استراتژی جمهوری اسلامی ایران در برابر تهدیدات اخیر آمریکا (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
استراتژی آمریکا پس از جنگ سرد
تفوّق آمریکا در فنّآوری پیشرفته
تسلیحات کشتار جمعی
اسلام مبارز تهدید کننده منافع آمریکا
اروپای بزرگ، رقیب آمریکا
آسیا، تهدیدی برای آمریکا
خاورمیانه و نگرانیهای آمریکا
دیدگاه آمریکا نسبت به آینده ج.ا.ا.
حادثه 20 شهریور (11 سپتامبر)
سلطهطلبی آمریکا
آمریکا و تهدید علیه ج.ا.ا.
قدرتهای غیر قابل تحمل
نظامیگری آمریکا
قطعنامههای اخیر شورای امنیت
ج.ا.ا. عامل تحقیر آمریکا
امید آمریکا به اختلافات داخلی
استراتژی ج.ا.ا. در قبال تهدید آمریکا
استراتژی مقاومت و وحدت داخلی
اصل بازدارندگی
سخنان حجة الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی نماینده مردم استان سمنان در مجلس خبرگان رهبری و دبیر شورایعالی امنیت ملی در هفتمین اجلاس رسمی دوره سوم مجلس خبرگان رهبری ـ مورخ 80/12/21
همانگونه که مستحضرید رئیس جمهور آمریکا در تاریخ سه شنبه 9 بهمن سال جاری (29 ژانویه 2002) طیّ نطقی که در کنگره ایراد کرد با لحن توهینآمیزی جمهوری اسلامیایران را مورد تهدید قرار داد و اتهاماتی بی اساس و تکراری را نسبت به دولتاسلامی ایران ایراد نمود. به دلیل شرایط جدید بینالمللی و تهدیدات بیسابقه اخیرآمریکا نسبت به ج.ا.ا.، ضروری است نوع تهدید و شیوه مقابله با آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد. برای بیان وضعیت موجود و تشریح تهدیدی که پیش رو داریم، لازم است به عنوان مقدمه بحث، در ابتدا به فضای امنیتی آمریکا قبل از 11 سپتامبر به طور خلاصهاشاره شود.
استراتژی امنیت ملی آمریکا تا سال 1991 بر مبنای وجود دو ابرقدرت جهانی تعیین شده بود. مبنای استراتژی نیز حداقل، نوعی توازن قوا بین دو قطب جهانی و حداکثر، تفوق بر|214|رقیب بود. بعد از فروپاشی شوروی که اصطلاحاً مبدأ آن را فرو ریختن دیوار برلین میگویند، موضوع اساسی ِمورد بحث در زمینه امنیت ملی، مسأله طراحی امنیت بر اساس جهان تک قطبی بود. بنابراین، لازم بود استراتژی نوینی برای امنیت ملی آمریکا طراحی شود. مقامات سیاسی ـ امنیتی آمریکا در این زمینه چنین میگویند:
"ما وارد دورانی شدهایم که باید بسیاری از نظرات اساسی که در آبهای یخ زده جنگ سرد ما را هدایت کردند مورد بازنگری قرار گیرند. ده سال پس از فروریختن دیوار برلین، یک شروع ناکافی در این بازنگری آغاز شد. بسیاری از واقعیتهای نظامی، در حال دگرگونی است و این امر اندیشهای جدّی و متمرکز را میطلبد. واکنش ذهنی گذشته و عملکردی که پایههای استراتژیک ایالات متحده را در دوران جنگ سرد تشکیل میداد و ساختار نیروها بر آن مبتنی بود، برای عصری که فرا میرسد مناسب نیست. امنیت و صلح نسبی در قرن آینده، به پاسخ آمریکا و دیگر کشورها نسبت به روندهای در حال تغییر بستگی خواهد داشت.">
[659]
استراتژی آمریکا پس از جنگ سرد
مقامات سیاسی ـ امنیتی آمریکا معروفترین استراتژیستهای خود را جمع کردند و سه سال به اینها فرصت دادند تا شرایط جدید جهانی را مورد بررسی قرار داده و استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا را تدوین کنند. بررسی این گزارش به طور رسمی از سال 1998 شروع شد و تا سال 2001 ادامه یافت.
[660] مجموعه این گزارش، بخشی از آن طبقه بندی شده است که در اختیار پنتاگون، شورای امنیت ملی آمریکا و کنگره است اما بخشی دیگر که غیرطبقه بندی شده و آشکار است، به صورت چند مجلّد کتاب منتشر شده است. برای اینکه فضای امنیتیآمریکا قبل از حادثه 20 شهریور برای ما روشن شود، چند قسمت کوتاه از این گزارش را ذیلاًمیآوریم.
تفوّق آمریکا در فنّآوری پیشرفته
در بخشی از این گزارش آمده است که: آمریکا از لحاظ فنّآوری پیشرفته باید همواره به عنوان قدرت برتر باقی بماند و آمریکا نباید به هیچ کشور صنعتی پیشرفته اجازه دهد تا در فنّآوریهای پیشرفته با آمریکا قدرت رقابت داشته باشد. استراتژی پیش بینی شده در سال 1992 که توسط پال ولفووتیز
[661] و لوئیس لیبی
[662] پیشنهاد شده، بدین شرح است:
"آمریکا باید از تسلط هر دولت معارض به مناطقی که منابع طبیعی آن مناطق به آن دولت اجازه دستیابی به قدرت قابل توجهی را میدهد جلوگیری نماید. مضافاً، دولت آمریکا باید از
|215|
تلاش هر کشور پیشرفته صنعتی در جهت به چالش طلبیدن رهبریت آمریکا و برهم زدن نظم اقتصادی و سیاسی تثبیت شده کنونی ممانعت به عمل آورد و علاوه بر این، اقدام لازم را در جهت جلوگیری از ظهور هر رقیب بالقوه برای این کشور در صحنه جهانی مبذول دارد.">
[663]
البته در بحث فنّآوری، از میکرو الکترو مکانیک به عنوان فنّآوری جدیدی که درصنعت نظامی کاربرد مهمی دارد، یاد شده است. این فنّآوری حتی میتواند نقشی برتر از آنچه که امروز به عنوان سلاحهای کشتار جمعی مطرح میشود، داشته باشد. این فنّآوری میتواند تجهیزات نوینی را به وجود آورد و لذا بر تفوّق آمریکا بر دیگران در این فنّآوری تأکید شدهاست:
"مخالفان میکوشند فنّآوری فعلی ایالات متحده را مغلوب کنند، راهها و فنّآوریهای نوین به کارگیری سلاحهای موجود، ادامه برتری کنونی آمریکا را تضمین میکند. مثلاً به کار گرفتن ابزارهای میکروالکترومکانیکی در فنّآوری نظامی ایالات متحده میتواند برتریهای کیفی مهم و تازهای در دامنهای گسترده از تواناییها را فراهم آورد. زیرا توانمندیهای جدید اطلاعات و ضد اطلاعات که از فنّآوری زیستی (بیوتکنولوژی) سرچشمه میگیرند (از جمله استفاده از حشرات برای مقاصد معین) ممکن است در آینده ممنوع شوند.">
[664]
ضمناً هشدار داده شده که آنچه امروز به عنوان فنّآوری پیشرفته در جهان مطرح است، ممکن است در سال 2015 یعنی 14 سال دیگر، این فنّآوری در اختیار بسیاری از کشورهای در حال رشد قرار گیرد، بنابراین، آمریکا باید به فکر ابزار نوینی در زمینه فنّآوری پیشرفتهباشد.
"کشورهای بسیاری برای به دست آوردن سلاحهای مدرن، امروز از راهبردهای خاص پیروی خواهند کرد. تا سال 2015 این جنگ افزارها دیگر فنّآوری برتر به شمار نخواهند آمد و ممکن است به صورت گسترده در دسترس قرار گرفته و در جنگهای محلی نقشی تعیین کننده داشته باشند.">
[665]
یکی از نکات جالبی که در گزارش مربوط به استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا آمده، این است که از مخالفانی که به قصد انکار برتری ایالات متحده آمریکا فعالیت میکنند، به عنوان مخالفان آمریکا تعبیر شده است. یعنی اساساً از دید اینها هر کشور و یا قدرتی که دردنیا فکر میکند که آمریکا برتر نیست و با آن رقابت میکند، به عنوان مخالف ایالات
|216|
متحدهآمریکا تلقی میشود.
[666]
تسلیحات کشتار جمعی
در این گزارش، در زمینه جنگ افزارهای کشتار جمعی بحث مفصلی شده است. از دید تدوین کنندگان این گزارش، گرچه دستیابی به جنگافزار هستهای ممکن است برای کشورهای در حال توسعه به زودی امکانپذیر نباشد، اما سلاح شیمیایی و میکروبی به راحتی برای این کشورها قابل دسترسی است و این مسأله میتواند همراهبافنّآوری موشکی برای آمریکا و متحدان آن یک تهدید محسوب شود.
"اینکه از میان جنگ افزارهای هستهای و بیولوژیکی و شیمیایی، کدامیک و تا چه حد تولید و مورد استفاده قرار خواهد گرفت، به عوامل زیادی بستگی دارد. فنّآوری و مواد هستهای در دسترس است اما هزینه تولید سلاحهای هستهای بالا و خطر کشف شدن چنین فعالیتی نیز بسیار زیاد است. تولید و استفاده از سلاحهای رادیولوژیکی آسانتر و ارزانتراست. با ترکیب مواد منفجره متعارف و مواد رادیو اکتیو مانند پلوتونیوم، میتوانسلاحی ساخت که هم قدرت انفجار بسیار بالایی داشته باشد و هم منطقه بزرگی رابرای مدتی طولانی آلوده کند. اما تولید سلاحهای شیمیایی بسیار آسانتر از تولید جنگ افزارهای هستهای و رادیولوژیکی است؛ با این تفاوت که ذخیره سازی و استفاده مؤثر از آنها مشکلتر است.
دولتها و گروههای ناراضی به احتمال زیاد در سده بیست و یکم جنگافزاری بیوشیمیایی را انتخاب خواهند نمود. تولید آنها به آسانی تولید سلاحهای شیمیایی است ولی مرگ آفرینی آنها بسیار بیشتر بوده و حمل آنها آسانتر است. در حال حاضر برای پخشمؤثر بسیاری از عوامل بیولوژیکی، تخصصهای فنی ویژه لازم است، مثلاً هواپیماهای کم سرعتی که بتوانند عوامل را با غلظت و در ارتفاع و وضعیت آب و هوایی مناسب پخش کنند.">
[667]
در بخش دیگر، این نکته مطرح شده است که کنوانسیونهای بین المللی قادر نیستند نظارت دقیقی بر اینگونه سلاحها داشته باشند.
[668] این مسأله در واقع پاسخی است به افرادی که به آمریکا اعتراض دارند که شما حق ندارید برخی از کشورها را متهم به تهیه سلاح کشتار جمعی کنید و این وظیفه سازمانهای نظارتی بین المللی است و آنها باید قضاوت نمایند.
|217|
برای رفع این شبهه در این گزارش آمده است که اساساً در زمینه سلاح شیمیایی و میکروبی برای هیچ سازمان بازرسی، امکان بازرسی دقیق وجود ندارد. به دلیل اینکه اگر فنّآوری لازم در کشوری وجود داشته باشد، آن کشور از لحاظ فنی قدرت دارد در مدت کوتاهی سلاح مورد نیاز را تولید نماید. مثلاً در شرایط فوق العاده تبدیل یک کارخانه سموم نباتی در شرایط فوق العاده به کارخانه سلاح شیمیایی بسیار ساده و آسان است. یا در زمینه سلاح میکروبی میگویند، بخش نظامی و غیر نظامی آن قدر به هم نزدیک و شبیه است که تفکیک بین آنها و بازرسی در این زمینه بسیار پیچیده است.
اسلام مبارز تهدید کننده منافع آمریکا
نکته دیگری که در این گزارش آمده و حایز اهمیت است، بحث مبارزات ایدئولوژیکی است. آمریکاییها میگویند در سالهای 2001 تا 2025 با معضل دیگری در کنار سلاحهای کشتار جمعی مواجه هستیم و آن بحث توانمندیهای ایدئولوژیکی برای ضربه بر منافع آمریکا است. در قسمتی از این استراتژی آمده است که طرحهای جدیدی در مبارزات ایدئولوژیکی متصور است. انگیزههای مذهبی احساسات شدیدی را به وجود میآورد، بنابراین، جنگهای فردا الزاماً طبق تعاریف کلاسیک تحقق نخواهد یافت.
"بروز اَشکال جدید در مبارزات ایدئولوژیکی، نامحتمل نیست و مذهب از بین نخواهد رفت. این انگیزهها، احساسات شدیدی به وجود آورده و نشان میدهند که جنگهای فردا، الزاماً طبق تعاریف آمریکا و مقررات جنگی این کشور نخواهد بود. جنگ، مثل یک بازی ویدئویی نیست و اگر چه نیروهای آمریکایی ممکن است نسبت به برخی اتفاقات بیتفاوت باشند اما ما نمیتوانیم روی این موضوع حساب کنیم که دشمنان ما نیز، همان گونه خواهند بود.">
[669]
بعد اضافه میکند که استراتژی نظامی آمریکا تکیه بر نیروهای آرایش یافته در جهان دارد و این نیروها با چالشهای تازهای روبهرو خواهند شد و استقرار نیروهای ایالات متحده در خارج با هزینه سیاسی سنگینی مواجه خواهد گردید.
"آشکار است که در آینده، استراتژی نظامی ایالات متحده که تکیه بر نیروهای پیشاپیشمستقر شده و آرایش یافته بخش اصلی آن است، با چالشهای تازهای روبهرو خواهد شد. استقرار دائمی نیروهای ایالات متحده در خارج، مشکلتر شده و هزینه سیاسیاین پایگاههادر خاک متحدان آمریکا افزایش خواهد یافت و این نیروها، در برابرحمله موشکهای بالستیک و کروز و همچنین تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی،
|218|
آسیب پذیرتر خواهند بود.">
[670]
بنابراین، پیش بینی میشود که با تحولات ایدئولوژیکی در جهان، حضور نیروهایآمریکایی در جهان خارج با معضلات جدیدی روبهرو شود و آمریکا هر روز باید هزینه بالاتری را پرداخت نماید. همچنین در این گزارش آمده است، که محیط استراتژیک آینده دستخوش طوفانهای عظیم شده و ثبات و آرامش ممکن است با هزینههای بسیار بالایی همراه باشد و ممکن است وضعیتی در جهان سوم پیش آید که آمریکا حتی با هزینههای بسیار سنگین نتواند در برابر این تحولات و طوفانهای جدید ایستادگی کند.
اروپای بزرگ، رقیب آمریکا
در این استراتژی برای آمریکا چند رقیب بزرگ برای 25 سال آینده پیش بینی شده است. اولین قدرتی که آمریکا را به چالش خواهد کشاند، اروپاست. اروپا به عنوان بزرگترین رقیب آمریکا مطرح شده است. اروپای آینده تحت عنوان اروپای بزرگ پیش بینی شده است که ممکن است تا 25 سال آینده اروپای غربی، شرقی، مرکزی و حتی روسیه با هم متحده شده و تبدیل شوند به یک اروپای بزرگی که جمعیت این اروپا در سال 2025 به حدود هشتصد میلیون نفر برسد و این اروپای بزرگ از لحاظ اقتصادی از آمریکا برتر خواهد بود.
"اروپای بزرگ
[671] ـ که کشورهای اروپای خاوری و باختری و میانی و روسیه را در برمیگیرد ـ در ربع قرن آینده به دلایل زیادی همچنان برای منافع امنیتی آمریکا ارزشمند باقی خواهد ماند. تا سال2025، جمعیت اروپای بزرگ نزدیک به هفتصد و شصت و یکمیلیون نفر برآورد میشود.
[672] این منطقه به صورت یک اتحادیه، از لحاظ اقتصادی در هم ادغام میشود که از این نظر اندکی از اقتصادایالات متحده بزرگتر است.
[673] همچنین این سرزمین، یک مرکز مهم مالی و اقتصادی بین المللی و یک محور تولیدات و ابداعات علمی و فنّآوری و نیز یک منطقه توانمند در گسترش امکانات نظامی پیشرفته و یک بازیگر مهم در عرصه سیاست جهانی باقی خواهد ماند.
به دلایل بی شمار، از جمله آنچه بر شمردیم، تحولات اروپای بزرگ در سده بیست و یکم و روابط آن با ایالات متحده همانند گذشته برای امنیت ملی آمریکا ارزنده خواهد بود.اما یک برهان دیگر نیز از اهمیت اروپای بزرگ حکایت میکند: این قاره میتواندیکمنبع عمده دردسر باشد؛ دردسری که امکان دارد به یکی از این سه شیوه در هم
|219|
آمیخته،نمودپیدا کند:
ـ تکامل نهادهای اروپای باختری در طول ربع قرن آینده، احتمالاً سبب بروز رقابتهای اقتصادی و سیاسی متفاوت و تنشهای جدی با ایالات متحده خواهد شد؛
ـ اگر در آینده، روسیه پس از کمونیسم دچار هرج و مرج و از هم پاشیدگی شود و یا بار دیگر یک نظام خودکامه متمایل به جاهطلبیهای امپریالیستی دراین کشور پا بگیرد، این امکان وجودخواهد داشت که بی درنگ اروپا در باتلاقی از مشکلات امنیتیفرو رود؛
ـ سومین منبع دردسر نیز ممکن است از کشورهای واقع در حد فاصل اروپای باختری و روسیه که آینده اصلاحات سیاسی و اقتصادی آنها سخت ناپایدار است، سرچشمه بگیرد.">
[674]
در اینجا این مسأله مطرح میشود که برای اینکه آمریکا بتواند در برابر اروپای فردا بایستد تنها راه ممکن، تکنولوژی پیشرفته نظامی است. البته پیش بینیهای دیگری نیز مطرح میشود، مثلاً میگوید ممکن است که روسیه در طول 25 سال آینده به فروپاشی جدیدیمنجر شود و باید بررسی شود که بعد از فروپاشی در روسیه چه وضعی در منطقه پیش خواهدآمد.
