جایگاه امنیت در نظام اسلامی (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
یکی از پژوهشهایی که در مرکز تحقیقات علمی دبیرخانه مجلس خبرگان، بخش عمده آن به سامان رسیده، تحقیق در موضوع "دولت اسلامی و امنیت" است که توسط محقق محترم حجةالاسلام آقای سید مهدی موسوی کاشمری، در دست تکمیل میباشد. این تحقیق که در پنج بخش کلی و زیر مجموعهای از فصول تشکیل شده، مباحث کلی "دولت و امنیت"، "اقسامامنیت"، "عوامل ناامنی"، "راههای تأمین امنیت ملی" و "پرسشهای امنیت داخلی" را مورد کنکاش و بررسی قرار میدهد. در بخش نخست تحقیق که به مباحث کلی "دولت وامنیت"اختصاص یافته، پس از تبیین مفهوم دولت، مفهوم امنیت و رابطه دولت و امنیت، بهجایگاهامنیت در نظام اسلامی پرداخته شده است. "ویژگیهای امنیت اسلامی" و "امنیت مطلوب درنظام اسلامی"، دو فصل دیگر این بخش میباشد. آنچه به هدف معرّفی این تحقیق پیش روی شما گذاشته شده، فصل چهارم از بخش نخست این پژوهش میباشد که به جایگاه امنیت در نظام اسلامی میپردازد. هر دولتی در راستای ایفای نقش و مسؤولیت خود باید به دو امر بپردازد: 1- تعیین وظایف؛ 2- تعیین اولویتها در حوزه این وظایف. |132|متن
تعیین وظایف
تعیین اولویّتها
وظایف دولت در نظام اسلامی
اولویتها در حوزه وظایف
جایگاه و ارزش امنیّت در قرآن و روایات
1. امنیت نعمت بیبدیل الهی
امنیّت؛ نعمت مجهول
امنیت از ویژگیهای شهرخوب
امنیت، خواسته مؤمن از خداوند
وعده الهی به پیامبر (ص) و مؤمنان
از نعمتهای بهشتی
وظیفه اساسی دولت
همراه با پژوهشهای مرکز تحقیقات علمی
تعیین وظایف
هر دولتیبه طور کلی دارای دو گونه وظایف است: 1- وظایفی که به صورت عام برای هر نظامی مطرح است و از اقتضائات سیستم خاصّی به شمار نمیآید، همچون تأمین امنیت، تنظیم و سازماندهی سیاست خارجی و غیر آن.
2 - وظایفی که مربوط به نوع سیستم و ویژه نظامهای خاصاند و هر نظامی خود را متعهد بدان نمیداند، همچون آزادی که از اقتضائات نظامهای مردمی و مبتنی بر دموکراسی است ویا تحکیم باورها و ارزشهای دینی در حکومت دینی.
تلاش دولتهای مردمی بیشتر در کم کردن بار مسؤولیت خود در اداره جامعه و سپردن امور مختلف مردم به خود آنان و اقبال به بخش وظایف اصلی دولت است، در حالی که نظامهای خوداتکا و توتالیتر بیشترین تلاش خویش را برای بهمهار درآوردن همه اموروخارج کردن آن از اختیار مردم میگمارد. واگذاری امور بهمردم این ویژگی را دارد که در این صورت دولت بهتر میتواند به وظایف اصلی خود بپردازد و پاسخگوی مطالبات مردم در آن باره باشد.
البته واگذاری کارها به مردم در صورتی مفید است که در جامعه به قدر کافی نیروی متخصص و کارآمد وجود داشته باشد و تا وصول به آن وضعیت، دولت ناچار از به اختیار گرفتن بسیاری از امور است.
تعیین اولویّتها
تعیین وظایف و ترسیم مسؤولیتهای دولت چندان پیچیده و دشوار نیست. آنچه نیازمند بحث و بررسی جدّی و نظر کارشناسانه و احیاناً جای نزاع و ابراز نظرهای متضاد است، تعیین اولویتهاست. نظیر گفتگوهایی که در تاریخ معاصر کشور ما رخ داد که آیا توسعه سیاسی مقدم است یا اقتصادی و یا هیچکدام؟
تعیین اولویت در وظایف دولت نقش اساسی در کارآمد کردن و به روز کردن سیاستهای نظام داشته و در صورت موفقیت، موجب استحکام و تثبیت موقعیت آن در بین مردم و مایه رشد و بالندگی و سازندگی و توسعه خواهد شد. اگر دولتی در ارائه سیاستی مستدل و قابل دفاع از اولویتها ناتوان باشد، در مواجهه با طوفان حوادث ضربهپذیر خواهد بود و دیر یا زود، سردرگمی در سیاستها و ارکان دولت پدیدار خواهد شد. به ویژه اگر
|133|
امکانات جامعه و دولت نتواند پاسخگوی سیاست همعرض و انداموار باشد. در این صورت سیاست درست اقتضا میکند که ابتدا در سطح کلان، اولویتها تعیین و بر اساس آن برنامهریزی خرد صورت پذیرد.
بخشی از این اولویتها موقت و ویژه شرایط و اوضاع خاصیاند و بخشی حالت ثابت داشته و از اولویتهای استراتژیک نظام محسوب میشوند.
اولویتهای موقّت: گاهی جامعه نسبت به برخی از جهات دیگر عقبمانده و به رکود دچار میشود، در این صورت لازم است برای ایجاد توازن و تعادل در بخشهای مختلف اجتماعی در حوزهای که دچار عقبماندگی شده، سرمایهگذاری بیشتر صورت پذیرد وتوجه جدیتری به آن مبذول شود. البته اجرای این سیاست باید به گونهای باشد که توجه زیادتر به بخشی خاص، بخشهای دیگر را به رکود و سستی نکشاند و آنها نیز در حرکتی معقول، روبه رشد باشند.
سیاست همعرض در چنین وضعی کارساز نیست؛ زیرا اولاً: آن بخش عقبمانده همچنان فاصله خود را با بخشهای دیگر حفظ خواهد کرد و ثانیاً: تا توجهی افزون و انرژی انبوهتری در آن بخش راکد صورت نگیرد، این حرکت آغاز نشده و یا حداقل سرعت لازم را نخواهد یافت؛ زیرا عوامل بازدارنده و توقفزا که گاهی نهادینه شده و ریشههای خود را تا اعماق فرهنگ و روابط اجتماعی و اقتصادی جامعه گسترانیده، به آسانی قابل مقابله و دفع نیستند. و نیز گاهی بر اثر حوادث غیر قابل پیشبینی، همچون تخریب و انهدام منابع در اثربروز جنگ، زلزله، سیل و امثال آن، چنین وضعیتی برای دولت پیش میآید که لازم میشود برخی از طرحهای در دست اجرای خود در زمینههای مختلف را کنار گذاشته و به آن حادثه و عواقب آن بپردازد.
اولویتهای ثابت و استراتژیک: در میان وظایف دولت، برخی از اهمیت ویژهای برخوردارند و این اهمیت بدان لحاظ است که عنصر خاصی نسبت به سایر نیازمندیها و امور جاری، نقش پایه وزیر ساخت داشته باشد، مثلاً در نظامهای مبتنی بر لیبرالیسم، اصل آزادی از چنان موقعیتی برخوردار است و سایر امور نقشهای بعدی را دارند و لذا در این حکومتها بسیاری از مسایل اخلاقی، دینی، عدالت اجتماعی و اقتصادی و حتی ابعادی از امنیت قربانی آن میشود. در حالیکه در نظامهای مبتنی بر دیکتاتوری واستبداد آنچه دراولویت نخست واقع میشود، امنیت است، به طوری که هر حرکت و صدای اعتراض و اقدام
|134|
به بهانه اخلال در امنیت منع شده و بسیاری از حقوق مسلّم و قطعی شهروندان تحت این عنوان از آنان سلب میگردد.
همچنانکه در نظامهای مبتنی بر دین، ارزشهای اخلاقی وقانون و کسب رضای الهی به عنوان اصلی حاکم بر همه شؤونومناسبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و غیر آن، مطرح بوده و از اولویت برخوردار است.
وظایف دولت در نظام اسلامی
برخی از صاحبنظران با استفاده از آیات و روایات وظایف دولت را تا پانزده مورد برشمردهاند.
[1] میتوان با جمعبندی و کلینگری، مجموع آن را اینگونه بر شمرد:
1. ایجاد امنیت در جامعه و پاسداری از آن.
2. تنظیم و سازماندهی روابط خارجی.
3. تعلیم و تربیت و ارتقای فرهنگ و دانش در جامعه.
4. پاسداری از ارزشهای دینی.
5. ایجاد عدالتاجتماعی و پاسداشت حقوق مردم.
6. قضاوت و داوری بهعدل و اجرای حدود.
به دیده برخی در نظر اسلام، امور مختلف مردم در حوزه اقتصادی، تجارت، کشاورزی، صنعت و فعالیتهای اجتماعی ورفاهی بهتر و حتی لازم است به خود آنان واگذار شود و دولت در این زمینهها دخالتی نداشته باشد.
[2]
تفاوت نظام اسلامی با نظامهای لیبرالیستی در این است که دولت در فعالیتهای اقتصادی و سایر شؤون زندگی اجتماعی مردم هیچگونه اعمال کنترل و نظارتی ندارد و تنها بسترساز فعالیتهای مردمی است، در حالیکه در نظام اسلامی گرچه اینگونه فعالیتها در زمینههای گوناگون در اختیار مردم است، ولی حکومت نقش هدایتی خود را همچنان حفظ میکند و با اجرای
|135|
وظایف خاص خود مبنی بر پاسداری از ارزشهای معنوی، آن فعالیتها و حرکتها را هدایت کرده و بر سالم بودن آن، نظارت دارد. و این امر، خود بازتابی از رعایت و حاکمیت اولویتها در سطح سیاستهای کلان نظام است.
اولویتها در حوزه وظایف
در نظام اسلامی رعایت حدود الهی و پاسداشت آن از اولویتهای قطعی دولت است که در شرایطی همه چیز، حتّی امنیّت فدای آن میشود و تعرض به کیان دین و اساس آن به هیچ قیمتی پذیرفته نیست. ولی درغیر این صورت، گاهی برای صیانت از جان مؤمن از یک حکم خاص صرفنظر میشود.
پیش از این گفتیم امنیت مورد انتظار در نظام اسلامی امری نسبی است و با توجه به اینکه نظام اسلامی بر رعایت همه حقوق شهروندان خود تکیه کرده و تأمین تمامی آن را وظیفه خود میداند، دستیابی و وصول به امنیت مطلق اجتماعی مورد توقع نیست، ولی گاهی در اثر بروز اوضاع ویژه، چه از ناحیه تحرکات نیروی خارجی و چه بر اثر اقدامات عوامل داخلی آنان، اساس امنیت و تأمین جانی مردم مورد تهدید واقع شده و جامعه با ناامنی و نگرانی مواجه میشود. در این صورت این پرسش مطرح میشود که کدامیک از آن حقوق مقدم است؟ امنیت یا آزادی؟ امنیت یا مدارا؟ به امنیت جامعه یا حقوق فردی؟
البته اینکه گفتیم امنیت مطلق از دولت اسلامی متوقع نیست، در اوضاع حاضر ووضعیت کنونی حاکم بر سیاستهای جهانی و بینالمللی است، گرچه در موقعیت مطلوب وآرمانی که اهداف عالی دین در سایر جهات در بالاترین سطح خود جامعه عمل پوشد، امنیت مطلق نیز حاکم خواهد گشت که در مباحث آینده بدان اشارت خواهد شد.
|136|
جایگاه و ارزش امنیّت در قرآن و روایات
گذشت که دولت در اسلام برآیند نیازها و احتیاجات واقعی مردم است و بر این اساس کشف اولویت یک وظیفه بر سایر وظایف از منظر دینی، نیازمند مراجعه به متون دینیواستخراج اساسیترین و بنیانیترین مطالبات و احتیاجات مردمی از لابهلای آیات و روایات است.
از متون دینی اینچنین بهدست میآید که امنیت در بعد جانی آن، از نعمتهای بزرگ خداوند و مقدم بر سایر نیازمندیهای بشر است که ما در ادامه این بحث به برخی آیات وروایات ضمن چند عنوان میپردازیم.
1. امنیت نعمت بیبدیل الهی
قرآن کریم میفرماید: "لایلاف قریش ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف فلیعبدوا ربّ هذا البیت الّذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف".
