جلوه هاى مدیریت در حرکت امامحسین(ع) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
جلوههاى مدیریت در حرکت امامحسین(ع) نهضت حسینى نمایشگاهى است از عظمت و علوّ استعدادهاى انسانى؛ نمایشگاه تصمیمگیرى، تدبیرو مدیریت در شرایط بحرانى. نویسنده در این مقاله کارکردهاى آشکار عاشورا در حوزه جذب و هدایت نیروها و اصحاب ازمدینه تا کربلا را مورد بحث قرار داده است. وى تأکید دارد که امامحسین(ع) در تمام ابعاد مهارتهاىمدیریتى اعم از مهارت فنى (نظامى)، سیاسى، اجتماعى و انسانى شایستگى کامل و در حد عالى را دارابوده است. مقاله همچنان که تصمیمگیرى امام(ع) را برخاسته از آگاهى مىداند بر این امر تأکید مىکند که آنحضرت با پیشبینى دقیق و برنامه خاص خود، نه شتابزده عمل مىکرد و نه منفعلانه، بلکه با تصمیماتبهموقع و سنجیده، نهضت را به سوى هدف به پیش مىبرد. اصل برنامهریزى را در تمام بخشهاى حرکت حسینى، حتى در نحوه آرایش سپاه کم تعداد حضرتدر مقابل سپاه انبوه دشمن مىشود مشاهده کرد. نویسنده ضمن تبیین اصل سازماندهى در نهضت حسینىدر قالب برنامهریزى کوتاه مدت و بلند مدت، به تشریح «رهبرى» امامحسین(ع) پرداخت، رهبرى اىکه عنصر آگاهى، انگیزش، تعهد به قانون و دستورات الهى، قاطعیت و تفویض اختیار در آن وجودداشت. وى به این نکته نیز مىپردازد که مسئله کنترل و نظارت در تمام مراحلِ قیام از جانبامامحسین(ع) به بهترین وجه صورت مىگرفت.|334|متن
بیان مسأله
شایستگى و توانایى مدیریت امامحسین(ع)
اهمیت و نقش یاران امامحسین(ع) در نهضت عاشورا
جلوههاى مدیریتى حرکت امامحسین(ع) از مدینه تا کربلا
تعریف مدیریت
1. تصمیم گیرى
2. برنامهریزى
3. سازماندهى
4. هماهنگى
5. رهبرى
6. کنترل و نظارت
خلاصه و نتایج
اکنون قرنهاست که بشر با بهرهگیرى از توانمندىهاى شناختى خود به مفهوم «مدیریت»اندیشیده و با تأمّل در آن زندگى خود را بهبود بخشیده است و با کاربستهاى دانش مدیریتدر زندگى به فراست دریافته است که در عرصه زندگى اجتماعى ملزم به پذیرش یک نظامرهبرى و مدیریت است. نکته حائز اهمیت این است که این کوششها نشانه تحقق کامل آن بهحساب نمىآید و چه بسا دانستههاى موجود در این باره بسیار بیشتر از نادانستههاى محتملاست. در این میان ادیان بزرگ الهى نیز چه در قالب تعالیم دینى که عمدتاً مبتنى بر وحىاستوار بوده است، و چه در سیره عملى پیامبران به اینامر توجه ویژهاى نشان دادهاند.پیامبران موفق شدهاند که عالىترین نمودهاى رهبرى را در طول تاریخ تمدن بشرى بهنمایش بگذارند. در دین مبین اسلام، بارزترین نشانههاى شیوه رهبرى و مدیریت در کلام وسیره رسول گرامى اسلام(ص) و سلاله پاک او حسین(ع) به ویژه نهضت عاشورا تجسّم یافتهاست. زیرا اصولاً در منطق شیعه، امامت و ولایت رکن اساسى مدیریت دینى محسوبمىشود و از جایگاه و رفعت بالایى برخوردار است.
نهضت حسینى نمایشگاهى است از عظمت و علّو استعدادهاى انسانى، نمایشگاهتصمیمگیرى، تدبیر و مدیریت در شرایط بحران. تمام حوزههاى نهضت امامحسین(ع)تذکرات مدیریتى دارد، از این رو فرهنگ مدیریتى عاشورا در دنیاى امروز یک مسأله قابلبررسى، زنده و مؤثر است، محتواى حرکت عاشوراى حسینى، تبلور عینى یک الگوىراهبردى است براى احیاى دین، مدیریت و سازندگى اجتماعى که هرگاه این محتوا بهدرستى تبیین شود مىتواند به صورت الگوى مطلوب و مؤثر مورد استفاده قرار گیرد. لکنتاکنون این الگوى با ارزش، تنها موضوع مباحث تاریخى و کلامى قرار گرفته و از جنبهرهبرى و مدیریت اصولاً مطمح نظر نبوده است، از این رو، این مقاله صرف نظر از کند وکاوهاى تاریخى و اعتقادى مربوط به واقعه، به تبیین کارکردهاى مدیریتى ورهبرىمىپردازد.
از آنجا که هر پدیدهاى مىتواند داراى دو نوع کارکردهاى آشکار و پنهان باشد، در اینمقاله صرفاً کارکردهاى آشکار عاشورا در حوزه مدیریت و رهبرى مورد بررسى قرارخواهد گرفت، هر چند کارکردهاى پنهان آن مهمتر از جنبههاى آشکار است لکن نیاز به فهمبسیار عمیق دارد که از عهده نگارنده خارج است، همچنین عدهاى از اندیشمندان اسلامى
|335|
مانند شهید آیت الله مرتضى مطهرى معتقدند علم بشر، از تبیین تمام اهداف و فلسفه حماسهحسینى قاصر است.
در عین حال چنانچه از دریچه مدیریتى به نهضت حسینى توجه شود مىتوان مجموعهآموزههاى مدیریت و رهبرى این نهضت را در سه حوزه یا سطح اساسى دریافت وتبییننمود:
1. مدیریت امامحسین(ع) در حوزه جذب و هدایت نیروها و اصحاب از مدینه تا کربلا،
2. مدیریت امامحسین(ع) در حوزه هدایت و بیدارى جامعه اسلامى؛
3. مدیریت امامحسین(ع) در حوزه هدایت جامعه جهانى.
همچنان که از عنوان بحث روشن است تحقیق پیشنهادى حاضر به قدر مجال پیرامونتبیین مدیریت امامحسین(ع) در حوزه اول خواهد بود.
بیان مسأله
معاویه در سال 41 هجرى قمرى با امام حسن(ع) پیمان صلح منعقد کرد و در سا ل 56 برخلاف مفاد قرارداد، فرزند خود یزید را به ولایتعهدى خویش برگزید و از مردم با زور وفشار براى وى بیعت گرفت و در نیمه رجب سال 60 از دنیا رفت و یزید به جاى وى برحکومت و خلافت جامعه مسلمین نشست و به تمام استانداران و فرمانداران خود نوشت کهاز مسلمین بلاد و شهرها به هر طریق ممکن براى وى بیعت بگیرند. همچنین، نامهاى به پسرعموى خود ولید بن عتبه استاندار مدینه نوشت که از مردم مدینه و به ویژه از سه شخصیتسرشناس، حسین بن على(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر براى وى بیعت بگیرد، لکندر مورد شخص حسین بن على(ع) سفارش بسیار نموده بود، که براى ایشان کمترین مهلتىرا روا مدار، اگر پذیرفت که به مقصود رسیدهایم و گرنه سر او را از بدنش جدا کرده و براىمن بفرست.
[1]
شرایط جامعه اسلامى ناشى از حکومت معاویه و یزید به گونهاى تغییر یافته بود، کهقوانین مدنى و جزائى اسلام نقض و اختناق و سانسور شدید بر جامعه حکمفرما بود.امامحسین(ع) خود این وضع را چنین تشریح مىکند:
«الا ترون أنّ الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه؛
[2]
آیا نمىبینید که در مصاف حق و باطل به حق عمل نمىشود و باطل مورد نکوهشقرارنمىگیرد؟
|336|
نمىبینید که جامعه اسلامى از محور حق و عدل خارج شده و بر مدار ظلم و باطلمىگردد؟ و مگر نمىبینید که حق در لباس باطل و باطل در لباس حق مشغول به خودنمایى وجلوهگرى است؟
به عبارت روشنتر بنیان الگوى توسعه و تمدن نبوى که قرار بود به دست 12 معمارعلوى به کمال لایق خود برسد با الگوى مدیریت اموى از مسیر توسعه الهى، خارج و بهسمت توسعه مادى گرائیده بود و همچنین در آستانه حکومت یزید، انحراف از اصول اسلامو بازگشت به ارزشهاى جاهلى در چنان حدّى بود که از اسلام جز نام و از قرآن جز نوشتهاىباقى نمانده بود و از آن گذشته که حاکم جدید یعنى یزید، متجاهر به فسق بود. لذا این کجىهابا روشهاى مسالمتآمیز و معمول قابل اصلاح نبود.
از این رو حسین بن على(ع) دید که قیام بر ضد یزید تکلیف واجبى است و به ویژه اینامر بر کسانى که قادر بر انجام دادن آن مىباشند لازم است. زیرا انسان به عنوانجانشین(خلیفه) خدا در روى زمین در نظر گرفته شده
[3] و همچنین بار سنگین امانت بر دوشاو نهاده شده است؛ امانتى که قبول مسئولیت حاکمیت بر اساس قصد و اراده و رضایتخداوند است.
[4] و همچنین تعهد به عدالت و انصاف اقتضاى این امانت است.
[5] از سوى دیگررسول خدا(ص) در موارد متعدد از حماسه کربلا و حتّى محل شهادت او و یارانش خبر دادهبود، به طورى که امامحسین(ع) به محض رسیدن به سرزمین کربلا مىفرماید:
«اینجا جایگاه فرود آمدن ماست و من این وعده را از جدّم رسول الله شنیدم و در وعده اوتردید و خلافى نیست».
[6]
گو اینکه مکان و حتى روش مبارزه از ازل تعیین شده بود، از این رو امامحسین(ع) پس ازآنکه از مجلس ولید بیرون آمد تصمیم گرفت که مبارزه خود را با یزید ادامه دهد ولى نه درمدینه بلکه به صورت یک حرکت نظامى و فرهنگى از مدینه تا کربلا. با این توصیف، براىجذب و هدایت نیرو جهت عملیات در مقصد مشخص یعنى کربلا، به همراه 82 نفر زنان،کودکان کم سن و سال، افراد سالمند و خانوادهاش مىبایست حدود دهها فرسنگ را طىطریق کند و عبور از کمین ترور مأمورین دشمن، همه و همه نیازمند تصمیمگیرى،برنامهریزى، سازماندهى، هماهنگى، نظارت، هدایت و رهبرى دقیق بود.
بر این اساس کاروان حسینى پس از وداع با شهر پیامبر(ص) شب یکشنبه دو روز مانده بهپایان ماه رجب (28 رجب) سال 60 هجرى مثل رشتهاى از نور در شب ظلمانى از مدینه به
|337|
سوى محل مبارزه حرکت نمود. ظاهراً حرکت امام از مدینه به سوى مکه با سرعت انجامگرفته و در تاریخ از حوادث بین راه در این سفر مطلب زیادى ثبت نشده است. حرکت اصلىامام از مکه تا کربلا بوده و به طور مفصل مورد نظر مورخان واقع شده است. حضرت از مکهتا کربلا توقفهایى داشتند که نام محلهاى توقف را منازل مىگویند و جمعاً حدود بیست وچند منزل بوده است؛ در سفرهاى قدیم، هر مرحله و بخشى را که یک فرد یاکاروان در یکروز به صورت پیاده مىپیمود؛ «منزل» مىگفتند. این فاصله، گاهى سه و گاهى پنج فرسخ بود،تقریباً فاصله بین دو منزل را چهار فرسخ گفتهاند.
[7] حوادثى که کاروان حسینى در این منازل باآن روبه رو شده است و همچنین در مقابل، تدابیرى که امام براى عبور از آنها اندیشیده استدر دو نقشه آمده است.
قبل از اینکه به کارکردهاى مدیریت در نهضت امامحسین(ع) بپردازیم شایسته استمعرفى اجمالى از مدیر و رهبرى نهضت و اعضاى کاروان ارائه شود.
شایستگى و توانایى مدیریت امامحسین(ع)
آینده سازمانها و بقاء موفقیت آنها بستگى زیادى به توانایى مدیران آنها دارد زیرا آنان بهطور دائم به اخذ تصمیمات اساسى و حیاتى مىپردازند، از این رو اگر مدیران یک سازمان ازشایستگىهاى لازم برخوردار نباشند، نه تنها رشد سازمان متوقف مىگردد، بلکه در مقابلفشارهاى داخل و خارج ضربه مىخورد و متلاشى مىشود. بر این اساس چنانچه سابقهشایستگىهاى امامحسین(ع) را مورد بررسى قرار دهیم اذعان خواهیم نمود که حضرت درتمام ابعاد مهارتهاى مدیریتى، اعم از مهارت فنى (فنون نظامى) مهارت سیاسى و اجتماعى ومهارت انسانى، شایستگى کامل در حد عالى را دارا بوده است. حضرت در طول عمر به سانآفتاب، نور مىافشاند و از پرتوهاى درخشان خویش مردم را بهرهمند مىساخت، گروهى ازدانشش سود مىبردند، جمعى از رفتارش درس مىآموختند، عدهاى از اخلاق الهیش راهتهذیب نفس را فرا مىگرفتند و برخى از بیان رساى او درس ادب مىآموختند. با دستى باز بهبخشش دارائیش مىپرداخت، در برابر مستمندان فروتنى مىنمود و رسیدگى به یتیمان وبیوه زنان را فراموش نمىکرد و همواره به یارى مظلومان مىشتافت، هرگز از عبادت خدادور نگردید و بیست و پنج بار با پاى پیاده از مدینه براى حج و زیارت خانه خدا، به مکّهسفرکرد.
|338|
این انسان نمونه در طول زندگى خود همراه پدرش در جنگهاى جمل، صفّین و نهروانشرکت جسته بود.
امامحسین(ع) عهدشکنى انصار و خیانت مدعیان دوستى پدرش را در جریانات دورانپنج ساله حکومت پدر شاهد بود و نحوه برپایى غائله جمل در بصره را که به راهبرى عایشهصورت گرفته بود زیر نظر داشت زیرا امام حسین خود در جنگ جمل حضور داشته و خوداز جمله فرماندهان این نبرد خونین بود. در صفین نیز فرماندهى جناحهایى از سپاه راعهدهدار بود. در زمان خلافت برادرش امام حسن(ع) نیرنگ معاویه و خیانت برخى ازفرماندهان برادرش را نیز درک کرده بود. لذا او با تمام این تجربیات و بصیرتها، مدیریت ورهبرى نهضت عاشورا را به عهده گرفته بود.
[8]
اهمیت و نقش یاران امامحسین(ع) در نهضت عاشورا
سازمان به عنوان یک نهاد اجتماعى و به دلیل «اهداف بنیانى» فراتر از ارتباطات روز مرّه،نوعى ارتباطات سازمانى بین افراد برقرار مىسازد و بدیهى است که در این راستا، ارتباطاتو چگونگى جهتگیرى آنها به سمت «اهداف سازمانى» از مسائل ضرورى و مورد توجهمدیران است، و این توجه ناشى از آن است که مدیران در دستیابى به اهداف طرّاحىشده بهروابط انسانى مؤثر در سازمان نیازمندند از این رو آنان که در رکاب امامحسین(ع) جانبازىکردند و مردانه شهید شدند، برگزیدهترین یاران و مردان الهى بودند، کسانى که همسر وفرزند خویش را رها کردند و به ولى و امام زمانشان پیوستند و در راه اهداف مقدسقهرمانانه جنگیدند و براى رفتن به میدان از یکدیگر سبقت گرفتند. سخن این انسانهاىفداکار با مولا و رهبر خود این بود که ما خویشتن را فداى تو مىکنیم و تو را از دست دشمنمصون خواهیم داشت. در شب عاشورا، تبسّم بر لب داشتند و کمترین هراسى از مرگ به دلراه ندادند و از اینکه به زودى به درجه رفیع شهادت نائل آمده پروردگار خود را ملاقاتمىکنند، در پوست خود نمىگنجیدند.
