آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

بررسی مفاهیم
روشهای تربیت سیاسی
1. توجه به رشد عقلانی
الف. تفکّر و تعقّل
ب. دعوت به دانش و همنشینی با عالمان
ج. مشورت
ه- . تجربه‏اندوزی و استفاده از تجربه‏های دیگران
2. روش الگویی
3. تشویق و تنبیه
انواع تشویق و تنبیه
رعایت حدّ و مرزها
4. شیوه نظارت
5. نشان دادن لغزشگاهها
6. بهره‏گیری از تاریخ
7. روش پند و اندرز
    در مقوله "بقاء و زوال دولت" در فلسفه سیاسی اسلام، چگونگی عملکرد کارگزاران نظام سیاسی یکی از مسایل مهم و درخور توجه است. بی‏گمان رفتار درست و سنجیده کارگزاران در استحکام پایه‏های حکومت و ماندگاری آن نقشی اساسی دارند و این کار جز با انتخاب افرادی لایق و شایسته و توجه به تربیت سیاسی مستمر آنان امکان‏پذیر نیست، چرا که ممکن است مقام و قدرت به تدریج سبب انحراف و یا تغییر ماهیت آنان گردد.
پیامبر اسلام(ص)وامام علی(ع)به این امر مهم توجه جدی داشتند و افرادی را تربیت کردند که جز به رضای خدا و خدمت به خلق خدا به چیز دیگری نمی‏اندیشیدند، افرادی چون: سلمان، عمار... مالک اشتر، محمد بن‏ابی‏بکر و ... یاران و کارگزارانی که رهبانان شب و مجاهدان روز بودند. به عنوان نمونه: علی (ع) از مالک اشتر، در نامه‏ای به مردم مصر، چنین یاد می‏کند:
"به درستی که او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کُند می‏شود و نه از جهیدن و ضربه زدن باز می‏ماند، اگر او به شما دستور دهد که به جنگ بروید، حرکت کنید واگر دستور به قیام داد، بدون تأخیر قیام کنید؛ چون او تنها از دستور من پیروی می‏کند.">
[1]
نامه‏ها و دستورالعمل‏های حکومتی آن
|116|
حضرت به کارگزاران و مردمی که در قلمرو حکومتی ایشان می‏زیستند بیانگر اهتمام ایشان‏به تربیت سیاسی کارگزاران و توده مردم است. در میان این نامه‏ها، عهدنامه مالک اشتر، دارای اهمیت ویژه‏ای است. زیرا در این نامه، افزون بر ارائه و آموزش شیوه‏های تربیت سیاسی کارگزاران به مالک اشتر، اصول و مبانی و اهداف نظام سیاسی اسلام را در همه ابعاد نشان می‏دهد.
تربیت سیاسی کارگزاران در گفتار و سیره امیرالمؤمنین علی (ع) به ویژه در نهج‏البلاغه همانند دهها مسأله مهم زندگی دیگر، به شیوه‏ای غیر از شیوه‏های دیگر حکومتهای جهان مطرح شده است. البته چنین نیست که امام علی (ع) فصلی در این باره گشوده باشد و با تربیت مقدماتی به نتیجه برسد چرا که تعلیم و تربیت در آن روزگار همانند امروز رشته‏ای علمی نبود تا آن بزرگوار از روشهای مشخصی سخن بگوید ولی ایشان به عنوان مربی و سیاستمداری نمونه از شیوه‏های گوناگون به روش خاص خود استفاده کرده است. روش و شیوه انسانی الهی که با منبع وحی متصل و مرتبط است. افزون بر این، مسأله تربیت سیاسیکارگزاران به صورت یک مسأله نظری، تجریدی و ذهنی مطرح نبوده است چرا که امام علی (ع) با این مسأله درگیر بوده و به عنوان یک حاکم سخن گفته و عمل کرده و به ابعاد گوناگون این مقوله پرداخته است.
ضرورت طرح و اهمیت این گونه بحثها برای ما که می‏خواهیم حکومتی دینی و علوی داشته باشیم بر کسی پوشیده نیست. از این روی، نظام اسلامی با الگوگیری از حکومت علوی باید زمینه و شرایط لازم را برای تربیت سیاسی کارگزاران خود فراهم نماید. توجه نداشتن بهاین مهم، ممکن است پیامدهای زیانباری را در پی داشته باشد. از جمله ممکن است کسانی اداره کشور را به دست گیرند که نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان چندان حساسیتی نداشته باشند، و از سوی دیگر در برابر تردیدآفرینی‏های دشمنان، وسوسه شده و به ابزاری در دست آنان بدل گردند و یا توان و کارآمدی لازم را برای مدیریت نداشته باشند و در نتیجه نظام اسلامی به ناکارآمدی متهم گردد.
در این مقاله تلاش خواهیم کرد مهمترین شیوه‏هایی که امام علی (ع) برای تربیت سیاسیکارگزاران خود به کار گرفته است استخراج و تبیین کنیم. اما پیش از پرداختن به این کار، با تحلیل مفهوم‏شناسانه عناصر اصلی بحث، یعنی "شیوه"، "تربیت"، "سیاست"، "روشهای تربیت سیاسی" و "رابطه بین تربیت سیاسی با تربیت دینی و اخلاقی"، زمینه پرداختن به اصل مسأله را فراهم آوریم.
|117|
بررسی مفاهیم
1. مفهوم روش: روش راه رسیدن به هدف است و روش تربیتی راه رسیدن به هدف تربیتی است.
[2] روش تربیتی را می‏توان به دو گونه: ساده و مرکب بیان کرد. روش تربیتی ساده در قالب "مفهوم" و روش تربیتی مرکب در قالب "گزاره انشایی" بیان می‏شود. گاه خوب و بدها تبیین و معرفی می‏شود و گاه به خوب و بدها دستور داده می‏شود. علی (ع) از هر دو روش در تربیت سیاسی کارگزاران و توده مردم استفاده کرده است.
هدف تربیت سیاسی کارگزاران چیست؟ پاسخ به این پرسش بر اساس مکتبهای گوناگون متفاوت است. هر مکتب سیاسی بر اساس اصول و مبانی نظری خود هدفهای ویژه‏ای را دنبال می‏کند. در اسلام هدف از تشکیل حکومت دینی، اجرای شریعت و برآوردن نیازهای مادی و معنوی جامعه است. از این روی، تربیت سیاسی هم باید در این راستا صورت گیرد.
2. مفهوم تربیت: واژه تربیت در لغت به معنای پرورانیدن و یا پرورش دادن و بار آوردن آمده است.
[3] اما در اصطلاح، تعریفهای زیادی از آن ارائه شده است. این تعریفها در عین تعدد، در این جهت توافق دارند که تربیت مجموعه تدابیر و روشهایی است که برای به فعلیت در آوردن ابعاد گوناگون انسان به کار گرفته می‏شود.
با توجه به تعریف یاد شده، مربی باید ابعاد گوناگون انسان را بشناسد تا بتواند جریان تربیت را بر اساس سرشت و فطرت او انجام دهد. افزون بر این، شکوفا کردن ابعاد انسان نمی‏تواند دفعی باشد بلکه باید به تدریج صورت پذیرد.
3. مفهوم سیاست: واژه سیاست در لغت به معنای "اصلاح امور خلق"، اداره کردن و حکم راندن بر رعیت، یا "ریاست نمودن" و "ادب و مجازات کردن"، "ضبط ساختن مردم از فسق بهترسانیدن و زدن"، "اجرای حکم به عدالت" و ... به کار رفته است.
[4] و در اصطلاح، بر اساس اختلاف دید صاحب نظران سیاسی تعریفهای گوناگونی از آن ارائه شده است. سیاست از دیدگاه اسلام، تدبیر و ساماندهی امور مادی و معنوی جامعه است؛ البته به گونه‏ای که رشد و تعالی برای همگان ممکن باشد.
[5]
از روایاتی که واژه سیاست در آنها به کار رفته‏
[6] استفاده می‏شود که سیاست از نگاه اسلامبر دو گونه است: پسندیده و ناپسند. آن سیاستی که در راه اجرای عدالت، ادای حقوق مردم و
|118|
رعایت ارزشهای الهی، به کار رود پسندیده است و آن سیاستی که در راه ستم به مردم و هر گونه باطل و مفاسد به کار رود منفی و ناپسند خواهد بود. به دیگر سخن، اگر سیاست ابزاری برای تأمین نیازهای مادی و معنوی مردم باشد مثبت و پسندیده است و اگر ابزاری برای اهداف شیطانی قرار گیرد ناپسند است.
4. مفهوم تربیت سیاسی: با توجه به آنچه در مفهوم "تربیت" و "سیاست" آوردیم می‏توان گفت: تربیت سیاسی یعنی شکوفاسازی استعدادهای مدیریتی و سیاسی فرد همراه با پرورش ارزشهای دینی اوست.
به دیگر سخن، تربیت سیاسی یعنی پرورش انسانهایی آگاه، شایسته و متعهد. انسانهایی که خود را در برابر خدا و خلق خدا، مسؤول بدانند و در اداره و ساماندهی منطقه مأموریت خود و دیگر عرصه‏های سیاسی، درونی (همانند روابط با مردم و رعایت حقوق آنان) و بیرونی (مسایل جهانی و بین‏المللی...) به وظایف و مسؤولیتهای خود عمل کنند.
5. کارگزاران: کارگزاران ترجمه "عمّال" (جمع عامل) است. در معنای لغت عامل گفته‏اند:
"عامل کسی است که امور شخص را در مال، ملک و کارهای او بر عهده گیرد و متولی آن باشد، از همین جاست که به مسؤول دریافت زکات عامل گفته‏اند.">
[7]
واژه کارگزار در اینجا به معنای مأموری است که از سوی حاکم مسؤولیتی را در امور اجتماعی و سیاسی، اقتصادی و نظامی عهده‏دار می‏شود. بنابراین مقصود از کارگزاران در اینجا استانداران، فرمانداران و کسانی‏اند که به گردآوردن زکات و خراج می‏پردازند. همچنین دیگر افرادی که از سوی حاکم تعیین می‏شوند و نمایندگان آنها جزو کارگزاران به شمار می‏آیند.