[675]
میدانید که غربیها همیشه میگویند، سایز روسیه فعلی بسیار بزرگ است و این کشور باید کوچک شود. قبلاً بحث فروپاشی شوروی مطرح بود، حالا بحث فروپاشی روسیه به عنوان قدم دوم مطرح است. بحث دیگر اینکه اگر در روسیه فروپاشی صورت گیرد، چه باید کرد. در اینجا این بحث نیز مطرح شده است که نباید بگذاریم ایران در آن مقطع سوء استفادهکند. یک بحث هم پیش بینی ظهور امپراطوری روسیه است، درست نقطه مقابل فرض قبلی، که ممکن است در شرایطی، روسیه دوباره تبدیل شود به یک ابرقدرت و در آن شرایط چگونه باید در برابر آن ایستادگی کرد.
"از سوی دیگر، ظهور احتمالی امپراطوری روسیه خطرات دیگری را به همراه خواهد داشت. نظارت متمرکز و یک رهبری جدید که ازبیدار شدن احساسات ملی گرایانه و دلتنگی برای قدرت عظیم روسیه در گذشته سود میبرد، از ویژگیهای این امپراطوری خواهد بود. ساختارهای سیاسی و ایجاد پویایی اقتصادی به منظور تأمین نیازهای اساسی اجتماعی و انسانی در صدر برنامههای این دولت قرار میگیرند که این امر به بهای از بین رفتن ارزشهای دمکراسی انجام خواهد گرفت.">
[676]
|220|
آسیا، تهدیدی برای آمریکا
بخش دیگری که در این گزارش به عنوان رقیب بزرگ 25 سال آینده آمریکا مطرح شده، آسیای خاوری و شرق آسیا است. در اینبحث از سه کشور چین، ژاپن و کره جنوبی نام برده شده است ونسبت به شرایطی که این سه کشور بتوانند به هم نزدیک شوند اظهار نگرانی شده است. از قدرت اقتصادی و نظامی چین ِآینده وازژاپن به عنوان تنها کشور آسیایی که ممکن است در فنّآوری پیشرفتهاز آمریکا پیشی گیرد یاد شده است. در مجموع از آینده اینمنطقه احساس خطر شده است و در این راستا پیش بینیهایی نیز مطرح شده است.
"شرق آسیا ـ که در اینجا شامل آسیای شمال شرقی و آسیای جنوب شرقی و کشورهای آسیای جنوب اقیانوس آرام و استرالیا و ضمایم اقیانوسیهای آنها میشود ـ افزون بر اینکه یک سوم جمعیت جهان را در خود جای داده است، رقیب احتمالی سیاسی و نظامی آینده برای ایالات متحده (چین) و دو کشور از متحدان اصلی آمریکا (ژاپن و کره جنوبی) را نیز در برمیگیرد. اهمیت این منطقه برای ایالات متحده از هم اینک تا سال 2025، به علت موقعیت و قدرت آن یا به دلیل مشکلاتی که در نتیجه ناتوانی و چالش به وجود خواهد آمد، افزایش خواهد یافت. آسیا، به ویژه شمال شرقی آن، سرزمینی است که به احتمال زیاد شاهد یک جنگ بزرگ خواهد بود.
ژاپن احتمالاً پیشگام فنّآوری هایی همچون سیستمهای میکروالکترومکانیکی و هوش مصنوعی و روبات و رایانه خواهد بود. صنعت فضایی ژاپن توانایی پرتاب را در اختیار دولتها و بخش خصوصی بسیاری از کشورها قرار خواهد داد. کره و تایوان به تولید فنّآوری ارتباطات و اطلاعات در مقیاس جهانی ادامه خواهند داد و در برخی موارد، برتری فنّآوری و موفقیتهای بازاریابی ایالات متحده و ژاپن را به مبارزه خواهند طلبید. استرالیا، زلاندنو، سنگاپور، فیلیپین، تایلند، ویتنام، اندونزی و مالزی نیز ممکن است با ارائه ترکیبی از مواد خام و سرمایه انسانی و خدمات مالی و نیروی کار در دسترس و بازارهای محلی مهم و روبه توسعه، در رشد فنّآوری منطقه نقش مهمی ایفا کنند.">
[677]
خاورمیانه و نگرانیهای آمریکا
بعد از بحث این دو قدرت بزرگ یعنی اروپای بزرگ و آسیای قدرتمند، مسأله خاورمیانه در این گزارش مطرح شده است که به تعبیر آنها کشورهایی هستند که تمام منابع فسیلی آینده
|221|
جهان را در اختیار دارند و در میان آنها قدرتهای جاه طلب نیز وجود دارد.
[678] تعبیر قدرتهای جاه طلب در این بحث، حائز اهمیت است. در همین بخش آمده است که اینجا سرزمینی است که آمریکا همپیمانان مهم و کلیدی را در این منطقه دارد اما در عین حال برخی از کشورها در پی دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی هستند و جنگی که آمریکا در سال 1991 در این منطقه انجام داد (جنگ علیه عراق) نشان میدهد که آرایش نظامی آمریکا در این منطقه کم و بیش ادامه خواهد یافت.
"خاور نزدیک بزرگ
[679] که در اینجا بنا بر تعریف ما شامل جهان عرب و اسرائیل و ترکیه و آسیای مرکزی و قفقاز و شبه قاره میشود، مکان بزرگترین منبع سوخت فسیلی و نیز قدرتهای جاه طلب بیشماری است که برای به دست آوردن برتری منطقهای تلاش میکنند. خاور نزدیک بزرگ، سرزمینی است که ایالات متحده در آن، همپیمانان کلیدی و منافع مهم دارد و نیز جنگ افزارهای کشتار جمعی در آن در حال گسترش است. تصادفی نیست که این منطقه میدان آخرین جنگ بزرگ آمریکا (جنگ 1991) بود و تنها منطقهای از جهان است که پس از پایان جنگ سرد، آرایش نظامی ایالات متحده، کم و بیش به طور پیوسته در آن وجود داشته است. بنابراین، از دیدگاه غرب، خاور نزدیک بزرگ منطقهای است که اهمیت بسیار و در عین حال مشکلات بسیاری نیز دارد.">
[680]
در ادامه این بحث، منطقه خاورمیانه را محل اسلام مسلّح، سیاسی و تندرو
[681] قلمداد کرده که نوعی بیثباتی در این منطقه ایجاد کرده است:
"این سرزمین همچنین محل اسلام مسلّح و سیاسی تندرو نیز هست که اگر آن را برای جوامع میزبان و کشورهای همسایه تهدیدی خطرناک ندانیم، دست کم باید به عنوان یک محرک مهم و منبع بی ثباتی به شمار آوریم.">
[682]
دیدگاه آمریکا نسبت به آینده ج.ا.ا.
سپس در این گزارش نمونههایی ذکر شده است که این منطقه با چه معضلاتی روبهرواست.
[683] در این بخش به طور مفصل بحث ایران و جایگاه ایران و اینکه با ایران چگونه باید برخورد کرد، مطرح شده است. یکی از نکاتی که راجع به ایران در این استراتژی 25 ساله مطرح میشود بحث فروپاشی نظام ج.ا.ا است. میگوید که در 25 سال آینده ممکن است حکومت مذهبی ایران سقوط کند. در حال حاضر حکومت ایران، جمهوری اسلامی است که
|222|
نمیتواند به مدت طولانی هم جمهوری و هم اسلامی باقی بماند. ایران باید یا از جمهوری بودن و یا از اسلامی بودن دست بردارد. سقوط نظام ایران امواج گستردهای را در سراسر جهان اسلام به وجود خواهد آورد و به جنبشهای اسلامی بنیادگرا نیز ضربه کاری خواهد زد. سپس این مسأله مطرح میشود که سقوط نظام ج.ا.ا، اگر عملی شود چه گشایشهایی برایآمریکا در منطقه به وجود خواهد آمد و چگونه منافع آمریکا در منطقه و جهان بهتر تأمین خواهد شد.
"همچنین احتمالاً ممکن است در ربع قرن آینده، حکومت مذهبی ایران سقوط کند. در حالحاضر حکومت ایران، جمهوری اسلامی است؛ اما نمیتواند به مدت طولانی هم جمهوری و هم اسلامی باقی بماند. ایران باید یا از جمهوری بودن دست بردارد و به یک حکومت قرون وسطایی تنزل یابد و یا اسلامی بودن را کنار بگذارد. نبرد برای آینده، هم اینک آغاز شده اما نتیجه آن برای هیچکس روشن نیست. اگر رژیم فعلی سقوط کند، امواج آن در سراسر جهان اسلام احساس خواهد شد و به تبع آن، جنبشهای اسلامی تندرو ضربه خواهند خورد. این امر، راه را برای برقراری روابط پسندیده میان ایالات متحده و ایران هموار خواهد ساخت که اثرات منطقهای و فرامنطقهای آن بسیار گسترده خواهد بود.">
[684]
طرح این مقدمه ضروری بود تا فضای مربوط به قبل از حادثه 11 سپتامبر (20 شهریور) در آمریکا برای ما روشن شود. با ذکر چند قسمت از این گزارش، تا حدی فضای حاکم بر آمریکا و دید کلی آنها نسبت به جهان که بر آن مبنا استراتژی ملی آنها تدوین شده است، روشن میشود. آمریکاییها در هر سال استراتژی ملی سالانه خود را منتشر میکنند و به طور معمول استراتژی ملی 4 ساله هم دارند، ولی به مناسبت پایان جنگ سرد و شروع قرنجدید، در این مقطع استراتژی 25 ساله نیز تدوین کردهاند. در گزارشهای مربوط به استراتژی 25 ساله، اهداف آمریکا و طرحهای استراتژیک مربوط به 25 سال آینده به خوبی مشاهده میشود. البته آنچه منتشر شده بخشهای غیر طبقهبندی و آشکار این استراتژی است. در همین قسمت ِمنتشر شده، مسأله تفوقطلبی، سلطهجویی، استکبار، استثمار و بیاعتنایی به مقررات بینالمللی کاملاً مشهود است.
حادثه 20 شهریور (11 سپتامبر)
اما ماجرای 20 شهریور (11 سپتامبر) یک حادثه باور ناکردنی و یک نقطه عطف در مسایل امنیت داخلی و ملّی برای آمریکا بود. آمریکاییها هیچ وقت باور نمیکردند که
|223|
فضایناامنی به داخل کشورشان برسد و روزی مجبور شوند در داخل خاک کشورشان بهدفاع بپردازند که امروز دچار چنین وضعیتی شدهاند. امروز در فرودگاههای آمریکا آنقدر بازرسیها شدید شده که روزنامههای آمریکایی این مسأله را به صورت فکاهی ولطیفه بیان میکنند. در برخی از فرودگاههای آمریکا به دلیل ترس و وحشتی که در فضایآنجا حاکم شده است، در پنج مرحله توسط پنج گروه، مسافرین مورد بازرسی قرار میگیرند. یک زمانی در کشور ما شکایت میشد که ارگانهای موازی در موضوع امنیت فعالیت دارند. حالا آمریکایها خودشان ارگانهای موازی را به وجود آوردهاند. برای اینکه اگر کسی از یک تور بازرسی توانست عبور کند در تور بعدی متوقف شود، مراحل پنج گانه بازرسی را در فرودگاهها به وجود آوردهاند. تمام دوربینهایی که در آمریکا برای ترافیک به کار گرفته میشد، امروزه در اختیار مأمورین امنیتی است تا بتوانند امنیت داخلی آمریکا را تأمین کنند.
تمام اصولی که آمریکاییها به آنها افتخار میکردند، مثل دموکراسی و آزادی، همه آنها را بدون استثنا زیر پا گذاشتهاند. همین دادگاهی که اخیراً آقای بوش دستور داد و تحت عنوان دادگاه نظامی اختصاصی تشکیل شد، یک دادگاهی است که نه وکیلی میتواند در آنجا حضور یابد و نه متهم میتواند با مشاور و یا وکیلی تماس بگیرد. بازجو و قاضی، افسران ارتش هستند و همه امور در اختیار نظامیان است. در این دادگاه امکان هیچ فرجام خواهی وجود ندارد. حتی اگر کسی به اعدام محکوم شود، نمیتواند فرجام خواهی کند و باید حکم دادگاه اجرا شود.
[685] برای تمام افرادی که تبعه آمریکا نیستند چه آنهایی که در کشور آمریکا زندگی میکنند و چه در خارج از آمریکا، اگر دستگیر شوند و متهم به جرم تروریستی باشند، در اینگونه دادگاهها محاکمه میشوند. نمونه روشن این گونه محاکمات در گوانتانامو دیده میشود.
[686]فیلمهای موجود نشانگر این واقعیت است که در این جزیره کوبایی با افراد متهمی که از افغانستان و سایر نقاط جهان به اینجا آورده میشوند، چگونه رفتار میشود. در آنجا زندانیان را در قفس نگهداری میکنند. حتی سادهترین امکانات در اختیار آنها قرار نمیگیرد. در واقع وضعیت داخلی آمریکا به گونهای است که تمام اصولی که قبلاً به آنها افتخار میکردند و میبالیدند همه را زیر پا گذاشتهاند؛ تنها استدلال آنها این است که برای ایجاد امنیت، این گونه اعمال ضروریاست.
|224|
سلطهطلبی آمریکا
یکی از موضوعات شگفت آور همین طرحی بود که اخیراً افشا شد یا خودشان به دلایلی خواستند، افشا کنند.
[687]گزارشی که پنتاگون در اختیار کنگره قرار داد؛ که در این گزارش طراحی حمله اتمی به هفت کشور که در میان این هفت کشور دو کشور بسیار مهم روسیه و چین نیز وجود دارند، تشریح شده است.
[688]بعد از اینکه این مسأله در رسانهها اعلام شد، آقای پاول وزیر خارجه آمریکا این موضوع را به صراحت قبول کرد و در مصاحبهاش گفت که این یک اقدام دوراندیشانه است و ما قصد نداریم این طرح را اجرا کنیم و این طرح برای شرایط خاص است.
[689] خانم رایس مشاور امنیت ملی که صریحتر از دیگران صحبت میکند و از همه تندتر است، به صراحت گفت که این جزء ابزار امنیت ملی آمریکاست و اگر کشوری بخواهد علیه آمریکا وارد عمل شود با جواب ویران کننده ما روبهرو خواهد شد. در مصاحبه روز یکشنبه، رایس به صراحت این مسأله را بیان کرد و تأکید کرد که این طرح، یک اقدام لازم بودهاست.
[690]
این مسأله اگر در گذشته مطرح میشد مخصوصاً نسبت به کشور روسیه که در واقع نیمه ابرقدرت جهان است، چه غوغایی در روسیه و جهان بر پا میشد! روسها نسبت به این موضوع کاملاً سکوت کردهاند و عکس العملی نشان ندادهاند، این مسأله نشانگر وضعیت نوینی است که در جهان بعد از 11 سپتامبر به وجود آمده است.
پس از حادثه 11 سپتامبر، این مسأله به خوبی احساس میشد که ما نیز با شرایط نوینی مواجه هستیم. یعنی ج.ا.ا. با یک شرایط نوینی مواجه است. به همین دلیل در محافل سیاسی و امنیتی بعد از حادثه 20 شهریور، شرایط جدید و تهدیدات احتمالی مربوط به ایران و یا منطقه، همواره مورد بحث و بررسی قرار میگرفت. درجلسات مربوط به مباحث سیاسی ـ امنیتی، شرایط جدید منطقه، تهدید نسبت به ایران، افغانستان و عراق و تبعات آن، موردبحث قرار میگرفت. بنابراین، از ماهها قبل ما احساس میکردیم که با یک تهدید مواجه خواهیم شد. البته تهدیدی که آن زمان احساس میشد، عمدتاً بر مبنای تحلیل و بر مبنای اطلاعات ِآشکار بود.
آمریکا و تهدید علیه ج.ا.ا.
بوش در نطقی که در روز 29 ژانویه در کنگره ایراد کرد به صراحت تهدید رسمی و علنی
|225|
خود را علیه ج.ا.ا. مطرح کرد. این تهدید یک تهدید جدّی است. از نظر لحن این تهدید، بدون هیچ تردیدی تهدید علیه امنیت ملی ما است. یعنی هر کارشناس که این لحن تهدید را مورد بررسی قرار دهد برای او مشخص میشود که تهدید، بسیار جدّی است. به اضافه اینکه اینمسأله را بوش در نطق مهمی ایراد کرد که معروف به نطق "وضعیت کشور" (State Of The Union) است و سالانه یک بار رئیس جمهور آمریکا این نطق را ایراد میکند. بوش در اولین نطق "وضعیت کشور" این اتهامات را مطرح کرد. معمولاً در نطق اول، سیاست چهار ساله یک رئیس جمهور بیان میشود.
