آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

جلوه‏هاى مدیریت در حرکت امام‏حسین(ع) نهضت حسینى نمایشگاهى است از عظمت و علوّ استعدادهاى انسانى؛ نمایشگاه تصمیم‏گیرى، تدبیرو مدیریت در شرایط بحرانى. نویسنده در این مقاله کارکردهاى آشکار عاشورا در حوزه جذب و هدایت نیروها و اصحاب ازمدینه تا کربلا را مورد بحث قرار داده است. وى تأکید دارد که امام‏حسین(ع) در تمام ابعاد مهارتهاىمدیریتى اعم از مهارت فنى (نظامى)، سیاسى، اجتماعى و انسانى شایستگى کامل و در حد عالى را دارابوده است. مقاله همچنان که تصمیم‏گیرى امام(ع) را برخاسته از آگاهى مى‏داند بر این امر تأکید مى‏کند که آنحضرت با پیش‏بینى دقیق و برنامه خاص خود، نه شتابزده عمل مى‏کرد و نه منفعلانه، بلکه با تصمیماتبه‏موقع و سنجیده، نهضت را به سوى هدف به پیش مى‏برد. اصل برنامه‏ریزى را در تمام بخش‏هاى حرکت حسینى، حتى در نحوه آرایش سپاه کم تعداد حضرتدر مقابل سپاه انبوه دشمن مى‏شود مشاهده کرد. نویسنده ضمن تبیین اصل سازماندهى در نهضت حسینىدر قالب برنامه‏ریزى کوتاه مدت و بلند مدت، به تشریح «رهبرى» امام‏حسین(ع) پرداخت، رهبرى اىکه عنصر آگاهى، انگیزش، تعهد به قانون و دستورات الهى، قاطعیت و تفویض اختیار در آن وجودداشت. وى به این نکته نیز مى‏پردازد که مسئله کنترل و نظارت در تمام مراحلِ قیام از جانبامام‏حسین(ع) به بهترین وجه صورت مى‏گرفت.|334|

متن

بیان مسأله
شایستگى و توانایى مدیریت امام‏حسین(ع)
اهمیت و نقش یاران امام‏حسین(ع) در نهضت عاشورا
جلوه‏هاى مدیریتى حرکت امام‏حسین(ع) از مدینه تا کربلا
تعریف مدیریت
1. تصمیم گیرى
2. برنامه‏ریزى
3. سازماندهى
4. هماهنگى
5. رهبرى
6. کنترل و نظارت
خلاصه و نتایج
اکنون قرنهاست که بشر با بهره‏گیرى از توانمندى‏هاى شناختى خود به مفهوم «مدیریت»اندیشیده و با تأمّل در آن زندگى خود را بهبود بخشیده است و با کاربستهاى دانش مدیریتدر زندگى به فراست دریافته است که در عرصه زندگى اجتماعى ملزم به پذیرش یک نظامرهبرى و مدیریت است. نکته حائز اهمیت این است که این کوششها نشانه تحقق کامل آن بهحساب نمى‏آید و چه بسا دانسته‏هاى موجود در این باره بسیار بیشتر از نادانسته‏هاى محتملاست. در این میان ادیان بزرگ الهى نیز چه در قالب تعالیم دینى که عمدتاً مبتنى بر وحىاستوار بوده است، و چه در سیره عملى پیامبران به این‏امر توجه ویژه‏اى نشان داده‏اند.پیامبران موفق شده‏اند که عالى‏ترین نمودهاى رهبرى را در طول تاریخ تمدن بشرى بهنمایش بگذارند. در دین مبین اسلام، بارزترین نشانه‏هاى شیوه رهبرى و مدیریت در کلام وسیره رسول گرامى اسلام(ص) و سلاله پاک او حسین(ع) به ویژه نهضت عاشورا تجسّم یافتهاست. زیرا اصولاً در منطق شیعه، امامت و ولایت رکن اساسى مدیریت دینى محسوبمى‏شود و از جایگاه و رفعت بالایى برخوردار است.
نهضت حسینى نمایشگاهى است از عظمت و علّو استعدادهاى انسانى، نمایشگاهتصمیم‏گیرى، تدبیر و مدیریت در شرایط بحران. تمام حوزه‏هاى نهضت امام‏حسین(ع)تذکرات مدیریتى دارد، از این رو فرهنگ مدیریتى عاشورا در دنیاى امروز یک مسأله قابلبررسى، زنده و مؤثر است، محتواى حرکت عاشوراى حسینى، تبلور عینى یک الگوىراهبردى است براى احیاى دین، مدیریت و سازندگى اجتماعى که هرگاه این محتوا بهدرستى تبیین شود مى‏تواند به صورت الگوى مطلوب و مؤثر مورد استفاده قرار گیرد. لکنتاکنون این الگوى با ارزش، تنها موضوع مباحث تاریخى و کلامى قرار گرفته و از جنبهرهبرى و مدیریت اصولاً مطمح نظر نبوده است، از این رو، این مقاله صرف نظر از کند وکاوهاى تاریخى و اعتقادى مربوط به واقعه، به تبیین کارکردهاى مدیریتى ورهبرى‏مى‏پردازد.
از آنجا که هر پدیده‏اى مى‏تواند داراى دو نوع کارکردهاى آشکار و پنهان باشد، در اینمقاله صرفاً کارکردهاى آشکار عاشورا در حوزه مدیریت و رهبرى مورد بررسى قرارخواهد گرفت، هر چند کارکردهاى پنهان آن مهم‏تر از جنبه‏هاى آشکار است لکن نیاز به فهمبسیار عمیق دارد که از عهده نگارنده خارج است، همچنین عده‏اى از اندیشمندان اسلامى
|335|
مانند شهید آیت الله مرتضى مطهرى معتقدند علم بشر، از تبیین تمام اهداف و فلسفه حماسهحسینى قاصر است.
در عین حال چنانچه از دریچه مدیریتى به نهضت حسینى توجه شود مى‏توان مجموعهآموزه‏هاى مدیریت و رهبرى این نهضت را در سه حوزه یا سطح اساسى دریافت وتبیین‏نمود:
1. مدیریت امام‏حسین(ع) در حوزه جذب و هدایت نیروها و اصحاب از مدینه تا کربلا،
2. مدیریت امام‏حسین(ع) در حوزه هدایت و بیدارى جامعه اسلامى؛
3. مدیریت امام‏حسین(ع) در حوزه هدایت جامعه جهانى.
همچنان که از عنوان بحث روشن است تحقیق پیشنهادى حاضر به قدر مجال پیرامونتبیین مدیریت امام‏حسین(ع) در حوزه اول خواهد بود.
بیان مسأله
معاویه در سال 41 هجرى قمرى با امام حسن(ع) پیمان صلح منعقد کرد و در سا ل 56 برخلاف مفاد قرارداد، فرزند خود یزید را به ولایت‏عهدى خویش برگزید و از مردم با زور وفشار براى وى بیعت گرفت و در نیمه رجب سال 60 از دنیا رفت و یزید به جاى وى برحکومت و خلافت جامعه مسلمین نشست و به تمام استانداران و فرمانداران خود نوشت کهاز مسلمین بلاد و شهرها به هر طریق ممکن براى وى بیعت بگیرند. همچنین، نامه‏اى به پسرعموى خود ولید بن عتبه استاندار مدینه نوشت که از مردم مدینه و به ویژه از سه شخصیتسرشناس، حسین بن على(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر براى وى بیعت بگیرد، لکندر مورد شخص حسین بن على(ع) سفارش بسیار نموده بود، که براى ایشان کمترین مهلتىرا روا مدار، اگر پذیرفت که به مقصود رسیده‏ایم و گرنه سر او را از بدنش جدا کرده و براىمن بفرست.
[1]
شرایط جامعه اسلامى ناشى از حکومت معاویه و یزید به گونه‏اى تغییر یافته بود، کهقوانین مدنى و جزائى اسلام نقض و اختناق و سانسور شدید بر جامعه حکمفرما بود.امام‏حسین(ع) خود این وضع را چنین تشریح مى‏کند:
«الا ترون أنّ الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه؛
[2]
آیا نمى‏بینید که در مصاف حق و باطل به حق عمل نمى‏شود و باطل مورد نکوهشقرارنمى‏گیرد؟
|336|
نمى‏بینید که جامعه اسلامى از محور حق و عدل خارج شده و بر مدار ظلم و باطلمى‏گردد؟ و مگر نمى‏بینید که حق در لباس باطل و باطل در لباس حق مشغول به خودنمایى وجلوه‏گرى است؟
به عبارت روشن‏تر بنیان الگوى توسعه و تمدن نبوى که قرار بود به دست 12 معمارعلوى به کمال لایق خود برسد با الگوى مدیریت اموى از مسیر توسعه الهى، خارج و بهسمت توسعه مادى گرائیده بود و همچنین در آستانه حکومت یزید، انحراف از اصول اسلامو بازگشت به ارزشهاى جاهلى در چنان حدّى بود که از اسلام جز نام و از قرآن جز نوشته‏اىباقى نمانده بود و از آن گذشته که حاکم جدید یعنى یزید، متجاهر به فسق بود. لذا این کجى‏هابا روشهاى مسالمت‏آمیز و معمول قابل اصلاح نبود.
