آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

یکی از پژوهشهایی که در مرکز تحقیقات علمی دبیرخانه مجلس خبرگان، بخش عمده آن به سامان رسیده، تحقیق در موضوع "دولت اسلامی و امنیت" است که توسط محقق محترم حجةالاسلام آقای سید مهدی موسوی کاشمری، در دست تکمیل می‏باشد. این تحقیق که در پنج ‏بخش کلی و زیر مجموعه‏ای از فصول تشکیل شده، مباحث کلی "دولت و امنیت"، "اقسام‏امنیت"، "عوامل ناامنی"، "راههای تأمین امنیت ملی" و "پرسشهای امنیت داخلی" را مورد کنکاش و بررسی قرار می‏دهد. در بخش نخست تحقیق که به مباحث کلی "دولت وامنیت"اختصاص یافته، پس از تبیین مفهوم دولت، مفهوم امنیت و رابطه دولت و امنیت، بهجایگاه‏امنیت در نظام اسلامی پرداخته شده است. "ویژگیهای امنیت اسلامی" و "امنیت مطلوب درنظام اسلامی"، دو فصل دیگر این بخش می‏باشد. آنچه به هدف معرّفی این تحقیق پیش روی شما گذاشته شده، فصل چهارم از بخش نخست این پژوهش می‏باشد که به جایگاه امنیت در نظام اسلامی می‏پردازد. هر دولتی در راستای ایفای نقش و مسؤولیت خود باید به دو امر بپردازد: 1- تعیین وظایف؛ 2- تعیین اولویت‏ها در حوزه این وظایف. |132|

متن

تعیین وظایف
تعیین اولویّتها
وظایف دولت در نظام اسلامی
اولویتها در حوزه وظایف
جایگاه و ارزش امنیّت در قرآن و روایات
1. امنیت نعمت بی‏بدیل الهی
امنیّت؛ نعمت مجهول
امنیت از ویژگی‏های شهرخوب
امنیت، خواسته مؤمن از خداوند
وعده الهی به پیامبر (ص) و مؤمنان
از نعمت‏های بهشتی
وظیفه اساسی دولت
همراه با پژوهشهای مرکز تحقیقات علمی
تعیین وظایف
هر دولتی‏به طور کلی دارای دو گونه وظایف است: 1- وظایفی که به صورت عام برای هر نظامی مطرح است و از اقتضائات سیستم خاصّی به شمار نمی‏آید، همچون تأمین امنیت، تنظیم و سازماندهی سیاست خارجی و غیر آن.
2 - وظایفی که مربوط به نوع سیستم و ویژه نظام‏های خاص‏اند و هر نظامی خود را متعهد بدان نمی‏داند، همچون آزادی که از اقتضائات نظام‏های مردمی و مبتنی بر دموکراسی است ویا تحکیم باورها و ارزش‏های دینی در حکومت دینی.
تلاش دولتهای مردمی بیشتر در کم کردن بار مسؤولیت خود در اداره جامعه و سپردن امور مختلف مردم به خود آنان و اقبال به بخش وظایف اصلی دولت است، در حالی که نظام‏های خوداتکا و توتالیتر بیشترین تلاش خویش را برای به‏مهار درآوردن همه اموروخارج کردن آن از اختیار مردم می‏گمارد. واگذاری امور به‏مردم این ویژگی را دارد که در این صورت دولت بهتر می‏تواند به وظایف اصلی خود بپردازد و پاسخگوی مطالبات مردم در آن باره باشد.
البته واگذاری کارها به مردم در صورتی مفید است که در جامعه به قدر کافی نیروی متخصص و کارآمد وجود داشته باشد و تا وصول به آن وضعیت، دولت ناچار از به اختیار گرفتن بسیاری از امور است.
تعیین اولویّتها
تعیین وظایف و ترسیم مسؤولیت‏های دولت چندان پیچیده و دشوار نیست. آنچه نیازمند بحث و بررسی جدّی و نظر کارشناسانه و احیاناً جای نزاع و ابراز نظرهای متضاد است، تعیین اولویت‏هاست. نظیر گفتگوهایی که در تاریخ معاصر کشور ما رخ داد که آیا توسعه سیاسی مقدم است یا اقتصادی و یا هیچ‏کدام؟
تعیین اولویت در وظایف دولت نقش اساسی در کارآمد کردن و به روز کردن سیاست‏های نظام داشته و در صورت موفقیت، موجب استحکام و تثبیت موقعیت آن در بین مردم و مایه رشد و بالندگی و سازندگی و توسعه خواهد شد. اگر دولتی در ارائه سیاستی مستدل و قابل دفاع از اولویتها ناتوان باشد، در مواجهه با طوفان حوادث ضربه‏پذیر خواهد بود و دیر یا زود، سردرگمی در سیاستها و ارکان دولت پدیدار خواهد شد. به ویژه اگر
|133|
امکانات جامعه و دولت نتواند پاسخگوی سیاست هم‏عرض و انداموار باشد. در این صورت سیاست درست اقتضا می‏کند که ابتدا در سطح کلان، اولویتها تعیین و بر اساس آن برنامه‏ریزی خرد صورت پذیرد.
بخشی از این اولویتها موقت و ویژه شرایط و اوضاع خاصی‏اند و بخشی حالت ثابت داشته و از اولویتهای استراتژیک نظام محسوب می‏شوند.
اولویتهای موقّت: گاهی جامعه نسبت به برخی از جهات دیگر عقب‏مانده و به رکود دچار می‏شود، در این صورت لازم است برای ایجاد توازن و تعادل در بخش‏های مختلف اجتماعی در حوزه‏ای که دچار عقب‏ماندگی شده، سرمایه‏گذاری بیشتر صورت پذیرد وتوجه جدی‏تری به آن مبذول شود. البته اجرای این سیاست باید به گونه‏ای باشد که توجه زیادتر به بخشی خاص، بخشهای دیگر را به رکود و سستی نکشاند و آن‏ها نیز در حرکتی معقول، روبه رشد باشند.
سیاست هم‏عرض در چنین وضعی کارساز نیست؛ زیرا اولاً: آن بخش عقب‏مانده همچنان فاصله خود را با بخش‏های دیگر حفظ خواهد کرد و ثانیاً: تا توجهی افزون و انرژی انبوه‏تری در آن بخش راکد صورت نگیرد، این حرکت آغاز نشده و یا حداقل سرعت لازم را نخواهد یافت؛ زیرا عوامل بازدارنده و توقف‏زا که گاهی نهادینه شده و ریشه‏های خود را تا اعماق فرهنگ و روابط اجتماعی و اقتصادی جامعه گسترانیده، به آسانی قابل مقابله و دفع نیستند. و نیز گاهی بر اثر حوادث غیر قابل پیش‏بینی، همچون تخریب و انهدام منابع در اثربروز جنگ، زلزله، سیل و امثال آن، چنین وضعیتی برای دولت پیش می‏آید که لازم می‏شود برخی از طرح‏های در دست اجرای خود در زمینه‏های مختلف را کنار گذاشته و به آن حادثه و عواقب آن بپردازد.