گرچه در این گونه نطقها که در کنگره و با حضور مهمانان خارجی ایراد میشود، معمولاً به طور عمده به سیاست داخلی پرداخته میشود و کمتر سیاست خارجی مطرح میشود اما به خاطر شرایط داخلی آمریکا، در این نطق، عمدتاً راجع به سیاست خارجی آمریکا مسائلی مطرح گردیده و درباره سیاست داخلی بسیار کوتاه بحث شده است. در بحث سیاست خارجی، مسأله برنامه سلطه گرانه آمریکا و مسأله به اصطلاح مبارزه با تروریزم به عنوان بخش برجسته این نطق مطرح گردیده است. در این نطق سه کشور ایران، عراق و کره شمالی مورد تهدید قرار گرفته. راجع به ایران بحث سلاحهای کشتار جمعی، صدور تروریزم و اینکه در حکومت ایران دو گروه وجود دارند: مسؤولینی که انتخاب میشوند و مسؤولین غیر منتخب که آزادی و امید مردم به آزادی را سلب کردهاند، مورد اشاره قرار گرفته است و از این سه دولت به عنوان "ائتلاف اهریمنی" و یا "محور شرّ" یاد شده است. برای اولین بار در طول 23 سال گذشته، ما با یک لحن شدید این چنینی از طرف رئیس جمهور آمریکا مواجه میشویم. البته آمریکاییها قبلاً بارها ایران را تهدید کردهاند اما با این صراحت و با این لحن، سابقه نداشته است و برای اولین بار است که از این لحن تند استفاده شده است.
شاید لازم نباشد اشاره شود که این نطق نمیتواند یک نطق عادی و ساده باشد، به دلیل اینکه آمریکاییها این مطالب را به طور مداوم تکرار میکنند. یعنی شاید در دوره بعد از 29 ژانویه تا کنون، روزی نبوده که یکی از مسؤولین عالیرتبه آمریکا به صراحت و یا به کنایه این تهدید را به نحوی تکرار نکرده باشد. خیلی صریح میگویند که ما برای اجرای تهدیدات نیازی به دیگران نداریم. نیازی به اروپا نداریم و اگر لازم باشد ما اروپاییها را به آنچه مورد نظر ماست تسلیم و وادار میکنیم. مثلاً پاول میگوید که مخالفت اروپا جدی و دیرپا نیست، اینکه اروپاییها مخالفند ما به این سه کشور حمله کنیم جدی و دیرپا نیست و از طریق
|226|
مذاکره و یا قرار دادن آنان در برابر عمل انجام شده مسأله را حل میکنیم.
[691] یعنی خیلی به صراحت روبهروی اروپاییها میایستند و میگویند یا آنها را قانع میکنیم و یا آنها را در برابر عمل انجام شده قرار میدهیم. وزیر دفاع آمریکا و قائم مقامش میگویند که تا قبل از 11 سپتامبر ما فهرست تروریزم را اعلام میکردیم اما برای مردم آمریکا وجود آنها قابل تحمل بود اما حادثه 11 سپتامبر وجود این گروهها را برای مردم آمریکا غیر قابل تحمل کرده است.
[692] همچنین کشورهایی که در گذشته تحت عنوان کشورهای یاغی از دید آمریکا مطرح میشدند اگر در گذشته برای آمریکا قابل تحمل بودند از این پس برای آمریکا غیر قابل تحملاند. بوش در مصاحبه مطبوعاتی در ژاپن تعبیرات بسیار ناپسندی به کار برد و گفت: کشورهایی که تاریخ سیاه و زشتی را دارند (Terrible History) میخواهند توسط تروریسم و سلاح کشتار جمعی امنیت ما و متحدان ما را مورد تهدید قرار دهند.
[693]
از مجموع ِسخنان بوش، رامسفلد، پاول و خانم رایس این نکته به خوبی مشهود است که این تهدید، یک تهدید عادی و معمولی نیست. اگر تهدید عادی و معمولی بود یک بار گفته میشد. دو بار، ده بار گفته میشد؛ شما میبینید این تهدید به طور مداوم و تقریباً به صورت روزانه توسط مقامات بلند پایه آمریکا تکرار میشود.
قدرتهای غیر قابل تحمل
برای ارزیابی دقیق این تهدید، اولاً باید بدانیم که مفهوم امنیت ملی و نحوه نگاه آمریکا به جهان بعد از 11 سپتامبر (20 شهریور) کاملاً تغییر کرده است. ثانیاً نقطه تحمل پذیری مردم آمریکا نیز تغییرنموده است. همانطور که وزیر دفاع آمریکا میگوید از این پس وجود گروههای تروریستی برای ما قابل تحمل نخواهد بود. واقعاً آستانه تحملپذیری آنها تغییر کرده است. یک زمانی بود که برای آمریکاییها و مسؤولین آنها وجود بسیاری از حکومتها وگروهها قابل تحمل بود ولی گویی امروز وجود این گروهها دیگر برای آنها قابل تحمل نیست و به اصطلاح میخواهند از این فرصت استفاده کنند و کار را یکسره نمایند.
مسأله دیگر اینکه آمریکاییها همیشه در تاریخ خودشان از جنگ جهانی دوم به این طرف، در هر دههای، یک جنگ بزرگی را به راه انداختهاند که یا خودشان حضور داشتهاند و یا خودشان بانی آن جنگ بودهاند. جنگ کُره، جنگ ویتنام، حمایت آنها در جنگ عراق علیهایران و بعد حضورشان در جنگ علیه ایران در سالهای آخر جنگ، جنگی که در سال 1991
|227|
علیه عراق به راهانداختند، جنگ در منطقه بالکان، در کوزوو، بوسنی و بالاخره جنگ فعلیشان در منطقه. حال از این جنگها چه هدفی دنبال میکنند، بحث دیگری است. به هر حال همان نکتهای که در استراتژی امنیت ملی آمریکا اشاره شد، اینها میگویند تفوّق تکنولوژی نظامی و فنّآوری برتر ِما در جهان باید برای همیشه حفظ شود. راه حفظ آن نیز این است که سلاحهای جدید را در جنگها بهکار ببرند و به نحوی مخارج تسلیحات را هم از کشورهای دیگر به دست آورند و سپس سلاح جدیدتری را مورد آزمایش قرار دهند.
نظامیگری آمریکا
بعد از حادثه 11 سپتامبر قراردادی را وزارت دفاع آمریکا با شرکت لاکهید که سازنده بسیاری از تسلیحات نظامی است، بست که در تاریخ آمریکا بی سابقه بود. یک قرارداد 200 میلیارد دلاری با این شرکت منعقد نمود. البته قرارداد، 10 ساله است. اما حجم قرارداد 200 میلیارد دلار است. یک قلم از آن، سه هزار فروند جنگنده مدرن 35F است که آمریکاییها میگویند قصد دارند این هواپیما را جایگزین سایر جنگندههای نسل گذشته نمایند. موشکهای جدید و تجهیزات جدید نیز جزو همین قرارداد است.
[694]
این موارد نشان میدهد که آمریکا در پی رهبری و سلطه بلامنازع در سطح جهان است، تا هیچکس نتواند بگوید بالای چشم او ابروست. حتی اروپا هم برایشان غیر قابل تحمل شده است. قبلاً آمریکاییها همیشه اروپا را متحد خودشان میدانستند. همیشه در مسائل بینالمللی با آنها مشورت میکردند و با لحن مناسب با اروپاییها برخورد میکردند ولی اکنون با لحن تند و نامناسب غرور اروپاییها را میشکنند و به صراحت به آنها میگویند که حتی حق اظهار نظر هم ندارید. لحن بوش و پاول را نسبت به وزیر خارجه فرانسه دیدید که گفتند: وزیر خارجهفرانسه قدرت فهم و درک مسائل جهانی را ندارد.
[695] امروزه به صراحت میگویند ما نیازی به حمایت اروپا نداریم. نیازی به همراهی اروپا نداریم. یا میگویندآنهامجبورندهمراه ما باشند.
[696] بدین وسیله مشاهده میشود لحن کاملاً عوض شده و تغییر کرده است.
قطعنامههای اخیر شورای امنیت
از طرف دیگر آمریکا با چند قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل، برای هر گونه حمله به کشوری با استناد به این قطعنامهها، فرصت عمل یکجانبه را فراهم آورده است.
|228|
اگرآمریکا بخواهد به هر کشوری حمله کند، گویی نیازی نمیبیند که به شورای امنیتسازمان ملل مراجعه کند و قطعنامه جدیدی را در اختیار داشته باشد. یک قطعنامه رادر مهر ماه امسال در شورای امنیت گذراندند به عنوان قطعنامه 1373 که قطعنامه مفصلیاست. اینقدر تعبیرات کلی و قابل تأمل در این قطعنامه هست که حتی رضایت به تروریزم را هم جرم تلقی کردهاند و گفتهاند باید با آن برخورد شود.
[697] کشوری که رضایتبدهد یا به هر نوعی حمایت کند، در این قطعنامه به عنوان کمک به تروریسم آمده است: "تحریک، حمایت یا مشارکت در اعمال تروریستی در کشورهای دیگر یا رضایت دادن به انجام اینگونه فعالیتها"، حتی رضایت را هم مطرح کردهاند. شاید این تعبیر را از روایت "الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم">
[698] گرفتهاند! در این قطعنامه آمده است هر که حمایت مستقیم یا غیر مستقیم بکند، پول بدهد، پناه بدهد، امکانی بدهد، حق عبور ازکشورش بدهد، حق ترانزیت به تروریستها بدهد، در واقع تمام عناوین ِممکن، در این قطعنامه آمده است.
این قطعنامهها دقیقاً 16 روز بعد از حادثه 20 شهریور به تصویب رسیدند. در چنین شرایطی بود که هر چه آمریکا علاقهمند بود در این قطعنامهها به تصویب رساند. بنابراین، با هر کشوری بخواهند طبق این قطعنامه برخورد کنند، میتوانند، چه اینکه این قطعنامه، طبق فصل هفتم منشور تصویب شده و لازم الاجرا است و اگر کشوری تخلف کند میتوان با قدرت نظامی با آن برخورد کرد و او را وادار به اجرا نمود. بنابراین، شرایط ویژهای را آمریکا از لحاظ بین المللی و همچنین وضع داخلی خودش آماده و مهیا کرده است.
ج.ا.ا. عامل تحقیر آمریکا
اما نسبت به جمهوری اسلامی ایران روشن است که آمریکاییها در طول 23 سال گذشته همواره کشور ایران را به عنوان کشوری میدیدند که بخشی از منافع حیاتی آمریکا در منطقه خاورمیانه را در دسترس دارد و میتواند آنها را مورد تهدید قرار دهد. از طرف دیگر عامل اصلی ناامنی و عدم امنیت اسرائیل را نیز ایران میدانند و این مسأله را به صراحت گفتهاند و میگویند. از نظر آنها، تمام گروههایی که در فلسطین فعالیت میکنند و امنیت اسرائیل را تهدید میکنند با ایران رابطه نزدیک دارند، ایران به آنها کمک میکند و حتی تسلیحات آنها را تأمین میکند.
[699] ج.ا.ا. را مولّد سیاست ضد آمریکایی در دنیای اسلام میدانند و حتی این نکته
|229|
را نیز بارها تصریح کردهاند که اساساً موج ضد آمریکایی را در دنیا و در دهههای اخیر که الان در آغاز دهه سوم هستیم، توسط انقلاب اسلامی ایران به راه افتاده است. ج.ا.ا. را متهم میکنند به کشوری که با همه تروریستهای جهان در تماس است و به آنها کمک میکند. ما را متهم میکنند به اینکه در پی تولید سلاحهای کشتار جمعی هستیم و بالاخره ج.ا.ا.، کشوری است که آمریکا را نه یک بار بلکه بارها در جهان تحقیر کرده و این مسأله هم برای آمریکاییها بسیار سنگین است. این نکته را به صراحت میگویند که پیروزی انقلاب اسلامی و ادامه آن یک تحقیر بزرگ برای آنان است. داستان گروگانگیری را یک تحقیر بزرگ تاریخی برای خود میدانند. اینکه جنگ عراق علیه ایران را به راه انداختند و نتوانستهاند پیروز شوند را، تحقیری دیگر برای خود میدانند! اینکه حزبالله لبنان (که وابسته به ایران میدانند) اینها را از لبنان در سال 1982 با ذلت بیرون کرده تحقیر بزرگ برای خود میدانند و دهها مورد دیگر. به هرحال در هر مقطعی که در سطح جهانی از ج.ا.ا. ضربه دیدند، آن ضربه را یک تحقیر بزرگ برای خود تلقی میکنند.
امید آمریکا به اختلافات داخلی
از طرف دیگر آمریکا احساس میکند شرایط داخلی ایران با گذشته کاملاً متفاوت است.این نکته را مسؤولان آمریکایی به صراحت بارها بیان کردهاند.نه تنها مسؤولان ایرانی را تقسیم بندی میکنند به دو بخش منتخب و غیر منتخب
[700] بلکه اساساً میگویند داخل ایران برخلاف کشورهای دیگر منطقه ـ که مردم منطقه از آمریکا تنفر دارند و دولتها با آنها رابطهخوب دارند، مثل عربستان و کویت ـ مردم با ما خوبند ولی مسؤولین با ما بدند. شواهدی هم برای این ادعا میآورند. مثلاً یک خبرنگاری که میآید و با چند نفر از قشر خاص مصاحبه میکند، آن را به عنوان مدرک قرار میدهند. یک تظاهرات کوچکی ممکن است در گوشهای بهپا شود آنرا به عنوان یک مدرک قرار میدهند. به هرحال میگویند که مردم ایران خواهان رابطه با آمریکا هستند و مسؤولین ج.ا.ا. ضد آمریکایی هستند. مسألهمهمتری که در چند سال اخیر مطرح میکنند، این است که داخل ایران یکپارچه نیست. جامعه ایران دارای گسل است و اگر جمعیتی و جامعهای دارای گسل و شکافهای بزرگ اجتماعی باشد، مبارزه با آن کشور کار مشکلی نیست و به آسانی میتوان آن نظام را مورد
|230|
تهدید قرار داد.
در همین استراتژی 25 ساله یکی از نکاتی که آمریکاییها به آن اشاره کردهاند، این است که یک ارتش منظم و مجهز برای کشور کافی نیست؛ ارتش منظمی میتواند نقش خود را ایفا کند که محبوب مردم باشد و از طرف مردم به خوبی پشتیبانی شود.
[701] اینها معتقدند که در ج.ا.ا. این اتحاد و وحدت وجود ندارد. بنابراین قدرت ملی ما از دید آمریکا تضعیف شده است. اینکه تاکنون آمریکا به ما حمله نکرده است به خاطر چه عاملی بوده است؟ به خاطر اینکه به مردم ما علاقه داشتند و فکر میکردند که حمله به ایران به مردم آسیب میرساند و یا فکر میکردند عمل تجاوزکارانه خلاف اصول انسانی است؟ هیچیک از اینها نبوده بلکه از قدرت ایران میترسیدند. جز ترس، عامل دیگری نبوده است. عامل بازدارنده فقط قدرت است، چیز دیگری نیست.
بی تردید افزایش قدرت ملی، مانع از هرگونه حمله آمریکا به منافع کشورمان خواهد شد و برعکس ضعف قدرت ملی مشوق اصلی برای حمله دشمن خواهد بود. اصل، قدرت است. اساس قدرت هم، ملت است. بویژه برای نظامی مثل ج.ا.ا، اساس قدرت، قدرت ملی و قدرت مردم است. قدرت مردم هم فقط در سایه وحدت، اتحاد، وفاق و یکپارچگی و رضامندی مردم از حکومت امکانپذیر است. تعبیر آنها این است که شرایط داخلی ایران، شرایط تنازع و تخاصم است و نهادهای اصلی حاکمیت رو در روی هم قرار گرفتهاند و مردم ایران به خاطر همین موضوع نسبت به کارآمدی نظام تردید دارند یا در بعضی از تعبیراتشان آمده است که کارآمدی نظام مورد قبول مردم نیست. میدانیم که از دیدگاه سیاسی، نظام غیر کارآمد، نظام نامشروع تلقی میشود. بحث، بحث مشروعیت دینی نیست، از دید سیاسی، نظام ناکارآمد نظام نامشروعی است. لذا میگویند ایران در سالهای اخیر با بحران مشروعیت مواجه شده است. در واقع مهمترین مسألهای که امروز برای آمریکا مطرح است این است که قدرت ملی ما از دید آنها تضعیف شده است. به اضافه آنکه در سالهای اخیر در برخی از مجلات، کتابها و روزنامهها آن قدر به مبانی مشروعیت نظام خدشه وارد شده که ممکن است بخشی از اقشار تحصیل کرده و روشنفکر جامعه ما واقعاً در یک فضای مبهم و نامطمئنی قرار گرفته باشند.این مسائل نیز از دید آمریکاییها مخفی نیست.
|231|
استراتژی ج.ا.ا. در قبال تهدید آمریکا
در شرایط فعلی در برابر تهدید آمریکا چگونه باید عمل نمائیم؟ خوشبختانه امروز نسبت به اصل استراتژی ج.ا.ا در برابر آمریکا هیچ اختلاف نظری در بین مسؤولین عالیرتبه نظام وجود ندارد. در شورایعالی امنیت ملی هم یک نظر واحد وجود دارد. برمبنای تجزیه و تحلیل صاحبنظران، تهدید آمریکا یک تهدید جدی است اما این تهدید جدی، به معنی حتمی بودن وقوع آن نیست. انجام این تهدید کاملاً به عمل ما بستگی دارد که ما چگونه عمل نماییم. اگر بتوانیم قدرت ملی خودمان را که تا حدودی صدمه دیده، ترمیم کنیم، ما میتوانیم جلوی حمله آمریکا را بگیریم. یعنی اساساً با تقویت قدرت ملی، آمریکا به ما حمله نخواهدکرد.