از این رو حسین بن على(ع) دید که قیام بر ضد یزید تکلیف واجبى است و به ویژه اینامر بر کسانى که قادر بر انجام دادن آن مى‏باشند لازم است. زیرا انسان به عنوانجانشین(خلیفه) خدا در روى زمین در نظر گرفته شده
[3] و همچنین بار سنگین امانت بر دوشاو نهاده شده است؛ امانتى که قبول مسئولیت حاکمیت بر اساس قصد و اراده و رضایتخداوند است.
[4] و همچنین تعهد به عدالت و انصاف اقتضاى این امانت است.
[5] از سوى دیگررسول خدا(ص) در موارد متعدد از حماسه کربلا و حتّى محل شهادت او و یارانش خبر دادهبود، به طورى که امام‏حسین(ع) به محض رسیدن به سرزمین کربلا مى‏فرماید:
«این‏جا جایگاه فرود آمدن ماست و من این وعده را از جدّم رسول الله شنیدم و در وعده اوتردید و خلافى نیست».
[6]
گو اینکه مکان و حتى روش مبارزه از ازل تعیین شده بود، از این رو امام‏حسین(ع) پس ازآنکه از مجلس ولید بیرون آمد تصمیم گرفت که مبارزه خود را با یزید ادامه دهد ولى نه درمدینه بلکه به صورت یک حرکت نظامى و فرهنگى از مدینه تا کربلا. با این توصیف، براىجذب و هدایت نیرو جهت عملیات در مقصد مشخص یعنى کربلا، به همراه 82 نفر زنان،کودکان کم سن و سال، افراد سالمند و خانواده‏اش مى‏بایست حدود دهها فرسنگ را طىطریق کند و عبور از کمین ترور مأمورین دشمن، همه و همه نیازمند تصمیم‏گیرى،برنامه‏ریزى، سازماندهى، هماهنگى، نظارت، هدایت و رهبرى دقیق بود.
بر این اساس کاروان حسینى پس از وداع با شهر پیامبر(ص) شب یکشنبه دو روز مانده بهپایان ماه رجب (28 رجب) سال 60 هجرى مثل رشته‏اى از نور در شب ظلمانى از مدینه به
|337|
سوى محل مبارزه حرکت نمود. ظاهراً حرکت امام از مدینه به سوى مکه با سرعت انجامگرفته و در تاریخ از حوادث بین راه در این سفر مطلب زیادى ثبت نشده است. حرکت اصلىامام از مکه تا کربلا بوده و به طور مفصل مورد نظر مورخان واقع شده است. حضرت از مکهتا کربلا توقف‏هایى داشتند که نام محل‏هاى توقف را منازل مى‏گویند و جمعاً حدود بیست وچند منزل بوده است؛ در سفرهاى قدیم، هر مرحله و بخشى را که یک فرد یاکاروان در یکروز به صورت پیاده مى‏پیمود؛ «منزل» مى‏گفتند. این فاصله، گاهى سه و گاهى پنج فرسخ بود،تقریباً فاصله بین دو منزل را چهار فرسخ گفته‏اند.
[7] حوادثى که کاروان حسینى در این منازل باآن روبه رو شده است و همچنین در مقابل، تدابیرى که امام براى عبور از آنها اندیشیده استدر دو نقشه آمده است.
قبل از اینکه به کارکردهاى مدیریت در نهضت امام‏حسین(ع) بپردازیم شایسته استمعرفى اجمالى از مدیر و رهبرى نهضت و اعضاى کاروان ارائه شود.
شایستگى و توانایى مدیریت امام‏حسین(ع)
آینده سازمانها و بقاء موفقیت آنها بستگى زیادى به توانایى مدیران آنها دارد زیرا آنان بهطور دائم به اخذ تصمیمات اساسى و حیاتى مى‏پردازند، از این رو اگر مدیران یک سازمان ازشایستگى‏هاى لازم برخوردار نباشند، نه تنها رشد سازمان متوقف مى‏گردد، بلکه در مقابلفشارهاى داخل و خارج ضربه مى‏خورد و متلاشى مى‏شود. بر این اساس چنانچه سابقهشایستگى‏هاى امام‏حسین(ع) را مورد بررسى قرار دهیم اذعان خواهیم نمود که حضرت درتمام ابعاد مهارتهاى مدیریتى، اعم از مهارت فنى (فنون نظامى) مهارت سیاسى و اجتماعى ومهارت انسانى، شایستگى کامل در حد عالى را دارا بوده است. حضرت در طول عمر به سانآفتاب، نور مى‏افشاند و از پرتوهاى درخشان خویش مردم را بهره‏مند مى‏ساخت، گروهى ازدانشش سود مى‏بردند، جمعى از رفتارش درس مى‏آموختند، عده‏اى از اخلاق الهیش راهتهذیب نفس را فرا مى‏گرفتند و برخى از بیان رساى او درس ادب مى‏آموختند. با دستى باز بهبخشش دارائیش مى‏پرداخت، در برابر مستمندان فروتنى مى‏نمود و رسیدگى به یتیمان وبیوه زنان را فراموش نمى‏کرد و همواره به یارى مظلومان مى‏شتافت، هرگز از عبادت خدادور نگردید و بیست و پنج بار با پاى پیاده از مدینه براى حج و زیارت خانه خدا، به مکّهسفرکرد.
|338|
این انسان نمونه در طول زندگى خود همراه پدرش در جنگهاى جمل، صفّین و نهروانشرکت جسته بود.
امام‏حسین(ع) عهدشکنى انصار و خیانت مدعیان دوستى پدرش را در جریانات دورانپنج ساله حکومت پدر شاهد بود و نحوه برپایى غائله جمل در بصره را که به راهبرى عایشهصورت گرفته بود زیر نظر داشت زیرا امام حسین خود در جنگ جمل حضور داشته و خوداز جمله فرماندهان این نبرد خونین بود. در صفین نیز فرماندهى جناحهایى از سپاه راعهده‏دار بود. در زمان خلافت برادرش امام حسن(ع) نیرنگ معاویه و خیانت برخى ازفرماندهان برادرش را نیز درک کرده بود. لذا او با تمام این تجربیات و بصیرتها، مدیریت ورهبرى نهضت عاشورا را به عهده گرفته بود.
[8]
اهمیت و نقش یاران امام‏حسین(ع) در نهضت عاشورا
سازمان به عنوان یک نهاد اجتماعى و به دلیل «اهداف بنیانى» فراتر از ارتباطات روز مرّه،نوعى ارتباطات سازمانى بین افراد برقرار مى‏سازد و بدیهى است که در این راستا، ارتباطاتو چگونگى جهت‏گیرى آنها به سمت «اهداف سازمانى» از مسائل ضرورى و مورد توجهمدیران است، و این توجه ناشى از آن است که مدیران در دستیابى به اهداف طرّاحى‏شده بهروابط انسانى مؤثر در سازمان نیازمندند از این رو آنان که در رکاب امام‏حسین(ع) جانبازىکردند و مردانه شهید شدند، برگزیده‏ترین یاران و مردان الهى بودند، کسانى که همسر وفرزند خویش را رها کردند و به ولى و امام زمانشان پیوستند و در راه اهداف مقدسقهرمانانه جنگیدند و براى رفتن به میدان از یکدیگر سبقت گرفتند. سخن این انسانهاىفداکار با مولا و رهبر خود این بود که ما خویشتن را فداى تو مى‏کنیم و تو را از دست دشمنمصون خواهیم داشت. در شب عاشورا، تبسّم بر لب داشتند و کمترین هراسى از مرگ به دلراه ندادند و از اینکه به زودى به درجه رفیع شهادت نائل آمده پروردگار خود را ملاقاتمى‏کنند، در پوست خود نمى‏گنجیدند.
هنگامى که امام‏حسین(ع) به آنان فرمود که دشمن تنها مرا هدف خود قرار داده است لذاشما آزادید و مى‏توانید از منطقه جنگى دور شوید، آزرده خاطر شدند و عرضه داشتند. «ماهرگز شما را تنها نخواهیم گذاشت و از این سرزمین باز نخواهیم گشت. آیا ما شما را رهاکنیم، در حالى که دشمنان قصد جانتان را نموده‏اند؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذرى
|339|
خواهیم آورد؟» همه یاران آن حضرت با شنیدن این بیان یک صدا چنین گفتند:
«ما نیز خداى بزرگ را سپاسگزاریم که به وسیله یارى تو بر ما کرامت و با کشته شدن در رکابتو بر ما عزّت و شرافت بخشید. اى فرزند پیامبر آیا ما نباید خشنود باشیم از اینکه در بهشتبا تو هستیم».
