهاى عاشورا» مىپردازد. در پایان سر مقالهشماره نخست ویژهنامه، توضیحات بیشترى در این باره آمد که در اینجانیازى به بازگویى آن نیست. با عرض سپاس به درگاه خداى متعال کهتوفیق ساماندهى دفتر دوم ویژهنامه را نیز فراهم ساخت، از همهفرزانگان و صاحبنظرانى که در فراهم ساختن این مجموعه شرکتجستند و اهتمام ورزیدند، سپاسگزارى مىکنیم و امیدواریم این دفتر نیزعلىرغم برخى کاستىها بتواند در آشناسازى بیشتر با اندیشه سیاسىعاشورا براى خوانندگان مفید باشد. انشاءالله.
سردبیر