هنگامى که امامحسین(ع) به آنان فرمود که دشمن تنها مرا هدف خود قرار داده است لذاشما آزادید و مىتوانید از منطقه جنگى دور شوید، آزرده خاطر شدند و عرضه داشتند. «ماهرگز شما را تنها نخواهیم گذاشت و از این سرزمین باز نخواهیم گشت. آیا ما شما را رهاکنیم، در حالى که دشمنان قصد جانتان را نمودهاند؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذرى
|339|
خواهیم آورد؟» همه یاران آن حضرت با شنیدن این بیان یک صدا چنین گفتند:
«ما نیز خداى بزرگ را سپاسگزاریم که به وسیله یارى تو بر ما کرامت و با کشته شدن در رکابتو بر ما عزّت و شرافت بخشید. اى فرزند پیامبر آیا ما نباید خشنود باشیم از اینکه در بهشتبا تو هستیم».
[9]
برخى نظریهپردازان مادى در باب مدیریت خواستهاند مبناى ارتباطات آدمى را در حدارضاى نیازهاى اولیه و مادى تقلیل دهند و گرایش انسانها را به همدیگر، در حد رفعنیازهاى طبیعى تحلیل کنند، و غایت هدفمندى و انسجام جامعه را این امر بدانند. در صورتىکه نظریههاى غالب در جامعهشناسى بیشتر بر این نکته تأکید مىورزند که اگر چهنیازهاىاولیه رکن اساسى را در تمایل انسانها به ایجاد ارتباط، ایفا مىکنند ولى آنچهحائزاهمیت بوده این است که ماهیّت ارتباطات آدمیان در سطح رفع نیازهاى جسمانىباقىنمىماند، بلکه از آن فراتر رفته و به مرتبه بىپایان و گسترده «محبّت» مىرسد واینتکامل در ماهیت ارتباطات، تا بدان جاست که اراده آدمى در نتیجه حرکت اوبهسوىهدف و انجام کار، برخاسته از نوع علاقه و محبّتى است که به هدف یا موضوعکاردارد، و این دعا، در گستره نهضت حسینى و همچنین مقاومت یاران امام خمینى(ره) درطول دفاع مقدّس، امرى قابل اثبات است، بدین گونه که آدمى تا به چیزى دلبستگى نداشتهباشد، هرگز در جهت رسیدن به آن تلاشى نخواهد کرد. از این رو است که اصحابامامحسین(ع) تا به هدف عالى یعنى قرب الى الله دلبستگى نمىداشتند، هرگز در جهترسیدن به آن مجاهدت نمىکردند.
[10]
رابطه یاران امام با رهبرشان نه بر محور رفع نیازهاى طبیعى، بلکه بر محور ارادت ومحبت بود و رهبر و پیرو به هم عشق مىورزیدند و همین رابطه دقیق بود که یاران امام راهمچون پروانگان واله و شیدا به دور شمع وجود حضرت نگه مىداشت و در نهایت همگىآنان در دفاع از حضرت ذوب شدند و سوختند.
جلوههاى مدیریتى حرکت امامحسین(ع) از مدینه تا کربلا
تعریف مدیریت
اصولاً مدیریت به سرپرستى کردن یک مجموعه انسانى به طرف یک مطلوب و هدفمشخص اطلاق مىگردد که موضوع اصلى آن را انسان تشکیل مىدهد. به عبارت دیگرچنانچه مدیر توانست نظام تمایلات عمومى و نظام اندیشه و بالاخره «نظام رفتار عینى»
|340|
مجموعه انسانى تحت سرپرستى خویش را به صورتى منسجم وهماهنگ به منظور اجرا مأموریت یا تحقق هدف مشخصسازماندهى و هدایت نماید مىتوان گفت که مدیریت محققگردیده است.
در نخستین سالهاى قرن 19 میلادى یک صنعتگر فرانسوى بهنام «هنرى فایل» چنین اظهار داشت که همه مدیران، پنج وظیفهاساسى یا کار انجام مىدهند که شامل : تصمیمگیرى، برنامهریزى،سازماندهى و هماهنگى، هدایت و رهبرى، و نظارت و کنترلاست که در اینجا با شرح و توصیف تحلیل گرایانه از چگونگىتدبیر امامحسین(ع) در برابر مشکلات و مسائل آماده سازىکاروان و هدایت آن به سوى کربلا، جلوه کار کردهاى مدیریتىمورد بحث قرار مىگیرد.
[11]
1. تصمیم گیرى
تصمیمگیرى عبارت است از گزینش یک راه از میان دو یا چندراه با توجه به ملاحظات هدف، آیندهنگرى، توانایى،... . هربرتسایمون «تصمیمگیرى» را جوهر و اساس مدیریت تلقى مىکند.به زعم وى مدیریت چیزى جز تصمیمگیرى نیست. از سوىدیگر تصمیمات باید متوجه آینده باشد و به چشماندازهاى آیندهنظر داشته باشد، زیرا در غیر این صورت بُرد نتایج تصمیماتکوتاه مدت (مقطعى) و حتّى آسیبپذیر خواهد بود. به عبارتدیگر براى حیات دراز مدت اهداف، اندیشهها و برنامهها لازماست در تصمیمگیرىها، ابتدا پیشبینى صورت پذیرد.
از این رو براى احراز چنین نقشى، مدیران باید از توانایى وقدرت تجزیه و تحلیل مسائل، شجاعت، قاطعیت و تعهدبرخوردار باشند. تصمیمگیرىها را نیز از نظر شرایط اخذ تصمیمبه سه دسته اساسى طبقه بندى کردهاند:
|341|
1. تصمیمگیرى در شرایط مطمئن (certainty)، بدین معنىاست که تصمیم گیرنده کاملاً به آثار و عواقب تصمیم خوداشراف و آگاهى دارد، هر چند عواقب آن همراه با خطر باشد.
2. تصمیمگیرى در شرایط مخاطره (risk)، تصمیمگیرى درشرایط «ریسک» زمانى پیش مىآید که عواقب و آثار یک تصمیمبه دقت قابلپیشبینى نیست و معمولاً با توسّل به تخیّلات ناشىاز قدرت، برترىطلبى و یا احساسات، چنین تصمیمهایىاتخاذمىگردد.
3. تصمیمگیرى در شرایط نامطمئن (uncertainty)، معمولاًدر این نوع تصمیمگیرى، شرایط نه کاملاً مطمئن و نه پیوستههمراه با مخاطره است، بلکه عمدتاً در وضعیت نامطمئن و یا درجوّ عدم اطمینان است.
اکنون با کسب معرفت کافى از مفهوم تصمیمگیرى، به سادگىمىتوان ابعاد و دقت تصمیمات اتخاذ شده از سوى امامحسین(ع)را مورد تحلیل و قضاوت قرار داد.
چنانکه گذشت امامحسین(ع) که به منظور اقامه اصلاجتماعى اسلام یعنى امر به معروف و نهى از منکر، از بیعت بایزید استنکاف نمود و با صراحت و قاطعیت آن را رد کرد، ازطرف عوامل یزید در مدینه، سخت تحت فشار و تعقیب قرارداشت، بدین جهت تصمیم گرفت که از مدینه خارج و در مکّه،حرم أمن الهى استقرار پیدا کند و از آنجا صداى اعتراض خود رابه گوش مسلمانان جهان اسلام برساند و پس از آن دعوت عمومىمردم کوفه را اجابت نماید و به عبارت دیگر با رفتن به قتلگاه و باهدیه خون خود، فرزندان و یارانش اصل امر به معروف را احیا وچهره مصداق عینى منکر (یعنى خلافت یزید) را بر ملاء نماید.لکن در مسیر این حرکت عدهاى از مشایخ و مردان سرشناساسلام و دوستداران امام(ع)، جلوى کاروان آن حضرت را
|342|
مىگرفتند و او را از این سفر منع مىکردند و راههاى متفاوتى را برابر تصمیم امام، پیشنهادمىنمودند، از این رو براى قضاوت به مطلوبیت هر یک از راههاى پیشنهادى و همچنینتصمیم امامحسین(ع) لازم است ابتدا به تشریح هر یک از آنها پرداخته و پاسخ امام را درمقابل بیان کنیم.
اولین سؤالى که ممکن است از نظر دیدگاه مدیریتى مطرح شود اینکه، آیا امام حسین(ع)در ابتدا از نتیجه نهایى تصمیماش (قیامش) آگاهى داشت؟ و یا اینکه در یک شرایط اجبار وریسک قرار گرفته بود و تصمیم او منفعلانه بوده است؟ آنچه از دلایل عقلى و نقلى فراواناستفاده مىشود این است که امام از ابتداى حرکتش عاقبت آن را به روشنى مىدید و ازشهادت خود و یارانش حتّى از اسارت خاندانش آگاهى کامل داشت و با آگاهى چنینتصمیمى را گرفته بود. گواه این ادعا در پاسخ امامحسین(ع) به تصوّر مشابه از سوى امّسلمه(همسر رسول خدا(ص)) به روشنى آمده است:
«مادر، (فکر نکن که از این جریان تنها تو مطلع هستى) خود من بهتر از تو مىدانم که از راهظلم، ستم و از راه عداوت و دشمنى کشته خواهم شد و سرم از تنم جدا خواهد گردید وخداوند بزرگ چنین خواسته است حرم و اهل بیت من اسیر و فرزندانم شهید و بهزنجیراسارت کشیده شوند و صداى استغاثه آنان طنین انداز گردد ولى کمک و فریادرسىپیدانکنند».
[12]
از پاسخ امام بهام سلمه، عمر اطراف و دیگران، معلوم مىگردد که آن حضرت به تماممصائب وارده در این حرکت از اسارت خانواده و محل قبر خویش و جزئیات دیگر مطلع وآگاه بود زیرا که این آگاهى از طریق پدر و جدّ بزرگوارش نیز به او رسیده بود، حتّى نقلشدههنگام ازدواج حضرت زینب(س) با عبدالله بن جعفر، حضرت على(ع) در ضمن عقدشرط کرده بود که هرگاه زینب خواست هم سفر حسین(ع) قرار گیرد عبدالله بن جعفرمخالفت نکند.
[13]
با این توصیف ملاحظه مىکنید که تصمیمگیرى امامحسین(ع) از آگاهى و پیشبینىلازمنسبت به نتایج و عواقب آن برخوردار بوده است. به عبارت دیگر این تصمیم ازبینانواع تصمیمگیرى که قبلاً به آن اشاره شد جزء مطمئنترین تصمیمگیرىهامحسوبمىگردد.
حال سؤال دیگرى که در این رابطه به میان مىآید؛ آنکه، آیا تصمیم امامحسین(ع) از بینتصمیمات مختلف انتخاب شده است؟ یا اینکه تنها تصمیم و راه حل موجود بوده است؟ قبل
|343|
از پاسخ به این سؤال لازم است که به فرایند اساسى تصمیمگیرى عقلایى اشارهاى داشتهباشیم: اصولاً براى دستیابى به یک تصمیم عقلایى، منطق حکم مىکند که مراحل زیر را بهترتیب مورد توجه و عمل قرار دهیم:
الف. تشخیص و تعریف مسأله
ب. شناسایى راهکارهاى بدیل و مناسب براى حل آن
ج. ارزشیابى پیامدها و آثار هر یک از راهکارها
د. گزینش راهکار مطلوب بین راه کارهاى شناسایى شده
ه. اجراى راهکار (تصمیم) اتخاذ شده
قبل از خروج امام(ع) از مدینه، عدهاى از مشایخ حجاز و زنان و مردان سرشناسودوستداران امام(ع) نزدش آمده و او را از این سفر مخاطرهآمیز منع کرده و هر کدامراهحلهایى، پیشنهاد کردند و امام(ع) نیز ضمن شنیدن نظرات آنان و تقدیر ازخیرخواهىودلسوزیشان به هر کدام پاسخ مناسبى داده است، که اجمالاً به آنهااشارهمىشود:
پیشنهاد و راه حل اول(بیعت با یزید): پس از امتناع بیعت و ردّ درخواست ولید(استاندار مدینه)، روزى در بین راه مروان امام را ملاقات کرد و گفت: اى ابوعبدالله، منتراپندى مىدهم که اگر آن را بپذیرى، راه راست در پیش روى تو گشوده خواهد شد. امامفرمودند: بگو تا گوش کنم، مروان گفت: من به تو توصیه مىکنم که با یزید بن معاویه بیعتنمایى تا هم دین و هم دنیایت را نگهدارى.
حضرت در پاسخ فرمود:
«اگر آدمى چون یزید زمام حکومت اسلامى را به دست گیرد، دیگر اسلام نابود خواهد شد وبراى آن باید عزا گرفت.»
بیعت با یزید از نظر امام؛ تنها تأیید کردن خلافت آدم ننگینى مانند یزید نیست بلکه تأییدکردن سنّتى است که براى اولین بار به وسیله معاویه مىخواست پایه گذارى شود.
امام(ع) در جاى دیگر فرموده است:
«اگر آنان از من تقاضاى بیعت هم نکنند من باز هم آرام و ساکت نخواهم نشست زیرا اختلافمن با دستگاه خلافت تنها بر سر بیعت با یزید نیست که با سکوت آنان در موضوع بیعت، مننیز سکوت اختیار کنم، بلکه وجود یزید و خاندان وى موجب پیدایش ظلم و ستم و شیوعفساد و تغییر احکام اسلام گردیده و این وظیفه من است که در راه اصلاح این مفاسد و امر به
|344|
معروف و نهى از منکر و احیاء قانون جدّم رسول خدا(ص) و زنده کردن راه و رسم پدرمعلى(ع) و بسط عدل و داد بپاخیزم.
[14]
پیشنهاد و راه حل دوم(قیام در مدینه): عدهاى از یاران حضرت، قیام در مدینه راپیشنهاد نموده بودند لکن بعدها براى آنان روشن گردید که امام(ع) به واسطه حرکتش ازمدینه تا کربلا توانست حداکثر بهره بردارى را در رابطه با روشن سازى افکار عمومى و حتّىجذب و آموزش یارانش بنماید، علاوه بر آن چنانچه در مدینه نهضت را رهبرى مىنمود قبلاز آنکه کوچکترین نتیجهاى گرفته شود توسط مأموران یزید و حتى مردم جاهل و منافقکشته مىشد. از سوى دیگر، اصولاً از بدو تولد آن حضرت، موضوع شهادتش در کربلامطرح بوده است، حتّى در زمان انبیاى پیشین نیز روشن بوده که حسین(ع) فرزند پیامبر خاتمدر کربلا شهید خواهد شد.
[15]
پیشنهاد و راه حل سوم(پناه گرفتن در مکّه): عدهاى مانند ابنزبیر، عبداللهبنجعفر و محمد بن حنفیّه مىگفتند مکّه حرم خدا و جاى أمن است، اگر در مکّه بمانیدبهتراست از رفتن به کوفه، لکن امام(ع) در پاسخ محمد بن حنفیه فرمود: خوف این دارمکهیزید مرا در حرم خدا با مکر و حیله به قتل برساند و بدین وسیله احترام خانه خداشکستهشود.
[16]
با کشته شدن زبیر توسط مأمورین یزید بر دیگران معلوم شد؛ که آنها به خطا رفتهاند،یزید و مأمورین او حرمت کعبه را نگاه نداشتند و ابنزبیر را در مسجدالحرام کشتند.
پیشنهاد و راه حل چهارم (گرفتن امان از والى مکّه): هنگامى که عبدالله بن جعفراز تصمیم قطعى امام(ع) یعنى حرکت از مدینه براى خروج بر یزید مطلع گردید، نزد عمروبن سعید والى مکّه رفته و از او براى امام(ع) أمان نامه گرفت. از این رو والى مکّه به امام(ع)اعلام مىدارد «با خبر شدم که تصمیم دارى به طرف عراق (کوفه) حرکت کنى، تو را به خدا ازاختلاف بپرهیز و اگر از روى ترس و ناچارى به سمت عراق مىروى، به سوى من بیا که درامان من خواهى بود». حضرت در پاسخ او چنین مرقوم فرمود:
«بهترین أمانها، أمان خداست و کسى که در دین، ترس از خدا نداشته باشد در آخرت از امان اوبرخوردار نخواهد بود».
[17]
پیشنهاد و راه حل پنجم(فرار به نقاط دور دست): بعضى از افراد مانند محمد بنحنفیه به نحوى به امام پیشنهاد کردند که به سوى یمن بگریزد، لکن امام در پاسخ
|345|
آنانفرمودند:
«من هرگز چنین نخواهم کرد و در انتظار قضا و قدر الهى هستم، تا خداوند آنچه را کهمىخواهد، انجام شود.»
از سوى دیگر؛ حکّام یمن نیز بىچون و چرا در فرمان یزید بودند؛ به طورى که در منزلتنعیم امام(ع) با کاروانى که از یمن مىآمد برخورد کرد، سؤال فرمود این اموال و هدایا براىکیست؟ آنها گفتند از حاکم یمن براى یزید است، امام آن اموال را مصادره نمود. در این رابطهبرخى از اندیشمندان گفتهاند که چه بسا هدف از این مصادره از سوى امام(ع) اثبات اینمطلب بوده است که در یمن نیز با توجه به وجود چنین حکّامى در امان نبوده بلکه اگر به آنطرف مىرفت بىنتیجه به شهادت مىرسید.