از برخی روایات بهدست میآید که این سوره در تعقیب سوره فیل بوده و آن دو را یک سوره دانستهاند.
[3]
بر این اساس، مضمون کلّی این دو سوره این است: ما جریان شکست اصحاب فیل را پیش آوردیم تا قریشیان به حمایت و دفاع ما از شهر مکه و خانه خود مطمئن شوند و آنان که در پناه ما جای گرفتهاند، احساس آرامش کنند و گردهم جمع شوند و زمستان و تابستان برای کار تجارت به یمن و شام کوچ کنند. آنان باید به پاس این نعمت، پروردگار این خانه را پرستش کنند. همان خدایی که زمینه شکوفایی اقتصادی آنان را فراهم ساخت و از گرسنگی نجاتشان داد و احساس ناامنی آنان را تبدیل به امنیت کرد.
باز قرآن کریم موضوع امنیت را بهعنوان منّتی بزرگ بر مؤمنان تحت ستم و آزار کافران یاد کرده و میفرماید:
"و اذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فآواکم و ایّدکم بنصره و رزقکم من الطیبات لعلّکم تشکرون"
[4].
در این آیه موضوع امنیت پیش از اقتصاد و امور معیشتی مطرح شده، ولی در سوره ایلاف امر معیشت پیش از آن آمده است. شاید بتوان گفت اگر امنیت در حوزه مسائل داخلی منظور باشد، اقتصاد و اصلاح امر معیشت از پایههای امنیت داخلی و مقدم بر آن است؛ زیرا جرم و
|137|
جنایت از صاحبان شکمهای گرسنه، کاری دور از انتظار نیست. مطابق حدیثی از نبی اکرم (ص): فقر انسان را تا مرحله کفر نزدیک میکند.
[5] ناامنی محیط مکه پیش از اسلام، بیشتر داخلی و بر اثر گرسنگی و فقر بود و همین امر بود که قبایل مختلف را به قتل و غارت یکدیگر وادار میکرد.
اگر امنیت در حوزه تهدیدات خارجی مورد نظر باشد، وضعیّت معیشت مردم، چندان در آن تعیین کننده نیست، بلکه وجود امنیّت و نبود تهدید خارجی، تأمینکننده زمینه مساعد برای رشد و شکوفایی اقتصادی و مقدم بر آن است. نیز قرآن کریم ناامنی را از عوامل امتحان مؤمنان دانسته و میفرماید:
"و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین".
[6]
برخی از مفسران مقصود از محنتها و مصیبتهای مذکور در آیه را در مورد مجاهدان دوره نخستین اسلام شمردهاند و آن را نوعی تمهید و آمادهسازی برای آنان دانستهاند تا بر مصائب و سختیهای جنگ و جهاد شکیبا باشند و سستی و ضعف از خود نشان ندهند.
[7] مرحوم طبرسی منشأ خوف را تصمیم مشرکان بر عداوت با مؤمنان ذکر کرده است، گرچه برخی دیگر آن را به طور عام معنا کردهاند.
[8]
از مقابله خوف با از دست دادن سایر سرمایهها، بهدست میآید که مقصود از آن، از دست دادن امنیت جانی است، و از قرار گرفتن آن در صدر موارد یاد شده استفاده میشود که امنیّت، بهویژه در بعد جانی آن، بر سایر نعمتهای الهی مقدم است و از کف دادن آن نیز مصیبتی بزرگتر نسبت به از دست دادن سایر نعمتهای مادی خداوند به حساب میآید.
همچنین در این باره میفرماید:
"...ثمّ لتسئلنّ یومئذ عن النّعیم".
[9]
حضرت صادق (ع) در باره این آیه کریمه فرمودند:
"مقصود از نعمتها که در قیامت از انسان درباره آن سؤال میشود، امنیّت و سلامتی و ولایت حضرت علی (ع) است".
[10]
در نگاه اوّل به این حدیث، دو احتمال در معنای آن میرود، نخست اینکه از انسان میپرسند آیا امنیّت و سلامت و ولایت علی بن ابیطالب (ع) را داشتهای یا نه؟ در این صورت، وظیفه فرد آن است که در صدد کسب هر یک از این سه چیز باشد. دیگر اینکه
|138|
سؤالمیشود که با نعمت موجود ولایت، امنیت و سلامت چه کرده و چگونه از آن استفادهکردهای؟
احتمال نخست به دو دلیل مردود است، اوّل آن که ظهور کلام "عن النّعیم" دلالت بر نعمت موجود دارد و اینکه با آن چه کردید؟ دوم آن که لحن آیه شریفه "ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم" پرسش مؤاخذهای و تکلیفی است، در حالیکه در بسیاری از موارد، سلامت و امنیت از قدرت و اختیار انسان خارج است. در این صورت، چگونه انسان بر کاری که خارج از توانایی و اختیار او است از سوی خداوند مورد مؤاخذه و سؤال واقع میشود؟ گذشته از اینکه اصل در موجودات و از جمله انسان بر سلامتی و حصول آن است و مرض، عارضی وخلاف جریان عادی است و بر این اساس، سؤال هم از همین نعمت موجود و چگونه برخورد کردن با آن است، نه کسب آن. وحدت سیاق هم، احتمال اول را در مورد دو امر دیگر نیز منتفی میسازد.
بنابراین، معنای دوم در روایت تقویت میشود و بر این اساس مسؤولیت انسان در برابر این نعمتها به دو گونه است، یکی از جهت پاسداشت و حفاظت از آن و دیگری کیفیت بهرهبرداری و برخورد با آن.
ممکن است این اشکال به ذهن بیاید که مردمان در باره ولایت تنها از نحوه استفاده وکیفیت برخورد با آن مورد پرسش نیستند، بلکه از اصل تحصیل و داشتن آن نیز مورد سؤال واقع میشوند. پاسخ این است که موجودیّت در مورد سلامت و امنیت با موجودیّت در باب ولایت متفاوت است. آن دو امر اول، پیش از وجود در جهان خارج و عینیّت، هیچگونه موجودیّتی جز در عالم ذهن و مفاهیم ندارند، در حالیکه مسأله ولایت مورد جعل الهی است و پیش از تحقق خارجی آن، درعالم جعل و اعتبار الهی موجود است و لذا دور افتادگان از وادی ولایت مسؤولاند که با این نعمت مجعول خداوندی که برای پذیرفتن و دلدادگی به آن قرار داده شده چه کردند؟ گرویدند یا نه؟ و دارندگان آن نیز مورد سؤالاند که آیا نسبت به وظایفی که در قبال آن داشتهاند بهخوبی قیام کردهاند یا نه؟
باز حضرت صادق (ع) در روایتی فرمودند: "خمس خصال من فقد واحدة منهن لم یزل ناقص العیش زایل القلب، مشغول القلب، فاوّلها: صحة البدن و الثانیة: الامن و الثالثة: السعة فی الرزق، و الرابعة: الانیس الموافق...و الخامسة و هی تجمع هذه الخصال: الدعة".
[11]
اشکالی که در مورد این روایت بهنظر میرسد این است که در این حدیث آسودگی و
|139|
راحتی عنوانی مستقل از سایر موارد مذکور در آن آمده است که نشان استقلال آن است، در حالیکه حدیث در مورد آن میگوید: این امر در بردارنده سایر امور و جامع آن است. در این صورت نمیتوان آن را موضوعی جدا از سایر موضوعات دانست، بلکه در حقیقت حاصل اجتماع این امور در مورد انسان است.
برای حل اشکال میتوان گفت این مطلب صحیح است که آسودگی خاطر، آن امور مذکور در روایت را لازم دارد و راحتی خیال به هر یک از آنها میسّر نیست، ولی این چنین نیست که بااجتماع این امور، الزاماً آسودگی خاطر و رفاه روحی نیز حاصل شود. چه بسیارند کسانی که با وجود داشتن و برخورداری از آنها باز هم از امنیت خاطر بیبهرهاند و در نگرانی به سر میبرند. بنابراین، گذشته از آن انسان لازم است از سلامت روحی و طمأنینه نفسانی و ایمانی نیز برخوردار باشد تا خاطری آرام داشته باشد و لذا بدین جهت و از این نگاه خود یک امر مستقل و جداگانه محسوب میگردد.
امیرمؤمنان (ع) وقتی مردم را به تأمل در احوال مؤمنان در گذشته دعوت میکند، که درشدیدترین ودشوارترین وضعیت به سر میبردند و از هر سو عوامل ترس و پریشانحالی وتلخکامی به جانب آنها روی آورده بود و آنان با صبر و متانت و بردباری آن را پشت سر گذاشته بودند، میفرماید:
"حتی اذا رأی الله سبحانه جدّ الصبر منهم علی الاذی فی محبته و الاحتمال للمکروه من خوفه جعل لهم من مضایق البلاء فرجا فأبدلهم العزّ مکان الذّل و الأمن مکان الخوف فصاروا ملوکا حکّاماً و أئمّة اعلاماً".
[12]
در این بخشها، حصول امنیّت، به عنوان پاداشی برای جهاد و صبر آنان معرفی شده است و خود گویای اهمیّت بسیار و جایگاه عالی آن از منظر الهی و در نگاه امیرمؤمنان است.
امنیّت؛ نعمت مجهول
این جمله مشهور است که: "نعمتان مجهولتان الصّحة و الامان".
[13] در تتبّعی که صورت گرفت، گرچه نتوانستیم برای این کلام مدرکی که حاکی از حدیث بودن آن باشد و به معصومی مستند شود، دست یابیم، ولی کلامی است مشهور و بر فرض که حدیث هم نباشد،برگرفته از مضامین احادیث و حدّاقل بیان گر نوع نگرش مؤمن در فرهنگ اسلامی به موضوع امنیت است.
اقتضای تحقیق در مورد این کلام، این است که اگر مقصود از مجهول بودن، جهل به
|140|
ارزش آن دو باشد، در این صورت اسناد کلمه "مجهولتان" به "نعمتان" مجاز خواهد بوده، درحالیکه اسناد مجازی خلاف اصل در محاورات است و بنای عقلا در استعمالات واژههاو نسبتها بر استعمال حقیقی است. بنابراین، مطابق این روایت، خود این دو نعمتمجهولاند. با این بیان که: علم بر دو گونه است، تفصیلی و اجمالی. علم تفصیلی ایناست که حقیقتی با تمام ابعادش برای انسان روشن باشد، برخلاف علم اجمالی که درمورد آن حقیقت جای گرفته در ذهن مورد غفلت بوده و در برابر دید مستقیم آن، آشکار وروشن نباشد.
پزشکان میگویند نشانه سلامتی یک عضو آن است که انسان به وجود آن در خود توجه نداشته باشد. وقتی آن عضو به درد میآید وجود آن را احساس میکند و همین احساس، نشانه مریضی اوست. پس انسان گرچه به طور اجمال میداند که مثلاً دارای معده، کلیه، قلب، مثانه و...میباشد ولی نگاه تفصیلی به آن نداشته و از آن غافل است، وقتی از ناحیه آن عضو احساس درد و رنج میکند وجود آن را در خود احساس میکند.
صحت و امنیت از همین مقولهاند، زیرا اگر چه انسان در حال سلامتی و امنیت اجمالاً به آن واقف است، ولی این دانستن غالباً در هالهای از غفلت و بیخبری و در نوعی از جهل پنهان میماند. انسان از دو راه به وجود و ارزش فوقالعاده آن به روشنی پیمی برد. یکی از باب "تعرف الاشیاء باضدادها" وقتی به ضد آن گرفتار میشود، و دیگری زمانی که با تلقین و تبلیغ و توجه دادن مستمر، به وجود و حضور آن متوجه شود.
عدم توجه کافی به این دو نعمت گرانبها خسارات سنگینی بر جامعه در پی دارد؛ زیرابیاطلاعی و احساس نکردن نعمتی موجب میشود تا جامعه نسبت به آفات و عوامل مخلّ ومزاحم آن حساسیت لازم را نداشته باشد و در پاسداری از آن سستی به خرج دهد. این بیتوجهی و عدم مراقبت، خود نوعی ناسپاسی در برابر نعمت خداوندی محسوب شده وموجبات سلب و یا تضعیف آن را فراهم خواهد ساخت.
امنیت از ویژگیهای شهرخوب
برای معرفی شخص، شیء و منطقهای خاص، باید بهترین، سرآمدترین و بایستهترین ویژگیها و صفات آن به قلم و زبان آید.