اولویتهای ثابت و استراتژیک: در میان وظایف دولت، برخی از اهمیت ویژه‏ای برخوردارند و این اهمیت بدان لحاظ است که عنصر خاصی نسبت به سایر نیازمندیها و امور جاری، نقش پایه وزیر ساخت داشته باشد، مثلاً در نظام‏های مبتنی بر لیبرالیسم، اصل آزادی از چنان موقعیتی برخوردار است و سایر امور نقش‏های بعدی را دارند و لذا در این حکومت‏ها بسیاری از مسایل اخلاقی، دینی، عدالت اجتماعی و اقتصادی و حتی ابعادی از امنیت قربانی آن می‏شود. در حالی‏که در نظام‏های مبتنی بر دیکتاتوری واستبداد آنچه دراولویت نخست واقع می‏شود، امنیت است، به طوری که هر حرکت و صدای اعتراض و اقدام
   
|134|
به بهانه اخلال در امنیت منع شده و بسیاری از حقوق مسلّم و قطعی شهروندان تحت این عنوان از آنان سلب می‏گردد.
همچنان‏که در نظام‏های مبتنی بر دین، ارزش‏های اخلاقی وقانون و کسب رضای الهی به عنوان اصلی حاکم بر همه شؤونومناسبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و غیر آن، مطرح بوده و از اولویت برخوردار است.
وظایف دولت در نظام اسلامی
برخی از صاحب‏نظران با استفاده از آیات و روایات وظایف دولت را تا پانزده مورد برشمرده‏اند.
[1] می‏توان با جمع‏بندی و کلی‏نگری، مجموع آن را این‏گونه بر شمرد:
1. ایجاد امنیت در جامعه و پاسداری از آن.
2. تنظیم و سازماندهی روابط خارجی.
3. تعلیم و تربیت و ارتقای فرهنگ و دانش در جامعه.
4. پاسداری از ارزشهای دینی.
5. ایجاد عدالت‏اجتماعی و پاسداشت حقوق مردم.
6. قضاوت و داوری به‏عدل و اجرای حدود.
به دیده برخی در نظر اسلام، امور مختلف مردم در حوزه اقتصادی، تجارت، کشاورزی، صنعت و فعالیتهای اجتماعی ورفاهی بهتر و حتی لازم است به خود آنان واگذار شود و دولت در این زمینه‏ها دخالتی نداشته باشد.
[2]
تفاوت نظام اسلامی با نظامهای لیبرالیستی در این است که دولت در فعالیتهای اقتصادی و سایر شؤون زندگی اجتماعی مردم هیچ‏گونه اعمال کنترل و نظارتی ندارد و تنها بسترساز فعالیت‏های مردمی است، در حالی‏که در نظام اسلامی گرچه این‏گونه فعالیتها در زمینه‏های گوناگون در اختیار مردم است، ولی حکومت نقش هدایتی خود را همچنان حفظ می‏کند و با اجرای
|135|
وظایف خاص خود مبنی بر پاسداری از ارزشهای معنوی، آن فعالیتها و حرکتها را هدایت کرده و بر سالم بودن آن، نظارت دارد. و این امر، خود بازتابی از رعایت و حاکمیت اولویتها در سطح سیاستهای کلان نظام است.
اولویتها در حوزه وظایف
در نظام اسلامی رعایت حدود الهی و پاسداشت آن از اولویتهای قطعی دولت است که در شرایطی همه چیز، حتّی امنیّت فدای آن می‏شود و تعرض به کیان دین و اساس آن به هیچ قیمتی پذیرفته نیست. ولی درغیر این صورت، گاهی برای صیانت از جان مؤمن از یک حکم خاص صرف‏نظر می‏شود.
پیش از این گفتیم امنیت مورد انتظار در نظام اسلامی امری نسبی است و با توجه به این‏که نظام اسلامی بر رعایت همه حقوق شهروندان خود تکیه کرده و تأمین تمامی آن را وظیفه خود می‏داند، دستیابی و وصول به امنیت مطلق اجتماعی مورد توقع نیست، ولی گاهی در اثر بروز اوضاع ویژه، چه از ناحیه تحرکات نیروی خارجی و چه بر اثر اقدامات عوامل داخلی آنان، اساس امنیت و تأمین جانی مردم مورد تهدید واقع شده و جامعه با ناامنی و نگرانی مواجه می‏شود. در این صورت این پرسش مطرح می‏شود که کدام‏یک از آن حقوق مقدم است؟ امنیت یا آزادی؟ امنیت یا مدارا؟ به امنیت جامعه یا حقوق فردی؟
البته این‏که گفتیم امنیت مطلق از دولت اسلامی متوقع نیست، در اوضاع حاضر ووضعیت کنونی حاکم بر سیاستهای جهانی و بین‏المللی است، گرچه در موقعیت مطلوب وآرمانی که اهداف عالی دین در سایر جهات در بالاترین سطح خود جامعه عمل پوشد، امنیت مطلق نیز حاکم خواهد گشت که در مباحث آینده بدان اشارت خواهد شد.
   
|136|
جایگاه و ارزش امنیّت در قرآن و روایات
گذشت که دولت در اسلام برآیند نیازها و احتیاجات واقعی مردم است و بر این اساس کشف اولویت یک وظیفه بر سایر وظایف از منظر دینی، نیازمند مراجعه به متون دینیواستخراج اساسی‏ترین و بنیانی‏ترین مطالبات و احتیاجات مردمی از لابه‏لای آیات و روایات است.
از متون دینی این‏چنین به‏دست می‏آید که امنیت در بعد جانی آن، از نعمتهای بزرگ خداوند و مقدم بر سایر نیازمندی‏های بشر است که ما در ادامه این بحث به برخی آیات وروایات ضمن چند عنوان می‏پردازیم.
1. امنیت نعمت بی‏بدیل الهی
قرآن کریم می‏فرماید: "لایلاف قریش ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف فلیعبدوا ربّ هذا البیت الّذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف".
از برخی روایات به‏دست می‏آید که این سوره در تعقیب سوره فیل بوده و آن دو را یک سوره دانسته‏اند.