[9]
برخى نظریه‏پردازان مادى در باب مدیریت خواسته‏اند مبناى ارتباطات آدمى را در حدارضاى نیازهاى اولیه و مادى تقلیل دهند و گرایش انسانها را به همدیگر، در حد رفعنیازهاى طبیعى تحلیل کنند، و غایت هدفمندى و انسجام جامعه را این امر بدانند. در صورتىکه نظریه‏هاى غالب در جامعه‏شناسى بیشتر بر این نکته تأکید مى‏ورزند که اگر چهنیازهاى‏اولیه رکن اساسى را در تمایل انسانها به ایجاد ارتباط، ایفا مى‏کنند ولى آنچهحائزاهمیت بوده این است که ماهیّت ارتباطات آدمیان در سطح رفع نیازهاى جسمانىباقى‏نمى‏ماند، بلکه از آن فراتر رفته و به مرتبه بى‏پایان و گسترده «محبّت» مى‏رسد واین‏تکامل در ماهیت ارتباطات، تا بدان جاست که اراده آدمى در نتیجه حرکت اوبه‏سوى‏هدف و انجام کار، برخاسته از نوع علاقه و محبّتى است که به هدف یا موضوعکاردارد، و این دعا، در گستره نهضت حسینى و همچنین مقاومت یاران امام خمینى(ره) درطول دفاع مقدّس، امرى قابل اثبات است، بدین گونه که آدمى تا به چیزى دلبستگى نداشتهباشد، هرگز در جهت رسیدن به آن تلاشى نخواهد کرد. از این رو است که اصحابامام‏حسین(ع) تا به هدف عالى یعنى قرب الى الله دلبستگى نمى‏داشتند، هرگز در جهترسیدن به آن مجاهدت نمى‏کردند.
[10]
رابطه یاران امام با رهبرشان نه بر محور رفع نیازهاى طبیعى، بلکه بر محور ارادت ومحبت بود و رهبر و پیرو به هم عشق مى‏ورزیدند و همین رابطه دقیق بود که یاران امام راهمچون پروانگان واله و شیدا به دور شمع وجود حضرت نگه مى‏داشت و در نهایت همگىآنان در دفاع از حضرت ذوب شدند و سوختند.
جلوه‏هاى مدیریتى حرکت امام‏حسین(ع) از مدینه تا کربلا
تعریف مدیریت
اصولاً مدیریت به سرپرستى کردن یک مجموعه انسانى به طرف یک مطلوب و هدفمشخص اطلاق مى‏گردد که موضوع اصلى آن را انسان تشکیل مى‏دهد. به عبارت دیگرچنانچه مدیر توانست نظام تمایلات عمومى و نظام اندیشه و بالاخره «نظام رفتار عینى»
|340|
مجموعه انسانى تحت سرپرستى خویش را به صورتى منسجم وهماهنگ به منظور اجرا مأموریت یا تحقق هدف مشخصسازماندهى و هدایت نماید مى‏توان گفت که مدیریت محققگردیده است.
در نخستین سالهاى قرن 19 میلادى یک صنعتگر فرانسوى بهنام «هنرى فایل» چنین اظهار داشت که همه مدیران، پنج وظیفهاساسى یا کار انجام مى‏دهند که شامل : تصمیم‏گیرى، برنامه‏ریزى،سازماندهى و هماهنگى، هدایت و رهبرى، و نظارت و کنترلاست که در اینجا با شرح و توصیف تحلیل گرایانه از چگونگىتدبیر امام‏حسین(ع) در برابر مشکلات و مسائل آماده سازىکاروان و هدایت آن به سوى کربلا، جلوه کار کردهاى مدیریتىمورد بحث قرار مى‏گیرد.
[11]
1. تصمیم گیرى
تصمیم‏گیرى عبارت است از گزینش یک راه از میان دو یا چندراه با توجه به ملاحظات هدف، آینده‏نگرى، توانایى،... . هربرتسایمون «تصمیم‏گیرى» را جوهر و اساس مدیریت تلقى مى‏کند.به زعم وى مدیریت چیزى جز تصمیم‏گیرى نیست. از سوىدیگر تصمیمات باید متوجه آینده باشد و به چشم‏اندازهاى آیندهنظر داشته باشد، زیرا در غیر این صورت بُرد نتایج تصمیماتکوتاه مدت (مقطعى) و حتّى آسیب‏پذیر خواهد بود. به عبارتدیگر براى حیات دراز مدت اهداف، اندیشه‏ها و برنامه‏ها لازماست در تصمیم‏گیرى‏ها، ابتدا پیش‏بینى صورت پذیرد.
از این رو براى احراز چنین نقشى، مدیران باید از توانایى وقدرت تجزیه و تحلیل مسائل، شجاعت، قاطعیت و تعهدبرخوردار باشند. تصمیم‏گیرى‏ها را نیز از نظر شرایط اخذ تصمیمبه سه دسته اساسى طبقه بندى کرده‏اند:
|341|
1. تصمیم‏گیرى در شرایط مطمئن (certainty)، بدین معنىاست که تصمیم گیرنده کاملاً به آثار و عواقب تصمیم خوداشراف و آگاهى دارد، هر چند عواقب آن همراه با خطر باشد.
2. تصمیم‏گیرى در شرایط مخاطره (risk)، تصمیم‏گیرى درشرایط «ریسک» زمانى پیش مى‏آید که عواقب و آثار یک تصمیمبه دقت قابل‏پیش‏بینى نیست و معمولاً با توسّل به تخیّلات ناشىاز قدرت، برترى‏طلبى و یا احساسات، چنین تصمیم‏هایىاتخاذمى‏گردد.
3. تصمیم‏گیرى در شرایط نامطمئن (uncertainty)، معمولاًدر این نوع تصمیم‏گیرى، شرایط نه کاملاً مطمئن و نه پیوستههمراه با مخاطره است، بلکه عمدتاً در وضعیت نامطمئن و یا درجوّ عدم اطمینان است.
اکنون با کسب معرفت کافى از مفهوم تصمیم‏گیرى، به سادگىمى‏توان ابعاد و دقت تصمیمات اتخاذ شده از سوى امام‏حسین(ع)را مورد تحلیل و قضاوت قرار داد.
چنانکه گذشت امام‏حسین(ع) که به منظور اقامه اصلاجتماعى اسلام یعنى امر به معروف و نهى از منکر، از بیعت بایزید استنکاف نمود و با صراحت و قاطعیت آن را رد کرد، ازطرف عوامل یزید در مدینه، سخت تحت فشار و تعقیب قرارداشت، بدین جهت تصمیم گرفت که از مدینه خارج و در مکّه،حرم أمن الهى استقرار پیدا کند و از آنجا صداى اعتراض خود رابه گوش مسلمانان جهان اسلام برساند و پس از آن دعوت عمومىمردم کوفه را اجابت نماید و به عبارت دیگر با رفتن به قتلگاه و باهدیه خون خود، فرزندان و یارانش اصل امر به معروف را احیا وچهره مصداق عینى منکر (یعنى خلافت یزید) را بر ملاء نماید.لکن در مسیر این حرکت عده‏اى از مشایخ و مردان سرشناساسلام و دوستداران امام(ع)، جلوى کاروان آن حضرت را
|342|
مى‏گرفتند و او را از این سفر منع مى‏کردند و راههاى متفاوتى را برابر تصمیم امام، پیشنهادمى‏نمودند، از این رو براى قضاوت به مطلوبیت هر یک از راههاى پیشنهادى و همچنینتصمیم امام‏حسین(ع) لازم است ابتدا به تشریح هر یک از آنها پرداخته و پاسخ امام را درمقابل بیان کنیم.
اولین سؤالى که ممکن است از نظر دیدگاه مدیریتى مطرح شود اینکه، آیا امام حسین(ع)در ابتدا از نتیجه نهایى تصمیم‏اش (قیامش) آگاهى داشت؟ و یا اینکه در یک شرایط اجبار وریسک قرار گرفته بود و تصمیم او منفعلانه بوده است؟ آنچه از دلایل عقلى و نقلى فراواناستفاده مى‏شود این است که امام از ابتداى حرکتش عاقبت آن را به روشنى مى‏دید و ازشهادت خود و یارانش حتّى از اسارت خاندانش آگاهى کامل داشت و با آگاهى چنینتصمیمى را گرفته بود. گواه این ادعا در پاسخ امام‏حسین(ع) به تصوّر مشابه از سوى امّ‏سلمه(همسر رسول خدا(ص)) به روشنى آمده است:
«مادر، (فکر نکن که از این جریان تنها تو مطلع هستى) خود من بهتر از تو مى‏دانم که از راهظلم، ستم و از راه عداوت و دشمنى کشته خواهم شد و سرم از تنم جدا خواهد گردید وخداوند بزرگ چنین خواسته است حرم و اهل بیت من اسیر و فرزندانم شهید و بهزنجیراسارت کشیده شوند و صداى استغاثه آنان طنین انداز گردد ولى کمک و فریادرسىپیدانکنند».