ذکر یک چیز و همراه کردن آن با وصفی خاص نشاندهنده اعتنا و اهمیت بسیاری است
|141|
که آن وصف برای گوینده آن از بین سایر اوصاف دارد. خداوند در قرآن کریم وقتی برای بیان آفرینش استثنایی انسان و خلقت ویژه او به اموری قسم یاد میکند، در نهایت، شهر مکه را در این ردیف آورده و آن را با ویژگی امنیت همراه میکند.
[14] این ویژگی برای شهر مکه در آیات دیگر نیز ذکر شده است.
[15]
و این خود بیانگر نقش یگانه و ضرورت وجود امنیّت برای زندگی جمعی و حیات مادّی و معنوی بشر است. لذا بنیانگذار خانه توحید، به عنوان معمار بیت الله، بهترین خواستهخود از خداوند در باره شهر مکه و بایستهترین چیزبرای آن را امنیّت دانسته وآنرامهمترین مطالبه خود از خداوند قرارداده و آنگاه معیشت فراخ را برای اهل آن طلبیدهاست.
[16]
قرآن کریم جریان ورود حضرت یعقوب و همسر و فرزندانش بر فرزند مصیبت کشیده و بهدولترسیده خود، حضرت یوسف را بیان کرده و میفرماید:
"فلمّا دخلوا علی یوسف آوی الیه ابویه و قال ادخلوا مصر ان شاء الله آمنین".
[17]
در این بخشها حضرت یوسف، خطاب به پدر و مادر و برادران خود مصر را مکانی امن برای ایشان دانسته و امنیت آنان را از جهت وجود و حاکمیت امنیت در شهر و نبود عوامل ناامنی در آن تضمین کرده است.
البته این احتمال نیز میرود که سخنان آن بزرگوار ناظر به امنیت حاکم در مصر نباشد،بلکه آن حضرت، امنیت را برای خصوص آنان تضمین کرده باشد که از ناحیه من بهشما ستمی نخواهد رسید. در این صورت، اهمیت و ارزش اصل امنیت مورد توجّه بودهاست.
البته احتمال دوم قدری ضعیف به نظر میرسد، زیرا اوّلاً: قرآن نقل میکند که آن حضرت، برادران خود را پیش از این بخشیده بود.
[18] و با این حال، احتمال آزار و خطری نبوده است تا آن حضرت تأمین داده باشد و ثانیاً: در بین آنان پدر و مادر او هم بودند، که در مورد حضرت یوسف گناهی نکرده بودند تا نیازی به تأمین خاص باشد و ثالثاً: تضمین امنیت آنان از ناحیه خود را منوط به خواست الهی کردن گرچه در واقع اشکالی ندارد ولی چنین سخنی خلاف محاورات عرفی در تضمین و تعهد شخصی نسبت به کاری در مورد دیگران است. کاری که اطمینان به عملی شدن آن، رفع پریشانی از آنان کرده و احتمال خلاف آن، مایه پریشانی آنها میشود.
باز قرآن کریم میفرماید:
|142|
"و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهرة و قدّرنا فیها السّیر سیروا فیها لیالی و ایّاماً آمنین".
[19]
این آیه در باره اهل سبا آمده است که در یمن به سر میبردند و با مسافرتهای پی در پی به سوی شام، به کار تجارت و سیاحت و غیر آن میپرداختند و در مقام بیان منّت خود به آنان، امنیت را ذکر کرده است.
در این آیه به امنیت پایدار اشاره شده است و اینکه در تمام روزها و شبهایی که در این مسیر طی میشد، امنیت و آرامش حاکم بود و اینگونه نبوده است که روزی چنین باشد و روزی غیر آن و یا منطقهای دارای آن باشد و جای دیگر فاقد آن. این نکتهای است که توجه به آن در سیاستهای کلان امنیتی کشور بسیار مهم است و امنیت در تمام ابعاد جانی، مالی و... وقتی آثار خود را نشان میدهد که قابل اعتماد و پایدار و مستمر باشد. تزلزل و ناپایداری در امنیّت ناکامی و بیاعتمادی به بار خواهد آورد و به سرمایهگذاریها و برنامهریزیهای بلند مدّت در ابعاد مختلف لطمهای جدّی وارد خواهد کرد.
نیز قرآن مجید میفرماید:
"ضرب الله مثلاً قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها رزقها رغداً من کلّ مکان فکفرت بأنعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون".
[20]
برخی این قریه را مکه و برخی غیر آن دانستهاند که در بحث ما اهمیت چندانی ندارد و در هر صورت، قریهای به عنوان نمونه ذکر شده و از مهمترین اوصاف آن امنیت و وضعیّت خوب اقتصادی، نام برده شده است.
نکاتی در آیه قابل توجه است:
1. در آیه کریمه پس از صفت امنیّت، اطمینان آمده است و در معنای آن گفتهاند: "محلاستقرار و سکونت مردم آن است و اهل آن نیازی به انتقال از آن به جای دیگر به جهت احساس ناامنی و گرسنگی ندارند".
[21] و این نکته نشان میدهد که از عوامل مهم در باب مهاجرتها و توسعه بیرویّه شهرهای بزرگ وجود ناامنی و عقبماندگی اقتصادی در مناطق مختلف است و بهویژه مسأله امنیّت نقش عمدهتری دارد؛ زیرا ممکن است مردم با درآمد کم قناعت کرده و تحمّل کنند ولی وجود ناامنی و مخاطره جانی برای هیچ کس قابل تحمّل نیست و به سرعت مناطق ناامن را از وجود ساکنان آن خالی میکند.
2. امنیت و رونق اقتصادی از نعمتهای بزرگ الهیاند که سپاسگزاری و شکر لازم دارد
|143|
و یقیناً شکرگزاری از آن، تنها از طریق زبان حاصل نمیشود. شکر عملی آن هم به پاسداری و استفاده بهینه از آن در جهت خدمت به خلق و ارتقای معنویت و رفاه عمومی و مهمتر از آن پیشگیری از غفلتزدگی و شیوع فساد و گناه در جامعه است، و در غیر این صورت کفران نعمت شده و خود عامل عمده سلب آن است.
3. در آیه کریمه از گرفتاری مردم آن منطقه به گرسنگی و ناامنی پس از برخورداری از آن به لباس تعبیر شده است؛ زیرا همچنان که مرحوم طبرسی فرموده است اثر گرسنگی و ترس مانند لباس بر انسان ظاهر میشود.
[22] فقر و خوف از اموریاند که به سرعت و شدّت، آثار زیانبار خود را بر فرد و جامعه تحمیل میکند و پریشانی و ناتوانی و درماندگی با شتاب هر چه بیشتر، خود را نشان میدهد.
امنیت، خواسته مؤمن از خداوند
دعاهای رسیده از معصومان (ع) این ویژگی را دارد که در آن مصالح واقعی و نیازهای حقیقی و قطعی بشر مطرح و از خداوند طلب شده است و نیز به مفاسد و زیانهای جدّی اوتوجّه و از آن پرهیز داده شده است. ما در دعاها خواهیم توانست به مطالبات حقیقیانسانها و جامعه بشری پیبرده و بر اساس آن برنامهریزی و سیاستگذاریکنیم.امنیت مقولهای است که در بسیاری از دعاها در ردیف نخست مطالبات بنده از خداوندقرارگرفته است.
حضرت ابراهیم (ع)، اولین خواسته خود از خداوند در خصوص شهر مکّه را امنیت برای آن قرارداد و اینگونه از او طلب کرد:
"و اذ قال ابراهیم ربّ اجعل هذا بلداً آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیومالآخر".
[23]
خواسته آن حضرت از خداوند خواه جعل تکوینی باشد و خواه جعل تشریعی، نشان از اهمیتی است که آن بزرگوار برای موضوع امنیت قائل است. از امام حسن (ع) نقل شده است که رسول گرامی (ص) بین دو رکعت اول نماز ظهر میخواندند:
"اللهم و اسئلک السعة و الدّعة و الامن و الکفایة و السّلامة".
[24]
درمورد این دعا ممکن است اشکال شود که مقصود از "أمن" در این کلام، امنیت از خطرهای آخرت است.
|144|
پاسخ این است که گرچه واژه "امن" دارای اجمال است، ولی وحدت سیاق در دعا قرینه بر این است که مقصود از آن، امنیت جانی از خطر دشمن است، زیرا سایر خواستههایی که در این ردیف آمده است، ظاهر در نعمتها و مصادیق دنیوی آنند.
امیرمؤمنان در تعقیب نماز ظهر میخواندند:
"اللهم لاتدع لی ذنباً الّا غفرته و لاخوفاً الّا آمنته".
[25]
البته سیاق واحد دو بخش از دعا اقتضا میکند که مقصود از خوف در بخش دوم مربوط به امور آخرت باشد و امنیت این جهانی را که مورد بحث ماست شامل نباشد و مؤمن از خداوند میطلبد که او را از آنچه مایه نگرانی او نسبت به عذابهای برزخی و عالم قیامت است برهاند، ولی ممکن است بگوییم: از این جهت که جمله "و لاخوفاً" نکره در سیاق نفی است ظهور در عموم دارد و تخصیص آن نیاز به قرینهای قویتر از ظهور عام دارد و این اقوی بودن یا به نص است یا به اظهر بودن و وحدت سیاق. در جایی که جملهای ظهور در معناییداشته باشد و جمله بعد ظاهر در معنایی نباشد، قرینه بر ظهور پس از آن است و در جایی که آن جمله نیز در معنایی ظاهر باشد، در صورتی وحدت سیاق مقدم میشود که ظهور او قویتر باشد، در حالی که، در این جملهها اینگونه نیست و عمومیت بخش اخیر منافاتی با مفاد فراز پیش ندارد.
دعای مخصوص حضرت سجّاد (ع) درباره مرزبانان و مجاهدان
[26] و توجه و دقّت در بخشهای آن نشان اهتمام خاصی است که پیشوایان دین، به موضوع امنیت و ضرورت وجود آن برای حیات مادّی و معنوی جامعه از خود بروز دادهاند.
وعده الهی به پیامبر (ص) و مؤمنان
رسول اکرم (ص) پیش از جریان حدیبیّه در خواب دید که خود و اصحابش در کمال امنیت وارد مکه شدند و به انجام مناسک پرداختند ولی در آن سال آن رؤیا محقق نشد.
قرآن کریم وعده عملی شدن آن را به پیامبر اکرم میدهد و میفرماید:
"لقد صدق الله رسوله الرّؤیا بالحق لتدخلّن المسجد الحرام ان شاء الله آمنین محلّقین رؤوسکم و مقصّرین لاتخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحا قریبا."
[27]
این وعده الهی در سال آینده آن جامه عمل پوشید و پیامبر اکرم (ص) همراه با یاران خود در ماه ذیالقعده سال هفتم هجری بیآن که از سوی مشرکان کوچکترین گزندی به او و
|145|
یارانش برسد وارد مکه شدند و طیّ سه روز اقامت در آن شهر در کمال امنیّت مناسک عمره را که به عمرة القضا معروف است به جای آوردند و سپس پیروزمندانه از آن خارج شدند و به مدینه بازگشتند.
در این سفر، امنیّت همه جانبه مسلمانان، در شهری که ناامنترین نقطه برای آنان به حساب میآمد و در اثر همین آزار و شکنجههای طاقت فرسای قریش بود که مسلمانها پا به هجرت گذاشتند، بزرگترین نعمت خداوندی برای آنها به شمار میرفت که برای همگان جالب و دیدنی بود. نوشتهاند
[28] زنان و مردان و کودکان گرد هم آمده بودند و ورود شکوهمند رسول خدا (ص) و یارانش و طواف آنان را نظارهگر بودند.
از نعمتهای بهشتی
در آیات مختلفی نعمت امنیت از بارزترین نعمتهای بهشت معرفی شده و برخورداری از آن، ویژگی مهم مؤمنان در قیامت محسوب شده است.
[29]
امیرمؤمنان پس از بازگشت از صفین در وصیتی در باره اموال خویش این چنین نوشت:
"هذا ما امر به عبداللّه علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین فی ماله ابتغاء وجه الله لیولجنی به الجنة و یعطینی به الأمنة".
[30]
گرچه امنیت در این موارد مربوط به بهشت است و بحث ما امنیت در دنیاست ولی اولاً: از مجموع آیات و روایات بهدست میآید که نعمتهای بهشتی برآمدن آرزوها و خواستههای مادی و معنوی و فوق آن است. قرآن کریم میفرماید: "و هم فیما اشتهت انفسهم خالدون".