[18]
در انتهاى این بخش چنین استفاده مىشود که سخن و پیشنهادهاى ناصحان و تصمیمامامحسین(ع) هر دو راه حلهایى براى حل مسأله یا تعیین تصمیم بود، لکن ناصحان ومشاوران ظاهر را مىدیدند و شکست و پیروزى را با معادلات و محاسبات عادى و ظاهرىارزیابى مىکردند و ساقط کردن حکومت یزید و تشکیل حکومت حسینى را به عنوان هدفنهضت فرض کرده بودند، و از پشت پرده غیب و از واقعیت امر اطلاع نداشتند و باایندیدگاههر چه مىگفتند حق بود، خیرخواهى و صداقت بود و امام(ع) نیزتأییدشانمىکرد. ولى امامحسین(ع) هدفى غیر از تصوّر آنان داشت؛ امام واقع رامىدید،هدفى بالاتر از پیروزى ظاهرى و حکومت کردن. امام مىدانست پیروزىاشدرکشته شدن وشکست ظاهرىاش است، که ناصحان از آن باک دارند و او را از آنبرحذرمىدارند، به عبارت دیگر امامحسین(ع) در صدد بود تا با شهادت خویش مردم راآگاه کند که دین آن نیست که دنیاطلبان بنىامیّه دارند و همچنین نفرتى را که در دل مردم ازرفتار بنىامیه به وجود آمده بود، موجب نفرت از دین نگردد. البته همه آن رازها و اهدافى کهامام(ع) دراین نهضت دنبال مىکرد براى ما روشن نیست. لکن با توضیحات بالا براى ماروشن شدکه؛ امام با پیشبینىدقیق و برنامه خاص خود در تصمیمگیرىهاى هیچگاهشتابزده وانفعالى عملنمىنمود. و از این رو یزید را در چالشى سخت قرار داده بود، زیرامعمولاً مدیرانى که هوا پرستند، نمىتوانند در اوضاع پیچیده و بحرانى تصمیم منطقى وعقلایى اتخاذ کنند.
|346|
2. برنامهریزى
«برنامهریزى» عبارت است از پیشبینى اقداماتى که به منظور تحقق اهداف باید در آیندهصورت پذیرد؛ به عبارت دیگر «برنامهریزى» یعنى فراگرد تعیین و تعریف اهداف و تدارکدقیق و پیشاپیش اقدامات و وسایلى که تحقق اهداف را میسّر مىسازد.
[19]
در هر برنامه توجه به دو نکته حائز اهمیت است؛ اول، دقت در هدفگذارى دوم،پیشبینى دقیق اقدامات آینده و زمانبندى آن.
نخست، هدفگذارى: در حماسه حسینى تعیین هدف به دقیقترین شکل آن صورتپذیرفته بود. تجلّى این امر را باید در نامهها و عملکرد امامحسین(ع) مشاهده کرد. اجمالاً درضرورت هدف براى برنامه مىتوان گفت که وجود آن از تشتّت آراء، هرج و مرج عملیات وبىملاکى در قضاوت جلوگیرى مىکند. از نکات بسیار مهم در این رابطه مىتوان به مواردزیر اشاره نمود:
1. در قالب هر برنامه دو نوع هدف وجود دارد؛ هدفهاى ظاهرى یا رسمى که همانهدفهاى اولیه براى طرّاحى برنامه است، و هدفهاى واقعى که برنامه در عمل به آن سوکشیده مىشود، و آنچه که عاملان اجرا به آن مبادرت مىورزند هدفهاى واقعى است و چهبسا با هدفهاى رسمى متفاوت باشد. این تفاوت در بسیارى از مواقع نگرانیهایى براى مدیرانو برنامه ریزان به وجود مىآورد. لکن در نهضت امامحسین(ع) تفاوتى بین هدفهاى رسمىو واقعى مشاهده نمىشود، زیرا آنچه که امامحسین(ع) به عنوان هدف بیان کرده بود از پیش،پدرش على(ع) از جدّش پیامبر اکرم(ص) و او از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال بیانکرده بودند.
2. موفقیت یک برنامه نیز در دستیابى به هدفهاى آن است؛ که این امر مىتواند با توجهمداوم و مستمر به هدف در مرحله اجراء تضمین شود. از این رو؛ امامحسین(ع) روزى که ازمدینه مىخواست خارج شود، اهداف نهضت را در قالب وصیتنامه به برادرش محمد بنحنفیه چنین بیان مىدارد:
«مردم دنیا بدانند که من یک فرد جاه طلب، مقام طلب، اخلالگر، مفسد و ظالم نیستم، منچنین هدفهایى ندارم، قیام من قیام اصلاحطلبى است، قیام و خروج کردم براى اینکهمىخواهم امّت جدّ خودم را اصلاح کنم من مىخواهم امر به معروف و نهى از منکر بکنم...»
[20]
در صبح روز عاشورا این هدف را با عبارت دیگر تکرار مىکند:
|347|
«خداوند پایان کار را براى همه روشن کرده است که همه کشته مىشوند و هر کس براى هدفدیگرى آمده از همین جا برگردد. فردا عدهاى نگویند ما به طمع حکومت و ریاست رفته بودیمولى مطلب عوض شد.»
دوم، پیشبینى و مرحله بندى: منظور از پیشبینى استفاده از فنونى است که نحوهتداوم به انجام رسیدن اقدامات بعدى را
[21] روشن مىسازد. از این رو یکى از وظایفمدیریت و رهبرى مجموعه انسانى، تخمین و پیشبینى وقایع و رویدادها مىباشد، بههمینسبب امامحسین(ع) نیز به دنبال امتناع از بیعت با یزید؛ این دشمن مستبدوخونخواربه خوبى پیشبینى از اوضاع به عمل آورده بود که جلوههاى آن را مىتواندرانتخاب مکان و زمان مبارزه، حتى شیوه مبارزه و عبور از موانع ایجاد شده از سوى دشمنملاحظه نمود:
- در خصوص شیوه مبارزه؛ امام(ع) با توجه به درک دوران حکومت پدرش و برادربزرگوارش و همچنین بىوفایى مردم کوفه به درستى مىدانست که دعوت 12 هزار نفرىمردم کوفه از ایشان به واقعیت نزدیک نیست، لذا در مقابله با یزید با توجه به یاران اندک واهداف عالى؛ بیدارى جامعه اسلامى و افشا و عملکرد حکّام بنىامیه به ویژه یزید مىبایستشیوه مبارزه را نظامى - فرهنگى انتخاب کند.
از آنجایى که درگیرى نظامى در مدینه احتمال مىرفت که به نفع یزید تمام شود، از اینروامام(ع) در کنار شیوه نظامى، شیوه فرهنگى را اتخاذ مىکند تا در صورت فراهمشدنشرایط نظامى، کار حکومت فاسد را یکسره کند و در غیر این صورت حداقل بههدفافشاى چهره فساد، و بیدارى مسلمانان دست یافته باشد، به یقین مىتوان گفتکهایننوعمبارزه یعنى نظامى - فرهنگى اولین بار بود که در این نهضت به کار مىرفت.ازاینرو به گمان قوى حرکت خانواده پیامبر(ص) به همراه زنان و کودکان کم سنوسالحتى کودک شیرخوار تا کودکانى که باید دست آنها را گرفت و در دل تاریکى ازکورهراهها وبیابانها از مدینه تا مکّه و از آنجا تا کربلا، عاطفه آن مردم را برانگیخته و آتشىبردلهاى مردهمىزد و سؤالهایى در اذهان عمومى به وجود مىآورد، که بعدها ثمره آنروشن گردید.
- در خصوص انتخاب مکان و زمان مبارزه؛ امام(ع) با انتخاب راهها و منازل رسمى (کهتقریباً از میان آبادىها مىگذشت) در ایّام مبارکى نظیر شعبان، رمضان و ذىحجة به تحقق
|348|
اهداف نهضت تسریع بخشید زیرا فاصله بسیار طولانى طى یکصدوهفتاد و پنج روز به ویژهتوقف چهار ماهه در مکّه (محل تجمع عبادى مسلمانان از سراسر نقاط) منجر به این شد کهامام(ع) فرصت اطلاع رسانى را بیابد و پیام نهضت را ابلاغ کند و همچنین اقدام به جذبنیرو نماید و در نهایت کاروان کربلا را براى حماسه عاشورا کاملاً آماده سازد. حتّى کشاندن30 هزار نفر از سپاه دشمن به کربلا خود یکى از تدابیر امام(ع) در این زمینه بود؛ که مبادا کشتهشدنش مخفیانه صورت گیرد، بلکه در مقابل و مشهد دیدگاه 30 هزار نفر قرار گیرد تا براىمستندات تاریخى پیام عاشورا مؤثر واقع شود. به هر حال باید اذعان نمود که هزار نکتهباریکتر ز مو در این حماسه وجود دارد که ما عاجز از ذکر تمام آن مىباشیم.
- برنامهریزى در روز عاشورا ؛ امام در شب عاشورا پس از جلسهاى که با یاران خویشداشت به برنامهریزى جهت مقابله با دشمن مىپردازد و بهترین راه مقابله را انتخاب مىکند؛به بررسى اطراف خیمهها مىپردازد و دستور مىدهد همان شب خیمهها را که از هم دوربودند نزدیک یکدیگر قرار دهند و آن چنان نزدیک آوردند که طناب خیمهها در داخلیکدیگر فرو رفت و به گونهاى که عبور یک نفر از بین دو خیمه ممکن نبود و همچنین دستوردادند که خیمهها را به شکل هلال نصب کنند و شبانه در پشت خیمهها گودالى حفر کنند کهاسبها نتوانند از روى آن عبور کنند، و امکان حمله دشمن از پشت کاملاً از بین برود.همچنیندستور دادند مقدارى از خار و خاشاک انباشته کنند تا صبح عاشورا آنها راآتشبزنند که تا اینها زندهاند دشمن نتواند از پشت خیمهها حمله کند؛ یعنى فقط از روبهروو راست و چپ با دشمن مواجه باشند و از پشت سرشان اطمینان داشته باشند. در واقع بااین برنامهریزى امام(ع) توانست از سه طرف راه دشمن را مسدود نماید و تنها یک راهباریکى براى ورود و خروج به خیمهها قرار داده بود و آن مسیر هم به وسیله مردان جنگاوروشجاع مورد حفاظت قرار داده بود و این تدبیر باعث شده بود که با تعداد 72 نفر از صبح تاعصر عاشورا در مقابل 30 هزار نفر مقاومت کنند و تلفات سنگینى (بیش از 1000نفر) نیز ازدشمن بگیرند.
بنابراین در مىیابیم که امامحسین(ع) در آخرین لحظات حیات خویش خود را از تدابیرمدیریتى (برنامهریزى) بىنیاز نمىدید و مقاومت او در مقابل دشمن حالت انفعالى نبود،بلکه هوشمندانه و کاملاً مسلط بر اوضاع بوده است. در این رابطه به تصویرى که بر گرفته ازنقلیات تاریخى است دقت کنید:
|349|
این جا، جاى تصویر است
|350|
این جا، جاى تصویر است
در این نقشه مهمترین منازلى که امام حسین(ع) در مسیر مکه به کربلا از آن عبور کرد با علامت چهارگوشه مشخص شده است.
|351|
این جا، جاى تصویر است
مسیر حضرت امام حسین(ع) به کربلا و مسیر بازگشت اسرا
|352|
3. سازماندهى
«سازماندهى» عبارت است از گروهبندى فعالیتهایى که براى نیل به هدفها لازم است وتعیین سلسله مراتب نیروهاى انسانى در هر گروه از فعالیتهاست. از این رو با سازماندهىتقسیم کار و ارتباط بخش نیروها به سمت هدفهاى واحد تحقق مىیابد. اجمالاً در تأییدوجود نوعى سازماندهى در حرکت امامحسین(ع) لازم است به این نکته اشاره کنیم که ؛ امامدر آستانه عزیمت از مدینه به کربلا صراحتاً به دو بخش از مبارزه خود اشاره مىکند که یکىبخش شهادت (عملیات نظامى) و دیگرى بخش اسارت (عملیات فرهنگى) خواندن اوست:«إنّ الّله شاء أن یراک قتیلاً و أن یراهّن سبایا».
[22]
همچنین برنامهها را به کوتاه مدت شامل؛ (اقدامات و پیشبینى حوادث احتمالى درمنازل طى شده) و برنامه بلندمدت که شامل؛ (اسارت فرزندان و خاندانش مىشد) تقسیمنموده بود.
- برنامه کوتاه مدّت؛ که در قالب حدوداً 21 منزل سازماندهى شده بود، اهداف و نتایجبسیارى به همراه داشت، براى پرهیز از تفصیل آن، تنها به چند محور اصلى آن اشاره مىشود:
1. تبیین اصول، مبانى و ماهیت نهضت جهت الگو قرار گرفتن آن براى آیندگان.
2. روشنسازى اذهان عمومى نسبت به اهداف و حقانیت نهضت.
3. مستند سازى نهضت عاشورا در تاریخ.
4. دریافت اخبار و اطلاعات از دشمن و اوضاع منطقه عملیاتى.
5. جذب و آماده سازى نیروهاى عملیات کننده در روز عاشورا.
- برنامه بلندمدت؛ در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندانش سازماندهى شده بود؛ درنخستین نگاه همراه آوردن کودکان و زنان سؤال برانگیز بود و با مدیریت جنگ نامأنوساحساس مىشد، امّا وقتى که ماجرا با دقت مورد مطالعه قرار مىگیرد در مىیابیم که علىرغمدشوارىها، حضور زنان و کودکان تا چه اندازه در تبیین و گسترش حماسه حسینى مؤثربوده است.
اصولاً آنچه در تحقیقات تاریخى و ملاحظات علوم تربیتى ثابت شده است این است کهزنان در نقش تربیتى و فرهنگى نسبت به مردان مؤثرترند. بدین جهت است که در مدیریتنهضت حسینى، هم براى مردان و هم براى زنان تقسیم وظایف و نقش مشخص دیده شدهبود، البته نقش مردان در مدار خودش و نقش زنان نیز در مدار خودش. لذا یکى از تدابیر مهم
|353|
مدیریتى امام(ع) در این قسمت از سازماندهى نیرویى محسوب مىشد. بنابراین پس ازعاشورا بلافاصله به طور مشخص برنامه بلندمدت فرهنگى و تربیتى به وسیله زنان بهرهبرى زینب(س) آغاز مىشود (هر چند شروع نقش تربیتى و فرهنگى زنان از مدینه بودهلکن بطور مشخص پس از عاشورا یاد شده است). از این رو مىتوان بیان نمود که حضورزنان از مدینه تا کربلا و از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام و از شام تا مدینه همه بر طبق برنامه ازقبل پیشبینى شده بود، زیرا بدون حضور و نقش آنان تعدادى از اهداف نهضت مانند؛ افشاىچهره فساد بنىامیه و یزید و تثبیت نهضت، محقق نمىشد:
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا مىماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرىازریاء مىمانداگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان درکویرتفته جا مىمانداگر زینب نبود.
[23]
4. هماهنگى
هماهنگى در مدیریت یعنى ؛ وحدت بخشیدن به عملکرد نیروها در مسیر هدفهاىسازمان، این وظیفه به شکلهاى مختلف و در قالب برنامه و اجرا باید مراعات شود.
- هماهنگى و وحدت در هدف؛ هماهنگى در نهضت حسینى در متعالىترین وجه خودتجلّى یافته بود، همه مؤمنان و عاشقان که با اهداف و عقاید امام هم نظر بودند، با شنیدنحرکت و قیام امام(ع) از نقاط دور دست به سوى امام شتافتند و به شکلى وحدت یافته قیامحسینى را بر پا داشتند. مؤید این مطلب سخن خود امام(ع) است که در پاسخ به محمدحنفیّهمىفرماید:
«برادر، تصمیم گرفتهام که به مکّه حرکت کنم و من و برادرانم و فرزندان برادرانم و گروهى ازشیعیان مهیّا و آماده این سفر هستیم، زیرا این عده با من هم عقیده بوده و هدف و خواستهآنان همان هدف و خواسته من است.»
[24]
ملاحظه مىکنید که وحدت و هماهنگى در هدف از سوى اعضاء نهضت کاملاً وجودداشت؛ زیرا مقصود همه اصحاب براى شرکت در نهضت تقرّب به خدا و انجام تکلیف امربمعروف و نهى از منکر بود.