[3]
بر این اساس، مضمون کلّی این دو سوره این است: ما جریان شکست اصحاب فیل را پیش آوردیم تا قریشیان به حمایت و دفاع ما از شهر مکه و خانه خود مطمئن شوند و آنان که در پناه ما جای گرفته‏اند، احساس آرامش کنند و گردهم جمع شوند و زمستان و تابستان برای کار تجارت به یمن و شام کوچ کنند. آنان باید به پاس این نعمت، پروردگار این خانه را پرستش کنند. همان خدایی که زمینه شکوفایی اقتصادی آنان را فراهم ساخت و از گرسنگی نجاتشان داد و احساس ناامنی آنان را تبدیل به امنیت کرد.
باز قرآن کریم موضوع امنیت را به‏عنوان منّتی بزرگ بر مؤمنان تحت ستم و آزار کافران یاد کرده و می‏فرماید:
"و اذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فآواکم و ایّدکم بنصره و رزقکم من الطیبات لعلّکم تشکرون"
[4].
در این آیه موضوع امنیت پیش از اقتصاد و امور معیشتی مطرح شده، ولی در سوره ایلاف امر معیشت پیش از آن آمده است. شاید بتوان گفت اگر امنیت در حوزه مسائل داخلی منظور باشد، اقتصاد و اصلاح امر معیشت از پایه‏های امنیت داخلی و مقدم بر آن است؛ زیرا جرم و
|137|
جنایت از صاحبان شکمهای گرسنه، کاری دور از انتظار نیست. مطابق حدیثی از نبی اکرم (ص): فقر انسان را تا مرحله کفر نزدیک می‏کند.
[5] ناامنی محیط مکه پیش از اسلام، بیشتر داخلی و بر اثر گرسنگی و فقر بود و همین امر بود که قبایل مختلف را به قتل و غارت یکدیگر وادار می‏کرد.
اگر امنیت در حوزه تهدیدات خارجی مورد نظر باشد، وضعیّت معیشت مردم، چندان در آن تعیین کننده نیست، بلکه وجود امنیّت و نبود تهدید خارجی، تأمین‏کننده زمینه مساعد برای رشد و شکوفایی اقتصادی و مقدم بر آن است. نیز قرآن کریم ناامنی را از عوامل امتحان مؤمنان دانسته و می‏فرماید:
"و لنبلونکم بشی‏ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین".
[6]
برخی از مفسران مقصود از محنت‏ها و مصیبت‏های مذکور در آیه را در مورد مجاهدان دوره نخستین اسلام شمرده‏اند و آن را نوعی تمهید و آماده‏سازی برای آنان دانسته‏اند تا بر مصائب و سختی‏های جنگ و جهاد شکیبا باشند و سستی و ضعف از خود نشان ندهند.
[7] مرحوم طبرسی منشأ خوف را تصمیم مشرکان بر عداوت با مؤمنان ذکر کرده است، گرچه برخی دیگر آن را به طور عام معنا کرده‏اند.
[8]
از مقابله خوف با از دست دادن سایر سرمایه‏ها، به‏دست می‏آید که مقصود از آن، از دست دادن امنیت جانی است، و از قرار گرفتن آن در صدر موارد یاد شده استفاده می‏شود که امنیّت، به‏ویژه در بعد جانی آن، بر سایر نعمت‏های الهی مقدم است و از کف دادن آن نیز مصیبتی بزرگتر نسبت به از دست دادن سایر نعمتهای مادی خداوند به حساب می‏آید.
همچنین در این باره می‏فرماید:
"...ثمّ لتسئلنّ یومئذ عن النّعیم".
[9]
حضرت صادق (ع) در باره این آیه کریمه فرمودند:
"مقصود از نعمت‏ها که در قیامت از انسان درباره آن سؤال می‏شود، امنیّت و سلامتی و ولایت حضرت علی (ع) است".
[10]
در نگاه اوّل به این حدیث، دو احتمال در معنای آن می‏رود، نخست این‏که از انسان می‏پرسند آیا امنیّت و سلامت و ولایت علی بن ابی‏طالب (ع) را داشته‏ای یا نه؟ در این صورت، وظیفه فرد آن است که در صدد کسب هر یک از این سه چیز باشد. دیگر این‏که
|138|
سؤال‏می‏شود که با نعمت موجود ولایت، امنیت و سلامت چه کرده و چگونه از آن استفاده‏کرده‏ای؟
احتمال نخست به دو دلیل مردود است، اوّل آن که ظهور کلام "عن النّعیم" دلالت بر نعمت موجود دارد و این‏که با آن چه کردید؟ دوم آن که لحن آیه شریفه "ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم" پرسش مؤاخذه‏ای و تکلیفی است، در حالی‏که در بسیاری از موارد، سلامت و امنیت از قدرت و اختیار انسان خارج است. در این صورت، چگونه انسان بر کاری که خارج از توانایی و اختیار او است از سوی خداوند مورد مؤاخذه و سؤال واقع می‏شود؟ گذشته از این‏که اصل در موجودات و از جمله انسان بر سلامتی و حصول آن است و مرض، عارضی وخلاف جریان عادی است و بر این اساس، سؤال هم از همین نعمت موجود و چگونه برخورد کردن با آن است، نه کسب آن. وحدت سیاق هم، احتمال اول را در مورد دو امر دیگر نیز منتفی می‏سازد.
بنابراین، معنای دوم در روایت تقویت می‏شود و بر این اساس مسؤولیت انسان در برابر این نعمت‏ها به دو گونه است، یکی از جهت پاسداشت و حفاظت از آن و دیگری کیفیت بهره‏برداری و برخورد با آن.
ممکن است این اشکال به ذهن بیاید که مردمان در باره ولایت تنها از نحوه استفاده وکیفیت برخورد با آن مورد پرسش نیستند، بلکه از اصل تحصیل و داشتن آن نیز مورد سؤال واقع می‏شوند. پاسخ این است که موجودیّت در مورد سلامت و امنیت با موجودیّت در باب ولایت متفاوت است. آن دو امر اول، پیش از وجود در جهان خارج و عینیّت، هیچ‏گونه موجودیّتی جز در عالم ذهن و مفاهیم ندارند، در حالی‏که مسأله ولایت مورد جعل الهی است و پیش از تحقق خارجی آن، درعالم جعل و اعتبار الهی موجود است و لذا دور افتادگان از وادی ولایت مسؤول‏اند که با این نعمت مجعول خداوندی که برای پذیرفتن و دلدادگی به آن قرار داده شده چه کردند؟ گرویدند یا نه؟ و دارندگان آن نیز مورد سؤال‏اند که آیا نسبت به وظایفی که در قبال آن داشته‏اند به‏خوبی قیام کرده‏اند یا نه؟
باز حضرت صادق (ع) در روایتی فرمودند: "خمس خصال من فقد واحدة منهن لم یزل ناقص العیش زایل القلب، مشغول القلب، فاوّلها: صحة البدن و الثانیة: الامن و الثالثة: السعة فی الرزق، و الرابعة: الانیس الموافق...و الخامسة و هی تجمع هذه الخصال: الدعة".