[31]
از این آیه استفاده میشود، آنان آرزوهایی داشتهاند که برآورده نشده و یا ناقص بوده است و خداوند وعده میدهد که بهشت جای برآمدن آن خواستههاست. بسیاری از مؤمنان که در دنیا از داشتن نعمتهای خداوندی محروم ماندند از خالصترین و نابترین صورت آن در آخرت بهرهمندند. بنابراین، هر چه بر روی یک نعمت بهشتی تأکید و تمجید بیشتری صورت پذیرد، نشانه اهمیت و ضروریتر و خوشایندتر بودن آن برای مؤمن در دنیا است.
ثانیاً: گفتیم امنیت مقولهای دارای مراتب مفهومی است و چون بالاترین و نابترین مرتبه آن تنها در بهشت قابل تحقیق است، تعظیم از یک مرحله آن در واقع نوعی بزرگداشت از مراتب نازل آن نیز هست.
ثالثاً: مطابق آیه کریمه مؤمنان در بهشت به هر نعمتی میرسند و میگویند ما نمونه آن را
|146|
در دنیا دیدهایم و با آن آشناییم. آنچه در آخرت مشاهده میکنند شبیه همان است که با فاصلهای بسیار زیاد در دنیا دیدهاند.
[32] بنابراین، اهمیت دادن به نعمتی خاص در بهشت در حقیقت مهم دانستن اصل آن محسوب میشود.
وظیفه اساسی دولت
گذشت که دولت اسلام برآیند نیازها و احتیاجات واقعی بشر است و در طیّ آیات وروایات روشن شد که امنیت مهمترین و بدیهیترین مطلوب جامعه انسانی و ایمانی استو لذا در روایات، تأمین امنیت از وظایف مهمّ دولت به شمار آمده که نمونههایی از آنذکر میشود.
1. در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) در باره فلسفه و حکمت جعل اولیالامر که پیش از این ذکر آن رفت، جلوگیری از تعدی به حقوق دیگران و منع ظالمان از تجاور به ساحت مظلومان از وظایف خطیر حکومت به حساب آمده است.
[33]
در نامهای که امیرمؤمنان (ع) به معاویه مینویسد، میفرماید:
"و الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل، ضالاً کان او مهتدیا، مظلوماً کان او ظالماً، حلال الدم او حرام الدم، الّایعملوا عملاً و لایحدثوا حدثاً و لایقدّموا یداً و لارجلاً و لایبدئوا بشیء قبل أن یختاروا لأنفسهم اماماً عفیفاً عالماً عارفاً بالقضا و السنة یجمع امرهم و یحکم بینهم و یأخذ للمظلوم من الظالم حقّه و یحفظ اطرافهم و یجبی فیئهم و یقیم حجتهم و یجبی صدقاتهم".
[34]
در این نامه، آن حضرت با جمله: "یأخذ للمظلوم من الظالم حقه" به امنیت داخلی و باجمله: "و یحفظ اطرافهم" به امنیت خارجی اشاره فرموده است، و آن را از اموری دانسته است که جز با وجود دولت و زمامدار، محقق نمیشود. این موضوع گرچه خود حقّی از حقوق عمومی است ولی پس از تصدّی دولت، ایفای آن به عنوان ادای حق عمومی و تکلیفی الهی و وظیفه دولت به شمار میرود.
امیرمؤمنان در ردّ منطق خوارج میفرماید:
"هولاء یقولون: لا امرة الا للّه و انّه لابدّ للناس من امیر برّ او فاجر، یعمل فی إمرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفیء و یقاتل به العدوّ و تأمن به السبل و تؤخذ به للضعیف من القوّی حتی یستریح برّ یستراح من فاجر".
[35]
از دیدگاه علی (ع)، ناامنی مقولهای است که با آنارشیسم و عدم وجود دولت آمیخته است
|147|
و دولت و امنیّت رابطهای ساختاری و ماهوی دارند به گونهای که برای تحقّق آن چارهای از وجود دولت نیست، حتی اگر زمامدار فرد یا گروهی فاسد و فاجر باشند.
و آنچه به عنوان آثار دولت و زمامدار در این خطبه آمده است رابطهای مستقیم یا غیر مستقیم با مسأله امنیت دارد.
این نکته را نباید از نظر دور داشت که حکومت فاجر گرچه برای مؤمن امنیتی کامل تأمین نمیکند ولی در مقایسه با آنارشیسم وجود ناامنی در آن کمتر است و لذا امنیّت مورد نظر در این خطبه نسبی است.
نکته دیگر اینکه مقصود از "بلوغ اجلها" رسیدن اجلهای طبیعی است؛ زیرا در اوضاع ناامنی و رواج قتل و تجاوز به نفوس، اجلها پیش افتاده و قبل از رسیدن به حدّ عادی و طبیعی مقرّر خود، اتفاق میافتند.
حضرت رضا (ع) در قسمتی از روایت طولانی که عبدالعزیز بن مسلم نقل میکند، فرمود:
"..بالامام...منع الثغور و الاطراف؛
به وسیله امام مرزها و حدود کشور پاسداری میشود."
[36]
امام حسین (ع) میفرماید:
"اللهم انک تعلم انه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام ولکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک".
[37]
این سخنان به امیرمؤمنان (ع) نیز نسبت داده شده است.
[38]
در این مرامنامه، آن حضرت ایجاد امنیت را از جمله اهداف خود در تشکیل دولت وحکومت توسط خویش میداند.
پی نوشت ها:
[1] . دراسات فی ولایةالفقیه، ج2،ص 21- 23.
[2] . همان، ص25.
[3] . مجمع البیان، 5441. .
[4] سوره انفال، آیه 26. "به یاد آورید روزگاری را که گروهی اندک بودید و در زمین به استضعاف کشاندهشده بودید و از اینکه مردمان شما را ربوده و آزار دهند، در ترس و وحشت بهسر میبردید، سپس خداوند پناهتان داد و با نصرت خود یاریتان کرد و از پاکیزهها روزیتان ساخت، شاید سپاس بگزارید".
[5] . محدث عباس قمی، سفینة البحار.
[6] . و یقیناً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کم شدن ثروتها و جانها و میوههایتان میآزماییم و صابران را بشارت ده. سوره بقره، آیه 155.
|148|
[7] . مجمع البیان، ج1، ص237. المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص343.
[8] . زمخشری، کشاف، ج1، ص323.
[9] . سپس روز قیامت از نعمتها از شما سؤال خواهد شد. سوره تکاثر، آیه 8.
[10] . بحار الانوار، ج35، ص426.
[11] . وسایلالشیعه، ج14، ابواب مقدمات، باب 14، ج7، ص31. پنج چیز است که اگر کسی فاقد آن باشد زندگیش دچار کمبود و قلبش پریشان و ناآرام خواهد بود: 1ـ صحت و سلامت بدن 2- امنیت 3- روزی وسیع 4- همدم همراه و پنجم راحتی و آسودگی که جامع این امور است. .
[12] آنگاه که خداوند جدیّت در شکیبایی و صبر بر آزار مشرکان در راه محبت او و تحمّل ناگواریها ازخوف او را از آنان دید، تنگناهای زندگیشان را گشایش داد و ذلت و خواری آنها را به عزت و خوف وناامنیشان را به آرامش و امنیت مبدّل ساخت. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خ192، ص296.
[13] . دو نعمت مجهولند: 1- صحت و سلامتی. 2- امنیت. سید عبدالله جزایری، التّحفة السّنّیة، نسخه خطّی کتابخانه آستان قدس رضوی، ص67. آنچه در روایت پیامبر (ص) آمده است با این تعبیر است: نعمتان مکفورتان الأمن و العافیة. بحار الانوار، ج81، ص170.
[14] . سوره تین، آیه 1 - 3.
[15] . سوره عنکبوت، آیه 67؛ قصص، آیه 57؛ ابراهیم، آیه 37 و بقره، آیه 125- 126.
[16] . بقره، آیه 125.
[17] . سوره یوسف، آیه 99. آنگاه که آنان بر یوسف وارد شدند، پدر و مادر خود خاله آن حضرت و همسر پدر را مأوی داد و زیر چتر حمایت ویژه خود گرفت و به همه آنان گفت: بر شهر مصر وارد شوید که با خواست خداوند در امن به سر خواهید برد.
[18] . سوره یوسف، آیه 92.
[19] . ما میان آنان و مناطقی که برکتهای خود را در آن نازل کرده بودیم قریههایی به صورت پیدرپی و زنجیرهای قرار داده بودیم و حرکت در آن را اندازهگیری کرده بودیم و گفتیم در آن شبها و روزها راه پیمایید در حالی که در آرامش و امنیّت خواهید بود. سوره سبأ، آیه 18.
[20] . خداوند قرایی را مثال میزند که در امنیت و استقرار به سر میبرد و فراخنای معیشت از هر ناحیه به سویشان روی آورده بود. سپس آنان به نعمتهای خداوند کفران ورزیده و ناسپاسی کردند. خداوند نیز به جهت کارهای ناروایشان به لباس ترس و گرسنگی دچارشان کرد. سوره نحل، آیه 112.
[21] . مجمع البیان، ج6، ص389.
[22] . همان، ص390.
[23] . پروردگارا! این شهر را امن قرار ده و مردم آن را از میوهها روزی ده، آنان که به خدا و قیامت ایمان آورند. سوره بقره، آیه 126. .
[24] پروردگارا! از تو گشایش و راحتی و امنیت و کفایت و سلامت، خواهانم. بحارالانوار، ج87، ص65.
[25] . بار خدایا! هیچ گناهی را جز آن که ببخشی و هیچ ترس و وحشتی را مگر آن که مرا از آن ایمن سازی برای من باقی مگذار. همان، ج86، ص65.
[26] . صحیفه سجادّیه، دعای 26.
[27] . به یقین خداوند آنچه در خواب به پیامبرش نمایاند، راست و حق است که قطعاً شما به خواست خداوند وارد مسجد الحرام خواهید شد در حالیکه در امن بوده و سرهای خود را تراشیده و تقصیر میکنید و از گزند مشرکان خوفی نخواهید داشت، پس او به آن چه شما نمیدانستید آگاه بود و پیش از ورود به آن، فتحی نزدیک (فتح خیبر) برایتان مقرّر ساخت. سوره فتح، آیه 27.
|149|
[28] . مجمع البیان، ج9، ص127.
[29] . سوره سبا، آیه 37؛ انعام، آیه 82؛ دخان، آیه 55؛ حجر، آیه 46 و فصلت، آیه 40.
[30] . این است آنچه بنده خدا علیبنابیطالب امیرمؤمنان در مورد دارایی خود دستور انجام آن را میدهد برای کسب رضایت و توجه الهی تا او را وارد بهشت کرده و در قبال آن امنیت بدو عطا کند. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص389، نامه 24. .
[31] بهشتیان از آنچه میل نفسانی آنان باشد برخوردار بوده و در آن جاودانند. سوره انبیا، آیه 102.
[32] . سوره بقره، آیه 25.
[33] . علل الشرایع، مکتب حیدریّه نجف، باب 182، حدیث 9، ص253.
[34] . حکم واجب خدا و اسلام بر مسلمانان این است که پس از آنکه پیشوایشان بمیرد یا کشته گردد، چه گمراه بوده و چه هدایت یافته، ستمدیده باشد یا ستمگر، حلالخون یا حرامخون، اقدام به هیچ کاری نکنند و حادثهای پدید نیاورند و دست و قدمی به جلو نگذارند و هیچ عملی را پیش نیندازند قبل از آنکه رهبری با عفت، دانشمند، پرهیزگار، دانای به قضاوت و سنت برای خود برگزینند، تا او امورشان را سامان داده و بینشان به داوری بنشیند و حق مظلوم از ظالم ستاند و مرزهای آن را پاسداری کند و ثروتهای عمومی آنان و زکاتهایشان را جمع کرده و منطق و فرهنگ آنان را اقامه و از آن صیانت کند. کتاب سلیم بن قیس، نشر الهادی، ج2، صفحه 752؛ بحارالانوار، ج33، ص144.
[35] . آنان میگویند: امارت جز برای خداوند نیست در حالیکه مردم ناچارند امیری داشته باشند، نیکوکار باشد یا بد عمل، تا مؤمن در سایه حکومت او بر انجام وظایفش قیام کرده و کافر به زندگی خود بپردازد و خداوند به هر کس عمر تعیین شدهاش را عطا کند (کشت و کشتار موجب اجلهای زودرس نشود) و ثروت مردم بهوسیله او گردآوری شده و با دشمن نبرد شود و راهها امنیت یابند و حق مظلوم از ستمگر گرفته شود، تا اینکه انسانهای نیک در راحتی به سربرند و از ناحیه بدکاران ایمن شوند. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص125، صبحی صالح، ص82، خ40.