- امّا وحدت و هماهنگى در عملیات؛ اصحاب در پیروى از رهبرى نهضت، فعالیتهاىیکسانى را انجام مىدادند. در روز عاشورا اصحاب در صفهاى به همپیوسته، یکرنگى،همراهى و وحدت خود را تا پاى جان خویش به نمایش گذاشتند، و هیچ گونه تعارضى بین
|354|
عملکردهاى آنان مشاهده نمىشد، همه با هم به رهبرى امام(ع) با خون خود به وحدانیّتخداوند شهادت دادند و رمز موفقیت و جاودانگى را عینیّت بخشیدند.
حفظ اصل هماهنگى در آخرین لحظات حیات امامحسین(ع) نیز قابل توجه است؛ امامدر روز عاشورا نقطهاى را که مشرف بر نقاط دیگر بود مرکز و قرارگاه خویش قرار داده بود واز آن مکان فرماندهى و عملیات مىنمود به ویژه اینکه آن نقطه نزدیک خیام حرم بود و شایدمهمترین مقصود امام(ع) از انتخاب این نقطه؛ حفظ هماهنگى لازم نیروهاى عملیاتى بانیروهاى پشتیبانى و فرهنگى بود، و هر گاه که در آن نقطه قرار مىگرفت و بانگ «لا حول و لاقوّة إلّا بالّله» سر مىداد، همه نیروهاى در میدان به ویژه نیروهاى پشتیبان و اهل بیتش قوت وانرژى دیگرى مىگرفتند و این هماهنگى تا آخرین لحظات حیات امام وجود داشت.
[25]
5. رهبرى
کلیت وظایف رهبرى، در اداره ا مور و توفیق در هدایت گروه به سوى هدفهاىمعینخلاصه مىشود. از این رو، هر مدیرى علاوه بر وظایفى چون برنامهریزى،سازماندهى و کنترل باید انجام وظیفه یعنى رهبرى و هدایت افراد سازمان را نیز عهدهدارگردد؛ انجام این مهم نیز بدون توانایى نفوذ و تأثیرگذارى بر اعضاى گروه امکانپذیرنمىشود. بنابراین، مدیر در نقش رهبرى کسى است که بتواند بر افراد تحت سرپرستى خودنافذ و مؤثر باشد.
در نظام مدیریت اسلامى نیز رهبر رکن است و او است که بار سنگین و پرمسؤولیت انبیاو پیام آوران بزرگ الهى را در جامعه به دوش مىکشد. او در روند میثاقى که خداوند از اوگرفته تا در برابر نابرابرىهاى حاصل از ستم و تجاوز صاحبان زر و زور و تزویر مقاومتکند، هرگز کمترین تردیدى به خود راه نمى دهد و در ظرف اندیشه او چیزى جز «اصلاح» کههمان دعوت به خیر و معروف در جامعه اسلامى است وجود ندارد. بنابراین مىتوان گفتمفهوم «مدیریت» در نظام اسلامى چیزى جز فرایند رهبرى جامعه نیست و بر این اساس،جایگاه آن نیز برترین جایگاه اجتماعى است که در فرهنگ مدیریت اسلامى (در عالىترینسطح) از آن به امامت و ولایت یاد شده است.
هدایت و رهبرى در نهضت امامحسین(ع) بر پایه اصول و ارزشهاى دین قرار داشت، دراین بخش به تعدادى از اصول رهبرى در نهضت حسینى اشاره مىگردد:
|355|
اصل آگاهى: امام(ع) در آخرین روز توقفاش در مکّه و هنگامى که قصد عزیمت بهکربلا را نمود؛ با یارانش پیرامون حرکت به کربلا و خطرات آن بیان مبسوطى را ایراد فرمود،به فرازى از آن توجه بفرمایید:
«آگاه باشید، هر یک از شما حاضر است در راه ما(یعنى راه اعتلاى کلمه حق) از خون خویشبگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد که من فرداصبح حرکت خواهم کرد انشاءالله تعالى.»
[26]
امام(ع) در کلیه مراحل نهضت به اصل آگاهىبخشى پایبند بود و هیچگاه نخواست که ازشعور ناخودآگاه یارانش استفاده کند که سوار بر موج شود و مردم را سپر خود قرار دهد.
اصل انگیزش: یکى از اصول مهم رهبرى در نهضت کربلا اصل انگیزش بود، از این روامام(ع) در روز عاشورا پس از نماز صبح رو به سوى نماز گزاران نموده و براى ایجاد آمادگىروانى کامل یارانش چنین فرمود:
«اى بزرگزادگان، صبر و شکیبایى به خرج دهید که مرگ چیزى جز یک پل نیست که شما را ازسختى و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهاى همیشگى آن مىرساند. چه کسى استکه نخواهد از یک زندان به قصرى انتقال یابد و همین مرگ براى دشمنان شما مانند آن است کهاز کاخى به زندان و شکنجه گاه منتقل گردند.»
[27]
اصل تعهد به قانون و دستورات الهى: معمولاً در شرایط بحرانى کمتر کسى استکه به قانون و موازین اجتماعى یا شرعى پایبند بماند لکن اولیاء الهى و به ویژه امامحسین(ع)در سختترین شرایط، رهبرى خود را مبتنى بر رعایت قانون و موازین قرار داده بود، از اینرو در هنگامى که با اولین واحد نظامى دشمن برخورد مىکنند؛ یکى از یاران آن حضرتیعنى زهیر بن قین پیشنهاد مىکند که بهتر است ما حمله را شروع کنیم زیرا با فرارسیدننیروهاى امدادى هرگز قادر به کمترین مقاومت نخواهیم بود. امام(ع) در پاسخ به پیشنهادایشانفرمود:
«من جنگ را آغاز نخواهم کرد.»
[28]
روشن است که پیشقدم شدن در جنگ با ارزشهاى مکتب مباین است و امام(ع) خود راپاىبند بدانها مىبیند، هر چند که در آینده به ظاهر به نفع آنها نباشد، لذا مىبینیم که حضورقانونمند امام حسین(ع پس از 1400 سال نسبت به حضور فیزیکىاش اثر بخشتر است ومنشأ تحرک و هدایت بسیارى از نهضتها پس از خودش شده است.
اصل قاطعیت: امام(ع) در تصمیم خود مبنى بر عدم بیعت با یزید و مخالفت با او و
|356|
آفریدن حماسه عاشورا، به قدرى استوار، مصمم و قاطع بود که هیچ قدرت و عاملى هیچطرح و پیشنهادى نمىتوانست آن را متزلزل کند. این استوارى و قاطعیت در تمام حالات ودر تمام فراز و نشیبهاى نهضت عاشورا و در رهبرى آن حضرت، از آغاز تا پایان به طوریکسان حاکم بود، لذا این اصل خود به عنوان یکى از رمزهاى پیروزى نهضت حسینىمحسوب مىشود.
اصل تفویض اختیار: یکى از اصول بارز رهبرى نهضت در تمام مراحل، وجودآزادى و اختیار بود.
امام در شب عاشورا با یاران خود چنین صحبت مىکند:
«من از همه شما تشکّر مىکنم، فردا دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزادهستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه مىدهم که از این سیاهى شباستفاده کرده و به سوى آبادى و شهر خویش حرکت کنید، زیرا این مردم فقط در تعقیب منهستند و اگر مرا بکشند با کسى دیگر کارى ندارند.»
[29]
بر این اساس امام(ع) مىخواست که یارانش در نهایت آگاهى، آزادى و اختیار قدمدراینراه بگذارند، زیرا در لیست قهرمانان کربلا قرار گرفتن صلاحیت واختیارمىخواست.
در نمونهاى دیگر؛ در روز عاشورا، حُرّ نزد امام(ع) آمد و گفت: اگر سوار بر اسب باشمبهتر توان جنگاورى خواهم داشت تا پیاده باشم. امام(ع) فرمود:
«هرگونه مىپسندى عمل کن.»
[30]
همانطور که در اصول و مبانى رهبرى امامحسین(ع) ملاحظه گردید، آزادى و اختیارانسان از مهمترین تأکیدات و ملاحظات رهبرى نهضت عاشورا بود لکن در نظام حکومتىبنىامیه و یزید انسانها به مثابه مهره محسوب مىشدند؛ توهین و تحقیر و زبونى کارکنان ازمختصات مدیریت و حکومت آنان بود. به عنوان مثال مىتوان به یک فراز تاریخى اشارهنمود: یزید به یکى از فرماندهان ارشدش یعنى عبیدالله بن زیاد گفت اگر حسین را به قتلنرسانى، زندگى تو را تباه و (به اصطلاح امروزى) شناسنامهات را باطل مىکنم، و داستاننسبت دادن پدرت زیاد به ابوسفیان بر باد(افشاء) مىگردد و نژاد و نسب تو به سمیّه مىرسدکه تابلو تباهى و بدکارى و رسوایى در جاهلیت بود. این نحوه ارتباط و برخورد توهینآمیزاز بالاترین رده تا پایینترین آن در این نظام مدیریتى جارى بود.
|357|
6. کنترل و نظارت
کنترل و نظارت معمولاً براى شناسایى برنامهها و چگونگى اجراى آنها جهت حصولمؤثر هدفهاست. از این رو وظیفه کنترل و نظارت، سعى در کشف نارسائیهاى موجودورفعموانعى است که بر سر راه رشد استعدادهاى نیروى انسانى و پیشرفت برنامهها قراردارد.بنابراین توان شناخت و ارزشیابى فعالیتها، روحیّات و استعدادهاى کارکنانومسیرکار در سازمان همچنین دقیق و منضبط بودن و سعه صدر داشتن از مهارتهاىموردنیاز مدیران و رهبران است. در این رابطه مىتوان به فرازهایى از نهضت حسینىاشارهنمود:
- از نافع بن هلال چنین نقل شده که امام پس از بررسى بیابانهاى اطراف به سوى خیمههابرگشت و به خیمه خواهرش زینب کبرا(س) وارد شد. من در بیرون کشیک مىدادم، زینبکبرا(س) عرضه داشت: برادر! آیا یاران خود را آزمودهاى و به نیّت و استقامت آنان پى بردهاىتا مبادا در موقع سختى دست از تو بردارند و در میان دشمن تنها بگذارند. امام در پاسخخواهرش فرمود.
«آرى به خدا سوگند آنها را آزمودهام و نیافتم آنان را مگر محکم و با صلابت و غرنده وخشمناک. آنان به کشته شدن در پیش روى من آنچنان مشتاق هستند مانند اشتیاق طفلشیرخوار به پستان مادرش.»
[31]
- در شب عاشورا نیز امامحسین(ع) از محیط خیمهها بیرون رفت تا نزدیکى لشکردشمن، نافع بن هلال (یکى از یاران امام) از امام(ع) سؤال کرد، دلیل نزدیک شدنش به لشکردشمن در این وقت شب چه بوده است؟ امام(ع) در پاسخ وى فرمود: آمدهام تا پستى و بلندىاطراف خیمهها را بررسى کنم که مبادا براى دشمن مخفى گاهى باشد و از آنجا براى حملهخود و یا دفع حمله شما استفاده کند.
- همچنین در نمونه دیگر؛ یکى از فعالیتها در شب عاشورا این بود که اسلحهها را براىفردا آماده سازند، از این رو مردى به نام «جَون» که آزاده ابوذر غفارى بوده است و متخصصدر کار اسلحه سازى، این مرد در خیمهاى که به این کار اختصاص داشت مشغول آماده کردنسلاحها بود؛ امام در آن شب آمد تا از او سرکشى و بازدید کند.
ملاحظه مىشود که نظارت و کنترل در تمام مراحل نهضت جارى و سارى بود.
|358|
خلاصه و نتایج
با مرور اجمالى از مباحث یاد شده نتایج زیر به دست خواهد آمد:
1. الگوهاى مدیریت را با تمام تنوعهاى ظاهرى و صورى آن به دو نوع مادى و الهىمىتوان تقسیم کرد؛ حادثه عاشورا در واقع بهترین و گویاترین تابلوى نمایش این الگوىمادى و الهى است.
2. از نظر امامحسین(ع) مدیریت و حکومت افراد فاسد، خائن و ستمگر بر جامعهاسلامى عظیمترین فتنه و بلیّه و بزرگترین عامل فساد و تباهى امت اسلامى است.
3. مدیریت حماسه عاشورا، الگوى کارآمدى را براى هدایت جامعه انسانى به ویژه دردورههاى بحرانى و استبداد خارجى و یا داخلى به دست مىدهد.
4. در بخش هدف این نتیجه حاصل شد که؛ مدیریت باید جلوگیرى از فساد، بىعدالتى واداره امور را تضمین کند تا هم در سازمان و هم در جامعه عدالت ایجاد گردد، زیرا هدفنهایى مدیریت اسلامى رسیدن به فلاح و رستگارى است.
5. در بخش تصمیمگیرى؛ امامحسین(ع) براى تصمیمگیرى بر خلاف یزید در یکفضاى مه آلود قرار نگرفته بود، او به خوبى شرایط را مىدیده و مىدانسته است که شرایط بهگونهاى است که جز با شهادت او این کجىهاى چندین ساله ناشى از مدیریت و حکومتبنىامیه اصلاح نمىگردد.
مجموعه جریان قیام امامحسین(ع) سرشار از لحظههاى مهم و خطر خیز بود؛ دعوتشدن به کاخ استاندارى مدینه، حرکت از مکّه، برخورد با سپاه حُر، بىآبى و بىتابى کودکان،انبوه سپاه دشمن، غربت و تنهایى، شهادت یاران، همه و همه، لحظهها و صحنههایى هستندکه پاى اراده را مىلرزانند و انسان را در تصمیمگیرى دچار بحران و دشوارى و تنگنامىسازد، لکن امام(ع) در تمام این شرایط بهترین تصمیم و دقیقترین برنامه راطرّاحىمىکرد.
6. در بخش برنامهریزى؛ انتخاب بهترین زمان، بهترین یاران، بهترین مکان و بهترینشرایط و زمینهها براى تحقق یک امر، گواه مدیریت توانا و مدبّر این نهضت بود.
7. در بخش سازماندهى؛ به همراه آوردن خانواده اعم از زنان و خردسالان و دادنرهنمودهایى براى ایفاى نقش فرهنگى بعد از شهادت خویش، یکى از بارزترین جلوههاىسازماندهى نیرویى در نهضت حسینى است.
|359|
8. در بخش رهبرى؛ امامحسین(ع) به صورت یک مدیر در نقش رهبرى ملتزم و متعهدوبه صورت نمونهاى از تربیت اسلامى به همه مدیران و رهبران اسلامى آموخت که؛
اولاً، در برابر انحرافها بایستند.
ثانیاً، در افشاى همه کسانى که نقاب بر چهره دارند بکوشند.
ثالثاً، از تصفیه نیروهاى فرصت طلب و جذب و پذیرش و آموزش افراد صادقغفلتنورزند.
رابعاً، از طریق محبت، نیروهاى انسانى را برانگیزانند.
و بالاخره، کوشش کنند در تربیت و آماده کردن نیرویى که بتواند ادامه دهنده راه باشد ومسیر انقلاب را هموار نمایند (منظور توجه به نقش زنان در نهضتها و استمرار آن) و بهعبارت دیگر عملیات نظامى بدون پشتیبانى عملیات تربیتى و فرهنگى ثمره بخشنخواهدبود.
[1]. شیخ عباس قمى، نفس المهموم، ترجمه ابوالحسن شعرانى، انتشارات اسلامیه، 1374.
[2]. محمد صادق نجمى، سخنان حسین بن على(ع) از مدینه تا شهادت، انتشارات اسلامى، ص 63.
[3]. قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 30.
[4]. قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 72.
[5]. محمد افندى، نگرش توحیدى در مدیریت و اداره امور عمومى، ترجمه مرکز بررسى و مطالعاتاستراتژیک ادارى، 1376.
[6]. ابن جمعه حویزى، نورالثقلین، جلد 4، ص221.
[7]. جواد محدثى، فرهنگ عاشورا، انتشارات معروف، سال 1374.
[8]. اسد حیدر، مع الحسین فى نهضته، ترجمه مؤسسه انتشارات طور، سال 1368.
[9]. علامه سید محسن الامین العاملى، امام حسن و امامحسین(ع)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاداسلامى، سال 1369.
[10]. على رضائیان، رفتار سازمانى، انتشارات دانشگاه تهران، سال1374.
[11]. على، علاقه بند، مدیریت آموزشى، انتشارات بعثت، سال 1371، ص31.
[12]. محمد صادق نجمى، همان، ص29.
[13]. شیخ جعفر النقدى، زینب کبرى، ص129.
[14]. محمد صادق نجمى، همان، ص18.
[15]. جواد محدثى، همان، ص88.
[16]. محمد صادق نجمى، همان، ص90.