قاعدتاً آمریکا برای صدمه زدن به یک مرکز اقتصادی به ما حمله نمیکند. تحلیل ما این نیست که آمریکا به ما حمله کند تا به اقتصاد ما صدمه بزند. به دلیل اینکه با این عمل، آمریکا با خطرات و معضلات و مشکلات فراوانی مواجه خواهد شد. حمله به ج.ا.ا. برای آمریکاییها کار آسانی نیست. اینکه در اسرائیل، پرز اعلام میکند که حزبالله لبنان 8 هزار موشک در اختیار دارد و میتواند به شهرهای ما حمله کند ـ حالا این ادعا راست است یا دروغ و با هر نیت و با هر دلیلی اعلام شده باشد ـ نشان میدهد که حزبالله لبنان یک قدرت در منطقه است. حماس یک قدرت است. جهاد اسلامی یک قدرت است. بسیاری از گروههایی که برای آزادی سرزمین خود و استقلال مبازه میکنند، از لحاظ معنوی به ج.ا.ا، وابستهاند. به نظام ج.ا.ا معتقدند و اینجا را سرچشمه حرکت و انقلاب میدانند. آمریکا نمیتواند به ما حمله کند ولی امنیت اسرائیل به خطر نیفتد. برای آمریکاییها، امنیت اسرائیل چیزی شبیه امنیت خودشان و اساساً جزو امنیت داخلی خودشان است، هم به خاطر نفوذ لابی یهود در آمریکا و هم به خاطر منافعی که در این منطقه دارند. حمله به ج.ا.ا. برای آمریکاییها ساده نیست در حالی که نفت جهان از کنار سواحل ایران عبور میکند. علاوه بر آمریکا، ژاپن، اروپا و بسیاری از کشورهای صنعتی وابسته به نفت این منطقه هستند.
اینکه اروپاییها با هر حمله در این منطقه مخالفند، به خاطر منافع خودشان است، نه به خاطر دلسوزی برای ما. آنها میدانند ج.ا.ا. تنها وسیله تنفس اروپا در این منطقه است. تنها
|232|
وسیله تنفس روسیه در این منطقه هم، ج.ا.ا. است. آمریکاییها مناطق حساس جهان را از اروپاییها گرفتهاند و چیزی برای آنها باقی نمانده است. در خلیج فارس هم که مهمترین منطقه نفت خیز جهان است و تا چند سال دیگر تنها مرکز صادرات نفت جهان خواهد بود اروپا تقریباً پایگاه مهمی ندارد و همه امکانات منطقه در اختیار آمریکا است.فضای تنفسی آنها ج.ا.ا. است. آنها نمیخواهند ج.ا.ا، ضربه ببیند. حتی کشورهای عربی که ممکن است برخی از آنها مشکلاتی با ما داشته باشند، هیچکدام نمیخواهند که ج.ا.ا، صدمه ببیند. آنها میدانند سپر اصلی در برابر آمریکا ایران است. اگر ما نباشیم همه آنها را با یک اشاره میبلعند. تنفس آنها در سایه نظام ج.ا.ا. است. بنابراین، بسیاری از کشورها با حمله به ایران مخالفند، چون وقتی که ج.ا.ا. صدمه ببیند منافع خودشان را در خطر میبینند.
بنابراین، آمریکا در مجموع حاضر نیست برای ضربه به یک نقطه اقتصادی یا نظامی در ایران با این همه معضلات مواجه شود. آمریکا وقتی به ما حمله میکند که مطمئن باشد نظام اسلامی را میتواند تغییر دهد، در غیر این صورت به ما حمله نخواهد کرد. البته مسأله تغییر نظام آنقدر برایآمریکا مهم است که هر هزینهای را در این زمینه حاضر است پرداخت نماید. هر مقدار سرمایهگذاری، تسلیحات، امکانات و هرگونه تحمل مشکلات که لازم باشد، انجام خواهد داد؛ منتهی به شرطی که بتواند به این هدف دست یابد.
استراتژی مقاومت و وحدت داخلی
اینکه آمریکا میتواند نظام ج.ا.ا. را تغییر بدهد و یا نه، به مقدار تسلیحات و امکانات ما بستگی ندارد؛ به توان نیروهای مسلح و یا توان اقتصادی ما مربوط نمیشود. البته همه اینها در جای خود حائز اهمیت است، ولی این موضوع تعیین کننده نیست.مسأله اساسی، وضع داخلی ما است. اگر جهان شاهد یک اتحاد و انسجام در وضع داخلی ما باشد ما از این تهدید به حول و قوه الهی به خوبی عبور میکنیم و اگر خدای ناکرده همین انشقاق و اختلاف ورودررو قرار گرفتنها و آبروی این نهاد یا آن نهاد را ریختن باشد، این تهدید تشدید شده و حتی عملی خواهد شد. ما معتقدیم تهدید، زمانی عملی میشود که حمله آمریکا با تنش داخلی گره بخورد، جنگ آمریکا با شورش داخلی گره بخورد، اگر این دو با هم گره نخورند، نظام تغییر نمیکند. اگر آمریکا ده مرکز را هم بزند، خسارت مادی به ما میزند، مشکل برای ما
|233|
ایجاد میکند اما مشکلی است که اگر در داخل اتحاد و انسجام باشد مردم تحمل خواهند کرد و از این تهدید عبور خواهیم کرد.
در مجموع ما در برابر تهدید آمریکا دو نوع استراتژی بیشتر نمیتوانیم داشته باشیم؛ یا باید در برابر آمریکا نرمش نشان دهیم یعنی قدم به قدم شروع کنیم به عقب نشینی و هر چه آمریکاییها میگویند، اجرا کنیم. میگویند این کار را بکنید انجام دهیم، مورد دوم را گفتند اجرا کنیم، مورد سوم را گفتند، اجرا کنیم که در نهایت منجر میشود به تسلیم ج.ا.ا. در برابر آمریکا که این هم به مفهوم تغییر ماهیت نظام است. اساس هویت این نظام، به استقلال استوالّا اگر تبدیل شود به یک نظامی که در برابر دیگران تسلیم باشد و هر چه میگویند مجری باشد که دیگر نظامی نیست که برای آن، این همه خون داده شد و شهید دادهایم و این همه امید مردم مسلمان جهان به آن گره خورده است. همه عظمت بر مبنای ایستادگی و استقلال بوده است. بنابراین، در نهایت میرسیم به یک نقطهای که هیچکس در این کشور تحمل نخواهد کرد و ناچاریم در یک نقطه روبهروی آمریکا بایستیم و لذا در آن نقطه، جنگ آغاز خواهد شد. یعنی هم چوب را خوردهایم و هم پیاز را، هم تسلیم شدهایم و هم ابهمت و عظمت ما از بین رفته است و هم یک روز بالاخره وارد جنگ خواهیم شد.
یا آنکه استراتژی ما، استراتژی ایستادگی و مقاومت در برابر آمریکا است. در استراتژی مقاومت بهترین راه، بازدارندگی است؛ یعنی ما باید کاری کنیم که مجموع تحرکات و فعالیت ما برای آمریکا بازدارنده باشد. بازدارنده یعنی چه؟ یعنی آمریکا جنگ علیه ایران را بسیار پرهزینه ببیند و این جنگ را بی نتیجه و یا کم نتیجه ارزیابی کند؛در واقع در معادله هزینه ـ فایده، ببیند ضررش بیشتر از فایده است. اگر ما به این جا برسیم آمریکا به ما حمله نخواهد کرد. به دلیل اینکه آنها محاسبه خواهند کرد که این حمله چقدر ضرر دارد و چقدر فایده و به چه اهدافی میتواند برسند و بر آن مبنا حمله را طراحی خواهند کرد.
اصل بازدارندگی
بنابراین، استراتژی اساسی ما، استراتژی بازدارندگی است؛ همین استراتژی که امروز مورد تأیید مسؤولین نظام است. به همین دلیل نیازی نیست که وضعیت کشور را بحرانی اعلام کنیم. نیازی نیست در کشور وضعیت فوق العاده و وضعیت اضطراری اعلام شود. البته
|234|
استراتژی بازدارندگی بخشهای مختلفی دارد که باید به همه بخشها عمل شود و به هم گره بخورد تا اثر گذار باشد. در واقع در داخل، باید قدرت سازی کنیم که اساس آن، مردم هستند. باید متحد و یکپارچه باشیم و اگر به یکپارچگی و اتحاد و انسجام برسیم ما میتوانیم قدرت بازدارندگی خودمان را در برابر آمریکا احیا کنیم. باید محوریت رهبری انقلاب را همه بپذیریم. همه جریانها و جناحهای کشور درون حاکمیت باید در کنار هم قرار گیرند.همه باید تهدید را جدی تلقی کنند. باید اختلافات را کنار بگذاریم، حداقل برای دو سال آینده، ما این دو سال را بسیار حساس میدانیم؛ یعنی تا سال 2004 که سال انتخابات ریاست جمهوریآمریکا است. ما هر اختلافی که داریم باید آنرا منجمد کنیم و بگذاریم کنار. اگر دعوایی هست باید آنها را به نفع کل کشور کنار بگذاریم. فعلاً همه موارد اختلاف را باید منجمد کنیم و بدانیم که امروز در رأس ِمسائل امنیت ملی ما، تهدیدات آمریکا است و باید فقط به این مسأله مهم توجه کنیم.
این نکته نیز برای همه جناحها و همه گروهها باید روشن باشد که در برابر تهدید آمریکا همه ما یک سرنوشت داریم و سرنوشت ما مشترک است. آمریکا نه این جناح را میخواهد و نه آن جناح را. بی تردید باید بدانیم که در فرایند تهاجم آمریکا یک سرنوشت واحد در انتظار کشور است. آنها نظام را میخواهند تغییر بدهند. آنها این نظام را نمیخواهند. ج.ا.ا. را نمیخواهند نه این جناح را و نه آن جناح را.
مسأله بعدی، اینکه ما ثقل قدرت را همچنان قدرت ملی میدانیم و احساس ما این است که علیرغم اینکه مردم ما ممکن است از برخی عملکردها نارضایتی داشته باشند اما مردم ما آشتی پذیرند. مردم ما مدیریت پذیرند. مردم ما بیگانه ستیز هستند. مردم ما اسلام خواه هستند. اگر احساس کنند که کل نظام در خطر است، انقلاب در خطر است، کشور در خطر است، حاضر به فداکاری هستند. در واقع ما احساس میکنیم که باید به مردم خودمان حسن ظن داشته باشیم، همانطور که به رحمت خداوند نیز باید حسن ظن داشته باشیم و این دوحسن ظن میتواند مُنجی ما باشد. تکیه بر خداوند متعال و توکل به او، همچنین تکیه بر قدرت مردم میتوانند منجی ما باشند و میتوانیم از این خطری که امروز با آن روبهرو هستیم عبور کنیم.
نکته دیگری که به عنوان آخرین نکته بر آن تأکید دارم مسأله اعتماد مردم است. مردم باید
|235|
نسبت به صداقت و کارآمدی مسؤولین نظام اعتماد داشته باشند. عدم اعتماد بر درستی و صداقت گفتار و کردار مسؤولین و یا عدم اعتماد برتوانمندی کارگزاران نظام میتواند ضربه مهلکی در این شرایط برای نظام باشد. در این زمینه باید در اقدامات عملی و در تبلیغات و رسانهها تجدید نظر اساسی صورت گیرد. کسی فکر نکند ضربه بر یک قوه، تقویت قوه دیگر است. بلکه هر گونه ضربهای به هر یک از قوا به مفهوم ضربه بر پیکره کل نظام، تضعیف اعتماد مردم و امید دادن به دشمن است. امیدوارم در این مقطع حساس خداوند به همه ما توفیق انجام وظیفه ـ که مهمترین آن حفظ این نظام و کشور است ـ عنایت فرماید.
والسلام علیکم و رحمة ا... و برکاته
پی نوشت ها:
[659]
New World Coming: American Security in the 21st Century, The United States Commission on National Security in the 21st Century, September 15,1999, p.57.
[660] . وزیر دفاع آمریکا طبق قانون "کمیسیون مشورتی فدرال" پیشنهاد اجرای طرحی را با عنوان "امنیت ملی آمریکا در قرن بیست و یکم" ارائه نمود و کاخ سفید و کنگره با این طرح موافقت کردند و کمیسیونی با همین عنوان تشکیل شد. اعضای کمیسیون از میان سیاستمداران، قانونگذاران و پژوهشگران برجسته انتخاب شدند و ریاست مشترک آن بر عهده گری هارت (سناتور سابق) و وارن ب. رادمن (سناتور سابق از ایالت نیوهمشایر) بوده است. دیگر اعضای کمیسیون عبارتند از: جیمز شلزینگر (وزیر سابق دفاع و انرژی و نیز رئیس سابق سازمان سیا)، نیوت گینگریچ (رئیس سابق مجلس نمایندگان)، آن آرمسترانگ (مدیر اجرایی مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل)، نورمن ر. آگوستین (رئیس سابق شرکت لاکهید)، جان دنسی (خبرنگار سیاسی شبکه تلویزیونی Nbc در کاخ سفید) جان ر. گالوین (فرمانده سابق ناتو)، لسلی اچ.گلب (رئیس شورای روابط خارجی)، لی اچ. همیلتون (مدیر مرکز بین المللی تحقیقات وودرو ویلسون)، لایونل اولمر (معاون سابق وزیر بازرگانی)، دونالد ب. رایس (مدیر عامل و رئیس هیأت مدیره شرکت یورجنسیس)، هری د.ترین (فرمانده سابق سرفرماندهی نیروهای متحدین در حوزه اقیانوساطلس)، اندرو یونگ (سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل). یک گروه مطالعاتی با بیست و نه عضو، گروهدستیاران تحقیق با دوازده عضو، گروه پشتیبانی با دوازده عضو، مدیر اجرایی و معاون وی و هماهنگ کننده گروهها، اعضای اصلی کمیسیون را یاری میکردند. این کمیسیون، نخستین نشست کاری خود رادر اکتبر 1998 برگزار کرد و مأموریت محوله را در تاریخ پانزدهم فوریه سال 2001 به اتمام رساند.
[661]
Paul Wolfowitz
[662]
Lwis Libby esleft
[663] . گاردین، 9 اوت 2001، به قلم
Richard Norton - Taylor
[664]
Michael G. Vickers. Warfare in 2020: A Primer (Washington, Dc: Center for Strategic and Budgetary Assessments, 1996).
[665] . نگاه کنید به:
Chris C. Demchak, Military Organizations, Complex Machines: Modernization in the U.S.
Armed Services (Ithaca, Ny: Cornell University Press, 1991).
|236|
[666] . نگاه کنید به:
New World Coming, op.cit.p.50;and Cohen,"Preparing for a Grave New World."
[667] . نگاه کنید به:
Falkenrath et al., p.112; Richard Preston, "The Demon in the Freezer," The New Yorker, July 12, 1999, pp. 44-61.
[668]
New World Coming, op.cit., p.51.
[669] . نگاه کنید به:
Robert H. Scales, Future Conflict (Carlisle, Pa: U.S. Army war college,1999);and New World Coming, op.cit.,p.56.
[670]
Ibid.,p.57.
[671]
Greater Europe.
[672]
U.S.Bureau of the Census Figures and Projections, 1999.
[673]
World Development Indicators (Washington, Dc:The World Bank, 1998), pp.180-2.
[674] . نگاه کنید به:
New World Coming, op.cit., p.59; and Paul S. Schroeder, "The New World Order?"> Washington Quarterly, Spring 1994; and Daniel Deudney and G. John Ikenberry, "The Logic of the West," World Policy Journal, Winter 1994, and Robert Blackwill, ed., The Future of Transtlantic Relations: Report of an Independent Task Force (New York: Council on Foreign Relations, February 1999).
[675]
New World Coming, op.cit., p.68
[676]
New World Coming, op.cit., p.68
[677] . نگاه کنید به:
New World Coming, op.cit., pp. 70-81;and Nick Eberstadt, "Asia Tomorrow, Gray and Male,"The National Interest, No. 53 (Fall 1998), pp. 56-65 and Milton Ezrati, Kawari: How Japan's Economic and Cultural Transformation Will Alter the Balance of Power Among Nations (Reading, Ma: Perseus Books, 1999).
[678]
New World Coming, op.cit., p.81-95.
[679]
The Greater Near East.
[680]
New World Coming, op.cit., p.81-2.
[681]
Politically radical, militarized Islam.
[682]
New World Coming, op.cit., p.82.
[683]
Ibid., pp.82-7.
[684]
Ibid., p.88.
[685]
President Issues Military Order,Office of the Press Secretary, November 13, 2001, www.whitehouse.gov.
[686]
Die Zeit, January 26, 2002.
|237|
[687] لوس آنجلس تایمز، 9 مارس 2002.
[688]
Daily Mirror, March 11,2002.
[689] . مصاحبه با 10 C.B.S مارس 2002.
[690]
W.T.O.P March 10, 2002.
[691] . مصاحبههای بوش، پاول و رامسفلد 30و 31 ژانویه 2002.
[692] . مجله آتلانتیک، ماه مارس 2002.
[693] . وال استریت ژورنال، 18 فوریه 2002.
[694]
Washington Post, October, 19, 2001.
[695] . مصاحبه پاول با C.N.N ، 17 فوریه 2002.
[696] . همان مدرک.
[697] . تعبیر "Acquiesce" در این قطعنامه آمده است که به معنای موافقت یا رضایت است.
[698] . بحارالانوار، جلد 100، ص 96.
[699] . نیویورک تایمز، 31 ژانویه 2002.
[700] . نطق 29 ژانویه بوش در کنگره.