[36] . اصول کافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج1، ص200.
[37] . بار خدایا! تو میدانی که آنچه کردیم از سر قدرتطلبی و آز دنیاطلبی نبوده است، بلکه برای آن بودهاست که نشانههای دین تو را برگردانده و اصلاح را در جامعه نمودار و ظاهر کنیم تا ستمدیدگان از بندگانت احساس امنیت کرده و حدود تعطیل شده، جریان یابد. تحف العقول، انتشارات بصیرتی، قم، ص239.
[38] . نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص406، صبحی صالح، ص189، خ 131.
تعیین اولویّتها
وظایف دولت در نظام اسلامی
اولویتها در حوزه وظایف
جایگاه و ارزش امنیّت در قرآن و روایات
1. امنیت نعمت بیبدیل الهی
امنیّت؛ نعمت مجهول
امنیت از ویژگیهای شهرخوب
امنیت، خواسته مؤمن از خداوند
وعده الهی به پیامبر (ص) و مؤمنان
از نعمتهای بهشتی
وظیفه اساسی دولت
همراه با پژوهشهای مرکز تحقیقات علمی
تعیین وظایف
هر دولتیبه طور کلی دارای دو گونه وظایف است: 1- وظایفی که به صورت عام برای هر نظامی مطرح است و از اقتضائات سیستم خاصّی به شمار نمیآید، همچون تأمین امنیت، تنظیم و سازماندهی سیاست خارجی و غیر آن.
2 - وظایفی که مربوط به نوع سیستم و ویژه نظامهای خاصاند و هر نظامی خود را متعهد بدان نمیداند، همچون آزادی که از اقتضائات نظامهای مردمی و مبتنی بر دموکراسی است ویا تحکیم باورها و ارزشهای دینی در حکومت دینی.
تلاش دولتهای مردمی بیشتر در کم کردن بار مسؤولیت خود در اداره جامعه و سپردن امور مختلف مردم به خود آنان و اقبال به بخش وظایف اصلی دولت است، در حالی که نظامهای خوداتکا و توتالیتر بیشترین تلاش خویش را برای بهمهار درآوردن همه اموروخارج کردن آن از اختیار مردم میگمارد. واگذاری امور بهمردم این ویژگی را دارد که در این صورت دولت بهتر میتواند به وظایف اصلی خود بپردازد و پاسخگوی مطالبات مردم در آن باره باشد.
البته واگذاری کارها به مردم در صورتی مفید است که در جامعه به قدر کافی نیروی متخصص و کارآمد وجود داشته باشد و تا وصول به آن وضعیت، دولت ناچار از به اختیار گرفتن بسیاری از امور است.
تعیین اولویّتها
تعیین وظایف و ترسیم مسؤولیتهای دولت چندان پیچیده و دشوار نیست. آنچه نیازمند بحث و بررسی جدّی و نظر کارشناسانه و احیاناً جای نزاع و ابراز نظرهای متضاد است، تعیین اولویتهاست. نظیر گفتگوهایی که در تاریخ معاصر کشور ما رخ داد که آیا توسعه سیاسی مقدم است یا اقتصادی و یا هیچکدام؟
تعیین اولویت در وظایف دولت نقش اساسی در کارآمد کردن و به روز کردن سیاستهای نظام داشته و در صورت موفقیت، موجب استحکام و تثبیت موقعیت آن در بین مردم و مایه رشد و بالندگی و سازندگی و توسعه خواهد شد. اگر دولتی در ارائه سیاستی مستدل و قابل دفاع از اولویتها ناتوان باشد، در مواجهه با طوفان حوادث ضربهپذیر خواهد بود و دیر یا زود، سردرگمی در سیاستها و ارکان دولت پدیدار خواهد شد. به ویژه اگر
|133|
امکانات جامعه و دولت نتواند پاسخگوی سیاست همعرض و انداموار باشد. در این صورت سیاست درست اقتضا میکند که ابتدا در سطح کلان، اولویتها تعیین و بر اساس آن برنامهریزی خرد صورت پذیرد.
بخشی از این اولویتها موقت و ویژه شرایط و اوضاع خاصیاند و بخشی حالت ثابت داشته و از اولویتهای استراتژیک نظام محسوب میشوند.
اولویتهای موقّت: گاهی جامعه نسبت به برخی از جهات دیگر عقبمانده و به رکود دچار میشود، در این صورت لازم است برای ایجاد توازن و تعادل در بخشهای مختلف اجتماعی در حوزهای که دچار عقبماندگی شده، سرمایهگذاری بیشتر صورت پذیرد وتوجه جدیتری به آن مبذول شود. البته اجرای این سیاست باید به گونهای باشد که توجه زیادتر به بخشی خاص، بخشهای دیگر را به رکود و سستی نکشاند و آنها نیز در حرکتی معقول، روبه رشد باشند.
سیاست همعرض در چنین وضعی کارساز نیست؛ زیرا اولاً: آن بخش عقبمانده همچنان فاصله خود را با بخشهای دیگر حفظ خواهد کرد و ثانیاً: تا توجهی افزون و انرژی انبوهتری در آن بخش راکد صورت نگیرد، این حرکت آغاز نشده و یا حداقل سرعت لازم را نخواهد یافت؛ زیرا عوامل بازدارنده و توقفزا که گاهی نهادینه شده و ریشههای خود را تا اعماق فرهنگ و روابط اجتماعی و اقتصادی جامعه گسترانیده، به آسانی قابل مقابله و دفع نیستند. و نیز گاهی بر اثر حوادث غیر قابل پیشبینی، همچون تخریب و انهدام منابع در اثربروز جنگ، زلزله، سیل و امثال آن، چنین وضعیتی برای دولت پیش میآید که لازم میشود برخی از طرحهای در دست اجرای خود در زمینههای مختلف را کنار گذاشته و به آن حادثه و عواقب آن بپردازد.
اولویتهای ثابت و استراتژیک: در میان وظایف دولت، برخی از اهمیت ویژهای برخوردارند و این اهمیت بدان لحاظ است که عنصر خاصی نسبت به سایر نیازمندیها و امور جاری، نقش پایه وزیر ساخت داشته باشد، مثلاً در نظامهای مبتنی بر لیبرالیسم، اصل آزادی از چنان موقعیتی برخوردار است و سایر امور نقشهای بعدی را دارند و لذا در این حکومتها بسیاری از مسایل اخلاقی، دینی، عدالت اجتماعی و اقتصادی و حتی ابعادی از امنیت قربانی آن میشود. در حالیکه در نظامهای مبتنی بر دیکتاتوری واستبداد آنچه دراولویت نخست واقع میشود، امنیت است، به طوری که هر حرکت و صدای اعتراض و اقدام
|134|
به بهانه اخلال در امنیت منع شده و بسیاری از حقوق مسلّم و قطعی شهروندان تحت این عنوان از آنان سلب میگردد.
همچنانکه در نظامهای مبتنی بر دین، ارزشهای اخلاقی وقانون و کسب رضای الهی به عنوان اصلی حاکم بر همه شؤونومناسبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و غیر آن، مطرح بوده و از اولویت برخوردار است.
وظایف دولت در نظام اسلامی
برخی از صاحبنظران با استفاده از آیات و روایات وظایف دولت را تا پانزده مورد برشمردهاند.
[1] میتوان با جمعبندی و کلینگری، مجموع آن را اینگونه بر شمرد:
1. ایجاد امنیت در جامعه و پاسداری از آن.
2. تنظیم و سازماندهی روابط خارجی.
3. تعلیم و تربیت و ارتقای فرهنگ و دانش در جامعه.
4. پاسداری از ارزشهای دینی.
5. ایجاد عدالتاجتماعی و پاسداشت حقوق مردم.
6. قضاوت و داوری بهعدل و اجرای حدود.
به دیده برخی در نظر اسلام، امور مختلف مردم در حوزه اقتصادی، تجارت، کشاورزی، صنعت و فعالیتهای اجتماعی ورفاهی بهتر و حتی لازم است به خود آنان واگذار شود و دولت در این زمینهها دخالتی نداشته باشد.
[2]
تفاوت نظام اسلامی با نظامهای لیبرالیستی در این است که دولت در فعالیتهای اقتصادی و سایر شؤون زندگی اجتماعی مردم هیچگونه اعمال کنترل و نظارتی ندارد و تنها بسترساز فعالیتهای مردمی است، در حالیکه در نظام اسلامی گرچه اینگونه فعالیتها در زمینههای گوناگون در اختیار مردم است، ولی حکومت نقش هدایتی خود را همچنان حفظ میکند و با اجرای
|135|
وظایف خاص خود مبنی بر پاسداری از ارزشهای معنوی، آن فعالیتها و حرکتها را هدایت کرده و بر سالم بودن آن، نظارت دارد. و این امر، خود بازتابی از رعایت و حاکمیت اولویتها در سطح سیاستهای کلان نظام است.
اولویتها در حوزه وظایف
در نظام اسلامی رعایت حدود الهی و پاسداشت آن از اولویتهای قطعی دولت است که در شرایطی همه چیز، حتّی امنیّت فدای آن میشود و تعرض به کیان دین و اساس آن به هیچ قیمتی پذیرفته نیست. ولی درغیر این صورت، گاهی برای صیانت از جان مؤمن از یک حکم خاص صرفنظر میشود.
پیش از این گفتیم امنیت مورد انتظار در نظام اسلامی امری نسبی است و با توجه به اینکه نظام اسلامی بر رعایت همه حقوق شهروندان خود تکیه کرده و تأمین تمامی آن را وظیفه خود میداند، دستیابی و وصول به امنیت مطلق اجتماعی مورد توقع نیست، ولی گاهی در اثر بروز اوضاع ویژه، چه از ناحیه تحرکات نیروی خارجی و چه بر اثر اقدامات عوامل داخلی آنان، اساس امنیت و تأمین جانی مردم مورد تهدید واقع شده و جامعه با ناامنی و نگرانی مواجه میشود. در این صورت این پرسش مطرح میشود که کدامیک از آن حقوق مقدم است؟ امنیت یا آزادی؟ امنیت یا مدارا؟ به امنیت جامعه یا حقوق فردی؟
البته اینکه گفتیم امنیت مطلق از دولت اسلامی متوقع نیست، در اوضاع حاضر ووضعیت کنونی حاکم بر سیاستهای جهانی و بینالمللی است، گرچه در موقعیت مطلوب وآرمانی که اهداف عالی دین در سایر جهات در بالاترین سطح خود جامعه عمل پوشد، امنیت مطلق نیز حاکم خواهد گشت که در مباحث آینده بدان اشارت خواهد شد.
|136|
جایگاه و ارزش امنیّت در قرآن و روایات
گذشت که دولت در اسلام برآیند نیازها و احتیاجات واقعی مردم است و بر این اساس کشف اولویت یک وظیفه بر سایر وظایف از منظر دینی، نیازمند مراجعه به متون دینیواستخراج اساسیترین و بنیانیترین مطالبات و احتیاجات مردمی از لابهلای آیات و روایات است.
از متون دینی اینچنین بهدست میآید که امنیت در بعد جانی آن، از نعمتهای بزرگ خداوند و مقدم بر سایر نیازمندیهای بشر است که ما در ادامه این بحث به برخی آیات وروایات ضمن چند عنوان میپردازیم.
1. امنیت نعمت بیبدیل الهی
قرآن کریم میفرماید: "لایلاف قریش ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف فلیعبدوا ربّ هذا البیت الّذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف".
از برخی روایات بهدست میآید که این سوره در تعقیب سوره فیل بوده و آن دو را یک سوره دانستهاند.
[3]
بر این اساس، مضمون کلّی این دو سوره این است: ما جریان شکست اصحاب فیل را پیش آوردیم تا قریشیان به حمایت و دفاع ما از شهر مکه و خانه خود مطمئن شوند و آنان که در پناه ما جای گرفتهاند، احساس آرامش کنند و گردهم جمع شوند و زمستان و تابستان برای کار تجارت به یمن و شام کوچ کنند. آنان باید به پاس این نعمت، پروردگار این خانه را پرستش کنند. همان خدایی که زمینه شکوفایی اقتصادی آنان را فراهم ساخت و از گرسنگی نجاتشان داد و احساس ناامنی آنان را تبدیل به امنیت کرد.