[12]
از پاسخ امام به‏ام سلمه، عمر اطراف و دیگران، معلوم مى‏گردد که آن حضرت به تماممصائب وارده در این حرکت از اسارت خانواده و محل قبر خویش و جزئیات دیگر مطلع وآگاه بود زیرا که این آگاهى از طریق پدر و جدّ بزرگوارش نیز به او رسیده بود، حتّى نقلشده‏هنگام ازدواج حضرت زینب(س) با عبدالله بن جعفر، حضرت على(ع) در ضمن عقدشرط کرده بود که هرگاه زینب خواست هم سفر حسین(ع) قرار گیرد عبدالله بن جعفرمخالفت نکند.
[13]
با این توصیف ملاحظه مى‏کنید که تصمیم‏گیرى امام‏حسین(ع) از آگاهى و پیش‏بینىلازم‏نسبت به نتایج و عواقب آن برخوردار بوده است. به عبارت دیگر این تصمیم ازبین‏انواع تصمیم‏گیرى که قبلاً به آن اشاره شد جزء مطمئن‏ترین تصمیم‏گیرى‏هامحسوب‏مى‏گردد.
حال سؤال دیگرى که در این رابطه به میان مى‏آید؛ آنکه، آیا تصمیم امام‏حسین(ع) از بینتصمیمات مختلف انتخاب شده است؟ یا اینکه تنها تصمیم و راه حل موجود بوده است؟ قبل
|343|
از پاسخ به این سؤال لازم است که به فرایند اساسى تصمیم‏گیرى عقلایى اشاره‏اى داشتهباشیم: اصولاً براى دستیابى به یک تصمیم عقلایى، منطق حکم مى‏کند که مراحل زیر را بهترتیب مورد توجه و عمل قرار دهیم:
الف. تشخیص و تعریف مسأله
ب. شناسایى راه‏کارهاى بدیل و مناسب براى حل آن
ج. ارزشیابى پیامدها و آثار هر یک از راه‏کارها
د. گزینش راه‏کار مطلوب بین راه کارهاى شناسایى شده
ه. اجراى راه‏کار (تصمیم) اتخاذ شده
قبل از خروج امام(ع) از مدینه، عده‏اى از مشایخ حجاز و زنان و مردان سرشناسودوستداران امام(ع) نزدش آمده و او را از این سفر مخاطره‏آمیز منع کرده و هر کدامراه‏حلهایى، پیشنهاد کردند و امام(ع) نیز ضمن شنیدن نظرات آنان و تقدیر ازخیرخواهى‏ودلسوزیشان به هر کدام پاسخ مناسبى داده است، که اجمالاً به آنهااشاره‏مى‏شود:
پیشنهاد و راه حل اول(بیعت با یزید): پس از امتناع بیعت و ردّ درخواست ولید(استاندار مدینه)، روزى در بین راه مروان امام را ملاقات کرد و گفت: اى ابوعبدالله، من‏تراپندى مى‏دهم که اگر آن را بپذیرى، راه راست در پیش روى تو گشوده خواهد شد. امامفرمودند: بگو تا گوش کنم، مروان گفت: من به تو توصیه مى‏کنم که با یزید بن معاویه بیعتنمایى تا هم دین و هم دنیایت را نگهدارى.
حضرت در پاسخ فرمود:
«اگر آدمى چون یزید زمام حکومت اسلامى را به دست گیرد، دیگر اسلام نابود خواهد شد وبراى آن باید عزا گرفت.»
بیعت با یزید از نظر امام؛ تنها تأیید کردن خلافت آدم ننگینى مانند یزید نیست بلکه تأییدکردن سنّتى است که براى اولین بار به وسیله معاویه مى‏خواست پایه گذارى شود.
امام(ع) در جاى دیگر فرموده است:
«اگر آنان از من تقاضاى بیعت هم نکنند من باز هم آرام و ساکت نخواهم نشست زیرا اختلافمن با دستگاه خلافت تنها بر سر بیعت با یزید نیست که با سکوت آنان در موضوع بیعت، مننیز سکوت اختیار کنم، بلکه وجود یزید و خاندان وى موجب پیدایش ظلم و ستم و شیوعفساد و تغییر احکام اسلام گردیده و این وظیفه من است که در راه اصلاح این مفاسد و امر به
|344|
معروف و نهى از منکر و احیاء قانون جدّم رسول خدا(ص) و زنده کردن راه و رسم پدرمعلى(ع) و بسط عدل و داد بپاخیزم.
[14]
پیشنهاد و راه حل دوم(قیام در مدینه): عده‏اى از یاران حضرت، قیام در مدینه راپیشنهاد نموده بودند لکن بعدها براى آنان روشن گردید که امام(ع) به واسطه حرکتش ازمدینه تا کربلا توانست حداکثر بهره بردارى را در رابطه با روشن سازى افکار عمومى و حتّىجذب و آموزش یارانش بنماید، علاوه بر آن چنانچه در مدینه نهضت را رهبرى مى‏نمود قبلاز آنکه کوچکترین نتیجه‏اى گرفته شود توسط مأموران یزید و حتى مردم جاهل و منافقکشته مى‏شد. از سوى دیگر، اصولاً از بدو تولد آن حضرت، موضوع شهادتش در کربلامطرح بوده است، حتّى در زمان انبیاى پیشین نیز روشن بوده که حسین(ع) فرزند پیامبر خاتمدر کربلا شهید خواهد شد.
[15]
پیشنهاد و راه حل سوم(پناه گرفتن در مکّه): عده‏اى مانند ابن‏زبیر، عبداللهبن‏جعفر و محمد بن حنفیّه مى‏گفتند مکّه حرم خدا و جاى أمن است، اگر در مکّه بمانیدبهتراست از رفتن به کوفه، لکن امام(ع) در پاسخ محمد بن حنفیه فرمود: خوف این دارمکه‏یزید مرا در حرم خدا با مکر و حیله به قتل برساند و بدین وسیله احترام خانه خداشکسته‏شود.
[16]
با کشته شدن زبیر توسط مأمورین یزید بر دیگران معلوم شد؛ که آنها به خطا رفته‏اند،یزید و مأمورین او حرمت کعبه را نگاه نداشتند و ابن‏زبیر را در مسجدالحرام کشتند.
پیشنهاد و راه حل چهارم (گرفتن امان از والى مکّه): هنگامى که عبدالله بن جعفراز تصمیم قطعى امام(ع) یعنى حرکت از مدینه براى خروج بر یزید مطلع گردید، نزد عمروبن سعید والى مکّه رفته و از او براى امام(ع) أمان نامه گرفت. از این رو والى مکّه به امام(ع)اعلام مى‏دارد «با خبر شدم که تصمیم دارى به طرف عراق (کوفه) حرکت کنى، تو را به خدا ازاختلاف بپرهیز و اگر از روى ترس و ناچارى به سمت عراق مى‏روى، به سوى من بیا که درامان من خواهى بود». حضرت در پاسخ او چنین مرقوم فرمود:
«بهترین أمانها، أمان خداست و کسى که در دین، ترس از خدا نداشته باشد در آخرت از امان اوبرخوردار نخواهد بود».
[17]
پیشنهاد و راه حل پنجم(فرار به نقاط دور دست): بعضى از افراد مانند محمد بنحنفیه به نحوى به امام پیشنهاد کردند که به سوى یمن بگریزد، لکن امام در پاسخ
|345|
آنان‏فرمودند:
«من هرگز چنین نخواهم کرد و در انتظار قضا و قدر الهى هستم، تا خداوند آنچه را کهمى‏خواهد، انجام شود.»
از سوى دیگر؛ حکّام یمن نیز بى‏چون و چرا در فرمان یزید بودند؛ به طورى که در منزلتنعیم امام(ع) با کاروانى که از یمن مى‏آمد برخورد کرد، سؤال فرمود این اموال و هدایا براىکیست؟ آنها گفتند از حاکم یمن براى یزید است، امام آن اموال را مصادره نمود. در این رابطهبرخى از اندیشمندان گفته‏اند که چه بسا هدف از این مصادره از سوى امام(ع) اثبات اینمطلب بوده است که در یمن نیز با توجه به وجود چنین حکّامى در امان نبوده بلکه اگر به آنطرف مى‏رفت بى‏نتیجه به شهادت مى‏رسید.