6. تربیت دینی و تربیت سیاسی: آیا بین تربیت دینی و تربیت سیاسی و اجتماعی و یا بینتربیت دینی و تربیت اخلاقی رابطه وجود دارد؟ و یا بین آنها هیچ رابطه وجود ندارد؟ به دیگر سخن، آیا تربیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جزو قلمرو تربیت دینی کاری به تربیت سیاسی و اخلاقی ندارد؟
پاسخ پرسش یاد شده بستگی دارد به اینکه ما دین را چه بدانیم. اگر دین را "امری مقدس و صرفاً معنوی و فردی و یا یک تجربه دینی" بدانیم چنان که غربی‏ها و برخی از روشنفکران داخلی چنین پنداشته‏اند، بین آنها هیچ پیوندی وجود ندارد. تربیت دینی شامل تربیت سیاسی و اجتماعی یا تربیت اخلاقی نمی‏شود. اما اگر دین را "مجموعه‏ای از عقاید،
|119|
ارزشهای اخلاقی و احکام عملی" بدانیم همان گونه که متفکران اسلامی معنا کرده‏اند،تربیت‏دینی قلمرو گسترده‏ای پیدا می‏کند و تربیت سیاسی و اجتماعی و تربیت اخلاقی را نیز در بر می‏گیرد و کسی که به تربیت دینی اقدام کند در واقع به تربیت سیاسی و اخلاقی نیز اقدام کرده است.
7. تفاوت تربیت سیاسی کارگزاران با اخلاق کارگزاران: در اخلاق کارگزاران نگاه نخستین و بالذات به فضیلت و رذیلت و خودسازی است و بحثها بر محور "خویشتن‏سازی و چگونگی کسب فضیلتها و کنار گذاشتن رذیلتها دور می‏زند. اما در تربیت در باره "دگرسازی" و اثرگذاری بر اخلاق و رفتار کارگزاران دور می‏زند. این دو عرصه هر چند در بخش عمده‏ای از اصول و اهداف ِکلی، به یکدیگر نزدیک می‏شوند ولی در بخش دیگری از اصول و روشها و نیز نوع نگاه و زاویه دید و حیثیت بحث از یکدیگر فاصله می‏گیرند. غفلت‏از این امر مایه ابهامها و تاریکی‏های فراوانی بویژه در تفاوتهای اخلاق و مباحثتربیت دینی شده است. جداسازی آنها می‏تواند پرتوی روشنتر بر عرصه تحقیق در مسایل اسلامی بیفکند.
روشهای تربیت سیاسی
تربیت سیاسی همانند دیگر انواع و گونه‏های تربیت دارای روشهایی است که باید آنها را شناخت و به کار بست. هرچند در روزگار امام علی (ع) تعلیم و تربیت همانند امروز رشته‏ایعلمی نبود تا از شیوه‏های مشخص، در آن زمان سخن گفته شود. ولی از دقت و تأمل در گفتار و سیره آن بزرگوار در دوره حکومت پنج‏ساله‏اش می‏توان روشهای بسیاری را استخراج و در تربیت سیاسی کارگزاران از آن بهره گرفت. در این مقال، به مهمترین و اساسی‏ترین این روشها خواهیم پرداخت:
1. توجه به رشد عقلانی
در تربیت سیاسی با توجه به موقعیت افراد و مسایل گوناگون از روشهای مختلف تربیتی استفاده می‏شود. از روشهایی که امام علی (ع) برای تربیت کارگزاران و عموم مردم از آن بهره می‏گرفت، شیوه عقلانی است. مقصود از روش عقلانی، مجموعه تدبیرها و راههایی هستند که به گونه‏ای سازمان یافته رشد و پرورش عقل را در دو بند نظری و عملی فراهم می‏آورند.
شخصیت انسان از ابعاد گوناگون جسمی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و عقلانی تشکیل
|120|
می‏شود. از نگاه فیلسوفان تربیتی آنچه در زمینه تربیت بیشتر از همه چیز باید مورد توجه قرار گیرد بُعد عقلانی انسان است چرا که این بُعد بیانگر امتیاز انسان از دیگر حیوانات و به دیگر سخن انسانیت انسان بستگی به پرورش قدرت عقلانی او دارد. از سوی دیگر بُعد عقلانی انسان هر چند از دیگر ابعاد تأثیر می‏پذیرد ولی در پرورش آنها نقشی اساسی دارد. افزون بر همه اینها کار تربیت، خود یک تلاش عقلانی است. بررسی ماهیت انسان، تشخیص نیازهای مادی و معنوی او تهیه برنامه‏های آموزشی، گزینش روشهای اساسی و ارزیابی پیشرفت افراد از جهت تربیتی همه جنبه عقلانی دارند.
[8] قرآن کریم، پایه و اساس نظام تربیتی اسلام را بر حکمت و عقلانیت استوار می‏داند.
[9]
در حکومت و مدیریت و رفتار سیاسی نیز، عقلانیت نقش محوری دارد. سیره امام علی (ع) در همه ابعاد حکومت چه پذیرش خلافت‏
[10] و چه پس از آن در برخورد با مردم و جریانهای گوناگون و کارگزاران بر عقلانیت استوار بود. در گفتار امام علی (ع) سخن راجع به عقل، عاقل و دعوت به تفکّر و تعقّل فراوان است.
[11] هدف در اینجا نقل این نمونه‏ها و تحلیل آنها که در جای خود بسیار لازم است، نیست. در اینجا تنها به نمونه‏هایی اشاره می‏کنیم که علی (ع) از این شیوه برای تربیت کارگزاران خود سود جسته است.
الف. تفکّر و تعقّل
دعوت به تفکر و تعقل یکی از شیوه‏های تربیت عقلانی است. علی (ع) از این شیوه نیز در تربیت سیاسی کارگزاران بهره گرفته است. سخنان امام علی (ع) در این باره بر دو گونه است. در پاره‏ای از آنها به گونه‏ای عامّ، همه مردم از جمله کارگزاران به تفکر و تعقل دعوت و پیامدهای آن نیز بیان شده است:
تفکر و احتیاط، انسان را از لغزشها نگه می‏دارد.
[12]
هر کس فکرش طولانی‏تر باشد بصیرت او نیکوتر است.
[13]
پاره‏ای از سخنان خاص کارگزاران است. در اینجا نیز تنها به یکی از نامه‏های آن بزرگوار به یکی از کارگزارانش به نام عبداللَّه قیس مشهور به ابوموسی اشعری بسنده می‏کنیم:
ابوموسی اشعری پیش از حکومت امام علی (ع) والی و کارگزار کوفه بوده است. پس از بیعت مردم با علی (ع) او نیز از مردم برای آن حضرت بیعت گرفت و همچنان به عنوان کارگزار کوفه باقی ماند. وقتی جنگ جمل در گرفت او چون انسانی جاه‏طلب و عافیت‏خواه
|121|
بود می‏خواست در گوشه‏ای بنشیند و از منافع حکومت استفاده کند و از صدمات آن برکنار باشد، از این روی، در برابر دعوت علی (ع) به شرکت در جنگ جمل نه تنها پاسخ مثبت نداد که به مردم گفت: این جنگ فتنه است، و هر دو طرف جنگ مسلمانند و شرکت در آن جایز نیست! علی (ع) در نامه‏ای پس از اشاره به برخورد نادرست ابوموسی می‏نویسد:
"فاذا قدم علیک رسولی فارفع ذیلک و اشدد مئزرک و اخرج من حجرک و اندب من معک فانحققت فانفذ و ان تفشلت فابعد ... فاعقل عقلک، و املک امرک و خذ نصیبک و حظّک ...؛
[14]
وقتی که فرستاده من بر تو وارد شد دامن به کمر زن و کمربندت را محکم ببند، و از خانه‏ات بیرون آی، و از کسانی که با تو هستند دعوت نما، اگر حق را یافتی و تصمیم خود را گرفتی آنها را به سوی ما بفرست و اگر سستی را پیشه کردی از مقام خود دور شو ...">
سپس آن حضرت پس از اشاره به آثار زیانبار کناره‏گیری از حق از او می‏خواهد که با تفکر و در کمال آزادی راه درست را از نادرست تشخیص دهد و هر کدام را می‏خواهد انتخاب کند. لذا پس از آن می‏فرماید:
"عقلت را جمع کن و اندیشه‏ات را به کار گیر و مالک کار خویش باش و بهره و نصیبت را دریاب...">
سپس آن بزرگوار اشاره می‏کند که اگر این کار را نمی‏پسندی از حکومت کناره‏گیری کن.
ب. دعوت به دانش و همنشینی با عالمان
یکی از راههای پرورش عقل، فراگیری دانشهای گوناگون است:
"العقل غریزة تزید بالعلم و التجّارب؛
[15]
عقل غریزه‏ای است که به وسیله علم و تجربه رشد پیدا می‏کند.">
علم و دانش مقدمه عمل است و انسان برای تشخیص درست از نادرست و انجام کارهایپسندیده به آن نیاز دارد. از باب نمونه علی (ع) به یکی از کارگزاران خود به نام کمیل‏می‏فرماید:
"یا کمیل لا تأخذ الّا عنّا تکن منّا؛
ای کمیل، سرمایه علمی و عملی خود را جز از ما مگیر تا از ما باشی.">
"یا کمیل، ما من حرکة ا ِلّا و انت محتاج فیه الی معرفة؛
[16]
ای کمیل، هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو در آن نیاز به شناخت داری.">
از فراز یاد شده برمی‏آید که کارگزاران حکومتی در همه کارهای خود چه حکومتی و چه غیر حکومتی نیاز به شناخت و آگاهی دارند. تحقق اهداف حکومت دینی، اجرای شریعت،
   
|122|
برخورد با دشمنان... همه و همه نیاز به دانش و آگاهی‏های گوناگون دارد. و در بسیاری از موارد از عهده یک نفر برنمی‏آید و شاید به همین جهت باشد که یکی از سفارشهای علی (ع) به کارگزاران همنشینی و گفت و گوی با عالمان و نخبگان است:
"با دانشمندان و حکیمان فراوان گفت و گو کن. چرا که گفت و گوی با آنان سبب آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانون است.">
[17]
مقصود امام (ع) از فرازهای یاد شده تنها همنشینی و گفت و گوی صرف نیست، بلکه بهره‏گیری از آنان در مدیریت و تحقق اهداف حکومت دینی است. و از این روی، گفت و گوی با آنها سبب آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانون دانسته شده است.
ج. مشورت
یکی از راههای رشد عقلانی بهره‏گیری از مشورت است. مشورت یعنی یاری جستن از عقل و درایت و تجربه دیگران. در آیات و روایات به آن سفارش شده است.
[18] بی‏گمان رهبران جامعه، بیش از هر کس به دلیل مسؤولیتهای گسترده خود نیاز به مشورت دارند. در گفتار و سیره امام علی (ع) مشورت حضوری جدی دارد. آن بزرگوار، در انتخاب کارگزاران و دیگر مسایل سیاسی به رایزنی می‏پرداخت. و گاه به صراحت از آنان طلب مشورت می‏کرد.
[19] برای تربیت سیاسی کارگزاران نیز به این شیوه فراخوانده است. از باب نمونه در عهدنامه مالک اشتر، بحث مشروحی در باره بایسته‏ها و نبایسته‏های رایزنی دارد.