[701]
.56.p ,cit.op ,Coming World New
تفوّق آمریکا در فنّآوری پیشرفته
تسلیحات کشتار جمعی
اسلام مبارز تهدید کننده منافع آمریکا
اروپای بزرگ، رقیب آمریکا
آسیا، تهدیدی برای آمریکا
خاورمیانه و نگرانیهای آمریکا
دیدگاه آمریکا نسبت به آینده ج.ا.ا.
حادثه 20 شهریور (11 سپتامبر)
سلطهطلبی آمریکا
آمریکا و تهدید علیه ج.ا.ا.
قدرتهای غیر قابل تحمل
نظامیگری آمریکا
قطعنامههای اخیر شورای امنیت
ج.ا.ا. عامل تحقیر آمریکا
امید آمریکا به اختلافات داخلی
استراتژی ج.ا.ا. در قبال تهدید آمریکا
استراتژی مقاومت و وحدت داخلی
اصل بازدارندگی
سخنان حجة الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی نماینده مردم استان سمنان در مجلس خبرگان رهبری و دبیر شورایعالی امنیت ملی در هفتمین اجلاس رسمی دوره سوم مجلس خبرگان رهبری ـ مورخ 80/12/21
همانگونه که مستحضرید رئیس جمهور آمریکا در تاریخ سه شنبه 9 بهمن سال جاری (29 ژانویه 2002) طیّ نطقی که در کنگره ایراد کرد با لحن توهینآمیزی جمهوری اسلامیایران را مورد تهدید قرار داد و اتهاماتی بی اساس و تکراری را نسبت به دولتاسلامی ایران ایراد نمود. به دلیل شرایط جدید بینالمللی و تهدیدات بیسابقه اخیرآمریکا نسبت به ج.ا.ا.، ضروری است نوع تهدید و شیوه مقابله با آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد. برای بیان وضعیت موجود و تشریح تهدیدی که پیش رو داریم، لازم است به عنوان مقدمه بحث، در ابتدا به فضای امنیتی آمریکا قبل از 11 سپتامبر به طور خلاصهاشاره شود.
استراتژی امنیت ملی آمریکا تا سال 1991 بر مبنای وجود دو ابرقدرت جهانی تعیین شده بود. مبنای استراتژی نیز حداقل، نوعی توازن قوا بین دو قطب جهانی و حداکثر، تفوق بر|214|رقیب بود. بعد از فروپاشی شوروی که اصطلاحاً مبدأ آن را فرو ریختن دیوار برلین میگویند، موضوع اساسی ِمورد بحث در زمینه امنیت ملی، مسأله طراحی امنیت بر اساس جهان تک قطبی بود. بنابراین، لازم بود استراتژی نوینی برای امنیت ملی آمریکا طراحی شود. مقامات سیاسی ـ امنیتی آمریکا در این زمینه چنین میگویند:
"ما وارد دورانی شدهایم که باید بسیاری از نظرات اساسی که در آبهای یخ زده جنگ سرد ما را هدایت کردند مورد بازنگری قرار گیرند. ده سال پس از فروریختن دیوار برلین، یک شروع ناکافی در این بازنگری آغاز شد. بسیاری از واقعیتهای نظامی، در حال دگرگونی است و این امر اندیشهای جدّی و متمرکز را میطلبد. واکنش ذهنی گذشته و عملکردی که پایههای استراتژیک ایالات متحده را در دوران جنگ سرد تشکیل میداد و ساختار نیروها بر آن مبتنی بود، برای عصری که فرا میرسد مناسب نیست. امنیت و صلح نسبی در قرن آینده، به پاسخ آمریکا و دیگر کشورها نسبت به روندهای در حال تغییر بستگی خواهد داشت.">
[659]
استراتژی آمریکا پس از جنگ سرد
مقامات سیاسی ـ امنیتی آمریکا معروفترین استراتژیستهای خود را جمع کردند و سه سال به اینها فرصت دادند تا شرایط جدید جهانی را مورد بررسی قرار داده و استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا را تدوین کنند. بررسی این گزارش به طور رسمی از سال 1998 شروع شد و تا سال 2001 ادامه یافت.
[660] مجموعه این گزارش، بخشی از آن طبقه بندی شده است که در اختیار پنتاگون، شورای امنیت ملی آمریکا و کنگره است اما بخشی دیگر که غیرطبقه بندی شده و آشکار است، به صورت چند مجلّد کتاب منتشر شده است. برای اینکه فضای امنیتیآمریکا قبل از حادثه 20 شهریور برای ما روشن شود، چند قسمت کوتاه از این گزارش را ذیلاًمیآوریم.
تفوّق آمریکا در فنّآوری پیشرفته
در بخشی از این گزارش آمده است که: آمریکا از لحاظ فنّآوری پیشرفته باید همواره به عنوان قدرت برتر باقی بماند و آمریکا نباید به هیچ کشور صنعتی پیشرفته اجازه دهد تا در فنّآوریهای پیشرفته با آمریکا قدرت رقابت داشته باشد. استراتژی پیش بینی شده در سال 1992 که توسط پال ولفووتیز
[661] و لوئیس لیبی
[662] پیشنهاد شده، بدین شرح است:
"آمریکا باید از تسلط هر دولت معارض به مناطقی که منابع طبیعی آن مناطق به آن دولت اجازه دستیابی به قدرت قابل توجهی را میدهد جلوگیری نماید. مضافاً، دولت آمریکا باید از
|215|
تلاش هر کشور پیشرفته صنعتی در جهت به چالش طلبیدن رهبریت آمریکا و برهم زدن نظم اقتصادی و سیاسی تثبیت شده کنونی ممانعت به عمل آورد و علاوه بر این، اقدام لازم را در جهت جلوگیری از ظهور هر رقیب بالقوه برای این کشور در صحنه جهانی مبذول دارد.">
[663]
البته در بحث فنّآوری، از میکرو الکترو مکانیک به عنوان فنّآوری جدیدی که درصنعت نظامی کاربرد مهمی دارد، یاد شده است. این فنّآوری حتی میتواند نقشی برتر از آنچه که امروز به عنوان سلاحهای کشتار جمعی مطرح میشود، داشته باشد. این فنّآوری میتواند تجهیزات نوینی را به وجود آورد و لذا بر تفوّق آمریکا بر دیگران در این فنّآوری تأکید شدهاست:
"مخالفان میکوشند فنّآوری فعلی ایالات متحده را مغلوب کنند، راهها و فنّآوریهای نوین به کارگیری سلاحهای موجود، ادامه برتری کنونی آمریکا را تضمین میکند. مثلاً به کار گرفتن ابزارهای میکروالکترومکانیکی در فنّآوری نظامی ایالات متحده میتواند برتریهای کیفی مهم و تازهای در دامنهای گسترده از تواناییها را فراهم آورد. زیرا توانمندیهای جدید اطلاعات و ضد اطلاعات که از فنّآوری زیستی (بیوتکنولوژی) سرچشمه میگیرند (از جمله استفاده از حشرات برای مقاصد معین) ممکن است در آینده ممنوع شوند.">
[664]
ضمناً هشدار داده شده که آنچه امروز به عنوان فنّآوری پیشرفته در جهان مطرح است، ممکن است در سال 2015 یعنی 14 سال دیگر، این فنّآوری در اختیار بسیاری از کشورهای در حال رشد قرار گیرد، بنابراین، آمریکا باید به فکر ابزار نوینی در زمینه فنّآوری پیشرفتهباشد.
"کشورهای بسیاری برای به دست آوردن سلاحهای مدرن، امروز از راهبردهای خاص پیروی خواهند کرد. تا سال 2015 این جنگ افزارها دیگر فنّآوری برتر به شمار نخواهند آمد و ممکن است به صورت گسترده در دسترس قرار گرفته و در جنگهای محلی نقشی تعیین کننده داشته باشند.">
[665]
یکی از نکات جالبی که در گزارش مربوط به استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا آمده، این است که از مخالفانی که به قصد انکار برتری ایالات متحده آمریکا فعالیت میکنند، به عنوان مخالفان آمریکا تعبیر شده است. یعنی اساساً از دید اینها هر کشور و یا قدرتی که دردنیا فکر میکند که آمریکا برتر نیست و با آن رقابت میکند، به عنوان مخالف ایالات
|216|
متحدهآمریکا تلقی میشود.
[666]
تسلیحات کشتار جمعی
در این گزارش، در زمینه جنگ افزارهای کشتار جمعی بحث مفصلی شده است. از دید تدوین کنندگان این گزارش، گرچه دستیابی به جنگافزار هستهای ممکن است برای کشورهای در حال توسعه به زودی امکانپذیر نباشد، اما سلاح شیمیایی و میکروبی به راحتی برای این کشورها قابل دسترسی است و این مسأله میتواند همراهبافنّآوری موشکی برای آمریکا و متحدان آن یک تهدید محسوب شود.
"اینکه از میان جنگ افزارهای هستهای و بیولوژیکی و شیمیایی، کدامیک و تا چه حد تولید و مورد استفاده قرار خواهد گرفت، به عوامل زیادی بستگی دارد. فنّآوری و مواد هستهای در دسترس است اما هزینه تولید سلاحهای هستهای بالا و خطر کشف شدن چنین فعالیتی نیز بسیار زیاد است. تولید و استفاده از سلاحهای رادیولوژیکی آسانتر و ارزانتراست. با ترکیب مواد منفجره متعارف و مواد رادیو اکتیو مانند پلوتونیوم، میتوانسلاحی ساخت که هم قدرت انفجار بسیار بالایی داشته باشد و هم منطقه بزرگی رابرای مدتی طولانی آلوده کند. اما تولید سلاحهای شیمیایی بسیار آسانتر از تولید جنگ افزارهای هستهای و رادیولوژیکی است؛ با این تفاوت که ذخیره سازی و استفاده مؤثر از آنها مشکلتر است.
دولتها و گروههای ناراضی به احتمال زیاد در سده بیست و یکم جنگافزاری بیوشیمیایی را انتخاب خواهند نمود. تولید آنها به آسانی تولید سلاحهای شیمیایی است ولی مرگ آفرینی آنها بسیار بیشتر بوده و حمل آنها آسانتر است. در حال حاضر برای پخشمؤثر بسیاری از عوامل بیولوژیکی، تخصصهای فنی ویژه لازم است، مثلاً هواپیماهای کم سرعتی که بتوانند عوامل را با غلظت و در ارتفاع و وضعیت آب و هوایی مناسب پخش کنند.">
[667]
در بخش دیگر، این نکته مطرح شده است که کنوانسیونهای بین المللی قادر نیستند نظارت دقیقی بر اینگونه سلاحها داشته باشند.
[668] این مسأله در واقع پاسخی است به افرادی که به آمریکا اعتراض دارند که شما حق ندارید برخی از کشورها را متهم به تهیه سلاح کشتار جمعی کنید و این وظیفه سازمانهای نظارتی بین المللی است و آنها باید قضاوت نمایند.
|217|
برای رفع این شبهه در این گزارش آمده است که اساساً در زمینه سلاح شیمیایی و میکروبی برای هیچ سازمان بازرسی، امکان بازرسی دقیق وجود ندارد. به دلیل اینکه اگر فنّآوری لازم در کشوری وجود داشته باشد، آن کشور از لحاظ فنی قدرت دارد در مدت کوتاهی سلاح مورد نیاز را تولید نماید. مثلاً در شرایط فوق العاده تبدیل یک کارخانه سموم نباتی در شرایط فوق العاده به کارخانه سلاح شیمیایی بسیار ساده و آسان است. یا در زمینه سلاح میکروبی میگویند، بخش نظامی و غیر نظامی آن قدر به هم نزدیک و شبیه است که تفکیک بین آنها و بازرسی در این زمینه بسیار پیچیده است.
اسلام مبارز تهدید کننده منافع آمریکا
نکته دیگری که در این گزارش آمده و حایز اهمیت است، بحث مبارزات ایدئولوژیکی است. آمریکاییها میگویند در سالهای 2001 تا 2025 با معضل دیگری در کنار سلاحهای کشتار جمعی مواجه هستیم و آن بحث توانمندیهای ایدئولوژیکی برای ضربه بر منافع آمریکا است. در قسمتی از این استراتژی آمده است که طرحهای جدیدی در مبارزات ایدئولوژیکی متصور است. انگیزههای مذهبی احساسات شدیدی را به وجود میآورد، بنابراین، جنگهای فردا الزاماً طبق تعاریف کلاسیک تحقق نخواهد یافت.
"بروز اَشکال جدید در مبارزات ایدئولوژیکی، نامحتمل نیست و مذهب از بین نخواهد رفت. این انگیزهها، احساسات شدیدی به وجود آورده و نشان میدهند که جنگهای فردا، الزاماً طبق تعاریف آمریکا و مقررات جنگی این کشور نخواهد بود. جنگ، مثل یک بازی ویدئویی نیست و اگر چه نیروهای آمریکایی ممکن است نسبت به برخی اتفاقات بیتفاوت باشند اما ما نمیتوانیم روی این موضوع حساب کنیم که دشمنان ما نیز، همان گونه خواهند بود.">
[669]
بعد اضافه میکند که استراتژی نظامی آمریکا تکیه بر نیروهای آرایش یافته در جهان دارد و این نیروها با چالشهای تازهای روبهرو خواهند شد و استقرار نیروهای ایالات متحده در خارج با هزینه سیاسی سنگینی مواجه خواهد گردید.
"آشکار است که در آینده، استراتژی نظامی ایالات متحده که تکیه بر نیروهای پیشاپیشمستقر شده و آرایش یافته بخش اصلی آن است، با چالشهای تازهای روبهرو خواهد شد. استقرار دائمی نیروهای ایالات متحده در خارج، مشکلتر شده و هزینه سیاسیاین پایگاههادر خاک متحدان آمریکا افزایش خواهد یافت و این نیروها، در برابرحمله موشکهای بالستیک و کروز و همچنین تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی،
|218|
آسیب پذیرتر خواهند بود.">
[670]
بنابراین، پیش بینی میشود که با تحولات ایدئولوژیکی در جهان، حضور نیروهایآمریکایی در جهان خارج با معضلات جدیدی روبهرو شود و آمریکا هر روز باید هزینه بالاتری را پرداخت نماید. همچنین در این گزارش آمده است، که محیط استراتژیک آینده دستخوش طوفانهای عظیم شده و ثبات و آرامش ممکن است با هزینههای بسیار بالایی همراه باشد و ممکن است وضعیتی در جهان سوم پیش آید که آمریکا حتی با هزینههای بسیار سنگین نتواند در برابر این تحولات و طوفانهای جدید ایستادگی کند.
اروپای بزرگ، رقیب آمریکا
در این استراتژی برای آمریکا چند رقیب بزرگ برای 25 سال آینده پیش بینی شده است. اولین قدرتی که آمریکا را به چالش خواهد کشاند، اروپاست. اروپا به عنوان بزرگترین رقیب آمریکا مطرح شده است. اروپای آینده تحت عنوان اروپای بزرگ پیش بینی شده است که ممکن است تا 25 سال آینده اروپای غربی، شرقی، مرکزی و حتی روسیه با هم متحده شده و تبدیل شوند به یک اروپای بزرگی که جمعیت این اروپا در سال 2025 به حدود هشتصد میلیون نفر برسد و این اروپای بزرگ از لحاظ اقتصادی از آمریکا برتر خواهد بود.
"اروپای بزرگ
[671] ـ که کشورهای اروپای خاوری و باختری و میانی و روسیه را در برمیگیرد ـ در ربع قرن آینده به دلایل زیادی همچنان برای منافع امنیتی آمریکا ارزشمند باقی خواهد ماند. تا سال2025، جمعیت اروپای بزرگ نزدیک به هفتصد و شصت و یکمیلیون نفر برآورد میشود.
[672] این منطقه به صورت یک اتحادیه، از لحاظ اقتصادی در هم ادغام میشود که از این نظر اندکی از اقتصادایالات متحده بزرگتر است.
[673] همچنین این سرزمین، یک مرکز مهم مالی و اقتصادی بین المللی و یک محور تولیدات و ابداعات علمی و فنّآوری و نیز یک منطقه توانمند در گسترش امکانات نظامی پیشرفته و یک بازیگر مهم در عرصه سیاست جهانی باقی خواهد ماند.
به دلایل بی شمار، از جمله آنچه بر شمردیم، تحولات اروپای بزرگ در سده بیست و یکم و روابط آن با ایالات متحده همانند گذشته برای امنیت ملی آمریکا ارزنده خواهد بود.اما یک برهان دیگر نیز از اهمیت اروپای بزرگ حکایت میکند: این قاره میتواندیکمنبع عمده دردسر باشد؛ دردسری که امکان دارد به یکی از این سه شیوه در هم
|219|
آمیخته،نمودپیدا کند:
ـ تکامل نهادهای اروپای باختری در طول ربع قرن آینده، احتمالاً سبب بروز رقابتهای اقتصادی و سیاسی متفاوت و تنشهای جدی با ایالات متحده خواهد شد؛
ـ اگر در آینده، روسیه پس از کمونیسم دچار هرج و مرج و از هم پاشیدگی شود و یا بار دیگر یک نظام خودکامه متمایل به جاهطلبیهای امپریالیستی دراین کشور پا بگیرد، این امکان وجودخواهد داشت که بی درنگ اروپا در باتلاقی از مشکلات امنیتیفرو رود؛
ـ سومین منبع دردسر نیز ممکن است از کشورهای واقع در حد فاصل اروپای باختری و روسیه که آینده اصلاحات سیاسی و اقتصادی آنها سخت ناپایدار است، سرچشمه بگیرد.">
[674]
در اینجا این مسأله مطرح میشود که برای اینکه آمریکا بتواند در برابر اروپای فردا بایستد تنها راه ممکن، تکنولوژی پیشرفته نظامی است. البته پیش بینیهای دیگری نیز مطرح میشود، مثلاً میگوید ممکن است که روسیه در طول 25 سال آینده به فروپاشی جدیدیمنجر شود و باید بررسی شود که بعد از فروپاشی در روسیه چه وضعی در منطقه پیش خواهدآمد.