[18]
در انتهاى این بخش چنین استفاده مى‏شود که سخن و پیشنهادهاى ناصحان و تصمیمامام‏حسین(ع) هر دو راه حلهایى براى حل مسأله یا تعیین تصمیم بود، لکن ناصحان ومشاوران ظاهر را مى‏دیدند و شکست و پیروزى را با معادلات و محاسبات عادى و ظاهرىارزیابى مى‏کردند و ساقط کردن حکومت یزید و تشکیل حکومت حسینى را به عنوان هدفنهضت فرض کرده بودند، و از پشت پرده غیب و از واقعیت امر اطلاع نداشتند و بااین‏دیدگاه‏هر چه مى‏گفتند حق بود، خیرخواهى و صداقت بود و امام(ع) نیزتأییدشان‏مى‏کرد. ولى امام‏حسین(ع) هدفى غیر از تصوّر آنان داشت؛ امام واقع رامى‏دید،هدفى بالاتر از پیروزى ظاهرى و حکومت کردن. امام مى‏دانست پیروزى‏اشدرکشته شدن وشکست ظاهرى‏اش است، که ناصحان از آن باک دارند و او را از آنبرحذرمى‏دارند، به عبارت دیگر امام‏حسین(ع) در صدد بود تا با شهادت خویش مردم راآگاه کند که دین آن نیست که دنیاطلبان بنى‏امیّه دارند و همچنین نفرتى را که در دل مردم ازرفتار بنى‏امیه به وجود آمده بود، موجب نفرت از دین نگردد. البته همه آن رازها و اهدافى کهامام(ع) دراین نهضت دنبال مى‏کرد براى ما روشن نیست. لکن با توضیحات بالا براى ماروشن شدکه؛ امام با پیش‏بینى‏دقیق و برنامه خاص خود در تصمیم‏گیرى‏هاى هیچ‏گاهشتابزده وانفعالى عمل‏نمى‏نمود. و از این رو یزید را در چالشى سخت قرار داده بود، زیرامعمولاً مدیرانى که هوا پرستند، نمى‏توانند در اوضاع پیچیده و بحرانى تصمیم منطقى وعقلایى اتخاذ کنند.
|346|
2. برنامه‏ریزى
«برنامه‏ریزى» عبارت است از پیش‏بینى اقداماتى که به منظور تحقق اهداف باید در آیندهصورت پذیرد؛ به عبارت دیگر «برنامه‏ریزى» یعنى فراگرد تعیین و تعریف اهداف و تدارکدقیق و پیشاپیش اقدامات و وسایلى که تحقق اهداف را میسّر مى‏سازد.
[19]
در هر برنامه توجه به دو نکته حائز اهمیت است؛ اول، دقت در هدفگذارى دوم،پیش‏بینى دقیق اقدامات آینده و زمانبندى آن.
نخست، هدفگذارى: در حماسه حسینى تعیین هدف به دقیق‏ترین شکل آن صورتپذیرفته بود. تجلّى این امر را باید در نامه‏ها و عملکرد امام‏حسین(ع) مشاهده کرد. اجمالاً درضرورت هدف براى برنامه مى‏توان گفت که وجود آن از تشتّت آراء، هرج و مرج عملیات وبى‏ملاکى در قضاوت جلوگیرى مى‏کند. از نکات بسیار مهم در این رابطه مى‏توان به مواردزیر اشاره نمود:
1. در قالب هر برنامه دو نوع هدف وجود دارد؛ هدفهاى ظاهرى یا رسمى که همانهدف‏هاى اولیه براى طرّاحى برنامه است، و هدف‏هاى واقعى که برنامه در عمل به آن سوکشیده مى‏شود، و آنچه که عاملان اجرا به آن مبادرت مى‏ورزند هدفهاى واقعى است و چهبسا با هدفهاى رسمى متفاوت باشد. این تفاوت در بسیارى از مواقع نگرانیهایى براى مدیرانو برنامه ریزان به وجود مى‏آورد. لکن در نهضت امام‏حسین(ع) تفاوتى بین هدفهاى رسمىو واقعى مشاهده نمى‏شود، زیرا آنچه که امام‏حسین(ع) به عنوان هدف بیان کرده بود از پیش،پدرش على(ع) از جدّش پیامبر اکرم(ص) و او از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال بیانکرده بودند.
2. موفقیت یک برنامه نیز در دستیابى به هدفهاى آن است؛ که این امر مى‏تواند با توجهمداوم و مستمر به هدف در مرحله اجراء تضمین شود. از این رو؛ امام‏حسین(ع) روزى که ازمدینه مى‏خواست خارج شود، اهداف نهضت را در قالب وصیت‏نامه به برادرش محمد بنحنفیه چنین بیان مى‏دارد:
«مردم دنیا بدانند که من یک فرد جاه طلب، مقام طلب، اخلال‏گر، مفسد و ظالم نیستم، منچنین هدفهایى ندارم، قیام من قیام اصلاح‏طلبى است، قیام و خروج کردم براى اینکهمى‏خواهم امّت جدّ خودم را اصلاح کنم من مى‏خواهم امر به معروف و نهى از منکر بکنم...»
[20]
در صبح روز عاشورا این هدف را با عبارت دیگر تکرار مى‏کند:
|347|
«خداوند پایان کار را براى همه روشن کرده است که همه کشته مى‏شوند و هر کس براى هدفدیگرى آمده از همین جا برگردد. فردا عده‏اى نگویند ما به طمع حکومت و ریاست رفته بودیمولى مطلب عوض شد.»
دوم، پیش‏بینى و مرحله بندى: منظور از پیش‏بینى استفاده از فنونى است که نحوهتداوم به انجام رسیدن اقدامات بعدى را
[21] روشن مى‏سازد. از این رو یکى از وظایفمدیریت و رهبرى مجموعه انسانى، تخمین و پیش‏بینى وقایع و رویدادها مى‏باشد، بههمین‏سبب امام‏حسین(ع) نیز به دنبال امتناع از بیعت با یزید؛ این دشمن مستبدوخونخواربه خوبى پیش‏بینى از اوضاع به عمل آورده بود که جلوه‏هاى آن را مى‏تواندرانتخاب مکان و زمان مبارزه، حتى شیوه مبارزه و عبور از موانع ایجاد شده از سوى دشمنملاحظه نمود:
- در خصوص شیوه مبارزه؛ امام(ع) با توجه به درک دوران حکومت پدرش و برادربزرگوارش و همچنین بى‏وفایى مردم کوفه به درستى مى‏دانست که دعوت 12 هزار نفرىمردم کوفه از ایشان به واقعیت نزدیک نیست، لذا در مقابله با یزید با توجه به یاران اندک واهداف عالى؛ بیدارى جامعه اسلامى و افشا و عملکرد حکّام بنى‏امیه به ویژه یزید مى‏بایستشیوه مبارزه را نظامى - فرهنگى انتخاب کند.
از آنجایى که درگیرى نظامى در مدینه احتمال مى‏رفت که به نفع یزید تمام شود، از اینروامام(ع) در کنار شیوه نظامى، شیوه فرهنگى را اتخاذ مى‏کند تا در صورت فراهمشدن‏شرایط نظامى، کار حکومت فاسد را یکسره کند و در غیر این صورت حداقل بههدف‏افشاى چهره فساد، و بیدارى مسلمانان دست یافته باشد، به یقین مى‏توان گفتکه‏این‏نوع‏مبارزه یعنى نظامى - فرهنگى اولین بار بود که در این نهضت به کار مى‏رفت.ازاین‏رو به گمان قوى حرکت خانواده پیامبر(ص) به همراه زنان و کودکان کم سنوسال‏حتى کودک شیرخوار تا کودکانى که باید دست آنها را گرفت و در دل تاریکى ازکوره‏راهها وبیابانها از مدینه تا مکّه و از آنجا تا کربلا، عاطفه آن مردم را برانگیخته و آتشىبردلهاى مرده‏مى‏زد و سؤالهایى در اذهان عمومى به وجود مى‏آورد، که بعدها ثمره آنروشن گردید.
- در خصوص انتخاب مکان و زمان مبارزه؛ امام(ع) با انتخاب راه‏ها و منازل رسمى (کهتقریباً از میان آبادى‏ها مى‏گذشت) در ایّام مبارکى نظیر شعبان، رمضان و ذى‏حجة به تحقق
|348|
اهداف نهضت تسریع بخشید زیرا فاصله بسیار طولانى طى یکصدوهفتاد و پنج روز به ویژهتوقف چهار ماهه در مکّه (محل تجمع عبادى مسلمانان از سراسر نقاط) منجر به این شد کهامام(ع) فرصت اطلاع رسانى را بیابد و پیام نهضت را ابلاغ کند و همچنین اقدام به جذبنیرو نماید و در نهایت کاروان کربلا را براى حماسه عاشورا کاملاً آماده سازد. حتّى کشاندن30 هزار نفر از سپاه دشمن به کربلا خود یکى از تدابیر امام(ع) در این زمینه بود؛ که مبادا کشتهشدنش مخفیانه صورت گیرد، بلکه در مقابل و مشهد دیدگاه 30 هزار نفر قرار گیرد تا براىمستندات تاریخى پیام عاشورا مؤثر واقع شود. به هر حال باید اذعان نمود که هزار نکتهباریکتر ز مو در این حماسه وجود دارد که ما عاجز از ذکر تمام آن مى‏باشیم.