[20] از نگاه علی (ع) چون مشاوران حاکم و کارگزاران، نقشی مؤثر و گاه تعیین‏کننده در چگونگی اداره کشور و تحقق اهداف مادی و معنوی حکومت دارند بنابراین باید در گزینش آنان ملاکها و معیارهای گوناگون، رعایت شود. مسامحه و اهمال‏کاری
|123|
کارگزاران در این ملاکها پیامدهای زیانباری برای کشور و حکومت در پی دارد. پاره‏ای از ملاکهای گزینش مشاوران دارای جنبه‏های فنی و تخصصی است که رعایت آن چندان نیاز به سفارش ندارد چرا که روشن است که مثلاً مشاور نظامی باید تجربه و آگاهی‏های کافی در مسایل جنگ و دفاع و امور نظامی داشته باشد و مشاور اقتصادی دارای تجربه و تخصص در این رشته باشد. آنچه یادآوری آن بسیار ضروری است معیارهای اخلاقی است که ممکن است نادیده گرفته شده و قربانی تجربه و تخصص گردد. از این روی، امام علی (ع) از کارگزاران خود می‏خواهد که به این معیارها توجه کافی داشته باشند و مشاوران خود را از کسانی گزینش نمایند که دارای شهامت، سخاوت و مناعت طبع باشند. زیرا رأی و نظری که از موضع ترس، بخل و طمع صادر شود هیچ ارزشی ندارد و مشاورانی که چنین خصلتهایی داشته باشند نه تنها کمکی به کارگزار نمی‏کنند بلکه دست و پای او را می‏بندند، توکل را از او می‏گیرند و از قدرت برخورد او می‏کاهند. از باب نمونه علی (ع) به مالک اشتر چنین دستور می‏دهد:
"و لا تدخلنّ فی مشورتک بخیلاً یعدل بک عن الفضل، و یعدک الفقر و لا جباناً یضعفک عن الامور، و لا حریصاً یزیّن لک الشره‏بالجور؛
[21]
به هیچ روی در مشورت خویش از هیچ بخیلی مشورت مخواه، چرا که بخیل تو را از فضل منصرف کرده و همواره تو را به فقر و تنگدستی تهدید می‏کند. و همچنین هیچ ترسو و بزدلی را که از برخورد با جریانات ناتوانت می‏نماید، و نه هیچ حریصی را که برای تو افزون‏طلبی به ستم را، با همه زشتی آن، آرایش می‏دهد.">
امام علی (ع) در تحلیل این سخن که با افراد سه‏گانه فوق مشورت نشود اشاره‏ای به ریشه مشترک آن سه خصلت دارد با این بیان که: ترس، بخل و حرص از بدبینی به خدا نشأت می‏گیرند. یعنی کسی که بخیل است در حقیقت بینش نادرستی در مورد مائده گسترده الهی دارد و کسی که گرفتار حرص است خزائن پایان‏ناپذیر حق را
   
|124|
محدود و همه چیز را برای خود می‏خواهد. و کسی که ترسو و بزدل است حمایتها و مددهای غیبی حق را قبول ندارد. بدین ترتیب اگر در کسی هر یک از این سه خصلت بود دلیل وجود ریشه آن یعنی بدبینی به خداست و اگر بدبینی به خدا وجود داشته باشد دو خصلت دیگر و گاه خصلتهای منفی دیگر نیز هست:
"فانّ البخل و الجُبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظّن باللَّه؛
[22]
پس، همانا بخل، ترس و حرص غریزه‏های پراکنده و گوناگونی هستند که ریشه مشترکشان بدبینی به خداست.">
از فرازهای یاد شده می‏توان به یک نکته دقیق و ظریف دیگری نیز دست یافت و آن رابطه جهان‏بینی و اخلاق است. ریشه همه ضعفهای اخلاقی در ضعف جهان‏بینی و راه علاج و اصلاح اخلاق نیز، در مرتبه نخست تصحیح جهان‏بینی است.
نکته درخور یادآوری این است که آنچه در این شیوه از نگاه علی (ع) اهمیت دارد، تقابل و بررسی آراء از ابعاد گوناگون و گزینش بهترین آنهاست:
"هر کس خودرأی شد به هلاکت رسید و هر که با دیگران مشورت کرد، در عقلهای آنان شریک‏شد.">
[23]
در جای دیگر آن حضرت می‏فرماید:
"رأی‏ها را، برخی بر برخی دیگر عرضه کنید که رأی درست این گونه پدید می‏آید. رأی و نظر چون شیری که برای بیرون آوردن کره آن در میان مشک می‏ریزند و زنند بزنید، تا به وسیله تقابل آرا و برخورد اندیشه‏ها به نظر درست برسید.">
[24]
فرازهای یاد شده، زیباترین سخنان در باره مشورت و بهره‏گیری از عقل جمعی و مشترک است. تأکید و توصیه امام علی (ع) به کارگزاران به بهره‏گیری از این شیوه بدین علت است که کارگزاران نمی‏توانند به تنهایی همه مسایل را بفهمند. و در عمل گرفتار خطاهای فراوانی خواهند شد. بهره‏گیری از این شیوه رویکردی است که می‏تواند چنین ضعفی را جبران و میزان خطاها را در عمل به حداقل برساند.
امروزه اگر کارگزاران حکومتی ما در رده‏های گوناگون از این شیوه استفاده کنند شاید بسیاری از سخنان و حرکتهای ناهنجاری را که پیامدهای زیانباری برای دین و دولت دارد، نگویند و انجام ندهند.
|125|
ه- . تجربه‏اندوزی و استفاده از تجربه‏های دیگران
تجربه، در لغت از ریشه "جرب" و به معنای آزمودن است.
[25] در دانش منطق "تجربیات" یکی از اقسام شش‏گانه قضایای یقینی: "اولیات، مشاهدات، تجربیات، حدسیات، متواترات، فطریات" است. و آن قضایایی است که عقل به وسیله تکرار مشاهدات، به آن دست می‏یابد. در تکرار مشاهدات، حکمی در نفس رسوخ می‏کند که هیچ شکی در آن ندارد.
[26] امام علی (ع) در روایات بسیاری تجربه را یکی از روشهای تربیت عقل معرفی کرده است.
[27]
از سخنان آن بزرگوار استفاده می‏شود که دو عامل علم و تجربه، در تربیت عقل نظری نقش زیادی دارند:
"عقل استعداد طبیعی است که با علم و تجربه افزایش پیدا می‏کند.">
[28]
"تجربه‏ها تمام نشدنی و عاقل از سوی آنها در زیادت است.">
[29]
روایات یاد شده و امثال آن بیانگر پیوندی مستحکم میان تجربه‏اندوزی و رشد عقل است. با هر تجربه‏ای عقل طبیعی به رشدی تازه دست یافته و از دانش و بینشی تازه برخوردار می‏گردد چرا که فرموده علی (ع):
"التجربة علم مستانف؛
[30]
علم جدید به وسیله تجربه‏ها به دست می‏آید.">
افزون بر این، امیرالمؤمنین علی (ع) بهره‏گیری از تجربه‏های دیگران را امری لازم و عامل موفقیت و انتخاب درست دانسته است. سخنان آن بزرگوار در این باره نیز بسیار است؛ تنها به یک نمونه بسنده می‏کنیم:
"پسرم، بیش از آنکه دلت سفت و عقلت مشغول شود به ادب کردن تو پرداختم، تا مجّدانه به کار برخیزی و از تجربه‏هایی که دیگران زحمت آن را کشیده‏اند بهره‏مند گردی و خود از رنج جستجو بیاسایی و از پرداختن به تجربه مجدد معاف شوی؛ و از این راه حاصل آنچه ما آزمودیم در اختیار تو قرار می‏گیرد.">
[31]
تفکر، دانش‏آموزی، رایزنی و... در تربیت سیاسی کارگزاران بسیار مهم و مربوط به بُعد نظری عقل است اما بُعد بسیار مهم و ارزشمند دیگر در تربیت سیاسی توجه به عقل عملی یا همان اخلاق است. گرایش به نیکی‏ها، ارزشها و خوبی‏ها و دوری از رذیلت‏هاست. هرچند شماری از متخصصات تعلیم و تربیت پنداشته‏اند که پرورش نیروی عقلانی در تربیت کافی است و این شیوه تربیت اخلاقی را نیز تضمین می‏کند ولی با توجه به نقش نیروی عقلانی در پرورش اخلاقی می‏توان گفت که پرورش این نیرو برای پرورش اخلاقی کافی نیست. چرا
|126|
که تسلط پاره‏ای از تمایلات شخصی انسان را در موارد گوناگون از فعالیت باز می‏دارد. گاهی نفوذ این تمایلات به اندازه‏ای است که بهترین افراد تربیت شده را نیز تحت تأثیر قرار می‏دهد. به طور کلی نیروی عقلانی با همه اهمیت آن به خاطر محدودیتهای آن نمی‏تواند درهمه شؤون زندگی راهنمای انسان باشد و حرکت او را در حفظ ارزشهای انسانی تضمین نماید. بنابراین، تربیت اخلاقی نیز اهمیت ویژه‏ای دارد. در این زمینه در همین مقاله توضیح بیشتری خواهیم داشت.
2. روش الگویی
یکی از روشهای تربیتی امام علی (ع) ارائه الگوی عملی است. ارائه الگو به کارگزاران از ابعاد گوناگون در تربیت آنان مؤثر است. کارگزاران با شناخت ویژگیهای الگو و یا مشاهده رفتار الگو از آن پیروی می‏کنند. در جهان‏بینی اسلامی، پشتوانه باور به رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص) و امامت پیشوایان معصوم اصل الگومداری است. خداوند در دروه‏های گوناگون پیامبران را فرستاده تا مردم بویژه مسؤولان حکومتی از رفتار آنان پیروی کرده و آنان را در ابعاد گوناگون زندگی الگوی خود قرار دهند. به همین دلیل بسیاری از پیامبران در قرآن به عنوان امام و اسوه معرفی شده‏اند.