[11]
اشکالی که در مورد این روایت به‏نظر می‏رسد این است که در این حدیث آسودگی و
|139|
راحتی عنوانی مستقل از سایر موارد مذکور در آن آمده است که نشان استقلال آن است، در حالی‏که حدیث در مورد آن می‏گوید: این امر در بردارنده سایر امور و جامع آن است. در این صورت نمی‏توان آن را موضوعی جدا از سایر موضوعات دانست، بلکه در حقیقت حاصل اجتماع این امور در مورد انسان است.
برای حل اشکال می‏توان گفت این مطلب صحیح است که آسودگی خاطر، آن امور مذکور در روایت را لازم دارد و راحتی خیال به هر یک از آنها میسّر نیست، ولی این چنین نیست که بااجتماع این امور، الزاماً آسودگی خاطر و رفاه روحی نیز حاصل شود. چه بسیارند کسانی که با وجود داشتن و برخورداری از آنها باز هم از امنیت خاطر بی‏بهره‏اند و در نگرانی به سر می‏برند. بنابراین، گذشته از آن انسان لازم است از سلامت روحی و طمأنینه نفسانی و ایمانی نیز برخوردار باشد تا خاطری آرام داشته باشد و لذا بدین جهت و از این نگاه خود یک امر مستقل و جداگانه محسوب می‏گردد.
امیرمؤمنان (ع) وقتی مردم را به تأمل در احوال مؤمنان در گذشته دعوت می‏کند، که درشدیدترین ودشوارترین وضعیت به سر می‏بردند و از هر سو عوامل ترس و پریشان‏حالی وتلخکامی به جانب آنها روی آورده بود و آنان با صبر و متانت و بردباری آن را پشت سر گذاشته بودند، می‏فرماید:
"حتی اذا رأی الله سبحانه جدّ الصبر منهم علی الاذی فی محبته و الاحتمال للمکروه من خوفه جعل لهم من مضایق البلاء فرجا فأبدلهم العزّ مکان الذّل و الأمن مکان الخوف فصاروا ملوکا حکّاماً و أئمّة اعلاماً".
[12]
در این بخش‏ها، حصول امنیّت، به عنوان پاداشی برای جهاد و صبر آنان معرفی شده است و خود گویای اهمیّت بسیار و جایگاه عالی آن از منظر الهی و در نگاه امیرمؤمنان است.
امنیّت؛ نعمت مجهول
این جمله مشهور است که: "نعمتان مجهولتان الصّحة و الامان".
[13] در تتبّعی که صورت گرفت، گرچه نتوانستیم برای این کلام مدرکی که حاکی از حدیث بودن آن باشد و به معصومی مستند شود، دست یابیم، ولی کلامی است مشهور و بر فرض که حدیث هم نباشد،برگرفته از مضامین احادیث و حدّاقل بیان گر نوع نگرش مؤمن در فرهنگ اسلامی به موضوع امنیت است.
اقتضای تحقیق در مورد این کلام، این است که اگر مقصود از مجهول بودن، جهل به
|140|
ارزش آن دو باشد، در این صورت اسناد کلمه "مجهولتان" به "نعمتان" مجاز خواهد بوده، درحالی‏که اسناد مجازی خلاف اصل در محاورات است و بنای عقلا در استعمالات واژه‏هاو نسبت‏ها بر استعمال حقیقی است. بنابراین، مطابق این روایت، خود این دو نعمت‏مجهول‏اند. با این بیان که: علم بر دو گونه است، تفصیلی و اجمالی. علم تفصیلی این‏است که حقیقتی با تمام ابعادش برای انسان روشن باشد، برخلاف علم اجمالی که درمورد آن حقیقت جای گرفته در ذهن مورد غفلت بوده و در برابر دید مستقیم آن، آشکار وروشن نباشد.
پزشکان می‏گویند نشانه سلامتی یک عضو آن است که انسان به وجود آن در خود توجه نداشته باشد. وقتی آن عضو به درد می‏آید وجود آن را احساس می‏کند و همین احساس، نشانه مریضی اوست. پس انسان گرچه به طور اجمال می‏داند که مثلاً دارای معده، کلیه، قلب، مثانه و...می‏باشد ولی نگاه تفصیلی به آن نداشته و از آن غافل است، وقتی از ناحیه آن عضو احساس درد و رنج می‏کند وجود آن را در خود احساس می‏کند.
صحت و امنیت از همین مقوله‏اند، زیرا اگر چه انسان در حال سلامتی و امنیت اجمالاً به آن واقف است، ولی این دانستن غالباً در هاله‏ای از غفلت و بی‏خبری و در نوعی از جهل پنهان می‏ماند. انسان از دو راه به وجود و ارزش فوق‏العاده آن به روشنی پی‏می برد. یکی از باب "تعرف الاشیاء باضدادها" وقتی به ضد آن گرفتار می‏شود، و دیگری زمانی که با تلقین و تبلیغ و توجه دادن مستمر، به وجود و حضور آن متوجه شود.
عدم توجه کافی به این دو نعمت گرانبها خسارات سنگینی بر جامعه در پی دارد؛ زیرابی‏اطلاعی و احساس نکردن نعمتی موجب می‏شود تا جامعه نسبت به آفات و عوامل مخلّ ومزاحم آن حساسیت لازم را نداشته باشد و در پاسداری از آن سستی به خرج دهد. این بی‏توجهی و عدم مراقبت، خود نوعی ناسپاسی در برابر نعمت خداوندی محسوب شده وموجبات سلب و یا تضعیف آن را فراهم خواهد ساخت.
امنیت از ویژگی‏های شهرخوب
برای معرفی شخص، شی‏ء و منطقه‏ای خاص، باید بهترین، سرآمدترین و بایسته‏ترین ویژگی‏ها و صفات آن به قلم و زبان آید.
ذکر یک چیز و همراه کردن آن با وصفی خاص نشان‏دهنده اعتنا و اهمیت بسیاری است
|141|
که آن وصف برای گوینده آن از بین سایر اوصاف دارد. خداوند در قرآن کریم وقتی برای بیان آفرینش استثنایی انسان و خلقت ویژه او به اموری قسم یاد می‏کند، در نهایت، شهر مکه را در این ردیف آورده و آن را با ویژگی امنیت همراه می‏کند.
[14] این ویژگی برای شهر مکه در آیات دیگر نیز ذکر شده است.