باز قرآن کریم موضوع امنیت را بهعنوان منّتی بزرگ بر مؤمنان تحت ستم و آزار کافران یاد کرده و میفرماید:
"و اذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فآواکم و ایّدکم بنصره و رزقکم من الطیبات لعلّکم تشکرون"
[4].
در این آیه موضوع امنیت پیش از اقتصاد و امور معیشتی مطرح شده، ولی در سوره ایلاف امر معیشت پیش از آن آمده است. شاید بتوان گفت اگر امنیت در حوزه مسائل داخلی منظور باشد، اقتصاد و اصلاح امر معیشت از پایههای امنیت داخلی و مقدم بر آن است؛ زیرا جرم و
|137|
جنایت از صاحبان شکمهای گرسنه، کاری دور از انتظار نیست. مطابق حدیثی از نبی اکرم (ص): فقر انسان را تا مرحله کفر نزدیک میکند.
[5] ناامنی محیط مکه پیش از اسلام، بیشتر داخلی و بر اثر گرسنگی و فقر بود و همین امر بود که قبایل مختلف را به قتل و غارت یکدیگر وادار میکرد.
اگر امنیت در حوزه تهدیدات خارجی مورد نظر باشد، وضعیّت معیشت مردم، چندان در آن تعیین کننده نیست، بلکه وجود امنیّت و نبود تهدید خارجی، تأمینکننده زمینه مساعد برای رشد و شکوفایی اقتصادی و مقدم بر آن است. نیز قرآن کریم ناامنی را از عوامل امتحان مؤمنان دانسته و میفرماید:
"و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین".
[6]
برخی از مفسران مقصود از محنتها و مصیبتهای مذکور در آیه را در مورد مجاهدان دوره نخستین اسلام شمردهاند و آن را نوعی تمهید و آمادهسازی برای آنان دانستهاند تا بر مصائب و سختیهای جنگ و جهاد شکیبا باشند و سستی و ضعف از خود نشان ندهند.
[7] مرحوم طبرسی منشأ خوف را تصمیم مشرکان بر عداوت با مؤمنان ذکر کرده است، گرچه برخی دیگر آن را به طور عام معنا کردهاند.
[8]
از مقابله خوف با از دست دادن سایر سرمایهها، بهدست میآید که مقصود از آن، از دست دادن امنیت جانی است، و از قرار گرفتن آن در صدر موارد یاد شده استفاده میشود که امنیّت، بهویژه در بعد جانی آن، بر سایر نعمتهای الهی مقدم است و از کف دادن آن نیز مصیبتی بزرگتر نسبت به از دست دادن سایر نعمتهای مادی خداوند به حساب میآید.
همچنین در این باره میفرماید:
"...ثمّ لتسئلنّ یومئذ عن النّعیم".
[9]
حضرت صادق (ع) در باره این آیه کریمه فرمودند:
"مقصود از نعمتها که در قیامت از انسان درباره آن سؤال میشود، امنیّت و سلامتی و ولایت حضرت علی (ع) است".
[10]
در نگاه اوّل به این حدیث، دو احتمال در معنای آن میرود، نخست اینکه از انسان میپرسند آیا امنیّت و سلامت و ولایت علی بن ابیطالب (ع) را داشتهای یا نه؟ در این صورت، وظیفه فرد آن است که در صدد کسب هر یک از این سه چیز باشد. دیگر اینکه
|138|
سؤالمیشود که با نعمت موجود ولایت، امنیت و سلامت چه کرده و چگونه از آن استفادهکردهای؟
احتمال نخست به دو دلیل مردود است، اوّل آن که ظهور کلام "عن النّعیم" دلالت بر نعمت موجود دارد و اینکه با آن چه کردید؟ دوم آن که لحن آیه شریفه "ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم" پرسش مؤاخذهای و تکلیفی است، در حالیکه در بسیاری از موارد، سلامت و امنیت از قدرت و اختیار انسان خارج است. در این صورت، چگونه انسان بر کاری که خارج از توانایی و اختیار او است از سوی خداوند مورد مؤاخذه و سؤال واقع میشود؟ گذشته از اینکه اصل در موجودات و از جمله انسان بر سلامتی و حصول آن است و مرض، عارضی وخلاف جریان عادی است و بر این اساس، سؤال هم از همین نعمت موجود و چگونه برخورد کردن با آن است، نه کسب آن. وحدت سیاق هم، احتمال اول را در مورد دو امر دیگر نیز منتفی میسازد.
بنابراین، معنای دوم در روایت تقویت میشود و بر این اساس مسؤولیت انسان در برابر این نعمتها به دو گونه است، یکی از جهت پاسداشت و حفاظت از آن و دیگری کیفیت بهرهبرداری و برخورد با آن.
ممکن است این اشکال به ذهن بیاید که مردمان در باره ولایت تنها از نحوه استفاده وکیفیت برخورد با آن مورد پرسش نیستند، بلکه از اصل تحصیل و داشتن آن نیز مورد سؤال واقع میشوند. پاسخ این است که موجودیّت در مورد سلامت و امنیت با موجودیّت در باب ولایت متفاوت است. آن دو امر اول، پیش از وجود در جهان خارج و عینیّت، هیچگونه موجودیّتی جز در عالم ذهن و مفاهیم ندارند، در حالیکه مسأله ولایت مورد جعل الهی است و پیش از تحقق خارجی آن، درعالم جعل و اعتبار الهی موجود است و لذا دور افتادگان از وادی ولایت مسؤولاند که با این نعمت مجعول خداوندی که برای پذیرفتن و دلدادگی به آن قرار داده شده چه کردند؟ گرویدند یا نه؟ و دارندگان آن نیز مورد سؤالاند که آیا نسبت به وظایفی که در قبال آن داشتهاند بهخوبی قیام کردهاند یا نه؟
باز حضرت صادق (ع) در روایتی فرمودند: "خمس خصال من فقد واحدة منهن لم یزل ناقص العیش زایل القلب، مشغول القلب، فاوّلها: صحة البدن و الثانیة: الامن و الثالثة: السعة فی الرزق، و الرابعة: الانیس الموافق...و الخامسة و هی تجمع هذه الخصال: الدعة".
[11]
اشکالی که در مورد این روایت بهنظر میرسد این است که در این حدیث آسودگی و
|139|
راحتی عنوانی مستقل از سایر موارد مذکور در آن آمده است که نشان استقلال آن است، در حالیکه حدیث در مورد آن میگوید: این امر در بردارنده سایر امور و جامع آن است. در این صورت نمیتوان آن را موضوعی جدا از سایر موضوعات دانست، بلکه در حقیقت حاصل اجتماع این امور در مورد انسان است.
برای حل اشکال میتوان گفت این مطلب صحیح است که آسودگی خاطر، آن امور مذکور در روایت را لازم دارد و راحتی خیال به هر یک از آنها میسّر نیست، ولی این چنین نیست که بااجتماع این امور، الزاماً آسودگی خاطر و رفاه روحی نیز حاصل شود. چه بسیارند کسانی که با وجود داشتن و برخورداری از آنها باز هم از امنیت خاطر بیبهرهاند و در نگرانی به سر میبرند. بنابراین، گذشته از آن انسان لازم است از سلامت روحی و طمأنینه نفسانی و ایمانی نیز برخوردار باشد تا خاطری آرام داشته باشد و لذا بدین جهت و از این نگاه خود یک امر مستقل و جداگانه محسوب میگردد.
امیرمؤمنان (ع) وقتی مردم را به تأمل در احوال مؤمنان در گذشته دعوت میکند، که درشدیدترین ودشوارترین وضعیت به سر میبردند و از هر سو عوامل ترس و پریشانحالی وتلخکامی به جانب آنها روی آورده بود و آنان با صبر و متانت و بردباری آن را پشت سر گذاشته بودند، میفرماید:
"حتی اذا رأی الله سبحانه جدّ الصبر منهم علی الاذی فی محبته و الاحتمال للمکروه من خوفه جعل لهم من مضایق البلاء فرجا فأبدلهم العزّ مکان الذّل و الأمن مکان الخوف فصاروا ملوکا حکّاماً و أئمّة اعلاماً".
[12]
در این بخشها، حصول امنیّت، به عنوان پاداشی برای جهاد و صبر آنان معرفی شده است و خود گویای اهمیّت بسیار و جایگاه عالی آن از منظر الهی و در نگاه امیرمؤمنان است.
امنیّت؛ نعمت مجهول
این جمله مشهور است که: "نعمتان مجهولتان الصّحة و الامان".
[13] در تتبّعی که صورت گرفت، گرچه نتوانستیم برای این کلام مدرکی که حاکی از حدیث بودن آن باشد و به معصومی مستند شود، دست یابیم، ولی کلامی است مشهور و بر فرض که حدیث هم نباشد،برگرفته از مضامین احادیث و حدّاقل بیان گر نوع نگرش مؤمن در فرهنگ اسلامی به موضوع امنیت است.
اقتضای تحقیق در مورد این کلام، این است که اگر مقصود از مجهول بودن، جهل به
|140|
ارزش آن دو باشد، در این صورت اسناد کلمه "مجهولتان" به "نعمتان" مجاز خواهد بوده، درحالیکه اسناد مجازی خلاف اصل در محاورات است و بنای عقلا در استعمالات واژههاو نسبتها بر استعمال حقیقی است. بنابراین، مطابق این روایت، خود این دو نعمتمجهولاند. با این بیان که: علم بر دو گونه است، تفصیلی و اجمالی. علم تفصیلی ایناست که حقیقتی با تمام ابعادش برای انسان روشن باشد، برخلاف علم اجمالی که درمورد آن حقیقت جای گرفته در ذهن مورد غفلت بوده و در برابر دید مستقیم آن، آشکار وروشن نباشد.
پزشکان میگویند نشانه سلامتی یک عضو آن است که انسان به وجود آن در خود توجه نداشته باشد. وقتی آن عضو به درد میآید وجود آن را احساس میکند و همین احساس، نشانه مریضی اوست. پس انسان گرچه به طور اجمال میداند که مثلاً دارای معده، کلیه، قلب، مثانه و...میباشد ولی نگاه تفصیلی به آن نداشته و از آن غافل است، وقتی از ناحیه آن عضو احساس درد و رنج میکند وجود آن را در خود احساس میکند.
صحت و امنیت از همین مقولهاند، زیرا اگر چه انسان در حال سلامتی و امنیت اجمالاً به آن واقف است، ولی این دانستن غالباً در هالهای از غفلت و بیخبری و در نوعی از جهل پنهان میماند. انسان از دو راه به وجود و ارزش فوقالعاده آن به روشنی پیمی برد. یکی از باب "تعرف الاشیاء باضدادها" وقتی به ضد آن گرفتار میشود، و دیگری زمانی که با تلقین و تبلیغ و توجه دادن مستمر، به وجود و حضور آن متوجه شود.
عدم توجه کافی به این دو نعمت گرانبها خسارات سنگینی بر جامعه در پی دارد؛ زیرابیاطلاعی و احساس نکردن نعمتی موجب میشود تا جامعه نسبت به آفات و عوامل مخلّ ومزاحم آن حساسیت لازم را نداشته باشد و در پاسداری از آن سستی به خرج دهد. این بیتوجهی و عدم مراقبت، خود نوعی ناسپاسی در برابر نعمت خداوندی محسوب شده وموجبات سلب و یا تضعیف آن را فراهم خواهد ساخت.
امنیت از ویژگیهای شهرخوب
برای معرفی شخص، شیء و منطقهای خاص، باید بهترین، سرآمدترین و بایستهترین ویژگیها و صفات آن به قلم و زبان آید.
ذکر یک چیز و همراه کردن آن با وصفی خاص نشاندهنده اعتنا و اهمیت بسیاری است
|141|
که آن وصف برای گوینده آن از بین سایر اوصاف دارد. خداوند در قرآن کریم وقتی برای بیان آفرینش استثنایی انسان و خلقت ویژه او به اموری قسم یاد میکند، در نهایت، شهر مکه را در این ردیف آورده و آن را با ویژگی امنیت همراه میکند.
[14] این ویژگی برای شهر مکه در آیات دیگر نیز ذکر شده است.
[15]
و این خود بیانگر نقش یگانه و ضرورت وجود امنیّت برای زندگی جمعی و حیات مادّی و معنوی بشر است. لذا بنیانگذار خانه توحید، به عنوان معمار بیت الله، بهترین خواستهخود از خداوند در باره شهر مکه و بایستهترین چیزبرای آن را امنیّت دانسته وآنرامهمترین مطالبه خود از خداوند قرارداده و آنگاه معیشت فراخ را برای اهل آن طلبیدهاست.