[32] از باب نمونه قرآن در باره اسوه بودن پیامبر اسلام چنین می‏فرماید:
"لقد کان لکم فی رسول اللَّه اسوة حسنة ...؛
[33]
برای شما رسول خدا الگوی نیکو و پسندیده‏ای است.">
در روایات نیز از امامان معصوم (ع) به عنوان الگو
[34] و "میزان">
[35] و یا "میزان العدل">
[36] یاد شده است. پیامبر و امام، الگو و میزان است. یعنی روش زندگی او در زوایای گوناگون فردی و اجتماعی درخور پیروی است. الگو بودن آن بزرگواران ویژه زمان و مکان خاصی نیست. برای همه انسانها تا روز قیامت درخور پیروی است. در سیره علوی، بحث از الگو و تأکید بر روش الگویی با مطرح ساختن روش زندگی پیامبر اسلام (ص) به عنوان برجسته‏ترین الگوی تربیتی آغاز می‏شود:
"و لقد کان فی رسول اللَّه (ص) کاف لک فی الاسوة ... فتأسّ بنبیّک الاطیب الاطهر (ص) فان فیه اسوةٌ لمن تأسی و عزاءً لمن تعزی‏ و احبّ العباد الی اللَّه المتأسی بنبیّه و المقتص لاثره ...؛
[37]
برای تو کافی است که رسول خدا (ص) را الگو و اسوه خود قرار دهی ... پس به پیامبر خود که پاک و پاکیزه است الگو بگیر، چرا که او خوب الگویی است برای الگوخواهان، و نسبت شایسته و نیکویی است برای کسی که بخواهد به او نسبت داشته باشد. محبوب‏ترین بندگان در نزد خداوند بنده‏ای است که از پیامبرش پیروی کند و جای بر جایگاه قدم او نهد.">
|127|
امام علی (ع) در فرازهای یاد شده پس از روشن کردن جایگاه اسوه‏گیری از سیره نبوی، عموم مردم چه کارگزاران و چه غیر آنان را به پیروی رفتاری از آن حضرت تشویق و پیشگامان این راه را از محبوب‏ترین بندگان خدا می‏داند. آن بزرگوار در ادامه همین خطبهبهره‏مندی از چنین الگویی را از منّتها و نعمتهای بزرگ خدا بر بندگانش می‏داند که با پیش روی داشتن آن در همه ابعاد زندگی بی‏هیچ دغدغه و لغزشی می‏توان آن را پی گرفت و در مسیر هدایت گام زد.
امام علی (ع) در برشماری عوامل مؤثر بر شخصیت خود نیز، سیره نبوی را کلیدی‏ترین الگوی جهت‏دهنده خود دانسته و یادآور می‏شود که در زندگی همواره با پیامبر (ص) همگام و همراه بوده و همچون سایه‏ای آن حضرت را دنبال می‏کرده است و ایشان نیز، هر روز نکته‏ای از اخلاق نیک را برایشان آشکار می‏ساخته است.
[38] و به اندازه یک لحظه با او مخالفت نکرده است.
[39] امام علی (ع) در برخی از نامه‏ها و خطبه‏ها به صراحت از الگو بودن خود نیز برای کارگزاران سخن گفته است و خویشتن را پیشوایی که باید در همه زندگی از جمله رفتار سیاسی الگو قرار گیرد معرفی می‏کند. از باب نمونه:
وقتی که خبر می‏رسد یکی از کارگزاران او به نام عثمان بن‏حنیف به یک مهمانی مجلل‏رفته و با شکم‏خواران هم‏سفره شده ضمن هشدار و پند و اندرز به اینکه باورنمی‏کردم‏که بر سر سفره جمعیتی بنشینی که مستمندشان محروم و توانگرشان حضور داشته باشند می‏نویسد:
"آگاه باش که هر مأموم و پیروی، امام و پیشوایی دارد که به ناچار باید به او اقتدار کند و از نور دانش او بهره جوید. آگاه باشید که امام شما از دنیاتان به همین دو جامه کهنه و فرسوده، و دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باش، شما نمی‏توانید چنین باشید. اما مرا با پرهیزگاری و تلاش و کوشش و عفت و پایداری یاری دهید به خدا سوگند که از دنیای شما طلا و نقره‏ای نیندوخته‏ام و از زمین آن یک وجب ذخیره نکرده‏ام ...">
[40]
آنگاه امام (ع) فصلی در باره بی‏ارج بودن دنیا و زهد و پارسایی خویش آورده و سپس چنین می‏نویسد:
"اگر می‏خواستم که از عسل مصفا و مغز گندم و لباس پرنیان بهره گیرم، برای من میسر بود. اما هیهات که هوای نفس بر من چیره شود و حرص و آز به گزینش غذاها وادارم کند، و شاید که در حجاز و یمامه کسی باشد که به یک قرص نان محتاج است و روی سیری را ندیده؟ یا سیر بخوابم در حالی که اطراف من شکمهای گرسنه و جگرهای تشنه باشند. آیا می‏توانم
   
|128|
به این قانع باشم که بگویند: این است امیر مؤمنان، حال آنکه در ناملایمات روزگار شریک آنان نباشم، یا در تنگنای معیشت با آنان برابری نکنم؟!">
[41]
آن بزرگوار در چندین جای دیگر،
[42] بر نقش الگوی زندگی و سیره اهل بیت و از جمله خود او به عنوان یکی از اهل بیت تأکید کرده و یادآور می‏شوند که:
"به اهل بیت پیامبر (ص) بنگرید؛ از آن سو که آنان گام برمی‏دارند بروید؛ پای در جای آنان بگذارید که هرگز آنان شما را از هدایت بیرون نمی‏برند و به پستی و هلاکت نمی‏افکنند. اگر سکوت کردند سکوت کنید و اگر قیام کردند همراهشان قیام کنید. از آنان پیشی نگیرید که گمراه می‏شوید و از آنان عقب نمانید که تباه می‏گردید.">
[43]
در خطبه دیگر با دعوت به الگوبرداری از اهل بیت (ع) و با برشماری برخی از ویژگیهای شخصیتی خود، راه هر گونه توجیه و بهانه‏جویی را بر همگان می‏بندد و آنان را به الگوبرداری گفتار و رفتار خود فرا می‏خواند.
[44]
از این نمونه‏ها در سخنان علی (ع) بسیار است و نشان می‏دهد که آن بزرگوار در تربیت‏مردم بویژه کارگزاران از این شیوه بهره می‏گرفته است. یاران و کارگزاران آن حضرت‏نیز، از این سیره پیروی کرده و به آن حضرت اقتدا می‏کردند. و این امر سبب شد کهبیشتر اصحاب و کارگزاران با پیروی از این شیوه به مراتب بالایی از شایستگی و توانایی دست یابند.
امام علی (ع) با گذر از الگو بودن زندگی پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) و خودش به نقش ویژه دیگر الگوها در عرصه‏های گوناگون بویژه در عرصه‏های سیاسی و اجتماعی، از حاکمان و کارگزاران می‏خواهد که الگوی درستی برای دیگران باشند:
"الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم؛
[45]
مردم به حاکمان و کارگزاران خود شبیه‏ترند تا به پدرانشان.">
تأثر مردم از کارگزاران ریشه در الگوگیری و.
|129|
همانندسازی دارد. هرچند امام (ع) در گفتار بالا در صدد توصیف واقعیت و تأثر جامعه از حال و هوا و رفتار سیاسی‏اند نه تأیید آن در همه ‏موارد. اما پیام ضمنی این کلام، تأکید بر نقش الگویی حاکمان‏و کارگزاران در زندگی انسانهاست. از این روی امام(ع) برای الگوهای غیر معصوم هشدارها و ویژگیهایی را لازم شمرده است.
[46]
3. تشویق و تنبیه
یکی از شیوه‏های مهم و اساسی در تربیت، تشویق و تنبیه است. انسان به گونه‏ای طبیعی از تشویق لذت برده و از تنبیه روی‏گردان است. ساختار روانی و عاطفی انسان به گونه‏ای است که اگر تشویق شود به کارهای نیک علاقه بیشتری پیدا کرده و انگیزه‏اش برای فعالیت بیشتر می‏گردد. تنبیه، نیز عاملی است برای جلوگیری از کارهای ناپسند و یا انجام کارهای‏زشت.
بی‏گمان، هر دو در تربیت انسان نقش مؤثر دارند. به کارگیری این شیوه در همه مراحل زندگی مفید و سازنده است، ولی در دوران اقتدار انسان توجه به آن اهمیت بیشتری دارد. امروزه کارشناسان تربیتی بر استفاده از این شیوه در تربیت افراد تأکیدفراوان دارند.
[47] قرآن‏نیز در آیات بسیاری بر این شیوه صحه گذاشته است.
[48] البته انسانهایی چون امیرالمؤمنین علی (ع) که از لحاظ تربیتی در سطحی بسیار عالی قرار دارند کارهای پسندیده را به خاطر پاداش و تشویق و کارهای ناپسند را به خاطر کیفر و عقوبت انجام نمی‏دهند و ترک نمی‏کنند: "الهی ما عبدتک خوفاً من عقابک و لا رغبةً فی ثوابک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک.">
[49]
البته این استثناء است. در عموم انسانها بویژه در باره کارگزاران به کارگیری این شیوه ضروری است. حاکم اسلامی
   
|130|
نسبت به اعمال همکاران و معاونان و کارگزاران خود نمی‏تواند بی‏تفاوت باشد و باید از عملکرد افراد صالح و خدوم قدردانی و به افراد غیر صالح و منحرف هشدار دهد و در برابر هر یک موضع مناسب بگیرد.
گفتار و رفتار امام علی (ع) در تربیت و هدایت همگان بویژه کارگزاران نه تنها بیانگربه‏کارگیری شیوه تشویق و تنبیه است که آن بزرگوار با توجه به ضرورت این شیوه چنین‏ می‏فرماید:
"و لا یکوننّ المحسن و المسیی‏ء عندک بمنزلة سواء فانَ فی ذلک تزهیداً لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریباً لاهل الاسائة علی الاسائة و الزم کلاً منهم ما الزم نفسه؛
[50]
مبادا که نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان باشند. چرا که برابر بودن آنان سبب دلسردی نیکوکاران از کار نیک و تشویق و تجری بدکاران به کار ناشایست شود. با هر یک با نوع تعهدی که خود را بدان ملزم ساخته، برخورد کنی.">
در فرازی دیگر از همان نامه آمده است که:
"همواره از آنان ستایش کن و کار ارزشمندی را که به آن آزموده شده‏اند، برشمار چه یادآوریمکرر کارهای ارزشمند آنان، شجاع را به جنب و جوش آورده و وامانده را ترغیب می‏کند.">
[51]
در دو فراز یاد شده امام علی (ع) به دو نکته مهم و اساسی زیر اشاره دارند:
1. تشویق نیکوکاران در گسترش نیکیها تأثیر فراوان دارد و دیگران را نیز به کارهای نیک تشویق می‏کند.
2. کارگزاری که خدمتی و یا کار نیک دیگری انجام داده باید همواره مورد ستایش باشد و به یک بار تشویق بسنده نشود بلکه در هر مناسبتی باید اشاره‏ای به آن بشود.
رعایت این شیوه در تربیت سیاسی کارگزاران بسیار مؤثر است و زمینه تلاشهای باارزش‏تر آنان را فراهم می‏سازد. و به دیگران نیز می‏آموزد که شخصیت را باید از راه عمل و خدمت و شایستگی کارآیی به دست آورد نه وابستگی و تملق و چاپلوسی و یا اعمال دیگر.