[15]
و این خود بیانگر نقش یگانه و ضرورت وجود امنیّت برای زندگی جمعی و حیات مادّی و معنوی بشر است. لذا بنیانگذار خانه توحید، به عنوان معمار بیت الله، بهترین خواسته‏خود از خداوند در باره شهر مکه و بایسته‏ترین چیزبرای آن را امنیّت دانسته وآن‏رامهمترین مطالبه خود از خداوند قرارداده و آنگاه معیشت فراخ را برای اهل آن طلبیده‏است.
[16]
قرآن کریم جریان ورود حضرت یعقوب و همسر و فرزندانش بر فرزند مصیبت کشیده و به‏دولت‏رسیده خود، حضرت یوسف را بیان کرده و می‏فرماید:
"فلمّا دخلوا علی یوسف آوی‏ الیه ابویه و قال ادخلوا مصر ان شاء الله آمنین".
[17]
در این بخش‏ها حضرت یوسف، خطاب به پدر و مادر و برادران خود مصر را مکانی امن برای ایشان دانسته و امنیت آنان را از جهت وجود و حاکمیت امنیت در شهر و نبود عوامل ناامنی در آن تضمین کرده است.
البته این احتمال نیز می‏رود که سخنان آن بزرگوار ناظر به امنیت حاکم در مصر نباشد،بلکه آن حضرت، امنیت را برای خصوص آنان تضمین کرده باشد که از ناحیه من به‏شما ستمی نخواهد رسید. در این صورت، اهمیت و ارزش اصل امنیت مورد توجّه بوده‏است.
البته احتمال دوم قدری ضعیف به نظر می‏رسد، زیرا اوّلاً: قرآن نقل می‏کند که آن حضرت، برادران خود را پیش از این بخشیده بود.
[18] و با این حال، احتمال آزار و خطری نبوده است تا آن حضرت تأمین داده باشد و ثانیاً: در بین آنان پدر و مادر او هم بودند، که در مورد حضرت یوسف گناهی نکرده بودند تا نیازی به تأمین خاص باشد و ثالثاً: تضمین امنیت آنان از ناحیه خود را منوط به خواست الهی کردن گرچه در واقع اشکالی ندارد ولی چنین سخنی خلاف محاورات عرفی در تضمین و تعهد شخصی نسبت به کاری در مورد دیگران است. کاری که اطمینان به عملی شدن آن، رفع پریشانی از آنان کرده و احتمال خلاف آن، مایه پریشانی آنها می‏شود.
باز قرآن کریم می‏فرماید:
|142|
"و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهرة و قدّرنا فیها السّیر سیروا فیها لیالی و ایّاماً آمنین".
[19]
این آیه در باره اهل سبا آمده است که در یمن به سر می‏بردند و با مسافرتهای پی در پی به سوی شام، به کار تجارت و سیاحت و غیر آن می‏پرداختند و در مقام بیان منّت خود به آنان، امنیت را ذکر کرده است.
در این آیه به امنیت پایدار اشاره شده است و این‏که در تمام روزها و شبهایی که در این مسیر طی می‏شد، امنیت و آرامش حاکم بود و این‏گونه نبوده است که روزی چنین باشد و روزی غیر آن و یا منطقه‏ای دارای آن باشد و جای دیگر فاقد آن. این نکته‏ای است که توجه به آن در سیاستهای کلان امنیتی کشور بسیار مهم است و امنیت در تمام ابعاد جانی، مالی و... وقتی آثار خود را نشان می‏دهد که قابل اعتماد و پایدار و مستمر باشد. تزلزل و ناپایداری در امنیّت ناکامی و بی‏اعتمادی به بار خواهد آورد و به سرمایه‏گذاری‏ها و برنامه‏ریزی‏های بلند مدّت در ابعاد مختلف لطمه‏ای جدّی وارد خواهد کرد.
نیز قرآن مجید می‏فرماید:
"ضرب الله مثلاً قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها رزقها رغداً من کلّ مکان فکفرت بأنعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون".
[20]
برخی این قریه را مکه و برخی غیر آن دانسته‏اند که در بحث ما اهمیت چندانی ندارد و در هر صورت، قریه‏ای به عنوان نمونه ذکر شده و از مهمترین اوصاف آن امنیت و وضعیّت خوب اقتصادی، نام برده شده است.
نکاتی در آیه قابل توجه است:
1. در آیه کریمه پس از صفت امنیّت، اطمینان آمده است و در معنای آن گفته‏اند: "محلاستقرار و سکونت مردم آن است و اهل آن نیازی به انتقال از آن به جای دیگر به جهت احساس ناامنی و گرسنگی ندارند".
[21] و این نکته نشان می‏دهد که از عوامل مهم در باب مهاجرتها و توسعه بی‏رویّه شهرهای بزرگ وجود ناامنی و عقب‏ماندگی اقتصادی در مناطق مختلف است و به‏ویژه مسأله امنیّت نقش عمده‏تری دارد؛ زیرا ممکن است مردم با درآمد کم قناعت کرده و تحمّل کنند ولی وجود ناامنی و مخاطره جانی برای هیچ کس قابل تحمّل نیست و به سرعت مناطق ناامن را از وجود ساکنان آن خالی می‏کند.
2. امنیت و رونق اقتصادی از نعمت‏های بزرگ الهی‏اند که سپاسگزاری و شکر لازم دارد
|143|
و یقیناً شکرگزاری از آن، تنها از طریق زبان حاصل نمی‏شود. شکر عملی آن هم به پاسداری و استفاده بهینه از آن در جهت خدمت به خلق و ارتقای معنویت و رفاه عمومی و مهمتر از آن پیش‏گیری از غفلت‏زدگی و شیوع فساد و گناه در جامعه است، و در غیر این صورت کفران نعمت شده و خود عامل عمده سلب آن است.
3. در آیه کریمه از گرفتاری مردم آن منطقه به گرسنگی و ناامنی پس از برخورداری از آن به لباس تعبیر شده است؛ زیرا همچنان که مرحوم طبرسی فرموده است اثر گرسنگی و ترس مانند لباس بر انسان ظاهر می‏شود.
[22] فقر و خوف از اموری‏اند که به سرعت و شدّت، آثار زیان‏بار خود را بر فرد و جامعه تحمیل می‏کند و پریشانی و ناتوانی و درماندگی با شتاب هر چه بیشتر، خود را نشان می‏دهد.
امنیت، خواسته مؤمن از خداوند
دعاهای رسیده از معصومان (ع) این ویژگی را دارد که در آن مصالح واقعی و نیازهای حقیقی و قطعی بشر مطرح و از خداوند طلب شده است و نیز به مفاسد و زیانهای جدّی اوتوجّه و از آن پرهیز داده شده است. ما در دعاها خواهیم توانست به مطالبات حقیقی‏انسانها و جامعه بشری پی‏برده و بر اساس آن برنامه‏ریزی و سیاست‏گذاریکنیم.امنیت مقوله‏ای است که در بسیاری از دعاها در ردیف نخست مطالبات بنده از خداوندقرارگرفته است.