[17]. محمد صادق نجمى، همان، ص101.
|360|
[18]. علامه سید محسن الامین العاملى، همان + محمد صادق نجمى، همان، ص91.
[19]. على علاقه بند، همان، ص36.
[20]. محمد صادق نجمى، همان، ص37.
[21]. محمد صادق نجمى، همان، ص192.
[22]. محمد صادق نجمى، همان، ص95.
[23]. فرید طهماسبى.
[24]. محمد صادق نجمى، همان، ص33.
[25]. شهید مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 17.
[26]. محمد صادق نجمى، همان، ص44.
[27]. محمد صادق نجمى، همان، ص226.
[28]. محمد صادق نجمى، همان، ص175.
[29]. محمد صادق نجمى، همان، ص208.
[30]. سید عطاءالله مهاجرانى، پیام عاشورا، انتشارات اطلاعات، سال 1374 + اسد حیدر، همان، ص248.
[31]. محمد صادق نجمى، همان، ص214.
شایستگى و توانایى مدیریت امامحسین(ع)
اهمیت و نقش یاران امامحسین(ع) در نهضت عاشورا
جلوههاى مدیریتى حرکت امامحسین(ع) از مدینه تا کربلا
تعریف مدیریت
1. تصمیم گیرى
2. برنامهریزى
3. سازماندهى
4. هماهنگى
5. رهبرى
6. کنترل و نظارت
خلاصه و نتایج
اکنون قرنهاست که بشر با بهرهگیرى از توانمندىهاى شناختى خود به مفهوم «مدیریت»اندیشیده و با تأمّل در آن زندگى خود را بهبود بخشیده است و با کاربستهاى دانش مدیریتدر زندگى به فراست دریافته است که در عرصه زندگى اجتماعى ملزم به پذیرش یک نظامرهبرى و مدیریت است. نکته حائز اهمیت این است که این کوششها نشانه تحقق کامل آن بهحساب نمىآید و چه بسا دانستههاى موجود در این باره بسیار بیشتر از نادانستههاى محتملاست. در این میان ادیان بزرگ الهى نیز چه در قالب تعالیم دینى که عمدتاً مبتنى بر وحىاستوار بوده است، و چه در سیره عملى پیامبران به اینامر توجه ویژهاى نشان دادهاند.پیامبران موفق شدهاند که عالىترین نمودهاى رهبرى را در طول تاریخ تمدن بشرى بهنمایش بگذارند. در دین مبین اسلام، بارزترین نشانههاى شیوه رهبرى و مدیریت در کلام وسیره رسول گرامى اسلام(ص) و سلاله پاک او حسین(ع) به ویژه نهضت عاشورا تجسّم یافتهاست. زیرا اصولاً در منطق شیعه، امامت و ولایت رکن اساسى مدیریت دینى محسوبمىشود و از جایگاه و رفعت بالایى برخوردار است.
نهضت حسینى نمایشگاهى است از عظمت و علّو استعدادهاى انسانى، نمایشگاهتصمیمگیرى، تدبیر و مدیریت در شرایط بحران. تمام حوزههاى نهضت امامحسین(ع)تذکرات مدیریتى دارد، از این رو فرهنگ مدیریتى عاشورا در دنیاى امروز یک مسأله قابلبررسى، زنده و مؤثر است، محتواى حرکت عاشوراى حسینى، تبلور عینى یک الگوىراهبردى است براى احیاى دین، مدیریت و سازندگى اجتماعى که هرگاه این محتوا بهدرستى تبیین شود مىتواند به صورت الگوى مطلوب و مؤثر مورد استفاده قرار گیرد. لکنتاکنون این الگوى با ارزش، تنها موضوع مباحث تاریخى و کلامى قرار گرفته و از جنبهرهبرى و مدیریت اصولاً مطمح نظر نبوده است، از این رو، این مقاله صرف نظر از کند وکاوهاى تاریخى و اعتقادى مربوط به واقعه، به تبیین کارکردهاى مدیریتى ورهبرىمىپردازد.
از آنجا که هر پدیدهاى مىتواند داراى دو نوع کارکردهاى آشکار و پنهان باشد، در اینمقاله صرفاً کارکردهاى آشکار عاشورا در حوزه مدیریت و رهبرى مورد بررسى قرارخواهد گرفت، هر چند کارکردهاى پنهان آن مهمتر از جنبههاى آشکار است لکن نیاز به فهمبسیار عمیق دارد که از عهده نگارنده خارج است، همچنین عدهاى از اندیشمندان اسلامى
|335|
مانند شهید آیت الله مرتضى مطهرى معتقدند علم بشر، از تبیین تمام اهداف و فلسفه حماسهحسینى قاصر است.
در عین حال چنانچه از دریچه مدیریتى به نهضت حسینى توجه شود مىتوان مجموعهآموزههاى مدیریت و رهبرى این نهضت را در سه حوزه یا سطح اساسى دریافت وتبییننمود:
1. مدیریت امامحسین(ع) در حوزه جذب و هدایت نیروها و اصحاب از مدینه تا کربلا،
2. مدیریت امامحسین(ع) در حوزه هدایت و بیدارى جامعه اسلامى؛
3. مدیریت امامحسین(ع) در حوزه هدایت جامعه جهانى.
همچنان که از عنوان بحث روشن است تحقیق پیشنهادى حاضر به قدر مجال پیرامونتبیین مدیریت امامحسین(ع) در حوزه اول خواهد بود.
بیان مسأله
معاویه در سال 41 هجرى قمرى با امام حسن(ع) پیمان صلح منعقد کرد و در سا ل 56 برخلاف مفاد قرارداد، فرزند خود یزید را به ولایتعهدى خویش برگزید و از مردم با زور وفشار براى وى بیعت گرفت و در نیمه رجب سال 60 از دنیا رفت و یزید به جاى وى برحکومت و خلافت جامعه مسلمین نشست و به تمام استانداران و فرمانداران خود نوشت کهاز مسلمین بلاد و شهرها به هر طریق ممکن براى وى بیعت بگیرند. همچنین، نامهاى به پسرعموى خود ولید بن عتبه استاندار مدینه نوشت که از مردم مدینه و به ویژه از سه شخصیتسرشناس، حسین بن على(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر براى وى بیعت بگیرد، لکندر مورد شخص حسین بن على(ع) سفارش بسیار نموده بود، که براى ایشان کمترین مهلتىرا روا مدار، اگر پذیرفت که به مقصود رسیدهایم و گرنه سر او را از بدنش جدا کرده و براىمن بفرست.
[1]
شرایط جامعه اسلامى ناشى از حکومت معاویه و یزید به گونهاى تغییر یافته بود، کهقوانین مدنى و جزائى اسلام نقض و اختناق و سانسور شدید بر جامعه حکمفرما بود.امامحسین(ع) خود این وضع را چنین تشریح مىکند:
«الا ترون أنّ الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه؛
[2]
آیا نمىبینید که در مصاف حق و باطل به حق عمل نمىشود و باطل مورد نکوهشقرارنمىگیرد؟
|336|
نمىبینید که جامعه اسلامى از محور حق و عدل خارج شده و بر مدار ظلم و باطلمىگردد؟ و مگر نمىبینید که حق در لباس باطل و باطل در لباس حق مشغول به خودنمایى وجلوهگرى است؟
به عبارت روشنتر بنیان الگوى توسعه و تمدن نبوى که قرار بود به دست 12 معمارعلوى به کمال لایق خود برسد با الگوى مدیریت اموى از مسیر توسعه الهى، خارج و بهسمت توسعه مادى گرائیده بود و همچنین در آستانه حکومت یزید، انحراف از اصول اسلامو بازگشت به ارزشهاى جاهلى در چنان حدّى بود که از اسلام جز نام و از قرآن جز نوشتهاىباقى نمانده بود و از آن گذشته که حاکم جدید یعنى یزید، متجاهر به فسق بود. لذا این کجىهابا روشهاى مسالمتآمیز و معمول قابل اصلاح نبود.
از این رو حسین بن على(ع) دید که قیام بر ضد یزید تکلیف واجبى است و به ویژه اینامر بر کسانى که قادر بر انجام دادن آن مىباشند لازم است. زیرا انسان به عنوانجانشین(خلیفه) خدا در روى زمین در نظر گرفته شده
[3] و همچنین بار سنگین امانت بر دوشاو نهاده شده است؛ امانتى که قبول مسئولیت حاکمیت بر اساس قصد و اراده و رضایتخداوند است.
[4] و همچنین تعهد به عدالت و انصاف اقتضاى این امانت است.
[5] از سوى دیگررسول خدا(ص) در موارد متعدد از حماسه کربلا و حتّى محل شهادت او و یارانش خبر دادهبود، به طورى که امامحسین(ع) به محض رسیدن به سرزمین کربلا مىفرماید:
«اینجا جایگاه فرود آمدن ماست و من این وعده را از جدّم رسول الله شنیدم و در وعده اوتردید و خلافى نیست».
[6]
گو اینکه مکان و حتى روش مبارزه از ازل تعیین شده بود، از این رو امامحسین(ع) پس ازآنکه از مجلس ولید بیرون آمد تصمیم گرفت که مبارزه خود را با یزید ادامه دهد ولى نه درمدینه بلکه به صورت یک حرکت نظامى و فرهنگى از مدینه تا کربلا. با این توصیف، براىجذب و هدایت نیرو جهت عملیات در مقصد مشخص یعنى کربلا، به همراه 82 نفر زنان،کودکان کم سن و سال، افراد سالمند و خانوادهاش مىبایست حدود دهها فرسنگ را طىطریق کند و عبور از کمین ترور مأمورین دشمن، همه و همه نیازمند تصمیمگیرى،برنامهریزى، سازماندهى، هماهنگى، نظارت، هدایت و رهبرى دقیق بود.
بر این اساس کاروان حسینى پس از وداع با شهر پیامبر(ص) شب یکشنبه دو روز مانده بهپایان ماه رجب (28 رجب) سال 60 هجرى مثل رشتهاى از نور در شب ظلمانى از مدینه به
|337|
سوى محل مبارزه حرکت نمود. ظاهراً حرکت امام از مدینه به سوى مکه با سرعت انجامگرفته و در تاریخ از حوادث بین راه در این سفر مطلب زیادى ثبت نشده است. حرکت اصلىامام از مکه تا کربلا بوده و به طور مفصل مورد نظر مورخان واقع شده است. حضرت از مکهتا کربلا توقفهایى داشتند که نام محلهاى توقف را منازل مىگویند و جمعاً حدود بیست وچند منزل بوده است؛ در سفرهاى قدیم، هر مرحله و بخشى را که یک فرد یاکاروان در یکروز به صورت پیاده مىپیمود؛ «منزل» مىگفتند. این فاصله، گاهى سه و گاهى پنج فرسخ بود،تقریباً فاصله بین دو منزل را چهار فرسخ گفتهاند.
[7] حوادثى که کاروان حسینى در این منازل باآن روبه رو شده است و همچنین در مقابل، تدابیرى که امام براى عبور از آنها اندیشیده استدر دو نقشه آمده است.
قبل از اینکه به کارکردهاى مدیریت در نهضت امامحسین(ع) بپردازیم شایسته استمعرفى اجمالى از مدیر و رهبرى نهضت و اعضاى کاروان ارائه شود.
شایستگى و توانایى مدیریت امامحسین(ع)
آینده سازمانها و بقاء موفقیت آنها بستگى زیادى به توانایى مدیران آنها دارد زیرا آنان بهطور دائم به اخذ تصمیمات اساسى و حیاتى مىپردازند، از این رو اگر مدیران یک سازمان ازشایستگىهاى لازم برخوردار نباشند، نه تنها رشد سازمان متوقف مىگردد، بلکه در مقابلفشارهاى داخل و خارج ضربه مىخورد و متلاشى مىشود. بر این اساس چنانچه سابقهشایستگىهاى امامحسین(ع) را مورد بررسى قرار دهیم اذعان خواهیم نمود که حضرت درتمام ابعاد مهارتهاى مدیریتى، اعم از مهارت فنى (فنون نظامى) مهارت سیاسى و اجتماعى ومهارت انسانى، شایستگى کامل در حد عالى را دارا بوده است. حضرت در طول عمر به سانآفتاب، نور مىافشاند و از پرتوهاى درخشان خویش مردم را بهرهمند مىساخت، گروهى ازدانشش سود مىبردند، جمعى از رفتارش درس مىآموختند، عدهاى از اخلاق الهیش راهتهذیب نفس را فرا مىگرفتند و برخى از بیان رساى او درس ادب مىآموختند. با دستى باز بهبخشش دارائیش مىپرداخت، در برابر مستمندان فروتنى مىنمود و رسیدگى به یتیمان وبیوه زنان را فراموش نمىکرد و همواره به یارى مظلومان مىشتافت، هرگز از عبادت خدادور نگردید و بیست و پنج بار با پاى پیاده از مدینه براى حج و زیارت خانه خدا، به مکّهسفرکرد.
|338|
این انسان نمونه در طول زندگى خود همراه پدرش در جنگهاى جمل، صفّین و نهروانشرکت جسته بود.
امامحسین(ع) عهدشکنى انصار و خیانت مدعیان دوستى پدرش را در جریانات دورانپنج ساله حکومت پدر شاهد بود و نحوه برپایى غائله جمل در بصره را که به راهبرى عایشهصورت گرفته بود زیر نظر داشت زیرا امام حسین خود در جنگ جمل حضور داشته و خوداز جمله فرماندهان این نبرد خونین بود. در صفین نیز فرماندهى جناحهایى از سپاه راعهدهدار بود. در زمان خلافت برادرش امام حسن(ع) نیرنگ معاویه و خیانت برخى ازفرماندهان برادرش را نیز درک کرده بود. لذا او با تمام این تجربیات و بصیرتها، مدیریت ورهبرى نهضت عاشورا را به عهده گرفته بود.
[8]
اهمیت و نقش یاران امامحسین(ع) در نهضت عاشورا
سازمان به عنوان یک نهاد اجتماعى و به دلیل «اهداف بنیانى» فراتر از ارتباطات روز مرّه،نوعى ارتباطات سازمانى بین افراد برقرار مىسازد و بدیهى است که در این راستا، ارتباطاتو چگونگى جهتگیرى آنها به سمت «اهداف سازمانى» از مسائل ضرورى و مورد توجهمدیران است، و این توجه ناشى از آن است که مدیران در دستیابى به اهداف طرّاحىشده بهروابط انسانى مؤثر در سازمان نیازمندند از این رو آنان که در رکاب امامحسین(ع) جانبازىکردند و مردانه شهید شدند، برگزیدهترین یاران و مردان الهى بودند، کسانى که همسر وفرزند خویش را رها کردند و به ولى و امام زمانشان پیوستند و در راه اهداف مقدسقهرمانانه جنگیدند و براى رفتن به میدان از یکدیگر سبقت گرفتند. سخن این انسانهاىفداکار با مولا و رهبر خود این بود که ما خویشتن را فداى تو مىکنیم و تو را از دست دشمنمصون خواهیم داشت. در شب عاشورا، تبسّم بر لب داشتند و کمترین هراسى از مرگ به دلراه ندادند و از اینکه به زودى به درجه رفیع شهادت نائل آمده پروردگار خود را ملاقاتمىکنند، در پوست خود نمىگنجیدند.
هنگامى که امامحسین(ع) به آنان فرمود که دشمن تنها مرا هدف خود قرار داده است لذاشما آزادید و مىتوانید از منطقه جنگى دور شوید، آزرده خاطر شدند و عرضه داشتند. «ماهرگز شما را تنها نخواهیم گذاشت و از این سرزمین باز نخواهیم گشت. آیا ما شما را رهاکنیم، در حالى که دشمنان قصد جانتان را نمودهاند؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذرى
|339|
خواهیم آورد؟» همه یاران آن حضرت با شنیدن این بیان یک صدا چنین گفتند:
«ما نیز خداى بزرگ را سپاسگزاریم که به وسیله یارى تو بر ما کرامت و با کشته شدن در رکابتو بر ما عزّت و شرافت بخشید. اى فرزند پیامبر آیا ما نباید خشنود باشیم از اینکه در بهشتبا تو هستیم».