[675]
میدانید که غربیها همیشه میگویند، سایز روسیه فعلی بسیار بزرگ است و این کشور باید کوچک شود. قبلاً بحث فروپاشی شوروی مطرح بود، حالا بحث فروپاشی روسیه به عنوان قدم دوم مطرح است. بحث دیگر اینکه اگر در روسیه فروپاشی صورت گیرد، چه باید کرد. در اینجا این بحث نیز مطرح شده است که نباید بگذاریم ایران در آن مقطع سوء استفادهکند. یک بحث هم پیش بینی ظهور امپراطوری روسیه است، درست نقطه مقابل فرض قبلی، که ممکن است در شرایطی، روسیه دوباره تبدیل شود به یک ابرقدرت و در آن شرایط چگونه باید در برابر آن ایستادگی کرد.
"از سوی دیگر، ظهور احتمالی امپراطوری روسیه خطرات دیگری را به همراه خواهد داشت. نظارت متمرکز و یک رهبری جدید که ازبیدار شدن احساسات ملی گرایانه و دلتنگی برای قدرت عظیم روسیه در گذشته سود میبرد، از ویژگیهای این امپراطوری خواهد بود. ساختارهای سیاسی و ایجاد پویایی اقتصادی به منظور تأمین نیازهای اساسی اجتماعی و انسانی در صدر برنامههای این دولت قرار میگیرند که این امر به بهای از بین رفتن ارزشهای دمکراسی انجام خواهد گرفت.">
[676]
|220|
آسیا، تهدیدی برای آمریکا
بخش دیگری که در این گزارش به عنوان رقیب بزرگ 25 سال آینده آمریکا مطرح شده، آسیای خاوری و شرق آسیا است. در اینبحث از سه کشور چین، ژاپن و کره جنوبی نام برده شده است ونسبت به شرایطی که این سه کشور بتوانند به هم نزدیک شوند اظهار نگرانی شده است. از قدرت اقتصادی و نظامی چین ِآینده وازژاپن به عنوان تنها کشور آسیایی که ممکن است در فنّآوری پیشرفتهاز آمریکا پیشی گیرد یاد شده است. در مجموع از آینده اینمنطقه احساس خطر شده است و در این راستا پیش بینیهایی نیز مطرح شده است.
"شرق آسیا ـ که در اینجا شامل آسیای شمال شرقی و آسیای جنوب شرقی و کشورهای آسیای جنوب اقیانوس آرام و استرالیا و ضمایم اقیانوسیهای آنها میشود ـ افزون بر اینکه یک سوم جمعیت جهان را در خود جای داده است، رقیب احتمالی سیاسی و نظامی آینده برای ایالات متحده (چین) و دو کشور از متحدان اصلی آمریکا (ژاپن و کره جنوبی) را نیز در برمیگیرد. اهمیت این منطقه برای ایالات متحده از هم اینک تا سال 2025، به علت موقعیت و قدرت آن یا به دلیل مشکلاتی که در نتیجه ناتوانی و چالش به وجود خواهد آمد، افزایش خواهد یافت. آسیا، به ویژه شمال شرقی آن، سرزمینی است که به احتمال زیاد شاهد یک جنگ بزرگ خواهد بود.
ژاپن احتمالاً پیشگام فنّآوری هایی همچون سیستمهای میکروالکترومکانیکی و هوش مصنوعی و روبات و رایانه خواهد بود. صنعت فضایی ژاپن توانایی پرتاب را در اختیار دولتها و بخش خصوصی بسیاری از کشورها قرار خواهد داد. کره و تایوان به تولید فنّآوری ارتباطات و اطلاعات در مقیاس جهانی ادامه خواهند داد و در برخی موارد، برتری فنّآوری و موفقیتهای بازاریابی ایالات متحده و ژاپن را به مبارزه خواهند طلبید. استرالیا، زلاندنو، سنگاپور، فیلیپین، تایلند، ویتنام، اندونزی و مالزی نیز ممکن است با ارائه ترکیبی از مواد خام و سرمایه انسانی و خدمات مالی و نیروی کار در دسترس و بازارهای محلی مهم و روبه توسعه، در رشد فنّآوری منطقه نقش مهمی ایفا کنند.">
[677]
خاورمیانه و نگرانیهای آمریکا
بعد از بحث این دو قدرت بزرگ یعنی اروپای بزرگ و آسیای قدرتمند، مسأله خاورمیانه در این گزارش مطرح شده است که به تعبیر آنها کشورهایی هستند که تمام منابع فسیلی آینده
|221|
جهان را در اختیار دارند و در میان آنها قدرتهای جاه طلب نیز وجود دارد.
[678] تعبیر قدرتهای جاه طلب در این بحث، حائز اهمیت است. در همین بخش آمده است که اینجا سرزمینی است که آمریکا همپیمانان مهم و کلیدی را در این منطقه دارد اما در عین حال برخی از کشورها در پی دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی هستند و جنگی که آمریکا در سال 1991 در این منطقه انجام داد (جنگ علیه عراق) نشان میدهد که آرایش نظامی آمریکا در این منطقه کم و بیش ادامه خواهد یافت.
"خاور نزدیک بزرگ
[679] که در اینجا بنا بر تعریف ما شامل جهان عرب و اسرائیل و ترکیه و آسیای مرکزی و قفقاز و شبه قاره میشود، مکان بزرگترین منبع سوخت فسیلی و نیز قدرتهای جاه طلب بیشماری است که برای به دست آوردن برتری منطقهای تلاش میکنند. خاور نزدیک بزرگ، سرزمینی است که ایالات متحده در آن، همپیمانان کلیدی و منافع مهم دارد و نیز جنگ افزارهای کشتار جمعی در آن در حال گسترش است. تصادفی نیست که این منطقه میدان آخرین جنگ بزرگ آمریکا (جنگ 1991) بود و تنها منطقهای از جهان است که پس از پایان جنگ سرد، آرایش نظامی ایالات متحده، کم و بیش به طور پیوسته در آن وجود داشته است. بنابراین، از دیدگاه غرب، خاور نزدیک بزرگ منطقهای است که اهمیت بسیار و در عین حال مشکلات بسیاری نیز دارد.">
[680]
در ادامه این بحث، منطقه خاورمیانه را محل اسلام مسلّح، سیاسی و تندرو
[681] قلمداد کرده که نوعی بیثباتی در این منطقه ایجاد کرده است:
"این سرزمین همچنین محل اسلام مسلّح و سیاسی تندرو نیز هست که اگر آن را برای جوامع میزبان و کشورهای همسایه تهدیدی خطرناک ندانیم، دست کم باید به عنوان یک محرک مهم و منبع بی ثباتی به شمار آوریم.">
[682]
دیدگاه آمریکا نسبت به آینده ج.ا.ا.
سپس در این گزارش نمونههایی ذکر شده است که این منطقه با چه معضلاتی روبهرواست.
[683] در این بخش به طور مفصل بحث ایران و جایگاه ایران و اینکه با ایران چگونه باید برخورد کرد، مطرح شده است. یکی از نکاتی که راجع به ایران در این استراتژی 25 ساله مطرح میشود بحث فروپاشی نظام ج.ا.ا است. میگوید که در 25 سال آینده ممکن است حکومت مذهبی ایران سقوط کند. در حال حاضر حکومت ایران، جمهوری اسلامی است که
|222|
نمیتواند به مدت طولانی هم جمهوری و هم اسلامی باقی بماند. ایران باید یا از جمهوری بودن و یا از اسلامی بودن دست بردارد. سقوط نظام ایران امواج گستردهای را در سراسر جهان اسلام به وجود خواهد آورد و به جنبشهای اسلامی بنیادگرا نیز ضربه کاری خواهد زد. سپس این مسأله مطرح میشود که سقوط نظام ج.ا.ا، اگر عملی شود چه گشایشهایی برایآمریکا در منطقه به وجود خواهد آمد و چگونه منافع آمریکا در منطقه و جهان بهتر تأمین خواهد شد.
"همچنین احتمالاً ممکن است در ربع قرن آینده، حکومت مذهبی ایران سقوط کند. در حالحاضر حکومت ایران، جمهوری اسلامی است؛ اما نمیتواند به مدت طولانی هم جمهوری و هم اسلامی باقی بماند. ایران باید یا از جمهوری بودن دست بردارد و به یک حکومت قرون وسطایی تنزل یابد و یا اسلامی بودن را کنار بگذارد. نبرد برای آینده، هم اینک آغاز شده اما نتیجه آن برای هیچکس روشن نیست. اگر رژیم فعلی سقوط کند، امواج آن در سراسر جهان اسلام احساس خواهد شد و به تبع آن، جنبشهای اسلامی تندرو ضربه خواهند خورد. این امر، راه را برای برقراری روابط پسندیده میان ایالات متحده و ایران هموار خواهد ساخت که اثرات منطقهای و فرامنطقهای آن بسیار گسترده خواهد بود.">
[684]
طرح این مقدمه ضروری بود تا فضای مربوط به قبل از حادثه 11 سپتامبر (20 شهریور) در آمریکا برای ما روشن شود. با ذکر چند قسمت از این گزارش، تا حدی فضای حاکم بر آمریکا و دید کلی آنها نسبت به جهان که بر آن مبنا استراتژی ملی آنها تدوین شده است، روشن میشود. آمریکاییها در هر سال استراتژی ملی سالانه خود را منتشر میکنند و به طور معمول استراتژی ملی 4 ساله هم دارند، ولی به مناسبت پایان جنگ سرد و شروع قرنجدید، در این مقطع استراتژی 25 ساله نیز تدوین کردهاند. در گزارشهای مربوط به استراتژی 25 ساله، اهداف آمریکا و طرحهای استراتژیک مربوط به 25 سال آینده به خوبی مشاهده میشود. البته آنچه منتشر شده بخشهای غیر طبقهبندی و آشکار این استراتژی است. در همین قسمت ِمنتشر شده، مسأله تفوقطلبی، سلطهجویی، استکبار، استثمار و بیاعتنایی به مقررات بینالمللی کاملاً مشهود است.
حادثه 20 شهریور (11 سپتامبر)
اما ماجرای 20 شهریور (11 سپتامبر) یک حادثه باور ناکردنی و یک نقطه عطف در مسایل امنیت داخلی و ملّی برای آمریکا بود. آمریکاییها هیچ وقت باور نمیکردند که
|223|
فضایناامنی به داخل کشورشان برسد و روزی مجبور شوند در داخل خاک کشورشان بهدفاع بپردازند که امروز دچار چنین وضعیتی شدهاند. امروز در فرودگاههای آمریکا آنقدر بازرسیها شدید شده که روزنامههای آمریکایی این مسأله را به صورت فکاهی ولطیفه بیان میکنند. در برخی از فرودگاههای آمریکا به دلیل ترس و وحشتی که در فضایآنجا حاکم شده است، در پنج مرحله توسط پنج گروه، مسافرین مورد بازرسی قرار میگیرند. یک زمانی در کشور ما شکایت میشد که ارگانهای موازی در موضوع امنیت فعالیت دارند. حالا آمریکایها خودشان ارگانهای موازی را به وجود آوردهاند. برای اینکه اگر کسی از یک تور بازرسی توانست عبور کند در تور بعدی متوقف شود، مراحل پنج گانه بازرسی را در فرودگاهها به وجود آوردهاند. تمام دوربینهایی که در آمریکا برای ترافیک به کار گرفته میشد، امروزه در اختیار مأمورین امنیتی است تا بتوانند امنیت داخلی آمریکا را تأمین کنند.
تمام اصولی که آمریکاییها به آنها افتخار میکردند، مثل دموکراسی و آزادی، همه آنها را بدون استثنا زیر پا گذاشتهاند. همین دادگاهی که اخیراً آقای بوش دستور داد و تحت عنوان دادگاه نظامی اختصاصی تشکیل شد، یک دادگاهی است که نه وکیلی میتواند در آنجا حضور یابد و نه متهم میتواند با مشاور و یا وکیلی تماس بگیرد. بازجو و قاضی، افسران ارتش هستند و همه امور در اختیار نظامیان است. در این دادگاه امکان هیچ فرجام خواهی وجود ندارد. حتی اگر کسی به اعدام محکوم شود، نمیتواند فرجام خواهی کند و باید حکم دادگاه اجرا شود.
[685] برای تمام افرادی که تبعه آمریکا نیستند چه آنهایی که در کشور آمریکا زندگی میکنند و چه در خارج از آمریکا، اگر دستگیر شوند و متهم به جرم تروریستی باشند، در اینگونه دادگاهها محاکمه میشوند. نمونه روشن این گونه محاکمات در گوانتانامو دیده میشود.
[686]فیلمهای موجود نشانگر این واقعیت است که در این جزیره کوبایی با افراد متهمی که از افغانستان و سایر نقاط جهان به اینجا آورده میشوند، چگونه رفتار میشود. در آنجا زندانیان را در قفس نگهداری میکنند. حتی سادهترین امکانات در اختیار آنها قرار نمیگیرد. در واقع وضعیت داخلی آمریکا به گونهای است که تمام اصولی که قبلاً به آنها افتخار میکردند و میبالیدند همه را زیر پا گذاشتهاند؛ تنها استدلال آنها این است که برای ایجاد امنیت، این گونه اعمال ضروریاست.
|224|
سلطهطلبی آمریکا
یکی از موضوعات شگفت آور همین طرحی بود که اخیراً افشا شد یا خودشان به دلایلی خواستند، افشا کنند.
[687]گزارشی که پنتاگون در اختیار کنگره قرار داد؛ که در این گزارش طراحی حمله اتمی به هفت کشور که در میان این هفت کشور دو کشور بسیار مهم روسیه و چین نیز وجود دارند، تشریح شده است.
[688]بعد از اینکه این مسأله در رسانهها اعلام شد، آقای پاول وزیر خارجه آمریکا این موضوع را به صراحت قبول کرد و در مصاحبهاش گفت که این یک اقدام دوراندیشانه است و ما قصد نداریم این طرح را اجرا کنیم و این طرح برای شرایط خاص است.
[689] خانم رایس مشاور امنیت ملی که صریحتر از دیگران صحبت میکند و از همه تندتر است، به صراحت گفت که این جزء ابزار امنیت ملی آمریکاست و اگر کشوری بخواهد علیه آمریکا وارد عمل شود با جواب ویران کننده ما روبهرو خواهد شد. در مصاحبه روز یکشنبه، رایس به صراحت این مسأله را بیان کرد و تأکید کرد که این طرح، یک اقدام لازم بودهاست.
[690]
این مسأله اگر در گذشته مطرح میشد مخصوصاً نسبت به کشور روسیه که در واقع نیمه ابرقدرت جهان است، چه غوغایی در روسیه و جهان بر پا میشد! روسها نسبت به این موضوع کاملاً سکوت کردهاند و عکس العملی نشان ندادهاند، این مسأله نشانگر وضعیت نوینی است که در جهان بعد از 11 سپتامبر به وجود آمده است.
پس از حادثه 11 سپتامبر، این مسأله به خوبی احساس میشد که ما نیز با شرایط نوینی مواجه هستیم. یعنی ج.ا.ا. با یک شرایط نوینی مواجه است. به همین دلیل در محافل سیاسی و امنیتی بعد از حادثه 20 شهریور، شرایط جدید و تهدیدات احتمالی مربوط به ایران و یا منطقه، همواره مورد بحث و بررسی قرار میگرفت. درجلسات مربوط به مباحث سیاسی ـ امنیتی، شرایط جدید منطقه، تهدید نسبت به ایران، افغانستان و عراق و تبعات آن، موردبحث قرار میگرفت. بنابراین، از ماهها قبل ما احساس میکردیم که با یک تهدید مواجه خواهیم شد. البته تهدیدی که آن زمان احساس میشد، عمدتاً بر مبنای تحلیل و بر مبنای اطلاعات ِآشکار بود.
آمریکا و تهدید علیه ج.ا.ا.
بوش در نطقی که در روز 29 ژانویه در کنگره ایراد کرد به صراحت تهدید رسمی و علنی
|225|
خود را علیه ج.ا.ا. مطرح کرد. این تهدید یک تهدید جدّی است. از نظر لحن این تهدید، بدون هیچ تردیدی تهدید علیه امنیت ملی ما است. یعنی هر کارشناس که این لحن تهدید را مورد بررسی قرار دهد برای او مشخص میشود که تهدید، بسیار جدّی است. به اضافه اینکه اینمسأله را بوش در نطق مهمی ایراد کرد که معروف به نطق "وضعیت کشور" (State Of The Union) است و سالانه یک بار رئیس جمهور آمریکا این نطق را ایراد میکند. بوش در اولین نطق "وضعیت کشور" این اتهامات را مطرح کرد. معمولاً در نطق اول، سیاست چهار ساله یک رئیس جمهور بیان میشود.