حضرت ابراهیم (ع)، اولین خواسته خود از خداوند در خصوص شهر مکّه را امنیت برای آن قرارداد و این‏گونه از او طلب کرد:
"و اذ قال ابراهیم ربّ اجعل هذا بلداً آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم‏الآخر".
[23]
خواسته آن حضرت از خداوند خواه جعل تکوینی باشد و خواه جعل تشریعی، نشان از اهمیتی است که آن بزرگوار برای موضوع امنیت قائل است. از امام حسن (ع) نقل شده است که رسول گرامی (ص) بین دو رکعت اول نماز ظهر می‏خواندند:
"اللهم و اسئلک السعة و الدّعة و الامن و الکفایة و السّلامة".
[24]
درمورد این دعا ممکن است اشکال شود که مقصود از "أمن" در این کلام، امنیت از خطرهای آخرت است.
|144|
پاسخ این است که گرچه واژه "امن" دارای اجمال است، ولی وحدت سیاق در دعا قرینه بر این است که مقصود از آن، امنیت جانی از خطر دشمن است، زیرا سایر خواسته‏هایی که در این ردیف آمده است، ظاهر در نعمت‏ها و مصادیق دنیوی آنند.
امیرمؤمنان در تعقیب نماز ظهر می‏خواندند:
"اللهم لاتدع لی ذنباً الّا غفرته و لاخوفاً الّا آمنته".
[25]
البته سیاق واحد دو بخش از دعا اقتضا می‏کند که مقصود از خوف در بخش دوم مربوط به امور آخرت باشد و امنیت این جهانی را که مورد بحث ماست شامل نباشد و مؤمن از خداوند می‏طلبد که او را از آن‏چه مایه نگرانی او نسبت به عذاب‏های برزخی و عالم قیامت است برهاند، ولی ممکن است بگوییم: از این جهت که جمله "و لاخوفاً" نکره در سیاق نفی است ظهور در عموم دارد و تخصیص آن نیاز به قرینه‏ای قوی‏تر از ظهور عام دارد و این اقوی بودن یا به نص است یا به اظهر بودن و وحدت سیاق. در جایی که جمله‏ای ظهور در معناییداشته باشد و جمله بعد ظاهر در معنایی نباشد، قرینه بر ظهور پس از آن است و در جایی که آن جمله نیز در معنایی ظاهر باشد، در صورتی وحدت سیاق مقدم می‏شود که ظهور او قوی‏تر باشد، در حالی که، در این جمله‏ها این‏گونه نیست و عمومیت بخش اخیر منافاتی با مفاد فراز پیش ندارد.
دعای مخصوص حضرت سجّاد (ع) درباره مرزبانان و مجاهدان‏
[26] و توجه و دقّت در بخش‏های آن نشان اهتمام خاصی است که پیشوایان دین، به موضوع امنیت و ضرورت وجود آن برای حیات مادّی و معنوی جامعه از خود بروز داده‏اند.
وعده الهی به پیامبر (ص) و مؤمنان
رسول اکرم (ص) پیش از جریان حدیبیّه در خواب دید که خود و اصحابش در کمال امنیت وارد مکه شدند و به انجام مناسک پرداختند ولی در آن سال آن رؤیا محقق نشد.
قرآن کریم وعده عملی شدن آن را به پیامبر اکرم می‏دهد و می‏فرماید:
"لقد صدق الله رسوله الرّؤیا بالحق لتدخلّن المسجد الحرام ان شاء الله آمنین محلّقین رؤوسکم و مقصّرین لاتخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحا قریبا."
[27]
این وعده الهی در سال آینده آن جامه عمل پوشید و پیامبر اکرم (ص) همراه با یاران خود در ماه ذی‏القعده سال هفتم هجری بی‏آن که از سوی مشرکان کوچکترین گزندی به او و
|145|
یارانش برسد وارد مکه شدند و طیّ سه روز اقامت در آن شهر در کمال امنیّت مناسک عمره را که به عمرة القضا معروف است به جای آوردند و سپس پیروزمندانه از آن خارج شدند و به مدینه بازگشتند.
در این سفر، امنیّت همه جانبه مسلمانان، در شهری که ناامن‏ترین نقطه برای آنان به حساب می‏آمد و در اثر همین آزار و شکنجه‏های طاقت فرسای قریش بود که مسلمان‏ها پا به هجرت گذاشتند، بزرگترین نعمت خداوندی برای آنها به شمار می‏رفت که برای همگان جالب و دیدنی بود. نوشته‏اند
[28] زنان و مردان و کودکان گرد هم آمده بودند و ورود شکوهمند رسول خدا (ص) و یارانش و طواف آنان را نظاره‏گر بودند.
از نعمت‏های بهشتی
در آیات مختلفی نعمت امنیت از بارزترین نعمت‏های بهشت معرفی شده و برخورداری از آن، ویژگی مهم مؤمنان در قیامت محسوب شده است.
[29]
امیرمؤمنان پس از بازگشت از صفین در وصیتی در باره اموال خویش این چنین نوشت:
"هذا ما امر به عبداللّه علی بن ابی‏طالب امیرالمؤمنین فی ماله ابتغاء وجه الله لیولجنی به الجنة و یعطینی به الأمنة".
[30]
گرچه امنیت در این موارد مربوط به بهشت است و بحث ما امنیت در دنیاست ولی اولاً: از مجموع آیات و روایات به‏دست می‏آید که نعمت‏های بهشتی برآمدن آرزوها و خواسته‏های مادی و معنوی و فوق آن است. قرآن کریم می‏فرماید: "و هم فیما اشتهت انفسهم خالدون".
[31]
از این آیه استفاده می‏شود، آنان آرزوهایی داشته‏اند که برآورده نشده و یا ناقص بوده است و خداوند وعده می‏دهد که بهشت جای برآمدن آن خواسته‏هاست. بسیاری از مؤمنان که در دنیا از داشتن نعمت‏های خداوندی محروم ماندند از خالص‏ترین و ناب‏ترین صورت آن در آخرت بهره‏مندند. بنابراین، هر چه بر روی یک نعمت بهشتی تأکید و تمجید بیشتری صورت پذیرد، نشانه اهمیت و ضروری‏تر و خوشایندتر بودن آن برای مؤمن در دنیا است.
ثانیاً: گفتیم امنیت مقوله‏ای دارای مراتب مفهومی است و چون بالاترین و ناب‏ترین مرتبه آن تنها در بهشت قابل تحقیق است، تعظیم از یک مرحله آن در واقع نوعی بزرگداشت از مراتب نازل آن نیز هست.