[9]
برخى نظریهپردازان مادى در باب مدیریت خواستهاند مبناى ارتباطات آدمى را در حدارضاى نیازهاى اولیه و مادى تقلیل دهند و گرایش انسانها را به همدیگر، در حد رفعنیازهاى طبیعى تحلیل کنند، و غایت هدفمندى و انسجام جامعه را این امر بدانند. در صورتىکه نظریههاى غالب در جامعهشناسى بیشتر بر این نکته تأکید مىورزند که اگر چهنیازهاىاولیه رکن اساسى را در تمایل انسانها به ایجاد ارتباط، ایفا مىکنند ولى آنچهحائزاهمیت بوده این است که ماهیّت ارتباطات آدمیان در سطح رفع نیازهاى جسمانىباقىنمىماند، بلکه از آن فراتر رفته و به مرتبه بىپایان و گسترده «محبّت» مىرسد واینتکامل در ماهیت ارتباطات، تا بدان جاست که اراده آدمى در نتیجه حرکت اوبهسوىهدف و انجام کار، برخاسته از نوع علاقه و محبّتى است که به هدف یا موضوعکاردارد، و این دعا، در گستره نهضت حسینى و همچنین مقاومت یاران امام خمینى(ره) درطول دفاع مقدّس، امرى قابل اثبات است، بدین گونه که آدمى تا به چیزى دلبستگى نداشتهباشد، هرگز در جهت رسیدن به آن تلاشى نخواهد کرد. از این رو است که اصحابامامحسین(ع) تا به هدف عالى یعنى قرب الى الله دلبستگى نمىداشتند، هرگز در جهترسیدن به آن مجاهدت نمىکردند.
[10]
رابطه یاران امام با رهبرشان نه بر محور رفع نیازهاى طبیعى، بلکه بر محور ارادت ومحبت بود و رهبر و پیرو به هم عشق مىورزیدند و همین رابطه دقیق بود که یاران امام راهمچون پروانگان واله و شیدا به دور شمع وجود حضرت نگه مىداشت و در نهایت همگىآنان در دفاع از حضرت ذوب شدند و سوختند.
جلوههاى مدیریتى حرکت امامحسین(ع) از مدینه تا کربلا
تعریف مدیریت
اصولاً مدیریت به سرپرستى کردن یک مجموعه انسانى به طرف یک مطلوب و هدفمشخص اطلاق مىگردد که موضوع اصلى آن را انسان تشکیل مىدهد. به عبارت دیگرچنانچه مدیر توانست نظام تمایلات عمومى و نظام اندیشه و بالاخره «نظام رفتار عینى»
|340|
مجموعه انسانى تحت سرپرستى خویش را به صورتى منسجم وهماهنگ به منظور اجرا مأموریت یا تحقق هدف مشخصسازماندهى و هدایت نماید مىتوان گفت که مدیریت محققگردیده است.
در نخستین سالهاى قرن 19 میلادى یک صنعتگر فرانسوى بهنام «هنرى فایل» چنین اظهار داشت که همه مدیران، پنج وظیفهاساسى یا کار انجام مىدهند که شامل : تصمیمگیرى، برنامهریزى،سازماندهى و هماهنگى، هدایت و رهبرى، و نظارت و کنترلاست که در اینجا با شرح و توصیف تحلیل گرایانه از چگونگىتدبیر امامحسین(ع) در برابر مشکلات و مسائل آماده سازىکاروان و هدایت آن به سوى کربلا، جلوه کار کردهاى مدیریتىمورد بحث قرار مىگیرد.
[11]
1. تصمیم گیرى
تصمیمگیرى عبارت است از گزینش یک راه از میان دو یا چندراه با توجه به ملاحظات هدف، آیندهنگرى، توانایى،... . هربرتسایمون «تصمیمگیرى» را جوهر و اساس مدیریت تلقى مىکند.به زعم وى مدیریت چیزى جز تصمیمگیرى نیست. از سوىدیگر تصمیمات باید متوجه آینده باشد و به چشماندازهاى آیندهنظر داشته باشد، زیرا در غیر این صورت بُرد نتایج تصمیماتکوتاه مدت (مقطعى) و حتّى آسیبپذیر خواهد بود. به عبارتدیگر براى حیات دراز مدت اهداف، اندیشهها و برنامهها لازماست در تصمیمگیرىها، ابتدا پیشبینى صورت پذیرد.
از این رو براى احراز چنین نقشى، مدیران باید از توانایى وقدرت تجزیه و تحلیل مسائل، شجاعت، قاطعیت و تعهدبرخوردار باشند. تصمیمگیرىها را نیز از نظر شرایط اخذ تصمیمبه سه دسته اساسى طبقه بندى کردهاند:
|341|
1. تصمیمگیرى در شرایط مطمئن (certainty)، بدین معنىاست که تصمیم گیرنده کاملاً به آثار و عواقب تصمیم خوداشراف و آگاهى دارد، هر چند عواقب آن همراه با خطر باشد.
2. تصمیمگیرى در شرایط مخاطره (risk)، تصمیمگیرى درشرایط «ریسک» زمانى پیش مىآید که عواقب و آثار یک تصمیمبه دقت قابلپیشبینى نیست و معمولاً با توسّل به تخیّلات ناشىاز قدرت، برترىطلبى و یا احساسات، چنین تصمیمهایىاتخاذمىگردد.
3. تصمیمگیرى در شرایط نامطمئن (uncertainty)، معمولاًدر این نوع تصمیمگیرى، شرایط نه کاملاً مطمئن و نه پیوستههمراه با مخاطره است، بلکه عمدتاً در وضعیت نامطمئن و یا درجوّ عدم اطمینان است.
اکنون با کسب معرفت کافى از مفهوم تصمیمگیرى، به سادگىمىتوان ابعاد و دقت تصمیمات اتخاذ شده از سوى امامحسین(ع)را مورد تحلیل و قضاوت قرار داد.
چنانکه گذشت امامحسین(ع) که به منظور اقامه اصلاجتماعى اسلام یعنى امر به معروف و نهى از منکر، از بیعت بایزید استنکاف نمود و با صراحت و قاطعیت آن را رد کرد، ازطرف عوامل یزید در مدینه، سخت تحت فشار و تعقیب قرارداشت، بدین جهت تصمیم گرفت که از مدینه خارج و در مکّه،حرم أمن الهى استقرار پیدا کند و از آنجا صداى اعتراض خود رابه گوش مسلمانان جهان اسلام برساند و پس از آن دعوت عمومىمردم کوفه را اجابت نماید و به عبارت دیگر با رفتن به قتلگاه و باهدیه خون خود، فرزندان و یارانش اصل امر به معروف را احیا وچهره مصداق عینى منکر (یعنى خلافت یزید) را بر ملاء نماید.لکن در مسیر این حرکت عدهاى از مشایخ و مردان سرشناساسلام و دوستداران امام(ع)، جلوى کاروان آن حضرت را
|342|
مىگرفتند و او را از این سفر منع مىکردند و راههاى متفاوتى را برابر تصمیم امام، پیشنهادمىنمودند، از این رو براى قضاوت به مطلوبیت هر یک از راههاى پیشنهادى و همچنینتصمیم امامحسین(ع) لازم است ابتدا به تشریح هر یک از آنها پرداخته و پاسخ امام را درمقابل بیان کنیم.
اولین سؤالى که ممکن است از نظر دیدگاه مدیریتى مطرح شود اینکه، آیا امام حسین(ع)در ابتدا از نتیجه نهایى تصمیماش (قیامش) آگاهى داشت؟ و یا اینکه در یک شرایط اجبار وریسک قرار گرفته بود و تصمیم او منفعلانه بوده است؟ آنچه از دلایل عقلى و نقلى فراواناستفاده مىشود این است که امام از ابتداى حرکتش عاقبت آن را به روشنى مىدید و ازشهادت خود و یارانش حتّى از اسارت خاندانش آگاهى کامل داشت و با آگاهى چنینتصمیمى را گرفته بود. گواه این ادعا در پاسخ امامحسین(ع) به تصوّر مشابه از سوى امّسلمه(همسر رسول خدا(ص)) به روشنى آمده است:
«مادر، (فکر نکن که از این جریان تنها تو مطلع هستى) خود من بهتر از تو مىدانم که از راهظلم، ستم و از راه عداوت و دشمنى کشته خواهم شد و سرم از تنم جدا خواهد گردید وخداوند بزرگ چنین خواسته است حرم و اهل بیت من اسیر و فرزندانم شهید و بهزنجیراسارت کشیده شوند و صداى استغاثه آنان طنین انداز گردد ولى کمک و فریادرسىپیدانکنند».
[12]
از پاسخ امام بهام سلمه، عمر اطراف و دیگران، معلوم مىگردد که آن حضرت به تماممصائب وارده در این حرکت از اسارت خانواده و محل قبر خویش و جزئیات دیگر مطلع وآگاه بود زیرا که این آگاهى از طریق پدر و جدّ بزرگوارش نیز به او رسیده بود، حتّى نقلشدههنگام ازدواج حضرت زینب(س) با عبدالله بن جعفر، حضرت على(ع) در ضمن عقدشرط کرده بود که هرگاه زینب خواست هم سفر حسین(ع) قرار گیرد عبدالله بن جعفرمخالفت نکند.
[13]
با این توصیف ملاحظه مىکنید که تصمیمگیرى امامحسین(ع) از آگاهى و پیشبینىلازمنسبت به نتایج و عواقب آن برخوردار بوده است. به عبارت دیگر این تصمیم ازبینانواع تصمیمگیرى که قبلاً به آن اشاره شد جزء مطمئنترین تصمیمگیرىهامحسوبمىگردد.
حال سؤال دیگرى که در این رابطه به میان مىآید؛ آنکه، آیا تصمیم امامحسین(ع) از بینتصمیمات مختلف انتخاب شده است؟ یا اینکه تنها تصمیم و راه حل موجود بوده است؟ قبل
|343|
از پاسخ به این سؤال لازم است که به فرایند اساسى تصمیمگیرى عقلایى اشارهاى داشتهباشیم: اصولاً براى دستیابى به یک تصمیم عقلایى، منطق حکم مىکند که مراحل زیر را بهترتیب مورد توجه و عمل قرار دهیم:
الف. تشخیص و تعریف مسأله
ب. شناسایى راهکارهاى بدیل و مناسب براى حل آن
ج. ارزشیابى پیامدها و آثار هر یک از راهکارها
د. گزینش راهکار مطلوب بین راه کارهاى شناسایى شده
ه. اجراى راهکار (تصمیم) اتخاذ شده
قبل از خروج امام(ع) از مدینه، عدهاى از مشایخ حجاز و زنان و مردان سرشناسودوستداران امام(ع) نزدش آمده و او را از این سفر مخاطرهآمیز منع کرده و هر کدامراهحلهایى، پیشنهاد کردند و امام(ع) نیز ضمن شنیدن نظرات آنان و تقدیر ازخیرخواهىودلسوزیشان به هر کدام پاسخ مناسبى داده است، که اجمالاً به آنهااشارهمىشود:
پیشنهاد و راه حل اول(بیعت با یزید): پس از امتناع بیعت و ردّ درخواست ولید(استاندار مدینه)، روزى در بین راه مروان امام را ملاقات کرد و گفت: اى ابوعبدالله، منتراپندى مىدهم که اگر آن را بپذیرى، راه راست در پیش روى تو گشوده خواهد شد. امامفرمودند: بگو تا گوش کنم، مروان گفت: من به تو توصیه مىکنم که با یزید بن معاویه بیعتنمایى تا هم دین و هم دنیایت را نگهدارى.
حضرت در پاسخ فرمود:
«اگر آدمى چون یزید زمام حکومت اسلامى را به دست گیرد، دیگر اسلام نابود خواهد شد وبراى آن باید عزا گرفت.»
بیعت با یزید از نظر امام؛ تنها تأیید کردن خلافت آدم ننگینى مانند یزید نیست بلکه تأییدکردن سنّتى است که براى اولین بار به وسیله معاویه مىخواست پایه گذارى شود.
امام(ع) در جاى دیگر فرموده است:
«اگر آنان از من تقاضاى بیعت هم نکنند من باز هم آرام و ساکت نخواهم نشست زیرا اختلافمن با دستگاه خلافت تنها بر سر بیعت با یزید نیست که با سکوت آنان در موضوع بیعت، مننیز سکوت اختیار کنم، بلکه وجود یزید و خاندان وى موجب پیدایش ظلم و ستم و شیوعفساد و تغییر احکام اسلام گردیده و این وظیفه من است که در راه اصلاح این مفاسد و امر به
|344|
معروف و نهى از منکر و احیاء قانون جدّم رسول خدا(ص) و زنده کردن راه و رسم پدرمعلى(ع) و بسط عدل و داد بپاخیزم.
[14]
پیشنهاد و راه حل دوم(قیام در مدینه): عدهاى از یاران حضرت، قیام در مدینه راپیشنهاد نموده بودند لکن بعدها براى آنان روشن گردید که امام(ع) به واسطه حرکتش ازمدینه تا کربلا توانست حداکثر بهره بردارى را در رابطه با روشن سازى افکار عمومى و حتّىجذب و آموزش یارانش بنماید، علاوه بر آن چنانچه در مدینه نهضت را رهبرى مىنمود قبلاز آنکه کوچکترین نتیجهاى گرفته شود توسط مأموران یزید و حتى مردم جاهل و منافقکشته مىشد. از سوى دیگر، اصولاً از بدو تولد آن حضرت، موضوع شهادتش در کربلامطرح بوده است، حتّى در زمان انبیاى پیشین نیز روشن بوده که حسین(ع) فرزند پیامبر خاتمدر کربلا شهید خواهد شد.
[15]
پیشنهاد و راه حل سوم(پناه گرفتن در مکّه): عدهاى مانند ابنزبیر، عبداللهبنجعفر و محمد بن حنفیّه مىگفتند مکّه حرم خدا و جاى أمن است، اگر در مکّه بمانیدبهتراست از رفتن به کوفه، لکن امام(ع) در پاسخ محمد بن حنفیه فرمود: خوف این دارمکهیزید مرا در حرم خدا با مکر و حیله به قتل برساند و بدین وسیله احترام خانه خداشکستهشود.
[16]
با کشته شدن زبیر توسط مأمورین یزید بر دیگران معلوم شد؛ که آنها به خطا رفتهاند،یزید و مأمورین او حرمت کعبه را نگاه نداشتند و ابنزبیر را در مسجدالحرام کشتند.
پیشنهاد و راه حل چهارم (گرفتن امان از والى مکّه): هنگامى که عبدالله بن جعفراز تصمیم قطعى امام(ع) یعنى حرکت از مدینه براى خروج بر یزید مطلع گردید، نزد عمروبن سعید والى مکّه رفته و از او براى امام(ع) أمان نامه گرفت. از این رو والى مکّه به امام(ع)اعلام مىدارد «با خبر شدم که تصمیم دارى به طرف عراق (کوفه) حرکت کنى، تو را به خدا ازاختلاف بپرهیز و اگر از روى ترس و ناچارى به سمت عراق مىروى، به سوى من بیا که درامان من خواهى بود». حضرت در پاسخ او چنین مرقوم فرمود:
«بهترین أمانها، أمان خداست و کسى که در دین، ترس از خدا نداشته باشد در آخرت از امان اوبرخوردار نخواهد بود».
[17]
پیشنهاد و راه حل پنجم(فرار به نقاط دور دست): بعضى از افراد مانند محمد بنحنفیه به نحوى به امام پیشنهاد کردند که به سوى یمن بگریزد، لکن امام در پاسخ
|345|
آنانفرمودند:
«من هرگز چنین نخواهم کرد و در انتظار قضا و قدر الهى هستم، تا خداوند آنچه را کهمىخواهد، انجام شود.»
از سوى دیگر؛ حکّام یمن نیز بىچون و چرا در فرمان یزید بودند؛ به طورى که در منزلتنعیم امام(ع) با کاروانى که از یمن مىآمد برخورد کرد، سؤال فرمود این اموال و هدایا براىکیست؟ آنها گفتند از حاکم یمن براى یزید است، امام آن اموال را مصادره نمود. در این رابطهبرخى از اندیشمندان گفتهاند که چه بسا هدف از این مصادره از سوى امام(ع) اثبات اینمطلب بوده است که در یمن نیز با توجه به وجود چنین حکّامى در امان نبوده بلکه اگر به آنطرف مىرفت بىنتیجه به شهادت مىرسید.