[16]
قرآن کریم جریان ورود حضرت یعقوب و همسر و فرزندانش بر فرزند مصیبت کشیده و بهدولترسیده خود، حضرت یوسف را بیان کرده و میفرماید:
"فلمّا دخلوا علی یوسف آوی الیه ابویه و قال ادخلوا مصر ان شاء الله آمنین".
[17]
در این بخشها حضرت یوسف، خطاب به پدر و مادر و برادران خود مصر را مکانی امن برای ایشان دانسته و امنیت آنان را از جهت وجود و حاکمیت امنیت در شهر و نبود عوامل ناامنی در آن تضمین کرده است.
البته این احتمال نیز میرود که سخنان آن بزرگوار ناظر به امنیت حاکم در مصر نباشد،بلکه آن حضرت، امنیت را برای خصوص آنان تضمین کرده باشد که از ناحیه من بهشما ستمی نخواهد رسید. در این صورت، اهمیت و ارزش اصل امنیت مورد توجّه بودهاست.
البته احتمال دوم قدری ضعیف به نظر میرسد، زیرا اوّلاً: قرآن نقل میکند که آن حضرت، برادران خود را پیش از این بخشیده بود.
[18] و با این حال، احتمال آزار و خطری نبوده است تا آن حضرت تأمین داده باشد و ثانیاً: در بین آنان پدر و مادر او هم بودند، که در مورد حضرت یوسف گناهی نکرده بودند تا نیازی به تأمین خاص باشد و ثالثاً: تضمین امنیت آنان از ناحیه خود را منوط به خواست الهی کردن گرچه در واقع اشکالی ندارد ولی چنین سخنی خلاف محاورات عرفی در تضمین و تعهد شخصی نسبت به کاری در مورد دیگران است. کاری که اطمینان به عملی شدن آن، رفع پریشانی از آنان کرده و احتمال خلاف آن، مایه پریشانی آنها میشود.
باز قرآن کریم میفرماید:
|142|
"و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهرة و قدّرنا فیها السّیر سیروا فیها لیالی و ایّاماً آمنین".
[19]
این آیه در باره اهل سبا آمده است که در یمن به سر میبردند و با مسافرتهای پی در پی به سوی شام، به کار تجارت و سیاحت و غیر آن میپرداختند و در مقام بیان منّت خود به آنان، امنیت را ذکر کرده است.
در این آیه به امنیت پایدار اشاره شده است و اینکه در تمام روزها و شبهایی که در این مسیر طی میشد، امنیت و آرامش حاکم بود و اینگونه نبوده است که روزی چنین باشد و روزی غیر آن و یا منطقهای دارای آن باشد و جای دیگر فاقد آن. این نکتهای است که توجه به آن در سیاستهای کلان امنیتی کشور بسیار مهم است و امنیت در تمام ابعاد جانی، مالی و... وقتی آثار خود را نشان میدهد که قابل اعتماد و پایدار و مستمر باشد. تزلزل و ناپایداری در امنیّت ناکامی و بیاعتمادی به بار خواهد آورد و به سرمایهگذاریها و برنامهریزیهای بلند مدّت در ابعاد مختلف لطمهای جدّی وارد خواهد کرد.
نیز قرآن مجید میفرماید:
"ضرب الله مثلاً قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها رزقها رغداً من کلّ مکان فکفرت بأنعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون".
[20]
برخی این قریه را مکه و برخی غیر آن دانستهاند که در بحث ما اهمیت چندانی ندارد و در هر صورت، قریهای به عنوان نمونه ذکر شده و از مهمترین اوصاف آن امنیت و وضعیّت خوب اقتصادی، نام برده شده است.
نکاتی در آیه قابل توجه است:
1. در آیه کریمه پس از صفت امنیّت، اطمینان آمده است و در معنای آن گفتهاند: "محلاستقرار و سکونت مردم آن است و اهل آن نیازی به انتقال از آن به جای دیگر به جهت احساس ناامنی و گرسنگی ندارند".
[21] و این نکته نشان میدهد که از عوامل مهم در باب مهاجرتها و توسعه بیرویّه شهرهای بزرگ وجود ناامنی و عقبماندگی اقتصادی در مناطق مختلف است و بهویژه مسأله امنیّت نقش عمدهتری دارد؛ زیرا ممکن است مردم با درآمد کم قناعت کرده و تحمّل کنند ولی وجود ناامنی و مخاطره جانی برای هیچ کس قابل تحمّل نیست و به سرعت مناطق ناامن را از وجود ساکنان آن خالی میکند.
2. امنیت و رونق اقتصادی از نعمتهای بزرگ الهیاند که سپاسگزاری و شکر لازم دارد
|143|
و یقیناً شکرگزاری از آن، تنها از طریق زبان حاصل نمیشود. شکر عملی آن هم به پاسداری و استفاده بهینه از آن در جهت خدمت به خلق و ارتقای معنویت و رفاه عمومی و مهمتر از آن پیشگیری از غفلتزدگی و شیوع فساد و گناه در جامعه است، و در غیر این صورت کفران نعمت شده و خود عامل عمده سلب آن است.
3. در آیه کریمه از گرفتاری مردم آن منطقه به گرسنگی و ناامنی پس از برخورداری از آن به لباس تعبیر شده است؛ زیرا همچنان که مرحوم طبرسی فرموده است اثر گرسنگی و ترس مانند لباس بر انسان ظاهر میشود.
[22] فقر و خوف از اموریاند که به سرعت و شدّت، آثار زیانبار خود را بر فرد و جامعه تحمیل میکند و پریشانی و ناتوانی و درماندگی با شتاب هر چه بیشتر، خود را نشان میدهد.
امنیت، خواسته مؤمن از خداوند
دعاهای رسیده از معصومان (ع) این ویژگی را دارد که در آن مصالح واقعی و نیازهای حقیقی و قطعی بشر مطرح و از خداوند طلب شده است و نیز به مفاسد و زیانهای جدّی اوتوجّه و از آن پرهیز داده شده است. ما در دعاها خواهیم توانست به مطالبات حقیقیانسانها و جامعه بشری پیبرده و بر اساس آن برنامهریزی و سیاستگذاریکنیم.امنیت مقولهای است که در بسیاری از دعاها در ردیف نخست مطالبات بنده از خداوندقرارگرفته است.
حضرت ابراهیم (ع)، اولین خواسته خود از خداوند در خصوص شهر مکّه را امنیت برای آن قرارداد و اینگونه از او طلب کرد:
"و اذ قال ابراهیم ربّ اجعل هذا بلداً آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیومالآخر".
[23]
خواسته آن حضرت از خداوند خواه جعل تکوینی باشد و خواه جعل تشریعی، نشان از اهمیتی است که آن بزرگوار برای موضوع امنیت قائل است. از امام حسن (ع) نقل شده است که رسول گرامی (ص) بین دو رکعت اول نماز ظهر میخواندند:
"اللهم و اسئلک السعة و الدّعة و الامن و الکفایة و السّلامة".
[24]
درمورد این دعا ممکن است اشکال شود که مقصود از "أمن" در این کلام، امنیت از خطرهای آخرت است.
|144|
پاسخ این است که گرچه واژه "امن" دارای اجمال است، ولی وحدت سیاق در دعا قرینه بر این است که مقصود از آن، امنیت جانی از خطر دشمن است، زیرا سایر خواستههایی که در این ردیف آمده است، ظاهر در نعمتها و مصادیق دنیوی آنند.
امیرمؤمنان در تعقیب نماز ظهر میخواندند:
"اللهم لاتدع لی ذنباً الّا غفرته و لاخوفاً الّا آمنته".
[25]
البته سیاق واحد دو بخش از دعا اقتضا میکند که مقصود از خوف در بخش دوم مربوط به امور آخرت باشد و امنیت این جهانی را که مورد بحث ماست شامل نباشد و مؤمن از خداوند میطلبد که او را از آنچه مایه نگرانی او نسبت به عذابهای برزخی و عالم قیامت است برهاند، ولی ممکن است بگوییم: از این جهت که جمله "و لاخوفاً" نکره در سیاق نفی است ظهور در عموم دارد و تخصیص آن نیاز به قرینهای قویتر از ظهور عام دارد و این اقوی بودن یا به نص است یا به اظهر بودن و وحدت سیاق. در جایی که جملهای ظهور در معناییداشته باشد و جمله بعد ظاهر در معنایی نباشد، قرینه بر ظهور پس از آن است و در جایی که آن جمله نیز در معنایی ظاهر باشد، در صورتی وحدت سیاق مقدم میشود که ظهور او قویتر باشد، در حالی که، در این جملهها اینگونه نیست و عمومیت بخش اخیر منافاتی با مفاد فراز پیش ندارد.
دعای مخصوص حضرت سجّاد (ع) درباره مرزبانان و مجاهدان
[26] و توجه و دقّت در بخشهای آن نشان اهتمام خاصی است که پیشوایان دین، به موضوع امنیت و ضرورت وجود آن برای حیات مادّی و معنوی جامعه از خود بروز دادهاند.
وعده الهی به پیامبر (ص) و مؤمنان
رسول اکرم (ص) پیش از جریان حدیبیّه در خواب دید که خود و اصحابش در کمال امنیت وارد مکه شدند و به انجام مناسک پرداختند ولی در آن سال آن رؤیا محقق نشد.
قرآن کریم وعده عملی شدن آن را به پیامبر اکرم میدهد و میفرماید:
"لقد صدق الله رسوله الرّؤیا بالحق لتدخلّن المسجد الحرام ان شاء الله آمنین محلّقین رؤوسکم و مقصّرین لاتخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحا قریبا."
[27]
این وعده الهی در سال آینده آن جامه عمل پوشید و پیامبر اکرم (ص) همراه با یاران خود در ماه ذیالقعده سال هفتم هجری بیآن که از سوی مشرکان کوچکترین گزندی به او و
|145|
یارانش برسد وارد مکه شدند و طیّ سه روز اقامت در آن شهر در کمال امنیّت مناسک عمره را که به عمرة القضا معروف است به جای آوردند و سپس پیروزمندانه از آن خارج شدند و به مدینه بازگشتند.
در این سفر، امنیّت همه جانبه مسلمانان، در شهری که ناامنترین نقطه برای آنان به حساب میآمد و در اثر همین آزار و شکنجههای طاقت فرسای قریش بود که مسلمانها پا به هجرت گذاشتند، بزرگترین نعمت خداوندی برای آنها به شمار میرفت که برای همگان جالب و دیدنی بود. نوشتهاند
[28] زنان و مردان و کودکان گرد هم آمده بودند و ورود شکوهمند رسول خدا (ص) و یارانش و طواف آنان را نظارهگر بودند.
از نعمتهای بهشتی
در آیات مختلفی نعمت امنیت از بارزترین نعمتهای بهشت معرفی شده و برخورداری از آن، ویژگی مهم مؤمنان در قیامت محسوب شده است.
[29]
امیرمؤمنان پس از بازگشت از صفین در وصیتی در باره اموال خویش این چنین نوشت:
"هذا ما امر به عبداللّه علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین فی ماله ابتغاء وجه الله لیولجنی به الجنة و یعطینی به الأمنة".
[30]
گرچه امنیت در این موارد مربوط به بهشت است و بحث ما امنیت در دنیاست ولی اولاً: از مجموع آیات و روایات بهدست میآید که نعمتهای بهشتی برآمدن آرزوها و خواستههای مادی و معنوی و فوق آن است. قرآن کریم میفرماید: "و هم فیما اشتهت انفسهم خالدون".
[31]
از این آیه استفاده میشود، آنان آرزوهایی داشتهاند که برآورده نشده و یا ناقص بوده است و خداوند وعده میدهد که بهشت جای برآمدن آن خواستههاست. بسیاری از مؤمنان که در دنیا از داشتن نعمتهای خداوندی محروم ماندند از خالصترین و نابترین صورت آن در آخرت بهرهمندند. بنابراین، هر چه بر روی یک نعمت بهشتی تأکید و تمجید بیشتری صورت پذیرد، نشانه اهمیت و ضروریتر و خوشایندتر بودن آن برای مؤمن در دنیا است.
ثانیاً: گفتیم امنیت مقولهای دارای مراتب مفهومی است و چون بالاترین و نابترین مرتبه آن تنها در بهشت قابل تحقیق است، تعظیم از یک مرحله آن در واقع نوعی بزرگداشت از مراتب نازل آن نیز هست.