ثالثاً: مطابق آیه کریمه مؤمنان در بهشت به هر نعمتی می‏رسند و می‏گویند ما نمونه آن را
|146|
در دنیا دیده‏ایم و با آن آشناییم. آنچه در آخرت مشاهده می‏کنند شبیه همان است که با فاصله‏ای بسیار زیاد در دنیا دیده‏اند.
[32] بنابراین، اهمیت دادن به نعمتی خاص در بهشت در حقیقت مهم دانستن اصل آن محسوب می‏شود.
وظیفه اساسی دولت
گذشت که دولت اسلام برآیند نیازها و احتیاجات واقعی بشر است و در طیّ آیات وروایات روشن شد که امنیت مهم‏ترین و بدیهی‏ترین مطلوب جامعه انسانی و ایمانی است‏و لذا در روایات، تأمین امنیت از وظایف مهمّ دولت به شمار آمده که نمونه‏هایی از آن‏ذکر می‏شود.
1. در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) در باره فلسفه و حکمت جعل اولی‏الامر که پیش از این ذکر آن رفت، جلوگیری از تعدی به حقوق دیگران و منع ظالمان از تجاور به ساحت مظلومان از وظایف خطیر حکومت به حساب آمده است.
[33]
در نامه‏ای که امیرمؤمنان (ع) به معاویه می‏نویسد، می‏فرماید:
"و الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل، ضالاً کان او مهتدیا، مظلوماً کان او ظالماً، حلال الدم او حرام الدم، الّایعملوا عملاً و لایحدثوا حدثاً و لایقدّموا یداً و لارجلاً و لایبدئوا بشی‏ء قبل أن یختاروا لأنفسهم اماماً عفیفاً عالماً عارفاً بالقضا و السنة یجمع امرهم و یحکم بینهم و یأخذ للمظلوم من الظالم حقّه و یحفظ اطرافهم و یجبی فیئهم و یقیم حجتهم و یجبی صدقاتهم".
[34]
در این نامه، آن حضرت با جمله: "یأخذ للمظلوم من الظالم حقه" به امنیت داخلی و باجمله: "و یحفظ اطرافهم" به امنیت خارجی اشاره فرموده است، و آن را از اموری دانسته است که جز با وجود دولت و زمامدار، محقق نمی‏شود. این موضوع گرچه خود حقّی از حقوق عمومی است ولی پس از تصدّی دولت، ایفای آن به عنوان ادای حق عمومی و تکلیفی الهی و وظیفه دولت به شمار می‏رود.
امیرمؤمنان در ردّ منطق خوارج می‏فرماید:
"هولاء یقولون: لا امرة الا للّه و انّه لابدّ للناس من امیر برّ او فاجر، یعمل فی إمرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفی‏ء و یقاتل به العدوّ و تأمن به السبل و تؤخذ به للضعیف من القوّی حتی یستریح برّ یستراح من فاجر".
[35]
از دیدگاه علی (ع)، ناامنی مقوله‏ای است که با آنارشیسم و عدم وجود دولت آمیخته است
|147|
و دولت و امنیّت رابطه‏ای ساختاری و ماهوی دارند به گونه‏ای که برای تحقّق آن چاره‏ای از وجود دولت نیست، حتی اگر زمامدار فرد یا گروهی فاسد و فاجر باشند.
و آن‏چه به عنوان آثار دولت و زمامدار در این خطبه آمده است رابطه‏ای مستقیم یا غیر مستقیم با مسأله امنیت دارد.
این نکته را نباید از نظر دور داشت که حکومت فاجر گرچه برای مؤمن امنیتی کامل تأمین نمی‏کند ولی در مقایسه با آنارشیسم وجود ناامنی در آن کمتر است و لذا امنیّت مورد نظر در این خطبه نسبی است.
نکته دیگر این‏که مقصود از "بلوغ اجل‏ها" رسیدن اجل‏های طبیعی است؛ زیرا در اوضاع ناامنی و رواج قتل و تجاوز به نفوس، اجل‏ها پیش افتاده و قبل از رسیدن به حدّ عادی و طبیعی مقرّر خود، اتفاق می‏افتند.
حضرت رضا (ع) در قسمتی از روایت طولانی که عبدالعزیز بن مسلم نقل می‏کند، فرمود:
"..بالامام...منع الثغور و الاطراف؛
به وسیله امام مرزها و حدود کشور پاسداری می‏شود."
[36]
امام حسین (ع) می‏فرماید:
"اللهم انک تعلم انه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فی سلطان و لا التماس شی‏ء من فضول الحطام ولکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک".
[37]
این سخنان به امیرمؤمنان (ع) نیز نسبت داده شده است.
[38]
در این مرامنامه، آن حضرت ایجاد امنیت را از جمله اهداف خود در تشکیل دولت وحکومت توسط خویش می‏داند.
پی نوشت ها:
[1] . دراسات فی ولایةالفقیه، ج‏2،ص 21- 23.
[2] . همان، ص‏25.
[3] . مجمع البیان، 5441. .
[4] سوره انفال، آیه 26. "به یاد آورید روزگاری را که گروهی اندک بودید و در زمین به استضعاف کشاندهشده بودید و از این‏که مردمان شما را ربوده و آزار دهند، در ترس و وحشت به‏سر می‏بردید، سپس خداوند پناهتان داد و با نصرت خود یاریتان کرد و از پاکیزه‏ها روزیتان ساخت، شاید سپاس بگزارید".
[5] . محدث عباس قمی، سفینة البحار.
[6] . و یقیناً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کم شدن ثروتها و جانها و میوه‏هایتان می‏آزماییم و صابران را بشارت ده. سوره بقره، آیه 155.
|148|
[7] . مجمع البیان، ج‏1، ص‏237. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص‏343.
[8] . زمخشری، کشاف، ج‏1، ص‏323.
[9] . سپس روز قیامت از نعمتها از شما سؤال خواهد شد. سوره تکاثر، آیه 8.
[10] . بحار الانوار، ج‏35، ص‏426.
[11] . وسایل‏الشیعه، ج‏14، ابواب مقدمات، باب 14، ج‏7، ص‏31. پنج چیز است که اگر کسی فاقد آن باشد زندگیش دچار کمبود و قلبش پریشان و ناآرام خواهد بود: 1ـ صحت و سلامت بدن 2- امنیت 3- روزی وسیع 4- همدم همراه و پنجم راحتی و آسودگی که جامع این امور است. .