- برنامه‏ریزى در روز عاشورا ؛ امام در شب عاشورا پس از جلسه‏اى که با یاران خویشداشت به برنامه‏ریزى جهت مقابله با دشمن مى‏پردازد و بهترین راه مقابله را انتخاب مى‏کند؛به بررسى اطراف خیمه‏ها مى‏پردازد و دستور مى‏دهد همان شب خیمه‏ها را که از هم دوربودند نزدیک یکدیگر قرار دهند و آن چنان نزدیک آوردند که طناب خیمه‏ها در داخلیکدیگر فرو رفت و به گونه‏اى که عبور یک نفر از بین دو خیمه ممکن نبود و همچنین دستوردادند که خیمه‏ها را به شکل هلال نصب کنند و شبانه در پشت خیمه‏ها گودالى حفر کنند کهاسبها نتوانند از روى آن عبور کنند، و امکان حمله دشمن از پشت کاملاً از بین برود.همچنین‏دستور دادند مقدارى از خار و خاشاک انباشته کنند تا صبح عاشورا آنها راآتش‏بزنند که تا اینها زنده‏اند دشمن نتواند از پشت خیمه‏ها حمله کند؛ یعنى فقط از روبهروو راست و چپ با دشمن مواجه باشند و از پشت سرشان اطمینان داشته باشند. در واقع بااین برنامه‏ریزى امام(ع) توانست از سه طرف راه دشمن را مسدود نماید و تنها یک راهباریکى براى ورود و خروج به خیمه‏ها قرار داده بود و آن مسیر هم به وسیله مردان جنگاوروشجاع مورد حفاظت قرار داده بود و این تدبیر باعث شده بود که با تعداد 72 نفر از صبح تاعصر عاشورا در مقابل 30 هزار نفر مقاومت کنند و تلفات سنگینى (بیش از 1000نفر) نیز ازدشمن بگیرند.
بنابراین در مى‏یابیم که امام‏حسین(ع) در آخرین لحظات حیات خویش خود را از تدابیرمدیریتى (برنامه‏ریزى) بى‏نیاز نمى‏دید و مقاومت او در مقابل دشمن حالت انفعالى نبود،بلکه هوشمندانه و کاملاً مسلط بر اوضاع بوده است. در این رابطه به تصویرى که بر گرفته ازنقلیات تاریخى است دقت کنید:
|349|
این جا، جاى تصویر است
|350|
این جا، جاى تصویر است
در این نقشه مهمترین منازلى که امام حسین(ع) در مسیر مکه به کربلا از آن عبور کرد با علامت چهارگوشه مشخص شده است.
|351|
این جا، جاى تصویر است
مسیر حضرت امام حسین(ع) به کربلا و مسیر بازگشت اسرا
|352|
3. سازماندهى
«سازماندهى» عبارت است از گروه‏بندى فعالیت‏هایى که براى نیل به هدفها لازم است وتعیین سلسله مراتب نیروهاى انسانى در هر گروه از فعالیتهاست. از این رو با سازماندهىتقسیم کار و ارتباط بخش نیروها به سمت هدفهاى واحد تحقق مى‏یابد. اجمالاً در تأییدوجود نوعى سازماندهى در حرکت امام‏حسین(ع) لازم است به این نکته اشاره کنیم که ؛ امامدر آستانه عزیمت از مدینه به کربلا صراحتاً به دو بخش از مبارزه خود اشاره مى‏کند که یکىبخش شهادت (عملیات نظامى) و دیگرى بخش اسارت (عملیات فرهنگى) خواندن اوست:«إنّ الّله شاء أن یراک قتیلاً و أن یراهّن سبایا».
[22]
همچنین برنامه‏ها را به کوتاه مدت شامل؛ (اقدامات و پیش‏بینى حوادث احتمالى درمنازل طى شده) و برنامه بلندمدت که شامل؛ (اسارت فرزندان و خاندانش مى‏شد) تقسیمنموده بود.
- برنامه کوتاه مدّت؛ که در قالب حدوداً 21 منزل سازماندهى شده بود، اهداف و نتایجبسیارى به همراه داشت، براى پرهیز از تفصیل آن، تنها به چند محور اصلى آن اشاره مى‏شود:
1. تبیین اصول، مبانى و ماهیت نهضت جهت الگو قرار گرفتن آن براى آیندگان.
2. روشن‏سازى اذهان عمومى نسبت به اهداف و حقانیت نهضت.
3. مستند سازى نهضت عاشورا در تاریخ.
4. دریافت اخبار و اطلاعات از دشمن و اوضاع منطقه عملیاتى.
5. جذب و آماده سازى نیروهاى عملیات کننده در روز عاشورا.
- برنامه بلندمدت؛ در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندانش سازماندهى شده بود؛ درنخستین نگاه همراه آوردن کودکان و زنان سؤال برانگیز بود و با مدیریت جنگ نامأنوساحساس مى‏شد، امّا وقتى که ماجرا با دقت مورد مطالعه قرار مى‏گیرد در مى‏یابیم که على‏رغمدشوارى‏ها، حضور زنان و کودکان تا چه اندازه در تبیین و گسترش حماسه حسینى مؤثربوده است.
اصولاً آنچه در تحقیقات تاریخى و ملاحظات علوم تربیتى ثابت شده است این است کهزنان در نقش تربیتى و فرهنگى نسبت به مردان مؤثرترند. بدین جهت است که در مدیریتنهضت حسینى، هم براى مردان و هم براى زنان تقسیم وظایف و نقش مشخص دیده شدهبود، البته نقش مردان در مدار خودش و نقش زنان نیز در مدار خودش. لذا یکى از تدابیر مهم
|353|
مدیریتى امام(ع) در این قسمت از سازماندهى نیرویى محسوب مى‏شد. بنابراین پس ازعاشورا بلافاصله به طور مشخص برنامه بلندمدت فرهنگى و تربیتى به وسیله زنان بهرهبرى زینب(س) آغاز مى‏شود (هر چند شروع نقش تربیتى و فرهنگى زنان از مدینه بودهلکن بطور مشخص پس از عاشورا یاد شده است). از این رو مى‏توان بیان نمود که حضورزنان از مدینه تا کربلا و از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام و از شام تا مدینه همه بر طبق برنامه ازقبل پیش‏بینى شده بود، زیرا بدون حضور و نقش آنان تعدادى از اهداف نهضت مانند؛ افشاىچهره فساد بنى‏امیه و یزید و تثبیت نهضت، محقق نمى‏شد:
سرّ نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا مى‏ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرىازریاء مى‏مانداگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان درکویرتفته جا مى‏مانداگر زینب نبود.
[23]
4. هماهنگى
هماهنگى در مدیریت یعنى ؛ وحدت بخشیدن به عملکرد نیروها در مسیر هدفهاىسازمان، این وظیفه به شکل‏هاى مختلف و در قالب برنامه و اجرا باید مراعات شود.
- هماهنگى و وحدت در هدف؛ هماهنگى در نهضت حسینى در متعالى‏ترین وجه خودتجلّى یافته بود، همه مؤمنان و عاشقان که با اهداف و عقاید امام هم نظر بودند، با شنیدنحرکت و قیام امام(ع) از نقاط دور دست به سوى امام شتافتند و به شکلى وحدت یافته قیامحسینى را بر پا داشتند. مؤید این مطلب سخن خود امام(ع) است که در پاسخ به محمدحنفیّه‏مى‏فرماید:
«برادر، تصمیم گرفته‏ام که به مکّه حرکت کنم و من و برادرانم و فرزندان برادرانم و گروهى ازشیعیان مهیّا و آماده این سفر هستیم، زیرا این عده با من هم عقیده بوده و هدف و خواستهآنان همان هدف و خواسته من است.»
[24]
ملاحظه مى‏کنید که وحدت و هماهنگى در هدف از سوى اعضاء نهضت کاملاً وجودداشت؛ زیرا مقصود همه اصحاب براى شرکت در نهضت تقرّب به خدا و انجام تکلیف امربمعروف و نهى از منکر بود.
- امّا وحدت و هماهنگى در عملیات؛ اصحاب در پیروى از رهبرى نهضت، فعالیتهاىیکسانى را انجام مى‏دادند. در روز عاشورا اصحاب در صف‏هاى به هم‏پیوسته، یکرنگى،همراهى و وحدت خود را تا پاى جان خویش به نمایش گذاشتند، و هیچ گونه تعارضى بین
|354|
عملکردهاى آنان مشاهده نمى‏شد، همه با هم به رهبرى امام(ع) با خون خود به وحدانیّتخداوند شهادت دادند و رمز موفقیت و جاودانگى را عینیّت بخشیدند.