ثالثاً: مطابق آیه کریمه مؤمنان در بهشت به هر نعمتی میرسند و میگویند ما نمونه آن را
|146|
در دنیا دیدهایم و با آن آشناییم. آنچه در آخرت مشاهده میکنند شبیه همان است که با فاصلهای بسیار زیاد در دنیا دیدهاند.
[32] بنابراین، اهمیت دادن به نعمتی خاص در بهشت در حقیقت مهم دانستن اصل آن محسوب میشود.
وظیفه اساسی دولت
گذشت که دولت اسلام برآیند نیازها و احتیاجات واقعی بشر است و در طیّ آیات وروایات روشن شد که امنیت مهمترین و بدیهیترین مطلوب جامعه انسانی و ایمانی استو لذا در روایات، تأمین امنیت از وظایف مهمّ دولت به شمار آمده که نمونههایی از آنذکر میشود.
1. در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) در باره فلسفه و حکمت جعل اولیالامر که پیش از این ذکر آن رفت، جلوگیری از تعدی به حقوق دیگران و منع ظالمان از تجاور به ساحت مظلومان از وظایف خطیر حکومت به حساب آمده است.
[33]
در نامهای که امیرمؤمنان (ع) به معاویه مینویسد، میفرماید:
"و الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل، ضالاً کان او مهتدیا، مظلوماً کان او ظالماً، حلال الدم او حرام الدم، الّایعملوا عملاً و لایحدثوا حدثاً و لایقدّموا یداً و لارجلاً و لایبدئوا بشیء قبل أن یختاروا لأنفسهم اماماً عفیفاً عالماً عارفاً بالقضا و السنة یجمع امرهم و یحکم بینهم و یأخذ للمظلوم من الظالم حقّه و یحفظ اطرافهم و یجبی فیئهم و یقیم حجتهم و یجبی صدقاتهم".
[34]
در این نامه، آن حضرت با جمله: "یأخذ للمظلوم من الظالم حقه" به امنیت داخلی و باجمله: "و یحفظ اطرافهم" به امنیت خارجی اشاره فرموده است، و آن را از اموری دانسته است که جز با وجود دولت و زمامدار، محقق نمیشود. این موضوع گرچه خود حقّی از حقوق عمومی است ولی پس از تصدّی دولت، ایفای آن به عنوان ادای حق عمومی و تکلیفی الهی و وظیفه دولت به شمار میرود.
امیرمؤمنان در ردّ منطق خوارج میفرماید:
"هولاء یقولون: لا امرة الا للّه و انّه لابدّ للناس من امیر برّ او فاجر، یعمل فی إمرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفیء و یقاتل به العدوّ و تأمن به السبل و تؤخذ به للضعیف من القوّی حتی یستریح برّ یستراح من فاجر".
[35]
از دیدگاه علی (ع)، ناامنی مقولهای است که با آنارشیسم و عدم وجود دولت آمیخته است
|147|
و دولت و امنیّت رابطهای ساختاری و ماهوی دارند به گونهای که برای تحقّق آن چارهای از وجود دولت نیست، حتی اگر زمامدار فرد یا گروهی فاسد و فاجر باشند.
و آنچه به عنوان آثار دولت و زمامدار در این خطبه آمده است رابطهای مستقیم یا غیر مستقیم با مسأله امنیت دارد.
این نکته را نباید از نظر دور داشت که حکومت فاجر گرچه برای مؤمن امنیتی کامل تأمین نمیکند ولی در مقایسه با آنارشیسم وجود ناامنی در آن کمتر است و لذا امنیّت مورد نظر در این خطبه نسبی است.
نکته دیگر اینکه مقصود از "بلوغ اجلها" رسیدن اجلهای طبیعی است؛ زیرا در اوضاع ناامنی و رواج قتل و تجاوز به نفوس، اجلها پیش افتاده و قبل از رسیدن به حدّ عادی و طبیعی مقرّر خود، اتفاق میافتند.
حضرت رضا (ع) در قسمتی از روایت طولانی که عبدالعزیز بن مسلم نقل میکند، فرمود:
"..بالامام...منع الثغور و الاطراف؛
به وسیله امام مرزها و حدود کشور پاسداری میشود."
[36]
امام حسین (ع) میفرماید:
"اللهم انک تعلم انه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام ولکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک".
[37]
این سخنان به امیرمؤمنان (ع) نیز نسبت داده شده است.
[38]
در این مرامنامه، آن حضرت ایجاد امنیت را از جمله اهداف خود در تشکیل دولت وحکومت توسط خویش میداند.
پی نوشت ها:
[1] . دراسات فی ولایةالفقیه، ج2،ص 21- 23.
[2] . همان، ص25.
[3] . مجمع البیان، 5441. .
[4] سوره انفال، آیه 26. "به یاد آورید روزگاری را که گروهی اندک بودید و در زمین به استضعاف کشاندهشده بودید و از اینکه مردمان شما را ربوده و آزار دهند، در ترس و وحشت بهسر میبردید، سپس خداوند پناهتان داد و با نصرت خود یاریتان کرد و از پاکیزهها روزیتان ساخت، شاید سپاس بگزارید".
[5] . محدث عباس قمی، سفینة البحار.
[6] . و یقیناً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کم شدن ثروتها و جانها و میوههایتان میآزماییم و صابران را بشارت ده. سوره بقره، آیه 155.
|148|
[7] . مجمع البیان، ج1، ص237. المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص343.
[8] . زمخشری، کشاف، ج1، ص323.
[9] . سپس روز قیامت از نعمتها از شما سؤال خواهد شد. سوره تکاثر، آیه 8.
[10] . بحار الانوار، ج35، ص426.
[11] . وسایلالشیعه، ج14، ابواب مقدمات، باب 14، ج7، ص31. پنج چیز است که اگر کسی فاقد آن باشد زندگیش دچار کمبود و قلبش پریشان و ناآرام خواهد بود: 1ـ صحت و سلامت بدن 2- امنیت 3- روزی وسیع 4- همدم همراه و پنجم راحتی و آسودگی که جامع این امور است. .
[12] آنگاه که خداوند جدیّت در شکیبایی و صبر بر آزار مشرکان در راه محبت او و تحمّل ناگواریها ازخوف او را از آنان دید، تنگناهای زندگیشان را گشایش داد و ذلت و خواری آنها را به عزت و خوف وناامنیشان را به آرامش و امنیت مبدّل ساخت. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خ192، ص296.
[13] . دو نعمت مجهولند: 1- صحت و سلامتی. 2- امنیت. سید عبدالله جزایری، التّحفة السّنّیة، نسخه خطّی کتابخانه آستان قدس رضوی، ص67. آنچه در روایت پیامبر (ص) آمده است با این تعبیر است: نعمتان مکفورتان الأمن و العافیة. بحار الانوار، ج81، ص170.
[14] . سوره تین، آیه 1 - 3.
[15] . سوره عنکبوت، آیه 67؛ قصص، آیه 57؛ ابراهیم، آیه 37 و بقره، آیه 125- 126.
[16] . بقره، آیه 125.
[17] . سوره یوسف، آیه 99. آنگاه که آنان بر یوسف وارد شدند، پدر و مادر خود خاله آن حضرت و همسر پدر را مأوی داد و زیر چتر حمایت ویژه خود گرفت و به همه آنان گفت: بر شهر مصر وارد شوید که با خواست خداوند در امن به سر خواهید برد.
[18] . سوره یوسف، آیه 92.
[19] . ما میان آنان و مناطقی که برکتهای خود را در آن نازل کرده بودیم قریههایی به صورت پیدرپی و زنجیرهای قرار داده بودیم و حرکت در آن را اندازهگیری کرده بودیم و گفتیم در آن شبها و روزها راه پیمایید در حالی که در آرامش و امنیّت خواهید بود. سوره سبأ، آیه 18.
[20] . خداوند قرایی را مثال میزند که در امنیت و استقرار به سر میبرد و فراخنای معیشت از هر ناحیه به سویشان روی آورده بود. سپس آنان به نعمتهای خداوند کفران ورزیده و ناسپاسی کردند. خداوند نیز به جهت کارهای ناروایشان به لباس ترس و گرسنگی دچارشان کرد. سوره نحل، آیه 112.
[21] . مجمع البیان، ج6، ص389.
[22] . همان، ص390.
[23] . پروردگارا! این شهر را امن قرار ده و مردم آن را از میوهها روزی ده، آنان که به خدا و قیامت ایمان آورند. سوره بقره، آیه 126. .
[24] پروردگارا! از تو گشایش و راحتی و امنیت و کفایت و سلامت، خواهانم. بحارالانوار، ج87، ص65.
[25] . بار خدایا! هیچ گناهی را جز آن که ببخشی و هیچ ترس و وحشتی را مگر آن که مرا از آن ایمن سازی برای من باقی مگذار. همان، ج86، ص65.
[26] . صحیفه سجادّیه، دعای 26.
[27] . به یقین خداوند آنچه در خواب به پیامبرش نمایاند، راست و حق است که قطعاً شما به خواست خداوند وارد مسجد الحرام خواهید شد در حالیکه در امن بوده و سرهای خود را تراشیده و تقصیر میکنید و از گزند مشرکان خوفی نخواهید داشت، پس او به آن چه شما نمیدانستید آگاه بود و پیش از ورود به آن، فتحی نزدیک (فتح خیبر) برایتان مقرّر ساخت. سوره فتح، آیه 27.
|149|
[28] . مجمع البیان، ج9، ص127.
[29] . سوره سبا، آیه 37؛ انعام، آیه 82؛ دخان، آیه 55؛ حجر، آیه 46 و فصلت، آیه 40.
[30] . این است آنچه بنده خدا علیبنابیطالب امیرمؤمنان در مورد دارایی خود دستور انجام آن را میدهد برای کسب رضایت و توجه الهی تا او را وارد بهشت کرده و در قبال آن امنیت بدو عطا کند. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص389، نامه 24. .
[31] بهشتیان از آنچه میل نفسانی آنان باشد برخوردار بوده و در آن جاودانند. سوره انبیا، آیه 102.
[32] . سوره بقره، آیه 25.
[33] . علل الشرایع، مکتب حیدریّه نجف، باب 182، حدیث 9، ص253.
[34] . حکم واجب خدا و اسلام بر مسلمانان این است که پس از آنکه پیشوایشان بمیرد یا کشته گردد، چه گمراه بوده و چه هدایت یافته، ستمدیده باشد یا ستمگر، حلالخون یا حرامخون، اقدام به هیچ کاری نکنند و حادثهای پدید نیاورند و دست و قدمی به جلو نگذارند و هیچ عملی را پیش نیندازند قبل از آنکه رهبری با عفت، دانشمند، پرهیزگار، دانای به قضاوت و سنت برای خود برگزینند، تا او امورشان را سامان داده و بینشان به داوری بنشیند و حق مظلوم از ظالم ستاند و مرزهای آن را پاسداری کند و ثروتهای عمومی آنان و زکاتهایشان را جمع کرده و منطق و فرهنگ آنان را اقامه و از آن صیانت کند. کتاب سلیم بن قیس، نشر الهادی، ج2، صفحه 752؛ بحارالانوار، ج33، ص144.
[35] . آنان میگویند: امارت جز برای خداوند نیست در حالیکه مردم ناچارند امیری داشته باشند، نیکوکار باشد یا بد عمل، تا مؤمن در سایه حکومت او بر انجام وظایفش قیام کرده و کافر به زندگی خود بپردازد و خداوند به هر کس عمر تعیین شدهاش را عطا کند (کشت و کشتار موجب اجلهای زودرس نشود) و ثروت مردم بهوسیله او گردآوری شده و با دشمن نبرد شود و راهها امنیت یابند و حق مظلوم از ستمگر گرفته شود، تا اینکه انسانهای نیک در راحتی به سربرند و از ناحیه بدکاران ایمن شوند. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص125، صبحی صالح، ص82، خ40.
[36] . اصول کافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج1، ص200.
[37] . بار خدایا! تو میدانی که آنچه کردیم از سر قدرتطلبی و آز دنیاطلبی نبوده است، بلکه برای آن بودهاست که نشانههای دین تو را برگردانده و اصلاح را در جامعه نمودار و ظاهر کنیم تا ستمدیدگان از بندگانت احساس امنیت کرده و حدود تعطیل شده، جریان یابد. تحف العقول، انتشارات بصیرتی، قم، ص239.
[38] . نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص406، صبحی صالح، ص189، خ 131.