برخورد امام (ع) با کارگزاران و مدیران خود نیز، بر اساس همین شیوه استوار بود. از باب‏نمونه:
هنگامی که "عُمر بن‏ابی‏سلمه مخزومی" کارگزار "بحرین" را برای همکاری و همراهی در جهاد با معاویه فرا خواند و به جای او "نعمان بن‏عجلان زرقی" را نصب کرد در نامه‏ای چنین نوشت:
"ولایت بحرین را به "نعمان بن‏عجلان" سپرده و تو را عزل می‏کنم، نه به دلیل نکوهش و توبیخ
|131|
چه آنکه تو مأموریت خود را به خوبی انجام داده و امانت را به خوبی ادا کردی. پس به سوی ما بیا، بدون آنکه مورد سوء ظن یا مستوجب سرزنش و یا متهم و گنهکار باشی. همانا قصد حرکت به سوی ستم‏پیشگان شام را دارم و می‏خواهم که با من باشی، چرا که تو از کسانی هستی که در جهاد با دشمن و استوار ساختن ستون دین بدانها اعتماد دارم.">
[52]
امام در نامه بالا، ضمن تقدیر از تلاش کارگزار و نماینده خود در بحرین، و دفع هر گونه توهمّ نابجا در مورد عزل او، اشاره می‏کند که او را به عنوان همکار و همراه نزدیک خود برای کاری مهمتر به حضور طلبیده است.
از این نمونه‏ها در سخنان علی (ع) فراوان است تنها به فهرست برخی از آنها اشاره‏می‏کنیم:
علی (ع) از مردم کوفه به دلیل فداکاری آنها در جنگ جمل قدردانی کرد.
[53] یاد شهدایبصره‏
[54] و کارگزاران شهیدش را گرامی داشت.
[55] و از صفات و برجستگی‏های نیکوی زندگانی آنها یاد می‏کرد.
[56] در چندین مورد از محمد بن‏ابی‏بکر و مالک اشتر ستایش و قدردانی کرده است.
[57]
امام علی (ع) همان گونه از کارگزاران خوب تقدیر و ستایش کرده، هرگاه کارگزاران و مدیران خود را در شرایطی می‏دید که به دلیل تخلفات و یا سهل‏انگاری‏ها مستوجب نکوهشند، بدون فوت وقت، هشدار و اخطار لازم را داده و در اصلاح یا عزل کارگزار ناصالح به سرعت اقدام می‏کرد.
[58] با مطالعه دوران حکومت پنج ساله امام علی (ع) به نمونه‏های زیادی در این باره برخورد می‏کنیم. از باب نمونه:
بخشی از نامه امام به "منذر بن‏جارود عبدی" را که به دلیل خیانتی که مرتکب شده، مورد نکوهش وی قرار گرفته می‏آوریم:
"اما بعد، پاکی پدرت مرا در باره تو به فریب افکند، فکر کردم از او پیروی می‏کنی و به راه او می‏روی، اما بر اساس گزارشاتی که به من رسیده تو دربست پیرو هوای نفس شده‏ای و برای‏آخرتت چیزی باقی نگذاشته‏ای، به آبادی دنیایت با تباه ساختن دینت پرداخته، و در راه‏پیوند فامیل، از دینت بریده‏ای. اگر آنچه به من رسیده واقعیت دارد، شتر ِسواریخانواده‏ات و بند نعلت از تو پربهاتر است. و هر کس مانند تو چنین باشد صلاحیت ندارد که با او شکافی پر شود، و یا به وسیله او کاری سامان پذیرد، یا منزلت او را بالا برند و یا در امانت شریک گردد و یا بر درآمدهای دولت امین شناخته شود. اینک با رسیدن این نامه خودت را نزد من معرفی کن.">
[59]
|132|
انواع تشویق و تنبیه
در اصل مسأله هیچ تردیدی نیست. مهم، نوع به کارگیری و اجرای درست این شیوه‏است. بی‏تردید اگر تشویق و تنبیه درست به کار گرفته شوند در تربیت و اصلاح‏کارگزاران نقش مهمی را ایفا خواهند کرد. چرا که ممکن است سهل‏انگاری و یاتندروی در به کارگیری آن پیامدهای زیانباری را در پی داشته باشد. بنابراین آنچه مهم است این است که مربیان بتوانند از این روش گرانبها با شناخت گونه‏های آن و همچنین حد و مرزهای آن سود ببرند.
تشویق و تنبیه گونه‏های گوناگونی دارد: نگاه محبت‏آمیز، احترام، ستایش، نوازش عملی، دادن هدیه و پاداش همگی از گونه‏های تشویق به شمار می‏آیند و می‏توان با توجه به جایگاه فرد و موقعیت زمانی و مکانی او از هر کدام که مناسب‏تر است سود جست.
سرزنش، بی‏حرمتی و بی‏اعتنایی، جریمه، کیفر، بدنامی و ... از گونه‏های تنبیه به شمار می‏آیند. علی (ع) یاران و اصحابش را با توصیف و تعریف و عبارتهای حماسی تأیید و تشویق می‏کرد. از باب نمونه در خطبه‏ای خطاب به آنان چنین فرمود:
"شمایید یاران حق و برادران دینی و ایمانی که در روز جنگ و سختی چون سپر نگهبان حق هستی ...">
[60]
امام علی (ع) پیش از جنگ صفین طی نامه‏ای شماری از کارگزارانش ضمن ستایش و تقدیر از آنان برای همکاری و همراهی در جنگ بر ضد معاویه دعوت کرد.
[61]
رعایت حدّ و مرزها
تشویق و تنبیه نیز همانند هر کار دیگری باید قانون‏مند و در چارچوب خاص خود به کار گرفته شود تا پیامدهای مطلوب خود را بر جای گذارد.
1. دلیل تشویق و یا تنبیه باید شفاف و روشن باشد. تا کارگزار بداند در برابر چه کاری تشویق و یا تنبیه شده است. این شیوه سبب می‏شود که وی به آن کار استمرار بخشد و یا از آن پرهیز کند. به عنوان نمونه: نصب عتاب بن‏اسید به عنوان کارگزار مکه‏
[62] و احترام ویژه امام صادق (ع) به هشام‏
[63] و بیان دلیل آن از سوی پیامبر (ص) و امام صادق (ع) می‏تواند الگوی بسیار خوبی برای ما باشد.
بیان علت تشویق و تنبیه نه تنها موجب تقویت رفتار مورد نظر یا دوری از آن در کارگزار
|133|
می‏گردد که شبهه تبعیض را نیز از ذهن دیگر کارگزاران می‏زداید و راهکار جدیدی برای رسیدن به تشویق و دوری از تنبیه به آنها می‏آموزد.
2. در انواع تشویق و تنبیه هر چند ستایش و یا تنبیه جزیی باشد نباید تبعیض صورت گیرد چرا که این کار اثر آن را از بین می‏برد و مشکلات جدیدی را به وجود می‏آورد و از باب نمونه: اگر فردی صرفاً به دلیل دوستی و یا وابستگی به حاکم تشویق شود و یا از تنبیه او صرف نظر گردد، این کار موجب غرور کاذب در وی شده و دل‏سردی دیگر کارگزاران را در پی خواهد داشت.
3. حاکم نباید تلاش یکی را به دیگری نسبت داده و ارزش خدمت او را کمتر از آنچههست به شمار آورد. بزرگی شخص نباید موجب آن شود که کار کوچکش را بزرگ بشمارند و معروف و مشهور نبودن وی نباید سبب گردد که خدمت پر ارجش کوچک جلوه داده شود.
[64] در تنبیه نیز نباید از حدّ اعتدال خارج شد چرا که افراط در آن آتش لجاجت را شعله‏ور می‏سازد و این کار با فلسفه تنبیه ناسازگاری دارد. تنبیه همانند امر به معروف و نهی از منکر باید از مراحل نرم و آسان به مراتب سخت و خشن انتقال یابد. در هر حال راه جبران خطا را نباید بست. داستان مصقلة بن‏هبیره‏
[65] و نامه امام به اشعث بن‏قیس‏
[66] و... نمونه‏های بسیار خوبی برای شیوه تنبیه به شمار می‏آیند.
4. تشویق لزوماً نباید مستلزم هزینه‏های سنگین و بار مالی بر بیت المال باشد. بلکه گاهی بر شمردن کارهای مهم کارگزاران امر تشویق را محقق می‏سازد.
[67] البته این سخن به معنای نفی پاداشهای مالی نیست. مقصود این است که نباید بر آن تکیه داشت. علی (ع) در همین خصوص چنین می‏فرماید:
"اگر پیامبران دارای سلطنت و قدرت بودند و خداوند گنجهای طلا و باغهای سرسبز و خرم را در اختیار آنان می‏گذاشت به گونه‏ای که همه سرکشان سر تعظیم فرود می‏آوردند، اما مناسب نبود زیرا در آن صورت ایمان آنها به خاطر ترس و یا طمع و علاقه به مادیات بود و خلوص نیت ایشان از بین می‏رفت.">
[68]
5. افزون بر همه اینها، تشویق و تنبیه باید فوری و پس از انجام کار خوب و یا بد صورت پذیرد و متناسب با کارهای انجام شده باشد. در برابر کاری کوچک نباید جایزه‏ای بزرگ داد و یا تنبیهی شدید کرد. و یا به عکس در برابر کاری بزرگ و شایسته تشویقی کوتاه و کم‏بها داد. و یا تنبیهی سبک کرد. تشویق و تنبیه باید به گونه‏ای باشد که موجب غرور و لجاجت نشود. برای هر یک از گونه‏های تشویق و تنبیه و همچنین حد و مرزهایی که آوردیم می‏توان
   
|134|
نمونه‏هایی از سخنان امام علی (ع) ارائه داد. ولی به خاطر آنکه بحث به دراز نکشد شما را به منابعی که در پاورقی آمده است ارجاع می‏دهیم.
[69]
4. شیوه نظارت
تربیت سیاسی کارگزاران از راه نظارت و مراقبت بر آنان یکی دیگر از شیوه‏های تربیتی امام علی (ع) بود. آن بزرگوار هر چند همواره به کارگزاران خود پند و اندرز داده و به یاد خدا و ترس از قیامت فرا می‏خواند و با موعظه و هشدارهایی تکان‏دهنده آنان را متوجه وظایف و مسؤولیتهای خود می‏کرد، اما هرگز بدین بسنده نمی‏کرد چرا که ایشان به خوبی می‏دانست که قدرت همواره میل به اقتدارطلبی و تمامیت‏خواهی دارد. و هر انسانی به جز معصوم همواره در معرض وسوسه‏های قدرت قرار می‏گیرد. از این روی، از شیوه نظارت با انواع گوناگون آن استفاده می‏کرد. نقش مثبت و تأثیر فراوان این شیوه در تربیت و مهار قدرت غیر قابل انکار است. طبیعی است که اگر کارگزاران بدانند که بر عملکرد آنهانظارتی وجود دارد. در انجام کارها دقت بیشتری خواهند کرد و کمتر دچار خطا و تخلّف می‏شوند.