حفظ اصل هماهنگى در آخرین لحظات حیات امام‏حسین(ع) نیز قابل توجه است؛ امامدر روز عاشورا نقطه‏اى را که مشرف بر نقاط دیگر بود مرکز و قرارگاه خویش قرار داده بود واز آن مکان فرماندهى و عملیات مى‏نمود به ویژه اینکه آن نقطه نزدیک خیام حرم بود و شایدمهم‏ترین مقصود امام(ع) از انتخاب این نقطه؛ حفظ هماهنگى لازم نیروهاى عملیاتى بانیروهاى پشتیبانى و فرهنگى بود، و هر گاه که در آن نقطه قرار مى‏گرفت و بانگ «لا حول و لاقوّة إلّا بالّله» سر مى‏داد، همه نیروهاى در میدان به ویژه نیروهاى پشتیبان و اهل بیتش قوت وانرژى دیگرى مى‏گرفتند و این هماهنگى تا آخرین لحظات حیات امام وجود داشت.
[25]
5. رهبرى
کلیت وظایف رهبرى، در اداره ا مور و توفیق در هدایت گروه به سوى هدفهاىمعین‏خلاصه مى‏شود. از این رو، هر مدیرى علاوه بر وظایفى چون برنامه‏ریزى،سازماندهى و کنترل باید انجام وظیفه یعنى رهبرى و هدایت افراد سازمان را نیز عهده‏دارگردد؛ انجام این مهم نیز بدون توانایى نفوذ و تأثیرگذارى بر اعضاى گروه امکان‏پذیرنمى‏شود. بنابراین، مدیر در نقش رهبرى کسى است که بتواند بر افراد تحت سرپرستى خودنافذ و مؤثر باشد.
در نظام مدیریت اسلامى نیز رهبر رکن است و او است که بار سنگین و پرمسؤولیت انبیاو پیام آوران بزرگ الهى را در جامعه به دوش مى‏کشد. او در روند میثاقى که خداوند از اوگرفته تا در برابر نابرابرى‏هاى حاصل از ستم و تجاوز صاحبان زر و زور و تزویر مقاومتکند، هرگز کمترین تردیدى به خود راه نمى دهد و در ظرف اندیشه او چیزى جز «اصلاح» کههمان دعوت به خیر و معروف در جامعه اسلامى است وجود ندارد. بنابراین مى‏توان گفتمفهوم «مدیریت» در نظام اسلامى چیزى جز فرایند رهبرى جامعه نیست و بر این اساس،جایگاه آن نیز برترین جایگاه اجتماعى است که در فرهنگ مدیریت اسلامى (در عالى‏ترینسطح) از آن به امامت و ولایت یاد شده است.
هدایت و رهبرى در نهضت امام‏حسین(ع) بر پایه اصول و ارزشهاى دین قرار داشت، دراین بخش به تعدادى از اصول رهبرى در نهضت حسینى اشاره مى‏گردد:
|355|
اصل آگاهى: امام(ع) در آخرین روز توقف‏اش در مکّه و هنگامى که قصد عزیمت بهکربلا را نمود؛ با یارانش پیرامون حرکت به کربلا و خطرات آن بیان مبسوطى را ایراد فرمود،به فرازى از آن توجه بفرمایید:
«آگاه باشید، هر یک از شما حاضر است در راه ما(یعنى راه اعتلاى کلمه حق) از خون خویشبگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد که من فرداصبح حرکت خواهم کرد ان‏شاءالله تعالى.»
[26]
امام(ع) در کلیه مراحل نهضت به اصل آگاهى‏بخشى پایبند بود و هیچ‏گاه نخواست که ازشعور ناخودآگاه یارانش استفاده کند که سوار بر موج شود و مردم را سپر خود قرار دهد.
اصل انگیزش: یکى از اصول مهم رهبرى در نهضت کربلا اصل انگیزش بود، از این روامام(ع) در روز عاشورا پس از نماز صبح رو به سوى نماز گزاران نموده و براى ایجاد آمادگىروانى کامل یارانش چنین فرمود:
«اى بزرگ‏زادگان، صبر و شکیبایى به خرج دهید که مرگ چیزى جز یک پل نیست که شما را ازسختى و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهاى همیشگى آن مى‏رساند. چه کسى استکه نخواهد از یک زندان به قصرى انتقال یابد و همین مرگ براى دشمنان شما مانند آن است کهاز کاخى به زندان و شکنجه گاه منتقل گردند.»
[27]
اصل تعهد به قانون و دستورات الهى: معمولاً در شرایط بحرانى کمتر کسى استکه به قانون و موازین اجتماعى یا شرعى پایبند بماند لکن اولیاء الهى و به ویژه امام‏حسین(ع)در سخت‏ترین شرایط، رهبرى خود را مبتنى بر رعایت قانون و موازین قرار داده بود، از اینرو در هنگامى که با اولین واحد نظامى دشمن برخورد مى‏کنند؛ یکى از یاران آن حضرتیعنى زهیر بن قین پیشنهاد مى‏کند که بهتر است ما حمله را شروع کنیم زیرا با فرارسیدننیروهاى امدادى هرگز قادر به کمترین مقاومت نخواهیم بود. امام(ع) در پاسخ به پیشنهادایشان‏فرمود:
«من جنگ را آغاز نخواهم کرد.»
[28]
روشن است که پیشقدم شدن در جنگ با ارزشهاى مکتب مباین است و امام(ع) خود راپاى‏بند بدانها مى‏بیند، هر چند که در آینده به ظاهر به نفع آنها نباشد، لذا مى‏بینیم که حضورقانونمند امام حسین(ع پس از 1400 سال نسبت به حضور فیزیکى‏اش اثر بخش‏تر است ومنشأ تحرک و هدایت بسیارى از نهضت‏ها پس از خودش شده است.
اصل قاطعیت: امام(ع) در تصمیم خود مبنى بر عدم بیعت با یزید و مخالفت با او و
|356|
آفریدن حماسه عاشورا، به قدرى استوار، مصمم و قاطع بود که هیچ قدرت و عاملى هیچطرح و پیشنهادى نمى‏توانست آن را متزلزل کند. این استوارى و قاطعیت در تمام حالات ودر تمام فراز و نشیب‏هاى نهضت عاشورا و در رهبرى آن حضرت، از آغاز تا پایان به طوریکسان حاکم بود، لذا این اصل خود به عنوان یکى از رمزهاى پیروزى نهضت حسینىمحسوب مى‏شود.
اصل تفویض اختیار: یکى از اصول بارز رهبرى نهضت در تمام مراحل، وجودآزادى و اختیار بود.
امام در شب عاشورا با یاران خود چنین صحبت مى‏کند:
«من از همه شما تشکّر مى‏کنم، فردا دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزادهستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه مى‏دهم که از این سیاهى شباستفاده کرده و به سوى آبادى و شهر خویش حرکت کنید، زیرا این مردم فقط در تعقیب منهستند و اگر مرا بکشند با کسى دیگر کارى ندارند.»
[29]
بر این اساس امام(ع) مى‏خواست که یارانش در نهایت آگاهى، آزادى و اختیار قدمدراین‏راه بگذارند، زیرا در لیست قهرمانان کربلا قرار گرفتن صلاحیت واختیارمى‏خواست.
در نمونه‏اى دیگر؛ در روز عاشورا، حُرّ نزد امام(ع) آمد و گفت: اگر سوار بر اسب باشمبهتر توان جنگاورى خواهم داشت تا پیاده باشم. امام(ع) فرمود:
«هرگونه مى‏پسندى عمل کن.»