[12] آن‏گاه که خداوند جدیّت در شکیبایی و صبر بر آزار مشرکان در راه محبت او و تحمّل ناگواری‏ها ازخوف او را از آنان دید، تنگناهای زندگیشان را گشایش داد و ذلت و خواری آنها را به عزت و خوف وناامنی‏شان را به آرامش و امنیت مبدّل ساخت. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خ‏192، ص‏296.
[13] . دو نعمت مجهولند: 1- صحت و سلامتی. 2- امنیت. سید عبدالله جزایری، التّحفة السّنّیة، نسخه خطّی کتابخانه آستان قدس رضوی، ص‏67. آنچه در روایت پیامبر (ص) آمده است با این تعبیر است: نعمتان مکفورتان الأمن و العافیة. بحار الانوار، ج‏81، ص‏170.
[14] . سوره تین، آیه 1 - 3.
[15] . سوره عنکبوت، آیه 67؛ قصص، آیه 57؛ ابراهیم، آیه 37 و بقره، آیه 125- 126.
[16] . بقره، آیه 125.
[17] . سوره یوسف، آیه 99. آنگاه که آنان بر یوسف وارد شدند، پدر و مادر خود خاله آن حضرت و همسر پدر را مأوی داد و زیر چتر حمایت ویژه خود گرفت و به همه آنان گفت: بر شهر مصر وارد شوید که با خواست خداوند در امن به سر خواهید برد.
[18] . سوره یوسف، آیه 92.
[19] . ما میان آنان و مناطقی که برکت‏های خود را در آن نازل کرده بودیم قریه‏هایی به صورت پی‏درپی و زنجیره‏ای قرار داده بودیم و حرکت در آن را اندازه‏گیری کرده بودیم و گفتیم در آن شبها و روزها راه پیمایید در حالی که در آرامش و امنیّت خواهید بود. سوره سبأ، آیه 18.
[20] . خداوند قرایی را مثال می‏زند که در امنیت و استقرار به سر می‏برد و فراخنای معیشت از هر ناحیه به سویشان روی آورده بود. سپس آنان به نعمتهای خداوند کفران ورزیده و ناسپاسی کردند. خداوند نیز به جهت کارهای ناروایشان به لباس ترس و گرسنگی دچارشان کرد. سوره نحل، آیه 112.
[21] . مجمع البیان، ج‏6، ص‏389.
[22] . همان، ص‏390.
[23] . پروردگارا! این شهر را امن قرار ده و مردم آن را از میوه‏ها روزی ده، آنان که به خدا و قیامت ایمان آورند. سوره بقره، آیه 126. .
[24] پروردگارا! از تو گشایش و راحتی و امنیت و کفایت و سلامت، خواهانم. بحارالانوار، ج‏87، ص‏65.
[25] . بار خدایا! هیچ گناهی را جز آن که ببخشی و هیچ ترس و وحشتی را مگر آن که مرا از آن ایمن سازی برای من باقی مگذار. همان، ج‏86، ص‏65.
[26] . صحیفه سجادّیه، دعای 26.
[27] . به یقین خداوند آنچه در خواب به پیامبرش نمایاند، راست و حق است که قطعاً شما به خواست خداوند وارد مسجد الحرام خواهید شد در حالی‏که در امن بوده و سرهای خود را تراشیده و تقصیر می‏کنید و از گزند مشرکان خوفی نخواهید داشت، پس او به آن چه شما نمی‏دانستید آگاه بود و پیش از ورود به آن، فتحی نزدیک (فتح خیبر) برایتان مقرّر ساخت. سوره فتح، آیه 27.
|149|
[28] . مجمع البیان، ج‏9، ص‏127.
[29] . سوره سبا، آیه 37؛ انعام، آیه 82؛ دخان، آیه 55؛ حجر، آیه 46 و فصلت، آیه 40.
[30] . این است آنچه بنده خدا علی‏بن‏ابی‏طالب امیرمؤمنان در مورد دارایی خود دستور انجام آن را می‏دهد برای کسب رضایت و توجه الهی تا او را وارد بهشت کرده و در قبال آن امنیت بدو عطا کند. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص‏389، نامه 24. .
[31] بهشتیان از آنچه میل نفسانی آنان باشد برخوردار بوده و در آن جاودانند. سوره انبیا، آیه 102.
[32] . سوره بقره، آیه 25.
[33] . علل الشرایع، مکتب حیدریّه نجف، باب 182، حدیث 9، ص‏253.
[34] . حکم واجب خدا و اسلام بر مسلمانان این است که پس از آن‏که پیشوایشان بمیرد یا کشته گردد، چه گمراه بوده و چه هدایت یافته، ستمدیده باشد یا ستمگر، حلال‏خون یا حرام‏خون، اقدام به هیچ کاری نکنند و حادثه‏ای پدید نیاورند و دست و قدمی به جلو نگذارند و هیچ عملی را پیش نیندازند قبل از آن‏که رهبری با عفت، دانشمند، پرهیزگار، دانای به قضاوت و سنت برای خود برگزینند، تا او امورشان را سامان داده و بینشان به داوری بنشیند و حق مظلوم از ظالم ستاند و مرزهای آن را پاسداری کند و ثروت‏های عمومی آنان و زکاتهایشان را جمع کرده و منطق و فرهنگ آنان را اقامه و از آن صیانت کند. کتاب سلیم بن قیس، نشر الهادی، ج‏2، صفحه 752؛ بحارالانوار، ج‏33، ص‏144.
[35] . آنان می‏گویند: امارت جز برای خداوند نیست در حالی‏که مردم ناچارند امیری داشته باشند، نیکوکار باشد یا بد عمل، تا مؤمن در سایه حکومت او بر انجام وظایفش قیام کرده و کافر به زندگی خود بپردازد و خداوند به هر کس عمر تعیین شده‏اش را عطا کند (کشت و کشتار موجب اجل‏های زودرس نشود) و ثروت مردم به‏وسیله او گردآوری شده و با دشمن نبرد شود و راه‏ها امنیت یابند و حق مظلوم از ستمگر گرفته شود، تا این‏که انسان‏های نیک در راحتی به سربرند و از ناحیه بدکاران ایمن شوند. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص‏125، صبحی صالح، ص‏82، خ‏40.
[36] . اصول کافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج‏1، ص‏200.
[37] . بار خدایا! تو می‏دانی که آنچه کردیم از سر قدرت‏طلبی و آز دنیاطلبی نبوده است، بلکه برای آن بودهاست که نشانه‏های دین تو را برگردانده و اصلاح را در جامعه نمودار و ظاهر کنیم تا ستمدیدگان از بندگانت احساس امنیت کرده و حدود تعطیل شده، جریان یابد. تحف العقول، انتشارات بصیرتی، قم، ص‏239.
[38] . نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص‏406، صبحی صالح، ص‏189، خ 131.

تبلیغات