از نامه امام به عثمان بن‏حنیف کارگزار بصره‏
[70] و نامه‏های ایشان به "زیاد بن‏ابیه" کارگزار فارس
[71] و نامه آن بزرگوار به مصقله بن‏هبیره،
[72]کارگزار "اردشیر خرّه" یکی از شهرهای ایران آن روز، و نامه ایشان به اشعث بن‏قیس،
[73] کارگزار آذربایجان و... برمی‏آید که امام علی (ع) در دوره حکومت پنج ساله خود از این شیوه بهره گرفته از کارهای کلی و جزئی کارگزاران خود باخبر بوده است. در بسیاری از این نامه‏ها جمله‏هایی چون: "به من خبر داده‏اند"، "گزارشگران گزارش کرده‏اند">
[74] خطاب به کارگزاران بازتاب یافته که بیانگر حضور نیروهای امام در جای جای
|135|
سرزمینهای اسلامی برای رساندن اخبار به مرکز است، این تعبیرها بیانگر آن است که امام (ع) از این راه کارکرد کارگزاران خود را به گونه‏ای دقیق زیر نظر داشته است.
امام (ع) بهره‏گیری از این شیوه را به کارگزاران برجسته خود همانند مالک اشتر سفارش‏ می‏کرد:
"ای مالک، کارهای کارگزارانت را به وسیله جاسوسان راستگو و باوفا، زیر نظر بگیر، چرا که این عمل سبب می‏شود که آنان به امانتداری و خوش‏رفتاری با مردم وا داشته شوند. همچنین کارکنان و یاران خودت را نیز به شدت زیر نظر بگیر.">
[75]
بیشتر عزل و نصبهای کارگزاران آن حضرت بر اساسگزارشهایی بود که از مأموران سرّی خود دریافت می‏کردند. از باب نمونه هنگامی که به امام (ع) گزارش دادند یکی از پسرعموهایش در بیت المال بی‏دقتی کرده امام (ع) او را چنین سرزنش می‏کند:
"از خدا بترس و این اموال را به صاحبانش بازگردان و اگر چنیننکنی و خدا مرا یاری دهد تا برتو دست یابم و کیفرت دهم و شمشیری را به خون تو آغشته خواهم کرد که هر کس را بدان‏بزنم به دوزخ روان گردد سوگند به خدا، اگر فرزندانم حسن و حسین کاری همانند کار تومی‏کردند، در حق آنان گذشت نمی‏کردم و بدون تردید حق دیگران را از آنان بازپس‏می‏گرفتم.">
[76]
در حکومت دینی و شیوه تربیتی امام علی (ع) با فرزندان و نزدیکترین یاران، نیز همانند دیگر مردم رفتار می‏شود اگر به‏فرض آنان حیف و میل، سهل‏انگاری در حق الناس و انجام مسؤولیت خود داشته باشند با قاطعیت با آنان برخورد خواهد شد.
از نامه یاد شده و دیگر نامه‏ها برمی‏آید که حاکم اسلامی موظف است برای نظارت بر کارگزاران راه‏کارهای مناسبی را بیابد و کارگزاران خود را زیر نظر داشته باشد؛ در صورتی که نیاز
   
|136|
به راهنمایی و یا هشدار داشته باشند آنان را راهنمایی کرده و به آنان هشدار دهد. و در صورت عملکرد خوب آنان را تشویق و در صورتی که عملکرد آنان منفی باشد نکوهش و یا عزل و دیگری را به جای آنان نصب کند.
نکته درخور یادآوری این است که نظارت و بازرسی نباید به گونه‏ای باشد که کارگزاران را از کار خود دلسرد و به حاکم بدبین کند. جاسوسان نباید اجازه داشته باشند در کارهای‏مدیران دخالت کنند. از آنان تعبیر به "عین = چشم" شده است. او چشم حاکم است،وظیفه چشم تنها دیدن و گزارش کردن است. تجزیه و تحلیل و تصمیم‏گیری به عهده مغز و رهبر است.
5. نشان دادن لغزشگاهها
تحقق اهداف حکومت دینی و انجام وظایف و اجرای حقوق در پرتو نظم و از راه قانون امکان‏پذیر است. از این‏روی، هنگامی که امام علی (ع) به اعزام کارگزاران برای مناطق گوناگون می‏پرداخت ضمن یادآوری‏های لازم وظایف آنان را طی نامه‏هایی به گونه‏ایروشن و شفاف بیان کرده و هشدار می‏داد که پس از این حجت تمام است اگر تخلفی صورت گیرد بهانه‏ای مورد پذیرش نخواهد بود.
[77] از باب نمونه آن بزرگوار در عهدنامه خود به مالک اشتر می‏نویسد:
"بایسته است که این مجموعه را به مثابه میثاقی، که چون حجّتی است بر تو، پایه و مایه عمل سیاسی و نظام خود قرار داده و از آن سر باز نزنی، چرا که در صورت سقوط در وادی خودبینی و خودرأیی و انحراف از نظم قانون هیچ عذر و بهانه‏ای از تو پذیرفته نیست.">
[78]
علی(ع) برای برخی از کارگزاران، ریز وظایف آنان را مشخص می‏کرد. حتی برای برخی از آنان شیوه و چگونگی برخورد آنها را با غیر مسلمانان بیان می‏کرد...
[79]
در عین حال، با بیان لغزشگاهها به آنان هشدار می‏داد. بسیار پیش می‏آید که افرادی قصد ارتکاب خلاف و یا خیانتی را ندارند اما به دلیل ناآگاهی و نشناختن لغزشگاهها ناخواسته گرفتار شده‏اند. که اگر به آنان هشدار داده می‏شد دچار مشکل نمی‏شدند. این مسأله نسبت به کارگزاران حکومتی مصداق بیشتری دارد؛ زیرا گروهی فرصت‏طلب و زیرک همواره در صددند با لغزاندن کارگزار از قدرت و موقعیت او سوء استفاده کنند؛ خطری که هر چهصاحب قدرت با نفوذتر و قوی‏تر باشد شدت بیشتری می‏یابد. بیشترین کسانی که ممکن است کارگزاران را از راه حق و انصاف منحرف کنند، اقوام و اطرافیان اویند. آنان به اعتبار
|137|
قرابتشان با کارگزار ممکن است به اموال مردم دست‏درازی کنند و به هنگام خرید و فروش با بی‏انصافی با دیگران معامله کنند و همه امتیازات را از آن ِخود کنند. بر همین اساس علی (ع) به مالک اشتر سفارش می‏کند که:
"هرگز به هیچ یک از حاشیه‏نشینان و خواصّ خودت زمینی مبخش و به هیچ روی، اجازه نده که از سوی تو طمع پیدا کنند در احداث مزرعه‏ای که کشاورزان مجاورشان در سهم آب یا کاری که انجام داده‏اند متضرر شوند. به گونه‏ای هزینه کشتزار اینان بر آنان تحمیل شود که در این صورت در عیش و نوششان بهره‏ای نخواهی داشت ولی ننگ کار آنها در دنیا و آخرت بر شخص تو خواهد بود.">
[80]
در زمان علی (ع) زمین بیشترین اهمیت را داشته است. امروزه امتیازات و انحصارات خاصّ و همچنین مقاطعه‏کاری‏ها و... نباید به آنان واگذار گردد.
علی (ع) اگر می‏دید که وضعیت مالی و معیشتی یکی از کارگزارانش به گونه‏ای غیر عادی دگرگونی پیدا کرده هشدار می‏داد و به بازخواست از او می‏پرداخت. از باب نمونه: شریح قاضی را به دلیل خرید خانه‏ای به هشتاد دینار سرزنش کرد که مبادا از مال حرام باشد و اگر از حلال باشد از عزت قناعت به دام ذلت دنیاطلبی افتادن است.
[81]
زیاد بن‏ابیه، یکی دیگر از کارگزاران امام علی (ع) است آن بزرگوار چند هشدار به او دارد:
الف. زیاد در وصول مالیات و خراج سختگیری کرده و پیش از موعد، آن را مطالبه می‏کرد. علی (ع) در این باره این چنین می‏فرماید:
"استعمل العدل و احذر العسف و الحیف، فانّ العسف یعود بالجلاء و الحیف یدعوا الی‏السّیف؛
[82]
ای زیاد، عدالت را به کار بند و از زور و ستم دوری کن؛ زیرا که زور و فشار، سبب می‏شود که مردم دیار خود را ترک کنند و ظلم و ستم، مردم را به شمشیر و قیام می‏خواند.">
در نامه‏ای دیگر، از برخورد نادرست زیاد، با فرستاده امام برای دریافت مالیاتها استفاده کرده و در باره رفاه‏طلبی و تجمل‏گرایی او (استفاده از غذاهای رنگارنگ و...) هشدار داده و از او می‏خواهد که در شیوه زندگی خود تجدید نظر کند.
[83]
و در نامه‏ای دیگر نسبت به شیطنت معاویه برای جذب او هشدار می‏دهد:
"آگاه شدم که معاویه نامه‏ای به تو نوشته و می‏خواهد تو را بلغزاند و می‏خواهد در تیزی و تندی تو رخنه کند، پس از او برحذر بوده و بترس، چه او شیطانی است که از پیش و پس و راست و چپ شخص می‏آید تا ناگهان در هنگام غفلت و بی‏خبری، در آید و عقلش را برباید.">
[84]
هشدارهای امام از لغزشهای اساسی زیاد و جذب شدنش به معاویه جلوگیری کرد ولی
|138|
پس از شهادت امام (ع) و صلح امام حسن (ع)، معاویه با همدستی مغیرة بن‏شعبه زیاد ابن‏ابیه را جذب حکومت خود کرد.
[85] او پس از آن از مخالفان اهل بیت (ع) شد و با نفرین امام حسن (ع) به مرض طاعون مبتلا شد و از دنیا رفت.