[30]
همانطور که در اصول و مبانى رهبرى امام‏حسین(ع) ملاحظه گردید، آزادى و اختیارانسان از مهم‏ترین تأکیدات و ملاحظات رهبرى نهضت عاشورا بود لکن در نظام حکومتىبنى‏امیه و یزید انسانها به مثابه مهره محسوب مى‏شدند؛ توهین و تحقیر و زبونى کارکنان ازمختصات مدیریت و حکومت آنان بود. به عنوان مثال مى‏توان به یک فراز تاریخى اشارهنمود: یزید به یکى از فرماندهان ارشدش یعنى عبیدالله بن زیاد گفت اگر حسین را به قتلنرسانى، زندگى تو را تباه و (به اصطلاح امروزى) شناسنامه‏ات را باطل مى‏کنم، و داستاننسبت دادن پدرت زیاد به ابوسفیان بر باد(افشاء) مى‏گردد و نژاد و نسب تو به سمیّه مى‏رسدکه تابلو تباهى و بدکارى و رسوایى در جاهلیت بود. این نحوه ارتباط و برخورد توهین‏آمیزاز بالاترین رده تا پایین‏ترین آن در این نظام مدیریتى جارى بود.
|357|
6. کنترل و نظارت
کنترل و نظارت معمولاً براى شناسایى برنامه‏ها و چگونگى اجراى آنها جهت حصولمؤثر هدفهاست. از این رو وظیفه کنترل و نظارت، سعى در کشف نارسائیهاى موجودورفع‏موانعى است که بر سر راه رشد استعدادهاى نیروى انسانى و پیشرفت برنامه‏ها قراردارد.بنابراین توان شناخت و ارزشیابى فعالیت‏ها، روحیّات و استعدادهاى کارکنانومسیرکار در سازمان همچنین دقیق و منضبط بودن و سعه صدر داشتن از مهارتهاىموردنیاز مدیران و رهبران است. در این رابطه مى‏توان به فرازهایى از نهضت حسینىاشاره‏نمود:
- از نافع بن هلال چنین نقل شده که امام پس از بررسى بیابانهاى اطراف به سوى خیمه‏هابرگشت و به خیمه خواهرش زینب کبرا(س) وارد شد. من در بیرون کشیک مى‏دادم، زینبکبرا(س) عرضه داشت: برادر! آیا یاران خود را آزموده‏اى و به نیّت و استقامت آنان پى برده‏اىتا مبادا در موقع سختى دست از تو بردارند و در میان دشمن تنها بگذارند. امام در پاسخخواهرش فرمود.
«آرى به خدا سوگند آنها را آزموده‏ام و نیافتم آنان را مگر محکم و با صلابت و غرنده وخشمناک. آنان به کشته شدن در پیش روى من آنچنان مشتاق هستند مانند اشتیاق طفلشیرخوار به پستان مادرش.»
[31]
- در شب عاشورا نیز امام‏حسین(ع) از محیط خیمه‏ها بیرون رفت تا نزدیکى لشکردشمن، نافع بن هلال (یکى از یاران امام) از امام(ع) سؤال کرد، دلیل نزدیک شدنش به لشکردشمن در این وقت شب چه بوده است؟ امام(ع) در پاسخ وى فرمود: آمده‏ام تا پستى و بلندىاطراف خیمه‏ها را بررسى کنم که مبادا براى دشمن مخفى گاهى باشد و از آنجا براى حملهخود و یا دفع حمله شما استفاده کند.
- همچنین در نمونه دیگر؛ یکى از فعالیت‏ها در شب عاشورا این بود که اسلحه‏ها را براىفردا آماده سازند، از این رو مردى به نام «جَون» که آزاده ابوذر غفارى بوده است و متخصصدر کار اسلحه سازى، این مرد در خیمه‏اى که به این کار اختصاص داشت مشغول آماده کردنسلاح‏ها بود؛ امام در آن شب آمد تا از او سرکشى و بازدید کند.
ملاحظه مى‏شود که نظارت و کنترل در تمام مراحل نهضت جارى و سارى بود.
|358|
خلاصه و نتایج
با مرور اجمالى از مباحث یاد شده نتایج زیر به دست خواهد آمد:
1. الگوهاى مدیریت را با تمام تنوع‏هاى ظاهرى و صورى آن به دو نوع مادى و الهىمى‏توان تقسیم کرد؛ حادثه عاشورا در واقع بهترین و گویاترین تابلوى نمایش این الگوىمادى و الهى است.
2. از نظر امام‏حسین(ع) مدیریت و حکومت افراد فاسد، خائن و ستمگر بر جامعهاسلامى عظیم‏ترین فتنه و بلیّه و بزرگترین عامل فساد و تباهى امت اسلامى است.
3. مدیریت حماسه عاشورا، الگوى کارآمدى را براى هدایت جامعه انسانى به ویژه دردوره‏هاى بحرانى و استبداد خارجى و یا داخلى به دست مى‏دهد.
4. در بخش هدف این نتیجه حاصل شد که؛ مدیریت باید جلوگیرى از فساد، بى‏عدالتى واداره امور را تضمین کند تا هم در سازمان و هم در جامعه عدالت ایجاد گردد، زیرا هدفنهایى مدیریت اسلامى رسیدن به فلاح و رستگارى است.
5. در بخش تصمیم‏گیرى؛ امام‏حسین(ع) براى تصمیم‏گیرى بر خلاف یزید در یکفضاى مه آلود قرار نگرفته بود، او به خوبى شرایط را مى‏دیده و مى‏دانسته است که شرایط بهگونه‏اى است که جز با شهادت او این کجى‏هاى چندین ساله ناشى از مدیریت و حکومتبنى‏امیه اصلاح نمى‏گردد.
مجموعه جریان قیام امام‏حسین(ع) سرشار از لحظه‏هاى مهم و خطر خیز بود؛ دعوتشدن به کاخ استاندارى مدینه، حرکت از مکّه، برخورد با سپاه حُر، بى‏آبى و بى‏تابى کودکان،انبوه سپاه دشمن، غربت و تنهایى، شهادت یاران، همه و همه، لحظه‏ها و صحنه‏هایى هستندکه پاى اراده را مى‏لرزانند و انسان را در تصمیم‏گیرى دچار بحران و دشوارى و تنگنامى‏سازد، لکن امام(ع) در تمام این شرایط بهترین تصمیم و دقیق‏ترین برنامه راطرّاحى‏مى‏کرد.
6. در بخش برنامه‏ریزى؛ انتخاب بهترین زمان، بهترین یاران، بهترین مکان و بهترینشرایط و زمینه‏ها براى تحقق یک امر، گواه مدیریت توانا و مدبّر این نهضت بود.
7. در بخش سازماندهى؛ به همراه آوردن خانواده اعم از زنان و خردسالان و دادنرهنمودهایى براى ایفاى نقش فرهنگى بعد از شهادت خویش، یکى از بارزترین جلوه‏هاىسازماندهى نیرویى در نهضت حسینى است.
|359|
8. در بخش رهبرى؛ امام‏حسین(ع) به صورت یک مدیر در نقش رهبرى ملتزم و متعهدوبه صورت نمونه‏اى از تربیت اسلامى به همه مدیران و رهبران اسلامى آموخت که؛
اولاً، در برابر انحرافها بایستند.
ثانیاً، در افشاى همه کسانى که نقاب بر چهره دارند بکوشند.
ثالثاً، از تصفیه نیروهاى فرصت طلب و جذب و پذیرش و آموزش افراد صادقغفلت‏نورزند.
رابعاً، از طریق محبت، نیروهاى انسانى را برانگیزانند.
و بالاخره، کوشش کنند در تربیت و آماده کردن نیرویى که بتواند ادامه دهنده راه باشد ومسیر انقلاب را هموار نمایند (منظور توجه به نقش زنان در نهضت‏ها و استمرار آن) و بهعبارت دیگر عملیات نظامى بدون پشتیبانى عملیات تربیتى و فرهنگى ثمره بخشنخواهدبود.
[1]. شیخ عباس قمى، نفس المهموم، ترجمه ابوالحسن شعرانى، انتشارات اسلامیه، 1374.
[2]. محمد صادق نجمى، سخنان حسین بن على(ع) از مدینه تا شهادت، انتشارات اسلامى، ص 63.
[3]. قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 30.
[4]. قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 72.
[5]. محمد افندى، نگرش توحیدى در مدیریت و اداره امور عمومى، ترجمه مرکز بررسى و مطالعاتاستراتژیک ادارى، 1376.
[6]. ابن جمعه حویزى، نورالثقلین، جلد 4، ص‏221.
[7]. جواد محدثى، فرهنگ عاشورا، انتشارات معروف، سال 1374.
[8]. اسد حیدر، مع الحسین فى نهضته، ترجمه مؤسسه انتشارات طور، سال 1368.
[9]. علامه سید محسن الامین العاملى، امام حسن و امام‏حسین(ع)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاداسلامى، سال 1369.
[10]. على رضائیان، رفتار سازمانى، انتشارات دانشگاه تهران، سال‏1374.
[11]. على، علاقه بند، مدیریت آموزشى، انتشارات بعثت، سال 1371، ص‏31.
[12]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏29.
[13]. شیخ جعفر النقدى، زینب کبرى، ص‏129.
[14]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏18.
[15]. جواد محدثى، همان، ص‏88.
[16]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏90.
[17]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏101.
|360|
[18]. علامه سید محسن الامین العاملى، همان + محمد صادق نجمى، همان، ص‏91.
[19]. على علاقه بند، همان، ص‏36.
[20]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏37.
[21]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏192.
[22]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏95.
[23]. فرید طهماسبى.
[24]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏33.
[25]. شهید مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 17.
[26]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏44.
[27]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏226.
[28]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏175.
[29]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏208.
[30]. سید عطاءالله مهاجرانى، پیام عاشورا، انتشارات اطلاعات، سال 1374 + اسد حیدر، همان، ص‏248.
[31]. محمد صادق نجمى، همان، ص‏214.

تبلیغات