[18]
در انتهاى این بخش چنین استفاده مىشود که سخن و پیشنهادهاى ناصحان و تصمیمامامحسین(ع) هر دو راه حلهایى براى حل مسأله یا تعیین تصمیم بود، لکن ناصحان ومشاوران ظاهر را مىدیدند و شکست و پیروزى را با معادلات و محاسبات عادى و ظاهرىارزیابى مىکردند و ساقط کردن حکومت یزید و تشکیل حکومت حسینى را به عنوان هدفنهضت فرض کرده بودند، و از پشت پرده غیب و از واقعیت امر اطلاع نداشتند و باایندیدگاههر چه مىگفتند حق بود، خیرخواهى و صداقت بود و امام(ع) نیزتأییدشانمىکرد. ولى امامحسین(ع) هدفى غیر از تصوّر آنان داشت؛ امام واقع رامىدید،هدفى بالاتر از پیروزى ظاهرى و حکومت کردن. امام مىدانست پیروزىاشدرکشته شدن وشکست ظاهرىاش است، که ناصحان از آن باک دارند و او را از آنبرحذرمىدارند، به عبارت دیگر امامحسین(ع) در صدد بود تا با شهادت خویش مردم راآگاه کند که دین آن نیست که دنیاطلبان بنىامیّه دارند و همچنین نفرتى را که در دل مردم ازرفتار بنىامیه به وجود آمده بود، موجب نفرت از دین نگردد. البته همه آن رازها و اهدافى کهامام(ع) دراین نهضت دنبال مىکرد براى ما روشن نیست. لکن با توضیحات بالا براى ماروشن شدکه؛ امام با پیشبینىدقیق و برنامه خاص خود در تصمیمگیرىهاى هیچگاهشتابزده وانفعالى عملنمىنمود. و از این رو یزید را در چالشى سخت قرار داده بود، زیرامعمولاً مدیرانى که هوا پرستند، نمىتوانند در اوضاع پیچیده و بحرانى تصمیم منطقى وعقلایى اتخاذ کنند.
|346|
2. برنامهریزى
«برنامهریزى» عبارت است از پیشبینى اقداماتى که به منظور تحقق اهداف باید در آیندهصورت پذیرد؛ به عبارت دیگر «برنامهریزى» یعنى فراگرد تعیین و تعریف اهداف و تدارکدقیق و پیشاپیش اقدامات و وسایلى که تحقق اهداف را میسّر مىسازد.
[19]
در هر برنامه توجه به دو نکته حائز اهمیت است؛ اول، دقت در هدفگذارى دوم،پیشبینى دقیق اقدامات آینده و زمانبندى آن.
نخست، هدفگذارى: در حماسه حسینى تعیین هدف به دقیقترین شکل آن صورتپذیرفته بود. تجلّى این امر را باید در نامهها و عملکرد امامحسین(ع) مشاهده کرد. اجمالاً درضرورت هدف براى برنامه مىتوان گفت که وجود آن از تشتّت آراء، هرج و مرج عملیات وبىملاکى در قضاوت جلوگیرى مىکند. از نکات بسیار مهم در این رابطه مىتوان به مواردزیر اشاره نمود:
1. در قالب هر برنامه دو نوع هدف وجود دارد؛ هدفهاى ظاهرى یا رسمى که همانهدفهاى اولیه براى طرّاحى برنامه است، و هدفهاى واقعى که برنامه در عمل به آن سوکشیده مىشود، و آنچه که عاملان اجرا به آن مبادرت مىورزند هدفهاى واقعى است و چهبسا با هدفهاى رسمى متفاوت باشد. این تفاوت در بسیارى از مواقع نگرانیهایى براى مدیرانو برنامه ریزان به وجود مىآورد. لکن در نهضت امامحسین(ع) تفاوتى بین هدفهاى رسمىو واقعى مشاهده نمىشود، زیرا آنچه که امامحسین(ع) به عنوان هدف بیان کرده بود از پیش،پدرش على(ع) از جدّش پیامبر اکرم(ص) و او از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال بیانکرده بودند.
2. موفقیت یک برنامه نیز در دستیابى به هدفهاى آن است؛ که این امر مىتواند با توجهمداوم و مستمر به هدف در مرحله اجراء تضمین شود. از این رو؛ امامحسین(ع) روزى که ازمدینه مىخواست خارج شود، اهداف نهضت را در قالب وصیتنامه به برادرش محمد بنحنفیه چنین بیان مىدارد:
«مردم دنیا بدانند که من یک فرد جاه طلب، مقام طلب، اخلالگر، مفسد و ظالم نیستم، منچنین هدفهایى ندارم، قیام من قیام اصلاحطلبى است، قیام و خروج کردم براى اینکهمىخواهم امّت جدّ خودم را اصلاح کنم من مىخواهم امر به معروف و نهى از منکر بکنم...»
[20]
در صبح روز عاشورا این هدف را با عبارت دیگر تکرار مىکند:
|347|
«خداوند پایان کار را براى همه روشن کرده است که همه کشته مىشوند و هر کس براى هدفدیگرى آمده از همین جا برگردد. فردا عدهاى نگویند ما به طمع حکومت و ریاست رفته بودیمولى مطلب عوض شد.»
دوم، پیشبینى و مرحله بندى: منظور از پیشبینى استفاده از فنونى است که نحوهتداوم به انجام رسیدن اقدامات بعدى را
[21] روشن مىسازد. از این رو یکى از وظایفمدیریت و رهبرى مجموعه انسانى، تخمین و پیشبینى وقایع و رویدادها مىباشد، بههمینسبب امامحسین(ع) نیز به دنبال امتناع از بیعت با یزید؛ این دشمن مستبدوخونخواربه خوبى پیشبینى از اوضاع به عمل آورده بود که جلوههاى آن را مىتواندرانتخاب مکان و زمان مبارزه، حتى شیوه مبارزه و عبور از موانع ایجاد شده از سوى دشمنملاحظه نمود:
- در خصوص شیوه مبارزه؛ امام(ع) با توجه به درک دوران حکومت پدرش و برادربزرگوارش و همچنین بىوفایى مردم کوفه به درستى مىدانست که دعوت 12 هزار نفرىمردم کوفه از ایشان به واقعیت نزدیک نیست، لذا در مقابله با یزید با توجه به یاران اندک واهداف عالى؛ بیدارى جامعه اسلامى و افشا و عملکرد حکّام بنىامیه به ویژه یزید مىبایستشیوه مبارزه را نظامى - فرهنگى انتخاب کند.
از آنجایى که درگیرى نظامى در مدینه احتمال مىرفت که به نفع یزید تمام شود، از اینروامام(ع) در کنار شیوه نظامى، شیوه فرهنگى را اتخاذ مىکند تا در صورت فراهمشدنشرایط نظامى، کار حکومت فاسد را یکسره کند و در غیر این صورت حداقل بههدفافشاى چهره فساد، و بیدارى مسلمانان دست یافته باشد، به یقین مىتوان گفتکهایننوعمبارزه یعنى نظامى - فرهنگى اولین بار بود که در این نهضت به کار مىرفت.ازاینرو به گمان قوى حرکت خانواده پیامبر(ص) به همراه زنان و کودکان کم سنوسالحتى کودک شیرخوار تا کودکانى که باید دست آنها را گرفت و در دل تاریکى ازکورهراهها وبیابانها از مدینه تا مکّه و از آنجا تا کربلا، عاطفه آن مردم را برانگیخته و آتشىبردلهاى مردهمىزد و سؤالهایى در اذهان عمومى به وجود مىآورد، که بعدها ثمره آنروشن گردید.
- در خصوص انتخاب مکان و زمان مبارزه؛ امام(ع) با انتخاب راهها و منازل رسمى (کهتقریباً از میان آبادىها مىگذشت) در ایّام مبارکى نظیر شعبان، رمضان و ذىحجة به تحقق
|348|
اهداف نهضت تسریع بخشید زیرا فاصله بسیار طولانى طى یکصدوهفتاد و پنج روز به ویژهتوقف چهار ماهه در مکّه (محل تجمع عبادى مسلمانان از سراسر نقاط) منجر به این شد کهامام(ع) فرصت اطلاع رسانى را بیابد و پیام نهضت را ابلاغ کند و همچنین اقدام به جذبنیرو نماید و در نهایت کاروان کربلا را براى حماسه عاشورا کاملاً آماده سازد. حتّى کشاندن30 هزار نفر از سپاه دشمن به کربلا خود یکى از تدابیر امام(ع) در این زمینه بود؛ که مبادا کشتهشدنش مخفیانه صورت گیرد، بلکه در مقابل و مشهد دیدگاه 30 هزار نفر قرار گیرد تا براىمستندات تاریخى پیام عاشورا مؤثر واقع شود. به هر حال باید اذعان نمود که هزار نکتهباریکتر ز مو در این حماسه وجود دارد که ما عاجز از ذکر تمام آن مىباشیم.
- برنامهریزى در روز عاشورا ؛ امام در شب عاشورا پس از جلسهاى که با یاران خویشداشت به برنامهریزى جهت مقابله با دشمن مىپردازد و بهترین راه مقابله را انتخاب مىکند؛به بررسى اطراف خیمهها مىپردازد و دستور مىدهد همان شب خیمهها را که از هم دوربودند نزدیک یکدیگر قرار دهند و آن چنان نزدیک آوردند که طناب خیمهها در داخلیکدیگر فرو رفت و به گونهاى که عبور یک نفر از بین دو خیمه ممکن نبود و همچنین دستوردادند که خیمهها را به شکل هلال نصب کنند و شبانه در پشت خیمهها گودالى حفر کنند کهاسبها نتوانند از روى آن عبور کنند، و امکان حمله دشمن از پشت کاملاً از بین برود.همچنیندستور دادند مقدارى از خار و خاشاک انباشته کنند تا صبح عاشورا آنها راآتشبزنند که تا اینها زندهاند دشمن نتواند از پشت خیمهها حمله کند؛ یعنى فقط از روبهروو راست و چپ با دشمن مواجه باشند و از پشت سرشان اطمینان داشته باشند. در واقع بااین برنامهریزى امام(ع) توانست از سه طرف راه دشمن را مسدود نماید و تنها یک راهباریکى براى ورود و خروج به خیمهها قرار داده بود و آن مسیر هم به وسیله مردان جنگاوروشجاع مورد حفاظت قرار داده بود و این تدبیر باعث شده بود که با تعداد 72 نفر از صبح تاعصر عاشورا در مقابل 30 هزار نفر مقاومت کنند و تلفات سنگینى (بیش از 1000نفر) نیز ازدشمن بگیرند.
بنابراین در مىیابیم که امامحسین(ع) در آخرین لحظات حیات خویش خود را از تدابیرمدیریتى (برنامهریزى) بىنیاز نمىدید و مقاومت او در مقابل دشمن حالت انفعالى نبود،بلکه هوشمندانه و کاملاً مسلط بر اوضاع بوده است. در این رابطه به تصویرى که بر گرفته ازنقلیات تاریخى است دقت کنید:
|349|
این جا، جاى تصویر است
|350|
این جا، جاى تصویر است
در این نقشه مهمترین منازلى که امام حسین(ع) در مسیر مکه به کربلا از آن عبور کرد با علامت چهارگوشه مشخص شده است.
|351|
این جا، جاى تصویر است
مسیر حضرت امام حسین(ع) به کربلا و مسیر بازگشت اسرا
|352|
3. سازماندهى
«سازماندهى» عبارت است از گروهبندى فعالیتهایى که براى نیل به هدفها لازم است وتعیین سلسله مراتب نیروهاى انسانى در هر گروه از فعالیتهاست. از این رو با سازماندهىتقسیم کار و ارتباط بخش نیروها به سمت هدفهاى واحد تحقق مىیابد. اجمالاً در تأییدوجود نوعى سازماندهى در حرکت امامحسین(ع) لازم است به این نکته اشاره کنیم که ؛ امامدر آستانه عزیمت از مدینه به کربلا صراحتاً به دو بخش از مبارزه خود اشاره مىکند که یکىبخش شهادت (عملیات نظامى) و دیگرى بخش اسارت (عملیات فرهنگى) خواندن اوست:«إنّ الّله شاء أن یراک قتیلاً و أن یراهّن سبایا».
[22]
همچنین برنامهها را به کوتاه مدت شامل؛ (اقدامات و پیشبینى حوادث احتمالى درمنازل طى شده) و برنامه بلندمدت که شامل؛ (اسارت فرزندان و خاندانش مىشد) تقسیمنموده بود.
- برنامه کوتاه مدّت؛ که در قالب حدوداً 21 منزل سازماندهى شده بود، اهداف و نتایجبسیارى به همراه داشت، براى پرهیز از تفصیل آن، تنها به چند محور اصلى آن اشاره مىشود:
1. تبیین اصول، مبانى و ماهیت نهضت جهت الگو قرار گرفتن آن براى آیندگان.
2. روشنسازى اذهان عمومى نسبت به اهداف و حقانیت نهضت.
3. مستند سازى نهضت عاشورا در تاریخ.
4. دریافت اخبار و اطلاعات از دشمن و اوضاع منطقه عملیاتى.
5. جذب و آماده سازى نیروهاى عملیات کننده در روز عاشورا.
- برنامه بلندمدت؛ در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندانش سازماندهى شده بود؛ درنخستین نگاه همراه آوردن کودکان و زنان سؤال برانگیز بود و با مدیریت جنگ نامأنوساحساس مىشد، امّا وقتى که ماجرا با دقت مورد مطالعه قرار مىگیرد در مىیابیم که علىرغمدشوارىها، حضور زنان و کودکان تا چه اندازه در تبیین و گسترش حماسه حسینى مؤثربوده است.
اصولاً آنچه در تحقیقات تاریخى و ملاحظات علوم تربیتى ثابت شده است این است کهزنان در نقش تربیتى و فرهنگى نسبت به مردان مؤثرترند. بدین جهت است که در مدیریتنهضت حسینى، هم براى مردان و هم براى زنان تقسیم وظایف و نقش مشخص دیده شدهبود، البته نقش مردان در مدار خودش و نقش زنان نیز در مدار خودش. لذا یکى از تدابیر مهم
|353|
مدیریتى امام(ع) در این قسمت از سازماندهى نیرویى محسوب مىشد. بنابراین پس ازعاشورا بلافاصله به طور مشخص برنامه بلندمدت فرهنگى و تربیتى به وسیله زنان بهرهبرى زینب(س) آغاز مىشود (هر چند شروع نقش تربیتى و فرهنگى زنان از مدینه بودهلکن بطور مشخص پس از عاشورا یاد شده است). از این رو مىتوان بیان نمود که حضورزنان از مدینه تا کربلا و از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام و از شام تا مدینه همه بر طبق برنامه ازقبل پیشبینى شده بود، زیرا بدون حضور و نقش آنان تعدادى از اهداف نهضت مانند؛ افشاىچهره فساد بنىامیه و یزید و تثبیت نهضت، محقق نمىشد:
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا مىماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرىازریاء مىمانداگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان درکویرتفته جا مىمانداگر زینب نبود.
[23]
4. هماهنگى
هماهنگى در مدیریت یعنى ؛ وحدت بخشیدن به عملکرد نیروها در مسیر هدفهاىسازمان، این وظیفه به شکلهاى مختلف و در قالب برنامه و اجرا باید مراعات شود.
- هماهنگى و وحدت در هدف؛ هماهنگى در نهضت حسینى در متعالىترین وجه خودتجلّى یافته بود، همه مؤمنان و عاشقان که با اهداف و عقاید امام هم نظر بودند، با شنیدنحرکت و قیام امام(ع) از نقاط دور دست به سوى امام شتافتند و به شکلى وحدت یافته قیامحسینى را بر پا داشتند. مؤید این مطلب سخن خود امام(ع) است که در پاسخ به محمدحنفیّهمىفرماید:
«برادر، تصمیم گرفتهام که به مکّه حرکت کنم و من و برادرانم و فرزندان برادرانم و گروهى ازشیعیان مهیّا و آماده این سفر هستیم، زیرا این عده با من هم عقیده بوده و هدف و خواستهآنان همان هدف و خواسته من است.»
[24]
ملاحظه مىکنید که وحدت و هماهنگى در هدف از سوى اعضاء نهضت کاملاً وجودداشت؛ زیرا مقصود همه اصحاب براى شرکت در نهضت تقرّب به خدا و انجام تکلیف امربمعروف و نهى از منکر بود.
- امّا وحدت و هماهنگى در عملیات؛ اصحاب در پیروى از رهبرى نهضت، فعالیتهاىیکسانى را انجام مىدادند. در روز عاشورا اصحاب در صفهاى به همپیوسته، یکرنگى،همراهى و وحدت خود را تا پاى جان خویش به نمایش گذاشتند، و هیچ گونه تعارضى بین
|354|
عملکردهاى آنان مشاهده نمىشد، همه با هم به رهبرى امام(ع) با خون خود به وحدانیّتخداوند شهادت دادند و رمز موفقیت و جاودانگى را عینیّت بخشیدند.