[86]
یکی دیگر از عوامل لغزش کارگزاران تأمین نشدن زندگی آنان است. اگر دریافتی کارگزاران زندگی آنان را تأمین نکند دچار اضطراب روحی شده و در انجام وظایف خود سستی می‏کنند و گاه برای جبران کمبود مخارج زندگی خود به اموال بیت المال و یا مردم دست‏اندازی می‏کنند. این مسأله در مورد قاضیان از اهمیت بیشتری برخوردار است. از این روی، امام علی (ع) به مالک اشتر چنین دستور می‏دهد:
"ثم اکثر تعاهد قضائه، و افسح له فی البذل ما یزیل علّته، و تقلّ معه حاجتُهُ الی النّاس، و اعطه من المنزلة لدیک ما لا یطمع فیه غیره من خاصّتک، لیأمن بذلک اغتیال الرّجال له عندک؛
[87]
سپس چگونگی قضاوتش را همواره زیر نظر بگیر و به او به اندازه کافی بخشش کن تا عذری برای تخلف نداشته باشد و محتاج به مردم نگردد. و او را نزد خویش گرامی دار به گونه‏ای که دیگر خواصّ تو را در وی طمع نکنند و از دسیسه‏ها و سعایت‏های آنان احساس امنیت کند.">
امام علی (ع) در فرازهای یاد شده به دو نکته اساسی و مهم اشاره می‏کند:
الف. نیازهای مادی قضات زمینه‏ای است برای لغزش. لذا باید کمبود او از این جهت برطرف گردد.
ب. موقعیت سیاسی او به گونه‏ای باشد که در انجام وظیفه از اعمال نفوذ هیچ مقامی نگرانی نداشته باشد.
6. بهره‏گیری از تاریخ
با اینکه حوادث و رویدادهای تاریخی مربوط به گذشته است، ولی تأثیر و نقش آن در حال و آینده ادامه دارد و تأثیر هر رویدادی را نمی‏توان به زمان و مکانی خاصّ محدود کرد. به همین دلیل شناخت تاریخ و کشف قانونها و سنتهای آن به برنامه‏ریزی آینده کمک می‏کند. منابع دینی: قرآن و روایات، انسان را به تأمل و تعقل به قوانین حاکم بر تاریخ فرا می‏خواند. نمونه‏های قرآنی و روایی در این باره بسیار است:
[88]
از باب نمونه: علی (ع) به یکی از کارگزارانش به نام "حارث همدانی" پس از آنکه از وی می‏خواهد که به قرآن و پندهای آن گوش فرا داده و حلال خدا را حلال و حرام آن را حرام بشمارد می‏نویسد:
|139|
"و صدّق بما سلف من الحقّ و اعتبر بما مضی من الدّنیا لما بقی منها، فانّ بعضها یشبه بعضاً، و آخرها لاحق باولها و کلّها حائل مفارق؛
[89]
آنچه از حقایق زندگی پیشینیان در قرآن آمده تصدیق کن، از (حوادث) گذشته دنیا برای باقی‏مانده آن عبرت گیر، چرا که بعضی از آن همانند بعضی دیگر است. و پایانش به نخستین آن ملحق می‏گردد اما همه آن گذرا و ناپایدار است.">
امام علی (ع) در نامه‏ای دیگر می‏فرماید:
"استدل علی ما لم یکن بما قد کان فانّ الامور اشباه.">
[90]
در دو نامه یاد شده به همانندی حوادث و رویدادهای تاریخی و همچنین بهره‏گیری از حوادث گذشته برای حال و آینده سفارش شدهاست. در پاره‏ای از سخنان علی (ع) به قلمرو بهره‏گیری و ابعاد گوناگون آن: "اعتقادی، اخلاقی و سیاسی" نیز اشاره شده است. از بین آنها تنها به بُعد سیاسی آن اشاره می‏کنیم: درس تاریخ در بخشسیاست بسیار مهم است و هیچ مدیر و سیاستمداری از آن بی‏نیاز نیست. چرا که با وجود تنوع و تفاوتی که در احوال اجتماعی و سیاسی جوامع گوناگون وجود دارد، امور و قواعد ثابتی نیز هست کهگذر زمان و تغییر مکان و دیگر عوامل نمی‏تواند آن را تباه کند. علی (ع) همگان بویژه کارگزاران عالی نظام را به شناخت این قواعد ثابت دعوت می‏کند. در حقیقت آن حضرت خواهان است که در تاریخ و دگرگونیهای آن و همچنین علل و عوامل آن بیندیشند و قوانین حاکم بر آن را بیابند و به کار بندند.
علی (ع) در نهج‏البلاغه به این واقعیت تصریح می‏کند. آن حضرت پس از اثبات این معنی که تاریخ یکی از منابع شناخت و دارای ضابطه و قانون است و قوانین حاکم بر آن نیز قابل برابری بر موارد مشابه وهمانند است. اشاره می‏کنند که باید با دقت و تأمل عوامل عزت و عظمت ملتهای بزرگ را پیدا کنید و از آن بهره ببرید و عوامل شکست و نابودی برخی از ملتها را نیز شناسایی و از آن پرهیز کنید:
"و احذروا ما نزل بالامم قبلکم من المَثُلات بسوء ِالافعال و ذمیم الاعمال فتذکروا فی الخیر و الشّر احوالهم و احذروا ان تکونوا امثالهم؛
[91]
   
|140|
هشیار باشید که در دام گرفتاریها و سختی‏هایی که در نتیجه کردار زشت گریبانگیر امتهای گذشته و ملتهای پیشین شده نیفتید! در باره رویدادهای نیک و بد تاریخ زندگی آنان بیندیشید و بیدار باشید که همانند ایشان نشوید.">
پس از سخنان یاد شده امام می‏فرماید:
"پس از تأمل و اندیشه در اختلاف رویدادهای زشت و زیبایتاریخ ملتهای گذشته، مواظب باشید که آنچه را موجب عزت و سربلندی و نابودی دشمنان و رمز عافیت و سلامتی و عامل رفاه و خوشی و پیوند اجتماعی تشخیص داده‏اید به گونه‏ای جدّی عمل کنید.">
[92]
از سخنان یاد شده استفاده می‏شود که:
تاریخ یک منبع شناخت تجربی و دارای ضابطه و قانون است؛ و قوانین حاکم بر تاریخ ثابت، تداوم قدرت و حکومت و جامعه اسلامی، بسته به رعایت دقیق این قوانین است. بنابراین، برای اینکه کارگزاران نظام اسلامی به خوبی بتوانند به وظایف و مسؤولیتهای خود عمل کرده و از نظام اسلامی پاسداری کنند، مطالعه دقیق و تحلیلی تاریخ امتهای پیشین، ضرورتی اجتناب‏ناپذیر است.
ولی از آنجا که این مطالعه و تحلیل برای همه میسر نیست، علی (ع) به عنوان کسی که اطلاع کافی و دقیق از سرگذشت همه ملتها دارد، در باره راز پیروزی و رمز سقوط برخی از ملتها چنین می‏فرماید:
"فالزموا کلّ امر لزمت العزّة ... من الاجت ِناب للفرقة، و للّزوم للالفة، و التحاض علیها و التواصی بها و اجتنبوا کل امر کسر فقرتهم و اوهن منّتهم من تضاغن القلوب و تشاحن الصدور وتدابر النفوس و تخاذل الایدی ...؛
[93]
به سراغ کارهایی روید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد ... از تفرقه و پراکندگی پرهیز کردند و بر الفت و همگامی همت گماشتند، و یکدیگر را به آن سفارش کردند. و از هر کاری که ستون فقرات آنان را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد اجتناب ورزیدند، یعنی از کینه‏های درونی، بخل و حسادت و پشت کردن به هم و ایجاد سستی بین جامعه سخت دوری گزینند.">
|141|
امام علی (ع) پس از آنکه راز و رمز پیروزی و سقوط یک امت، یک حکومت و یک مدیر را بازگو می‏کند، به تحلیل یک نمونه عینی تاریخی از زمان حکومت کسری‏ها و قیصرها تا ظهور اسلام و پیروزی نهضت پیامبر اسلام پرداخته و پس از آن آینده تاریخ را بر اساس سنتهای تاریخی پیش‏بینی کرده و هشدار می‏دهد که اگر وضع موجود ادامه یابد سقوط نهضت اسلامی، حتمی و اجتناب‏ناپذیر است.
با توجه به نمونه‏های یاد شده و دیگر نمونه‏هایی که به خاطر طولانی شدن مقاله از آوردن آن صرف نظر کردیم، مطالعه تحلیلیتاریخ امتهای پیشین، برای تربیت سیاسی همه مردم بویژه کارگزاران حکومتی امری لازم و ضروری است.
7. روش پند و اندرز
یکی از شیوه‏های متداول در تربیت استفاده از پند و اندرز است. منابع دینی: قرآن و سخنان پیامبران و امامان معصوم (ع) پر از پند و اندرزهاست. قرآن نیز پند و اندرز را به عنوان شیوه‏ای برای دعوت و هدایت مردم پذیرفته است.
"ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة ...">
[94]
در سخنان علی (ع) نیز پند و اندرز فراوان به کار رفته و در تربیت سیاسی کارگزاران نیز از آن استفاده شده است. آن بزرگوار به هنگام بیان حقوق متقابل حاکم و مردم، پند و اندرز را یکی از حقوق مردم بر عهده حاکم دانسته است.
[95]علی (ع) در مقام عمل نیز، در تربیت سیاسی مردم و کارگزاران از روش پند و اندرز کمک گرفته است:
موعظه‏های آن حضرت به کارگزاران بر سه گونه است:
   
|142|
الف. برخی مربوط به اخلاق و رفتار فردی آنان است. چون: خدامحوری، آخرت‏گرایی، بی‏توجهی به دنیا، یاد مرگ، حقّ‏مداری، عدل‏گرایی و ...
ب. برخی از پند و اندرزها نیز مربوط به اجتماع و چگونگی برخورد با مردم است. چون:
اجرای عدالت در میان مردم، رفتار عادلانه با غیر مسلمانان، اطاعت از رهبری، ارتباط مستقیم با مردم، مشورت و رایزنی با مردم، هم‏نشینی با عالمان و حکیمان، توجه به مصالح مردم (مردم‏گرایی)، عفو و گذشت و ... صلح‏گرایی، پای‏بندی به تعهدات، پرهیز از خون‏ریزی‏های به ناحقّ و...
ج. بخشی از توصیه‏های علی (ع) به کارگزاران مربوط به شناخت آفات قدرت و حکومت و پرهیز از آن است: از باب نمونه: پرهیز از عجب و خودپسندی، خیانت، طمع، حرص، ستم، رشوه‏خواری و... دوری از ثناگویان و چاپلوسان، پرهیز از منّت بر مردم دربرابر خدماتی که به آنها ارائه داده می‏شود، پرهیز از شعارها و وعده‏های بدون عمل. به‏عنوان نمونه:
"از منّت بر مردم با تکیه بر خدمات خود، از مبالغه و گزافه‏گویی در عملکرد و از دادن وعده‏هایی که تخلف تو آن را در پی خواهد داشت پرهیز کن چرا که منّت ارزش خدمات را از بین می‏برد. گزافه‏گویی فروغ حق را می‏گیرد و خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است.">
[96]
به هنگام تصمیم‏گیری از شتابزدگی، سستی و سهل‏انگاری، حرکتهای مبهم و... پرهیز کن. حکومت و قدرت بیش از هر چیز غرورآفرین است و کارگزاران بیش از دیگران در معرض خیانت و خطا و خودکامگی... و دیگر آفات قرار می‏گیرند. بنابراین، کارگزاران باید از خودکامگی، بی‏اعتنایی به مردم و خشم و عصبانیتهای بیجا پرهیز کنند.