گرچه در این گونه نطقها که در کنگره و با حضور مهمانان خارجی ایراد میشود، معمولاً به طور عمده به سیاست داخلی پرداخته میشود و کمتر سیاست خارجی مطرح میشود اما به خاطر شرایط داخلی آمریکا، در این نطق، عمدتاً راجع به سیاست خارجی آمریکا مسائلی مطرح گردیده و درباره سیاست داخلی بسیار کوتاه بحث شده است. در بحث سیاست خارجی، مسأله برنامه سلطه گرانه آمریکا و مسأله به اصطلاح مبارزه با تروریزم به عنوان بخش برجسته این نطق مطرح گردیده است. در این نطق سه کشور ایران، عراق و کره شمالی مورد تهدید قرار گرفته. راجع به ایران بحث سلاحهای کشتار جمعی، صدور تروریزم و اینکه در حکومت ایران دو گروه وجود دارند: مسؤولینی که انتخاب میشوند و مسؤولین غیر منتخب که آزادی و امید مردم به آزادی را سلب کردهاند، مورد اشاره قرار گرفته است و از این سه دولت به عنوان "ائتلاف اهریمنی" و یا "محور شرّ" یاد شده است. برای اولین بار در طول 23 سال گذشته، ما با یک لحن شدید این چنینی از طرف رئیس جمهور آمریکا مواجه میشویم. البته آمریکاییها قبلاً بارها ایران را تهدید کردهاند اما با این صراحت و با این لحن، سابقه نداشته است و برای اولین بار است که از این لحن تند استفاده شده است.
شاید لازم نباشد اشاره شود که این نطق نمیتواند یک نطق عادی و ساده باشد، به دلیل اینکه آمریکاییها این مطالب را به طور مداوم تکرار میکنند. یعنی شاید در دوره بعد از 29 ژانویه تا کنون، روزی نبوده که یکی از مسؤولین عالیرتبه آمریکا به صراحت و یا به کنایه این تهدید را به نحوی تکرار نکرده باشد. خیلی صریح میگویند که ما برای اجرای تهدیدات نیازی به دیگران نداریم. نیازی به اروپا نداریم و اگر لازم باشد ما اروپاییها را به آنچه مورد نظر ماست تسلیم و وادار میکنیم. مثلاً پاول میگوید که مخالفت اروپا جدی و دیرپا نیست، اینکه اروپاییها مخالفند ما به این سه کشور حمله کنیم جدی و دیرپا نیست و از طریق
|226|
مذاکره و یا قرار دادن آنان در برابر عمل انجام شده مسأله را حل میکنیم.
[691] یعنی خیلی به صراحت روبهروی اروپاییها میایستند و میگویند یا آنها را قانع میکنیم و یا آنها را در برابر عمل انجام شده قرار میدهیم. وزیر دفاع آمریکا و قائم مقامش میگویند که تا قبل از 11 سپتامبر ما فهرست تروریزم را اعلام میکردیم اما برای مردم آمریکا وجود آنها قابل تحمل بود اما حادثه 11 سپتامبر وجود این گروهها را برای مردم آمریکا غیر قابل تحمل کرده است.
[692] همچنین کشورهایی که در گذشته تحت عنوان کشورهای یاغی از دید آمریکا مطرح میشدند اگر در گذشته برای آمریکا قابل تحمل بودند از این پس برای آمریکا غیر قابل تحملاند. بوش در مصاحبه مطبوعاتی در ژاپن تعبیرات بسیار ناپسندی به کار برد و گفت: کشورهایی که تاریخ سیاه و زشتی را دارند (Terrible History) میخواهند توسط تروریسم و سلاح کشتار جمعی امنیت ما و متحدان ما را مورد تهدید قرار دهند.
[693]
از مجموع ِسخنان بوش، رامسفلد، پاول و خانم رایس این نکته به خوبی مشهود است که این تهدید، یک تهدید عادی و معمولی نیست. اگر تهدید عادی و معمولی بود یک بار گفته میشد. دو بار، ده بار گفته میشد؛ شما میبینید این تهدید به طور مداوم و تقریباً به صورت روزانه توسط مقامات بلند پایه آمریکا تکرار میشود.
قدرتهای غیر قابل تحمل
برای ارزیابی دقیق این تهدید، اولاً باید بدانیم که مفهوم امنیت ملی و نحوه نگاه آمریکا به جهان بعد از 11 سپتامبر (20 شهریور) کاملاً تغییر کرده است. ثانیاً نقطه تحمل پذیری مردم آمریکا نیز تغییرنموده است. همانطور که وزیر دفاع آمریکا میگوید از این پس وجود گروههای تروریستی برای ما قابل تحمل نخواهد بود. واقعاً آستانه تحملپذیری آنها تغییر کرده است. یک زمانی بود که برای آمریکاییها و مسؤولین آنها وجود بسیاری از حکومتها وگروهها قابل تحمل بود ولی گویی امروز وجود این گروهها دیگر برای آنها قابل تحمل نیست و به اصطلاح میخواهند از این فرصت استفاده کنند و کار را یکسره نمایند.
مسأله دیگر اینکه آمریکاییها همیشه در تاریخ خودشان از جنگ جهانی دوم به این طرف، در هر دههای، یک جنگ بزرگی را به راه انداختهاند که یا خودشان حضور داشتهاند و یا خودشان بانی آن جنگ بودهاند. جنگ کُره، جنگ ویتنام، حمایت آنها در جنگ عراق علیهایران و بعد حضورشان در جنگ علیه ایران در سالهای آخر جنگ، جنگی که در سال 1991
|227|
علیه عراق به راهانداختند، جنگ در منطقه بالکان، در کوزوو، بوسنی و بالاخره جنگ فعلیشان در منطقه. حال از این جنگها چه هدفی دنبال میکنند، بحث دیگری است. به هر حال همان نکتهای که در استراتژی امنیت ملی آمریکا اشاره شد، اینها میگویند تفوّق تکنولوژی نظامی و فنّآوری برتر ِما در جهان باید برای همیشه حفظ شود. راه حفظ آن نیز این است که سلاحهای جدید را در جنگها بهکار ببرند و به نحوی مخارج تسلیحات را هم از کشورهای دیگر به دست آورند و سپس سلاح جدیدتری را مورد آزمایش قرار دهند.
نظامیگری آمریکا
بعد از حادثه 11 سپتامبر قراردادی را وزارت دفاع آمریکا با شرکت لاکهید که سازنده بسیاری از تسلیحات نظامی است، بست که در تاریخ آمریکا بی سابقه بود. یک قرارداد 200 میلیارد دلاری با این شرکت منعقد نمود. البته قرارداد، 10 ساله است. اما حجم قرارداد 200 میلیارد دلار است. یک قلم از آن، سه هزار فروند جنگنده مدرن 35F است که آمریکاییها میگویند قصد دارند این هواپیما را جایگزین سایر جنگندههای نسل گذشته نمایند. موشکهای جدید و تجهیزات جدید نیز جزو همین قرارداد است.
[694]
این موارد نشان میدهد که آمریکا در پی رهبری و سلطه بلامنازع در سطح جهان است، تا هیچکس نتواند بگوید بالای چشم او ابروست. حتی اروپا هم برایشان غیر قابل تحمل شده است. قبلاً آمریکاییها همیشه اروپا را متحد خودشان میدانستند. همیشه در مسائل بینالمللی با آنها مشورت میکردند و با لحن مناسب با اروپاییها برخورد میکردند ولی اکنون با لحن تند و نامناسب غرور اروپاییها را میشکنند و به صراحت به آنها میگویند که حتی حق اظهار نظر هم ندارید. لحن بوش و پاول را نسبت به وزیر خارجه فرانسه دیدید که گفتند: وزیر خارجهفرانسه قدرت فهم و درک مسائل جهانی را ندارد.
[695] امروزه به صراحت میگویند ما نیازی به حمایت اروپا نداریم. نیازی به همراهی اروپا نداریم. یا میگویندآنهامجبورندهمراه ما باشند.
[696] بدین وسیله مشاهده میشود لحن کاملاً عوض شده و تغییر کرده است.
قطعنامههای اخیر شورای امنیت
از طرف دیگر آمریکا با چند قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل، برای هر گونه حمله به کشوری با استناد به این قطعنامهها، فرصت عمل یکجانبه را فراهم آورده است.
|228|
اگرآمریکا بخواهد به هر کشوری حمله کند، گویی نیازی نمیبیند که به شورای امنیتسازمان ملل مراجعه کند و قطعنامه جدیدی را در اختیار داشته باشد. یک قطعنامه رادر مهر ماه امسال در شورای امنیت گذراندند به عنوان قطعنامه 1373 که قطعنامه مفصلیاست. اینقدر تعبیرات کلی و قابل تأمل در این قطعنامه هست که حتی رضایت به تروریزم را هم جرم تلقی کردهاند و گفتهاند باید با آن برخورد شود.
[697] کشوری که رضایتبدهد یا به هر نوعی حمایت کند، در این قطعنامه به عنوان کمک به تروریسم آمده است: "تحریک، حمایت یا مشارکت در اعمال تروریستی در کشورهای دیگر یا رضایت دادن به انجام اینگونه فعالیتها"، حتی رضایت را هم مطرح کردهاند. شاید این تعبیر را از روایت "الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم">
[698] گرفتهاند! در این قطعنامه آمده است هر که حمایت مستقیم یا غیر مستقیم بکند، پول بدهد، پناه بدهد، امکانی بدهد، حق عبور ازکشورش بدهد، حق ترانزیت به تروریستها بدهد، در واقع تمام عناوین ِممکن، در این قطعنامه آمده است.
این قطعنامهها دقیقاً 16 روز بعد از حادثه 20 شهریور به تصویب رسیدند. در چنین شرایطی بود که هر چه آمریکا علاقهمند بود در این قطعنامهها به تصویب رساند. بنابراین، با هر کشوری بخواهند طبق این قطعنامه برخورد کنند، میتوانند، چه اینکه این قطعنامه، طبق فصل هفتم منشور تصویب شده و لازم الاجرا است و اگر کشوری تخلف کند میتوان با قدرت نظامی با آن برخورد کرد و او را وادار به اجرا نمود. بنابراین، شرایط ویژهای را آمریکا از لحاظ بین المللی و همچنین وضع داخلی خودش آماده و مهیا کرده است.
ج.ا.ا. عامل تحقیر آمریکا
اما نسبت به جمهوری اسلامی ایران روشن است که آمریکاییها در طول 23 سال گذشته همواره کشور ایران را به عنوان کشوری میدیدند که بخشی از منافع حیاتی آمریکا در منطقه خاورمیانه را در دسترس دارد و میتواند آنها را مورد تهدید قرار دهد. از طرف دیگر عامل اصلی ناامنی و عدم امنیت اسرائیل را نیز ایران میدانند و این مسأله را به صراحت گفتهاند و میگویند. از نظر آنها، تمام گروههایی که در فلسطین فعالیت میکنند و امنیت اسرائیل را تهدید میکنند با ایران رابطه نزدیک دارند، ایران به آنها کمک میکند و حتی تسلیحات آنها را تأمین میکند.
[699] ج.ا.ا. را مولّد سیاست ضد آمریکایی در دنیای اسلام میدانند و حتی این نکته
|229|
را نیز بارها تصریح کردهاند که اساساً موج ضد آمریکایی را در دنیا و در دهههای اخیر که الان در آغاز دهه سوم هستیم، توسط انقلاب اسلامی ایران به راه افتاده است. ج.ا.ا. را متهم میکنند به کشوری که با همه تروریستهای جهان در تماس است و به آنها کمک میکند. ما را متهم میکنند به اینکه در پی تولید سلاحهای کشتار جمعی هستیم و بالاخره ج.ا.ا.، کشوری است که آمریکا را نه یک بار بلکه بارها در جهان تحقیر کرده و این مسأله هم برای آمریکاییها بسیار سنگین است. این نکته را به صراحت میگویند که پیروزی انقلاب اسلامی و ادامه آن یک تحقیر بزرگ برای آنان است. داستان گروگانگیری را یک تحقیر بزرگ تاریخی برای خود میدانند. اینکه جنگ عراق علیه ایران را به راه انداختند و نتوانستهاند پیروز شوند را، تحقیری دیگر برای خود میدانند! اینکه حزبالله لبنان (که وابسته به ایران میدانند) اینها را از لبنان در سال 1982 با ذلت بیرون کرده تحقیر بزرگ برای خود میدانند و دهها مورد دیگر. به هرحال در هر مقطعی که در سطح جهانی از ج.ا.ا. ضربه دیدند، آن ضربه را یک تحقیر بزرگ برای خود تلقی میکنند.
امید آمریکا به اختلافات داخلی
از طرف دیگر آمریکا احساس میکند شرایط داخلی ایران با گذشته کاملاً متفاوت است.این نکته را مسؤولان آمریکایی به صراحت بارها بیان کردهاند.نه تنها مسؤولان ایرانی را تقسیم بندی میکنند به دو بخش منتخب و غیر منتخب
[700] بلکه اساساً میگویند داخل ایران برخلاف کشورهای دیگر منطقه ـ که مردم منطقه از آمریکا تنفر دارند و دولتها با آنها رابطهخوب دارند، مثل عربستان و کویت ـ مردم با ما خوبند ولی مسؤولین با ما بدند. شواهدی هم برای این ادعا میآورند. مثلاً یک خبرنگاری که میآید و با چند نفر از قشر خاص مصاحبه میکند، آن را به عنوان مدرک قرار میدهند. یک تظاهرات کوچکی ممکن است در گوشهای بهپا شود آنرا به عنوان یک مدرک قرار میدهند. به هرحال میگویند که مردم ایران خواهان رابطه با آمریکا هستند و مسؤولین ج.ا.ا. ضد آمریکایی هستند. مسألهمهمتری که در چند سال اخیر مطرح میکنند، این است که داخل ایران یکپارچه نیست. جامعه ایران دارای گسل است و اگر جمعیتی و جامعهای دارای گسل و شکافهای بزرگ اجتماعی باشد، مبارزه با آن کشور کار مشکلی نیست و به آسانی میتوان آن نظام را مورد
|230|
تهدید قرار داد.
در همین استراتژی 25 ساله یکی از نکاتی که آمریکاییها به آن اشاره کردهاند، این است که یک ارتش منظم و مجهز برای کشور کافی نیست؛ ارتش منظمی میتواند نقش خود را ایفا کند که محبوب مردم باشد و از طرف مردم به خوبی پشتیبانی شود.
[701] اینها معتقدند که در ج.ا.ا. این اتحاد و وحدت وجود ندارد. بنابراین قدرت ملی ما از دید آمریکا تضعیف شده است. اینکه تاکنون آمریکا به ما حمله نکرده است به خاطر چه عاملی بوده است؟ به خاطر اینکه به مردم ما علاقه داشتند و فکر میکردند که حمله به ایران به مردم آسیب میرساند و یا فکر میکردند عمل تجاوزکارانه خلاف اصول انسانی است؟ هیچیک از اینها نبوده بلکه از قدرت ایران میترسیدند. جز ترس، عامل دیگری نبوده است. عامل بازدارنده فقط قدرت است، چیز دیگری نیست.
بی تردید افزایش قدرت ملی، مانع از هرگونه حمله آمریکا به منافع کشورمان خواهد شد و برعکس ضعف قدرت ملی مشوق اصلی برای حمله دشمن خواهد بود. اصل، قدرت است. اساس قدرت هم، ملت است. بویژه برای نظامی مثل ج.ا.ا، اساس قدرت، قدرت ملی و قدرت مردم است. قدرت مردم هم فقط در سایه وحدت، اتحاد، وفاق و یکپارچگی و رضامندی مردم از حکومت امکانپذیر است. تعبیر آنها این است که شرایط داخلی ایران، شرایط تنازع و تخاصم است و نهادهای اصلی حاکمیت رو در روی هم قرار گرفتهاند و مردم ایران به خاطر همین موضوع نسبت به کارآمدی نظام تردید دارند یا در بعضی از تعبیراتشان آمده است که کارآمدی نظام مورد قبول مردم نیست. میدانیم که از دیدگاه سیاسی، نظام غیر کارآمد، نظام نامشروع تلقی میشود. بحث، بحث مشروعیت دینی نیست، از دید سیاسی، نظام ناکارآمد نظام نامشروعی است. لذا میگویند ایران در سالهای اخیر با بحران مشروعیت مواجه شده است. در واقع مهمترین مسألهای که امروز برای آمریکا مطرح است این است که قدرت ملی ما از دید آنها تضعیف شده است. به اضافه آنکه در سالهای اخیر در برخی از مجلات، کتابها و روزنامهها آن قدر به مبانی مشروعیت نظام خدشه وارد شده که ممکن است بخشی از اقشار تحصیل کرده و روشنفکر جامعه ما واقعاً در یک فضای مبهم و نامطمئنی قرار گرفته باشند.این مسائل نیز از دید آمریکاییها مخفی نیست.
|231|
استراتژی ج.ا.ا. در قبال تهدید آمریکا
در شرایط فعلی در برابر تهدید آمریکا چگونه باید عمل نمائیم؟ خوشبختانه امروز نسبت به اصل استراتژی ج.ا.ا در برابر آمریکا هیچ اختلاف نظری در بین مسؤولین عالیرتبه نظام وجود ندارد. در شورایعالی امنیت ملی هم یک نظر واحد وجود دارد. برمبنای تجزیه و تحلیل صاحبنظران، تهدید آمریکا یک تهدید جدی است اما این تهدید جدی، به معنی حتمی بودن وقوع آن نیست. انجام این تهدید کاملاً به عمل ما بستگی دارد که ما چگونه عمل نماییم. اگر بتوانیم قدرت ملی خودمان را که تا حدودی صدمه دیده، ترمیم کنیم، ما میتوانیم جلوی حمله آمریکا را بگیریم. یعنی اساساً با تقویت قدرت ملی، آمریکا به ما حمله نخواهدکرد.