حفظ اصل هماهنگى در آخرین لحظات حیات امامحسین(ع) نیز قابل توجه است؛ امامدر روز عاشورا نقطهاى را که مشرف بر نقاط دیگر بود مرکز و قرارگاه خویش قرار داده بود واز آن مکان فرماندهى و عملیات مىنمود به ویژه اینکه آن نقطه نزدیک خیام حرم بود و شایدمهمترین مقصود امام(ع) از انتخاب این نقطه؛ حفظ هماهنگى لازم نیروهاى عملیاتى بانیروهاى پشتیبانى و فرهنگى بود، و هر گاه که در آن نقطه قرار مىگرفت و بانگ «لا حول و لاقوّة إلّا بالّله» سر مىداد، همه نیروهاى در میدان به ویژه نیروهاى پشتیبان و اهل بیتش قوت وانرژى دیگرى مىگرفتند و این هماهنگى تا آخرین لحظات حیات امام وجود داشت.
[25]
5. رهبرى
کلیت وظایف رهبرى، در اداره ا مور و توفیق در هدایت گروه به سوى هدفهاىمعینخلاصه مىشود. از این رو، هر مدیرى علاوه بر وظایفى چون برنامهریزى،سازماندهى و کنترل باید انجام وظیفه یعنى رهبرى و هدایت افراد سازمان را نیز عهدهدارگردد؛ انجام این مهم نیز بدون توانایى نفوذ و تأثیرگذارى بر اعضاى گروه امکانپذیرنمىشود. بنابراین، مدیر در نقش رهبرى کسى است که بتواند بر افراد تحت سرپرستى خودنافذ و مؤثر باشد.
در نظام مدیریت اسلامى نیز رهبر رکن است و او است که بار سنگین و پرمسؤولیت انبیاو پیام آوران بزرگ الهى را در جامعه به دوش مىکشد. او در روند میثاقى که خداوند از اوگرفته تا در برابر نابرابرىهاى حاصل از ستم و تجاوز صاحبان زر و زور و تزویر مقاومتکند، هرگز کمترین تردیدى به خود راه نمى دهد و در ظرف اندیشه او چیزى جز «اصلاح» کههمان دعوت به خیر و معروف در جامعه اسلامى است وجود ندارد. بنابراین مىتوان گفتمفهوم «مدیریت» در نظام اسلامى چیزى جز فرایند رهبرى جامعه نیست و بر این اساس،جایگاه آن نیز برترین جایگاه اجتماعى است که در فرهنگ مدیریت اسلامى (در عالىترینسطح) از آن به امامت و ولایت یاد شده است.
هدایت و رهبرى در نهضت امامحسین(ع) بر پایه اصول و ارزشهاى دین قرار داشت، دراین بخش به تعدادى از اصول رهبرى در نهضت حسینى اشاره مىگردد:
|355|
اصل آگاهى: امام(ع) در آخرین روز توقفاش در مکّه و هنگامى که قصد عزیمت بهکربلا را نمود؛ با یارانش پیرامون حرکت به کربلا و خطرات آن بیان مبسوطى را ایراد فرمود،به فرازى از آن توجه بفرمایید:
«آگاه باشید، هر یک از شما حاضر است در راه ما(یعنى راه اعتلاى کلمه حق) از خون خویشبگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد که من فرداصبح حرکت خواهم کرد انشاءالله تعالى.»
[26]
امام(ع) در کلیه مراحل نهضت به اصل آگاهىبخشى پایبند بود و هیچگاه نخواست که ازشعور ناخودآگاه یارانش استفاده کند که سوار بر موج شود و مردم را سپر خود قرار دهد.
اصل انگیزش: یکى از اصول مهم رهبرى در نهضت کربلا اصل انگیزش بود، از این روامام(ع) در روز عاشورا پس از نماز صبح رو به سوى نماز گزاران نموده و براى ایجاد آمادگىروانى کامل یارانش چنین فرمود:
«اى بزرگزادگان، صبر و شکیبایى به خرج دهید که مرگ چیزى جز یک پل نیست که شما را ازسختى و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهاى همیشگى آن مىرساند. چه کسى استکه نخواهد از یک زندان به قصرى انتقال یابد و همین مرگ براى دشمنان شما مانند آن است کهاز کاخى به زندان و شکنجه گاه منتقل گردند.»
[27]
اصل تعهد به قانون و دستورات الهى: معمولاً در شرایط بحرانى کمتر کسى استکه به قانون و موازین اجتماعى یا شرعى پایبند بماند لکن اولیاء الهى و به ویژه امامحسین(ع)در سختترین شرایط، رهبرى خود را مبتنى بر رعایت قانون و موازین قرار داده بود، از اینرو در هنگامى که با اولین واحد نظامى دشمن برخورد مىکنند؛ یکى از یاران آن حضرتیعنى زهیر بن قین پیشنهاد مىکند که بهتر است ما حمله را شروع کنیم زیرا با فرارسیدننیروهاى امدادى هرگز قادر به کمترین مقاومت نخواهیم بود. امام(ع) در پاسخ به پیشنهادایشانفرمود:
«من جنگ را آغاز نخواهم کرد.»
[28]
روشن است که پیشقدم شدن در جنگ با ارزشهاى مکتب مباین است و امام(ع) خود راپاىبند بدانها مىبیند، هر چند که در آینده به ظاهر به نفع آنها نباشد، لذا مىبینیم که حضورقانونمند امام حسین(ع پس از 1400 سال نسبت به حضور فیزیکىاش اثر بخشتر است ومنشأ تحرک و هدایت بسیارى از نهضتها پس از خودش شده است.
اصل قاطعیت: امام(ع) در تصمیم خود مبنى بر عدم بیعت با یزید و مخالفت با او و
|356|
آفریدن حماسه عاشورا، به قدرى استوار، مصمم و قاطع بود که هیچ قدرت و عاملى هیچطرح و پیشنهادى نمىتوانست آن را متزلزل کند. این استوارى و قاطعیت در تمام حالات ودر تمام فراز و نشیبهاى نهضت عاشورا و در رهبرى آن حضرت، از آغاز تا پایان به طوریکسان حاکم بود، لذا این اصل خود به عنوان یکى از رمزهاى پیروزى نهضت حسینىمحسوب مىشود.
اصل تفویض اختیار: یکى از اصول بارز رهبرى نهضت در تمام مراحل، وجودآزادى و اختیار بود.
امام در شب عاشورا با یاران خود چنین صحبت مىکند:
«من از همه شما تشکّر مىکنم، فردا دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزادهستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه مىدهم که از این سیاهى شباستفاده کرده و به سوى آبادى و شهر خویش حرکت کنید، زیرا این مردم فقط در تعقیب منهستند و اگر مرا بکشند با کسى دیگر کارى ندارند.»
[29]
بر این اساس امام(ع) مىخواست که یارانش در نهایت آگاهى، آزادى و اختیار قدمدراینراه بگذارند، زیرا در لیست قهرمانان کربلا قرار گرفتن صلاحیت واختیارمىخواست.
در نمونهاى دیگر؛ در روز عاشورا، حُرّ نزد امام(ع) آمد و گفت: اگر سوار بر اسب باشمبهتر توان جنگاورى خواهم داشت تا پیاده باشم. امام(ع) فرمود:
«هرگونه مىپسندى عمل کن.»
[30]
همانطور که در اصول و مبانى رهبرى امامحسین(ع) ملاحظه گردید، آزادى و اختیارانسان از مهمترین تأکیدات و ملاحظات رهبرى نهضت عاشورا بود لکن در نظام حکومتىبنىامیه و یزید انسانها به مثابه مهره محسوب مىشدند؛ توهین و تحقیر و زبونى کارکنان ازمختصات مدیریت و حکومت آنان بود. به عنوان مثال مىتوان به یک فراز تاریخى اشارهنمود: یزید به یکى از فرماندهان ارشدش یعنى عبیدالله بن زیاد گفت اگر حسین را به قتلنرسانى، زندگى تو را تباه و (به اصطلاح امروزى) شناسنامهات را باطل مىکنم، و داستاننسبت دادن پدرت زیاد به ابوسفیان بر باد(افشاء) مىگردد و نژاد و نسب تو به سمیّه مىرسدکه تابلو تباهى و بدکارى و رسوایى در جاهلیت بود. این نحوه ارتباط و برخورد توهینآمیزاز بالاترین رده تا پایینترین آن در این نظام مدیریتى جارى بود.
|357|
6. کنترل و نظارت
کنترل و نظارت معمولاً براى شناسایى برنامهها و چگونگى اجراى آنها جهت حصولمؤثر هدفهاست. از این رو وظیفه کنترل و نظارت، سعى در کشف نارسائیهاى موجودورفعموانعى است که بر سر راه رشد استعدادهاى نیروى انسانى و پیشرفت برنامهها قراردارد.بنابراین توان شناخت و ارزشیابى فعالیتها، روحیّات و استعدادهاى کارکنانومسیرکار در سازمان همچنین دقیق و منضبط بودن و سعه صدر داشتن از مهارتهاىموردنیاز مدیران و رهبران است. در این رابطه مىتوان به فرازهایى از نهضت حسینىاشارهنمود:
- از نافع بن هلال چنین نقل شده که امام پس از بررسى بیابانهاى اطراف به سوى خیمههابرگشت و به خیمه خواهرش زینب کبرا(س) وارد شد. من در بیرون کشیک مىدادم، زینبکبرا(س) عرضه داشت: برادر! آیا یاران خود را آزمودهاى و به نیّت و استقامت آنان پى بردهاىتا مبادا در موقع سختى دست از تو بردارند و در میان دشمن تنها بگذارند. امام در پاسخخواهرش فرمود.
«آرى به خدا سوگند آنها را آزمودهام و نیافتم آنان را مگر محکم و با صلابت و غرنده وخشمناک. آنان به کشته شدن در پیش روى من آنچنان مشتاق هستند مانند اشتیاق طفلشیرخوار به پستان مادرش.»
[31]
- در شب عاشورا نیز امامحسین(ع) از محیط خیمهها بیرون رفت تا نزدیکى لشکردشمن، نافع بن هلال (یکى از یاران امام) از امام(ع) سؤال کرد، دلیل نزدیک شدنش به لشکردشمن در این وقت شب چه بوده است؟ امام(ع) در پاسخ وى فرمود: آمدهام تا پستى و بلندىاطراف خیمهها را بررسى کنم که مبادا براى دشمن مخفى گاهى باشد و از آنجا براى حملهخود و یا دفع حمله شما استفاده کند.
- همچنین در نمونه دیگر؛ یکى از فعالیتها در شب عاشورا این بود که اسلحهها را براىفردا آماده سازند، از این رو مردى به نام «جَون» که آزاده ابوذر غفارى بوده است و متخصصدر کار اسلحه سازى، این مرد در خیمهاى که به این کار اختصاص داشت مشغول آماده کردنسلاحها بود؛ امام در آن شب آمد تا از او سرکشى و بازدید کند.
ملاحظه مىشود که نظارت و کنترل در تمام مراحل نهضت جارى و سارى بود.
|358|
خلاصه و نتایج
با مرور اجمالى از مباحث یاد شده نتایج زیر به دست خواهد آمد:
1. الگوهاى مدیریت را با تمام تنوعهاى ظاهرى و صورى آن به دو نوع مادى و الهىمىتوان تقسیم کرد؛ حادثه عاشورا در واقع بهترین و گویاترین تابلوى نمایش این الگوىمادى و الهى است.
2. از نظر امامحسین(ع) مدیریت و حکومت افراد فاسد، خائن و ستمگر بر جامعهاسلامى عظیمترین فتنه و بلیّه و بزرگترین عامل فساد و تباهى امت اسلامى است.
3. مدیریت حماسه عاشورا، الگوى کارآمدى را براى هدایت جامعه انسانى به ویژه دردورههاى بحرانى و استبداد خارجى و یا داخلى به دست مىدهد.
4. در بخش هدف این نتیجه حاصل شد که؛ مدیریت باید جلوگیرى از فساد، بىعدالتى واداره امور را تضمین کند تا هم در سازمان و هم در جامعه عدالت ایجاد گردد، زیرا هدفنهایى مدیریت اسلامى رسیدن به فلاح و رستگارى است.
5. در بخش تصمیمگیرى؛ امامحسین(ع) براى تصمیمگیرى بر خلاف یزید در یکفضاى مه آلود قرار نگرفته بود، او به خوبى شرایط را مىدیده و مىدانسته است که شرایط بهگونهاى است که جز با شهادت او این کجىهاى چندین ساله ناشى از مدیریت و حکومتبنىامیه اصلاح نمىگردد.
مجموعه جریان قیام امامحسین(ع) سرشار از لحظههاى مهم و خطر خیز بود؛ دعوتشدن به کاخ استاندارى مدینه، حرکت از مکّه، برخورد با سپاه حُر، بىآبى و بىتابى کودکان،انبوه سپاه دشمن، غربت و تنهایى، شهادت یاران، همه و همه، لحظهها و صحنههایى هستندکه پاى اراده را مىلرزانند و انسان را در تصمیمگیرى دچار بحران و دشوارى و تنگنامىسازد، لکن امام(ع) در تمام این شرایط بهترین تصمیم و دقیقترین برنامه راطرّاحىمىکرد.
6. در بخش برنامهریزى؛ انتخاب بهترین زمان، بهترین یاران، بهترین مکان و بهترینشرایط و زمینهها براى تحقق یک امر، گواه مدیریت توانا و مدبّر این نهضت بود.
7. در بخش سازماندهى؛ به همراه آوردن خانواده اعم از زنان و خردسالان و دادنرهنمودهایى براى ایفاى نقش فرهنگى بعد از شهادت خویش، یکى از بارزترین جلوههاىسازماندهى نیرویى در نهضت حسینى است.
|359|
8. در بخش رهبرى؛ امامحسین(ع) به صورت یک مدیر در نقش رهبرى ملتزم و متعهدوبه صورت نمونهاى از تربیت اسلامى به همه مدیران و رهبران اسلامى آموخت که؛
اولاً، در برابر انحرافها بایستند.
ثانیاً، در افشاى همه کسانى که نقاب بر چهره دارند بکوشند.
ثالثاً، از تصفیه نیروهاى فرصت طلب و جذب و پذیرش و آموزش افراد صادقغفلتنورزند.
رابعاً، از طریق محبت، نیروهاى انسانى را برانگیزانند.
و بالاخره، کوشش کنند در تربیت و آماده کردن نیرویى که بتواند ادامه دهنده راه باشد ومسیر انقلاب را هموار نمایند (منظور توجه به نقش زنان در نهضتها و استمرار آن) و بهعبارت دیگر عملیات نظامى بدون پشتیبانى عملیات تربیتى و فرهنگى ثمره بخشنخواهدبود.
[1]. شیخ عباس قمى، نفس المهموم، ترجمه ابوالحسن شعرانى، انتشارات اسلامیه، 1374.
[2]. محمد صادق نجمى، سخنان حسین بن على(ع) از مدینه تا شهادت، انتشارات اسلامى، ص 63.
[3]. قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 30.
[4]. قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 72.
[5]. محمد افندى، نگرش توحیدى در مدیریت و اداره امور عمومى، ترجمه مرکز بررسى و مطالعاتاستراتژیک ادارى، 1376.
[6]. ابن جمعه حویزى، نورالثقلین، جلد 4، ص221.
[7]. جواد محدثى، فرهنگ عاشورا، انتشارات معروف، سال 1374.
[8]. اسد حیدر، مع الحسین فى نهضته، ترجمه مؤسسه انتشارات طور، سال 1368.
[9]. علامه سید محسن الامین العاملى، امام حسن و امامحسین(ع)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاداسلامى، سال 1369.
[10]. على رضائیان، رفتار سازمانى، انتشارات دانشگاه تهران، سال1374.
[11]. على، علاقه بند، مدیریت آموزشى، انتشارات بعثت، سال 1371، ص31.
[12]. محمد صادق نجمى، همان، ص29.
[13]. شیخ جعفر النقدى، زینب کبرى، ص129.
[14]. محمد صادق نجمى، همان، ص18.
[15]. جواد محدثى، همان، ص88.
[16]. محمد صادق نجمى، همان، ص90.
[17]. محمد صادق نجمى، همان، ص101.
|360|
[18]. علامه سید محسن الامین العاملى، همان + محمد صادق نجمى، همان، ص91.
[19]. على علاقه بند، همان، ص36.
[20]. محمد صادق نجمى، همان، ص37.
[21]. محمد صادق نجمى، همان، ص192.
[22]. محمد صادق نجمى، همان، ص95.
[23]. فرید طهماسبى.
[24]. محمد صادق نجمى، همان، ص33.
[25]. شهید مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 17.
[26]. محمد صادق نجمى، همان، ص44.
[27]. محمد صادق نجمى، همان، ص226.
[28]. محمد صادق نجمى، همان، ص175.
[29]. محمد صادق نجمى، همان، ص208.
[30]. سید عطاءالله مهاجرانى، پیام عاشورا، انتشارات اطلاعات، سال 1374 + اسد حیدر، همان، ص248.
[31]. محمد صادق نجمى، همان، ص214.