[97]از صدها نمونه که علی (ع) در محورهای سه‏گانه یادآور شده تنها به چند نمونه اشاره می‏کنیم:
"انّ عملک لیس لک بطعمة و لکنّه فی عنقک امانة و انت مسترعی لمن فوقک...؛
[98]
فرمانداری و ولایت برای تو وسیله آب و نان نیست بلکه امانتی است در گردنت. تو باید پیرو مافوق خود باشی، در باره رعیّت نباید استبداد به خرج دهی در مورد بیت المال به هیچ روی، جز با احتیاط و اطمینان اقدام مکن...">
علی (ع) در نامه یاد شده و چند نامه دیگر
[99] حکومت و مناصب آن را امانتی می‏داند که خیانت آن در درجه نخست سرافکندگی در مقابل پروردگار را به دنبال دارد.
امام (ع) به قاضی اهواز، چنین نوشت:
"اعلم یا رفاعة انّ هذه الامارة امانة فمن جعلها خیانة علیه لعنة اللَّه الی یوم القیامة...؛
[100]
|143|
ای رفاعه، این حکومت امانت است هر کس در آن خیانت کند لعنت خدا تا روز قیامت بر او باد." "و لیکن احب الامور الیک‏اوسطها فی الحقّ و اعمها فی العدل و اجمعها لرضی‏الرعیة؛
[101]
باید که محبوب‏ترین امور در نزد تو میانه‏ترین در حقّ،شامل‏ترین آن در عدل و جامع‏ترین آن برای رضایت مردم باشد.">
امام در سخنان فوق، به معیارهایی چون: حق‏گرایی، عدالت‏گرایی و مردم‏گرایی در اداره حکومت توصیه کرده است.
نمونه‏های یاد شده، دلیل روشنی بر به کارگیری شیوه پند و اندرز از سوی آن‏حضرت‏است.
امروز، نیز می‏توان از این شیوه در تربیت سیاسی کارگزاران بهره گرفت. گاه یک جمله، یک تذکر، یک اندرز، انسان را بیدار و او را از اعمال خود آگاه می‏سازد. گاه یک موعظه انسان را به تفکر وا داشته و به خودسازی ترغیب می‏کند. انسان موجودی است که فطرتاً نیاز به موعظه دارد و گرایشهای فطری فرد با پند و اندرز شکوفا می‏شود. موعظه قلب انسان را بیدار و متوجه خدا می‏کند. از این روی، امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) می‏فرماید:
"احی قلبک بالموعظة؛
[102]
قلبت را با پند و اندرز زنده کن."
پند و اندرزهای علی (ع) کارگزارانی چون: سلمان فارسی، مالک اشتر، محمد بن‏ابی‏بکرو... را تربیت کرد. کارگزارانی که جز به رضایت خدا و اجرای حق و عدل به چیز دیگری فکرنکردند.
شیوه‏هایی که امام علی (ع) برای تربیت سیاسی کارگزاران خود به کار می‏گرفتند فراوان است. در این مقال تنها به مهمترین آنها بسنده کردیم؛ به امید آنکه در فرصتی دیگر به دیگر روشها نیز بپردازیم.
پی نوشت ها:
[1] . نهج‏البلاغه، نامه 38.
[2] . محمدباقر هشیار، اصول آموزش و پرورش، 22، دانشگاه تهران.
[3] . دهخدا، لغتنامه، ‏6601/5، چاپ جدید.
[4] . همان، ج‏5 ‏1386/9.
[5] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ‏163/38؛ شرتوتی "اقرب الموارد"، ‏557/1، بیروت، موسی نجفی، تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، مجموعه مقالات، ج‏ ‏123/1 و 124، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
|144|
[6] . آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ‏375/3، 254، 420، 103، ج‏ ‏430/6، ج‏ ‏211/5، ج‏ ‏574/4؛ اصول کافی، ج‏671 و 266.
[7] . ابن‏ منظور، لسان العرب، ‏474/11، ادب الحوزه.
[8] . یادنامه دومین کنگره هزاره نهج‏البلاغه، 194، وزارت ارشاد و بنیاد نهج‏البلاغه.
[9] . سوره نحل، آیه 125.
[10] . نهج‏البلاغه، خطبه 3.
[11] . تصنیف غرر، 52 و 64؛ نهج‏البلاغه، خطبه 239 و 102 و 82، کلمات قصار 37 و 88، 413.
[12] . سیدحسین شیخ‏الاسلامی، گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، 1160، انصاریان.
[13] . همان، 1163.
[14] . نهج‏البلاغه، نامه 63.
[15] . غررالحکم و دررالکلم، ج‏ ‏32/2.
[16] . ابن‏شعبه حرانی، تحف‏العقول، 165، اسلامیّه.
[17] . نهج‏البلاغه، نامه 53.
[18] . آل‏عمران، 159؛ شوری، 38، حکیمی‏ها، الحیاة ج‏ ‏164/1- 166.
[19] . نهج‏البلاغه، خطبه 216.
[20] . همان، نامه 53.
[21] . همان.
[22] . همان.
[23] . همان، حکمت 161.
[24] . حکیمی‏ها، الحیاة، ج‏ ‏149/1، نشر فرهنگ اسلامی.
[25] . ابن‏منظور، لسان العرب، ج‏ ‏228/2 -299، دار احیاء التراث العربی.
[26] . محمدرضا مظفر، المنطق، 293، قم.
[27] . غررالحکم و دررالکلم، ‏95/4؛ ج‏ ‏177/1، 260، ج‏ ‏75/3، 407، 428؛ الحیاة، ‏101/1 - 99، بیست روایت در باره تجربه گرد آورده است.
[28] . غررالحکم و دررالکلم، ‏32/2.
[29] . همان، 1، 312، 397.
[30] . بحارالانوار، 68، 342. .
[31] نهج‏البلاغه، نامه 31؛ در این باره، الحیاة، ‏101/1-99 نمونه‏های دیگری را نیز نقل کرده است.
[32] . انعام، 83-90، انبیاء، 73.
[33] . احزاب، 21.
[34] . تضیف غرر، 116.
[35] . بحارالانوار، ‏172/36؛ الحیاة، ‏449/2.
[36] . همان، ‏323/52.
[37] . نهج‏البلاغه، خطبه 159.
[38] . همان، خطبه 192 و 45.
[39] . همان، 197.
[40] . همان، نامه 45.
[41] . همان.
|145|
[42] . همان، خطبه 97 و 87.
[43] . همان، خطبه 97.
[44] . همان، خطبه 87.
[45] . بحارالانوار، ج‏ ‏46/75.
[46] . نهج‏البلاغه، حکمت 73؛ تضیف غرر، 237؛ اصول کافی، ‏105/2.
[47] . دکتر علی شریعتمداری، تعلیم و تربیت اسلامی، 209 و 210.
[48] . انعام، 160؛ بقره، 229؛ نساء، 179؛ لقمان، 8؛ شمس، 9 و 10 و.
[49] . دلائل الصدق، ‏545/2؛ نهج‏البلاغه، حکمت 229.
[50] . نهج‏البلاغه، نامه 53.
[51] . همان.
[52] . همان، نامه 42.
[53] . همان، نامه 2.
[54] . همان، خطبه 218.
[55] . همان، نامه 34 و 35.
[56] . همان، نامه 13.
[57] . همان، نامه 46، 27، 35.
[58] . همان، نامه 5، 41، 43، 40؛ علی‏اکبر ذاکری، سیمای کارگزاران، ج‏ ‏406/1.
[59] . همان، نامه 59.
[60] . همان، خطبه 118.
[61] . ابن‏ابی‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج‏ ‏183/3.
[62] . بحارالانوار، 21، 122 و 124.
[63] . شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، ج‏ ‏419/2.
[64] . نهج‏البلاغه، نامه 53.
[65] . همان، 43.
[66] . نهج‏البلاغه، نامه 5؛ ابن‏ابی‏الحدید، ج‏ ‏297/1، ج‏ ‏34/14.
[67] . نهج‏البلاغه، نامه 53.
[68] . همان، خطبه 192.
[69] . نهج‏البلاغه، نامه 40، 41، 43، 50، خطبه 90، ابن‏ابی‏الحدید، ج‏ ‏138/15، سیمای کارگزاران، علی‏بن‏ابی‏طالب (ع)، ج‏ ‏406/1، 346.
[70] . همان، نامه 45.
[71] . همان، نامه 21؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابی‏الحدید، ج‏ ‏197/16.
[72] . همان، نامه 43.
[73] . همان، نامه 5.
[74] . همان، نامه 33، 40، 43 و.
[75] . همان، نامه 53.
[76] . همان، نامه 41.
[77] . سیمای کارگزاران علی بن‏ابی‏طالب امیرالمؤمنین (ع)، ج‏ ‏397/1؛ نهج‏البلاغه، نامه 25، 26، 27، 41، 51 و 53.
|146|
[78] . نهج‏البلاغه، نامه 53.
[79] . همان، نامه 19.
[80] . همان، نامه 53.
[81] . همان، نامه 3.
[82] . همان، حکمت 476؛ سیمای کارگزاران، ج‏ ‏376/1.
[83] . ابن‏ابی‏الحدید، ج‏ ‏197/16.
[84] . نهج‏البلاغه، نامه 44.
[85] . ابن‏ابی‏الحدید، ج‏ ‏184/16.
[86] . سفینةالبحار، ج‏ ‏580/1؛ مروج الذّهب، ج‏ ‏26/3.
[87] . نهج‏البلاغه، نامه 53.
[88] . آل‏عمران، 137؛ نمل، 69؛ اعراف، 101؛ روم، 9؛ الحیاة، ‏138/1 و 139.
[89] . نهج‏البلاغه، نامه 69.
[90] . همان، نامه 31.
[91] . همان، خطبه 192.
[92] . همان.
[93] . همان.
[94] . نحل، 125.
[95] . نهج‏البلاغه، خطبه 34.
[96] . همان، نامه 53.
[97] . همان.
[98] . همان، نامه 5.
[99] . دعائم‏الاسلام، ‏531/2.
[100] . همان.
[101] . نهج‏البلاغه، نامه 53.
[102] . همان، نامه 31.

تبلیغات