قاعدتاً آمریکا برای صدمه زدن به یک مرکز اقتصادی به ما حمله نمیکند. تحلیل ما این نیست که آمریکا به ما حمله کند تا به اقتصاد ما صدمه بزند. به دلیل اینکه با این عمل، آمریکا با خطرات و معضلات و مشکلات فراوانی مواجه خواهد شد. حمله به ج.ا.ا. برای آمریکاییها کار آسانی نیست. اینکه در اسرائیل، پرز اعلام میکند که حزبالله لبنان 8 هزار موشک در اختیار دارد و میتواند به شهرهای ما حمله کند ـ حالا این ادعا راست است یا دروغ و با هر نیت و با هر دلیلی اعلام شده باشد ـ نشان میدهد که حزبالله لبنان یک قدرت در منطقه است. حماس یک قدرت است. جهاد اسلامی یک قدرت است. بسیاری از گروههایی که برای آزادی سرزمین خود و استقلال مبازه میکنند، از لحاظ معنوی به ج.ا.ا، وابستهاند. به نظام ج.ا.ا معتقدند و اینجا را سرچشمه حرکت و انقلاب میدانند. آمریکا نمیتواند به ما حمله کند ولی امنیت اسرائیل به خطر نیفتد. برای آمریکاییها، امنیت اسرائیل چیزی شبیه امنیت خودشان و اساساً جزو امنیت داخلی خودشان است، هم به خاطر نفوذ لابی یهود در آمریکا و هم به خاطر منافعی که در این منطقه دارند. حمله به ج.ا.ا. برای آمریکاییها ساده نیست در حالی که نفت جهان از کنار سواحل ایران عبور میکند. علاوه بر آمریکا، ژاپن، اروپا و بسیاری از کشورهای صنعتی وابسته به نفت این منطقه هستند.
اینکه اروپاییها با هر حمله در این منطقه مخالفند، به خاطر منافع خودشان است، نه به خاطر دلسوزی برای ما. آنها میدانند ج.ا.ا. تنها وسیله تنفس اروپا در این منطقه است. تنها
|232|
وسیله تنفس روسیه در این منطقه هم، ج.ا.ا. است. آمریکاییها مناطق حساس جهان را از اروپاییها گرفتهاند و چیزی برای آنها باقی نمانده است. در خلیج فارس هم که مهمترین منطقه نفت خیز جهان است و تا چند سال دیگر تنها مرکز صادرات نفت جهان خواهد بود اروپا تقریباً پایگاه مهمی ندارد و همه امکانات منطقه در اختیار آمریکا است.فضای تنفسی آنها ج.ا.ا. است. آنها نمیخواهند ج.ا.ا، ضربه ببیند. حتی کشورهای عربی که ممکن است برخی از آنها مشکلاتی با ما داشته باشند، هیچکدام نمیخواهند که ج.ا.ا، صدمه ببیند. آنها میدانند سپر اصلی در برابر آمریکا ایران است. اگر ما نباشیم همه آنها را با یک اشاره میبلعند. تنفس آنها در سایه نظام ج.ا.ا. است. بنابراین، بسیاری از کشورها با حمله به ایران مخالفند، چون وقتی که ج.ا.ا. صدمه ببیند منافع خودشان را در خطر میبینند.
بنابراین، آمریکا در مجموع حاضر نیست برای ضربه به یک نقطه اقتصادی یا نظامی در ایران با این همه معضلات مواجه شود. آمریکا وقتی به ما حمله میکند که مطمئن باشد نظام اسلامی را میتواند تغییر دهد، در غیر این صورت به ما حمله نخواهد کرد. البته مسأله تغییر نظام آنقدر برایآمریکا مهم است که هر هزینهای را در این زمینه حاضر است پرداخت نماید. هر مقدار سرمایهگذاری، تسلیحات، امکانات و هرگونه تحمل مشکلات که لازم باشد، انجام خواهد داد؛ منتهی به شرطی که بتواند به این هدف دست یابد.
استراتژی مقاومت و وحدت داخلی
اینکه آمریکا میتواند نظام ج.ا.ا. را تغییر بدهد و یا نه، به مقدار تسلیحات و امکانات ما بستگی ندارد؛ به توان نیروهای مسلح و یا توان اقتصادی ما مربوط نمیشود. البته همه اینها در جای خود حائز اهمیت است، ولی این موضوع تعیین کننده نیست.مسأله اساسی، وضع داخلی ما است. اگر جهان شاهد یک اتحاد و انسجام در وضع داخلی ما باشد ما از این تهدید به حول و قوه الهی به خوبی عبور میکنیم و اگر خدای ناکرده همین انشقاق و اختلاف ورودررو قرار گرفتنها و آبروی این نهاد یا آن نهاد را ریختن باشد، این تهدید تشدید شده و حتی عملی خواهد شد. ما معتقدیم تهدید، زمانی عملی میشود که حمله آمریکا با تنش داخلی گره بخورد، جنگ آمریکا با شورش داخلی گره بخورد، اگر این دو با هم گره نخورند، نظام تغییر نمیکند. اگر آمریکا ده مرکز را هم بزند، خسارت مادی به ما میزند، مشکل برای ما
|233|
ایجاد میکند اما مشکلی است که اگر در داخل اتحاد و انسجام باشد مردم تحمل خواهند کرد و از این تهدید عبور خواهیم کرد.
در مجموع ما در برابر تهدید آمریکا دو نوع استراتژی بیشتر نمیتوانیم داشته باشیم؛ یا باید در برابر آمریکا نرمش نشان دهیم یعنی قدم به قدم شروع کنیم به عقب نشینی و هر چه آمریکاییها میگویند، اجرا کنیم. میگویند این کار را بکنید انجام دهیم، مورد دوم را گفتند اجرا کنیم، مورد سوم را گفتند، اجرا کنیم که در نهایت منجر میشود به تسلیم ج.ا.ا. در برابر آمریکا که این هم به مفهوم تغییر ماهیت نظام است. اساس هویت این نظام، به استقلال استوالّا اگر تبدیل شود به یک نظامی که در برابر دیگران تسلیم باشد و هر چه میگویند مجری باشد که دیگر نظامی نیست که برای آن، این همه خون داده شد و شهید دادهایم و این همه امید مردم مسلمان جهان به آن گره خورده است. همه عظمت بر مبنای ایستادگی و استقلال بوده است. بنابراین، در نهایت میرسیم به یک نقطهای که هیچکس در این کشور تحمل نخواهد کرد و ناچاریم در یک نقطه روبهروی آمریکا بایستیم و لذا در آن نقطه، جنگ آغاز خواهد شد. یعنی هم چوب را خوردهایم و هم پیاز را، هم تسلیم شدهایم و هم ابهمت و عظمت ما از بین رفته است و هم یک روز بالاخره وارد جنگ خواهیم شد.
یا آنکه استراتژی ما، استراتژی ایستادگی و مقاومت در برابر آمریکا است. در استراتژی مقاومت بهترین راه، بازدارندگی است؛ یعنی ما باید کاری کنیم که مجموع تحرکات و فعالیت ما برای آمریکا بازدارنده باشد. بازدارنده یعنی چه؟ یعنی آمریکا جنگ علیه ایران را بسیار پرهزینه ببیند و این جنگ را بی نتیجه و یا کم نتیجه ارزیابی کند؛در واقع در معادله هزینه ـ فایده، ببیند ضررش بیشتر از فایده است. اگر ما به این جا برسیم آمریکا به ما حمله نخواهد کرد. به دلیل اینکه آنها محاسبه خواهند کرد که این حمله چقدر ضرر دارد و چقدر فایده و به چه اهدافی میتواند برسند و بر آن مبنا حمله را طراحی خواهند کرد.
اصل بازدارندگی
بنابراین، استراتژی اساسی ما، استراتژی بازدارندگی است؛ همین استراتژی که امروز مورد تأیید مسؤولین نظام است. به همین دلیل نیازی نیست که وضعیت کشور را بحرانی اعلام کنیم. نیازی نیست در کشور وضعیت فوق العاده و وضعیت اضطراری اعلام شود. البته
|234|
استراتژی بازدارندگی بخشهای مختلفی دارد که باید به همه بخشها عمل شود و به هم گره بخورد تا اثر گذار باشد. در واقع در داخل، باید قدرت سازی کنیم که اساس آن، مردم هستند. باید متحد و یکپارچه باشیم و اگر به یکپارچگی و اتحاد و انسجام برسیم ما میتوانیم قدرت بازدارندگی خودمان را در برابر آمریکا احیا کنیم. باید محوریت رهبری انقلاب را همه بپذیریم. همه جریانها و جناحهای کشور درون حاکمیت باید در کنار هم قرار گیرند.همه باید تهدید را جدی تلقی کنند. باید اختلافات را کنار بگذاریم، حداقل برای دو سال آینده، ما این دو سال را بسیار حساس میدانیم؛ یعنی تا سال 2004 که سال انتخابات ریاست جمهوریآمریکا است. ما هر اختلافی که داریم باید آنرا منجمد کنیم و بگذاریم کنار. اگر دعوایی هست باید آنها را به نفع کل کشور کنار بگذاریم. فعلاً همه موارد اختلاف را باید منجمد کنیم و بدانیم که امروز در رأس ِمسائل امنیت ملی ما، تهدیدات آمریکا است و باید فقط به این مسأله مهم توجه کنیم.
این نکته نیز برای همه جناحها و همه گروهها باید روشن باشد که در برابر تهدید آمریکا همه ما یک سرنوشت داریم و سرنوشت ما مشترک است. آمریکا نه این جناح را میخواهد و نه آن جناح را. بی تردید باید بدانیم که در فرایند تهاجم آمریکا یک سرنوشت واحد در انتظار کشور است. آنها نظام را میخواهند تغییر بدهند. آنها این نظام را نمیخواهند. ج.ا.ا. را نمیخواهند نه این جناح را و نه آن جناح را.
مسأله بعدی، اینکه ما ثقل قدرت را همچنان قدرت ملی میدانیم و احساس ما این است که علیرغم اینکه مردم ما ممکن است از برخی عملکردها نارضایتی داشته باشند اما مردم ما آشتی پذیرند. مردم ما مدیریت پذیرند. مردم ما بیگانه ستیز هستند. مردم ما اسلام خواه هستند. اگر احساس کنند که کل نظام در خطر است، انقلاب در خطر است، کشور در خطر است، حاضر به فداکاری هستند. در واقع ما احساس میکنیم که باید به مردم خودمان حسن ظن داشته باشیم، همانطور که به رحمت خداوند نیز باید حسن ظن داشته باشیم و این دوحسن ظن میتواند مُنجی ما باشد. تکیه بر خداوند متعال و توکل به او، همچنین تکیه بر قدرت مردم میتوانند منجی ما باشند و میتوانیم از این خطری که امروز با آن روبهرو هستیم عبور کنیم.
نکته دیگری که به عنوان آخرین نکته بر آن تأکید دارم مسأله اعتماد مردم است. مردم باید
|235|
نسبت به صداقت و کارآمدی مسؤولین نظام اعتماد داشته باشند. عدم اعتماد بر درستی و صداقت گفتار و کردار مسؤولین و یا عدم اعتماد برتوانمندی کارگزاران نظام میتواند ضربه مهلکی در این شرایط برای نظام باشد. در این زمینه باید در اقدامات عملی و در تبلیغات و رسانهها تجدید نظر اساسی صورت گیرد. کسی فکر نکند ضربه بر یک قوه، تقویت قوه دیگر است. بلکه هر گونه ضربهای به هر یک از قوا به مفهوم ضربه بر پیکره کل نظام، تضعیف اعتماد مردم و امید دادن به دشمن است. امیدوارم در این مقطع حساس خداوند به همه ما توفیق انجام وظیفه ـ که مهمترین آن حفظ این نظام و کشور است ـ عنایت فرماید.
والسلام علیکم و رحمة ا... و برکاته
پی نوشت ها:
[659]
New World Coming: American Security in the 21st Century, The United States Commission on National Security in the 21st Century, September 15,1999, p.57.
[660] . وزیر دفاع آمریکا طبق قانون "کمیسیون مشورتی فدرال" پیشنهاد اجرای طرحی را با عنوان "امنیت ملی آمریکا در قرن بیست و یکم" ارائه نمود و کاخ سفید و کنگره با این طرح موافقت کردند و کمیسیونی با همین عنوان تشکیل شد. اعضای کمیسیون از میان سیاستمداران، قانونگذاران و پژوهشگران برجسته انتخاب شدند و ریاست مشترک آن بر عهده گری هارت (سناتور سابق) و وارن ب. رادمن (سناتور سابق از ایالت نیوهمشایر) بوده است. دیگر اعضای کمیسیون عبارتند از: جیمز شلزینگر (وزیر سابق دفاع و انرژی و نیز رئیس سابق سازمان سیا)، نیوت گینگریچ (رئیس سابق مجلس نمایندگان)، آن آرمسترانگ (مدیر اجرایی مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل)، نورمن ر. آگوستین (رئیس سابق شرکت لاکهید)، جان دنسی (خبرنگار سیاسی شبکه تلویزیونی Nbc در کاخ سفید) جان ر. گالوین (فرمانده سابق ناتو)، لسلی اچ.گلب (رئیس شورای روابط خارجی)، لی اچ. همیلتون (مدیر مرکز بین المللی تحقیقات وودرو ویلسون)، لایونل اولمر (معاون سابق وزیر بازرگانی)، دونالد ب. رایس (مدیر عامل و رئیس هیأت مدیره شرکت یورجنسیس)، هری د.ترین (فرمانده سابق سرفرماندهی نیروهای متحدین در حوزه اقیانوساطلس)، اندرو یونگ (سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل). یک گروه مطالعاتی با بیست و نه عضو، گروهدستیاران تحقیق با دوازده عضو، گروه پشتیبانی با دوازده عضو، مدیر اجرایی و معاون وی و هماهنگ کننده گروهها، اعضای اصلی کمیسیون را یاری میکردند. این کمیسیون، نخستین نشست کاری خود رادر اکتبر 1998 برگزار کرد و مأموریت محوله را در تاریخ پانزدهم فوریه سال 2001 به اتمام رساند.
[661]
Paul Wolfowitz
[662]
Lwis Libby esleft
[663] . گاردین، 9 اوت 2001، به قلم
Richard Norton - Taylor
[664]
Michael G. Vickers. Warfare in 2020: A Primer (Washington, Dc: Center for Strategic and Budgetary Assessments, 1996).
[665] . نگاه کنید به:
Chris C. Demchak, Military Organizations, Complex Machines: Modernization in the U.S.
Armed Services (Ithaca, Ny: Cornell University Press, 1991).
|236|
[666] . نگاه کنید به:
New World Coming, op.cit.p.50;and Cohen,"Preparing for a Grave New World."
[667] . نگاه کنید به:
Falkenrath et al., p.112; Richard Preston, "The Demon in the Freezer," The New Yorker, July 12, 1999, pp. 44-61.
[668]
New World Coming, op.cit., p.51.
[669] . نگاه کنید به:
Robert H. Scales, Future Conflict (Carlisle, Pa: U.S. Army war college,1999);and New World Coming, op.cit.,p.56.
[670]
Ibid.,p.57.
[671]
Greater Europe.
[672]
U.S.Bureau of the Census Figures and Projections, 1999.
[673]
World Development Indicators (Washington, Dc:The World Bank, 1998), pp.180-2.
[674] . نگاه کنید به:
New World Coming, op.cit., p.59; and Paul S. Schroeder, "The New World Order?"> Washington Quarterly, Spring 1994; and Daniel Deudney and G. John Ikenberry, "The Logic of the West," World Policy Journal, Winter 1994, and Robert Blackwill, ed., The Future of Transtlantic Relations: Report of an Independent Task Force (New York: Council on Foreign Relations, February 1999).
[675]
New World Coming, op.cit., p.68
[676]
New World Coming, op.cit., p.68
[677] . نگاه کنید به:
New World Coming, op.cit., pp. 70-81;and Nick Eberstadt, "Asia Tomorrow, Gray and Male,"The National Interest, No. 53 (Fall 1998), pp. 56-65 and Milton Ezrati, Kawari: How Japan's Economic and Cultural Transformation Will Alter the Balance of Power Among Nations (Reading, Ma: Perseus Books, 1999).
[678]
New World Coming, op.cit., p.81-95.
[679]
The Greater Near East.
[680]
New World Coming, op.cit., p.81-2.
[681]
Politically radical, militarized Islam.
[682]
New World Coming, op.cit., p.82.
[683]
Ibid., pp.82-7.
[684]
Ibid., p.88.
[685]
President Issues Military Order,Office of the Press Secretary, November 13, 2001, www.whitehouse.gov.
[686]
Die Zeit, January 26, 2002.
|237|
[687] لوس آنجلس تایمز، 9 مارس 2002.
[688]
Daily Mirror, March 11,2002.
[689] . مصاحبه با 10 C.B.S مارس 2002.
[690]
W.T.O.P March 10, 2002.
[691] . مصاحبههای بوش، پاول و رامسفلد 30و 31 ژانویه 2002.
[692] . مجله آتلانتیک، ماه مارس 2002.
[693] . وال استریت ژورنال، 18 فوریه 2002.
[694]
Washington Post, October, 19, 2001.
[695] . مصاحبه پاول با C.N.N ، 17 فوریه 2002.
[696] . همان مدرک.
[697] . تعبیر "Acquiesce" در این قطعنامه آمده است که به معنای موافقت یا رضایت است.
[698] . بحارالانوار، جلد 100، ص 96.
[699] . نیویورک تایمز، 31 ژانویه 2002.
[700] . نطق 29 ژانویه بوش در کنگره.
[701]
.56.p ,cit.op ,Coming World New